SQLite format 3@   -& 8388xOtablejomlejomleCREATE TABLE "jomle" ( "id" INTEGER, "text" TEXT, "tag" INTEGER, "like" INTEGER, "send" TEXT, "day" INTEGER, "yek" INTEGER, "do" INTEGER, "se" INTEGER, "chahar" INTEGER, "panj" INTEGER, "title" TEXT )W--ctableandroid_metadataandroid_metadataCREATE TABLE android_metadata (locale TEXT)qE= ...و علامه حلي(نور الله ضريحه) در شرح اين سخن مي فرمايد:بعضي از حشويه بر اين عقيده اند كه خداوند اطفال مشركين را عذاب مي كند و اشاعره آن را جايز مي دانند و عدليه آن را منع مي كنند و دليل بر آن(منع) اين است كه اين فعل(عذاب كودكان مشركين) قبيح است و در نتيجه از خداوند بزرگ قبيح صادر نمي شود. علامه سپس در ادامه بعد از ذكر برخي از دلايل قائلين به جواز مي فرمايد: در برخي از كتب علماي ما در تفسير قول خداوند:" يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ‏:پسرانی همواره جوان گردشان می چرخند [1] مشاهده كردم روايت شده از اميرالمومنين عليه السلام كه حضرت مي فرمايند:منظور از ولدا en_US L A   U●سوالاتی درباره معاد ●نکته: این سوالات پاسخ هاتوسط چندنفراز کارشناسان پاسخ داده شده که ما همه این پاسخ هارا در پایین تیترها قرار داده ایم . من در باره ی معاد سوالات زیادی دارم. خب شروع م ` 550   9پاداش زنان در بهشت در مقابل حورالعین برای مردان ●پرسش: در بهشت به مردان وعده حوریه داده شده، در این میان تکلیف خانم ها چیست؟ ●پاسخ: این که پاداش زنان مومن در بهشت چیست؟ در منابع کلامی و روایی چنین آمده که در روز قیامت، اگر شوهر زن مؤمنه، اهل بهشت بود همو را به اختیار خود می پذیرد و اگر از اهل جهنم بود مردی را از میان مردان بهشتی برمی‏ گزیند. شاید بتوان گفت علت این که زنان بهشتی، چه از جنس حوران بهشتی و چه آنان که وارد بهشت شده اند دارای یک همسر هستند، این است که چند شوهری علاوه بر ناسازگار بودن با طبیعت مرد با طبیعت زH9X3 ym   ما در بهشت چند سال زندگی می کنیم ●فرض می کنیم قیامت شد، کارنامه ی اعمال را دادند، حالا بر فرض ما رفتیم بهشت! خب ما در بهشت چند سال زندگی می کنیم؟! هزار سال؟! دو هزار سال؟! دو میلیون سال؟! هزار میلیارد سال؟! چقدر؟! آخرش چقدر؟! تا ابدیت که نمی شه به نظر من که معنا نداره تا بی نهایت بالاخره باید یه پایانی باشه. ●پاسخ: باید عرض کنم، یکی از وجوه نعمت های مادی دنیوی، وجود نقص، و عدم دوام آن است به همین دلیل انسان با }Wاخل قبر كن و در لحد بسپار و خاك بر روى من بريز و نزد سر من مقابل صورتم بنشين ، و قرآن و دعا براى من بسيار بخوان ؛ زيرا كه آن سعادت وقتى است كه مرده محتاج به اءنس گرفتن با زنده است . و سيد بن طاووس (رحمة الله عليه ) از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت كرده كه فرمود: ساعتى سخت تر از شب اول قبر بر ميت نمى گذرد پس با صدقه دادن ، به مرده خود رحم كنيد و اگر چيزى نيافتى كه صدقه بدهى يكى از شما دو ركعت نماز گذارد و در ركعت اول فاتحة الكتاب را يك مرتبه بخواند و قل هو الله دو مرتبه و در ركعت دوم فاتحه را يك مرتبه اءلهيكم التكاثر را ده مرتبه و سلام دهد و بگويد: اللهم صل على محمد و و سبب خواندن او اين شعر را عوض كلمه شهادت آن بود، كه روزى زن عفيفه خوش صورتى از منزل خود در آمد كه به حمام معروف منجاب برود پس راه حمام را پيدا نكرد و از راه رفتن خسته شد، مردى را بر در منزلى ديد از او پرسيد كه حمام منجاب كجا است ؟ او اشاره كرد به منزل خود و گفت حمام اين است آن زن به خيال حمام داخل خانه آن مرد شد. آن مرد فورا در را بر روى او بست و خواست كه با او زنا كند. آن زن بيچاره دانست كه گرفتار شده و چاره ندارد جز آنكه به تدبير، خود را از چنگ او خلاص كند. لاجرم اظهار كرد كمال رغبت و سرور خود را به اين كار و آنكه من چون بدنم كثيف و بدبوست كه مى خواستم به حمام بروم ، خوب ت كه يك مقدار عطر و بوى خوش براى من بگيرى كه من خود را براى تو خوشبو كنم و قدرى هم غذا بگيرى كه با هم بخوريم ، و زود بيا كه من مشتاق تو هستم . آن مرد چون كثرت رغبت آن زن را به خود ديد مطمئن شد. او را در خانه گذاشت و براى گرفتن عطر و غذا از خانه بيرون رفت . چون آن مرد پا از خانه بيرون گذاشت آن زن از خانه بيرون رفت و خود را خلاص كرد. چون مرد برگشت زن را نديد و به جز حسرت چيزى عايدش نشد؛ الحال كه آن مرد در حال احتضار است در فكر آن زن افتاده و قصه آن روز را در شعر عوض كلمه شهادت مى خواند. اى برادر در اين حكايت تاءمل كن و ببين چگونه اراده يك گناه اين مرد را به هنگام مرگ ، از شهادتين منع كرد در حالى كه كارى جز قصد زنا به آن زن نداشت . و بدان كه شيخ كلينى از حضرت صادق (ع) روايت كرده كه فرموده : هر كس ‍ يك قيراط از زكوة را ندهد پس وقت مردن مى خواهد يا به مذهب يهود بميرد يا نصارى . فقير گويد: قيراط بيست و يك دينار است ، و قريب به همين مضمون در حق كسى كه مستطيع باشد و حج نرود تا وفات كند وارد شده است . ((لطيفه :)) از عارفى نقل شده كه نزد محتضرى حاضر شد. حاضرين از او خواستند كه محتضر را تلقين كند. او اين رباعى را تلقين او كرد: گر من گنه جمله جهان كردستم گوئى كه به وقت عجز دستت گيرم لطف تو اميد است كه گيرد دستم عاجزتر از اين مخواه كه اكنون هستم حكايت دوم و مشاهده مى شود؟ گفت چه گمان مى بريد به كسى كه به سفرى طولانى مى رود و بدون مونس به قبر وحشتناكى وارد مى شود و به حضور حاكم عادلى مى رود كه حجتى ندارد؟ و قطب راوندى روايت كرده كه حضرت عيسى (ع) پس از مرگ مادر خود مريم را صدا زد و گفت : اى مادر! با من سخن بگو؛ آيا مى خواهى كه به دنيا برگردى ؟ گفت : بلى براى آنكه در شب بسيار سرد، براى خدا نماز گزارم و در روز بسيار گرم ، روزه بگيرم . اى پسر جان ! اين راه بسيار خطرناك است . و روايت شده كه حضرت فاطمه صلوات الله عليها در وصيت خود به اميرالمؤ منين صلوات الله عليه گفت : چون من وفات كردم خودت مرا غسل بده و تجهيز كن و نماز گزار و مرا رسول صلى الله عليه و آله بوديم كه نظرش به جماعتى افتاد كه در محلى جمع گشته بودند. پرسيد براى چه مردم اجتماع كرده اند؟ گفتند براى كندن قبر جمع شده اند. براء گفت : چون حضرت اسم قبر را شنيد در رفتن به سوى آن شتاب كرد تا خود را به قبر رسانيد پس كنار قبر به زانو نشست . من به طرف ديگر مقابل روى آن حضرت رفتم تا ببينم چه كار مى كند، ديدم بشدت گريست آنگاه رو به ما كرد و فرمود: اخوانى لمثل هذا فاءعدوا يعنى اى برادران ما، براى خود چنين جائى تهيه كنيد و آماده شويد. شيخ بهائى نقل كرده كه بعضى از حكما را ديدند كه در وقت مرگ خود دريغ و حسرت مى خورد. به او گفتند كه اين چه حالى است كه از 3S7   i●سوال: توی بهشت ما چه کار می کنیم؟ ! فقط می خوری}   7● آیا همانطور که آقایون دارای حور العین هستند؛ خانم ها هم چیزی تو این مایه ها دارند ی N)   m●سوال: هدف ما از زندگی تو بهشت چیه؟! مثلا تو دنیا ما هدفمون اینه که توشه جمع کنیم و خوب زندگی کنیم و خودمون رو براYs   7●آیا همانطور که آقایون دارای حور العین هستند؛ خانم ها هم چیزی تو این مایه ها دارند یا نه درمورد این سوال شما شاید این مطلب هم به دردتان بخورد واژه حور از نظر لغت به معناى مطلق خروج از حالت سابق و تبديل به گونه جديد است. براى آگاهى بيشتر ر. ك: مصطفوى، حسن، ا   cA   ●سوال: فرض می کنیم قیامت شد، کارنامه ی اعمال را دادند، حالا بر فرض ما رفتیم بهشت! خب ما در بهشت چند سال زندگی می کنیم؟! هزا5ادی و خوشی را سپری می كنند. فهرست برخي از نعمت های بهشتی كه عبارت است از: 1ـ باغ های بهشتی. 2ـ سايه های لذت بخش. 3ـ قصرهای مجلل و زيبا. 4ـ فرش هاي ظريف و زيبا. 5ـ غذای لذت بخش. 6ـ نوشيدنی های گوارا. 7ـ لباس هاي زينتي. 8ـ حوريان و همسران بهشتی. 9ـ خدمت كاران بهشتی. 10ـ نعمت هايی كه به تصور نمي گنجد. 11ـ هر آن چه دل بخواهد و چشم از آن لذت ببرد. قرآن در اين زمينه مي فرمايد: "و فيها ما تشتهيه الأنفس و تلذّ الأعين؛(1) در بهشت آن چه دل می خواهد و چشم از آن لذت مي برد، موجود است". 12ـ زندگی در محيط صلح و صفا. 13ـ زندگی بدون هيچ درد و رنج. 14ـ زندگی در كنار رفيقان و دوستان بهشتي پر از محبته بود با اين حال مي دانيم خداوند با عدالت با آن ها رفتار مي كند و به هر كس آنچه شايسته اوست اعطا مي كند.علامه مجلسي (ره) در اين زمينه مي فرمايد: و شكي نيست كه اطفال مومنين در بهشت به پدرانشان ملحق مي شوند و اما در مورد اولاد كفار علماي ما و مخالفون(اهل سنت) اختلاف كرده اند....و متكلمان ما بر اين عقيده اند كه اطفال كفار داخل آتش نمي شوند و يا داخل بهشت مي شوند يا در اعراف ساكن مي شوند و بيشتر محدثين ما طبق آنچه كه اخبار صحيحه دلالت بر تكليف آن ها در قيامت به داخل شدن در آتشي كه بر افروخته شده مي كند ،عقيده دارند. محقق طوسي قدس سره در تجريد مي فرمايد:عذاب غير مكلف قبيح اس}l lqv{  %*/49>CHMRW\afkpuz $).4:@FLRX^djpv| 7   ,JPh2 "$%&'()*+,.0123579:j<q=r?s@tABCDFGHImJlKyLMiPQRSOUPXQZR[^`MbOcPeWfgjhkj )kzmp iq r stvxy 5{ =| }       ׁ H   o  % &khg '" (# $ & ' ( * + ,ҁ- . 7/ <0 2     k در جواب این سوال که در بهشت چه می کنیم این مطالب نیز شاید کمک کارتان باشد ازباب تفکر درمعاد وآخرت وبهشت و جهنم ●سوال : این که بهشتيان در بهشت چه مي كنند؟ اوقاتشان را چگونه سپری می كنند؟ ●پاسخ: بهشت جايی است كه همه آرزو دارند آخرتشان به آن جا ختم شود و به اصطلاح عاقبت به خير شوند و از نعمت های آن جا بهره مند گردند. بهشت كانون انواع نعمت های الهی است و بهشتيان از نعمت ها استفاده خواهند نمود و زندگی غرق در مسرّت و همراه با Cن بیشتر از اعمال بدشان است ولی مقداری عمل بد هم دارند، ابتدا در جهنم جزاء آن اعمال بدشان را می دهند و سپس به اندازه اعمال خوبشان وارد بهشت می شوند؟ با تشکر. ●پاسخ: با سلام خدمت شما بزرگوار هرچند سرنوشت نهایی انسان در دست خداست لکن از برخی از متون دینی چنین استفاده می شود که اینگونه نیست که اگر اعمال بد بیشتر باشد پس اعمال خوب نادیده گرفته می شود یا بالعکس بلکه اگر انسان در قیامت ذره ای هم کار بد کرده باشد نتیجه آن را خواهد دید. فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ- وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ[1] پس هر کس به وزن ذره ای نيکی xفتن«هر شب که شما می خوابید به یکی از سکنات قبر می روید » الان اگه خواب ببینم توی بیابونی جایی هستیم که خشک و بی اب و علف هست این یعنی اینکه اگه الان خدای نکرده تصادفی چیزی کردیم مردیم مستقیم میریم همونحا دیگه نه؟! 4-ایا میشه طی یک سال اون خونه رو ساخت؟یا نه یک عمر طول می کشه؟(یعنی اول باید تموم ناخالصی ها رو از بین ببریم و شهوات خودمون و خشک خشک کنیم تا مثلا اون طرف باغی سبزه ای درختی رودخونه ای قصری آهویی چیزی تولید بشه نه؟ 5-انسان مجرد میتونه؟یا نه حتما باید ازدواح کنیم؟ (با توجه به این ایه قران که خدا میگه «انسان مجرد ملعون است اگر بدون زن شهوت رانی کند!» یعنی | !   O کسانی که از روی جهل مرتکب گناه می شوند،مجازات می V O   U اختلاف زیادی است درانچه از قیامت وصفات ان ترسیم می کنند ●سوال: اختلاف زیادی است درانچه از قیامت وصفات ان ترسیم می کنند اما شمارابا این دیدگاه به چالشی عمیق دعوت کنم که اوصافی که برای قیامت امده یک نحو توجه دراین دنیا است وهمه مگرگروه اندکی حشر نیست وهمه درهمین دنیا دفن ودفینه می شونداولیک کالانعام بل هم اضل دارای دقیقه ایست قابل دقت ،فقط کسانی که اگاهی وحضورشان کامل یا درمسیر کامل است که تشخبصخیلی گرمه نفسم بالا نمیاد! ( این یعنی چون خدا دید اون بنده خدا در برزخ حال بدی داره و چون خدا همزمان تمام ساکنین تمام عالم هایی رو که ما در اول سوره حمد می خونیم مکانشون و بلده و همزمان همه رو می بینه ) دلش براش سوخت و به بچش جاش و نشون داد تا براش دهایی چیزی بخونن تا از اون وضعیت در باید نه؟! حالا با این توضیحات سوالی که من دارم اینه که: 1-ما باید توی برزخ هم از همینحا خونه درست کنیم؟ چطوری یعنی؟ 2-مصالح ساخت خونه چیا باید باشه؟(برای ما مردم عادی منظورمه...مثلا توی خونه یخجال هست نوشابه هست تلوزیون هست ...اینا رو چطوری باید درست کنیم؟) 3-با توحه اینکه آقای بهجت ره گ cc$u   Kاگرکسی گناهش کم باشددر همان جهنم برزخی تصفیه می کند؟ ●سوال: در مورد برزخ سوالی داشتم ، می خواستم بدونم که کسانی که خیلی سالها قبل به بهشت برزخی و یا جهنم برزخی راه یافته اند اگر گناهانشان اندک باشد در همان جهنم برزخی تصفیه می کنند و یا تا قیامت و حساب و کتاب منتظر می شه ، در اینصورت که نباید در جهنم برزخی باشد زیرا اگر در جهنم برزخی باشد خب گناهانش تا زمان قیامت پاک خواهد شد ؟؟ ●پاسخ: به نام خدا احتمالا به این صورت است که برخی انس?   aپاسخ یکجا به چندین سوال ●سوال: تا ابدیت که نمی  c   Mچرا ما شرایط جهان آخرت را در جهان فعلی مشاهده نمƊu!   Cچرا وعده و وعید ●سوال: چرا وعده و وعید؟ با شناختی که شما از انسان ها دارید، چند درصد انسان ها با وعده و وعید حتی یک کار ساده را انجام میدهند؟ تعهدات سنگین در تمام طول زندگی که دیگر جای خود را دارد. & مى كند و خلاصه اش آن است كه ((قيص بن عاصم منقرى )) با جماعتى از ((بنى تميم )) خدمت حضرت رسول رسيدند و از آن حضرت نصيحتهاى سودمند خواستند آن حضرت ايشان را به كلمات خويش موعظه فرمود از جمله فرمود: اى قيس چاره اى نيست كه بايد همنشينى در قبر داشته باشى تو مرده اى و او زنده است . پس اگر او كريم باشد تو را گرامى خواهد داشت و اگر لئيم و پست باشد تو را رها خواهد كرد و محشور نخواهى شد مگر با او، مبعوث نشوى مگر با او، و سؤ ال نخواهى شد مگر از او؛ پس قرار مده آن را مگر صالح ، زيرا كه اگر صالح باشد با او انس خواهى گرفت و اگر فاسد باشد وحشت نخواهى نمود مگر از او و او عمل تست . قيس عرض كر 1   Iآیا ما باید به خاطر انسان بودنمان خداوند را شکر کنیم ●سوال: ما موظفیم که خدا را همواره شکر کنیم گر چه شکر گزار خوبی نیستیم و هم چنین نعمت های خدا آنقدر زیاد هستند که شکر همه ی آن ها ناممکن است. سوالی داشتم درباره ی همین نعمت ها و شکر آن ها : آیا ما باید به خاطر انسان بودنمان خداوند را شکر کنیم؟ ●پاسخ : باسلام . وتقدیر از پرسش خوب شما .جواب در دو محور ارایه می شود : الف_در باره فراز اول پرسش باید گفت نتیجه تفاوت نمی کند ودر هر دو صورت باید شکر گذار بود . .ردم كه حقيقت حال را براى من بگويد، گفت : من عمل صالح اين ميت بودم و ماءمور بودم كه در قبر با او باشم . كه ناگاه اين سگى كه ديدى آمد و او عمل غير صالح او بود. من خواستم او را از قبر بيرون كنم تا در كنار او باشم ، آن سگ مرا دندان گرفت و گوشت مرا كند و مرا مجروح كرد چنانچه مى بينى و مرا نگذاشت كه با او باشم ، ديگر نتوانستم در قبر با او بمانم بيرون آمدم و او را وا گذاشتم . چون عارف مكاشف اين حكايت را براى شيخ نقل كرد شيخ فرمود راست گفتى فنحن قائلون بتجسد الاعمال و تصورها بالصورة المناسبة بحسب الاحوال (12) مؤ لف گويد اين حكايت را اين خبر كه شيخ صدوق در اول امالى روايت كرده تصديق ر كند. آنگاه او را به كنار قبر برند. مجلسى اول در شرح آن فرمود: هر چند روح از بدن مفارقت كرده است و روح حيوانى مرده است اما نفس ناطقه زنده است و تعلق او از بدن كاملا زايل نشده است ، و خوف ضغطه قبر و سؤ ال منكر و نكير و رومان فتّان قبور، و عذاب برزخ هست تا آنكه براى ديگران عبرت باشد و بينديشد كه چنين حادثه اى در پيش دارند... و در حديث حسن ، از يونس منقول است كه گفت حديثى از حضرت امام موسى كاظم (ع) شنيدم كه فرمودند: چون ميت را به كنار قبر مى برى ساعتى او را مهلت ده تا استعداد سؤ ال منكر و نكير بيابد. و روايت شده از براء بن عازب كه يكى از معروفين صحابه است كه ما در خدمت حضرت  . از حضرت سلمان نقل شده كه فرمود: آماده باش براى نكير و منكر... و اگر شاك در دين باشى عمودى بر سرت زنند كه خاكستر شوى... - آن دو - ملك ميت را در قبر بنشانند. سائل گفت: آن دو ملك مردم را در قبورشان عذاب مى كند. فرمود: بلى.[6] در نهج البلاغه آمده:... پس زمين - ميت كافر را - فشار مى دهد تا استخوان هاى شانه هايش در هم فرو روند... مارها گوشت او را نيش زنند و استخوانش را بشكنند... نشانيدن در قبر، درهم فرو رفتن استخوانهاى شانه و نيش زدن گوشت تنها با بدن عنصرى سازگارى دارد.[7] چندين روايت ديگر نيز در ادامه ذكر مى كند. نظريه ى دوم: عذاب و فشار قبر جسمانى ـ روحانى است، منتهى نه اين قبر و بدن  بوى خوشى شنيدم كه از بوهاى اين نشاءه نبود؛ متحير ماندم ؛ به راست و چپ خود نظر كردم تا بدانم كه اين بوى خوش از كجا آمد كه ناگاه ديدم جوان خوش صورتى در لباس ‍ پادشاهان به نزد آن قبر رفت پس چون نزد آن قبر نشست ديدم مفقود شد، گويا داخل در قبر شد پس بسيار تعجب كردم . پس از اين واقعه زمانى نگذشت كه ناگاه بوى بدى به دماغم رسيد كه از هر بوى بدى پليدتر بود پس نگاه كردم سگى را ديدم كه بدنبال او مى رود، تا رسيد به آن قبر و پنهان شد؛ پس من تعجب كردم و در آن حال بودم كه ناگاه آن جوان بدحال و بد هيئت با بدن مجروح بيرون آمد و از همان راهى كه آمده بود برگشت . من عقب او رفتم و از او خواهش  . مى ترسد كه اگر غفلت كند، بدرندش يا اگر آرام بگيرد، پاره پاره اش كنند. شب او، شب ترسناكى است ، هر چند كه فريب خوردگان ، در آن آرام گرفته اند و روزش ، روز غم انگيزى است ، هر چند كه بيكارگان در آن خوشحالند. سپس بازگشت و مرا ترك كرد. به او گفتم : بيش از اين بگوى ! گفت : تشنه به جرعه اى آب قناعت كند. 4 - نقل است كه روزى صاحب بن عباد شربتى طلبيد؛ يكى از غلامانش ‍ قدح شربتى حاضر كرد و بدو داد. صاحب چون خواست بياشامد يكى از خواص او گفت : اين را مخور زيرا كه زهر در آن ريخته اند و غلامى كه قدح را به دست صاحب داده بود ايستاد بود. صاحب گفت : دليل بر صحت قول تو چيست ؟ گفت : تجربه كن ؛ اين !م وارد شوند تا از ريب و احزان ايمن باشند. اءقول : و يناسب هنا نقل كلام من راهب عظيم الشاءن و هو ما نقل عن قثم الزاهد قال : رايت راهبا على باب بيت المقدس كالواله فقلت له اوصنى فقال : كن كرجل احتوشته السباع فهو خائف مذعور يخاف ان يسهو فتفترسه و يلهو فتنهشه ، فليله ليل مخافه اذا اءمن فيه المفترون ، و نهاره نهار حزن اذا فرح فيه البطالون . ثم انه ولى و تركنى . فقلت له : زدنى . فقال : ان الظمئان يقنع بيسير الماء. قثم زاهد گفت : راهبى را بر در بيت المقدس ديدم كه مردم بر او گرد آمده اند. به او گفتم : مرا وصيتى كن ! گفت : همچون مردى باش كه از درندگان به وحشت افتاده و خائف و ترسان است"نمازشان ، مى خوانند فرياد و گريه و بانگشان شديد شده وقتى كه بانگ مى كنند خيال مى كنى تا حلقومشان آتش فرا گرفته است و وقتى كه صداى ايشان به گريه بلند شود گمان مى كنى كه گردنهايشان را در بند و زنجير كرده اند پس هر گاه ايشان را در روز ببينى مى بينى كه بر زمين به آهستگى و بردبارى راه مى روند و با مردم به خوبى سخن مى گويند و وقتى كه نادانان با ايشان سخن مى گويند پاسخ آنها سلام است و هر گاه بر لغوى بگذرند خود را از تهمت دور نگهدارند زبانهايشان از صحبت درباره نواميس مردم گنگ است و گوشهاى خود را از شنيدن باطل باز مى دارند و از گناهان چشم پوشى مى كنند و تصميم دارند در دارالسلا#من الريب و الاحزان .(25) ((يعنى اگر ايشان را در شبها ببينى ، در وقتيكه چشمها به خواب رفته و صداها ساكت شده و مرغها در آشيانه ها آرام گرفته اند، مى بينى كه هول روز قيامت ايشان را از خفتن باز داشته ، همچنانكه حق تعالى فرموده : ((آيا اهل قريه ها ايمن اند از اينكه در شب عذاب ما بر ايشان برسد در حالى كه در بستر خود آرميده اند در حالى كه بانگ كنند و گريه كنند و گاهى به تسبيح مشغول باشند در محرابشان مى گريند و فرياد مى كنند؛ قدمهاى خود را براى عبادت با حال گريه در شب تاريك سايه گسترانيده اند. اگر ايشان را ببينى كه در شبها روى پاها ايستاده اند، كمرهايشان خم شده اجزاء قرآن را در $ة و اخرى مسبحين ، يبكون فى محاريبهم و يرنون ، يصطفون ليلة مظلمة بهماء يبكون ، فلو رايتهم يا احنف فى ليلتهم قد اشتدت اعوالهم و نحيبهم و زفيرهم اذا زفروا خلت النار قد اخذت منهم الى حلاقيمهم و اذا اءعولوا حسبت السلاسل قد صفدت فى اعناقهم فلو راءيتهم فى نهارهم اذا لراءيت قوما يمشون على الارض هونا و يقولون للناس حسنا و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما، و اذا مروا باللغو مروا كراما، قد قيدوا اقدامهم من التهمات و ابكموا السنتهم ان يتكلموا فى اعراض الناس و سجموا اسماعهم ان يلجها خوض خائض و كحلوا اءبصارهم بغض البصر عن المعاصى ، و انتحوا دار السلام التى من دخلها كان آمنا ': يا نبى الله ! دوست داشتم كه اين موعظه به نظم آورده شود تا ما بر آن افتخار كنيم و بصورت يك سند براى ما بماند. آن جناب نزد حسان بن ثابت شاعر فرستاد تا اين جريان را به شعر در آورد ولى چون ((صلصال بن دلهمس )) در مجلس حاضر بود پيش از آنكه حسان بيايد آن را به نظم كشيد: تخير خليطا من فعالك انما و لابد بعد الموت من ان تعده فان كنت مشغولا بشيى ء فلا تكن فلن يصحب الانسان من بعد موته الا انما الانسان ضيف لاهله قرين الفتى فى القبر ما كان يفعل ليوم ينادى المرء فيه فيقبل بغير الذى يرضى به الله تشغل و من قبله الا الذى كان يعمل يقيم قليلا بينهم ثم يرحل شيخ صدوق رحمه الله عليه از حضرت صادق (ع) روايت كرده كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود: روزى حضرت عيسى بن مريم (ع) بر قبرى گذشت كه صاحب آن را عذاب مى كردند پس از يكسال بار ديگر حضرت عيسى از آن جا عبور كرد، ديد عذاب از صاحب آن قبر برداشته شده ؛ پس گفت اى پروردگار من ؛ من بر اين قبر در سال گذشته عبور كردم ديدم صاحب آن در عذاب بود و امسال كه بر او گذشتم مى بينم عذاب از او برداشته شده است ؟ پس وحى رسيد به عيسى (ع) كه يا روح الله ، از براى صاحب اين قبر فرزند صالحى بود كه به حد بلوغ رسيد، پس راهى را اصلاح و درست كرد و يتيمى را پناه و جاى داد پس من او را به خاطر اين عمل كه فرزندش بجا آورد بخشيدم . حكايت پنجمYناگهان . قطب راوندى از حضرت صادق (ع) روايت كرده كه حضرت عيسى (ع) از جبرئيل پرسيد: كى قيامت بر پا خواهد شد؟ جبرئيل چون اسم قيامت شنيد به لرزه افتاد و غش كرد؛ پس چون به حال آمد گفت يا روح الله ، مسئول به امر قيامت اعلم از سائل نيست ، سپس آيه شريفه را كه ذكر شد خواند. و شيخ جليل على بن ابراهيم قمى (رحمة الله ) از حضرت امام محمد باقر (ع) روايت كرده كه وقتى حضرت رسول صلى الله عليه و آله نشسته بود و جبرئيل نزد آن حضرت بود كه ناگاه نظر جبرئيل به جانب آسمان افتاد و از ترس ، رنگش مانند زعفران زرد شد؛ پس خود را به رسول خدا چسبانيد و به حضرت پناه برد. پس حضرت رسول به آنجا كه جبرئيل ن%ر شدى پس شيخ جعفر گشتى پس شيخ عراق گشتى پس رئيس مسلمين شدى ؛ يعنى فراموش مكن اوائل خود را، او را از كسانى خواهى يافت كه حضرت اميرالمؤ منين (ع) او را براى احنف بن قيس توصيف فرموده است : فقير گويد كه آن حديثى است طولانى در ذكر اوصاف اصحاب خود كه براى احنف بعد از قتال اهل جمل ؛ بيان فرموده است از جمله فقراتش اين است : فلو راءيتهم فى ليلتهم و قد نامت العيون و هداءت الاءصوات و سكنت الحركات من الطير فى الوكور و قد نهتهم هول يوم القيمة و الوعيد عن الرقاد كما قال سبحانه : افاءمن اهل القرى اءن ياءتيهم بياتا و هم نائمون فاستيقظوا لها فزعين و قاموا الى صلواتهم معولين باكين تارر آن غليظ و زبر بود، كه ناگاه عربى بيابانى نزديك آمد و رداى آن حضرت را گرفت و بشدت كشيد به نحوى كه حاشيه ردا در بن گردن آن جناب اثر كرد؛ پس گفت : اى محمد بر اين دو شتر من از مالى كه نزد تست ، بارش كن زيرا كه آن مال خدا است نه مال تو و نه مال پدر تو. حضرت در جواب او سكوت نمود، آنگاه فرمود: مال ، مال خدا است و من بنده خدا هستم ؛ پس فرمود: اى اعرابى آيا از تو قصاص كنم ؟ گفت : نه . حضرت فرمود: چرا؟ گفت : زيرا كه شيوه و خلق تو آنست كه بدى را به بدى مكافات نمى كنى . حضرت خنديد و امر فرمود كه بر يك شتر او جو بار كردند و بر شتر ديگرش خرما. مؤ لف گويد: كه ذكر اين روايت در اين مقام به خاطر تب)يستاد. خوب ملاحظه كن در اين خلق شريف كه به چه مرتبه رسيده در اين بزرگوار كه رئيس مسلمين و حجة الاسلام و فقيه اهل بيت (عليهم السلام ) بوده ، و فقاهتش به مرتبه اى بود كه كتاب كشف الغطاء را در سفر تصنيف كرده و نقل شده كه مى فرمود: اگر كتب فقهيه را همه را بشوييد، من از طهارت تا ديات را مى نويسم ، و اولادش تمامى ، فقها و علماء جليل بوده اند. شيخ ما ثقة الاسلام نورى (رحمه الله عليه ) در حال آن جناب فرمود سزاوار است كه انسان انديشه كند در مواظبت اين بزرگوار بر سنن و آداب و مناجاتش در اسحار و گريه و تذلل او براى پروردگار و مخاطبات او با نفس ‍ خود كه مى گفت : تو جعيفر بودى پس جعف AO   +آیا ممکن بود ما انسان نمی شدیم حیوان یا گیاه و یا .. می شدیم؟؟؟ ●پاسخ: در باره فراز دوم باید گفت : انسان قبل از انسان شدن فرایند یاد شده در پرسش را طی نموده است زیرا انسان پیش از ولادت در عالم رحم وجود دارد. قبل از آن در صُلب پدر است، و پیش از آن به صورت لقمة غذایی است که از طریق انواع خوراکی‌ها به صورت نطفه در صُلب پد ان در دنیاست; همان گونه که در دنیا آثار تکوینی و اجتناب ناپذیر خوردن زهر، بیماری و مرگ است و چنین نیست که اگر کسی زهر بنوشد، در دادگاه، احضار و سپس به کیفر بیماری یا مرگ محکوم گردد; بلکه همان خوردن زهر او را دچار بیماری یا مرگ خواهد کرد. برخی از آیات کریمه ی قرآن گویای ارتباط تکوینی محکم بین مجازات های اخروی و گناهان اند و این که اساساً عذاب دوزخ چیزی جز تجسم گناهان و اعمال زشت مجرمان نیست. با توجه به آنچه بیان شد، رابطه ی کیفر اخروی با اعمال انسان، همانند رابطه ی مجازات های قراردادی با جرایم اجتماعی نیست تا از عدم تناسب و سنگینی غیرعادلانۀ آن سخن به میان آید، ب-لْمُوقَدَةُ الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَةِ); آتش برافروخته ی الهی است، آتشی که از دل ها سر می زند. بنابراین، کیفر اخروی از جهات مختلف با مجازات های قراردادی تفاوت دارد. مقدار و کیفیت مجازات های قراردادی تابع وضع و قرارداد است و از همین روست که گاه در نظام های حقوقی متفاوت، کیفرهای متفاوتی برای جرم واحد در نظر گرفته می شود. هم چنین هدف از مجازات های قراردادی، علاوه بر تسلّی خاطر کسانی که مورد جنایت قرار گرفته اند (یا بستگان آنان)، برقراری نظام اجتماعی و جلوگیری از تکرار جرم است; اما مجازات اخروی امری قراردادی نیست، بلکه نتیجه ی تکوینی و قهری اعمالِ مجرمست در سوره کهف آیه 19 قرآن مجید می‌فرماید: هنگامی که قیامت برپا می‌شود و با نفخ صور اول همگی می‌میرند و با صور دوم زنده می‌شوند وقتی ملائکه از مدت اقامت در برزخ از آنها می‌پرسند: چه مقدار در عالم برزخ اقامت نمودید؟ می‌گویند: گویا یک روز یا نصف روز در آنجا مقیم بودیم بنابراین اگر با دیدگاه عمیقی نگاه کنیم تمام عالم برزخ نسبت به قیامت خواب است ولی روایات آمده که بعضی از ارواح ضعیف و مستضعف که نه از عذاب برزخ برخوردارند و نه از نعمتهای آن بهره‌مندند در عالم برزخ به صورت انسان خوابیده بسر می‌برند و از برزخ جز یک ترسیم خواب آلودی بیش ندارند.(7) ,آیا در برزخ خواب هسته خود داشت. امام صادق (ع) فرمودند: مادر سعد گفت: گوارا باد ای سعد بر تو در این بهشتی که وارد شدی رسول خدا فرمود: ای مادر سعد بر خدا حکم جز می‌منما،(65) فشار قبر تنها در زمین نیست بلکه مرده هر کجا که باشد ولو اینکه بالای دار باشد فشار قبر می‌بیند و خدا امر می‌کند که هوا او را فشار دهد از حضرت صادق (ع) سوال شد در مورد کسی که او را به دار آویخته‌اند حضرت فرمود: برای خداوند زمین و هوا یکی است خداوند به سوی هوا وحی می‌کند که او را در فشار بگیرد و هوا چنان او را در فشار قرار می‌دهد که از فشار قبر سخت‌تر باشد(66). Lخصوصیات دیگری از عالم برزخ0و را از فشار قبر برهاند. حضرت صادق (ع) به دنبال این قضیه فرمودند: رسول خدا (ص) برای تشییع جنازه سعدبن معاذ از منزل خارج شدند در حالی که هفتاد هزار فرشته جنازه وی را تشییع می‌نمودند و پس از دفن، حضرت رسول الله (ص) سر خود را به طرف آسمان بلند نموده و فرمودند آیا فشار قبر شخصی مانند سعد را با این سابقه درخشانش در اسلام می‌گیرد؟ ابو بصیر می‌گوید: عرض کردم فدایت شوم ما چنین می‌پنداشتم که سعد از بول اجتناب کامل نمی‌کرد! حضرت فرمود: مُعاذَ الله اِنّما کانُ مِنً زَعارُهٍ فِی خُلْقِهِ عُلَی اَهًلِهِ پناه به خدا چنین نیست بلکه فشار قبر سعد به علت سوء خلقی بو که با اهل خان ggS   Wچرا ما عبرت نمیگیریم ●سوال: چرا ما عبرت نمیگیریم؟ چون ایمان نداریم. چون بیشتر بر این باور داریم که هرچه هست همین است و عقاب و پاداشی در بین نیست. سوالی که عرض کردم هم در همین راستا میباشد که به مشاهده عقاب و پاداش این باور قویتر میشد. ضمن اینکه به چشم دیدن مرگ دیگران برای کسی که (ایمان) به آخ,M   مشاهده عواقب نهایی اعمال در دنیا ●سوال: مشا1 عذاب قبر است.(64) 13ـ فشار قبر موضوع دیگر فشار قبر است که فراگیرتر از عذاب قبر است و کم اتفاق می‌افتد که کسی فشار قبر نداشته باشد چون فشار قبر در اثر گناهان است شخصی می‌گوید به امام صادق (ع) عرض کردم آیا کسی از فشار قبر رهایی می‌یابد؟ حضرت فرمود: پناه به خدا از فشار قبر چقدر افرادی که از فشار قبر رهایی پیدا کنند کم هستند سپس فرمودند چون عثمان رقیه دختر رسول را کشت رسول خدا (ص) بر کنار قبر او ایستادند و در حالی که سر خود را به آسمان بلند نموده و اشک از چشمانشان جاری بود، به مردم فرمود: من رقیه دخترم را به یادآوردم آنچه را که به او رسیده است پس دلم شکست و خواستم که خدا .);(2) هر جانی در گرو دست آورد خویش است. اگر انسان خار بکارد در قیامت، از جانب خداوند، صورت خار درو می کند و اگر نهال میوه ی شیرین بکارد میوه ی شیرین برداشت می کند; یعنی انسان، مبدأ، علت قابلی و زمینه است، نه صرفاً علت فاعلی. آدمی به اندازه ی استعداد خویش از خداوند فیض می گیرد. او در عقاید، اخلاق و اعمال خود علت قابلی و زمینه ساز و مستعد شناخته می شود. اگر باطن عملی، مثل خوردن مال یتیم، آتش است، آنان که مال یتیم می خورند، در حقیقت آتش محسوس می خورند و اگر باطن عقیده و اخلاقی آتش است، کسانی که به آن عقاید و اوصاف پلید آلوده اند، گرفتار آتش روحی خواهند بود: (نارُ اللّهِ ا. 15ـ زندگی بسيار با نشاط در كنار همسران خود. 16ـ زندگی در جوار رحمت خدا و رسيدن به مقام شهود ذات پاك او با چشم دل. 17ـ رسيدن به تمام خواسته ها. قرآن می فرمايد: "لهم ما يشاؤون فيها؛ بهشتيان هر چه بخواهند برايشان فراهم است".(2) تمام موارد بالا بر گرفته از قرآن كريم است. در صورت تمايل به ج 6، ص 227 به بعد پيام قرآن نوشتة آيت الله مكارم شيرازي مراجعه فرماييد. در واقع بهشت جايگاهي است كه هر انساني آرزو دارد هر چيز با خواستن فراهم شود، بی آن كه رنج و زحمتی باشد. البته در آن مكان هيچ انسانی امر ناپسند طلب نمی كند. پی نوشت ها: 1.زخرف (43) آية 71. 2. ق (50) آية 35. بهشتيان در بهشت چه مي كنندآن توجه به ذات و جمال حق تعالى و قدرت و عظمت او است همان گونه كه در اين جهان مجذوب اوئيد و در جذبه جمال و كمال او سر از پا نمى‏ شناسند در آن جهان نيز چنين خواهيد بود. ازاين‏رو سخن بهشتيان اين خواهد بود: «در آن بهشت زبان شوق به تسبيح و تقديس خداوند مى‏گشايند كه: بارالها تو از هر نقص و آلايش پاك و منزهى و ثناى آنها در بهشت سلامت مى‏بخشد و آخرين سخنشان حمد پروردگار عالميان است»،(2). آرى عارفان هردمى دو عيد كنند عنكبوتان مگس قديد كنند اميد آن داريم كه دراين مقوله خوب بينديشيد تا حقيقت آشكار گردد. پى‏نوشت‏ (1) (ق، آيه 5) (2) (يونس، آيه 10) ما در بهشت چند سال زندگی می کنیم  }    ●سوال: چرا کسي که مثلاً مدتی از عمرش را کافر بوده بايد در جهنم جاودانه بماند؟ ●پاسخ: عقوبت گناه و معصیت در واقع امری تکوینی است، نه قراردادی و حقیقتاً روحِ گنهکار با ارتکاب آن تیره می شود و همان تیرگی و فساد روح است که از آن به عذاب و دوزخ یاد می شود. در متون دینی اسلام از این امر به «تج8: 7   5 ●سوال: آیا در بهشت بحث و گفتگوی علمی وجود خواهد داشت؟ ●پاسخ: طبق آیات قرآن در سورۀ واقعه، اهالی قیامت به سه دسته تقسیم می شوند: 1. اصحاب یمین (سعادتمندان) 2. اصحاب شم 4سم اعمال» یاد می شود که دلایل عقلی و نقلی فراوان دارد. هر چند قرآن خود تعبیر به جزا دارد، در موارد متعدد تصریح می کند که جزای شما همان عمل شماست که به خودتان بازمی گردد. قرآن کریم می فرماید: (وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً);(1) عملکرد خود را در آن جا حاضر می بینند. آیت الله سبحانی در تفسیر منشور جاوید می گوید: جزای اعمال هر انسانی عین اعمال خودش خواهد بود و در این جمله ذره ای مجازگویی نیست که عین عمل انسان را به خود انسان بازگرداند. از این مطلب در اصطلاح به تجسم اعمال تعبیر می شود. قرآن مجید بر اساس یک اصل عقلانی می فرماید: (کُلُّ نَفْس بِما کَسَبَتْ رَهِینَةrTZ`flrx~ &,28>DJPV\bhntz "(.4:@FLRX^djpv|TU 4 5 7 8 : ځ< ف=h>f@/ACDF?GI =KLMNP0R1S?ZAYB_C^DEFG&HHJIMNGPFQETDS TW3 گوسفندان نظارت می‌نمودم و آنها در جایگاه خود مستقر و متمکن بودند و هیچ چیز در اطراف آنها نبود که آنها را تهییج کند و آنها را بترساند ناگهان می‌دیدم که آنها از جای خود حرکت کرده و به هوا می‌پرند با خود می‌گفتم این چه داستانی است و بسیار در شگفت می‌ماندم تا آنکه جبرئیل (ع) برای من چنین گفت: چون کافر بمیرد چنان ضربه‌ای بر او زنند که تمام مخلوقات که خدا آفریده است از آن ضربه به وحشت و هراس شتران و گوسفندان در اثر همان ضربه‌ای است که به کافر خورده است پس پناه می‌برم به خداوند از عذاب قبر.(63) علی (ع) می‌فرماید: زندگی تاریکی که خداوند دشمن خود را از آن برحذر داشته اسX؟ و دينت چيست ؟ و نيز سؤ ال كنند از ولى و امام او، پس در آن حال چون جواب دادن بر ميت سخت و محتاج است به كمك ، لاجرم براى مرده دو جا تلقين ذكر كرده اند: يكى وقتى كه او را در قبر مى گذارند و بهتر آنست كه ، به دست راست ، دوش راست ، و به دست چپ ، دوش چپ او را بگيرند و حركت دهند و تلقين كنند. و ديگر وقتى كه او را دفن كردند، مستحب است كه ولى ميت يعنى نزديكترين خويشان او بعد از آنكه مردم از سر قبر او برگردند نزد سر ميت بنشيند و با صداى بلند او را تلقين كند و بهتر است كه دو كف دست را روى قبر گذارد و دهان را نزديك قبر برد، و اگر ديگرى را نائب كند نيز خوب است ؛ و وارد شده است كه چون اين ت+ بغداد 3 - نقل شده كه روزى شيخ الفقهاء مرحوم حاج شيخ جعفر صاحب كشف الغطاء در اصفهان پيش از آنكه نماز شروع كند وجهى بين فقرا قسمت نمود پس از اتمام آن به نماز ايستاد. يكى از سادات فقير خبردار شد، بين دو نماز خدمت شيخ رسيد و عرض كرد كه مال جدم را به من باز ده ، فرمود: تو دير آمدى و اكنون ديگر چيزى نمانده كه به تو بدهم . سيد در غضب شد و آب دهان خود را بر محاسن مبارك شيخ افكند شيخ از محراب برخاست ، و دامن خود را گرفت و در ميان صفوف جماعت گردش كرد و فرمود كه هر كه ريش شيخ را دوست دارد به سيد كمك كند پس مردم دامن شيخ را پر از پول نمودند. شيخ آنها را به سيد داد پس از آن به نماز عصر ا>ن ،اولاد اهل دنياست كه حسناتي نداشتند كه به خاطر آن ثواب داده شوند و گناهي نداشتند كه بر آن عقوبت شوند و در نتيجه در اين جايگاه قرار گرفتند و از رسول خدا(صل الله عليه و آله) از اطفال مشركين سوال شد و حضرت فرمود:به صورت كودكان ،اهل بهشت را خدمت مي كنند ،آن ها براي خدمت به اهل بهشت خلق شده اند. سپس علامه با اشاره به فرمايش رسول خدا(صل الله عليه و آله)كه مي فرمايند: علم آن را به خدا واگذار كنيد و در مورد آن چيزي نگوييد، مي فرمايد: و در اين باب ،اين بهترين امر است و همين سخن ما را كفايت مي كند كه خداوند به آن ها ظلم و جور نمي كند و بدون دليل آن ها را داخل آتش نمي كند.[2] مس@ئله چگونگي وضعيت كودكان بعد از مرگ يكي از مسائل پيچيده است كه در برخي از روايات نيز معصومين(عليهم السلام) درپاسخ سوال در مورد كودكان ،سائل را از چنين پرسشي نهي كرده اند.: در روايتي آمده: (سئل رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ عن الولدان و الاطفال فقال: اللَّهُ‏ أَعْلَمُ‏ بِمَا كَانُوا عَامِلِينَ‏. [3] از پيامبر خدا(صل الله عليه و آله)دربارة بچه ها و كودكان پرسيده شد، حضرت فرمود:‌خدا فقط خود مي داند كه با آنها چگونه رفتار مي كند. زراره مي گويد: از امام صادق ـ عليه السّلام ـ دربارة اطفالی كه قبل از بلوغ مي ميرند سؤال كردم. حضرت همان حديث بالا را از پيامبر ـ صلّي XGk    ;آيا «مرگ» به معنای نيستى، نابودى، فنا و انهدام است؟ ●سؤال: آيا «مرگ» به معنای نيستى، نابودى، فنا و انهدام است؟ و چه رابطه ای با خواب دارد؟ ●پاسخ: اين پرسش ها، همواره براى بشر مطرح بوده، هست و خواهد بود و هر كس از دير زمان مايل بوده است پاسخ آنها را بيابد و يا به پاسخى كه ديگران داده‏ اند، ايمان و اعتقاد پيدا كند. ما، چون مسلمانيم و به قرآن ايمان داريم؛ پاسخ آنها را از كلام خداوند تعالى و روایات اهل بیت (ع) مى‏ گيريم: الف - قرآن، در اين باره (ماهيت مرگ) كلمه «توفّى‏» را Aالله عليه و آله ـ مطرح كرد، بعد فرمود: مراد رسول خدا(صل الله عليه و آله)آن است در اين باره از سؤال و پرسش خودداري كنيد و چيزي نگوييد و علم آن را به خداوند واگذاريد.[4] بنابراين با توجه به اين گونه روايات علم اين گونه امور بهتر است به خداوند واگذار شود و هيچ كسي به طور روشن نمي تواند پاسخي را در اين باره ارائه دهد. اما در برخي احاديث مطالبي در اين باره مطرح شده كه شمه اي از وضعيت آن ها را بيان مي كند: عبداللّه ‏بن سنان مى ‏گوید از امام صادق علیه‏ السلام در مورد کودکان مشرکان که هنوز به سن ارتکاب گناه نرسیده ‏اند و از دنیا مى‏ روند پرسیدم: حضرت فرمودند: آتشى برافروخBته مى ‏شود و به کودکان گفته مى ‏شود داخل آن آتش شوند پس اگر داخل آتش شدند بر آنها سرد و سلامت مى ‏شود و اگر سرباز زنند و وارد آتش نشوند خداوند به آنها مى‏ گوید: من به شما امر نمودم و شما از دستور من سرپیچى و نافرمانى کردید. از این‏رو، خداوند دستور مى ‏دهد آنها را به آتش افکنید. [5] و در روايتي ديگر آمده: «ان اطفال شيعتنا من المؤمنين تربيهم فاطمه(س)»[6] كودكان شيعيان ما كه ازمؤمنان هستند تحت تربيت حضرت فاطمه زهرا عليها السلام قرار مي گيرند. همچنين در حديث ديگري از حضرت ابراهيم(ع)و ساره(س)بر كفالت كودكان نام برده شده است: خداوند متعال حضرت ابراهیم(ع) و ساره(س) را سپرست اولاد مؤمنان نموده و آنان بوسیله درختى که در بهشت است و داراى نوکى مانند نوک پستان گاو مى ‏باشد تغذیه مى ‏گردند، پس چون قیامت فرا رسد؛ لباسهاى زیبا بر آنان پوشانده شده و با عطریّات بهشتى خوشبو گشته، و به پدرانشان اهدا مى ‏گردند، و از آن هنگام آنان با پدرانشان در بهشت فرمان روایند. [7] علامه مجلسي(ره) در توضيح جمع اين روايات مي فرمايد: جمع بين اين دو خبر ممكن است به اين صورت كه برخي از آن كودكان را فاطمه(س) و برخي از آن ها را ابراهيم(ع) و ساره(س) به اختلاف در جات پدرانشان تربيت مي كنند يا اينكه كودك را فاطمه(س) به آن دو واگذار مي كند.[8] \سرنوشت کودکان پس از مرگDکرده باشد آن را می بيند- و هر کس به وزن ذره ای بدی کرده باشد آن را می بيند البته این در صورتی میباشد که شفاعت و عفو الهی شامل آن بنده نشود. خداوند در آیه 48 سوره مبارکه نساء می فرماید: إِنَّ اللّهَ لاَ يَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَن يَشَاء وَمَن يُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدِ افْتَرَى إِثْمًا عَظِيمًا هر آينه خدا گناه کسانی را که به او شرک آورند نمی آمرزد ، و گناهان ، ديگر را برای هر که بخواهد می آمرزد و هر که به خدا شرک آورد ، دروغی ساخته و گناهی بزرگ مرتکب شده است. از ديدگاه محققان و قرآن پژوهان، اين آيه مباركه اميدبخش ‏ترين آيه از آيEات قرآن است؛ چرا كه اين آيه شريفه، همه گناهان جز شرك به خدا را در مشيّت آمرزش و بخشايش خدا وارد ساخته و مردم با ايمان را ميان بيم و اميد و عدل و فزون‏بخشى خدا در انتظار و در تلاش و تكاپوى سازنده قرار داده است.[2] از منابع اسلامی اعم از قرآن و کتب معتبر حدیث به خوبی استفاده می شود که عموم افراد پاک و با ایمان جاودانه در بهشت خواهند بود، و بعضی از افراد گناهکار که وجود آنها غرق در کفر و انکار و گناه و تجاوز شده است برای همیشه در مجازات و عذاب دوزخ می مانند، و به تعبیر دیگر مجازات آنها نیز جاودانه است مانند :كافران[3] مشركان [4] در برخي از روايات نيز مخالفين اميرالمومنFين(عليه السلام) و ظالمين در حق آل محمد(عليهم السلام) مصداق خالدين در جهنم شمرده شده اند.[5] مؤمنان و يكتاپرستانى كه مرتكب گناهانى شده اند، ولى بدون توبه از دنيا رفته اند ـ اگر سزاى اعمال زشت خود را در قبر نديده باشند[6] ـ در قيامت مدتى در عذاب مى مانند تا كاملا پاك شوند، آن گاه وارد بهشت خواهند شد; چنان كه پيامبراكرم(صلی الله علیه و آله) در اين باره فرمود: يكتاپرستانى كه گناهان بزرگى را انجام داده و از گناه خود پشيمان نشده و توبه نكرده اند، داخل جهنم مى شوند ... [7] طبق نظر امامیه خلود در آتش از ویژگی های کافران است و گنهکاران مسلمان پس از مدتی از آتش خارج می شوند.رواGاتی داریم که عذاب را جز بر کافران جاودانه نمی داند. پیامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) می فرماید: سوگند به کسی که مرا بشیر و نذیر برانگیخت خداوند هیچ یکتاپرست و موحدی به آتش جاودان عذاب نخواهد کرد همانا اصل توحید از حق شفاعت برخوردار می شوند بطوری که می توانند شفیع دیگران شوند، آنگاه شفاعت می کنند البته شفاعت آنان پذیرفته خواهد شد[8] و نیز برخی روایت دیگر محبان علی(عليه السلام) و خاندان او را از نجات یافتگان عذاب ابدی می دانند پیامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) می فرماید: همانا ولایت علی (عليه السلام) نیکی و خیری است که با وجود آن هیچ گناهی هر چند بزرگ باشد زیان نمی رDاند و اگر دوستدار اهل بیت گرفتار گناه شود با پاره ای از گرفتاری های دنیوی و مشقات آن و پاره ای از عذاب اخروی تطهیر می شود تا به شفاعت سروران طیب و طاهر خود برسد و ...[9] و روایات کثیر دیگری که دلالت بر این مطلب می کند که شیعیان صاحب کبیره داخل آتش می شوند و مدتی عذاب خواهند کشید و بعد شفاعت نصیبشان خواهد شد به خلاف شیعیان راستین که هیچ وقت در دوزخ دیده نخواهند شد.[10] مرحوم صدوق(ره) در كتاب توحید از ابن ابى عمیر نقل مى كند كه امام موسى بن جعفر (علیهما السلام) فرمود: «خدا در آتش جز اهل كفر و انكار را مخلد نمى سازد، یعنى گمراهان ومشركان حتى آن كس كه از گناهان كبیره دورى جوکم وبیش جریان دارد ولی اگر خبری از بهشت نبود معلوم نبود این راه ادامه داشته باشد. البته عواطف ودلسوزی ونوع دوستی که خداوند در خلقت هر انسانی قرار داده است خود عاملی در انجام خوبی هاست ولی گرایش به لذات وانحصار طلبی که در وجود انسانها است( خلق الانسان هلوعا، اذا مسه الشر جزوعا واذا مسه الخیر منوعا، الا المصلین الذین هم فی صلاتهم دائمون) موجب می شود روی فطرت پاک انسانها پوشیده شود وبرای رسیدن به مطامع دنیوی به جان هم می افتند ولی این باورها وانگیزه هایی که ادیان در انسانها ایجاد می کنند موجب می شود از این لذت طلبی ها دست کشند. دیدن نتیجه تمامی اعمال در آخرتHجلب می کند تا فهم عظمت ولذت قرب الهی، اما به نظر شما انجام اعمال خوب به خاطر بهشت رفتن بهتر است یا انجام همان اعمال بدون اینکه اعتقادی داشته باشید؟ به نظر من اولی بهتر است چون عملی که از یک باور درونی که با انسان عجین شده است بادوام تر از عمل خوب خالی است واینکه تلاش برای کسب درجات عالی بهشت موجب می شود این خدا باوران برای انجام خوبی ها بیشتر تلاش کنند چرا که در انجام یک فعل انگیزه هم موثر است تا اینکه چنین انگیزه ای نباشد. راه اول خود جریان ساز است ومنحصر در یک نفر نمی شود که از باب نمونه با اینکه نبی مکرم اسلام 1400 از دنیا رفته اند ولی مرام وآموزه های ایشان هنوز هم vv_M   gحضرت ادم در شکم مادری نبود بلکه خداوند فقط گفت کن پس موجود شد. ●سوال: با این تفسیری که شما کردید به نظر میاد نظریه داروین هم صحیح می باشد که ما از نسل شامپانزه ها و.... هستیم.چون بالاخره باید به دهان یکی برویم تا به صورت نطفه در بیاییم. در نتیجه خداوند در تفسیر آفرینش عیسی و آدم هر دو به این گونه مطرح میکند: إِنَّ مَثَلَ عِيسَىٰ عِنْدَ اللَّهِ كَIست است که در قدیم وحتی در زمان فعلی ما هم در هندوستان وجود دارند ویا ماه گرا خواهد بود وبه هر حال بدون باور وعقیده نخواهد بود ودین کامل زمانی کامل است که برای همه نیازهای انسان اعم از فکری و احساسی وغیره جوابی داشته باشد. ●بله اکثر خداباوران به خاطر بهشت ویا ترس از جهنم خدا را پرستش می کنند وکمتر کسانی مانند امام علی علیه السلام خدا را فقط به خاطر خودش عبادت می کنند واین هم به نوع گرایش های انسان بر می گردد که منفعت طلب است وبه خاطر اینکه همه انسانها باور ورشدشان در حد امیرالمومنین وسلمان فارسی نیست لذا منفعتی مانند بهشت با آن نعمتهایی که دارد زودتر آنها را Kین نکته را مد نظر داشته باشیم که اسلام روی مساله عمل وکردار تاکید فوق العاده ای دارد نه اینکه از آن غافل باشد. اما علت اولویت باور واعتقاد بخاطر این است که اولا انسان موجودی دارای عقل وفکر است ونمی شود انسان دارای فکر وعقل هیچ تفکری وجهان بینی نداشته باشد وبا وجود عقل وشعور خالی الذهن باشد، واز طرف دیگر آنچه به انسان خط می دهد ومسیر حرکت او را مشخص می کند باورهای اوست وکردار انسان نیز وابستگی اساسی ومهمی بر باورهایش دارد. حال اسلام به عنوان یک دین کامل در زمینه جهان بینی وتفسیر وفهم جهان هستی معارفی را به انسان عرضه داشته است چرا که انسان اگر موحد نباشد یا بت پرال می فرماید: ای بندة من!‌ تو مرا خواندی و من اجابتت را به تأخیر انداختم. اکنون ثواب و پاداش تو چنین و چنان است. پس مؤمن آرزو می کند که کاش هیچ دعایی از او در دنیا اجابت نمی شد، برای آن ثواب و پاداش نیک که می بیند».(3) - مطلب دیگر این است که علاوه بر شرایط گذشته، باید به این مسئله توجه کرد که این جهان به جهت مادی بودنش، دارای محدودیت هایی است و بخش مهمی از خواسته های بشر امکان تحقق در این جهان را ندارد فلذا چنین آرزوهایی در جهان دیگر که دارای چنین محدودیت هایی نیست، می تواند تحقق یابد. موفق باشید 1. بقره 216 2. دعای کمیل 3. اصول کافی، ج 4، ص 247. حواله دنيا به آخرتMروردگارا ببخش گناهی که دعایم را حبس می کند و باران بلا بر من می بارد. فلذا در آداب دعا کردن، استغفار کردن نیز بیان شده است (رعایت آداب دعا در استجابت آن بسیار موثر است.) - گاهی دعا علی رغم به مصلحت بودن مستجاب نمی شود تا فرد مورد آزمایش قرار گیرد که تا چه میزان به خداوند و حکمت و مهربانی او ایمان دارد و آیا با برآورده نشدن یک درخواستش، ایمانش به خدا سست می شود یا اینکه همچنان استوار است. - تمام این مسائل در حالی است که دعاهایی که مستجاب نشده است، موجب بخشش گناهان و افزایش حسنات فرد می شود تا جایی که در حدیثی می خوانیم که امام صادق(ع) می فرماید: «روز قیامت خداوند متعUيتى نيست مگر آنكه ملك الموت در هر شبانه روز در اوقات نماز پنج مرتبه به ايشان نظر مى كند پس هر گاه كسى را كه مى خواهد قبض روح كند از كسانى باشد كه مواظب اوقات نماز است پس ملك الموت به او شهادتين را تلقين كند و شيطان را از او دور سازد. و روايت شده كه حضرت صادق (ع) براى شخصى نوشت كه اگر بخواهى كارت بخوبى پايان پذيرد و بخوبى جانت گرفته شود پس حق خدا را بزرگ شمار و نعمتهاى او را در راه گناه مصرف مكن و از حلم خدا مغرور مشو و هر كس كه مرا ياد كند و اظهار دوستى ما كند چه راست گويد يا دروغ گرامى بدار زيرا اگر دروغ گويد ضررش به خود او مى رسد. حقير گويد: كه براى عاقبت بخير شدن و ا    )چندسوال ●سوال: بسم الله الرحمن الرحیم. سلام. از کارشناس محترم بخاطر پاسخگویی بسیار ممنونم.یکم توضیح بیشتر میخواهم. أَلَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِينٍ (032 | سجده - 7)همان كسى كه هرچه را آفريد نيكو آفريد; و آفرينش انسان را از گِل آغ*Oمى گردد، پس مرا دعائى بياموز كه هر گاه آنرا بخوانم ايمانم كامل گردد و زايل نشود. فرمود كه بعد از هر نماز بگو: رضيت بالله ربا و بمحمد صلى الله عليه و آله نبيا و بالاسلام دينا و بالقرآن كتابا و بالكعبة قبلة و بعلى وليا و اماما و بالحسن و الحسين و على بن الحسين و محمد بن على و جعفر بن محمد و موسى بن جعفر و على بن موسى و محمد بن على و على بن محمد والحسن بن على و الحجه بن الحسن صلوات الله عليهم اءئمة ، الله انى رضيت بهم اءئمة فارضنى لهم انك على كل شى ء قدير. و از چيزهائى كه براى اين عقبه سودمند است مواظبت به اوقات نمازهاى واجب است . و در حديثى است كه در مشرق و مغرب عالم اهل < كه در تراجم علماء اماميه است ترجمه اين بزرگوار را به اندازه اى كه فراخور آن كتاب بود نگاشتم و نوشتم كه اصل آن جناب از وشاره است كه يكى از بلوك جهرود ده فرسخى بلده قم است لكن ولادت با سعادتش در طوس در يازدهم جمادى الاولى سنه 597 (پانصد و نود و هفت ) واقع شده و در آخر روز دوشنبه هجدهم ذى الحجه سنه 672 وفات كرد و در بقعه منوره كاظميه به خاك سپرده شد و بر لوح مزارش ‍ نوشتند: و كلبهم باسط ذراعيه بالوصيد بعضى تاريخ فوت آن جناب را به نظم در آورده و گفته : نصير ملت و دين پادشاه كشور فضل به سال ششصد و هفتاد و دو به ذى الحجه يگانه اى كه چه او مادر زمانه نزاد به روز هيجدهم درگذشت دQو بسپرد آنرا به حق تعالى كه در وقت حضور موت به او رد فرمايد به اين طريق و بعد از ذكر عقايد حقه بگويد: اللهم يا ارحم الراحمين انى قد اءودعتك يقينى هذا و ثبات دينى و اءنت خير مستودع و قد اءمرتنا بحفظ الودايع فرده على وقت حضور موتى . پس بر حسب فرمايش آن بزرگوار خواندن دعاى عديله معروف و استحضار معنى آن در خاطر براى سلامت جستن از خطر عديله عندالموت نافع است . و شيخ طوسى رحمة الله از محمد بن سليمان ديلمى روايت كرده است كه به خدمت حضرت صادق صلى الله عليه و آله عرض كردم كه شيعيان تو مى گويند: كه ايمان بر دو قسم است : يكى مستقر و ثابت و ديگر آنكه به امانت سپرده شده است و زايل R باش اى قنبر) بگذار كه اين شخص دشنام دهنده خوار باشد همانا با سكوت خود خداوند رحمان را خشنود مى كنى و شيطان دشمن خود را شكنجه مى دهى ؛ سوگند به خداوند كه مؤ من خدا را با حلم و بردبارى خشنود مى كند و با خاموشى خود شيطان را خشمناك مى سازد. همه گروهها به مدح و ستايش خواجه برخاسته اند؛ جرجى زيدان در آداب اللغة العربيه در ترجمه او گفته كه كتابخانه اى ساخت و آن را پر از كتابهاى گوناگون كرد كه تعداد به چهار صد قبه مى رسيد. و اقام المنجمين و الفلاسفه و وقف عليها الاوقاف فزها العلم فى بلاد المغول على يد هذا الفارسى كانه قبس منير فى ظلمه مدلهمه . و حقير در كتاب فوائد الرضويهV شقاوت به سعادت رسيدن خواندن دعاى يازدهم صحيفه كامله : يا من ذكره شرف للذاكرين تا آخر، و خواندن دعاى تمجيد كه در كافى و غيره نقل شده سودمند است و حقير در كتاب باقيات الصالحات ساعات آن را نقل كرده ام ، و همينطور خواندن نمازى كه در يكشنبه ذى القعده وارد شده ، و مداومت به اين ذكر شريف خوب است : ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هديتنا و هب لنا من لدنك رحمة انك انت الوهاب (8) و تسبيح حضرت زهراء را ادامه دهد و انگشتر عقيق در دست كند به ويژه اگر بر آن نقش محمد نبى الله و على ولى الله باشد و خواندن سوره قد افلح المؤ منون در هر جمعه ، و خواندن هفت مرتبه بعد از نماز صبح و نماز مغرب : بسم الله الرحمن الرحيم لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم ، و آنكه در شب بيست و دوم رجب هشت ركعت نماز گزارد و در هر ركعت حمد يك مرتبه و قل يا ايها الكافرون هفت مرتبه بخواند و بعد از فراغ ده مرتبه صلوات بفرستد و ده مرتبه استغفار كند. و سيد بن طاووس از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت كرده كه هر كه در شب ششم شعبان چهار ركعت نماز گزارد و در هر ركعت حمد يك مرتبه و پنجاه مرتبه توحيد بخواند روح او را با سعادت بگيرد و قبرش را وسيع گرداند و از قبر خود بيرون شود در حاليكه صورتش مثل ماه باشد. و مى گويد اشهد اءن لا اله الا الله و اءشهد اءن محمدا عبده و رسوله . عديله عند الموتل محمد وابعث ثوابها الى قبر ذلك الميت فلان بن فلان پس حق تعالى همان ساعت هزار ملك به سوى قبر آن ميت مى فرستد و با هر ملكى جامه اى و حله اى ، و تنگى قبر او را وسعت مى دهد تا روز نفخ صور و به نمازگزار به عدد آنچه در آفتاب بر آن مى تابد حسنات مى دهد و چهل درجه مقامش را بالا مى برد. ((نماز ديگر:)) براى برطرف كردن وحشت قبر از ميت مستحب است نمازگزار دو ركعت نماز گزارد در ركعت اول حمد و آية الكرسى و در ركعت دوم حمد و ده مرتبه انا انزلناه را بخواند و چون سلام دهد بگويد: اللهم صل على محمد و آل محمد و ابعث ثوابها الى قبر فلان به جان فلان ، نام ميت را بگويد. عقبه اول وحشت قبر است\قين را كند منكر به نكير مى گويد: بيا برويم تلقين حجتش كردند احتياج به پرسيدن نيست پس برمى گردند و سؤ ال نمى كنند. و در كتاب من لا يحضره الفقيه است كه چون پسر جناب ابوذر غفارى (رضى الله عنه ) وفات كرد ابوذر بر سر قبر او ايستاده و دست بر قبر ماليد و گفت : خداى ، تو را رحمت كند اى ذر. به خدا سوگند كه تو نسبت به من نيكوكار بودى و شرط فرزندى را بجا مى آوردى ، والحال كه تو را از من گرفته اند من از تو خشنودم . به خدا سوگند كه از رفتن تو مرا بر من باكى نيست و نقصانى به من نرسيد، و ما لى الى اءحد سوى الله من حاجة ((يعنى بغير از حق تعالى به احدى حاجت ندارم )) و اگر نبود هول مطلع ((يعنى bظرش افتاده بود، نظر افكند ملكى را ديد كه مشرق و مغرب را پر كرده بود. پس آن ملك رو به پيغمبر كرد و گفت يا محمد! من فرستاده خدايم تا تو را خبر دهم كه يا پادشاهى را اختيار كنى يا پيامبرى را؟ پس حضرت به سوى جبرئيل توجه كرد، ديد رنگش به حال اول برگشته و به حال آمده . جبرئيل عرض كرد: بهتر است كه رسول و بنده باشيد. پس پيغمبر گفت : مى خواهم بنده و رسول باشم . پس آن ملك پاى راست را بلند كرد و گذاشت در ميان آسمان دنيا و پاى چپ را بلند كرد و گذاشت در آسمان دوم ، بعد از آن پاى راست را گذاشت در آسمان سوم ؛ به همين نحو رفت تا آسمان هفتم . هر آسمان را يك گام خود كرد و هر چه بالا رفت كوچك م برده بود؛ پس من از صدق رؤ ياى خود و مطابق بودنش با واقع تعجب كردم . مخفى نماند كه اين خواب تصديق مى كند اخبارى را كه وارد شده كه ثواب روزه و نماز و حج و ساير خيرات به ميت مى رسد و آنكه گاهى كه مرده در تنگى و شدت است به واسطه آن اعمال فرجى براى او حاصل مى شود؛ و نيز تصديق مى كند اخبارى را كه فرمودند هيچ مؤ منى نيست كه در شرق و غرب عالم بميرد مگر آنكه روحش را به وادى السلام مى برند؛ و در بعض ‍ اخبار است كه گويا مى بينيم ايشان را كه حلقه حلقه نشسته اند و با هم حديث مى گويند. و حاج ملا محمد كرمانشاهى مذكور از علماى اخيار و صلحاى ابرار تهران بوده . حكايت چهارمZ با غل و زنجيرها كه ببرند بسوى عذاب كه حاج ملا محمد كرمانشاهى - جزاه الله خيرا - فلانى را نائب گرفت كه براى من حج بجا آورد و فلانى را اجير كرد براى روزه و نماز من و از براى من زكاة و مظالم داد به فلانى و فلان و چيزى بر ذمه من نگذاشت مگر آنكه ادا كرد و مرا از عذاب خلاص نمود؛ خداوند جزاى خير به او بدهد. پس من ترسان از خواب بيدار شدم و از آن خواب تعجب داشتم تا آنكه بعد از مدتى جماعتى از طهران آمدند احوال على طالب را از ايشان پرسيدم پس مرا خبر دادند به همان نحو كه در خواب ديده بودم حتى اشخاصى كه نائب شده بودند براى حج و نماز و روزه او مطابق بودند با آنچه در خواب به من گفته و ن]اهاى هولناك آن عالم كه بعد از مرگ ديده مى شود)) هر آينه خوشحال مى شدم كه به جاى تو رفته باشم ولكن مى خواهم چند روزى تلافى مافات كنم و تهيه آن عالم را ببينم و هر آينه اندوه از تو مرا مشغول ساخته كه كارى كه برايت سودمند باشد انجام دهم سوگند به خدا كه براى مرگ تو گريه نمى كنم و غم مردنت را ندارم تنها غم من حال فرداى تو است . فليت شعرى ما قلت و ما قيل لك پس ‍ كاش مى دانستم كه تو چه گفتى و به تو چه گفتند؟ خداوندا حقوقى را كه براى من بر او واجب كرده بودى بر او بخشيدم پس تو هم حقوق خود را كه بر او واجب كرده بودى ببخش چه آنكه تو به جود و كرم از من سزاوارترى . و از حضرت صادق (ع) منقول`ست كه چون مؤ من را داخل در قبر كنند نماز در طرف راست و زكوة در طرف چپ او و بِر يعنى نيكويى و احسان مسلط بر او شود و صبر او در ناحيه اى قرار گيرد، پس وقتيكه دو ملك سؤ ال بيايند صبر به نماز و زكوة و بِر گويد: صاحب خود را دريابيد يعنى ميت را نگاهدارى كنيد پس هر گاه از آن ناتوان شديد من نزد آن هستم . علامه مجلسى در محاسن به سند صحيح از امام صادق يا امام باقر عليهم السلام روايت كرده است كه چون مؤ من مى ميرد با او در قبرش شش ‍ صورت داخل مى شود يكى از آنها خوشروتر و خوشبوتر و پاكيزه تر از باقى صورتهاست ، پس يكى در جانب راست و يكى در جانب چپ و يكى در پيش رو و يكى در پشت سر و يكى در [ود نقل فرمود كه در طهران ، در يكى از حمامها، در سر حمام آن خادمى بود كه او را پادو مى گوئيم و او نماز و روزه را بجا نمى آورد. روزى آمد نزد يكى از معمارها و گفت مى خواهم براى من حمامى بنا كنى . معمار گفت تو از كجا پول مى آورى ؟ گفت تو چه كار دارى پول بگير و حمام بساز، پس آن معمار، حمامى براى او ساخت معروف به اسم و اسمش على طالب بود. مرحوم حاج ملا خليل مى گويد كه وقتى در نجف اشرف بودم كه خواب ديدم على طالب آمد به نجف اشرف در وادى السلام ، پس من تعجب كردم و گفتم : تو چگونه به اين مكان شريف آمدى حال آنكه تو نه نماز مى كردى و نه روزه مى گرفتى ؟ گفت : اى فلان ! من مردم و مرا گرفتن‏ [7] التوحيد (للصدوق)، ص: 394: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ‏ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى كَفَّلَ إِبْرَاهِيمَ ع وَ سَارَةَ أَطْفَالَ الْمُؤْمِنِينَ-يُغَذُّونَهُمْ‏ «1» مِنْ شَجَرَةٍ فِي الْجَنَّةِ لَهَا أَخْلَافٌ كَأَخْلَافِ الْبَقَرِ فِي قُصُورٍ مِنْ دُرٍّ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ أُلْبِسُوا وَ طُيِّبُوا وَ أُهْدُوا إِلَى آبَائِهِمْ فَهُمْ مَعَ آبَائِهِمْ مُلُوكٌ فِي الْجَنَّة [8] بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏5، ص: 294، ناشر: دار إحياء التراث العربي‏، نوبت چاپ: دوم‏ ]اگه من در کودکی می مردم الان توی بهشت بودم aپائين پا مى ايستند و آنكه خوش ‍ صورت تر است در بالاى سر؛ پس سؤ ال يا عذاب از هر جهت كه مى آيد آنكه در آن جهت ايستاده است مانع مى شود پس آنكه از همه خوش ‍ صورت تر است به ساير صورتها مى گويد: شما كيستيد؟ خدا از جانب من شما را جزاى خير دهد. صاحب طرف راست مى گويد: من نمازم . صاحب جانب چپ مى گويد: من زكاتم . آنكه در پيش روى است مى گويد: من روزه ام . آنكه در عقب سر است مى گويد: من حج و عمره ام . و آنكه در پايين پا است مى گويد: من بِر و احسان به برادران مؤ منم . پس آنها به او مى گويند: تو كيستى كه از همه ما بهتر و خوشروتر و خوشبوترى ؟ مى گويد: من ولايت آل محمد صلوات الله عليهم اجمعين (هست ). و شيخ صدوق در فضيلت روزه شعبان روايت كرده كه هر كه نُه روز از آنرا روزه بگيرد منكر و نكير وقت سئوال به او مهربانى مى كنند. و از حضرت باقر (ع) روايت شده كه براى كسى كه شب بيست و سوم ماه رمضان احياء بدارد و صد ركعت نماز بخواند خداوند هول و هراس از نكير و منكر را از او برطرف مى كند. و از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت شده كه در خضاب ، چهارده خصلت است كه يكى از آنها آن است كه منكر و نكير از او حيا مى كنند. و دانستى كه اين ، از خواص تربت پاك نجف آنست كه حساب منكر و نكير از كسى كه در آن مدفون است ؛ ساقط است و براى تاءييد آن حكايت زير را مى گويم . سؤ ال منكر و نكير در قبرfر شد تا آنكه به اندازه مرغ كوچكى شد. پس حضرت به جبرئيل فرمود: ديدم طورى ترسيده بودى كه رنگت تغيير كرده بود. جبرئيل گفت : يا رسول الله مرا ملامت مفرما. آيا دانستيد كه اين ملك كى بود؟ اين اسرافيل حاجب الرب بود و از زمانيكه حق تعالى آسمانها و زمين را خلق فرموده از مكان خود پائين نيامده . من او را ديدم كه به سوى زمين مى آيد، گمان كردم كه براى بر پا كردن قيامت آمده است پس از ترس قيامت ، رنگم چنان تغيير كرد كه مشاهده فرموديد. پس چون ديدم كه براى امر قيامت نيامده بلكه حق تعالى چون شما را برگزيده و به خاطر عظمت شما او را به نزد شما فرستاده ، رنگم به حال اول برگشت و نفسم به سوى ايشان دادم و مادرم را از درخت باز كردم و به منزل بردم و مشغول به خدمت او شدم . پس چون بيدار شدم حساب كردم آن مقدار پولى را كه در خواب از من گرفتند موافق بود با پول پنجاه سال عبادت ؛ پس من آن مبلغ را برداشتم و بردم خدمت سيد اجل ميرزا سيد على ، صاحب كتاب ((رياض )) و گفتم : اين پول پنجاه سال عبادت است ، مستدعيم لطف فرموده براى مادرم بدهيد. قال شيخنا الاجل صاحب دارالسلام ((احله الله دارالسلام )): و فى هذا الرؤ يا من عظم الامر و خطر العاقبة و عدم جواز التهاون بما عاهد الله على نفسه و علو مقام اوليائه المخبتين ما لا يخفى على من تاءملها بعين البصيرة و نظر الاعتبار. حكايت سومc اباالفضل (ع) و مقابل آن جناب گذاشتم و عرض كردم : اى اباالفضل ! مادر من نماز و روزه اش را نيكو بجا نياورده ، الحال دخيل تو است پس از او اذيت و عذاب را برطرف كن و بر من است كه پنجاه سال براى او روزه و نماز بدهم . پس او را دفن كردم و در دادن نماز و روزه براى او مسامحه شد. مدتى گذشت كه شبى در خواب ديدم كه شور و غوغائى بر در خانه من است . از خانه بيرون شدم ببينم چيست ؟ ديدم مادرم را بر درختى بسته اند و به او تازيانه مى زنند. گفتم : براى چه او را مى زنيد، چه گناهى كرده ؟ گفتند: ما از جانب حضرت ابوالفضل ماءموريم كه او را بزنيم تا فلان مبلغ پول بدهد. من داخل خانه شدم و پول را آوردم و بهdه شما را در كاروانسراى نزديك ذى الكفل گذاشتيم چون گمان كرديم كه شما در نجف مى باشيد. پس من صدق خواب را فهميدم ولكن متحير ماندم در معناى كلام آن مرحومه كه گفته بود: بينيم را شكستند، تا اينكه جنازه اش را آوردند. كفن را از روى او گشودم ديدم بينى او شكسته شده سبب آن را از حاملين آن پرسيدم گفتند ما سببش را نمى دانيم جز آنكه در يكى از كاروانسراها تابوت آن مرحومه را روى تابوتهاى ديگر گذاشته بوديم مالها با هم لگدكارى كردند و جنازه را به زمين افكندند شايد، در آن وقت اين آسيب به آن مرحومه رسيده ، ديگر غير از اين ما سببى براى آن نمى دانيم . پس من جنازه مادرم را آوردم حرم حضرgمن برگشت . و در روايتى است كه نيست ملك مقربى و نه آسمانى و نه زمينى و نه بادى و نه كوهى و نه صحرايى و نه دريائى مگر اينكه بترسند از روز جمعه براى آنكه قيامت در آن بر پا مى شود. فقير گويد: شايد ترسيدن آسمان و زمين و ساير چيزها كه ذكر شد ترسيدن اهل آنها و موكلين آنها باشد چنانچه مفسرين در معنى آيه ثقلت فى السماوات و الارض (13) گفته اند. و روايت شده كه چون حضرت رسول صلى الله عليه و آله قيامت را ذكر مى نمود، صداى آن حضرت شديد و رخسار آن حضرت سرخ مى شد. و شيخ مفيد در ارشاد نقل كرده كه چون حضرت رسول صلى الله عليه و آله از غزوه تبوك به مدين مراجعت فرمود، ((عمرو بن معدى كرب )) بiه خدمت آنحضرت رسيد. حضرت به او فرمود: اسلام بياور اى عمرو تا خدا تو را از فزع اكبر ايمن گرداند يعنى ترسى كه بزرگترين ترسهاست . عمرو گفت : اى محمد صلى الله عليه و آله فزع اكبر كدام است ؛ من كسى هستم كه نمى ترسم . مؤ لف گويد كه از اين كلام معلوم مى شود دليرى و قوت قلب عمرو؛ نقل شده كه او از شَجعان نامى روزگار بوده و بسيارى از فتوحات عجم به دست او واقع شده و شمشير او به صمصامه معروف بود، كه با آن ، به يك ضربت ، پاهاى شتر را از هم جدا مى كرد. و عمر بن الخطاب در زمان خلافت خود از او خواهش كرد كه آن شمشير را نشان او دهد، عمرو آن را حاضر كرد. عمر آن را كشيد و بر محلى زد كه تيزى آن H!   eچرا این جزا و پاداش در ادامه همین زندگی به انسان داده نمیشود ●سوال: با عرض سلام صرف نظر از فلسفه جزا و پاداش، چرا چهانی دیگر برای این دو موضوع در نظر گرفته شده است؟ به بیان دیگر با فرض پذیرش جزا و پاداش برای اعمال ما، چرا این جزا و پاداش در ادامه همین زندگی به انسان داده نمیشود و چرا همین زندگی تا ابد تداوم نمی یابد؟ بزرگترین و شاید تنها دلیل نافرمانی ها و فسق و فساد انسانی، عدم باور قلبی او به جهان آخرت است. با توصیفاتی که از خداوند داریم، او صلاح بندگانش را میخواهد، او ت\jا امتحان كند ابدا اثر نكرد. عمر آن را دور افكند و گفت : اين چيزى نيست . عمرو گفت : اى امير شما از من شمشير طلبيديد نه بازويى كه آن شمشير را مى زد. عمر از سخن عمرو بدش آمد و او را سرزنش كرد و به قولى او را بزد. و بالجمله چون عمرو گفت من از فزع اكبر نمى ترسم ، حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود: اى عمرو چنين نيست كه گمان كرده اى ؛ همانا صيحه اى بلند خواهد شد كه ميتى نماند مگر آنكه زنده شود و نماند زنده اى مگر آنكه بميرد، مگر آنها كه خدا خواسته نميرند. پس يك صيحه ديگر برايشان زده مى شود كه همه زنده مى شوند و صف مى كشند و آسمان شكافته مى شود و كوهها متلاشى و پراكنده مى شوند و پاره ها از آتش جهنم جدا شود و مانند كوه ها افكنده شود؛ پس نماند صاحب روحى مگر آنكه دلش كنده شود و گناهش را ياد كند و مشغول به خود شود مگر كسانى كه خدا خواسته باشد؛ پس كجايى تو اى عمرو و اين ؟ عمرو گفت : همانا من مى شنوم امرى را كه عظيم و بزرگ است . و به حدى قيامت هولناك است كه اموات و مردگان در عالم برزخ و قبر نيز هول و وحشت آن را دارند به نحوى كه بعضى از مردگان كه به دعاى اولياء خدا زنده شده اند موهايشان تمام سفيد بوده . سبب سپيدى موى آنها را پرسيدند، گفتند وقتى كه ما را به زنده شدن امر كردند گمان كرديم كه قيامت بر پا شده و از وحشت و هول قيامت تمامى موهاى ما سپيد شد. قيامتيشان چيره شده و اين است آن روزيكه وعده داده مى شدند.)) از ابن مسعود روايت شده كه گفت : من در خدمت حضرت اميرالمؤ منين (ع) نشسته بودم كه آن جناب فرمود: همانا در قيامت پنجاه موقف است هر موقفى هزار سال ؛ موقف اول بيرون آمدن از قبر است كه هزار سال با بدن برهنه و پاى برهنه با حال گرسنگى و تشنگى در جائى نگهدارى مى شوند، پس هر كه از قبر خود با ايمان بخدا و به بهشت و دوزخ و بعث و حساب و قيامت بيرون آيد و بخدا و پيامبر اقرار كند از تشنگى و گرسنگى نجات خواهد يافت . و حضرت اميرالمؤ منين (ع) در نهج البلاغه فرموده : و ذلك يوم يجمع الله فيه الاولين و الآخرين لنقاش الحساب و جزاء الاعماkاعتى است كه انسان از قبر خود بيرون مى آيد و اين ساعت يكى از آن سه ساعتى است كه سخت ترين ساعات و وحشتناكترين آنها براى فرزندان آدم است . حق تعالى در سوره معارج فرمود: فذرهم يخوضوا و يلعبوا - الى آخر السورة (15) ؛ ((يعنى ايشان كه در باطل خود فرو رفته اند بحال خود واگذار تا بازى كنند و روز خود را ملاقات كنند روزى كه از آنها دعوت شده و روزى كه از قبرهاى خود با شتاب بيرون مى آيند. تا بسوى پرچمى كه بر افراشته شده بسرعت روان شوند، چنانكه لشكر پراكنده كه علم را برپا ببينند به جانب آن شتاب كنان مى روند، در حاليكه چشمانشان فرو افتاده كه نمى توانند از هول نظر كنند، و خوارى بر ات از جمله آنكه وقت مردن او را مژده و بشارت دهند و آن ذكر اين است : يا اسمع السامعين و يا ابصر الناظرين و يا اسرع الحاسبين و يا احكم الحاكمين . شيخ كلينى از حضرت صادق (ع) روايت كرده كه فرمود: از قرائت اذا زلزلت الاءرض زلزالها ملول نشويد زيرا كه هر كه اين سوره را در نوافل خود بخواند حق تعالى زلزله بر او وارد نسازد و او را به زلزله و صاعقه و به آفتى از آفات دنيا نميراند، و در وقت مردن او ملكى كريم از نزد حق تعالى بر او نازل شود و بالاى سر او بنشيند و بگويد: اى ملك الموت ، نسبت به ولى خدا مدارا كن زيرا كه او مرا بسيار ياد مى كرد. چيزهائى كه سبب آسانى سكرات موت است از جملهآن حضرت تشريف برد او را ديد كه صيحه و فرياد مى كشد، فرمود كه آيا اين صيحه جزع و بيتابى است يا از شدت درد است ؟ اميرالمؤ منين (ع) عرض ‍ كرد يا رسول الله من هنوز دردى نكشيده ام كه سخت تر از اين درد باشد. فرمود يا على چون ملك الموت براى گرفتن روح كافر نازل شود سيخى از آتش را با خود بياورد و با آن سيخ روح او را بيرون كشد پس صيحه كشد! حضرت اميرالمؤ منين چون اين را شنيد برخاست و نشست و گفت : يا رسول الله دوباره حديث را بر من بخوان سپس گفت آيا از امت شما كسى به اين نحو قبض روح مى شود؟ فرمود بلى حاكمى كه جور كند و كسى كه مال يتيم را به ظلم و ستم بخورد و كسى كه شهادت دروغ دهد. مرگpمى كنيم شايد آن را به كار بنديد. 1- روايت شده است كه هر كه سوره يوسف (ع) را در هر روز يا در هر شب بخواند، روز قيامت كه مبعوث مى شود جمالش مانند جمال يوسف باشد، و به او فزع و ترسى از روز قيامت نرسد. و از حضرت امام محمد باقر (ع) مرويست كه هر كه سوره دخان را در نمازهاى فريضه و نافله ، بخواند حق تعالى او را در جمله آنهائى كه امين و بى ترسند مبعوث فرمايد. و از حضرت امام جعفر صادق (ع) مروى است كه هر كه سوره احقاف را در هر شب يا در هر جمعه بخواند، به او ترسى در دنيا نرسد و حق تعالى او را از ترس روز قيامت ايمن گرداند. و نيز از آن حضرت منقولست كه هر كه سوره والعصر را در نمازهاى نافلq خود بخواند روز قيامت با صورت سفيد و روشن مبعوث مى شود، و دهانش به خنده گشوده باشد و چشمش روشن باشد تا داخل بهشت شود. 2- شيخ كلينى از حضرت امام جعفر صادق (ع) نقل كرده كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود: هر كه احترام و تعظيم كند كسى را كه در اسلام موى خود را سپيد كرده حق تعالى او را از فزع و ترس روز قيامت ايمن گرداند. 3- و نيز از آن حضرت روايت كرده كه فرمود: هر كه بميرد در راه مكه ، خواه در وقت رفتن باشد يا در وقت برگشتن ، از ترس بزرگ روز قيامت ايمن باشد. و شيخ صدوق از آن حضرت روايت كرده كه فرمود هر كه در يكى از دو حرم ، يعنى حرم مكه و حرم مدينه بميرد خداوند او را از جمrله آنهائيكه امين و بى ترسند قرار مى دهد. 4- شيخ كلينى از حضرت صادق (ع) روايت كرده كه فرمود: هر كه در حرم مكه معظمه دفن شود از فزع اكبر ايمن گردد. 5- شيخ صدوق از حضرت رسول صلى الله عليه و آله نقل كرده كه هر كس ‍ از زنا و يا زشتى ديگر به خاطر خداوند بپرهيزد خداوند آتش جهنم را بر او حرام گرداند و او را از ترس بزرگ روز قيامت ايمن گرداند. 6- كسى كه نفس اماره را دشمن خويش شمرد خداوند او را از ترس روز قيامت ايمن گرداند. 7- شيخ اجل على بن ابراهيم قمى از حضرت امام محمد باقر (ع) روايت كرده كه هر كس خشم خود را فرو برد خداوند دل او را از امن و ايمان روز قيامت پر گرداند. 8- حق تعsلى در سوره نمل فرمود: من جاء بالحسنة فله خير منها و هم من فزع يومئذ آمنون (14) يعنى هر كه آورد در روز قيامت حسنه را پس از براى اوست بهتر از آن و ايشان از فزع آن روز ايمنند. از حضرت اميرالمؤ منين روايت شده كه فرمود: حسنه در اين آيه ، معرفت و ولايت و محبت ما اهل بيت است . 9- شيخ صدوق از حضرت صادق (ع) روايت كرده كه فرمود: هر كس كه برادر مؤ من اندوهگين و تشنه را كمك كند و اندوهش را از بين ببرد و يا خواسته اش را بر آورده سازد براى او از طرف خداوند هفتاد و دو رحمت است كه يكى از آنها را حق تعالى در دنيا به او مرحمت فرمايد كه با آن زندگى خود را اصلاح نمايد و هفتاد و يك رحمت ديگر براى u جلوگيرى از ترسهاى روز قيامت او باشد. مؤ لف گويد كه در خصوص قضاء حوائج برادران دينى روايات بسيار نقل شده ؛ از جمله از حضرت امام محمد باقر (ع) مروى است كه كسى كه دنبال كار برادر مسلمان خود برود حق تعالى او را در حمايت هفتاد و پنج هزار فرشته قرار دهد كه براى او در هر قدمى حسنه اى بنويسد و زشتى را از او بردارد و درجه بالاتر را به او دهد. و چون فارغ شود از حاجت او بنويسد براى او اجر كسيكه حج و عمره را بجا آورده باشد. و از حضرت صادق (ع) منقول است كه قضاء حاجت مرد مؤ من افضل است از حجّه و حجّه و حجّه و شمرد تا ده حج . و روايت شده كه در بنى اسرائيل هر گاه عابدى به نهايت عبادت مnى ديد فكشفنا عنك غطائك فبصرك اليوم حديد(4) حضرت رسول و اهل بيت او و ملائكه رحمت و ملائكه غضب را حاضر مى بيند تا درباره او چه حكم شود و چه سفارشى نمايند، و از طرف ديگر، شيطان و يارانش براى آنكه او را به شك اندازند جمع شده اند و مى خواهند كارى كنند كه بى ايمان از دنيا برود، و از طرفى وحشت از آمدن ملك الموت دارد كه آيا به چه هيئت خواهد بود، و به چه نحو جان او را خواهد گرفت الى غير ذلك . قال أميرالمؤ منين (ع): فاجتمعت عليه سكرات الموت فغير موصوف ما نزل به . شيخ كلينى از حضرت صادق (ع) روايت كرده كه حضرت اميرالمؤ منين (ع) را درد چشمى عارض شد حضرت رسول صلى الله عليه و آله به عيادت v رسيد از ميان همه عبادات سعى و كوشش در بر آوردن حاجات مردم اختيار مى كرد. و شيخ جليل ، شاذان بن جبرئيل قمى از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت كرده كه حضرت در شب معراج اين كلمات را ديد كه بر در دوم بهشت نوشته شده : لا اله الا الله محمد رسول الله على ولى الله ، از براى هر چيزى حيله ايست و حيله سرور در آخرت چهار خصلت است : دست ماليدن بر سر يتيمان و مهربانى بر بيوه زنان و رفتن پى حاجت مؤ منان و تعهد و پرستارى از فقيران و مسكينان لهذا علما و بزرگان دين خيلى اهتمام در قضاء حوائج مؤ منين داشتند و حكاياتى از ايشان در اين باب نقل شده كه جاى نقلش نيست . 10- شيخ كلينى از حضwت امام رضا (ع) نقل كرده كه هر كه نزد قبر برادر خود بيابد و دست خود را بر قبر بگذارد و انا انزلناه فى ليلة القدر را هفت مرتبه بخواند خداوند او را از فزع اكبر ايمن گرداند. (مؤ لف گويد كه در روايت ديگر است كه رو به قبله كند و دست بر روى قبر بگذارد) و اين ايمن بودن از ترس بزرگ روز قيامت ، ممكن است براى خواننده باشد چنانچه ظاهر خبر است ، و محتمل است براى ميت باشد چنانچه از بعضى روايات ظاهر مى شود. و اين فقير ديدم در مجموعه اى كه شيخ اجل افقه ، ابو عبدالله محمد بن مكى عاملى معروف به شيخ شهيد، به زيارت قبر استاد خود شيخ اجل عالم فخر المحققين نجل آية الله علامه حلى (رضوان الل عليهم اجمعين ) آمد و گفت : نقل مى كنم از صاحب اين قبر و او نقل كرد از والد ماجدش به سند خود از امام رضا (ع) كه هر كه زيارت كند قبر برادر مؤ من خود را و بخواند نزد او سوره قدر را و بگويد: اللهم جاف الارض عن جنوبهم و صاعد اليك ارواحهم و زدهم منك رضوانا و اءسكن اليهم من رحمتك ما تصل به وحدتهم و تونس وحشتهم ، انك على كل شى ء قدير ايمن شود خواننده و ميت از فزع اكبر. مؤ لف گويد كه قبر فخر المحققين بنابر آنچه از كلام مجلسى اول در شرح فقيه ظاهر مى شود در نجف اشرف است و شايد نزديك قبر والدش علامه (رحمه الله عليه ) در ايوان مطهر باشد. چيزهائى كه سبب خلاصى از سختيهاى قيامت استیره حهنم دیگه نه؟چه برسه به اینکه اعمالش تبدیل هم بشه! 6-و در ادامه سوال قبلی اینکه اگر ما مثلا پول جمع کنیم بریم حرمی جایی که یه سال مثلا همون تو بمونیم شهواتمون خشک بشه و همینطور نماز و قران و روزه بگیریم و بخونیم ،این درست هست یا اصلا برای خدا قابل قبول هست؟ (منظورم اینه که تبدیل به دیوی چیزی نمیشیم ؟(یهویی ورم میکنیم میگم!) و اینکه در بین مردم باشیم و با ناخالصی ها امیخته باشیم و کسب روزی حلال کنیم بعد بیفتیم توی اون بیابون و گرمی سردی ببینیم بهتر هست یا اینکه از مردم جدا بشیم و بریم حوزه ای حایی تقوا کنیم تا بیابون برزخی تبدیل به باغ بشه!) با تشکر ●پz كه گفت : من دوستى داشتم از اهل فضل و تقوا، مسمى به ملا جعفر فرزند عالم صالح ملا محمد حسين طبرستانى از اهل قريه اى كه آنرا ((تيلك )) مى گويند، وقتيكه طاعون آمد و تمام بلاد را گرفت ، جماعت بسيارى پيش از او وفات كردند در حالى كه او را وصى خود قرار داده بودند و او بر حسب وصيت آنها اموال ايشان را جمع نموده و هنوز به محل و مصرف نرسانده ، او نيز به طاعون هلاك شد و آن مالها ضايع شد و به مصارفى كه بايد برسد نرسيد و چون حق تعالى بر من منت نهاد زيارت عتبات عاليات روزيم كرد و سعادت مجاورت قبر امام حسين يافتم ، شبى در كربلا در خواب ديدم كه مردى در گردنش زنجيرى است كه آتش از آن شعله مى {كشد و دو طرف آن به دست دو نفر است و آن شخصى كه زنجير به گردنش است زبانش بلند است و تا سينه اش آويخته شده ؛ چون مرا ديد به سوى من آمد و چون نزديك شد ديدم رفيقم ملا جعفر است . از حال او تعجب كردم خواست با من سخن گويد كه آن دو شخص زنجيرش را كشيدند و او را از عقب برگرداندند و نگذاشتند كه سخن گويد دوباره ملا جعفر نزديك من آمد و خواست حرف بزند، باز او را كشيدند و نگذاشتند، تا سه دفعه . من از مشاهده آن حال و آن صورت هولناك سخت ترسيدم و صيحه بزرگى كشيدم و بيدار شدم و از فرياد من يك نفر از علماء كه در نزديك من خوابيده بود بيدار شد پس من قصه خواب را براى او نقل كردم ، و اتفاقا اين وق|ى كه من از خواب برخاستم وقت باز كردن درهاى صحن مطهر و حرم شريف بود پس من به رفيقم گفتم خوب است به حرم مشرف شويم و زيارت كنيم و براى ملا جعفر استغفار كنيم شايد حق تعالى بر او ترحم فرمايد. پس به حرم مشرف شديم و آنچه را قصد داشتيم به عمل آورديم و از اين جريان قريب بيست سال گذشت و از حال او چيزى به دستم نيامد، و من به گمان خود فهميدم كه اين عذاب براى او به سبب تقصير او در اموال مردم باشد و بالجمله چون حق تعالى بر من به زيارت خانه اش منت گذاشت و از اعمال حج فارغ شديم ، و به مدينه رفتم دچار بيمارى سخت شدم و از حركت باز ماندم پس من به رفقاى خود التماس كردم كه مرا شست و شو دهي} و لباسهايم را عوض كنيد و مرا دوش گيريد و به روضه مطهره حضرت رسول صلى الله عليه و آله ببريد پيش از آنكه مرگ مرا دريابد؛ پس رفقا آنچه را كه گفته بودم انجام دادند و چون داخل روضه مطهره شدم بيهوش ‍ افتادم و رفقا مرا گذاشتند و پى شغل خود رفتند؛ چون به هوش آمدم مرا دوش گرفتند و بردند نزديك شبكه ضريح مقدس تا زيارت كردم ، آنگاه مرا بردند به طرف پشت نزديك بيت حضرت فاطمه زهرا صلوات الله عليها كه محل زيارت آن مظلومه است ، پس نشستم و زيارت كردم آن حضرت را و طلب شفا براى خود نمودم و به آن بى بى خطاب كردم كه به ما رسيده از اخبار، كثرت محبت شما به فرزندت امام حسين (ع) و من همسايه ~قبر شريف آن حضرتم پس به حق آن بزرگوار كه شفاى مرا از خداوند تعالى بخواهيد؛ پس به جانب رسول صلى الله عليه و آله توجه كردم و آنچه حاجت داشتم عرض كردم ، از جمله طلب شفاعت آن حضرت را براى جماعتى از رفقايم كه وفات كرده اند و اسمهاى آنها را يك يك ذكر كردم تا رسيدم به اسم ملا جعفر، در اين حال يادم آمد خوابى كه از او ديده بودم ، حالم منقلب شد، پس الحاح كردم در طلب مغفرت و سؤ ال شفاعت براى او و عرض كردم كه من بيست سال پيش از اين ، او را به حال بد ديدم و نمى دانم خوابم راست بوده يا از خوابهاى پريشان به هر جهت آنچه ممكنم بود از تضرع و دعا در حق او به جا آوردم ، پس در حال خود خفتى ديدم ، برخاستم تنها بدون اعانت رفيق به منزل آمدم و مرضم به بركت حضرت زهراء صلوات الله عليها بر طرف شد و چون خواستم از مدينه حركت كنيم در احد منزل كرديم ، و چون وارد احد شدم و شهداء آنجا را زيارت كردم خوابيدم ، در خواب ملا جعفر رفيق خود را به هيئت خوبى ديدم جامه هاى سفيد در تن دارد و عمامه با حنك بر سر دارد و عصائى در دست گرفته نزد من آمد و بر من سلام كرد و گفت : مرحبا بالاخوة و الصداقة ؛ شايسته است كه رفيق با رفيق خود چنين كند كه تو با من كردى . من در اين مدت در تنگى و بلا و شدت و محنت بودم پس تو از روضه مطهره بيرون نيامدى مگر آنكه مرا از آن گرفتاريها خلاص كردى و الآن دو رو يا سه روز است كه مرا به حمام فرستادند و از قذارت و كثافات ، پاكيزه ام كردند، و حضرت رسول صلى الله عليه و آله اين جامه ها را براى من فرستاده و حضرت صديقه صلوات الله عليها اين عبا را براى من مرحمت فرموده و امر من به حمد الله به خوبى و عافيت منجر شد، و من براى مشايعت تو آمدم تا آن كه تو را بشارت دهم ، پس خوشحال باش كه به سوى اهل خود سلامت برمى گردى و آنها هم سالم مى باشند. پس بيدار شدم شكر گويان و خوشحال . شيخ مرحوم فرموده كه شايسته است براى شخص زيرك خبير كه تاءمل كند در دقائق اين رؤ يا؛ زيرا كه آن مشتمل است بر چيزهايى كه برطرف مى كند كورى دل و خاشاك در چشم را. حكايت دومؤ ال كند. برادرم بعد از آن براى من نوشت كه من از او سئوال كردم گفت : بلى من هيجده تومان از آن مرحوم طلبكارم و غير از خدا هيچكس بر آن آگاه نيست ، و بعد از فوت ايشان از شما پرسيدم كه اسم من در دفتر طلبكاران آن مرحوم هست ؟ شما گفتيد: نه . پس من با خود گفتم كه اگر ادعاى طلب خود كنم قدرت بر اثبات ندارم ؛ چون حجت و بينه نداشتم و اعتماد به آن مرحوم بود كه در دفتر خود ثبت مى كند. معلوم شد كه مسامحه نموده ؛ پس ‍ من از وصول طلب خود ماءيوس شدم و اظهار نكردم . پس من صورت خواب شما را براى او نقل كردم و خواستم كه وجه او را بدهم ، گفت : من ذمّه او را برى نمودم و طلب خود را بخشيدم . حكايت اوله حالم خوب است ، و از آن شدت و تنگى گشايش و فرجى براى من حاصل شد. من از روى تعجب گفتم كه آيا شما هم در ضيق و شدت واقع شديد؟ فرمود: بلى ؛ حاج رضا پسر آقا بابا مشهور به نعلبند، از من طلبى داشت ، از جهت طلب او حال من بد بود كه اصلاح شد پس تعجب من زياد شد و از خواب بيدار شدم با حال ترس و تعجب ، صورت خواب را براى برادرم كه وصى آن مرحوم بود نوشتم و از او درخواست نمودم كه براى من بنويسد كه آيا حاج رضاى مذكور از مرحوم والد طلب دارد يا نه ؟ برادرم براى من نوشت كه من در دفترى كه اسامى طلبكاران بود مراجعه كردم هر چه تفحص كردم اسم اين مرد در آنجا نبود. من دوباره نوشتم كه از خود آن شخص طاق خود نشسته ام كه ناگاه مرحوم والدم وارد شد. من برخاستم و سلام كردم پس در صدر مجلس ‍ نشست و مرا نوازش كرد و در آن وقت بر من معلوم شد كه مرده است ؛ پس ‍ استدلال نموده و به او گفتم كه شما در اصفهان وفات كرديد چگونه شد كه شما را در اينجا مى بينم ؟ فرمود: بلى ، لكن بعد از وفات ، ما را در نجف منزل دادند مكان ما الآن در نجف است . گفتم : كه والده نزد شما است ؟ فرمود: نه . وحشت كردم از آنكه گفت نه . فرمود: او در نجف است لكن در مكان ديگر است ؛ آنوقت فهميدم كه پدرم عالم است و محل عالم بالاتر است از محل جاهل ؛ پس سؤ ال كردم از حال آن مرحوم ؛ فرمود: من در ضيق و تنگى بودم و الآن الحمد للل خضوعا قياما قد الجمهم العرق و رجفت بهم الاءرض و احسنهم حالا من وجد لقدميه موضعا و لنفسه متسعا(16) ((روزى كه خداوند خلق اول و آخرين را براى رسيدگى به حساب و اعمالشان در يك جا جمع فرمايد و حال مردم در آن روز به اين نحو است كه خاضع و فروتن ايستاده اند، و عرقهاى ايشان تا دهنهاى ايشان رسيده و زمين ايشان را به سختى و شدت مى جنباند و از ميان مردم حال آن كسى خوب است كه براى قدمهاى او جايى باشد و به قدر كافى توان نفس ‍ كشيدن را داشته باشد. و شيخ كلينى از حضرت صادق (ع) روايت كرده كه مثل مردم هنگام ايستادن در روز قيامت مانند تير است در تركش ؛ يعنى همچنانكه تيرها را دسته كرده در تtو املاك و اندوخته ها و چيزهاى نفيس ‍ خود كه عمر عزيز خود را صرف به دست آوردن آنها كرده و چه بسا كه بسيارى از آنها مال مردم بود كه با ظلم و غصب ، آنها را مالك شده و چقدر حقوق بر اموال او تعلق گرفته و نداده ، حال ملتفت خرابيهاى كار خود شده كه كار گذشته و راه اصلاح آنها بسته شده ؛ فكان كما قال اءمير المومنين (ع) يتذكر اءموالا جمعها اغمض فى مطالبها و اخذها من مصر حاتها و مشتبهاتها قد لزمته تبعات جمعها و اءشرف على فراقها تبقى لمن وراءه ينعمون بها فيكون المهناء لغيره و العب ء على ظهر(3) و از طرفى ترس ورود به جائى كه غير از اين دنيا است و چشمش چيزهايى را مى بيند كه پيش از اين ن `` S   ?اگه با چشم اون دنیا رو ببینی سر از سجده بر نمیداری ●سوال: اگه با چشم اون دنیا رو ببینی سر از سجده بر نمیداری. ایا این حرف درسته؟ ●پاسخ: خداوند متعال در توصیف کسانی که به آن دنیا میروند ولی زیان کار و شقی هستند و قرار است به جهنم بروند از او درخواست بازگشت به دنیا را دارند تا بلکه کار صالحی را انجام دهند. اما خداوند که از نیت و ورحیه دنیا طلبی و راحت طلبی x !   3ظاهرا اینگونه است آنچه نهایتا نصیب انسان میشود 9‏تر به مبدأ متعال است و از عدم‏ها و نيستى‏ ها و آنچه از آثار و تبعات ضعف وجود مى‏ باشد، پاك‏تر است. به همين جهت، «عالم جبروت» ناميده مى‏ شود؛ يعنى، عالمى كه خود آن و موجودات آن، همه از فقدان‏ها و كمبودها - كه در عوالم پايين‏تر وجود دارد - پاك بوده و اين نقيصه‏ ها با قرب به مبدأ متعال و تابش شديد و كامل نور وجود و برخوردارى از اشراقات ربانى، جبران گشته و جاى آنها را كمالات گرفته است. عالم بعدى، «عالم مثال، برزخ يا ملكوت» است كه مترتّب بر عالم تجرّد و متأخر و نشأت گرفته از آن است. اين عالم، جلوه‏ هاى آخرين عالم از عوالم تجرد بوده كه در آن، حقايق مجرد اين عالم در متبه نازله‏ اى و در حدود، اندازه‏ ها و قالب‏ها متجلّى است. «عالم برزخ» هم به جاى خود، داراى عوالم بوده و برخى برتر از بعضى و بعضى مترتب بر برخى ديگر و نشأت گرفته از آن است. عالم آخر، «عالم جسم و يا نظام مادى» است كه «عالم ناسوت» و در اصطلاح قرآن «شهادت» نيز ناميده مى‏ شود. اين عالم، متأخر از عالم برزخ و نشأت گرفته و مترتب بر آن است. عالم مادى، دورترين عالم از مبدأ متعال بوده و وجود ضعيف‏ترى دارد. در واقع، حقايق عالم ماده، ظهورات و تابش‏هاى نازله و محدود حقايق مثالى است كه در ماده جلوه مى‏ كند. بر اساس اين نوع ترتيب، صورت‏هاى بالاتر و كامل‏تر آنچه در عالم ماده وجود دارد، در عالم مثال نيز وجود دارد؛ اما به صورت مثالى كه با عالم مثال ساخته و متناسب با احكام، قوانين و آثار آن عالم باشد. همين طور آنچه در عالم مثال موجود است، صورت بالاتر و كامل‏تر آن در عالم تجرّد وجود دارد؛ ولى به صورت تجرّدى كه با عالم تجرّد و معيارهاى آن متناسب باشد همچنين آنچه در عالم تجرد موجود است، صورت بالاتر و كامل‏تر آن در «عالم اسماى حُسناى الهى» وجود دارد؛ اما به صورت اسمى كه با عالم اسما و احكام و سنن مختص به آن عالم متناسب باشد. هر حقيقتى كه در عالم ماده وجود دارد، در عالم مثال، عالم تجرّد و عالم اسما به نحو كامل‏تر و متناسب با آن نظام‏ها نيز وجود دارد. پس موجود مادى با همان خصوصيات مادى كه در اينجا موجود است، در عالم مثال با تمام كم و كيف و مادى نيست و موجود برزخى با همان خصوصيات برزخى كه در عالم برزخ موجود است، در عالم تجرد با همان خصوصيت نمى‏ باشد و موجود مجرد با همان خصوصيات تجردى كه در عالم تجرد موجود است، در عالم اسما با همان آثار و قوانين نيست؛ به عنوان مثال آب به عنوان يك حقيقت در عالم مثال موجود است؛ ولى نه با همان كم و كيفيت عالم مادى؛ بلكه آب مثالى با خصوصيات متناسب با آن عالم. همچنين آب در عالم تجرّد موجود است؛ ولى نه آب برزخى با آثار و احكام برزخى؛ بلكه آبى متناسب با قوانين و سنن عالم تجرد. حتركش جاى مى دهند به حدى كه از تنگى تكان نمى خورند، همين طور جاى آدمى در آن روز به حدى تنگ است كه توان حركت از جاى خود ندارد. و بالجمله اين موقف ، موقفى عظيم و شايسته است . در اينجا مطالبى را پيرامون اشخاصى كه از قبر بيرون مى آيند بيان مى كنيم . 1- شيخ صدوق روايت كرده از ابن عباس از حضرت رسول صلى الله عليه و آله كه آن حضرت فرمود: كسى كه در ولايت و امامت على شك دارد روز قيامت در حالى برانگيخته مى شود كه در گردنش طوقى از آتش باشد كه داراى سيصد شعبه است كه بر هر شعبه اى از آن ، شيطانى باشد كه روترش ‍ كند در روى او و آب دهن افكند در صورت او.(17) 2- شيخ كلينى از حضرت امام محمد بقر (ع) روايت كرده كه خداوند تبارك و تعالى روز قيامت مردمانى را از قبرهايشان برمى انگيزد كه دستهايشان به گردنهايشان بسته شده بحدى كه توان كوچكترين چيزى را ندارند و فرشتگان با ملامت و سرزنش به آنها مى گويند اينها مردمى هستند كه حق خداوند را در اموالشان ندادند. 3- شيخ صدوق از حضرت رسول صلى الله عليه و آله در حديث طولانى روايت كرده كه هر كس بين دو نفر نمامى و سخن چينى كند خداوند در قبر آتشى بر او مسلط مى سازد كه بسوزاند او را تا روز قيامت ؛ پس چون از قبر خود بيرون آيد مسلط فرمايد حق تعالى بر او چهار مار سياه بزرگى كه گوشت او را با دندان بكند تا داخل جهنم شود.(18) 4- و نيز كفه سيئاتش سنگين باشد صلواتى را كه براى من فرستاده بياورم تا كفه حسناتش سنگين شود. 3- و نيز شيخ صدوق از حضرت امام رضا (ع) نقل كرده كه فرمود: هر كه قدرت نداشته باشد بر چيزى كه گناهانش را برطرف كند پس بسيار صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد كه آن ، گناهان را خراب و ويران مى كند. 4- از دعوات راوندى نقل است كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود كه هر كس به من هر روز سه مرتبه و در هر شب سه مرتبه از روى حب و شوق بر من صلوات فرستد بر خداوند سزاوار است گناهان او را كه در آن شب و آن روز كرده است بيامرزد. 5 - و نيز از آن حضرت مروى است كه در رؤ يا ديدم عمويم حمزة بن عبدالمطلب و براداز آن حضرت روايت كرده كه هر چشم خود را از نگاه كردن به زن نامحرم پر كند حق تعالى او را روز قيامت در حالى محشور مى سازد كه او را به ميخهاى آتشين كشيده باشند و سپس امر شود كه او را به سمت آتش ‍ برند. 5 - و نيز از آن حضرت صلوات الله عليه روايت كرده كه فرمود: خداوند روز قيامت شرابخوار را با روى سياه و چشمهاى كبود و دهان كج محشور مى گرداند در حالى كه آب از دهانش مى ريزد و زبان او را از قفايش بيرون كرده اند. و در علم اليقين محدث فيض است كه روايت شده در ((صحيح )) كه شارب الخمر محشور مى شود روز قيامت در حالى كه كوزه اى در گردنش ‍ است و قدح در دستش و بويش گنديده تر است از هر مردارى كه بر زمين است ، لعنت مى كند او را هر كه مى گذرد بر او از خلايق .(19) 6- شيخ صدوق از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت كرده كه فرمود: روز قيامت شخص دو رو و دو رنگ را مى آورند در حالى كه زبانش از پشت سرش بيرون آمده و زبان ديگر از جلو رويش در حالى آتش از دهانش ‍ شعله ور است و مى گويند اين مجازات دو روئى و دو زبانى است . و بدان كه چيزهايى كه براى اين موقف سودمند است ، بسيار است و ما به چند نمونه از آن اشاره مى كنيم : 1- در حديثى وارد شده كه هر كه جنازه اى را تشييع كند، حق تعالى بر او ملائكه اى موكل فرمايد كه با ايشان راياتى باشد و تشييع كنند او را از قبرش ‍ تا محشرش . 2- شيخ گيرد به طبيبان عراق مراجعه كردم آنها مرا سفارش به خوردن آبجو كردند ولى من از خوردن آن خوددارى كردم چون مى دانستم از آن كراهت داريد، پس دوست داشتم كه از خود شما سوال كنم ، آن حضرت فرمود چه عاملى تو را از خوردن آن باز داشت ؟ گفتم من تا روز قيامت مطيع شما هستم . حضرت رو به ابى بصير كرد و فرمود: اى ابا محمد آيا گوش نمى دهى به حرف اين زن و مسائل او؟ سپس به آن زن فرمود تو را در خوردن حتى يك قطره از آن اذن نمى دهم ، همانا هنگام جان دادن از خوردن آن پشيمان خواهى شد. پس فرمود: آيا فهميدى چه گفتم ؟ حكايت اولق 15-یوم ثقیل 16-یوم الازفه 17-یوم عسیر 18-یوم الیم 19-یوم الوعید 20-الیوم الحق 21-یوم مشهود 22-یوم معلوم 23-یوم البعث یکی از مراحل حیات جاوید، قیامت کبری است. قیامت کبری بر خلاف عالم برزخ که مربوط به فرد است و هر فردی بلافاصله وارد عالم برزخ می گردد، مربوط است به جمع، یعنی به همه افراد و همه عالم، حادثه ای است که همه اشیاء و همه انسانها را در بر می گیرد و واقعه ای است که برای کل جهان رخ می دهد، کل جهان وارد مرحله جدید و حیات جدید و نظام جدید می گردد. قرآن کریم که ما را از حادثه بزرگ قیامت آگاه کرده است ظهور این حادثه بزرگ را مقارن با خاموش شدن ستارگان، بی فروغ شدن خورشید، خشک شدن دریاها، هموار شدن ناهمواریها، متلاشی شدن کوهها و پیدایش لرزشها و غرشهای عالمگیر و دگرگونیها و انقلابات عظیم و بی مانند بیان کرده است. مطابق آنچه از قرآن کریم استفاده می شود تمامی عالم به سوی انهدام و خرابی می رود و همه چیز نابود می شود و بار دیگر جهان نوسازی می شود و تولیدی دیگر می یابد و با قوانین و نظامات دیگر که با قوانین و نظامات فعلی جهان تفاوتهای اساسی دارد، ادامه می یابد و برای همیشه باقی می ماند. نامهای قرآن قیامت در قرآن کریم با نامها و عنوانهای مختلف خوانده شده است که هر کدام نشان دهنده وضع مخصوص و نظام مخصوص حاکم بر ن است. مثلا از آن جهت که همه اولین و آخرین در یک سطح قرار می گیرند و ترتیب زمانی آنها از بین می رود، روز حشر یا روز جمع یا روز تلاقی خوانده شده است و از آن جهت که باطنها آشکار و حقایق بسته و پیچیده باز می شوند، «یوم تبلی السرائر» یا روز نشور نامیده شده است و از آن جهت که فنا ناپذیر است و جاوید است، «یوم الخلود»، و از آن جهت که انسانهایی سخت در حسرت و ندامت فرو می روند و احساس غبن می کنند که چرا خود را برای چنین مرحله ای آماده نکرده اند، «یوم الحسرة» یا «یوم التغابن»، و از آن جهت که بزرگترین خبرها و عظیم ترین حادثه هاست «نبأ عظیم» خوانده شده است. 2نامهای قیامت در قرآنm چهار هزار گناه كبيره او را بيامرزد و او را از سكرات مرگ و فشار قبر و هول قيامت نجات دهد و از شر شيطان و لشكرهاى او محفوظش بدارد و دينش ادا شود، و غم و همش ‍ زايل گردد اين دعا اين است : اعددت لكل هول لا اله الا الله ، و لكل هم و غم ما شاء الله ، و لكل نعمة الحمد لله ، و لكل رخاء الشكر لله ، و لكل اعجوبة سبحان الله ، و لكل ذنب استغفر الله ، و لكل مصيبة انا لله و انا اليه راجعون ، و لكل ضيق حسبى الله و لكل قضاء و قدر توكلت على الله ، و لكل عدو اعتصمت بالله ، و لكل طاعة و معصية لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم . و بدان نيز كه از براى اين ذكر شريف ، هفتاد مرتبه فضل عظيم اسرويست كه هر كس در شب هفتم رجب چهار ركعت نماز بخواند در هر ركعت حمد را يك مرتبه و توحيد را سه مرتبه و سوره فلق و ناس را و بعد از فراغ ده مرتبه صلوات بفرستد و ده مرتبه تسبيحات اربعه بخواند حق تعالى او را در سايه عرش جاى مى دهد و به او ثواب روزه دار ماه رمضان عطا مى كند و برايش ملائكه استغفار مى كند تا از اين نماز فارغ شود و جان دادن و فشار قبر را بر او آسان گرداند و از دنيا بيرون نرود مگر اينكه جاى خود را در بهشت ببيند و حق تعالى او را از فزع اكبر ايمن گرداند. و شيخ كفعمى از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت كرده است كس ‍ هر كه هر روزه ده مرتبه اين دعا را بخواند حق تعالى بسيار دشوار و منزلهاى هولناك است كه بايد از آنها عبور كنيد و چاره اى هم نداريد. اينك ما به بعضى از آن عقبه هاى سخت و منزلهاى هولناك اشاره مى كنيم و بعضى از چيزها كه براى سختى ، و هول آن محل سودمند است بطور اختصار در ضمن چند فصل ذكر مى كنيم ؛ و اگر حق تعالى مرا توفيق داد و مهلتى در اجل حاصل شد شايد انشاء الله كتابى مفصل در اين باب تصنيف كنم و اگر چه در اين زمان اشخاصى را نمى بينم كه از روى جد و حقيقت طالب اين نحو مطالب باشند و به همين ملاحظه اين مختصر را نيز با حال افسردگى و كم رغبتى نوشتم و از حق تعالى تاءييد و توفيق خود را مسئلت مى نمايم ؛ انه قريب مجيب . مقدمه مؤلّفيه 13). اما سخن گفتن مؤمنان و شايستگان، نشانه مقام والاي آنان نزد پروردگار است. چنانکه درباره مسلمانان و پيامبر(ص) مي خوانيم: «وکذلک جعلناکم امه وسطا لتکونوا شهداء علي الناس و يکون الرسول عليکم شهيدا؛ بدين ترتيب شما را امت ميانه اي قرار داديم تا بر مردم گواه باشيد و پيامبر هم بر شما گواه باشد» (بقره، آيه 143). بنابراين، تنها کساني توانايي سخن گفتن دارند که از سوي خداوند اجازه داشته باشند و سخن حق بگويند «ايتکلمون الا من اذن له الرحمن و قال صوابا؛ هيچ کس جز به اجازه خداوند رحمان سخن نمي گويد [و آنگاه که مي گويد] درست و حق مي گويد» (نبأ، آيه 38). 4مواقف پنجاه گانه قیامت رم جعفر بن ابى طالب را كه در پيش آنها طبقى است از سدر؛ پس يك ساعتى از آن ميل كردند پس از آن ، سدر مبدل شد به انگور، پس يك ساعتى از آن خوردند پس از آن ، انگور رطب شد، پس يك ساعتى از آن ميل كردند. من نزديك ايشان رفتم و گفتم : پدرم فداى شما باد چه عملى يافتيد كه از همه اعمال افضل باشد؟ گفتند: پدران و مادران ما فداى تو باد، ما بهترين اعمال را صلوات بر تو، و سقايت آب ، و محبت على بن ابى طالب (ع) يافتيم . 6- و نيز از آن حضرت مرويست كه هر كس بر من صلوات بفرستد پيوسته ملائكه براى او استغفار مى كنند. 7- شيخ كلينى از حضرت صادق (ع) روايت كرده كه فرمود: هر گاه نام پيامبر برده شود پس بر او صلوات بسيار فرستيد. زيرا هر كس بر پيامبر صلوات بفرستد خداوند هزار صلوات بر او فرستد و فرشتگان و مخلوقات الهى بر او صلوات فرستند. فقير گويد كه شيخ صدوق در معانى الاخبار روايت كرده از حضرت صادق (ع) در معنى ان الله و ملائكته يصلون على النبى الآية . كه آن حضرت فرمود: صلوات از خداوند عز و جل رحمت است و از ملائكة تزكيه است و از مردم دعاست . و در همان كتاب روايت است كه راوى گفت : ما چگونه بر محمد و آل محمد (عليهم السلام ) صلوات بفرستيم ؟ فرمود: مى گوئيد: صلوات الله و صلوات ملائكته و انبيائه و رسله و جميع خلقه على محمد و آل محمد والسلام عليه و عليهم و رحمه الله و بركاته . گفت : گفتم : چقدر ثواب است براى كسى كه اين صلوات را بر پيغمبر بفرستد؟ فرمود: آنچنان از گناه آزاد خواهد شد مثل روزى كه از مادر متولد شده است . 8 - شيخ ابوالفتوح رازى روايت كرده از حضرت رسول صلى الله عليه و آله كه فرمود: در شب معراج چون به آسمان رسيدم ملكى را ديدم كه هزار دست داشت در هر دستى هزار انگشت و مشغول حساب و شماره كردن با انگشتان بود از جبرئيل پرسيدم كه اين ملك كيست و چه چيزى را حساب مى كند؟ جبرئيل گفت : اين ملكى است موكل بر دانه هاى باران ، حفظ مى كند كه چند قطره از آسمان به زمين نازل شده . پس من به آن ملك گفتم كه تو ميدانى از زمانيكه حق تعالى دنيا را خلق كرده است چند طره باران از آسمان به زمين آمده است ؟ گفت : يا رسول الله قسم به آن خدايى كه تو را به حق فرستاده به سوى خلق ، غير از آنكه من مى دانم چند قطره باران از آسمان به زمين نازل شده ، به تفصيل هم مى دانم چند قطره به دريا فرود آمده و چند قطره در بيابان و چند قطره در معموره و چند قطره در بستان و چند قطره در شوره زار و چند قطره در قبرستان . حضرت فرمود: من تعجب كردم از حفظ و تذكر او در حساب خود. پس ‍ گفت : يا رسول الله ، با اين حفظ و تذكر و دستها و انگشتان كه دارم حساب كردن يك چيزى را قدرت ندارم . گفتم : آن چيست ؟ گفت : قومى از امت تو كه در جايى حاضر مى شوند و اسم تو نزد ايشان برده مى شود پزی آن را یاد کنید،بی نیازی را برای شما ناخوش نشان می دهد. مرگ آرزوها را از بین می برد و گذشت شبها،لحظه ی مرگ را می رساند.بنده همیشه بین دو روز زندگی می کند،روزی که دیگر گذشته است و برای آن کارهای وی را حساب کرده اند،و روزی که در پیش است و هنوز نیامده است و شاید هم که انسان به آن نرسد. بنده در لحظه ی جدایی جان از بدن و داخل شدن در گور،سزای کارهای خود را و بی ارزشی ثروتی را که باقی گذاشته است می بیند. ای مردم! فرج،در قناعت ورزیدن و راضی شدن به میانه روی است،و آسایش نیز در پرهیزکاری است و هر کاری پاداشی دارد و هر آینده ای هم نزدیک است. منبع:کشکول شیخ بهایی(ره) nیاد مرگ Nیم می فرماید: عَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ (1) شايد چيزی را، ناخوش بداريد و در آن خير شما باشد و شايد چيزی را دوست داشته باشيد و برايتان ناپسند افتد خدا می داند و شما نمی دانيد - مسئله دیگر این است که گاهی برخی از دعاها مستجاب نمی شوند به جهت آنکه فرد مرتکب گناهانی شده است که مانع از استجابت دعاهای او می شود. چنانچه حضرت امیر نیز در دعای کمیل می فرماید: اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحْبِسُ الدُّعَاءَ وتُنْزِلُ الْبَلاَءَ (2) Gm   شیطان نتیجه کار راهمان موقع نشان میدهد ●سوال: شیطان نتیجه کار را نشان میدهد ( اگر به شیطان باور داشته باشیم) نتیجه کار همان لذتی است که فرد از عمل شیطانی خود کسب می کند. ممکن است بفرمایید نه این نتیجه کار نیست و نتیجه عقاب اخروی است. اگر چنین بفرمایید باز همان سوال پیش می اید که چرا این نتیجه در همین جهان برای کسب عبرت قابل رویت نیست؟ ●پاسخ: دوست عزیز، هر انسانی به دنبال بدست آوردن سعادت و آرامش است و هر کسی نیز سعادت را در چیزی میداند. شیطان به انسان میگ  نیز سماع الموتی را اجمالا قبول می نماید. بنابراین این بحث ، بحثی میان شیعه و سنی نیست؛ بلکه بحث میان علمای اسلام (شیعه و سنی) از طرفی و علمای سلفی از طرف دیگر است البته با اختلافی که در خود سلفیون است. نکتۀ دیگر اینکه در بحث توانایی اموات و یا سماع آنها که خود زیر مجموعۀ توانایی آنان است محل بحث در مورد اولیای دین است و نه غیر آنها. به نظرم قبل از اینکه به بحث بپردازید ترسیم کلی ای از آنچه مد نظر دارید بیان بفرمائید تا هدف بحث و نتایج آن مشخص باشد و اینکه مبانی مورد پذیرش خود را هم بیان بفرمائید تا بحث علی المبنی پیش برود. `اثبات توانایی مردگان از منظر قرآن وسنتسیاری خداوند خواسته های انسان ها را برآورده می کند(ممکن است ما گاهی فراموش کنیم و باید به گذشته مراجعه کنیم تا الطاف الهی را به یاد آوریم)، اما برآورده شدن این خواسته ها بر شرایطی متوقف است: - امر خواسته شده باید برای فرد دارای خیر و نیکی باشد و به عبارت دیگر به مصلحت فرد باشد. بارها دیده ایم که در پی اموری بوده ایم ولی پس از گذشت مدتی متوجه شده ایم که آن مسئله اساسا به نفع ما نبوده است و ما تصور می کردیم که خیر است. خداوند مهربان، فارغ از ناراحتی های زودگذر ما به مصلحت کلی ما نظر دارد و برای برآورده کردن حاجات با توجه به آنها دعاها را مستجاب می کند. خداوند در قرآن کَبْرُ مُنْذُ حِينِ مَوْتِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ ـــــــ عمرو بن یزید گوید: به امام صادق (ع) گفتم: من از شما شنیدم که می فرمودید: همه ی شیعیان ما به خاطر آنچه دارند ( عقیده ولایت) در بهشت هستند. امام فرمودند: راست گفتی ؛ به خدا سوگند همگی در بهشت می باشند. عمرو گوید: گفتم: فدایت شوم ! گناهان زیادند و بزرگ. امام فرمودند: امّا در قیامت ، همه ی آنها در بهشت می باشند ؛ به سبب شفاعت پیامبر مطاع یا وصّی پیامبر ؛ ولی به خدا سوگند من بر شما درباره ی برزخ می ترسم. گفتم: برزخ چیست؟ فرمود: برزخ همان قبر است از زمان مرگ شخص تا روز قیامت » (الكافی ، ج3 ، ص242) hآیا قبر همان برزخ است (Bs   چرا ما دست خود را داخل آتش نمی کنیم ●سوال: چرا ما دست خود را داخل آتش نمی کنیم؟ چون مطمئن هستیم دستمان می سوزد. انسان عاقلی که به آن اشاره فرمودید در صورت اطمینان از چیزE5   M●سوال: چگونه است که اگر برای انسان این اطمینان حاصل شود که در صورت عدم اجرای دستورات دینی در آتش جهنم خواهد سوخت، باز نافرمانی کند؟ ●پاسخ: دلیلش این است که این علم ما به حد یقین نرسیده است و تنها علم است و حتی اگر خیلی هم عالی باشد در مرحله علم $ت ندارد انگیزه ای برای انجام ثواب و پرهیز از گناه نیست حتی شاید برای برخی انگیزه ای معکوس برای بهره برداری هرچه بیشتر از همه چیز در این دنیا و قبل از مرگ ایجاد کند و همه و همه به این دلیل است که باور به آخرت وجود ندارد. در سوالی که طرح کردم این باور به آخرت از شکل یک تصور و صرفا کلام به مشاهده عینی تبدیل میشد. مثال های ساده ای هم تز آن عرض کردم. ●پاسخ: مطمئن باشید، خدایی که حکیم است و کار لغو نمیکند، انسان را به صورتی آفریده که با همین کلمات و همین تلنگرها و وعده و وعیدها، بتواند راه درست و باطل را بشناسد و جلو برود. شیطان نیز دقیقا همین کار را میکند، او نیز به انس بر تو صلوات مى فرستند من قدرت ندارم ثواب آنها را شماره و حساب كنم . 9- شيخ كلينى در ذيل صلوات عصر جمعه روايت كرده : اللهم صل على محمد و آل محمد الاءوصياء المرضيين بافضل صلواتك و بارك عليهم بافضل بركاتك و السلام عليه و عليهم و رحمه الله و بركاته . هر كه اين صلوات را هفت مرتبه بگويد خداوند بر او به عدد هر بنده ، حسنه اى را رد مى كند و عملش در آن روز مقبول باشد و در روز قيامت كه مى آيد نورى مابين ديدگان اوست . 10 - روايت شده كه هر كه بعد از نماز صبح و نماز ظهر بگويد: ((اللهم صل على محمد و آل محمد و عجل فرجهم )) نميرد تا امام قائم (ع) را درك نمايد. اخبارى درباره فضائل صلواتسان وعده و وعید میدهد و انگیزه او را تقویت میکند. مگر شیطان نتیجه کار را به انسان نشان میدهد که گناهکاران به دنبال او میروند. اگر صرفا دیدن کسانی که مثلا با دزدی به جایی رسیده اند یا با انجام کار خلاف بهره و لذتی کوتاه مدت دیده اند، برای حل این مشکل کافی باشد، در محل بحث ما نیز همین مقدار وجود دارد. هر کسی در همین دنیا خودش میبینید که خوب بودن چه فوایدی برایش دارد. از آرامش درونی گرفته تا احترام و مقبولیت میان مردم و اجتماع. آیا همین مقدار برای شخص کافی نیست که کار خوب را ترک نکند. بعلاوه برفرض کسی باشد که هیچ دلیل عقلی و نقلی بر اثبات مسائل دینی را قبول نداشته باشد. قبر يا باغى از باغ‏هاى بهشت است يا چاهى از چاههاى آتش».بحارالأنوار، ج 6، ص 159؛ امام صادق(ع) نيز چنين تفسيرى از برزخ دارند: «البرزخ القبر و هو الثواب و العقاب بين الدنيا و الآخرة. و الدليل على ذلك أيضا قول العالم(ع) والله ما يخاف عليكم إلا البرزخ؛ امام صادق مى‏ فرمايند: برزخ عبارت از قبر است كه همان عقاب و ثواب بين دنيا و آخرت مى‏ باشد. (آن‏گاه مرحوم مجلسى اضافه مى‏ كند) دليل آن سخن عالم (امام موسى كاظم(ع)) است كه فرمودند: «به خدا قسم من بر شما تنها از برزخ مى‏ ترسم»: (بحارالأنوار، ج 6، ص 218). _چه کنیم که مرگ و عالم قبر و برزخ و همچنین آخرت راحت تر و بهتری داشته باشیمك و تيمن است نه براى بيان حسن خلق حضرت رسول صلى الله عليه و آله يا ائمه هدى (عليهم السلام )، زيرا كه شخصى را كه حق تعالى در قرآن كريم به خلق عظيم ياد مى فرمايد و علماى فريقين در سيرت و خصال حميده اش كتابها نوشته اند يك دهم آنچه را كه در حضرت وجود داشته بيان نكرده اند. و لقد اجاد من قال : محمد سيد الكونين و الثقلين فاق النبيين فى خَلق و فى خُلق و كلهم من رسول الله ملتمس و هو الذى تم معناه و صورته منزه عن شريك فى محاسنه فمبلغ العلم فيه انه بشر و الفريقين من عرب و من عجم و لم يدانوه فى علم و لا كرم غرفا من البحر او رشفا من الديم ثم اصطفاه حبيبا بارء النسم فجوهر الحسن في غير منقسم و انه خير خلق الله كلهم 2- از عصام بن المصطلق شامى نقل شده كه گفت : وقتى داخل مدينه معظمه شدم حسين بن على (ع) را ديدم كه با روش نيكو و اخلاق پسنديده اش ، مرا به شگفتى انداخت پس مرا واداشت كه كينه درونى خود را كه از پدرش داشتم ظاهر كنم پس نزديك شدم و گفتم : توئى پسر ابوتراب ؟ فرمود: بلى . فبالغت فى شتمه و شتم ابيه يعنى هر چه توانستم به آن حضرت و پدرش دشنام گفتم . فنظر الى نظرة عاطف رؤ وف ، پس نظرى از روى عطوفت و مهربانى به من كرد و فرمود: اعوذ بالله من الشيطان الرجيم ، بسم الله الرحمن الرحيم خذ العفو و اءمر بالعرف و اءعرض عن الجاهين - الى قوله تعالى - ثم لا يقصرونبرخي ديگر از ايستگاه هاي قيامت، اجازه سخن مي يابند، يا براي اثبات جرم آنان مي باشد «يوم تشهد عليهم ألسنتهم؛ روزي که زبانها بر عليه آنان گواهي مي دهند» (نور، آيه 24). و يا در جهت آشکارتر شدن دشمني و تخاصم ميان آنان مي باشد «ثم انکم يوم القيمه عند ربکم تختصمون؛ سپس شما روز قيامت نزد پروردگارتان به مبارزه و دشمني بر مي خيزيد» (زمر، آيه 31). و يا سخن آنان نمايانگر شدت نياز و بدبختي آنان مي باشد «يوم يقول المنفقون والمنفقت للذين ءامنوا انظرونا نقتبس من نورکم؛ روزي که زنان و مردان منافق به مؤمنان به مؤمنان مي گويند: نظري به ما بيفکنيد تا از نور شما پرتوي برگيريم» (حديد، آکه نيک زندگی کردند خدا آنها را با رسـتـگاريشان از آن شرايط بيرون خواهد برد. نه آسيبی خواهند ديد و نه خودشان اندوهِ چيزیرا خـواهند داشت»! «و خواهند گفت: به آن ايمان آورديم! ولی چطور می خـواهند چيزيکه در فاصله دور در پرواز است را با دست بگيرند»؟ در روز رستاخيز کسانيکه به آن ايمان نياورده بوده اند وقـتی آنرا ببينند می گويند: به آن ايمان آوردیم! قرآن ايمان آوردن آنها در آن نقطه را به «با دست گرفتن پرنده درحال پرواز درفاصله دور» تشبيه کرده، که امری غير ممکن است. يعنی آنجا وقت ايمان آوردن نيست وايمان آنها پذيرفـته نخواهد شد! 0 وضـعـيـت آسـمـان در آغـاز قـيامـترباره شهيدان نازل شده است‏]: (وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِى سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ فَرِحِينَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ).آل عمران (3)، آيه 169: «و مپندار كسانى كه در راه خدا كشته شده‏ اند، مردگانند؛ بلكه آنان زنده‏ اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى‏ شوند».؛ بحارالأنوار، ج 6، ص 245. امام سجاد(ع) در تفسير اين آيه مى‏ فرمايد: «هو القبر و إن لهم فيه مَعِيشَةً ضَنْكاً و الله إن القبر لروضة من رياض الجنة أو حفرة من حفر النار»؛ «منظور از برزخ همان قبر است و براى مردگان در آن زندگى سختى است و به خدا قسم آثار آن مجرد هستند. موجودات این عالم، هم در مقام ذات و هم در مقام فعل مجرد هستند. با توجه به تقسیم بندی بالا، عالم برزخ یا عالم مثال، حد واسط میان عالم دنیا و عالم آخرت است. موجودات مثالی نه مانند موجودات عقلی، مجرد تام هستند و نه مانند موجودات دنیایی، مادی محض. فلاسفه اسلامی، هیچگاه هستی را مساوی با طبیعت نمی دانند ولی در عین حال، ساحت و قلمروِ فراتر از ماده را نیز منحصر در موجودات مجرد محض نمی دانند. به نظر فلاسفه، موجودات متوسطی هم هستند که در میانه مجردات محض و اشیاء مادی و جسمانی قرار دارند. برزخ عالمی است که چنین موجوداتی را در بر دارد. Nبرزخ چه عالمی استوار: ج‏6، ص 61 و 82) ●عوالم سه گانه وجود برای اینکه درک بهتری از عالم برزخ داشته باشیم، لازم است بدانیم که هر چیز در عالم وجود دارد به یکی از سه ساحت زیر تعلق دارد: 1- ساحت ماده و مادیات: موجودات عالم ماده، مثل، هم? موجوداتی که در اطراف خود می بینیم، از جنس ماده و دارای عوارض مادی هستند. 2- ساحت مثالی: موجودات این عالم، هرچند از ماده مجرد هستند ولی آثار ماده را دارند، یعنی شکل، بُعد، وضع، کیف و کم در آنها وجود دارد. بنابراین از این جهات، عالم مثال شبیه عالم ماده است و تنها فرق آن این است که در عالم مثال از ماده خبری نیست. 3- ساحت تجرد تام عقلی: موجودات عقلی، از ماده ر یعرضون علیها غدوا و عشیا ... .» (مؤمن/ 46) «آتش است که هر صبح و شام که آنان بر آن عرضه می‏شوند؟» فرمود: «دیگران چه می‏گویند؟» عرض کرد: «می‏گویند آن آتش جهنم جاوید(آخرت) است و گویند که بین صبح و شام عذابی نباشد.» فرمود: «پس اینها خوشبخت‏اند «که بخشی از روز را در آسایش بسر می‏برند.» عرض کرد: «پس چگونه است؟» فرمود: «این، در دنیا است که مربوط به عالم برزخ است. و اما جهنم جاوید محتوای این آیه است: «... و یوم تقوم الساعة ادخلوا آل فرعون اشد العذاب‏.»(همان) امیرالمؤمنین علیه السلام: «ارواح مؤمنان عالم در برزخ به کنار چشمه‏ای از بهشت ‏به نام «سلمی‏» زندگی می‏کنند.(بحارالام گسيخته می شود، و همانطور که قرآن آنرا توصيف نموده و در تصویر می بینیم مانند "روغـن تـه مـانـده خـوراک سـرخ کرده" و مانند"روغن يا چـيـز گـداخـتـه" خـواهـد شـد. مردگان زنده خواهند شد و رستگار شوندگان نجات داده خواهند شد روز قيامت پس از دمـيـده شـدن دوباره در شـيـپـور مردگان زنـده می شـونـد. پـس از حـسـاب و کـتـاب، کـسانيکه رسـتگار می شوند از شرايطی که ديديم نجات داده می شوند ولی کـسانيکه رستگار نمی شـوند هـمـانـجا جا گـذاشـتـه می شوند. «روز قيامت می بينی "کسانيکه خـدا را دروغ پنداشتند"روسـيـاه شـده اند. آيـا جای افراد متکبر نبايد در جهنم باشد؟! ولی کسانچرم سرخ ــ و ابزار روغن مالی است. و همينطور يکی از دو جمع «دُهن» است. دُهن روغن جامد است، (به روغن مايع «زيت» گفته می شود و به روغن جوشان و گداخته«مُهل»). دُهن همينطور به بارانضعيف گفته می شود (بارانی که زمين را کمی چرب و نرم می کند). «مُهل» بمعنی: چيزي است که با آرامش با آن کار و برخورد می شود. و در معنی دوم خود به: هر چيز داغ و گداخته (از جمله روغن داغ و گداخته) ــ چرک، زرداب ــ طلا، نقره ــ چيزيکه قطره قطره می چکد ــ و اشيائيکه در تنور به نان می چسبند، اطلاق شده است. وقـتی خورشيد گسترش پيدا می کند، برخی از سیارات را می بلعد و برخی ديگر باقی می مانند. و مـنظـومه شمسی از ه }   ;سعادت وآرامش ●سوال: آیا واقعا انسان دنبال سعادت و آرامش است؟ سعادت در این رابطه چه معنایی دارد؟ آیا واقعا انسان ها دنبال سعادت با همان معنی لغوی و مفهو"آتش است كه هر صبح و شام بر آن (خاندان فرعون) عرضه مى‏ شوند». قيامت خانه جاودانگى است و صبحگاهان و شامگاهان در آن راه ندارد؛ بلكه آن دو در دنيا هستند. همچنين خداوند متعال درباره بهشتيان مى‏ فرمايد: (وَ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فِيها بُكْرَةً وَ عَشِيّاً).مريم (19)، آيه 62: «و هر صبح و شام روزى آنان در بهشت مقرر است». صبح و شب از صفات شبانه روز است كه در بهشت زندگانى پيش از روز قيامت واقع مى‏ شود. خداوند متعال درباره اين گروه مى‏ فرمايد: (لا يَرَوْنَ فِيها شَمْساً وَ لا زَمْهَرِيراً).انسان (76)، آيه 13: «نه آفتاب را در آنجا مى‏ بينند و نه سرما را». اين همانند آن سخن خداوند است [كه l/   !دروغ وسیله ایست برای دیدن نتیجه کارشیطان ●پامت را انكار مى‏كند، سخن خداوند متعال است». آن‏گاه آيات بالا را قرائت مى‏كنند و در ادامه مى‏ فرمايد: «منظور از «إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ» آسمان‏ها و زمين پيش از برپايى قيامت است؛ زيرا با قيامت، آسمان‏ها و زمين تبديل مى‏شوند».اشاره به آيات 66 و 67 سوره مباركه «زمر». همانند آيه مذكور، اين سخن خداوند است: (وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ) و برزخ عبارت است از امرى بين دو امر (دنيا و آخرت) كه عبارت از ثواب و عقاب بين دنيا و آخرت است و مثل آن آيه (النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْها غُدُوًّا وَ عَشِيًّا وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ).مؤمن (23)، آيه 46: «پا است؛ مگر آنچه پروردگارت بخواهد. پروردگارت هر چه را بخواهد انجام مى‏ دهد. اما آنهايى كه سعادتمند شدند، جاودانه در بهشت خواهند ماند، تا آسمان‏ها و زمين برپا است؛ مگر آنچه پروردگارت بخواهد. بخششى است قطع نشدنى». عبارت «ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ» روشن مى‏سازد كه منظور از «جنت» و «جهنم»، بهشت و دوزخ پيش از قيامت است؛ زيرا هر گاه قيامت برپا شود، بساط زمين و آسمان نيز برچيده مى‏ شود. به همين دليل امام على(ع) به اين آيات در قبال كسى كه ثواب و عقاب برزخى پيش از قيامت را انكار مى‏ كرد، استناد كرده است: «اما رد بر كسى كه ثواب و عقاب در دنيا پيش از برپايى قي. به آن عالم «مثال» نیز گفته می شود. درواقع این عالم، عالمی است میان مرگ و قیامت. بنابراین، عالم برزخ، عالم متوسطی میان دنیا و آخرت است که مردگان تا قیامت در آن بسر می‏برند ●روایات متعدّدی نیز وجود عالم برزخ را تایید می کنند؛ روایتی از امام صادق(ع) وجود دارد که می فرماید «برزخ قبر است، برزخ ثواب بین دنیا و اخرت است» و نیز این سخن حضرت، که می فرماید؛ «به خدا سوگند از برزخ شما می ترسم، راوی پرسید برزخ چیست؟ فرمود؛ قبر است، از هنگام مرگ تا روز قیامت.»(حویزی، عبد علی، نورالثقلین، 3/553، مطبعة حکمت، قم) شخصی به امام صادق علیه السلام عرض کرد: چه می‏فرمایید در آیه «الن     Y مگر دین اسلام برای کسانی آمده که به علم الیقین رسیده اند ●سوال: مگر قرار است همه به علم الیقین برسیم؟ اگر فرار است چرا هیچکس نرسیده؟ مگر دین اسلام برای کسانی آمده که به علم الیقین رسیده اند؟ تکلیف من که هیچگاه به علم الیقین نمیرسم چیست؟ ●پاسخ: خیر دین اسلام برای هم! o!/   '!انسان نفع طلب است و به دنبال منافع خودش است ●سوال: واقعا تعجب میکنم، اگر به انسان گفته شود، چیزی برایت ضرر دارد، به سراغش میرود. قطعا نمیرود، مگر اینکه مطمئن شود حداقل نفع ان بیشتر از ضررش است. حال نفع به هر چیزی به روح یا جسمش. انسان نفع طلب است و به دنبال منافع خودش است. هیچ عاقلی پیدا نمیشود که به دنبال چیزی برود که هیچ نفعی در ان نباشد. چه دیندار و چه غیر دیندارد. بنابراین، با این دروغ میخواهد نفعی ببرد، در ح}"1   A"چرا جهانی دیگر ●پرسش: با فرض پذیرش جزا و پادا? y$!   I$جسمانی بودن معاد ●سوال: مفهوم جسمانی بودن معاد را به همراه دلائل محکم آن از کتاب و سنت بیان بفرمایید" ممنون می شم اگر با ادرس بفرمایید. انشاالله در c#y   E#چرا جهانی دیگر 2 ●پاسخ ادامه پرسش بالا چرا جهانی دیگر بنابراین، حتی اگر محل آزمایش و کمال یافتن بندگان، با محل مجازات آنان یکی بود، باز هم فایده چندانی نداشت. بعلاوه در مورد کسانی که فایده دارد نیز شاید به حدی انان را بترساند که جلوی اختیار آنان را بگیرد و پاداشها نیز به حدی چ 110%;   %●درباره چگونگی معاد جسمانی نظریات متفاوتی مطرح شده است که در ذیل به برخی از آنها اشاره می کنیم: برخی محققان در چگونگی معاد جسمانی می گویند: «صورت هر موجودی در وعاء و ظرف زمان، و روح مفارق در عالم ملکوت باقی است. پس هیچ صورت و نفسی معدوم نشده است تا اعاده آن محال باشد و نفس، به ذات خود دارای نیروی شنیدن، دیدن و چشیدن است، و قوای واهمه و متخیّله از شئون نفس ناطقه و مجردند. پس آنچه را نفس ناطقه در زمین خیال و حسّ مشترک خویش کاشته و در صندوق توهّم خود انباشته است، به حکم «کَمَا بَدَاَکُمْ تَعُودُونَ» بعد از رفع حجاب طبیعت و کشف ا ه شریفه، فاصله حایل بین دنیا و قیامت است. علامه طباطبایی ذیل آیه بالا، می نویسد: «برزخ میان دو چیز را گویند بدانگونه که در آیه «بینهما برزخ لایبغیان» (الرحمن/20) آمده است، مراد از برزخ، عالم قبر است یعنی عالم مثال، جهانی که انسان تا روز قیامت در آن زندگی می کند، و به همین سیاق آیات دیگری نیز هست، و روایات فراوانی نیز از طریق اهل سنت و شیعه از پیامبر (ص) و ائمه طاهرین بر آن دلالت دارد.» (طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج5، 68) برزخ در لغت به معنای حایل، حاجز، مانع و فاصل بین دو چیز است. در اصطلاح متکلمان و فلاسفه، اشاره به عالمی دارد که میان عالم دنیا و عالم آخرت قرار دار C&[   !&عالم از سه لایه (ماده،مثال،عقل) تشکیل شده ●سوال: از نظریات حکمای اسلامی اینگونه بر نمی آید اگر طبق آنچه که حکما میگویند عالم از سه لایه (ماده،مثال،عقل) تشکیل شده باشد ظهور قیامت ،مجرد تام خواهد بود که در این صورت جایی برای جسمانیت نمی ماند (حتی مثالی)و آیاتی  (22) - و اين آيات اشارت است به مكارم اخلاق كه حق تعالى پيغمبرش را به آن آراست ؛ از جمله آنكه به حداقل از اخلاق مردم اكتفا كند و متوقع زيادتر نباشد و بدى را به بدى مكافات ندهد. و از نادانان روى گرداند، و در مقام وسوسه شيطان به خدا پناه برد ثم قال خفض عليك استغفر الله لى و لك (يعنى ) پس به من فرمود: بر خود كار را سبك بشمار و از خدا آمرزش خود و مرا بخواه ؛ همانا اگر از ما طلب يارى كنى تو را يارى مى كنيم و اگر طلب بخشش كنى تو را عطا مى كنيم ، و اگر طلب ارشاد كنى تو را ارشاد كنيم عصام گفت من از جسارتهاى خود پشيمان شدم . آن حضرت با فراست پشيمانى مرا متوجه شد و فرمود: لا تثريب عليكم ایا این شخص عاقل هست یا نه. کسی که عاقل است، در هر کاری سبک سنگین میکند و اگر ضرری در ان کار باشد که از نفعش بیشتر باشد، انرا ترک میکند و به ان مبادرت نمی ورزد. یا حتی اگر درصد احتمال وقوع ان خطر و ضرر کم باشد ولی میزان خسارت ان ضرر - برفرض اینکه محقق شود- خیلی زیاد باشد قطعا انرا انجام نمیدهد. حال از شما میپرسم، کسی که عاقل است، حداقل احتمال نیز نمیدهد که هرچه در مورد خدا وقیامت و عذاب و پاداش گفته شده درست باشد و محقق نیز بشود. ایا به مجرد این بهانه که من یقین ندارم یا انرا ندیده ام یا کسی ا نرا ندیده، میتواند بر اساس این احتمال عقلائی عمل نکند. چرا ما عبرت نمیگیریم{انندگان بدهند به نظر شما آیا این کار لغو و بیهوده نیست؟ اینها مجبور بوده اند خطا نکنند. یکسره پلیس در کنارشان بوده، اگر هم میخواستند سریع بروند نیز نیمتوانستند. شبیه این مسئله به صورت دقیق تر در مسئله ما وجود دارد. دنیایی که در آن، بهشت و جهنم تنها وعده و وعید خداوند نیست، بلکه به عینه دارند می بینند، در این صورت، اگر هم همه خوب و نیکوکار بشوند( که تقریبا محال است مگر اینکه اختیار نداشته باشند و شیطان در کار نباشد) باز هم فایده ای ندارد. انان میدانند در همین دنیا مجازات میشوند و تا گناه کنند به آتش می افتند. بنابراین خدایی که حکیم است و کار لغو نمیکند، انسان را بيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِما يُرِيدُ وَ أَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِى الْجَنَّةِ خالِدِينَ فِيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ عَطاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ) ؛هود (11)، آيات: 104 - 108. «و ما [مجازات ]را جز تا زمان محدودى تأخير نمى‏ اندازيم، آن روز كه فرا رسد، هيچ كس جز به اجازه او سخن نمى‏ گويد؛ گروهى بدبختند و گروهى خوشبخت. اما آنها كه بدبخت شدند، در آتش‏اند؛ و براى آنان در آنجا «زفير» و «شهيق» (ناله‏ هاى طولانى دم و بازدم) است. جاودانه در آن خواهند ماند؛ تا آسمان‏ها و زمين بر از نقل تمنّاى باطل افراد بدكردارى كه از دنيا رفته‏اند و درخواست بازگشت به دنيا را دارند تا شايد رفتارى شايسته پيشه كنند، ولى برآورده نمى‏ شود؛ مى‏ فرمايد: (وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ) ؛ «و پشت سر آنان برزخى است تا روزى كه برانگيخته شوند».مومنون (23)، آيه 100. همچنين حال برزخ و برزخيان پس از مرگ را چنين بيان مى‏فرمايد: (وَ ما نُؤَخِّرُهُ إِلاَّ لِأَجَلٍ مَعْدُودٍ يَوْمَ يَأْتِ لا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلاَّ بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِىٌّ وَ سَعِيدٌ فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُوا فَفِى النَّارِ لَهُمْ فِيها زَفِيرٌ وَ شَهِيقٌ خالِدِينَ فِ كار نیكى انجام دهم نه چنین است این سخنى است كه او گوینده آن است و پیشاپیش آنان برزخى است تا روزى كه برانگیخته خواهند شد.» در آیه بالا، خداوند از زبان گنهکاران نقل می کند که آنها پس از مرگ درخواست فرصت می کنند و خداوند به آنها وعده برزخ می دهد تا روزی که برانگیخته شوند. آنها درخواست برگشت به دنیا می‏کنند تا اعمال صالحی انجام دهند، اما قرآن می‏فرماید: اینان برزخی را فراروی خود دارند و تا قیامت در آن به سر خواهند برد. از این آیه به خوبی بر می آید که عالم برزخ عالمی است که انسان ها پس از مرگ وارد آن شده و تا روز قیامت در آنجا خواهند ماند. بنابراین، منظور از «برزخ» در آ - به ويژه دوستى اهل بيت عصمت و طهارت(ع) - و مواظبت بر نمازهاى اول وقت و احترام و نيكى به پدر و مادر و انجام دادن به دستورات الهى، باعث خواهد شد كه ما منزل اول سفر خود را به سلامت طى كنيم. . قبر در واقع «قبر» همان «برزخ» است.و برزخ عالم بين دنيا و آخرت است كه انسان از هنگام مرگ تا نفخ صور در آن قرار دارد.منظور از قبر، همين قبر ظاهرى نيست كه ما مى‏ بينيم، زيرا اين قبر كه جسم ما را در خود جاى مى‏ دهد، پس از چندى مى‏پوسد، بلكه منظور از قبر، باطن آن است كه تا قيامت پا بر جاست و در روايات ما از آن به باغى از باغ‏هاى بهشت يا چاهى از چاههاى جهنم تعبير مى‏ كنند. قرآن كريم پس/ (40 | غافر - 15) او درجات (بندگان صالح) را بالا می‌برد، او صاحب عرش است، روح (مقدّس) را به فرمانش بر هر کس از بندگانش که بخواهد القاء می‌کند تا (مردم را) از روز ملاقات [= روز رستاخیز] بیم دهد! وَكَذَٰلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا ۚ مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ وَلَٰكِنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا ۚ وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (42 | الشورى - 52) همان گونه (که بر پیامبران پیشین وحی فرستادیم) بر تو نیز روحی را بفرمان خود وحی کردیم؛ تو پیش از این نمی‌دانستی کتاب و ایمان چیسن حجابی افکند (تا خلوتگاهش از هر نظر برای عبادت آماده باشد). در این هنگام، ما روح خود را بسوی او فرستادیم؛ و او در شکل انسانی بی‌عیب و نقص، بر مریم ظاهر شد! وَالَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهَا مِنْ رُوحِنَا وَجَعَلْنَاهَا وَابْنَهَا آيَةً لِلْعَالَمِينَ (21 | الأنبياء - 91) و به یاد آور زنی را که دامان خود را پاک نگه داشت؛ و ما از روح خود در او دمیدیم؛ و او و فرزندش [= مسیح‌] را نشانه بزرگی برای جهانیان قرار دادیم! رَفِيعُ الدَّرَجَاتِ ذُو الْعَرْشِ يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَىٰ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ لِيُنْذِرَ يَوْمَ التَّلَاقِ3، ح 108. 2. مجلسي، محمد باقر، بحارالنوار، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1403هـ ق، ج7، ص126، ح3. 3. همان، ص129. 4. ‌بلد: 11ـ13. 5. بحارالنوار، همان. 6. بر اساس آيه، ان ربك لبالمرصاد، فجر: 14. 7. همان، ص130. 8. مشهدي قمي، محمد بن محمد رضا، تفسير كنزالدقائق و بحرالغرايب، تحقيق حسين درگاهي، تهران، مؤسسه چاپ و نشر و وزارت ارشاد، 1411هـ ق، ج13، ص432. 9. صدوق، ابي جعفر محمد بن علي، التوحيد، قم، ‌جامعه مدرسين حوزه علميه، بيتا، ص260، 261، ح5. 10. طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان في تفسير القرآن، قم، ‌مؤسسه مطبوعاتي اسماعيليان، چاپ پنجم، 1371، ج20، ص7و 12. 50موقف قيامت و راه هاي رهايي از آن  '}   ' معاد جسمانی و روحانی از دیدگاه قرآن مقدمه از بحث‎های مهمِ مسئله معاد، بحث درباره چگونگی معاد از نظر جسمانی و روحانی بودن آن است. در این زمینه از سوی فیلسوفان و متكلمان اسلامی، سه نظریه مطرح گردیده است: 1. فقط معادی جسمانی: در قیامت جز بدن و لذایذ و آلام بدنی و حسی تحقق ندارد. 2. فقط معاد روحانی: در قیامت جز روح و لذایذ و آلام روحی و عقلی تحقق ندارد. 3. اعتقاد به هر دو معاد: در قیامت هم روح محشور می‎شود و هم بدن، و علاوه بر لذ 550(   O(قرآن و معاد جسمانی در این بخش به نقل و بررسی نمونه ‎هایی از آیات قرآن پیرامون معاد جسمانی می‎پردازیم: 1. ابراهیم ـ علیه السلام ـ و چگونگی احیای مردگان «وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ رَبِّ أَرِنِی كَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتى؟ قالَ: أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ؟ قالَ: بَلى وَ لكِنْ لِیَطْمَئِنقَلْبِی قالَ: فَخُذْ أَرْبَعَهً مِنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلى كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِینَكَ سَعْیاً وَ اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَكِیم(بقره/ 260) آیه یاد شده، به روشنی بر معاد جسمان4 D)5   M)چیستی معاد جسمانی : معادجسمانی، عبارت است از اینکه روح به بدن اخروی برگردد، بدنی که طبق شرع و عرف، همین بدن دنیوی باشد و تبدّلات و تغییراتی که از نظر شرع و عرف در دنیا به وحدت بدن ضرر نمی زند و به این واقعیت هم که بدن، دنیوی است، آسیب نمی رساند.»)بحار الانوار، ج7، ص48 و 50، به نقل از: شرح العقائد، العضدیة، ج2، ص 247) خواجه نFشتگان را با روح (الهی) بفرمانش بر هر کس از بندگانش بخواهد نازل می‌کند؛ (و به آنها دستور می‌دهد) که مردم را انذار کنید؛ (و بگویید:) معبودی جز من نیست؛ از (مخالفت دستور) من، بپرهیزید! وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ ۖ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا (17 | الإسراء - 85) و از تو درباره «روح» سؤال می‌کنند، بگو: «روح از فرمان پروردگار من است؛ و جز اندکی از دانش، به شما داده نشده است!» فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا (19 | مريم - 17) و میان خود و آناكُنْتُمْ تَعْمَلون فَادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتِكَبِّرِينَ)؛ «كسانى كه فرشتگان روح آنها را گرفتند، در حالى كه [با انجام دادن گناهان‏] به خويشتن ستم كرده بودند، در چنين حالتى تسليم مى‏ شوند [و به دورغ مى‏ گويند] ما كار بدى انجام نداديم! آرى خداوند به آنچه انجام مى‏ داديد، عالم است. اكنون از درهاى دوزخ وارد شويد، در حالى كه جاودانه در آن خواهيد بود؛ چه جاى بدى است جايگاه مستكبران!»نحل (16)، آيه 28. روشن است از مرگ گريزى نيست، اما از سختى آن مى‏توان گريخت و مرگ را به مثابه بوييدن گلى خوشبو تبديل نمود. ايمان و عمل صالحتَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِيها فَأُولئِكَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصِيراً)؛ «كسانى كه فرشتگان روح آنان را گرفتند در حالى كه [با انجام دادن گناهان ]به خويشتن ستم كرده بودند، به آنها گفتند: شما در چه حالى بوديد؟ گفتند: ما در سرزمين خود تحت فشار بوديم. (فرشتگان) گفتند: مگر سرزمين خدا، پهناور نبود كه مهاجرت كنيد؟ آنها [عذرى نداشتند و ]جايگاهشان دوزخ است و سر انجام بدى است».نساء (4)، آيه 97. (الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمِى أَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ ما كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ بَلى‏ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِما ]]*   q*اقوال در چگونگی معاد جسمانی درباره چگونگی معاد جسمانی نظریات متفاوتی مطرح شده است که در ذیل به برخی از آنها اشاره می کنیم: برخی محققان در چگونگی معاد جسمانی می گویند: «صورت هر موجودی در وعاء و ظرف زمان، و روح مفارق در عالم ملکوت باقی است. پس هیچ صورت و نفسی معدوم نشده است تا اعاده آن محال باشد و نفس، به ذات خود دارای نیروی شنیدن، دیدن و چشیدن است، و قوای واهمه و متخیّله از شئون نفس ناطقه و مجردند. پس آنچه را نفس ناطقه در زمین خیال و حسّ مشترک خویش کاشته و در صندوق توهّم خود انباشته است، به حکم «کَمَا  ;;.+1   #+●سوال: آیا همه فلاسفه با معاد جسمانی مخالف هستند؟ ●جواب: فلاسفه اسلامی بعد از تبیین های داخلی در بحث کیفیت معاد جسمانی به اشکالاتی برخوردند که هر گروهی به راهی رفته و برخی - مشائیون _ معاد جسمانی را نفی کرده و دست به تاویل آیات و روایا2 Wb,   ',●سوال: چگونه جسمانی بودن معاد با تفسیر فلاسفه ا .7   }.منظور از عالم بيرون و درون چيست؟ ●پرسش: منظور از عالم بيرون و درون چيست؟ آيا چنين تقسيم بندي ايي درست است؟ اگر زندگي پس از مرگ و معاد يك سير و شهود باطني است(مثل خواب) پس اين عالم بيرون(عالم حس) چه جايگاهي در هستي دارد؟ و سران]-C   q-چند نکته درباره معاد جسمانی ●چند نکته: 1.همه علمای علم کلام و عقاید اسلامی و اکثر فلاسفه قایل به معاد جسمانی شده با این تفاوت که فلاسفه در تبیین این جسمانی بودن معاد دست به تبیین هایی زده ׈د يا از مرجع تقليد ؟‌ ●پاسخ: با سلام و تشكر از سئوال شما از منظر فقهي و اصولي به صورت خلاصه بايد عرض كنم كه دو ديدگاه كلي در اين زمينه وجود دارد يكي اينكه هر آنچه مجتهدان به آن فتوا مي دهند ، مطابق با حكم واقعي الهي مي گردد . بنابر اين هيچ مجتهدي اشتباه نمي كند كه به آن در اصطلاح تصويب مي گويند. ديگري اينكه احتمال دارد حكمي كه مجتهدان از منابع برداشت كرده اند همان حكم الله واقعي نباشد بنابر اين نظر كه شيعه به آن قائل است ، ممكن است روز قيامت حكم الهي ، حكمي غير از برداشت فقهاء باشد . در صورت دوم اگر مجتهدي كه صلاحيت فتوا دادن دارد با تلاش كامل و بر اساس موازين فقهي و عقلي ، حكمي را استنباط نمايد گرچه خلاف حكم الله واقعي باشد ، معذور است يعني در قيامت مورد بازخواست قرار نخواهد گرفت چرا كه عمل او بخاطر دستور قرآن و حديث به اجتهاد بوده و نهايت سعي خود را هم در اين زمينه كرده است و ليس للانسان الا ما سعي اما ثوابي كه چنين مجتهدي مي برد كمتر است از ثواب مجتهدي كه حكم او همان حكم الهي است. روايتي در اين باب به امام صادق عليه السلام منسوب است كه :‌ للمصيب اجران و للمخطئ اجر واحد يعني مجتهدي كه حكمش مطابق با حكم واقعي باشد دو ثواب و مجتهدي كه حكمش مطابق نباشد يك ثواب دارد. و همينطور مقلدان او هم اگر در انتخاب مرجع درست و بر اساس موازين شرعي ، عمل كرده باشند ، معذور هستند. و اساسا تقليد به همين خاطر است چرا كه مكلف چون خود قادر به تشخيص حكم الهي نيست اگر عملي انجام دهد كه مطابق با حكم واقعي الهي نباشد تنها راه نجات او اينست كه بر اساس تقليد مرجعي عمل كرده باشد و گرنه عقلا عمل خودسرانه در قيامت مورد پذيرش نخواهد بود. در نتيجه پاسخ سئوال شما اينست كه هيچكدام از مجتهد و مقلد مورد بازخواست قرار نخواهند گرفت و معذور خواهند بود . موفق باشيد. منبع:‌ با استفاده از كتاب هاي : - اصول الفقه ، مظفر ره - اجود التقريرات ، نائيني ره - بحوث في علم الاصول ، صدر ره !مرجع تقليد و گناهِ كار هاي مااگردان من بودى چه شد كه خداوند معرفت را از تو گرفت و به عاقبت بد مردى ؟ گفت : براى سه چيز كه در من بود اول نمامى و سخن چينى دوم حسد سوم آنكه من بيمارى داشتم كه به طبيبى مراجعه كرده بودم ، او به من گفته بود كه در هر سال يك قدح شراب بخور كه اگر نخورى اين بيمارى در تو باقى خواهد ماند. پس من به دستور آن طبيب شراب مى خوردم . به خاطر اين سه چيز پايان كار من بد شد و به آن حال مردم . مؤ لف گويد: كه در ذيل اين حكايت مناسب ديدم اين خبر را ذكر كنم : شيخ كلينى از ابوبصير روايت كرده كه گفت : ام خالد معبديه بر حضرت صادق (ع) وارد شد و من در خدمت آن حضرت بودم ، عرض كرد فدايت گردم مرا درد شكم مى لله يقضي بالحق والذين يدعون من دونه لا يقضون بشيء إن الله هو السميع البصير ( 20 )"از سوره غافر، انسانها در قیامت دارای اضطراب بوده و چیزی آنها را خشمگین می کند که بایستی بتوانند خشم خود را فرو برند. علت این خشم، ممکن است معلوم شدن برخی حقایق بر انسان، طریقه قضاوت حق تعالی، حبط اعمال یا مسایل دیگر باشد. نهایتا باید گفت که پیدا کردن علت این اضطراب و کظم غیظ می تواند در آمادگی انسان برای این روز نزدیک شونده موثر باشد. ●پاسخ: با سلام و تشکر در تفسیر نور آمده است: «أزفة» به معناى نزديك شونده است و مراد از روزِ نزديك، روز قيامت است. چنانكه در جاى ديگر نيز مى‏فرماليوم يغفر الله لكم و هو ارحم الراحمين (23) - و اين آيه شريفه حكايت كلام حضرت يوسف پيغمبر (ع) است به برادران خود كه در مقام عفو از تقصير آنها فرمود كه عتاب و ملامتى بر شما نيست ؛ خداوند شماها را بيامرزد و اوست ارحم الراحمين - پس آن جناب به من فرمود كه تو از اهل شامى ؟ عرض كردم : بلى . فرمود: شنشنة اعرفها من اخزم - و اين مثلى است كه حضرت به آن تمثل جست - حاصل آنكه اين دشنام و ناسزا گفتن به ما عادت و خوى اهل شام است كه معاويه در ميان آنها سنت قرار داده پس فرمود: حيانا الله و اياك هر حاجتى كه دارى با گشاده رويى از ماه بخواه تا به تو بدهم . عصام گفت : اين اخلاق شريفه آن حضرت در مقابل يد: «انهم يرونه بعيداً و نراهُ قريباً». «كاظمين» از «كظم» به معناى بستن در مشك است و «كاظم» به كسى گويند كه از درون ناراحت است ولى لب فرو مى‏بندد و خشم و ناراحتى خود را كنترل مى‏كند. نگاه به نامحرم، نگاه تحقيرآميز و نگاه براى تشويق به فساد، از نمونه‏ هاى خيانت چشم است. از امام صادق عليه السلام درباره آيه «يعلم خائنة الاعين» پرسيدند، حضرت فرمود: مراد نگاه‏هاى زير چشمى است. «ينظر الى الشى‏ء و كانّه لا ينظر فذلك خائنة الاعين» امام كاظم عليه السلام فرمود: هيچ مؤمنى نيست كه بعد از گناه ناراحت نشود و اگر ناراحت نشد مؤمن نيست و شفاعت براى او نيست و او ظالم است. سپس اين آيه را تلاوت فرمودند: «ما للظالمين من حميم و لا شفيع يطاع» نکاتی که حائز اهمیت است: 1- مرگ و قيامت نزديك است، خود را آماده كنيم. «يوم الآزفة» 2- مجرم در قيامت، نه مى‏ ميرد و نه راحت مى‏ شود. «اذ القلوب لدى الحناجر» (در جاى ديگر مى‏ خوانيم: «و يأتيه الموت من كل مكان و ما هو بميّت»، از هر سو مرگ به سراغش مى‏آيد ولى نمى‏ ميرد.) 3- در قيامت، وجود مجرمان مملو از حسرت و اندوه است ولى نمى‏ توانند اظهار كنند. «كاظمين» 4- مجرم در قيامت تنها است. (نه دوست صميمى دارد و نه واسطه‏ ى صاحب نفوذ). «ما للظالمين من حميم و لا شفيع». موفق باشید ... #حالات روحی انسانها در قیامت م خدمت دوستان عزیز من یک سوال مبهم دیگه دارم 1-اینکه میگن در روز قیامت همه خدا رو مشاهده میکنن چه معنی داره؟در حالی که بارها گفته شده که خدا قابل رویت نیست و انسانها نمی توانن او را ببینن حتی پبامبر هم قادر نبود اونو ببینه فقط با قلبش اونو حس کرد! 2-و اینکه میگن خدا در بهشت عدن خودش به میان پیامبران و امامان میاد و با دستان خودش براشون شراب بهشتی می ریزه چه معنی میدهد ؟ایا این درسته؟ من اینو در یک قرآن قدیمی خوندم! ●پاسخ: با سلام وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ (22) إِلى‏ رَبِّها ناظِرَةٌ (23):آن روز چهره‏ هايى تازه و خرم است، (22) كه [پاداش‏] پروردگار خويش را چشم مى‏ دارند (23) جمعى از بيخبران آيه فوق را اشاره به مشاهده حسى خداوند در قيامت گرفته‏ اند. و مى‏ گويند در آن روز خدا را با همين چشم ظاهر مشاهده خواهند كرد! در حالى كه چنين مشاهده‏اى لازمه‏اش جسمانى بودن خداوند، و وجود در مكان و كيفيت و حالت خاص جسمانى است، و مى‏ دانيم ذات پاكش از اين آلودگيها بر كنار است، همانگونه كه در آيات مختلف قرآن كرارا روى آن تكيه شده است از جمله در آيه 103 سوره انعام مى‏خوانيم: لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصارَ:" چشمها او را نمى‏ بيند، و او چشمها را مى‏ بيند" اين آيه مطلق است، و هيچ اختصاص به دنيا ندارد. پيغمبر اكم ص فرمودند: اذا دخل اهل الجنة الجنة يقول اللَّه تعالى تريدون شيئا ازيدكم؟ فيقولون ا لم تبيض وجوهنا؟ ا لم تدخلنا الجنة و تنجينا من النار؟ قال فيكشف اللَّه تعالى الحجاب فما اعطوا شيئا احب اليهم من النظر الى ربهم!: " هنگامى كه اهل بهشت وارد بهشت مى‏ شوند خداوند مى‏ فرمايد: چيز ديگرى مى‏خواهيد بر شما بيفزايم؟ آنها مى‏ گويند: (پروردگارا همه چيز به ما داده‏اى) آيا روى ما را سفيد نكردى؟ آيا ما را وارد بهشت ننمودى؟ و رهايى از آتش نبخشيدى؟ در اين هنگام حجابها كنار مى‏ رود (و خداوند را با چشم دل مشاهده مى‏ كنند) و در آن حال چيزى محبوبتر نزد آنان از نگاه به پروردگارشان نيست" . جالب توجه اينكه: در حديثى از" انس بن مالك" از آن حضرت ص آمده است كه فرمود: ينظرون الى ربهم بلا كيفيت و لا حد محدود و لا صفة معلومة :" آنها به پروردگارشان مى‏نگرند بدون كيفيت و حد محدود و صفت مشخصى"! . و اين حديث تاكيدى است بر شهود باطنى نه مشاهده با چشم.( تفسير نمونه، ج‏25، ص: 305) ●در روايات اهل بيت ع شديدا اين عقيده خرافى نفى شده و با تعبيرات كوبنده‏اى از معتقدين آن انتقاد گرديده است از جمله اينكه يكى از ياران معروف امام صادق ع به نام" هشام" مى‏ گويد: نزد امام صادق ع بودم كه معاويه بن وهب (يكى ديگر از دوستان آن حضرت) وارد شد و گفت: اى فرزند پيامبر چه مѣَخْرِجُوا أَنْفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ بِما كُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَ كُنْتُمْ عَنْ آياتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ)؛ «اگر ببينى هنگامى كه ظالمان در شدايد مرگ فرو رفته‏ اند؛ و فرشتگان دست‏ها را گشوده، به آنان مى‏گويند: جان خود را خارج سازيد! امروز در برابر دورغ‏هايى كه به خدا بستيد و نسبت به آيات او تكبر ورزيديد، مجازات خواركننده‏ اى خواهيد ديد».انعام (6)، آيه 93. (اِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمِى أَنْفُسِهِمْ قالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِى الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ ‏ گويى در مورد خبرى كه در باره رسول خدا ص وارد شده كه او خداوند را ديد؟ به چه صورت ديد؟! و همچنين در خبر ديگرى كه از آن حضرت نقل شده كه مؤمنان در بهشت پروردگار خود را مى‏ بينند، به چه شكل خواهند ديد؟! امام صادق ع تبسم (تلخى) كرد و فرمود: اى معاوية بن وهب! چقدر زشت است كه انسان هفتاد، هشتاد سال عمر كند، در ملك خدا زندگى نمايد و نعمت او را بخورد، اما او را درست نشناسد، اى معاويه! پيامبر ص هرگز خداوند را با اين چشم مشاهد نكرد، مشاهده بر دو گونه است مشاهده با چشم دل و مشاهده با چشم ظاهر، هر كس مشاهده با چشم دل را بگويد درست گفته و هر كس مشاهده با چشم ظاهر را بگويد دروغ گفتد؟ 2-این توشه که گفته شده جمع کنید به چه چیز هایی اطلاق می شود؟ (اگر ممکن هست طبق اولویت بیان کنید) 3-این توشه ها (مثل نماز و قرآن و...) در آخرت به چه صورتی ظاهر می شود؟(مثلا فقط به شکل غذا هست ؟) 4-آیا هر عمل خیر ما به عنوان توشه برای ما ذخیره می شود یا نه حتما باید خالص برای خدا باشد؟ 5-آیا گناهان ما آن توشه هایی را که با زحمت جمع کردیم (مثلا یک ماه روزه سخت توی گرما) را باطل می کند؟ چه روش هایی برای اینکه آنها را هدر نرود تا جمع آوری شوند پیشنهاد میشود؟(برای ما انسانهای عادی ) 6_اگر توشه نداشته باشیم تکلیفمون در مواقف 50 گانه ای که بزرگان میگن چی میشود؟ تشکر ●پسخ سوال پنجم: بله برخی از گناهان باعث از بین رفتن اعمال صالح می شود مانند : کفر و شرک : "مَنْ یَکْفُرْ بِالْإیمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرینَ" (مائدة/ 5) ‌هر کس به ایمان (دین اسلام) کافر شود عمل او تباه شده و در آخرت از زیان کاران خواهد بود. نفاق : "وَ یَقُولُ الَّذینَ آمَنُوا أَ هؤُلاءِ الَّذینَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ إِنَّهُمْ لَمَعَکُمْ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فَأَصْبَحُوا خاسِرین‏ " (مائده/ 53) ‌آنها که ایمان آورده‏اند مى‏گویند: ”‌آیا این (منافقان) همان ها هستند که با نهایت تأکید سوگند یاد کردند که با شما هستند؟!(چرا کارشان به این جا رسید؟!) (آرى،) اعمالشان نابود گشت، و زیان کار شدند. تکذیب آیات خداوند و روز قیامت : " وَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ لِقاءِ الْآخِرَةِ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ هَلْ یُجْزَوْنَ إِلاَّ ما کانُوا یَعْمَلُون‏ " (اعراف/ 147) ‌و کسانى که آیات، و دیدار رستاخیز را تکذیب (و انکار) کنند، اعمالشان نابود مى گردد، آیا جز آن چه را عمل مى‏کردند پاداش داده مى‏شوند؟! ترک نماز عبید بن زراره می گوید:سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِالْإِيمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ فَقَالَ مَنْ تَرَكَ ا ر از ندانستن است . دیدی که من به موجودات روی زمین که می تونیم ببینیمشان دارم ، اینه که اونا برای راهنمایی ما و برای ما افریده شده اند و تا روز قیامت همراهیمان را می کنند تا حدی که توانایی دارند ....و در آن زمان شاید اصلا این موجودات رو دیگر نبینیم ! چطور این فکر بر سرم آمده ....... به این شکل که قرآن گفته جن وجود داره ، چرا نمی تونیم ببینیمشون ؟ .... ؟ خب چون به ما ارتباط خاصی ندارند و بر ما تاثیر مستقیم ندارند تا موقعی که خودمان معمولی باشیم ...... دنیای ما جدا هست با اینکه در پیش هم هستیم .....! پس بنابراین نمی توان از این موجودات استفاده نمود برای کمک کردن به خودمون ..... بلکه ïوارا است و آب دیگری شور و تلخ، و میان این دو آب فاصله و حائلی قرار داد تا همیشه از هم جدا باشند و به هم نیامیزند» «... و بینهما برزخ لا یبغیان ...» (سوره الرحمان، 20)؛ «میان آن دو دریا فاصله‏ای است که به حدود یکدیگر تجاوز نمی‏کنند و به هم نمی‏آمیزند» در دو آیه بالا، «برزخ» به معنای فاصله و حائل میان دو چیز ذکر شده است. «حتی اذا جاءَ احدهم الموتُ قالَ ربِّ ارجعون لعلّی اعمُل صالحا فیما ترکتُ کلّا انّها کلمةٌ هو قائلها و من وراءهم برزخٌ الی یوم یُبعثون»(مؤمنون: 100- 99)؛ «تا آنگاه كه مرگ یكى از ایشان فرا رسد مى‏ گوید پروردگارا مرا بازگردانید، شاید من در آنچه وانهاده‏املْعَمَلَ الَّذِي أَقَرَّ بِهِ قُلْتُ فَمَا مَوْضِعُ تَرْكِ الْعَمَلِ حَتَّى يَدَعَهُ أَجْمَعَ قَالَ مِنْهُ الَّذِي يَدَعُ الصَّلَاةَ مُتَعَمِّداً لَا مِنْ سُكْرٍ وَ لَا مِنْ عِلَّةٍ . (الکافی، ج 2، ص 387.) از امام صادق علیه السلام پیرامون تفسیر آیه: ”‌‌ هر کس به ایمان (دین اسلام) کافر شود عمل او تباه می شود”‌‌.(مائده/ 5) پرسیدم، فرمود: مقصود آن کسى است که کردارى که به آن اقرار و اعتراف کرده، ترک کند، عرض کردم: مرتبه ترک آن عمل چیست؟ همه آن را رها کند؟ فرمود از آن جمله است کسى که عمداً بدون این که مست باشد و یا علّتى داشته باشد، نماز را ترک کند. شک و تردید یکی ز یاران امام صادق علیه السلام به نام مفضل می گوید از آن حضرت شنیدم که می فرمود: مَنْ شَكَّ أَوْ ظَنَّ وَ أَقَامَ عَلَى أَحَدِهِمَا أَحْبَطَ اللَّهُ عَمَلَهُ إِنَّ حُجَّةَ اللَّهِ هِيَ الْحُجَّةُ الْوَاضِحَةُ . (الکافی، ج 2، ص 400.) کسی که تردید یا گمان داشته باشد و بر آن پا برجا باشد، خدا عملش را تباه می کند، حجت خداوند حجت روشن است. توضیح: منظور شک و تردید برای کسی است که امکان رسیدن به یقین برایش وجود دارد برای چنین کسی جایز نیست که در همچنان در شکش باقی بماند و با شک اعمالش را انجام دهد.(ر.ک:مرآة العقول، ج 11، ص 186.) پاسخ سوال پنجم توشه برای مواقف آخرت چی ببریمم حمصى رازى: فرض را بر صحت عذاب و فشار مادى دنيايى گذاشته و از اشكالات و اعتراض ها پاسخ مى دهد و مى گويد اگر ما انسان ها به درك اين فشارهاى مادى در قبر پى نمى بريم ـ با وجود اين كه مادى اند ـ به خاطر اين است كه عذاب جسمانى مادى قبر مستدل به شرع باشد نه با مشاهده!!.[4] يعنى درك اين پديده تعبدى باشد و نه حسى. علامه ى شبّر مى فرمايد: آنچه از اخبار معتبر ظاهر مى شود اين است كه ضغطه ى قبر در بدن اصلى واقع مى شود.[5] در كتاب كفاية الموحدين صريحاً آمده است كه عقيده ى اهل شرايع حقه و هر كسى كه به آثار در اين خصوص (عذاب بر بدن عنصرى مادى) زياده از حد تواتر است كه بعضى از آنها ذكر مى شون مى آيد. پس همان سه نظريه كه در ماهيت پرسش قبر مطرح بود، در اين جا نيز مطرح است. صاحبان اين سه نظريه هر كدام به دلايل شرعى يا عقلى يا خطابى تمسك كرده اند، كه د راين جا به هر كدام به صورت فشرده اشاره و نتيجه ى نهايى اخذ مى شود. نظر اول. مربوط برخى از متكلمان است كه مى گويند عذاب قبر بر همين بدى مادى دنيايى است، مرحوم مجلسى در كتاب حق اليقين مى فرمايد: سوال و ضغطه و فشار قبر در اين بدن است.[1] در كتاب بحار نيز مى فرمايد: و تضغط اجساد بعضهم و انما السوال و الضغطة فى الاجساد الاصلية...[2] محقق حلى عذاب و فشار قبر را جسمانى مادى مى داند و به تحليل اشكالات آن پرداخته است.[3] مرحو و به خدا و آيات او كافر شده است، زيرا پيامبر ص فرمود: هر كس خدا را شبيه خلق بداند كافر است‏(معانى الاخبار شیخ صدوق) و در روايت ديگرى كه در كتاب توحيد صدوق از اسماعيل بن فضل نقل شده مى‏گويد: از امام صادق ع پرسيدم آيا خدا در قيامت ديده م ى‏شود؟ فرمود: منزه است خداوند از چنين چيزى و بسيار منزه است ... ان الأبصار لا تدرك الا ما له لون و الكيفية و اللَّه خالق الالوان و الكيفيات‏ :" چشمها نمى‏ بيند جز چيزهايى را كه رنگ و كيفيتى دارند در حالى كه خداوند آفريننده رنگها و كيفيتها است"(نور الثقلين جلد اول صفحه 753) آیا خدا در قیامت قابل رویت هستحضرت اءميرالمؤ منين (ع) است كه فضيلت بسيار دارد و من در اين مقام شايسته و مناسب ديدم دو حكايت ذكر كنم : نقل است كه فضيل بن عياض كه يكى از رجال طريقت است شاگردى داشت كه اءعلم شاگردان او محسوب مى شده ، وقتى ناخوش شد، هنگام احتضار، فضيل به بالين او آمد و نزدش نشست و شروع به خواندن يس كرد، آن شاگرد محتضر گفت : اى استاد اين سوره را مخوان پس فضيل ساكت شد و به او گفت : بگو لا اله الا الله گفت : نمى گويم چون از آن بيزارم پس با اين حال مرد. فضيل از مشاهده اين حال بسى درهم شد، و به منزل خود رفت و بيرون نيامد؛ پس در خواب ديد كه او را به سوى جهنم مى كشند. فضيل از او پرسيد كه تو اءعلم ش x01   70آيا قيامت كبري(نه برزخ) در همين عالم بيرون اتفاق مي افتد ●پرسش: آيا قيامت كبري(نه برزخ) در همين عالم بيرون اتفاق مي افتد يا آنهم به قول بعضي شهود باطني است ●پاسخ: این امور حقیقی وخارجی هستند که در بیرون اتفاق می افتندوآنچنان که ما در قرآن مشاهده می کنیم قبل از برپاییn/q   c/آيا كسي كه مي ميرد باز مي تواند به اين دنياي بيروني نگاه  قیامت یساط دنیا برچیده می شود وقیامت برپا شده ومردم برای حسابرسی حاضر می شوند.ودر آنجا سخن از دیدن حقیقت اعمال است که فمن یعمل مثقال ذرةخیرا یره ومن یعمل ذرةشریره،هرکس ذره ای کار خوب یا بد انجام داده باشد ثمره ونتیجه آنرا خواهددید.وطبق سوره زلزله زمین تمام حقایق دفن شده در خود را بیرون خواهد ریخت. بنابرای نه تنها برزخ وقیامت شهود باطنی نیستند بلکه امورپنهان شده در این عالم نیز در آنجا آشکار خواهند شد.لذا چنین برداشتی از برزخ وقیامت اشتباه بوده وبرخلاف آیات قران در سوره های مختلف مانند:نبا،قیامت وزلزله هستند. 0آيا قيامت كبري در همين عالم بيرون اتفاق مي افتد آن است، و الا عاجز بوده و عاجز نمی تواند خالق باشد. اصولا خالق با عاجز سازگار نیست،‌ او نمی تواند محدود باشد، امبرالمؤمنین علی علیه السلام تمامی صفات خدا را نا محدود معرفی کرده و خدای متعال را محدود به هیچ حدی نمی داند(4) به عبارتی دیگر اگر یکی از اوصاف خدا محدود باشد این محدودیت به سائر صفات و سپس به اصل ذات خدا نیز بر می گردد، و خدای محدود نمی تواند خالق باشد، مثلا اگر قدرت خدا محدود باشد، معلوم می شود علم او نیز محدود است،‌ چراکه اگر علم نامحدود باشد توانائی هر کاری را دارد چه اینکه توانائی بدون دانائی محقق نمی شود، اما اگر علم خدا محدود شود یعنی جاهل به بعن جسارتها و دشنامها كه از من سر زد چنان زمين بر من تنگ شد كه دوست داشتم كه به زمين فرو مى رفتم لاجرم از نزد آن حضرت آهسته بيرون شدم در حالى كه به مردم پناه مى بردم به نحوى كه آن جناب ملتفت من نشود و مرا نبيند، ولى بعد از آن مجلس هيچ كس مانند او و پدرش محبوب تر نزد من نبودند. مؤ لف گويد كه صاحب كشاف در ذيل آيه شريفه لا تثريب عليكم اليوم كه حضرت سيدالشهداء به آن تمثل جست روايتى از حسن خلق يوسف صديق نقل كرده كه ذكرش در اينجا مناسب است و آن روايت اين است كه برادران يوسف (ع) پس از آنكه يوسف را شناختند، براى آن جناب پيغام دادند كه تو ما را صبح و شام در سر سفره خود، مى خوانى ما وانها را زنده مى‏كند در حالى كه پوسيده است؟! بگو: همان كسى آن را زنده مى‏كند كه نخستين بار آن را آفريد و او به هر مخلوقى داناست!(3) طبیعتا وقتی پدیدآورنده ای بتواند پدیده ای را خلق کند برای بار دوم نیز می تواند، مثال واضح آن همین تکنولوژی هسته ای است که اگر دانش آن بومی شد قابل انهدام نیست، کسی که یک بار توان ساخت آن را داشته باشد در آینده نیز دوباره می تواند بسازد. بنابراین اصلی ترین سؤال منکرین نه بهشت جاودان و ویژگی های متفاوت آن عالَم، بلکه اصل زنده شدن پس از مرگ است که قرآن پاسخ آن را داده است. 1آیا توانایی آفرینش این جهان دلیل بر توانایی آفرینش آخرت هم هستا فقط نسل انسان ها؟ این نشانه هایی که خداوند در قرآن بهشون اشاره کرده به نظر من یه چیزی مثل برخورد شهاب سنگ های عظیم بر سطح زمینه که باعث نابودی نسل انسان ها میشه... ولی جهان هستی به کار خودش ادامه میده... اما به چه هدفی؟ ممکنه در نقاط دیگر کیهان مخلوقاتی در حد انسان ها یا شاید هم بالاتر از انسان باشه؟ ●پاسخ: آنچه از آیات قرآن به دست می آید قبل از برپایی قیامت زمین وامور مرتیط به آن مثل خورشید،ستارگان،سیارات پیرامون زمین وموجودات زمینی ازبین خواهند رفت.چنان که خداوند متعال می فرماید:یوم تبدل الارض غیر الارض والسماوات وبرزو لله الواحد القهار(ابراهیم/48)،در آن ر ●پاسخ: ●اولا عبارت "قدرت بیشتر" درباره خدا صادق نیست، چراکه خدای بزرگ قادر بر هر چیزی است، إنّ الله علی کلشئ قدیر(1) به عبارت دیگر قدرت او بسیط است، قابل توصیف به کم و زیاد نیست، آفرینش یک ارزن با آفرینش تمامی افلاک و کهکشانها برابر بوده و تماما با یک اراده (فقط اراده و بس!!) محقق می شود، اراده خدا به هرچیزی تعلق بگیرد، آن شئ موجود گشته و منتظر هیچ شرط و مقتضی دیگری نمی ماند، تنها اراده خدا کافی است، قرآن کریم در هشت مورد با عبارت "کن فیکون" این مطلب را ثابت کرده است(2) در واقع خدا هیچ زحمتی به خود نداده و نیاز به هیچ مقدمه چینی و تهیه مصالح(!!) و غیره ندارد، پس برای او هیچ فرقی نمی کند چه بسازد، با عمری محدود یا نا محدود، با خواص مادی و قابل فرسایش یا غیر آن.... ●ثانیا آنچه قرآن کریم بعنوان باور به قدرت خدا در روز قیامت به آن اشاره می کند، خلقت دوباره انسانهاست، آفرینش مجدد نیازی به قدرت بیشتر ندارد، تمام استبعاد و تعجب منکرین معاد در پودر شدن استخوان و وعده زنده شدن دوباره است: وَ ضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَ نَسىِ‏َ خَلْقَهُ قَالَ مَن يُحْىِ الْعِظَامَ وَ هِىَ رَمِيمٌ، قُلْ يحُْيِيهَا الَّذِى أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكلُ‏ِّ خَلْقٍ عَلِيم‏، و براى ما مثالى زد و آفرينش خود را فراموش كرد و گفت: «چه كسى اين استخز که زمین به زمین دیگر وآسمانها به آسمانی دیگر تبدیل می شوند. این آیه نشان می دهد که زمین وهفت آسمان در آن موقع تغییر پیدا خواهند کرد.ودراول سوره تکویر نیز اشاره دارد که خورشید تاریک شده وستارگان تیره خواهند شد وکوهها متلاشی می شوند. اما عوالم دیگر وابعاد دیگر عالم هستی که ما از اکثریت آنها خبر نداریم ودلیل نیز در مورد نابودی ویا بقای آنها هنگام برپایی قیامت در دست ما نیست تا نظر ی نسبت به آنها داشته باشیم. اما طبق آیات قرآن عالم هستی یعنی هفت آسمان وزمین وسیارات وستارگان موجود در این عالم تغییر خواهند کرد. قیامت چیست؟ نابودی نسل انسان یا نابودی جهان هست$ز تو به خاطر آن بلاهائى كه سر تو آورديم خجالت مى كشيم يوسف (ع) فرمود: چرا حيا مى كنيد و حال آنكه شما سبب عزت و شرف من هستيد؟ زيرا كه اگر چه من بر اهل مصر سلطنت دارم لكن ايشان به همان چشم اول به من نگاه مى كنند و مى گويند: سبحان من بلغ عبدا بيع بعشرين درهما ما بلغ يعنى منزه است خداوندى كه بنده اى را كه بيست درهم خريده شده به اين مرتبه رسانيد من الآن به واسطه شما شرف پيدا كردم و در چشمها بزرگ شدم ، زيرا كه دانستند شما برادران من هستيد و من بنده نبودم بلكه نواده ابراهيم خليلم . و نيز روايت شده كه چون حضرت يعقوب و يوسف به هم رسيدند يعقوب پرسيد: پسر جان برايم بگو كه چه بر سرت لاش می کنیم به این سوالات پاسخ دهیم. برزخ در لغت به معنای حایل، حاجز، مانع و فاصل بین دو چیز است. در اصطلاح متکلمان و فلاسفه، اشاره به عالمی دارد که میان عالم دنیا و عالم آخرت قرار دارد. به آن عالم «مثال» نیز گفته می شود. درواقع این عالم، عالمی است میان مرگ و قیامت. بنابراین، عالم برزخ، عالم متوسطی میان دنیا و آخرت است که مردگان تا قیامت در آن بسر می‏برند. کلمه «برزخ» سه بار در قرآن ذکر شده است: «و هو الذی مرج البحرین هذا عزب فرات و هذا ملح اجاج و جعل بینهما برزخا و حجرا محجورا»(فرقان/ 53)؛ «او خدائی است که آب دو دریا را بهم آمیخت، دو دریایی که آب یکی از آن دو شیرین و دارد و بین همه مشترک است چیست؟ ●پاسخ: عالم خیال نیست واقعیته اون تشبیه می باشد اگر عالم خیال بود معنائی برای بحث و واقع بینی وجود نداشت همه ما شنیده ایم که بعد از مرگ وارد عالمی به نام «برزخ» خواهیم شد. یکی از اعتقادات مسلمانان این است که انسان پس از مرگ به عالم دیگری به نام «برزخ» وارد می‏شود و در آنجا باقی است تا زمانی که در «صور» دمیده شود و مردم از قبرها بیرون آیند، آنگاه به عالم قیامت وارد می‏شود. با شنیدن نام برزخ همیشه سوالاتی در ذهن ما طنین انداز می شود؛ عالم برزخ چگونه جایی است؟ چه تفاوتی با عالم قیامت دارد؟ ویژگی های آن چیست و ... در این مقاله کوتاه ˧ل، مواقف قيامت را بر اساس آيات قرآن بيان كنند، برخي نيز بر اساس رواياتي كه موارد سؤال در قيامت را ذكر كرده اند اين مواقف را بر شمرده اند . درباره مدت زمان توقف در اين مواقف علامه طباطبايي ميفرمايند: منظور از پنجاه هزار سال بودن آن است كه اين فاصله به قدري است كه اگر در اين دنيا باشد و زمان جاري در اين دنيا بر آن منطبق شود پنجاه هزارسال طول خواهد كشيد ولي چنان كه در روايت آمده به فرموده پيامبر اكرم (ص) اين زمان براي مؤمن از مدت زمان اداي يك نماز واجب در دنيا كوتاهتر است(10). پاورقی: 1. كليني، محمد بن يعقوب، الكافي، تهران، دارلكتب الاسلامي، چاپ چهارم، 1362، ج8، ص 14 EE(1Y   o1آیا توانایی آفرینش این جهان دلیل بر توانایی آفرینش آخرت هم هست؟ ●پرسش: کسی که می تواند تا عدد 100 بشمارد،قطعا می تواند تا 90 بشمارد.ولی نمی توان گفت که همان شخص می تواند تا 110 نیز بشمارد. آفرینش آخرت به قدرت بیشتری نیاز دارد.بنابراین ما نمی توانیم با استدلال بر اینکه خداوند چون توانسته است این دنیا را خلق کند،پس قادر خواهد بود جهان آخرت را نیز خلق کند.البته زمانی چنین چیزی ممکن است،که قدرت خداوند نامحدود باشد. لطفا اثبات کنید که قدرت خدا نا محدود است.و یا دلیل دیگری بر توانایی خدا بر آفرینش جهان آخرت بیاورید. c21   2اثبات کنید که قدرت خدا نا محدود است. ●پرسش: اثبات کنید که قدرت خدا نا محدود است. ●پاسخ: در جهانبینی توحیدی، خداوند متعال تمام صفات وجودی را در حد کمال (که بالاتر از آن را نتوان تصور نمود) داراست. اگر قدرتی بر کاری فرض شود و ممکن باشد، خداوند حتما قادر بر تحقصادق علیه السلام : مَنْ قَرَأَ الْبَقَرَةَ وَ آلَ عِمْرَانَ جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ تُظِلَّانِهِ عَلَى رَأْسِهِ مِثْلَ الْغَمَامَتَيْنِ أَوْ مِثْلَ الْغَيَايَتَيْن‏ . (وسائل الشیعه، ج6، ص249.) هر كس سوره بقره و آل عمران را بخواند، روز قیامت این دو سوره مانند دو قطعه ابر، یا دو عبا و یا دو سایبان، بر سر او سایه می افكنند. ------------------------- برای آشنایی بیشتر با خواص سوره های قرآن و اعمال عبادی و مستحبات به کتاب " ثواب الاعمال " شیخ صدوق (ره) مراجعه بفرمائید. پاسخ سوال سوم توشه برای مواقف آخرت چی ببریم oo3q   3خداوند حيات ابدي را در آخرت قرار داده پس چرا همان اول به آن جهان نرفتيم ؟ ●سوال: خداوند حيات ابدي را در آخرت قرار داده پس چرا همان اول به آن جهان نرفتيم ؟ ●پاسخ: با سلام خداوند حکیم است و عالم هستی را بر اساس حکمت و مصلحت و بر پایۀ عدل و نظم آفرید. از طرفی بر اساس این حکمت و مصلحت، نظام هستی سیری تکاملی را طی می کند و این سیر مستلزم وجود قوانین X NNq7   M7دلائل بطلان تناسخ دليل نخست: در تناسخ ملکى حال مفارقت روح از بدن اوّل و اتحاد آن با دوم، از دو حال خارج نيست: 1ـ يا روح همه ي کمالات خود را ـ که در بدن اوّل به دست آورده ـ از دست بدهد و سپس به بدن جديد منتقل شود. 2ـ يا با هم.{6   g6 ●سوال: در مورد تناسخ برام توضيح بديد و دليل عقلي براي ردش چيه؟ چر نميشه تناسخ وجود داشته باشه ●پاسخ: معني تناسخ تعلق گرفتن روح يک شA به معناى پراكندگى است و اگر به فرزندان آدم ذريه مى گويند به خاطر پراكندگى آنان در روى زمين مى باشد.[1] 2. لفظ ذريه غالباً در مورد انسان هاى كم سن به كار مى رود؛ مانند:«...وَلَهُ ذُرِّيّةٌ ضُعَفاءٌ...؛[2]براى او فرزندان كم سن و سال است». و گاهى در مطلق نسل استعمال مى شود؛ مانند:«...وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِ داوُدَ وَسُليْمانَ...[3]؛از ذريه (ابراهيم) داوود و سليمان و...». هم چنان كه گاهى اين لفظ در مورد يك فرد به كار مى رود، مانند:«هَبْ لِى مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً...[4]؛ زكريا گفت: پروردگارا! براى من فرزندى پاكيزه عطا فرما».[5]و گاهى در معناى جمع به كار مى رود; مانند:«...وَ وَ ثَمَناً لِلْجَنَّةِ بِالصَّلَاةِ يَبْلُغُ الْعَبْدُ إِلَى الدَّرَجَةِ الْعُلْيَا لِأَنَّ الصَّلَاةَ تَسْبِيحٌ وَ تَهْلِيلٌ وَ تَحْمِيدٌ وَ تَكْبِيرٌ وَ تَمْجِيدٌ وَ تَقْدِيسٌ وَ قَوْلٌ وَ دَعْوَة. (بحار الانوار،ج79،ص231.) نماز آدمى به هنگام محشر، ناجى بر سر او و نورى بر سیما و پوشش بر بدنش و حجابى میان او و آتش و حجتى میان وى و پروردگارش مى باشد، باعث رهایى بدن او از آتش است . نماز وسیله عبور از صراط و كلید بهشت و مهریه حوریان و بهاى بهشت است . آدمى به وسیله نماز به بالاترین درجه مى رسد، زیرا نماز تسبیح و تهلیل و تكبیر و تمجید و تقدیس و دعا و سخن است . امام امت برهنه نباشد، پس برهنگان را بپوشاند و هر كس مي خواهد در روز قيامت تشنه نباشد،پس تشنه گان را سيراب نمايد. وهر كس كه می خواهد از گرسنگی روز قيامت در امان باشد پس گرسنگان را سير كند. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند : ... تَكُونُ صَلَاةُ الْعَبْدِ عِنْدَ الْمَحْشَرِ تَاجاً عَلَى رَأْسِهِ وَ نُوراً عَلَى وَجْهِهِ وَ لِبَاساً عَلَى بَدَنِهِ وَ سِتْراً بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّارِ وَ حُجَّةً بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الرَّبِّ جَلَّ جَلَالُهُ وَ نَجَاةً لِبَدَنِهِ مِنَ النَّارِ وَ جَوَازاً عَلَى الصِّرَاطِ وَ مِفْتَاحاً لِلْجَنَّةِ وَ مُهُوراً لِلْحُورِ الْعِينیا) به ندای هر كس لبيک گفت و دعوت او را اجابت و از او پيروی كرد با همان كس وارد محشر مي‏شود. (آیة الله جوادی آملی، تفسیر موضوعی، ج4، ص349.) أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ أَنَّ رَجُلًا سَأَلَ رَسُولَ اللَّهِ ص عَنِ السَّاعَةِ فَقَالَ مَا أَعْدَدْتَ لَهَا قَالَ حُبَّ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ قَالَ أَنْتَ مَعَ مَنْ أَحْبَبْتَ .( بحارالأنوار ،ج 27 ،ص 85-86.) انس بن مالک نقل می کند : مردى، از رسول خداصلى الله عليه وآله درباره قيامت پرسيد.حضرت فرمود: براى آن روز، چه فراهم كرده اى؟ گفت: دوستى خدا و رسولش را. حضرت فرمود: تو با كسى خواهى بود كه دوستش دارى». توشه برای مواقف آخرت چی ببریم bN8   {8دلایل رد تناسخ در علم متافیزیک وجود هاله نوراني به وسيله دانشمندان به وسيله وسايل مختلفي همچون دوربين مدار بسته با لنزهاي مخصوص اثبات شده است. با استفاده از عينك كرليان مي توان هاله را ديد. حوزه انرژي انسان باعث انحراف اشعه ليزر به ميزان كم يا حركت آوeo9#   39چاكرا چيست؟ ●پاسخ: ساختار هاي حوزه انرژي انسان چاكرا نام دارد كه مسئول Gلقدس آن را از جانب پروردگارت بحقّ نازل کرده، تا افراد باایمان را ثابت‌قدم گرداند؛ و هدایت و بشارتی است برای عموم مسلمانان! البته روح القدر بنظر متفاوت با اون روحی میاد که در بدن انسان دمیده میشه: فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ (15 | الحجر - 29) هنگامی که کار آن را به پایان رساندم، و در او از روح خود (یک روح شایسته و بزرگ) دمیدم، همگی برای او سجده کنید!» يُنَزِّلُ الْمَلَائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلَىٰ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ أَنْ أَنْذِرُوا أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا فَاتَّقُونِ (16 | النحل - 2) فره این کلام از امام حسین علیه السلام وسخنی که از علامه امینی نقل شد عالم دنیا وبرزخ )وبعد از آن قیامت)همه حقیقت خارجی دارند ومراحل گذر از حیات انسانی هستند که انسانها این چند مرحله حیات وزندگی را سپری می کنند ودر آخر وارد منزل دائمی که بهشت یا جهنم باشد می شوند. مرگ سفر درونی نیست بلکه خاتمه یافتن زندگی در این دنیا ووارد شدن در برزخ است.ودر احادیث وروایات آمده است که شخص مرده به خانوده خود سر می زند تا ببیند آنها چه احسانهایی برای او می فرستند.واگر به کتاب سیاحت غرب رجوع کنید این مساله بهتر روشن می شود. /آيا كسي كه مي ميرد باز مي تواند به اين دنياي بيروني نگاه كندند ●سوال: از حيث مكاني زماني، مگر ما به دنيا(عالم حس) نمي گوييم بيرون؟ سوالم اينه كه آيا مرگ يك سفر و سير درونيِ ؟ آيا كسي كه مي ميرد باز مي تواند به اين دنياي بيروني نگاه كند و اشراف داشته باشد؟ ●پاسخ: علامه طباطبایی در کتاب نهایةالحکمةبحث اعاده معدوم می فرماید:انسان با مرگ وارد عالم ومرحله دیگری از حیات وزندگی می شود که از این دنیا بالاتر است ومرگ منتقل شدن از عالمی به عالم دیگر است. امام حسین علیه السلام نیزبه اصحاب خود می فرمایند:مرگ برای مومن خارج شدن از زندان ووارد شدن در بهشت است وبرای منافق وکافر خارج شدن از بهشت ووارد شدن در زندان است. با توجه بكُنّا ذُرِّيّةً مِنْ بَعْدِهِمْ...».[6] 3. معروف در معناى آيه اين است كه خداوند فرزندان آدم را از صلب حضرت آدم بيرون كشيد و آنان را بر يگانگى خود گواه گرفت. در صورتى كه هرگز معناى ظاهرى آيه اين نيست، بلكه مفاد آيه اين است كه از پشت فرزندان آدم (نه خود آدم) ذريه و نسل هاى آنان را برگرفت به گواه اين كه مى گويد:« وَإِذْ أَخَذَ رَبّكَ مِنْ بَنِى آدَم». و هرگز نمى گويد: «وإذ أخذ ربّك من آدم». بنابراین مفاد آيه غير از تفسیر معروف است. 4. تصريح آيه اينچنین است كه خدا ما را بر نفس خود گواه گرفت و همگى اعتراف نموديم كه او پروردگار ما است. آن جا كه مى فرمايد:« واشهدهم على أنفسهم».از آنچه می توانیم ببینیم ، می شود کمک گرفت ! دقیقا یعنی : خدا موجوداتی رو که می تونیم ببینیم را برای ما آفریده ..... و موجوداتی را که نمی توانیم ببینیم هم ارتباط خاصی با ان ها نداریم ! مثه جن ها ... من این مسئله را هم فکر کنم قبلا گفته ام ولی نتیجه ای نگرفتم تا آنجایی که یادم هست ....... فقط یه دلیل آخر برای کسانیکه مخالفت کنند ............ چرا وقتی قیامت می شود ، این دنیا جسمانی کاملا تغییر می کند و فقط روح ما می ماند و به دنیای دیگر می رویم ...و فقط این پایان دنیای مادی به دست ما و برای ما اتفاق خواهد افتاد ..... خدا می گوید که این دنیا برای شماست تا در اینجا بیایید و مسیر خودتان (سیز هایی اطلاق می شود؟ (اگر ممکن هست طبق اولویت بیان کنید) 3-این توشه ها (مثل نماز و قرآن و...) در آخرت به چه صورتی ظاهر می شود؟(مثلا فقط به شکل غذا هست ؟) 4-آیا هر عمل خیر ما به عنوان توشه برای ما ذخیره می شود یا نه حتما باید خالص برای خدا باشد؟ 5-آیا گناهان ما آن توشه هایی را که با زحمت جمع کردیم (مثلا یک ماه روزه سخت توی گرما) را باطل می کند؟ چه روش هایی برای اینکه آنها را هدر نرود تا جمع آوری شوند پیشنهاد میشود؟(برای ما انسانهای عادی ) 6_اگر توشه نداشته باشیم تکلیفمون در مواقف 50 گانه ای که بزرگان میگن چی میشود؟ تشکر ●پاسخ سوال اول: در محشر ، هر انسانی كه (در دنصِرُونَ)؛ «پس چرا هنگامى كه جان به گلوگاه مى‏رسد و شما در اين حال نظاره مى‏ كنيد (كارى از دستتان ساخته نيست؟) و ما از شما به او نزديك‏تريم ولى نمى‏بينيد».واقعه (56)، آيات 83 - 85. يعنى هنگامى كه مرگ كسى - كه همان اجل و زمان رجوع و سفر او به سوى خداست - فرا مى‏رسد، شما حالت او را مى‏بينيد و نظاره مى‏كنيد، اما هيچ كارى از دستتان بر نمى‏ آيد و نمى‏ توانيد، او را به دنيا برگردانيد. دليل آن روشن است؛ زيرا آن سكرات مرگ و امر حقى است كه شما از آن تنفر داريد. اما چون از جانب خدا است كسى را در آن دخالتى نيست.ق (50)، آيه 19. (كَلاَّ إِذا بَلَغَتِ التَّراقِىَ وَ قِيلَ مَنْ راقٍ وَ  ز جدم پيامبر خدا(ص) نقل كرد كه فرمرمود: دنيا زندان مومن و بهشت كافر است. و مرگ پلى است كه آنها را به بهشتشان رهنمون مى‏ شود و اينها را آتششان مى‏كشاند» (بحارالأنوار، ج 6، ص 154). و انسان را از خانه دنيا كه خانه فنا و گذر و عمل است - به خانه بقا - و ابديت مى‏ برد و هيچ كس از آن گريزى ندارد و همگان فرستاده پروردگار را ملاقات مى‏ كنند و مرگ آنها را در مى‏ يابد و سكرات موت و جان كندن از عقبه‏ هاى سخت و دشوار مرگ است. قرآن مرگ را چنين توصيف مى‏كند: (فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ وَ أَنْتُمْ حِينَئِذٍ تَنْظُرُونَ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ وَ لكِنْ لا تُبْتين منزل برزخ است. همه موجودات امكانى، داراى اجل معيّنى هستند كه با مرگ فرا مى‏رسد. مى‏دانيم كه منظور از اجل فنا و نيستى نيست؛ بلكه زمان و موعدى است كه موجودات به آن منتهى مى‏ شوند. به عبارت روشن‏تر زمانى است كه موجودات سفر خود را به سوى خداوند متعال - پس از اندكى درنگ در دنيا - آغاز مى‏ كنند تا در آن مقام جاى گيرند و استقرار يابند. پس مرگ نخستين منزلگاه سفر طولانى ما است: (ثُمَّ أَماتَهُ فَأَقْبَرَهُ)؛ «سپس او را مى‏ ميراند و در قبر پنهان مى‏ كند».عبس (80)، آيه 21. مرگ پلى است كه بين دنيا و آخرت زده شده‏فقال لهم الحسين(ع) صبراً بنى الكرام فما الموت إلا قنطرة يعبر بك م عن البؤس و الضراء إلى الجنان الواسطة و النعيم الدائمة فأيكم يكره أن ينتقل من سجن إلى قصر و ما هو لأعدائكم إلا كمن ينتقل من قصر إلى سجن و عذاب. إن أبى حدثنى عن رسول الله(ص) أن الدنيا سجن المؤمن و جنة الكافر و الموت جسر هؤلاء إلى جنانهم و جسر هؤلاء إلى جحيمهم؛ امام حسين در روز عاشوراء خطاب به ياران خود فرمودند: اى فرزندان بزرگوارى! صبر پيشه كنيد، زيرا مرگ جزء پلى نيست كه شما را از رنج و سختى به بهشت برگزيده و نعمت هميشگى عبور مى‏ دهد. كدامين از شما گذر از زندان به قصر را نكوهيده مى‏دارد؟ اما مرگ براى دشمنان شما جز انتقال از قصر به زندان و عذاب نيست! بدانيد كه پدر من  در عين حال، اين شهادت و اخذ اعتراف در روز رستاخيز درهاى عذر رابه روى باطل گرايان و شرك ورزان مى بندد و به گواهى آيه 173 مورد بحث حق ندارند بگويند: ما از اين اعتراف بى خبر بوديم. اين جا است كه مفاد آيه شكل خاصى به خود مى گيرد؛ از طرفى در اين جهان خاطره اى از آن گواهى گيرى در زواياى روح و روان ما وجود ندارد از طرف ديگر، روز رستاخيز حق نداريم بگوييم: ما از چنين پيمانى بى خبر بوديم. چنان كه مى فرمايد:«... أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ القِيامَةِ إِنّا كُنّا عَنْ هذا غافِلين؛مبادا روز رستاخيز بگوييد ما از چنين پيمانى بى خبر بوديم». در اين صورت اين پرسش پيش مى آيد كه اين چگونه پيمنى است كه با نداشتن آگاهى از آن، درهاى عذر را به روى ما مى بندد؛ به عبارت ديگر شكى نيست كه ما از چنين پيمانى به صورت علم حصولى (يادآورى خاطره رويداد پيمان) غافليم. در صورتى كه در آيه به صورت قاطع مى گويد حق نداريد بگوييد كه ما از چنين پيمانى غفلت داشتيم. اين غفلت از پيمان، چگونه با حكم الهى«أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ القِيامَةِ إِنّا كُنّا عَنْ هذا غافِلينَ» جمع مى شود؟ 5. شكى نيست كه اين آيه خطاب به پيامبر و يا به عموم انسان ها است. اگر آغاز آيه خطاب به پيامبر باشد، ذيل آن (أَنْ تَقُولُوا...) خطاب به همه جهانيان است. قرآن با اين خطاب مى خواهد ما را به جريانى كه قبل از خطاب انجام گرفته متوجه سازد نه جريانى كه در موقع خطاب انجام مى گيرد و يا پس از آن انجام خواهد گرفت. به گواه اين كه لفظ «إذ» در آغاز آيه آمده است و چنين جمله اى در موردى به كار مى رود كه ظرف حادثه در گذشته باشد. [1]. مفردات راغب ماده «ذرو»؛ مجمع البيان، ج1، ص 199 آيه (قالَ وَمِنْ ذُرّيتى) «بقره(2)آيه 124». [2]. بقره(2) آيه 266. [3]. انعام (6) آيه 84. [4]. آل عمران(3) آيه 38. [5]. و در آيه ديگر در همين موضوع به جاى لفظ «ذريه» لفظ «ولياً» به كار رفته است مانند: (...فَهَبْ لى مِنْ لَدُنْكَ وَلِيّاً*يَرِثُنى وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ...) «مريم(19) آيه5و 6». [6]. اعراف (7) آيه 173. Cچندنکته درمورد عالم ذرَنَّ أَنَّهُ الْفِراقُ وَ الْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ إِلى‏ رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمَساقُ)؛ چنين نيست؛ «تا موقعى كه جان به گلوگاهش رسد و گفته مى‏ شود: آيا كسى است كه «او را از مرگ» نجات دهد و [در اين هنگام ]به جدايى از دنيا يقين كند و ساق پاها [از سختى جان دادن‏] به هم پيچد در آن روز مسير همه به سوى پروردگارت خواهد بود».قيامة (75)، آيات 26 - 31. آرى مرگ پرواز روح است از جسد خاكى به سوى پرودگار جهانيان و مردمان در اين پرواز دو گروه هستند؛ 1. يا پاك و طاهرند كه در وصفشان فرمود: (الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ)؛ «كسانى كه فرشتگان روحشان را مى‏ گيرند، در حالى كه پاك و پاكيزه‏ اند؛ به آنها مى‏ گويند: سلام برشما! وارد بهشت شويد، به خاطر اعمالى كه انجام مى‏داديد».نحل (16)، آيه 32. اما آنهايى كه دنياى خود را با گناه آلوده كرده‏اند، مرگ برايشان بسيار سخت است. آرى جدا شدن از دنيا و همسر، فرزندان، دوستان و آنچه در طول زندگانى خود جمع كرده‏ اند، بسيار سخت است و چه بسا موجب بى‏ ايمانى و بدعاقبتى شود. قرآن در وصف مرگ اين گروه مى‏فرمايد: (وَ لَوْ تَرى‏ إِذِ الظَّالِمُونَ فِى غَمَراتِ الْمَوْتِ وَ الْمَلائِكَةُ باسِطُوا أَيْدِيهِمْ _َقَالَ يَا زُرَارَةُ هَلْ تَدْرِي مَا عَنَى بِذَلِكَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ قُلْتُ لَا فَقَالَ إِنَّمَا عَنَى كُفُّوا عَنْهُمْ وَ لَا تَقُولُوا فِيهِمْ شَيْئاً وَ رُدُّوا عِلْمَهُمْ إِلَى اللَّهِ. [5]من لایحضر الفقیه، ج 3، ص 491ـ492، نويسنده: ابن بابويه، محمد بن على‏(شيخ صدوق)،محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم‏،مكان چاپ: قم‏،سال چاپ: 1413ق‏،نوبت چاپ: دوم‏ [6] تفسیر قمی ج 2 ص 332، نويسنده: قمى، على بن ابراهيم‏،محقق / مصحح: موسوى جزائرى، طيّب‏، ناشر: دار الكتاب‏،مكان چاپ: قم‏،سال چاپ: 1404 ق‏،نوبت چاپ: سومnادت یا شقاوت ) را مشخص کنید .... اگر توانستم منظورم رو کامل و واضح بگویم که می خوام بدونم دارم اشتباه می کنم یا نه ....اگر هم کمی توضیحم گنگ هست ، بگویید تا بازترش کنم. ●پاسخ: با سلام و تشکر اینکه ما در دنیا موجوداتی را ببینیم یا نبینیم، یا در آخرت آنها را مشاهده کنیم یا خیر و یا اینکه تأثیر مستقیم در زندگی انسان داشته باشند یا خیر، داخل در بحث نیست، مهم آنست که طبق آیات و روایات همه خلایق، روز قیامت محشور می شوند و به اقتضاء سطح درک و فهم و شعور و اختیاری که داشته اند مورد سؤال قرار می گیرند و جن و حیوانات نیز در کنار انسان، خارج از این قاعده نیستند. لذا برای ا:ابهای آن مجرمین از وحشتهای دنیوی نمی‌ترسند چون در مقابله با آن وحشتها ناچیز است، علی (ع) میفرماید: عذاب در قبر برای آنها به قدری شدید است که وقوع حوادث هراس انگیز و زلزله و اضطراب و وحشتهای دنیا آنها را به وحشت نمی‌اندازد.(61) از این جهت ائمه معصومین برای مردم از شدت برزخ احساس خطر کرده‌اند شخصی می‌گوید به امام صادق (ع) گفتم شنیده‌ام که گفته‌ای همه شیعیان ما در بهشت جای می‌گیرند حضرت فرمود: در قیامت همه شما بواسط شفاعت پیغمبر یا وصی پیغمبر به بهشت می‌روید اما بخدا قسم در مورد برزخ بر شما می‌ترسم.(62) رسول خدا (ص) فرموده‌اند که در زمان قبل از نبوت که به شتران م می‌دادی و نیت ناپاک تو هستم که در دل داشتی.(59) 12ـ عذاب برزخی: روایاتی که در باره عذاب قبر و ثواب قبر وارد شده است راجع به همان بدن برزخی است که به مناسبت ارتباط عالم برزخ هر کس به قبر آن کس از آن تعبیر به عذاب قبر شده است. علی (ع) می‌فرماید: از بندگان خدا بعد از مرگ برای کسانی که آمرزیده نشده‌اند عذاب و درد قبر شدیدتر از مرگ است پس از تنگی و تاریکی و وحشت و غربت آن بهراسید همانا قبر هر روز ندا می‌کند منم خانه غربت منم خانه وحشت و منم خانه کرم, قبر برای مؤمنین همانند باغی است از باغهای بهشت و یا گودالی از گودالهای جهنم.(60) عذاب در قبر چنان وحشتناک است که در مقابل ع [3] الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏3، ص: 208، باب غسل الأطفال و الصبيان و الصلاة عليهم، محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الإسلامية،مكان چاپ: تهران‏،سال چاپ: 1407 ق‏،نوبت چاپ: چهارم‏ [4] همان، ج‏3 ،ص249 ، عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مَا تَقُولُ فِي الْأَطْفَالِ الَّذِينَ مَاتُوا قَبْلَ أَنْ يَبْلُغُوا فَقَالَ سُئِلَ عَنْهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ص فَقَالَ اللَّهُ‏ أَعْلَمُ‏ بِمَا كَانُوا عَامِلِينَ‏ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَيَّ م ؟!.. ●پاسخ: دوست گرامي شما اگر از ديد ديگري به اين قضيه نگاه كنيد كه خداوند به شما لطف كرد و شما را زنده نگه داشت تا با زحمت و اختيار خود دستورات الهي را جامه عمل بپوشانيد و از گناهان دوري كنيد و خود را به كمال برسانيد و در قبال اين سختي ها، پاداشي بسيار بزرگ به شما خواهند داد كه شايد اگر در كودكي از دنيا مي رفتيد به آن مقامات نمي رسيديد، ديگر افسوس نخواهيد خورد . موفق و مويد باشيد [1]سوره واقعه:آيه 17 [2] مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‏11، ص: 207، محقق / مصحح: رسولى محلاتى، هاشم‏، ناشر: دار الكتب الإسلامية، مكان چاپ: تهران‏،سال چاپ: 1404 ق‏،نوبت چاپ: دومو حکمت و تورات و انجیل را به تو آموختم؛ و هنگامی که به فرمان من، از گل چیزی بصورت پرنده می‌ساختی، و در آن می‌دمیدی، و به فرمان من، پرنده‌ای می‌شد؛ و کور مادرزاد، و مبتلا به بیماری پیسی را به فرمان من، شفا می‌دادی؛ و مردگان را (نیز) به فرمان من زنده می‌کردی؛ و هنگامی که بنی اسرائیل را از آسیب رساندن به تو، بازداشتم؛ در آن موقع که دلایل روشن برای آنها آوردی، ولی جمعی از کافران آنها گفتند: اینها جز سحر آشکار نیست!» قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذِينَ آمَنُوا وَهُدًى وَبُشْرَىٰ لِلْمُسْلِمِينَ (16 | النحل - 102) بگو، روح اشخص با ایمان را در قبرش می‌گذارند دری به رویش گشوده می‌شود و جایگاه خود را در بهشت می‌بیند از آن دری که به عالم غیب گشوده شده مردی با چهره زیبا خارج می‌شود شخص با ایمان به او می‌گوید تو کیستی که من از تو زیباتر ندیده‌ام پاسخ می‌دهد من نیت خوب تو هستم که در دنیا بر آن بودی و عمل خوب تو هستم که در دنیا انجام دادی وقتی شخص کافر را در قبرش می‌گذارند دری به رویش گشوده می‌شود و جایگاه خود را در آتش می‌بیند سپس از آن در مردی زشت رو خارج می‌شود امام فرمود: شخص کافر به او می‌گوید تو کیستی که من صورتی از تو قبیح‌تر ندیده‌ام؟ پاسخ می‌دهد من عمل بد تو هستم که در دنیا انجفاعت پیامبر و وصی او در قیامت همه به بهشت می‌روند ولکن به خداوند سوگند از برزخ برای شما خوفناکم و می‌ترسم پرسیدم: برزخ چیست فرمود: قبر، از لحظه‌ای که می‌میرد تا روز قیامت(58). بنابراین می‌توان چنین استنباط کرد که موضوع شفاعت در عالم برزخ منتفی است و انسان با عمل خود دست به گریبان است و نتیجه عمل خوب یا بد خود را می‌بیند. 11ـ تجسم عمل در برزخ: به موجب بعضی از روایات اعمال هر انسان از لحظات بعد از مرگ یعنی در مراحل ابتدائی عالم برزخ تمثیل و تجسم می‌یابد و صاحب قبر در ملکوت قبر با چشم برزخی آن را می‌بیند و تا قیام قیامت با او خواهد بود. امام صادق (ع) میفرماید: وقتی  چنین تصوری از روی عدم آگاهی پیدا می‌کنند. 10ـ مردود بودن شفاعت در برزخ: امام صادق (ع) می‌فرماید: وُاللهِ ما أَخافْ عُلَیًکُمً اِلاّ الْبُرًزَخ فَأما اِذا صارُ الاَمًرْ اِلَیًنا فَنَحًنْ اَوًلَی مِنْکُمً بخدا قسم نمی‌ترسم بر شما مگر از برزخ و چون کار به ما رسد ما اولی و سزاوارتر از شما می‌باشیم.(57) در روایت دیگری عمرو بن یزید می‌گوید به امام صادق (ع) گفتم از شما شنیده‌ام که می‌فرمودید همه شیعیان ما با همه گناهانی که دارند بهشتی هستند فرمود: گفته تو را تصدیق می‌کنم بخدا قسم همه آنان در بهشت خواهند بود من گفتم فدایت گردم بسیاری از گناهان کبیره‌اند فرمود: به  زمینه می‌فرماید: وُ یُوًمُ تَقُومْ الساعُهْ یْقْسِمْ الْمْجًرِمْونُ ما لَبِثُوا غَیًرُ ساعُهٍ. روزی که قیامت بر پا شود مجرمان سوگند یاد می‌کنند که فقط ساعتی در عالم برزخ توقف داشتند.(56) همان طور که اصحاب کهف که افرادی مومن و صالح بودند بعد از بیداری از خواب بسیار طولانی خود تصور کردند که یک روز یا بخشی از یک روز در خواب بوده‌اند و یا یکی از پیامبران الهی که داستانش در سوره بقره آیه 259 آمده است بعد از آن که از دنیا رفت و پس از یکصد سال مجدداً به حیات بازگشت اظهار داشت که فاصله میان دو زندگی به یک روز یا بخشی از یک روز بوده است و مجرمان با توجه به حالت خاص برزخشیانقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي ۖ وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي ۖ وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِي ۖ وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَٰذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ (5 | المائدة - 110) (به خاطر بیاور) هنگامی را که خداوند به عیسی بن مریم گفت: «یاد کن نعمتی را که به تو و مادرت بخشیدم! زمانی که تو را با» روح القدس «تقویت کردم؛ که در گاهواره و به هنگام بزرگی، با مردم سخن می‌گفتی؛ و هنگامی که کتاب QS    Eاولین صحنه هایی که در قیامت می بینیم چیست؟ (پاسخ سوال دوم) سلام خدمت اساتید گرامی چند وقت پیش شبکه چهار سخنرانی آقای جوادی آملی رو نشون میداد که درباره قیامت بود آقا می گفت وقتی قیامت میشود همه سیارات و خورشید و ماه و ماده کلا از بین میره و دیگر هیچی نیست وقتی هم همه برهنه از قبر ها بیرون میان بخاطر صحنه هایی که می بینن نه تنها متوجه برهنگی خود نمی شوند بلکه همه پا به فرار میگذارند! ******************* حالا برای من سوال شد که 1- آن چه صحنه ای هست که ما حتی درک و شعور خودمای آنها که بهتر فکر می‌کنند می‌گویند شما به اندازه یک روز در برزخ درنگ کردید.(55) بدون شک مدت توقف آنها در عالم برزخ طولانی بوده است ولی در برابر عمر قیامت مدتی بسیار کوتاه به نظر می‌رسد و از آنجا که کوتاهی عمر دنیا یا برزخ در برابر عمر آخرت و همچنین ناچیز بودن کیفیت اینها در برابر کیفیت قیامت با کمترین عدد سازگارتر می‌باشد قرآن در مورد گویندة این سخن که مدت یک روز را مدت درنگ و توقف خود ذکر کرده‌اند تعبیر به امثلهم طریقه کرده است یعنی کسی که روش و فکر او بهتر است. و این کوتاهی دوران برزخ را آنچنان درست و واقعی می‌پندارند که سوگند به خلاف می‌خورند و قرآن در این"ختی و عذاب و شکنجه است. دلیل سوم این که سوال و پرسش مقدمه نوید و بهشت و درآمدی بر عذاب است تا مومنان لذت ببرند و کافران گرفتار حسرت و ندامت و بدانند عذاب صبح و شام آنها به علت تمحیض آنها در کفر و نفاق است تا اعتراضی نداشته باشند. 9ـ کوتاهی عمر عالم برزخ در مقایسه با عمر قیامت: قرآن در چند مورد به کوتاهی عمر عالم برزخ اشاره کرده است و از زبان مجرمین که در مورد مقدار توقفشان در عالم برزخ یا دنیا به گفتگو می‌پردازند می‌فرماید: یُتَخافَتُونُ بُیًنَهْمً اِنً لَبِسًتُمً اِلاّ عُشْراً بعضی به بعضی دیگر می‌گویند شما تنها ده شبانه روز در جهان برزخ توقف کرده‌اید(54) ومد؟ گفت : بابا مپرس از من كه برادرانم با من چه كردند بلكه بپرس كه حق تعالى با من چه كرد. 3- شيخ مفيد و ديگران روايت كرده اند كه در مدينه طيبه مردى از اولاد خليفه دوم بود كه پيوسته حضرت امام موسى (ع) را اذيت مى كرد و به آن جناب ناسزا مى گفت و هر وقت كه آن حضرت را مى ديد به اميرالمومنين دشنام مى داد تا آنكه روزى بعضى از كسان آن حضرت عرض كردند كه بگذار تا اين فاجر را بكشيم ، حضرت ايشان را نهى كرد و پرسيد كه آن مرد كجاست ؟ عرض كردند در يكى از نواحى مدينه مشغول زراعت است . حضرت به قصد ديدار او از مدينه بيرون رفت . حضرت وقتى به مزرعه او رسيد و همانطور كه سوار بر الاغ خود بود به دا& به قرآن کریم و روایات معصومان (ع) روشن می شود: در آیات متعددی از قرآن به صورت‎های مختلف از حیات برزخی سخن به میان آمده است، و در یك آیه به صراحت از فاصله میان مرگ و قیامت به «برزخ» تعبیر شده است، آن‎جا كه می‎فرماید: «وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ».(1) و پیش روی آنان (از حین مرگ) تا روزی كه مبعوث می‎شوند برزخی است. واژه «برزخ» در لغت به معنای حایل و فاصله میان دو چیز است، چنان‎كه در جای دیگر می‎فرماید: «بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ».(2) یعنی میان آن دو برزخ و فاصله ای است که به حدود یکدیگر تجاوز نکنند. به طور كلی، در آیاتی كه ناظر به حالات انسان پس از مرگ و قبل از برپایی قیامت كبری می‎باشند، سه نكته مطرح شده است كه بر حیات برزخی دلالت دارند: نكته اول: سخن گفتن مردگان با خدا یا با فرشتگان الهی، چنان‎كه در آیات 97 سورۀ نساء و 100 مؤمنون به آن اشارت دارد. نكته دوم: بشارت دادن فرشتگان، مردگان نیكوكار را به دریافت‎ پاداش‎های الهی پس از مرگ، چنان‎كه می‎فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَهُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْكُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّهَ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ».(3) و درباره بشارت بهشت به مؤمن آل یاسین می‎فرماید: «قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّهَ».(4) نكته سوم: پاداش‎ها (داوند به عنوان پیامبر مبعوث شده اند ، معتقد است ، چنین شخصی مسلمان شمرده می شود . البته نباید اموری که انکار آنها موجب انکار یکی از اصول فوق می شود را نیز منکر بشود به عبارت دیگر اگر پیامبر سخنی را از سوی خداوند نقل می کند ولی این شخص خدایی بودن این سخن را قبول نکند (که نتیجه اش این می شود که رسالت پیامبر از سوی خدا را نپذیرفته است ) در این صورت باز هم به ایمان او لطمه می زند . (1) (2) اما اگر فردی به دو اصل فوق معتقد است و همچنین احکام و معارف دینی را هم از سوی خدا می داند ، اما در مقام عمل کردن سستی می کند ، این فرد مسلمان گنه کار است نه اینکه کافر باشد . البته باید توبه کن)د و گذشته خود را جبران کند ولی صرف اینکه برخی از گناهان را مرتکب شده است موجب کافر شدن نمی شود البته اگر این رویه (گناهکاری) ادامه یابد ، زمینه ساز از دست رفتن ایمان می شود و فرد در برابر حقایق سخت می شود و آنها را نمی پذیرد فلذا ایمانش را از دست می دهد . همچنین چنین فردی که شما گفتید نیز اگر به اصل قیامت اعتقاد نداشته باشد،ایمان ندارد ، اما اگر به قیامت اعتقاد دارد و می داند که این کار گناه است و باز ادامه میدهد ، این شخص مسلمان گناهکار است و باید توبه کند . هرکسی که مرتکب گناه و معصیتی شده است ، باید سعی در توبه نماید . برای توبه شرایط و آداب مختلفی شمرده شده است که با توجه به اینکه موضوع بحث ما نیست به آنها اشاره نمی کنیم و تنها به این مقدار کفایت می کنیم که توبه کننده باید ابتدا به زشتی عمل خویش پی ببرد و واقعا از آن پیشمان شود و سپس در پی جبران گذشته خود برآید . این جبران کردن گاهی مربوط به حق الله مانند نماز و روزه است وگاهی مربوط به حق الناس مانند غیبت و تهمت و خسارت مالی و ... است . 1. 1- توضیح المسائل مراجع ج 1 مسئله 110 و اجوبه الاستفتاءات (فارسی) ص64 س 320 2. 2- برخی از احادیث که مدعای فوق را ثابت می کنند : سنن ترمذى، 12610، سنن نسائى، ح 4990، سنن ابوداود، ح 4695. لينك بحث اصلي : http://www.askdin.com/thread20532.html پاسخ دوم مسلمان گناهكار يا كافر4از كرد; ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهِينٍ (032 | سجده - 8)سپس نسل او را از عصاره اى از آب ناچيز و بى قدر آفريد. ثُمَّ سَوّاهُ وَ نَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَلِيلاً ما تَشْكُرُونَ (032 | سجده - 9)سپس (اندام) او را نظام بخشيد و از روح خويش [= روحى شريف و برجسته] در وى دميد; و براى شما گوش ها و چشمها و دلها [= عقلها] قرار داد; امّا كمتر شكر (نعمتهاى او را) به جا مى آوريد. بنظر میاد آفرینش انسان یکم متفاوت باشه یعنی ابتدا از گل و نسل اونو از اب که احتمالاض همون (مایه مرد) باشه افرید؟ و قسمت سوم آیه میگ- به عنوان توشه برای ما ذخیره می شود یا نه حتما باید خالص برای خدا باشد؟ 5-آیا گناهان ما آن توشه هایی را که با زحمت جمع کردیم (مثلا یک ماه روزه سخت توی گرما) را باطل می کند؟ چه روش هایی برای اینکه آنها را هدر نرود تا جمع آوری شوند پیشنهاد میشود؟(برای ما انسانهای عادی ) 6_اگر توشه نداشته باشیم تکلیفمون در مواقف 50 گانه ای که بزرگان میگن چی میشود؟ تشکر ●پاسخ سوال سوم: اعمال نیک انسان در روز قیامت به صورت های مختلفی ظاهر می شود. برخی باعث می شود انسان از تشنگی و گرسنگی قیامت در امان باشد برخی باعث می شود انسان در محشر دارای لباس باشد و ... پیامبر صلی الله علیه و + ●سوال: سلام خدمت دوستان *************** ما در توصیه های همه بزرگان دین می شنویم که برای آخرت خودتان توشه خوب و کافی جمع آوری کنید که راهی بس دراز در پیش روی دارید! با این مضمون من چند تا سوال برام پیش اومده: 1-اول اینکه (بعد از اینکه اون پرده های آخرت نمایان شد و رستاخیز صورت گرفت) این همه راه رو ما باید پیاده بریم؟و آیا تنها هستیم یعنی هر کس جاده خود را طی می کند؟ 2-این توشه که گفته شده جمع کنید به چه چیز هایی اطلاق می شود؟ (اگر ممکن هست طبق اولویت بیان کنید) 3-این توشه ها (مثل نماز و قرآن و...) در آخرت به چه صورتی ظاهر می شود؟(مثلا فقط به شکل غذا هست ؟) 4-آیا هر عمل خیر مله می فرمایند: رَأَى لَيْلَةَ الْإِسْرَاءِ مَكْتُوباً عَلَى الْبَابِ الثَّالِثِ مِنَ النَّارِ هَذِهِ الْكَلِمَاتُ مَنْ أَرَادَ أَنْ لَا يَكُونَ عُرْيَاناً يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَلْيَكْسُ الْجُلُودَ الْعَارِيَةَ وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ لَا يَكُونَ عَطْشَاناً يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَلْيَسْقِ الْعَطْشَانَ فِي الدُّنْيَا وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ لَا يَكُونَ جَائِعاً يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَلْيُطْعِمِ الْجَوْعَانَ فِي الدُّنْيَا . (مستدرك الوسائل،ج3، ص317.) پیامبر صلی الله علیه و آله در شب معراج مشاهده كردند كه بر روی در سوم جهنم نوشته شده:هر كس می خواهد در روز قهم برای انسان خلق شدن وهم برای انسان باقی ماندن چون برخی به عنوان انسان خلق می شوند ولی به دلیل ضعف و پستی جنبه روحی‌شان از حیوانات نیز پست‌تر شمرده شده ، قرآن کریم به صراحت فرمود: «ان هم الا کالانعام بل هم اضل سبیلا؛ (1) اینان فقط مانند چهار پایان‌اند، بلکه گمراه‌ترند». یکی از وظایف مهم و حتمی انسان این است که بر نعمت های ظاهری و باطنی که خداوند در اختیار او نهاده است، شکر نماید. پس هر دو نعمت است و در برابر هر نعمتی انسان باید شکر کند. همین اندازه که بداند آن نعمت از خداست و در دلش بر این مسئله اعتراف کند، شکر نعمت را به جا آورده است. امام صادق (ع) فرمود: هر کس چون k (و از محتوای قرآن آگاه نبودی)؛ ولی ما آن را نوری قرار دادیم که بوسیله آن هر کس از بندگان خویش را بخواهیم هدایت می‌کنیم؛ و تو مسلّماً به سوی راه راست هدایت می‌کنی. تَعْرُجُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ (70 | المعارج - 4) فرشتگان و روح [= فرشته مقرّب خداوند] بسوی او عروج می‌کنند در آن روزی که مقدارش پنجاه هزار سال است! يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَالْمَلَائِكَةُ صَفًّا ۖ لَا يَتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَٰنُ وَقَالَ صَوَابًا (78 | النبأ - 38) روزی که «روح» و «ملائکه» در یک صف می‌ایستند#ه ایمان خود را کاملاً خالص نموده باشد و یا آن کسی که کفر خود را خالص نموده باشد و اما بقیه افراد از سووال قبر آنها صرف نظر می‌شود.(53) ممکن است تو هم شود با آن که خدا می‌داند چه کسی مومن و چه کسی کافر است پس چرا سوال می‌کنند؟ بعضی از بزرگان چنین فرموده‌اند که سووال و جواب در قبر مقدمه‌ای بر پاداش یا مجازات شخص سووال شده است مثل معلمی که محصلین خود را می‌شناسد که کدامیک از آنها زرنگ و کدامیک تنبل‌اند ولی با این حال از آنها امتحان می‌گیرد و آن کسی که نمره‌اش خوب است قبول می‌شود و دلیل دیگر این که خود سوال و جواب برای مومن لذت دارد. همان طوری که برای کافر ابتدای بد6 زاده: منم به قیامت حیوانات اعتقاد شدید دارم و لازمه اش هم اختیار داشتن اوناست و تشریع برای اونا که حالا یا به حکم فطرت تشریع میشود براشون یا اونا هم یه پیامبرایی دارن که وحی میشود بهشون به هر صورت در قیامت حیوانات هم مجازات و بهشت دارن مثالش هم جریان هدهد است برید تو قرآن خوب بخونید!! (وَتَفَقَّدَ الطَّيرَ فَقَالَ مَا لِي لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ(النمل/20) (سليمان) در جستجوي آن پرنده [= هدهد] برآمد و گفت: «چرا هدهد را نمي‌بينم، يا اينکه او از غايبان است؟! لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِيدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيأْتِينِّي ب ||d    %اولین صحنه هایی که در قیامت می بینیم چیست؟ (پاسخ سوال اول) سلام خدمت اساتید گرامی چند وقت پیش شبکه چهار سخنرانی آقای جوادی آملی رو نشون میداد که درباره قیامت بود آقا می گفت وقتی قیامت میشود همه سیارات و خورشید و ماه و ماده کلا از بین میره و دیگر هیچی نیست وقتی هم همه برهنه از قبر ها بیرون میان بخاطر صحنه هایی که می بینن نه تنها متوجه برهنگ1ی بین بنده و جناب مهدی عباس زاده ردوبدل شد(اینجا) ولی به خاطر اینکه تایپک فوق از موضوع اصلی خودش خارج نشه اونجا موضوع رو ادامه ندادیم ولی اینجا میخوایم این موضوع رو بسطش بدیم و از جناب مهدی عباس زاده و دیگر دوستان و کارشناسان محترم میخوام اگه نظری دارن اینجا مطرح کنند. سوالاتی که در پیرامون این موضوع مطرحه: آیا اصلا حیوانات هم معاد دارند؟ اگر دارند آیا همه آنها بدون حساب وارد بهشت میشوند ؟ یا بر اساس اختیاری که فرض کنیم در این جهان داشته اند بعضی از آنها وارد بهشت و بعضی ها وارد جهنم میشوند؟ اصلا آنها در این جهان دارای اختیار هستند یا خیر؟ نظر آقای مهدی عباس بعد از اینکه نظام بخشید از روح خود در او دمید. من در مورد روح توی قران تحقیق زیادی کردم و تا جایی که از روح متوجه شدم اینه که روح همونی هست که به انسان قدرت تشخیص میده و هرچی این روح کامل تر باشه انسان قدرت اگاهی و درک بیشتری داره.مثلاً روح القدس باعث شد که حضرت عیسی در کودکی لب به سخن باز کنه: إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَىٰ وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا ۖ وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ ۖ وَإِذْ تَخْلُ بهشت را میخواهد، به گروه مسلمانان بپیوندد. 44- حاکم و فرمانروای عادل – مرد مهربان و نرم دل – مرد پاکدامن دارای فرزندان زیاد حاكم و فرمانروای عادل و مرد مهربان و نرم دل و مرد پرهیزكار و پاك دامن كه فرزندان بسیاری دارد، از اهل بهشت است. عیاض بن حمار از رسول اكرم (ص) روایت میكند كه فرمودند: ((أهل الجنة ثلاثة: ذو سلطان مقسط متصدق موفق، ورجل رحیم رقیق القلب لكل ذی قربی ومسلم، وعفیف متعفف ذو عیال)). [مسلم]. سه نفر اهل بهشتند: فرمانروای عادل و صدقه دهنده موفق و كامروا، مرد مهربان و نرم دل بر هر قوم و خویش و مسلمان، و پرهیزكار پاك دامن كه دارای فرزندان بسیار است. 45 –قا7سُلْطَانٍ مُبِينٍ(النمل/21) قطعا او را کيفر شديدي خواهم داد، يا او را ذبح مي‌کنم، يا بايد دليل روشني (براي غيبتش) براي من بياورد!) و ایشون میگن اینکه حضرت سلیمان علیه السلام میخواسته هدهد رو مجازات کنه دلیل بر اختیار هدهد هست. ولی به نظر من این جریان و مواردی از این دست به صورت موردی هستند و نمیشه اونو به تمام خلایق عمومیت داد و گفت همشون دارای اختیار هستند(البته اختیار ی که از نوع اختیار انسانه منظورمه نه اون اختیاری که به صورت غریضی هست) و اینکه حیوانات هم اون جهان مورد بازخواست و مجازات قرار میگیرن و پیامبرانی دارند رو من قبول ندارم. ●پاسخ: با سلام و تش@کر با بررسی آیات قرآنی وروایات ائمه معصومین (علیهم السلام) می توان گفت حیوانات همانند انسانهاپس ازمرگ محشورخواهندشد و در روز قیامت درحدآگاهیشان حسابرسی میشوند. بعنوان نمونه خداوند درآیه 38سوره مبارکه انعام می فرماید : " وَ ما مِن دابّةٍ فی الارضِ وَ لا طائِرٍ یَطیرُ بِجناحَیهِ إلّا اُمَمٌ أمثالُکُم ما فرَّ َطنا فی الکتابِ مِن شَیئٍ ثمَّ إلی رَبِّهِم یُحشَرونَ: هیچ جنبنده ای در زمین و هیچ پرنده ای که با دو بال خود پروازمی کندنیست، مگراینکه امتهایی مثل شما هستند، ماهیچ چیزرادر این کتاب فروگذارنکردیم، پس همگی بسوی پروردگارشان محشور می گردند ." و یا در آیه 5 س9 که در قران و روایات ذکر شده ایا در بهشت برزخی هم وجود دارد یا مخصوص بهشت قیامت است؟ 2-این را میدانم که بهشت و جهنم برزخی در دارالسلام و برهوت است ولی بهشت و جهنم اخرت مکانش کجاست؟ 3-این درست است که شیعیان گنهکار بعد از عذاب دادن کفاره گناهان بالاخره به بهشت میروند؟ 4-ایا دیدن سیدالشهدا هم یک نعمت بهشتی است؟ ●پاسخ سوال سوم: به نام خدا با سلام و احترام این سوال که "شیعیان گنهکار بعد از مدتی عذاب دیدن در جهنم بالاخره از آنجا خارج شده و به بهشت می روند یا این که برای همیشه در آتش جهنم خواهند ماند" یکی از سوالاتی است که تحت عنوان مسئله جاودانگی عذاب برخی دوزخیان :از دیرباز مورد مناقشه، جدال، شبهه و اشکال های فروان قرار گرفته است و اندیشمندان رشته های مختلف(تفسیر، کلام، حدیث و فلسفه) در مذاهب اسلامی دیدگاه های متنوع و گاه متعارضی در این باره ارائه داده اند.[1] ابتدا باید بگوییم که در یک تقسیم بندی می توان کسانی را که به جهنم می روند، به دو دسته تقسیم کرد: یک دسته مدتی در آن جا مجازات می شوند و وقتی حسابشان پاک شد، از جهنم بیرون می آیند و وارد بهشت می شوند. دستة دیگر از جهنمیان برای همیشه در آن جا می مانند و جایگاه ابدی آنان دوزخ است. حال لازم است بررسی شود که وعده عذاب جاودانه به چه گناهکارانی داده شده است. قرآن کریم مکرر ا;ز عذاب جاودان یاد کرده و گروه هایی را به خلود(مکث طولانی) در عذاب تهدید کرده است؛ از جمله: کافران[2]، مشرکان[3]، منافقان[4]، مرتدان[5]، تکذیب کنندگان آیات الهی[6]، دشمنان خدا و پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم[7]، نافرمانان دستور خدا و رسول صلی الله علیه و آله و سلم [8]، ستمگران[9]، قاتل مؤمن[10]، و ... اما با توجه به این که یکی از معانی خلود مکث طولانی است، گناهان عملی -که غیر از گناه اعتقادی هستند- سبب خلود نمی شوندو تنها موردی که تقریبا مورد اتفاق اکثر مفسران و متکلمان اسلامی است که در جهنم جاودان خواهد بود، کافر است که شامل کافر، مشرک، منافق و مرتد می شود. مرحوم حکیم خواجه aوسی درمورد خلود کفار و نجات گناهکاران دیگر می گوید: "تنها کافر در عذاب دوزخ جاودانه خواهد بود و سایر گناه کارانی که گناهان بزرگ انجام داده اند، به خاطر ایمان و عدم کفر به خدا بالاخره از دوزخ رهایی می یابند."[11] به تعبیر قرآن کریم: "بلی من کسب سیئةًً و احاطتْ به خطیئتُه فإولئک اصحاب النّارهم فیها خالدون؛[12] آری کسی که مرتکب گناهی گردد و آثار آن تمام وجود او را احاطه کند، چنین کسی اهل دوزخ است و جاودانه در آن خواهد ماند" بنابراین از دیدگاه شیعه، خلود در جهنم فقط برای کفّار و مشرکان و منکران خدا و قیامت و انبیا است و مسلمان و مؤمن، گرچه مرتکب گناهان کبیره شده باشد،> فرض ما رفتیم بهشت! خب ما در بهشت چند سال زندگی می کنیم؟! هزار سال؟! دو هزار سال؟! دو میلیون سال؟! هزار میلیارد سال؟! چقدر؟! آخرش چقدر؟! تا ابدیت که نمی شه به نظر من که معنا نداره تا بی نهایت بالاخره باید یه پایانی باشه. 2. توی بهشت ما چه کار می کنیم؟! فقط می خوریم و می خوابیم و می نوشیم؟! یا می ریم دید و بازدید؟! اونجا چه کار می کنیم؟! 3. آیا همانطور که آقایون دارای حور العین هستند؛ خانم ها هم چیزی تو این مایه ها دارند یا نه؟! 4. هدف ما از زندگی تو بهشت چیه؟! مثلا تو دنیا ما هدفمون اینه که توشه جمع کنیم و خوب زندگی کنیم و خوا آنجایی که حقیر جستجو نمودم چنین روایتی با این عبارات را نیافتم( حال دوستان بزرگوار دیگر تتبع کنند شاید روایتی یافت شود) آنچه در روایت آمده از احادیث نبوی(صلی الله علیه و آله وسلم) در منابع شیعه و سنی است که گوسفند از حیوانات بهشتی است.[2](حال بعدی ندارد که حیوانات بهشتی هم در خوشی و ناز به سر برند). موفق باشید. [1]. مَرَابِض [ربض‏]: آغل گوسفندان و طويله ستوران، مرادف (المَرْبَضَ) است. [2]. سئل رسول الله صَلى الله عَلَيه وسَلَّم صَلَّى الله عَلَيه وسَلَّم عن الصلاة في مرابض الغنم ، قال : امسح رغامها ، وصل في مراحها ، فإنها من دواب الجنة. Bآيا در بهشت چراگاه هم هست?مون رو برای معاد حاضر کنیم. خب اون دنیا چی؟! هدفمون چیه؟! بدون هدف که معنا نداره! باید هدف و آخر و پایانی در کار باشه! لطفا با ذکر منبع پاسخ دهید. با تشکر یا علی ●پاسخ: كار بهشتيان مردان بهشتي در دنيا كار بهشتيان را مي‌كنند. آن مطلبي كه خدا در قيامت درباره بهشتي‌ها انجام مي‌دهد، اين است كه: انساني كه در دنيا هست خاطرات تلخ و شيرين فراواني دارد. اصولاً دنيا از اين زشت و زيبايي‌ها پر است. بالاخره گل و خار، غم و شادي با هم‌اند، اين چنين نيست كه گل باشد و خار نباشد. شادي باشد ولي غم نباشد. مهر باشد ولي قهر نباشد. چراغ مصطفوي با شرار بولهبي است. ايYن تلخ و شيريني دنيا با هم است. انسان هردو را لمس مي‌كند. ولي وقتي وارد صحنه بهشت شد، تلخي‌ها كلاً از ياد او رخت برمي‌بندند. زيرا تلخي‌ها شامه جان را مي‌گزد. انسان را غمگين مي‌كند، نمي‌گذارد انسان فرحناك باشد. ولي وقتي تلخي رخت بربست، انسان هميشه در سرور است، خيلي از افراد بودند كه فرزندانشان، برادرانشان و بستگانشان كافر بودند و اين‌ها در جهنم مي‌سوزند ولي خودشان دربهشت متنعم‌اند. اينها اگر به ياد بستگانِ كافر باشند بايد غمگين باشند. از امام صادق(ع) سؤال كردند كه اگر دربهشت اندوهي نيست، پس نوح چه مي‌كند؟ اگر بگوييم فرزند نوح كافر نبود، با قرآن سازگار نيستAره مبارکه تکویر بصراحت ازحشرحیوانات سخن بمیان می آید: " و إذا الوحوشُ حُشِرَت "؛ همانطورکه می بینیم حیوانات درمحشور شدن با انسانها مشترکند. علامه طباطبائی (ره) در اینباره می فرمایند: حیوانات نیزمانندآدمیان تا اندازه‌ای ازموهبت اختیار بهره دارند البته نه به آن قوت و شدتی كه درانسانهاست. شاهد مدعا: دربرخی از موارد می‌بینیم كه حیوان بملاحظه نهی صاحبش وازترس شكنجه‌اش یابخاطر تربیتی كه یافته ازانجام عملی خودداری میكندیادرمواردی كه عمل مقرون باموانع است حركاتی نشان می‌دهد كه حاكی ازمردد بودن حیوان درانجام آن كار است. اینها همه دلیلی است بر اینكه در نفوس حیواBنات هم حقیقتی به نام اختیار و استعداد حكم كردن به سزاوار و غیر سزاوار وجود دارد.1 نتیجه آنکه ملاک حشر ، داشتن فهم و شعور است و به استناد قرآن، حیوانات نیز از این نعمت بر خوردارند . هرچند سطح فهم و شعور آنها با انسان مساوی نیست ، اما همان مقدار شعور و درک معارف عقلی و داشتن اختیار سبب می شود که دارای تکلیف باشد و بر اساس همین تکلیف ، تسبیح حق می گویند و نماز می گذارند . روایات معصومان نیز حشر حیوانات و حسابرسی آنها را تأیید می کنند : 1. از ابوذر روایت شده که درحضور پیامبر بودیم، دوگوسفندباشاخ به جان یکدیگر افتادند. پیامبرفرمودند : می دانید چرا آنهابه یکدیگرشاخ میCنند؟ گفتیم نمی دانیم . فرمود :« لکن الله یدری سیقضی بینهما : حق می داند و بزودی میان آنها حکم می کند .» پس انسانها از لحاظ محشور شدن و رسیدن به قصاص و پاره ای امور دیگر مثل انسان ها هستند نه از لحاظ تکلیف . 2. امام صادق (علیه السلام) از آباء گرامی اش نقل می کند : روزی پیامبر اکرم شتری را دید درحالیکه بار سنگینی بر دوشش قرار داشت و او را بسته بودند . پرسید صاحبش کجاست ؟ باید فردای قیامت برای دادخواهی آماده شود .2 3. رُوی عن النبی قال : " مَن قَتَلَ عصفوراً عبثاً جاء یوم القیامة یعج الی الله تعالی یقول : أن هذا قتلنی عبثا لم ینتفع بی و لم یدعنی فأکل من حشارة الارض : از پیامبر گرامی روایتی هست که در قیامت برخی حیوانات شکایت می کنند که خدایا فلانی در حق من ظلم کرد. مرا بی جهت کشت وسودی ازمن نبرد و نگذاشت ازحشرات زمین تغذیه کنم . 3 برخی اشکال کرده اند : غیرازانسان، ازانواع حیوانات هیچ نوعی نیست كه ازموهبت اختیاربرخوردارباشدو باوجود اختیاراست كه حساب و كتاب(حشر) معنا و مفهوم پیدا میكند لذاحیوانات حشری ندارند. ولی این سخن با اخبار و ظاهر آیه 5 سوره تكویر مخالف است. موفق باشید ... پاورقی______________________________________ ____ 1. بحار الانوار / مجلسی /ج 61 / ص 276 2. من لا یحضره الفقیه / شیخ صدوق /ج 2 / ص 191 3. بحار الانوار / مجلسی /ج 61 / ص4 C حشر حیوانات در قیامتEید از گناهان كوچك او سؤال نمى شود گوید از او پرسیدم شفاعت از آن چه گروهى از مؤمنان است، فرمود : پدرم از پدرانش نقل كرده اند كه پیامبر فرمود: شفاعت من مربوط به مرتكبان كبیره از امت من مى باشد و امّا نیكوكاران از آنها پس بر آنها مشكلى وجود ندارد».[11] [1] سوره : الزلزلة آیه :7و 8 [2] تفسیر مجمع البیان ، ذیل آیه 48 سوره نساء ، نویسنده : علامه طبرسی [3] سوره:بقره آیه 162- 161 [4] نحل/29؛ احزاب/64ـ 65؛ زمر/71ـ 72؛ غافر/76؛ تغابن/10؛ بینه/6 و آیات دیگر [5] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏1 ص 424 ، التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص 572 ، الكافي (ط - الإسلامية) ج‏1 ص 434 ، كافي (ط - دارالحدي) ج‏2 ص 392 [6] پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: « عذاب مۆمن در قبر، کفاره ی گناهان اوست.» « علل الشرایع»، الشیخ الصدوق، ج1، ص 192، مکتبة الطباطبایی. « بحار»، ج 6، ص 221: [7] ر.ك: الميزان، ج 12، ص 102 و 103 [8] بحار الانوار ، ج 8 ص 358 ، نويسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏ ، ناشر: دار إحياء التراث العربي‏ ، مكان چاپ: بيروت‏ ، سال چاپ: 1403 ق‏ ، نوبت چاپ: دوم‏ [9] همان ، ص352 [10] همان ص 363 [11] توحید صدوق: باب 63، حدیث 6، ص 407، نويسنده: ابن بابويه، محمد بن على‏ ، محقق / مصحح: حسينى، هاشم‏ ، ناشر: جامعه مدرسين‏ ، مكان چاپ: ايران؛ قم‏ ، سال چاپ: 1398 ق‏ ، نوبت چاپ: اول‏ اعمال خوب بیشتر ازبدǏ خورند؛ (و هدايا و اموالى كه از اين رهگذر به دست مى‏ آورند، در حقيقت آتش سوزانى است.) و خداوند، روز قيامت، با آنها سخن نمى‏ گويد؛ و آنان را پاكيزه نمى‏ كند؛ و براى آنها عذاب دردناكى است. اينان، همانهايى هستند كه گمراهى را با هدايت، و عذاب را با آمرزش، مبادله كرده‏ اند؛ راستى چقدر در برابر عذاب خداوند، شكيبا هستند!! اينها، به خاطر آن است كه خداوند، كتاب(آسمانى) را به حق، (و توأم با نشانه‏ ها و دلايل روشن،) نازل كرده؛ و آنها كه در آن اختلاف مى‏ كنند، (و با كتمان و تحريف، اختلاف به وجود مى‏آورند،) در شكاف و(پراكندگى) عميقى قرار دارند. » [5]و فرمود : « كسانى كه اموال يتيان دیگر عالم تکلیف نیست و در آنجا نافرمانی ای صورت نمی گیرد، به نظر نمی رسد که افراد که به بهشت وارد شده اند، از آن خارج شوند. این مسئله در روایتی از امام صادق (ع) بیان شده است که در مورد بهشت اخروی می فرماید که افرادی که در آنجا وارد می شوند از آنجا خارج نخواهند شد، امام صادق در مورد بهشت آدم چنین می فرماید: از بهشت‏ هاى(باغ های) دنیا بود که خورشید و ماه در آن طلوع می‌کرد، اگر از بهشت‏ هاى آخرت ‏بود، هیچ گاه حضرت آدم از آن خارج نمی شد.(1) این روایت نشان می دهد که بهشت اخروی اخراج ندارد و کسی که به آن وارد شد، از آن اخراج نمی شود. موفق باشید آیا خروج از بهشت ممکن استh &,28>DJPV\bhntz "(.4:@FLRX^djpv| - F ?YA\@_?`>a=c G K | ! # $ & ' ( ) ̓* , + .Ӄ/ 2 3 5 6 7 '9 <: D< N= Y> Z? _@҃AуBЃCσD΃FDGWHTJUKVLXMOQPRQSSPTOWLXMYN[K\C]B^A`@a$bcd بسيار منكر1 ، و غضب از جبينش ظاهر. پس آنچه ملائكه ديگر از تحيت2 و دعا نسبت به من به جا آوردند او به جا آورد وليكن نخنديد و خوشحالى كه ديگران داشتند او نداشت. از جبرئيل پرسيدم كه: اين كيست كه من از ديدن او بسيار ترسان شدم؟ گفت: گنجايش دارد كه از او بترسيدى3، و ما همه از او ترسانيم. اين مالك4 خازن5 جهنم است و هرگز نخنديده است و از روزى كه حق تعالى او را والى6 جهنم گردانيده است تا حال هر روز خشم و غضبش بر دشمنان خدا و اهل معصيت زياده مى‏ گردد. و خدا اين ملك را خواهد فرمود كه انتقام از ايشان بكشد. و اگر با كسى به خنده ملاقات كرده بود يا بعد از اين مى‏ كرد البته بر روى تو مى‏ خننعم در ذکر وتسبیح الهی هستند وهیچ لذتی بالاتراز این برای آنها نیست چون در این درجه از کمال هستند وآنها لذتی که از ذکر وتسبیح الهی می برند مسلما از حضور در کنار حورالعین نمی برند.وبعضی ها نیز به تناسب درجه کمالی پایین تری که دارند متنعم در لذات ظاهری بهشت از قبیل خوردن وآشامیدن ولذت بردن از حورالعین هستند. پس این بستگی به خود افراد دارد واشخاصی هستند که در دنیا آنقدر با نفس خود مبارزه کرده وآن راخوب تربیت کرده اند که از نماز بیشتر از لذتهای شهوانی لذت می برد مانند خیلی از عرفا وعلماء ربانی مانند سید علی قاضی وشاگردان ایشان وخیلی از بزرگان دیگر. 'معاد از نظرصدراNاب می آورد: ظاهر الفاظ قرآن، تصریح دارد به خلود و جاودانگی عذاب جهنم، از جمله: «وَ ما هُمْ بِخارِجِينَ مِنَ النَّارِ»؛ ايشان به هيچ وجه از آتش بيرون نخواهند شد. (بقره، 167) سنت و روایات وارده از طرق ائمه اهل بيت علیهم السلام نيز در این خصوص، آن قدر زياد است كه به حد استفاضه (نزدیک به یقین) رسيده‏ است. (ترجمه الميزان، ج ‏1، ص 622) آیت الله جوادی آملی در این زمینه می گویند: اگرچه مفسران و متکلمان در موارد و مصادیق جاودانه بودن عذاب اختلاف دارند ولی در اصل عذاب جاودان اتفاق نظر دارند، به ویژه در مورد کافران و منکران و دشمنان الهی. (تفسیر موضوعی (معاد در قرآن)، ج 5، ص 48M بندگی خداوند است وانسان زمانی به مقام شامخ انسانیت وکمال خواهد رسید که بندگی خدا را کرده باشد.ماخلقت الجن والانس الا لیعبدون، جن وانسان را خلق نکردم مگر برای اینکه مرا عبادت کنند. اما اولا برای عبادت انگیزه لازم است وثانیا خداوندی که به عبادت انسان نیازی ندارد وبی نیاز از همه چیز می باشد و پرستش وعدم پرستش انسان سود ونفعی به حالش ندارد پس لاجرم ثمره وفایده این عبادت به خود بنده برمی گردد وعبودیت موجب کمال بنده وانسان می گردد.وپاداشهای بهشتی ثمره ونتیجه این عبادت است. همانطور که امیرالمومنین در حدیثی می فرمایند:قومی خدا را به خاطر علاقه به بهشت عبادت می کنند که عبادت تجار است وقومی به خاطر ترس از جهنم که عبادت بندگان است وطائفه ای هم خدا را به خاطر شکر گذاری عبادت می کنند که عبادت آزادگان است.[2]واین نشان می دهد که رغبت به بهشت موجب می شود خیلی ها خدا را عبادت کنند. دلیل دیگر اینکه انسان موجود مختاری است وطبیعتا سودجو ومنفعت طلب می باشد،اگر قرار باشد اعمال خوب وبد فرقی نداشته باشند خیلی ها دنبال خوبی ها نخواهند رفت وفساد وبدی گسترش خواهد رفت ولذا نعمت های بهشتی واینکه خداوند جواب هرخوبی را ده برابر خواهد داد(من جاءبالحسنة فله عشر امثالها) موجب می شود انسان به سمت خوبی گرایش پیدا کند. $هدف خداوند ازوعده به بهشت چیستR8) اما روایات در این زمینه مختلف است: عذاب دائمی برای منکران و کافران و ... است. برخی بر دائمی نبودن عذاب برای اهل ایمان دلالت دارند. برخی نیز بر نجات دوستان خانداون ولایت، دلالت دارند. برخی دیگر بر عذاب دائمی برای دشمنان ولایت اهلبیت(ع) دلالت دارند. برخی نیز بر خروج عده ای از آتش دلالت دارند. بنا بر این: در اصل وجود داشتن عذاب جاویدان و دائمی، شکی نیست کما این که ظاهر آیات قرآن همین دوام عذاب را می رساند. البته روایاتی داریم که عذاب جاودان و دائمی را برای برخی از افراد مانند کافران، منکران و ...، می دانند، نه برای همه افراد؛ لذا در مورد برخی چنین آمده: "... ف0دگار تو کیست؟ دین تو چیست؟ پیغمبر تو کیست؟ پس می‌گوید خداوند پروردگار من است و محمد پیغمبر من و اسلام دین من است پس قبرش تا چشم کار می‌کند وسیع می‌شود و برای او طعام می‌آورند و روح و ریحان بر او وارد می‌شود.(51) و در روایتی امام صادق (ع) می‌فرماید: میت در قبر از پنج چیز سووال می‌شود: از نماز و زکات و حج و روزه و ولایت.(52) از بعض روایات استفاده می‌شود که سووال در قبر اختصاص به کسانی دارد که ایمان خود را خالص نموده و از مومنین خالص یا از کفار خالص باشند و افراد دیگر از مواخذه و سوال آنان صرف نظر می‌شود. امام صادق (ع) می‌فرماید: در قبر از کسی سوال نمی‌شود مگر آن کسی Qنسانی درامتداد هم هستند ومراحل کمالی هستند و,الم برزخ عالمی بالاتر از دنیا وآخرت بالاتر از برزخ است ولی اینها جدای از هم نیستند بلکه به هم ربط دارند ودر عوالم بعدی انسان با سرمایه ای که در ین دنیا جمع کرده زندگی می کند. در مورد پاداش اخروی گفته شد که معاد هم جسمانی است وهم روحانی لذا لذتهای آن نیز هم روحانی وهم جسمانی است ومنظور از جسم هم همان چیزی است که من وشما می فهمیم ودر ین دنیا استعمال می شود.بلکه جسم برزخی وآخرتی شفاف تر ولطیف تر از این جسم دنیا است ولی این ب معنای تغییر یخصوصیات جسمانی انسان به شکلی که 100%با این جسم دنیا تفاوت کند نیست.وظهور آیات مربوط به بهشت نیز همین مساله وحقیقت را می رساند.شما مفصل این توضیح را در کتاب حق الیقین علامه شبر،ج 2،ص145 می توانید مطالعه کنید. نکته دیگر اینکه آنچه از آیات قرآن استفاده می شود بهشت وجهنم ثمره وبروز حقیقت اعمالی است که در این دنیا انجام داده ایم،فمن یعمل مثفال ذرةخیراًیره ومن یعمل مثقال ذرةشراًیره(سوره زلزال)هر کس ذره ای کار خوب ویا بد انجام داده باشد آنرا در قیامت خواهد دید.یعنی اعمال انسان به صورت نعمت ها وعذابهای اخروی ظاهر می شوند.ودقت در همین مساله نشان می دهد که ارتباط محکم ودقیقی بین دنیا وآخرت است.ودو عالم کاملا جدا از هم نیستند. #منظور خدا از پاداش در آخرت چيستSَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَا يُدْخِلُ النَّارَ مُؤْمِناً وَ قَدْ وَعَدَهُ الْجَنَّةَ وَ لَا يُخْرِجُ مِنَ النَّارِ كَافِراً وَ قَدْ أَوْعَدَهُ النَّارَ وَ الْخُلُودَ فِيهَا" امام رضا علیه السلام فرمودند: خداوند تبارک و تعالی، مؤمن را داخل آتش نمی کند در حالی که وعده بهشت به او داده است، و کافر را از آتش خارج نمی کند در حالی که وعده آتش و جاودانه بودن در آن را به او داده است. (الخصال، ج ‏2، ص 608) ●نکته: علامه مجلسی(ره) در مورد جمع بین روایات چنین می آورند: 1. کافران و منکران ضروریات دین اسلام در آتش جاودان خواهند بود، جز مستضعفانی که نقصان عقل ارند، یا حجت بر آنها تمام نشده است. در این صورت امید نجات آنان هست. 2. گروه های غیر شیعه که منکر ضروریات دین اسلام نبوده اند اگر در تعصب شدید و دشمنی با اهلبیت(ع) سخت کوشیده و حجت بر آنها تمام بوده است، نیز در آتش جاودان خواهند بود. اما اگر حجت بر آنها تمام نشده و یا کم عقل بوده اند، باز امید نجاتشان می رود. 3. صاحبان گناهان بزرگ از شیعیان، داخل آتش خواهند شد و مدتی عذاب خواهند چشید، جز این که شفاعت نصیبشان خواهد شد. برخلاف شیعیان راستین که حتی یک نفر آنان هرگز در دوزخ دیده نمی شوند. (بحارالانوار، ج 8، ص 363، ذیل حدیث 41) ,آیا می توان نتیجه گرفت جهنم برای همه ابدی استI - عرب بيابانى - عربى كه ايمان نياورده است. و به سند صحيح از حضرت صادق صلوات‏ الله عليه منقول است كه حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله فرمودند كه: شبى كه به معراج مى‏رفتم در عرض راه صداى مهيبى شنيدم كه از آن خايف شدم. جبرئيل گفت كه: شنيدى يا محمد؟ گفتم: بلى. گفت: اين سنگى بود كه هفتاد سال قبل از اين از كنار جهنم انداخته بودم؛ اكنون به قعرش رسيده است. فرمود كه: بعد از آن ديگر آن حضرت را خندان نديدند تا از دنيا مفارقت فرمود. پس حضرت رسول فرمود كه: چون داخل آسمان اول شدم، هر ملكى كه مرا ديد خندان و خوشحال شد تا آن كه رسيدم به ملكى از ملائكه كه از آن عظيمتر ملكى نديدم، با هيئتىVلام خداوند تاويل كرد؟ ●پاسخ: اهل بهشت دارای مراتبی هستند که دراحادیث اشاره شده وحکماءنیز به آن پرداخته اند ومخصوصا جناب صدرادربحث ماهیت بهشت وجهنم ج9 ص282گفته اند که اهل بهشت بعضی متنعم در ذکر وتسبیح الهی هستند وهیچ لذتی بالاتر از این برای آنها نیست چون در این درجه از کمال هستند وآنها لذتی که از ذکر وتسبیح الهی می برند مسلما از حضور در کنار حورالعین نمی برند.وبعضی ها نیز به تناسب درجه کمالی پایین تری که دارند متنعم در لذات ظاهری بهشت از قبیل خوردن وآشامیدن ولذت بردن از حورالعین هستند. پس در مورد لذات بهشتی صحبت در مورد درجات است ونفی لذات ظاهری بهشت نمی شو بلکه افرادی که از درجه کمالی بالایی برخوردار هستندخود را غرق در تسبیح وتقدیس خدا می کنند.همانطوری که نماز وعبادت برای خیلی سخت است وبا تکلف انجام می دهند ولی در عین حال افرادی هستند که آنقدر از نماز وتهجد لذت می برند که آنرا با هیچ لذت ظاهری ومادی عوض نمی کنند.دوستان اگر شرح حال عرفاوبزرگانی مانند سید علی قاضی طباطبایی وبقیه را بخوانند متوجه این قضیه می شوند. ما در مورد سلمان فارسی داریم که بهشت خوشحال می شود که سلمان وارد آن شود چون سلمان برای بالاتر از بهشت عمل می کرد که خالق بهشت باشد ولذا مقامش بالاتر از لذات ظاهری بهشت است. "نعمت هاي وعده داده شده در قرآنFل پيدا مي­کند. قرآن کريم در اين زمينه مي فرمايد: «و بدا لهم سيئات ما عملوا»[1] «اعمال بدشان در برابر آنان آشکار مي شود.»[2] خداوند متعال می فرماید : « و اينكه براى انسان نیست جز سعى و كوشش او ؛ و اينكه تلاش او بزودى ديده مى‏ شود »[3]و فرمود : « در آن روز مردم به صورت گروه‏هاى پراكنده(از قبرها) خارج مى‏شوند تا اعمالشان به آنها نشان داده شود! پس هر كس به اندازه ذرّه‏اى كار خير انجام دهد آن را مى‏بيند! و هر كس به اندازه ذرّه‏اى كار بد كرده آن را مى‏بيند! »[4]وفرمود :« كسانى كه كتمان مى‏كنند آنچه را خدا از كتاب نازل كرده، و آن را به بهاى كمى مى‏ فروشند، آنها جز آتش چيزى نمىW مي شود. يا تخلف از قوانين راهنمايي و رانندگي گاه موجب تصادفاتي مي شود که سبب زمين گير شدن انسان براي يک عمر مي­شود.اين­گونه مکافات ها نتيجه و لازمه خود عمل و جرم است و کيفر قانوني و قراردادي نيست تا گفته شود که بايد تناسب جرم و مجازات در آن رعايت شود. در نوع سوم مجازات که مخصوص مجازات اخروي است رابطه جرم و مجازات، نه قرارداري است و نه از نوع رابطه تکويني، بلکه يک رابطه قويتري است که در آن بين جرم و مجازات، رابطه «عينيت» و «اتحاد» حکمفرماست. يعني کيفر و مجازات در آخرت تجسم خود عمل است. عذاب اخروي صورت واقعي اعمال بد است که در آنجا خود را نشان داده و به صورت عذاب تمثXش فرد نیکو کار است در مواردي که از نوع جنايت و تجاوز به ديگران باشد.در چنين مجازاتهايي قطعا بايد تناسب جرم و جنايت در نظر گرفته شود.ولي بايد توجه داشت که اين گونه مجازاتها و پاداش ها در جهان آخرت معقول نيست، زيرا نه آخرت جاي عمل است تا عقوبت کردن انسان به اين منظور باشد که دوباره مرتکب کردار زشت نشود و نه جاي تشفي و تسلي خاطر نه جای تشویق. نوع دوم مجازات، کيفر­هايي هستند که رابطه علي و معلولي با جرم دارند، يعني معلول جرم و نتيجه طبيعي آن هستند. اين کيفرها را «مکافات عمل» يا «اثر وضعي گناه» مي گويند. مثلا شرابخواري موجب اختلال اعصاب و تصلب شرائين و ناراحتيهاي کبد---- وَأَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوَازِینُهُ (8) و اما کسی که ترازوهایش سبک است، فَأُمُّهُ هَاوِیَةٌ (9) پناهگاهش « هاویه » است. وَمَا أَدْرَاکَ مَاهِیَهْ (10) و تو چه می دانی « هاویه » چیست؟! نَارٌ حَامِیَةٌ (11) آتشی است سوزان! قارعه / 8 – 11 ---------------- سَأُصْلِیهِ سَقَرَ (26) بزودی او را وارد سقر می کنم! وَمَا أَدْرَاکَ مَا سَقَرُ (27) و تو چه می دانی « سقر » چیست؟! لاَ تُبْقِی وَلاَ تَذَرُ (28) (آتشی است که) نه چیزی را باقی می گذارد و نه چیزی را رها می سازد. لَوَّاحَةٌ لِلْبَشَرِ (29) پوست تن را بکلی دگرگون می کند. مدثر / 26 – 29 8آیا میدانید جهنم چگونه جایی است» سوره یس، آیه 8) است. مؤید این معنا ظاهر جمله (یشربون) و جمله ( یشرب بها) است، كه مى فهماند همین حالا مشغول نوشیدنند، نه اینكه در قیامت مى نوشند، و گر نه مى فرمود " سیشربون"، و" سیشربوا بها" علاوه بر این، نوشیدن، وفا كردن، اطعام نمودن و ترسیدن، همه را در یك سیاق آورده و فرموده " یشربون، یوفون، یخافون، یطعمون" و نیز ذكر تفجیر در جمله " یُفَجِّرُونَها تَفْجِیراً" مؤید دیگرى است، براى اینكه ظهور دارد در اینكه شكافتن چشمه و جارى ساختن آب آن را با اسباب این كار انجام مى دهند، كه همان وفا و اطعام و خوف است، پس حقیقت این اعمال همان تفجیر عین است. 3ویژگیهای شراب بهشتی در قرآن[ اساس تجسم اعمال باشد، و بفهماند وفاى به نذر و اطعام طعام براى رضاى خدا ظاهرش وفا و اطعام طعام است اما باطنش نوشیدن از كاسى است كه مزاجش كافورى است، آن هم از چشمه اى كه به طور مستمر خودشان با اعمال صالح خود مى شكافند، و به زودى حقیقت عملشان در جنة الخلد برایشان ظاهر مى شود، هر چند كه در دنیا به صورت وفا و اطعام طعام است. در نتیجه دو آیه مورد بحث در مجراى امثال آیه («إِنَّا جَعَلْنا فِی أَعْناقِهِمْ أَغْلالًا فَهِیَ إِلَى الْأَذْقانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ؛ ما هم (چون ایشان كافر شدند) بر گردن آنها تار نخ (زنجیرهاى عذاب) نهادیم در حالى كه سر بلند كرده و چشم بر بسته اند\ین" عبارت است از شكافتن زمین براى جارى ساختن آب هاى زیر زمینى، و ما ناگزیریم در اینجا تفجیر عین را حمل كنیم بر صرف خواستن آن، چون این معنا مسلم است كه جارى ساختن چشمه هاى بهشتى نیازمند بیل و كلنگ نیست، آرى نعمت هاى بهشتى به جز خواست و اراده اهل بهشت هیچ هزینه دیگرى لازم ندارد، هم چنان كه فرمود: «لَهُمْ ما یَشاؤُنَ فِیها؛ اهل بهشت هر چه را بخواهند دارند» ( سوره ق، آیه 35). این دو آیه تنعم ابرار را بیان مى كند، كه چگونه از شراب بهشت و آخرت متنعم مى شوند، دیگران هم دو آیه مورد بحث را به همین معنا تفسیر كرده اند، و بعید نیست كه این دو آیه در مقام بیان حقیقت عمل صالح آنان بنمی‌شود. نه معاد تنها روحانى است و نه فقط جسمانی، و نه روحانى و نیمه جسمانى است، بلکه جسمانى است که قابل انطباق با قوانین آن عالم باشد، و منافاتى با آیات ندارد؛ آیاتى مانند:"حور مقصورات فى الخیام... متّکئین على رفرف خُضر و عبقرى حسان؛ زن ها و مردهاى آن جا هیچ‌یک از زشتی‌ها و بدى هاى اخلاقى و جسمانى را که در این جا داشته‌اند، نخواهند داشت و کیفیت مکان و تخت و قصر و خیمه و فرش و یا آن چه در دنیا است، متفاوت است". ________________________ [1]ناصر مکارم، پیام قرآن، ج 5، ص 355. [2] ناصر مکارم، معاد و جهان پس از مرگ، ص 311. چه دلیل دارد که باز ما در سرای باقی به صورت جسم مادی موجود باشیم^؛ درختان را سبز می‌کند؛ شما را از هیچ (عدم) به‌وجود آورد". این ها همه براى رفع استبعاد منکران معاد است. بنابراین عقیده داریم معاد روحانى و جسمانى است و مراد از جسمانى بودن، جسمانى است که منطبق با قوانین آن جهان باشد، یعنى قابلیت جاودانگى داشته باشد؛ پوسیده و خراب نشود؛ ضعیف و زشت و پیر نشود. البته کیفیت جسمانى بودن را نمی‌فهمیم. این که بعضى گفته‌اند جسمى شبیه به اتر یا نور یا جسم لطیفى که از نظر زمان و مکان فعّال است و حتّى قادر به عبور از موانع می‌باشد یا شبیه امواج است، صحیح به‌نظر نمی‌رسد.[2] بنابراین نظریه هیچ کدام از اشکالات، بر معاد جسمانى و روحانى وارد ]ست، ممكن هم هست به خاطر اختصاص منصوب شده، و تقدیر كلام" أخص عینا" بوده باشد یعنى نوشیدن از كاس را كه از هر كاسى نیست، بلكه آن كاس را اختصاص مى دهم به چشمه اى كه چنین و چنان است. و كلمه" شرب هم به خودى خود متعدى مى شود، و مى گویى: " شربت الماء- آب را نوشیدم"، و هم با حرف باء متعدى مى شود، و مى گویى: " شربت بالكاس- با كاسه نوشیدم" پس هر دو یك معنا را مى رساند. و اگر از نوشندگان آن كاس تعبیر به عباد اللَّه كرد، براى این بود كه اشاره كند به اینكه اگر از آن كاس مى نوشند به خاطر این است كه به زیور عبودیت آراسته شدند، و به لوازم آن عمل كردند، این معنا از سیاق فهمیده مى شود. و" تفجیر ` نوشانده مى شوند كه اندرونشان را از هم متلاشى مى كند؟». و: سوره انسان آیه 5 و 6 خداوند در این سوره می فرماید: «إِنَّ الْأَبْرارَ یَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كانَ مِزاجُها كافُوراً (5) عَیْناً یَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ یُفَجِّرُونَها تَفْجِیراً؛ و نیكوكاران عالم (كه حضرت على و فاطمه و حسن و حسین ع و شیعیانشان به اجماع خاصه و اخبار عامه مقصودند) در بهشت از شرابى نوشند كه طبعش (در لطف و رنگ و بوى) كافور است. از سرچشمه گوارایى آن بندگان خاص خدا مى نوشند كه به اختیارشان هر كجا خواهند جارى مى شود». كلمه" عینا" اگر منصوب شده به خاطر حذف حرف جر بوده، و تقدیر آن" من عین" بوده اaٌ مِّنْ عَسَلٍ مُّصَفًّى وَ لهَُمْ فِیهَا مِن كلُ ِّ الثَّمَرَتِ وَ مَغْفِرَةٌ مِّن رَّبهِِّمْ كَمَنْ هُوَ خَلِدٌ فىِ النَّارِ وَ سُقُواْ مَاءً حَمِیمًا فَقَطَّعَ أَمْعَاءَهُمْ؛ ترجمه: توصیف بهشتى كه به پرهیزگاران وعده داده شده، چنین است: در آن نهرهایى از آب صاف و خالص كه بدبو نشده، و نهرهایى از شیر كه طعم آن دگرگون نگشته، و نهرهایى از شراب (طهور) كه مایه لذّت نوشندگان است، و نهرهایى از عسل مصفّاست، و براى آنها در آن از همه انواع میوه ها وجود دارد و (از همه بالاتر) آمرزشى است از سوى پروردگارشان! آیا اینها همانند كسانى هستند كه همیشه در آتش دوزخند و از آب جوشانbییهاى بهشت) مى نگرند! در چهره هایشان طراوت و نشاط نعمت را مى بینى و مى شناسى! آنها از شراب (طهور) زلال دست نخورده و سربسته اى سیراب مى شوند! مهرى كه بر آن نهاده شده از مشك است و در این نعمتهاى بهشتى راغبان باید بر یكدیگر پیشى گیرند! این شراب (طهور) آمیخته با «تسنیم» است، همان چشمه اى كه مقرّبان از آن مى نوشند». د: سوره محمد، آیه 15 خداوند در این سوره می فرماید:«مَّثَلُ الجَْنَّةِ الَّتىِ وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِیهَا أَنهَْرٌ مِّن مَّاءٍ غَیرِْ ءَاسِنٍ وَ أَنهَْرٌ مِّن لَّبنَ ٍ لَّمْ یَتَغَیرَّْ طَعْمُهُ وَ أَنهَْرٌ مِّنْ خَمْرٍ لَّذَّةٍ لِّلشَّرِبِینَ وَ أَنهَْeر و بهشت و دوزخ استفاده می‌شودکه در جهان آخرت روح انسان وارد جسم مادى که در دنیا داشت مى شود، یعنى همان جسم دنیوى زنده می‌شود . در این جا اشکال شما وارد می‌شودکه اجزاى انسان‌هاى قبلى که جزء انسان‌هاى دیگر شده باشد، چگونه با این نظریه قابل جمع است؟ این شبهه معروف به شبهة آکل و مأکول است و از قدیم مطرح بوده است. از این شبهه جواب هایى داده‌اند: از آیات در زمینة معاد جسمانى استفاده می‌شود آخرین بدن انسان به فرمان خدا زنده می‌شود و آمادة حساب و جزا می‌شود . از طرفى یک بدن ممکن نیست به تمام معنا متّحد با بدن دیگرى شود و تمام بدن اوّل، تمام بدن دوم گردد، بلکه بدن اوfّل تنها می‌تواند جزئى از بدن دوم را تشکیل دهد، زیرا بدن دوم باید قبلاً وجود داشته باشد تا همه یا قسمتى از بدن اوّل را از طریق تجزیه، جزء خود سازد.[1] امّا نظریة سوم این بود که روح به بدم مثالى (نیمه جسم، یا جسم لطیف) بر می‌گردد و روح انسانى به بدنى که با قوانین آن دنیا سازش داشته باشد بر می‌گردد، چون این بدن عنصرى با خصوصیاتى که در دنیا دارد، قابلیت براى همیشه زیستن ندارد و متغیر و زوال پذیر است. بنابراین بدن انسان در آن دنیا در قالبى ریخته می‌شودکه هر کس آن را ببیند، این همان شخص است که در دنیا بود. این امام حسین است یا این عمر سعد است یا این یزید می‌باشد و این معا_ویه. در این صورت بحث آکل و مأکول و آن شبهات وارد نمى شود، همان‌طور که حورالعین بهشتى و میوه‌هاى آن، مسلّماً مانند زن ها و میوه‌هاى دنیا نخواهد بود. بنابراین وقتى انسان از آن دنیا سر بر مى آورد، با قوانین حاکم بر آن دنیا زنده می‌شودو داراى جسمى که قابلیت انطباق با قوانین آن دنیا را داشته باشد، خواهد داشت. آیاتى از قبیل "ما قادریم حتى سر انگشتان شما را دوباره جمع‌آورى کنیم"در مقابلة استبعادى است که منکران معاد داشتند. آنان می‌گفتند اصلاً نمی‌شود انسان دوباره زنده شود. قرآن می‌فرماید"نمی‌شود و هیچ استبعادى ندارد، همان‌طور که خداوند زمین مرده را زنده می‌کنcبیهای آشامیدنیها و شرابهای دنیا را دارد ولی بدیها و ضررهای آنها را ندارد، خمار، درد سر و پریدن عقل از سر دیگر ندارد: «لا یصدعون عنها و لا ینزفون» آنجا دیگر دردسر و از خود بیخود شدنی وجود ندارد (واقعه/19). ج: سوره مطففین (کم فروشان)، آیات 23 تا 28 خداوند در این سوره می فرماید: «عَلىَ الْأَرَائكِ یَنظُرُونَ* تَعْرِفُ فىِ وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعِیمِ* یُسْقَوْنَ مِن رَّحِیقٍ مَّخْتُومٍ* خِتَمُهُ مِسْكٌ وَ فىِ ذَلِكَ فَلْیَتَنَافَسِ الْمُتَنَفِسُونَ* وَ مِزَاجُهُ مِن تَسْنِیمٍ* عَیْنًا یَشْرَبُ بهَِا الْمُقَرَّبُونَ؛ بر تختهاى زیباى بهشتى تكیه كرده و (به زیبال به معقول و عامل به معمول که هر کسی زرع و زارع و مزرعه و بذر خود است، ریزاننده ی آن آب و خوراننده آن و جزع و فزع کننده، همه خود اویند و هیچ چیز بیرون از او نیست مانند اینکه کسی در خواب می بیند چند نفر جمع شده اند و می خواهند او را درون آب داغ بیندازند و او فریاد می کشد و آنها را نفرین می کند ولی وقتی بیدار می شود می بیند نه کسی بوده که او را در آب داغ بیندازید و نه آب داغی در میان بود معلوم می شود تمام این ها را نفس خودش انشاء نموده است و او خیال می کرده که از بیرون است. منبع: شرح رسالۀ رابطه علم و دین علامه حسن حسن زاده املی.شارح: حضرت استاد داود صمدی آملی. 1منشآت بهشتیh، همه مثال هم هستند نه مثل هم. البته می شود هم در بعضی از تعبیرات معنای مِثل را همان مثال دانست. تعبیر شریف تر آن است، که بگوییم قیامت نیز به منزله ی تصریف وجودی انسان است. مثلاً به ظاهر کلمه ی« ضرب» سه حرفِ «ضاد و راء و باء» است، اما اگر آن را بگردانید و هر کدام از اینها به صیغه های گوناگون تبدیل گردد صد و چهارده صیغه می شود، گاهی یضرب می شود گاهی ضارب، زمانی مضروب و بعضی اوقات هم لم یضرب. پس در قیامت نیز یک شخص خودش را به انحاء گوناگون مشاهده می کند گاهی خودش را آتش مشاهده می کند و فریاد می کشد گاهی هم می بینید در خلق خود آب داغ می ریزید که بر اساس اصل رصین اتحاد عاقiرون بدان ضمیمه نمی کنند. می توان این حقیقت را اینگونه تعبیر کرد که انسان آنچه را که در بهشتمی نگرد همه به مثال آنهایی است که در دنیا انجام داده نه مثل آنها زیرا فرق است بین مثل و مثال. «مِثل» به دو چیز گفته می شود که در ذاتشان با هم متباین اند اما «مثال» دو چیز را گویند که در حقیقتِ ماهیت و ذاتشان یک چیز هستند و از همدیگر حکایت می کنند. بر این اساس گفتیم که انسان آنچه را که در بهشت می نگرد همه به مثال آنهایی است که در دنیا ساخته نه مثل آنها. مثلاً شاید ما به صورت متعارف بگوییم «ضرب» مثل «یضرب» است در صورتی که باید گفته شود «ضرب» و «یضرب» و دیگر صیغه های مشتق از این صیغg لَذَّةٍ لِّلشَّرِبِینَ* لَا فِیهَا غَوْلٌ وَ لَا هُمْ عَنهَْا یُنزَفُونَ ؛ جز بندگان مخلص خدا (كه از این كیفرها بركنارند)! براى آنان [بندگان مخلص ] روزى معیّن و ویژه اى است، میوه ها (ى گوناگون پر ارزش)، و آنها گرامى داشته مى شوند ... در باغهاى پر نعمت بهشت. در حالى كه بر تختها رو به روى یكدیگر تكیه زده اند، و گرداگردشان قدحهاى لبریز از شراب طهور را مى گردانند شرابى سفید و درخشنده، و لذّتبخش براى نوشندگان شرابى كه نه در آن مایه تباهى عقل است و نه از آن مست مى شوند!. می فرماید: « بکأس من معین» و جامهایی از آب جاری، جامهایی از آشامیدنیهای جاری اما آشامیدنیهایی که تمام خk این پنج سوره و آیات مربوط به این قرارند: الف:- سوره واقعه (اشاره به روز قیامت)، آیات 18 و 19. خداوند در این سوره می فرماید: «بِأَكْوابٍ وَ أَباریقَ وَ كَأْسٍ مِنْ مَعینٍ» (واقعه،18) ترجمه: "با کوزه ها و ابریق ها و جامهایی از شراب روان که از آن سر درد نگیرند و مست نشوند ..." ب: سوره صافات (در صف یا رده قرار گیرندگان)، آیات 40 تا 47 خداوند در این سوره می فرماید: «إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ* أُوْلَئكَ لهَُمْ رِزْقٌ مَّعْلُومٌ* فَوَكِهُ وَ هُم مُّكْرَمُونَ* فىِ جَنَّتِ النَّعِیمِ* عَلىَ سُرُرٍ مُّتَقَبِلِینَ* یُطَافُ عَلَیهِْم بِكَأْسٍ مِّن مَّعِینِ * بَیْضَاءj که در جهنم می باشد همه به اراده ی خودش انشاء شده و هیچ چیز از قبل ساخته شده نیست. بع بیان دیگر در عوالم ما فوق چیزی را که بهشتی و جهنمی بر اساس اعمالشان ساخته اند بر ایشان تجلّی می دهد که «آخرت تجلّی و ظهور دنیا است» پس آخرت، نشئه مستقل و جدایی نیست که انسان در آنجا چیزهای جداگانه ای از اعمال خود را ببیند بلکه جهنمی خود جهنم می شود. بر همین اساس استاد بزرگوارمان در کتاب عرشی هزارو یک کلمه می فرمایند:« خدا بهشتی را به بهشت نمی برد بهشتی خود بهشت می شود» این شدن را تعبیر به معرفت شهودی و معرفت ذوقی می کنند که بعد از این نشئه هرکسی هر آنچه را که شد همان است و چیزی را از ب~ی نیل به جواب به چند مقدمه توجه شما را جلب می کنم: 1.خداوند به انسان محدود بودن زمان تکلیف را تذکر داده است: انسان در دنیا مکلف به انجام تکالیفی شده است که تاثیر بسزایی در آینده او داشته و ابدیت او را می سازد خدا چون مربی انسان ها است تذکرات لازم را برای طی این مسیر داده است. خوب و بد او را به دو طریق یکی درون-فالهمها فجورها و تقویها [1]- و یکی بیرون- 124 هزار پیامبر- به او آموزش داده و حتی میزان تاثیر گذاری هر یک از افعال اختیاری اش را مبسوطا برای او شرح داده است . 2. بايد دانست عذاب ابدي شامل کساني مي شود که در مقابل حق گردن کشی کرده و راه حق را بر روی خود و دیگران بسته انlین دنیا منافات ندارد. صائب تبریزی در دو بیت زیر و خواجوی کرمانی در دو بیت بعد، با مضامین مشابه، به حلال بودن باده در بهشت بر اساس همین آیات اشاره دارند: جهان بهشت شد از نو بهار باده بیار *** که در بهشت حلال است باده نوشیدن بهشت نقد شده ست از شکوفه باده بیار *** که در بهشت حلال است جام احمر عیش به باغ باده گلگون چرا حرام بود *** اگر به گلشن رضوان حلال خواهد بود نتوان گفت که می در نظرت هست حرام *** زان که در گلشن فردوس بود باده حلال از پنج سوره ای که در آن ها وعده شراب بهشتی داده شده، چهار سوره اول شامل آیات مکی، قبل از هجرت پبامبر به مدینه، و سوره پنجم شامل آیات مدنی است.o است. ولی در زبان عربی، واژه شراب به معنی نوشیدنی و شربت است و هرگاه مقصود شراب مسکر و مستی آور باشد آن را غالبا خمر (با فتح اول و سکون دوم و سوم) می نامند. احتمالا کلمات تخمیر، مخمر، خمیر، خمره، مخمور، خمار (با ضم اول) و خمار (با فتح اول و تشدید دوم به معنی باده فروش) با خمر هم ریشه هستند. شرابخواری تا نخستین سالهای ظهور اسلام، که پیامبر اسلام در مکه بودند، هنوز ادامه داشت. در چهار سوره از قرآن کریم به مومنان وعده خمر یا شراب در بهشت داده شده است، شرابی بهشتی که مستی نمی آورد، سر درد نمی دهد، لذت بخش است، و چون مسکر یا مستی آور نیست به همین جهت با روح قوانین قرآن برای اrه و ابدی در مورد برخی افراد و اختصاص به کافران و مشرکان و منکران خدا و ... دارد، و عموم افراد، ولو مرتکب گناه کبیره پس از چشیدن عذاب و پاک شدن، در نهایت در بهشت جاودان الهی جای خواهند گرفت. 2. در مورد گناه، این مجازات، اثر و نمود تکوینی آن عمل است و چیزی اضافه نیست، و در مورد نیکی ها، یک ثواب به عنوان مزد آن است و نُه تای دیگر از باب فضل و رحمت الهی است. «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلا يُجْزى‏ إِلاَّ مِثْلَها وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ»؛ هر كس كار نيكى بجا آورد، ده برابر آن پاداش دارد، و هر كس كار بدى انجام دهد، جز بمانند آن، كيفر نخواهد ديد و ستمى بر آنها نخواهد شد. (انعام، 160) 3. فضل و رحمت خداوند خیلی بیشتر و گسترده تر از غضب خداوند است. 4. گناه و عمل زشت باعث پایین آمدن قابلیت و ظرفیت دریافت رحمت می شود. بنابر این: این گونه نیست که خداوند برای گناه، عذاب چند برابر و برای عمل نیک هم ثواب چند برابر بدهد تا بگوییم این چند برابرها را نمی خواهیم. خداوند برای عمل نیک، یک ثواب و نُه برابر آن را از باب رحمت می دهد، ولی برای گناه و عمل زشت، فقط به همان اندازه جزا می دهد و این نمود و اثر تکوینی آن گناه است، نه این که چیزی بر آن اضافه شده باشد. -خدایا بیا با هم یه معامله بکنیمZِّکُمْ فَمَن شَاءَ فَلْیُوْمِن وَمَن شَاءَ فَلْیَکُفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِینَ نَاراً أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِن یَسْتَغِیثُوا یُغَاثُوا بِمَاءٍ کَالْمُهْلِ یَشْوِی الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقا (29) بگو: « این حق است از سوی پروردگارتان! هر کس می خواهد ایمان بیاورد، و هر کس می خواهد کافر گردد. » ما برای ستمگران آتشی آماده کرده ایم که سرا پرده اش آنان را از هر سو احاطه کرده است. و اگر تقاضای آب کنند، آبی برای آنان می آورند که همچون فلز گداخته صورت ها را بریان می کند. چه بد نوشیدنی، و چه بد محل اجتماعی است! » کهف / 29 -------uعی که حب مال ودنیا به انسان رو می کند این عقب گرد شروع می شود والا روزی بود که طلحه وزبیر برای اسلام حاضر بودند جانشان را فدا کنند ولی زمانی که پول وثروت به آنها رو آورد دنیا زده شدند وبه خاطر مقام با امام زمان خویش که بیعت کرده بودند جنگیدند، فلذا انسان باید همیشه هوشیار باشد که به خاطر مال واموال واولاد دین وارزشهای اخلاقی را نبازد. البته در کنار این مساله مسلمانان نمونه ای هم در گذشته وحال بوده اند، نمونه بارز آن جوانانی بودند که در جنگ تحمیلی برای دفاع از اسلام و کشور چه فداکاریها نکردند، ونبوغهایی که از خود نشان دادند مثل شهید حسن باقری وهزاران مانند او، ومvثل شهید چمران که با وجود اینکه دانشمندی بزرگ بود ولی به خاطر کودکان بی سرپرست لبنان ومردمی که از جانب اجانب به ذلت کشیده بودند آنجا سفر کرد ویکی از ثمرات این تلاش ها حزب الله الان است که افتخاری برای همه مسلمانها است. البته اگر خود تامل کنید از این نمونه ها در تاریخ اسلام زیاد است که افتخارات بزرگ دنیا هستند فلذا باید همه جوانب را مد نظر گرفت وقضاوت کرد. قرآن در دو جا فرموده است وما تقدموا لأنفسکم من خیر تجدوه عندالله (بقره/110و مزمل/20) هر آنچه از نیکیها برای خود پیش فرستید آنرا در پیشگاه خود خواهید یافت. پس صحبت از فرستادن اعمال نیک است که در راس آنها نیز خدمت به خwق الله می باشد به اندازه ای که شیخ صدوق در خصال از رسول خدا(ص) روایت می کند که هر کس خاری را از سر راه مسلمانی بر دارد بهشت بر او واجب می شود. وبه تعبیر شهید بهشتی بهشت را به بها می دهند نه به بهانه، واینها همه نشانگر این است که مسلمانی که می خواهد بهشت را کسب کند باید تلاش کند واگر عمل نداشته باشد وبر عکس اعمال خلاف مانند ربا خواری ومفاسد اقتصادی وخوردن حق مردم به گردنش باشد اسم مسلمانی نه تنها کاری برای او نمی کند بلکه وضعش بدتر هم است چون آبروی مسلمانها را هم برده است. خلاصه سخن اینکه دوست عزیز عمل زشت وگناه برای مسلمان شوم تر وعقاب بیشتری دارد تا نسبت به غیر مسل}ان وچه جالب در احادیث ما اشاره کرده اند که در قیامت هفتاد گناه از جاهل بخشیده خواهد شد در حالی که یک گناه از عالم بخشیده نخواهد شد، فلذا حال شخص مستضعف نسبت به مسلمان گناهکار خیلی بهتر است چون او جاهل بوده ولی این با علم به گناه بودن این گناه را انجام داده است ومساله زمانی سخت تر است که این گناهان حق الناس باشد که خدا حق خود را می بخشد ولی حق الناس را نمی بخشد. اگر به این احادیث که تنها جرعه ای از اقیانوس است دقت بفرمایید بیشتر متوجه تاکید اسلام بر عمل وخدمت به بندگان خواهید شد. از پیامبر اسلام نقل ده است که هر کس گرهی از کرا بردار بگشاید خداوند در قیامت گرهی از او yردند ودر واقع از موقعی که حب مال ودنیا به انسان رو می کند این عقب گرد شروع می شود والا روزی بود که طلحه وزبیر برای اسلام حاضر بودند جانشان را فدا کنند ولی زمانی که پول وثروت به آنها رو آورد دنیا زده شدند وبه خاطر مقام با امام زمان خویش که بیعت کرده بودند جنگیدند، فلذا انسان باید همیشه هوشیار باشد که به خاطر مال واموال واولاد دین وارزشهای اخلاقی را نبازد. البته در کنار این مساله مسلمانان نمونه ای هم در گذشته وحال بوده اند، نمونه بارز آن جوانانی بودند که در جنگ تحمیلی برای دفاع از اسلام و کشور چه فداکاریها نکردند، ونبوغهایی که از خود نشان دادند مثل شهید حسن باقری zهزاران مانند او، ومثل شهید چمران که با وجود اینکه دانشمندی بزرگ بود ولی به خاطر کودکان بی سرپرست لبنان ومردمی که از جانب اجانب به ذلت کشیده بودند آنجا سفر کرد ویکی از ثمرات این تلاش ها حزب الله الان است که افتخاری برای همه مسلمانها است. البته اگر خود تامل کنید از این نمونه ها در تاریخ اسلام زیاد است که افتخارات بزرگ دنیا هستند فلذا باید همه جوانب را مد نظر گرفت وقضاوت کرد. قرآن در دو جا فرموده است وما تقدموا لأنفسکم من خیر تجدوه عندالله (بقره/110و مزمل/20) هر آنچه از نیکیها برای خود پیش فرستید آنرا در پیشگاه خود خواهید یافت. پس صحبت از فرستادن اعمال نیک است که در را{س آنها نیز خدمت به خلق الله می باشد به اندازه ای که شیخ صدوق در خصال از رسول خدا(ص) روایت می کند که هر کس خاری را از سر راه مسلمانی بر دارد بهشت بر او واجب می شود. وبه تعبیر شهید بهشتی بهشت را به بها می دهند نه به بهانه، واینها همه نشانگر این است که مسلمانی که می خواهد بهشت را کسب کند باید تلاش کند واگر عمل نداشته باشد وبر عکس اعمال خلاف مانند ربا خواری ومفاسد اقتصادی وخوردن حق مردم به گردنش باشد اسم مسلمانی نه تنها کاری برای او نمی کند بلکه وضعش بدتر هم است چون آبروی مسلمانها را هم برده است. خلاصه سخن اینکه دوست عزیز عمل زشت وگناه برای مسلمان شوم تر وعقاب بیشتری دار|د تا نسبت به غیر مسلمان وچه جالب در احادیث ما اشاره کرده اند که در قیامت هفتاد گناه از جاهل بخشیده خواهد شد در حالی که یک گناه از عالم بخشیده نخواهد شد، فلذا حال شخص مستضعف نسبت به مسلمان گناهکار خیلی بهتر است چون او جاهل بوده ولی این با علم به گناه بودن این گناه را انجام داده است ومساله زمانی سخت تر است که این گناهان حق الناس باشد که خدا حق خود را می بخشد ولی حق الناس را نمی بخشد. اگر به این احادیث که تنها جرعه ای از اقیانوس است دقت بفرمایید بیشتر متوجه تاکید اسلام بر عمل وخدمت به بندگان خواهید شد. از پیامبر اسلام نقل ده است که هر کس گرهی از کرا بردار بگشاید خداوند در قیامت گرهی از او خواهد گشود، وهر کس در پی رفع حاجت برادی دینی اش باشد خدا در پی رفع حاجت او خواهد بود، وهر کس عیبی از برادر ش بپوشاند، خداوند عیوب او را در دنیا وآخرت خواهد پوشاند و هر کس در پی کمک به برادر ش باشد خدا در کمک او خواهد بود( ملا صدرا، شرح اصول کافی، ج2، ص272) اسلام اینهمه توصیه وتشویق به کمک دیگران می کند آنوقت نا انصافی نیست بخاطر اعمال بد بعضی مسلمان نماها اسلام را زیر سوال ببریم؟! قانون خوب است ولی وقتی اجرا نمی شود ایراد از قانون نیست بلکه از مردمی است که به این قانون عمل نمی کنند ودودش در چشمان خودشان می رود مثل قضیه راهنمایی ورانندگی. چندسوالخواهد گشود، وهر کس در پی رفع حاجت برادی دینی اش باشد خدا در پی رفع حاجت او خواهد بود، وهر کس عیبی از برادر ش بپوشاند، خداوند عیوب او را در دنیا وآخرت خواهد پوشاند و هر کس در پی کمک به برادر ش باشد خدا در کمک او خواهد بود( ملا صدرا، شرح اصول کافی، ج2، ص272) اسلام اینهمه توصیه وتشویق به کمک دیگران می کند آنوقت نا انصافی نیست بخاطر اعمال بد بعضی مسلمان نماها اسلام را زیر سوال ببریم؟! قانون خوب است ولی وقتی اجرا نمی شود ایراد از قانون نیست بلکه از مردمی است که به این قانون عمل نمی کنند ودودش در چشمان خودشان می رود مثل قضیه راهنمایی ورانندگی. آیا سادات هم به جهنم می روند . اینها با اینکه می دانستند خدایی هست و حجّت بر آنها تمام شده بود باز ایمان نیاوردند ؛ و نه تنها ایمان نیاوردند در مقابل خدا صف آرایی کرده و راه حق را بر روی مردم بستند ؛ نظیر ابلیس که از روی علم و از سر عناد با خدا ، راه حق را بر مردم می بندد یا مثل ابن ملجم که با کشتن امیر المو منین (ع) تمام بشریت را از هدایت آن حضرت محروم کرد . چنين کساني اگر تا ابد هم عمر کنند باز هم به روش خود ادامه خواهند داد ؛ چون جوهره انسانی وجودشان را نابود کرده اند و راه بازگشت را به روی خودشان بسته اند اینها مانند کسی هسند که با اختیار خود از بالای یک آسمان خراش می پرد چنین کسی حتی اگر در وسط اه پشیمان هم شود راه بازگشت ندارد . 3.افراد در این دار تکلیف ، راه خود را انتخاب کرده اند و اگر تا ابد هم در روی زمین بمانند باز تغیر روش نخواهند داد و هر چه پیش می روند در راه خود راسخ تر و پا برجا تر می شوند .برای همین زندگی آنها پس از مرگ بر همین روال خواهد بود. وابدیت آنها بر روش آنها در زندگی دنیایی آنها تنظیم خواهد شد. حدیث زیر گویای این مطب است: َقالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع): إِنَّمَا خُلِّدَ أَهْلُ النَّارِ فِي النَّارِ لِأَنَّ نِيَّاتِهِمْ كَانَتْ فِي الدُّنْيَا أَنْ لَوْ خُلِّدُوا فِيهَا أَنْ يَعْصُوا اللَّهَ أَبَداً وَ إِنَّمَا خُلِّدَ أَهْلُ الْجََّةِ فِي الْجَنَّةِ لِأَنَّ نِيَّاتِهِمْ كَانَتْ فِي الدُّنْيَا أَنْ لَوْ بَقُوا فِيهَا أَنْ يُطِيعُوا اللَّهَ أَبَداً فَبِالنِّيَّاتِ خُلِّدَ هَؤُلَاءِ وَ هَؤُلَاءِ ثُمَّ تَلَا قَوْلَهُ تَعَالَى- قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى‏ شاكِلَتِهِ قَالَ عَلَى نِيَّتِه »[2] امام صادق عليه السّلام فرمود: اهل دوزخ از اين رو در دوزخ جاودان باشند كه نيّت داشتند اگر در دنيا جاودان باشند هميشه نافرمانى خدا كنند و اهل بهشت از اين رو در بهشت جاودان باشند كه نيت داشتند اگر در دنيا باقى بمانند هميشه اطاعت خدا كنند، پس اين دسته و آن دسته بسبب نيّت خويش جاودانى شدند، سپس قول خداکه چیزی به انسان می رسد و در لابدی این رسیدن به انسان لذتی عارض میشود. می توان گفت تمام لذائذ مادی خرد و کلان در پیر و جوان ، مرد و زن همه و همه از لذت انفعالی است و کمتر موردی یافت می شود که لذت فعلی باشد. مثال لذت انفالی مانند خوردن و تمام لذائذ مادی و مثال لذت فعلی همان لذتی است که یک معلم در جهت تعلم به دیگران می برد.که البته این هم لذتی معنوی است تفاوت لذت فعلی با انفعلانی مانند تفاوت حس رئیس بودن و مرئوس بود است . در بهشت هم لذائذ فعلی هستند و چون انسان تنها منفعلانه لذت نمی برد بلکه لذت فعلی می برد تنوعش هم دست خود انسان است لذا می بینیم هیچ وقت بهشت برای بهشر مى‏ کنند به خلاف لذت‏هاى آخرت که از باب فعل و تأثیر و انشاء نفس‏ اند. در روایت آمده است که فرشتگان باید از اهل بهشت اجازه بگیرند تا برآنان وارد شوند و بالاترین سلطنت‏ها همین است که اهل بهشت هر چه اراده کننده بشود این کلام بسیار زیبا و نیازمند توضیح بیشتر است. اول باید معنی لذت فعلی انفعال مشخص شود. ما دو گونه لذت داریم . الف:لذت فعلی ب:لذت انفعالی لذت فعلی اینست که انسان به خاطر صدور یک چیزی لذت ببرید.یعنی چیزی به اون اضافه یا حمل نمی گردد تا لذت ببرید بلکه صدور چیزی از انسان باعث لذت بردن می شود اما لذت انفعالی این گونه نیست.چیزی از انسان صادر نمی شود بلتیان که از لذائذ فعلی برخوردارند ملال آور و خستگی آور نیست. علت اینکه می بینیم لذائذ مادی ملال آور هست به این خاطر است که در لذائذ مادی تکرار وجود دارد اما لذت فعلی تکراری نیست بلکه احداث چیزهایی است که نبوده و همچنین در لذت انفعالی چون لذت بردن محدود است به محدوده ادراکات و حواس وتنوعی ندارد یکنواختی و ملالت می آورد اما در لذت فعلی که لذت محدود به ادراکات نیست بلکه کاملا تحت اختیار انسان است هرگز ملالی نیست زمانیکه لذت منعلانه باشد لذت بردن هم محدود به حد و مرز حواس و ادراکات است اما وقتی فعلی باشه کاملا تحت اختیار نفس است 0بهشت در منظر علامه حسن زاده آملی  تعالى را تلاوت نمود: «بگو هر كس طبق شاکله ی خويش عمل مي كند » فرمود: يعنى طبق نيّت خويش. خداوند متعال در باره اهل جهنم فرمود :« حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ ،لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فيما تَرَكْتُ كَلاَّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ » [3] « (آنها هم چنان به راه غلط خود ادامه مى‏ دهند) تا زمانى كه مرگ يكى از آنان فرارسد، مى‏گويد: «پروردگار من! مرا بازگردانيد! شايد در آنچه ترك كردم(و كوتاهى نمودم) عمل صالحى انجام دهم!» (ولى به او مى‏گويند:) چنين نيست! اين سخنى است كه او به زبان مثلهای دنیوی مثال آورده؟ که اگر واقعا مثلا خوردنی و نوشیدنی وجود دارد ما نیز در بهشت {یا جهنم} موجودات مادی محسوب میشویم و این چه دلیلی دارد که باز جسم را با خود یدک بکشیم؟ و من الله توفیق ●پاسخ: سلام علیکم و رحمه الله در مورد نعمتهای بهشتی باید گفت بعضی مفسرین قائل به وجود خوردنی ها و نوشیدنی ها در بهشت و عذابهای وعده داده شده بنحو حقیقیه در جهنم هستند بدون اینکه قائل به تمثیل و توجیهی درباره آن باشند و آیاتی که در قرآن وجود دارد را به همان معانی ظاهری تفسیر می کنند اما عده ایی آنرا در حقیقت تشبیه و تمثیل میدانند و بر معانی معنوی و روحی تعبیر میکنند نافته پیداست روح انسان بعد از مفارفت از بدن دنیوی وارد کالبد برزخی خواهد شد که تعبیر به جسم مثالی شده است که حیات مجدد خود را در آن بدن که ظاهر آن مانند بدن مادی ولی در حقیقت قابلیت درک نعمتهای آخرت و یا غذاب را خواهد داشت این بدن نه مادی صرف خواهد بود نه روحی محض بلکله چیزی فیما بین جسم و روح که از تعابیر روایات استنباط می شود که جنبه ملکوتی این نوع جسم مثالی بیشتر از مادی آن است علت آن نیز پیدا کردن قابلیت بالفعل آنچرا که در آخرت برای او آماده شده است می باشد برای مطالعه بیشتر این موضوع به تایپیک زیر مراجعه نمائید آخرت موفق باشید  آیا بهشت و جهنم جسمانی اند مى‏گويد(و اگر بازگردد، كارش همچون گذشته است)! و پشت سر آنان برزخى است تا روزى كه برانگيخته شوند! » [1] شمس 7 [2]‏ الكافي ج‏2 85 باب النية ..... ص : 84 [3]مؤمنون / آيه 99 و 100 4.ما در روابط عادی دنیایی هم این رامی بینیم که گاها انسان تحت تاثیر کارهایش تا آخر عمر قرار می گیرد مثلا کسی که در کنکور تلاش کرده و رتبه خوبی می آورد این کار کوچک او که شاید یک سال بیشتر وقت نبرده است گاها تکلیف 80 سال آینده او را مشخص می کند و در موفقیت او تا آخر عمرش تاثیر مستقیم دارد. بر عکس آن هم هست کسی که کوچکترین بی احتیاطی کرده مثلا در رانندگی کمر بند نبسته این کار کوچک او باعث می شود تا آخر Yعمر فلج روی جا بیافتد هیچ کس نمی تواند بگوید یک بی احتیاطی چند دقیقه ای چرا تا آخر عمر باید فلج باشد. 5. مجازات و پاداش سه گونه است: 1. مجازات و پاداش قراردادي (تنبيه و عبرت، تشویق) 2. مجازات وپاداشی که با گناه، رابطه تکويني و طبيعي دارد. (مکافات دنيوي) 3. مجازاتي که تجسم خود جرم است و چيزي جدا از آن نيست. (ثواب و عذاب اخروي) نوع اول مجازات همان کيفرها و مقررات جزائي است که در جوامع بشري به وسيله مقننين الهي و غير الهي وضع مي گردند. فائده اين مجازات و پاداش يکي جلوگيري از تکرار جرم بوسيله خود مجرم و تشویق افراد برای اعمال خوب است و ديگري تشفي و تسلي خاطر ستمديده و پاداLقرار گیرند. ●باسلام عمل گرایی بدون عقیده از امری است که در عصر کنونی بیشتر روی آن تاکید می شود وبعضی از مکاتب ملاک را همین عمل وکردار می دانند و لی اسلام با اینکه برای کردار ارزش فو ق العاده ای قائل است ولی آن را به تنهایی کافی نمی داند بلکه باور را مقدم بر آن می داند ودر اکثر مواردی که ایمان که همان باور باشد را ذکر کرده عمل را نیز در کنار آن آورده است، الذین آمنوا وعملوا الصالحات، ودر سوره والعصر که می تواند بیانگر نظر اسلام در این رابطه باشد می فرماید: همه انسانها در زیان هستند مگر آنهایی که ایمان آورده وعمل صالح انجام می دهند وتوصیه به حق وصبر می کنند. پس ا بوده ولی انسان دوست بوده است در قبال کارهای خوبی که انجام داده به او پاداش خواهند داد ولی هیچوقت اهل بهشت نمی شود چون مشرک بوده است مثلا در مورد حاتم طائی آمده است که او در جهنم داخل صندقچه ای قرار خواهد گرفت وشدت عذابی که برای اهل جهنم است برای او نیست واین به خاطر کارهای خوب اوست. در مورد این مساله ومطالعه بیشتر می توانید به بخش آخر عدل الهی از شهید مطهری با عنوان اعمال خوب از انسانهای غیر مسلمان رجوع کنید. یک نکته دیگر اینکه انسانهایی که مستضعف بوده وتوان وشرایط تحقیق ودانستن حق را نداشته اند از این قاعده مستثنی هستند وطبق آیه قرآن امید است که مورد رحمت الهی م داده است ولی از مقصد اصلی دور افتاده فلذا ما نمی توانیم بگوییم این شخص صرفا به جهت اعمالش مورد ارزیابی قرار گیرد. مثلا شما تصور کنید در یک مسابقه دوندگی در یک فاصله مثلا بیست کیلومتری دونده ای در بین راه مشغول کمک به بینوایان وافراد فقیر می شود واز مسابقه باز می ماند، حال اینکه این شخص کارهای خوبی انجام داده است وهمه از تقدیر می کنند حرفی نیست ولی هیچوقت او را به خاطر اینکه از دوندگی دست کشیده ومشغول کارهای خیریه شده است به عنوان برنده مسابقه اعلام نمی کنند وهدف اصلی از این مسابقه نیز برنده شدن در آن بود نه کمک به دیگران. در مورد انسان خیری مثل حاتم طائی که مشرد. اینکه انسان این عمل را به چه انگیزه ای انجام دهد وبرای کی انجام دهد، وقتی خالق انسان خداوند است وهر چه دراد از او ست واعمالی که انجام می دهد در سایه قوا وابزاری است که خداوند در اختیار او قرار داده است، ونکته بعد اینکه انسان به این دنیا آمده است تا خلیفة الله شود وبندگی خدا را کند، خداوند می فرماید: ما خلقت الجن والانس الّا لیعبدون، من جن وانسان را خلق نکردم مگر برای اینکه مرا عبادت کنند.( ذاریات/56) حال در فرض سوال شما این انسان به فلسفه وحکمتی که برای آن خلق شده بود وتمام رشد و ورسیدن به هدف حیات نیز در توحید وبندگی خدا بود نرسیده است هر چند کارهای خوبی نیز انجا اما اصول دین را قبول نداشته باشد به جهنم میرود! خب نتیجه اعمال انسان نیک کردار چه میشود؟ یک سوال دیگر: اصلا چرا ملاک خدا باور داشتن اصول دین هست؟ صرف قبول نداشتن اصول دین به معنای خوب یا بد بودن نیست اما چرا خدا روی اصول دین تاکید دارد؟ آیا کردار ملاک بهتری نیست؟ ●پاسخ: با سلام ما معتقد هستیم که خداوند عادل است ودر حق هیچ موجودی اجحاف وظلم نمی کند، وهر انسانی نسبت به اعمال نیکی که انجام داده است اجر خواهد دید، اما نکته مهم این است که عقاید دینی وباور به وجود خدا اصل می باشد چون بیشتر از اعمال انسان نوع تفکر او ست که در رشد و جهت دهی به کردار ورفتار او نقش دالام و عرض ادب در رابطه با پرسش اول حضرت عالی عرض می شود: با توجه به روایات متعددی که از ائمه علیهم السلام نقل شده انسان در هر نشئه و عالمی، بدنی متناسب با همان عالم را داراست؛ در دنیا دارای بدن مادی است ، در برزخ بدن برزخی و در آخرت بدنی متناسب با نشئه آخرت را دارد ، وقتی نفس از بدن مادی مفارقت پیدا کرد و وارد عالم برزخ شد بدن مادی خود را در دنیا رها کرده و با بدن برزخی وارد برزخ می شود منتهی چون رتبه وجودی عالم برزخ از دنیا بالاتر است بدن مثالی انسان در برزخ لطیف بوده فلذا فاقد ماده می باشد . در این عالم بدن دارای جسم بوده لیکن فاقد ماده است؛ فرق است بین جسم و ماده هر موجود مادّی جسم است ؛ امّا هر جسمی مادّی نیست ، موجودات این عالم شبیه موجوداتی هستند که انسان در عالم رویا می بیند ، ما در عالم خواب و رویا موجودات را با همان صورت دنیایی خود می بینیم اما این موجودات لطیف و فاقد ماده هستند(حاجی سبزواری شرح مثنوی) برای مثال وقتی کوهی را در عالم خواب می بینیم همان کوه بیرونی است با همان مشخصات دنیایی اما فاقد ماده است فلذا وزن نداشته و مکانی را اشغال نمی کند ، در عالم برزخ نیز انسان با همین صورت دنیایی است اما بدن برزخی جسمانی است نه مادی . در تایید این مطلب روایات تصریح دارند به اینکه بدن مثالی از نظر صورت و قالب همانند بدن ماد است چرا که انسان در عالم برزخ همه را با چهره خودش شناسایی می کند. در این باب روایاتی فراوانی نقل شده است که به یک نمونه از روایات اشاره می شود: امام صادق (ع) فرمودند:« فَإِذَا قَبَضَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ صَيَّرَ تِلْكَ الرُّوحَ فِي قَالَبٍ كَقَالَبِهِ فِي الدُّنْيَا فَيَأْكُلُونَ وَ يَشْرَبُونَ فَإِذَا قَدِمَ عَلَيْهِمُ الْقَادِمُ عَرَفُوهُ بِتِلْكَ الصُّورَةِ الَّتِي كَانَتْ فِي الدُّنْيَا»چون خدای عزّ و جلّ جانش (جان مومن) را بگيرد در كالبدى نهد چون کالبد دنيایی اش ؛ پس مي خورند و مي نوشند، و چون تازه ‏واردى بدانها رسد او را به همان صورتى كه در دنيا بوده مي شناسند.» ( بحار الأنوار ، ج‏58 ،ص50) به همین ترتیب انسان در بهشت اخروی نیز متناسب با عالم آخرت دارای بدن اخروی است 1 ................................... ●1. به تعبیر جناب حاجی سبزواری در شرح مثنوی: « کون دنیوی مبدّل می شود به کون برزخی. باز کون برزخی مبدّل می شود یه کون اخروی. پس زایل نمی شود مگر دنیویّت و برزخیّت. و اخروی و برزخی و دنیوی در اصل محفوظ وجود،تفاوت ندارند. و تفاوت به نقص و کمال در شیء واحد است. و صورت دنیوی و اخروی یکی است، به حیثیتی که هرکه و هرچه در آخرت ببینی، بگویی این- بعینه- همان است که در دنیا بود. بلی، صورت اخروی این ماده را که دنیویت به آن است، ندارد. و قائم به ذات خود است. ولی مادّه، قوّه و استعداد محض است، و مشخص شیء نیست. و شیئیت شیء به مادّه نیست. که اگر بدن زید به مادّه قریبه – که اخلاط است – یا به ماده بعیده- که عناصر است- یا ابعد- که مادة المواد است-برگردد، باید زید باشد. بلکه شیئیت به صورت و فعلیّت است که اگر هیولای عالم نباشد و صورت از جسمیّه و نوعیّه و شخصیّه و بالجمله ما به الشیء بالفعل همه بر حال خود باشد هر آینه عالم همین عالم است. آیا نمی بینی صورتی که در خواب می بینی این مادّه را که صورت طبیعیّه دارد، ندارد؟ و مع هذا می گویی فلان را در خواب دیدم. و در بیداری صورتی را خیال می کنی که ماده آن را ندارد و صورت محضه است، و می گویی در اندیشه فلان بودم» ●در حقیقت مطابق با نظر حکمای اسلامی حقیقت انسان از فرش تا عرش یکی بیش نیست منتهی انسان در هر مرتبه ای از عوالم پوست عوض کرده و وارد عالمی دیگر می شود ،مثلا انسان وقتی دار دنیا را وداع گفت پوست دنیوی خود را باقی گذارده و با پوست و قالبی جدید وارد عالم برزخ می شود ، همچنین انسان وقتی وارد عالم آخرت می شود پوست و قالب برزخی خود را رها کرده و با قالب اخروی وارد عالم آخرت می گردد . لذا انسان نه با جسم و نه با روح «به تنهایی» وارد بهشت می گردد ؛ بلکه انسان با تمام حقیقتش وارد بهشت می شود ،و تمام حقیقت انسان نفس اوست و نفس چیزی ز ترکیب روح و بدن نیست ؛ روح و بدن هرگز از هم جدا نمی شوند(ملا صدرا ج 9 اسفار) لذا انسان در بهشت با روح و جسم حاضر است اما جسمی که متناسب با همان عالم است . .................................................. ........................................ ●1. بدن در این جا معنای عام دارد که هم شامل بدن دنیوی و بررخی و هم شامل بدن اخروی می شود . «بدن اخروي از لوازم وجود نفس است و بين نفس انسان و بدن او در قيامت دوگانگي وجود ندارد، از نظر عدم دوگانگي نظير تبعيت سايه از صاحب سايه است و نفس در برزخ و قيامت همراه يك صورت و قالب مثالي است كه آن صورت لازمة وجود نفس است و ناشي از اخلاقيات نفس بوده و مثل بدن دنيوي نيست كه بدن مقدّم بر نفس باشد، بلكه بدن اخروي توأم با نفس بوده و هر دو به معيّت يكديگر موجود مي‌شوند، بدون اين‌كه بين نفس و بدن دوگانگي باشد... و بدن محشور در آخرت همين بدن دنيوي است ولي نه از حيث مادّه، بلكه از حيث صورت. بدين معني كه بدن محشور در قيامت با بدن دنيوي از حيث ذات و حقيقت و صورت نفسيّة انسانيه يكي است و هر دو بدن مظهر يك حقيقت و يك شخص معيّن‌اند، هرچند مادة دنيوي به مادّة اخروي تبديل شده«يَوْمَ تُبَدَّلُ الأَرْضُ غَيْرَ الأَرْضِ»ابراهیم48 (ملاصدرا ج 9 اسفار) ●تمامی لذات مادی در آخرت بسیار بهتر و کامل ترش موجود است(تفسير أحسن الحديث، ج‏6، ص: 212) و مطابق با آیه شریفه « وَ لَكُمْ فيها ما تَشْتَهي‏ أَنْفُسُكُمْ وَ لَكُمْ فيها ما تَدَّعُون‏» و شما در بهشت هر چه دلتان بخواهد و بلكه هر چه طلب كنيد در اختيار خواهيد داشت‏ (فصلت آیه 31)هر آنچه که انسان اراده کند در اخرت با اراده او حاضر و آماده است . اما این لذات پایین ترین و پست ترین لذات در آخرت هستند بالاترین لذت ها در آخرت طبق آیه شریفه « في‏ مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَليكٍ مُقْتَدِر » در قرارگاه صدق، نزد پادشاهى توانايند (قمر آیه 55) مشاهده جمال الهی است که قابل قیاس با لذات دیگر نیست . مطلب دیگر اینکه قران کریم از وجود حور العین در بهشت خبر می دهد «حُورٌ مَقْصُوراتٌ فِي الخِيام»حورانى پرده‏ نشين در [دل‏] خيمه ‏ها‏(الرحمن آیه 72) فلذا اصل وجود شهوت به معنی عام (شهوت به خوردنی ها ، شهوت به پوشیدنی ها و ...) در آخرت وجود دارد ، اما اینکه کیفیت لذات بهشتی چگونه است اطلاع چندانی از آن نداریم . امیرمؤمنان در مقایسه ای میان دنیا و آخرت فرمودند: «كُلُّ شَيْ‏ءٍ مِنَ الدُّنْيَا سَمَاعُهُ أَعْظَمُ مِنْ عِيَانِهِ وَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ مِنَ الْآخِرَةِ عِيَانُهُ أَعْظَمُ مِنْ سَمَاعِه‏»(بحار الانوار ج 8 ص 192) یعنی: همه چيز دنيا شنيدن آن بزرگتر از ديدن آن است، و هر چيز از آخرت ديدن آن بزرگتر از شنيدن آن است. سوال درمورد بعضی از نعمتهای بهشتی یادی در روی کره زمین زندگی می کنند که افعال انسانی و نیکویی دارند. نمیدانم از چه کسی بود ولی شنیدم یکی از علمای مسلمان در سفرش که به اروپا داشت گفت بنده در آنجا مسلمان ندیدم ولی اسلام دیدم. درواقع یعنی اینکه اعمال و رفتار آنها صالح بود ولی به لحاظ اعتقادی مشرک بودند. در واقع اینکه می گویید شرک دریچه ای است به سوی پلیدی ها فکر می کنم با این استدلال نقض می شود. 3. برعکس آن هم هست. یعنی مسلمانان زیادی هستند که با گفتن لا اله الی الله موحد شده اند ولی اعمال و رفتار ناپسندی دارند. 4. اگر بخواهیم این دو دسته افراد را ( مشرکانی که عمل صالح انجام می دهند و مسلمانانی که عمل ناپند انجام می دهند‌) باهم مقایسه کنیم کدام یک نزد خداوند اجر و قرب بیشتری دارند؟ بنده فکر می کنم به لحاظ دیدگاه رایج دینی دسته دوم به صرف اینکه موحد هستند نزد خدای مسلمانان عزیزترند. اینطور نیست؟ با خواندن مطالب این تاپیک یاد این شعر زیبا افتادم : واعظــــــی پرسید از فرزند خویش هیج می دانی مسلمانی به چیست؟ صدق و بی آزاری و خدمت به خلق هم عبادت هم کلیـــــد زندگیســــت گفت زین معیار انــــــدر شهــــــرما یک مسلمان هست آن هم ارمنیست و من الله توفیق ●پاسخ: با سلام خدمت شما دوست گرامی چند مطلب: - میزان سعادت انسان بستگی به میزان پایبندی به حقیقتی دار که یافته است. به عبارت دیگر، هر فرد به هر میزان حقیقتی که دست یافته است (از طریق فطرت و عقل، از طریق دین کامل و برتر و یا حتی از میان متون تحریف شده) باید به آن ملتزم باشد و میزان التزام به آن میزان سعادت فرد را نشان میدهد. البته حقیقت در دین اسلام بیشتر و بهتر بیان شده است و در این زمینه اسلام بسیار رفیع تر از ادیان دیگر است فلذا طالبان حقیقت باید در معارف اسلامی نظر کنند اما اگر فردی با عذری موجه به اسلام نرسیده است، حکم همان است که در ابتدا عرض شد. - در این بین خداوند انسان را رها نکرده است. خداوند ادیان مختلف و پیامبران بسیاری را برای بشر فرستاده است. اگر در این میان ادیان بسیاری تحریف شده اند و یا پیامبران بسیاری کشته شدند، فجایعی است که از سوی بشریت مرتکب شده است و انگشت اتهام به سوی خداوند نیست بلکه باید از انسان ها مواخذه شود. - همان طور که در پاسخ قبلی عرض شد، در اسلام ایمان به تنهایی مطرح نیست بلکه همواره در کنار عمل صالح آمده است. صورت مسئله ای که شما ترسیم می کنید بسیار کلی است و پاسخ به آن چندان ساده نیست. اینکه فرد مومنی باشد که اعمال بد انجام دهد، صورت های بسیاری می تواند داشته باشد. همچنین حالت مقابل. آنچه به صورت کلی می توان گفت این است که ایمان باید به عمل منجر شود و خود را در عمل نشان دهد. موفق باشید ادیانر كنيم كه خواسته ها و آرزوهايي كه متعلق به اين دنيا است در عالمي ديگر پاسخ داده ميشود؟ فكر نميكنيد طرح و ايده بهشت صرفا از دل ناكامي ها و بي عدالتي هاي دنيا درآمده است تا شايد مرحمي باشد بر دل ساده دلاني مثل من؟! اگر خداوند استجابت كننده است چرا در همين دنيا استجابت نمي كند؟ اينكه هر چيزي را بخواهيم به آخرت حواله بدهيم بيشتر شبيه عوام فريبي است ، اين طور نيست؟ ●پاسخ: با سلام خدمت شما دوست گرامی در پاسخ به سوال شما، توجه به چند امر حایز اهمیت است : - اولا این چنین نیست که هرچیزی را که بخواهیم، خداوند به جهان دیگر حواله دهد و در این دنیا مستجاب نکند. در موارد بز این مسئله باید مورد توجه قرار گیرد که اساس پیام اسلام توحید است. توحید ذاتی، توحید صفاتی، توحید افعالی و.. (کما اینکه نخستین دعوت پیامبر نیز این بود که قولوا لا اله الا الله تفلحوا) گرایش به شرک به معنای نابود کردن تمام این پیام هاست و در واقع دریچه ای است به سوی پلیدی ها. - مسئله دیگری که در این مورد باید مورد توجه قرار گیرد، تفکیک حق الله و حق الناس است. ایجاد یک خراش بر روی دست فرد دیگر هیچگاه بدون رضایت او بخشیده نخواهد شد.(چه برسد به کشتن یک فرد یا کشتن هفت میلیارد انسان) موفق باشید 1. صفات الشیعه، ص 11-13 آیا رستگاری بر اساس اعتقاد (و نه اعمال) عادلانه استز علی است – و از منش او تبعیت نکند و به سنت او عمل ننماید، این محبت هیچ سودی برای او ندارد. پس تقوای الهی پیشه کنید و بدانید خداوند متعال فامیل کسی نیست. دوست داشتنی ترین بنده و گرامی ترین آنها نزد خداوند متعال، پرهیزگارترین آنها و عاملترین آنها به طاعت الهی است. ای جابر! بنده جز با طاعت به خدا نزدیک نمی شود و دوری از آتش معنی ندارد. هیچکس حقّی بر گردن خدا ندارد. هر کس مطیع الله باشد، او دوست ماست و هر کسی عاصی به الله باشد، او دشمن ماست. به ولایت ما جز با عمل و تقوی نمی توان رسید. - با توجه به مطالب فوق، چنین نیست که صرف اعتقاد موجب رستگاری شخصی شود. - در مورد شرک ن کر می شود. در شدت سر و صدای دستگاهای ما فوق صوت که به 200 دسيبل می رسد بافت های خيلی از جانواران دريائی دريده می شود و می میرند. پرنده بلدرچين اگر صدای رعد شديد بشنود می ميرد. فـشار موج بالای 200 دسيبل برای انسان کشندهاست. مثلاً انفجار يک بمب اتم در فـاصله 500 متری می تواند انسان را بکشد. (البته گرمای آن در آن فاصله کشنده تر است ولی در صورت کشته نشدن با گرمای آن از صدای آن می میرد). 2ـــ هنگام قيامت کسانی در سيارات خواهند بود: موقعيت عـلـمی انـسـان امـروز و رفـتن وی بـه مـاه درسـتی رفــتـن انـسان به سيارات ديگر و بودن وی در آنها را تأييد می کند. .همه چیز درباره قیامت ُـشـد « و در شـيـپـور دمـيـده خواهد شد و هـر کـه در زمين و سـيارات باشد بيهـوش شده و می ميرد غیر از آنکه خدا آنرا استثناء کرده باشد». نکات آيه: 1ـــ صدا انسان را بيهوش می کند و می کشد: واحد اندازه گيری شدت صدا دسيبل است. پائين ترين صدائی که انسان می تواند بشنود20 دسيبل است. هنگاميکه شدت سر و صدا نزديک 45 دسيبل است انسان به آسودگی نمی تواند بخوابد، نزديک 85 دسيبل دردهای گوش آغاز می شود. در سر و صداهای نزديک به 90 دسيبل آدم نمی بايست 8 ساعت بيشتر در آن فضا بماند، در 100 دسيبل نمی بايست بيش از دو ساعت بماند، در 110 دسيبل نمی بايست بيش از نيم ساعت بماند، و به 160 دسيبل که برسد آدم شرق بدور خود می چرخد که این امر یکی از دلایل ایجاد شب و روز در روی زمین است. هر صد سال يک هزارم ثانیه از سرعت حرکت زمین بدور خود کاسته میشود (به عبارتی هر يک قرن يک هزارم ثانيه به طول روز اضافه می شود). طوری که حدوداً 4 هزار میلیون سال پیش سرعت زمین آنقدر زیاد بوده است که طول شب و روز 4 ساعت بوده است. نتیجه کم شدن از سرعت زمین اینست که روزی زمین از حرکت باز خواهد ایستاد و بعد به سمت عکس حرکتِ کنونی خود حرکت خواهد کرد (یعنی از شرق به غرب)، و خورشید نیز از غرب طلوع خواهد کرد. در مدتی که زمین از حرکت باز خواهد ایستاد دچار تنش و لرزشهای سهمگینِِ بی سابقه خواهد شد. صـدا مـی هی می شود: موجهای صوتی با تناوب ضعيف، با تواتر و تناوب ضعيف تر از شنوائی بشر (مادون صوت) با 7 ــ 15 نوسان در هر ثانيه، بيش از آنچه شنيده شوند احساس می شوند و روی موجودات زنده تأثير می گذارند. نمونه اين نوع تواترو تناوبِ صوتی زلزله ها هستند. زلزله در صورت شـديد بودن و طول کشيدن از جمله همين تأثيراتی که در آيه بيان شده را روی انسان می گذارند. کسيکه در حال شيردادن به نوزاد است شير دهی نوزاد را رها می کند. کسي که باردار است وضع حمل می کند. و انسان گيج و منگ میشود يا به توصيف قـرآن "مست" بنظر می رسد. 2ـــ روز رستاخیز با زلزله بی سابقه همراه خواهد بود: زمین از جهت غرب در جهتکم درمی‏ آیند (مزمل، آیه 14) بعد به صورت گرد و غبار پراکنده می‏شوند (سوره واقعه آیه 6 و 5). 2 - دریاها برافروخته و منفجر می‏شوند:"آن زمان که دریاها منفجر گردد" (سوره انفطار آیه 3) "در آن هنگام که دریاها برافروخته شود" (سوره تکویر، آیه 6) 3 - زلزله‏ های عظیم و ویرانگر:زلزله‏های بی سابقه و عظیمی تمام کره خاکی را به لرزه درمی‏آورد، همه چیز در هم ریخته و از بین می‏رود و تمام انسان‏ها در لحظه‏ ای کوتاه مدفون می‏شوند:"ای مردم!از پروردگارتان بترسید و پرهیزگاری پیشه کنید که زلزله رستاخیر مسئله مهمی است". سوره حج. 4 - تاریک شدن خورشید و ماه و ستارگان:"در آن هنگام که خورشید در هیکی از اصحاب پیامبر از معنای دخان (دود) سؤال کرد، حضرت فرمود:"دودی است که بین مشرق و مغرب را پر می‏کند و چهل شبانه روز باقی می‏ماند اما مؤمن حالتی شبیه به زکام به او دست می‏دهد و کافر همچون مستان خواهد بود و دود از بینی و گوش‏ها و پشت او بیرون می‏ آید". پیامبر قرآن، ج 6، ص 27. حوادثی که جهان با آن پایان می‏ یابد: 1 - کوه‏ها بعد از مقدماتی متلاشی می‏شود. کوه‏ها در ابتدا به لرزه درمی‏ آیند (سوره مزمل، آیه 14) بعد از جا کنده می‏شوند (سوره حاقه، آیه 14) سپس به حرکت درمی‏ آیند (سوره طور، آیه 10) و در هم کوبیده می‏شوند (سوره حاقه آیه 14) آن گاه به صورت توده‏ ای از شن‏های مترا" را با انگشت "وسط" در کنار یکدیگر قرار داد. مقصود حضرت از بعثت خود و قیامت، بیان‏ پیام قرآن، ج 6، ص 23. فاصله زمانی بسیار نزدیک از وقوع رستاخیر است. هنگام برپایی قیامت وقوع سه علامت حتمی است: 1 - حوادثی که قبل از پایان جهان محقق می‏شود. 2- حوادثی که در آستانه پایان جهان پدیدار می‏شود. 3 - حوادثی که در آغاز رستاخیر و بازگشت به حیات مجدد ایجاد می‏شود. یکی از حوادث قبل از قیامت، بعثت آخرین پیامبر است که بیان شد. و از دیگر نشانه‏ های پایان یافتن این عصر دودی است که در آسمان ظاهر می‏شود. قرآن می‏فرماید:منتظر روزی باش که آسمان دود آشکاری پدید آورد. سوره دخان (44) آیه 10. اصل معاد را ثابت کند) پس باید مراجعه کرد و در این زمینه نقلی محکم و قوی‏تر از قرآن و احادیث وجود ندارد. قرآن در بیان علامت‏های قیامت در آغاز به منزلگاه‏هایی اشاره کرده است که با پیدایش آن‏ها قیامت آغاز می‏شود. عصر اسلام و ختم نبوت، آخرین دوره زندگی و حیات بشر روی کره خاکی است و نشانه‏ ای از قیامت و نزدیک بودن آن است:"آیا آن‏ها جز این انتظاری دارند که قیامت ناگهان برپا شود، (آن گاه ایمان آورند) در حالی که هم اکنون نشانه‏ های آن آمده است." سوره محمد (47) آیه 18. پیامبر گرامی اسلام‏ فرمود:"بعثت من و قیامت مانند این دو است" و اشاره به دو انگشت مبارکش کرد و انگشت "سبابکه کار نیکی انجام دهند، پاداشی بهتر از آن خواهند داشت و از وحشت آن روز (روز قیامت) در امانند.» علاوه بر اینها، چه بسا این وحشت همانند سختی ها و مشکلات پیش از مرگ و سکرات موت، برای مومن خیر باشد و او را پاک تر و خالصتر وارد صحنه قیامت کند. در هر حال، چنانکه گفته شد، علم و آگاهی ما نسبت به حوادث روز قیامت و پیش از آن محدود به فرموده هایی از قرآن و اهل بیت علیهم السلام است که بی تردید باید با کمال خضوع آنها را پذیرفت.(1) برای مطالعۀ بیشتر رجوع کنید به: 1. عدل و معاد، آیة الله علم الهدی 2. یاد یار، استاد محقق آیة الله مکارم شیرازی 3. و ... 3سوالی در مورد ترس از قیامت  صحنه قیامت که صحنه حسابرسی و بازخواست است، فی نفسه موجب ترس و وحشت می شود گر چه ترس و وحشت همگان یکسان نیست و به تناسب انس با عالم مادی فرق می کند. (دقت کنید) چنانکه در مرحلۀ انتقال انسان از دنیا به عالم برزخ، این ترس و وحشت یکسان نیست. و همۀ انسانها به میزان ایمان و اعتقاد و معرفت و دستیابی به حقیقت در درجه ای از حزن و اندوه و ترس قرار دارند. از اینرو بدون شک، وحشت روز قیامت نیز، برای همگان یکسان نیست. چنانکه در بعضی از آیات قرآن به آن تصریح شده، عده­ای از این وحشت در امانند در آیه 89 سوره نمل آمده است که«من جاء بالحسنة فله خیر منها و هم من فزع یومئذ آمنون»:«کسانی دوق از حضرت صادق (ع) روايت كرده كه هر كس از مؤ منى اندوهى را برطرف كند، حق تعالى بر طرف كند از او اندوه هاى آخرت را و بيرون آيد از قبر خود در حاليكه دلش خنك و سرد باشد. 3- شيخ ((كلينى )) و ((صدوق )) از ((سُدير صيرفى )) روايت كرده اند در خبر طولانى كه گفت : حضرت صادق (ع) فرمود: كه چون حق تعالى مؤ من را از قبرش بيرون آورد، بيرون شود با او مثالى يعنى قالبى و كالبدى كه پيش روى او باشد، پس مؤ من هر چه بيند، هولى از هولهاى روز قيامت ، آن مثال به او مى گويد: اندوهناك مشو و مترس و مژده باد تو را به سرور و كرامت از حق تعالى . و پيوسته او را بشارت دهد تا در مقام حساب ؛ پس حق تعالى حساب آسانى اه تصور شدنِ بهشت و رغبت به آن توسط انسان را داشته است يا خير؟ اگر داشته است چگونه اين امر با انديشه صدرايي كه اعتقادي به معاد جسماني (ولذت هاي محسوس) در آن نيست ممكن است؟ ●پاسخ: سلام انسان در زندگی نیاز به انگیزه دارد وبرای او مهم است که عاقبت حیات انسانی چه خواهد شد وپرداختن به قیامت اولا بیان فلسفه خلقت انسانی وانتظاری است که از او هست وقله ای که انسان می تواند به آن برسد ولی پایه ها وابزار لازم برای رسیدن به این قله در این دنیا است وچون دنیا وآخرت جدا از هم نیستند بلکه ارتباط تنگاتنگی بین آنها وجود دارد ودو مرحله یک زندگی هستند.بنابراین لازم است که انسان از سرنوشت خود آگاهی داشته باشد واز طرف دیگر خداوند انسان را در این دنیا مکلف به انجام اموری کرده است لذا انسان باید بداند که ثمره این اعمال چیست وخداوند با آیات مربوط به نعمت های بهشتی اینها را بیان می کند.واین همان رابطه عمل ونتیجه است پس باهم زیاد هم بی ارتباط نیستند. اولا جناب صدرا معاد جسمانی را تایید کرده است ولی می گوید بدنی که در قیامت انسان دارد متناسب با انجاست.واز طرف دیگر لذتهای انسانی در این دنیا منحصر به جسمانی نیست بلکه لذت های روحانی شاید بیشتر از جسمانی است.لذا تناسب در درک وفهم این لذائذ بین دنیا وآخرت وجود دارد. !هدف خدا از وعده به بهشت چيستهده عواقب نهایی اعمال در دنیا ●پاسخ: سوال شما دقیقا شبیه درخواست کسانی است که به ان دنیا رفته اندو درخواست بازگشت دارند. وجه شباهت در اینجاست که خداوند به این دلیل سخن انرا قبول نمیکند که میداند انان با اینکه عذابها و سختی را به عینه دیده اند ولی اگر به دنیا برگردند باز هم به دنبال کارهای زشت و خواسته های نفسانی خود میروند. یعنی این خاصیت این دنیاست که چون انسان اختیار دارد و خوبی وبدی در جلوی اوست، به دنبال هر کدام که خواست بتواند برود و همین ازمایش اصلی الهی است که مرد را از نامرد مشخص میکند. مشاهده عواقب نهایی اعمال در دنیا و باور به آن،حتما عمل درست را در آن رابطه انجام میدهد. انسان های عاقل حتی جرم های ساده اجتماعی را هم مرتکب نمی شوند چون میدانند که با دادگاه و زندان مواجه خواهند شد. ●پاسخ: کسی که دزدی میکند، عاقل نیست. خیلی هم عقل دارد شاید ضریب هوشی او از خیلی ازماها هم بالاتر باشد ولی باز هم دزدی میکند. قطعا اینها دیوانه نیستند، عاقلند ولی عقل خود را در راه دیگری صرف کرده اند. عقل انسان که معصوم نیست. ولی به همین افراد اگربگوییم که چرا دزدی میکنی مگر دزدی خوب است یا اگر دزدی دیگر به خودشان تعرض کند و مال خودشان راببرد، ایا خوششان می اید. چرا ما دست خود را داخل آتش نمی کنیمز او بگيرد و او را به بهشت فرمان دهد و آن مثال در جلو او باشد. پس مؤ من به او گويد: خدا رحمت كند تو را خوب رفيقى براى من بودى ؛ از قبر با من بيرون آمدى و پيوسته مرا به سرور و كرامت از حق تعالى بشارت دادى تا ديدم من آن را. پس تو كيستى ؟ گويد: من آن سرور و شادى هستم كه بر قلب برادر مؤ من خود در دنيا وارد كردى ؛ حق تعالى مرا خلق فرموده تا تو را بشارت دهم . 4- و نيز شيخ كلينى از حضرت صادق (ع) روايت كرده كه فرمود: هر كه برادر مؤ من خود را لباس زمستانى يا تابستانى بپوشاند، و آنكه بر او سختيهاى مرگ را آسان كند، و گشاد كند قبر او را و آنكه وقتى كه از قبر خود بيرون آيد فرشتگان را با مژرسی دقیق، به جزئیات مربوط به مرگ و معاد وجود ندارد، این امور را باید از ادله نقلی یعنی قرآن و روایات بدست آورد و در برابر آنها خاضع بود. بحث علائم هولناک قیامت نیز از آن دسته اموری است که قرآن و روایات به کرات به آن اشاره دارند لذا آگاهی کامل از علت وقوع چنین حوادثی از قدرت عقل خارج است اما در عین حال شاید بتوان مواردی را به عنوان بخشی از علت به صورت احتمال ذکر کرد و آن این است که: بخشی از علائم قیامت مربوط به نفخ صور اول و دوم است یعنی صیحه ای که همه را می میراند (نفح اول) و صیحه ای که همه را زنده می­کند(نفخ دوم)، روشن است که انتقال از این دنیا یا عالم برزخ و ورود بهPت ركعت با حمد و توحيد خواندن براى رفع عذاب قبر نافع است . دهم : آنكه چهار روز از ماه رجب روزه بگيرد، و همچنين است روزه گرفتن دوازده روز از شعبان . يازدهم : از چيزهائى كه سبب نجات از عذاب قبر است خواندن سوره (تبارك الملك ) است بالاى قبر ميت ؛ چنانكه قطب راوندى از ابن عباس ‍ نقل كرده كه مردى خيمه اى روبروى قبرى بر پا كرد و ندانست كه آن ، قبر است ؛ پس خواند سوره (تبارك الذى بيده الملك ) را. آنگاه شنيد صيحه زننده اى كه گفت : اين سوره نجات بخش است . پس اين مطلب را به حضرت رسول صلى الله عليه و آله عرض كرد. آن حضرت فرمود: آن سوره نجات دهنده از عذاب قبر است . و شيخ كلينى از حضرت امابه خدا سوگند شیعه ما نیست مگر کسیکه تقوای الهی پیشه کند و اطاعت از او نماید. آنها شناخته نمی­شوند مگر با تواضع و خشوعشان و ادای امانت، فزونی ذکر الله و روزه و نماز، نیکی به والدین، احساس مسئولیت نسبت به همسایگان فقیر و بیچارگان و غرامت­زدگان و یتیمان، راستگویی، تلاوت قرآن، برگرفتن سخن با مردم مگر به سخن نیکو و خیر، آنها امین قوم خود هستند. جابر گفت: ای فرزند رسول الله فرد با این اوصاف نمی شناسیم. امام فرمود: آنانکه ادعای محبت علی علیه السلام را دارند تو را تحت تأثیر قرار ندهد. چرا که اگر فردی بگوید من رسول الله صلی الله علیه و آله را دوست دارم – و رسول الله برتر ا به وجود برزخی شخص می شوند و ربطی به بدن مادّی او ندارند. « عَنْ عَمْرِو بْنِ يَزِيدَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّي سَمِعْتُكَ وَ أَنْتَ تَقُولُ كُلُّ شِيعَتِنَا فِي الْجَنَّةِ عَلَى مَا كَانَ فِيهِمْ قَالَ صَدَقْتُكَ كُلُّهُمْ وَ اللَّهِ فِي الْجَنَّةِ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ الذُّنُوبَ كَثِيرَةٌ كِبَارٌ فَقَالَ أَمَّا فِي الْقِيَامَةِ فَكُلُّكُمْ فِي الْجَنَّةِ بِشَفَاعَةِ النَّبِيِّ الْمُطَاعِ أَوْ وَصِيِّ النَّبِيِّ وَ لَكِنِّي وَ اللَّهِ أَتَخَوَّفُ عَلَيْكُمْ فِي الْبَرْزَخِ قُلْتُ وَ مَا الْبَرْزَخُ قَالَ الْقاین کار لغو و بیهوده نیست؟ اینها مجبور بوده اند خطا نکنند. یکسره پلیس در کنارشان بوده، اگر هم میخواستند سریع بروند نیز نیمتوانستند. شبیه این مسءله به صورت دقیق تر در مسئله ما وجود دارد. دنیایی که در آن، بهشت و جهنم تنها وعده و وعید خداوند نیست، بلکه به عینه دارند می بینند، در این صورت، اگر هم همه خوب و نیکوکار بشوند( که تقریبا محال است مگر اینکه اختیار نداشته باشند و شیطان در کار نباشد) باز هم فایده ای ندارد. انان میدانند در همین دنیا مجازات میشوند و تا گناه کنند به آتش می افتند. چرا ما شرایط جهان آخرت را در جهان فعلی مشاهده نمیکنیمس یک سری جرائمی را در نظر بگیرد و برای رعایت آن نیز یک سری امور تشویقی نیز داشته باشد. این مجموعه برای اینکه این امر بهتر رعایت شود در برخی مواضعی که احتمال خطا و تجاوز بیشتر است، ماشین هایی را نیز بگذارد و دوربین هایی را نیز نصب کند. تا این حد بد نیست ولی اگر بیاید در هر 50 متر یک ماشین پلیس بگذارد یا در هر 100 متر یک دوربین سرعت سنج نصب کند. در این صورت، تخلف نکردن ماشین ها به نظر شما مستند به چیست؟ آیا میتوان گفت که همه رانندگان به خاطر احترام به قانون چنین کرده اند؟ یا اینکه از ترس ماشین پلیس اینطور بوده اند؟ اگر جایزه را بخواهند به این رانندگان بدهند به نظر شما آیا بدون محتوا و بدون قصد و نیت واقعی معرفی میکند. آنان که جهنم را دیده اند باز هم اگر برگردند، همان کار را انجام خواهند داد. بعلاوه، قصد و غرض اولیه از خلقت انسان، رسیدن به پاداشهای مادی و معنوی بهشت یا دوری از جهنم نیست. اینها تنها ابزارهایی برای ترغیب و تشویق و ترساندن بندگان است نه اینکه خودشان موضوعیتی داشته باشند. هدف اصلی از خلقت،رسیدن به کمال وقرب الهی است. حال این قرب الهی، همانطور که با زور سرنیزه ممکن نیست، با آوردن بهشت و جهنم و نشان دادن انها به انسانها نیز فایده ای ندارد، اگر نگوییم فایده ندارد. مثلا فرض کنید، برای اینکه کسی از سرعت مجاز تجاوز نکند، پلی ا بده به همان كس كه به تو داده تا معلوم شود. صاحب گفت كه من اين را اجازه نمى دهم و حلال نمى دانم . گفت : پس تجربه كن به آنكه به مرغى بدهى كه بياشامد. گفت : حيوانى را عقوبت كردن جايز نيست . پس قدح را رد كرد و امر كرد بر زمين ريزند و به آن غلام فرمود كه از نزد من دور شو و از خانه ام بيرون برو ولى دستور داد كه ماهيانه او را بدهند و قطع نكنند، و فرمود: يقين را به شك دفع نبايد كرد و عقوبت كردن به قطع روزى كسى ، از ناكسى است . مؤ لف گويد كه صاحب بن عباد از وزراى آل بويه و ملجاء عوام و خواص و مرجع ملت و دولت و از خانواده شرف و عزت بوده ، و همان كسى است كه در ادبيت و فضل و كمال و علم عربیا ص و أتولاه فلو قال إنی أحب رسول الله ص و رسول الله خیر من علی ثم لا یتبع سیرته و لا یعمل بسنته ما نفعه حبه إیاه شیئا فاتقوا الله و اعملوا لما عند الله لیس بین الله و بین أحد قرابة أحب العباد إلى الله و أکرمهم علیه أتقاهم له و أعملهم بطاعته یا جابر ما یتقرب العبد إلى الله تبارک و تعالى إلا بالطاعة ما معنا براءة من النار و لا على الله لأحد منکم حجة من کان لله مطیعا فهو لنا ولی و من کان لله عاصیا فهو لنا عدو و لا تنال ولایتنا إلا بالعمل و الورع (1) امام باقر علیه السلام به جابر جعفی فرمود: ای جابر آیا کافی است که کسی مرام تشیع را اختیار کند و صحبت از محبت اهل بیت بزند؟! است در عالم برزخ. در بعضی از مقابری که بطور سرداب حفر شده و جنازه ها را در آن سرداب پهلوی یکدیگر قرار میدهند، دیده شده است که جنازه بعضی از علماء بالله پس از مرور نیم قرن تازه است. البته مقام روح و نفس غیر از بدن است؛ جنازه میخواهد در قبر بپوسد یا نپوسد، بدن لباسی است که کنده شده است و روح در مقام شامخ خود متنعم به نعم الهیه است. و اگر فرض شود بدن قطعه قطعه شود یا سوخته گردد و خاکسترش را به باد دهند یا به دار آویزند و چندین سال بر فراز دار بماند و کهنه گردد و کبوتر در شکم میت لانه بگذارد، چنانچه بدن فقیه و متکلم اسلام قاضی نورالله شوشتری را در زیر شلاق های خاردار ریز آیا تنها هستیم یعنی هر کس جاده خود را طی می کند؟ 2-این توشه که گفته شده جمع کنید به چه چیز هایی اطلاق می شود؟ (اگر ممکن هست طبق اولویت بیان کنید) 3-این توشه ها (مثل نماز و قرآن و...) در آخرت به چه صورتی ظاهر می شود؟(مثلا فقط به شکل غذا هست ؟) 4-آیا هر عمل خیر ما به عنوان توشه برای ما ذخیره می شود یا نه حتما باید خالص برای خدا باشد؟ 5-آیا گناهان ما آن توشه هایی را که با زحمت جمع کردیم (مثلا یک ماه روزه سخت توی گرما) را باطل می کند؟ چه روش هایی برای اینکه آنها را هدر نرود تا جمع آوری شوند پیشنهاد میشود؟(برای ما انسانهای عادی ) 6_اگر توشه نداشته باشیم تکلیفمون در مواقف 50 گریز کردند، و بدن فقیه عالیقدر اسلام شهید اول را به دار آویختند و سپس سوزاندند و خاکسترش را به باد دادند، و بدن حضرت زیدبن علی بن الحسین را چهار سال بر بالای چوبه دار نگاه داشتند؛ ولی با همه این احوال به اندازه سر سوزنی از ثواب های آن متوفی کم نخواهد شد بلکه بواسطه ارتباط برزخ با بدن مثالی، همین وقایع ممکنست موجب إعلاء درجه و ترفیع مقام آن شهیدان راه حق و ولایت گردد. ولی با همه این احوال بدن هائی که در میان قبر است ممکن است نپوسد، و درجه تقوی و طهارت روح تأثیر در این لباس داخل قبر افتاده نموده و او را تازه نگاهدارد. نپوسیدن بدن در قبر چه فایده ای برای انسان داردنه ای که بزرگان میگن چی میشود؟ تشکر ●پاسخ سوال دوم: با توجه به روایات می توان گفت که بهترین توشه ، تقوا و پرهیزگاری است. امام علی علیه السلام : تقوا کلید درستی و توشه قیامت و آزادی از هر بندگی و نجات از هر تباهی است. (نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه‌ 16.) حضرت على (ع ) هنگامى كه به زيارت اهل قبور رفته بود، فرمود: اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اءَهْلَ الْقُبُورِ، اَنْتُمْ لَنا سَلَفٌ وَ نَحْنُ لَكُمْ خَلَفٌ وَ اِنّا اِنْ شاءَ اللّهُ بِكُمْ لاحِقُونَ ... ثُمَّ قالَ: اَما اءِنَّهُمْ اِنْ نَطَقُوا لَقالُوا: وَجَدْنَا التَّقْوى خَيْرَ زادٍ. (وسائل ‏الشيعة،ج3 ،ص226  بحارالأنوار ،ج32 ،ص553 .) سلام بر شما اى اهل قبور! شما پيشينيان ما و ما جانشين شما هستيم و بطور يقين ان شاءاللّه ، ما به شما ملحق مى شويم ... سپس فرمود: آگاه باشيد! اگر ايشان سخن مى گفتند به يقين مى گفتند: ما تقوا و پرهيزكارى را بهترين توشه يافتيم . تقوا دارای مصادیق مختلفی است که به تعدادی از آنها اشاره می کنیم : پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمایند : يَا عَلِيُّ حُبُّكَ تَقْوَى وَ إِيمَانٌ وَ بُغْضُكَ كُفْرٌ وَ نِفَاقٌ . (بحارالأنوار،ج 39 ،ص 263.) ای علی حب و محبت تو، تقوا و ایمان است و بغض و دشمنی باتو کفر و نفاق است. امام باقر علیه السلام فرمودند : امام علی علیه الس: ما صد تازيانه به تو مى زنيم ، گفت : من طاقت ندارم . پس كم كردند تا رساندند به يكى و گفتند چاره اى از يك تازيانه نيست . گفت : به چه سبب مرا مى زنيد؟ گفتند به سبب آنكه روزى نماز را بدون وضوء خواندى و بر ناتوانى گذشتى و او را يارى نكردى پس او را يك تازيانه از عذاب الهى زدند كه قبرش پر از آتش شد. و نيز از آن حضرت روايت كرده كه هر مؤ منى كه برادر مؤ منش از او چيزى بخواهد و او توانايى داشته باشد كه خواسته او را بر آورد ولى چنين نكند خداوند در قبر مار بزرگى را بر او مسلط مى كند تا هميشه انگشتان او را بگزد و در روايت ديگر است كه تا روز قيامت انگشتان او را بگزد. ضَغطَه و فشار قبرنى على ضيق القبر، اللهم اعنى على ظلمة القبر اللهم اعنى على وحشة القبر، اللهم زوجنى من الحور العين . بدان كه عمده عذاب قبر از بى توجهى به نجاسات و نمامى و سخن چينى و غيبت و دور شدن مرد از خانواده خود است . و از روايت سعد معاذ استفاده مى شود كه بدخلقى مرد با خانواده خود و درشت گوئى با آنها، سبب فشار قبر مى شود. و در روايتى از حضرت صادق (ع) مرويست كه هيچ مؤ منى نيست مگر آنكه از براى او فشار قبر است . و در روايت ديگر است كه از كفاره آن ، نعمتى است كه آن مؤ من تضييع كرده . و شيخ صدوق (رحمة الله عليه ) از حضرت صادق (ع) روايت كرده كه مردى از علماى يهود را در قبرش نشاندند و گفتن انه يسلط على الكافر فى قبره تسعة و تسعين تنينا فينهشن لحمه و يكسرن عظمه يترددن عليه كذلك الى يوم يبعث ؛ لو ان تنينا منها نفخ فى الارض لم تنبت زرعا. يا عباد الله ان انفسكم الضعيفة و اجسادكم الناعمة الرقيقة التى يكفيها اليسير تضعف عن هذا.(9) و روايت شده است كه حضرت صادق (ع) در آخر شب كه از خواب بر مى خاست صدا را بلند مى نمود به حدى كه اهل خانه بشنوند و مى گفت : اللهم اعنى على هول المطلع و وسع على ضيق المضجع و ارزقنى خير ما قبل الموت و ارزقنى خير ما بعد الموت . و از دعاهاى آن حضرت است : اللهم بارك لى فى الموت ، اللهم اعنى على سكرات الموت ، اللهم اعنى على غم القبر، اللهم ان يعنى دو چوب تر است با ميت . و روايت شده كه عذاب از ميت مادامى كه آن چوب تَر است برطرف مى شود. و نيز روايت شده كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله بر قبرى گذشتند كه صاحب آن عذاب مى شد. پس ‍ حضرت طلبيدند جريده يعنى شاخ درختى كه برگش را كنده بودند دو نصف كرد، نصفى را زير سر ميت گذاشت و نصف ديگر را زير پاهاى او. و نيز آب پاشيدن بر قبر سودمند است زيرا مادامى كه ترى در خاك قبر باشد عذاب از صاحب آن برداشته مى شود. نهم : آنكه روز اول رجب ده ركعت نماز بخواند در هر ركعت يك مرتبه حمد و سه مرتبه توحيد تا از فتنه قبر و عذاب روز قيامت محفوظ بماند. و در شب اول ماه رجب بعد از نماز مغرب ، بيسیت بیان کنید) 3-این توشه ها (مثل نماز و قرآن و...) در آخرت به چه صورتی ظاهر می شود؟(مثلا فقط به شکل غذا هست ؟) 4-آیا هر عمل خیر ما به عنوان توشه برای ما ذخیره می شود یا نه حتما باید خالص برای خدا باشد؟ 5-آیا گناهان ما آن توشه هایی را که با زحمت جمع کردیم (مثلا یک ماه روزه سخت توی گرما) را باطل می کند؟ چه روش هایی برای اینکه آنها را هدر نرود تا جمع آوری شوند پیشنهاد میشود؟(برای ما انسانهای عادی ) 6_اگر توشه نداشته باشیم تکلیفمون در مواقف 50 گانه ای که بزرگان میگن چی میشود؟ تشکر ●پاسخ سوال چهارم: بنا به آنچه در روایات وارد شده است نیت به مانند روح عمل می باشد. هر عمل نیکی علاوه بر اینکه باید صحیح و کامل انجام شود باید برای رضای خدا انجام شود. تنها در این صورت است که مورد قبول واقع می شود. پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمایند: َ إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ وَ إِنَّمَا لِامْرِئٍ مَا نَوَى‏. (وسائل‏ الشيعة، ج1 ،ص48 .) همانا اعمال به نيت است و براى هر شخص آن چه قصد كرده مى‏ باشد. امام صادق علیه السلام می فرمایند : إِنَّ اللَّهَ يَحْشُرُ النَّاسَ عَلَى نِيَّاتِهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَة. (وسائل‏ الشيعة ،ج 1،ص 48.) خداوند در روز قیامت مردم را بر اساس نیت هایشان محشور می کند. پاسخ سوال چهارم توشه برای مواقف آخرت چی ببریمايند هر يك از اين آيات مربوط به يكي از مواطن قيامت است چرا كه در يك موطن خداوند انسانها را در يك جا جمع ميكند و آنها گروه گروه ميشوند و با هم صحبت ميكنند و برخي براي برخي استغفار ميكنند و برخي ديگران را لعن ميكنند. در موطني ديگر به احوالات خود گريه ميكنند، در يك موطن از آنها استنطاق ميشود ولي ميگويند ما مشرك نبوديم و خداوند بر دهان آنها مهر زده و از اعضاء و جوارحشان سؤال ميكند، در موطن ديگر از هم ميگريزند و در اين موطن انبياء شهادت ميدهند و(9)... . ظاهر سخن اميرالمؤمنين چنان نيست كه مواطن قيامت منحصر به همين موارد باشد لذا برخي از نويسندگان تلاش كردهاند بر همين منو نقل كرده اند كه فرموند: أَتَى النَّبِيَّ ص رَجُلٌ فَقَالَ مَا لِي لَا أُحِبُّ الْمَوْتَ فَقَالَ لَهُ أَ لَكَ مَالٌ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَقَدَّمْتَهُ قَالَ لَا قَالَ فَمِنْ ثَمَّ لَا تُحِبُّ الْمَوْت‏ (بحارالانوار، ج6، ص127.) مردى خدمت پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله آمد و عرض كرد: چه شده كه من مرگ را دوست ندارم ؟حضرت فرمود:آيا مال (و ثروت ) دارى ؟ عرض كرد: بله فرمود: آيا آنرا از پيش فرستاده اى ؟ و در كار خير و براى آخرت مصرف كرده اى ؟ عرض كرد: نه فرمود: به همين علت مرگ را دوست نمى دارى . پاسخ سوال شیشم ،توشه برای مواقف آخرت چی ببریمįن راه و دوربودن سفر و بزرگ بودن مقصد و محل ورود. اگر برای آخرت خود در این فرصتی که در دنیا داریم توشه ای را فراهم نکنیم در مواقف و سختی های قیامت درمانده می شویم و هیچ راه گریزی نداریم و در عذاب و سختی خواهیم بود. پس بهتر است که در این دنیا به فکر تهیه توشه ای برای خود باشیم تا در این دنیا و آن دنیا آسایش داشته باشیم. هنگامی که برای فردا توشه ای را اماده کنیم بدون هیچ گونه ترس و هراسی به استقبال مرگ خواهیم رفت. چرا که بنا به آنچه در روایات آمده است یکی از عواملی که باعث ترس از مرگ می شود نداشتن توشه است. امام صادق عليه السلام از پدر بزرگوارشان امام باقر علیه السلام֌کنیم ●سوال: چرا ما شرایط جهان آخرت را در جهان فعلی مشاهده نمیکنیم؟ محدودیت هایی که شما در این ارتباط ذکر فرموده اید درست است ولی اینها محدودیت هایی است که با شرایط جهان فعلی و (صرفا) تعاریفی که از جهان آخرت داریم مشاهده میشود. بدیهی است با توجه به تعریفی که از قدرت بینهایت خداوند داریم، این محدودیت ها میتوانست وجود نداشته باشد. چه چیز میتوانست مانع این اراده خداوند بشود که ما به نوعی شاهد جیات پس از مرگ انسان ها باشیم؟ ●پاسخ: شرایط جهان آخرت یعنی چه؟ آیا باید خدا برای ما جهنم را در این دنیا مجسم کند یا بهشت را در این دنیا برپا کند تا عبادت کنیم و گناه ȅان را به ظلم و ستم مى‏ خورند، (در حقيقت،) تنها آتش مى‏ خورند؛ و بزودى در شعله‏ هاى آتش(دوزخ) مى‏ سوزند.»[6] و فرمود : « اما كسى كه در اين جهان(از ديدن چهره حق) نابينا بوده است، در آخرت نيز نابينا و گمراهتر است! » [7] دراین آیات سخن از مشاهده خود اعمال و اتحاد با عمل است نه از اجر یا کیفری در مقابل عمل. بنابر این عذاب آخرت نتیجه قهری و حقیقت خود عمل است ؛ و عمل از عامل آن جدا شدنی نیست ؛ چون عامل ، علّت عمل است ؛ و جدایی معلول از علت محال است . اگر ذات یک انسان عین آتش شد او در آتش ابدی خواهد شد چون ذات شخص را نمی توان از او جدا کرد . افرادی نظیر صدام و جرج بوش عین آتشند لذا دائما مشغول سوزاندن و ویران کردنند . اینها در آخرت نیز هیزم آتش جهنم می شوند و آنان که در دنیا از آنها تبعیت کرده اند در آتش آنها می سوزند « و اگر در باره آنچه بر بنده خود[ پيامبر] نازل كرده‏ ايم شك و ترديد داريد،( دست كم) يك سوره همانند آن بياوريد؛ و گواهان خود را- غير خدا- براى اين كار، فرا خوانيد اگر راست مى‏ گوييد! پس اگر چنين نكنيد- كه هرگز نخواهيد كرد- از آتشى بترسيد كه هيزم آن، بدنهاى مردم و سنگها[ بتها] است، و براى كافران، آماده شده است! »[8] [1] - (جاثيه33) [2].مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، تهرا/ف انتشارات صدرا، چاپ دهم، 1380، ج1، ص225-235 [3](نجم 39 و40 ) [4](زلزال /6و 7 و8 ) [5](بق mm:   k:●سوال : تناسخ در آیین بودیسم به چه معناست و نظر اسلام در این باره چیست ●جواب : در سرزمین پهناور هند برخى از کیش ها و مسلک هایى وجود دارد که بن مایه هاى آن خرافى و مجرد از خمیرمایه هاى الهى است که از جمله ى آنها آیین بوداست. این آیین یکى از شاخه هاى کیش هندوست. در این کیش عقاید و قوانین مختلفى حاکم است; از جمله قانون کارما ـ کرمه به معناى کردار، که از برجسته ترین قوانین هندوان است; بدین معنا کهآدمى نتیجه ى اعمال خود را در دوره هاى بازگشت مجدد خود در این جهان مى بیند; کسانى که کار نیک انجام دادهnԅ عادلانه است؟ چرا رستگاری بر اساس اعتقاد، منطقی تر و بهتر از رستگاری بر اساس اعمال است؟ با تشکر ●پاسخ: با سلام خدمت شما دوست گرامی چند مطلب: - این چنین نیست که در اسلام، رستگاری تنها به اعتقاد باشد و متاسفانه این مسئله ای است که در میان عده ای مطرح شده است و قابل قبول نیست. در قرآن کریم تقریبا در هرگاه سخن از ایمان آمده است، بلافاصله بحث عمل صالح نیز مطرح شده است. و این تعبیر را بارها در قرآن خوانده ایم "آمنوا و عملوا الصالحات" این مسئله نشانگر ارزش و اهمیت عمل صالح است که در کنار ایمان، فرد را به سعادت می رساند. در واقع اگر ایمان فرد او را به عمل صالح نرساندلتحقيق فى كلمات القرآن، ج 2، ص 335. اما در تبديل به گونه جديد دو نظر ميان مفسران است. گروهى از جمله علامه طباطبايى بر اين عقيده‏ اند كه: دقت و توجه درباره اوصافى كه در قرآن مجيد براى حور بيان گرديده، چنين استفاده مى‏ شود كه اين تبديل به گونه اوصاف زنانه است نه به موجودى كه آثار و اوصاف مردانه را در بر داشته باشد، به همين جهت به نظر مى‏ رسد كه مراد از حور طائفه مونث باشد نه طائفه مذكر،(1). اما اين كه پس پاداش زنان مومن در بهشت چيست؟ در منابع كلامى و روايى چنين آمده كه در روز قيامت، اگر مرد زن مؤمن، اهل بهشت بود همو را اختيار مى‏ كند و اگر از اهل جهنم بود مردى را از ميان مردان بهشتى برمى‏ گزيند. شايد فلسفه اين كار اين باشد كه زن برخلاف مرد از نظر طبيعت تعددپذير نيست. به همين جهت مردى را انتخاب مى‏ كند. اما گروهى در مقابل مدعى‏ اند كه حورالعين مى‏ تواند مذكر هم باشد، براساس اين نظر شايد علت اين كه اوصاف حورى به كار رفته در قرآن بر مؤنث دلالت مى‏ كنند نه بر مذكر، به اين جهت بوده است كه گفتگو و محاوره در آن آيات با طائفه مردان مؤمن بوده است نه با زنان مؤمن دنيوى، لذا اسلوب محاوره اقتضا داشت كه چنين اوصافى براى موجودات فوق ذكر شود. پى‏ نوشت‏ (1) (ترجمه الميزان، ج 18، ص 240 و ج 19، ص 223 و 247) آقایون دارای حور العین هستند،خانم ها هم هستند؟6َفْلَةٍ مِنْ هذا فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ اَلْيَوْمَ حَدِيدٌ تو از اين روز در غفلت بودى تا آن كه ما پرده از برابرت كنار زديم و چشم تو بيناتر گرديد»،(1). حقايق در قيامت رخ خواهد نمود و راستى كه وصول به يقين و ديدن همه آنچه در اين جهان گذشته است، چيزى ديدنى و باشكوه است؟ در يك طرف پيامبران، اوليا و شهدا و قرار دارند و در سوى ديگر ظالمان، طاغيان، فرقه‏ هاى مختلف و آن گاه ميان آنان قضاوت خواهد شد. آيا اين‏ها كم چيزى است؟ از سوى ديگر در بهشت علاوه بر نيل انسان به خواسته‏ هاى مادى (به صورتى شگفت‏ انگيز) باز مسيرى معنوى و كمالى روحانى را تجربه خواهد كرد و جز سرگرمى و بازى نيست و زندگى راستين در سراى آخرت است، اگر مى دانستند. از اینرو حقیقت معاد و قیامت، به حکم عقل و نقل امری تردید ناپذیر و یقینی است و اما در چگونگی و کیفیت برپایی آن، بدلیل محدودیت عقل، در کشف حقایق مربوط آن، و عدم توان راهیابی به غیب، پسندیده است به آیات قران و روایات که از مصادر مطمئن صادر شده اند ایمان و اعتقاد پیدا کنیم و این طریقت عقل سلیم و نشانۀ ایمان و تقوا است. ادامه دارد ... پاورقی___________________ 1- الميزان ، ج 17، ص 313. 2- بحارالانوار، ج 6 ، ص 249. 'حقیقت معاد و چگونگی برپایی قیامتَقاءِ وَ اِنَّما تَنْقُلُونَ مِنْ دارٍ اِلى دارٍ.)(2) شـمـا را بـراى فنا نيافريده اند، بلكه براى بقا آفريده اند و تنها از خانه اى به خانه اى ديگر كوچ مى كنيد. بنابراين، حيات حقيقى پيوسته است، گرچه داراى شدت و ضعف است و حيات پس از اين دنيا از خـلوص و شـدتـى بـيـشـتـر بـرخـوردار اسـت؛ بـه گـونـه اى كـه خـداونـد متعال تنها حيات اُخروى را شايسته نام و حقيقت حيات دانسته و فرموده است: (وَ مـا هـذِهِ الْحـَيـوةُ الدُّنـْيـا اِلاّ لَهـْوٌ وَ لَعـِبٌ وَ اِنَّ الدّارَ الاْ خـِرَةَ لَهـِىَ الْحـَيـَوانُ لَوْ كـانـُوا يَعْلَمُونَ)(عنكبوت / 64)؛ ايـن زنـدگـى دنـيـا چـيزىها و تغيير و تجديد حيات ها اشاره كرده و فرموده است: (قالُوا رَبَّنا اَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَ اَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ...)(مؤ من / 11)؛ آنان مى گويند: (پروردگارا! ما را دوبار ميراندى و دوبار زنده كردى ...). مراد از (دوبار مردن)، مردن در دنيا و مردن در برزخ است و مراد از (دوبار زنده شدن)، زنده شدن به حيات برزخى و حيات اُخروى در قيامت است.(1) بـنـابـرايـن، بدون تردید، مردن به معناى نيست و نابود شدن نيست، بلكه غايب شدن در يك مرحله از حيات و حضور در مرحله ديگر است. در حديث شريف منقول از پيامبر اكرم (ص)نيز درباره مرگ آمده است: (ما خُلِقْتُمْ لِلْفَناءِ بَلْ خُلِقْتُمْ لِلْبر سال؟! دو هزار سال؟! دو میلیون سال؟! هزار میلیارد سال؟! چقدر؟! آخرش چقدر؟! تا ابدیت که نمی شه به نظر من که معنا نداره تا بی نهایت بالاخره باید یه پایانی باشه. ●پاسخ: در مورد این سوال شما در کنار جواب های دیگر این جواب هم قابل تامل می باشد: شما زنده هستيد براى چه؟ هر گونه هدفى كه براى اين حيات شما آرمانى است، همان به صورت كامل در جهان ديگر محقق خواهد شد. اگر هدف كسى در محدوده همين ظواهر است (قصرها، تزئينات، باغ‏ها، منظره‏هاى دلكش، ملك بى‏انتها ) چنين چيزى فقط در آخرت مى‏ تواند محقق گردد. اگر هدف كسى علم و درك است، آن نيز در آخرت ميسر است: لَقَدْ كُنْتَ فِي غوّل و دگـرگونى مى شود، امّا حقيقت وجودى اش چون وابسته به هستى مطلق ـ (خدا) ـ و ظلّ اسـت هـمـواره بـر جـاى مـى مـانـد و داراى حـيـاتـى جـاويد و پيوسته خواهد بود. با اين كه جهان سـرانـجـام بـه قـيـامـت مـى رسـد و دسـتـخـوش تـغـيـيـرات بـنـيـاديـن مـى گـردد؛ بـنـابـر دلايـل مـتقن عقلى و نقلى، براى انسان حياتى پيوسته و جاويد است و هر چند انسان نيز به تبع دگـرگـونـى جـهـان مـراحـلى گـونـاگـون را طـى خـواهـد كـرد، كـه مـتـون اسـلامـى ايـن مـراحـل و گـذرگـاه هـا را (موت) (مرگ) خوانده اند، ولى هرگز حقيقت وجودى اش از ميان نمى رود. قـرآن كـريـم در آيه زير به مرگ و ميرکر دلایل بسیاری اعم از عقلی و نقلی، حقیقت معاد و بروز و ظهور قیامت را اثبات می کند: بـراسـاس جـهـان بـيـنى اسلامى مجموعه جهان هستى هدفمند است و نظام حاكم بر جهان، نظامى هـمـراه بـا بـرنـامـه و مـسـيـرى مـشـخـّص اسـت و هـمـه مـوجـودات بـه سـوى كـمال و شكوفايى در حركتند و براى نيل به هدف، در تلاش و كوشش اند. اين ديدگاه بر آن اسـت كـه مـجـمـوعـه جـهـان آفـريـنـش و مـوجـودات آن، بـه ويـژه انـسـان، كـه گـل سـرسـبـد جـهـان آفـريـنـش اسـت، هـرگـز رو بـه سـوى نـابـودى و اضـمـحـلال مطلق و كامل نمى نهد. هرچند جهان به لحاظ عناصر موجود در آن، كه مادّى اند، دچار تـحـ، در چگونگی ایمان او باید تامل کرد. - در مورد جایگاه عمل صالح در نگاه شیعه، توجه به این حدیث سودمند است: یا جابر یکتفى من اتخذ التشیع أن یقول بحبنا أهل البیت فوالله ما شیعتنا إلا من اتقى الله و أطاعه و ما کانوا یعرفون إلا بالتواضع و التخشع و أداء الأمانة و کثرة ذکر الله و الصوم و الصلاة و البر بالوالدین و التعهد للجیران من الفقراء و أهل المسکنة و الغارمین و الأیتام و صدق الحدیث و تلاوة القرآن و کف الألسن عن الناس إلا من خیر و کانوا أمناء عشائرهم فی الأشیاء قال جابر یا ابن رسول الله ما نعرف أحدا بهذه الصفة فقال لی یا جابر لا تذهبن بک المذاهب حسب الرجل أن یقول أحب ع؅ پیچیده شود و در آن هنگام که ستارگان بی فروغ شوند". سوره تکویر، (81) آیه 2 و 1. شکافتن آسمان: یکی دیگر از علایم قیامت، شکافته شدن آسمان و کرات است: "در آن هنگام که آسمان شکافته شود." سوره انشقاق (84) آیه 1. و اما مرحله آخر در قیامت، حوادثی است که بعد از اتمام دو مرحله قبل پدید می‏ آید:"وعده الهی در آن روز تحقق می‏یابد که این زمین به زمین دیگر و آسمان‏ها (به آسمان‏های دیگر) مبدّل می‏شود و انسان‏ها در پیشگاه خدا ظاهر می‏گردند". سوره ابراهیم (14) آیه 48. بعد از حوادثی که به دنبال آن جهان متلاشی می‏شود، اینک نوبت انسان‏ها است که وارد صحرای محشر شده، می‏ بایست ثمره اعمالی کنیم؟ آیا اگر خدا این کار را بکند، بهشت عشرت کده ما نمیشود؟ آیا واقعا با دیدن عذابهای جهنم، دیگر گناه نمیکردیم. حاشا و کلا. بهتر است با خودمان روراست باشیم. مگر ما این همه عبرتها را نمیبینیم ولی آیا هیچ عبرتی میگیریم؟ حضرت علی ع به خوبی پاسخ این سوال را داده اند. «ما اکثر العبر و اقل الاعتبار»(نهج البلاغه، حکمت297) ایا ما مرگ را به چشم خود نمیبینم، دوستان و نزدیکانمان، هر روز از کنار ما میروند و با اینکه میدانیم ما هم باید برویم باز عبرت نمیگیریم. در پستهای قبل به آیاتی اشاره شد که در انها خداوند در مورد درخواست بازگشت به دنیای دوزخیان، درخواست انان را صرفا کلماتی \و كیفرهایی كه صالحان یا تبهكاران پس از مرگ و قبل از قیامت دریافت می‎كنند، چنان‎كه در مورد مؤمن آل یاسین می‎فرماید: «قالَ یا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ بِما غَفَرَ لِی رَبِّی وَ جَعَلَنِی مِنَ الْمُكْرَمِینَ».(5) و درباره شهیدان و متنعم بودنشان نزد پروردگارشان می‎فرماید: «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ فَرِحِینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ».(6) شcرا که در دنیا می‏دهند انجام می‏دادند، مشاهده کنند. برای دست یابی به توضیحات مفصّل در مورد مباحث مربوط، معاد و قیامت به کتاب پیام قرآن، جلد 5 و 6 مراجعه شود. ●پاسخی دیگر: با سلام و احترام احتمالا سئوال شما آخرین حادثه در این جهان و یا اولین حادثه قبل از قیامت است. قبل از برپايي قيامت‌، دوبار در صور دميده مي‌شود. در صور اول‌، به زندگي همة انسانها پايان داده مي‌شود و كوه‌ها، زمين‌، خورشيد و هر چه در عالم طبيعت است‌، دستخوش تغيير و زوال مي‌شود و با صور دوّم‌، مردگان سر از خاك برداشته‌، به صحنة محشر وارد مي‌شوند. مردم وقايع قبل از قيامت (يعني بين دو صور تَشْتَهیهِ اْلأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ اْلأَعْیُنُ وَ أَنْتُمْ فیها خالِدُونَ»[vii] "(این در حالی است که) ظرفها(ی غذا) و جامهای طلائی (شراب طهور) را گرداگرد آنها می‏گردانند؛ و در آن (بهشت) آنچه دلها می‏خواهد و چشمها از آن لذت می‏برد موجود است؛ و شما همیشه در آن خواهید ماند!" در این امر نیز بین مرد و زن بهشتی فرقی نیست هر کدام از آنها هر نوع لذتی بخواهند بر ایشان موجود است. [i] مجموعه آثار شهید مطهری، ج 19 ص 311. [ii] زخرف، آیه 70. [iii] تفسیر المیزان، ج 18، ص 182. [iv] یس، آیه 56 . [v]مؤمن، آیه 8 . [vi] رعد، آیه 23 . [vii] زخرف، آیه 71 . پاداش زنان در بهشت در مقابل حورالعین برای مردانفرشتگان از هر دری بر آنان وارد می‏گردند.... از این آیات استفاده می‏شود که زنان و مردانی که در این دنیا همسر یکدیگرند هرگاه هر دو با ایمان و بهشتی باشند در آنجا به هم ملحق می‏شوند و با هم در بهترین شرایط و حالات زندگی می‏کنند. و حتی از روایات استفاده می‏شود که مقام این زنان برتر از حوریان بهشتی است؛ به خاطر عبادات و اعمال صالحی که در این جهان انجام داده‏ اند، بنابراین لذت‏های بهشت مخصوص مردان بهشتی نیست، بلکه کسی که داخل بهشت می‏شود از نعمت‏ها و زیبایی‏ها لذت خواهد برد. چنان که قرآن می‏فرماید: «یُطافُ عَلَیْهِمْ بِصِحافٍ مِنْ ذَهَبٍ وَ أَکْوابٍ وَ فیها معلی ، ص ۲۱۳ ۸ سوره ق ، آیه ۲۲ ۹ تفسیر القرآن ، تفسیر سوره زلزال ، ص ۲۴۲ ۱۰ همان ، تفسیر سوره زلزال، ص ۲۳۱ ۲۲۴ ۱۱ لفظ عبارت از خود نگارنده برای مقایسه با قاعده بسیط الحقیقه آمده است ۱۲ تفسیر سوره زلزال ، ص ۲۳۲ ۱۳ سوره لقمان ، آیه ۲۸ ۱۴ تفسیر سوره واقعه ، ص ۱۳۶ ۱۳۵ ۱۵ ملاصدرا، اسفار اربعه ، ج ۹ ، ص ۱۶۲ ۱۶ همو، المبدا و المعاد ، ص ۴۳۵ ۱۷ همان ، ص ۴۴۶ ۱۸ ملا صدرا، الشواهر الربوبیه ، ص ۲۸۵ ۱۹ همسر، اسفار اربعه ، ج ۹، ص ۲۷۹ ۲۰ همان، ص ۲۳۲ و ۲۳۳ ۲۱ همان ، ص ۲۴۳ ۲۲ همان ، ص ۲۷۸ و الشواهد ، ص ۲۹۸ ۲۳ تفسیر سوره اعلی، ص ۲۱۰ روزنامه رسالت &زمان قیامت و آخرت از منظر ملاصدراو یا توضیحات بیشتری در بارۀ هر یک از نعمت های بر شمرده داشتید، طرح کنید تا به لطف الهی و بر حسب وظیفه، پاسخ شایسته تقدیمتان کنیم. موفق باشید. پاورقی__________________ 1. در همۀ سوره های قرآن بخصوص سُوَر واقعه، طور، دخان، الرحمن، انسان و زخرف ... به نعمت های بهشتی اشاره شده است. 2. ر.ک به: کتاب دیدار یار (بخش هایی از معاد در کلام وحی)، اثر استاد محقق آیة الله مکارم شیرازی. 3. ر.ک به: کتب تفسیر قرآن، آیات مربوط به معاد و قیامت؛ کتاب معاد و عدل یا مراحل نهائی بشر، اثر آیة الله علم الهدی. توی بهشت ما چه کار می کنیمن نیز ناسازگار است.[i] اما گروهی دیگر از مفسرین در مقابل مدعی‏اند که حورالعین می‏تواند مذکر هم باشد، بر اساس این نظر شاید علت این که اوصاف حور به کار رفته در قرآن بر مؤنث دلالت می‏کنند نه بر مذکر، به این جهت بوده است که گفتگو و محاوره در آن آیات با طائفه مردان مؤمن بوده است نه با زنان مؤمن دنیوی، لذا اسلوب محاوره اقتضا داشت که اوصاف زنان بهشتی ذکر شود. اما باید توجه داشت با مراجعه به آیات، روایات و تفاسیر مربوطه این گونه استفاده می‌شود که زنان با ایمان در قیامت در کنار زنان بهشتی (حورالعین) با مردان مؤمن بهشتی قرین می‏ باشند. و زنان با ایمان با همسران با ایمان خود وارد بهشت می‏شوند. 1- «اُدْخُلُوا اَلْجَنَّةَ أَنْتُمْ وَ أَزْواجُکُمْ تُحْبَرُونَ»[ii] (به آنها خطاب می‏شود:) «شما و همسرانتان در نهایت شادمانی وارد بهشت شوید!» و منظور از ازواج، همان زنان با ایمانی هستند که در دنیا بودند[iii] و بودن در کنار همسران با ایمان و مهربان هم برای مردان لذت‏بخش است و هم برای زنانشان. 2-«هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ فِی ظِلالٍ عَلَی اَلْأَرائِکِ مُتَّکِؤُنَ»[iv] آنها و همسرانشان در سایه‏ های (قصرها و درختان بهشتی) بر تختها تکیه زده‏ اند.. و آیاتی که داخل شدن همسران صالح را به بهشت وعده داده شده است. از جمله:«رَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ اَلَّتِی وَعَدْتَهُمْ وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ اَلْعَزِیزُ اَلْحَکِیمُ»[v] پروردگارا! آنها را در باغهای جاویدان بهشت که به آنها وعده فرموده‏ای وارد کن، همچنین از پدران و همسران و فرزندانشان هر کدام که صالح بودند، که تو توانا و حکیمی!.. «جَنّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیّاتِهِمْ وَ الْمَلائِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلّ‏ِ بابٍ»[vi] (همان) باغهای جاویدان بهشتی که وارد آن می‏شوند؛ و همچنین پدران و همسران و فرزندان صالح آنها؛ و نسبت جز به طریق کلیت سعی و احاطه وجودی نیست. یعنی هر روح جزئی حصه ای از روح کلی است یا می توان گفت که “الروح الکلی جمیع الارواح و لیس بشی منها” (۱۱) وی در جای دیگری نسبت بین ازمنه جهان ماده به زمان آخرت (و همچنین نسبت بین مکان های دنیا به مکان آخرت) را نسبت به متغیرات به ثابتات می داند.(۱۲) در بحث ربط ثابت به متغیر روش مشائیان تمسک به حرکت قطعی و حرکت توسطی بوده است که بنابر آن نظریه ثابت علت حرکت توسطی متغیر بود که باعث نمی شد خود علت متغیر گردد، اما وجه تغییر در متغیر از حرکت قطعی آن که ربطی به علت ثابتش ندارد ناشی می گردید. ۷ ملاصدرا ، تفسیر القرآن ، تفسیر سوره ن توجه نمود یا بدان منتقل شد از زمان جدا شده و آن را دارای تحقق خواهیم یافت. اما دلیل ما بر صدق هرمنوتیکی ادعای خود (یعنی اینکه ملاصدرا چنین اعتقادی داشته است و بیانات فوق علاوه بر اینکه لازمه و نتیجه مبانی اویند، مورد اعتقاد و توجه وی نیز بوده اند) آن است که در آثار ایشان غیر از مواردی که دلالت بر وجود داشتن فعلی آخرت دارند گفته هایی نیز پیدا می شود که فهم آن جز به طریقی که ذکر شد میسور نمی باشد. مثلا ایشان نسبت روز آخرت به روزها را مثل نسبت روح اعظم به ارواح جزئی معرفی کرده اند.(۱۰) با سلب توجه به معنای عرفانی نسبت بین این دو روح واضح است که در رای صدرای شیرازی این تی معرفی می کنند(البته نه به صراحت) که در مرتبه ای بالاتر از عالم ماده است و از آنجا که زمان متعلق به عالم خلق است که حرکت جوهری در آن ساری و جاری است، نتیجه می شود که آخرت در مرتبه ای فرا زمانی قرار دارد و لذا وقتی گفته می شود که همین الان آخرتی هست و بهشتی و جهنمی، مراد آن نیست که در لحظاتی مثل (۱)t یا (۲)t آخرت وجود دارد به این معنا که لحظات فوق زمان آخرت بوده یا به عبارتی دیگر آخرت وجودی زمانی داشته باشد بلکه معنی مورد نظر از چنین اظهاری آن است که چون آخرت حقیقتی فرا زمانی داشته و محیط به جمیع ازمنه است، می توان آن را همواره متحقق انگاشت چرا که در هر زمان که بتوان به آ سختى و بلا بودم تا آنكه فلانى برايم دو ركعت نماز خواند - و اسم شما را برد - آن دو ركعت نماز، مرا از عذاب نجات داد؛ به خاطر اين احسانى كه به من كرد خدا پدرش را رحمت كند. مرحوم حاج ملا فتحعلى فرمود آن شخص از من پرسيد كه آن نماز چه نمازى بود؟ پس من ، او را از كار دائمى خود براى اموات خبر دادم . و نيز از كارهائى كه براى وحشت قبر سودمند است مانند آنكه ركوع نماز را كامل كند چنانكه از حضرت امام محمد باقر (ع) روايت شده كه كسى كه ركوع نماز خود را تمام كند گرفتار وحشت قبر نمى شود. و نيز آنكه در هر روزى صد مرتبه بگويد: لا اله الا الله الملك الحق المبين تا بوده باشد براى او امانى ا فقر و از وحشت قبر باشد و به سوى خود توانگرى را بكشد و گشوده شود درهاى بهشت چنانكه در خبر وارد شده است . و نيز آنكه بخواند سوره يس را پيش از آنكه بخوابد، و آنكه بخواند نماز ليلة الرغائب را؛ و من آن نماز را با بعضى از فضايل آن در مفاتيح الجنان در اعمال ماه رجب ذكر كردم . و هر كه عيادت كند مريضى را حق تعالى بر او ملكى مى گمارد كه او را در قبر تا روز ورودش به محشر عيادت كند. و از ابوسعيد خدرى منقول است كه گفت : شنيدم كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله به على مى فرمود: يا على شاد شود و مژده بده كه براى شيعه تو وقت مردن نه حسرتى است و نه وحشت قبر و نه اندوهى در روز نشور. حكايت دو ركعت نماز شفع و يك ركعت وتر و در قنوت وتر هفتاد مرتبه استغفار كند تا آنكه او را از عذاب جهنم و قبر پناه داده شود و عمرش ‍ طولانى و زندگيش وسيع گردد. پنجم : از حضرت رسول صلى الله عليه و آله مرويست : هر كه (الهيكم التكاثر) را در وقت خواب بخواند، از عذاب قبر نگه داشته شود. ششم : آنكه در هر روزى ده مرتبه ((اعددت لكل هول لا اله الا الله )) (تا آخر) بخواند، از عذاب قبر نگه داشته شود. هفتم : آنكه در نجف اشرف دفن شود، زيرا از خواص تربت شريف آن است كه عذاب قبر و حساب منكر و نكير از كسى كه در آن مدفون شود ساقط مى شود. هشتم : از چيزهايى كه نافعست براى رفع عذاب قبر، گذاشتن جريدتيامت، همچون حکایت دنیا نیست، دنیا نسبت به آخرت بمثابۀ جاده ای است که انسان را تا منزل و مقصد آخرت و هدف نهائی رهنمون می شود و لازمۀ آن هدفمندی و کوشش و تلاش است، اما آخرت پایان راه و سرانجام کار بشر است، به عبارتی بی هدفی یا هدفمندی انسان، در این جاده (دنیا) و سیر به سوی هدف پایانی و کمال مطلق الهی معنا پیدا می کند. وقتی انسان به کمال نهائی و مطلق رسید دیگر، احساس هدفمندی و یا بی هدفی جایگاه و معنای خود را از دست خواهد داد. التماس دعا پاورقی_________________ 1 . سوره کهف، آیه 108 . 2 . معاد، استاد شهید مرتضی مطهری، ص 172- 170، با کمی تغییر و اضافات. هدف ما از زندگی تو بهشت چیهن از همین قرار است، سراسر دلزدگی و خستگی و آشوب و التهاب؛ اما در بهشت، انسان به چیزی می‏رسد که عین خواسته و هدف نهایی اوست و آن کمال مطلق است و بعد از آن و بالاتر از آن، دیگر کمالی نیست که انسان دچار بی هدفی، پوچی، خستگی و دلزدگی شود و در آرزوی مافوق آن باشد. قرآن هم ظاهراً برای همین نکته بوده است که این تعبیر را درباره بهشت ذکر می‏کند: "لایبغون عنها حولا" (1) یعنی بر عکس نعمت‏های دنیا که وقتی داشته باشد خسته و طالب تحول و تجدد می‏شود. اگر به انسان چیزی بدهیم که ماورای آن چیزی نیست و آن «همه چیز» باشد دیگر خستگی، پوچی و بی هدفی معنا ندارد.(2) کوتاه سخن اینکه، حقیقت قختي روز قيامت براي مؤمنان راستين آسان مي شود «و طول مدت آن» براي پرهيزکاران کوتاه مي شود؛ چنانکه در قرآن مجيد مي خوانيم: «فأما من أوتي کتبه بيمينه . فسوف يحاسب حسابا يسيرا؛ پس کسي که نامه اعمال او به دست راستش داده شود، به زودي از او حسابرسي آساني مي شود» (انشقاق، آيات 8 - 7). و به هر اندازه ايمان و عمل انسان با اخلاص بيشتري باشد؛ از آسايش و آرامش بيشتري در آن روز بهره مند خواهد بود، تا آنجا که براي اولياي الهي و اهل بيت پاک پيامبر(ص) هيچ گونه گرفتاري و سختي نخواهد رسيد «فوقيهم الله شر ذلک اليوم و لقيهم نضره و سرورا؛ خداوند آنان را از شر آن روز نگه مي دارد و آنها را شا فرشتگان و روح (که بزرگ فرشتگان است) به سوي او بالا مي روند در آن روزي که مقدارش پنجاه هزار سال است (معارج، آيه 4). روايت امام صادق(ع) مؤيد اين معناست که فرموده اند: «الا فحاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا فان في القيامه خمسين موقفا کل موقف مثل ألف سنه مما تعدون، ثم تلا هذهه الايه (في يوم کان مقداره خمسين الف سنه)؛ آگاه باشيد! پس به حساب خود رسيدگي کنيد قبل از آن که به حساب شما رسيدگي شود؛ به درستي که در قيامت پنجاه توقفگاه هست که هر کدام مانند هزار سال است از آنچه شما مي شمريد، سپس [آن حضرت] اين آيه را تلاوت فرمودند: «در روزي که مقدار آن پنجاه هزار سال است» (کافي، ج 8). البته ر، آيه 73). اين مراحل سه گانه داراي ايستگاه هاي بسيار و گردنه هاي سختي مي باشند که پيمودن هر کدام تا هزار سال طول مي کشد. چنان که در قرآن مجيد مي خوانيم: «ثم يعرج اليه في يوم کان مقداره الف سنه مما تعدون؛ سپس در روزي که مقدار آن هزار سال از سال هايي است که شما مي شمريد؛ به سوي او بالا مي رود» (سجده، آيه 5). حالت انتظار و بازخواست گناهکاران در قيامت آن چنان سخت است و گرفتاري تبهکاران در آن روز به گونه اي شديد مي باشد که طي تمامي ايستگاه ها و مشاهد تا پنجاه هزار سال طول مي کشد. چنان که در آيه شريفه ديگر مي خوانيم: «تعرج الملائکه والروح اليه في يوم کان مقداره خمسين الف سنه؛ان و...در انسان زنده می سازد و از این جهت دانشمندان، مذهب را پشتوانه اخلاق می دانند. قرآن مجید با روش خاصی به این نکته اشاره می کند و انکار مبدأ و معاد را مایه کشته شدن عواطف انسانی می داند، تا آنجا که دل او سخت و پرقساوت می گردد و مهربانی و ترحمی نسبت به یتیم و مستمند و بی نوا ندارد، چنانکه میفرماید: ارأیت الذی یکذب بالدین، فذلک الذی یدع الیتیم و لا یحض علی طعام المسکین (سوره ماعون آیه 1 3) «آیا دیدی کسی را که روز جزا را انکار می کند، او همان کسی است که (با کمال بی رحمی)، یتیم را طرد می نماید، و افراد را به اطعام مستمندان دعوت و ترغیب نمی نماید.» -آثار عقیده به معاددر این موقع، اعتقاد به معاد و کیفرهای الهی این غریزه را مهار کرده و دارنده آنرا به صورت انسان وظیفه شناس تحویل اجتماع میدهد، و انسانی را پرورش می دهد که در اطاق خلوت، در برابر زن جوان و بسیار زیبا که به او فرمان آماده باش میدهد و میگوید: «هیت لک» آماده باش سرسختانه مقاومت میکند و زن متجاوز را، پند واندرز میدهد و می گوید «معاذالله» بخدا پناه می برم...! در تاریخ زندگی انسانهای با ایمان، سرگذشتهای آموزنده ای وجود دارد، که ما را به اهمیت اعتقاد به معاد رهنمون می باشد. حس غضب و خشم، از نظر قدرت، کمتر از غریزه جنسی نیست، گاهی حس انتقام به اوج خود می رسد و میخواهد هر نع مانع و رادع را، از پیش پای خود بردارد. در این مواقع جز ترس از انتقام الهی، و خوف از دوزخ، چیزی نمیتواند آتش خشم انسانها را خاموش سازد، و همچنین است دیگر غرائز اصیل انسانی. پرورش فضائل اخلاقی در نهاد ما یک سلسله فضائل اخلاقی وجود دارد که تحت شرایطی پرورش یافته و بارور می گردند . ارشاد و راهنمائی علماء اخلاق، هر چند در پرورش فضائل اخلاقی مؤثر است ولی راهنمائی آنان، از دایره سخن گفتن و مذاکره دوستانه، گام فراتر نمی گذارد. ولی مذهب و اعتقاد به پاداش ها و کیفرها، فضیلتهای اخلاقی را مانند انسان دوستی، ضعیف نوازی، مهربانی به یتیمان، دستگیری از درماندگسان، کمال و وصال به حضرت حق است از اینروست که خداوند در قرآن، تنهاترین راه رسیدن به آرامش روح و روان را یاد خدا بر می شمارد و می فرماید: "الا بذکرالله تطمئن القلوب؛ آگاه باشید که یاد خدا آرام بخش دلها است." حال اگر این انسان، به چیزی یا جایی رسید که کمال مطلق است (یعنی به آنچه که در نهادش قرار داده شده)، همان گمشدۀ اصلی اش، قطعاً در آنجا آرام می‏گیرد، دلزدگی هم پیدا نمی‏کند، طالب تحول هم نیست. درست مانند رود خروشانی که وقتی به اقیانوس می‏رسد به یکباره از خروش می‏ افتد. با ذکر این مقدمه روشن می شود که اگر آنچه در بهشت است از نوع آن چیزهایی است که در دنیاست، داستا تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ کُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَي النَّاسَ سُکَارَي‏ وَمَاهُم بِسُکَارَي‏ وَلکِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِيدٌ (2) روزی که آن را می بینید، (آنچنان وحشت سراپای همه را فرامی گیرد که) هر مادر شیردهی، کودک شیرخوارش را فراموش می کند، و هر بارداری جنین خود را بر زمین می نهد، و مردم را مست می بینی، در حالی که مست نیستند، ولی عذاب خدا شدید است! و در سوره مزمل میفرماید فَکَيْفَ تَتَّقُونَ إِن کَفَرْتُمْ يَوْماً يَجْعَلُ الْوِلْدَانَ شِيبا (17) شما (نیز) اگر کافر شوید، چگونه خود را (از عذاب الهی) بر آن را هیچ کجا ندیدم. خداوند در این آیه میفرماید: وَإِن مِن قَرْيَةٍ إِلَّا نَحْنُ مُهْلِکُوهَا قَبْلَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوهَا عَذَاباً شَدِيداً کَانَ ذلِکَ فِي الْکِتَابِ مَسْطُورا (58) هیچ شهر و آبادی نیست مگر اینکه آن را پیش از روز قیامت هلاک می کنیم، یا (اگر گناهکارند)، به عذاب شدیدی گرفتارشان خواهیم ساخت، این، در کتاب الهی (لوح محفوظ) ثبت است. سپس در سوره حج میفرماید: يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْ‏ءٌ عَظِيمٌ (1) ای مردم! از (عذاب) پروردگارتان بترسید، که زلزله رستاخیز امر عظیمی است! يَوْمکنار می دارید؟! در آن روز که کودکان را پیر می کند، ========================== سوال اینجاست که اگر تمام مردم و شهر ها قبل از قیامت هلاک یا گرفتار عذاب میشوند. پس روز رستاخیز مادرانی که بار خود را از ترس بر زمین میگذارند و کودکانی که پیر میشوند و ... چطور هنوز زنده اند؟ ●پاسخ: در زلزله‏ هاى دنيا، و حوادث وحشتناك نيز گاهى اين پديده‏ ها به صورت جزئى پيدا مى‏ شود، يعنى مادران كودكان خود را فراموش كرده، و بارداران جنين خود را ساقط مى‏ كنند، و بعضى همچون افراد مست از خود بى خود مى‏ شوند ولى جنبه عمومى و همگانى ندارد اما زلزله رستاخيز چنانست كه از مشاهده آن همه مردم به اين حا مستثنا دانسته‏ اند.در روايتى نيز به اين معنى اشاره شده . البته اين روايات منافاتى با هم ندارند، ولى به هر حال از ذيل بعضى از همين روايات به خوبى استفاده مى‏ شود كه اين گروه باقيمانده نيز سرانجام مى‏ ميرند به گونه‏ اى كه در سرتاسر عالم هستى موجودى زنده نخواهد بود، جز خداوند" حى لا يموت". در اينكه مرگ براى فرشتگان يا ارواح شهدا و انبيا و اوليا چگونه است؟ احتمال دارد مراد از مرگ در باره آنها گسستن پيوند روح از قالب مثالى بوده باشد، يا از كار افتادن فعاليت مستمر ارواح.(رک:تفسير نمونه، ج‏19، ص: 541) در روز قیامت آیا فرشتگان هنگامی که در صور دمیده می شود می میرندابند. در آيه مورد بحث مى‏ گويد: همه اهل آسمانها و زمين مى‏ ميرند سپس گروهى را استثنا مى‏ كند و مى‏ فرمايد: إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ (مگر كسانى كه خدا بخواهد) در اينكه اين كسان كيانند؟ در ميان مفسران گفتگو است. گروهى معتقدند كه آنها جمعى از فرشتگان بزرگ خدا همچون جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل و عزرائيل مى‏ باشند. در روايتى نيز به اين معنى اشاره شده است . بعضى حاملان عرش خدا را نيز بر آن افزوده‏ اند (چنان كه در روايت ديگرى آمده است) و بعضى ديگر ارواح شهدا را كه به حكم آيات قرآن" أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ" زنده‏ اند و در نزد پروردگارشان روزى مى‏برند،ه ملاقات كند؛ يعنى ملائكه او را بشارت دهند و اشاره به همين است آيه شريفه : و تتلقيهم الملائكه هذا يومكم الذى كنتم توعدون . 5- سيد بن طاووس در كتاب اقبال از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت كرده كه هر كسى كه در ماه شعبان هزار مرتبه بگويد: لا اله الا الله و لا نعبد الا اياه مخلصين له الدين و لو كره المشركون حق تعالى براى او عبادت سال را بنويسد و گناه او را محو كند و روز قيامت از قبرش بيرون بيايد در حالى كه چهره اش مانند ماه شب چهارده درخشان باشد. 6- خواندن دعاى جوشن كبير در اول ماه رمضان است . شايسته است كه ما در اينجا چيزى كه مناسب مقام است نقل كنيم : شيخ اجل امين الصَعِقَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرى‏ فَإِذا هُمْ قِيامٌ يَنْظُرُونَ (زمر/68):و در صور دميده شود، پس هر كه در آسمانها و هر كه در زمين است بيهوش شود- بميرد- مگر آنان كه خداى خواهد، سپس بار ديگر در آن دميده شود، پس ناگهان ايستادگانى باشند كه مى‏ نگرند. از اين آيه به خوبى استفاده مى‏ شود كه در پايان جهان و آغاز رستاخيز دو حادثه ناگهانى رخ مى‏ دهد: در حادثه اول همه موجودات زنده فورا مى‏ ميرند، و در حادثه دوم كه با فاصله‏اى صورت مى‏ گيرد همه انسانها ناگهان زنده مى‏ شوند، و بپا مى‏خيزند و در انتظار ح بنابراین در حدیث امام باقر عليه السلام و امام علی عليه السلام خواندیم که گناهان سه دسته اند: گناهی که بخشیده میشود و آن ظلمی است که انسان به خود کرده است و گناهی که هرگز بخشیده نمی شود و آن شرک به خدا است: «انَّ الله لا یَغفرُ اَن یُشرکَ بِهِ» و گناهی که از آن گذشت نمی شود و آن بدهکاری مردم است: «فَالمُدائنه بَینَ العباد»،[1] زیرا مظالم عباد جنبه شاکی خصوصی دارد و تا شاکی گذشت نکند، قاضی نمی تواند گذشت کند. خداوند در قیامت وعده اجرای عدالت داده است و درمقام عدالت اقتصادی، حق مظلوم از ظالم گرفته می شود. در قیامت چک، وام، سند خانه، ملک و حساب بانکی وجود ندارد، پس چ ميگيرد(7). صاحب كنزالدقائق در تفسير سورة معارج فرازي از يك حديث را ذكر كرده كه به آن اشاره ميكنيم(8)روايتي طولاني از اميرالمؤمنين علي ـ عليه السّلام ـ در كتاب التوحيد شيخ صدوق آمده است كه از آن فردي در بارة‌ اختلافات ظاهري آيات قرآن از حضرت سؤال ميكنند و در بخشي از آن روايت به آيات قيامت اشاره ميكند آيات 38 نبأ و 23 انعام و 25 عنكبوت و 65 ص و 28 ق و 65 يس را ذكر ميكند. كه در يكي خبر ميدهد كه آنها سخن نميگويند در ديگري با اذن سخن ميگويند و صحيح ميگويند و در آيه ديگر از اين كه آنها خود را مشرك نميدانند خبر ميدهد و در جاي ديگر مُخاصمة اهل جهنم را بيان ميكند. حضرت در جواب ميفرم الهي است، كه در هر عقبه دربارة آن از انسان سؤال ميشود و در صورتي كه كوتاهي كرده باشد در آن حبس شده و حقّ خداوند از او مطالبه ميشود.(3) شيخ مفيد نيز در توضيح همين عبارت صدوق ميگويد: عقبات عبارتند از اعمال واجب و سؤال از آنها و منظور از عقبات كوهها و دره هاي واقعي نيست بلكه اعمال به عقبه تشبيه شدهاند چنان كه در آية شريفه: فلا اقتحم العقبه، و ما ادريك ما العقبه(4)، آمده است. يعني: ولي او از آن گردنة مهم نگذشت و تو چه مي‌داني آن گردنه چيست.(5) شيخ صدوق برخي از اين عقبات را كه بر روي صراط هستند چنين نام ميبرد، ولايت، مرصاد(6)، رحم، امانت، صلاة و... كه مورد تأييد شيخ نيز قرارٍ مقداره الف سنةٍ(1) يعني نفس خود را حسابرسي كنيد پيش از آنكه در قيامت از شما حسابرسي كنند زيرا در قيامت پنجاه موقف و ايستگاه است كه هر يك (مقدار) هزار سال طول ميكشد. همين حديث را علامه مجلسي نيز در بحارالانوار با كمي تفاوت از امالي شيخ طوسي نقل كرده اند(2) چنان كه از حديث بر مي آيد مواقف قيامت را پنجاه موقف ذكر كرده اند ولي هيچ حديثي بدست نيامد كه اين پنجاه موقف را ذكر كرده باشد ولي بر اساس ساير روايات در اين باره اظهار نظرهايي صورت گرفته است. شيخ صدوق در رسالة اعتقادات ميفرمايد: عقيده ما اين است كه اسم هر يك از عقباتي كه در محشر هستند اسم يكي از فرايض اوامر و نواهونه حق مظلوم گرفته می شود؟ در احادیث معاد آمده است که از کارهای خوب و شایسته بدهکار برمی دارند و به حساب طلبکار می گذارند تا کارهای نیک او بسیار شود و اگر کارهای نیک بدهکار کفایت نکند یا نداشته باشد، از گناهان طلبکار برمی دارند و به حساب بدهکار می گذارند و به این صورت، شاکی راضی می شود و این جا است که بدهکار با دست خالی به دوزخ می رود. پیامبر صلي الله عليه وآله فرمودند: «انَّه لَیَأتی العَبدُ یَومَ القیامَه و قَد سَرَّته حَسَناتُهُ فَیَجییٌ الرَّجُلُ فیقولُ: یا رَبِّ ظَلَمَنی هذا...»؛[2] در قیامت بنده ای که کار خوب بسیار دارد، در حالی که خوشحال است وارد محشر م شود، ناگهان مردی می رسد و می گوید: خداوندا! این شخص[در دنیا] به من ظلم کرده است، پس از کارهای نیک او گرفته می شود و به آن مظلوم داده می شود تا جاییکه حسنه ای باقی نمی ماند و چون فرد دیگری می آید و حقش را طلب می کند، از گناهان او برداشته به بدهکار می دهند تا جایی که جهنم براو واجب می شود. علی عليه السلام فرمودند: «یَومُ العدلِ علَی الظّالم اَشَدُّ من یَوم الجَور علی المظلوم»؛[3] روز[اجرای] عدالت(قیامت) که حق او را می گیرند از روز ظالم(دنیا) که بر مظلوم ستم روا داشته سخت تر است. علی عليه السلام فرمودند: «یَوم المَظلوم علی الظالم اَشَدُّ من یوم الظّالم علی المظلوم»؛[4] وز مظلوم(قیامت) که حق او را می گیرند از روز ظالم(دنیا) که بر مظلوم ستم رواداشته سخت تر است. امام باقر عليه السلام فرمودند: آنچه مظلوم از دین ظالم می گیرد از آنچه ظالم از دنیای مظلوم می گیرد بسیار بیشتر است.[5] همچنین فرمودند:«اَظُّلمُ فی الدُّنیا هوَ الظُلمات فی الآخره»؛[6] ظلم در دنیا تاریکی در آخرت است. رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمودند: میان بهشت و انسان هفت گردنه وجود دارد که آسان ترین آنها مرگ است.پرسیدند سخت ترین آن ها کدام است؟ فرمودند: «الوقوفُ بَینَ یَدَی الله عزَّوجلَّ اذا تَعَلَّقَ المظلومونَ بالظالمینَ»؛[7] لحظه ای است که انسان در پیشگاه خداوند بیستد و کسانی که به آن ها ظلم شده دامن ظالم را بگیرند. حضرت علی عليه السلام فرمودند: « اقدَموا علی الله مَظلومینَ و لا تَقدموا علیه ظالمینَ»؛[8] مظلوم بر خداوند وارد شود و ظالم بر خدا وارد نشود. همچنین فرمودند: «بِئسَ الزّاد الی المَعادِ العدوانُ علی العبادِ»؛[9] ستم در حق بندگان بد توشه ای برای قیامت است! --------------------------------------------------- [1] . نهج البلاغه،خ176. [2] . نهایه البدایه،ج2،ص55. [3] . نهج البلاغه، حکمت241ـ341. [4] . بحار،ج75،ص322. [5] . بحار،ج75،ص311. [6] . ثواب الاعمال،ص321. [7] . کنز العمال،ح8862. [8] . نهج البلاغه، خطبه151. [9] . بحار،ج75،ص309. تصفیه حساب حق الناس در قیامتات گرفتار مى‏ شوند. اين آيات ممكن است اشاره به پايان جهان كه مقدمه رستاخيز است باشد در اين صورت" زنان باردار، يا كودكان شير خوار" مفهوم اصلى خود را خواهد داشت، ولى اين احتمال نيز وجود دارد كه اشاره به زلزله روز قيامت باشد (به قرينه جمله لكِنَّ عَذابَ اللَّهِ شَدِيدٌ) در اين صورت ذكر جمله‏ هاى فوق جنبه مثال پيدا مى‏ كند، يعنى آن قدر، صحنه وحشتناك است كه اگر زنان باردارى وجود داشته باشند همگى سقط جنين مى‏ كنند، و اگر كودكان شيرخوارى باشند مادرها آنها را به كلى فراموش خواهند كرد. مى‏ دانيم معمولا در ادبيات عرب از زنى كه كودك خود را شير مى‏ دهد تعبير به" مرضع" مىر بگیرد و برای رعایت آن نیز یک سری امور تشویقی نیز داشته باشد. این مجموعه برای اینکه این امر بهتر رعایت شود در برخی مواضعی که احتمال خطا و تجاوز بیشتر است، ماشین هایی را نیز بگذارد و دوربین هایی را نیز نصب کند. تا اینجا، تخلف نکردن را شاید بتوان به حساب قانونمندی راننده ها گذاشت، اما اگر پلیس در هر 50 متر یک ماشین پلیس بگذارد یا در هر 100 متر یک دوربین سرعت سنج نصب کند. در این صورت، تخلف نکردن ماشین ها به نظر شما مستند به چیست؟ آیا میتوان گفت که همه رانندگان به خاطر احترام به قانون چنین کرده اند؟ یا اینکه از ترس ماشین پلیس اینطور بوده اند؟ اگر جایزه را بخواهند به این كنند ولى همانگونه كه جمعى از مفسران و بعضى از ارباب لغت نوشته‏ اند، گاه اين كلمه به صورت مؤنث (مرضعه) آورده مى‏ شود تا اشاره‏اى باشد به همان لحظه شير دادن، و به تعبير ديگر مرضع به زنى مى‏ گويند كه مى‏تواند بچه خود را شير دهد، اما مرضعه مخصوص زنى است كه پستان خود را به دهان كودك شيرخوارش نهاده و در حال شير دادن است! بنا بر اين تعبير فوق در آيه نكته خاصى دارد زيرا مى‏ گويد: شدت وحشت زلزله رستاخيز آن قدر زياد است كه حتى اگر مادر پستان در دهان كودك شير خوارش داشته باشد، چنان متوحش مى‏ گردد كه بى اختيار، پستان از دهانش بيرون كشيده، فراموشش مى‏ كند! یک سوال عجیبى روابط و سنتى هم كه ميان آب و موجودات ديگر برقرار است در عوالم ديگر هم هست؛ اما روابطى متناسب با آن عوالم. رابطه آب و آتش يا آب و خاك، در عالم «مثال»، «تجرد» و «اسما» وجود دارد؛ ولى نوع آن، متناسب با احكام آن نظام‏ها است. بر اساس تطابق عوالم هستى در بازگشت انسان به سوى خداوند، اوصاف، اعمال و عقايد او در عوالم بعدى متمثّل بوده و تجسّم دارد، حال چه اين صفت، عمل يا عقيده خوب باشد، چه بد. با توجه به حقيقت تطابق عوالم وجود، هر چه انسان دارد از عالم و عوالم بالا است؛ يعنى، آدمى هر چه از اصل وجود و خصوصيات وجودى، آثار اخلاقى و روش‏ها دارد، صورت نازله‏ اى است از عوالم بالاتر. اگر صفت خوبى در ما محقق باشد و ما به آن متصل و متصف باشيم، اين صفت به عنوان يك خصوصيت از خصوصيات وجودىِ ما و به عنوان يك واقعيت در روح و براى روح ما - بر اساس قاعده كلى تطابق عوالم هستى - داراى صورتى در بالا است؛ يعنى، در برزخ، در عالم تجرد و در عالم اسما. البته صفت ما در اينجا، صفتى اينجايى است و در عوالم ديگر صورتى بالاتر كه متناسب با قوانين، احكام، آثار و معيار آنها است. پس صورت بالاتر هم عين صفت اينجا است، چون باطن آن است و هم عين اينجا نيست، چون با صورتى بالاتر و متناسب با قوانين آن عوالم مى‏ باشد. به عنوان مثال اگر كسى صفت سخاوت دارد، اين صفت صورت بالاترى gر «برزخ»، صورت برترى در «عالم تجرد» و صورت والاتر و والاترى در «عالم اسما» دارد. همه صورت‏ها در هر عالمى «سخاوت» است؛ ولى سخاوتى كه متناسب با هر نظام است. يا اگر صفت زشت و بدى در كسى باشد، اين صفت در برزخ و عوالم پس از آن نيز وجود دارد ولى با صورت هايى كه متناسب با احكام، آثار و معيارهاى آن نظام‏ها است. بايد توجّه كرد كه صورت‏هاى اين صفت، عمل، اخلاق و عقيده خوب يا بد، با ما هست و ما از آنها جدا نيستيم؛ يعنى، صورت‏هاى برزخى، تجردى و اسمايى اوصاف، اعمال، اخلاق و عقايد در اينجا نيز با ما هست؛ ولى از ما محجوب بوده و در پشت پرده است. به عبارتى، در اين دنيا، صورت دنO بیاید و اگر گفت که مرده است می‌فهمند که وضعش بد است چون اگر آدم خوبی بود پس از مرگ نزد آنها می‌آمد پس می‌گویند از بین رفت حیف که اینطور شد.(49) 8ـ پرسش و سووال در عالم برزخ: مطابق روایات و اخبار در عالم برزخ فقط مسایلی که انسان باید به آنها اعتقاد و ایمان داشته باشد مورد پرسش و رسیدگی واقع می‌شود و رسیدگی به سایر مسایل موکل به قیامت است. امام صادق (ع) فرموده است: آن که پرستش قبر را انکار کند شیعه ما نیست(50) امام صادق (ع) می‌فرماید: وقتی مومن از دنیا رود هفتاد هزار فرشته او را تا قبرش تشییع می‌کنند وقتی وارد قبر شد منکر و نکیر به سراغ او می‌آیند و به او می‌گویند پرولکه صورت حقیقی گناهان است که در روز قیامت، آشکار می گردد و چهره می نمایاند و همان گونه که عمل کوتاه مدتی، مانند خوردن سمّ، عواقب بسیار سنگین و جبران ناپذیر و درازمدت یا حتی ابدی (مثل از دست دادن حیات برای همیشه) دارد، بعضی از گناهان نیز چنین تأثیری در روح و جان و حیات جاودانه ی آدمی خواهند داشت و موجب خلود و جاودانگی آن در عذاب جهنم می شوند.(4) پاورقی__________________ 1. کهف، آیه 49. 2. مدثر، آیه 74. 3. همزه، آیات 6 و 7. 4. مجلۀ صباح، شماره 17 و 18، بخشی از مقاله عدل الهی در قیامت، علی مخدوم، بنقل از حوزه نت چرا کسي که مثلاً مدتی از عمرش را کافر بوده بايد در جهنم جاودانه بمانديات به روشنى حاكى از اين سنت الهى است كه هم روح و هم جسم بايد متحول و متكامل شده تا قابليت حكام و آثار آن عوالم را بيابند. توجه داشته باشيد كه «من» آنجا همان «من» اينجاست ولى «من» تكامل يافته و متحول شده و قابليت ورود به عالم قيامت را پيدا كرده «من» عوض نمى‏ شود، «من» همان هست كه بود ولى «من»ى كه منازل و مراحلى را طى كرده، نواقصى را پاك نموده، احكام اين عالم را از دست داده و آماده ورود به عالم قيامت گشته است. به هر حال اين تحولات و تبدلات در سير حركت انسان‏ها به سوى خداوند براساس سنت و قانون الهى در نظام هستى لازم وضرورى مى‏باشد و اين واقعيت تكوينى است. از مجموع مwاهرى دنيايى بلكه عذاب مربوط روح در قالب جسم مثال است. از شيخ مفيد(رحمهم الله) راجع به عذاب قبر و كيفيت و زمان آن و اين كه آيا ارواج به اجساد هنگام عذاب بر مى گردند سوال شد. در پاسخ فرمودند: سخن گفتن راجع به عذاب قبر تنها از راه شرع و نقل است نه عقل و ائمه(عليهم السلام) فرموده اند... اما عذاب كافر در قبر و نعمت مومن در قبر به اين گونه است كه خداوند روح مومن را در قالبى قرار مى دهد كه مثل و مانند قالب دنيايى او است و آن را در بهشتى از بهشت هاى خود متنعم نگه مى دارد تا روز قيامت. وقتى در صور دميده شد جسد او را كه در خاك كهنه و پاشيده شده را اعاده مى كند و به سوى جايگاه اش به به نه ●پاسخ: پاسخ سؤال سوم شما را با ذکر مقدمه ای تقدیم می کنیم: خداوند بهشت و نعمت های فراوان و جاویدان آن را برای بندگان صالح و شایستۀ خود قرار داده که البته چنانکه پیشتر هم گفتیم، رضا و خشنودی خداوند از آنها، بالاترین پاداش است. مراتب و درجات بندگان در بهشت متفاوت است و در این خصوص، فرقی میان زن و مرد نیست و هر انسانی می تواند به چنین مقاماتی برسد. در چندین آیه از قرآن مجید از همسران بهشتی تعبیر به «حورالعین» شده است.(1) حور جمع حوراء به معنای زنی است که سفیدی چشمش بسیار سفید و سیاهی آن نیز بسیار سیاه باشد و یا به معنای زنی است که دارای چشمان سیاه چون چشم آو باشد، و «عین» جمع کلمه ی «عیناء» به معنی درشت چشم می باشد. قرآن، حورالعین را به مرواریدهایی در بهشت توصیف می کند.(2) و ظاهراً حور العین موجوداتی غیر از زنان دنیایند.(3) خداوند در مورد آنان می فرماید: «حور العین را به ازدواج آنها درمی آوریم.(4) آیات بسیاری (5) به توصیف همنشینان بهشتی پرداخته است: «فرشتگانی زیبا به صورت زن و مرد جوان در کمال زیبائی و طراوت.» بنابر تفسیر اغلب مفسّران، ازدواج به معنای دنیوی آن، در بهشت وجود ندارد. پس این جا، نزدیک کردن و عطا کردن حور العین از طرف خداوند به بندگان بهشتی اش مراد است.(6) همچنین باید توجه داشت که واژه ی حور و عین هم بر مذکر و هم بر مونث، هر دو اطلاق می گردد: از این رو مفهوم گسترده ای دارد که همه ی همسران بهشتی را شامل می شود؛ همسران زن برای مردان با ایمان، و همسران مرد برای زنان مؤمنه.(7) موفق باشید. پاورقی_______________ 1. دخان، 54؛ طور، 22؛ واقعه، 22 و 23. 2. "و حور عین؛ کامثال اللؤلؤ المکنون" و حوران درشت چشم؛ همانند مرواریدهایی در صدف، الواقعة، آیه ی 23-24 3. ترجمه ی المیزان، ج 18، ص 228. 4. دخان، 54. 5. صافات، 47؛ الرحمن، 58؛ رحمن، 70 و 72؛ انسان، 19؛ طور، 24. 6. بحار الانوار ، ج 8، ص 99؛ ترجمه ی المیزان، ج 18، ص 228. 7. دیدار یار (معاد در کلام وحی9)، همان. آقایون دارای حور العین هستند،خانم ها هم هستند؟ معاد حاضر کنیم. خب اون دنیا چی؟! هدفمون چیه؟! بدون هدف که معنا نداره! باید هدف و آخر و پایانی در کار باشه!) ●پاسخ: برای پاسخ به بخش چهارم سؤال شما ذکر مقدمه‏ ای لازم است: انسان در زندگی دنیا برای هدفی آفریده شده، گمشده ای دارد و همیشه دنبال رسیدن به آن گمشده است، گمشدۀ انسان رسیدن به کمال مطلق است. چون روح انسان، از محدودیت که نقص و عدم است، تنفر دارد. اتومبیل، خانه، فلان مُد و هیچ یک از آرزوها و امیال و امور زودگذر مادی و دنیوی، روح انسان را اشباع نمی کند، هیچ چیز او را آرام و قرار نمی بخشد، چون اصولاً گمشدۀ انسان چیزی متفاوت با امور مادی است، گمشدۀ حقیقی الام می فرمود:ُ إِنَّ لِأَهْلِ التَّقْوَى عَلَامَاتٍ يُعْرَفُونَ بِهَا صِدْقُ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءُ الْأَمَانَةِ وَ وَفَاءٌ بِالْعَهْدِ وَ قِلَّةُ الْعَجْزِ وَ الْبُخْلِ وَ صِلَةُ الْأَرْحَامِ وَ رَحْمَةُ الضُّعَفَاءوَ قِلَّةُ الْمُؤَاتَاةِ لِلنِّسَاءِ وَ بَذْلُ الْمَعْرُوفِ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ وَ سَعَةُ الْحِلْمِ وَ اتِّبَاعُ الْعِلْمِ فِيمَا يُقَرِّبُ إِلَى اللَّه‏ ... (بحارالأنوار ،ج 67 ،ص 282.) برای اهل تقوا نشانه هایی است که به وسیله آنها شناخته می شوند : راستگويى، امانتدارى، وفاى به عهد ، اظهار عجز نکردن و بخل نورزیدن، صله ارحام، شفقت بر ضعیفان، کمتر با زنان محشور بودن، اشاعه معروف، حسن خلق، بردباری و جست و جوی دانشی که انسان را به خدا نزدیک کند.و... . سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ قَالَ يُطَاعُ فَلَا يُعْصَى وَ يُذْكَرُ فَلَا يُنْسَى وَ يُشْكَرُ فَلَا يُكْفَرُ .(وسائل‏ الشيعة ،ج15 ،ص235 .) از امام صادق عليه السلام درباره آيه (تقواى الهى داشته باشيد آنگونه كه حقّ تقواست) سئوال شد، فرمودند: از خدا فرمان مى برد و نافرمانى نمى كند، به ياد اوست و فراموشش نمى كند، شكرگزار اوست و كفران نمى كند. پاسخ سوال دوم توشه برای مواقف آخرت چی ببریمچيزهايى كه سبب نجات از فشار قبر و عذاب آن است بسيار است و ما در اينجا به چند مورد اكتفا مى كنيم . اول : از حضرت اميرالمؤ منين (ع) روايت شده كه هر كه در هر جمعه سوره نساء بخواند از فشار قبر ايمن مى شود. دوم : روايت شده كه هر كه به خواندن سوره زخرف ادامه دهد حق تعالى او را در قبرش از جانوران زمين و از فشار قبر ايمن گرداند. سوم : از حضرت صادق (ع) منقول است كه هر كه بميرد ما بين زوال روز پنج شنبه تا زوال روز جمعه حق تعالى او را از فشار قبر پناه دهد. چهارم : از حضرت امام رضا (ع) منقول است كه فرمود بر شما باد به نماز شب ، نيست بنده اى كه آخر شب برخيزد و بجا آورد هشت ركعت نماز شب xxNS   /((حكايت سوم:)) از كتاب حبل المتين نقل است كه ((مير معين الدين اشرف )) كه يكى از صلحاء خدام روضه رضويه بود نقل كرده كه در خواب ديدم كه در دارالحفّاظ يا كشيك خانه مباركه هستم و به جهت تجديد وضو بيرون آمدم پس چون به صفه امير على شير رسيدم ، جماعت بسيارى را ديدم كه داخل در صحن مطهر شدند و در جلو آنها شخص نورانى ، خوش صورت و عظيم الشاءنى بود و در دست جماعتى كه پشت سر او بودند كلنگها بود، پس ‍ همينكه به وسط صحن مقدس رسيدند آن شخص بزرگوsO   Iمنزل هولناك برزخ و از منازله مهوله برزخ است كونه محدوديتي از جهت حسابرسي اعمال همه بندگان به طور هم زمان وجود ندارد. حتي با احاطه علمي خود نيازي به زمان حسابرسي ندارد. اما بايد دانست قيامت نيز همانند دنيا داراي نظام است البته با ويژگي هاي خاص خودش لذا بنا بر آن چه در روايات آمده است مواقف پنجاه گانه وجود دارد و هر ايستگاهي به نوعي از اعمال رسيدگي مي شود و در حقيقت عالم قيامت پرده نمايش و ظهور اعمال و عقايد ما در دنياست همچنان که در دنيا ما در عرصه هاي مختلف زندگي شخصي، خانوادگي، اجتماعي و عبادت و... رفتارهاي گوناگوني داشتيم در آنجا نيز ايستگاه حق الله، حق الناس، حق نماز، حق قرآن و... از انسان بازخواست مي کنن و در حقيقت جلوه اي از اجراي عدالت خداست که به نمايش در مي آيد به هر ميزان که در اين دنيا به اين حقوق بيش تر و آسان تر پرداخته شده باشد. در صحنه قيامت سريع تر آن ايستگاه ها طي مي شود بنا بر آن چه گفته شد اين گونه نيست که انسان در صف هاي طولاني بايستد تا نوبت او برسد بلکه بايد در صف هاي متعدد پاسخ گو باشد. که زمان پاسخ گويي هر کس چه بسا طولاني باشد. براي توضيح بيشتر در اين باره توجه شما به متن زير جلب مي کنيم (کتاب آشنايي با مفاهيم قرآن، (3) ص 233 - 238). با استفاده از آيات قرآن مجيد، روز قيامت را در سه مرحله کلي مي توان ترسيم کرد: - مرحله اول: برانگيخته شدن همگاني: «و نفخ في ا كنند. ازاين‏رو، مرگ و انقطاع از دنيا خود يك مرحله و يك تحول ويك نوع حركت و تبدل و پشت سر گذاشتن يكى از عوالم در برگشت به سوى حضرت حق و لقاء او بوده و براى ورود به مرحله و مراتب بعدى نظام‏ها و عوالم ديگر در مسير تحول ضرورى و لازم است. در اوصاف، احكام و آثار عوالم ديگر در روايات دقت و تأمل كنيد. برخى روايات مى‏ گويند كه انسان در بهشت پير نمى‏ شود، مريض نمى‏ گردد، غذايش غير از غذاى اينجاست، مشيتش غير از مشيت اين دنياست. يا آياتى داريم كه به صراحت مى‏ فرمايند:(انسان در جهنم مى‏سوزد ولى خاكستر نمى‏ شود). بدن بايد چگونه باشد كه بسوزد ولى خاكستر نشود؟ اين گونه آيات و روالصور فجمعناهم جمعا؛ در صور دميده مي شود و ما همه آنها را گرد مي آوريم» (کهف، آيه 99). - مرحله دوم: حرکت به سوي ايستگاه هاي حسابرسي و سؤال: «و جاءت کل نفس معها سائق و شهيد؛ هر انساني وارد محشر مي گردد در حالي که همراه او حرکت دهنده و گواهي دهنده اي است» (ق، آيه 21). - مرحله سوم: حرکت به سوي جايگاه کيفر و پاداش: «و سيق الذين کفروا الي جهنم زمرا؛ و کساني که کافر شدند؛ گروه گروه به سوي جهنم رانده مي شوند» (زمر، آيه 71). و درباره پرهيزکاران و مؤمنان وارسته مي خوانيم: «و سيق الذين اتقوا ربهم الي الجنه زمرا؛ و کساني که تقواي الهي پيشه کردند، گروه گروه به سوي بهشت برده مي شوند» (زين طبرسى (رحمه الله عليه ) در مجمع البيان از ((براء بن عازب )) نقل كرده كه ((معاذ بن جبل )) نشسته بود نزديك حضرت رسول صلى الله عليه و آله در منزل ((ابى ايوب انصارى )). پس معاذ گفت : يا رسول الله خبر ده مرا از قول حق تعالى ((يوم ينفخ فى الصور فتاءتون افواجا))(20) يعنى روزى كه دميده شود در صور پس فوج فوج بيائيد. حضرت فرمود: اى معاذ سؤ ال كردى از امر عظيمى ، بعد فرمود: ده صنف از امت من متفرق و پراكنده محشور مى شوند كه خداوند ايشان را از مسلمانان جدا كرده و تغيير صورتشان را به اين صورتها تغيير داده است بعضى به صورت بوزينه باشند، بعضى به صورت خوكها، بعضى نگونسار باشند، به اين طريق ه پاهايشان از بالا و صوتهايشان از زير و ايشان را با صورتهايشان به محشر بكشند، بعضى كور باشند كه رفت و آمد كنند، بعضى كران و گنگان باشند كه چيزى نفهمند، بعضى زبانهايشان بمكند در حالى كه چرك و خون از دهانشان جارى باشد بعضى با دستها و پاهاى بريده محشور شوند، بعضى به تنه هاى درخت آتشين آويخته باشند بعضى از مردار، گنديده تر باشند بعضى پوشيده باشند از قطران كه تمام اندام ايشان را گرفته و پيراهنها به پوستهاى ايشان چسبيده باشد پس آنهائى كه به صورت بوزينه اند اشخاصى هستند كه سخن چينى و نمامى مى كردند. و آنهائى كه به صورت خوكها باشند كسبهاى حرام داشتند و اما آنان كه گونسارند پس خورندگان ربا مى باشند. و آنان كه كورند كسانى اند كه با ستم داورى كرده اند و آنان كه كر و گنگ مى باشند اشخاصى هستند كه دچار عجب و خودبينى اند آنان كه زبانهايشان را مى مكند علما و قاضيانند كه اعمالشان مخالف با گفتارشان مى باشد و آنان كه دستها و پاهايشان بريده شده كسانى اند كه همسايگان خود را آزار داده اند و آنان كه به دار آتشين آويخته شده اند كسانى هستند كه سعايت و سخن چينى مى كنند و آنان كه از مردار گنديده ترند اشخاصى اند كه حق خدا را كه در اموالشان بوده نداده اند و آنان كه جبه هائى از قطران بر تن دارند مردم خودخواه و مغرورند. بيرون آمدن از قبرل مزرعه اش رفت . آن مرد صدا زد كه زراعت ما را نمال ؛ از آنجا نيا. حضرت همانطور كه مى رفت ، ادامه داد تا به او رسيد و نزد او نشست و با او به گشاده روئى و خنده سخن گفت ، و از او سؤ الى كرد كه چه مقدار خرج زراعت كرده اى ؟ گفت : صد اشرفى . فرمود: چه مقدار اميد دارى از آن بهره ببرى ؟ گفت : غيب نمى دانم . حضرت فرمود: من گفتم چه اندازه اميد دارى عايدت بشود؟ گفت : اميدوارم كه دويست اشرفى عايدم شود. پس حضرت كيسه زرى بيرون آوردند كه در آن سيصد اشرفى بود، به او مرحمت كرد و فرمود: اين را بگير و زراعت نيز برايت باقى بماند و خداوند به تو به آن مقدار كه اميد دارى بدهد. عمرى برخاست و سر آن حضرت رعة (تا آخر سوره ) قارعه يعنى قيامت به جهت آنكه دلها را به ترس و فزع مى كوبد؛ پس معنى چنين است : ((قيامت و چيست قيامت ؟ و چه دانا كرد تو را كه چيست آن ؟ روزى كه مردم مانند پروانه پراكنده اند، و كوهها مانند پشم حلاجى شده ؛ پس آنكس كه حسناتش سنگين باشد در عيش و خوشى پسنديده است و آنكس كه حسناتش سبك باشد جايگاهش هاويه است و تو چه مى دانى هاويه چيست ؟ آتشى است بسيار سوزنده .)) بدان كه براى سنگين كردن ميزان حسنات شايد هيچ عملى مثل صلوات بر حضرت رسول و آل او و مثل حسن خلق نباشد، و من در اينجا به ذكر چند خبر در فضيلت صلوات و سه روايت با چند حكايت در حسن خلق بيان مى كنم . ميزانسخ: باسلام وتقدیر از شما که در فکر فردا وآینده ابدی خود هستید . در باره پرسش شما به طور کلی باید گفت : عوالمی مانند برزخ برای ما تنها از دریچه نقل و کلام مرتبطان با وحی مانند انبیا و امامان علیهم السلام قابل دسترسی و شناختند. عملا عقل و استدلالات برهانی و تجربی و مانند آن چندان کارایی برای ادراک ویژگی های این امور ندارند؛ به همین خاطر نباید توقع داشته باشیم که همه جزییات و زوایای عالم برزخ و حیات آن برای ما روشن باشد . اصولا ذهن ما به پدیده‌های هستی، از دریچه ویژگی های دنیایی مانند زمان و مکان و... می‌نگرد. چیزی که دارای زمان و مکان نباشد یا زمان و مکانی متفاوت ا>ز زمان و مکان دنیوی داشته باشد، درک نمی‌کند و یا دیرتر درک می‌کند. به همین خاطر درک ویژگی های عالم برزخ چندان برای ما آسان نیست. عالم برزخ و نظام حاکم بر آن شرایط و ویژگی های خاص خود را داراست. (1) در ترسیم حیات برزخی این بیان حکیمانه شنیدنی است که حکیم مفسر علامه طباطبایی گفته است: انسان پس از مرگ از جهت اعتقاداتی که داشته و اعمال نیک و بدی که در دنیا انجام داده، بازپرسی خصوصی می‌شود. پس از محاسبه اجمالی طبق نتیجه‌ای که گرفته شد، به یک زندگی شیرین و گوارا یا تلخ و ناگوار محکوم گردیده، با همان زندگی در انتظار روز رستاخیز عمومی به سر می‌برد. حال انسان در زندگی برزŅا به عنوان توشه برای ما ذخیره می شود یا نه حتما باید خالص برای خدا باشد؟ 5-آیا گناهان ما آن توشه هایی را که با زحمت جمع کردیم (مثلا یک ماه روزه سخت توی گرما) را باطل می کند؟ چه روش هایی برای اینکه آنها را هدر نرود تا جمع آوری شوند پیشنهاد میشود؟(برای ما انسانهای عادی ) 6_اگر توشه نداشته باشیم تکلیفمون در مواقف 50 گانه ای که بزرگان میگن چی میشود؟ تشکر ●پاسخ سوال ششم: امام علی علیه السلام می فرمایند : آه مِنْ قِلَّةِ الزّادِ وَ طُولِ الطَّريقِ وَ بُعْدِ السَّفَرِ وَ عَظيمِ الْمَوْرِدِ (نهج البلاغه ، فيض الاسلام ، حكمت 74.) آه از كمى توشه (راه آخرت ) و طولانى بوM كرد كه از خداوند خود مى ترسم . پرسيد كه هرگز مثل اين كار كرده اى ؟ گفت : نه ، به عزت خدا سوگند كه هرگز زنا نداده ام . گفت : تو هرگز چنين كارى نكرده اى چنين از خدا مى ترسى و حال آنكه به اختيار تو نيست و تو را به جبر بر اين كار وا داشته ام ، پس من از تو اولاترم كه بترسم و چيزى به آن زن نگفت پس ‍ برخاست و ترك آن عمل نمود و به سوى خانه خود روان شد و در خاطر داشت كه توبه كند و از كرده هاى خود پشيمان بود، در اثناى راه به راهبى برخورد كرد و با او رفيق شد چون پاره اى راه رفتند آفتاب بسيار گرم شد. راهب به آن جوان گفت كه آفتاب بسيار گرم است ، دعا كن كه خدا ابرى فرستد كه بر ما سايه افكند. / اين چند شعر را در اينجا ذكر كنم : اى به غفلت گذرانيده همه عمر عزيز توشه آخرتت چيست در اين راه دراز مى توانى كه فرشته شوى از علم و عمل چون شوى همره حوران بهشتى كه تو را جهد آن كن كه نمانى ز سعادت محروم تا چه دارى و چه كردى عملت كو و كدام كه تو را موى سفيد از اجل آورد پيام ليك از همت دون ساخته اى با دَد34 و دام همه در آب و گياه است نظر چون انعام كار خود ساز كه اينجا دو سه روزيست مقام و شيخ نظامى گفته است : حديث كودكى و خودپرستى چو عمر از سى گذشت و يا كه از بيست نشاط عمر باشد تا چهل سال پس از پَنجَه نباشد تندرستى چو شصت آمد نشست آمد پديدار به هشتاد و نود چون در رسيدى از آنجا"ؤ لف گويد كه از براى غفلت آدمى از مرگ و اهوال بعد از آن و اشتغالش به لذات فانيه دنيا، مثلى بهتر از اين در انطباق آن با ممثل آن ذكر نشده پس ‍ شايسته است كه خوب تاءمل در آن شود تا شايد سبب تنبه از خواب غفلت شود. و در خبر است كه حضرت اميرالمؤ منين داخل بازار بصره شد و به مردمى كه مشغول خريد و فروش بودند نظر افكند پس از گريه سختى فرمود: اى بندگان دنيا و عمال آن ، هر گاه شما روزها مشغول سوگند خوردن و سوداگرى باشيد، و شبها در رختخواب باشيد و در اين بينها از آخرت غافل باشيد پس چه زمانى زاد و توشه براى سفر خود مهيا مى كنيد و فكرى براى معاد خود مى نمائيد؟! مؤلف گويد: مناسب ديدم ●سوال: سلام خدمت دوستان *************** ما در توصیه های همه بزرگان دین می شنویم که برای آخرت خودتان توشه خوب و کافی جمع آوری کنید که راهی بس دراز در پیش روی دارید! با این مضمون من چند تا سوال برام پیش اومده: 1-اول اینکه (بعد از اینکه اون پرده های آخرت نمایان شد و رستاخیز صورت گرفت) این همه راه رو ما باید پیاده بریم؟و آیا تنها هستیم یعنی هر کس جاده خود را طی می کند؟ 2-این توشه که گفته شده جمع کنید به چه چیز هایی اطلاق می شود؟ (اگر ممکن هست طبق اولویت بیان کنید) 3-این توشه ها (مثل نماز و قرآن و...) در آخرت به چه صورتی ظاهر می شود؟(مثلا فقط به شکل غذا هست ؟) 4-آیا هر عمل خیر # او را خواهند گزيد و از مكر آن اژدها كه نمى داند وقتى كه در كام او بيفتد حالش چگونه خواهد شد. اما اين چاه ، دنياست كه پر از آفتها و بلاها و مصيبت هاست و آن دو شاخ عمر آدمى ، و آن دو موش سياه و سفيد شب و روزند كه عمر آدمى را پيوسته قطع مى كنند. و آن چهار افعى اخلاط چهارگانه اند كه به منزله زهرهاى كشنده اند از سوداء و صفراء و بلغم و خون كه نمى داند آدمى كه در چه وقت به هيجان مى آيند كه صاحب خود را هلاك كنند، و آن اژدها مرگ است كه منتظر است و پيوسته در طلب آدمى است و آن عسل كه فريفته آن شده بود و او را از همه چيز غافل گردانيده بود لذتها و خواهشها و نعمتها و عيشهاى دنياست .(33) م%ا بود. او مى گريخت و فيل از پى او مى شتافت تا آنكه به او رسيد. آن مرد مضطر شد، خود را در چاهى آويخت و چنگ زد به دو شاخه كه در كنار چاه روئيده بود. پس ناگاه ديد كه دو موش بزرگ كه يكى سفيد است و ديگرى سياه مشغول به قطع كردن ريشه هاى آن دو شاخه مى باشند. پس نظر در زير پاى خود افكند ديد كه چهار افعى سر از سوراخهاى خود بيرون كرده اند، چون نظر به قعر چاه انداخت ديد كه اژدهايى دهان گشوده است كه چون در چاه افتد او را ببلعد چون سر بالا كرد، ديد كه در سر آن دو شاخه اندكى از عسل آلوده است پس ‍ مشغول شد به ليسيدن آن عسل و لذت و شيرينى آن عسل او را غافل ساخت از آن مارها كه نمى داند چه وقتى هزار شهر در بهشت به او كرامت فرمايد و هزار حورى به او تزويج فرمايد و هزار حله به او پوشاند و هزار حاجت او را روا كند. مؤ لف مى گويد: شايسته است كه چند حكايت سودمند از خوابهاى صادقانه در اينجا نقل كنم ، حكايت نافعه از منامات صادقه و مبادا كه اعتنايى ننمايى به آنها و مبادا به آنها توجهى نكنى و خيال كنى كه آنها خوابى از خوابهاى پريشان يا افسانه اى است كه براى كودكان نقل مى كنند، بلكه خوب در آنها بنگر كه هوش از سر ربايد و خار از چشمان . فسانه ها همه خواب آورد فسانه من ز چشم ، خواب ربايد فسانه عجبى است منزل هولناك برزخ در محشر نصب كرده اند و خلايق همه محشور شده اند و گويا من در ميان ايشانم و گويا مى بينم اهل بهشت را كه خوشند و در كرسيها نشسته با يكديگر صحبت مى كنند و گويا مى بينم اهل جهنم را كه در ميان جهنم معذبند و استغاثه مى كنند و گويا زفير آواز جهنم در گوش من است ؛ پس حضرت به اصحاب فرمود كه اين بنده اى است كه خدا دل او را به نور ايمان منور گردانيده است ، پس فرمود: اى جوان بر اين حال كه دارى ثابت باش . گفت : يا رسول الله دعا كن كه حق تعالى شهادت را روزى من گرداند. حضرت دعا كرد. چند روزى كه شد، حضرت او را با جناب جعفر به جهاد فرستاد و بعد از نُه نفر شهيد شد. 'گناهانى كه قابل توبه است(ند كه سرش به خاطر بيخوابى زياد به زير مى آيد و رنگ رويش زرد شده و بدنش نحيف گشته و چشمهايش در سرش فرو رفته . حضرت از او پرسيدند كه به چه حال صبح كردى ؟ چه حالى دارى اى حارثه ؟ گفت : صبح كردم يا رسول الله با يقين . حضرت فرمود كه بر هر چيزى كه دعوى كنند حقيقتى و علامتى و گواهى هست حقيقت و علامت يقين تو چيست ؟ گفت : حقيقت يقين من يا رسول الله اين است كه پيوسته مرا محزون و غمگين دارد و شبها مرا بيدار دارد و روزهاى گرم مرا به روزه وا مى دارد و دل من از دنيا روى گردانيده ، و آنچه در دنياست مكروه دل من گرديده و يقين من به مرتبه اى رسيده كه گويا عرش خداوندم را مى بينم كه براى حساب)متك و كم من جريرة تكرمت عن كشفها بكرمك ، الهى ان طال فى عصيانك عمرى و عظم فى الصحف ذنبى فما انا مؤ مل غير غفرانك ، و لا انا براج غير رضوانك . الهى اءفكر فى عفوك فتهون على خطيئتى ، ثم اذكر العظيم من اخذك فتعظم على بليتى . آه ان قراءت فى الصحف سيئة انا ناسيها و انت محصيها فتقول : خذوه ؛ فياله من ماءخوذ لا تنجيه عشيرته و لا تنفعه قبيلته . آه من نار تنضج الاكباد و الكلى . آه من نار نزاعة للشوى آه من غمزة من لهبات لظى .(32) 6- از حضرت صادق (ع) منقول است كه روزى حضرت رسول صلى الله عليه و آله در مسجد نماز صبح گزاردند، پس به سوى جوانى نظر كردند كه او را ((حارثه بن مالك )) مى گفتند ديد*ندخو، مرا احاطه كرده باشند، و نزد خداوند جبار مرا بگيرند و جميع دوستان در آنحال مرا واگذارند و اهل دنيا همه بر من رحم كنند، هر آينه در آنروز بر من رحم خواهى كرد كه نزد خداوندى ايستاده باشم كه هيچ امرى بر او پوشيده نيست . پس ابودرداء گفت : والله كه چنين عبادتى از اصحاب پيغمبر نديدم .(31) مؤ لف گويد كه من شايسته ديدم كه اين مناجات از آن حضرت به همان الفاظ كه خود آن جناب مى خواند نقل كنم تا هر كس خواسته باشد در دل شب در وقت تهجد خود بخواند چنانكه شيخنا البهائى (رحمه الله ) در كتاب مفتاح الفلاح چنين كرده و آن مناجات شريف اين است : الهى كم من موبقة حلمت عن مقابلتها بن+ركت نفرمود و به مثابه چوب خشك جسد مباركش بى حس ‍ افتاده بود. گفتم : انا لله و انا اليه راجعون به جانب خانه آن حضرت دويدم و به حضرت فاطمه صلوات الله عليها اطلاع دادم فرمود كه قصه او چون بود؟ من آنچه ديده بودم عرض كردم فرمود كه اى ابودرداء، اين غشى است كه در غالب اوقات او از ترس خداوند دارد، پس فرمود آبى آوردند و بر روى آن حضرت پاشيدند، به هوش باز آمد و نظر به سوى من فرمود و گفت : اى ابودرداء چرا گريه مى كنى ؟ گفتم : از آنچه مى بينم كه تو با خود مى كنى . فرمود كه اگر ببينى مرا كه به سوى حساب بخوانند، هنگامى كه گنهكاران يقين به عذاب خود داشته باشند و ملائكه غلاظ و زبانيه ,نامه هاى عمل خود گناهى چند را فراموش كرده ام و تو آنها را شماره كرده اى ، پس به ملائكه بگو او را بگيريد، پس واى بر چنين گرفته شده اى و اسيرى كه عشيره او، او را نجات نمى توانند بخشيد و قبيله او به فريادش نمى توانند رسيد و جميع اهل محشر بر او رحم مى كنند؛ پس فرمود: آه از آتشى كه جگرها و گرده ها را بريان مى كند، آه از آتشى كه پوستهاى سر را مى كند، آه از فرو گيرنده از زبانه هاى جهنم ؛ پس بسيار گريست تا آنكه ديگر صدايى از آن حضرت نشنيدم ؛ با خود گفتم : به خاطر بيدارى زياد بر آن حضرت خواب چيره گشته ؛ نزديك رفتم كه براى نماز صبح او را بيدار كنم ، چندان كه آن جناب را حركت دادم - در مقابل آنها مرا عقوبت كنى و چه بسيار بديهائى كه از من صادر شد و كرم كردى و مرا رسول نكردى الهى ، اگر عمر من در معصيت تو بسيار گذشت و گناهان من در نامه اعمال عظيم شد، پس من غير از آمرزش تو اميدى ندارم و به غير خشنودى تو آرزو ندارم . پس از پى صدا رفتم ، دانستم كه حضرت اميرالمؤ منين است ، پس در پشت درختان پنهان شدم و آن حضرت ركعات بسيار نماز گزاردند، چون فارغ شدند مشغول دعا و گريه و مناجات شدند؛ و از جمله آنچه مى خواند اين بود: الهى ، چون در عفو و بخشش تو فكر مى كنم گناه بر من آسان مى شود و چون عذاب عظيم تو را به ياد بياورم بليه خطاها بر من عظيم مى شود، آه اگر بخوانم در 2 گر به صد منزل رسانى سگ صياد كاهوگير گردد چو در موى سياه آمد سفيدى ز پنبه شد بنا گوشت كفن پوش رها كن كان خمارى بود و مستى نمى شايد دگر چون غافلان زيست چهل رفته فرو ريزد پر و بال بصر كندى پذيرد پاى سستى چو هفتاد آمد افتاد آلت از كار بسا سختى كه از گيتى كشيدى بود مرگى به صورت زندگانى بگيرد آهويش چون پير گردد پديد آمد نشان نااميدى هنوز اين پنبه بيرون نارى از گوش 35 و ديگرى گفته است : از روش اين فلك سبز فام در سر هر سالى از اين روزگار باشدم از گردش دوران شگفت قوتم از زانو و بازو برفت عقد ثرياى من از هم گسيخت آنچه بجا ماند و نيابد خلل زنگ رحيل آمد از اين كوچگاه آه ز بى زادىsوخته الهی است، الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَةِ (7) آتشی است که از دل ها سر می زند. إِنَّهَا عَلَیْهِم مُؤْصَدَةَ (8) این آتش بر آنها فرو بسته شده، فِی عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ (9) در ستون های کشیده و طولانی. همزه / 3 – 9 -------------- وَتَرَی الْمُجْرِمِینَ یَوْمَئِذٍ مُقَرَّنِینَ فِی الْأَصْفَادِ (49) در آن روز، مجرمان را با هم در غل و زنجیر می بینی، سَرَابِیلُهُم مِن قَطِرَانٍ وَتَغْشَی وُجُوهَهُمُ النَّارُ (50) لباس هایشان از قطران (ماده چسبنده بدبوی قابل اشتعال) است، و صورت هایشان را آتش می پوشاند، ابراهیم / 49 – 50 ------------------- وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَ'رند شاد مى شود و فرمود: كه در قبر ميت ، نماز و روزه و حج و تصدق و ساير اعمال خير و دعا داخل مى شود، و ثواب آن اعمال براى كسى كه كرده و براى مرده هر دو نوشته مى شود. و در حديث ديگر فرمود: كه هر كه از مسلمانان براى ميتى عمل صالحى انجام دهد خدا ثواب او را چند برابر گرداند و ميت از آن عمل سود برد. و در روايتى وارد شده است كه هر گاه شخصى به نيت ميتى تصدقى بكند حق تعالى جبرائيل را امر مى فرمايد كه با هفتاد هزار ملك به نزد قبر او روند و هر يك طبقى از نعمتهاى الهيه در دست دارند و به او مى گويند: السلام عليك اى دوست خدا، اين هديه فلان مؤ من است براى تو پس قبر او روشن مى شود و حق تعال3 روز معاد بار گران بر سر دوشم چه كوه اى كه برِ عفوِ عظيمت گناه فضل تو گر دست نگيرد مرا جز به جهنم نرود راه من بنده شرمنده نادان منم خالق و بخشنده احسان توئى عمر گذشته است مرا شصت عام خورده ام افسوس خوشيهاى يار كانچه مرا داد همه پس ‍ گرفت آب ز رخ رنگ هم از مو برفت گوهر دندان همه يك يك بريخت بار گناه آمد و طول امل همسفران روى نهاده به راه زاد كم و طول مسافت زياد كوه هم از بار من آمد ستوه در جلو سيل بهار است گاه عصمتت ار باز گذارد مرا در سقر انداخته بنگاه من غوطه زن لجه عصيان منم فرد و نوازنده به غفران توئى قال رسول الله صلى الله عليه و آله : ابناء الاربعين زرع قد دنى حص4ده ، ابناء الخمسين ماذا قدمتم و ماذا اخرتم ، ابناء الستين هلموا الى الحساب ، ابناء السبعين عدوا انفسكم فى الموتى . رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: چهل ساله ها همانند زراعتى هستند كه درو كردن آن نزديك شده است و به پنجاه ساله ها بايد گفت چه چيزى از پيش براى خود فرستاده ايد و چه چيزى گذاشته ايد؟ اى شصت ساله ها براى حساب بشتابيد و هفتاد ساله ها خود را جزء مردگان بشمار آوريد. و در خبر است كه خروس در ذكر خود مى گويد: اى غافلان ذكر خدا كنيد و در ياد او باشيد؛ هنگام سفيده دم خروس سحرى يعنى كه نمودند در آئينه صبح دانى كه چرا همى كند نوحه گرى كز عمر شبى گذشت و تو بى خبر5ى و شيخ جامى گفته است : دلا تا كى در اين كاخ مجازى توئى آن دست پرور مرغ گستاخ چرا زان آشيان بيگانه گشتى بيفشان بال و پر ز آميزش خاك ببين در قصر ازرق طيلسانان همه دور جهان روزى گرفته خليل آسا درِ ملك يقين زن كنى مانند طفلان خاكبازى كه بودت آشيان بيرون از اين كاخ ‌ چو دونان مرغ اين ويرانه گشتى بپر تا كنگره ايوان افلاك رداى نور بر عالم فشانان به مقصد راه فيروزى گرفته نداى لا احب الآفلين زن 2- بلوهر گفت شهرى بود كه عادت مردم آن بود كه مرد غريبى را كه از احوال ايشان اطلاع نداشت پيدا مى كردند، و بر خود يكسال پادشاه و فرمانفرما مى كردند، و آن مرد چون بر احوال ايشان مطلع 6بود گمان مى برد كه هميشه پادشاه ايشان خواهد بود، چون يكسال مى گذشت او را از شهر خود عريان و دست خالى و بى چيز بيرون مى كردند و به بلا و مشقتى مبتلا مى شد كه هرگز به خاطرش خطور نكرده بود و پادشاهى در آن مدت موجب وبال و اندوه و مصيبت او بود و مصداق اين شعر مى گشت : اى كرده شراب حب دنيا مستت مغرور جهان مشو كه چون مثل حنا هشيار نشين كه چرخ سازد پستت بيش از دو سه روزى نبود در دستت پس در يك سال اهل آن شهر مرد غريبى را بر خود امير و پادشاه كردند. آن مرد به فراستى كه داشت ، ديد كه در ميان ايشان بيگانه و غريب است ؛ به اين سبب با ايشان انس نگرفت و مردى را طلب كرد كه از مردم شهر خو7ش ‍ بود و از احول آن شهر باخبر بود در باب معامله خود با اهل آن شهر با او مصلحت كرد. آن مرد گفت كه بعد از يكسال اين جماعت تو را از اين شهر بيرون خواهند كرد و به فلان مكان خواهند فرستاد صلاح تو در آن است كه آنچه مى توانى و استطاعت دارى از اسباب و اموال خود در اين عرض سال به آن مكان فرستى كه تو را بعد از سال به آنجا خواهند فرستاد كه چون به آنجا روى اسباب عيش و رفاهيت تو مهيا باشد و هميشه در راحت و نعمت باشى پس پادشاه به گفته آن شخص عمل نمود و چون سال گذشت و او را از شهر بيرون كردند از اموال خود منتفع گرديد و به عيش و نعمت ، روزگار مى گذرانيد. مولف گويد كه حق تعالى در قرآن م8يد فرمود: و من عمل صالحا فلانفسهم يمهدون (36) يعنى كسانى كه عمل صالح به جا مى آورند براى آسايش و راحت نفسهاى خود مى گسترانند. حضرت صادق (ع) فرموده كه عمل صالح مقدمه اى براى رفتن صاحبش به بهشت مى شود همانطور كه خدمتگذار براى صاحب خود وسايل رفاهى فراهم مى كند و حضرت اميرالمؤ منين در كلمات قصار خود فرمود: يابن آدم كن وصى نفسك و اعمل فى مالك ما تؤ ثر ان يعمل فيه من بعدك ؛ يعنى اى فرزند آدم خودت وصى خودت باش و از مال خود آنچه مى خواهى استفاده كن زيرا پس از تو مال وارثان است كه در آن تصرف مى كنند. پس اى عزيز من : برگ عيشى به گور خويش فرست خور و پوش و بخشاى و راحت رسان زر و نعم9ت اكنون بده كان تست تو با خود ببر توشه خويشتن غم خويش در زندگى خور كه خويش به غمخوارگى چون سر انگشت تو كس نيارد ز پس تو پيش ‍ فرست نگه مى چه دارى ز بهر كسان كه بعد از تو بيرون ز فرمان تست كه شفقت نيايد ز فرزند و زن به مرده نپردازد از حرص ‍ خويش نخارد كسى در جهان پشت تو قال رسول الله صلى الله عليه و آله : واعلموا ان كل امرى ء على ما قدم قادم و على ما خلف نادم . از امالى مفيد نيشابورى و تاريخ بغداد نقل شده كه وقتى حضرت اميرالمؤ منين (ع) حضرت خضر را در خواب ديد، از او نصيحتى طلب فرمود. او كف دست خود را به آن حضرت نشان داد، ديد به خط سبزى در آن نوشته شده : قد كنت ميتا فصرت حي: فابن لدار البقاء بيتا و عن قليل تعود ميتا ودع لدار الفناء بيتا37 3- نقل است كه پادشاهى بود در نهايت عقل و فطانت ، با رعيت خود مهربان بود، و پيوسته در اصلاح ايشان مى كوشيد و به كارهايشان مى رسيد. و آن پادشاه وزيرى داشت موصوف به راستى و صلاح و در اصلاح امور رعيت به او كمك مى نمود و محل اعتماد و مشورت او بود، و پادشاه هيچ امرى را از او مخفى نمى داشت و وزير نيز با پادشاه بر اين منوال بود، و ليكن وزير به خدمت علماء و صلحا و نيكان بسيار رسيده بود و سخنان حق از ايشان فرا گرفته بود، و محبت ايشان را به جان و دل قبول كرده بود، و به ترك دنيا راغب بود، و از جهت تقيه از پادشاه و ح;ظ نفس خود از ضرر او، هر گاه به خدمت او مى آمد، به ظاهر سجده بتان مى كرد و تعظيم آنها مى نمود و به خاطر مهرى كه به آن پادشاه داشت پيوسته از گمراهى و ضلالت او دلگير و غمگين بود و منتظر فرصتى بود كه در محل مناسبى او را نصيحت كند و او را هدايت نمايد. تا آنكه شبى از شبها بعد از آنكه مردم همگى به خواب رفته بودند پادشاه به وزير گفت كه بيا سوار شويم و در اين شهر بگرديم و ببينيم كه احوال مردم چون است و مشاهده نمائيم آثار بارانهائى را كه در اين ايام برايشان باريده است . وزير گفت : بلى ، بسيار نيك است و هر دو وارد شدند و در نواحى شهر مى گشتند و در اثناى سير، به مزبله اى رسيدند، نظر <ادشاه به روشنائى افتاد كه از طرف مزبله مى تافت . به وزير گفت كه از پى اين روشنايى بايد رفت كه خبر آن را معلوم كنيم ؛ پس از مركب فرود آمدند و روان شدند تا رسيدند به نقبى كه از آن جا روشنايى مى تافت چون نظر كردند مرد درويش و بدقيافه اى را ديدند كه جامه هاى بسيار كهنه پوشيده ، از جامه هايى كه در مزبله ها مى اندازند، پوشيده و متكايى از فضله و سرگين براى خود ساخته و بر آن تكيه زده است و در پيش روى او ابريقى سفالين پر از شراب گذاشته و طنبورى در دست گرفته و مى نوازد و زنى به زشتى خلقت و بدى هيئت و كهنگى لباس شبيه به خودش در برابرش ايستاده و هر گاه كه شراب مى طلبد آن زن ساقى او م=ى شود، و هر گاه كه طنبور مى نوازد آن زن برايش رقص ‍ مى كند و چون شراب مى نوشد، زن او را تحيت مى كند و ثنا مى گويد به نوعى كه پادشاهان را ستايش مى كنند و آن مرد نيز زن خود را تعريف مى كند و سيدة النساء مى خواند و او را بر جميع زنان برترش مى شمارد و آن هر دو يكديگر را به حسن و جمال مى ستايند و در نهايت سرور و فرح و خنده و طرب عيش مى كنند. پادشاه و وزير مدتى برپا ايستاده و در حال ايشان نظر مى كردند و از لذت و شادى ايشان از آنحال كثيف تعجب مى كردند، بعد از آن برگشتند. پادشاه به وزير گفت گمان ندارم كه براى من و تو در تمام عمر اين قدر لذت و خوشحالى دست داده باشد كه اين مرد و زن درH امشب با هم دارند، و گمان دارم كه هر شب كارشان همين باشد. پس وزير چون اين سخنان را از پادشاه شنيد فرصت را غنيمت شمرده و گفت : اى پادشاه ، مى ترسم كه اين دنياى ما و پادشاهى تو و اين بهجت و سرورى كه به اين لذتهاى دنيا داريم در نظر آن جماعتى كه پادشاهى را دائمى مى دانند مثل اين مزبله و اين دو شخص نمايد و خانه هاى ما كه سعى در بناء و استحكامش مى كنيم در نظر آن جماعتى كه مساكن سعادت و منازل باقيه آخرت را در نظر دارند چنان نمايد كه اين غار در نظر ما مى نمايد و بدنهاى ما نزد كسانى كه پاكيزگى و نظافت و حسن و جمال معنوى را فهميده اند چنان نمايد كه اين دو بدقيافه زشت در نظر ما مى ن?ی بسیار شبیه است به حال کسی که برای رسیدگی اعمالی که از او سر زده، به یک سازمان قضایی احضار شود و مورد بازجویی و بازپرسی قرار گرفته، به تنظیم و تکمیل پرونده‌اش بپردازند، آن گاه در انتظار محاکمه در بازداشت به سر برد. روح انسان در برزخ، به صورتی که در دنیا زندگی می‌کرد، به سر می‌برد. اگر از نیکان است، از سعادت و نعمت و جوار پاکان و مقربان درگاه خدا برخوردار می‌شود. اما اگر از بدان است، در نقمت و عذاب و همنشینی شیاطین و پیشوایان گمراه برخوردار می‌گردد. (2) انسان در برزخ نوعی تجربه کم رنگ و موقت از حیات اخروی و زندگی پیش از قیامت را پشت سر می گذارد . بسته به وضعیت رفتاری خود در دنیا با محاسبه ای مختصر ،وضعی خاص را دارا می گردد؛ یعنی اگر از اهل خیر و خوبی بود، زندگی خوب و خوشی را خواهد داشت و نوعی بهشت برزخی را تجربه خواهد نمود . اگر از اهل شقاوت و بدی بود، زندگی بد و دردناکی را خواهد دید و گرفتار نوعی عذاب برزخی است . اگر مخلوطی از نیکی و بدی را در دنیا گذراند، در برزخ چنین وضعیتی آشفته و متغیر را پیش روی خود خواهد دید. پی‌نوشت‌ها: 1. ناصر مکارم، تفسیر نمونه، نشر دارالکتب الاسلامیه، تهران، بی تا، ج 14، ص 314. 2. سید محمد حسین طبا طبایی، شیعه در اسلام، نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1348 ش ، ص 100 ـ 101. در برزخ هم باید خونه درست کنیم؟Cر ريخته و سنگقبر و لحد را برداشته ديدم كه كيسه پول خالي و چيزي در آن نيست و در كنار قبرافتاده با خود گفتم: اي واي موش ها پول ها را بر داشته اند ليكن با خود انديشيدم مگر موش ها عقل دارند سر كيسه را با ز نمايند و پول ها را بردارند در صورتي كه هيچ جاي كيسه پاره نبود پس كفن را از روي برادرم كنار نمودم ناگهان ديدم كه تمام ليره ها روي صورت او چيده شده چون خوب نگاه كردم ليره ها را از روي پيشاني او بردارم چنان داغ بود كه گويا انگشتاتم را عقرب نيش زده خوب نگاه كردم ديدم ليره ها داخل گوشت فرو رفته و متّصل به استخوان رسيده است. اي واي از حرام خواري و پول حرامي كه در اثر كم كاري و حقخصی بود که به او می گفتند: «شیخ عبود». مردی با بصیرت بود. اغلب به قبرستان وادی السّلام سر می زد. یک روز طلبه های جوان دور او را گرفتند و گفتند: چه خبر؟ گویا منتظر خبرهای عجیب و غریب بودند. آن مرد گفت: از این خبرهایی که شما می خواهید، نه، امّا خود یک خبر دارم. چند عدد از قبرها را دیدم که خالی هستند. از قبری پرسیدم: می گویند در قبر مار و مور و عقرب و جود دارد، ولی الآن که چیزی نیست؟ ناگاه شنیدم که قبر گفت: ای رفیق! ما که مار و مور نداریم. شما آدم ها خودتان مار و مور می آورید. این ها اعمال خود شماست و هرگز نمی توانید از اعمالتان فرار کنید. چشم بصیرت و دیدن انسانی به شکل کرگدنAه تقلید از حیوانات بود صورت برزخی اش به شکل حیوان خواهد بود؛ برای مثال کسانی که صفت تکبر دارند و متکّبرند، به شکل مورچه اند، از همه کوچک ترند و روز قیامت در زیر دست و پا هستند؛ شهوت ران ها به شکل خوک اند و ... در مورد کرگدن باید دید گرکدن دارای چه خصیصه ای است که برای انسان مومن مذموم است؛ کرگدن با توجه به غول پیکر بودن و وجود پاهای نیرومند و سنگین و طرز راه رفتنش نماد تخریب، ویران سازی، انهدام و نیستی است . احتملا کسی که دارای خصیصه ویران گری ، انهدام و تخریب است صورت برزخی اش به شکل کرگدن باشد . علّامه طباطبایی(رحمة الله) می فرمایند: اوایل جوانی در نجف اشرف بودیم، ّه با زي و سرقت و احتكار و گران فروشي و تقلّب و كلاه برداري حاصل و عايد بشر مي گردد و چه عذابش دردناك خواهد بود مگر اينكه تا فرصتي باقي است توبه نماييم و به صراط مستقيم برگرديم . بله به هر حال از قبر بيرون آمده و قريب به بيست سال است كه گويا انگشتانم با آهن تافته و سرخ شده برخورد داشته و آنچه هم اطبّا ء معالجه نمودند فايده نبخشيد و شب و روز خواب و قراري ندارم و از شدت سوزش انگشتانم را متّصل در دهانم مي گذارم تا بلكه بتوانم از درد سوزش آن قدري در آرامش با شم. ( منبع: پند هاي داستاني ص197 ازكتاب عاقبت گنه كاران) 12. عذاب قبر به خاطر عاق والدين در روايت آمده:روزي حضرت رسول ( G   Y●عقبه اول وحشت قبر است : در كتاب من لا يحضره الفقيه است كه چون ميت را به نزديك قبر آورند فورا او را داخل قبر نكنند زيرا براى قبر هولهاى بزرگ است ، و حامل آن به خداوند از هول مطَّلَع پناه برد و ميت را نزديك قبر بگذارند و اندكى صبر كند تا آماده دخول شود؛ پس اندكى او را پيشتر برند و اندكى ص@ نمود كه كيسه اي پول و طلا دارم و چون تو همه ثروت مرا مي گيري اين كيسه را با من دفن كن برادرم كه مُرد من با خود گفتم: من به وصيّت برادرم رفتار مي نمايم و پس از دفن برادرم خود را به قبر رسانده و كيسه ليره را در گوشه قبر پنهان كردم و از قبر بيرون آمدم. از اين قضيه مدّتي گذشت به علماي محترم قضيه را گفتم آنها گفتند : خلاف شرع عمل كردي و آن پول را مي بايست به فقرا و مساكين مي دادي و خيرات و مبرات براي برادرت مي نمودي. بنابر اين به سراغ قبركن رفتم و به او گفتم: زمان دفن برادرم كيف اسناد از بغلم رها شده و مي خواهم قبر را بشكافي و من پايين بروم و كيفم را بر دارم. قبر كن خاك ها را كناEذاي خانواده خود را از خالص آن بر مي داشت سپس به مقداري كه بر مي داشت كاه و ني خرد كرده قاطي نموده مي فروخت.(منبع: قصّه هاي اسلامي و تكه هاي تاريخي ص47 – از كتاب داستان هاي شگفت انگيزي از عالم برزخ ص68 ) 11. عذاب به علّت پول پرستي سال هاي قبل يك نفر از بزرگان و خوانين شيراز را ديدم كه پيوسته انگشت خود را در دهان مي گذا شت مانندكسي كه آتش انگشت او را سوزانيده باشد و بخواهد سوزش انگشت را با آب دهان تسكين بدهد. از او پرسيدم سبب اين كار چيست؟ چون خلوت گشت گفت: مرا قضيه اي است عجيب زيرا من برادري داشتم بسيار ثروتمند و پول پرست و براي او وارثي غير از من نبود و در بقيع به من وصيّFمي كند: كه نزد ابن عباس بوديم كه مردي آمد و گفت: به حج مي آمديم كه در محلّي به نام صفاح يكي از همراهان ما از دنيا رفت برايش قبري كنديم كه دفنش كنيم ديديم مار سياهي لحد را پر كرد قبر ديگري كنديم باز ديديم مار آن قبر را پر كرده قبر سوّم را كنديم باز هم مار در آن نمايان شد جنازه را بي دفن گذاشته پيش تو براي چاره جويي آمديم. ابن عباس گفت: آن مار عمل اوست او را در يك طرف قبر بگذاريد اگر تمام زمين را بكنيد مار در آن خواهد بود. برگشته و او را در يكي از قبر ها انداختيم چون از سفر برگشتيم پيش همسرش رفته و خبر مرگ او را داده و از كار هاي شخص مرده سؤال كرديم زن مي گفت: او آرد مي فروخت ايند، و تعجب آن سعادتمندان از لذت و شادى ما به عيشهاى دنيا مانند تعجب ما باشد از لذت اين دو شخص كه به حال ناخوش دارند. پادشاه گفت : آيا مى شناسى جمعى را كه به اين صفت كه بيان كردى موصوف باشند؟ وزير گفت : بلى . پادشاه گفت : كيستند؟ وزير گفت : ايشان جمعى اند كه به دين الهى گرويده اند و ملك و پادشاهى آخرت و لذت آن را دانسته اند و پيوسته طالب سعادتهاى آخرتند. پادشاه گفت كه ملك آخرت كدام است ؟ وزير گفت : آن ، نعيم و لذتى است كه شدت و جفا بعد از آن نمى باشد، و غنائى است كه بعد از آن فقر و احتياج نمى باشد؛ پس فى الجمله صفات ملك آخرت را بيان كرد تا آنكه پادشاه گفت كه آيا براى داخل Jث بسنده كنيم . 1- شيخ صدوق (ره ) از اهل بيت (عليهم السلام ) روايت كرده كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود: روز قيامت قدمى برداشته نمى شود تا از او چهار چيز سئوال كنند: الف - از عمر او كه در چه چيزى صرف كرده ، ب - و جوانى خود را كه در چه چيزى سپرى ساخته ، ج - و از مالش كه از كجا پيدا كرده و در چه مواردى خرج نموده ح - و از محبت ما اهل بيت (عليهم السلام ). 2- شيخ طوسى رحمه الله عليه از حضرت امام باقر (ع) روايت كرده كه فرمود: اول چيزى كه از بنده حساب مى كشند نماز است ، پس اگر قبول شد چيزهاى ديگر هم قبول خواهد شد. 3- شيخ صدوق روايت كرده كه روز قيامت صاحب قرض مى آيد و شكايت مى كند، Kاگر آنكه قرض گرفته است حسنات دارد از براى صاحب قرض مى گيرند و اگر حسنه ندارد گناهان صاحب قرض را به او مى دهند. 4- شيخ كلينى از حضرت على بن الحسين صلى الله عليه و آله روايت كرده كه از براى اهل شرك ترازو نصب نمى شود، ايشان را فوج فوج بى حساب به جهنم مى برند زيرا نصب موازين و نشر دواوين از براى اهل اسلام است . 5- شيخ صدوق از حضرت صادق (ع) روايت كرده است كه چون روز قيامت شود و بنده مؤ من را از براى حساب باز دارند كه هر دو از اهل بهشت باشند، يكى فقير باشد و ديگر غنى در دنيا، فقير گويد: پروردگارا، از براى چه مرا باز مى دارى به عزت تو سوگند كه مى دانى به من ولايت و حكومتى ندادLه بودى كه در آن به عدل يا جور عمل كنم ، و مال زيادى به من نداده بودى كه حق تو در آن باشد و من نداده باشم ، و روزى مرا به قدر كفاف مى دادى به قدر آنچه مى دانستى كه مرا كافى است . پس خداوند جليل فرمايد كه راست مى گويد بنده مؤ من من ، بگذاريد تا داخل بهشت شود. و آن كه غنى باشد او را نگه مى دارند تا آنقدر عرق از او جارى شود كه اگر چهل شتر بياشامند آنها را كفايت كند پس از آن داخل بهشت شود. پس فقير به او گويد كه چه چيز تو را نگاه داشت ؟ گويد: طول حساب ؛ پيوسته چيزى بعد از چيزى از تقصيرات ظاهر مى شد و خدا مى بخشيد تا آنكه مرا به رحمت خود فرو گرفت و مرا به توبه كاران ، ملحق گردانيد پس تو كيستى ؟ گويد: من آن فقيرم كه با تو در محشر بودم گويد: نعمتهاى بهشت ، تو را تغيير داده است كه من تو را نشناختم . 6- شيخ طوسى از آن حضرت روايت كرده است كه چون روز قيامت شود حق تعالى ما را بر حساب شيعيان موكل گرداند پس آنچه از خدا است از خدا سؤ ال مى كنيم كه از براى ما ببخشد پس آن از ايشان خواهد بود، و آنچه از حق ماست ، بر ايشان مى بخشيم ؛ پس حضرت اين آيه را خواند: ثم ان الينا ايابهم ، ثم ان علينا حسابهم .(26) 7- شيخ كلينى از حضرت امام محمد باقر (ع) روايت كرده است كه فرمود: حق تعالى با بندگان در حساب روز قيامت به قدر آنچه در دنيا از عقل به ايشان داده دقت مى كند. حسابرسى`وان گفت كه مرا نزد خدا حسنه اى نيست و كار خيرى نكرده ام كه دعا كنم و از خدا حاجت طلب نمايم . راهب گفت : من دعا مى كنم تو آمين بگو، چنين كردند. بعد از اندك زمانى ابرى بر سر ايشان پيدا شد و در سايه آن ابر مى رفتند، چون بسيارى راه رفتند راه ايشان جدا شد و جوان به راهى رفت و راهب به راه ديگر و آن ابر با جوان روان شد و راهب در آفتاب ماند. راهب به او گفت كه اى جوان تو از من بهتر بودى كه دعاى تو مستجاب شد و دعاى من مستجاب نشد بگو چه كارى كرده اى كه مستحق اين كرامت شده اى ؟ جوان قصه خود را نقل كرد. راهب گفت : چون از خوف خدا ترك معصيت او كردى خدا گناهان گذشته تو را آمرزيده است ، سعى كن عنه آمد و او را به زائيدن گوسفندش بشارت داد پس گفت : اى ابوذر مژده باد تو را كه گوسفندانت اولاد آورده و بسيار شدند. فرمود: زيادى آنها مرا خوشحال نمى سازد و بهتر است كه تعداد آنها برايم كمتر باشد زيرا زيادى آنها مرا گرفتار مى سازد؛ همانا شنيدم كه پيغمبر خدا فرمود: بر دو طرف صراط، روز قيامت عقبه رحم و امانت است پس كسى كه صله رحم و اداء امانت كرده باشد، از آن بگذرد و آن دو طرف صراط نمى گذارند كه در آتش بيفتد. و در روايت ديگر است كه اگر خيانت كننده در امانت و قطع كننده رحم بخواهد بگذرد، با اين دو خصلت ، عملى ديگر او را نفع ندهد و صراط او را در آتش مى افكند. "صراط يا پل عبورNردگار تو بر سر راه يا كمينگاه است )) و مردم بر صراط مى روند و بعضى به دست چسبيده اند و بعضى يك پايش ‍ لغزيده با پاى ديگر، خود را نگه مى دارد و ملائكه بر دور ايشان ايستاده و دعا و ندا مى كنند كه اى خداوند حليم بردبار، به فضل و كرم خود آنها را ببخش و ايشان را سالم عبور ده و مى بينى كه مردم خطا كار در آتش جهنم مى ريزند، پس كسى كه به رحمت خدا نجات يافت و گذشت مى گويد: الحمد لله ، حمد مى كنم خداوندى را كه مرا نجات داد بعد از آنكه نااميد شده بود هر آينه پروردگار ما آمرزنده است . ثقه جليل ، حسين بن سعيد اهوازى از حضرت امام محمد باقر (ع) روايت كرده كه مردى نزد حضرت ابى ذر رضى اللهRم محمد باقر (ع) روايت كرده كه فرمود: سوره ملك مانعه است ، يعنى از عذاب قبر منع مى كند. دوازدهم : از دعوات راوندى نقل شده كه حضرت رسول خدا فرمود: هر كس نزد قبر ميتى كه دفن شده بايستد و سه مرتبه بگويد: اللهم انى اساءلك بحق محمد و آل محمد ان لا تعذب هذا الميت خداوند تا روز دميدن در صور عذاب از ميت را بر مى دارد. سيزدهم : شيخ طوسى در ((مصباح المتهجد)) از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت كرده كه هر كه در شب جمعه دو ركعت نماز بخواند و در هر ركعت حمد و پانزده مرتبه ((اذا زلزلت )) را بخواند حق تعالى او را از عذاب قبر و از هولهاى روز قيامت ايمن بدارد. چهاردهم : و نيز از براى رفع عOيزد كه اگر خدا بخواهد همه را نابود مى كند و همه فرياد زنند: رب نفسى نفسى پروردگارا جان مرا جان مرا نجات ده . و تو اى پيغمبر خدا ندا كنى : امتى امتى و از براى امت خود دعا كنى . پس صراط را بر روى آن بگذارند، كه از مو باريكتر و از شمشير برنده تر، و در آن سه شاخه است بر يك شاخه مساءله امانت و صله رحم است ، و بر دوم نماز، و بر سوم عدالت پروردگار عالميان . سپس دستور مى دهند كه مردم از آنها بگذرند، پس در عقبه اول صله رحم و امانت ايشان را نگه مى دارد، و اگر از اين عقبه نجات يافتند عدالت الهى ايشان را نگه مى دارد؛ و اشاره به اين است آنچه حق تعالى فرموده : ان ربك لبالمرصاد ((هر آينه پرذاب قبر خواندن سى ركعت نماز در شب نيمه رجب نافع است كه در هر ركعت حمد يك مرتبه و توحيد ده مرتبه ، بخواند و همچنين است در شب شانزدهم و شب هفدهم رجب ، و نيز آنكه در شب اول شعبان صد حمد و توحيد و صد ركعت نماز بخواند و چون از نماز فارغ شود پنجاه مرتبه توحيد را بخواند و آنكه در شب بيست و چهارم شعبان دو ركعت نماز بخواند و در هر ركعت حمد يك مرتبه ((اذا جاء نصر الله )) ده مرتبه بخواند، و براى روز نيمه رجب پنجاه ركعت به حمد و توحيد و فلق و ناس وارد است كه براى رفع عذاب قبر نيز نافع است مانند صد ركعت نماز شب عاشورا. چيزهايى كه باعث نجات از فشار قبر استQسوگند ياد مى كنم كه ظالمى از آن نمى گذرد تا كيفر شود و عقبه ديگر رحم است ، و اسم ديگرى امانت است و اسم ديگرى نماز، و بنام هر وظيفه و تكليفى عقبه اى هست كه انسان را در آن نگه مى دارند و به بازرسى و پرس و جوى او مى پردازند. از حضرت امام محمد باقر (ع) روايت كرده است كه چون اين آيه نازل شد: و جى ء يومئذ بجهنم يعنى و بياورند در آن روز جهنم را، از حضرت رسول صلى الله عليه و آله پرسيدند معنى اين آيه چيست ؟ فرمود كه روح الامين مرا خبر داده كه چون حق تعالى اولين و آخرين را در قيامت جمع كند، جهنم را با هزار مهار با صد هزار ملك در نهايت شدت و غلظت ، بكشند و بياورند و صدائى از آن برمى خSفعاء و صالحان از بندگان خداى تعالى ، ساكن مى شود و اگر او را در عقبه اى حبس كنند و از او حقى را كه تقصير در آن كرده بخواهند ديگر راه نجاتى نخواهد داشت و با لغزش قدمهايش به درون جهنم مى افتد و اين عقبات بر روى صراط است و نام يكى از اين عقبات ولايت است كه همه خلايق را نزد آن عقبه باز مى دارند و از ولايت اميرالمؤ منين (ع) و ائمه بعد از او (عليهم السلام ) سئوال مى كنند اگر به وظايف خود عمل كرده است نجات مى يابد و مى گذرد و گرنه به جهنم مى افتد چنانكه حق تعالى فرموده است : وقفوهم انهم مسئولون (29) و اهم عقبات ، ((مرصاد)) است ؛ ان ربك لبالمرصاد و حق تعالى مى فرمايد: به عزت و جلال خود T عقبه اى اسم واجب و فرضى است از اوامر و نواهى الهى ، پس ‍ انسان به هر عقبه اى كه مى رسد اگر تقصيرى كرده است در آن عقبه او را هزار سال نگه مى دارند و حق خدا را از او مى خواهند اگر از عهده آن با عمل صالحى كه از پيش فرستاده بيرون آمد و يا رحمت خدا شامل حالش شد از آن نجات مى يابد و به عقبه ديگر مى رسد، پس پيوسته او را از عقبه اى به عقبه ديگر مى برند و نزد هر عقبه سؤ ال مى كنند از آنچه كه او انجام داده است پس اگر از همه سلامت بيرون رفت منتهى مى شود به دار بقاء، پس ‍ حياتى مى يابد كه هرگز مرگ در آن نمى باشد و سعادتى مى يابد كه شقاوت در آن نيست و در جوار خدا با پيغمبران و صديقين و شUالص به راحتى مانند برق از آن مى گذرند و بعضى با دشوارى مى گذرند اما نجات مى يابند، و بعضى از عقبات آن ، به جهنم مى افتند و آن در آخرت ، نمونه صراط مستقيم دنيا است كه دين حق و راه ولايت و متابعت حضرت اميرالمؤ منين و ائمه طاهرين از ذريه او صلوات الله عليهم اجمعين است و هر كه از اين صراط عدول و ميل به باطل كرده است ، از گفتار يا كردار، از همان عقبه از صراط آخرت مى لرزد و به جهنم مى افتد و صراط مستقيم سوره حمد، اشاره به هر دو است . علامه مجلسى (رحمه الله عليه ) در حق اليقين از كتاب عقايد شيخ صدوق (رحمه الله ) نقل كرده كه فرمود: اعتقاد ما در عقباتى كه در راه محشر است آنست كه هبوا فقد عفوت عنكم و اعتقت رقابكم رجاء للعفو عنى و عتق رقبتى . پس چون روز عيد مى شد، به ايشان به مقدارى كه آنها را حفظ كند و بى نياز گرداند جايزه مى داد و هيچ سالى نبود مگر آنكه در شب آخر ماه رمضان بيست نفر يا چيزى كمتر يا زيادتر از ايشان آزاد مى كرد و مى گفت : حق تعالى در هر شب ماه رمضان وقت افطار هفتاد هزار هزار نفر از آتش جهنم آزاد مى كند كسانى كه مستوجب آتش باشند و چون شب آخر شود به مقدارى كه در جميع ماه رمضان آزاد كرده آزاد مى فرمايد و من دوست دارم كه خدا مرا ببيند كه من بندگان خود را در دنيا به اميد آنكه مرا از آتش جهنم آزاد گرداند آزاد كردم . !تحويل نامه هاى اعمالWنه رد نكنيم . پروردگارا ما از روى سؤ ال و مسكنت به درگاه تو آمده ايم و اميد به احسان تو داريم پس بر ما منت گذار و ما را نوميد بر مگردان و از اين نوع كلمات مى گفت . آنگاه رو مى كرد به غلامان و كنيزان خود و مى فرمود من شما را بخشيدم ، آيا شما هم مرا مى بخشيد من مالك شما و مملوك خداوند كريم و عادل هستم . غلامان و كنيزان عرض مى كردند: اى آقاى ما تو را بخشيديم ، تو به ما بدى نكردى ، مى فرمود: بگوييد: خدايا على بن الحسين را ببخش ‍ همچنانكه از ما گذشت و او را از آتش آزاد كن همچنانكه ما را از قيد بندگى آزاد كرد. آنها اين كلمات را مى گفتند و آن حضرت مى گفت : اللهم آمين رب العالمين اذ fBM   yBاگر تو بری بهشت ... من میرم جهنم !!! ●پرسش: با عرض سلام خدمته کارشناسه محترم سایت ... احتمالا شما هم این حرف رو شنیده باشین ... که کسی میگه : اگر تو بری بهشت ... من میرم جهنم ... این جمله برای من پرسشی رو تداعی کرد گفتم از حضورتون بپرسم ... تو دنیایی که داریم زندگی میکنیم ... ز 77WAC    aAمواقف پنجاه گانه قیامت ●سوال: آیا واقعا قیامت پنجاه موقف دارد؟ چه سوالاتی دراین مواقف پرسیده می شود؟ ●پاسخ: درباره چگونگي حسابرسي در قيامت بايد دانست، خداوند «سريع الحساب» (بقره، آيه 202) است و هيچ &@W    m@سوالی در مورد ترس از قیامت ●سوال: اینكه در قران در سوره نمل می فرماید همه مردم در زلزله روز قیامت در ترس و هراسند .مگر در روایات نداریم كه مردم در عالم برزخ می فهمند كه بهشتی هستند یا جهنمی . و فردی كه بهشتی است می داند كه عاقبت به خیر شده چرا باید بترسد؟ ●پاسخ: سلام از آنجا که برای عقل امکان دسXينى پس ما را ببخش همانطور كه خود اميدوارى خداوند تو را ببخشد زيرا كه خودش فرمود: وليعفو وليصفحوا الا تحبون ان يغفر الله لكم بايد جرمى را كه از گناهكاران صادر شده عفو كنند و از انتقام بگذرند و چشم پوشى كنند، آيا دوست نداريد كه خدا شما را بيامرزد؟ و حضرت به آنها تلقين مى فرمود به اين نحو كلمات و ايشان اين كلمات را به حضرت مى گفتند و آن جناب در بين ايشان ايستاده بود و گريه مى كرد و مى گفت : پروردگارا تو به ما امر فرمودى آن كسى را كه به ما ظلم كرده ببخشيم ، پس ما عفو كرديم ، پس تو هم ما را عفو كن چون تو به عفو كردن از ما سزاوارتر هستى ، و به ما فرمان دادى كه سائل را از در خی نیست كه واژه ‎های: «یرزقون»، «فرحین»، و «یستبشرون»، بر حیات حقیقی شهیدان پس از مرگ دلالت دارند بنابراین احتمال این‎كه مقصود از حیات آنان، بقای یاد و خاطره آن‎ها در دلهاست، بی‎پایه و نادرست است.(7) و در مورد فرعونیان می‎فرماید: «وَ حاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذابِ النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْها غُدُوًّا وَ عَشِیًّا وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَهُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذابِ».(8) این آیه از دو عذاب سخن می‎گوید: اول) عذاب بد یا سخت (سوء العذاب). دوم) عذاب سخت‎تر (اشد العذاب). با توجه قرینه مقابله به این‎كه عذاب دوم كه مربوط به روز قیامت مناقشه در حساب ؟ و اصل مناقشه از (نقش ‍ الشوكة ) است يعنى بيرون كردن خار را؛ يعنى همچنانكه در بيرون آوردن خار از بدن كمال دقت و كاوش و باريك بينى را به عمل مى آورند تا آن را پيدا كرده و بيرون آورند، همين طور در حساب دقت و باريك بينى به عمل مى آورند. و بدان كه بعضى از محققين گفته اند كه نجات نمى يابد از خطر ميزان و حساب مگر كسى كه در دنيا از نفس خود حساب بكشد و با ميزان شرع اعمال و اقوال و خطرات و لحظات خود را بسنجد چنانكه در خبر وارد شده است كه فرمودند به حساب نفسهاى خود برسيد پيش از آنكه از شما حساب كشند و بسنجيد اعمال خود را، پيش از آنكه بسنجند اعمال شما را. حكايت اول]تبعاد ندارد اين حكايت بلكه تصديق مى كند آن را، آيه شريفه : يا بنى انها ان تك مثقال حبة من خردل فتكن فى صخرة او فى السموات او فى الارض ياءت بها الله و قول اميرالمؤ منين (ع) در يكى از خطبه هاى خود: اليست النفوس عن مثقال حبة من خردل مسئولة ؟ يعنى آيا چنين نيست كه از مردم از يك دانه خردل سؤ ال خواهد شد؟ و در كاغذى كه به محمد بن ابى بكر نوشته فرموده : واعلموا عباد الله ان الله عز و جل سائلكم عن الصغير من عملكم و الكبير اى بندگان خدا بدانيد كه خداوند از هر عمل كوچك و بزرگ شما سئوال خواهد كرد. و در كاغذى كه به ابن عباس مرقوم داشته فرمود: اما تخاف نقاش ‍ الحساب آيا نمى ترسى از qCG    C●سوال: آیا کسایی هستن که هیچ وقت به بهشت نرن؟ ●پاسخ: قبل از پاسخ به این مسئله، توجه شما را به نکته جالب و ضروری ای جلب میکنم. تبیینی که از بهشت و جهنم و تلقی ای که در اذهان ما وجود دارد این است که این دو، دو مکانی هست که هم اکنون با تمام نعمتهایی و نقمتها و عذابهایی که وعده داده شده است حاضرند و انسان در سرای آخرت، بعد از محاسبه اعمال و رفتارش به فراخور نامه اش به ان وارد میشود؛ اما این تنها دیدگاه این مسئله نیستaه بعد از اين خوب باشى . 2- شيخ صدوق روايت كرده كه روزى ((معاذ بن جبل )) گريان به خدمت پيغمبر آمد و سلام كرد. حضرت جواب فرمود و گفت : يا معاذ سبب گريه تو چيست ؟ گفت : يا رسول الله بر در سراى ، جوان پاكيزه خوش ‍ صورتى ايستاده و بر جوانى خود گريه مى كند مانند زنيكه فرزندش مرده باشد و مى خواهد به خدمت تو بيايد. حضرت فرمود كه بياورش . پس معاذ رفت و آن جوان را آورد. جوان سلام كرد. حضرت جواب فرمود، پرسيد كه اى جوان چرا گريه مى كنى ؟ گفت : چگونه نگريم و حال آنكه بسيار گناه كرده ام كه اگر حق تعالى به بعضى از آنها مرا مؤ اخذه نمايد مرا به جهنم خواهد برد و گمان من اين است كه مرا مؤ اخذه خوbاهد كرد و نخواهد آمرزيد. حضرت فرمود: مگر به خدا شرك آورده اى ؟ گفت پناه مى برم به خدا از اينكه به او مشرك شده باشم . گفت : مگر كسى را به ناحق كشته اى ؟ گفت : نه . حضرت فرمود كه خدا گناهانت را مى آمرزد اگر در عظمت مانند كوه ها باشد. گفت : گناهان من از كوهها عظيم تر است . فرمود كه خدا گناهانت را مى آمرزد اگر چه مثل زمينهاى هفتگانه و درياها و درختان و آنچه كه در زمين است از مخلوقات خدا بوده باشد. گفت : از آنها نيز بزرگتر است . فرمود: خدا گناهانت را مى آمرزد اگر چه مثل آسمانها و ستارگان و مثل عرش و كرسى باشد. گفت : از آنها نيز بزرگتر است . حضرت غضبناك به سوى او نظر فرمود و گفت : اى جواeن گناهان تو عظيم تر است يا پروردگار من هيچ چيز از پروردگار من عظيم تر نيست و او از همه چيز بزرگوارتر است . حضرت فرمود كه مگر كسى گناهان عظيم را به غير از پروردگار عظيم مى آمرزد؟ جوان گفت كه نه والله يا رسول الله و ساكت شد. حضرت فرمود كه اى جوان ، يكى از گناهان خود را نمى گويى ؟ گفت : هفت سال بود كه قبرها را مى شكافتم و كفن مرده ها را مى دزديدم ، پس دخترى از انصار مرد، او را دفن كردند. چون شب در آمد رفتم و قبر او را شكافتم و او را بيرون آوردم و كفنش را برداشتم و او را عريان در كنار قبر گذاشتم و برگشتم ؛ در اين حال شيطان مرا وسوسه كرد و او را در نظر من زينت داد و گفت : آيا سفي) را نمي‌بينند زيرا احدي زنده نمي‌ماند; بلكه بعد از صور دوم و برپايي قيامت مردگان زنده مي‌شوند تا به حساب‌ها رسيدگي شود. قرآن کریم در این باره می فرماید: وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرى‏ فَإِذا هُمْ قِيامٌ يَنْظُرُون.(زمر 68) و در «صور» دميده مى‏ شود، پس همه كسانى كه در آسمانها و زمينند مى‏ ميرند، مگر كسانى كه خدا بخواهد سپس بار ديگر در «صور» دميده مى‏ شود، ناگهان همگى به پا مى‏ خيزند و در انتظار (حساب و جزا) هستند. *پاسخ دیگر اولین حادثه قبل از برپایی قیامت چیستانچه كه از سوال فهميدم را عرض مي نمايم باز اگر سوالتان جنبه ديگري داشت بفرماييد اولين اتفاق قبل از برپايي قيامت نفخ صور است كه طبق ايات قران توضيحاتي در اين باب داده مي شود َ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ أُخْری‏ فَإِذا هُمْ قِیامٌ یَنْظُرُونَ و در صور دمیده می‏شود، و تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند می‏میرند مگر کسانی که خدا بخواهد، سپس بار دیگر در صور دمیده می‏شود، ناگهان همگی بپا می‏خیزند، و در انتظار (حساب و جزا) هستند. در اینکه آیا نفخ صور دو بار انجام می‏fى بدنش را نديدى ؟ و فربهى رانش را نديدى ؟ و مرا چنين وسوسه مى كرد، تا برگشتم و با او همخوابگى و وطى كردم ، و او را به آن حال گذاشتم و برگشتم . ناگاه صدايى از پشت سر خود شنيدم كه مى گفت : اى جوان ، واى بر تو از حاكم روز قيامت روزى كه من و تو به مخاصمه نزد او بايستيم كه مرا چنين عريان در ميان مردگان گذاشتى و از قبر بدر آوردى و كفنم را دزديدى و مرا گذاشتى كه با جنابت محشور شوم ؛ پس واى بر جوانى تو از آتش ‍ جهنم . پس جوان گفت كه من با اين اعمال هرگز بوى بهشت را نمى شنوم حضرت فرمود كه دور شو اى فاسق كه مى ترسم كه به آتش تو بسوزم ، حضرت مكرر اين را مى فرمود تا آن جوان بيرون رفت . پس :ه بازار مدينه آمد و خريد كرد و به يكى از كوههاى مدينه رفت و پلاسى پوشيد و مشغول عبادت شد و دستهايش را در گردن غل كرد و فرياد مى كرد: يا رب هذا عبدك بهلول ، بين يديك مغلول ، مى گفت : اى پروردگار من ، اينك بنده تست بهلول كه در خدمت تو ايستاده و دستش را در گردن خود غل كرده است . پروردگارا تو مرا مى شناسى و گناه مرا مى دانى . خداوندا، پروردگارا، پشيمان شدم و به نزد پيغمبرت رفتم و اظهار توبه كردم مرا دور كرد و خوف مرا زياد كرد پس سئوال مى كنم از تو به حق نامهاى بزرگوارت و به جلال و عظمت پادشاهيت كه مرا نااميد نگردانى ، و دعاى مرا باطل نسازى و مرا از رحمت خود ماءيوس نكنى . تا چpيوى آنها براى ما مكشوف است و پس از كنار رفتن پرده‏ ها و حجاب‏ها، من خود را به صورت‏هاى برزخى آنها ديده و خواهم يافت. هنگامى كه روح به برزخ مى‏ رود، يك پرده كنار رفته و من در باطن اول اعمال، اوصاف، عقايد و اخلاق خود قرار مى‏گيرم و در واقع تازه در عالم باطنى كه داشتم، واقع میشوم. به عنوان مثال من سخاوت را در اينجا از پشت حجاب مى‏ يابم. ولى وقتى از دنيا رفته و از خواب غفلت بيدار گشتم و يك پرده و حجاب كنار زده شد، آن صفت را بى‏ حجاب مى‏ بينم. يا فردى كه صفت بد خلقى دارد، اين صفت را در اينجا از پشت پرده مى‏ بيند. در اين دنيا بدخلقى بر او مسلّط است و هر چه مى‏ خواهد بد خلند. در جواب مى گويد كه هميشه در اين عذاب خواهيد بود. 6- به سند معتبر از حضرت صادق (ع) منقول است كه در جهنم چاهى است كه اهل جهنم از آن استعاذه مى نمايند و آن جاى هر متكبر جبار و معاند است و هر شيطان متمرد و هر متكبرى كه ايمان به روز قيامت نداشته باشد و هر كه عداوت آل محمد صلى الله عليه و آله داشته باشد. و فرمود: كسى كه در جهنم عذابش از ديگران سبك تر باشد كسى است كه در درياى آتش باشد و دو نعل از آتش در پاى او و بند نعلينش از آتش باشد كه از شدت حرارت مغز دماغش مانند ديگ در جوش باشد و گمان كند كه از جميع اهل جهنم عذابش بدتر است و حال آنكه عذاب او از همه آسانتر باشد. %عذاب جهنم ابى طالب (ع) است . گفتم اى آقاى من ، يا اميرالمؤ منين ، فرمود: دست خود را بياور نزديك ، پس دست خود را به جانب آن حضرت ، دراز كردم پس ‍ دستم را گرفت و كشيد و مرا بيرون آورد و با دست خود آتش را از دو طرف رانم دور كرد در اين محل وحشت زده از خواب جستم و اين حال خود را ديدم كه مى بينيد سالم نمانده بدن من از آتش مگر آنجائى كه امام دست ماليده ؛ پس مدت سه ماه مرهم كارى كرد تا سوخته ها بهتر شد. و بعد از آن كم بود كه نقل كند اين حكايت را جهت احدى مگر آنكه تب مى گرفت او را (انتهى ). ذكر چند عملى براى سهولت گذشتن از اين عقبه ، غير از صله رحم و اداء امانت ، كه گذشت . #حكايت عبور از پل صراط[كرد آنگاه نوشته را بيرون مى آورد و مى فرمود: اى فلان ، آيا به ياد مى آورى در فلان روز فلان تقصير را بجا آوردى و من تو را مجازات نكردم ؟ عرض مى كند بلى يابن رسول الله . پس به ديگرى اين را مى فرمايد و همچنين يك به يك خطاهاشان را به يادشان مى آورد و از آنها اقرار مى گيرد آنگاه در وسط ايشان مى ايستد و مى فرمايد: صداهاى خود را بلند كنيد و بگوئيد: اى على بن الحسين ، پروردگار تو هم هر چه كرده اى عمل ترا شمرده و ضبط كرده همچنانكه تو ضبط كرده اى و بر ما بر شمردى و نزد خدا كتابى است كه به حق نطق مى كند و عمل كوچك و بزرگ تو را از ياد نمى برد و هر چه را كه كرده اى ضبط كرده و در آن حاضر مى i كه وادى بسيار بزرگى است و در آن آتش ‍ سياهى است ، و در آن ، جمره هايى مثل قله كوهها، و مردم بعضى نجات مى يابند و بعضى در آتش مى افتند و من شروع كردم به لرزيدن مثل كسى كه بخواهد بيفتد تا خود را رسانيدم به آخر صراط، به آنجا كه رسيدم نتوانستم خوددارى كنم كه ناگاه در آتش افتادم و در ميان آن فرو رفتم ، پس خود را رساندم به كنار وادى و هر چه دست انداختم دستم به جايى بند نشد و آتش با قوت جريان خود، مرا به پايين مى كشيد و من استغاثه مى كردم ، عقل از من پريده بود، پس ملهم شدم به آنكه گفتم : يا على بن ابى طالب ، پس نظر افكندم ديدم مردى به كنار وادى ايستاده ، در دلم افتاد كه او على بkبود كه توليت مسجد آن قريه با او بود روزى از خانه بيرون نيامد، او را طلبيدند عذر آورد كه نمى توانم ، چون تحقيق كردند معلوم شد كه بدن او با آتش سوخته غير از دو طرف رانهاى او تا طرف زانوها و ديدند درد و الم او را بى قرار كرده ، سبب آنرا از او پرسيدند، گفت : در خواب ديدم كه قيامت برپا شده و مردم به داخل جهنم مى ريزند و من از آن كسانى بودم كه مرا به بهشت فرستادند همين كه رو به بهشت مى رفتم به پلى رسيدم كه عرض و طول آن بزرگ بود، گفتند كه اين صراط است پس از آن عبور كردم و هر چه از آن طى مى كردم عرضش كم ، و طولش بسيار مى شد تا رسيد بجائى كه مثل تيزى شمشير شد، در زير آن نگاه كردم ديدh كه فرمود: براى اهل معصيت نَقبها(30) در ميان آتش زده اند، و پاهاى ايشان را در زنجير كرده اند، و دستهاى ايشان را در گردن غل كرده اند، و بر بدنهاى ايشان پيراهنهائى از مس گداخته پوشانيده اند و جبه ها از آتش براى ايشان بريده اند، در ميان عذابى گرفتارند كه گرميش به نهايت رسيده و درهاى جهنم را بر روى ايشان بسته اند، پس هرگز آن درها را نمى گشايند و هرگز نسيمى بر ايشان داخل نمى شود و هرگز غمى از ايشان برطرف نمى شود، عذاب ايشان پيوسته شديد است و عقاب ايشان هميشه تازه است ، نه خانه ايشان و نه عمر ايشان به سر مى آيد؛ به مالك استغاثه مى كنند كه از پروردگار خود بخواه كه ما را بميراmى امر فرمايد كه آن را ذبح كنند آنگاه مى فرمايد كه اى اهل بهشت ! هميشه در بهشت خواهيد بود و مرگى براى شما نيست ، و اى اهل جهنم ، هميشه در جهنم خواهيد بود و براى شما مرگ نيست ؛ و اين است قول خداوند عالميان كه فرمود و انذرهم يوم الحسرة اذ قضى الامر. بترسان ايشان را از روز حسرت در روزى كه كار هر كس منقضى شده و به پايان رسيده باشد و ايشان از آن روز غافلند. حضرت فرمود: مراد اين روز است كه حق تعالى اهل بهشت و جهنم را فرمان مى دهد كه هميشه در جاى خود باشند و مرگ براى ايشان نباشد و در آن روز اهل جهنم حسرت برند ولى سودى ندهد و اميد ايشان قطع گردد. 5- از حضرت اميرالمؤ منين منقول استnرد كه اگر مرگ باشد بميرند. پس منازل اهل جهنم را در بهشت به نيكوكاران دهند و منازل اهل بهشت را در جهنم به بدكاران دهند و اين است تفسير آيه كه حق تعالى در شاءن اهل بهشت مى فرمايد، كه ايشانند وارثانى كه بهشت را به ميراث برند و در آن مخلد و پايدار خواهند بود. 4- و نيز از آن حضرت مرويست كه چون اهل بهشت داخل بهشت شوند و اهل جهنم به جهنم در آيند منادى از جانب خداوند ندا كند كه اى اهل بهشت و اى اهل جهنم ، اگر مرگ به صورتى از صورتها در آيد خواهيد شناخت ؟ گويند: نه . پس مرگ را به صورت گوسفند سياه و سفيدى در ميان بهشت و دوزخ بياورند و به ايشان گويند: ببينيد، اين مرگ است . پس حق تعاq نباشد، نمى‏ شود. همه وجود او تحت‏الشعاع اين صفت زشت قرار مى‏ گيرد؛ طورى كه تمام وجودش تحت سيطره بد خلقى و عصبيّت واقع مى‏ شود و گويا او هيچ اختيارى از خود ندارد. اين نگاه دورى به واقعيت اين صفت است؛ ولى صورت‏هاى بالاترى در عوالم ديگر دارد كه هم‏ اكنون با ما هست، ولى در پشت حجاب و پرده است. وقتى پرده كنار رفت، صورت بد خلقى به صورت انواع درنده‏ها بر ما عيان مى‏ شود؛ مثلا مشاهده مى‏ كند سگ يا مار و يا عقربى مسلّطاست. هر چه انسان به عالم بالاتر منتقل مى‏ شود و پرده‏ ها كنار مى‏ رود، صورت‏هاى بالاتر و كامل‏تر اين اعمال، عقايد، اوصاف و اخلاق براى او متمثّل و ظاه_ مى‏ شود و آنها را مشاهده كرده، خود را با آنها مى‏ يابد. با بيانى كه گذشت، دو حقيقت روشن مى‏ شود: يكم. اعمال ما با صورت‏هاى اصلى و درونى خود، در باطن ما موجوداند و همين كه روح ما - كه باطن ما است - از بدن مادى قطع علاقه كرد و به عالم برزخ وارد شد و با همه آنچه دارد، در برابر نظام جديد و احكام و قوانين نو قرار گرفت؛ هر يك از اعمال ما به مقتضاى آن نظام و احكام و قوانين آن، به صورت خاصى در آمده و به شكل مخصوصى با روابطى كه دارد، متمثّل مى‏ گردد و تجسّم پيدا مى‏ كند؛ يعنى، صورت برزخى هر عملى، به تناسب آن است و رابطه آن با روح انسان و با خصوصيات ديگر روح نيز به تناسب همان عoاهل بهشت در بهشت و اهل جهنم در جهنم ساكن مى شوند منادى ، اهل بهشت را صدا مى زند كه به سوى جهنم نظر كنيد پس ‍ به سوى جهنم نظر مى كنند و منزلهاى ايشان را در جهنم مى بينند كه اين منزلى است كه اگر معصيت الهى مى كرديد داخل اين منازل مى شديد؛ پس ‍ ايشان را آنچنان فرح و شادى روى دهد كه اگر مرگ در بهشت باشد از شادى آنكه از چنين عذابى نجات يافته اند بميرند. پس منادى اهل جهنم را ندا كند كه به جانب بالا نظر كنيد، چون نظر كنند منازل ايشان را در بهشت و نعمتهائى كه در آنجا مقرر شده ببينند به ايشان بگويند كه اگر اطاعت الهى مى كرديد اين منازل در اختيار شما بود؛ پس ايشان را اندوه فرا گr، پس من به جبرئيل گفتم به سبب منزلت و شوكت او در آسمانها كه جميع اهل سماوات او را اطاعت مى نمودند به مالك بفرما كه آتش دوزخ را به من بنماياند. جبرئيل گفت : اى مالك ، به محمد آتش جهنم را بنمايان . پس مالك پرده را بر گرفت و درى از درهاى جهنم را گشود ناگاه از آن ، زبانه اى به آسمان بلند شد و به خروش ‍ آمد كه در بيم شدم . پس گفتم : اى جبرئيل بگو كه پرده را بيندازد. فى الحال مالك امر فرمود آن زبانه را كه به جاى خود برگردد، پس ‍ برگشت . 3- به سند معتبر از حضرت صادق (ع) منقول است كه حق تعالى هيچ كس ‍ را خلق نفرموده مگر آنكه منزلى در بهشت و منزلى در جهنم برايش قرار داده است ، پس چون sعا نسبت به من بجا آوردند، او بجا آورد لكن نخنديد و خوشحالى كه ديگران داشتند او نداشت . از جبرئيل پرسيدم كه اين كيست كه من از ديدن او بسيار ترسان شدم ؟ گفت : گنجايش دارد كه از او بترسى و ما همه از او مى ترسيم ؛ اين خازن جهنم است و هرگز نخنديده است و از روزى كه حق تعالى او را سرپرست جهنم كرده تا امروز پيوسته خشم و غضبش بر دشمنان خدا و اهل معصيت زياده مى گردد، و خدا به اين ملك مى فرمايد: كه انتقام از ايشان بكشد، و اگر با كسى به خنده ملاقات كرده بود يا بعد از اين مى كرد البته بر روى تو مى خنديد و از ديدن تو اظهار فرح مى نمود. پس من بر او سلام كردم و او پاسخم را بشارت به بهشت دا به غير حساب . ((روايت سوم :)) و نيز سيد روايت كرده كه كسى كه در شب بيست و نهم شعبان ده ركعت نماز كند بخواند در هر ركعت ((حمد)) يك مرتبه و ((الهيكم التكاثر)) ده مرتبه ، و ((معوذتين )) ده مرتبه ، و ((توحيد)) ده مرتبه ، عطا فرمايد حق تعالى به او ثواب مجتهدين و سنگين كند ميزان او را از حسنات و آسان گرداند بر او حساب را و بگذرد بر صراط مثل برق جهنده . ((روايت چهارم :)) در فصل سابق گذشت كه هر كه زيارت كند حضرت امام رضا (عليه السلام ) را با آن دورى قبر شريفش ، آن حضرت بيايد نزد او در سه موطن روز قيامت تا او را خلاصى بخشد از اهوال آنها كه يكى از آنها ((صراط)) است . $روایات عبور از پل صراطGن(ع) را گرفت و عرض كرد: از پسر خود گذشتم و او را بخشيدم. پيامبر اكرم(ص) فرمودند: اي زن عجيب است كه شفاعت من و دخترم و شوهرش و فرزندش را قبوب نكردي امّا شفاعت حسين(ع) را پذيرفتي؟ زن عرض كرد: يا رسول الله خواستم شفاعت حسين را هم نپذيرم ولي ديدم در هاي آسمان باز شده است و ملائكه آسمان در دست خودشان حربه هاي آتشين گرفته و مي گويند شفاعت حسين(ع) را بپذير وگرنه با اينحربه هاي آتشين تو را مي زنيم لذا من شفاعت آنحضرت را قبول كردم. (منبع: تحفه الواعظين ج1 ص131- به نقل از منهج الصادقين از كتاب عاقبت گنهكاران ص140 ) 10. عذاب قبر به خاطر خيانت به خلق الله بيهقي از عبد الحميد بن محمود نقل vمودند: مادر اين جوان را حاضر كنيد چون بدون رضايت مادرش دعا مستجاب نمي شود. اصحاب آن پيامبر مادر آن جوانرا در قبرستان و در كنار قبر پسرشحاضركردند پيامبر اكرم فرمود: از تقصير و كوتاهي هاي پسرت درگذر چون او در عذاب به سر مي برد. آن زن عرض كرد من او را نمي بخشم و از او در نمي گذرم. پس هر چه رسول خدا(ص) و اميرالمؤمنين(ع) و فاطمه زهرا(س) و امام حسن(ع) شفاعت كردند او قبول نكرد تا اين كه نوبت به امام حسين(ع) رسيد. امام حسين(ع) فرمودند: اي زن شفاعت جَدّ و پدرو مادر و برادر مرا در حق پسرت قبول نكردي شفاعت مرا قبول كن. آن زن نگاهي به آسمان كرد و سپس برگشت و با هر دو دست خود عباي امام حسيwيّت مي كنند. پيامبر اكرم(ص) فرمودند: مگر تو با مادرت چه كردي؟ عرض كرد : روزي داخل خانه شدم زن من از دست مادرم شكايت كرد و من غضبناك شدم. در اين هنگام مادرم در سر تنور نشسته بود و نان مي پخت لذا جلو رفتم و مادرم را گرفته و به آتش انداختم. همسايه ها متوجه اين قضيه شدند به نزد ما آمدند و مادرم پستان سوخته اش را به دست گرفته و سر به آسمان بلند كرد و گفت: الهي تو انتقام مرا از اين پسر بگير. اي رسول خدا بعد از اين نفرين مادرم عمرم كوتاه شد به حدّي كه سه روز بعد از نفرين من از دنيا رفتم و در خانه قبر اين طور مرا عذاب مي كنند الاناز شما توقّع دارم در حق من دعا كنيد. پيامبر اكرم(ص) فرxان هاي شگفت انگيزيازعالم برزخ ص63 ) 9. عذاب قبر به خاطر نفرين مادر روزي اصحاب كساء(يعنيپيغمبر اكرم(ص) و حضرت علي (ع) و حضرت زهرا(س) و امام حسن(ع) و امامحسين(ع) ) به قبرستان بقيع آمدند و مشاهده كردند كه ميّتي به عذاب شديدي مبتلا گشته است پيغمبر اكرم(ص) آن مرده را صدا زدند و فرمودند: اي بنده خدا به اذن خدا سر از قبر بيرون بياور به بركت معجزه پيامبر اكرم(ص) قبر شكافته شد و جواني از داخل قبر بيرون آمد كه روي او سياه بود و غل و زنجير بدن او را مي فشرد. پيامبر اكرم(ص) فرمود : واي بر تو مگر در دنيا چه كردي؟ آن جوان عرض كرد: يا رسول الله مادرم از دست من ناراحت است و به همين خاطر مرا اy اشكشان بر محاسن سفيدشان مي چكيد اين خواب را نقل كرده و فرمودند: در خواب ديدم مرگم فرا رسيده است مردن را همان طوري كه براي ما توصيف شده است در خواب يافتم خويشتن را جدا از بدنم مي ديدم و ملاحظه مي كردم كه بدن مرا به قبرستان براي دفن حمل مي كنند. مرا به گورستان بردند و دفن كردند و رفتند من تنها ماندم و نگران كه چه بر سر من خواهد آمد؟ ناگهان سگي سفيد وارد قبر من شد در همان حال احساس كردم كه اين سگ تند خويي من است كه تجسّم يافته و به سراغ من آمده است مضطرب بودم كه حضرت سيدالشهداء (ع) تشريف آوردند و بهمن فرمودند: غصه نخور من آن را از تو دور مي كنم. (منبع: عدل الهي ص250- كتاب داسjت به دست چپ من و حساب كن مرا حسابى آسان . و خداوندا مده نامه مرا به دست چپ من و نه از پشت سر من و مگردان دستهاى مرا غل كرده در گردن من .(28) مؤ لف گويد كه در اين مقام مناسب ديدم تبرك جويم به ذكر يك روايت : سيد بن طاووس - رضوان الله عليه - خبرى نقل كرده كه حاصلش اين است كه چون ماه رمضان داخل مى شد حضرت امام زين العابدين (ع) غلام و كنيز خود را نمى زد و هر كدام كه تقصيرى در خدمت مى كردند در كتابى اسم آن غلام يا كنيز و نوع تقصير او را در آن روز معين مى نوشت بدون آنكه او را تاءديب و شكنجه كند و اين تقصيرات جمع مى شد تا شب آخر ماه رمضان ، آن شب آنها را مى طلبيد و به دور خود جمعشان مى { اراده بدى داشته باشد بطور آشكار در حضور مردم از او حساب مى گيرد و حجت را بر او تمام مى كند و نامه را به دست چپش ‍ مى دهند؛ چنانچه حق تعالى فرموده است : و اما آنكه نامه او را از پشت سر به او مى دهند پس ((وا ثبورا)) خواهد گفت و آتش افروز جهنم خواهد گرديد؛ به درستى كه در اهل خود شاد بود؛ يعنى در دنيا و گمان مى كرد كه به آخرت بر نخواهد گشت . و اين اشاره است به آنكه دستهاى منافقان و كافران را غل مى كنند و نامه ايشان را از پشت سر به دست چپ ايشان مى دهند. و به اين دو حال اشاره شده است در دعاهاى وضو در هنگام شستن دستها كه خداوندا بده نامه مرا به دست راست من و نامه مخلد بودن مرا در به|ق تعالى بخواهد مؤ من را حساب كند نامه او را به دست راست او مى دهد و ميان خود و او حساب كند كه ديگرى مطلع نشود و گويند: اى بنده من فلان كار و فلان كار كردى ، گويد: اى پروردگار آرى من كرده ام ، پس خداوند كريم فرمايد آنها را از تو آمرزيدم و آنها را به حسنات بدل كردم . پس مردم گويند: سبحان الله ! اين بنده حتى يك گناه نداشته است ؛ و اين است معنى قول حق تعالى : هر كه نامه به دست راستش داده شود پس بعد از اين حسابش آسان خواهد شد و به سوى اهل خود مسرور و خوشحال بر مى گردد راوى پرسيد: كدام اهل ؟ فرمود: اهلى كه در دنيا داشته و اگر مؤ من باشد در بهشت خواهد بود. پس ‍ فرمود: اگر نسبت به بنده فرمود كه برويد هيزم بياوريد، عرض كردند يا رسول الله ما در زمين بى گياه هستيم كه هيزم در آن يافت نمى شود، فرمود: هر كس هر چه ممكنش مى شود بياورد پس هيزم آوردند و مقابل آن حضرت روى هم ريختند چون هيزمها جمع شد حضرت فرمود: همين طور گناهان شما جمع مى شود با اين كار حضرت ، اصحاب متوجه شدند كه در بيابانى كه از هيزم خبرى نبود ولى با جستجوى خود مقدار زيادى هيزم جمع شد و روى هم ريخته شد، همين طور گناه به نظر نمى آيد، چون جستجو و حساب شود گناهان بسيارى جمع مى شود چنانكه ((توبه بن صمه )) براى هر روز عمر خود يك گناه فرض كرد حساب كرد ((بيست و يكهزار و پانصد)) گناه كرده است . حكايت دومz از طرف حضرت اباالفضل(ع) مامور هستيم كه او را بزنيم تا فلان مبلغ را بپردازد من داخل خانه شدم و آن پولي كه طلب مي كردند آوردم و به ايشان دادم و مادرم را از درخت باز كرده و به منزل بردم و مشغول خدمت كردن او شدم. وقتي بيدار شدم حساب كردم و ديدم پولي كه آنها در خواب از من گرفتند مساوي با پنجاه سال عبادت است. پس از آن مبلغ را براي پنجاه سال نماز و روزه پرداختم.(منبع: داستان هايي از قبر و برزخ ص35 ) 8 . عذاب قبر به علت بداخلاقي شهيد مطهّري مي گويد: من از آقاي حاج ميرزا علي شيرازي اين مرد بزرگ داستانها دارم از جمله رويايي است كه نقل مي كنم : ايشان يك روزضمن درس در حالي كه دانه هاراز اين سببي براي آن نمي دانيم. من جنازه مادرم را به حرم اباالفضل(ع) آوردم و مقابل آن حضرت گذاشتم وعرض كردم: اي اباالفضل(ع)مادرمن نماز و روزه اش را نيكو به جاي نياورده است و اكنون پناهنده تو است پس عذاب و اذيّت را از او برطرف كن و به ضمانت تو بر عهده من است كه پنجاه سال براي او روزه و نماز بدهم سپس او را دفن كردم و در دادن نماز و روزه براي او كوتاهي كردم . مدّتي گذشت شبي در خواب ديدم كه شور و غوغايي بر در خانه من است از خانه بيرون آمدم كه ببينم چه خبر است ديدم مادرم را بر درختي بسته اند و بر او تازيانه مي زنند گفتم: براي چه او را مي زنيد؟ مگر او چه گناهي كرده است ؟ گفتند : مف يحاسب حسابا يسيرا يعنى آنكه نامه او به دست راستش داده شود پس به زودى از او حساب گرفته مى شود و اما آنكه نامه را از پشت سر به او مى دهند بزودى هلاك مى شود و در آتش افروخته مى سوزد. عياشى از حضرت صادق (ع) روايت كرده است كه چون روز قيامت شود نامه او را به هر كس بدهند و گويند: بخوان پس حق تعالى هم كارهاى او از سخن گفتن و نگاه كردن و غير را به خاطر او مى آورد به نحوى كه گويا الآن گناهان را انجام داده و از قلم نينداخته است . پس مى گويد: اى واى بر ما، چه مى شود اين نامه را كه ترك نكرده است صغيره را و نه كبيره را مگر آنكه احصا كرده است . ابن قولويه از حضرت صادق (ع) روايت كرده كه ه} كس قبر امام حسين (ع) را در ماه رمضان زيارت كند و در راه زيارت بميرد، براى او حسابى نخواهد بود و به او مى گويند كه بدون خوف و بيم داخل بهشت شو. علامه مجلسى (رحمه الله عليه ) در تحفه فرموده ، به دو سند معتبر منقول است كه حضرت امام رضا (ع) فرمود: هر كس مرا زيارت كند با آن دورى قبر من ، من در سه موطن روز قيامت به نزد او بيايم و او را از اهوال قيات آزاد كنم : 1- وقتى كه نامه هاى نيكوكاران را به دست راست ايشان و نامه هاى بدكاران را به دست چپ ايشان مى دهند. 2- نزد صراط، 3- نزد ترازوى اعمال . و در حق اليقين فرموده كه حسين بن سعيد در كتاب زهد از حضرت صادق (ع) روايت كرده است كه چون ش را نزد تو مي فرستيم. وقتي حمل كنندگان جنازه آمدند گفتند: جنازه مادر تو را در كاروان سراي نزديك ذي الكفل گذاشتيم چون گمان مي كرديم شما در نجف با شيد. من صدق خواب خود را فهميدم ولي در معناي كلام آن مرحومه كه گفته بود: بيني ام را شكستند متحيّر ماندم تا اينكه جنا زه اش را آوردند. من كفن را از روي او كنار زدم و ديدم بيني او شكسته است سبب آن را از حاملين پرسيدم گفتند: ما سببش را نمي دانيم جز اينكه در يكي از كاروانسراها تابوت آن مرحومه را روي تابوت هاي ديگر گذاشته بوديم پس از مدتي گوسفند ها لگدكاري كردند و جنازه را بر زمين انداختند شايد در آن وقت اينآسيب به آن رسيده ديگر غيو است كه از پا شيدن قطرات ادرار به بدنش پرهيز نداشت سپس پيامبر چوب تازه اي طلبيد و آن را دو نيم كرد فرمودند: هر كدام را در يكي از آن دو قبر كنيد همين كار را انجام داديم. حضرت فرمودند: تا هنگامي كه دو چوب تازه تر است آنها عذاب نمي شوند. 7. عذاب قبر به خاطر بي توجهي به روزه قضا از حاج ميرزا خليل تهراني نقل شده است كه من در كربلاي معلّا بودم و مادرم تهران بود. شبي در خواب ديدم كه مادرم نزد من آمد و گفت: اي پسرم مردم مرا به سوي تو آوردند و بيني مرا شكستند من ترسان از خواب بيدار شدم از اين خواب چندي گذشت كه از طرف يكي از برادران نامه اي آمد و نوشته بود مادرت وفات كرد و جنازه اد مسلّط فرمايد تا داخل جهنّم شود. (منبع: ثواب الاعمال شيخ صدوق ص609 ) 5 . عذاب قبر چشم چران حضرت رسول اكرم (ص) فرموده است كه هر كس چشم خود را از نگاه به نا محرم پر كند حق تعالي او را در روز قيامت در حالي كه به ميخ هاي آتشين ميخ دوز كرده باشند محشور فرمايد تا زماني كه حق تعالي ما بين مردم حكم فرمايد سپس امر مي كند كه او را به آتش ببرند. 6.عذاب قبر به خاطر غيبت جابر بن عبد الله انصاري مي گويد: همراه پيامبر (ص) عبور مي كرديم تا به كنار دو قبر رسيديم آن حضرت فرمودند: صاحبان اين دو قبر اكنون عذاب مي شوند و عذاب يكي از آنها از اين رو است كه در دنيا غيبت مي كرد و عذاب ديگري از اين را حلوائى بخوراند حق تعالى تلخى مرگ را از او برطرف مى كند. و از چيزهائى كه براى محتضر سودمند است خواندن سوره يس ، و الصافات و كلمات فرج (7) است . و شيخ صدوق از حضرت صادق (ع) روايت كرده كه هر كه يك روز از آخر ماه رجب روزه بگيرد، حق تعالى او را ايمن گرداند از شدت سكرات مرگ و از ترس بعد از مرگ و از عذاب قبر ايمن گرداند و بدان كه از براى روزه گرفتن بيست و چهار روز از رجب ثواب زيادى رسيده ؛ از جمله آنكه ، ملك الموت به صورت جوانى با لباس خوب با قدحى از شراب بهشت ، وقت قبض روح او حاضر مى شود، و آن شراب را به او بدهد تا سكرات مرگ بر او آسان شود. و از حضرت رسول صلى الله عليه و آله ات كرد. مؤ لف مى گويد: خوب در اين حديث تاءمل كن ببين اثر عاق پدر و مادر چه اندازه است كه اين جوان با آنكه از صحابه است و شخصى مانند پيغمبر به عيادت او آمده و به بالين او نشسته و خود آن جناب كلمه شهادت به او تلقين فرموده ولى نتوانست آن كلمه را تلفظ كند مگر وقتى كه مادرش از او راضى شد آن وقت زبانش باز شد و كلمه شهادت گفت . و ديگر از حضرت صادق (ع) مروى است كه هر كس جامه زمستانى يا تابستانى را بر برادر خود بپوشاند، خداوند او را از جامه هاى بهشتى مى پوشاند و سكرات مرگ را بر او آسان مى كند و قبرش را گشاد مى سازد. و از حضرت رسول صلى الله عليه و آله منقول است كه هر كه برادر خود ام محمد باقر (ع) فرمودند: كسي كه با زن مسلماني يا يهودي يا نصراني يا مجوسي آزاد يا كنيز زنا كند پس توبه نكند و با اصرار به اين گناه از دنيا برود خداوند در قبرش سيصد در عذاب را باز مي فرمايد كه ازهر در مارها و عقرب ها و افعيهايي ازآتش بيرون مي آيند پس مي فرمايد تا روز قيامت مي سوزد.(منبع: گناهان كبيره. شهيد دستغيب ص204 ) 4. عذاب قبر سخن چين شيخ صدوق در حديث طولاني از حضرت رسول(ص) روايت كرده كه هر كس نمّامي و سخن چيني كند ما بين دو نفر حق تعالي مسلّط كند در قبر بر او آتشي را كه او را تا روز قيامت بسوزاند و چون از قبر بيرونآيد بر او چهار مار سياه بزرگ كه گوشت او را به دندان بك الله حضرت فرمود چه مى بينى ؟ عرض كرد: مرد سياه قبيح المنظر با جامه هاى چركين و بدبو كه نزد من آمده و گلو و راه نفس مرا گرفته . حضرت فرمود: بگو: يا من يقبل اليسير و يعفو عن الكثير اقبل منى اليسير واعف عنى الكثير انك انت الغفور الرحيم (6) آن جوان اين كلمات را گفت آن وقت حضرت به او فرمود: نگاه كن چه مى بينى ؟ گفت : مردى سفيد رنگ ، نيكو صورت ، خوشبو با جامه هاى خوب را مى بينم كه به نزدم آمده و آن سياه پشت كرده و مى خواهد برود؛ حضرت فرمود: اين كلمات را تكرار كن ، تكرار كرد، حضرت فرمود: چه مى بينى ؟ عرض كرد: ديگر آن سياه را نمى بينم و آن شخص نورانى نزد من است ، پس در آن حال آن جوان وفیرد یا بیشتر بین مفسرین اختلاف نظر وجود دارد. مشهور در میان علمای اسلام دو مرتبه است، و ظاهر آیه مورد بحث نیز همین می‏باشد، جمع‏ بندی آیات دیگر قرآن نیز خبر از دو" نفخه" می‏دهد، ولی بعضی تعداد آن را سه نفخه و یا حتی چهار نفخه دانسته‏ اند. به این ترتیب که نفخه اولی را نفخه" فزع" می‏گویند.(1) این تعبیر از آیه 87 سوره نمل گرفته شده: وَ یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ: هنگامی که در صور دمیده می‏شود همه کسانی که در آسمان و زمین هستند در وحشت فرو می‏روند. و نفخه دوم و سوم را نفخه" مرگ" و" حیات" می‏دانند که در آیات مورد بحث و آیات دیگر قرآن به آن اشاره شده، یکی را نفخه" صعق" می‏گویند (صعق هم به معنی بی‏هوش شدن و هم مردن آمده است) و دیگری را نفخه" قیام" کسانی که احتمال نفخه چهارمی داده ‏اند ظاهرا از آیه 53 سوره یس گرفته‏ اند که بعد از نفخه حیات می‏گوید: إِنْ کانَتْ إِلَّا صَیْحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ جَمِیعٌ لَدَیْنا مُحْضَرُونَ تنها یک صیحه خواهد بود و به دنبال آن همه آنها نزد ما حاضر می‏شوند.و این نفخه" جمع و حضور" است. ولی حق این است که دو نفخه بیشتر نیست و مساله فزع و وحشت عمومی در حقیقت مقدمه ‏ای است برای مرگ جهانیان که به دنبال نفخه اولی یا صیحه نخستین حاصل می‏شود همانگونه که نفخه جمع نیز دنباله همان نفخه حیات است و به این ترتیب دو نفخه بیش نخواهد بود" نفخه مرگ" و" نفخه حیات". شاهد دیگر این سخن آیه 6 و 7 سوره نازعات است، آنجا که می‏گوید: یَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ: روزی که زلزله کوبنده همه جا را بلرزاند و به دنبال آن زلزله‏ای که بندگان را زنده و همردیف می‏سازد واقع می‏شود".(2) چنان که دیدیم در آیه مورد بحث می‏گوید: همه اهل آسمانها و زمین می‏میرند سپس گروهی را استثنا می‏کند و می‏فرماید: إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ (مگر کسانی که خدا بخواهد) در اینکه این کسان کیانند؟ در میان مفسران گفتگو است. گروهی معتقدند که آنها جمعی از فرشتگان بزرگ خدا همچون جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل می‏باشند. در روایتی نیز به این معنی اشاره شده است (3) بعضی حاملان عرش خدا را نیز بر آن افزوده ‏اند (چنان که در روایت دیگری آمده است)(4) و بعضی دیگر ارواح شهدا را که به حکم آیات قرآن" أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ" زنده‏ اند و در نزد پروردگارشان روزی می‏برند، مستثنا دانسته‏اند.در روایتی نیز به این معنی اشاره شده (5) البته این روایات منافاتی با هم ندارند، ولی به هر حال از ذیل بعضی از همین روایات به خوبی استفاده می‏ شود که این گروه باقیمانده نیز سرانجام می‏میند به گونه‏ای که در سرتاسر عالم هستی موجودی زنده نخواهد بود، جز خداوند" حی لا یموت". در اینکه مرگ برای فرشتگان یا ارواح شهدا و انبیا و اولیا چگونه است؟ احتمال دارد مراد از مرگ در باره آنها گسستن پیوند روح از قالب مثالی بوده باشد، یا از کار افتادن فعالیت مستمر ارواح.(6) برای مطالعه بیشتر به تفسیر نمونه ج 19 مراجعه کنید. پي نوشت: 1- تفسیر نمونه، ج‏19، ص: 537 2-تفسیر نمونه، ج‏19، ص: 538 3-مجمع البیان ذیل آیات مورد بحث 4- بحار الانوار ج6 ص329 5- نور الثقلین ج4 ص 503 (حدیث 119) 6-تفسیر نمونه، ج‏19، ص: 540 +قبل از حشر موجودات ودگرگونی عالم هستی اولین اتفاقی که می افتد کدام استدن روز قیامت چیست؟ علائم نزدیک شدن قیامت فراوان است که پیامبر اکرم(ص) در روایتی (1) بخشی از آنها را می شمارد که از جمله آنان این است: تضییع نماز، پیروی از شهوات، تمایل به هوا پرستی، گرامی داشتن مال و فروختن دین به دنیا ، حکومت کردن زمامداران ظالم، وزراء فاسق، کارشناسان ستمگر، امناء خائن بر مردم، زشت شدن زیبایی­ها و زیبا شدن زشتی ها، تصدیق دروغگو و تکذیب راستگو، نشستن کودکان بر منابر، دروغ را ظرافت شمردن و بیت المال را غنیمت حساب کردن، بدی به پدر و مادر و نیکی به دوستان، فراوان شدن فرزندان نامشروع، قرآن را با غنا خواندن و .... پي نوشت: 1- وسائل الشیعه ج15 ص348 چرا قیامت با علائم بزرگ و بسیار هولناکی شروع می شود؟ علائم هولناک قیامت از آن دسته اموری است که قرآن و روایات به کرات به آن اشاره دارند لذا آگاهی کامل از علت وقوع چنین حوادثی از قدرت عقل خارج است اما در عین حال شاید بتوان مواردی را به عنوان بخشی از علت به صورت احتمال ذکر کرد و آن این است که: بخشی از علائم قیامت مربوط به نفخ صور اول و دوم است یعنی صیحه ه­ای که همه را می میراند (نفح اول) و صیحه ای که همه را زنده می کند(نفخ دوم) روشن است که انتقال از این دنیا یا عالم برزخ و ورود به صحنه قیامت که صحنه حسابرسی و بازخواست است، فی نفسه موجب ترس و وحشت می شود گر وند است عذاب مي كرد پس از آن فرمود: قدري از تربت جدّم سيدالشّهدا امام حسين(ع) را در قبرش بگذاريد تا زمين او را قبول كند. خويشان او قدري تربت را همراه او دفن كردند.ديگر قبر او را بيرون نينداخت.(منبع:خزينه الجواهرص234 ازكتاب عاقبت گنه كاران ص16) آثار دنيوي و اخروي زنا امام باقر(ع) فرمودند: زنا شش اثر دارد : سه اثر در دنيا و سه اثر در آخرت. آثار دنيوي زنا1.آبرو را مي برد. 2. رزق را كم مي كند. 3.مرگ و نيستي را نزديك مي نمايد. امّا آثاراخروي آن پس1. غضب پروردگار.2. سختي حساب. 3. دخولدر آتش وجاودان ماندن آن را ايجاب مي كند. (منبع: گناهان كبيره. شهيد دستغيب ص 203 ) عذاب برزخي زناكار ا روايت شده كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله نزد جوانى بهنگام وفات او حاضر شد پس به او فرمود: بگو: لا اله الا الله ، آنگاه زبان آن جوان بسته شد و نتوانست بگويد، و هر چه حضرت تكرار كرد باز نتوانست بگويد؛ پس حضرت به آن زنى كه كنار جوان بود گفت : آيا اين جوان مادر دارد؟ عرض كرد: بلى من مادر او مى باشم فرمود: آيا تو بر او خشمناكى ؟ گفت : بلى و الان شش سال است كه با او سخن نگفته ام حضرت فرمود كه از او راضى شو. آن زن گفت رضى الله عنه برضاك يا رسول الله (5) و چون اين كلمه را كه مُشعِر بر رضايت او بود از پسرش گفت ، زبان آن جوان باز شد. حضرت به او فرمود بگو: لا اله الا الله گفت : لا اله الاچه ترس و وحشت همگان یکسان نیست و به تناسب انس با عالم مادی فرق می کند. در مورد سایر علائم قیامت مثل خاموش شدن خورشید و ستارگان، به حرکت در آمدن کوهها، برافروخته شدن دریاها و مانند آن، شاید بتوان گفت که نظام این جهان تا زمانی لازم و مورد نیاز است که انسانها بر آن زندگی کنند. اما لحظه ای که قرار است همه انسانها به مرحله جدیدی از زندگی خود پا بگذارند. بی تردید این عالم نیز به پایان حیات طبیعی و منظم خود می رسد، از اینرو نظام طبیعی این عالم نیز در آن لحظه به هم خواهد خورد چرا که به پایان سیر طبیعی خود رسیده است. از طرف دیگر باید توجه داشت که وحشت روز قیامت برای همه یسان نیست. چنانکه در بعضی از آیات قرآن به آن تصریح شده، عده ای از این وحشت در امانند در آیه 89 سوره نمل آمده است که«من جاء بالحسنة فله خیر منها و هم من فزع یومئذ آمنون» «کسانی که کار نیکی انجام دهند، پاداشی بهتر از آن خواهند داشت و از وحشت آن روز (روز قیامت) در امانند.» علاوه بر اینها، چه بسا این وحشت همانند سکرات مرگ، برای مومن خیر باشد و او را پاک تر و خالصتر وارد صحنه قیامت کند. علم و آگاهی ما نسبت به حوادث روز قیامت و پیش از آن محدود به فرموده های از قرآن و اهل بیت علیهم السلام است که بی تردید باید با کمال خضوع آنها را پذیرفت. ,قيامت ،آثار عقیده به معادابي و شادماني عنايت فرمايد» (دهر، آيه 11). براي توضيح بيشتر پيرامون چگونگي حضور در ايستگاه هاي قيامت، به سه مورد از تفاوت هاي مؤمنان و تبهکاران در هنگام برپايي قيامت اشاره مي شود: 1. ترس و وحشت و ايمني: بي تابي و آرامش انسان، در هنگام ورود به صحنه قيامت، بستگي کامل با چگونگي اعتقاد و اعمال او دارد. در حالي که ميزان گرفتاري انسان در توقفگاه هاي قيامت، به مقدار سرپيچي او، از تکاليف پروردگار مي باشد. چنان که در قرآن مجيد مي خوانيم: «و ما ادريک ما العقبه . فک رقبه . او اطعم في يوم ذي مسغبه . يتيما ذا مقربه . او مسکينا ذا متربه؛ و تو نمي داني آن گردنه چيست! آزاد کردن برده ي. يا غذا دادن در روز گرسنگي. به يتيمي از خويشاوندان. يا به مستمندي از خاک نشين» (بلد، آيات 12 - 16). انسان هاي مؤمن، به تناسب انجام نيکي ها و عمل به واجبات و ترک محرمات از آشفتگي و پريشاني روز قيامت در امان هستند: «من جاء بالحسنه فله خير منها و هم من فزع يومئذ ءامنون؛ کساني که نيکي با خود بياورند پاداشي بهتر از آن خواهند داشت و آنان از وحشت آن روز در امان مي باشند» (نمل، آيه 89). و در آيه شريفه ديگر مي خوانيم: «لا يحزنهم الفزع الاکبر؛ وحشت بزرگ [صحنه قيامت] آنان را اندوهگين نمي کند» (انبياء، آيه 103). اما کافرانو تبهکاران همراه با اضطراب و هراس شديد وارد صحراي محشر مي شوند. چنانکه در قرآن مجيد مي خوانيم: «قلوب يومئذ واجفه . ابصرها خشعه؛ دل هايي در آن روز، سخت مضطرب است و چشم هاي آنان از شدت ترس فرو افتاده است» (نازعات، آيات 9 - 8). و در هنگام حسابرسي و سؤال، آنان را با شدت و سختي توقيف مي کنند «وقفوهم انهم مسئولون؛ آنها را نگهداريد که بايد بازپرسي شوند» (صافات، آيه 24). 2. سکوت و صحبت کردن: از جلوه هاي حاکميت مطلق خداوند در روز قيامت، آن است که هيچ کس، حق سخن گفتن ندارد؛ مگر به اجازه و فرمان پروردگار. «يوم يأت لاتکلم نفس الا باذنه؛ روزي فرا مي رسد که هيچ کس جز به اجازه «او» سخن نمي گويد» (هود، آيه 105). و حکمت آن، اين است که پس از حضور مردم د صحنه قيامت، ذلت و حقارت تبهکاران و عزت و کرامت فرزانگان بيشتر نمايان شود. از اين رو در برخي از ايستگاه هاي قيامت، اجازه سخن گفتن به گناهکاران داده نمي شود تا با حقارت بيشتر به اعمال آنان رسيدگي شود. «اليوم نختم علي افوههم و تکلمنا ايديهم و تشهد ارجلهم بما کانوا يکسبون؛ امروز بر دهانشان مهر مي نهيم و دستهايشان با ما سخن مي گويند و پاهايشان به آنچه که انجام مي دادند شهادت مي دهند» (يس، آيه 65). مهر سکوت نيز خود عذابي خوار کننده مي باشد. چنانکه خداوند به جهنميان مي فرمايد: «اخسئوا فيها ولا تکلمون؛ در جهنم گم شويد و با من سخن مگوييد» (مؤمنون، آيه 108). و اگر تبهکاران در . 9ـــ ستارگان تيره خواهند شد (خواهند مرد): ستارگان نيز مانند ساير پديده هـای ديگر تولد و زندگی و مرگ دارند. برخی ازستاره هائی که می بينيم از خيلی وقتها پيش مرده اند و ما فـقـط نورآنها را می بينيم، و بـقـيه نيز خواهند مرد. 10ـــ ستارگان کم کم تمام خواهند شد: در داخل کهکـشـانـهـا از ابرهای گازی موجود در آنها بطور متوالـی ستاره های جديد متولد می شوند. ولی آن ابرهای گازی روزی تمام خواهند شد. وقتـی هـمـه گـازهای موجود در ابرهای گازی تمام شـوند سـتـاره هـای جـديـد ديـگـری نمی توانند متولد شوند، و به اين ترتيب ستارگان کم کم تمام خواهـند شد. / مـراحـل وقـوع قـيـامـت2800 کـيلومتر است و ارتفاع جو 1000 کـيلومتر. يعنی ارتفاع جو نسبت به قطر زمين تقريباً يک سيزدهم است.اين نسبتِ جو نسبت به قـطـر زمـين مانند نسبت پوست به مـيـوه می ماند. 8ــ ماه و خورشيد يکی خواهند شد: وقـتـی خورشيد امتداد پيدا می کند و بزرگ می شود ابتدا عطارد را می بلعد که در فاصله 58 ميليون کيلومتری آن قراردارد. بـعـد زهره را می بلعـد که در فاصله 108 ميليون کيلومتری آن قرار دارد. و بعـد نوبت ماه میرسد و ماه را می بلعد. در آن زمان البته فاصله ماه تا زمین بیشتر از آنچه امروزه هست خواهد بود، چون ماه هر سال 3 سانتیمتر از زمین دور می شود. و به اين ترتيب ماه و خورشيد يکی خواهند شد تبخير خواهند شد: در ادامه گـسـتـرش خـورشـيـد و پـيـوسـته بالاتر رفـتن دمای حرارت در زمين، آبهای روی زمين تبخير خواهند شد. 5ـــ ماه خواهد گرفت: با افـزايش گرما و تبخير شدن درياها، جو زمين يکپارچه پر از بخار می شودو ماه ديده نخواهـد شد. 6ـــ جو کنده خواهد شد: با گسترش خورشيد و افزايش دماو تـبخير درياها، جو زمين از محدوده زمين خارج می شود و به فضا می رود. گرمای روی زمين روزها گرمتر از درون تنور خواهد شد. 7ــ جـو نسبت به زمين بمثابه پوست می ماند: واژه «کشط» به معنی پوست کـنـدن اسـت. و «کـشـط شـدن» جـو به اين معنی است که جو زمين بمثابه "پوست زمين" می ماند. قـطر زمين 1ت روشن می شود که عالم قیامت، اگر مطابق آنچه از نصوص آیات و روایات بدست می آید، در حال حاضر موجود باشد، چنانکه از برخی از آیات بدست می آید که بهشت و جهنم در حال حاضر وجود دارد و روایات معصومان (ع) و داستان معراج پیامبر نیز بر این مطلب گواهی می دهند. اما بدون تردید باید پذیرفت؛ عالم قیامت، عالمی غیر از عالم دنیا و نیز عالمی جز عالم برزخ است و هر کدام از این عوالم، ساحت و مرحلۀ متفاوتی از نظام هستی دارند. موفق باشید ... پاورقی_________________ 1- مفردات راغب، ص 43. 2- استاد شهید مطهری، مقدّمه اى بر جهان بينى اسلامى، ص 496 ـ 497. (عالم قیامت، مرحله و ساحتی سوای عالم دنیا و برزخ استم برزخ مى گويد: "مـطـابـق آنـچـه از نـصـوص قـرآن كـريـم و اخـبـار و روايـات مـتـواتـر و غـيـر قـابـل انـكـارى كـه از رسـول اكـرم (ص )و ائمّه اطهار: رسيده است، استفاده مى شود كه هيچ كس بـلافـاصله پس از مرگ وارد عالم قيامت كبرا نمى شود، ... هيچ كس در فاصله مرگ و قيامت كبرا در خـامـوشـى و بـى حـسـى فـرو نـمـى رود؛ يـعـنـى چـنـيـن نـيـسـت كـه انـسـان پـس از مـردن در حال شبيه به بيهوشى فرو رود و هيچ چيز را احساس نكند، نه لذّتى داشته باشد و نه المى، نه سرورى داشته باشد و نه اندوهى، بلكه همه چيز را حس مى كند، از چيزهايى لذت مى برد و از چيزهاى ديگر رنج.(2) پس از مطالبی که گذر قرآن كريم با واژه (برزخ) و در روايات گاهى با همين نام و گاهى با نام (عالم قبر) از آن ياد شده است. (برزخ) در لغت، فـاصـله ميان دو چيز را مى گويند،(1) و چون عالم برزخ فاصله ميان دنيا و آخرت است، آن را برزخ مى نامند. توضيح آن كه انسان ها پس از مرگ بى درنگ وارد عالم قيامت نمى شوند، بلكه در عالمى به نام عالم برزخ، كه از مرگ آغاز مى گردد و تا قيامت كبرا ادامه مى يـابـد، بـه سـر مـى بـرند و پس از سپرى شدن اين دوران و آغاز قيامت پاى به عالم قيامت مى گـذارنـد. در كـتـاب هـاى تـفسير و روايت و نيز آثار دانشمندان مسلمان به گونه اى گسترده از برزخ سخن رفته است. شهيد مطهرى درباره عالدن مراحل یاد شده از حیات انسانی تأکید می ورزند. که در این مجال بطور گذرا تنها به ذکر نام برخی از این تفاوتها می پردازیم: 1 ـ حاکمیت نظام اجتماعى در دنيا و نظام فردى در آخرت. 2 ـ اختلاط حق و باطل در دنيا و ظهور حق محض در آخرت. 3 ـ دنيا دار تكليف است و آخرت دار جزاء. به اعتقاد بنده این تفاوتها تا اندازۀ زیادی روشن است و در صورتیکه نقطه و یا بعدی از این تفاوتها مبهم بود، بنا به درخواست دوستان، به تفصیل آن خواهیم پرداخت. از این دو که بگذریم، توجه به حقیقت برزخ نیز، به متعاقب بودن این مراحل حیات انسانی اشاره می کند. انـسـان پـس از مـرگ پـاى بـه عـالمى ديگر مى نهد كه دtه كنار جهنم مى رسند ملائكه گرزهاى آهنين بر كله ايشان مى كوبند تا به قعر جهنم بر مى گردند، پس پوستهاى ايشان تغيير مى كند و پوست تازه بر بدن ايشان مى پوشانند كه عذاب در ايشان بيشتر تاءثير كند. پس حضرت به ابى بصير گفت كه آنچه گفتم ، تو را كافى است ؟ گفت : بس است مرا و كافى است . 2- در خبرى از حضرت صادق (ع) منقول است كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود كه در ليلة المعراج چون داخل آسمان اول شدم هر ملكى كه مرا ديد خندان و خوشحال شد تا آنكه رسيدم به ملكى از ملائكه كه عظيم تر از او ملكى نديدم با هيئتى بسيار زننده در حالى كه غضب از جبينش ظاهر بود پس آنچه ملائكه ديگر از تحيت و يزند اهل دنيا از بوى بد آن هلاك مى شوند. چون جبرئيل (ع) اينها را بيان فرمود حضرت رسول صلى الله عليه و آله و جبرئيل هر دو به گريه در آمدند. پس حق تعالى ملكى به سوى ايشان فرستاد كه پروردگار شما سلام مى رساند و به شما مى فرمايد كه من شما را ايمن گردانيدم از آنكه گناهى كنيد كه مستوجب عذاب من شويد. پس بعد از آن ، هر گاه كه جبرئيل به خدمت آن حضرت مى آمد متبسم و خندان بود پس حضرت صادق (ع) فرمود كه در آن روز، اهل آتش ‍ عظمت جهنم و عذاب الهى را مى داند، و اهل بهشت عظمت بهشت و نعيم آن را مى داند؛ و چون اهل جهنم داخل جهنم شوند هفتاد سال سعى مى كنند تا خود را به بالاى جهنم برسانند چون  كه امروز دم هايى را كه بر آتش جهنم مى دميدند از دست گذاشتند. فرمود: دم هاى آتش جهنم چيست اى جبرئيل ؟ گفت : اى محمد حق تعالى امر فرمود كه هزار سال بر آتش جهنم دميدند تا سفيد شد پس هزار سال ديگر دميدند تا سياه شد، و اكنون سياه است و تاريك ، اگر قطره اى از ضريع - كه عرق اهل جهنم است كه در ديگهاى جهنم جوشيده و به عوض آب به اهل جهنم مى خورانند - در آبهاى اهل دنيا بريزند همگى از بوى گندش بميرند و اگر يك حلقه از زنجيرى كه هفتاد ذرع است و بر گردن اهل جهنم مى گذارند بر مردم دنيا بگذارند از گرمى آن تمام مردم دنيا بسوزند و اگر پيراهنى از پيراهنهاى اهل آتش را در ميان زمين و آسمان بيازندان خود را در آتش مي سوزاند. وقتي از دنيا رفت او را دفن كردند و قبر او را قبول نكرد و جنازه را بيرون انداخت قبر ديگري كندند و او را داخل آن كردند و سرش را پوشاندند باز قبر شكافته شد و جنازه را بيرون انداخت. خويشان او خدمت امام صادق(ع) آمدند و دا ستان را براي آن بزرگوار نقل كردند. امام فرمودند : مادرش را خبر كنيد بيايد وقتي آمد از او پرسيد: دخترت در دنيا چه اعمال زشتي مرتكب مي شد؟ عرض كرد: دختر من زنا مي داد و بچه هايي كه از زنا به دنيا مي آمدند در آتش مي سوزاند تا كسي از اعمال اوآگاه نشود. حضرت فرمود : زمين اين جنازه را قبول نمي كند چون او خلق خدا را به عذابي كه مخصوص خداای چیست؟ سوگند به خدایی که پیامبر را به نبوت برگزید که بر تو مهربان‌تر از پدر هستم، چشم‌های خود را باز نما و نگاه کن. وقتی محتضر نگاه می کند، می‌بیند که رسول خدا و اهل بیت (ع) بر بالین او حضور یافته‌اند. به او گفته می‌شود: ای نفس مطمئنّه! در حالی که به ولایت راضی هستی و به پاداش می‌رسی، در جمع بندگان من (پیامبر و اهل بیت) در بهشت من وارد شو. آن‌گاه روح مؤمن با کمال شادمانی پرواز می‌کند. (2) پی‌نوشت‌ها: 1. نهج البلاغه،نشر موسسه امیر المومنین قم، 1380 ش، ‌خطبه 221. 2. محمد بن یعقوب کلینی فروع کافی، نشر دار الکتب الاسلامیه، 1367ش. ج 3، ص 128. آیا مرگ روی جسم اثر داره یا نهار كه در جلو آن جماعت بود به آنها گفت اين قبر را بشكافيد، و اين خبيث را بيرون بياوريد و اشاره كرد به قبر مخصوصى پس چون شروع كردند به كندن قبرش ، از شخصى پرسيدم كه اين شخص بزرگوار كه امر مى فرمايد كيست ؟ گفت : حضرت اميرالمؤ منين (ع) است . پس در اين حال ديدم كه امام هشتم حضرت رضا (ع) از روضه مباركه بيرون آمد و خدمت حضرت اميرالمؤ منين رسيد و سلام كرد. آن حضرت پاسخ داد. پس امام رضا (ع) عرض كرد يا جداه از شما خواهش مى كنم كه شخصى را كه مدفون است ببخشيد و عفو فرمائيد. فرمود: كه مى دانى كه اين فاسق فاجر شرب خمر مى كرد؟ عرض كرد: بلى لكن وصيت كرد در وقت مرگ خويش كه او را در جوار من دفخل كردند و در صفه اى كه در جانب قبر مسلم است گذاشتند. يكى از ايشان را خواب ربود. در خواب ديد كه دو شخص ‍ نزد جنازه حاضر شدند، و يكى به ديگر گفت كه ببين ما را با او حسابى هست تا پيش از آنكه از رصافه بگذرد از او بگيريم زيرا پس از آن به نزديك او نتوانيم رفت . پس بيدار شد و خواب را براى رفيقان خود نقل كرد و در همان ساعت آن جنازه را برداشتند و داخل نجف كردند كه از حساب و عذاب نجات يابد. قلت ولله در من قال : اذا مت فادفنى الى جنب حيدر فلست اخاف النار عند جواره فعار على حامى الحمى و هو فى الحمى ابى شبر اكرم به و شبير و لا اتقى من منكر و نكير اذا ضل البيدا عقال بعير حكايت اولن كنند. پس ما اميدواريم كه شما عفو بفرمائيد فرمود: او را به خاطر تو بخشيدم . پس آن حضرت تشريف برد و من از وحشت بيدار شدم و بعضى از خدام آستانه را بيدار كردم و آمديم به همان موضع كه در خواب ديدم . ديدم كه قبر تازه اى است كه مقدارى از خاك آن بيرون ريخته شد. پس پرسيدم كه صاحب اين قبر كيست ؟ گفتند: مردى از اتراك است كه ديروز در اينجا دفن شده است . فقير گويد كه در حكايت تشرف حاج على بغدادى به خدمت امام عصر ارواحنا فداه و سؤ الات او از آن حضرت نقل شده كه گفت : به آن حضرت گفتم : سيدنا! صحيح است كه مى گويند: هر كس امام حسين (ع) را در شب جمعه زيارت كند در امان است ؟ فرمود: آرى والله ، و اشك از چشمان مباركش جارى شد و گريست . گفتم : سيدنا! مساءلة . فرمود: بپرس . گفتم : سنه 1269 ه‍ق حضرت امام رضا (ع) را زيارت كرديم و در ورود، يكى از عربهاى شروقيه كه از باديه نشينان طرف شرقى نجف اشرف بود ملاقات كرديم و او را مهمانى نموديم و از او پرسيديم كه چگونه است ولايت حضرت رضا (ع)؟ گفت : بهشت است ؛ امروز پانزده روز است كه من از مال مولاى خود حضرت رضا (ع) خورده ام منكر و نكير چه حق دارند كه در قبر نزد من بيايند؛ گوشت و خون من از طعام حضرت رسيده است . آيا صحيح است ، كه على بن موسى الرضا مى آيد و او را از منكر و نكير خلاص ‍ مى كند؟ فرمود: آرى والله ؛ جد من ضامن آنست . حكايت سومشمگیر باشد که دیگر شخص اختیار چندانی نداشته باشد و تنها به دنبال رسیدن به آن نعمتها کار نیک انجام دهد و قطعا این مطلوب خداوند و غرض او از آفرینش نیست. قرار بر این است که انسان به دنیایی بیاید با تمام محدودیتهایش. بدن و روحی داشته باشد محدود و با تمام نقایض و ضعف هایش. وعده هاو وعیدهایی به او داده شود و او بر اساس این وعده و وعیدهایی که تنها توصیف انها را شنیده، انگیره انجام کارهای خوب و ترک کارهای بد را بیابد. دقت شود، تنها توصیف اینها را شنیده. تنها توصیف بهشت و نعمتهای آنرا شنیده. تنها توصیف عذاب جهنم و سختی ها و جان کندن های آنرا شنیده است. پس این کار، در مورد برخیÅَثَلِ آدَمَ ۖ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (3 | آل عمران - 59) مَثَل عیسی در نزد خدا، همچون آدم است؛ که او را از خاک آفرید، و سپس به او فرمود: «موجود باش!» او هم فوراً موجود شد. (بنابر این، ولادت مسیح بدون پدر، هرگز دلیل بر الوهیّت او نیست.) حضرت ادم در شکم مادری نبود بلکه خداوند فقط گفت کن پس موجود شد. میخواهم بیشتر توضیح دهید.ممنون. ●پاسخ : با سلام . وتقدیر از شما که برای بهتر فهمیدن آموزه های وحیانی انسان شناسی تلاش می کنید تا آن ها را بهتر وعمیق تر بفهمید . ولی در باره برداشت تان از مطالب یاد شده در پاسخ قبل به شش نکته اشاره می شود : ●اری فرمود: «ثمّ أنشأناه خلقاً آخر» و آن گاه بر خود آفرین گفت. مراد از آفرین این است که آفرین بر این قدرت بی‌نظیر که در ظلمتکدة رحم چنین تصویر بدیعی با این همه عجائب و شگفتی‌ها بر قطرة آبی نقش می‌زند. آفرین بر آن علم و حکمتی که این همه استعداد و لیاقت و شایستگی را در چنین موجود ناچیزی ایجاد می‌کند، آفرین بر او و بر خلقت بی‌نظیرش. (6) پی‌نوشت‌ها: 1 . فرقان (25) آیه 44. 2. محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ماده شکر، شماره 9613. 3. مفاتیح الجنان، ص 224. 4 . دیباچه گلستان سعدی، ص 23. 5. مؤمنون (23) آیه 12 ـ 14. 6. تفسیر نمونه، ج 14، ص 208 و 209. آیا ممکن بود ما انسان نمی شدیم حیوان یا گیاهطفه‌ای در جایگاهی استوار قرار دادیم، آن گاه نطفه را به صورت علقه درآوردیم، سپس آن علقه را به صورت مضغه گردانیدیم، و آن گاه مضغه را استخوان‌های ساختیم، بعد استخوان‌ها را با گوشتی پوشانیدیم، آن گاه جنین را در آفرینشی دیگر پدید آوردیم. آفرین باد بر خدا که بهترین آفریندگان است».(5) در این آیه مراحل به شگفت‌آور و بهت‌انگیز سیر نطفه در رحم مادر و چهره‌های گوناگون خلقت که یکی بعد از دیگری در آن قرارگاه امن و دور از دست بشر ظاهر می‌شود اشاره کرده است. مراحل یاد شده در آیه در فرایند خلقت انسان عالم عجیبی دارد، و پر از شگفتی‌های حیرت‌آور است. در پایان با تعبیری معنا د‎باشد، در مقابل عذاب نخست قرار داده شده است، ‌روشن می‎شود كه عذاب اول مربوط به قبل از قیامت است. علامه طباطبایی(ره) در تفسیر این آیه شریفه فرموده است: از این آیه سه نكته به دست می ‎آید: 1. فرعونیان در عذاب نخست بر آتش عرضه می‎شوند، و در عذاب دوم بر آن وارد می‎گردند. بدیهی است كه دخول در آتش، سخت‎تر از عرضه شدن بر آن است. 2. عرضه شدن بر آتش كه با عذاب نخست صورت می‎گیرد، قبل از برپایی قیامت و مربوط به عالم برزخ است. 3. عذاب فرعونیان در برزخ و قیامت یك چیز است، و آن آتش اخروی است، با این تفاوت كه اهل برزخ از دور به آن عذاب می‎شوند، و اهل آخرت داخل آن می‎گردند.(9) نیز ق به وجود می‌آید، و پیش از آن به صورت میوه یا لقمه نانی بوده که از زمین گرفته شده است. پس قبل از این مراحل، آدمی وجود خاکی داشته، خدا دربارة فرایند پیدایش آدمی فرمود:«وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِینٍ، ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِی قَرَارٍ مَّکِینٍ، ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ؛ «به یقین ما انسان را از عصاره‌ای از گِل آفریدیم، سپس او را به صورت ن gشناسان نیز آن را نپذیرفته و شواهد نقض فراوانی ارائه داده اند و عده ایی دیگر با طرح سؤالات ابهام آمیز و بیان حلقه‌های کور و مفقوده ای که در طرح داروین وجود دارد، در تحیر محققانه به سر می‌برند و از اظهار نظر در صحت و سقم آن خودداری می‌کنند و می‌گویند: "با بررسی‌های علمی و طبقات الارضی، فواصل میان انواع (موجودات) هنوز به دست نیامده و جزئیات این نظریه از جهت تجربه، و کلیات آن از جهت ادله ی فلسفی چنان که باید،‌ اثبات نشده است".(9) ●خامسا_ در زمینه ی خلقت آدم، اگر آیات و روایات، صراحت هم داشته باشد که: "آدم مستقیماً و بدون واسطه از خاک آفریده شده" به شکلی بیان گشته که ن افراد فایده ندارد و اثری ندارد و در مورد عده ای دیگر، با هدف خداوند از خلقت انسان منافات دارد. بعلاوه، قصد و غرض اولیه از خلقت انسان، رسیدن به پاداشهای مادی و معنوی بهشت یا دوری از جهنم نیست. اینها تنها ابزارهایی برای ترغیب و تشویق و ترساندن بندگان است نه اینکه خودشان موضوعیتی داشته باشند. هدف اصلی از خلقت،رسیدن به کمال وقرب الهی است.(1) حال این قرب الهی، همانطور که با زور سرنیزه ممکن نیست، با آوردن بهشت و جهنم و نشان دادن انها به انسانها نیز فایده ای ندارد، اگر نگوییم فایده ندارد. مثلا فرض کنید، برای اینکه کسی از سرعت مجاز تجاوز نکند، پلیس یک سری جرائمی را در ننعمتی به وی رسد، در دل خود معتقد باشد که از جانب خداوند است، شکر نعمت را ادا کرده است. (2) بنابراین در شبانه روز هر وقت انسان به نعمتی رسید، لازم است شکر کند. بنابراین شکر و سپاس خداوند برای همه نعمت‌های او اعم از نعمت‌های عمومی و خصوصی عقلا و شرعا لازم است، هیچ دلیل عقلی و نقلی وجود ندارد که اختصاص شکر را تنها به نعمت‌های خاص اثبات کند بلکه شکر منعم عقلا واجب است، چه نعمت‌های عمومی و چه نعمت‌های خصوصی. همه نعمت‌های خداوند هر کدام در جای خود نعمت ویژه است. اگر کسی دچار مشکل کلیه یا قلب و یا چشم باشد که جزء نعمت‌های عمومی محسوب می‌شود، آن گاه خواهد فهمید که این نعمت‌ها از ویژه‌ترین نعمت‌های الهی بوده است. آنچه را ممکن است کسی به عنوان نعمت ویژه تصور کند نظیر ثروت و قدرت، در مقابل این نعمت ناچیز است. بنابراین همه نعمت‌های الهی در جای خود نعمت ویژه است و شکر و سپاس آن لازم است. از این رو در مناجات و دعاهای ائمه آمده که خداوند را در برابر همه نعمت‌های ریز و درشت شکرگزاری کرده‌اند. از آن میان در دعای نورانی «خمس عشر» دعایی تحت عنوان مناجات الشاکرین آمده: «الهی اذهلنی عن اقامه شکرک تتابع طولک و اعجزنی عن احصاء ثنائک فیض فصلک، هذا مقام من اعترف بنبوغ النعماء و قابلها بالتقصیر ... فکیف لی بتحصیل الشکر و شکری ایاک یفتقر الی ش خدا در قرآن کریم می فرماید قیامت واقع شده از باب مستقبل محقق الوقوع است یا نه؟ بعلاوه آنهایی که می گویند قیامت واقع شده، یعنی عالم قیامت الان وجود دارد ولی برای ما که هنوز وجود ندارد و در توحید صدوق هست، وقتی که (معصوم) سؤال می کنند آیا بهشت و جهنم مخلوق است یا مخلوق نیست؟ می فرماید بهشت و جهنم مخلوق است یعنی الان هم وجود دارد (توحید صدوق/ص 118)، ولی الان که بهشت و جهنم وجود دارد آیا برای ما هم الان وجود دارد یا برای ما در زمان بعد هست؟ عالم قیامت خودش وجود دارد، نه عالمی است که بعد می خواهد حادث شود، ولی برای همه اشیاء عالم (در زمان بعد وجود دارد)، چون حشر اختصاص به انسان ندارد، شامل همه چیز می شود، این زمین ما هم همین طور که ما روزی می میریم و به قیامت می رسیم روزی می میرد و به قیامت می رسد. آن درخت و آن خوردشید هم همین طور است. پس اینکه می گوییم (قیامت الان) وجود دارد، نه این است که قیامت ما هم الان وجود دارد، نه، ما هر وقت که مردیم آن وقت وارد عالم قیامت می شویم و به همین جهت پیغمبر فرمود: «من مات قامت قیامته؛ هر کسی که بمیرد قیامتش بپا می شود. یک قیامت مستقل به آن معنا که نیست، چون قیامتی وجود دارد، هر کسی که می میرد به عالم قیامت خودش وارد می شود. خداوند درسوره احزاب آیه 63 و 64 می فرماید: «یَسْئَلُكَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَةِ قُمیبیند . واقعا تعجب میکنم، اگر به انسان گفته شود، چیزی برایت ضرر دارد، به سراغش میرود. قطعا نمیرود، مگر اینکه مطمئن شود حداقل نفع ان بیشتر از ضررش است. حال نفع به هر چیزی به روح یا جسمش. انسان نفع طلب است و به دنبال منافع خودش است. هیچ عاقلی پیدا نمیشود که به دنبال چیزی برود که هیچ نفعی در ان نباشد. چه دیندار و چه غیر دیندارد. بنابراین، با این دروغ میخواهد نفعی ببرد، در حالیکه نفعی نبرده و ضرر نیز کرده پس نتیجه کارش را به او نشان نداده است و او را گول زده است. دروغ وسیله ایست برای دیدن نتیجه کارشیطانْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللَّهِ وَ ما یُدْرِیكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ تَكُونُ قَرِیباً * ان الله لعن الکافرین واعد لهم سعیرا؛ مردم از تو در باره (زمان قیام) قیامت سؤال مى كنند، بگو علم آن تنها نزد خدا است، و چه مى دانى شاید قیامت نزدیك باشد؟! خداوند كافران را لعن كرده (و از رحمت خود دور داشته) و براى آنها آتش سوزاننده اى آماده نموده است». در آیه مورد بحث اشاره به یكى دیگر از برنامه هاى مخرب منافقان شده است كه گاه به عنوان استهزاء و یا به منظور ایجاد شك و تردید در قلوب ساده دلان این سؤال را مطرح مى كردند كه قیامت با آن همه اوصافى كه محمد ص از آن خبر مى دهد كى بر پا مى شود؟ مى فرماید: مردم از تو پیرامون زمان قیام قیامت سؤال مى كنند. این احتمال نیز وجود دارد كه بعضى از مؤمنان نیز روى حس كنجكاوى و یا براى دریافت اطلاعات بیشتر چنین سؤالى را از پیامبر گرامى اسلام ص مطرح كرده باشند، اما با توجه به آیاتى كه بعد از این آیه مى آید معلوم مى شود كه تفسیر اول به معنى آیه نزدیكتر است. شاهد این سخن آیه دیگرى است كه در همین زمینه در سوره شورى آمده است: «وَ ما یُدْرِیكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ قَرِیبٌ * یَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِها وَ الَّذِینَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْها وَ یَعْلَمُونَ أَنَّهَا الْحَقُّ ؛ تو نمى دانى شاید یامت نزدیك باشد. اما كسانى كه به آن ایمان ندارند براى آن عجله مى كنند، ولى مؤمنان از آن بیمناكند و مى دانند حق است» (شورى آیه 17 و 18). سپس در آیه مورد بحث به آنها چنین پاسخ مى گوید: بگو اى پیامبر آگاهى بر این موضوع تنها نزد خداست و هیچكس جز او از این موضوع آگاه نیست («قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللَّه؛ احزاب/ 63ِ). حتى پیامبران مرسل و فرشتگان مقرب نیز از آن بیخبرند. و به دنبال آن مى افزاید: چه مى دانى؟ شاید قیام قیامت نزدیك باشد («وَ ما یُدْرِیكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ تَكُونُ قَرِیباً؛ آیه 63 /احزاب). بنا بر این همیشه براى استقبال از قیام قیامت باید آماده بود و اصولا فلسف مخفى بودنش همین است كه هیچكس خویش را در امان نبیند و قیامت را دور نپندارد، و خود را از عذاب و مجازات الهى بر كنار نداند. سپس به تهدید كافران و گوشه اى از مجازات دردناك آنها پرداخته، مى فرماید: خداوند كافران را از رحمت خود دور ساخته و براى آنان آتش سوزاننده اى فراهم كرده است («إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْكافِرِینَ وَ أَعَدَّ لَهُمْ سَعِیرا؛ احزاب/64ً). آنها جاودانه در این آتش سوزان خواهند ماند و سرپرست و یاورى نخواهند یافت («خالِدِینَ فِیها أَبَداً لا یَجِدُونَ وَلِیًّا وَ لا نَصِیراً؛ احزاب/65). همچنین در سوره شورى: آیات 16 تا 18 می فرماید: «وَ الَّذِینَ یُحَاجُّونَ فِی اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما اسْتُجِیبَ لَهُ حُجَّتُهُمْ داحِضَةٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ عَلَیْهِمْ غَضَبٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ (16) اللَّهُ الَّذِی أَنْزَلَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ وَ الْمِیزانَ وَ ما یُدْرِیكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ قَرِیبٌ * یَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِها وَ الَّذِینَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْها وَ یَعْلَمُونَ أَنَّهَا الْحَقُّ أَلا إِنَّ الَّذِینَ یُمارُونَ فِی السَّاعَةِ لَفِی ضَلالٍ بَعِیدٍ؛ آنها كه در باره خدا بعد از پذیرفتن دعوت او، محاجه مى كنند دلیل آنها نزد پروردگارشان باطل و بى اساس است و غضب بر آنها است و عذاب شدید از آن آنها. خداوند كسى است كه كتاب را به حق نازل كرد و میزان (سنجش حق و باطل) را، اما تو چه مى دانى شاید ساعت قیام قیامت نزدیك باشد. آنها كه به قیامت ایمان ندارند در باره آن شتاب مى كنند، ولى آنها كه ایمان آورده اند پیوسته با خوف و هراس مراقب آن هستند، و مى دانند آن حق است آگاه باشید آنها كه در قیامت تردید مى كنند در گمراهى عمیقى هستند». از آنجا كه نتیجه همه اعمال، مخصوصا بروز و ظهور كامل حق و عدالت و میزان در قیامت است در پایان آیه مى گوید: تو چه مى دانى شاید ساعت قیام رستاخیز نزدیك باشد؟! (وَ ما یُدْرِیكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ قَرِیبٌ). همان قیامتى كه وقتى برپا ود همگان در دادگاه عدلش حضور مى یابند، و در برابر میزان سنجشى كه حتى به اندازه سنگینى یك دانه خردل و كوچكتر از آن را دقیقا مى سنجند قرار مى گیرند. سپس به موضع گیرى كفار و مؤمنان در برابر آن، پرداخته مى گوید: آنها كه به قیامت ایمان ندارند در باره آن شتاب مى كنند، و مى گویند این قیامت كى خواهد آمد؟! آنها هرگز به خاطر عشق به قیامت و رسیدن به لقاى محبوب، این سخن را نمى گویند، بلكه از روى استهزاء و مسخره و انكار چنین تقاضایى دارند، و اگر مى دانستند قیامت بر سر آنها چه مى آورد هرگز چنین تقاضایى نداشتند. ولى آنها كه ایمان آورده اند پیوسته با خوف و هراس مراقب آن هستند، و مى انند پیوسته آن حق است و خواهد آمد (وَ الَّذِینَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْها وَ یَعْلَمُونَ أَنَّهَا الْحَقُّ). البته لحظه قیام قیامت بر همه پوشیده است، حتى بر پیامبران مرسل و فرشتگان مقرب خدا، تا هم وسیله تربیت مداوم باشد براى مؤمنان، و هم آزمون و اتمام حجتى براى منكران، ولى اصل وقوع آن جاى تردید نیست. و از اینجا روشن مى شود كه ایمان به قیامت و دادگاه بزرگ عدل الهى مخصوصا با توجه به این معنى كه هر لحظه احتمال وقوع آن مى رود چه تاثیر تربیتى عمیقى در مؤمنان دارد. و در پایان آیه به عنوان یك اعلام عمومى، مى فرماید: آگاه باشید كسانى كه در قیامت تردید مى كنند و با لجاج و عناد در مورد آن به محاجه مى پردازند در گمراهى عمیقى هستند (أَلا إِنَّ الَّذِینَ یُمارُونَ فِی السَّاعَةِ لَفِی ضَلالٍ بَعِیدٍ). چرا كه نظام این جهان خود دلیلى است بر اینكه مقدمه اى است بر جهان دیگر، كه بدون آن، آفرینش این جهان، لغو و بى معنى است، نه با حكمت خداوند سازگار است و نه با عدالت او. تعبیر به ضلال بعید اشاره به این است كه گاه انسان راه را گم مى كند اما چندان فاصله با آن ندارد، با مختصر تلاش و جستجو ممكن است راه را پیدا كند، اما گاه چنان فاصله او زیاد است كه دیگر پیدا كردن راه براى او مشكل یا غیر ممكن است. جالب توجه اینكه در حدیثى از پیامبر اسلام ص مى خوانیم: مردى با صداى بلند از رسول خدا در یكى از سفرها سؤال كرد و گفت: اى محمد! ... پیامبر نیز با صدایى بلند همچون صداى خودش فرمود: چه مى گویى؟ عرض كرد: «متى الساعة؟؛ روز قیامت كى خواهد بود»؟ پیامبر فرمود: «انها كائنة فما اعددت لها؟؛ قیامت خواهد آمد، براى آن چه تهیه كرده اى»؟ عرض كرد: «حب اللَّه و رسوله!؛ سرمایه من محبت خدا و پیامبر او است». پیامبر فرمود: «انت مع من احببت ؛ تو با كسى خواهى بود كه او را دوست دارى»! (تفسیر مراغى جلد 25 صفحه 32). منبع http://www.tahoorkotob.com/page.php?pid=9224 %فلسفه پنهان بودن زمان وقوع قیامت  دارد که بر آن احاطه و تسلط وجودی داشته و وجود آن شدیدتر از عالم تحت خود می باشد و بالعکس عالم شدید تری نیز نسبت به خود این عالم تحقق دارد. البته هر چند که با توجه به نامتناهی بودن مراتب مشکک وجود می توان گفت که بنابر مبانی فوق تعداد عوالم هستی نیز بی نهایتند، اما در حکمت متعالیه چند عالم اصلی از این میان برجسته می شوند که با اندکی مسامحه می توان آنها را عالم حس (یا همان عالم مادیات یا عالم خلق)، عالم خیال (یا همان عالم ریاضیات و عالم مثل معلقه)، عالم عقل و عالم فوق عقل که همان ذات ربوبی است، دانست. در چنین فضای فکری است که صدرالمتالهین آخرت را یکی از مراتب حقیقت هسهستی که در طول عالم مادی ماست قلمداد نمود که در مرتبه ای بالاتر نسبت به جهان فعلی ما قرار دارد. می دانیم که بنابر مبانی فلسفی حکمت متعالیه وجود را باید امری که دارای اشتراک معنوی است(یا به عبارت بهتر مشترک معنوی است) دانست که با وجود چنین حقیقت مشترکی که دارد خود واقعیتی مشکک است. با پی نهادن چنین مبانی فکری است که تئوری خاصی در باب عوالم مختلف هستی شکل می گیرد که بسیار به آرای عرفای اسلامی نزدیک است و طبق آن جهان های مختلف ولی در عین حال مرتبطی با هم متحقق فرض می شوند که ارتباط آنها همان مرتبه مندی بین آنهاست. بدین معنا که هر عالم در مرتبه بالاتر از عالم دیگر قراآخرت متعلق به زمان آینده نبوده و بالفعل وجود دارد. از جمله در تفسیر سوره اعلی (۷) اشاره دارد که آخرت هم اینک موجودیت داشته و تنها ظهور آن متوقف بر رفع حجاب است و دلیل این ادعا نیز اولا آیه “لقد کنت فی غفله من هذا فکشفنا عنک غطاءک فبصرک الیوم حدید”(۸) و ثانیا دلیل برهان دانسته شده است که البته وی اشاره ای به این برهان ننموده اند. یا در تفسیر سوره زلزال (۹) صور اخروی را موجود اما مستتر تلقی کرده اند. اما بیان فلسفی این امر را می توان از موارد مختلفی که ملاصدرا به این مطلب پرداخته اند استخراج و نهایتا چنین ادعا نمود که بنا بر رای ایشان می توان عالم آخرت را یکی از عوالم †م و درک لذت یا عذاب (آخرت) هنوز مورد احساس انسان ها نیست و لذا اموری مربوط به آینده هست البته عامل چنین ظهوری(ظهور کتاب و سنت در اینکه قیامت و آخرت در آینده اتفاق می افتند) در اینجا مهم نیست ولی کاملا واضح است که ظواهر دین در این مورد با فهم عامه مسلمین متفق القول است (مانند اکثر موارد دیگر . ) مهدی دوستان پی نوشت ها: ۱ بدیهی است که این سوالات خود مبتنی بر پیش فرض های موجود در فهم عامه هستند ۲ سوره هود، آیه ۸۹ ۳ سوره ق ، آیه ۲۰ ۴ همان ، آیه ۲۱ ۵ سوره دخان ، آیه ۵۵ ۶ سوره مطفغین ، آیه ۲۲ و ۲۳ ب) آخرت در نظرگاه ملاصدرا: حکیم شیرازی در آثار خود به کرات تاکید دارد که ñت مربوط به آینده هستند از مواردی از قبیل زیر ناشی شده باشد: ▪ در کتاب و سنت از نظام ثواب و عقاب الهی به عنوان وعده و وعید یاد شده و بدیهی است که عمل به وعده و وعید در زمان آینده انجام می شود. ▪ در ظواهر دین استفاده از لفظ یوم درباره قیامت بسیار اتفاق افتاده و چنین به نظر می رسد که قیامت حتی اگر مقدار این “یوم” را هزاران سال نیز بدانیم اما در هر حال یک دوره از تاریخ جهان هستی است و از آنجا که چنین حوادثی در دوران گذشته تحقق نیافته اند پس در آینده به وقوع خواهند پیوست. ▪ اتفاقاتی از قبیل متلاشی شدن ماه و خورشید و کوه ها و ... (قیامت) و همچنین ورود انسان ها به بهشت یا جهąانی به وقوع می پیوندند . البته باید توجه کرد که چنین تفکری بی جهت نبوده و بلکه با ظواهر کتاب و سنت نیز کاملا منطبق است. البته مراد آن نیست که ظاهر دین همیشه از قیامت و آخرت به عنوان زمان آینده و با افعال مستقبل یاد کرده است بلکه بسیار می توان آیاتی یافت که با الفاظ و افعال مضارع و یا ماضی به قیامت و آخرت اشاره کرده باشد که به عنوان نمونه می توان به موارد زیر اشاره کرد:”فاورد هم النار”(۲) ، “و نفخ فی الصور” (۳)، “وجاءت کل نفس معها سائق و شهید” (۴...) “یدعون فیها بکل فاکهه امنین”(۵) ، “ان الابرار لفی نعیم علی الارائک ینظرون”(۶...) لذا شاید تصور عامه از اینکه قیامت و آخزمان قیامت و آخرت در فهم عمومی متدینین :)Common sence( با اندک تاملی در آنچه که مردم مسلمان به آن معتقدند معلوم می شود که اعتقاد آنان درباره مسئله مورد بحث ما به ترتیب زیر قابل بیان است: “در حال حاضر ما در عالم دنیا هستیم. انسان ها به ترتیب در این دنیا متولد شده و پس از زمانی کوتاه یا بلند می میرند آنگاه این مسیر تا زمان خاصی ادامه خواهد یافت تا اینکه در آن زمان خاص (که البته جز خدا کسی به آن علم ندارد) قیامت به وقوع خواهد پیوست. در قیامت که در آینده اتفاق خواهد افتاد به اعمال مردمان رسیدگی شده وسپس وارد عالم آخرت خواهیم شد.” پس در اعتقاد عرف دنیا، قیامت و آخرت به ترتیب زƇ مسئله تعیین کننده دربحث ما زمان است که بنا به تبیین خاصی که درحکمت صدرایی از آن وجود دارد، در مسائل معاد نیز تاثیر گذاشته است. لذا می توان سوال اصلی این مقال را چنین اظهار نمود که : قیامت چه زمانی به وقوع خواهد پیوست؟ چه هنگام دنیا تمام شده و آخرت آغاز می گردد؟(۱) در مسیر پاسخ به این پرسش ابتدا مختصرا شرحی از فهم عمومی مسلمانان نسبت به زمان قیامت و آخرت داشته وسپس به تحقیق زمان این دو حقیقت در مکتب صدرالمتالهین شیرازی پرداخته و در صددپاسخ به این پرسش برخواهیم آمد که آیا بنا به نگاهی که ملاصدرا به قیامت و آخرت دارد، می توان این دو حقیقت را یکی دانست یا نه؟ الف) ارد که آخرت هم اینک موجودیت داشته و تنها ظهور آن متوقف بر رفع حجاب است و دلیل این ادعا نیز اولا آیه “لقد کنت فی غفله من هذا فکشفنا عنک غطاءک فبصرک الیوم حدید” و ثانیا دلیل برهان دانسته شده است که البته وی اشاره ای به این برهان ننموده اند. یا در تفسیر سوره زلزال صور اخروی را موجود اما مستتر تلقی کرده اند در میان مفاهیم و حقایق دینی موارد بسیاری می توان یافت که فهم عموم متدینین بافهمی که علمای آن دین از آن مفهوم دارند تفاوت دارد. میزان این تفاوت ها در فقه به حداقل ممکن رسیده اما با حرکت به سوی کلام، فلسفه و در نهایت عرفان، به تدریج افزایش می یابد. چنانکه اشاره شد͇ حق تعالى درباره آن در سوره مؤ منون مى فرمايد: و من ورائهم برزخ الى يوم يبعثون (11) و حضرت صادق (ع) در جزء حديثى فرمود... به خدا سوگند كه بر شما از برزخ مى ترسم . راوى گفت : چيست برزخ ؟ فرمود: قبر است از زمان مردن تا روز قيامت . از لب اللباب قطب راوندى نقل شده كه در خبر است كه مردگان در هر شب جمعه از ماه رمضان مى آيند پس هر يك از ايشان به آواز گريان فرياد مى زند: اى فرزندان من اى خويشان ! با خيرات خود به ما محبت كنيد خدا شما را رحمت كند، ما را به خاطر بياوريد و ما را فراموشمان مكنيد بر غربت ما رحم كنيد ما در زندان تنگ و تاريك مانده ايم به ما رحم كنيد و دعا و صدقه از ما دريغ نكنيارد که: اولاًخورشيد پيوسته هـمـيـن اندازه از ماده را تجزيه کند. و ثانياً: نحوه تجزيه و فعل و انـفـعالات درون خورشيد پيوسته به هـمين منوال کنونی خود ادامه داشته باشد. و اين چيزی است که انسان از آن مطمئن نيست). (مصدر تکویر در اصل بمعنی پیچاندن چیزی دور چیزی است. بعد بطور ضمنی بمعنی حجیم شدن، پف کردن، در خود جا دادن یا فرو بردن، کوره شدن و غیره بکار رفته است). 2ــ چشم را برق خواهد گرفت: هنگاميکه خورشيد گسترش پيدا می کند و غول آسا میشود، گازهای داغ آن سرد می شود و رنگ زرد آنها به رنگ سرخ تغيير می کند، ولی از آنجا که با غول آسا شدن آن قطر آن حدود 150 بار بزرگتر می شود و به مʌ که گرما و نور و تشعشعات بـاشـد تبديل میشود. هـيـدروژن آن روزی تـمام می شود و منبع هليوم آن متلاشی می شـود و دمـای آن بالا میرود. بـه دليل افـزايـش دما بخش (انبار) هـيدروژن به بيرون هل داده می شود و خورشيد گسترش پيدا می کند و غـول آسایِ سرخ رنگ می شود. بعد دوباره کم کم جمع می شود و بعد دوباره امتداد پيدا می کند وبعد دوباره جمع و کوتوله سفيد رنگ میشود. (عمر خورشيد 5000 مـيـلـيـون سـال ديـگـر بـرآورد می شـود. ايـن تـخـمـيـن با بررسی انواع انفعـالات هــسـتـه ای مـوجـود در خورشيد و در ترکيب خورشيد و حساب اشعه های خارج شونده از آن، و حساب جرم آن زده شده است و بستگی به اين د« و وقتی درياها به غليان آمده و تبخير شوند». تکویر 6 « وقتیکه ستارگان کم کم تمام شوند». مرسلات 8 نکات آيات: 1ـ خورشيد حجیم خواهد شد. 2ـ چشم را برق خواهد گرفت. 3ــ درياها طغيان خواهند کرد. 4ـــ درياها تبخير خواهند شد. 5ـــ مـاه خـواهـد گرفت.6ـــ جو کـنـده خواهد شد.7ــ جو نسبت به زمين بمثابه پوست می ماند. 8ـ ماه و خـورشيد يکی خواهند شد. 9ـ ستارگـان تيره خواهند شد (خواهند مرد). 10ـــ ستارگان کم کم تمام خواهند شد. 1ــ خورشيد حجیم خواهد شد: خورشيد از هـيـدروژن و هلـيوم تشکيل شده است. بدليل دمای بـسـيـار بـالای درون آن پيوسته هيدروژن آن تجزيه میشود و به هليوم و حجم عظيمی از انرژZد شايد پيش از آنكه شما مثل ما شويد به شما رحم فرمايد، اى بندگان خدا! سخن ما را بشنويد و ما را فراموش مكنيد اين ثروتى كه در دست شما است روزى در دست ما بود، ما آنها را در راه خدا خرج نكرديم ، پس آنها براى ما وبال شد و منفعت براى ديگران . به ما مهربانى كنيد ولو به يك درهم يا قرص نانى يا پاره اى از چيزى . پس فرياد مى كنند: چقدر نزديك است كه بر نفسهاى خود گريه كنيد و به شما نفعى ندهد چنانكه ما گريه مى كنيم و سودى براى ما ندارد؛ پس كوشش كنيد پيش از آن كه مثل ما شويد. و در جامع الاخبار نقل شده كه بعضى از صحابه پيامبر از آن حضرت نقل كرده كه فرمودند: براى مردگان خود هديه فرستيد؛ ار **TF   قبر يكى از منازل هولناك سفر آخرت ، قبر است كه در هر روز مى گويد: اءنا بيت الغربة ، اءنا بيت الوحشة ، اءنا بيت الدود (يعنى ) منم خانه غربت ، منم خانه وحشت ، منم خانه كِرم . قبرjE   1((حكايت دوم :)) مؤلف گويد: كه اين نماز بعينه نماز حضرت اءميرالمؤ منين (ع) است كه فضيلت بسيار دارد و من در اين مقام شايسته و مناسب ديدم دو حكايت ذكر كنم : شيخ بهائى (ره ) در كشكول ذكر نموده كه مرگ شخصى از ثروتمندان فرا رسيد، در حال احتضار به او شهادتين تلقين كردند، او در عوض ، اين شعر را خواند: يا رب قائلة و قد تعبت اءين الطريق الى حمام منجاب ZD}   /((حكايت اول :)) مؤلف گويد: كه اين نماز بعينه نماز oouC   E●عقبه دوم عديله عند الموت است يعنى عدول كردن از حق به باطل در وقت مردن و آن چنانست كه شيطان نزد محتضر حاضر شود و او را وسوسه كند و به شك اندازد تا او را از ايمان بيرون برد و از اين جهت است كه در دعاها استعاذه از آن شده و جناب فخر المحققين ، رحمة الله فرموده كه هر كس بخواهد از آن سالم بماند استحضار كند ادله ايمان و اصول خمسه را با ادله قطعيه و صفاى خاطر S B   %●چيزهائى كه سبب آسانى سكرات موت است از جمله : شيخ صدوق از حضرت صادق (ع) روايت كرده كه فرمود هر كه بخواهد كه حق تعالى بر او سكرات مرگ را آسان كند بايد صله ارحام و خويشان خود كند، و به پدر و مادر خود نيكى و احسان نمايد، پس هر گاه چنين كند خداوند دشواريهاى مرگ را، بر او آسان كند و در حيات خود فقر به او نرسد.  A   مرگ ●اول منزل اين سفر، مرگ است اين منزل پيچ و خمهاى دشوار دارد، اينك ما به دو نمونه از آن اشاره مى كنيم : مرحله اول مرگ ، شدت جان كندن است ؛ و جاءت سكرة الموت بالحق ذلك ما كنت منه تحيد(2) اين مرحله اى است بسيار دشوار كه شدائد و سختيها از هر طرف به محتضر رو مى كند؛ از طرفى شدت مرض ‍ و درد و بسته شدن زبان و رفتن قوا از اندام ، از طرف ديگر گريستن اهل و عيال و وداع آنها با او و غم يتيمى و بى كس شدن بچه هاى خود، از طرف ديگر غم جدا شدن از مال و منزل z/    eتعداد و اسامی درهای بهشت تعداد و اسامی درهای ((8 U    آیا در بهشت و جهنم هم تكامل وجود دارد؟ ●پاسخ: جواب این سوال به صورت مختصر با یک تمثیل بیان می شود. میوه تا زمانی که بر سر درخت است، روند تکامل خود را ادامه می دهد. و در بعضی موارد (به دلیل نوع میوه) مدتی بعد از جدا شدن از درخت نیز روند تکاملی آن ادامه می یابد (مثل موز و بعضی میوه ها که بعد چیدن رسیده می شوند) و با گذشتن این زمان، روند تکامل به طور کامل متوقف می شود. روند تکامل انسان باید در همین دنیا طی شود چون این دنیا مزرعه ای است که می توان در آن کشت نمود تا محصول را در عالم دیگر استحصال نمود. پیامبر (ص) می فرمایند: دنیا مزرعه آخرت  DD X    )Xچندسوال ●سوال: الان بیشتر مسلمانها با اعتقاد به اصول دین که حالا تحقیقی هم نیست و ارثی است کارهاشون را برای رسدن به مال و جاه و ابرو و ... یا برای رسیدن به بهشت انجام می دهند پس نباید فرقی بین انها و مستضعفین یا کافران به خدا باشد در انجام امور و قبول شدن انها پس به نظر شما این مسلمانی چه فایده و ارزشی دارد ؟ ایا این مسلمانان سرانجام به بهشت می روند ؟ چون مانند کافر خالی از اعمال می باشند ؟ ●پاسخ: البته خودتان به علت اين حب مال وجاه است شاره کرده اید که دینشان ارثی است نه تحقیقی واگر تحقیق بود اینطور عمل نمی x Y>u    3>آیا انسانها در قیامت قادر به سخن گفتن می باشند؟ ●پاسخ: ((امام علی ـ علیه السلام ـ در پاسخ فردی كه آیات قرآن را درباره سخن گفتن انسانها در قیامت تناقض ‎آمیز پنداشته بود ـ چرا كه در برخی از آیات آمده است كه در روز قیامت به انسانها اجازه سخن گفتن داده نمی‎شود، و در آیات دیگر آمده است كه آنان با یكدیگر سخن می‎گویند ـ فرمود: «در قیامت مواقف مختلفی وجود دارد، و اختلاف آیات مزبور ناظر به موقف ‎های مختلف قیامت است.»)) 1آیا انسانها در قیامت قادر به سخن گفتن می باشند a=-    = وضـعـيـت آسـمـان در آغـاز قـيامـت « وقتی آسمان (منظومه شمسی) از هم گسيخته شود، مانند "گـُلی به شکلِ روغنِ ته مانده غذای سرخ کرده" خواهـد شد (رحمن: 37)». «روزي که آسمان مانند چيزگداخته (يا روغن گداخته) شود ( معارج 8)». («دِهان» بمعنی: روغنِ سرخِ روشن، باقيمانده روغن، ته مانده روغن خوراک سرخ کرده شده ــ روغن ماليدنی ــ جای ليز و لغزنده ــ دِلَ على عقول أهل الدنیا؛ (1) مرگ را ورطه‌ها و دشواری‌هایی است سخت‌تر از آن که بتوان وصفش کرد، یا عقل‌های مردم بتواند آن را بفهمد». بر اساس کلام حضرت و روایات دیگر معلوم می‌شود که لحظه و سکرات مرگ بسیار تلخ خواهد بود، مگر این که خدای ارحم‌الراحمین کمک فرماید، ولی این ناگواری کلیت نخواهد داشت. حال افراد متفاوت خواهد بود. در خصوص مومنان واقعی این لحظه شیرین ترین و بهترین لحظات آن ها خواهد بود. از امام صادق (ع) سؤال شد: آیا مؤمن به هنگام مرگ ناراحت است؟ فرمود: به خدا سوگند ناراحت نیست؛ زیرا وقتی عزرائیل بر بالین او می‌آید، به او گفته می‌شود که دوست خدا! جزع شما برجای ذکر نشده که اگر کسی در حال مرگ رنگ چهره اش سیاه شد ویا بد منظر شد دلیل بر ناصالح بودن اوست . چون مرگ برای همگان دشوار ی های دارد که ممکن است موجب تغییر های در چهره فرد بشود واین دلیل بر بد بودن او تلقی نمی شود ممکن است به خاطر گناهان او باشد وممکن است به خاطر فشار و سختی جان دادن او باشد . نکته دیگر این که روح وجان پاک وایمان وعمل صالح به طور یقین علایمش در هنگامه مرگ ظاهر می شود . درباره لحظه مرگ باید گفت: ممکن است برای برخی مؤمنان شیرین و برای برخی تلخ باشد. در کل سکرات مرگ همان است که در کلام امیرمؤمنان آمده:«وانّ للموت لغمراتٍ هی أفضع مِن أنْ تستغرق بصفةٍ او تعت٧قی نمونده باشه،انسان بدی بوده ولی یکی که توی خواب فوت کرده و سختی چندانی نکشیده انسان خوبی بوده و ... ولی سوال من این هست که آیا مرگ روی جسم اثر داره یا نه؟ خیلیا هستن که بعد از مرگ،حالت چشمهاشون تغییر میکنه،یا بعضیا حالت لبخند دارن،یا بعضیها رنگ صورتشون خیلی سیاه میشه یا ... ، آیا میشه از این حالات پی به سختی یا آسانی لحظه ی مرگ برد؟ (کاری به بدکار یا درستکار بودنشون ندارم) با تشکر ●پاسخ: البته مرگ روی بدن از جهات مختلف ممکن است اثر گذار باشد ولی این از حالت چهره کسی در حال احتضار صالح و یا ناصالح بودن اورا بشود فهمید دلیلی یقنی در منابع دینی نیامده مثلا در ه عند زوال الشمس فاذا رأى اهله بالصالحات حمدالله على ذلك و اذا رأى الكافر اهله يعملون بالصالحات كانت له حسرة. (همان، ح‏2). 4) المؤمن يزور اهله؟) «فقال نعم يستأذن ربّه فيأذن له فيبعث معه ملكين...»(همان، ح‏1). 5) و منهم من يزور كل جمعة و منهم من يزور على قدر عمله، (همان، ح‏1). 6) قلت لابى الحسن الاول‏عليه السلام يزور المؤمن اهله؟ فقال: نعم فقلت: فى كم؟ قال: على قدر فضائلهم منهم من يزور فى كل يوم و منهم من يزور فى كل يومين و منهم من يزور فى كل ثلاثة ايام قال: ثم رأيت فى مجرى كلامه انه يقول: ادناهم منزلة يزور كل جمعة قال: فى اى ساعة؟ قال: عند زوال الشّمس...». زندگی پس از مرگ ><    c< مـراحـل وقـوع قـيـامـت «امروز می پـرسـد: روز قـيامت دیگر چه وقت است ـــ ولی وقتی نور چشم را بگيرد ـــ و ماه ناپديد بشود ــ و خورشيد و ماه يکی شوند ـــ آنروز می گـويد: گريزگاه کجاست»! قیامت 6ــ10 «وقتی خورشيد حجیم شود وستارگان تيره شوند (بميرند)». تکویر 1ــ2 «و وقتی جو کنده شود». تکویر 11 « و وقتی درياها طغـيان کنند». انفطار 3  راه نیست و به راحتی از جاهای مختلف مطلع بوده و میزان ان اطلاع به سعه وجودی آنها بستگی دارد تا آنجا که توسط برخی از اولیای الهی بعد ازمرگ گره از زندگی ها باز شده تا آنجا که آیه الله بهجت فرمودند که دوستان خدا بعد از مرگشان کارایی شان برای هدایت و گره گشایی بندگان خدا بیشتر از زمان حیاتشان است. پى نوشت: 1) قلت له: المؤمن يزور اهله؟ فقال: نعم... . فروع كافى، ثقةالاسلام كلينى رازى متوفّاى، 328 - 329، ه.ق، ج‏3، ص‏230. 2) قال: ان المؤمن ليزور اهله فيرى ما يحب و يسترعنه ما يكره و ان الكافر ليزور اهله فيرى ما يكره و يسترعنه ما يحب. (همان، ح 1). 3) ما من مؤمن و لا كافر الا و هو يأتى اه ;#    Y;همه چیز درباره قیامت قـيـامـت تأثیرات زلزله روی موجودات زنده «مـردم! رهنمودهای آفریدگار خود را بکار بگيريد که لرزش روز رستاخيز لرزشی بی سابقه است ـــ روزی که با آن مواجه شويد: هر شـير دهنده در حال شير دهی شيرخوار خود را رها می کند وهر ماده بارداری وضع حمل میکند، و مردم را مست می بينی درحاليکه مست نيستند بلکه مجازات خـدا طولانی است». نکات آيـه: 1ـــ زلزله باعث وضع حمل می شود،انسان را مست می کند، باعث رها نمودن شير GG7k    57پاسخ دیگر اولین حادثه قبل از برپایی قیامت چیست ●سوال: با سلام به همۀ دوستان در قرآن کریم بسیاری از آیات در رابطه با قیامت و حوادث قبل از آن است. اولین حادثه ای که قبل از قیامت کبری اتفاق می افتد کدام حادثه است؟ پیشاپیش از پاسختان متشکرم. ●پاسخ: با سلام به گلشن گرامی و تشکر از اساتید قیامت چون حادثه هولناک و عظیمی است، نمی‏تواند بدون وجود نشانه‏ ها و مقدماتی آشکار شود. نشانه‏ های آن نیز از جهتی دهشتناک و هول‏انگیز است. عقل از فهم و تلقی قیامت و حوادثی که همراه آن است، درک درستی ندارد (اگر چه می‏تواند  "8/    8●سوال: به عبارت دیگر قبل از حشر موجودات ودگرگونی عالم هستی اولین اتفاقی که می افتد کدام است؟ ●پاسخ: با سلام بزرگوار باور بفرماييد سوالتان نامفهوم است بنده dݧراحت مى‏ شوند و از اينجا نيز روشن مى‏ گردد كه اعمال خويشاوندان و فرزندان و فاميل مردگان در آرامش و آسودگى آنان تأثير بسزائى دارند. البته این ارتباط با دنیا به میزان سعه روحی افراد بستگی دارد و به این که فرد در دنیا چقدر به فکر تعالی روحی خود و گذر از این تمثلات مادی بوده نیز بستگی دارد در روایات داریم که برخی تا زمان زیادی هنوز باور ندارند که مرده اند و بر سر جنازه خود به نظاره می نشینند و از آن جدا نمی شوند و برخی که در این دنیا اهل مراقبه از روح خود بوده اند به راحتی از بدن خود قطع تعلق می کنند و در دنیا به سیر و نظر می پردازند آری بعد از مرگ موانع مادی دیگر در سر "?e    W?نامهای قیامت در قرآن تاریخ عضویت : مهر/۱۳۸۸ نوشته : 1,907 صلوات : 2,557 مورد صلوات: 12,305 در 1,817 حضور : 33 دقیقه دریافت : 0 آپلود : 0 گالری : 39 وبلاگ : محمد به Yahoo ارسال پیام محمد آنلاین نیست. نامهای قیامت در قرآن نامهای قیامت در قرآن 1-یوم القیامه 2-یوم الاخر 3-یوم الحساب 4-یوم الدین 5-یوم الجمع 6-یوم الفضل 7-یوم الخروج 8-یوم الموعود 9-یوم الخلود 10-یوم عظیم 11-یوم الحسره 12-یوم التغابن 13-یوم التناد 14-یوم التل 65    E5عالم قیامت، مرحله و ساحتی سوای عالم دنیا و برزخ است علاوه بر اینکه با اثبات معاد، مرحله ای بودن زندگی انسان روشن می شود، اینکه حیات انسان در سه مرحله است؛ مرحله اى در اين دنياى مادّى، مـرحـله اى در برزخ و مرحله نهايى در جهان آخرت. بدون شک، توجه به تفاوت های بنیادین موجود در نظام دنیا و نظام آخرت، نیز به تفاوت ساحت های دنیا و آخرت (قیامت کبری) اشاره می کند و بر مرحله ای و متعاقب هم بV6    6اولین حادثه قبل از برپایی قیامت چیست؟ ●پرسش: با سلام به همۀ دوستان در قرآن کریم بسیاری از آیات در رابطه با قیامت و حوادث قبل از آن است. اولین حادثه ای که قبل از قیامت کبری اتفاق می افتد کدام حادثه است؟ پیشاپیش از پاسختان متشکرم. ●پاسخ: با سلام و عرض ادب پرسشگر محترم‌ به قول فرمايش دوستان سوالتون كمي ابهام دارد اما بنده توضيحي خدمتتون عرض كنم و آن اينكه يكي از حوادث در آستانه برپايي قيامت دميدن حضرت اسرافيل در صور اول است و صور دوم نيز در حقيقت مرحله‌اي از مراحل و حوادثي است كه در قيامت رخ مي‌دهد. به تعبيري ديگر، قيامت مراحلي دارد كه يكي از علائم آغاز آن دميدن در صور اول توسط فرشته الهي و مرحلة ديگر آن دميدن در صور دوم است كه در صور اول‌، به زندگي همة انسانها پايان داده مي‌شود و كوه‌ها، زمين‌، خورشيد و هر چه در عالم طبيعت است‌، دستخوش تغيير و زوال مي‌شود و با صور دوّم‌، مردگان سر از خاك برداشته‌، به صحنة محشر وارد مي‌شوند. مردم وقايع قبل از قيامت (يعني بين دو صور) را نمي‌بينند زيرا احدي زنده نمي‌ماند; بلكه بعد از صور دوم و برپايي قيامت مردگان زنده مي‌شوند تا به حساب‌ها رسيدگي شود. براي آگاهي بيشتر ر.ك‌: پيام قرآن‌، آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران‌، ج 6، ص 66ـ74، انتشارات دارالكتب الاسلامية‌، تهران‌.) )اولین حادثه قبل از برپایی قیامت چیستندان خويش داشته باشند، همان روز جمعه مى‏ باشد. سپس راوى سؤال مى‏ كند كه اين ملاقات در روز جمعه در كدام ساعت مى‏ تواند باشد؟ فرمود: به هنگام ظهر»(6). مردگان در عالم مثال با جسد مثالى، از علوم دنيائى و كارهاى موجود و انجام شده اطّلاعاتى دارند و ارواح مردگان همان ارواحِ داراى حوّاس باطنى و داراى حافظه و ذهن و علم و غير آن مى‏ باشند كه در دنيا داشته‏ اند بلكه مقدارى نيز به جهت تجرّد ارواح از مشكلات و محدوديّتهاى جسمى و جسمانيّت و مادّه و مادّيت وسيع‏تر گشته است. لذا از كارهاى خوبِ خويشاوندان خويش مسرور و شادمان مى‏ گردند و از انجام اعمال بد آنان نيز اندوهناك و ن»(5). همچنين اسحاق بن عمّار از امام ابوالحسن اول(موسى‏بن جعفرعليه السلام) چنين نقل مى‏ كند: «راوى مى‏ گويد: از امام معصوم ابوالحسن اوّل‏ عليه السلام سؤال كردم آيا مؤمن با اهل و عيال و خويشاوندان خويش بعد از مردن ملاقات مى‏ كند؟ فرمود: آرى سپس سؤال كردم: مدت اين ملاقات چه مقدار است؟ فرمود: مقدار اين ملاقات وابسته است به اندازه فضائل و نيكى‏ هاى آنان، برخى از مردگان در هر روز با خويشاوندان خويش ملاقات دارند و برخى از آنان در هر دو روز و برخى ديگر هر سه روز. راوى سپس مى‏ گويد: امام‏ عليه السلام در ضمن كلماتشان فرمودند: كمترين افرادى كه مى‏ توانند ملاقات با خويشاو خيلی نزديک میشود علی رغم سردتر شدن گازهای آن درخشندگی و پرتو آنها برای ما خيلی خيلی بيشتر از آنچه فعلاً هست خواهد شد، و اين باعـث برق گرفتن چشم خواهد شد. 3ــ درياها طغيان خواهند کرد: از آنجا که دمای هـوای قـطبها در حدی نيست که بـرفـهـای آن آب شـونـد سال بسال بر اندازه برف و يخ آنها افزوده می شود. و به هـمان اندازه نيز از آب دريا رفـته رفـته کاسته میشـود. وقـتی خـورشـيـد آغاز به گسترش پيدا کردن می کند دمای حرارت روی زمين بالا می رود و باعث ذوب شـدن بـرفـهـای قطبها میشود. با آب شدن آنها سطح آب درياها بالاتر می آيد و بهاين ترتيب درياها طغـيان می کنند. 4ـــ درياها 59y    i9قيامت ،آثار عقیده به معاد قيامت قیامت کبری پایان کار نظام طبیعت و مختل شدن قوانین حاکم بر آن است. چون هر حرکتی مقصدی دارد و روزی که همه حرکات به مقصد نهایی خود برسند دیگر حرکت متوقف شده و نظام مادی به غیر خودش تبدیل خواهد شد(1) اما قیامت صغری عبارت از مرگ و پیوستن به عالم برزخ است، که میانه عالم دنیا و عالم آخرت است. برزخ در واقع دنباله همین حیات دنیوی است که طرف دیگرش به قیامت کبری منتهی می شود پي نوشت: 1- سوره ابراهیم، آیه48 برخی از علائم نزدیک شسخ: برای اینکه دروغ را وسیله ای برای رسیدن به هدف و خواسته اش میبیند. او نیازی ندارد که به شیطان اعتقاد داشته باشد تا دروغ بگوید. او حتی بدون چنین باوری برای اینکه به هدف خود برسد دروغ می گوید. بنا بر این همانطور که عرض کردم چون (در مثال شما) دروغ وسیله ایست برای دیدن نتیجه کار، این کار را می کند. پس (با اعتقاد به وجود شیطان)، شیطان نتیجه کار را نشان میدهد. شیطان یا نفس اماره، مهم نیست و در بحث ما دخیل نیست. خود شما نیزاذعان کردیدکه انسان اگر به وسوسه نفس اماره خود یا شیطان به دنبال بدست اوردن چیزی میرود به این دلیل است که ان چیز را برای خود خیر میداند و لذت را در ان ]4-    4حقیقت معاد و چگونگی برپایی قیامت با سلام و تش 113    3زمان قیامت و آخرت از منظر ملاصدرا مسئله تعیین کننده دربحث ما زمان است که بنا به تبیین خاصی که درحکمت صدرایی از آن وجود دارد، در مسائل معاد نیز تاثیر گذاشته است. لذا می توان سوال اصلی این مقال را چنین اظهار نمود که : قیامت چه زمانی به وقوع خواهد پیوست؟ حکیم شیرازی در آثار خود به کرات تاکید دارد که آخرت متعلق به زمان آینده نبوده و بالفعل وجود دارد. از جمله در تفسیر سوره اعلی اشاره د H2    2فلسفه پنهان بودن زمان وقوع قیامت آیا اینکه II#:o    O:آثار عقیده به معاد تعدیل و رهبری غرائز مسئله تعدیل غرائز، مهمترین مسئله در فصول زندگی انسانها، بالاخص طبقه جوان میباشد.مثلا تمایلات جنسی در دختر و پسر در فصل بلوغ، تجلی می کند و در آغاز جوانی، به اوج قدرت میرسد . درست است که بقاء انسان در گرو اعمال این غریزه است، ولی موضوع قابل توجه این است که غریزه جنسی در برخی از فصول زندگی انسانها، برای خود حد و مرزی نمی شناسد.  Y07    s0حالات روحی انسانها در قیامت ●سوال: به نام خدا طبق آیات "وأنذرهم يوم الآزفة إذ القلوب لدى الحناجر كاظمين ما للظالمين من حميم ولا شفيع يطاع ( 18 ) يعلم خائنة الأعين وما تخفي الصدور ( 19 ) وا T/S    M/ دعوت کننده قیامت ●سوال: به نام خدا در سوره قمر آمده است: "یوم یدع الداع الی شی نکر"(6) روزی که دعوت کننده به چیزی ناشناخته و ترسناک دعوت می کند. در ادامه همین سوره داریم: "مهطعین الی الداع يقول الكفرون هذا يوم عسر"(8) گردن کشنده به سوی دعوت کننده می روند... آیا در روایات صحبتی از این "دعوت کننده" و "چیز ناشناخته" به میان آمده است؟ از صاحبنظران و مطلعین خواهش می کنم در این موارد نظر دهند. ●پاس oo!(A    y(آیا خدا در قیامت قابل رویت هست؟؟ ●سوال: سلا޶)w    )50موقف قيامت و راه هاي رهايي از آن؟ ●سوال: با سلام اسامي 50 موقف قيامت را مي خواستم بدونم و همچنين راه هاي رهايي از اين مواقف؟ ●پاسخ: با سلام در سورة معارج آيه چهار آمده است: تعرج الملائكة والروح اليه في يومٍ كان مقداره خمسين الفَ سنَةٍ بسياري از مفسرين در ذيل اين آيه به حديثي از امام صادق ـ عليه السّلام ـ اشاره كرده اند كه حضرت در فرازي از آن ميفرمايند: حاسبوا انفسكم قبل ان تحاسبو عليها فان للقيامة خمسين موقفاً، كلّ موق ??_*)    *مردم در روز قيامت چند دسته‏ اند؟ ●پاسخ: دسته بندى اول: پس از اينكه همه بندگان در صحنه قيا 1 مقدار اين ملاقات و فاصله زمانى بين ديدارها با ملاحظه ديدگاه پيشوايان اسلام ممكن است هر روز يا هر دو روز و يا هر سه روز و يا روز جمعه و... انجام پذيرد و زندگانى در عالم مثال و برزخ از اين جهت با يكديگر مختلف بوده، يكنواخت نيستند و مقدار اين ملاقات و كيفيّت آن بستگى به مقدار و كمى و زيادى اعمال خوب و يا بد ميّت در دنيا دارد چنانكه از امام صادق‏عليه السلام وارد شده است كه فرمود: «از مردگان كسانى هستند كه هر روز جمعه، خويشاوندان خويش را ديدار مى‏ كنند و برخى از آنان بر اساس اندازه و قدر اعمال و رفتارى كه داشتند برنامه ديدار آنان با انسان‏هاى دنيائى، قرار داده شده است: با سلام و تشکر در تفسیر نمونه در خصوص آیات مذکور چنین آمده است: ((و روزى را به يادآور كه دعوت كننده الهى مردم را به امر وحشتناكى دعوت مى كند)) دعوت به حساب و بررسى نامه اعمال (يوم يدع الداع الى شى ء نكر). بنابراين جمله ((يوم يدع الداع )) جمله مستقلى است كه از جمله ((فتول عنهم )) جدا است، هر چند بعضى آنرا دنباله جمله قبل دانسته اند مى گويند منظور اين است در روز قيامت كه دعوت كننده الهى را مى خواند و آنها دست به دامن تو براى شفاعت مى زنند از آنان روى بگردان، ولى اين تفسير بسيار بعيد به نظر مى رسد. اين ((دعوت كننده)) خدا است؟ يا فرشتگان او؟ و يا اسرافيل كه با نفخ صور مردم ر ●پاسخ: اتفاقا نقطه ثقل بحث ما نیز نکته شماست. دقیقا خدا انسان را به این دنیا آورد که با مرارتها و سختی های زندگی دنیایی دست و پنجه نرم کند. ابتلائات و آزمایشات مختلف را بچشد. زن و بچه و مال و مقام و ... همگی را ببیند، فساد و فحشا را ببیند و خودش را آلوده نکند. کمال، چیزی نیست که با دستور و به راحتی به دست بیاید. البته مراحل و مراتبی دارد ولی هرچه سختی بیشتر باشد، به مرتبه بالاتری از کمال میتوان رسید. به همین جهت است که در روایات ما بر سختی کار تأکید بیشتری شده است و گفته شده که بهترین کارها، سخت ترین آنهاست«افضل الاعمال احمزها»(مرآه العقول، ج7 ص 84) چرا وعده و وعیدآن كریم آن‎گاه كه طوفان نوح ـ علیه السلام ـ و غرق شدن امت وی را گزارش می‎دهد، یادآور می‎شود كه آنان به خاطر خطاهای خود غرق شدند و سپس وارد آتش گردیدند، چنان‎كه می‎فرماید: «مِمَّا خَطِیئاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا ناراً فَلَمْ یَجِدُوا لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْصاراً».(10) و این مطالب گویای آنست که عذاب برزخی متفاوت با عذاب قیامت بوده و در قیامت عذاب شدیدتر و جانکاه تر است. طبق آیات قرآن کریم، شفاعت در روز قیامت و مخصوص خداوند است.(11) خداوند به افرادی که بخواهد اذن شفاعت می دهد، - همان طور که علم غیب مخصوص خداوند است و خداوند آن را به رسول خود داده است –(12) شفاعت هم مخصوص خداوند است و خداوند آن را به رسول الله (ص) و کسانی که شایستگی آن را دارند اعطا نموده است. همچنین از امام صادق ـ علیه السلام ـ روایت شده كه فرمود: «من نسبت به عالم برزخ برای شما نگرانم». از آن حضرت از معنای برزخ سؤال شد، پاسخ داد: «مقصود قبر است از لحظه مرگ تا قیامت».(13) از کلام امام صادق (ع) و نگرانی آن بزرگوار نیز بنظر می رسد که شفاعت مربوط به روز قیامت است. پاورقی_____________________ 1. مؤمنون/ 100. 2. الرحمن/ 20. 3. نحل/ 32. 4. مرحوم طبرسی در ذیل این آیه گفته است: «و فی هذا دلاله علی نعیم القبر لأنه انما قال ذلك و قومه احیاء» مجمع البیان، ج 3، ص 421؛ یس/ 26. 5. یس/ 27. 6. آا به رستاخيز دعوت مى كند؟ و يا همه اينهاست؟ مفسران احتمالات مختلفى داده اند، ولى با توجه به آيه 52 سوره اسراء كه مى فرمايد: يوم يدعوكم فتستجيبون بحمده: ((به خاطر بياوريد روزى را كه خداوند شما را از قبرهايتان فرامى خواند شما هم اجابت مى كنيد در حالى كه حمد او مى گوئيد)) معنى اول مناسبتر است، هر چند آيات آينده تناسب بيشترى با اين معنى دارد كه منظور فرشتگان و ماموران حساب و جزا بوده باشند. منظور از ((شى ء نكر)) (مطلب ناشناخته ) يا حسابرسى دقيق الهى است كه تا آنروز براى آنها ناشناخته بوده، و يا عذابهائى است ناشناخته كه هرگز باور نمى كردند، و يا همه اينها، چرا كه قيامت در هموقتي كه همه موجودات مي ميرند و روز حساب فرا مي رسد آيا خداوند دوباره انسانها را خلق مي كند يا نه ؟ ●پاسخ: از ديدگاه اسلام: جديدى از حيات انسان است. ازاين‏رو، قرآن از مرگ به عنوان «توفى» نام مى‏ برد. توفى به معناى گرفتن شى‏ء به صورت تمام و كمال است: حتى اذا جاء احدكم الموت، توفته رسلناm{تا هنگامى كه مرگ يكى از شما فرا رسد، فرستادگان ما او را مى‏ستانند}m. به موارد ذيل كه در قرآن از مرگ به عنوان توفى نام برده شده مراجعه كنيد: نساء، 97 - محمد، 27 - مائده، 117 - نحل، 28 و32 و70 - يونس، 46 - انفال، 50 - زمر، 42 - سجده، 11 - اعراف، 37 و 126 - آل عمران، 193 - يوسف، 101 - حج، 5 -بقره، 234 و 240. بنابراين از ديد اسلام، مرگ فنا نيست بلكه ادامه حيات انسان با تمام هويت و حقيقتش يعنى روح مى‏ باشد. آيات قرآن به اين حقيقت اشاره دارند كه انسان به عنوان يك موجود و قطعه‏ اى از هستى هيچ‏گاه معدوم نگشته، بلكه متحول و متبدل شده و براساس حركتى كه از آغاز پيدايش داشت، نتيجه آن را خواهد يافت. اما بايد توجه داشت كه روح و جسمى كه در قيامت در محضر الهى حاضر خواهند گشت، روح و جسم تحول يافته و متكامل شده‏اند نه همين روح و جسمى كه در اين دنيا بوده‏ اند. براى روشن‏تر شدن اين موضوع به مطلب ذيل توجه فرماييد: انسان كه مركب از جسم و روح مى‏ باشد يكى از سرفصل‏هاى حركت خود را در مسير حه معيارهايش براى انسانها ناشناخته است. در ادامه در آیه 8 می فرماید: ((هنگامى كه آنها به دنبال اين دعوت از قبرها خارج مى شوند از شدت وحشت به سوى فرشتگان دعوت كننده گردن مى كشند)) (مهطعين الى الداع ). ((مهطعين )) از ماده ((اهطاع )) به معنى گردن كشيدن است، و بعضى آنرا به معنى خيره نگاه كردن، يا به سوى چيزى به سرعت دويدن، تفسير كرده اند، و هر يك از اين معانى در تفسير آيه محتمل است، هر چند معنى اول مناسبتر به نظر مى رسد، چرا كه وقتى انسان صداى وحشتناكى را مى شنود فورا گردن مى كشد و به مبدء صدا متوجه مى شود، البته مانعى ندارد كه همه اينها با هم در مفهوم آيه جمع باشد، به اين ترت jQi    eQمشاهدات برزخیان از دنیا ●سوال: آیا کسانی که ميب كه آنها با شنيدن صداى دعوت كننده الهى به سوى او گردن مى كشند، سپس خيره نگاه مى كنند، و بعد با سرعت به سوى او مى روند، و در دادگاه الهى حاضر مى شوند. اينجاست كه وحشت از حوادث سخت آن روز سراپاى آنها را فرامى گيرد، لذا در دنباله آيه مى افزايد: ((كافران مى گويند: امروز روز سخت و دردناكى است ))! (يقول الكافرون هذا يوم عسر). و به راستى روز سختى است، چرا كه خداوند نيز بر اين معنى صحه گذارده و در آيه 26 سوره فرقان مى فرمايد: و كان يوما على الكافرين عسيرا ((آن روز روزى است سخت براى كافران )). ولى از اين تعبير استفاده مى شود كه آن روز براى مؤ منان روز سختى نيست! " دعوت کننده قیامت كت و سير عام خود با مرگ آغاز مى‏كند.در اين مرحله كه در ظاهر جدايى ميان جسم و روح پيش مى‏ آيد، روح با قبض و اخذ الهى توسط ملك يا ملك‏ها قبض شده و در نظام ديگرى كه مخصوص به روح است وارد گرديده و در آن نظام و عالم باقى و براساس مسير انتخابى خود در دنيا، به سير و حركت خود ادامه مى‏ دهد. جسم و بدن هم در اين نظام باقى بوده و در شرايط ديگر وارد مسير جديدى شده با تحول و تبدل خاصى به حركت خود ادامه مى‏ دهد. هم‏چنان كه خاك بايد در مسير «انسان شدن» مراحل نباتى، گوشت و خونى، نطفه‏ اى، علقه‏ اى، مضغه‏ اى و... را طى كرده و متناسب با قوانين و احكام نظام انسانى شود تا بتواند به آن علم راه يابد، انسان هم اگر بخواهد در سير خود به سوى خدا و لقاء حضرت حق به عوالم ديگر وارد شده و آن مراحل را طى كند بايد هم روح متحول گشته و خصوصيات جديدى را كسب كرده و يك سلسله رنگ‏ها و معيارها را از دست داده، تكامل يافته و متناسب با آن عوالم و موازين آنها شود و هم جسم با حركت و تحول خود خصوصيات و آثار عالم مادى را رها ساخته و با كسب يك سلسله از احكام و قوانين عالم بالا تناسب با آنها گردد. روح و جسم هر دو بايد مراحل و منازلى را متناسب با خود طى كرده، نقايص و معايب دنيوى و مادى خود را از دست داده و سنخيت اتحاد و ارتباط دوباره و قرار گرفتن در قيامت و عوالم پس از آن را پيدا WRQ    WRسوال وجواب اول فلسفه ●سوال: اول فلسفه این سوال و جواب چیست ؟ مگر پاداش و جزا مخصوص اخرت نیست ؟ در ثانی چرا پاسخ غلط ایجاد عذاب می کند ؟ عذاب را که به عمل می دهند نه پاسخ غلط ●پا   DY    qYچندسوال ●سوال: الان بیشتر مسلمانها با اعتقاد به اصول دین که حالا تحقیقی هم نیست و ارثی است کارهاشون را برای رسدن به مال و جاه و ابرو و ... یا برای رسیدن به بهشت انجام می دهند پس نباید فرقی بین انها و مستضعفین یا کافران به خدا باشد در انجام امور و قبول شدن انها پس به نظر شما این مسلمانی چه فایده و ارزشی دارد ؟ ایا این مسلمانان سرانجام به بهشت می روند ؟ چون مانند کافر خالی از اعمال می باشند ؟ ●پاسخ: البته خودتان به علت اين حب مال وجاه است شاره کرده اید که دینشان ارثی است نه تحقیقی واگر تحقیق بود اینطور عمل نمی کردند ودر واقع از موt0 ... الَّذِینَ شَقُوا فَفِی النَّارِ لَهُمْ فِیهَا زَفِیرٌ وَشَهِیقٌ (106) ... آنها که بدبخت شدند، در آتشند، و برای آنان در آنجا، » زفیر » و « شهیق » (ناله های طولانی دم و بازدم) است، هود / 106 ----------- فِی سَمُومٍ وَحَمِیمٍ (42) آنها در میان بادهای کشنده و آب سوزان قرار دارند، وَظِلٍّ مِن یَحْمُومٍ (43) و در سایه دودهای متراکم و آتش زا! واقعه / 42 – 43 ---------------- کَلَّا لَیُنبَذَنَّ فِی الْحُطَمَةِ (4) چنین نیست (که می پندارد)، بزودی در « حطمه » پرتاب می شود. وَمَا أَدْرَاکَ مَا الْحُطَمَةُ (5) و تو چه می دانی « حطمه » چیست؟! نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ (6) آتش برافند، آنها را به آن باز می گردانند، و (به آنان گفته می شود): بچشید عذاب سوزان را! حج / 19 – 22 --------------- إِنَّ الْمُنَافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلَن تَجِدَ لَهُمْ نَصِیرا (145) منافقان در پایین ترین درکات دوزخ قرار دارند، و هرگز یاوری برای آنها نخواهی یافت نسا / 145 ----------- یَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ یَقُولُونَ یَالَیْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولا (66) در آن روز که صورت های آنان در آتش (دوزخ) دگرگون خواهد شد (از کار خویش پشیمان می شوند و) می گویند: « ای کاش خدا و پیامبر را اطاعت کرده بودیم! » احزاب / 66 ------------ ه منظور تولید مثل نیست . موفق باشید 1.فصلت 31 ●پاسخی دیگر: با سلام خدمت شما دوست گرامی در مورد اینکه در بهشت زاد و ولد نیست ، تصریحی در قرآن کریم وجود ندارد بلکه با توجه به اینکه اگر تولد یک فرزند به مانند آن چیزی که در دنیا رخ میدهد ،باشد ، مستلزم آن است که آن بشر دارای رشد و آموزش باشد و بعد مورد امتحان الهی قرار بگیرد و در نهایت به سعادت و یا شقاوت برسد . با توجه به اینکه جهان دیگر محل جزا و پاداش است نه آزمون و امتحان ، به نظر صحیح نیست که در آن جهان کودکی با این شرایط به دنیا بیاید . موفق باشید 5اگر در بهشت زاد و ولد نیست وجود غریزه جنسی چه توجیحی داردچه توجیحی دارد؟ ●پاسخ: با سلام خدمت شما دوست گرامی آنچه در مورد بهشت و نعمت های آن می توان گفت این است که در آنجا هر آنچه انسان اراده کند و برایش لذت بخش باشد ، مهیا است . خداوند در قرآن کریم چنین می فرماید : لَكُمْ فِيهَا مَا تَشتَهِي أَنفُسكُمْ وَ لَكُمْ فِيهَا مَا تَدَّعُونَ‏ (1) شما دربهشت هر چه دلتان بخواهد و بلكه هر چه طلب كنيد در اختيار خواهيد داشت . این آیه نشانگر آن است که آنچه برای انسان ها مطلوب و خوش آیند است ، در بهشت خواهد بود و از آنجایی که یکی از لذت ها نیز امور جنسی است ، این امور به صورت حلال و مشروع در بهشت در اختیار بهشتیان خواهد بود و لزوما 16 ----------------- ... فَالَّذِینَ کَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِیَابٌ مِن نَّارٍ یُصَبُّ مِن فَوْقِ رُءُوسِهِمُ الْحَمِیمُ (19) ... کسانی که کافر شدند، لباس هایی از آتش برای آنها بریده شده، و مایع سوزان و جوشان بر سرشان ریخته می شود، یُصْهَرُ بِهِ مَا فِی بُطُونِهِمْ وَالْجُلُودُ (20) آنچنان که هم درونشان با آن آب می شود، و هم پوست هایشان. وَلَهُم مَّقَامِعُ مِنْ حَدِیدٍ (21) و برای آنان گرزهایی از آهن (سوزان) است. کُلَّمَا أَرَادُوا أَن یَخْرُجُوا مِنْهَا مِنْ غَمٍّ أُعِیدُوا فِیهَا وَذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِیقِ (22) هرگاه بخواهند از غم و اندوه های دوزخ خارج شوْنَا وَأَنتَ خَیْرُ الرَّاحِمِینَ (109) (فراموش کرده اید) گروهی از بندگانم می گفتند: پروردگارا! ما ایمان آوردیم، ما را ببخش و بر ما رحم کن، و تو بهترین رحم کنندگانی، اتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِیّاً حَتَّی أَنسَوْکُمْ ذِکْرِی وَکُنتُم مِنْهُمْ تَضْحَکُونَ (110) اما شما آنها را به باد مسخره گرفتید تا شما را از یاد من غافل کردند، و شما به آنان می خندیدید! » مومنون / 107 – 110 ---------------------- کَلَّا إِنَّهَا لَظَی (15) اما هرگز چنین نیست (که با اینها بتوان نجات یافت، آری) شعله های سوزان آتش است، نَزَّاعَةً لِلشَّوَی (16) دست و پا و پوست سر را می کند و می برد. معارج / 15 – به آنان گفته می شود): آیا شما را به اندازه ای که هر کس اهل تذکر است در آن متذکر می شود عمر ندادیم، و انذار کننده (الهی) به سراغ شما نیامد؟! اکنون بچشید که برای ظالمان هیچ یاوری نیست! فاطر / 36 – 37 ---------------- رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْهَا فَإِنْ عُدْنَا فَإِنَّا ظَالِمُونَ (107) پروردگارا! ما را از این (دوزخ) بیرون آر، اگر بار دیگر تکرار کردیم قطعا ستمگریم (و مستحق عذاب.) » قَالَ اخْسَئُوا فِیهَا وَلاَ تُکَلِّمُونِ (108) (خداوند) می گوید: « دور شوید در دوزخ، و با من سخن مگویید! إِنَّهُ کَانَ فَرِیقٌ مِنْ عِبَادِی یَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَب ها کَذلِکَ نَجْزِی کُلَّ کَفُورٍ (36) و کسانی که کافر شدند، آتش دوزخ برای آنهاست، هرگز فرمان مرگشان صادر نمی شود تا بمیرند، و نه چیزی از عذابش از آنان تخفیف داده می شود، اینگونه هر کفران کننده ای را کیفر می دهیم. وَهُمْ یَصْطَرِخُونَ فِیهَا رَبَّنَا أَخْرِجْنَا نَعْمَلْ صَالِحاً غَیْرَ الَّذِی کُنَّا نَعْمَلُ أَوَلَمْ نُعَمِّرْکُم مّا یَتَذَکَّرُ فِیهِ مَن تَذَکَّرَ وَجَاءَکُمُ النَّذِیرُ فَذُوقُوا فَمَا لِلظَّالِمِینَ مِن نَصِیرٍ (37) آنها در دوزخ فریاد می زنند: « پروردگارا! ما را خارج کن تا عمل صالحی انجام دهیم غیر از آنچه انجام می دادیم. » (در پاسخ  ا فِی ضَلَالٍ (50) آنها می گویند: « آیا پیامبران شما دلایل روشن برایتان نیاوردند؟ » می گویند: « آری » آنها می گویند: « پس هر چه می خواهید (خدا را) بخوانید، ولی دعای کافران (به جایی نمی رسد و) جز در ضلالت نیست. » مومن / 40 ------------ وَنَادَوْا یَامَالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنَا رَبُّکَ قَالَ إِنَّکُم مَّاکِثُونَ (77) آنها فریاد می کشند: « ای مالک دوزخ! (ای کاش) پروردگارت ما را بمیراند (تا آسوده شویم) » می گوید: « شما در این جا ماندنی هستید. » زخرف / 77 -------------- وَالَّذِینَ کَفَرُوا لَهُمْ نَارُ جَهَنَّمَ لاَ یُقْضَی عَلَیْهِمْ فَیَمُوتُوا وَلاَ یُخَفَّفُ عَنْهُم مِنْ عَذَآ ونَ (71) در آن هنگام غل و زنجیرها بر گردن آنان قرار گرفته و آنها را می کشند، فِی الْحَمِیمِ ثُمَّ فِی النَّارِ یُسْجَرُونَ (72) و در آب جوشان وارد می کنند، سپس در آتش دوزخ افروخته می شوند! مومن / 71 – 72 ------------------ وَقَالَ الَّذِینَ فِی النَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّکُمْ یُخَفِّفْ عَنَّا یَوْماً مِنَ الْعَذَابِ (49) و آنها که در آتشند به ماموران دوزخ می گویند: « از پروردگارتان بخواهید یک روز عذاب را از ما بردارد. » قَالُوا أَوَلَمْ تَکُ تَأْتِیکُمْ رُسُلُکُم بِالْبَیِّنَاتِ قَالُوا بَلَی قَالُوا فَادْعُوا وَمَا دُعَاءُ الْکَافِرِینَ إِلَّگر لذّت آن را حس نمی کند در بخش دردها و سختی ها و مصیبت ها هم اگر آدمی به چیزی خو کند دیگر سختی و درد آن را حس نمی کند و لذا در نشئه طبیعت هم اگر کسی دچار بیماری و سختی شود اوائل، بسیار آه و ناله می کند اما پس از گذشت چند سال از شروع بیماری، دیگر به آن بیماری خو کرده و از دردی که دلرد شکایتی نمی کند. در روایت است که وقتی از کنار جهنم عبور می نمایند جهنم به احترام پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآل وسلم دست از عذاب می کشد و خاموش می شود جهنمیان می پرسند چه چیز باعث شده که ما را عذاب نمی کنند و چرا درد رفع شده است؟ می فرمایند به احترام جناب رسول الله جهنم نمی سوزاند. جهنمیان می  در آتش جهنم گرفتار شدند زجر و عذاب می کشند اما بعد از مدتی که در آن بارها سوختند و جان دوباره یافتند آتش جهنم برایشان عادی می شود و به یک معنی عذاب از آن ها مرتفع می گردد که این دسته در آتش جهنم ابدی هستند و لذا خلود در نار غیر از خلود در عذاب است. قرآن کریم خلود در نار را تأیید می فرماید اما خلود در عذاب را بیان نمی فرماید، بلکه با دقت در ریشه ی کلمه ی عذاب که از عذب گرفته شده است و به معنای گوارا می باشد باید بگوییم که همان آتشِ زجرآورِ جهنم پس از مدتی برای جهنمی عذب و گوارا می شود چرا که جهنمی به همان نیز خو می کند یعنی همچنانکه در بخش لذائذ اگر آدمی به چیزی خو کند د موجوداتی قرار داده شده است که می تواند بر علیه فطرت اصلی اش عمل کند و چون موجودات دیگر هرگز از صراط مستقیم فطرتشان قدمی منحرف نمی شوند بهشت و جهنم ندارند بر خلاف انسان که هر لحظه می تواند دست از مقتضای فطرت انسانیش برداشته و به جانب حیوانیت هبوط نماید و لذا جهنم یعنی تمثل آنچه که انسان بر علیه فطرت انسانیش عمل نموده است. بر این اساس هیچ یک از حیوانات درنده نظام عالم پس از مرگ، مؤاخذه نمی شوند و عذاب نمی بینند اما همینکه صدام وارد محشر می شود او را در آتش دوزخ می اندازند چرا که او بر خلاف فطرت انسانیش قدم برداشته است. البته در اینجا قابل ذکر است که جهنمی ها اوائل که به جهنم می رند...! و آنطور که جهنم توصیف شده همش آتش و .. است. در هر حال اینم می دونید که جن ها هم مانند ما انسان ها دارای شریعت خدا پرستی هستند و مابینشان کافر و مومن وجود داره! حال یک سوال جنیان مگه از جنس آتیش نیستند؟!! آیا کافر های اینا رو هم به جهنم می برند؟!! و اونجا با آتیش عذابشون می دند؟!! در صورتی که خودشون از جنس آتیش هستند و این با عقل جور در نمی آد که آتیش و با آتیش بخوای عذاب بدی؟!! اگر کسی اطلاعاتی داره در مورد اعذاب دیدن جنیان لطفا بگه! ممنون...! ●پاسخ: با سلام خدمت شما دوست گرامی ابتدا عرض شود که همان طور که شما گفتید ، جنینان نیز دارای افراد وب و بد هستند و در روز قیامت عده ای از آنها عذاب خواهند شد .چنانچه خداوند خطاب به ابلیس (که از جنیان است) می فرماید : لاملأَنّ جهنّم منكَ و ممن تبعك منهم اجمعين(1)؛ هر آينه جهنم را از تو و از هر كس از آنان كه تو را پيروي كند، از همگي‎شان، خواهيم انباشت. مطلب دوم این است که اینکه شیطان از آتش خلق شده است ، به معنای آن نیست که الان نیز آتش است . به عبارت ساده تر ، ساخته شدن از چیزی به معنای آن نیست که فرد دقیقا همان خاصیت را دارد مثلا انسان از خاک (گل) آفریده شده است ولی به این معنا نیست که ما اکنون خاک هستیم بلکه به این معناست که اساس خلقت ما از آنجا بوده است . با توجه به طلب فوق ، کاملا قابل فرض است که شیطان با آتش عذاب شود . همان گونه که برخورد کلوخ با انسان موجب صدمه به انسان می شود (در حالیکه کلوخ هم خاک است) ، می توان فرض کرد که جنیان هم از آتش معذب شود. (تمام این مطالب در فرضی است که گفته شود ، آتش جهنم مانند آتش دنیاست ، برخی معتقدند که آتش جهنم با آتش دنیوی متفاوت است که در این صورت اساسا سوالی پیش نمی آید) مطلب پایانی نیز این است که عذاب های جهنم تنها مرتبط با آتش نیست ، عذاب های روحی و روانی و اینکه تا ابد محروم از لطف خداوند خواهد بود و... همگی از امور دردناک و عذاب های جهنم محسوب می شوند . موفق باشید 1. ص 85 جهنم و جنیان ه / 174 و 175 و 176 ) [6](النساء : 10) [7](الإسراء : 72) [8](بقره / 23 و 24 ) 6. ولي باز جاي اين سئوال است که چرا عملي محدود در دنيا، به صورت عذابي نامحدود تجسم مي­يابد؟ در جواب اين سئوال، چنانچه قبلا گفته شد هر عمل زشت، عذاب هميشگي بدنبال ندارد، وقتي انسان يک عمل ناروا را به صورت مداوم انجام دهد و انجام اين عمل براي او عادت گردد در اين صورت اثر بد آن در نفس و جان انسان رسوخ کرده و طبيعت ثانوي او مي­گردد و حقيقت جديدي را براي او شکل مي­دهد و باعث مي شود فطرت انسان مستور و مدفون بماند و به حکم قاعده معروف «ذاتي الشيء لايختلف و لا يتخلف»؛ «چيزي که ذاتي و حقيقت چيزي به شما آيد، هرگز دستخوش تغيير قرار نگرفته و تخلف پذير نيست.»اين حقيقت جديد آثار دائمي در پي داشته و در نتيجه مايه عقوبت و عذاب ابدي مي گردد.حکيم سبزواري به اين مطلب اشاره کرده و مي گويد:«تصير الكيفية الظلمانية جوهرية و العرضية السيئة ذاتية مثل مركب القوى فإن الفطرة الإنسانية ذاتية لا تزول و الفطرة الثانية أيضا ذاتية إذ صارت ملكة جوهرية إذ العادة طبيعة ثانوية»[1] «کيفيت ظلماني گناه، صورت جوهري مي­يابد و آلودگي عرضي آن ذاتي مي گردد؛ زيرا فطرت اوليه انسان، ذاتي او است و زوال پذير نيست و فطرت ثانوي نيز، هرگاه به صورت ملکه جوهري مبدل شود، جنبه ذاتي به خود مي گيرد زيرا عادت، طبيعت ثنوي انسان به شمار مي رود.» ●نتیجه: خداوند برای به کمال رسیدن انسان ، او را در دار تکلیف در زمانی محدود مکلف به تکالیفی می کند تا او با اختیار خود به سوی خدا حرکت کند خدا در این مسیر راه را برای او مشخص کرده و خوب و بد را به او تعلیم داده است و بارها به او هشدار می دهد که ورای این جهان جهانی است که با این اعمال آن سرا را می سازی. از طرفی اعمال انسان رابطه این همانی با ثواب و عقاب های آخرتی دارد یعنی هر عملی که انسان در این دنیا انجام دهد یک ظاهری دارد و یک باطنی که این دو جدای از هم نیستند. و خدا می داند که بشر با روحیه ای که دارد اگر مدتی بر یک طریق زندگی کرد تا ابد اگ R 9    cبهشت بزرگتر است یا جهنم ؟ ●سوال: وَسَارِعُواْ إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ ﴿133﴾ و براى نيل به آمرزشى از پروردگار خود و بهشتى كه پهنايش [به قدر] آسمانها و زمين است [و] براى پرهيزگاران آماده شده است بشتابيد133 ولی در مورد اندازه جهنم مطلبی ندیدم سوال اینه که اندازه جهنم چقدر است ؟ بهشت بزرگتر است یا جهنم ؟ ●پاسخ: با سلام در پاسخ به این سوال اگر توجه شود که بهشت و دوزخ کجا قرار دارند ر به او مهلت داده شود بر همان طریق خواهد بود.امام صادق این را در حدیثی بیان می فرماید: امام صادق عليه السّلام فرمود: اهل دوزخ از اين رو در دوزخ جاودان باشند كه نيّت داشتند اگر در دنيا جاودان باشند هميشه نافرمانى خدا كنند و اهل بهشت از اين رو در بهشت جاودان باشند كه نيت داشتند اگر در دنيا باقى بمانند هميشه اطاعت خدا كنند، پس اين دسته و آن دسته بسبب نيّت خويش جاودانى شدند، سپس قول خداى تعالى را تلاوت نمود: «بگو هر كس طبق شاکله ی خويش عمل مي كند » فرمود: يعنى طبق نيّت خويش. [1] . الحکمه المتعاليه في الاسفار العقليه الاربعه، همان، ج9، پاورقي ص347 والسلام *بهشت و جهنم گویند: درب جهنم را ببندید که ما چشم نداریم ایشان را ببینیم. ما همان آتش جهنم را می خواهیم و به همان راحت و آرام تریم. این مثل آن است که کسی برای اولین بار وقتی سیگاری می کشد بسیار سرفه می کند و اذیت می شود اما پس از کشیدن چند نخ سیگار به همان خو کرده و از دود آن لذّت می برد، به طوری که دیگر نمی تواند به راحتی آن را کنار بگذارد. ظاهر دنیا نیز عین باطن دنیا و باطن دنیا عین ظاهر دنیا است و لذا اوائل وقتی جهنّمیان، بهشتیان را می بینند می گویند ای کاش ما هم مثل شما بودیم اما وقتی مدتی از رنج و عذابشان گذشت دیگر همین ای کاش را هم نمی گویند و لذا می بینید در دنیا هم کسانی که برای اولین بار با بدی ها و زشتی ها مواجه و آن ها را مرتکب شدند به قبض و ناراحتی افتاده و می گویند ای کاش فلان عمل زشت را انجام نمی دادیم چنین افرادی اگر بواسطه ی همین پریشانی دست از آن کار زشت بردارند اصلاح می شوند اما اگر به قبض نفسانی خود توجهی نکرده و بارها و بارها آن کار را انجام دهند روزی می رسد که در انجام زشتی ها و پلیدیها آنچنان انسان قهّاری می شوند که حتی بدی کردن را برای خود افتخار می دانند و به دیگرانی که بدی نمی کنند می گویند شما چقدر بی عرضه هستید که بدی نمی کنید. البته اینجا سؤالی مطرح می شود و آن اینکه ممکن است بفرمایید چگونه می گویید عذاب جهنم برای جهنمی*ن گوارا می شود و جهنمیان بدان خو می کنند در حالیکه صریح آیه ی(وَ بَدَّلنَا جُلُودَهُم) دلالت دارد بر اینکه پوست جهنمیان دائماً عوض گردیده و با رویش پوست جدید عذاب و آتشی جدید برایشان ایجاد می شود به تعبیر دیگر تبدیل جلود به معنی تجدید و نو شدن عذاب است و این با فرمایش شما مبنی بر خو کردن جهنمیان به عذاب جهنم سازگاری ندارد! علاوه بر اینکه غیر از حرکت جوهری که در نشئه طبیعت جاری و ساری است تجدّد امثال نیز در بهشت و جهنم وجود دارد و بر اساس تجدّد امثال دم به دم صورت جدیدی تحقّق می یابد و لذا نمی توان تجدّد امثال را با ادعای خو نمودن جهنمیان با عذاب جهنم جمع نمود. در جو%يد، و حتى ((تولد ثانوى )) مى داند كرارا در روايات درباره بعضى از گنهكاران مى خوانيم كمن ولدته امه : ((او همانند كسى است كه از مادر متولد شده ))![3] در مورد سنجش اعمال نیز در اینجا دو نکته وجود دارد: ●نكته اول: اينكه معناى وزن اعمال در روز قيامت تطبيق اعمال است بر حق، به اين معنا كه هر شخصى پاداش نيكش به مقدار حقى است كه عمل او مشتمل بر آن است، در نتيجه اگر اعمال شخصى، به هيچ مقدارى از حق مشتمل نباشد از عملش جز هلاكت و عقاب بهره و ثمره عايدش نمى‏شود. ●نكته دوم: اينكه معلوم شد كه براى هر انسانى ميزان‏هاى متعددى است كه هر كدام از عمل‏ هايش با يكى از آنها سنجيده مى‏شودود دارد احساس گناهكارى بر اثر اعمال بد پيشين است ، مخصوصا زمانى كه اين گناهان سنگين باشد كه اين فكر دائما در نظر انسان مجسم مى شود كه اگر بخواهد مسير خود را به سوى پاكى و تقوا تغيير دهد، و به راه خدا باز گردد چگونه مى تواند از مسئوليت سنگين گذشته خود را برهاند، اين فكر مانند كابوسى وحشتناك بر روح او سايه مى افكند، و چه بسا او را از تغيير برنامه زندگى و گرايش به پاكى باز مى دارد به او مى گويد توبه كردن چه سود؟! در فرهنگ اسلامى كه از قرآن مجيد گرفته شده اين مشكل حل شده ، و توبه و انابه را هر گاه با شرائط همراه باشد وسيله قاطعى براى جدا شدن از گذشته ، و آغاز يك زندگى جدِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ[1] بگو : ای بندگان من که بر زيان خويش اسراف کرده ايد ، از رحمت خدا مايوس ، مشويد زيرا خدا همه گناهان را می آمرزد اوست آمرزنده و مهربان امير مؤمنان(ع) روایت شده که حضرت می فرمایند: ما في‏ القرآن‏ آية أوسع‏ من‏ يا عبادي الذين أسرفوا الآية[2] آرى به همين دليل آيه فوق گسترده ترين آيات قرآن است كه شمول آن هر گونه گناه را در بر مى گيرد، و نيز به همين دليل از اميدبخش ترين آيات قرآن مجيد محسوب مى شود.!! از مشكلات مهمى كه بر سر راه مسائل تربيتى وت.اینکه می فرمایید "نامردیه" سخن صحیحی نیست زیرا خداوند در حق هیچ کس ظلمی روا نمی دارد ولی گناه اثراتی دارد که هم در این دنیا و هم درآن دنیا گریبان انسان را می گیرد. جدای از این موارد خداوند راه بازگشت را جلوی پای انسان قرار داده است و انسان می تواند بعد از اشتباهی که کرد سعی کند خطای خود را جبران کند. انسان باید بعد از هر گناهی توبه کند و سعی در جبران اشتباه خود بکند و خداوند نیز توبه پذیر است.انسانی که دچار اشتباه می شود و معصیت خداوند را می کند نباید دچار یاس از رحمت خداوند شود.خداوند متعال در قرآن می فرماید: قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسوال: باسلام خدمت کارشناسان بزرگوار میخواستم بدونم که شیعه ای که اهل نماز است ، هر روز مسجد می رود و قرآن میخواند و مستحبات زیادی انجام میدهد ، برای 14 معصوم نماز هدیه می خواند ولی در کارهای روزانه ی خود مرتکب گناه می شود تکلیف او بعد از مرگ چیست؟ مثلا با اینکه همه ی این واجبات و مستحبات رو انجام میده ، تو زندگی روزمره کم و بیش دروغ میگه ، ممکن هست ناخواسته غیبت کند ، ممکنه هست تهمت بزنه و ..... آیا این فرد به بهشت می رود یا مثلا تو اون دنیا به اندازه ی گناه هایی که انجام دیده عذاب می بینه و سپس به بهشت میره؟ آخه خیلی نامردیه که فردی که ترازوی اعمال خوبش زیاد هست ولی در طرف دیگر ترازو گناه هم داره ، اول عذاب ببیند و سپس به بهشت برود ! این مسئله خیلی ذهن من رو مشغول کرده و خیلی میترسم!بعضی وقت ها تنم به لرزه در میاد ! آیا در آن دنیا ائمه ما را شفاعت می کنند و نگذارند که ما طبق اون گناه هایی که انجام دادیم ، عذاب ببینیم؟ ما انسان های عادی که نمیتونیم دقیقا مثل ائمه زندگی کنیم ! باتشکر ●پاسخ: با سلام خدمت شما بزرگوار و عرض ادب و احترام دوست عزیز از اینکه اینقدر به این مسائل اهمیت می دهید و نسبت به اعمال خود نگران هستید باید شکر خداوند را به جا بیاورید زیرا همین دغدغه شما خود یکی از بزرگترین نعمت هایی است که در اختیار شماسل عمران/ 170. 7. در این‎باره به تفسیر مجمع البیان، ج 1، ص 236؛ و المیزان، ج 1، ص 345 رجوع شود. 8. غافر/ 46ـ45. 9. المیزان، ج 17، ص 335 ـ كلمه «غدواً و عشیاً» در مورد عذاب برزخی ممكن است اشاره به پیوستگی عذاب باشد و نیز ممكن است ذكر آن به این خاطر باشد كه چون رابطه اهل برزخ به كلی با دنیا قطع نشده است، به گونه ‎ای به زمان صبح و شام نسبت دارند (علامه طباطبایی (ره)). 10. نوح/ 26. 11. بقره، 256 ؛ زمر، 44. 12. جن، 27. 13. فروع كافی، دارالكتب الاسلامیه، ج 1، ص 242. بنقل از عقاید استدلالی، علی ربانی گلپایگانی، سایت اندیشه قم با تغییرات. حقیقت عالم برزخ  ُمْ فِیهَا کَالِحُونَ (104) شعله های سوزان آتش به صورت هایشان نواخته می شود، و در دوزخ چهره ای عبوس دارند. مومن / 104 ------------- وَنَادَی أَصْحَابُ النَّارِ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفِیضُوا عَلَیْنَا مِنَ الْمَاءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللّهُ قَالُوا إِنَّ اللّهَ حَرَّمَهُمَا عَلَی الْکَافِرِینَ (50) و دوزخیان، بهشتیان را صدا می زنند که: « (محبت کنید و) مقداری آب، یا از آنچه خدا به شما روزی داده، به ما ببخشید.» آنها (در پاسخ) می گویند: « خداوند اینها را بر کافران حرام کرده است. » اعراف / 50 ------------ إِذِ الْأَغْلاَلُ فِی أَعْنَاقِهِمْ وَالسَّلاَسِلُ یُسْحَب#افند و به بهشتیان سلام میدهند پس چرا خودشان به بهشت نرفته اند؟ کسانی که امامان به آنها سلام میدهند چه کسانی هستند؟ ●پاسخ: با صلوات بر محمد وآل محمد با سلام وعرض ادب درباره اهل اعراف و اینکه چه کسانی بر آن قرار دارند میان مفسران عظیم الشأن گفتگوست و آن چه بر اساس جمع بندی ادله، شواهد و قرائن به دست می آید این است که دو گروه در اعراف هستند : بر بلندی آن قطعه که میان اهل بهشت و اهل جهنم است مردانی الهی مستقرند که افراد با نفوذ و صاحب قدرتند: مشرف بر اهل بهشت و اهل دوزخ بوده و همه را با خصوصیات و تفاصیل اعمالشان می شناسند، با اهل بهشت و اهل جهنم گفتگو می کنند بهشیان را تحنیت گفته و به آنان سلام می دهند و اهل دوزخ را سرزنش می کنند، از گروهی دیگر نیز که واماندگان از سعادت هستند کمک نموده تا سعادتمند شوند از آنان دستگیری نموده و آنان را امر به دخول به بهشت می نمایند. گروهی دیگر نیز در همین محدوده بین اهل بهشت و اهل جهنم بسر می برند که از آنها تعبیر به مستضعفان شده؛ یعنی کسانی که جهنمی نشده اند و از طرفی هم شرایط کافی برای ورود به بهشت را بدست نیاورده اند و منتظر دستور الهی هستند که با دستگیری و کمک آن مردان الهی به بهشت راه می یابند. منابع : تفسیر المیزان، ج 8 ذیل آیات 46 تا 49 سوره اعراف و تفسیر نمونه ج 6 ص 187 تا 191 اهل اعراف 44@b   ]روایات عبور از پل صراط ((روايت اول :)) سيد بن طاووس در كتاب ((اقبال )) روايت كرده كه در شب اول ماه رجب بعد از نماز مغرب ، بيست ركعت نماز كند به حمد و توحيد و بعد از هر دو ركعت سلام دهد تا محفوظ بماند خودش و اهل و مال و اولادش و از عذاب قبر در پناه باشد و از صراط بى حساب مانند برق بگذرد. ((روايت دوم :)) روايت شده كه هر كه شش روز از ماه رجب روزه بگيرد از ((آمنين )) باشد روز قيامت و بگذرد بر صراطu& و ميزان هر عملى همان مقدار حقى است كه عمل مشتمل بر آن است، چون روز قيامت روزى است كه كسى جز حق، سلطنت نداشته و ولايت در حق هم تنها و تنها در دست خداى تعالى است.[4] در يك فرض كلّي، انسانها يا در حدّ كمال از مائدة ايمان و عمل صالح بهره‌مند‌‌اند يا هيچ بهره‌اي از ايمان و عمل صالح ندارند.در اين ميان مراتبي است كه با اختلاف درجه شدّت و ضعف ايمان و عمل صالحشان، برخي مي‌توانند از مجاري رحمت الهي نظير شفاعت، عفو و... قبل از ورود به جهنّم استفاده كنند و نجات يابند، دستة ديگر به دليل ضعف ايمان به ناچار بايد وارد جهنّم شوند، امّا همان مقدار كم ايمان نيز مي‌تواند روزنة ا'يد نجاتشان از آتش باشد. بهشت مسكن پاكان است و آلوده‌دامنان را در آن راه ندهند. اگر آدمي‌زاده تا آن اندازه آلوده باشد كه حتّي مطهّراتي چون شفاعت نيز نتواند پاكش سازد، رحمت خداوند مجراي ديگري براي تطهير قرار داده است. هرچند كه اين راه بسيار دردناك است، آتش جهنّم، هم انجاز وعدة الهي است و هم مظهر عدالت حق و هم مطهّر گناهان مؤمنان. با اين نظر، جهنّم نيز مظهر رحمت حق است امّا براي مؤمنان. هر چند مظهر قهر و غضب خداوند است براي‌ آنانكه اميدي به نجاتشان نيست. [5] البته در برخی از احادیث به این مطلب اشاره شده است که شیعیان به جهنم نمی روند ولی ممکن است در برزخ عذاب شوندE. حديثي كه از امام صادق ـ عليه السلام ـ در اين باب وارد شده اين است كه راوي مي گويد به امام صادق ـ عليه السلام ـ گفتم: شنيدم كه مي گفتي همة شيعيان برغم آنچه در آنهاست (گناهاني كه دارند) در بهشت جاي دارند. فرمود: به تو راست گفتم. بخدا سوگند كه همة آنها در بهشت جاي دارند. گفتم: فدايت شوم گناهان، بسيارند و بزرگ! فرمود: اما در قيامت همگي شما با شفاعت پيامبر كه خواسته اش برآورده مي شود و يا جانشينش در بهشت خواهيد بود امّا بخداوند سوگند كه من در برزخ بر شما مي ترسم. گفتم برزخ چيست؟ فرمود: همان قبر است از هنگام مرگ تا روز قيامت[6] نتیجه آنکه اول قدم توبه می باشد و در صورت عدمت قرآن اشاره شده است انسان اعمال خود را به طور محسوس در قیامت می بیند.یوم تجد کل نفس ما عملت من خیر محضرا[4]روزیکه انسان هر آنچه از خوبی انجام داده حاضر شده می یابد. وبلکه بالاتر از این فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره ومن یعمل مثقال ذرة شرا یره،اگر ذره ای کار خوب ویا بد انجام داده باشد آنرا می بیند. این همان پاداش اخروی است که ثمره اعمال انسان است.البته خداوند متعال با فضل وکرمی که دارد جواب هر خوبی را ده برابر خواهد داد وجواب هر بدی را فقط به اندازه همان بدی پاسخ خواهد داد. من جاء بالحسنة فله عشر امثالها ومن جاء بالسیئة فلایجزی الا مثلها.[5 (منظور از پاداش اخروی چیستجواب: اولین مرجع دراین مباحث علم کلام است واز نظر متکلمان قیامت هم جسمانی است وهم روحانی وجسمی که در قیامت برانگیخته می شود همین جسم دنیوی است چون جسم انسان هشت سلول اصلی دارد که هیچ وقت از بین نمی روند ودر قیامت بدن با توجه به همان سلولها زنده می شود.[3]، داستان زنده شدن چهارپرنده قطعه قطعه شده توسط حضرت ابراهیم که در سوره بقره به آن اشاره شده است نیز موید همین مساله و زنده شدن همین جسم دنیایی است. در مورد فلاسفه نیزباید گفت خیلی ها از آنها به جسمانی بودن قیامت اذعان کرده اند که نمونه آن مرحوم صدرا در اسفار جلد 9می باشد. %بعضی فلاسفه معتقدند که بهشت عالم عقل است,اب این اشکال باید بگوییم خلود در آتش بنابر آنچه قرآن کریم در آیات گوناگونش بدان صراحت دارد امری مسلّم بوده و هیچ شکّی در آن نیست اما باید دانست که خلود در آتش غیر از خلود در عذاب است و بر خلاف دار دنیا که عذاب و آتشش یک حقیقت اند، در روز قیامت عذاب و آتش یک حقیقت نیستند. در عالم دنیا شما اگر کسی را در آتش بیفکنید او هم می سوزد و هم غذاب می بیند اما در روز قیامت اینچنین نیست چه بسا افرادی که در روز قیامت در آتش سوزانده شوند اما از این آتش عذاب نبینند بلکه ذاتاً خود آن را طلب می کنند و در پی آن می گردند، بلکه در معنایی عمیق تر و دقیق تر باید بگویی آنچه پیرامون حضرت ابراه!َذُوقُونَ فِیهَا بَرْداً وَلاَ شَرَابا (24) در آنجا نه چیز خنکی می چشند و نه نوشیدنی گوارایی، إِلَّا حَمِیماً وَغَسَّاقا (25) جز آبی سوزان و مایعی از چرک و خون. نباء / 21 – 25 --------------- هذَا فَلْیَذُوقُوهُ حَمِیمٌ وَغَسَّاقٌ (57) این نوشابه« حمیم » و « غساق » است (دو مایع سوزان و تیره رنگ) که باید از آنها بچشند! ص / 57 --------- لَهُم مِن جَهَنَّمَ مِهَادٌ وَمِن فَوْقِهِمْ غَوَاشٍ وَکَذلِکَ نَجْزِی الظَّالِمِینَ (41) برای آنها بستری از (آتش) دوزخ، و روی آنها پوشش هایی (از آن) است، و اینچنین ظالمان را جزا می دهیم. اعراف / 41 ------------ تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَه4م علیه السلام آمده که نمرودیان او را در خرمنی از آتش پرتاب نمودند و آتش برای حضرت گلستان شد از همین قبیل است که همیشه آتش با عذاب همراه نیست. البته در این موضع مباحث بسیار سنگین فلسفی و عرفانی و قرآنی مطرح می گردد که ما اکنون قصد بیان آن ها را نداریم اکنون فقط غرض آن است که بگوییم آنچه از معنای خلود در آتش در قرآن کریم آمده است به معنی خلود در عذاب نیست و لذا قرآن کریم عذاب را به «عذاب الیم» مقید نموده و فرموده برای گروهی عذاب الیم است، از این قید معلوم می شود که عذاب گاهی الیم و دردناک است و گاهی غیر الیم و دردناک. عذاب غیر الیم برای کسانی است که درد و آتشی که برای ه مرحله از حیات انسان هستند که انسان از یکی به دیگری انتقال پیدا می کند وبرزخ بالاتر از دنیا وقیامت بالاتر از آن دو است وبا انتقال به عالم بعدی تجرد وزیبایی عالم بیشتر می شود وهر سه به هم ربط دارند یعنی انسان در برزخ وقیامت براساس آنچه در دنیا کسب کرده است زندگی می کند وهر قدر خوبی او بیشتر باشد مقام ومنزلت بیشتری در عالم بعدی خواهد داشت واز نعمتهای بیشتری برخوردار خواهد بود.علامه طباطبایی دراوایل نهایة الحکمة بحث جواب به شبهه اعاده معدوم میفرمایند:انسان با مردن نابود نمی شود بلکه از نشئه ومرحله ای به مرحله دیگر منتقل می شود. &رابطه بین دنیا،برزخ وقیامت چیست+ُکْوَی بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هذَا مَا کَنَزْتُمْ لأَنْفُسِکُمْ فَذُوقُوا مَاکُنْتُمْ تَکْنِزُونَ (35) در آن روز که آن را در آتش جهنم، گرم و سوزان کرده، و با آن صورت ها و پهلوها و پشت هایشان را داغ می کنند، (و به آنها می گویند): این همان چیزی است که برای خود اندوختید (و گنجینه ساختید!) پس بچشید چیزی را که برای خود می اندوختید! توبه / 35 ---------- إِنَّ جَهَنَّمَ کَانَتْ مِرْصَادا (21) مسلما جهنم کمینگاهی است بزرگ، لِلطَّاغِینَ مَآبَا (22) و محل بازگشتی برای طغیانگران. لاَبِثِینَ فِیهَا أَحْقَابا (23) مدت های طولانی درآن می مانند. لَا .لْ مِن مَزِیدٍ (30) ... به جهنم می گوییم: « آیا پر شده ای؟! » و او می گوید: « آیا افزون بر این هم هست؟! » ق / 30 -------- ... وَیُسْقَی مِن مَّاءٍ صَدِیدٍ (16) ... و از آب بدبوی متعفنی نوشانده می شود. یَتَجَرَّعُهُ وَلاَ یَکَادُ یُسِیغُهُ وَیَأْتِیهِ الْمَوْتُ مِن کُلِّ مَکَانٍ وَمَا هُوَ بِمَیِّتٍ وَمِن وَرآئِهِ عَذَابٌ غَلِیظٌ (17) بزحمت جرعه جرعه آن را سر می کشد، و هرگز حاضر نیست به میل خود آن را بیاشامد، و مرگ از هر جا به سراغ او می آید، ولی با این همه نمی میرد، و به دنبال آن، عذاب شدیدی است! ابراهیم / 16 – 17 ------------------- یَوْمَ یُحْمَی عَلَیْهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَ2را بکند، کافر باشد، آدم کشی کند، مال مردم خوری کند و ..... آیا این عدالت هست که برای همیشه عذاب شود؟ یعنی عذاب بی پایان آیا ظلم نیست؟ ●پاسخ: انسان به حسب ظرفیت و قابلیتی که دارد نعمت می گیرد، و با گناه، این قابلیت ها از بین می رود تا جایی که اصلا خود انسان، دیگر نعمت خدا را طلب نمی کند. نقل شده است که در قیامت گاهی پیامبر اکرم (ص) وارد جهنم می شوند تا اگر کسیاز اهل جهنم قابلیت رفتن به بهشت را پیدا کرده است، او را مورد شفاعت خویش قراردهند و از جهنم خارج سازند. ولی بعضی از جهنمیان لجوج، هنگامی که نسیم رحمت پیامبرگرامی (ص) را درک می کنند، به سلول خود می روند و آنجا مخف;ت. این سؤال از قدیم الایام و حتی در بین پیروان سایر ادیان، مطرح بوده است. در برخی از روایات آمده است که مردی یهودی از امام علی (ع) پرسید: بهشت و جهنم در کجا واقع شده اند؟، فرمود: “بهشت در آسمان و دوزخ در زمین است. از آن جا که بحث بهشت و جهنم و صحبت از وسعت، مکان و کیفیات آن؛ مربوط به عالمی غیر از عالم ماده است، شناخت مسائل آن نیز از طریق اخبار غیبی، آیات و روایات است. دربارۀ اصل وجود بهشت و جهنم، آیات و روایات متعددی وجود دارد. دربارۀ مکان بهشت و جهنم آنچه برخی از علما از روایات استفاده کرده اند؛ این است که بهشت فوق آسمان های هفت گانه و جهنم در زمین هفتم قرار دارد. 3ی می شوند تا پیامبر خدا را نبینند. وقتی عناد و لجاجت بر کسی حاکم شود، چنین می شود که وساطت وشفاعت پیامبران الهی را نیز برای نجات خود نمی پذیرد. به این روایت نیز توجه کنید: "إِنَّمَا خُلِّدَ أَهْلُ النَّارِ فِي النَّارِ لِأَنَّ نِيَّاتِهِمْ كَانَتْ فِي الدُّنْيَا أَنْ لَوْ خُلِّدُوا فِيهَا أَنْ يَعْصُوا اللَّهَ أَبَداً وَ إِنَّمَا خُلِّدَ أَهْلُ الْجَنَّةِ فِي الْجَنَّةِ لِأَنَّ نِيَّاتِهِمْ كَانَتْ فِي الدُّنْيَا أَنْ لَوْ بَقُوا فِيهَا أَنْ يُطِيعُوا اللَّهَ أَبَداً فَبِالنِّيَّاتِ خُلِّدَ هَؤُلَاءِ وَ هَؤُلَاء" امام صادق علیه السلام می فرمایند: ب اين سبب [جمعى از] اهل دوزخ هميشه در آن مى مانند كه نيت آنها اين بوده كه اگر جاودانه در دنيا بمانند، گناه و معصيت خدا كنند؛ و به اين سبب اهل بهشت هميشه در آن مى مانند كه قصد آنها اين بوده كه اگر هميشه در اين جهان بمانند، فرمان خدا را اطاعت كنند؛ بنابر اين هر دو دسته به خاطر نيت و قصدشان، خلود يافتند.(9) بنابر این: وقتی انسان با گناه، ظرفیت و قابلیت خود را از بین ببرد به جایی می رسد که خودش دیگر نعمتی از خدا طلب نمی کند و اگر دنیا تا ابد هم ادامه داشته باشد، قصد نافرمانی دارد. دیگر برای چنین افرادی عذاب ابدی، ناعادلانه نیست. .آیا ابدی بودن جهنم،باعدالت منافات نداردIنهاست کهنه شده و اهل آتش بدان خو کرده اند و این نه بدان معنی است که آتش ایشان را نمی سوزاند و ایشان از آن سوزش به درد نمی آیند بلکه مراد این است که جهنمیان به همین درد وسوزش عادت کرده و آن را جزء جدانشدنی ذات خود می بینند. نکته ی دیگر آنکه آتش جهنم با آتش دنیا فرق دارد. سرشت آتش دنیا بر سوزانندگی است اما سرشت آتش قیامت اگر چه سوزاننده است اما چون آتش قیامت شعور و آگاهی دارد هرکسی را نمی سوزاند. در دنیا چه مؤمن و چه کافر اگر در میان آتش قرار بگیرند می سوزند اما در آخرت آتش جهنم برای مؤمنین سرد و خاموش می شود و از آنجا که طبق آیه ی شریفه ی (وَ إِن مِنکُم إِلّا وَارِدُها) 9ارد واینکه انسانهایی با عمل درست وبدون اعتقاد باشند استثنائات است واشخاصی هم که ادعای ایمان دارند وخود را مسلمان می دانند ولی عمل درستی ندارند در واقع به ضعف اعتقاد آنها بر می گردد، الان اگر وهابی ها کمربند انفجاری به خود بسته ودر عراق وپاکستان هر روز دهها انسان را به خاک وخون می کشند به خاطر اعتقاد باطلی است که دارند وغیر خود را گمراه می دانند، که اگر این اعتقاد از منبع درست اخذ شده باشد بر عکس بوده واثرات مثبت زیادی خواهد داشت مانند هشت سال دفاع مقدس ایران که جوانان ایران به خاطر باور بالایی که به خدا، ائمه وولایت فقیه داشتند اجازه ندادند که ذره ای از این خاک 5 باور داشتن اصول دین هست؟ صرف قبول نداشتن اصول دین به معنای خوب یا بد بودن نیست اما چرا خدا روی اصول دین تاکید دارد؟ آیا کردار ملاک بهتری نیست؟ ●پاسخ: بله صرف باور بدون عمل ارزشی ندارد واعتقادی ارزش دارد که همراه با عمل طبق آن باشد وامام علی علیه السلام در معنی ایمان گفته اند که ایمان باور با قلب واقرار با زبان وعمل با جوارح است. اما بر اساس توضیحی که در بالا دادم عملی که پشتوانه اعتقادی نداشته باشد نیز برد چندانی ندارد وایندو باید با هم باشند. اینکه چرا روی اصول دین تاکید دارد چون عمل وابستگی محکمی بر باور واعتقاد دارد وباور درست تاثیر مهمی در عمل درست د8 با سلام خدمت شما دوست گرامی روز قیامت روز آزمایش انسان نیست. امتحان انسان ها در دنیا صورت می گیرد و مسلم است که این انسان ها هستند که باید در دنیا راه صحیح را برگزینند تا به کمال برسند و در روز قیامت در محاسبه اعمال موفق باشند. این چنین نیست که خداوند در دنیا غایب باشد ولی تجلی و ظهور خداوند در قیامت بیش از دنیا است چنانچه خداوند را در سوره حمد با عنوان مالک یوم الدین می شناسیم کسی که مالک روز قیامت است. البته روشن است که خداوند مالک دنیا نیز می باشد ولی ممکن است در این جهان کسی در این مسئله تردید کند ولی در جهان دیگر که مرحله آزمایش تمام شده و بررسی پرونده ها آغاز می شود، مالکیت و حضور خداوند بیشتر تجلی پیدا می کند. این به معنای غیبت خداوند در دنیا نیست بلکه به معنای ظهور بیشتر خداوند در جهان دیگر است. این جهان، جهان امتحان انسان هاست، امتحان تنها در جایی معنا دارد که فرد دارای اختیار باشد. نباید خداوند با قدرت مطلق خود راه را بر اختیار انسان ها ببندد تا ظهور خود را نشان بدهد بلکه باید تنها به فرستادن پیامبران و نشانه های آفاقی و انفسی اکتفاء کند و حق انتخاب را به بشر بدهد. تا انسان ها بر اساس انتخاب خود، به کمال برسند. ولی در جهان دیگر چنین مسائلی مطرح نیست و زمینه ظهور بیشتر خداوند فراهم است. موفق باشید ظهور خداوند :به دست دشمن بیفتد ولی این موفقیتها با عمل صرف به دست نمی آید ومردم را در برابر متجاوزان بسیج نمی کند، وکسی که با عمق جان بفهمد فمن یعمل مثقال ذرّة خیراً یره ومن یعمل مثقال ذرة شراً یره( زلزال/7و8) ذره ذره اعمال او مورد محاسبه قرار گرفته وثمره آن را خواهد دید در اعمال خود دقت بیشتری می کند والا با یک لقلقه زبان دینداری درست نمی شود که امام حسین علیه السلام فرمود: الناس عبید الدنیا والدین لعق علی السنتهم یحوطونه ما درّت معایشهم واذا محصوا بالبلاء قلّ الدیانون) مردم بنده دنیا هستند ودین لقلقه ای در زبان آنهاست وتا زمانی که مزه دین در زبان آنهاست آنرا پذیرا هستند وزمانی که مورد آزمایش قرار گیرند دینداران کم می شوند. عمل بدون اعتقاد نظام مند وبا اصول ومتد همسانی نخواهد بود ودر عین حال اگر اعتقاد صحیح ودرست نباشد جامعه از طرف انسانهای ظالم وسود جو به گمراهی کشیده شده ومورد چپاول قرار خواهد گرفت ودیگر فرصتی برای اهل عمل نخواهد بود که کار خیر انجام دهند وآنچه در طول تاریخ ستمگران را نگران کرده ویکی بعد از دیگری از بین برده است اعتقاد بوده است نه عمل بدون اعتقاد فلذا جامعه بدون اعتقاد استوار وپایدار نمی ماند. سوای اینکه اعتقاد امری فطری وذاتی انسان است وچیزی نیست که ما از او جدا کنیم وکسی را نمی شود بدون اعتقاد یافت. اصول دین< اما آیا منظور از آسمان و زمین در این گونه روایات معنای ظاهری آن است ؟ در قرآن، آسمان به معانی مختلفی آمده است: الف. آسمان مادی قرآن کریم در بسیاری از موارد واژۀ سما (آسمان) را معنای مادی آن به کار برده است که مصادیق و معانی متعددی از آن اراده می شود از جمله: ۱٫ آسمان به معنای جهت بالا: «اصلها ثابت و فرعها فی السماء»؛ مانند درخت پربرکت و پاکیزه که ریشه آن در زمین ثابت و محکم است و شاخه‎ های آن به آسمان کشیده شده است. ۲٫ آسمان به معنای جوّ اطراف زمین: «و نزلنا من السماء ماءً مبارکاً»؛ و از آسمان آب مبارکی را فرو فرستادیم ۳٫ آسمان به معنای مکان سیارات و ستارگاDن: «بزرگوار آن خدایی که در آسمان برج‎ها مقرر داشته و در آن چراغ روشن خورشید و ماه تابان را روشن ساخت ب. آسمان به معنای معنوی: قرآن کریم در بسیاری از موارد واژۀ سما (آسمان) را به معنای معنوی آن به کار برده است که از آن نیز مصادیق و معانی متعددی اراده می شود از جمله: ۱٫ آسمان به معنای مقام قرب و مقام حضور که محل تدبیر امور عالم است: «اوست که امر عالم را از آسمان بسوی زمین تدبیر می‎کند ۲٫ آسمان به معنای موجود عالی و حقیقی روزی‎تان و آنچه به شما وعده داده می‎شود در آسمان قرار دارد در مورد مکان بهشت و جهنّم اختلاف نظر است: ۱ . در آسمان ها است، چون قرآن خبر از معرا>اهد داد. انسان در مسیر الی الله (مسیر بی نهایت) در حرکت است هر کس به نسبت معرفت ، اخلاص و تقوای خود از مراتب اخروی بهرمند می شود « هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ وَ اللَّهُ بَصيرٌ بِما يَعْمَلُون‏ » آنان داراى درجاتند نزد خدا و خدا بيناست به آنچه مى‏ كنند (8) این آیه شریفه درجات و جایگاه های متفاوت انسان ها در آخرت،که نتیجه عملکرد آنان در دنیا ست را بیان می کند. پی نوشت [1] توضیح مختصر در رابطه با قوه و فعل: یک دانه سیب مستعد درخت شدن است ، اگر دانه سیب را در خاک مناسب کاشته و آب داده شود این دانه به تدریج در یک حرکت تکاملی تبدیل به درخت خواهد شد ، دانه سیب بالفعل دان است و بالقوه درخت . اگر تمامی استعدادهای بالقوه دانه فعلیت پیدا کرده و این حرکت تکاملی ادامه پیدا کند ، دانه تبدیل به درخت خواهد شد. انسان با مردن تمامی استعدادهای بالقوه اش فعلیت می یابد و دیگر جایی برای تکامل به این معنی نیست ، اما تکامل در آخرت به معنی ظهور ملکات خود شخص بوده و چیز جدیدی نیست بلکه باطن و حقیقت اعمال وی است که در آخرت ظهور می کند. [2] معاد از دید امام خمینی، صفحه ی371 [3] عروج روح، محمد شجاعى ، ص 122، مؤسسه فرهنگى دانش و انديشه معاصر [4] كافى، ج 8، ص 143 [5] بحار الانوار، ج 7، ص 111 [6] بقره 162 [7] اسراء 84 [8] آل عمران آیه 163 آیا انسان ها در آخرت هم رتبه می شوند و براى او مجازات خوارکننده‏ اى است‏. وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فیها وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظیماً؛(6) هر کس، فرد با ایمانى را از روى عمد به قتل برساند، مجازاتِ او دوزخ است، در حالى که جاودانه در آن مى‏ ماند و خداوند بر او غضب مى‏ کند . او را از رحمتش دور مى‏ سازد و عذاب عظیمى براى او آماده ساخته است. أَ لَمْ یَعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ یُحادِدِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَأَنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِداً فیها ذلِکَ الْخِزْیُ الْعَظیم؛‏(7) آیا نمى‏ دانند هر کس با خدا و رسولش دشمن Oa=   Y((حكايت عبور از پل صراط :)) سيد اجل اكمل مؤ يد، علامه نحرير بهاء الدين سيد على بن سيد عبدالكريم نيلى نجفى كه جلالت شاءنش بسيار و مناقبش بى شمار است و تلميذ شيخ شهيد و فخر المحققين است در كتاب ((انوار المضيئة )) در ابواب فضايل حضرت اميرالمؤ منين (ع) به مناسبتى اين حكايت را از والدش نقل كرده كه در قريه نيله كه قريه خوشان باشد شخصى l y#y`A   Cصراط يا پل عبور يكى از جاهاى هولناك آخرت ((صراط)) است و آن جِسرى است كه بر روى جهنم مى كشند و تا كسى از آن نگذرد داخل بهشت نمى شود. در روايات وارد شده است كه از مو باريك تر و از شمشير برنده تر و از آتش ‍ گرم تر است ، و مؤ منان V1_   Wتحويل نامه هاى اعمال چنانچه حق تعالى در اوصاف قيامت فرموده : و اذا الصحف نشرت يعنى وقتى كه صحيفه ها منتشر و پهن مى شود؛ على بن ابراهيم (قمى ) گفته كه مراد صحيفه هاى اعمال مردم است . و نيز حق تعالى در سوره انشقاق مى فرمايد: فاءما من اوتى كتابه بيمينه فسو 5^3   /((حكايت دوم :)) شخصى بود به نام توبة بن صمه ، نقل شده كه او نفس خود را در بيشتر اوقات شب و روز حساب مى كرد پس روزى ايام عمر خود را حساب كرد و متوجه شد كه شصت سال از عمرش گذشته است متوجه شد كه بيست و يكهزار و پانصد روز مى شود، گفت : واى بر من ، آيا من ملاقات خواهم كرد مالك را به بيست و يكهزار و پانصد گناه ، اين را گفت و بيهوش افتاد و در همان بيهوشى وفات كرد. فقير گويد: روايت شده كه وقتى حضرت رسول صلى الله عليه و آله به زمين بى گياهى فرود آمد پس به اصحاب خود~ ]o   /((حكايت اول :)) از خط شيخ شهيد (عليه الرحمة ) نقل شده كه احمد بن ابى الحوارى گفت كه آرزو كردم ابو سليمان دارانى (27) را در خواب بينم تا آنكه بعد از يكسال او را در خواب ديدم به او گفتم اى معلم ! حق تعالى با تو چه كرد؟ گفت : اى احمد! وقتى از باب صغير آمدم ، ديدم شترى از درمنه (و آن گياهى است كه به عربى آنرا شيح مى گويند) پس من يك چوب از آن كندم ، نمى دانم كه با آن خلال كردم يا نه ، الحال مدت يكسال است كه من مبتلا به حساب آن هستم . مؤ لف گويد كه اس^ج پیامبر اسلام (ص) به آسمان ها مى دهد و مى فرماید: «عندها جنّة المأوى، بهشت جاویدان نزد سدرة المنتهى است، همان نقطه اى که برترین مکان آسمان است ۲ . بهشت و جهنّم مادى نیست تا نیازى به مکان داشته باشد. لذا با برپایى قیامت طومار زمین و کرات آسمانى در هم پیچیده مى شود، ولى بهشت و جهنّم موجود بوده و به حال خود باقى است. ۳ . بهشت و جهنّم در درون و باطن این جهان قرار دارد نتیجه: همان طور که بیان کردیم، چون این مسائل مربوط به عالمی غیر از عالم ماده است، و در آیات و روایات به _هر دلیل_ اشارۀ واضحی به آن نشده است، بنابراین؛ نمی توان نظر قاطعی دربارۀ آن داد. مکان بهشت و جهنم توبه نباید از عفو شفاعت خداوند غافل شد. [1] سوره : الزمر آیه : 53 [2] تفسير الصافي ؛ ج‏4 ؛ ص326 ، فيض كاشانى، محمد بن شاه مرتضى، مكتبه الصدر - تهران، چاپ: دوم، 1415 ق. [3] تفسیر نمونه ذیل آیه 53 سوره زمر،با دخل و تصرف،نویسنده:آیت الله مکارم شیرازی و جمعی از نویسندگان [4] ر.ک المیزان،علامه طباطبایی(ره)، ذیل آیه 8و9 سوره اعراف،با تلخیص [5]ر.ک: السيّد كمال الحيدري، التربيته الروحيه، قم، دارالصادقين، 1421 هـ ، ص197 ،به نقل از نرم افزار پاسخ [6] كليني، محمد بن يعقوب، فروع كافي، كتاب الجنائز، دارالكتب الاسلاميه، 1367 هـ ش، ج 3، ص 242، ح 3. تکلیف شیعه های که یکم گناه می کنند در قیامت چیست?دائمی است. عاقبت شیطان نیز جز این نخواهد بود. (4) گفتنی است به انسان هایی در قرآن وعده عذاب جاوید داده شده که با حق و خدا و بندگان خدا آگاهانه سر ستیز داشته و حاضر نبوده اند به حق گردن نهند. انسان هایی که فطرت انسانی خود را نابود ساخته و شیطان مجسم شده اند. آنان هیچ صلاحیت و شایستگی ای برای نجات از جهنم ندارند. به آیات زیر توجه کنید: وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ ناراً خالِداً فیها وَ لَهُ عَذابٌ مُهینٌ؛(5) آن کس که نافرمانى خدا و پیامبرش را کند و از مرزهاى او تجاوز نماید، او را در آتشى وارد مى‏ کند که جاودانه در آن خواهد ماندFکسانی که ایمان داشته یا مسلمان بوده‏ اند و در عین حال، دچار گناهانی شده باشند، پس از چشیدن کیفر و عذاب متناسب با گناهان، از جهنم نجات یافته و وارد بهشت می‏شوند. (3) برخی از گناهان مانند شرک و کفر حقیقی، جزای آن‏ها خلود و عذاب دائمی در دوزخ است. این افراد چون هیچ گونه نور و عمل خیری در وجود آن‏ها نیست و اگر تا ابد زنده بمانند، به حال کفر خویش باقی می‏مانند و چون وجودشان با کفر و ظلم آمیخته شده است، استحقاق عذاب دائمی و خلود در دوزخ را دارند. افزون بر این، رابطه تکوینی بین کردار و نیت انسان در دنیا و آخرت وجود دارد. رابطه تکوینی تا تجسم کفر و شرک در آخرت، خلود و عذاب Gاسخ : با سلام . وتقدیر از سوال شما که نگران زندگی فردا هستید . در ابتدا باید گفت : بر اساس سخن قرآن، خداوند در قیامت، شیطان و پیروان وی را به کیفر اعمال خویش خواهد رساند و به آن ها وعده جهنم و عذاب داده است؛ مثلاً فرموده: «جهنّم، میعادگاه همه آن‏ها است و (جهنم) هفت در دارد...». (1) و یا در جای دیگر فرمود: «به حق سوگند و حق می‏گویم که جهنم را از تو (شیطان) و پیروانت همگی پر خواهم کرد». (2) شیطان و بعضی از انسان‏ها و پیروان شیطان که با حالت کفر و شرک از دنیا رفته باشند، برای همیشه در جهنم و عذاب الهی خواهند بود که از این معنا، در آیات به لفظ "خلود" (خالدین) تعبیر شده است. اما Jعنی همه ی انسان ها باید از جهنّم عبور کنند که جهنم دالان بهشت است باید بگوییم که آتش جهنم مؤمنی را که از جهنم عبور می کنند، نمی سوزاند چه اینکه برای غیر مؤمنین نیز به اندازه ی مراتب اهل آتش در شرارت و ظلم و ستمی که روا داشته اند شدّت و ضعف داشته و همه را به یک اندازه نمی سوزاند. مثلاً جاهلِ محجوبِ غافل نسبت به کافرِ مشرکِ لجوجِ معاند در آتش جهنم بسیار کمتر می سوزد. این مثل آن است که شما چند نهال گوناگون درخت را در یک زمین که شرایط آب و خاک و هوایی اش یکسان است می کارید اما هر کدام از این نهال ها به گونه ای خاص از این امکانات استفاده کرده و هریک مطابق قابلیت خود به ثمر می نشیند. اما آتش دنیا اینچنین نیست چرا که آن به ظاهر فاقد شعور و آگاهی بوده و مؤمن و کافر را به یک اندازه می سوزاند بر خلاف آتش جهنم که چون از باطنِ خودِ افراد بر می خیزد مطابق با قابلیت افراد فاعلیت دارد ونه بیشتر از آن. و لذا مسئله ی جهنم و عذاب و خلود در آن ها بیرون از جان افراد مطرح نمی شود ما نمی خواهیم بگوییم که در روز قیامت چاله ای می کَنند و در آن آتشی عظیم می سازند و افراد را به داخل آن می اندازند اگر چه ظاهر آیات و روایات نیز یه همین مقدار دلالت دارد اما با توجه به روایات دیگری که از ائمه معصومین علیه السلام به ما رسیده، باید آن دسته از آیات را تفسیر نموده و K\e   )حسابرسى از جمله مواقف مهوله ، موقف حساب است . خداوند در اين باره مى فرمايد: اقترب للناس حسابهم و هم فى غفلة معرضون . وقت حساب مردم نزديك شد مردم از انديشه و تفكر در آن غفلت داشته و از آن رو گردانند. و قال تعالى فى سورة الطلاق : و كاءيّنْ من قرية عتت عن امر ربها و رسله فحاسبناها حسابا شديدا. و بسا از قريه يعنى اهل قريه كه از فرمان پروردگار خود و پيغمبران خدا سركشى كردند و براى ايشان حساب و عذابى سخت خواهد بود، پس كفر كارهاى خود را چشيدند. لازم است كه در اينجا به چند حديI 9XI   !ميزان يكى از مواقف هولناك قيامت ، موقف ميزان و سنجش اعمال است و خداوند در اين باره مى فرمايد: و الوزن يومئذ الحق فمن ثقلت موازينه فاولئك هم المفلحون . و من خفت موازينه فاولئك الذين خسروا انفسهم بما كانوا بآياتنا يظلمون (21) ((يعنى وزن و سنجيدن اعمال در روز قيامت حق است پس هر كس ترازوى حسنات و خوبيهاى او سنگين باشد از رستگاران و هر كس سبك باشد از زيانكاران خواهد بود و آنها به خاطر انكار آيات ما از ستمكارانند.)) و در سوره قارعه فرموده : القارعة ما القا @@ YM   kاخبارى درباره فضائل صلوات : 1- شيخ كلينى (رحمه الله عليه ) به سند معتبر روايت كرده كه حضرت امام محمد باقر (ع) يا امام صادق (ع) فرمودند: هيچ ميزانى سنگين تر از صلوات بر محمد و آل محمد - صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين - نيست . وقتى ميزان اعمال انسان سبك باشد در آن صلوات گذارند و سنگين مى شود. 2- از حضرت رسول (ص) مرويست كه فرمود: من روز قيامت نزد ميزانم ، پس هر كه گناهانش بسيار باشد كه @[w   حكاياتى درباره حسن خلق : 1- نقل است كه روزى مالك اشتر از بازار كوفه مى گذشت و بر تن او پيراهن و عمامه اى از خام بود. يكى از بازاريان كه او را نمى شناخت به نظر حقارت به او نگاه كرد و از روى استهزاء و استخاف گلوله گلى به طرفش پرتاب كرد. مالك از او بگذشت و چيزى به او نگفت . پس به آن مرد گ Z   رواياتى درباره حسن خلق قسمت اول : 1- از ((انس بن مالك )) منقول است كه گفت : وقتى در خدمت حضرت رسول صلى الله عليه و آله بودم بر تن شريف آن جناب بردى بود كه حاشيه و كنا* "aaeV   # اينك ما در اينجا چيزهائى كه سبب خلاصى از سختيهاى قيامت است ذكر oUw   !قيامت يكى از منازل هولناك آخرت ، قيامت است كه هولش عظيم ، بلكه از هر هول اعظم و فزعش فزع اكبر است و خداوند در وصف آن مى فرمايد: ثقلت فى السموات و الارض لا تاءتيكم الا بغتة سنگين و گران و عظيم است قيامت از حيث شدائد و هولهاى آن ، در آسمانها و زمين يعنى بر اهل آنها از ملائكه و جن و انس ، نيايد شما را مگر (o#Wq   Kبيرون آمدن از قبر يكى از مواقع هولناك قيامت سl Tq   3((حكايت پنجم:)) از ((اربعينيات )) عالم فاضل و عارف كامل ، قاضى سعيد قمى رحمه الله عليه نقل شده كه فرمود: از كسى كه ثقه و محل اعتماد است از استاد ما شيخ بهائى چنين رسيده كه روزى به زيارت شخصى از ارباب حال رفت كه در مقبره اى از مقابر اصفهان ماءوى گزيده بود. آن شخص عارف به شيخ گفت : من در اين قبرستان قبل از اين روز امر غريبى مشاهده كردم و آن امر اين است كه ديدم جماعتى جنازه اى را در اين قبرستان آوردند و در فلان جا دفن كردند و رفتند؛ پس چون ساعتى گذش }PC   /((حكايت اول :)) شيخ ما ثقة الاسلام نورى در دارالسلام نقل فرموده كه برايم نقل كرد عالم جليل و فقيه نبيل سيد حسن الحسينى الاصفهانى كه : چون پدرم وفات كرد من در نجف اشرف مقيم و مشغول تحصيل بودم و كارهاى آن مرحوم به دست بعضى از برادران من بود، و من به تفصيل ، علم به آن نداشتم ، و چون هفتم ماه از وفات آن بزرگوار گذشت والده ام به رحمت الهى پيوست . جنازه آن مرحوم را به نجف آوردند و دفن كردند. در يكى از روزها در خواب ديدم كه گويا در ا CQO   /((حكايت دوم :)) و نيز محدث متبحر، ثقة الاسلام نورى در دارالسلام از عالم فاضل ، حاج ملا ابوالحسن مازندرانى نقل كردهy 11LRa   /((حكايت سوم :)) و نيز در دارالسلام است كه شيخ اجل جناب حاج ملا على از والد ماجدش ‍ جناب حاج ميرزا خليل تهرانى (رحمه الله عليه ) نقل فرموده كه من در كربلاى معلى بودم و مادرم در طهران ؛ پس شبى در خواب ديدم كه مادرم به نزد من آمد و گفت اى پسر! پس از مرگ مرا با بينى شكسته به سوى تو آوردند پس من ترسان از خواب بيدار شدم و از اين خواب چندى نگذشت كه كاغذى از بعضى برادران رسيد كه نوشته بود: والده ات وفات كرد، جنازه اش را به نزد شما فرستاديم . چون جنازه كشها آمدند گفتند جنازه والeDSI   7((حكايت چهارم:)) و نيز آن بزرگوار از والد صالح خ^ 9I   K●عقبه دوم ، ضَغطَه و فشار قبر است و آن عقبه اى است بسيار دشوار كه تصورش دنيا را بر انسان تنگ مى كند. قال اميرالمؤ منين (ع): يا عباد الله ما بعد الموت لمن لا يغفر له اشد من الموت القبر فاحذروا ضيقه و ضنكه و ظلمته و غربته ؛ ان القبر يقول كل يوم انا بيت الوحشة انا بيت الدود، و القبر روضة من رياض الجنة او حفرة من حفر النار - الى ان قال - و ان معيشة الضنك التى حذر الله منها عدوه عذاب القبر؛J   ●چيزهايى كه باعث نجات از فشار قبر است : و اما  HK'   a●عقبه سوم سؤ ال منكر و نكير است در قبر از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: كسى كه سه چيز را انكار كند از شيعيان ما نيست . آن سه چيز عبارتند از: معراج ، سؤ ال در قبر و شفاعت . و روايت شده كه آن دو ملك به هيئت هولناك بيايند، صداى ايشان مثل رعد غرنده و چشمهايشان مثل برق خيره كننده باشد؛ سؤ ال كنند كه پروردگارت كيست ؟ و پيغمبرت كيست ; FF.L%   /((حكايت اول:)) علامه مجلسى (رحمه الله عليه ) در تحفه از ارشاد القلوب و فرحة الغرى نقل كرده كه مرد صالحى از اهل كوفه گفت : من در يك شب بارانى در مسجد كوفه بودم . ناگاه درى را كه جانب قبر مسلم (ع) است كوبيدند؛ چون در را گشودند جنازه اى را د WWH   !((حكايت )) شيخ ما ثقه الاسلام نورى (نَوَّرَ الله مرقده ) در دارالسلام از استاد خود مولانا الحاج ملا فتحعلى سلطان آبادى عطر الله مضجعه نقل كرده كه فرمود: عادت و طريقه من بر آن بود كه هر كس از دوستان اهل بيت عليهم السلام كه خبر فوتش را مى شنيدم در شب دفن او برايش دو ركعت نماز مى خواندم ، چه ميت را بشناسم يا نشناسم و هيچ كس بر اين كار من مطلع نبود تا آنكه روزى يكى از دوستان ، مرا در راهى ملاقات كرد و گفت : ديشب خواب ديدم فلان شخص را كه در اين ايام وفات كرده و از حال او و آنچه بعد از مرگ بر او گذشته پرسيدم گفت : من د jM   /((حكايت دوم :)) از استاد اكبر، محقق بهبهانى (رحمه الله عليه ) نقل است كه فرمود: در خواب حضرت امام حسين را ديدم گفتم اى سيد و مولاى من آيا از كسى كه در جوار شما دفن شده سئوال مى كنند؟ فرمود: كدام ملك است كه جراءت اين كار را داشته باشد؟ مؤ لف مى گويد: كه در امثال عرب است كه مى گويند احمى من مجير الجراد يعنى فلانى حمايت كردنش از كسى كه در پناه او است ، بيشتر است از پناه دهنده ملخها؛ و قصه آن چنان است كه مردى باديه نشين از قبيله طى كه نامش ((مدلج بن سويد)) بود روزى در خيمه خود نشسته بود Yديد جماعتى از طايفه ((طى )) آمدند و جوال و ظرفهائى با خود دارند پرسيد چه خبر است ؟ گفتند: ملخهاى بسيار در اطراف خيمه شما فرود آمده اند. آمده ايم آنها را بگيريم . ((مدلج )) كه اين را شنيد برخاست و سوار بر اسب خود شد. نيزه خود را بر دست گرفت و گفت : بخدا سوگند هر كس مزاحم اين ملخها شود من او را خواهم كشت . اءيكون الجراد فى جوارى ثم تريدون اخذه ؟ يعنى آيا اين ملخها در جوار و پناه من باشند و شما آنها را بگيريد؟ چنين چيزى نخواهد شد و پيوسته از آنها حمايت كرد تا آفتاب گرم شد و ملخها پريدند و رفتند. آن وقت گفت : ملخها از كنار خانه من رفتند ديگر هر كارى كه مى خواهيد بكنيد. حكايت دوم[واح مؤ منين هر جمعه به آسمان دنيا مقابل خانه ها و منزلهاى خود مى آيند و هر يك از ايشان به آواز حزين با گريه فرياد مى كند: اى اهل من و اى پدر من و مادر من و خويشان خود را صدا مى زنند كه با خيرات و يا قرص نانى يا جامه اى بر ما مهربانى كنيد كه خداوند شما را از جامه بهشت بپوشاند پس رسول خدا گريست و ما هم گريه كرديم سپس فرمود اينها برادران دينى شمايند كه زير خاك پوسيده شده اند كه همه آنها در ناز و نعمت بودند پس بر عذاب خود ندا مى كنند و مى گويند: واى بر ما؛ اگر به آنچه كه در دست ما بود انفاق مى كرديم در رضاى خداوند، به شما محتاج نبوديم پس با حسرت و پشيمانى بر مى گردند و فرياد مى\ كنند: صدقه مردگان را زود بفرستيد. و نيز در آن كتاب از آن حضرت مروى است كه فرمود: هر صدقه كه براى ميتى بدهى آنرا ملكى در طبقى از نور قرار مى دهد كه شعاع آن درخشان است و مى رسد به هفت آسمان پس بر لب قبر، مى ايستد و فرياد مى كند: السلام عليكم يا اهل القبور، اهل شما اين هديه را به سوى شما فرستادند. پس ميت مى گريد و آن را داخل در قبر خود مى كند و بدان خوابگاهش فراخ مى شود. پس فرمود: آگاه شويد هر كس با صدقه به مرده مهربانى كند براى او اجر و ثواب ((احد)) منظور شود. و حكايت شده كه امير خراسان را در خواب ديدند كه مى گفت : براى من آنچه را كه نزد سگان خود مى اندازيد برايم بفرستيد چون ]به آن محتاجم . علامه مجلسى (رحمه الله عليه ) در زادالمعاد فرمود: وارثان نبايد مردگان را فراموش كنند زيرا كه دست ايشان از اعمال خير كوتاه گرديده و به فرزندان و خويشان و برادران مؤ من اميدوارند و به احسان ايشان چشم به راهند خصوصا در دعا كردن در نماز شب و بعد از نمازهاى فريضه و در مشاهد مشرفه پدر و مادر را زياده از ديگران بايد دعا كرد و اعمال خير براى ايشان به عمل آورد. و در خبر است كه بسا فرزندى كه در حال حيات پدر و مادر عاق ايشان باشد و بعد از فوت ايشان نيكوكار گردد به سبب اعمال خيرى كه براى ايشان به عمل آورد و مورد عفو خداوند قرار خواهد گرفت . و در حديث صحيح منقولست 1كه حضرت صادق (ع) در هر شب از براى فرزند خود و در هر روز براى پدر و مادر خود دو ركعت نماز مى كردند و در ركعت اول ((انا انزلناه )) و در ركعت دوم ((انا اعطيناك )) مى خواندند. و به سند صحيح از حضرت صادق (ع) منقول است كه بسا باشد كه ميت در تنگى و شدتى بوده باشد و حق تعالى به او وسعت دهد و تنگى را از او بردارد، پس به او مى گويند كه اين خوشحالى كه به تو روى آورد به سبب نمازيست كه فلان برادر مؤ من براى تو خواند راوى پرسيد: دو ميت را در دو ركعت نماز شريك مى توانم كرد؟ فرمود: بلى . و فرمود كه ميت به خاطر دعا و استغفارى كه براى او مى كنند شاد مى شود چنانچه زنده به خاطر هديه اى كه براى او مى UDU    MD●سوال: اونایی که تو بهشت هستن میتونند درجه و مقام بگیرن و بعد از کلی سال هه بهشتی ها یکی بشن و با هم زندگی کننند؟ ●پاسخ: در مورد این سوال همانطور که میدانید، بهشت و جهنم، مکانی که انسان نتیجه اعمال خود را می بینید، اعمالی که در این دنیا با اختیار واراده و انتخاب خود انجام داده اند. البته این اعمال بر دو دسته است، برخی از اعمال هست که ثمره اش تنها تا زمانی است که شخص زنده است. اما برخی اعمال که به عنوان صدقه جاریه نامیده میشود، بعد از مرگ انسان نیز دارای اثر است. کسVpمل مى‏ باشد. صورت برزخى هر عمل خوب، صورت متناسب با آن و طبعاً يك صورت خوب است و صورت برزخى رابطه آن با انسان و با خصوصيات ديگر نيز صورت مناسبى است. بر عكس، صورت برزخى در عمل بد، صورت مناسب با آن و طبعاً صورت بدى است و صورت برزخى رابطه آن با انسان و خصوصيات ديگر او نيز صورت نامناسبى است. به عنوان مثال كسى كه علاوه بر بد خلقى، پستى هم دارد؛ صورت برزخى‏اش سگ خواهد بود و كسى كه بد خلقى‏اش توأم با نوعى زرنگى باشد، به صورت مار متمثّل خواهد شد و يا كسى كه بد خلقى‏ اش با شرافت همراه است، اين عمل زشت به صورت شير مجسّم خواهد گشت. شهوات نفسانى هم شاخه‏ ها و ابعاد متفاوتى دارَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»؛[2] کسانی كه فرشتگان (مرگ) روحشان را مى‏ گيرند در حالى كه پاك و پاكيزه‏ اند به آنها مى‏ گويند: سلام بر شما! وارد بهشت شويد به خاطر اعمالى كه انجام مى‏ داديد! سلام یعنی امنیت مطلقه، و این امنیت به هنگام اخذ جان حاصل می گردد، بنابراین کسی که جانش طیب است و آلوده به گناه نیست بعد از مرگ کوچکترین آسیبی به او نخواهد رسید. «إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون»؛[3]محقّ`منی در زندگانی خود اهل مراقبت از نفس خویش باشد، بی شک سرانجامی که در انتظار اوست جز نعیم و نعمت جاودان و رضوان خدا چیز دیگری نخواهد بود. با نگاهی به زندگی بندگان صالح خدا بیشترین چیزی که خود نمایی می کند بندگی خداست و در کنار آن عشق و محبت به اهل بیت علیهم السلام . قرآن کریم در وصف جاندادن انسانهای مؤمنی که ایمان خویش را به ظلم نیامیختند می فرماید: «الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إِيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُون»؛[1]آنها كه ايمان آوردند، و ايمان خود را با ظلم نيالودند، ايمنى از آن آنهاست و آنها هدايت‏ يافتگانند. «الa ایستگاه های مختلف نشویم و کل 50,000 سال آخرت از ما حساب کشی نکنند. به طور کل میخواستم بدونم که چطور مرگ و پس از مرگ خودمون رو شیرین کنیم؟ برای مثال روایتی از مفاتیح شنیدم که اگر سه روز در رجب روزه بگیرید مرگ راحتی خواهید داشت. از طرفی از امام صادق(ع) شنیدم که مرگ مثل بوییدن گل هستش و از جای دیگه حدیثی شنیدم که مثل بیرون کشیدن یک گلوله خار از گلو هستش. لطفا راهنمایی فرمایید.پیشاپیش از رسیدگی شما متشکرم. کارشناس بحث : صدرا ●پاسخ: با سلام و عرض ادب پاسخ سوالات شما در یک جمله است و آن بندگی خدا که در سایه انجام واجبات و ترک محرمات صورت می پذیرد، که اگر انسان مHمت به اهل بهشت خلق شده اند. سپس علامه با اشاره به فرمايش رسول خدا(صل الله عليه و آله)كه مي فرمايند: علم آن را به خدا واگذار كنيد و در مورد آن چيزي نگوييد، مي فرمايد: و در اين باب ،اين بهترين امر است و همين سخن ما را كفايت مي كند كه خداوند به آن ها ظلم و جور نمي كند و بدون دليل آن ها را داخل آتش نمي كند.[2] مسئله چگونگي وضعيت كودكان بعد از مرگ يكي از مسائل پيچيده است كه در برخي از روايات نيز معصومين(عليهم السلام) درپاسخ سوال در مورد كودكان ،سائل را از چنين پرسشي نهي كرده اند.: در روايتي آمده: (سئل رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ عن الولدان و الاطفال فقال: اللَّهُ‏ cقبيح صادر نمي شود. علامه سپس در ادامه بعد از ذكر برخي از دلايل قائلين به جواز مي فرمايد: در برخي از كتب علماي ما در تفسير قول خداوند:" يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ‏: پسرانی همواره جوان گردشان می چرخند [1] مشاهده كردم روايت شده از اميرالمومنين عليه السلام كه حضرت مي فرمايند:منظور از ولدان ،اولاد اهل دنياست كه حسناتي نداشتند كه به خاطر آن ثواب داده شوند و گناهي نداشتند كه بر آن عقوبت شوند و در نتيجه در اين جايگاه قرار گرفتند و از رسول خدا(صل الله عليه و آله) از اطفال مشركين سوال شد و حضرت فرمود: به صورت كودكان ،اهل بهشت را خدمت مي كنند ،آن ها براي خدdاند....و متكلمان ما بر اين عقيده اند كه اطفال كفار داخل آتش نمي شوند و يا داخل بهشت مي شوند يا در اعراف ساكن مي شوند و بيشتر محدثين ما طبق آنچه كه اخبار صحيحه دلالت بر تكليف آن ها در قيامت به داخل شدن در آتشي كه بر افروخته شده مي كند ،عقيده دارند. محقق طوسي قدس سره در تجريد مي فرمايد:عذاب غير مكلف قبيح است ...و علامه حلي(نور الله ضريحه) در شرح اين سخن مي فرمايد:بعضي از حشويه بر اين عقيده اند كه خداوند اطفال مشركين را عذاب مي كند و اشاعره آن را جايز مي دانند و عدليه آن را منع مي كنند و دليل بر آن(منع) اين است كه اين فعل(عذاب كودكان مشركين) قبيح است و در نتيجه از خداوند بزرگ eهب أكثر المحدثين منا إلى ما دلت عليه الأخبار الصحيحة من تكليفهم في القيامة بدخول النار المؤججة لهم، قال المحقق الطوسي قدس سره في التجريد: و تعذيب غير المكلف قبيح و كلام نوح عليه السلام مجاز، و الخدمة ليست عقوبة له، و التبعية في بعض الأحكام جائزة. و قال العلامة الحلي نور الله ضريحه في شرحه: ذهب بعض الحشوية إلى أن الله تعالى يعذب أطفال المشركين، و يلزم الأشاعرة تجويزه و العدلية كافة على منعه، و الدليل عليه أنه قبيح عقلا فلا يصدر منه تعالى. و شكي نيست كه اطفال مومنين در بهشت به پدرانشان ملحق مي شوند و اما در مورد اولاد كفار علماي ما و مخالفون(اهل سنت) اختلاف كرده NN    1انواع مرگ انواع مرگ از ديدگاه فرادرماني سه نوع مرگ وجود دارد كه عبارت است از: 1. مرگ نامحسوس 2. مرگ فيزيكي 3. مرگ قطعي - مرگ نامحسوس زماني اتفاق مي‌افتد كه هاله‌ي انرژي منفي افسردگي همه‌ي وجود انسان را فرا مي‌گيرد(ش-25). در آن صورت همه‌ي ارتباط معرفتي انسان قطع شده و او ضمن اين‌كه معني همه‌چيز را مي‌فهمد، اما هيچ انگيزشيدر او ايجاد نشده، فرد مانند يك مرده‌ي متحرك شده و دچار مرگ نامحسوس مي‌شود. - مرگ فيزيكي زماني رخ مي‌دهد كه ايست قلبي اتفاق مي‌افتد. دراين‌صورتاز نظر پزشكي فرد، مرده محسوب و براي او جواز S j]<g    طلب مرگ با اختیار یا در انتظار مرگ؟ ●سوال: سوالی که من دارم چرا انسان هیچ وقت نمی تواند با استفاده از&am    Kبرزخ چه عالمی است؟ ●سوال: مگر عالم خیال نسبت به عالم حس ، درون محسوب نمی شود؟ منظور از اینکه عالم برزخ همانند دنیا بیرون از ما وجود H)H|Pu    }Pدر برزخ هم باید خونه درست کنیم؟ ●سوال: یکی از فامیلامون خواب پدرش و دید که توی صحرایی یا بیابونی نشسته و از گرمای زیاد نای صحبت کردن نداره! بچش ازش میپرسه چرا اینطوری شدی چرا حرف نمیزنی و اینا که پدر مرحومش میگه هوا OS    COزندگی پس از مرگ ●سوال: آیا بعد از مرگ و پایان زندگی ، امکان دیدن و زیر نظر داشتن دنیا و اتفاقاتی که در دنیا روی خواهد داد ، هنوز هم وجود خواهد داشت؟ اگر بله ، به چه LN1    aNدیدن اشخاص به شکل حیوان ●سوال: دیدن اشخاص به شکل حیوان ( در خواب انسان های عادی) آیا همان چشم برزخی برای  <   _<دلایل عقلى بطلان تناسخ همان گونه که در تعریف تناسخ گفتیم، روح مرده اى به بدن انسان یا موجود دیگرى منتقل مى شود و این انتقال دایمى و ابدى است و از آن به تولد بعد از تولد تعبیر مى کنند.[ عقیده به تناسخ برخلاف قانون تکامل و منطق عقل بوده لازمه ى آن انکار معاد است. حکماى الهى در ابطال تناسخ فرموده اند:1. وقتى بدن مستعد حدوث نفس (روح) شد، از مبدأ أعلى به او افاضه مى شود; چون جود خدا تام و فیض او عام است و شرط صلاحیت قبول افاضه از ج[;c   M;معناو اقسام تناسخ معناى «تناسخ ارواح» این است  NS    Aشناختی از برزخ سلام علیکم انسان‌ که‌ از این‌ دنیا میرود، به‌ عالم‌ دیگری‌ به‌ نام‌ برزخ‌ وارد میشود و در آنجا هست‌ تا وقتیکه‌ در صور دمیده‌ شود و مردم‌ از قبرها بیرون‌ آیند، در آن‌ وقت‌ به‌ عالم‌ قیامت‌ وارد میشوند. برزخ‌ به‌ معنای‌ فاصله‌ است‌، فاصله‌ بین‌ دو خشکی‌ یا دو آب‌ یا دو چیز دیگر را برزخ‌ گویند و چون‌ عالمی‌ که‌ انسان‌ پس‌ از مردن‌ در آنجا بسر میبرد، فاصله‌ایست‌ علیه السلام در جلد8اصول کافی ص91که در بیان فرق بین خواب صادق وکاذب می باشد آمده است:خواب صادق بعد از گذشت دو سوم شب وهنگامی که قبل از سحر فرشتگان به سوی زمین می آیند دیده می شود برعکس خواب کاذب که نوعا در اول شب دیده می شود.خوابی که قبل از سحر دیده شود خواب صادق است مگر اینکه شخص جنب باشد ویا وضو نداشته باشد ویا اینکه هنگام خواب خدا را یاد نکرده باشد. آنچه از این حدیث به دست می آید اگر کسی با وضو بخوابد وهنگام خوابیدن خدا را یاد کند وخوابش هنگامه سحر که دارای فضیلت خاصی است اتفاق بیفتد خواب صادق است. Rخواب دیدن بستگانlف نیست تویی،سوگند وقتی سوگند است که به نام تو باشد،هر چیزی از تو آغاز شده وبه تو برمی گردد،هر حادثه ای که پیش می آیدپناهگاه ومحل نجات آن تویی،وهر چه برگردد هیج پناهگاه وراه نجاتی از تو ندارد مگر آنکه به سوی تو رود،پس تورا به یکتایی ات می خوانم وبه بسم الله الرحمن الرحیم تو را می خوانم وبه حق حبیب تو که محمد است و آقای پیامبران است تورا می خوانم که برمحمد وخاندانش درود فرستی وامشب فلان میت را با حالتی که دارد به من نشان دهی.(الآداب الدینیه للخزانةالمعینیة،ص322) این دعا برای دیدن شخص مورد نظر درخواب است،واینکه از کجا بدانیم خواب صادق است یا نه در حدیثی از امام صادقmن که فوت کردن رو در خواب ببینیم، مثلا من خیلی دوست دارم خواب پدرم رو ببینم، ●پاسخ: در کتاب الآداب الدینیه از مرحوم فضل بن حسن طبرسی در فصل دوازدهم کتاب آمده است هر گاه خواستی چیزی را در خواب ببینی این دعا را بخوان:اللهم انت الحی الذی لایوصف،والایمان یعرف منه منک،بدت الاشیاءوتعود الیک،فما اقبل منها کنت ملجأه ومنجاه،وما ادبرمنها لم یکن له ملجأ،ولامنجا منک الا الیک فأسئلک بلا اله الا انت وأسئلک ببسم الله الرحمن الرحیم وبحق حبیبک محمدصلی الله علیه وآله سیدالنبیین أن تصلی علی محمد آل محمدوأن ترینی میتی فی الحال التی هی فیها،خداوندا تنها زنده ای که قابل توص vzH}    ●سوال: درباره عالم دز نظر ائمه اطهار چیست؟ یعنی حدیثی ازین بزگواران نقل شده؟ ●پاسخ: در تفسیر نمونه، ج7،ص21 در این رابطه می خوانیم: از نظر مضمون و دلالت، مفاهيم روایات با همTE    Yآیا عالم ذر وجود دارد ●پاسخ: باسلام وآرزوی موفقیت برای شما در باره مسله مورد پرسش باید گفت :دین پژوهان در این باره از جنبه هایve    ●سوال: در مورد شب اول قبر نماز و دعا هایی داریم شب اول قبر از چه موقعی شروع میشه؟ ●پاسخ: مقصود از قبر در بسیارى از روایات عالم برزخ است که بعد از خروج روح از دنیا به آن عالم وارد می گردد . امام سجاد ع. عادت‏ها نيز داراى شعبات مختلفى است. هر يك از اين اعمال، اوصاف، اخلاق و عقايد - چه خوب و چه بد - با شكل و صورت متناسب خود در عالم برزخ تجسّم خواهد يافت. اين مسأله در عوالم بالاتر از برزخ نيز وجود دارد؛ يعنى، در عالم تجرد و عالم اسما، هر عملى، صفتى ، خلقى و عقيده‏اى متناسب با خود و متناسب با احكام و قوانين آن نظام‏ها تجسّم خواهد يافت و به تعدّد عمل‏ها، عقيده‏ ها، صفت‏ها و خلق‏ها، صورت‏هاى گوناگونى با كنار رفتن حجاب‏ها و پرده‏ ها براى ما عيان خواهد شد. دوم. آنجا كه من و شما با يك صفت، خُلق، عمل و عادت خوب روبه‏ رو مى‏ شويم، در حقيقت به سوى يك واقعيت - كه در باط !=U   g=بطلان تناسخ از منظر قرآن فَقُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئِين‏ در اين جا به مناسبت بحث تايپيك مطالبي را بر گرفته از تفاسير مختلف مي آورم آيه شريفه خطاب بطائفة يهود است كه شما ميدانيد كه جماعتى از قوم بنى اسرائيل در شهر ايله از دستورى كه راجع بروز شنبه داشتند تعدى نمودند، مفسرين از روايات چنين استفاده نموده‏اند كه بنى- اسرائيل مأمور بودند كه در روز شنبه صيد ماهى نكنند و مدتى اين حكم بين آنها جريان داشت ماهيان بغريزه خدا داN VMVP?w   !?تناسخ ببینید هر دانشی یک سری قواعد کلّی دارد که بنای اون علم روی این قواعد کلّی ساخته می شه، هستی شناسی و جهان شناسی و انس>U   a>اعتراض منطقى و بحث عقلى بطلان تناسخ از مثبتات اوليه بشمار ميرود و بادله محكم قوى ثابت گرديده كه موجودى كه داراى قوه و استعداد كمال است، وقتى از قوه بفعل آمد و از نقص بكمال رسيد ممكن نيست ثانيا عود نمايد بحالت اوليه خود يعنى سير قهقرايى  &&K@U   ;@ عدالت خداوند حدّ وسط اين استدلال، عدالت خداى تعالى است. شكل قياسى اين استدلال كه معاد مكلّفين و عاملين را اثبات مى‌كند، به صورت زير است: مقدّمه 1: خداى تعالى عادل است؛ مقدّمه 2: فرد عادل ظالم و مظلوم را مساوى قرار نداده، ظالم را بر مظلوم مقدّم ننموده، و حق مظلوم را از ظالم مي‌گيرد1؛ نـتـيجه: خداى تعالى ظالم و مظلوم را مساوى قرار نداده، ظالم را بر مظلوم مقدّم ننموده، و حق مظلوم را از ظالم 4A7   )A انسان همانند ديگر انواع مخلوقات كمالى دارد تقرير ديگر علاّمه طباطبايى (ره) بر اساس آيه «اَم نجعل الّذين آمنوا و عملوا الصّالحات كالمفسدين فى الارض...3» انسان همانند ديگر انواع مخلوقات كمالى دارد و كمال او، خارج‌شدن از قوّه به فعل در علم و عمل است، به اين كه اعتقادات حق داشته باشد و كارهاى صالح را انجام دهد؛ K FF+A    s+تصفیه حساب حق الناس در قیامت از احادیث و آیات قرآن کریم به دست می آید که اگر انسان پیش از مردن نتواند از عهده حق الناس برآید و در همان حال بمیرد، در آن جهان سخت گرفتار خواهد شد. بعد از شرک، گناهی بدتر از ظلم در حق مردم نیست؛ زیرا ممکن است خداوند از حق خودش(حق الله) یعنی گناهانی که تنها تخلّف و معصیت الهی باشند، گذشت کند؛ ولی حق الناس که در دنیا ضایع شده است قابل بخشش نیست.  '}    1'پاسخ سوال شیشم ،توشه برای مواقف آخرت چی ببریم $zآزمایشات وجود داشته باشد، باز هم همان اعمال قبلی را انجام میدهند.مثل قاچاقچی مواد مخدری که چندین بار سابقه دستگیری داشته و تا پای چوبه دار هم رفته و به علت بخشیده شده و دوباره به او فرصت داده اند. این شخص چون مزه پول راحت و بی دردسر و زیاد زیر زبانش رفته، تقریبا محال است که دیگر سراغ ان کار نرود. به همین جهت در محاکم دنیایی نیز بخشش تنها در مورد برخی جرائم و ان هم در مورد برخی افراد است. کسانی که مدام یک جرمی را مرتکب میشوند، روحیه شان تغییر میکند و خطا کردن برایشان عادت و ملکه میشود. همین مطلب به صورت واضح تری در ایه شریفه 28 سوره انعام بیان شده که خداوند متعال در توwنان مطلع است به انان پاسخ منفی میدهد و میفرماید این درخواست تنها کلماتی است که اینها بر زبان جاری میکنند. دقت در این آیه شریفه، پاسخ بسیاری از دوستان است. انان میگویند «لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فيما تَرَكْتُ كَلاَّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُون»(مومنون، 100) و لعل همانطور که حتما میدانید ادات تمنی و نشانه آرزو داشتن است، نه تصمیم قطعی. حتی انان نیز به خودشان اطمینان ندارند. میگویند برگردان، شاید که عمل صالحی انجام دهیم. آنان به این دنیا هم که برگردند، اگر قرار باشد دوباره اختیار داشته باشند و امتحانات و .E.L.    u.مرجع تقليد و گناهِ كار هاي ما ●سوال: با سلام آيا در روز قيامت ، در قبال كارهايي كه بر اساس گفته ي مرجع تقليد انجام داديم و در آن روز متوجه حرام بودن آنها شديم ، از ما بازخواست ميش֩-u    9-یک سوال عجیب!!! ●سوال: من یه سوال در مورد آیه 58 سوره اسراء داشتم که با کمال تعجب جواب ',U    o,در روز قیامت آیا فرشتگان هنگامی که در صور دمیده می شود می میرند؟ ●سوال: در روز قیامت آیا فرشتگان هم هنگامی که در صور دمیده می شود می میرند؟ اگر می میرند چرا؟ ●پاسخ: با سلام در قرآن کریم میخوانیم: وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فیف این افراد میفرماید این افراد هیچگاه دست از این کارهایشان بر نمیدارند. سخنى كه هرگز از اعماق دلش با اراده و آزادى بر نخواسته است، اين همان سخنى است كه هر بدكارى به موقع گرفتار شدن در چنگال مجازات و هر قاتلى به هنگام ديدن چوبه دار مى‏گويد و هر وقت امواج بلا فرو بنشيند باز همان برنامه سابق خود را ادامه مى‏ دهد. اين شبيه چيزى است كه در آيه 28 سوره انعام مى‏خوانيم" وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ" و آنها اگر به حيات دنيا باز گردند باز به همان برنامه‏ ها و روش خود ادامه مى‏ دهند.(تفسیر نمونه، ج 14 ص 311) اگه با چشم اون دنیا رو ببینی سر از سجده بر نمیداری| صورتی آفریده که با همین کلمات و همین تلنگرها و وعده و وعیدها، بتواند راه درست و باطل را بشناسد و جلو برود. شیطان نیز دقیقا همین کار را میکند، او نیز به انسان وعده و وعید میدهد و انگیزه او را تقویت میکند. مگر شیطان نتیجه کار را به انسان نشان میدهد که گناهکاران به دنبال او میروند. اگر صرفا دیدن کسانی که مثلا با دزدی به جایی رسیده اند یا با انجام کار خلاف بهره و لذتی کوتاه مدت دیده اند، برای حل این مشکل کافی باشد، در محل بحث ما نیز همین مقدار وجود دارد. هر کسی در همین دنیا خودش میبینید که خوب بودن چه فوایدی برایش دارد. از آرامش درونی گرفته تا احترام و مقبولیت میان مردم و اجتماع. آیا همین مقدار برای شخص کافی نیست که کار خوب را ترک نکند. بعلاوه برفرض اگر کسی باشد که هیچ دلیل عقلی و نقلی بر اثبات مسائل دینی را قبول نداشته باشد، ایا این شخص عاقل هست یا نه. کسی که عاقل است، در هر کاری سبک سنگین میکند و اگر ضرری در ان کار باشد که از نفعش بیشتر باشد، انرا ترک میکند و به ان مبادرت نمی ورزد. یا حتی اگر درصد احتمال وقوع ان خطر و ضرر کم باشد ولی میزان خسارت ان ضرر - برفرض اینکه محقق شود- خیلی زیاد باشد قطعا انرا انجام نمیدهد. حال سوال این است، کسی که عاقل است، حداقل احتمال نیز نمیدهد که هرچه در مورد خدا وقیامت و عذاب و پاداش گفته شده درست باشد ~رسیدن به نعمت های دنیا هیچگاه به آرامش و کمال نمی رسد، دائم نگرانی زوال نعمت همراه اوست و همیشه به دنبال گمشده حقیقی اش در بین نعمت های عالم می گردد. انسان در قیامت و در بهشت و در همۀ نعمت های اخروی اعم از جسمانی و روحانی به آن آرامش و کمالی که فطرتاً به دنبال آن بوده دست پیدا می کند. از جمله ویژگی های برتری نعمت های بهشتی بر نعمت های دنیا احساس امنیت خاطر و دوام نعمت است صالحان در بهشت، هیچگاه نگران زوال نعمت نیستند، بیم و ترس قطع و پایان یافتن نعمت را ندارند و همین احساس امنیت در برابر احتمال زوال و فنا، لطف و شیرینی خاصی به نعمت ها می بخشد. آیات متعددی در قرآن کرم این حقیقت را یادآور می شود و به انسان ها بشارت می دهد که بدانید و آگاه باشید که این الطاف بیکران الهی، و نعمات بهشتی، جاودانگی و همیشگی است، شاد باشید و شاد زندگی کنید و از آن بهره ببرید. در آیه 35 سورۀ رعد می فرماید: "اکلها دائمٌ و ظلها؛ میوه های آن همیشگی و سایه هایش جاودانی است." در آیات بسیاری نیز به خلد و جاودانگی بهشتیان و جهنمیان اشاره شده است که همۀ اینها گویای جاودانگی و دائمی بودن حضور بهشتیان در سایۀ رحمت الهی خواهد بود. موفق باشید... - برای مطالعۀ بیشتر به کتاب دیدار یار اثر محقق مدقق، آیة الله مکارم شیرازی مراجعه کنید ما در بهشت چند سال زندگی می کنیمیق آن بسنده می کنیم: الف) نعمت های جسمانی و مادی: باغ های متنوع، پرمیوه و گوناگون بهشتی 2. لطیف ترین و زیباترین سایه های آرامش بخش بهشتی 3. قصرها، منزلگاه ها و عمارات مجلل بهشتی 4. فرش ها و تخت های زیبا، نفیس و دل انگیز 5. غذاها و میوه های رنگارنگ و دلچسب که سیری ناپذیرند 6. شراب های مختلف و متنوع طهور بهشتی جاری در نهرها 7. ظروف و جام های رنگین 8. لباس ها و زینت های جذاب 9. همسران پاک، طاهر و مروارید وار بهشتی 10. خادمان و ساقیان و پذیرائی کنندگان انبساط آور و نعمت هائی که در تصور نمی گنجد ... ب) نعمت های روحانی و معنوی: بدون شک، نعمت های روحانی و معنوی بهشت، به مراتب از نختلف، دنیا محل کاشت و داشت است و آخرت، روز حساب و کتاب و محل برداشت، نه میدان کار و تلاش و انجام عمل صالح. بر اساس اندیشه های قرآنی معاد هم جسمانی است و هم روحانی، چون جسم و روح، دو همزاد به هم پیوسته اند و در این میدان حرکت به سوی کمال، باید هر دو به سرانجام و جزاء و پاداش کرده های خویش برسند. از اینرو نعمت های بهشت، هم جسمانی است و هم روحانی. در بهشت، نعمت های مختلف و دور از تصور و غیر قابل مقایسه با نعمت های بهشتی اعم از جسمانی و روحانی (معنوی) برای صالحان فراهم است که در آیات قرآن و روایات اهل البیت (ع) به آنها اشاره شده است که بدلیل پرهیز از اطناب، تنها به ذکر مصادم و می خوابیم و می نوشیم؟! دید و بازدید می رویم؟! اونجا چه کار می کنیم؟! ●پاسخ: بنام خدا سلام- در پاسخ به سؤال دوم شما مبنی بر اینکه در بهشت چه می کنیم؟ آیا تنها خوردن و آشامیدن و اشتغالاتی از این دست است یاخیر؟ باید گفت: زندگی در بهشت اخروی نظیر زندگی دنیا نیست و به تبع آن، جنس نعمت های آن دو نیز متفاوت است، زندگی و نعمت های دنیا ظاهری و ناقص، غیرحقیقی و محدود و به تعبیر قرآن متاع قلیل است اما زندگی و نعمت های آخرت، حقیقی، اصیل و خیر بی انتها و پایان ناپذیر است. بعلاوه، دنیا محل گذار و حرکت به سوی مقصد و هدف نهائی، کمال مطلق و سعادت ابدی است از اینرو در تعابیر و محقق نیز بشود. ایا به مجرد این بهانه که من یقین ندارم یا انرا ندیده ام یا کسی ا نرا ندیده، میتواند بر اساس این احتمال عقلائی عمل نکند. اگر بگویید، صرف احتمال فایده ندارد وگرنه صرف احتمال در اعتقاد به مسائل اصلی عقیدتی نیز کافی بود علاوه براینکه، اگر احتمال ارجح درمیان باشد، عاقل براساس صرف احتمال طرف دیگر کار نمیکند.در پاسخ شما میگوییم: ●اولا انچه در عقائد لازم است، اطمینان است و اطمینان نسبت به هر شخصی از نظر درجه متفاوت است. مثلا پیرزنی که اعتقاد راسخ به خدا و معاد و پیامبر دارد، از راه دلیل عقلی که به ان نرسیده است ولی اطمینانی که او دارد شاید از یقین یک OOcI   /عذاب جهنم 1- به سند صحيح از ابو بصير منقول است كه به خدمت امام جعفر صادق (ع) عرض كردم كه اى فرزند رسول خدا مرا بترسان از عذاب الهى كه دلم بسيار قساوت گرفته . فرمود: اى ابو محمد، براى زندگانى دور و دراز كه زندگى آخرت است آماده باش كه آنها را نهايت نيست و به فكر زندگى و توشه آن باش و بدان كه روزى جبرئيل به نزد حضرت رسول صلى الله عليه و آله رو ترش كرده و آثار اندوه در چهره اش ظاهر بود، و پيش از آن ، هر گاه مى آمد متبسم و خندان و خوشحال مى آمد پس حضرت فرمود كه اى جبرئيل چرا امروز چنين غضبناك و محزون آمده اى ؟ جبرئيل گفت QQ{d!   Kدر ذكر قصص خائفان 1- شيخ كلينى به سند معتبر از حضرت على بن الحسين (ع) روايت كرده كه شخصى با خانواده اش در كشتى سوار شدند و كشتى ايشان شكست و جميع اهل آن كشتى غرق شدند مگر زن آن مرد كه بر تخته اى بند شد و به جزيره اى از جزائر دور افتاده اى رسيد و در آن جزيره راهزن فاسقى بود كه از هيچ فسقى نمى گذشت چون نظرش بر آن زن افتاد گفت : تو از انسى يا از جن ؟ گفت : از انسم . پس ديگر با آن زن سخن نگفت و به او چسبيد و به هيئت مجامعت در آمد، چون متوجه آن عمل قبيح شد ديد كه آن زن مضطر است و مى لرزد. پرسيد كه چرا ناراحتى ؟ اشاره به آسما! ~<~f   در ذكر چند مثلى كه موجب تنبه مؤمنان است 1- بلوهر گفته كه شنيده ام كه مردى را فيل مستى در ق&e!   e●گناهانى كه قابل توبه است چند قسم است : 1- گناهى كه مستلزم حكم ديگر به غير از عقوبت آخرت نباشد، مانند پوشيدن حرير و انگشتر طلا به دست كردن براى مردان كه در توبه آن همين ندامت و تصميم بر نكردن كافى است براى برطرف شدن كيفر اخروى . 2- آنكه مستلزم حكم ديگرى هست و آن بر چند قسم است : يا حق خداست ، يا حق خلق . اگر حق خداوند است يا حق مالى است ، مثل اينكه گناهى كرده كه مى بايد بنده اى را آزE e13    1تجسم اعمال و حقيقت آن را توضيح دهيد ●پاسخ: مسأله تجسّم عمل و تمثّل اعمال، افكار، اوصاف و اخلاق، يكى از موضوعات مهم و تأمّل برانگيز «معاد» است. براى تبيين بهتر و تحليل روشن‏تر اين مطلب، طرح مقدمه‏ اى لازم و ضرورى است و آن مسأله «تطابق عوالم وجود» است. عوالم هستى، با نظام و ترتيب خاصى از ذات حق - كه در مظاهر اسما متجلى است - سرچشمه گرفته و عوالم وجود از آثار و جلوه‏ هاى اسماى الهى است. اولين عالم، «عالم تجرّد و جبروت» است كه عالم بالاتر و نزديك %    qموجودات زنده غیرازانسان وقتی می میرند روح آنان چه سرنوشتی دارد؟ ●پاسخ: سلام در قرآن دو آيه است كه مستقيماً به مسئله حشر حيوانات اشاره دارد: 1. «و ما من دابة فى الارض ولا طائر يطير بجناحيه الا امم أمثالكم ما فرّطنا فى الكتاب من شى‏ء ثمّ الى ربّهم يحشرون؛ هيچ جنبنده‏ اى در زمين و هيچ پرنده‏اى كه با دو بال خود پرواز مى‏ كند، نيست؛ مگر اين كه امت‏هايى همانند شمايند. ما هيچ چيز را در اين كتاب فروگذار نكرديم؛ سپس همگى به سوى پ 1 F|I'    Iتکامل بعد از مرگ ●سوال: آیا مومنان بعد از مرگ راه تکامل را ادN3H9    #روح انسان در هنگام خواب جسم، به کجا می رود ●سوال: آیا مشخص شده است که روح انسان در هنگام خواب جسم، به کجا می رود؟ ●پاسخ: با سلام و تشکر از سؤال خوبتان گفتنی است: آن چه که سبب شده دانشمندان از بیان تفسیر روشنی برای خواب عاجز بمانند، تفکر مادی آن هاست. آن ها می خواهند بدون قبول اصالت و استقلال روح این مسئله \o [[oY    Qدیدن اموات در خواب ●سوال: لطفا اساتید و کارشناسان محترم آداب و شرایط دید ;=    Iخواب دیدن بستگان ●سوال: چطوری میشه بستگانمny1    7ارواح ما پس از مرگ بر چه اساسي تميز داده مي شوند؟ ●سوال: سوالی داشتم ارواح ما پس از مرگ بر چه اساسي تميز داده مي شوند؟ آيا مسلمان و مسيحي و... مشخص مي شوند؟ آيا زن و مرد مشخص خواهند شد؟ آيا حس پدرانه يا مادرانه وجود خواهد داشت ؟ برادرم و يك غريبه(خارجي يا همسايه يا...) براي من فرقي خواهند داشت؟(در صورت اينكه در يك سطج باشيم) البته به بعضي موارد در ا. g    ygزمان مناسب جهت زیارت اهل قبور ●سوال: امواتی که همدیگرو میشناسن دور هم جمع میشن در زمانهایی که مقرر نیس بیان به قبرهاشون و اگه کسی بره سر خ R \\M   Mچشم بصیرت و دیدن انسانی به شکل کرگدن ●سوال: اگه انسانی به شکل کرگدن باشه معنیش چیه؟یعنی اگه کسی چشم بصیرت داشته باشه و انسانی رو به شکل کرگدن ببینه یعنی چی ممنون می شم پاسخ بدین ●پاسخ: با سلام و عرض ادب «لَقَد كُنتَ فِى غَفلَةٍ مِن هَذا فَكَشَفنا عَنكَ غِطائَكَ فَبَصَرُكَ اليَوم حَديدٌ»(ق 22) به او مى‏ گويند واقعاً كه از اين [حال‏] سخت در غفلت بودى. ولی ما پرده ‏ات را [از جلوى چشمانت‏] برداشتيم و ديده‏ ات امروز تيز بین است.‏ هر انسانی شاکله وجودی خود را در این دنیا خودش می سازد، اگر اعمال آن Bیلسوف محکمتر باشد. ●ثانیا: گرچه انسان عاقل بر اساس صرف احتمال کار نمیکند بلکه به دنبال جهتی است که احتمالش راجح باشد. اما احتمال راجح، گاه به این است که درصد خود احتمال بالاتر باشد. ولی گاه درصد محتمل نیز در رجحان یک احتمال موثرتر از میزان خود احتمال است. مثلا اگر شخصی احتمال برنده شدن در یک مسابقه را 20 درصد بداند ولی بداندکه اگر برنده شود، جایزه 1 میلیون دلاری در انتظار اوست. آیا این شخص به صرف ا ینکه احتمال بردش از احتمال باختش خیلی ضعیف تر است این مسابقه را ترک میکند. خیر. کسی که برای پولدار شدن زحمت سفر و شب کاری و ... را به تن خود میخرد، ایا یقین دارد که به ان پو و ثروت میرسد. قطعا اطمینان هم ندارد تا چه رسد به یقین. چون هر ان احتمال دارد که بمیرد و به ان مرحله نرسد یا احتمال دارد مالی که جمع کرده دزدیده شود. ولی با اینحال، این کار عقلائی است و اکثر ما چنین کارهایی راانجام میدهیم. دانشجویی که به قصد مثلا دکتر شدن یا پولدار شدن وارد دانشگاه میشود وسختی درس و کنکور و امتحان و بیپولی در چند سال دانشجویی را به تن میخرد، ایا یقین داردکه به ان مرحله میرسد. قععا خیر، ولی این کار او را همه تحسین میکنند. در مورد بحث ما نیز همینطور است. یعنی فرض میگیریم که کسی بگوید هیچ کدام از ادله اثبات معاد برایش یقین اور و اطمینان اور نیست. خب از او میپرسیم، ایا یقین داری که معاد نیست و امکان تحقق ندارد یا یقین نداری؟ اگر یقین دارد باید دلیل عقلی برایش بیاورد. ولی اگر یقین ندارد پس احتمال میدهد که ان دنیایی هم باشد که این توصیفات برایش شده است. حال که احتمال میدهد. به او میگوییم، اگر ان دنیا باشد، تو که عمل نکرده ای میبری یا میبازی؟ قطعا میبازی. اگر ببازی چه چیزی در انتظار توست و چه چیزی را از دست میدهی؟ پس میبینید که حتی اگر احتمال وجودمعاد ضعیف باشد، محتمل آن انقدر قوی و بالاست که به زحمتش می ارزد که چند روز دنیا قدری سختی بکشیم تا به ان نتیجه برسیم. [1] . درخشان پرتوی از اصول کافی، ج1 ص 238 #چرا جهانی دیگر 2ضی امورات است در حالی که اولا جهل از خدا به دور است و ثانیا همه موجودات پس از خدا به وجود آمده اند و امکان ندارد چیزی در هستی باشد که قبل از خدا موجود باشد تا بتوان گفت که خدا آن چیز را می داند یا خیر،‌ که اگر نداند بشود جاهل و اگر بداند بشود عالم(دقت کنید) موفق باشید. ــــــــــــــــ 1. قدرت مطلقه خدا در بیش از 20 آیه به آن تصریح شده و در آیات دیگری با عبارات گوناگونی مثل خلق، جعل، انزل، انبت، و مانند آن آمده است. 2.ر.ک: یس/82. 3. یس/78-79. 4. الذي ليس لصفته حد محدود ، ولا نعت موجود ، ولا وقت معدود ، ولا أجل ممدود...، نهج البلاغه ج 1 ص 14. 2اثبات کنید که قدرت خدا نا محدود است. ##5   5فرشته های نویسنده اعمال(قسمت دوم) 1- كسى از امام موسى‏ بن جعفر عليه السلام سؤال كرد: دو فرشته‏اى كه مأمور ثبت اعمال انسان هستند آيا از اراده و تصميم باطنى او به هنگام گناه يا كار نيك نيز با خبر مى‏ شوند؟ امام عليه السلام در پاسخ فرa4=   c4فرشته های نویسنده اعمال ●سوال: میخواستم بدونم که آیا این دو فرشته ای که اعمال ما رو مینویسن از افکار ما هم مطلع هستن یعنی اگر ما فکری بکنیم اون هم ثبت میشه ؟! گاهی اوقات فکر رو نمیشه کنترل کرد آیا حدیثی چیزی در این مورد شنیدین ؟ ممنون میشم جواب بدین ●پاسخ: در مورد ثبت اعمال انسان[ره جزئيات رستاخيز و خصوصيات زندگى در جهان ديگر درست به اين مى ماند كه ما از دور شبحى ببينيم و آنرا توصيف كنيم در حالى كه آن شبح با زندگى ما تفاوت بسيارى دارد و ما تنها با الفاظ محدود و نارساى خود مى توانيم اشاره كوتاهى به آن كنيم . نكته قابل توجه اينكه زندگى در جهان ديگر بر اساس الگوهائى است كه از اين جهان گرفته مى شود در مورد اعراف نيز همينگونه است زيرا در اين دنيا مردم سه گروهند، مومنان راستين كه در پرتو ايمان به آرامش ‍كامل رسيده اند و از هيچگونه مجاهدتى دريغ ندارند، و معاندان و دشمنان لجوج حق كه به هيچ وسيله به راه نمى آيند، و گروه سومى كه در گذرگاه صعب العبور امواج بلا فرو بنشيند باز همان برنامه سابق خود را ادامه مى‏دهد.(2)اين شبيه چيزى است كه در آيه 28 سوره انعام مى‏خوانيم" وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ" و آنها اگر به حيات دنيا باز گردند باز به همان برنامه‏ها و روش خود ادامه مى‏ دهند.(3) درست شبیه حالت مشركانى كه به هنگام گرفتارى در گردابهاى هولناك درياها مخلصانه خدا را مى‏خواندند، ولى به مجرد اينكه طوفان فرو مى‏ نشست و به ساحل نجات مى‏ رسيدند همه چيز را فراموش مى‏ كردند. [1] . ر.ک جوامع الجامع، ج3 ص 78 [2] . المیزان، ج5 ص 187 [3] . تفسیر نمونه، ج 14 ص 311 "چرا جهانی دیگرته، تقریبا محال است که دیگر سراغ ان کار نرود. به همین جهت در محاکم دنیایی نیز بخشش تنها در مورد برخی جرائم و ان هم در مورد برخی افراد است. کسانی که مدام یک جرمی را مرتکب میشوند، روحیه شان تغییر میکند و خطا کردن برایشان عادت و ملکه میشود. همین مطلب به صورت واضح تری در ایه شریفه 28 سوره انعام بیان شده که خداوند متعال در توصیف این افراد می فرماید این افراد هیچگاه دست از این کارهایشان بر نمیدارند.سخنى كه هرگز از اعماق دلش با اراده و آزادى بر نخواسته است، اين همان سخنى است كه هر بدكارى به موقع گرفتار شدن در چنگال مجازات و هر قاتلى به هنگام ديدن چوبه دار مى‏گويد و هر وقلم خود میداند که هيچ يك از اين تقاضاها جنبه واقعى و جدى ندارد، اينها عكس العمل آن حالت اضطرار و پريشانى فوق العاده است كه در بدترين اشخاص نيز پيدا مى‏شود و هرگز دليل بر دگرگونى و انقلاب درونى و تصميم واقعى بر تغيير مسير زندگى نيست.(1)آنان به این دنیا هم که برگردند، اگر قرار باشد دوباره اختیار داشته باشند و امتحانات و آزمایشات وجود داشته باشد، باز هم همان اعمال قبلی را انجام میدهند.مثل قاچاقچی مواد مخدری که چندین بار سابقه دستگیری داشته و تا پای چوبه دار هم رفته و به علت بخشیده شده و دوباره به او فرصت داده اند. این شخص چون مزه پول راحت و بی دردسر و زیاد زیر زبانش ر وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ». اين وضع هم چنان ادامه دارد تا هنگامى كه مرگ يكى از آنها فرا رسد در اين هنگام عرض مى‏كند: خداوندا مرا باز گردان، شايد آنچه را كه كوتاهى كرده‏ام جبران كنم و عمل صالح انجام دهم" همانطور که ظالمان هنگامی که عذاب بر آنها نازل میشود و عذاب الهی را می بینند از خداوند تقاضای تمدید مهلت را دارند ولی پاسخ منفی می شنوند. دليل عدم استجابت درخواست آنان، بخل خداوند از بخشش آنها و مهلت دوباره دادن به آنها یا عدم قدرت خداوند به بازگرداندن آنان به دنیا یا عصبانیت و احساسی شدن خداوند از آنان نیست بلکه به این دلیل است که خداوند با باشد. اگر ما در همان آن که غذا میخوریم بدانیم که همینکه غذا از گلوی ما پائین میرود، دردهای زیادی سراسر بدن ما را فرا میگیرد، ایا اصلا ان غذا را میخوریم، ایا هر عاقلی ما را سرزنش نمیکند. مگر اینکه فایده دیگری د ران باشد که نسبت به درد و ضرر خود آن غذا به مراتب بیشتر باشد و گرنه هیچ عاقلی اقدام به این کار نمیکند. مانند مریضی که معده اش الوده شده و هرچه میخورد اول دچار معده درد شدید میشود و بعد همه انرا بالا می آرود. این شخص تنها به این دلیل غذا میخورد که زنده بماند.هرچند هر موقع که میخورد، امید دارد که این دفعه ان اتفاق نیفتد. شیطان نتیجه کار راهمان موقع نشان میدهد̆ وجود دارد - دست مى‏ زنيم؛ يعنى، آنجا كه من شروع كردم كه سخاوتمند باشم و اين خصيصه را پيشه سازم، از همان لحظه آغازين به واقعيتى دست زده‏ ام كه صورت‏هاى بالاتر و والاترى تا بهشت دارد. در مقابل، از همان جا كه به صفت بدى روى آوردم، به ريسمانى دست زدم كه در عالم باطن صورت و چهره بدى دارد و اين صفت مرا تا آنجا مى‏ كشاند كه ريشه اين ريسمان در آنجا قرار دارد، (جهنم). به بيان ديگر، انسان به هر عملى، خلقى، عادتى و صفتى كه رو مى‏ آورد، به ريسمانى چنگ مى‏ زند كه در نهايت، او را به سوى بهشت مى‏ كشد و يا به سوى جهنم مى‏ برد؛ چرا كه هر چه بد است، ريشه‏ اش در جهنم قرار دارد و هر چت تو رااخراج کند و .. بعلاوه روحت نیز آزرده میشود. ایا این شخص دست به این کار میزند. مطمئنا هر عاقلی به دنبال بدست آوردن ارامشی است که هیچگونه ضعفی در ان نباشد و هیچ ناراحتی در کنار آن نباشد. انسان اگر به دنبال بدست آوردن پول و مقام و .. است تنها به دنبال بدست آوردن همین آرامشه هست. اگر هر آن به دنبال زیاد کردن مال و اموالش و بالاتر بردن مقامش است به همین دلیل است. بنابراین شیطان نتیجه کار را به انسان نشان نمیدهد. بله نتیجه کاری که مد نظر ان شخص است، ثواب اخروی نیست همانطور که لذت کوتاه مدت بردن نیز نیست بلکه در ورای آن کار به دنبال رسیدن به لذتی است که ناراحتی در ان نز جدیدی نیست بلکه باطن و حقیقت اعمال وی است که در آخرت ظهور می کند. ●در رابطه با پرسش دوم حضرت عالی ؛ بله طبق روایات اهل بیت علیهم السلام اکثریت انسان ها در عالم برزخ به تدریج از گناهان پاک شده و وارد بهشت خواهند شد : « با تحقق مرگ برزخى (نفخ صور اول‌) ارواح از نظام برزخ به بالاتر وارد مى گردند كه اين انتقال خود، در حركت صعودى به سوى حضرت حق‌، يك تحول تكاملى بزرگ براى روح است» (قيام قيامت‌، استاد محمد شجاعى ، مقدمه و تدوين‌: محمدرضا كاشفى ، ص 101،119،مؤسسه فرهنگى دانش و انديشه معاصر ) مطالعه لینک زیر در این رابطه سودمند است:‌ http://www.pasokhgoo.ir/node/61623 تکامل در آخرت تمام نقایض و ضعف هایش. وعده هاو وعیدهایی به او داده شود و او بر اساس این وعده و وعیدهایی که تنها توصیف انها را شنیده، انگیره انجام کارهای خوب و ترک کارهای بد را بیابد. دقت شود، تنها توصیف اینها را شنیده. تنها توصیف بهشت و نعمتهای آنرا شنیده. تنها توصیف عذاب جهنم و سختی ها و جان کندن های آنرا شنیده است. پس این کار، در مورد برخی افراد فایده ندارد و اثری ندارد و در مورد عده ای دیگر، با هدف خداوند از خلقت انسان منافات دارد. ـــــــــــــــــــ 1. ابراهیم، آیه 45 2. انعام، ایه 28 3. تفسیر نمونه، ج10 ص 380 چرا این جزا و پاداش در ادامه همین زندگی به انسان داده نمیشودا ادامه مى‏ دهند و به اصطلاح همان آش و همان كاسه است، هيچگونه تغييرى در روش آنان پديدار نخواهد گشت.(3) بنابراین، حتی اگر محل آزمایش و کمال یافتن بندگان، با محل مجازات آنان یکی بود، باز هم فایده چندانی نداشت. بعلاوه در مورد کسانی که فایده دارد نیز شاید به حدی انان را بترساند که جلوی اختیار آنان را بگیرد و پاداشها نیز به حدی چشمگیر باشد که دیگر شخص اختیار چندانی نداشته باشد و تنها به دنبال رسیدن به آن نعمتها کار نیک انجام دهد و قطعا این مطلوب خداوند و غرض او از آفرینش نیست. قرار بر این است که انسان به دنیایی بیاید با تمام محدودیتهایش. بدن و روحی داشته باشد محدود و بری اذوقفوا علیالنار فقالوا یا لیتنا نردّ ولا نکذّب بایات ربّنا و نکون من المؤمنین* بل بدالهم ما کانوا یخفون من قبل ولو رد والعادوا لما نهواعنه وانهم لکاذبون ؛ و اگر حال آنها را آن گاه که بر آتش دوزخ بازشان دارند بنگری، خواهی دید که میگویند: ای کاش به دنیابازگردانده میشدیم تا دیگر آیات پروردگارمان را تکذیب نکنیم و از مؤمنان باشیم* آری آنچه را که مخفی میداشتند اکنون برایشان آشکارشد! واگر بار دیگر به دنیا بازگردانده شوند، همان اعمال زشتی که از آن نهی شده‏اند را تکرار خواهند کرد و هر آینه آناندروغگویانند{m». برای آگاهی بیشتر ر.ک: حیات جاودانه، امیر دیوانی تناسخ ~~sB   _B دلايل محال‌بودن تناسخ اگر بدن ديگر نفس دارد، تناسخ موجب اجتماع دو نفس در يک بدن مى‌شود و اين محال است؛ زيرا يک شىء نمى‌تواند دو ذات و نفس داشته باشد و اين همان وحدت كثير و كثرت واحد است، در حالى كه افراد تنها يك نفس را براى خود احساس مى‌كنند و اگر بدن ديگر نفس ندارد، هنگامى كه نفس از بدن قبلى خارج مى‌شود، از قوّه خارج گرديده و به فعليّت مى‌رسد، در حالى كه اگر بخواهد در بدن ديگرى قرار بگيرد، بايد حالت قوّه داشته باشد و حال اين كه در حالت فعليّت قرار دارد؛4 زيرا هنگامى كه نفس در  qC'   5Cجزا و پاداش ●پرسش: اگر خدا عادل است چرا باید گناهان را با آتش جبران کند؟ اگر کسی سر کس دیگر را کلاه گذاشت چرا باید به نحوی دیگر مجازات شود؟ عدالت آنست که به همان شکل که او فریب داده است به همان شکل خود او فریب بخورد. این می شود عدالت! افراد زیادی هستند که بیمار مادرزادی هستند. گفته می شود که این حکمت خداست که این افراد دچار نقص باشند. حالا این چه حکمتی است می گویند نمی دانیم. بعد در جای دیگر برای اثبات خدا می گوین \ dD{   EDاگر خدا عادل است باید بین بندگان به عدالت رفتار دمی را ساخت، دیگر در آن تغییر و تبدیلی راه ندارد. از همین‏ رو حتی قائلین به تناسخ میگویند: انسان بداخلاق، ملکه کژخلقی را بر اثراعمال پیشین با خود به کالبد جدید می آورد و آدم خوش‏خوی نیز خلق نیکو را در پرتو اعمال گذشته به ارمغان می آورد. بنابراین تناسخ فرصتی دوباره برای خودسازی نیست، بلکه تجلی دوباره ملکات را شمه پیشین در کالبدی نوین است.3- نه تنها تناسخ هیچ تأثیری در دگرگونی آدمی ندارد؛ بلکه قرآن مجید به صراحت میفرماید: اگر بعد از تحقق قیامت نیز مجرمان غافل را به دنیابازگردانیم، دگربار به اعمال زشت و نادرست روی میآورند. در سوره انعام (آیه 27 - 28) چنین آمده است: ولولفی باشند؛ ولی چنین شباهت‏های عامی به خودیخود هرگز موجب نمیشوند که ما این دو فرد را شخص واحدی بدانیم، (جان هیک، فلسفه دین، ترجمه: بهرام راد، ص 276 -269). ز ) این که تصور کرده‏اید با تناسخ فرصت بیشتری به انسان داده میشود تا از خواب غفلت به درآید و به ساختن خویش و پویش راه کمال همت میگمارد، تصوری نادرست است؛ زیرا:1- خداوند همه ابزارها و لوازم هدایت و رشد و کمال را برای انسان در طول حیات دنیایی اش به او عنایت فرموده و فرصت کافی را به او عطاکرده است.2- انسان با افعال و کردار خویش، ملکات نفسانی خود را میسازد و پس از آن که چیزی در انسان ملکه دانسته شد و شخصیت ماندگار و جاودان آ  +F9   F ●پرسش: شاید هم اگر بیشتر دقت کنیم ببینیم که همه به اندازه گناهشان کیفر دیده باشند ●پاسخ: حقيقتاً اينهمه ترديد و گرفتار آمدن در شك و ابهام، آنهم در بديهياتي IYE   E ●پرسش: از عدالت خدا نمی توان معاد را نتیجه گرفت زیرا ممکن است ما در همین زندگی دنیایی پاداش و جزایی که سزاوار آن هستیم را د s )S    9S●سوال: آیا امتحان های الهی در برزخ هم ادامه دار h wwrGE   Gآیا عقل ما می تواند به طور کامل درک کند ●سوال: اگر کسی بگوید تنها با وحی معاد قابل اثبات است پذیرفتنی است اما با استفاده از عقل و برهان اثبات معاد ممکن نیست. ثابت شده است که عوامل ژنتیکی و محیطی در رفتار انسان ها تاثیر گذار است. ایا عقل ما می تواند تمام این پارامتر ها را ببیند؟ آیا کسی که ذاتا فرد عصبانی و خشنی است با یک میزان سنجیده می شود؟ آیا سلیقه همه انسان ها یکی است؟ آیا حس بدی و خوشی برای همه یکسان است؟ آیا زندگی جهانی یک زندگی تکرار شونده است و یا با دنیا شروع و به آخرت ختم می شود LLH   Hمعصومیت همه مردم تا رسیدن به خدا ●سوال: مگر قرار است مردم همه معصوم باشند و هیچ خطائی نكنند تا بتوانند به سعادت آخرت برسند؟ مگر رسیدن به سعادت آخرت، مستلزم این است كه بشر همه حقایق قرآن و اسرار و رموز و بواطن كتاب آسمانی را بداند و به همه احكام ریز و درشت دین و بدون هیچ خطائی عمل كند، مسلّم است كه پاسخ این سؤال منفی است و این هم وجود ضرورت امام معصوم را نفی می كند ●پاسخ: در پاسخ به این سؤال گفتنی است که عصمت دارای مراتبی است که عصمت کامل، مخصوص انبیاء و اوصیاء الهی است. اگر چه اولیاء الهی نیز، مراحل و }حالت قوّه قرار دارد، قابليّت پيشرفت و تحصيل درجات را دارد؛ امّا هنگامى كه به حالت فعليّت رسيد، در حالت جارى خود باقى مي‌ماند و انتقال از نقص به كمال را نمى‌پذيرد. دنيا همواره به همراه مشكلات و سختي‌ها است و اگر نفس در بدن ديگرى هم قرار بگيرد، باز به آن مشكلات و سختى‌ها دچار مى‌شود و جزاى افراد خوب داده نمى‌شود؛ زيرا جزا، نعمت محض بدون تكليف و مسئوليّت است، در حالى كه نعمت‌هاى دنيوى چنين نيستند. پی‌نوشت‌ها: زيرا عدل عبارت است از: «اعطاء كل ذى حقّ حقّه». آيه‌هاى «و لا تحسبنّ الله غافلاً عمّا يَعْمَل الظّالمون اِنّما يؤخّرهم ليوم تَشخصُ فيه الابص MM#E    7Eبهشت و جهنم ●سوال: با سلام خدمت کارشناسان محترم ایا بهشتی که حضرت ادم ع از ان رانده شد با بهشتی که خدا وعده ان را در روز قیامت داده فرق دارد ●پاسخ: با سلام بله بهشتي که حضرت آدم در آن قرار داده است غیر از بهشت موعودی است ار» (سوره ابراهيم، آيه 42)، «اَم نجعل الّذين آمنوا و عملوا الصّالحات كالمفسدين فى الارض ام نجعل المتّقين كالفجّار» (سوره ص، آيه 28)، و «ام حسب الّذين اجترحوا السّيّئات اَن نجعلم كالّذين آمنوا و عملوا الصّالحات سواء محياهُم و مماتهم ساء ما يحكمون و خلق الله السّماوات و الارض بالحقّ و لتُجزى كلّ نفس بما كسبت و هم لا يُظلمون (سوره جاثيه، آيه 21)» اشاره به همين استدلال دارند. سوره ص، آيه 28. علامه طباطبايى (ره) در تفسير تناسخ به اين سبک استدلال اشاره كرده است. كلّ این مباحث خلاصه كتاب «بدایة المعارف الالاهیه نوشته آیة الله خرازی» است. Bدلايل محال‌بودن تناسخفته «الف» است، همان ویژگیهای روان‏شناختی را دارد که «الف» داشته است. اگر «الف» مغرور بوده است «ب» نیزمغرور است و اگر «الف» در طی زندگی گذشته خود به هنرمندی بزرگ تبدیل شده است، «ب» زندگی خویش را باگرایش شدید هنری آغاز میکند و... . اما باید توجه داشت که در دو فرد معاصر که ویژگیهای مشابهی دارند، نمیتوان آنها را «یک فرد» نامید. پس در مورد بحث ما که دو فرد هم زمان نیستند، این شباهت باید در اغلب موارد چنان عام وگسترده باشد که بتوان برای آن مصادیق مختلف و متعددی برشمرد، چرا که ممکن است «الف» و «ب» متعلق به نژادهاو انواع و محصول تمدن‏ها، سرزمین‏ها و دوره‏ های تاریخی مخ ss}%?    1%پاسخ سوال چهارم توشه برای مواقف آخرت چی ببریم ●سوال: سلام خدمت دوستان *************** ما در توصیه های همه بزرگان دین می شنویم که برای آخرت خودتان توشه خوب و کافی جمع آوری کنید که راهی بس دراز در پیش روی دارید! با این مضمون من چند تا سوال برام پیش اومده: 1-اول اینکه (بعد از اینکه اون پرده های آخرت نمایان شد و رستاخیز صورت گرفت) این همه راه رو ما باید پیاده بریم؟و آیا تنها هستیم یعنی هر کس جاده خود را طی می کند؟ 2-این توشه که گفته شده جمع کنید به چه چیز هایی اطلاق می شود؟ (اگر ممکن هست طبق اولو ^$    )$پاسخ سوال سوم توشه برای مواقف آخرت چی ببریم؟ , __#W    )#پاسخ سوال دوم توشه برای مواقف آخرت چی ببریم؟ ●سوال: سلام خدمت دوستان *************** ما در توصیه های همه بزرگان دین می شنویم که برای آخرت خودتان توشه خوب و کافی جمع آوری کنید که راهی بس دراز در پیش روی دارید! با این مضمون من چند تا سوال برام پیش اومده: 1-اول اینکه (بعد از اینکه اون پرده های آخرت نمایان شد و رستاخیز صورت گرفت) این همه راه رو ما باید پیاده بریم؟و  "%    w"توشه برای مواقف آخرت چی ببریم؟ ●سوال: سلام خدمت دوستان *************** ما در توصیه های همه بزرگان دین می شنویم که برای آخرت خودتان توشه خوب و کافی جمع آوری کنید که راهی بس دراز در پیش روی دارید! با این مضمون من چند تا سوال برام پیش اومده: 1-اول اینکه (بعد از اینکه اون پرده های آخرت نمایان شد و رستاخیز صورت گرفت) این همه راه رو ما باید پیاده بریم؟و آیا تنها هستیم یعنی هر کس جاده خود را طی می کند؟ 2-این توشه که گفته شده جمع کنید به چه  یکند. ه ) ملاصدرا نیز با تکیه بر جوهری و اعتقاد به «جهانیة الحدوث و روحانیة البقاء» بودن نفس، چنین استدلال میکند:1- تعلق نفس به بدن یک تعلق ذاتی و ترکیب آن دو؛ ترکیب اتحادی و طبیعی است نه انضمامی و صناعی.2- جوهر نفس و بدن با یکدیگر در حرکت و سیلان‏ اند؛ یعنی، در آغاز پیدایش نسبت به کمالات خود بالقوه‏ اند و رو به سوی کمال و فعلیت دارند.3- تا زمانی که نفس به بدن عنصری تعلق دارد، درجات قوه و فعلیت او متناسب با درجات قوه و فعلیت بدن خاص او است.4- هر نفسی در مدت حیات دنیوی اش با افعال و اعمال خود به فعلیت میرسد. ازاین‏رو سقوط آن به حد قوه محض محال است.5- اگر نفس پس از مفارقت از که برخی از آنها نافی همه گونه‏ های تناسخ است و بعضی دیگر صرفا تناسخ نزولی یا صعودی را انکار کرده است. ج ) ابطال تناسخ براساس اختلاف مبانی فیلسوفان در بحث حدوث و قدم و کیفیت ارتباط روح با بدن، متفاوت است. د ) فیلسوفان مشائی که قائل به حدوث نفس بوده و رابطه آن را با بدن، رابطه قابل و مقبول میدانند،میگویند :1- با رسیدن بدن به مزاج مناسب، نفسی حادث میشود و به بدن تعلق میگیرد.2 - اگر نفس دیگری که در اثر مرگ بدن خود را رها کرده است، بخواهد به آن بدن جدید تعلق بگیرد، لازم می آید که دو نفس به یک بدنتعلق پذیرد.3- چنین چیزی محال است؛ زیرا هر کس با علم حضوری یگانگی خود را شهود  بدن بخواهد به بدن دیگری در مرتبه جنینی و مثل آن تعلق بگیرد، ناگزیر بدن در مرتبه قوه و نفس در مرتبه فعلیت خواهد بود.6- چون ترکیب نفس و بدن اتحادی و طبیعی است، نه انضمامی (یعنی هر دو به یک وجود موجودند) ترکیب بین دو موجود بالقوه و بالفعل محالاست، (اسفار، ج 9، ص 2). و ) جان هیک میگوید: اگر رابطه وضع کنونی با کودکی خود را در نظر بگیریم، تنها معیاری که میتواند به وحدت مادر سنین کنونی و کودکی حکم کند، خصوصیات جسمانی و روان‏شناختی ما نیست. زیرا این دو چنان تحول یافته‏ اندکه دیگر نمیتوان به وحدت شخص حکم کرد؛ بلکه تنها خاطره‏ های کم‏رنگی که من از کودکی خود دارم، ما را به هم پیوند میدهد. سؤال این است که در نظریه تناسخ به چه ملاکی میتوان گفت که فرد کنونی همان فردی است که مثلاًپانصد سال پیش میزیسته است و کسی راجع به او اطلاع یا خاطره‏ای ندارد. اگر ملاک استمرار خاطره باشد، در اکثر قریب به اتفاق، فرد هیچ خاطره‏ای از زندگی گذشته خود ندارد. اگر ملاک استمرار جسمانی است؛ باز در نظریه تناسخ مصداقی ندارد، زیرا در این نظریه گفته شده [است] که فرد گاهی به عنوان مرد، گاهی به عنوان زن و گاهی در نوع بشری و گاه در نوع دیگری چون یک حیوان به دنیا می آید. تنها ملاکی که میتوان در این باره فرض کرد، گرایش‏های روان‏شناختی است. ادعا میشود که فرد «ب» که تناسخ یا وجودداشته و هم اکنون نیز موجود است . سپس از آنجا به میان اقوام و ملل دیگر نفوذ نموده است و به گفته شهرستانى نویسنده ملل و نحل این عقیده در غالب اقوام کم و بیش رخنه کرده است. احترامى که هم اکنون هندوها براى حیوانات قائل هستند تا حدودى مربوط به همین عقیده است . (9) پی‌نوشت‌ها: 1 .سفینة البحار، ماده نسخ . 2 .احتجاج طبرسى، ج 2، ص 89. 3 .مومنون(23) آیه 100. 4. شواهد الربوبیه، ص161. 5 . مبدء و معاد، ص 238اقتباس از معاد؛ گفتار فلسفى، ج 1، ص 263 تا 280 به اختصار. 6 . بقره (2) آیه 28. 7 . تفسیر نمونه، ج 1، ص 164 به اختصار. 8 . ناصر مکارم، عود ارواح، ص 46. 9 . ناصر مکارم، عود ارواح، ص 12. تناسخ یعنی چه wwu     Mوحشت در روز قیامت ●سوال: باسلام همیشه و همه جا شنیدیم خدا رحمن و رحیم هست و غفار و ستار و خیلی صفات دیگه اما چند وقت پیش فیلمی ساختگی از قیامت دیدم یه سوال تو ذهنم تداعی میشه: مگه خداوند بخشنده و مهربان نیست پس چرا روز قیامت اینهمه رعب و وحشت برا بندگانش گذاشته؟؟؟؟ این ترس برا پرهیزگاران و افراد با تقوا هم هست؟؟؟؟ کارشناس بحث : صالح ●پاسخ: مگه خداوند بخشنده و مهربان نیست پس چرا روز قیامت اینهمه رعب و وحشت برا بندگانش گذاشته؟؟؟؟ یکی از آموزه هائی که قرآن تأکید زیادی بر آن دا 8د. به عالم برزخ قیامت صغری هم می گویند. در عالم برزخ انسان به حسب شخصیت و منشی که در زندگی داشته فراغت و اشتغال خواهد داشت. انسانهای نیک سیرت به راحتی زندگی می کنند و انسانهای زشت سیرت پشیمان و نگرانند. سؤال نکیر و منکر هم برای امتحان همین شخصیت و منش کلی است. با این وجود در این عالم نیست به طور دقیق اعمال انسان مورد محاسبه قرار نمی گیرد، و آن چه در مورد بهشت و جهنم وارد شده، معمولا مربوط به این عالم نیست. با فرارسیدن قیامت، پس از دمیدن صور توسط ملک مقربی به نام اسرافیل، جسم مردگان از قبرها برمی خیزند، و با آن قیامت کبری برپا می شود. Kاین قبر کجاست که ما ازش برخیزیمریاد میزند و خود را فرمانروای مطلق می نامد! پس این قبر کجاست که ما ازش برخیزیم؟ تشکر ●پاسخ: اگر مراد از زنده شدن در قبر این است که پس از گذاشتن جنازه در قبر، روح به آن جسد بازمی گردد و دوباره شخص به مانند آن چه در دنیا بوده، زنده می شود، باید بگوییم چنین نیست. انسان پس از مرگ روحش به بدن برزخی انتقال می یابد، و با آن تا روز قیامت بسر می برد. آن چه در مورد سؤال قبر و مسائل مربوط به شب اول قبر گفته می شود مربوط به این بدن است که با روح انسان حیات یافته است. بدن برزخی مادی و جسمانی نیست؛ ولی همین قدر هست که روح با کمک آن می تواند به حیات خود ادامه دهد و درک حقائقی بکدارند لذا ذاتا مایلند بهشتیان آنها را مورد انتخاب قرار دهند نه مثل مردان که ویژگی اخذ دارند لذا حورالعین آنها همان مردان بهشتی اند که آنها را خواستگاری می کنند ________________ ●سوال: هدف ما از زندگی تو بهشت چیه؟! مثلا تو دنیا ما هدفمون اینه که توشه جمع کنیم و خوب زندگی کنیم و خودمون رو برای معاد حاضر کنیم. خب اون دنیا چی؟! ●پاسخ: بهشت خودش هدفه هرچند مراتب بالاتر بهشت می تواند اهداف درونی این هدف باشند باید هدف و آخر و پایانی در کار باشه! پایان خداست که انتها ندارد : والی ربک المنتهی موفق باشید پاسخ یکجا به چندین سوالانها در برزخ آنچنان اختیاری ندارند و حتی ممکن است خودشان را هم نشناسند و پاسخ اعمال انسان باید در حالتی آگاهانه تر به او داده شود. البته عذاب برزخی وجود دارد. همچنین مدت زمان کمی از دنیا ، معادل زمان زیادی در برزخ است (مثلا یک آزار کوتاه به کسی رساندن مدتها انسان را گرفتار می کند). پاک شدن یا نشدن گناه را هم خدا باید تشخیص دهد و ما نمی توانیم بگوییم با فلان قدر عذاب شدن، فردی حسابش پاک می شود. در نهایت باید گفت که برخی عذابها باعث می شوند فرد معذب به حالتی مانند لجاجت دچار شود و فرد به دلیل عناد نتواند نجات یابد. اگرکسی گناهش کم باشددر همان جهنم برزخی تصفیه می کند؟ش بسیار منحصر است محشور می شوند(تا فهم معنای حشر) پس تمام مطالب قرانی فقط برای اهل دنیا امده است تا کمی بااحتیاط زندگی را پایان دهندپس برای عده ای بسیار اندک پایان ندارد ●پاسخ: به نام خدا سلام این موضوع چندان دور از ذهن نیست و بنده هم برخی اوقات به احتمال اینگونه بودن قیامت فکر می کنم (با توجه به حدیث "من مات فقد قامت قیامته" یا اینکه به کسانی که فوت می شوند مرحوم می گویند که باید دید ریشه این طرز معرفی فرد فوت شده چیست یا آیه "يَستَعجِلُونَكَ بِالعَذابِ وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحيطَةٌ بِالكافِرينَ" ( العنکبوت - 54)). اما از نظر عقلی نمی توان وجود حشر کلی موجودات مت های مادی و جسمانی برتر، والاتر و با شکوه تر است. 1. احترام ویژه و مخصوص و توأم با سلام و صلوات 2. محیط صلح و صفا و کرامت و مهربانی توأم با امن و امان 3. احساس امنیت و آرامش حقیقی بدور از هرگونه خوف و نگرانی 4. دوستان موافق و رفیقان با وفا از انبیاء و صدیقین و شهدا و صالحین و حضور معنوی در محضر ائمۀ معصومین (ع) و بهره مندی معنوی 5. برخوردهای مملو از محبت و صفا توأم با کرامت 6. اوج طراوت و شادی و نشاط فوق العادۀ درون 7. احساس خشنودی و رضوان الهی که بزرگترین نعمت بهشتی است 8. نظر خدا به آنها و نظر آنها به وجه الله 9. هر آنچه بخواهند برایشان فراهم است 10. بقاء و ابدیت نعمت های بهشܪی که آرامش خاصی به بهشتیان می بخشد. اینها نمونه هائی از جلوه ها و نعمت های بهشتی بود که تنها در تصور ما می گذرد و درک حقیقت حتی یکی از نعمت های برشمرده در ظرف اندیشه و فهم ما نخواهد گنجید و هر کدام از این نعمت ها در بهشت، کافی است که برای همیشۀ ابدیت انسان را به خویش مشغول سازد نعمت هائی که در نهایت کمال، هیچگاه دلزدگی و خستگی به همراه نمی آورند. پس در دار قرار و سرای امن و امان و در جوار رحمت الهی دیگر نیازی نیست که انسان صالح و پرهیزکار کاری کند بلکه میدان و فرصتی است که خداوند به رحمت واسعه اش، برای برخورداری و آسایش بندگان صالحش فراهم نموده است. در صورتیکه سؤال ا انکار کرد. خدا تنها آگاه است! البته باید نگاهی هم به این مساله داشت که در قیامت ممکن است زمان و مکان به شکلی که ما می شناسیم نباشد و مثلا ما الان هم با شمه هایی از جهنم و بهشت درگیر باشیم. حالت دیگری که ممکن است این است که مثلا برای برخی افراد خوب لحظه های آخر عمرشان بسیار طولانی شده یا زندگیشان تا ابد به این نحو ادامه پیدا کند (این حالت به عبارت "آخرت" نزدیک است و مانند حدیثی است که پیامبر فرموده اند: اگر یک روز از پایان دنیا باقی مانده باشد خدا آن روز را آنقدر طولانی می کند تا حضرت مهدی (عج) ظهور نماید) ضمنا انسان یا بایستی بسیار درستکار باشد یا قابلیتهایی به دست آرد (مانند شنیدن یا دیدن خاصی که اگر انسان آنها را نداشته باشد طبق قرآن (سوره کهف) در آخرت گفته می شود که "و عرضنا جهنم يومئذ للكفرين عرضا(100) الذين كانت أ عينهم فى غطاء عن ذكرى و كانوا لا يستطيعون سمعا(101)") تا وضعیت اخروی خود را درک کند و اگر نتواند ببیند یا بشنود دلیل بر درستکاری حتمی او نیست. ضمنا خدا در قرآن گفته که با عده ای در روز قیامت صحبت نمی کند و ممکن است ما هم چنین باشیم و خود ندانیم. برای همین در قرآن گفته شده که زیانکارترین افراد کسانی هستند که سعیشان در حیات دنیا گم می شود و فکر می کنند نیکی می کنند. اختلاف زیادی است درانچه از قیامت وصفات ان ترسیم می کنندشوند؟ ●سوال: کسانی که به واسطه بیماریهای روانی و کمبودهایی که مربوط به روان هست مرتکب گناهی می شوند آیا مجازات می شوند؟ و همچنین کسانی که از روی جهل مرتکب گناه می شوند چطور؟ ●پاسخ: سلام دو نوع مقصر داریم در کل 1- قاصر یعنی کسی که می داند کاری اشتباه است و گناه است باز انجام میدهد 2- مقصر یعنی کسی که نمیداند کاری اشتباه است و مرتکب ان میشود در مورد قاصر هیچ گونه حق اعتراض و جابی بخششی باقی نیست اما در مورد دوم امکان بخشیده شدن انها بیشتر است کسانی که از روی جهل مرتکب گناه می شوند،مجازات میشوند؟ fر فکلما قلت لک الحمد وجب علی لذلک ان اقول لک الحمد؛ (3) ای خدا !نعمت های پی در پی تو مرا از انجام وظیفه شکرگذاری غافل کرد . فیضان دریای فضل و کرامت مرا از حمد و ستایش عاجز گردانید، این عجز و ناتوانی مقام کسی است که به نعمت‌های بی‌شمار وسیع تو معترف و با تقصیری در ادای شکر آن نعمت‌ها مواجه است، پس چگونه توانم شکر آن نعمت‌ها را به جای آورم و حال آن که شکر تو گفتن ، یکی از نعمت‌های توست و شکری بر آن لازم است ؟! هر چه حمد و شکرت گویم، بر آن تو را حمد و شکری دیگر باید گفت». بر اساس این گونه آموزه‌های متعالی است که سخن سرای نامدار سعدی شیرازی در دیباچه گلستان می‌گوید: منتشه به نظر من که معنا نداره تا بی نهایت بالاخره باید یه پایانی باشه. ●پاسخ: حضور در بهشت ابدی است : هم فیها خالدون ________________ ●سوال: توی بهشت ما چه کار می کنیم؟! فقط می خوریم و می خوابیم و می نوشیم؟! یا می ریم دید و بازدید؟! اونجا چه کار می کنیم؟! ●پاسخ: در بهشت ارتقاء معنوی و وجودی هست لذا دمبدم الطاف و عنایات نو از سوی خدا متوجه بهشتیان شده و حقایق و اسراری جدید بر آنهاآشکار می شود لذا دائما سرزنده و باطراوت و شاد هستند ________________ ●سوال: آیا همانطور که آقایون دارای حور العین هستند؛ خانم ها هم چیزی تو این مایه ها دارند یا نه؟! ●پاسخ: زنان معشوقیت و محبوبیت ن تقاضاها جنبه واقعى و جدى ندارد، اينها عكس العمل آن حالت اضطرار و پريشانى فوق العاده است كه در بدترين اشخاص نيز پيدا مى‏شود و هرگز دليل بر دگرگونى و انقلاب درونى و تصميم واقعى بر تغيير مسير زندگى نيست. درست شبیه حالت مشركانى كه به هنگام گرفتارى در گردابهاى هولناك درياها مخلصانه خدا را مى‏ خواندند، ولى به مجرد اينكه طوفان فرو مى‏ نشست و به ساحل نجات مى‏ رسيدند همه چيز را فراموش مى‏ كردند! لذا قرآن در بعضى از آيات كه در بالا به آن اشاره شد صريحا مى‏ گويد" وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ":(2)" اگر اينها بار ديگر به زندگى عادى برگردند باز همان برنامه ْمِ يُبْعَثُونَ».(1)" اين وضع هم چنان ادامه دارد تا هنگامى كه مرگ يكى از آنها فرا رسد در اين هنگام عرض مى‏ كند: خداوندا مرا باز گردان، شايد آنچه را كه كوتاهى كرده‏ام جبران كنم و عمل صالح انجام دهم" همانطور که ظالمان هنگامی که عذاب بر آنها نازل میشود و عذاب الهی را می بینند از خداوند تقاضای تمدید مهلت را دارند ولی پاسخ منفی می شنوند. دليل عدم استجابت درخواست آنان، بخل خداوند از بخشش آنها و مهلت دوباره دادن به آنها یا عدم قدرت خداوند به بازگرداندن آنان به دنیا یا عصبانیت و احساسی شدن خداوند از آنان نیست بلکه به این دلیل است که خداوند با علم خود میداند که هيچ يك از اى کند، براى او آتش دوزخ است جاودانه در آن مى‏ ماند؟! این، همان رسوایى بزرگ است! وَ الَّذینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُون؛‏(8) کسانى که کافر شدند، و آیات ما را دروغ پنداشتند، اهل دوزخند و همیشه در آن خواهند بود. بَلى‏ مَنْ کَسَبَ سَیِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطیئَتُهُ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ؛(9) آرى، کسانى که کسب گناه کنند، و آثار گناه، سراسر وجودشان را بپوشاند، آن ها اهل آتشند و جاودانه در آن خواهند بود. فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهى‏ فَلَهُ ما سَلَفَ وَ أَمْرُهŧولا_ آن چه در باره فرایند خلقت انسان آورده شده متن قران کریم است ونه تفسیر وبرداشت ما . ●ثانیا _ سوال در باره همه انسان ها است ونه خصوص جناب آدم وحضرت عیسی ع . ●ثالثا _در آیه یاد شده نیز خاک (= طین=گل) به عنوان اولین مبدء قابلی خلقت انسان اشاره شده .واین به عنوان نمونه آورده شده وگرنه در آموزه های وحیانی در این باره آیات متعدد ذکر شده است . مثلا در باره مبدأ خلقت انسان تنها در سوره حجر سه بار به کار برده شده است. (1) واز جمله فرمود : وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ (2) ما انسان را از گِل خشكيده‏ اى (همچون سفال) كه از گِل بد بوى (تيره ݏ إِلَى اللَّهِ وَ مَنْ عادَ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ؛(10) اگر کسى اندرز الهى به او رسد، و (از رباخوارى) خوددارى کند، سودهایى که در سابق [قبل از نزول حکم تحریم‏] به دست آورده، مال اوست (و این حکم، گذشته را شامل نمى‏ گردد) و کار او به خدا واگذار مى‏ شود (و گذشته او را خواهد بخشید.) امّا کسانى که بازگردند (و بار دیگر مرتکب این گناه شوند)، اهل آتشند و همیشه در آن مى‏ مانند. وَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ اسْتَکْبَرُوا عَنْها أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ؛(11) آن ها که آیات ما را تکذیب کنند، و در برابر آن تکبّر ورزند، اهل درنگى) گرفته شده بود آفريديم! پس معلوم می شود تذکر این نکته در باب مبدء خلقت آدمی مهم بوده که در یک سوره سه باره ذکر شده است. اما سر اهمیت آن در جایی ذکر نشده است ، ولی اینکه خداوند فرمود ما انسان را از گلی آن چنانی آفریدم ونفرمود که از خاکی پاک؟ در این باب برخی از مفسرین گفته اند مراد اشاره به حقیقت مادون بدن انسانی در برابر حقیقت متعالی روح اوست: « اين آيه اشاره به اين است كه شرافت انسان به اين جسم بدنى و اين صورت ظاهرى او نيست بلكه به آن روح ملكوتى و جوهر سماوى و لطيفه ربانى است كه اگر متصف به ايمان و تقوى و صفات حميده و اعمال صالحه شد شرافت پيدا مى‏ كند و شيطان سر حكمت را نفهميد و خيال كرد انسان همین بدن خاكى است لذا از سجده بر او امتناع كرد » (3) در عین حال ممکن است نکات دقیق دیگری در این باب وجود داشته باشد که بر ما پوشیده است و خوب است در این باره به این گفته جناب حافظ گوش دهیم که گفت : حدیث از مطرب ومی گو وراز از دهر کمتر جو که کس نگشود ونگشاید به حکمت این معما را ●رابعا_ نظریه ی ترانسفورمیسم داروین هنوز در بوته ی فرضیه باقی مانده! اما فرضیه ایی است که روی آن کار زیادی انجام گرفته و شواهد و قراینی بر درستی آن اقامه گشته، و لااقل داروین و لامارک و عده ایی از فیزیولوژیست‌ها را به درستی آن قانع ساخته است. البته بسیاری از زیست ل تشکل و تجسم ، آن أعراض انفعالیه ای که در جسم پیدا میشود در ماده نیز پیدا میشود، و مثل همین ماده ای که در این عالم هست و به صور مختلفه درآمده و مردم می بینند، چون خاک و سنگ و آب و درخت و بدن انسان و بدن حیوان و أمثالها در می آید. موجودی که در عالم برزخ است ماده ندارد؛ اما شکل و صورت و حد و کم و کیف و أعراض فعلیه را دارد؛ یعنی دارای اندازه و حدود است ، دارای رنگ و بوست . صورت مردمان برزخی رنگ و حد دارد، و در آنجا خوشحالی و مسرت و غضب و نگرانی هست ، در آنجا نور هست . بنابراین ، موجودات برزخیه دارای صورت جسمیه هستند ولی هیولی و ماده ندارند. عالم برزخ و سیمای انسان در آنجاǂِیَامَتُهُ؛ هر کس بمیرد قیامت او برپا شده است ». دیگری قیامت کبری ، و آن عبارت است از خروج از عالم برزخ و مثال و داخل شدن در عالم نفس و قیامت . وقتیکه مردم از عالم قبر خارج و بسوی عالم ظهورات نفس کلیه رهسپار میگردند، قیامت کبرای آنان بر پا شده است . عالم ماده دارای هیولی و طبع و جسم و جسمانیات است و عالم نفس ، تجرد مطلق از ماده و آثار ماده است ؛ ولی عالم برزخ فاصله بین این دو عالم است ؛ یعنی ماده نیست ولی آثار ماده از «کَیف » و «کَم» و «أیْن » و غیرها را دارد. ماده ، جوهریست که قبول تشکل میکند و صورت جسمیه بر او عارض میگردد، و آثار جسم نیز در او پیدا میشود؛ و بواسطه قبوی خود را می گذرانیم ـ و بین عالم اسماء و صفات الهی ، دو عالم است : یکی عالم مثال و دیگری عالم نفس . عالم مثال را عالم برزخ ، و عالم نفس را عالم قیامت نیز گویند. و انسان تا از این دو عالم نگذرد به مقام اسماء و صفات الهیه نخواهد رسید؛ کما اینکه انسان تا از عالم برزخ نگذرد به عالم قیامت نمی رسد و به مقام اسماء و صفات کلیه الهیه نمی رسد مگر آنکه از نفس و قیامت عبور کند. و مراد از قیامت در اینجا قیامت کبری است ؛ چون دو قیامت داریم : یکی قیامت صغری ، و آن عبارت است از مردن و وارد در عالم برزخ شدن ؛ و بر همین اصل رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: «مَنْ مَاتَ فَقَدْ قَامَتْ اداش عالم برزخ جزیی از عذاب و پادش قیامت است باتشکر ●پاسخ: سان که از این دنیا میرود، به عالم دیگری به نام برزخ وارد میشود و در آنجا هست تا وقتیکه در صور دمیده شود و مردم از قبرها بیرون آیند، در آن وقت به عالم قیامت وارد میشوند. برزخ به معنای فاصله است ، فاصله بین دو خشکی یا دو آب یا دو چیز دیگر را برزخ گویند و چون عالمی که انسان پس از مردن در آنجا بسر میبرد، فاصله ایست بین عالم دنیا و قیامت ، آنرا عالم برزخ گویند. برای آنکه خصوصیات عالم برزخ قدری روشن شود، باید توضیح بیشتری در این باره داده شود. بین این عالَم که عالم جسم و جسمانیات است ـ که فعلاً در آن زندگی ماد c>y    wبهشت و جهنم برزخی در كجا است و چه تفاوتی با بهشت و جهنم اخرتی دارد؟ ●پاسخ: برخى تفاوت ها ي اساسي بين بهشت برزخ وآخرت:: 1. بهشت برزخ موقت، ولى بهشت آخرت دائمى است. (...قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ يَــلَيْتَ قَوْمِى يَعْلَمُون...)(1)سرانجام او را شهيد کردند و[ به او گفته شد: «وارد بهشت شو!» گفت: «اى کاش قوم من مى ȣ[    #چه کسانی بدون حساب واردبهشت وجهنم می شوند؟ ●پاسخ: امير المومنين(ع) در تفسير اين آيه مى‏ فرمايد: «و معنى قوله (فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ) وَ (مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ) فهو قلة الحساب و كثرته و الناس يومئذ عل  خوب است، ريشه‏ اش در بهشت است. حضرت رسول اكرم (ص) فرمود: «هنگامى كه اول روز ماه شعبان شد، خداوند عز وجل دستور مى‏ دهد [ و اراده مى‏ كند كه‏] درهاى بهشت باز شود و امر مى‏ كند [ و فرمان مى‏دهد] شجره طوبى را، پس طلوع مى‏كند شاخه هايش بر اين دنيا؛ سپس ندا مى‏ كند منادى پروردگار ما عزوجل [ كه‏]: اى بندگان خدا! اينها شاخه‏ هاى درخت طوبى است، دست به اينها زنيد [ و به يكى از آنها چنگ زده و خود را بسپاريد] تا شما را به بهشت ببرند. [ همچنين منادى ندا مى‏ كند كه‏]: و اين است شاخه‏ هاى درخت زقوم، بترسيد از آنها [ و بر حذر باشيد كه به يكى از آنها چنگ زنيد ]تا شما را به جهنم نبرند». س مدیگر خبر می‌پرسند و سوال می‌کنند و همدیگر را آشنایی می‌دهند آن چنان آشنا می‌شوند که در آنجا می‌گویند این شخص فلانی است.(48) امام صادق (ع) می‌فرماید: ارواح در برزخ به شکل جسدهایی که دارند و با همان قیافه در درختهای بهشت می‌روند و یکدیگر را خوب می‌شناسند و از یکدیگر سوال می‌کنند و هنگامی که روح جدیدی بر آنان وارد می‌شود دیگران گویند رهایش کنید تا قدری استراحت کند چرا که او از یک مرحله سختی عبور کرده است بعد از آن که استراحت کرد از او می‌پرسند فلان کس چه شد؟ اگر این روح جواب داد که هنوز زنده است و در دنیا می‌باشد اینها منتظر و امیدوار می‌مانند که شاید نزد آنه فرومایه باشد آزارت می‌دهد.(46) علی (ع) می‌فرماید: شخص مسلمان دارای سه دوست است یکی از دوستانش به وی می‌گوید من در زندگی و مرگ با تو هستم و هرگز ترکت نمی‌کنم و آن عمل اوست دوست دیگر می‌گوید من فقط تا موقع مرگ با تو هستم آنگاه جدا می‌شوم و آن اموال او است آدمی به محض آن که می‌میرد اموالش به وراث انتقال می‌یابد دوست دیگر به او می‌گوید من تا قبر با تو هستم و تو را ترک می‌گویم و آن فرزند اوست.(47) 7ـ ملاقات ارواح با یکدیگر در عالم برزخ: امام صادق (ع) می‌فرماید: ارواح در برزخ با یکدیگر ملاقات می‌کنند سووال کردند آیا واقعاً همدیگر را می‌بینند؟ فرمود بله می‌بینند و از Όن که افراد خانواده‌شان را بر نعمت و فضل می‌بینند خوشحال و شادان می‌گردند. 6ـ همدم انسان در عالم برزخ: قیس بن عاصم می‌گوید: من و جمعی از بنی تمیم از راه دور به مدینه آمدیم و خدمت رسول اکرم (ص) رسیدیم من عرض کردم یا رسول الله ما را موعظه‌ای بفرمایید که همواره از آن استفاده کنیم چرا که ما بادیه نشین هستیم و کمتر به شهر دسترسی داریم حضرت فرمود: ای قیس با عزت ذلت و با حیات مرگ است و با دنیا آخرت... ای قیس ناگزیر برای تو همنشین و مصاحبی خواهد بود که با تو به خاک سپرده می‌شود موقع دفن تو او زنده است و تو مرده اگر همنشین تو بزرگوار و کریم باشد تو را اکرام می‌کند و اگر پست وآنها اشراف می‌نماید. پس اگر آنها را در خیر و خوبی مشاهده کند خوشحال می‌شود و اگر آنها را در بدی و اندوه بنگرد غمناک می‌گردد. (44) البته این تمثیل است یعنی همان طور که مرغها بر روی دیوارهای شما خود را می‌اندازند و به آسانی رفت و آمد می‌کنند روح مومن هم از اهل خود و احوالات آنها اطلاع پیدا می‌کند. مضمون و معنایی را که در روایات فوق وجود دارد ممکن است بتوان به نحوی از این سخن خدا فهمید که ارتباط شهدا و بازماندگان آنها را بیان می‌کند و می‌فرماید: یُسًتَبًشِرْونُ بِنِعًمُهٍ مِنُ اللهِ وُ فَضْلٍ وُ اللهُ لا یْضِیعْ اَجًرُ الْمْؤمِنِینُ (45) کشته شدگان در راه خدا از ا حین زوال شمس به دیدار اهل خود می‌رود و اگر دید که اهلش به اعمال نیکو اشتغال دارند سپاس و حمد خدا بجا می‌آورد و چون کافر ببیند که اهل او بر اعمال نیک مشغول‌اند برای او موجب حسرت و ندامت خواهد بود.(43) اسحاق بن عمار می‌گوید از امام کاظم (ع) در مورد ارواح در گذشتگان سوال کردم که آیا آنها اهل خود را ملاقات و دیدار می‌کنند؟ حضرت فرمود: بلی گفتم در چه مقدار از زمان دیدار می‌کنند؟ حضرت فرمود: در هر جمعه و در هر ماه و در هر سال یک بار بر حسب منزلت و مکانت مومن گفتم در چه صورتی آنها برای دیدار اهل خود می‌روند؟ حضرت فرمود: در صورت پرنده لطیفی که خود را به دیوارها می‌زند و بر انسان از آنها غافل است ولی پس از مرگ متوجه آنها می‌شود و کنایه از هوشیاری بعد از غفلت است. 2ـ معنای دیگر که استاد شهید مطهری بیشتر بر آن تکیه دارد این است که درجه حیات بعد از مردن از پیش از مردن کامل‌تر و بالاتر است همان طور که انسان در حال خواب از درجه درک و احساس ضعیفی برخوردار است حالتی نیمه زنده و نیمه مرده دارد و هنگام بیداری آن حیات کاملتر می‌شود همچنین حالت حیات انسان در دنیا نسبت به حیات برزخی درجه‌ای ضعیف‌تر است و با انتقال انسان به عالم برزخ کاملتر می‌شود.(42) 5ـ ارتباط ارواح با اهل دنیا در برزخ: امام صادق (ع) می‌فرماید: هیچ مومن و کافری نیست مگر آن که در و مثل‌ همین‌ ماده‌ای‌ که‌ در این‌ عالم‌ هست‌ و به‌ صور مختلفه‌ درآمده‌ و مردم‌ می‌بینند، چون‌ خاک‌ و سنگ‌ و آب‌ و درخت‌ و بدن‌ انسان‌ و بدن‌ حیوان‌ و أمثالها در می‌آید. موجودی‌ که‌ در عالم‌ برزخ‌ است‌ ماده‌ ندارد؛ اما شکل‌ و صورت‌ و حد و کم و کیف‌ و أعراض‌ فعلیه‌ را دارد؛ یعنی‌ دارای‌ اندازه‌ و حدود است‌، دارای‌ رنگ‌ و بوست‌. صورت‌ مردمان‌ برزخی‌ رنگ‌ و حد دارد، و در آنجا خوشحالی‌ و مسرت‌ و غضب‌ و نگرانی‌ هست‌، در آنجا نور هست‌. بنابراین‌، موجودات‌ برزخیه‌ دارای‌ صورت‌ جسمیه‌ هستند ولی‌ هیولی‌ و ماده‌ ندارند. Jخصوصیات عالم برزخرد محشر شوند،البته این عذاب وشکنجه به مقداری است که از آن گناه پاک شوند. البته طوائف دیگری نیز هستند که مفصل آنرا می توانید در کتاب معاد استاد قرائتی مطالعه کنید. بنابراین در مورد سول باید عرض کرد کسی که نماز وقضای روزه دارد باید وصیت کند که آنرا به جا آورند واز اموال او به قدری که آن واجبات به جا مانده قضا شوند اعطاء کنند تا برذمه او باقی نماند. واگر وصیت نکرد ومی توانست وصیت کند و سستی کرد واین قضاها بدون اینکه به جا آورده شوند بعد از مرگ او باقی ماندند. دیگر امر به دست خداست که او را ببخشد ویا اینکه در قبال این کو تاهی مورد عقاب قرار دهد. Hعذاب در عالم برزخ و قبربوده اند واگر اعمال خوب وحسنه کوچکی هم داشته اند خداوند در این دنیا با اعطاء آسایش جبران می کند لذا در برزخ حسنه ای ندارند، البته در عین حال دارای باور غلط نیز می باشند یعنمی کافر،منافق ویا مشرک هستند.این گروه مشمول عذابهای برزخی می شوند که نمونه آنها آل فرعون هستند که خداوند در قرآن می فرماید: آنها صبح وشب عرضه برآتش می شوند.(سوره غافر آیه46) 2-گروهی هم دارای عقاید درست وحق هستند ولی در عین حال کارهای گناهی هم دارند که بخشیده نشده است واز طرف دیگر در برزخ شفاعت نیست. لذاخداوند متعال این افراد را مدتی مورد عذابهای برزخی قرار می دهد تا از گناه پاک شوند وبدون گناه واՀ علیه السّلام ـ فرمودند: سوره «تبارک» بالای سر قبر میت خوانده شود تا موجب رفع عذاب قبر از او گردد. امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمودند: سوره «تبارك» بالاي سر قبر ميت خوانده شود تا موجب رفع عذاب قبر از او گردد. عذاب قبر تا چه مدت ادامه داره؟ آیا همون شب اول قبر است؟ یا ممکنه همیشه باشه؟ یعنی هر موقع سوره ملک خونده بشه، باعث رفع عذاب قبر میشه؟ سپاسگزارم ●پاسخ: باسلام بعد از مرگ انسان واست واعمالش ونوع برخورد وحیات انسان در برزخ به اعمال او بستگی دارد ،وانسانها در برزخ چند طائفه هستند. ا- گروهی که هیچ عمل خیری در نامه اعمال آنها ثبت نشده ودر دنیا اهل خوبی نان روزى است كه به شما وعده داده مى‏ شد!(6) خلاصه اینکه خدای مهربان، تمام اسباب و وسائل هدایت به قله کمال را فراهم ساخته و بندگانش را به عاقبت کارشان متوجه ساخته است، و این انسان است که با انتخاب خود مسبب اصلی تمام خوشی و نا خوشی هایش بوده و فقط و فقط اعمال و کردارش سرانجام او را مشخص می سازد و بس! موفق باشید. ـــــــــــــــــ 1. اسراء/7. 2. فصلت/46. 3. یعنی قلم بر آنچه مقدر است و در لوح محفوظ آمده خشک گردید و آنچه بر قلم تقدیر رفته تغییر نپذیرد. 4.نمل/89. 5.ر.ک: قاموس قرآن ج 5 ص 172. 6. انبیاء/103. Uایاترس قیامت برا پرهیزگاران و افراد با تقوا هم هسترس از چیزهای ترسناک به انسان دست می دهد.(5) نکته مهم آیه فوق، ارتباط تنگاتنگ میان کار خوب و ایمن بودن از ترس و وحشت قیامت است، در واقع، واکنش و عکس العمل کار خوب چنین آثار و برکاتی دارد، پس اگر تقوا بود، هیچ وحشت و ترسی نخواهند داشت. متقین، نه تنها هیچ حزن و اندوهی از مشاهده عذاب به دل راه نمی دهند، بلکه فرشتگان به استقبال آنان شتافته و مژده می دهند: لا يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ وَ تَتَلَقَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ هذا يَوْمُكُمُ الَّذي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ، وحشت بزرگ، آنها را اندوهگين نمى‏ كند و فرشتگان به استقبالشان مى‏ آيند، (و مى‏ گويند:) اين ه؇ست ●سوال: مگه خداوند بخشنده و مهربان نیست پس چرا روز قیامت اینهمه رعب و وحشت برا بندگانش گذاشته؟؟؟؟ این ترس برا پرهیزگاران و افراد با تقوا هم هست؟؟؟؟ ●پاسخ: افراد با تقوا همیشه آرامش کافی و کامل داشته و در هیچ مرحله ای (دنیا، جان دادن، قبر و قیامت) غم و غصه به دلشان راه ندارد، یکی از آن مراحل قیامت است، خدای بزرگ در قرآن کریم می فرماید: مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُون‏، كسانى كه كار نيكى انجام دهند پاداشى بهتر از آن خواهند داشت و آنان از وحشت آن روز در امانند!(4) فزع و جزع و خوف حالتی است که بر از تشه مرده اجازه اين كارو داره؟ ●پاسخ: اینجا دو مطلب است: ●اول اصل درک حضور و خوشحالی اموات از حضور ما سر مزارشان. خوشحالی اموات از حضور ما، مورد تأکید امامان معصوم علهیم السلام است، آنها با ما انس گرفته و حضور ما را درک می کنند. مثلا امیر المؤمنین علی علیه السلام می فرماید: زوروا موتاکم فانهم یفرحون بزیارتکم، اموات خود را زیارت نمائید زیرا آنها از زیارت شما خوشنود می شوند.(1) بنابراین اصل خوشحالی اموات و درک حضور ما اختصاصی به پنج شنبه جمعه ندارد. ●دوم اموات مؤمنین برای زیارت بستگانشان می آیند. تعداد زیارت در سال و روز و ماه و هفته بستگی کامل به خوبیهاییقت همان عمل برایش ظهور کرده و موجب ترقی و کمال وی خواهد شد. ........................................... 1. توضیح مختصر در رابطه با قوه و فعل: یک دانه سیب مستعد درخت شدن است ، اگر دانه سیب را در خاک مناسب کاشته و آب داده شود این دانه به تدریج در یک حرکت تکاملی تبدیل به درخت خواهد شد ، دانه سیب بالفعل دانه است و بالقوه درخت . اگر تمامی استعدادهای بالقوه دانه فعلیت پیدا کرده و این حرکت تکاملی ادامه پیدا کند ، دانه تبدیل به درخت خواهد شد. انسان با مردن تمامی استعدادهای بالقوه اش فعلیت می یابد و دیگر جایی برای تکامل به این معنی نیست ، اما تکامل در آخرت به معنی ظهور ملکات خود شخص بوده و چیه چهره واقعی است در آید. این مساله از امر مشهوده ومسلمه نزد اهل بصیرت است واز جریانات طبیعی قهریه می باشد،غیر از افراد بی بصیرت وجاهل آنرا نفی نمی کنند. تحقق مسخ کامل بدون اذن الهی واراده او تحقق نمی یابد و وقوع آن در خارج نیازمند امر الهی است. این نوعی از مجازات است و انعکاس چهره واقعی اخلاق واعمال خوب وبد انسان در نفس اوست وبه فرموده قران هر کس ذره ای عمل خوب یا بد انجام دهد نتیجه آنرا خواهد دید. مراد این است که انسان آنچه را که از خوب وبد انجام داده خواهد دید وخود اعمال خوب وبد خود را بعینه خواخد دید نه اینکه پاداش آنرا ببیند. jچرا انسان ها حیوان دیده می شوندزخند جاودانه در آن خواهند ماند. وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازینُهُ فَأُولئِکَ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فی‏ جَهَنَّمَ خالِدُون؛‏(12) آنان که وزنه اعمال شان سبک باشد، کسانى هستند که سرمایه وجود خود را از دست داده، در جهنم جاودانه خواهند ماند! پی‏ نوشت‏ها: 1. حجر (15) آیه 43-44. 2. ص (38) آیه 84-85. 3. کشف المراد، ص 414، چاپ جامعه مدرسین، قم، بی تا. 4. امام خمینی، چهل حدیث، ص 24، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی،1380ش. 5. نساء(4)آیه14. 6. همان،آیه93. 7.توبه(9)آیه63 8. بقره(2)آیه39. 9. همان،آیه81. 10. همان،آیه275. 11.اعراف(7)آیه36. 12. مؤمنون(23)آیه103. آیا آتش جهنم برای همه حتی شیطان هم تموم میشهGاً كسانى كه گفتند: «پروردگار ما خداست» سپس ايستادگى كردند، بيمى بر آنان نيست و غمگين نخواهند شد. إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ؛[4]به يقين كسانى كه گفتند: «پروردگار ما خداوند يگانه است!» سپس استقامت كردند، فرشتگان بر آنان نازل مى‏ شوند كه: «نترسيد و غمگين مباشيد، و بشارت باد بر شما به آن بهشتى كه به شما وعده داده شده است. «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّܴت بعضی از حیوانات را پیدا کند مثلا در شدت حرص مانند سگ باشد یا ودر آزمندی وطمع مانند خوک باشد یا در کینه مانند گاو است . حال مسخ بر دو نوع است مسخ خفیف که تحول وتغییری در صورت باطنی وبرزخی ومثالی انسان رخ می دهدوانهم در نتیجه اعمال زشت او ظهور صفات ظلمانی در اوست که در این حالت باطن انسان بر اساس صفات حیوانی که پیدا کرده تغییر پیدا می کند وکسانی که قلب خود را خالص کرده وروح خود را با نور ایمان ویقین اراسته اند می توانند باطن وچهره واقعی چنین انسانهایی را ببینند.اما مسخ کامل و تام انست که با حصول تحول در قلب وظهور ان در قبدن قیافه انسان تغییر یابد وبه همان حالت قلب اق الإنسان و أعماله صالحة أو طالحة في نفسه- [فمن يعمل مثقال ذرّة خيرا يره و من يعمل مثقال ذرّة]. فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ. يراد إنّ الإنسان يرى ما عمل من خير أو شرّ، فهو يرى نفس الخير و الشرّ من عمل، و ليس المراد رؤية الجزاء.(التحقیق فی کلمات القآن الکریم ج11ص104) می فرماید:مسخ تغییر یافتن صورت وسیرت از حالتی به حالت دیگر است وبر دو نوع است،1-مسخ خاصی که لنی وظاهری است ودر بعضی زمانها اتفاق افتاده وآن تغییر یافتن خلقت وصورت شخص است.2-مسخی که در همه زمانها است وآن تغییر یافتن اخلاق است که اخلاق ز الإنسان على طبق ما في قلبه من الصفات الحيوانيّة.و هذا المسخ و التحوّل الباطنىّ يشاهده من أخلص قلبه و نوّر روحه و زكّى نفسه، بنور الايمان و اليقين. و أمّا الْمَسْخُ‏ الشديد التامّ: فهو حصول تحوّل في القلب ثمّ ظهوره التامّ في البدن، فيتأثّر و ينقلب البدن و صورته على وفق القلب. و هذه امور مشهودة مسلّمة لذوي البصائر، بل من الجريانات الطبيعيّة القهريّة، و لا ينكرها إلّا المحجوب الجاهل. ثمّ إنّ تحقّق المسخ الكامل في الخارج إنّما يقع بأمر اللَّه و إرادته، فانّه تبديل في خلق اللَّه و في الخارج و يحتاج الى أمره، راجع القرد. و هذا نوع من المجازات، و حقيقة انعكاس أخلپس رسول خدا (ص) فرمود: «هر كس نماز مستحبى براى خدا در اين روز بخواند، به شاخه‏ اى [ از شاخه‏ هاى درخت طوبى ]دست زده است. هر كه در اين روز صدقه دهد، به شاخه [ ديگرى ]دست زده است. هر كه از ظلمى كه به او رفته در گذرد، به شاخه [ ديگرى ]دست زده است. هر كه ميان زن و شوهر، پدر و فرزند، دوست و دوست، همسايه و همسايه، اجنبى و اجنبى را اصلاح دهد [ و اختلاف و منازعه را برطرف كند] به شاخه [ ديگرى ]دست زده است. و... [ در مجموع‏] هر كه در اين روز بابى از ابواب [ عمل‏] خير را انجام دهد، [ به ]شاخ ه‏اى [ از شاخه‏ هاى طوبى ]دست زده است». سپس رسول خدا (ص) فرمود: «قسم به كسى كه مرا به حق به نبوّت مبعوث كر L)    {توصیف مرگ از سخن مرده با سلمان این مطلب طولانی هست ولی خوندنش می ارزه سلمان هنگامی که یقین کرد که هنگام مرگش فرا رسیده فرمود: ای اصبغ! حضرت رسول خبر داد مرا که چون نزدیک مرگ من شود مرده با من سخن خواهد گفت و میخواهم که بدانم وفات من نزدیک شده است یا نه؟ سلمان به اصبغ گفت: تختی بیاور و مرا با آن به قبرستان ببر. پس اصبغ چنین کرد و سلمان را به قبرستان مدائن برد. چون سلمان را در قبرستان بر زمین گذاشتند، گفه این کار منتفی میگردد و باز هم با حکمت خداوند ناسازگار است و عقلا نادرست. شبیه این مسأله در 45 سوره ابراهیم نیز بیان شده است. در این ایه از قول کسانیکه اعمال صالح انجام نداده اند و مرگشان فرا میرسد و سختی های مرگ و عذابهای برزخ را میبینند نقل میکند که از خداوند میخواهند که انان را به دنیا بازگرداند تا بلکه اعمال صالح انجام دهندو نیکوکار باشند. اما خداونداین درخواست انان را رد میکند. حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكْتُ كَلاَّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى‏ يَ آن میت در دنیا دارد، اسحاق بن عمار از امام سجاد علیه السلام سؤال کرد: آیا روح مؤمن به زیارت اهل خود می رود؟ حضرت فرمود: بله. اسحاق بن عمار پرسید: چه تعداد می آید؟ حضرت فرمود: باندازه خوبی هایشان، بعضی از آنها هر روز و بعضی هر دو روز و بعضی هر سه روز(2) پس اگر در بعضی روایات آمده که روح میت از غروب پنجشنبه تا غروب جمعه آزاد است، مربوط به گناهکاران است(3) موفق باشید. ــــــــــــــــ 1. بحار الانوار ج 10 ص 97. 2. ر.ک: بحار الانوار ج 6 ص 257 ح 93. 3. ر.ک: بحار الانوار ج 6 ص 202 باب 8 احوال البرزخ و القبر و عذابه و سؤاله و سائر ما یتعلق بذلک. Zایا مرده یرقبرش حرفهای مارو میشنوهته اند. معاویه بن عمار می گوید از امام صاد علیه السلام پرسیدم بعد از مرگ انسان چه چیزی به حال او نفع دارد؟حضرت فرمود:سنت حسنه ای که از خود به جا گذاشته باشد وبعد از او به آن عمل شود که برای آن همانند ثواب آن کسی است که به آن عمل می کند بدون اینکه از ثواب او چیزی کسر گردد،(مانند ایجاد صندوق قرض الحسنه،راه اندازی مجالس مذهبی ودینی)وصدقه جاریه ای که بعد از او ادامه دارد وفرزند صالحی که بعد از مرگ پدر ومادر برای آنها دعا می کند، از جانب آنها صدقه می دهد، حج به جا می آورد،برده آزاد می کند،روزه ونماز به جا می آورد. ،(کافی،دارالحدیث،ج13،ص 468) Iعذاب قبر تا چه مدت ادامه دارهیعنی هر موقع سوره ملک خونده بشه، باعث رفع عذاب قبر میشه؟ ●پاسخ: بستگی به مقدار گناه شخص دارد که چه موقع از این گناه پاک شود ویک نکته قابل دقت است که عذابهای برزخ وقیامت همان حقیقت اعمال گناهی است که این شخص انجام داد وبه قدری که آن گناه در دوری او از جاده حقیقت تاثیر گذار بوده مورد شکنجه قرار می گیرد. البته احسانهایی که از جانب نزدیکان ومومنان صورت می گیرد در حال متوفی وخلاصی او تاثیر گذار است وداستانهایی از گذشتکان وانبیاء نل شده است که افرادی به سبب باقیات وصالحاتی که از خود به جا گذاشته بودند مانند فرزند صالح و کارهای عام المنفعه در برزخ از عذاب خلاصی یاfیشناسه؟ آیا پاداش و عقاب در موردش اجرا میشه؟ تشکر کارشناس بحث : اندیشمند ●پاسخ: با سلام خدمت شما براي بررسي اين موضوع لازم به ذكر است حتي اگر در روايات از چگونگي وضعيت كودكان بعد از مرگ سخني به ميان نيامده بود با اين حال مي دانيم خداوند با عدالت با آن ها رفتار مي كند و به هر كس آنچه شايسته اوست اعطا مي كند. علامه مجلسي (ره) در اين زمينه مي فرمايد: و لا ريب في أن أطفال المؤمنين ملحقة بآبائهم في الجنة، و أما أولاد الكفار فاختلف فيهم علماؤنا و المخالفون ... و ذهب المتكلمون منا إلى أن أطفال الكفار لا يدخلون النار فهم إما يدخلون الجنة أو يسكنون الأعراف، و ذӈی‌ عالم‌ ظهورات‌ نفس‌ کلیه‌ رهسپار میگردند، قیامت‌ کبرای‌ آنان‌ بر پا شده‌ است‌. عالم‌ ماده‌ دارای‌ هیولی‌ و طبع‌ و جسم‌ و جسمانیات‌ است‌ و عالم‌ نفس‌، تجرد مطلق‌ از ماده‌ و آثار ماده‌ است‌؛ ولی‌ عالم‌ برزخ‌ فاصله‌ بین‌ این‌ دو عالم‌ است‌؛ یعنی‌ ماده‌ نیست‌ ولی‌ آثار ماده‌ از «کَیف‌» و «کَم» و «أیْن‌» و غیرها را دارد. ماده‌، جوهریست‌ که‌ قبول‌ تشکل‌ میکند و صورت‌ جسمیه ‌ بر او عارض‌ میگردد، و آثار جسم‌ نیز در او پیدا میشود؛ و بواسطه‌ قبول‌ تشکل‌ و تجسم‌، آن‌ أعراض‌ انفعالیه‌ای‌ که‌ در جسم‌ پیدا میشود در ماده‌ نیز پیدا میشود، عالم‌ قیامت‌ نمی‌رسد و به‌ مقام‌ اسماء و صفات‌ کلیه‌ الهیه‌ نمی‌رسد مگر آنکه‌ از نفس‌ و قیامت‌ عبور کند. و مراد از قیامت‌ در اینجا قیامت کبری است‌؛ چون‌ دو قیامت‌ داریم‌: یکی‌ قیامت صغری‌، و آن‌ عبارت‌ است‌ از مردن‌ و وارد در عالم‌ برزخ‌ شدن‌؛ و بر همین‌ اصل‌ رسول‌ الله‌ صلی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلم‌ فرمود: «مَنْ مَاتَ فَقَدْ قَامَتْ قِیَامَتُهُ؛ هر کس‌ بمیرد قیامت‌ او برپا شده‌ است‌». دیگری‌ قیامت‌ کبری‌، و آن‌ عبارت‌ است‌ از خروج‌ از عالم‌ برزخ‌ و مثال‌ و داخل‌ شدن‌ در عالم‌ نفس‌ و قیامت‌. وقتیکه‌ مردم‌ از عالم‌ قبر خارج‌ و بسله‌ایست‌ بین‌ عالم‌ دنیا و قیامت‌، آنرا عالم‌ برزخ‌ گویند. برای‌ آنکه‌ خصوصیات‌ عالم‌ برزخ‌ قدری‌ روشن‌ شود، باید توضیح‌ بیشتری‌ در این‌ باره‌ داده‌ شود. بین‌ این‌ عالَم‌ که‌ عالم‌ جسم‌ و جسمانیات‌ است‌ ـ که‌ فعلاً در آن‌ زندگی‌ مادی‌ خود را می‌گذرانیم‌ ـ و بین‌ عالم‌ اسماء و صفات‌ الهی‌، دو عالم‌ است‌: یکی‌ عالم‌ مثال‌ و دیگری‌ عالم‌ نفس‌. عالم مثال را عالم‌ برزخ‌، و عالم نفس را عالم‌ قیامت‌ نیز گویند. و انسان‌ تا از این‌ دو عالم‌ نگذرد به‌ مقام‌ اسماء و صفات‌ الهیه‌ نخواهد رسید؛ کما اینکه‌ انسان‌ تا از عالم‌ برزخ‌ نگذرد بهو في الغَمارة كالثور، و على هذا أحد الوجهين في قوله- وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنازِيرَ. لسا- المسخ: تحويل صورة الى صورة أقبح منها. و في التهذيب تحويل خلق الى صورة أخرى. مسخه اللَّه قردا يمسخه و هو مسخ و مسيخ، و كذلك مشوّه الخلق. و و التحقيق‏ أنّ الأصل الواحد في المادّة: هو مسخ معنوىّ للشي‏ء في جهة العقوبة و المؤاخذة الشديدة بحيث يوجب تحوّلا في الصورة الظاهريّة أو الباطنيّة. فالمسخ خفيف و شديد: أمّا الخفيف فهو حصول تحوّل و تغيّر في الصورة الباطنيّة البرزخيّة للإنسان في نتيجة الأعمال السيّئة و بواسطة تجلّى الصفات الخبيثة الظلمانيّة، فيتحوّل باط BM!    Wگفتگوی مرده با سلمان در روزهایی که سلمان در حال مرگ بود،اصبغ بن نباته به دیدارش رفت. سلمان رو به اصبغ کرد وگفت:«رسول خدا(ص) به من فرموده بود که وقتی مرگت نزدیک شود،هر مرده ای با تو صحبت خواهد کرد.اکنون دوست دارم بدانم،زمان مرگم رسیده است،یا نه». برو تختی بیاور، رویش آنچه برای مردگان می اندازند،بینداز و همراه چهار تن مرا به قبرستان ببر. اصبغ شتابان رفت به همراه چند نفر تختی آورد. آنها سلمان را روی آن گذاشته،به سوی قبرستان مدائن بردند. در آن لحظه سلمان با صدای بلند به مرده ها سل ;Ns    wگفت و گوي سلمان فارسي (ره ) با يكي از اهل قبور و اu 4MFMUP9    gآیا روح محصور در زمان است؟ ●سوال: آیا روح انسان پس از مرگ میتواند در زمان سیر کند؟ یا اینکه گرفتار در گذشته خویش است؟ و @JO;    Oچيستى و چگونگى مرگ ●سوال؟ ماهيت و حقيقت مرگ چيست؟ امرى عدمى است يا وجودی و مخلوق؟ آيا مرگ نيستى و نابودى و فنا و انX^گوییم: این جهنّمی است که آتش را با خود به جهنم می برد و جهنمی خود آتش می شود نه اینکه از بیرون،آتش را به او ضمیمه و اضافه کنند که اگر چنین باشد اشکال شما مبنی بر تجدّد و نو به نو شدن عذاب در آتش جهنم صحیح خواهد بود چرا که در این صورت آن آتش همانند آتش دنیا خواهد بود که افراد پس از گرفتار شدن آن دائماً به سوزش درآمده و یک آن هم تا هنگامی که آتش سوزاننده است نمی توانند بدان خو کنند، در حالی که آتش جهنم از سنخ آتش دنیا نیست که سوزانندگی یکنواخت داشته باشد بلکه آن به حسب گوناگونی حالات و تطوّرات افراد تغییر می کند بدین معنی که اگر شخص کفر ذاتی داشته باشد جهنم او جهنم ذاتیعناد داشته اند این عده جزو خالدین در جهنم هستند و تا ابد در آتش جهنم خواهند سوخت. «خالِدينَ فيها لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُون»(6) جاودانه در لعنتند و در عذابشان تخفيف داده نشود و لحظه‏ اى مهلتشان ندهند حاصل سخن اینکه: کسانی که (با توجه به فراوانی گناه) در عالم برزخ تزکیه نشده اند در مواقف قیامت و عوالم حشر تزکیه شده و وارد بهشت ابدی می شوند، این نیز حرکت تکاملی به سوی قرب الی الله است و آن عده از افرادی که حتی در این مواقف تزکیه نشدند وارد جهنم ابدی شده و خالدین در جهنم خواهند بود .(والله العالم) آیا اکثر جهنمیان در نهایت بهشتی خواهند شدْسِينَ مَوْقِفاً كُلُّ مَوْقِفٍ مِقْدَارُهُ أَلْفُ سَنَةٍ»؛ «پيش از اينكه حساب شما را محاسبه كنند، از خود حساب بكشيد؛ زيرا قيامت داراى پنجاه ايستگاه است كه هر ايستگاه هزار سال به طول مى‏ انجامد»(4) ابن مسعود مى‏گويد: ما نزد أمير المؤمنين(ع) نشسته بوديم كه فرمود: «إن فى القيامة لخمسين موقفاً كل موقف ألف سنة فأول موقف خرج من قبره»؛ «در قيامت پنجاه موقف و ايستگاه است كه هر ايستگاه هزار سال به طول مى‏ انجامد و نخستين ايستگاه هم بيرون آمدن از قبر است»(5) این مختص کسانی است که در مسیر صراط مستقیم بوده و نسبت به خدا و رسولش عناد نداشته اند ، اما کسانی که شرک ورزیده و اد متفاوت بوده و در یک درجه نیستند و به تعبیر قرآن کریم شاکله افراد متفاوت است « قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى‏ شاكِلَتِه‏» (اسراء 84) بگو ؛ هر كس بر حسب ذات و طبيعت خود عملى انجام خواهد داد. انسان در مسیر الی الله (مسیر بی نهایت) در حرکت است هر کس به نسبت معرفت ، اخلاص و تقوای خود از مراتب اخروی بهره مند می شود « هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ وَ اللَّهُ بَصيرٌ بِما يَعْمَلُون‏ » آنان داراى درجاتند نزد خدا و خدا بيناست به آنچه مى‏ كنند (آل عمران آیه 163) این آیه شریفه درجات و جایگاه های متفاوت انسان ها در آخرت،که نتیجه عملکرد آنان در دنیا ست را بیان می کند. تکامل درآخرت ذهنی ازآنجا داشته اید؟ آیاتی که تقدیم می شود تقریبا شامل تمامی آیاتی است که در قرآن به جهنم اشاره شده و بصورت خاصی مرتب گردیده است. توصیه میشود فقط ترجمه های فارسی را پشت سر هم و تا به آخر بخوانید. --------------------------------------------------------------------- إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِنَا سَوْفَ نُصْلِیهِمْ نَاراً کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْنَاهُمْ جُلُوداً غَیرَهَا لِیذُوقُوا الْعَذَابَ إِنَّ اللّهَ کَانَ عَزِیزاً حَکِیما (56) کسانی که به آیات ما کافر شدند، بزودی آنها را در آتشی وارد می کنیم که هرگاه پوست های تنشان (در آن) بریان گردد (و بسوزد)، پوست های دیگری به جای آن قرار می دهیم، تا کیفر (الهی) را بچشند. خداوند، توانا و حکیم است نسا / 56 ------------- یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَیْهَا مَلاَئِکَةٌ غِلاَظٌ شِدَادٌ لاَ یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَیَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ (6) ای کسانی که ایمان آورده اید! خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن انسان ها و سنگ هاست نگاه دارید، آتشی که فرشتگانی بر آن گمارده شده که خشن و سختگیرند و هرگز فرمان خدا را مخالفت نمی کنند و آنچه را فرمان داده شده اند (بطور کامل) اجرا می نمایند. تحریم / 6 ------------- وَسِیقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلَی جَهَنَّمَ زُمَراً حَتَّی إِذَا جَاؤُوهَا فُتِحَتْ أَبْوَآب ها وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ یَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِنکُمْ یَتْلُونَ عَلَیْکُمْ آیَاتِ رَبِّکُمْ وَیُنذِرُونَکُمْ لِقَاءَ یَوْمِکُمْ هذَا قَالُوا بَلَی وَلکِنْ حَقَّتْ کَلِمَةُ الْعَذَابِ عَلَی الْکَافِرِینَ (71) و کسانی که کافر شدند گروه گروه به سوی جهنم رانده می شوند، وقتی به دوزخ می رسند، درهای آن گشوده می شود و نگهبانان دوزخ به آنها می گویند: « آیا رسولانی از میان شما به سویتان نیامدند که آیات پروردگارتان را برای شما بخوانند و از ملاقات این رز شما را بر حذر دارند؟: آری، (پیامبران آمدند و آیات الهی را بر ما خواندند، و ما مخالفت کردیم.) ولی فرمان عذاب الهی بر کافران مسلم شده است. » قِیلَ ادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا فَبِئْسَ مَثْوَی الْمُتَکَبِّرِینَ (72) به آنان گفته می شود: « از درهای جهنم وارد شوید، جاودانه درآن بمانید، چه بد جایگاهی است جایگاه متکبران!» زمر / 71 - 72 -------------- وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعینَ (43) و دوزخ، میعادگاه همه آنهاست. لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَابٍ لِّکُلِّ بَابٍ مِّنْهُمْ جُزْءٌ مَّقْسُومٌ (44) هفت در دارد، و برای هر دری، گروه معینی از آنها تسیم شده اند. حجر / 43 – 44 ---------------- فَوَرَبِّکَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَالشَّیَاطینَ ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِیّا (68) سوگند به پروردگارت که همه آنها را همراه با شیاطین در قیامت جمع می کنیم، سپس همه را در حالی که به زانو درآمده اند گرداگرد جهنم حاضر می سازیم. ثُمَّ لَنَنزِعَنَّ مِن کُلِّ شِیعَةٍ أَیُّهُمْ أَشَدُّ عَلَی الرَّحْمنِ عِتِیّا (69) سپس از هر گروه و جمعیتی، کسانی را که در برابر خداوند رحمان از همه سرکش تر بوده اند، جدا می کنیم. ثُمَّ لَنَحْنُ أَعْلَمُ بِالَّذِینَ هُمْ أَوْلَی بِهَا صِلِیّا (70) بعد از آن، ما بخوبی از کسانی که برای سوختن در آتش سزاوارترند، آگاه تریم. وَإِن مِّنکُمْ إِلَّا وَارِدُهَا کَانَ عَلَی رَبِّکَ حَتْماً مَقْضِیّا (71) و همه شما (بدون استثنا) وارد جهنم می شوید، این امری است حتمی و قطعی بر پروردگارت. ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا وَنَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیهَا جِثِیّا (72) سپس آنها را که تقوا پیشه کردند از آن رهایی می بخشیم، و ظالمان را در حالی که (از ضعف و ذلت) به زانو درآمده اند در آن رها می سازیم. مریم / 68 – 72 ---------------- یَوْمَ یُدَعُّونَ إِلَی نَارِ جَهَنَّمَ دَعّا (13) در آن روز که آنها را به زور به سوی آتش دوزخ می رانند. هذِهِ النَّارُ الَّتِی کُنُم بِهَا تُکَذِّبُونَ (14) (به آنها می گویند): این همان آتشی است که آن را انکار می کردید! أَفَسِحْرٌ هذَا أَمْ أَنتُمْ لاَ تُبْصِرُونَ (15) آیا این سحر است یا شما نمی بینید؟! اصْلَوْهَا فَاصْبِرُوا أَوْ لاَ تَصْبِرُوا سَوَاءٌ عَلَیْکُمْ إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ (16) در آن وارد شوید و بسوزید، می خواهید صبر کنید یا نکنید، برای شما یکسان است، چرا که تنها به اعمالتان جزا داده می شوید! طور / 13 – 16 --------------- بَلْ کَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ وَأَعْتَدْنَا لِمَن کَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِیرا (11) بلکه آنان قیامت را تکذیب کرده اند، و ما برای کسی که T واژه در آيه 68 سوره فرقان (25) آمده است. اثام به معنى عذاب، عقوبت و كيفر است. 8- وادى: صحرا - بيابان. 9- قذارت: پليدى - نجسى. 10- بخشى از آيه 258 سوره بقره (2). 11- يهود: ممكن است ايهود (دومين قاضى بنى‏اسرائيل) باشد كه وصف او در باب سوم سفر داوران تورات آمده است يا كسى ديگر كه دين يهود را تحريف كرده و در آن اختلاف انگيخته است. 12- بولس: همان پولس رسول (يا: سن پل) است كه از بزرگترين مروجان مسيحيت به شمار مى‏رود. برخى از عقايد مسيحيت كه مورد مخالفت اسلام است برساخته اوست. عقايد پولس در انجيل در ضمن نامه‏ هاى وى كه به رساله‏ هاى پولس رسول شهرت دارند، آمده است. 13- اعرابى: عرب بيابانگر و بولس12 است كه نصارا را گمراه كرد. و از اين امت دو اعرابى13 اند كه ايمان به خدا نياوردند (يعنى ابوبكر و عمر). 1- مهل: اين واژه در آيه 29 سوره كهف (18) و آياتى ديگر از قرآن مجيد آمده است. به معنى آهن و مس گداخته و ذوب شده و ته مانده روغن زيتون است. از آشاميدنيهاى دوزخيان است. 2- بخشى از آيه 29 سوره كهف (18). 3- سعير: اين واژه در آياتى چند از قرآن از جمله آيه 4 سوره انسان (76) آمده و به معنى آتش افروخته و سوزان و زبانه آتش است. 4- آيه 4 سوره انسان (76). 5- جهنم: اين واژه در آياتى متعدد از قرآن كريم آمده است. 6- صعودا: اين واژه در آيه 17 سوره مدثر (74) آمده است. صعود به معنى گردنه است. 7- اثاما: اي &r    7rمنشآت بهشتی غرض اینکه چون بهشتی به معرفت شهودی و واقعی دست یافت از آن به بعد هر آنچه را که اراده کند برای خودش یا در خودش و یا در خارج از ذات خود انشاء می نماید و تمامی آنچه را که در بهشت مشاهده می کند منشئات نفس خودش است. منتهی چون در این انشائات استقلال وجودی ندارد که به انشای حق قائم است لذا همه ی آن منشآت به خداوند استناد می یابد حقیقتاً. کان قندم، نیستان شکّرم هم زمن می روید و هم می خورم همچنان که جهنمی نیز در مقام انشاء است. یعنی تمامی آنچهmنیم وبدون گناه وارد عرصه ی محشر شویم وبعد وارد بهشت شویم به در این صورت هیچ یک از شیعیان به دوزخ نمی روند؟! ●پاسخ: با سلام و عرض ادب از مسائل پيرامونى موضوع شفاعت اين است كه شفاعت چه هنگام تحقّق مى‏ پذيرد و اثر مى‏ بخشد و انسان را از كيفر الهى مى‏ رهاند. برخى مفسّران بر آن‏اند كه شفاعت، يا در واپسين منزل قيامت صورت مى‏ گيرد و گناهكاران را از كيفر مى‏رهاند و يا پس از آنكه پاى در كيفر مى‏ نهند، آنان را نجات مى‏ بخشد؛ امّا در عالم برزخ و منازل پيش از حساب، اثربخشى ندارد؛ چنان كه در برخى روايات آمده است كه شيعيان به شفاعت پيامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیتش لیهم السلام در قيامت، به بهشت مى‏روند و آنان مى‏بايد براى برزخ هراسناك باشند كه شفاعت بدانجا راه ندارد.[1] امّا برخى روايات نيز نشان مى‏ دهند كه پيامبر صلی الله علیه و آله و ائمۀ اطهار علیهم السلام پس از مرگ در عالم برزخ و قيامت حضور مى‏ يابند و پيروان خويش را يارى مى‏ دهند. مراد از اين گونه يارى، شفاعت نيست؛ بلكه تصرّفاتى است كه خداوند بدانان بخشيده است.[2] در اين ميان نيز برخى دانشمندان معتقدند كه شفاعت به همه مراحل پس از مرگ راه دارد؛ ولى جايگاه مهم و اصلى‏اش، قيامت است؛ آن گاه كه آدمى در آستانه كيفر الهى است.[3][4] اما در رابطه با اینکه شیعه وارد جهنم نمی ل به غذا خوردن همچنان وجود دارد بايد بپذيريم كه آنجا هم به نوعي محدوديت وجود دارد چرا كه وجود نياز از وجود محدوديت و عاجز بودن نشئت ميگيرد . از كارشناسان و پاسخ ياران تقاضا مي شود توضييح بفرمايند. ●جواب: با سلام خدمت شما دوست گرامی -دوست گرامی انسان موجودی محدود است و طبیعتا این محدود بودن برای او نیازهایی را پدید می آورد . رفتن به بهشت به معنای آن نیست که ما موجوداتی بی نهایت خواهیم شد (زیرا در این صورت دیگر انسان نخواهیم بود) بهشت مکانی است که خداوند تمام نعمت های خود را برای بشر ، در آن مهیا کرده است . به عبارت دیگر چنانچه در آیه شریفه که قبلا ذکر شد ، آمده ست ، هرآنچه بخواهید و طلب کنید ، در بهشت وجود دارد . با توجه به این مطالب ، امور لذت بخش ، در بهشت وجود دارد . که یکی از آنها نیز امور جنسی است . به بیان دیگر ما همیشه نیازمند خداوند هستیم و اوست که نیازهای ما را برطرف می کند و ما را از نعمت های خود بهره مند می سازد . خداوند نعمت های فراوان و ما فوق تصوری را برای بندگان در بهشت اعطا خواهد کرد . - مطلب دیگر اینکه در بهشت نعمت های مختلفی اعطا می شود که هر فردی متناسب با مقام و منزلتی که دارد از آنها بهره مند می شود . به نظر می رسد لذت های جنسی از پایین ترین نوع نعمت های بهشتی باشند و در این بین اموری وجود دارند که به مراتب ارزشمند تر هستند به طوری که خداوند در قرآن رضوان و رضای خود را از دیگر نعمت های بهشتی مهم تر معرفی می کند : وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها وَ مَساکِنَ طَيِّبَةً في‏ جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ (1) خداوند به مردان و زنان باایمان ، باغهایی از بهشت وعده داده که نهرها از زیر درختانش جاری است جاودانه در آن خواهند ماند و مسکن های پاکیزه ای در بهشتهای جاودان ( نصیب آنها ساخته ) و ( خشنودی و ) رضای خدا ، ( از همه اینها ) برتر است و پیروزی بزرگ ، همین است! مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر این آیه كلامی دارد كه حاصل آن چنین است: «ممكن است وجه این‎كه كلمه «رضوان» به صورت نكره آورده شده است، اشاره به عظمت رضای الهی باشد كه فوق تصور انسان است. و نیز ممكن است مقصود از آن بیان برتری رضای خداوند از سایر نعمت‎های بهشتی باشد. گواه بر این مطالب، جمله ـ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ ـ است كه رستگاری را منحصر در «رِضوان الله» می‎داند؛ زیرا پاداش‎های بهشتی نیز در پرتو رضایت خداوند، ‌نعمت محسوب می‎شوند، و گرنه لذت بدون محبت و رضای خداوند، نعمت نخواهد بود» (2) موفق باشید 1. توبه - 72 2.المیزان، ج 9، ص 339. 6نعمت های بهشتیود به این روایت توجه فرمائید: در تفسير امام حسن عسکري عليه‏ السلام آمده است:... مردي به همسرش گفت، نزد فاطمه دختر رسول‏الله صلي الله عليه و آله و سلم برو و سوال کن آيا من از شيعيان وي هستم با خير؟ آن زن (خدمت حضرت رفت) و سوال کرد. حضرتش فرمود: به شوهرت بگو: «ان کنت تعمل بما امرناک، و تنهي عما زجرناک عنه، فانت من شيعتنا، و الا فلا»؛ اگر به دستورات ما عمل مي‏کني و از منهيات ما مي‏پرهيزي، از شيعيان ما هستي،وگرنه شيعه ما نيستي. آن زن بازگشت و پاسخ را به شوهرش رساند. مرد گفت: واي بر من! کيست که هيچ گناه نکند و از خطا دوري کند، بنابراين من در آتش جهنم جاودانه خواهم بود. زيرا کسي که شيعه آنان نباشد، هميشه در آتش است. آن زن بازگشت و گفتار شوهرش را به فاطمه عليهاالسلام رساند. حضرت فاطمه علیها السلام فرمود: به او بگو: اين گونه نيست شيعيان ما از برجستگان اهل بهشت هستند، ولي از محبين ما و محبين محبين ما و دشمنان دشمنان ما و هر کسي که به قلب و زبان تسليم ما باشد، ولي اوامر و نواهي ما را در اموري که آنان را به هلاکت (و سوء عاقبت) مبتلا مي‏کند، مخالفت نمايد، وارد بهشت مي‏شود، اما بعد از آنکه از گناهانشان طاهر شوند (يا به واسطه گرفتاري به بلاها و مصائب {در دنيا}، و يا به انواع شدائد و سختيها در عرصات قيامت، و يا به عذاب جهنم در طبقه بالاي آن) ت اينکه ما به محبت خود، آنان را از جهنم نجات مي‏دهيم و (در بهشت) به نزد خود مي‏بريم.[5] (خلاصه آنکه: نجات نهايي آنان به واسطه محبت به ماست). بنابراین اگر آتشی در قیامت شامل برخی از محبین اهل بیت علیهم السلام گردد باید توجه نمود که گناهان آنها به گونه ای بوده که در برزخ پاک نشده اند؛ لذا گرفتار آتش جهنم شده اند، اما آتشی که درطبقات بالا است و دیگر اینکه محب اگر در آتش هم گرفتار گردد برای همیشه نخواهد بود و بالاخره شامل لطف الهی خواهد گردید و با شفاعت به بهشت راه می یابد. موفق باشید. ---------------------- [1].بحارالانوار، 6/ 214 و 267:« والله ما أخاف عليكم إلا البرزخ؛ امام صادق علیه السلام فرمود: به خدا سوگند من بر شما نمى‏ ترسم مگر از برزخ، چون وقتى كار دست ما بيفتد، ما به شما اولى خواهيم بود». [2].الميزان، 1/ 174:« أما نشأة البرزخ و ما يدل على حضور النبي ع و الأئمة ع عند الموت و عند مساءلة القبر و إعانتهم إياه على الشدائد كما سيأتي في قوله تعالى: «وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ إِلَّا لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ»: النساء- 158، فليس من الشفاعة عند الله في شي‏ء و إنما هو من سبيل التصرفات و الحكومة الموهوبة لهم بإذن الله سبحانه». [3].پيام قرآن، 6/ 529؛ شفاعت، 181 [4].فرهنگ شیعه، ص306. [5]. بحارالانوار، ج 68، ص 155، روايت 11. 7آیا هیچ یک از شیعیان به دوزخ نمی روند یامت را تکذیب کند، آتشی شعله ور و سوزان فراهم کرده ایم! إِذَا رَأَتْهُم مِن مَکَانٍ بَعِیدٍ سَمِعُوا لَهَا تَغَیُّظاً وَزَفِیرا (12) هنگامی که این آتش، آنان را از مکانی دور ببیند، صدای وحشتناک و خشم آلودش را که با نفس زدن شدید همراه است می شنوند. وَإِذَا أُلْقُوا مِنْهَا مَکَاناً ضَیِّقاً مُقَرَّنِینَ دَعَوْا هُنَالِکَ ثُبُورا (13) و هنگامی که در جای تنگ و محدودی از آن افکنده شوند درحالی که در غل و زنجیرند، فریاد واویلای آنان بلند می شود! لاَ تَدْعُوا الْیَوْمَ ثُبُوراً وَاحِداً وَادْعُوا ثُبُوراً کَثِیرا (14) (به آنان گفته می شود): امروز یک بار واویلا  نگویید، بلکه بسیار واویلا بگویید! فرقان / 11 – 14 ----------------- خُذُوهُ فَغُلُّوهُ (30) او را بگیرید و دربند و زنجیرش کنید! ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ (31) سپس او را در دوزخ بیفکنید! ثُمَّ فِی سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً فَاسْلُکُوهُ (32) بعد او را به زنجیری که هفتاد ذراع است ببندید، إِنَّهُ کَانَ لاَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ (33) چرا که او هرگز به خداوند بزرگ ایمان نمی آورد، وَلاَ یَحُضُّ عَلَی طَعَامِ الْمِسْکِینِ (34) و هرگز مردم را بر اطعام مستمندان تشویق نمی نمود، فَلَیْسَ لَهُ الْیَوْمَ هَاهُنَا حَمِیمٌ (35) و از این رو امروز هم د اینجا یار مهربانی ندارد، وَلاَ طَعَامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِینٍ (36) و نه طعامی، جز از چرک و خون. حاقه / 30 – 36 ---------------- أَذلِکَ خَیْرٌ نُّزُلاً أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ (62) آیا این (نعمت های جاویدان بهشتی) بهتر است یا درخت (نفرت انگیز) زقوم؟! إِنَّا جَعَلْنَاهَا فِتْنَةً لِّلظَّالِمِینَ (63) ما آن را مایه درد و رنج ظالمان قرار دادیم. إِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِی أَصْلِ الْجَحِیمِ (64) آن درختی است که از قعر جهنم می روید. طَلْعُهَا کَأَنَّهُ رُؤُوسُ الشَّیَاطِینِ (65) شکوفه آن مانند سرهای شیاطین است. فَإِنَّهُمْ لَآکِلُونَ مِنْهَا فَمَالِؤُونَ م ِنْهَا الْبُطُونَ (66) آنها (مجرمان) از آن می خورند و شکم ها را از آن پر می کنند. ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَیْهَا لَشَوْباً مِنْ حَمِیمٍ (67) سپس روی آن آب داغ متعفنی می نوشند. صافات / 62 – 67 ------------------ إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ (43) مسلما درخت زقوم، طَعَامُ الْأَثِیمِ (44) غذای گنهکاران است، کَالْمُهْلِ یَغْلِی فِی الْبُطُونِ (45) همانند فلز گداخته در شکم ها می جوشد، کَغَلْیِ الْحَمِیمِ (46) جوششی همچون آب سوزان! خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلَی سَوَاءِ الْجَحِیمِ (47) این کافر مجرم را بگیرید و به میان دوزخ پرتابش کنید. ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ َذَابِ الْحَمِیمِ (48) سپس بر سر او عذاب جوشان بریزید. ذُقْ إِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْکَرِیمُ (49) بچش که (به پندار خود) بسیار قدرتمند و محترم بودی! إِنَّ هذَا مَا کُنتُم بِهِ تَمْتَرُونَ (50) این همان چیزی است که پیوسته در آن تردید می کردید. دخان / 43 – 50 ----------------- تَصْلَی نَاراً حَامِیَةً (4) و در آتش سوزان وارد می گردند، تُسْقَی مِنْ عَیْنٍ آنِیَةٍ (5) از چشمه ای بسیار داغ به آنان می نوشانند، لَیْسَ لَهُمْ طَعَامٌ إِلَّا مِن ضَرِیعٍ (6) غذایی جز از ضریع (خار خشک تلخ و بدبو) ندارند، لاَ یُسْمِنُ وَلاَ یُغْنِی مِن جُوعٍ (7) غذایی که نه آنها را فربه rr~nw    }nخدایا بیا با هم یه معامله بکنیم ●سوال: سلام منم همیشه به خدا میگم: خدایا الهی قربونت بشم. موقعی که میخوای ثواب بدی میگی اگر دو رکعت نماز بخونی 1000 تا قصر بهت میدم. وقتی هم میخوای عذاب کنی میگی اگر یه دونه غیبت بکنی هزار سال تو آتش میسوزی. خدایا بیا با هم یه معامله بکنیم. من هزار تا قصر نمیخوام. من یه ویلای پانصد متری هم برام کافیه. عوضش هزار سال هم نمیخوام تو جهنم بمونم. سه چهار ثانیه دستمو رو چراغ نفتی بگیری بسه. ●پاسخ: با سلام و درود در این زمینه چند نکته عرض می شود: 1. عذاب جاوداqجا آتشهایی از ماده های دیگر تهیه کرده است ( مثل تنوری از آتش که کنده ای، هیزمی، چیزی قبلا آتش می زنند و آن را محترق می کنند ) بعد انسانی را در آنجا می اندازند. قضیه چیز دیگر است، قضیه این است که اصلا آن چیزی که محترق و ماده اصلی احتراق است خود انسان است، یعنی در آنجا آتشی از بیرون وجود انسان وجود ندارد، تمام آتشها زاییده وجود خود انسان است. طبق آیات قرآن وَقود و آتشگیرانه دوزخ، انسان و سنگ است. به همین جهت معنی و مفاد بسیاری از آیات دلالت دارد که آتشگیرانه جهنّم، انسان و معبودهای ساختگی است؛ همچون آیه 24، از سوره بقره :«فَإِن لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَن تَفْعَلُوا فَاتَقُوا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَـفِرِینَ»:«پس اگر نتوانستید سوره ای همانند سوره قرآن بیاورید ـ و هیچگاه هم نمی توانید كه بیاورید ـ بنابراین از آتشی كه آتشگیرانه آن مردم و سنگ می باشد پرهیز كنید!» و همچون آیه 6، از سوره تحریم: « یَـ´أَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا قُو´ا أَنفُسَكُمْ وَ أَهْلِیكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَیْهَا ملائكَةٌ غِلاَظٌ شِدَادٌ لاَ یَعْصُونَ اللَهَ مَآ أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُون؛ ای كسانیكه ایمان آورده اید! خودتان و اهل خودتان را از آتشی حفظ كنید كه آتشگیرانه آن، مردم و سنگ است؛ و بر آن آتش فرشتگان تند و خشن و غلیظ و شدید گماشته شده اند كه أبداً درباره اوامری كه از جانب خدا به آنها می شود مخالفت نمی كنند، و آنچه را كه به آنها امر شود انجام می دهند» و همچون آیه 10، از سوره آل عمران: «إِنَّ الَّذِینَ كَفَرُوا لَن تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْوَ لُهُمْ وَ لآ أَوْلَـدُهُم مِنَ اللَهِ شَیْـًا وَ أُولَـئِكَ هُمْ وَقُودُ النَّار»ِ: «آنانكه كافر شده اند، نه اموال آنها و نه اولاد آنها، ایشان را بی نیاز از خدا به هیچ وجهی نمی كند؛ و ایشان البتّه آتشگیرانه دوزخند». و هم چون آیه 98، از سوره أنبیاء:« إِنَّكُمْ وَ مَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُمْ لَهَا وَ رِدُونَ؛ به درستی كه حقّاً شما خودتان، و آنچه غیر از خدا می پرستید، همگی خار و خاشاك و موادّی هستید كه برای جهنّم است؛ و شما در جهنّم ورود خواهید نمود» البتّه معلوم است كه انسان كه در آتش می رود و به جهنّم می افتد برای آنست كه عصیان خدا را نموده است و از یاد او غافل شده و او را فراموش و نسیان كرده است، كه این عنوان همان محجوبیّت است كه عین آتش و عین دوزخ است لیكن باید دید به چه علّت سنگ ها نیز در جهنّم می روند؟ (و البتّه باز معلوم است كه مراد از حجاره و سنگ، همان أصنام و بت هائی است كه می تراشیدند و پرستش می كردند.) ون نفس چوب و گل و سنگ و سایر اشیائی كه با آن بت می تراشند كه گناهی ندارند كه مستوجب آتش باشند؛ ولیكن با مختصر تأمّل در این آیات به دست می آید كه آنچه در جهنّم می رود و مستحقّ آتش است مَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَهِ است، یعنی نفس معبودی غیر از خداوند تبارك و تعالی و معبودیّت مِن دون الله پرورده ذهن و فكر شخص عبادت كننده و بت پرست است؛ آن جهت و آن حیثیّت در آتش می سوزد. و بنابراین نفس انسان و آنچه متولّد و زائیده نفس اوست از همان تخیّل موهومی معبود غیر از خدا، در جهنّم می رود و می سوزد؛ و همان، آتش افروز یعنی آتشگیرانه دوزخ است. و اصنام و بت ها گرچه خود گهنكار نیستند، ولی صورت تخیّلی آنها در ذهن عبادت كنندگانشان به عنوان معبودیّت، خطا و گناه است؛ و آن صورت تخیّلیّه باید بسوزد زیرا كه معبود سِوَی الله است. أفراد صالحی كه معبود واقع شده اند، حصب جهنّم نیستند و امّا اگر آن معبودها دارای نفس ناطقه و اراده و اختیار باشند، و خودشان دعوت به عبادت نموده باشند، مانند فراعنه مصر، و قیاصره(قیصرهای) روم، و خواقین(خاقانهای ) چین، و سلاطین و شاهنشهان ایران كه مردم را به عبودیّت و عبادت خود می خوانده اند، و عملاً خود را فعّالِ مایَشاء و حاكم ما یُرید می دانستند؛ معلوم است كه نفس آنها نیز معبود مِن دونِ اللَه است و باید در آتش برود و بسوزد.  و امّا بعضی از معبودها دارای نفس ناطقه و اراده می باشند ولی أبداً مردم را به عبودیّت خود دعوت نكرده اند، بلكه مردم خود كوركورانه آنان را معبود پنداشته و برای آنان شائبه ربوبیّت قائلند؛ گرچه خود آنان از این پندار مردم سخت در انكار و ستیز باشند. هم چون ملائكه كه بعضی آنها را می پرستیدند و دختران خدا می دانستند. و همچون حضرت عیسی بن مریم و حضرت عُزَیر، كه دامنشان از لَوث دعوت به عبودیّت خود پاك بود و از این عبادت مردم بیزار و متنفّر بودند، زیرا كه لازمه مقام قرب و خلوص آنهاست كه خود را معبود ندانند؛ ولی مردم پس از آنها خود به خود گرایش به عبادت كردن و مستقلّ در امور دانستن آنها نموده، نصاری قائل به الوهیّت مسیح شدند و یا او را پسر خدا و یا ثالثُ ثلاثه دانستند، و یهود عُزیر را پسر خدا پنداشتند و او را معبود قرار داده و عبادت كردند. آیا طبق آیه شریفه، باید نفس آنان نیز چون معبود مِن دونِ الله هستند در آتش بسوزد؟ حاشا و كلاّ. این معبودیّت از ناحیه آنان نیست؛ مردم آنها را معبود دانسته اند، و ایشان در این امر نازیبای مردم سهیم و شریك نبوده اند، به چه گناهی و به چه خطائی باید در آتش روند؟ و لذا برای روشن شدن این معنی، بعد از آیه وارده در سوره أنبیاء، پس از ذكر دو آیه (« لَوْ كَانَ هَـ´ؤُلآءِ ءَالِهَةً مَا وَرَدُوهَا وَ كُلٌّ فِیهَا خَـلِدُونَ * لَهُمْ فِیهَا زَفِیرٌ وَ هُمْ فِیهَا لاَ یَسْمَعُونَ؛ اگر هرآینه ایشان خدایانی بودند، البتّه در جهنّم وارد نمیشدند، ولی همگی در جهنّم وارد شونده هستند. از برای آنان در جهنّم ناله و فریادی است، و آنان در جهنّم چیزی را نمی شنوند» آیه 99 و 100، از سوره الانبیآء) می فرماید: « إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُم مِنَّا الْحُسْنَی ´ أُولَـئِكَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ؛ و آنانكه درباره ایشان وعده خوبی و سعادت و وعده به بهشت از جانب ما پیشی گرفته است و چنین وعده ای داده شده است، آنان از جهنّم دور گردیده شده اند» ( آیه 101، از سوره الانبیآء). یعنی عزیر و عیسی و فرشتگان و نظائر آنها كه از عِبادالله الصّالحین هستند، و درباره آنها از طرف خداوند خلوص و اخلاص و قرب و صحّت عمل و گفتار و عدم شائبه دعوای ربوبیّت و أنانیّت مقرّر و معیّن گشته است؛ از این قاعده مستثنی هستند، و آنان حَصَب جهنّم و خار و خاشاك و موادّ سوخت دوزخ نخواهند بود. شیخ طبرسی آورده است كه چون آیه: «إِنَّكُمْ وَ مَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُمْ لَهَا وَ رِدُونَ» نازل شد، عبدالله بن زِبَعْرَی (در «الكنی و الالقاب » ج 1، ص 283 ) به نزد رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم آمد و گفت: ای محمّد! آیا تو چنین نمی پنداشتی كه عُزیر مرد صالحی بوده است ؟! و عسی مرد صالحی بوده است !؟ و مریم زن صالحه ای بوده است ؟! رسول الله فرمود: آری! ابن زِبَعرَی گفت: اینان معبودهائی غیر از خدا هستند! و بنابراین در آتشند!؟ خداوند این آیه را فرستاد: «إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُم مِنَّا الْحُسْنَی ´ أُولَـئِكَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ». یعنی عیسی و عزیر و مریم و ملائكه ای كه مورد پرستش مردم واقع شدند، و ایشان این امر را ناپسند و ناخوشایند داشتند؛ از جمله: وَ مَا یَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَهِ استثناء شده اند. و البتّه لفظ استثناء در روایت نیست، و از كلام خود شیخ طبرسی است؛ و آنچه مفاد روایت است آنستكه ایشان از مصداق آیه شریفه: الَّذِینَ َبَقَتْ لَهُم مِنَّا الْحُسْنَی بوده، و بنابراین از جهنّم دورند. و از اینجا می توان با دقّت عقلی، موضوع مهمّی را استنتاج نمود، و آن اینست كه اُصولاً در آیه استثنائی نیست. و بیان این مطلب آنست كه در أحكام عقلیّه و یا قوانین و أحكام شرعیّه كه مبتنی بر اصول عقلیّه است استثناء معنی ندارد؛ و اگر جائی دیدیم كه به صورت استثناء بود، این فقط صورت است و در حقیقت استثناء نیست. مَعبودِ مِن دونِ اللَه، باید حصب جهنّم باشد؛ این قابل استثناء نیست. هر چیزی كه جز خداست باید در آتش رود و آتش افروزِ آن باشد، زیرا كه جهنّم از این آتش افروزها تشكیل شده است ، و اگر اینها نبودند دوزخ نبود. عیسی بن مریم و عزیر و مریم و فرشتگان ، اصل وجود و نفوس ، و أعمال و كردارشان همه پاك و طاهر است و أبداً جهنّمی نیست؛ ولی صورت تخیّلیّه از آنها را كه مردم در اذهان و افكار خود آورده و آن را پرستیدند ـ و آن صورت تخیّلیّه ربطی به آنها ندارد، زیرا كه قائم به اذهان و نفوس عبادت كنندگان است ـ باید بسوزد و محو و نابود گردد. و عجیب است تعبیر قرآن كریم كه می فرماید: «وَ مَا تَعْبُدُونَ» كه معبودیّتِ آنان را به نفوس عابدین قائم می داند. و این اصل مهمّی است كه در بسیاری از معارف إلهیّه كه بصورت استثناء است مفید فائده و مثمر ثمر خواهد بود. 4وقود و آتش گیرانه دوزخ از نظر قرآن/ی کند و نه از گرسنگی می رهاند. غاشیه / 4 – 7 ---------------- إِذَا أُلْقُوا فِیهَا سَمِعُوا لَهَا شَهِیقاً وَهِیَ تَفُورُ (7) هنگامی که در آن افکنده شوند صدای وحشتناکی از آن می شنوند، و این در حالی است که پیوسته می جوشد! تَکَادُ تَمَیَّزُ مِنَ الْغَیْظِ کُلَّمَا أُلْقِیَ فِیهَا فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ یَأْتِکُمْ نَذِیرٌ (8) نزدیک است (دوزخ) از شدت غضب پاره پاره شود، هر زمان که گروهی درآن افکنده می شوند، نگهبانان دوزخ از آنها می پرسند: « مگر بیم دهنده الهی به سراغ شما نیامد؟! » ملک / 7 – 8 -------------- ... نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَتَقُولُ هَ QQksa    ksتأملی در معنای بهشت و جهنم اما قیامت ظهور فطرت اشیاء است. بهشتی چون فطرت انسانی دارد و بواسطه ی آن کسب می کند به صورت انسان محشور می شود و جهنمی چون از فطرت انسانیش تنزّل کرده و به فطرت حیوانی متلبّس شده است و بواسطه ی آن دائماً در اکتساب است به صورت حیوان محشور می گردد، چرا که همه ی موجودات در نظام هستی دارای فطرتی هستند اما بهشت و جهنم در میان این همه موجودات برای  تاثیر دارد؟ منظورم این است که شما که فرمودید بعضی ها برای ندیدن رسول خدا می روند مخفی می شوند، و شفاعت حضرت هم شامل حالشان نمی شود، یعنی آدم می توانددر آن دنیا هم سرنوشتش را عوض کند؟ ●پاسخ: عمل در این دنیا است که در سرنوشت ما در آن دنیا تاثیر می گذارد یعنی آنها در این دنیا آن قدر مرتکب گناه شده و ظرفیت و قابلیت دریافت نعمت و رحمت را در خود از بین برده اند که دیگر اصلا تقاضای رحمت هم نمی کنند. آن چه در آخرت اینها انجام می دهند بازتاب و نمود رفتارشان در دنیا است یعنی همان راهی است که در دنیا می رفته اند. /مگر عمل ما در آن دنیا هم درسرنوشت ما در آن دنیا تاثیر دارد nZpO    [pمگر عمل ما در آن دنیا هم درسرنوشت ما در آن دنیا تاثیر دارد ●سوال: مگر عمل ما در آن دنیا هم درسرنوشت ما در آن دنیoW    oآیا ابدی بودن جهنم،باعدالت منافات ندارد ●سوال: آیا ابدی بودن جهنم،باعدالت منافات ندارد؟ اگر کسی در عمرش تو دنیا (80 سال) بدترین گناه ه0~ دارند خداوند سبحان گناهان وی را با عذاب دنیوی پاک کرده و پاکیزه وارد برزخ می شوند اما برخی که گناهانشان بسیار است در عالم برزخ با فشار قبر و امثال آن پاک می شوند اما عده ای از انسان ها هستند که حتی در عالم برزخ هم از گناه پاک نمی گردند لذا اینان در حشر و در مواقف و عوالم آن تزکیه می شوند. توضیح اینکه قیامت (با توجه به روایات) پنجاه موقف دارد و کسانی که در عالم برزخ تزکیه نشده و از گناهان پاک نشده اند در این مواقف پنجاهگانه تزکیه و وارد بهشت ابدی می شوند امام صادق(ع) مى‏ فرمايد: «فَحَاسِبُوا أَنْفُسَكُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا عَلَيْهَا فَإِنَّ لِلْقِيَامَةِ خَ QQq)    qبهشت در منظر علامه حسن زاده آملی به فرموده خداى متعالى: لَهُم ما یَشاؤون فیها.(در بهشت) براى آنان هر چه بخواهند حاضر است‏ این آیه و آیات مشابه دلالت مى‏ کند که خواسته‏ هاى نفس در عالم آخرت به انشاء (ایجاد) اوست بلکه همه لذّت‏ها و رنج‏هاى او در آن عالَم از مقوله فعل‏اند نه اِنفعال. لذّت‏هاى دنیوى همه از قبیل انفعال‏اند یعنى از خارج بر نفس وارد مى‏ شوند و در وى ا QDQ[m}    /m●سوال: آیا می توان نتیجه گرفت جهنم برای همه ابدی است ؟ ●پاسخ: با سلام و درود علامه طباطبایی(ره) در مورد جاودانگی عذK(l)    lآیا جهنم ابدی هست یا نه ؟ آیه 80 سوره بقره ●سوال: آیا جهنم ابدی هست یا نه ؟ بعضی ها در جواب نه می گویند مطابق آیه زیر یهود می گوید جهنم ابدی نیست ؟!! وَ قَالُواْ لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَيَّامًا مَّعْدُودَةً قُلْ أَ تخََّذْتمُ‏ْ عِندَ اللَّهِ عَهْدًا فَلَن يخُْلِفَ اللَّهُ عَهْدَهُ أَمْ تَقُولُونَ عَلىَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ(80) و يهود گفتند كه هيچ وقZ \wk-    7kبهشت و جهنم ●پرسش: خدا چگونه می خواهد بر اساس یک زندگی محدود 80-70 ساله تصمیم به حبس نامحدود انسان در بهشت یا جهنم بگیرد؟ ●پاسخ: با سلام خدمت شما دوست گرامی برn j    !j●سوال: آیا در بهشت انسان همین طبع دنیایی را دارد؟ ●جواب: انسانی که دربهشت است همین انسان دنیاست با این تفاوت که نقصهای موجود در این عالم که لازمه ماده است در آنجا وجود ندارد و وجود انسان لطافت وتجرد ببشتری دارد. [1] .القیامة،36 [2] .صبحی صالح،نهج البلاغه،ص 510 [3] .حلی،کشف المراد،بحث معاد [4] .آل عمران/30 [5] .انعام/160 )آیا در بهشت انسان همین طبع دنیایی را دارد%ست که به وسیله ی فشار قبر به وجود می آید».(2) در دنيا انسان با به فعلیت رسیدن استعدادهای بالقوه متکامل می گشت، اما در برزخ تكامل به صورت بروز و ظهور حقيقت اعمال خواهد بود ؛ هر کس وجود خود را در دنیا به هر شکلی ساخته در برزخ نیز متناسب با آن عمل می کند. امّا این اعمال برای کسب کمال نیستند بلکه ظهور ملکات خود شخص اند. آنکه در دنیا ، علم آموختن برای او ملکه شده او در برزخ نیز دائماً در مسیر علم آموزی قرار دارد. لکن چیزجدیدی یاد نمی گیرد ؛ بلکه حقیقت و باطن آنچه را که در دنیا یاد گرفته بود ، مشاهده میکند و هر دم برای او باطن عمیق تری هویدا می شود ؛ و این روند تا ابد ادامه دار# قبل تر از آن ، حرکت تکاملی خود را به سوی قرب الی الله آغاز کرده و این سیر تا بی نهایت ادامه دارد و حد یقفی نمی توان برای این سیر تصور کرد . منتهی تکامل در دنیا فعلیت رساندن به استعدادهای بالقوه در وجود انسان است(1) ، اما با توجه به اینکه در آخرت استعداد و قوه ای وجود ندارد بلکه فعلیت محض است لذا تکامل به صورت بروز و ظهور اعمال خواهد بود نه به صورت بالفعل شده استعدادها؛امام خمینی (رَحِمَهُ الله) می فرمایند: «ترقی و تکامل در برزخ از سنخ ترقی در دنیا نیست، زیرا دنیا دار حرکت جوهری و استکمال ذاتی و نفسی است، اما تکامل در دار آخرت به رفع حجاب ها و کدورت ها و اعراض جسمانی اد.. «روح پس از جدا شدن از تن‌، به جهان برزخ وارد مى شود، و حركت آدمى در دنيا را تداوم ميدهد. روح در جهان برزخ در جهت سير به خداى متعال حركت مى كند و عيب‌ها و نقصها را از دست داده‌، با كسب كمالات و قابليت‌ها و خصوصيات جديد لياقت ورود به عالم حشر را پيدا مى كند».(3) در نتیجه : تکامل هم در دنیا و هم در برزخ و آخرت وجود دارد، تکامل در دنیا به صورت فعلیت یافتن استعدادهای بالقوه و در آخرت به رفع حجاب ها است؛ یعنی تکامل در آخرت ظهور ملکات خود می باشد،انسان در دنیا هر عملی انجام داده حقیقت همان عمل برایش ظهور کرده و موجب ترقی و کمال وی خواهد شد. آیا در بهشت تکامل وجود دارد؟ ffH/    eHخوبی و بدی در بهشت و جهنم؟؟ ●سوال: با سلام و احترام و عرض خسته نباشید. در این دنیا خداوند با فرستادن پیامبران و امامان و در واقع ادیان الهی تشخیص خوب و بد را به ما یاد داد. آیا در آن دنیا این خوبی ها وبدی ها معنی خواهد داشت؟ ●پاسخ: با سلام خدمت شما دوست گرامی در آن دنیا خوبی ها و بدی ها، نمود عینی می یابند و اعمال نه صرفا بر اساس آنچه خوب و بد نامیده می شد بلکه با حقیقت و باطن خود تجلی می یابند. این مسئله در مورد اعمال خوب و بد یکسان است و همه آنها با حقیقت باطنی خود مکشوف خواهند شد. در قرآن( گوگل در سایت را در ارتباط با این موضوع انجام داده ام و تاپیک زیر را خوانده ام خواندن نماز در بهشت و تکامل در بهشت در این تاپیک، کارشناس محترم جناب رسا، سوال کننده را به دو لینک دیگر ارجاع داده اند که در زیر می بینید. http://www.soalcity.ir/node/211 http://maaref.porsemani.ir/node/2021 من بعد از خواندن هر دو لینک تضادی در آنها احساس می کنم. در لینک اول بصورت واضح گفته شده است که تکاملی در آخرت وجود ندارد. اما در لینک دوم گفته می شود که : "تصور كنيد كه اگر آن مطلق زيبايى بدون پرده جلوه كند، چه خواهد شد؟! به دليل چنين مواجه ه‏اى است كه اهل بهشت، همه چيز را فراموش مى‏ كنند و اين فراموشى به ح)ى است كه طبق بعضى از روايات، نعمت‏هاى بهشتى زبان به گلايه مى‏ گشايند. اما اين محو جمال يار، دائماً تسبيح و حمد مى‏ گويد و به بى‏ نهايت نگاه مى‏ كند و هر چه نگاه مى‏ كند، بيشتر پى مى‏برد و هر چه بيشتر پيش مى‏ رود، مشتاق‏تر مى‏ شود و اين خاصيت عشق است." که نشان از پویایی و تکامل و نیل به کمال مطلق دارد. لطفا در این باره توضیح دهید که بالاخره در بهشت تکامل هست یا نه. همچنین در مورد جهنم شنیده ام که بعضی (اکثر) جهنمیان بعد مدتی مجازات و پاکیزه شدن به بهشت می روند. آیا چنین چیزی صحیح است؟ اگر است آیا این خود نوعی از تکامل خواهد بود؟ با تشکر ●پاسخ: با سلام و عر*ض ادب انسان از بدو تشکیل نطفه و بلکه قبل تر از آن ، حرکت تکاملی خود را به سوی قرب الی الله آغاز کرده و این سیر تا بی نهایت ادامه دارد و حد یقفی نمی توان برای این سیر تصور کرد . منتهی تکامل در دنیا فعلیت رساندن به استعدادهای بالقوه در وجود انسان است(1) ، اما با توجه به اینکه در آخرت استعداد و قوه ای وجود ندارد بلکه فعلیت محض است لذا تکامل به صورت دیگری خواهد بود. امام خمینی (رَحِمَهُ الله) می فرماید: ترقی و تکامل در برزخ از سنخ ترقی در دنیا نیست، زیرا دنیا دار حرکت جوهری و استکمال ذاتی و نفسی است، اما تکامل در دار آخرت به رفع حجاب ها و کدورت ها و اعراض جسمانی است که به+ وسیله ی فشار قبر به وجود می آید.(معاد از دید امام خمینی، صفحه ی۳۷۱) در دنيا انسان با به فعلیت رسیدن استعدادهای بالقوه متکامل می گشت، اما در برزخ تكامل به صورت بروز و ظهور حقيقت اعمال خواهد بود ؛ هر کس وجود خود را در دنیا به هر شکلی ساخته در برزخ نیز متناسب با آن عمل می کند. امّا این اعمال برای کسب کمال نیستند بلکه ظهور ملکات خود شخص اند. آنکه در دنیا ، علم آموختن برای او ملکه شده او در برزخ نیز دائماً در مسیر علم آموزی قرار دارد. لکن چیزجدیدی یاد نمی گیرد ؛ بلکه حقیقت و باطن آنچه را که در دنیا یاد گرفته بود ، مشاهده میکند و هر دم برای او باطن عمیق تری هویدا می شود ؛ و این روند تا ابد ادامه دارد. «روح پس از جدا شدن از تن‌، به جهان برزخ وارد مى شود، و حركت آدمى در دنيا را تداوم ميدهد. روح در جهان برزخ در جهت سير به خداى متعال حركت مى كند و عيب‌ها و نقصها را از دست داده‌، با كسب كمالات و قابليت‌ها و خصوصيات جديد لياقت ورود به عالم حشر را پيدا مى كند».(عروج روح‌، محمد شجاعى ، ص 122، مؤسسه فرهنگى دانش و انديشه معاصر) نتیجه: تکامل هم در دنیا و هم در برزخ و آخرت وجود دارد ، اما تکامل در دنیا به صورت فعلیت یافتن استعدادهای بالقوه است و در آخرت به رفع حجاب ها است یعنی تکامل در آخرت ظهور ملکات خود شخص است انسان در دنیا هر عملی انجام داده حا استعاذه می نمايند از گرمى و گند و كثافت آن دره و عذابهاى آن. و در آن چاهى است كه اهل آن دره از گرمى و تعفن و قذارت9 و عذاب شديد آن چاه به خدا پناه مى‏ برند. و در آن چاه مارى هست كه جميع اهل آن چاه از خباثت و تعفن و كثافت آن مار و آنچه خدا در نيشهاى آن از زهر مقرر فرموده به خدا استعاذه مى‏ نمايد. و در شكم آن مار هفت صندوق است كه آنها جاى پنج كس از امتهاى گذشته است و دو كس از اين امت. اما آن پنج كس قابيل است كه برادر خود هابيل را كشت؛ و نمرود است كه با ابراهيم منازعه كرد و گفت: من مى‏ ميرانم و زنده مى‏ گردانم10 ؛ و فرعون است كه دعوى خدايى كرد، و يهود11 است كه يهود را گمراه كرد,اين طبقه است. و از حضرت امام موسى كاظم صلوات‏ الله عليه منقول است كه: در جهنم واديى 8 هست كه آن را سقر مى‏ نامند كه از آن روز كه خدا او را خلق كرده است نفس نكشيده است. و اگر خدا آن را رخصت فرمايد كه به قدر سوراخ سوزنى نفس بكشد، هرآينه جميع آنچه در روى زمين است بسوزاند. و اهل جهنم به خدا پناه مى‏ گيرند از حرارت و گند و بدى و كثافت آن وادى و آنچه خدا در آنجا براى اهلش مهيا فرموده از عذاب خود. و در آن وادى كوهى است كه جميع اهل آن وادى پناه مى‏ گيرند به خدا از گرمى و تعفن و كثافت آن كوه و عذابهايى كه خدا در آنجا براى اهلش مقرر فرموده. و در آن كوه دره‏اى هست كه اهل آن كوه به خد-رده‏ اى سيصد قصر است از آتش، و در هر قصرى سيصد خانه از آتش هست، و در هر خانه سيصد نوع از عذاب مقرر است. و در آنجا مارها و عقربها از آتش هست، و كنده‏ها و زنجيرها و غلها از آتش براى اهل آن طبقه مهيا كرده‏ اند چنانچه حق سبحانه و تعالى مى‏ فرمايد كه: ما مهيا كرده‏ ايم براى كافران زنجيرها و غلها و آتش افروخته.4 و طبقه هفتم جهنم5 است كه فلق در آنجاست. و آن چاهى است در جهنم كه چون در آن را مى‏ گشايند جهنم مشتعل مى‏شود. و اين طبقه بدترين طبقات دوزخ است. و صعودا6 كوهى است از مس در ميان جهنم. و اثاما7 رودخانه‏ اى است از مس گداخته كه بر دور آن كوه جارى است. و اين موضع بدترين جاهاى . آورد پوست و گوشت رويشان در آن مى‏ ريزد از شدت حرارت آن، چنانچه حق تعالى مى‏ فرمايد كه: براى ستمكاران آماده كرده‏ ايم آتشى را كه احاطه كند به ايشان سراپرده‏ هاى آن، و اگر استغاثه نمايند (از تشنگى)، به فرياد ايشان مى‏ رسند به آبى كه مانند مس گداخته باشد (كه چون پيش دهان ايشان برند)، بريان كند روهاى ايشان را. بد شرابى است (مُهل1 از براى ايشان) و بد تكيه‏ گاهى است (آتش از براى ايشان). 2 و هر كه را در هاويه اندازند هفتاد سال در آتش فرو رود. و هر چند كه پوستش بسوزد حق تعالى بدل آن، پوست ديگر بر بدنش بروياند. و طبقه ششم سعير 3 است كه در آن سيصد سراپرده از آتش هست. و در هر سراپ/نها. 10- آيات 28 - 30 سوره مدثر (74). 11- حطمه: اين واژه در آيات 4 و 5 سوره همزه (104) آمده و به معنى شكننده و خردكننده است. 12- يا: شرارها. 13- كوشك: بناى مرتفع و عالى - قصر - كاخ - قلعه. 14- سرمه: سنگ سولفور آهن يا نقره را كه آن قدر مى‏ كوبند تا به صورت گرد درآيد و به عنوان رنگ سياه مژه و پلك بكشند. برمى‏گرداند. و طبقه پنجم هاويه است كه در آنجا گروهى هستند كه فرياد مى‏ كنند كه: اى مالك به فرياد ما برس. چون مالك به فرياد ايشان مى‏ رسد ظرفى از آتش برمى‏ گيرد كه آن مملو است از چرك و خون و عرقى كه از بدنهاى ايشان جارى شده مانند مس گداخته، و به ايشان مى‏ خوراند. پس چون به نزديك روى ايشان مى0ه، شكاف وسيع بين دو كوه و فضاى بين دو تپه است. 2- يورت: مسكن - منزل - اتاق. 3- غساق: اين واژه در آيات 57 سوره ص (38) و 25 سوره نبا (78) آمده است و به سرد سوزان، گنديده، چرك بدبو، چركى كه از زخم جارى مى‏ شود و آب كدر و كثيف گفته مى‏ شود. 4- زاويه: كنج - گوشه - اتاق. 5- دركات: جمع درك و دركه. واژه درك در آيه 145 سوره نساء (4) آمده و به معنى ته، قعر و عميقترين قسمت يك گودال يا چاه است. 6- جحيم: اين واژه در آياتى بسيار از قرآن كريم آمده و به معنى آتش بزرگ، آتش شديدالاشتعال، آتش بر بالاى آتش، آتش بزرگ در گودال بزرگ و مكان بسيار گرم است. 7- دماغ: مغز. 8- آيات 15 - 18 سوره معارج. 9- عظام: جمع عظم - استخو1ا را باز مى‏ گرداند. و آتش دست بر نمى‏ دارد و باز مى‏سوزاند). و آتشى است بسيار سياه كننده پوست (كافران را يا ظالمان را، و ظاهر و هويداست براى ايشان)، و بر آن موكل‏اند نوزده ملك (يا: نوزده نوع از ملائكه).10 و مرتبه چهارم حُطمَه11 است كه از آن شراره‏ ها 12 جدا مى‏ شود مانند كوشك 13 عظيم كه گويا شتران زردند كه بر هوا مى‏روند. و هر كه را در آن افكنند، او را درهم مى‏ شكند و مى‏ كوبد مانند سُرمه14 . و روح از ايشان مفارقت نمى‏ نمايد. و چون مانند سرمه‏ريزه شدند حق تعالى ايشان را به حالت اول 1- فلق: اين واژه در آيه 1 سوره فلق (113) آمده است. به معنى سپيده‏ دم و سرخى سپيده‏ دم و نيز د2است كه: دركات 5 جهنم هفت است: مرتبه اول جحيم6 است كه اهل آن مرتبه را بر سنگهاى تافته مى‏ دارند كه دماغ7 ايشان مانند ديگ به جوش مى‏ آيد. و مرتبه دويم لظى است كه حق تعالى در وصف آن مى‏ فرمايد كه: بسيار كَشنده است دست و پاى مشركان را (يا پوست سر ايشان را). به جانب خود مى‏ كشد كسى را كه پشت كرده (بر حق) و رو گردانيده (از معبود مطلق). و جمع كرده است (مالهاى دنيا را) و حفظ كرده (و حقوق الهى را از آن ادا نكرده). 8 مرتبه سيم سقر است، كه حق تعالى در وصف آن مى‏ فرمايد كه: (سقر آتشى است كه) باقى نمى‏ گذارد (پوست و گوشت و عروق و اعصاب و عظام9 را، بلكه همه را مى‏ سوزاند و باز حق تعالى آن اجز3 كردند هيچ كس طاقت نزديكى آن نداشت. و به درستى كه جهنم را در روز قيامت به صحراى محشر خواهند آورد كه صراط را بر روى آن بگذارند. پس جهنم فريادى در محشر برآورد كه جميع ملائكه مقربين و انبياى مرسلين از بيم آن به زانوى استغاثه درآيند. و در حديث ديگر منقول است كه: غساق 3 واديى است در جهنم كه در آن سيصد و سى قصر است، و در هر قصرى سيصد خانه است، و در هر خانه‏ اى چهل زاويه4 است، و در هر زاويه مارى است، و در شكم هر مارى سيصد و سى عقرب است، و در نيش هر عقربى سيصد و سى سبوى زهر است. و اگر يكى از آن عقربها زهر خود را بر جميع اهل جهنم بريزد از براى هلاك همه كافى است. و در حديث ديگر منقول 4ت‏ الله عليه آمدند و پرسيدند كه: بهشت و دوزخ در كجايند؟ حضرت فرمود كه: بهشت در آسمان است، و جهنم در زمين است. و به سند معتبر منقول است كه از حضرت صادق صلوات‏الله عليه پرسيدند از معنى فلق 1. فرمود كه: دره‏اى است در جهنم كه در آن هفتادهزار خانه است، و در هر خانه هفتادهزار يورت2 است، و در هر يورتى هفتادهزار مار سياه است، و در شكم هر مارى هفتادهزار سبوى زهر است؛ و جميع اهل جهنم را بر اين دره گذار مى‏افتد. و در حديث ديگر فرمود كه: اين آتش شما كه در دنيا هست يك جزو است از هفتاد جزو از آتش جهنم كه هفتاد مرتبه آن را به آب خاموش كرده‏ اند و باز افروخته شده است. و اگر چنين نمى‏5 آلوده به خون، چرك و خونابه‏اى خاص است كه به دوزخيان مى‏ نوشانند. اين واژه در آيه 16 سوره ابراهيم (14) آمده است. 8- لظى: اين واژه در آيه 15 سوره معارج (70) آمده است. به معنى شعله خالص و بى‏دود و زبانه آتش است. 9- سقر: اين واژه در آيه 48 سوره قمر (54) و آيات 26، 27 و 42 سوره مدثر (74) آمده و به معنى سوزاننده و تغيير دهنده رنگ پوست است. 10- هاويه: اين واژه در آيه 9 سوره قارعه (101) آمده و به معنى سقوط دهنده و كشنده از بالا به پايين است. يارى ما نكرده داخل جهنم مى‏ شوند، و اين در بزرگترين درهاست و گرمى و شدتش از همه بيشتر است. و منقول است از ابن عباس كه: دو يهودى به خدمت حضرت اميرالمؤمنين صلوا6 راويان موثق احاديث آن حضرت به شمار مى‏رود. 2- حميم: اين واژه در بسيارى از آيات قرآن مجيد آمده است. به معنى آب داغ و آب جوشان است و از آشاميدنيهايى است كه به اهل جهنم مى‏ خورانند. 3- زقوم : اين واژه در آيات 62 سوره صافات (37)، 43 سوره دخان (44) و 52 سوره واقعه (56) آمده است. نام گياهى است كه ميوه آن داراى پوسته‏اى سمى است. گياهى كه به تصريح قرآن در جهنم مى‏ رويد و ميوه آن داراى ظاهرى ناخوشايند است نيز چنين ناميده شده است. از غذاهاى جهنميان است. 4- اين توصيفها برگرفته از آيات قرآن‏ اند. 5- گندگى: درشتى - زبرى. 6- ترجمه تفسيرى از آيات 15 - 17 سوره ابراهيم (14). 7- صديد: به معنى چرك و آب زخ7در مشركان و كافران داخل مى‏ شوند از آن جماعتى كه هرگز به خدا ايمان نياورده‏ اند. و از يك در بنى‏اميه داخل مى‏شوند كه مخصوص ايشان است و كسى با ايشان در آن شريك نيست. و يك در باب لظى 8 است. و يك در ديگر باب سَقَر9 است. و يك در ديگر باب هاويه10 است كه هر كه از آن در داخل شد هفتاد سال در جهنم فرو مى‏ رود. پس جهنم جوشى مى‏ زند و ايشان را به طبقه بالاى جهنم مى‏ افكند. پس باز هفتاد سال ديگر فرو مى‏ روند. و ابدالآباد در جهنم حال ايشان اين است. و يك در درى است كه از آن در دشمنان ما و هر كه با ما جنگ كرده و هر كه 1- عمرو بن ثابت: ظاهرا عمرو بن ابى المقدام است كه از اصحاب امام باقر (ع) t'    qtویژگیهای شراب بهشتی در قرآن در زبان فارسی، شراب به نوعی نوشیدنی الکلی اطلاق می شود که از تخمیر عصاره انگور به دست می آید و در شعر قدیم فارسی مراد از می و باده همان بودp $9$fgA    g●سوال: رابطه بین دنیا،برزخ وقیامت چیست ،آیا سه عالم جدا از هم هستند ویا به هم ربط دارند؟ ●جواب: دنیا وبرزخ وقیامت س-f    f●سوال: بعضی فلاسفه معتقدند که بهشت عالم عقل است وجسمانیت دنیوی در آنجا نیست، پس این وعده ها چه فایده ای در ایجاد انگیزه دارد وقتی سنخیت نیست؟ )7ek    {e●سوال: هدف خداوند ازوعده به بهشت چیست؟ ●جواب: همانطور که درآیات قرآن می خوانیم انسان بیهوده خلق نشده است ،أیحسب الانسان ان یترک سدی ؛ آیاانسان می پندارد که بیهوده رها شده است.[1]بلکه در خلقت انسان حکمت ودلیلی وجود دارد. آن نیز عبارت ازL8او مى‏ آورند، رويش بريان مى‏ شود و پوست و گوشت رويش در آن مى‏ ريزد. پس چون مى‏ خورد، جميع امعا و احشايش پاره‏ پاره مى‏ شود و به زيرش مى‏ ريزد، و از هر يك از ايشان مانند رودخانه از چرك و ريم روان مى‏ شود، و آن قدر مى‏ گريند كه از آب ديده ايشان نهرها جارى مى‏ شود و در روهاى ايشان جويها به هم مى‏ رسد. بعد از آن، اشك منقطع مى‏ شود و خون به جاى اشك مى‏ بارد به حدى كه كشتيها در آب ديده ايشان جارى مى‏ توان كرد. و از حضرت امام جعفر صادق عليه‏ السلام منقول است كه: جهنم را هفت در است. از يك در فرعون و هامان و قارون (كه كنايه از ابوبكر و عمر و عثمان است) داخل مى‏ شوند. و از يك Ld    }dمنظور خدا از پاداش در آخرت چيست ●پرسش: منظور خدا از پاداش در آخرت چيست؟ وقتي توي دنيا به ما مي گويند پاداش مفهوم آن را ميفهميم( پول، خانه، باغ) اما وقتي كه بعد از مرگ نمي دانيم چه موجودي ميشويم و چه نيازي داريم پاداش به چه چيزي تعلق ميگيرد؟ آيا نعمت هاي اخروي در امتداد نعمت ها و خواسته هاي دنيوي هستند؟ يعني انسان همين طبع دنيايي را آنجا هم دارد؟ اگر اينگونه نيست و جواب منفي است ، وعده به پاداش دادن چه مفهوم و معنايي دارد؟ ●پاسخ: باسلام مراحل زندگی P w(w!cA    yc●سوال: آيا از نظر عقلي ميتوان نعمت هاي وعده داده شده در قرآن را به چيزي غير از ظواهر UHb    qbهدف خدا از وعده به بهشت چيست؟ ●سوال: سلام هدف خداوند از وعده دادن به بهشت و نعمت هاي آن چيست؟ اگر هدف از وعده بهشت از جانب خداوند ايجاد انگيزه نبوده چه بوده؟ ايجاد انگيزه مستلزم اين است كه بين نعمت هاي بهشت و دنيا ارتباطي حقيقي وجود داشته باشد. درسته ؟ اين كه ما در بهشت چقدر خوشحال ميشويم مربوط به خود آنجاست نه اينجا! اينجا (در دنيا) فقط بحث تصورات و رغبت مطرح است كه آيا خداوند نظر ب --7as    qaچه دلیل دارد که باز ما در سرای باقی به صورت جسم مادی موجود باشیم ●پاسخ: دربارة این که پس از مرگ، آیا معاد و حیات، جسمانى خواهد بود یا روحانی؟ چند نظریه وجود دارد: از بین این سه نظریه، نظریة دو و سه بیش تر مورد توجه دانشمندان است. نظریة اوّل که فقط معاد، روحانى صرف باشد و اصلاً جسم زنده نشود، با صدها آیه منافات دارد. نظریة شمارة دو با ظاهر آیات سازش دارد. از آیات فراوان در مورد حشر و نd (`[    m` آیا بهشت و جهنم جسمانی اند؟ چرا؟ ●سوال: با سلام سوال بنده در واقع این است که آیا خداوند متعال وقتی صحبت از خوردنی و نوشیدنی و...از بهشت نموده یعنی این چیزها در بهشت واقعا وجود دارند؟ یا به این خاطر صحبت این مادیات را کرده که درک ما از عالم معنوی بهشت محدود است و به خاطر اینکه ما را به بهشت سوق دهد ا NfN&_    ;_جهنم و جنیان ●سوال: سلام به همه دوستان عزیز...! من یک سوال دارم که خیلی وقته ذهنم رو مشغول کرده...! دوستان همانطور که می دونید کسانی که گناه کار هستند در آخر6^    W^اعمال خوب بیشتر ازبد ●سوال: سوال 1: درست است که می گویند کسانی اعمال بدشان بیشتر از اعمال خوبشان است، به جهنم می روند و بعد از آن که به اندازه گناهانشان مجازات شدند، با توجه به مقدار اعمال خوبشان وارد بهشت می شوند؟ سوال 2: آیا مومنانی که اعمال خوبشاj]    9]تکلیف شیعه های که یکم گناه می کنند در قیامت چیست ؟ بهشت یا جهنم ؟ ● DD{\%    I\مکان بهشت و جهنم یکی از بحث های مربوط به معاد، مکان بهشت و جهنم اس1[}    /[اهل اعراف ●سوال: با عرض سلام در بعضی احادیث منظور از اهل اعراف امامان بیان شده اند آیا این درست است که اهل اعراف کسانی هستند که نه بهشتی اند و نه جهنمی و منتظرند تا به حساب شان رسیدگی شود؟ اگر درست است پس امامان که اهل اعر"sZw    gZآیا خروج از بهشت ممکن است؟ ●سوال: با اجاره یک سوال داشتم . آیا ممکن است کسی بعد از ورود به بهشت دوباره از آن جا خارج و به جهنم برود ؟ یا حق ●پاسخ: با سلام خدمت شما دوست گرامی با توجه به اینکه جG JXi?    ii●سوال: منظور از پاداش اخروی چیست؟ ●جواب: اجر و پاداش اخروی ثمره وعینیت همین اعمال دنیا است همانطور که در آی(%h}    Eh●سوال: معاد از نظرصدرا کاملا مربوط به عالم عقل است واین موجب سلب انگیزه برای انجام خوبی هاست؟ ●جواب: آنچه در کتب مرحوم صدرا بیان شده غیر از این است، جناب صدرا دربحث ماهیت بهشت وجهنم ج 9 اسفارص 282 گفته اند که اهل بهشت بعضی متJ bbcvc    Yv●سوال: اگر در بهشت زاد و ولد نیست وجود غریزه جنسی ouK    uوقود و آتش گیرانه دوزخ از نظر قرآن در دنیا اگر بخواهند انسانی را آتش بزنند، انسان که آتش نمی گیرد، باید یک ماده قابل احتراق دیگری در کار باشد، لااقل روی لباسش بنزین یا ماده قابل احتراق دیگری بریزند که وقتی آن ماده محترق می شود، این هم به تبع آن محترق بشود، یعنی این یک امری است که باید چیز دیگر فی حد ذاته قابل احتراق باشد که این به تبع آن محترق بشود. راجع به ماهیت جهنم، قرآن این مطلب را بیان می کند که اشتباه نکنید، خیال نکنید که خدا آ  R}    Rسوال درمورد بعضی از نعمتهای بهشتی ●سوال: سلام لطفا بفرمایید که انسان وقتی وارد بهشت میشه ایا به صورت جسمی هست یا فقط روح؟ بفرمایید که انسان توی بهشت شهوت داره؟( به معنای میل به جنس مخالف و ....) و این چگونه هست؟ ●پاسخ: با سOSG    OSحواله دنيا به آخرت ●سوال: سلام چرا بايد باو KK%T    9Tظهور خداوند ●سوال: جالب اینجاست که انگار در آخرت خدا خیلی بیشتر از دنیا وجود دارد!!!! دقت کردید که در آخرت انگار هیچ کس مشکل اعتقاد یا عدم اعتقاد به خدا را ندارد! حتی یک نفر از کفار در آخرت مشکل اعتقادی ندارد! آنقدر خدا در آخرت روشن و واضح و مبرهن و مشخص حضور دارد که به مخیلیه کسی خطور هم نمیکند که وجودش را زیر سوال ببرد! چرا این خدا در آخرت قایم شده و در دنیا غایب است و فقط در عالم غیب باید او را جستجو کرد؟! توضیح اینکه اینجا منظور از خدا تمام مصادیق باورهای خدامحور اعم از عدالت و حقیقت و ....هم میباشد ●پرسش:7 RQ{    !Qادیان ●پرسش: با سلام. 1. در روی کره زمین انسان های بسیاری با شرک به دنیا می آیند و با همان شرک هم از دنیا می روند بدون اینکه پیامی از خداوند در مورد توحید بشنوند. همین مسیحیان سراسر عالم به اعتقاد ما مسلمانان مشرک هستند. خداوند هم به قول معروف ککش نمی گزد که عده ای مشرک به دنیا می آیند و از دنیا می روند. لذا نباید 2. مشرکان بسیار ز ::Pg    CPآیا رستگاری بر اساس اعتقاد (و نه اعمال) عادلانه است؟ ●پرسش: در اسلام (و سایر ادیان ابراهیمی) داریم که رستگاری وابسته به اعتقاد است و نه اعمال. بزرگ ترین گناه شرک است (قتل عام 7 میلیارد انسان هم از شرک گناه کمتری است). آیا این سیستʻhO    +Oآیا آتش جهنم برای همه حتی شیطان هم تموم میشه؟ ●سوال: سلام من یه سوالی برام پیش اومد چند وقت پیش از یه نفر شنیدم بعد از قیامت و... بعد از اینکه همه پاک شدن از جهنم میان بیرون و جاش تره در میاد منظورش این بود اتش جهنم بالاخره برای همه حتی شیطان هم تموم میشه درسته ؟ ●پاسخ: H IG    =Iتکامل در آخرت ●سوال: سلام قبل از مطرح کردن سوال می خواستم بگویم که من جستجوی'`J-    Jجهنمیان بعد از جهنم به بهشت میروند؟ ●سوال: در مورد جهنم شنیده ام که بعضی (اکثر) جهنمیان بعد مدتی مجازات و پاکیزه شدن به بهشت می روند. آیا چنین چیزی صحیح است؟ اگر است آیا این خود نوعی از تکام  ]]-L    sLآیا در بهشت تکامل وجود دارد؟ ●پاسخ: انسان از بدو تشکیل نطفه و بلک$ KQ    ;K●سوال: آيا منظورتون از تكامل اينست كه در آخرت انسانها نهايتا هم رتبه ميشوند؟ ●پاسخ: با سلام و عرض ادب چون معرفت درجات متفاوت دارد، تجلى نور الهى نيز در آخرت درجات متفاوت خواهد داشت و هر فردی به اندازه معرفت خود از مراتب اخروی برخوردار خواهد بود . استعدادهای هر شخص با سایر افر#?MQ    #M●پرسش: آیا اکثر جهنمیان در نهایت بهشتی خواهند شد؟ این نوعی تکامل نیست؟ ●پاسخ: برخی که گناه کمتری;اجتى طلبند برآورده نمى‏ شود. اين است حال جمعى كه به جهنم مى‏ روند.4 و منقول است در تفسير اين آيه كه حق تعالى مى‏ فرمايد كه: جبار معاند را بعد از زندگانى دنيا به جهنم مى‏ برند و به خورد او مى‏ دهند از آبى كه روان شود از پوست و گوشت اهل جهنم (از چرك و ريم و زردابه كه از تن دوزخيان چكد) و به تكلف و رنج تمام جرعه‏جرعه مى‏خورد آن را، و به گلويش فرو نمى‏ رود از غايت تلخى و گندگى5 ، و از همه طرف مرگ به او مى‏ رسد (و به حال مرگ مى‏ باشد، و آرزوى مرگ مى‏كند) وليكن او را مرگ نمى‏ باشد و نمى‏ ميرد، و بعد از هر عذابى عذابى سخت‏تر براى او هست. 6 فرمود كه: آن صديد7 جهنم را چون نزديك Jند، و كران و گنگان و كوران باشند، و روهاى ايشان سياه شده باشد محروم و نادم و پشيمان، و غضب كرده پروردگار خود. رحم بر ايشان نكنند، و عذاب ايشان را تخفيف ندهند، و آتش بر ايشان افروزند، و از حميم2 گرم جهنم به عوض آب آشامند، و از زقوم3 جهنم به عوض طعام خورند، و به قلابهاى آتش بدنهاى ايشان را درند، و گرزهاى آهن بر سر ايشان كوبند، و ملائكه بسيار غليظ بسيار شديد ايشان را در شكنجه دارند، و بر ايشان رحم نمى‏ كنند، و بر رو ايشان را در آتش مى‏ كشند، و با شياطين ايشان را در زنجير مى‏ كشند و در غلها و بندها ايشان را مقيد مى‏ سازند. اگر دعا كنند دعاى ايشان مستجاب نمى‏ شود، و اگر K مى‏ كوبند تا به قعر جهنم برمى‏ گردند. پس پوستهاى ايشان را تغيير مى‏ دهند و پوست تازه بر بدن ايشان مى‏ پوشانند كه عذاب در ايشان بيشتر تأثير كند. پس حضرت به ابوبصير گفت كه: آنچه گفتم تو را كافى است؟ گفت: بس است مرا و كافى است. و به سند معتبر از عمروبن ثابت1 منقول است كه حضرت امام محمد باقر صلوات‏ الله عليه فرمود كه: اهل جهنم در آتش فرياد مى‏ كنند مانند سگان و گرگان كه فرياد كنند از شدت آنچه به ايشان مى‏ رسد، از الم عذاب الهى. چه گمان دارى - اى عمرو - به گروهى كه ايشان را مرگ نمى‏ باشد كه از عذاب نجات يابند، و عذاب ايشان هرگز سبك نمى‏ شود، و در ميان آتش تشنه و گرسنه باشLهان سمى است و به آن ضريع گفته مى‏ شود. تلخ و بدبوست. از اين واژه در آيه 6 سوره غاشيه (88) به عنوان ضريع خاصى نام برده شده است كه غذاى اهل دوزخ است. غذايى كه نه سير مى‏كند و نه بر گوشت تن مى‏ افزايد. 6- از اين زنجير در آيه 32 سوره حاقه (69) سخن به ميان آمده است. حضرت مى‏ آمد متبسم و خندان بود. پس حضرت صادق عليه‏ السلام فرمود كه: در آن روز اهل آتش، عظمت جهنم و عذاب الهى را مى‏ دانند، و اهل بهشت عظمت بهشت و نعيم آن را مى‏ دانند. و چون اهل جهنم داخل جهنم مى‏ شوند هفتاد سال سعى مى‏كنند تا خود را به بالاى جهنم مى‏ رسانند. پس چون به كنار جهنم رسيدند، ملائكه گرزهاى آهن بر كله ايشانMن شما را ايمن گردانيدم از اين كه گناهى كنيد كه مستوجب عذاب من شويد. پس بعد از آن هرگاه جبرئيل به خدمت آن 1- مخلد: جاودانه - هميشه ماندگار. 2- مقصود زنانى است كه به خاطر مشكلات و تنگناها و محدوديتهاى اجتماعى و خانوادگى و آداب و رسوم قبايلى و فرهنگ حاكم بر محيط زيست خود از جست‏ وجو و كسب دانش براى دريافت حقيقت دين بازمانده و طبيعتا دين و مذهب آنها تابع فرهنگ، محيط، خانواده، پدر و همسرشان شده است. 3- موقوف: وابسته. 4- فساق: جمع فاسق - بدكاران - گناهكاران - تبهكاران. 5- ضريع: گياهى است به نام شبرق. اين گياه داراى خارهاى بزرگ است. تا تر است شتر آن را مى‏خورد و چون خشك شد از گيNضَريع5 - كه عرق اهل جهنم و چرك و ريم فرجهاى زناكاران است كه در ديگهاى جهنم جوشيده و به عوض آب به اهل جهنم مى‏ خورانند - در آبهاى اهل دنيا بريزد، هرآينه جميع اهل دنيا از گندش بميرند. و اگر يك حلقه‏ اى از زنجيرى كه هفتاد ذرع است6 و بر گردن اهل جهنم مى‏ گذارند بر دنيا بگذارند، از گرمى آن تمام دنيا بگدازد. و اگر پيراهنى از پيراهنهاى اهل آتش را در ميان زمين و آسمان بياويزند اهل دنيا از بوى بد آن هلاك شوند. چون جبرئيل اينها را بيان فرمودند حضرت رسول و جبرئيل هر دو به گريه درآمدند. پس حق تعالى ملكى فرستاد به سوى ايشان كه: پروردگار شما سلام مى‏ رساند شما را و مى‏ فرمايد كه: مOى را بكن و تهيه آن را درست كن. و به درستى كه جبرئيل روزى به نزد حضرت رسول صلى‏ الله عليه و آله آمد رو تُرش كرده، و آثار اندوه از چهره‏ اش ظاهر بود. و پيش از آن هرگاه كه مى‏آمد متبسم و خندان و خوشحال مى‏ آمد. پس حضرت فرمود كه: جبرئيل چرا امروز چنين غضبناك و محزون آمده‏ اى؟ جبرئيل گفت كه: امروز دمهايى را كه بر آتش جهنم مى‏ دميدند از دست گذاشتند. فرمود كه: دمهاى آتش جهنم چيست اى جبرئيل؟ گفت: اى محمد حق تعالى امر فرمود كه هزار سال بر آتش جهنم دميدند تا سفيد شد. پس هزار سال ديگر دميدند تا سرخ شد. پس هزار سال ديگر دميدند تا سياه شد. و اكنون سياه است و تاريك. و اگر قطره‏اى از Pز ضروريات دين باشد، مثل وجوب نماز و روزه و حج و زكات و بهشت و دوزخ و معاد جسمانى و غير اينها از امورى كه ضرورى دين شده است و هر كه صاحب آن دين است آن را شنيده است، او كافر است و مرتد است و مخلد در آتش جهنم است هر چند به حسب ظاهر اظهار اسلام كند. و تفصيل اين كلام را اين مقام گنجايش ندارد. و به سند صحيح از ابوبصير منقول است كه به خدمت حضرت امام جعفر صادق صلوات‏الله عليه عرض نمودم كه: اى فرزند رسول خدا مرا بترسان از عذاب الهى، كه دلم بسيار قساوت به هم رسانيده است. فرمود كه: اى ابومحمد مستعد باش براى زندگانى دور و دراز كه زندگانى آخرت است كه آن را نهايت نيست؛ و فكر آن زندگاQ است ايشان نيز در جهنم مخلد خواهند بود. و اگر عقل ايشان ضعيف باشد و در مذهب باطل خود راسخ نباشند و محبت اهل بيت عليهم‏السلام داشته باشند، مثل زنان2 و جمعى كه ضعيف‏العقل اند و چندان تميز ميان حق و باطل نمى‏ توانند كرد، حال ايشان موقوف3 است به امر الهى و ممكن است كه حق تعالى به فضل خود ايشان را از جهنم نجات دهد. فُساق 4 و صاحبان گناهان كبيره از شيعيان اثناعشرى، ايشان مستحق شفاعت و رحمت هستند و ممكن است كه حق تعالى به فضل كامل خود ايشان را بيامرزد و به جهنم نبرد. و اگر به جهنم روند البته مخلد نخواهند بود و آخر نجات مى‏ يابند و داخل بهشت مى‏ شوند. و كسى كه منكر ضروريى اR و احاديث فرمودند كه دلالت بر خلق آنها مى‏ كند. و به سند معتبر از محمد بن مسلم منقول است كه حضرت امام محمد باقر صلوات‏الله عليه فرمود كه: والله كه بهشت خالى نيست از ارواح مؤمنان از روزى كه خدا آن را خلق فرموده است؛ و جهنم خالى نيست از ارواح كفار بدكردار از روزى كه خدا آن را خلق كرده است. و آيات و اخبارى كه دلالت بر اين مطلب كند بسيار است. و بايد اعتقاد داشت كه كفار مُخَلدند1 در عذاب جهنم، و عذاب از ايشان هرگز برطرف نمى‏ شود. و سنيان و غير ايشان از فرقه‏ هايى كه غير شيعه اثناعشرى‏ اند هر يك كه در مذهب خود متعصب و راسخ‏ اند و عقل ايشان كامل است و حجت بر ايشان تمام شدS كه از زخم يا جراحت بيرون مى‏ آيد. 6- حدت: تندى - حرارت. 7- نفس: خود. 8- ابوالصلت هروى: ابوالصلت عبدالسلام بن صالح الخراسانى الهروى از اصحاب امام رضا (ع) و از راويان موثق احاديث آن حضرت. آرامگاه او در بيرون شهر مشهد معروف است. كه: جمعى مى‏گويند كه حق تعالى مقدر فرموده است كه موجود سازد بهشت و دوزخ را، و هنوز خلق نفرموده است. حضرت فرمود كه: جمعى كه اين سخن را مى‏ گويند از ما نيستند و ما از ايشان نيستيم. و كسى كه انكار خلق بهشت و دوزخ كند تكذيب پيغمبر كرده است و تكذيب ما كرده است و هيچ بهره‏اى از ولايت ما ندارد و هميشه در آتش جهنم خواهد بود. و بعد از آن، حضرت استدلال به آيا .yu    yآیا میدانید جهنم چگونه جایی است؟ آیا تابحال هیچ تصوz7    =zدر توصيف جهنم يا أباذر ان لله ملائكه قياما من xw    xآیا هیچ یک از شیعیان به دوزخ نمی روند؟! ●سوال: من در حین مطالعه به حدیثی از حضرت زهرا(س) برخوردم که می فرمودند:«گناهان شیعیان ما در برزخ از میان می رود» من به صحت این حدیث اطمینان ندارم ولی اگر درست باشد احتمالا در برزخ شفاعت وجود نخواهد داشت برای اینکه ما در برزخ عذاب گناهان دنیویمان را ببی:w+    Awنعمت های بهشتی ●پرسش: اگر قبول كنيم در بهشت فارق از نياز به زادو ولد داشتن غريزه جنسي وجود دارد يا م ^{'    {چند سوال درباره بهشت ●سوال: 1-این نعمت هایی cc |    |چند سوال درباره بهشت ●سوال: 1-این نعمت هایی که در قران و روایات ذکر شده ایا در بهشت برزخی هم وجود دارد یا مخصوص بهشت قیامت است؟ 2-این را میدانم که بهشت و جهنم برزخی در دارالسلام و برهوت است ولی بهشت و جهنم اخرت مکe zzX}    }چند سوال درباره بهشت ●سوال: 1-این نعمت هایی8~i    ~چند سوال درباره بهشت ●سوال: 1-این نعمت هایی که در قران و روایات ذکر شده ایا در بهشت برزخی هم وجود دارد یا مخصوص بهشت قیامت است؟ 2-این را میدانم که بهشت و جهنم برزخی در دارالسلام و برهوت است ولی بهشت و جهنم اخرت مکانش کجاست؟ 3-این درست است که شیعیان گنهکار بعد از عذاب دادن کفاره گنkZ. اگر بگوييم نوح به فكر فرزند نبود، اين هم با قرآن سازگار نيست. براي اينكه نوح به خدا عرض كرد: «اِنّ ابْني مِن اَهْلي وانّ وَعْدَكَ الْحق» واگر بگوييم كسي به فكر فرزندش نيست، با عاطفه انساني سازگار نيست. روي اين سه مطلب، شما آن نشاط دايم بهشتيان را توجيه كنيد. وجود مبارك امام صادق(ع) طبق آن نقلي كه در تفسير شريف نور‌الثقلين آمده فرموده است: «در بهشت ذات اقدس اله كاري مي‌كند كه اصلاً نوح و امثال نوح يادشان نيست كه فرزند گنهكاري داشته‌اند». اين كار، كار مغز و سلول مغز نيست. پس مي‌شود كه انساندر نشئه ملكوت فرا طبيعت طوري باشد كه حافظه او در يك سمت كار بكند. حال كه اي\ مطلب روشن شد كه بهشتيان اين چنين‌اند، به مطلب بعدي مي‌رسيم كه مؤمنان وارسته در دنيا طعم بهشتيان را دارند. نشانه اين طعم اين است كه ذات اقدس اله در قرآن كريم در اوصاف بهشتيان فرمود: «وَنَزَعْنا ما في صُدُورُهُمْ مِنْ غِلّ؛ كينه‌اي در دلهاي بهشتيان نسبت به هم نيست». چون كينه يك ويروس خورنده است. براي آدم عذاب آور است. و اين عذاب دروني را ذات اقدس اله برطرف كرده است. اگر راضي به عذاب تبهكاران هستند، نظير اين است كه فرشتگان به عذاب تبهكاران راضي‌اند و بالاتر از همه خود خدا به عذاب تبهكاران راضي است. آن رضا، رضاي انتقامي، كينه‌اي، حقدي و مانند آن نيست كه يك عارضه ذت مي برد موجود است. و از آن جا كه جمله (ما تشتهيه الانفس) همه نوع لذت ها را شامل مي شود.(2) مي توان گفت كه انسان به هر چيزي تمايل داشته باشد برايش فراهم است. و در آيه ي ديگر نيز به همين مسئله كه هر چه مورد آرزوي بهشتيان باشد تأكيد شده و فرمود: (و لكم فيها ما تشتهي انفسكم و لكم فيها ما تدّعون)(3) يعني براي شما هر چه بخواهيد در بهشت فراهم است و هر چه طلب كنيد به شما مي دهند. صراحت از اين دو آيه بيشتر كه خداوند در باره درخواست هاي بهشتيان بيان نموده و بي شك تحقق شرايط لازم و برآورده ساختن خواسته هاي بهشتيان براي خداي عزوجل امري بغايت ساده و كوچك است. >علاقه به کار دربهشتنفساني باشد و انسان را هم آسيب برساند. پس دربهشت دلهاي بهشتي‌ها منزه از كينه و حقد است. همين معنا را كه ذات اقدس اله در سوره مباركه اعراف براي بهشتي‌ها فرمود: «وَنَزَعْنا ما في صُدُورُهُمْ مِنْ غِلّ» درباره مردان مؤمن در سوره حشر چنين مي‌گويد كه اين‌ها در دنيا به خدا عرض مي‌كنند: «وَلاتَجْعل في قُلُوبِنا غلاّ للَّذينَ ءامَنوا؛ خدايا؛ توفيقي به ما بده كه كينه هيچ مسلماني را در دل نداشته باشيم». چنين انساني بهشتي است. پس مي‌شود، انساندر دنيا همانند بهشتيان زندگي كند. با دور كردن كينه از خود راحتي و خوشي را براي خود و ديگران فراهم كند. @سوالات من درباره ی معادhن خود وارد بهشت می‏شوند. 1- «اُدْخُلُوا اَلْجَنَّةَ أَنْتُمْ وَ أَزْواجُکُمْ تُحْبَرُونَ»[ii] (به آنها خطاب می‏شود:) «شما و همسرانتان در نهایت شادمانی وارد بهشت شوید!» و منظور از ازواج، همان زنان با ایمانی هستند که در دنیا بودند[iii] و بودن در کنار همسران با ایمان و مهربان هم برای مردان لذت‏بخش است و هم برای زنانشان. 2-«هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ فِی ظِلالٍ عَلَی اَلْأَرائِکِ مُتَّکِؤُنَ»[iv] آنها و همسرانشان در سایه‏های (قصرها و درختان بهشتی) بر تختها تکیه زده‏اند.. و آیاتی که داخل شدن همسران صالح را به بهشت وعده داده شده است. از جمله:«رَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ جَن] زن نیز ناسازگار است.[i] اما گروهی دیگر از مفسرین در مقابل مدعی‏اند که حورالعین می‏تواند مذکر هم باشد، بر اساس این نظر شاید علت این که اوصاف حور به کار رفته در قرآن بر مؤنث دلالت می‏کنند نه بر مذکر، به این جهت بوده است که گفتگو و محاوره در آن آیات با طائفه مردان مؤمن بوده است نه با زنان مؤمن دنیوی، لذا اسلوب محاوره اقتضا داشت که اوصاف زنان بهشتی ذکر شود. اما باید توجه داشت با مراجعه به آیات، روایات و تفاسیر مربوطه این گونه استفاده می‌شود که زنان با ایمان در قیامت در کنار زنان بهشتی (حورالعین) با مردان مؤمن بهشتی قرین می‏باشند. و زنان با ایمان با همسران با ایم یک تجلی از تجلیات انوار خویش را به آنها افاضه می کند، همه به سجده می روند و آرزو می کنند همانجا بمانند. این محفل بزرگترین محفل فیض و علم و معرفت و شهود الهی است.(6) برای مطالعه بیشتر در باره بهشت و نعمات بهشتی ر.ک: 1. دیدار یار، استاد محقق آیة الله مکارم شیرازی 2. معاد و عدل، آیة الله علم الهدیو موفق باشيد ... پاورقی______________ 1) سورة زخرف، آية 7. 2) ناصر مكارم، پيام قرآن، ج 6، ص 273، نشر مدرسة اميرالمؤمنين، قم 1370 ش. 3) سورة فصلت، آية 31. 4) شهید محراب آیة الله دستغیب، سرای دیگر، ص 117. 5) این روایت توسط امام صادق (ع) و امام عسکری (ع) نقل شده است. 6) همان، ص 118. ?درجات علمی دربهشت_ؤمنین زیر درخت طوبی جمع می گردند و بر کرسیهائی از نور قرار می گیرند و از الطاف خدا و فضائل محمد و آل محمد (ص) سخن می گویند و با یکدیگر مذاکره می نمایند و به هر کدام به قدر استعدادشان، معرفت (علم و شناخت شان) افزوده می گردد، که خود زیاد شدن معرفت، نوعی حظ روحانی و معنوی است و چنانکه پیشتر گفتیم، بر حظ جسمانی غالب است.(4) طبق روایت،(5) ضیافت های پی در پی پیامبران در طول روزهای هفته از شنبه تا پنج شنبه است که پیامبران از مؤمنان پذیرائی می کنند و روز جمعه روز ضیافت مخصوص خداوند با حضور همه انبیاء و اوصیاء و اولیاء و شهداء و صدیقین و خواص اهل ایمان است که در آن ضیافت، خداونb دائماً در جهنم نمی ماند، بلکه پس از چشیدن عذاب به مقدار لازم بالاخره نجات پیدا می کند واهل بهشت می شود. اما هیچگاه تصور نکنیم که تحمل عذاب غیر دائمی ساده است. در عالمی که مدت آن با این عالم قابل مقایسه نیست(گفته اند هر روز آن بیش از 50 هزار سال دنیاست) آیا تحمل عذاب های سخت و طاقت فرسا را می توان ساده انگاشت و جرأت به معصیت و سوزاندن خویش کرد...؟ پس گناه هرچند کوچک را باید جدی گرفت و از آثار و عواقب سوء آن هراسناک بود. لطفاً دراین باره اینجا و اینجا راهم ببینید. .................................................. ........................ [1] فصلنامه پژوهشی پرسشها و پاسخ های دینی، صباح،سال چهارم1384،شماره 17و18 ، ص 6-12. [2] سوره آل عمران،آیه116؛ سوره بینه، آیه6؛ سوره احزاب آیه64-65. [3] سوره بینه، آیه 4؛ سوره فرقان آیه68-69. [4] سوره توبه، آیه 68؛ سوره مجادله؛ آیه17. [5] سوره آل عمران، آیه86-88. [6] سوره اعراف،آیه36؛ سوره تغابن، آیه10؛ سوره مؤمن، آیه70-76. [7] سوره توبه، آیه 63. [8] سوره جن،آیه 23. [9] سوره یونس، آیه 52. [10] سوره نسا، آیه93. [11] علامه حلی،کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تصحیح و تعلیقه علامه حسن زاده آملی،(قم،اتشارات اسلامی،چ نهم)،ص 561. [12] سوره بقره، آیه 81. <پاسخ سوال سوم چند سوال درباره بهشت ag    Sعلاقه به کار دربهشت ●سوال: کسانی که در بهشت هستند به فرض به رشته دکتری علاقه دارد در انجا که کسی مریض نمیشود که نیاز به دکتر باشد . ●پاسخ: وقتي خداوند در قرآن كريم مي فرمايد: (و فيها ما تشتهيه الانفس و تلذ الاعين)(1)يعني در بهشت آنچه دل مي خواهد و چشم از آن [ TS    Mدرجات علمی دربهشت ●سوال: دیگر اینکه درجات علمی هم وجود دارد برای تحصیل علم؟ ●پاسخ: در باب تحصيل علم در بهشت گفتني است: از دیگر نعمت های روحانی بهشت، زیاد شدن معارف و فضائل بهشتیان است، چنانکه در تفسیر آیه 50 سوره مبارکه صافات: "فاقبل بعضهم علی بعض یتسائلون" از امام صادق (ع) روایت شده که " یتسائلون عن المعارف والفضائل" م`fنش کجاست؟ 3-این درست است که شیعیان گنهکار بعد از عذاب دادن کفاره گناهان بالاخره به بهشت میروند؟ 4-ایا دیدن سیدالشهدا هم یک نعمت بهشتی است؟ ●پاسخ سوال دوم: در این خصوص باید گفت: بهشت و جهنم، از محدوده تاریخ دنیایی و زمانی و مكانی خارج است و قبل، بعد، كی و كجای دنیوی بر نمی‏دارند و چنانچه ما بخواهیم آنها را تصور كنیم، باید به تعبیرهای قرآن و احادیث معصومین علیهم‌السلام رو آورده، بگوییم: بهشت نزد سدره المنتهی است. (عند سدرة المنتهى عندها جنة الماوى) (نجم، 14 و 15) در احادیث فراوانی «سدر المنتهی»، «جنه المأوی»، «عرش»، «كرسی»، «معراج» و «ملكوت» همه كنار هم قرا گرفته است؛ یعنی همه در آسمان‏ها قرار گرفته است. بسیاری از احادیث اسلامی تأیید و تأكید می‏كنند كه بهشت و دوزخ هم اكنون مخلوقند. یكی از اصحاب از امام علی بن موسی الرضا علیه‌السلام پرسید: كه آیا بهشت و دوزخ هم اكنون مخلوقند؟ امام علیه‌السلام فرمود: «آری آفریده شده‏ اند و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله به هنگام معراج، وارد بهشت شد و دوزخ را نیز مشاهده كرد»(مجلسی، بحارالانوار، ج 8، ص 119) برای اطلاعات بیشتر به كتاب‏های تفسیر موضوعی قرآن و معاد درقرآن از آیت الله جوادی آملی و پیام قرآن از آیت الله مكارم شیرازی مراجعه كنید. ;پاسخ سوال دوم چند سوال درباره بهشت ZZ#    aسوالات من درباره ی معاد ●سوال: السلام علیک یا سید الشهداء سلام علیکم تولد سایت جدید مبارک!! من در باره ی معاد سوالات زیادی دارم. خب شروع می کنم: 1. فرض می کنیم قیامت شد، کارنامه ی اعمال را دادند، حالا ب<lَاتِ عَدْنٍ اَلَّتِی وَعَدْتَهُمْ وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ اَلْعَزِیزُ اَلْحَکِیمُ»[v] پروردگارا! آنها را در باغهای جاویدان بهشت که به آنها وعده فرموده‏ ای وارد کن، همچنین از پدران و همسران و فرزندانشان هر کدام که صالح بودند، که تو توانا و حکیمی!.. «جَنّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیّاتِهِمْ وَ الْمَلائِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلّ‏ِ بابٍ»[vi] (همان) باغهای جاویدان بهشتی که وارد آن می‏شوند؛ و همچنین پدران و همسران و فرزندان صالح آنها؛ ودیقین و خواص اهل ایمان است که در آن ضیافت، خداوند یک تجلی از تجلیات انوار خویش را به آنها افاضه می کند، همه به سجده می روند و آرزو می کنند همانجا بمانند. این محفل بزرگترین محفل فیض و علم و معرفت و شهود الهی است.(3) برای مطالعۀ بیشتر در بارۀ بهشت و نعمات بهشتی ر.ک: 1. دیدار یار، استاد محقق آیة الله مکارم شیرازی 2. معاد و عدل، آیة الله علم الهدی. 3. http://www.pasokhgoo.ir/node/47307 موفق باشید ... پاورقی__________________________________ 1. شهید محراب آیة الله دستغیب، سرای دیگر، ص 117. 2. این روایت توسط امام صادق (ع) و امام عسکری (ع) نقل شده است. 3. همان منبع، ص 118. =پاسخ سوال چهارم چند سوال درباره بهشت i والفضائل" مؤمنین زیر درخت طوبی جمع می گردند و بر کرسی هائی از نور قرار می گیرند و از الطاف خدا و فضائل محمد و آل محمد (ص) سخن می گویند و با یکدیگر مذاکره می نمایند و به هر کدام به قدر استعدادشان، معرفت (علم و شناخت شان) افزوده می گردد، که خود زیاد شدن معرفت، نوعی حظ روحانی و معنوی است و چنانکه پیشتر گفتیم، بر حظ جسمانی غالب است.(1) از دیگر نعمات روحانی موجود در بهشت، طبق روایت،(2) ضیافت های پی در پی پیامبران در طول روزهای هفته از شنبه تا پنج شنبه است که پیامبران از مؤمنان پذیرائی می کنند و روز جمعه روز ضیافت مخصوص خداوند با حضور همۀ انبیاء و اوصیاء و اولیاء و شهداء و jهان بالاخره به بهشت میروند؟ 4-ایا دیدن سیدالشهدا هم یک نعمت بهشتی است؟ ●پاسخ سوال چهارم: با سلام و تشکر يکي از نعمت هاي روحاني و معنوي بهشت برين،همراهي و مصاحبت با مصاحبان نيکو و مجالست با انسان‌هاي نيک و همدلان باصفا و با اولياء پاک خدا اعم از انبیاء و اوصیاء الهی است. که همه اش صحبت از ذکر و یاد خدا و در یک جمله مجلس ذکر معارف و فضائل الهی است. از دیگر نعمت های روحانی بهشت، که مورد سؤال شما نیز هست، زیاد شدن معارف و فضائل بهشتیان است، چنانکه در تفسیر آیۀ 50 سورۀ مبارکۀ صافات: "فاقبل بعضهم علی بعض یتساءلون" از امام صادق (ع) روایت شده که " یتسائلون عن المعارفm فرشتگان از هر دری بر آنان وارد می‏گردند.... از این آیات استفاده می‏شود که زنان و مردانی که در این دنیا همسر یکدیگرند هرگاه هر دو با ایمان و بهشتی باشند در آنجا به هم ملحق می‏شوند و با هم در بهترین شرایط و حالات زندگی می‏کنند. و حتی از روایات استفاده می‏شود که مقام این زنان برتر از حوریان بهشتی است؛ به خاطر عبادات و اعمال صالحی که در این جهان انجام داده‏ اند، بنابراین لذت‏های بهشت مخصوص مردان بهشتی نیست، بلکه کسی که داخل بهشت می‏شود از نعمت‏ها و زیبایی‏ها لذت خواهد برد. چنان که قرآن می‏فرماید: «یُطافُ عَلَیْهِمْ بِصِحافٍ مِنْ ذَهَبٍ وَ أَکْوابٍ وَ فیها ا تَشْتَهیهِ اْلأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ اْلأَعْیُنُ وَ أَنْتُمْ فیها خالِدُونَ»[vii] "(این در حالی است که) ظرفها(ی غذا) و جامهای طلائی (شراب طهور) را گرداگرد آنها می‏گردانند؛ و در آن (بهشت) آنچه دلها می‏خواهد و چشمها از آن لذت می‏برد موجود است؛ و شما همیشه در آن خواهید ماند!" در این امر نیز بین مرد و زن بهشتی فرقی نیست هر کدام از آنها هر نوع لذتی بخواهند بر ایشان موجود است. [i] مجموعه آثار شهید مطهری، ج 19 ص 311. [ii] زخرف، آیه 70. [iii] تفسیر المیزان، ج 18، ص 182. [iv] یس، آیه 56 . [v]مؤمن، آیه 8 . [vi] رعد، آیه 23 . [vii] زخرف، آیه 71 . Aپاداش زنان در بهشت در مقابل حورالعین برای مردانن مطلب که شما گفته اید: "حیوانات، برای راهنمایی ما و برای ما افریده شده اند و تا روز قیامت همراهیمان می کنند تا حدی که توانایی دارند ....و در آن زمان شاید اصلا این موجودات رو دیگر نبینیم !" هیچ دلیلی اعم از عقلی و نقلی نداریم. گر چه آن بخش از سخن شما که گفته اید حیوانات برای راهنمایی و برای ما آفریده شده اند، طبق آیات و روایات سخن درستی است. اما این بمعنای نفی وجود حشر برای آنها نیست. علاوه بر آنکه مسلم است که طایفه جن، نیز مانند انسان دارای اختیار و تکلیف هستند فلذا آنها نیز، همراه انسان محشور و مورد حساب و کتاب قرار می گیرند. موفق باشید ... Dحشر حیوانات و طایفه جن5وماً، فله الجنة)). [نسایی وصححه الألبانی]. كسی كه از مال خود دفاع كند و مظلومانه كشته شود، به بهشت میرود. 43- همراهی با جماعت مسلمانان همراهی با جماعت مسلمانان كه به قرآن و سنت پیامبر چنگ میزنند، باعث میشود كه تو را به وسط بهشت وارد كند. عمراز رسول اكرم (ص)روایت میكند كه آن حضرت فرمودند: ((علیكم بالجماعة وإیاكم والفرقة، فإنَّ الشیطان مع الواحد، وهو من الاثنین أبعد، من أراد بحبوحة الجنة، فیلزم الجماعة)). [ترمذی وصححه الألبانی]. بر شما لازم است كه به جماعت و گروه مسلمانان بپیوندید و از تفرقه دوری كنید؛ زیرا شیطان با یك نفر است، و از دو نفر دور است. كسی كه وسط و میان و ارشاد اسلامي) فص 5، ص 625-621. جعفر سبحاني، الهيات (مركز جهاني علوم اسلامي، قم) طبع دوم، ج 3، ص 74-773. 2) ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، دار الكتب اسلاميه، ج 2، ص 231-228. 3) يس: 81. 4) جعفر سبحاني، منشور جاويد (انتشارات سيدالشهداء، قم) ج 9، ص 141-140. محمد علم الهدي، معاد و عدل يا مراحل نهائي بشر (انتشارات جعفري، مشهد) ص 31-20. سيد مجتبي موسوي لاري، معاد و فرداي جاويدان (انتشارات جامعه مدرسين قم) ص 116. محمد بن حسن علامه حلي، شرح تجريد الاعتقاد (انتشارات جامعه مدرسين قم) ص 405. 5) جعفر سبحاني، الهيات، ص 492-491، بنقل از پایگاه اینترنتی اندیشه قم، با اندکی تغییر. Qجسمانی یا روحانی بودن معادp، و يا روحاني فقط بي اشكال است، اما از ميان اين صورتهاي ممكن، كدام تحقق خواهد پذيرفت، بايد در اين مسأله به آيات قرآن و احاديث صحيح مراجعه نمود و حقيقت را بازيافت.(5) خلاصه اينكه عقل بشر از اين كه اثبات كند كه معاد جسماني است و آن هم جسم عنصري و مادّي، عاجز است و اگر فلاسفه و متكلمان معاد جسماني را پذيرفته‏ اند از طريق برهان عقلي نبوده است بلكه از طريق دليل شرعي بوده است. موفق باشید ... _____________________________ پاورقی 1) محمد صدرالدين، حكمت متعاليه (اسفار) (منشورات مصطفوي، قم) ج 9، ص 165. عبدالرزاق فياضي لاهيجي، گوهر راد، تصحيح استاد زين العابدين قرباني لاهيجي (وزارت فرهنگqعاد جسماني كه متكلمان به آن اصرار مي‏ورزند با ظواهر كتاب و سنت كاملاً تطبيق مي‏كند.(4) در پایان لازم بذکر است: هر چند دلائل عقلي بر لزوم اصل معاد، و وجود جهاني غير از اين جهان گواهي مي‏دهند اما هرگز كيفيت معاد و اينكه آيا معاد روحاني تنها است و يا روحاني و جسماني هر دو. و بر فرض دوم، آيا با جسم عنصري و مادّي است كه متكلمين معتقدند و يا با جسم برزخي و مئالي كه فلاسفه مانند صدرالمتاهلين و حاجي سبزواري قائلند، اينها مسأله‏ اي نيست كه از طريق برهان عقلي بتوان آن را اثبات نمود، و تنها چيزي را كه با برهان عقلي مي‏توان اثبات نمود اين است كه معاد به صورت روحاني و جسمانيrصل آن اين است كه آفريدگار توانا، اجزاء پراكنده بدنها را گرد آورده و از آن بدني همانند بدن نخستين مي‏آفريند و نفس را به آن باز مي‏گرداند در اين صورت اين بدن هر چند غير از بدن نخست خواهد بود ولي همين مقدار در صدق معاد جسماني كافي است و هرگز لازم نيست كه عين بدن نخست بازگردد زيرا عينيت با آفرينش مجدد قابل جمع نيست، فقط چيزي كه مي‏تواند درباره بدن دوم صدق كند عنوان "همانند" بودن است و در آيات قرآني به چنين همانندي و مماثلت اشارتي رفته است چنانكه مي‏فرمايد: "آيا خدائي كه آسمانها و زمين را آفريده است توانا نيست كه مثل انسانها را بار ديگر بيافريند."(3) لذا اين تصوير از مs با همين بدن عنصري و مادّي برانگيخته مي‏گردد، و عدّه ديگر عقيده دارند كه انسان با بدن مثالي و لطيف كه مادّه ندارد برانگيخته خواهد شد. گرچه اين بدن مادّه ندارد اما از مقدار و شكل برخوردار است، و اين بدن به گونه عين بدن دنيوي است و هر كس آن را ببيند مي‏گويد اين همان انساني است كه در دنيا زندگي مي‏كرد ولي از اين نظر كه داراي جسم و مادّه نيست و قابليت فعل و انفعال شيميائي و فيزيكي ندارد با آن تفاوت دارد.(2) نكته سوم: فلاسفه، متكلمان و تمام الهيون معاد جسماني را پذيرفته‏ اند چنانكه گفته شده مشهورترين نظريه درباره حقيقت معاد جسماني، همان نظريه متكلمان اسلامي است و حtّون و مادّي گراها اعتقاد به معاد ندارند. و از گروهي از فلاسفه قديم يونان مثل جالينوس و پيروان او نقل شده است كه در مسأله معاد توقف كرده‏ اند يعني نه آن را رد نموده‏ اند و نه قبول. بسياري از بزرگان فلاسفه و عرفا و گروهي از متكلمان مانند غزالي، كعبي، حليمي، راغب اصفهاني، و بسياري از بزرگان شيعه مانند: شيخ مفيد، و ابي جعفر، شيخ طوسي و سيد مرتضي و علاّمه حلّي و محقق طوسي خواجه نصير الدين، به معاد جسماني و روحاني هر دو معتقدند، و مي‏گويند روح كه موجود مجرد است به بدن بر مي‏گردد.(1) نكته دوم: طرفداران معاد جسماني هم به دو گروه تقسيم مي‏شوند عدّه‏اي معتقدند كه انسانoاید: اگر دو چشمان بنده ام را نابینا كردم و صبر نمود، به جای آن دو، بهشت به او خواهم داد. 41- ترک گدایی هر كس كه دست از سؤال و پرسش مردم بكشد، رسول خدا بهشت را برای وی ضامن شده است. ثوبان از رسول اكرم (ص) روایت میكند كه فرمودند: ((من تكفل لی أن لا یسأل شیئاً، أتكفل له بالجنة)) [احمد ونسایی وابن ماجه و ابوداود وحسنه الألبانی]. هر كس ضامن شود كه از مردم چیزی ( مال و… ) نخواهد، من بهشت را برای وی ضمانت میكنم. 42- دفاع از مال مردی كه از مال خود دفاع میكند و در آن حال كشته شود، وارد بهشت میشود. عبدالله بن عمر از رسول اكرم (ص) روایت میكند كه آن حضرت فرمودند: ((من قتل دون ماله مظv پسر بنده بمیرد، خداوند خطاب به فرشتگان میفرماید: پسر بنده ام را قبض روح كردید؟ فرشتگان در جواب میگویند: بلی! خداونـد میفرماید: میوه دل بنده ام را قبض روح كردید؟ فرشتگان میگویند: بلی! خداوند میفرماید: بنده من چه گفت؟ فرشتگان میگویند: تو را سپاس گفت و به تو رجوع كرد، خداوند میفرماید: در بهشت خانه ای برای بنده من بسازید و آن را خانه حمد و سپاس بنامید. هر كس كه چشمش را از دست بدهد و بر آن صبر كند، وارد بهشت میشود. أنس میگوید: از رسول اكرم (ص) شنیدم كه میفرماید: ((إن الله قال إذا ابتلیت عبدی بحبیبتیه فصبر، عوضته منهما الجنة، یرید عینیه)). [بخاری]. خداوند در حدیث قدسی میفرمwث قدسی از رسول اكرم (ص) روایت میكند كه خداوند فرمود: ((قال یقول الله تعالی ما لعبدی المؤمن عندی جزاء إذا قبضت صفیه من أهل الدنیا ثم احتسبه إلاَّ الجنة)). [بخاری]. پاداش بنده مؤمن من آن است كه اگر بر هر چیز گران بها و همدم و دوست او را از دنیا گرفتم صبر كرد، پاداش او بهشت است. ابوموسی اشعری از رسول اكرم (ص) روایت میكند كه آن حضرت فرمودند: ((إذا مات ولد العبد قال الله لملائكته: قبضتم ولد عبدی؟ فیقولون نعم، فیقول: قبضتم ثمرة فؤاده، فیقولون نعم، فیقول: ماذا قال عبدی؟ فیقولون: حمدك واسترجع، فیقول الله: ابنوا لعبدی بیتاً فی الجنة وسموه بیت الحمد)). [ترمذی وحسنه الألبانی]. اگxمرد در پاسخ گفت: من هیچ حقـد و كینه ای بر مسلمانی در سینه ام راه نمیدهم، و بر آن خیر و نعمتی كه خدا به او عطا فرموده حسد نمیورزم، عبدالله گفت: این همان سبب است كه تو را به این منزلت رسانده است، و این همان چیزی است كه ما طاقت آن را نداریم. 40- صبر برادر مسلمان! خداوند تبارك و تعالی میفرماید: إنّما یوفی الصابرون أجرهم بغیر حساب ]الزمر -10[ [خدا صابران را به حد كامل و بدون حساب پاداش خواهد داد]. صبر علامت و نشانه ای است از نشانه های ایمان بنده به خدا، و نزدیك بودن او به خدای متعال. هركس بر مْردن محبوب خود، از پسر و برادر و غیر اینها صبر كند، وارد بهشت میشود. ابوهریرهدر حدyخیر أعطاه الله إیاه، فقال عبدالله هذه التی بلغت بك وهی التی لا نطیق)). [احمد ونسایی وصححه الألبانی]. هنگامی كه ما رو به روی رسول اكرم (ص) نشسته بودیم، آن حضرت فرمود: هم اكنون مردی از اهل بهشت بر شما وارد میشود. مردی از انصار وارد شد در حالی كه آب وضو از ریشش میچكید و دو لنگه پا افزار خود را در دست چپ داشت. رسول اكرم (ص) سه روز این جمله را (اكنون مردی از اهل بهشت بر شما وارد می شود) در باره آن مرد تكرار میكردند و روز سوم، عبدالله بن عمرو بن عاصآن مرد را دنبال كرد و نزد او نشست تا ببیند آن مرد چه میكند پس از سه روز نزد او نشستن، عبدالله سبب وارد شدن به بهشت را از آن مرد پرسید، zیره یقوم من اللیل شیئاً غیر أنَه إذا تعار وتقلب علی فراشه ذكر الله عز وجل وكبر حتی یقوم لصلاة الفجر، قال عبدالله غیر أنی لم أسمعه یقول إلاَّ خیراً فلما مضت الثلاث لیال وكدت أن احتقر عمله قلت یا عبدالله إنی لم یكن بینی وبین أبی غضب ولا هجر ثم، ولكن سمعت رسول الله یقول لك ثلاث مرار یطلع علیكم الآن رجل من أهل الجنة فطلعت أنت الثلاث مرار فأردت أن آوی إلیك لأنظر ما عملك فاقتدی به، فلم أرك تعمل كثیر عمل فما الذی بلغ بك ما قال رسول الله فقال: ما هو إلاَّ ما رأیت، قال فلما ولیتُ دعانی فقال: ما هو إلاَّ ما رأیت غیر أنی لا أجد فی نفسی لأحد من المسلمین غشاً ولا أحسد أحداً علی {ه و حسد پاك بود، به بهشت وارد شده بود. أنس بن مالك ، وصف آن مرد را در داستانی روایت كرده است كه گفت: ((فقال یطلع علیكم الآن رجل من أهل الجنة، فطلع رجل من الأنصار تنطف لحیته من وضوئه، قد تعلق نعلیه فی یده الشمال، فلما كان الغد قال النبی مثل ذلك، فطلع ذلك الرجل مثل المرة الأولی، فلما كان الیوم الثالث قال النبی مثل مقالته أیضاً، فطلع ذلك الرجل علی مثل حاله الأولی، فلما قام النبی تبعه عبدالله بن عمرو بن العاص فقال: إنی لاحیت أبی فأقسمت أن لا أدخل علیه ثلاثاً فإن رأیت أن تؤوینی إلیك حتی تمضی فعلت، قال: نعم قال أنس: وكان عبد الله یحدث أنَه بات معه تلك اللیالی الثلاث فلم | را سرپرستی كن كه بهشت زیر پاهای اوست. 38 – حفظ زبان و شرمگاه بزرگ ترین چیزی كه انسان باید آن را حفظ نماید، زبان و شرمگاه است، و هركس كه آن دو را نگه دارد، رسول اكرم (ص) بهشت را برایش ضامن شده است. سهل بن سعد از رسول اكرم (ص) روایت میكند كه آن حضرت فرمود: ((من یضمن لی ما بین لحییه وما بین رجلیه أضمن له الجنة)). [بخاری]. هر كس بین دو لب خود؛ یعنی زبان، و بین دو پای خود؛ یعنی شرمگاهش را ضامن شود، من بهشت را برای او ضمانت میكنم. 39- پاک کردن دل از حسد کینه حسد و كینه مرض هایی است كه انسان را از خداوند دور میكند و رسول اكرم (ص) مردی را توصیف نمود كه به سبب این كه سینه اش از كی}ن او به بهشت نشود. [همچنین] ابودرداء میگوید از رسول اكرم (ص) شنیدم كه میفرمود: ((الوالد أوسط أبواب الجنة، فإن شئت فأضع ذلك الباب أو احفظه)). [ترمذی وابن ماجه واحمد وصححه الألبانی]. پدر دروازه میانی بهشت است، پس اگر خواستی آن دروازه را ضایع كن و یا حفظ نما یعنی، با اطاعت از پدر آن دروازه حفظ، و با نافرمانی او، آن دروازه ضایع میشود. مردی خواست به جهاد رود، نزد پیامبرآمد، آن حضرت فرمود: ((هل لك من أم؟ قال: نعم، قال: فالزمها فإنَّ الجنة تحت رجلیها)). [احمد ونسایی وابن ماجه وقال الألبانی حسن صحیح]. آیا مادر داری( یعنی مادرت زنده است)؟ آن مرد در جواب گفت: بلی حضرت فرمود: مادر~ما)). [بخاری]. من و سرپرست یتیم در بهشت در كنار هم چنین هستیم و به انگشت شهادت و وسطی خود اشاره كرد و آن دو را از هم جدا نمود. 37- اطاعت از پدر و مادر اطاعت از پدر و مادر، یا اطاعت از یكی از آنها باعث ورود به بهشت میشود. ابوهریره میگوید از رسول اكرم (ص) شنیدم كه سه بار فرمود: ((رغم أنفه، ثم رغم أنفه، ثم رغم أنفه، قیل: من یا رسول الله؟ قال: من أدرك والدیه عند الكبر أحدهما، أو كلیهما ثم لم یدخل الجنة)). [مسلم]. بینی او به خاك مالیده شد. گفته شد: چه كسی ای رسول خدا؟ فرمود: كسی كه پدر و مادر یا یكی از آنها را در وقت پیری درك كند ولی به بهشت وارد نشود؛ یعنی، اطاعت از آن ها سبب وارد شند. 36- تربیت و سرپرستی دختران و یتیمان بهترین منازل بهشت، منزل مسلمانی است كه در بهشت همسایه رسول خدا است. و تربیت و سرپرستی دختران و یتیمان است كه باعث همسایگی رسول خدا در بهشت میشود. أنس از رسول خدا روایت میكند كه آن حضرت فرمودند: ((من عال جاریتین حتی تبلغا جاء یوم القیامة أنا وهو، وضم أصابعه)). [مسلم]. هر كس دو دختر را سرپرستی كند تا وقتی كه به سن بلوغ برسند، در روز قیامت، من و او مانند این دو هستیم، سپس دو انگشت خود را به هم چسباند. [همچنین] از سهل بن سعد روایت است كه رسول اكرم (ص) فرمودند: ((أنا وكافل الیتیم فی الجنة هكذا، وقال بإصبعیه السبابة والوسطی وفرّج بینرد كه در خرید و فروش، و در داد و ستد (دادن و گرفتن) آسان میگرفت. 35- سخن از رحمت و خشنودی خداوند. أبوهریره از رسول خدا روایت میكند كه آن حضرت فرمودند: ((إنَّ العبد لیتكلم بالكلمة من رضوان الله لا یلقی لها بالاً یرفع الله بها درجات، وإنَّ العبد لیتكلم بالكلمة من سخط الله لا یلقی لها بالاً یهوی بها فی جهنم)). [بخاری]. بنده یك كلمه در جهت رضوان و خشنودی خدا سخن میگوید و هیچ اعتنایی به پاداش و ثواب آن نمیكند، خدا درجات او را بلند و رفیع قرار میدهد، و بنده یك كلمه در جهت غضب و ناخشنودی خدا سخن میگوید و به كیفر و گناه آن هیچ توجهی ندارد، خدا او را به آخرین نقطه جهنم وارد میكوی. 33- عیادت بیمار ثوبان از رسول خدا روایت میكند كه رسول الله فرمودند: ((من عاد مریضاً لم یزل فی خرفة الجنة، قیل یا رسول الله وما خرفة الجنة؟ قال: جناها)). [مسلم]. كسی كه به عیادت بیماری برود همچنان در خرفة الجنة است تا وقتی كه بازگردد.گفته شد: ای رسول خدا خرفة الجنة یعنی چه؟ فرمود: میوه های تازه چیده شده بهشت. 34- نرمی و آسان گرفتن در خرید و فروش. عثمان بن عفان از رسول اكرم (ص) روایت میكند كه آن حضرت فرمودند: ((أدخل الله الجنة رجلاً كان سهلاً قاضیاً ومقتضیاً وبائعاً ومشتریاً)). [احمد والنسایی وحسنه الألبانی وقال احمد شاكر إسناده صحیح]. خداوند مردی را به بهشت وارد ك به راستی كه صدق و راستگویی، به سوی نیكی و بخشش هدایت میكند، و نیكی و بخشش به سوی بهشت رهبری میكند، و مرد همچنان راست میگوید تا این كه نزد خداوند از راستگویان محسوب میشود، و دروغگویی به سوی گنهكاری و تبهكاری هدایت میكند، وگنهكاری و تبهكاری به سوی جهنم، و همچنان مرد دروغ میگوید تا این كه نزد خدا از دروغگویان به شمار آید. 32- خودداری از خشم و غضب. [نیز] ابودرداء روایت میكند كه مردی به رسول خدا گفت: ((دلنی علی عمل یدخلنی الجنة: قال: لا تغضب ولك الجنة)). [طبرانی وصححه الألبانی]. به انجام كاری راهنمایی ام كن كه مرا به بهشت وارد كند، آن حضرت فرمود: خشم و غضب مكن، به بهشت میراود وصححه الألبانی]. من كفیل و ضامن خانه ای در كنار بهشت هستم برای كسی كه جدال و ستیزه را ترك كند، اگر هم حق با او باشد. و ضامن خانه ای در وسط بهشت برای كسی كه دروغ را ترك كند اگر هم شوخی میكند. و ضامن خانــه ای در بالای بهشت برای كسی كه اخلاق خود را نیك نماید. 31- صدق و راستگویی در گفتار و كردار. [همچنین] ابن مسعود از رسول اكرم (ص) روایت میكند كه آن حضرت فرمودند: ((إنَّ الصدق یهدی إلی البر، وإنَّ البر یهدی إلی الجنة، وإنَّ الرجل لیصدق حتی یكون صدّیقاً، وإنَّ الكذب یهدی إلی الفجور، وإنَّ الفجور یهدی إلی النار، وإنَّ الرجل لیكذب حتی یكتب عند الله كذاباً)). [متفق علیه]. ان و نیكی به حیوانات. همچنین ابوهریره از رسول اكرم (ص) روایت میكند كه فرمودند: ((أن رجلاً رأی كلباً یأكل الثری من العطش فأخذ الرجل خفه فجعل یغرف له به حتی أرواه فشكرالله له فأدخله الجنة)). [بخاری]. مردی سگی را دید كه از تشنگی خاك میخورد، كفش خود را گرفت و [از چاه] برایش آب كشید تا این كه سیراب شد، خداوند او را سپاس گفته به بهشت وارد نمود. 30- خوش اخلاقی و خوش رفتاری. أبو أمامه از رسول اكرم (ص) روایت میكند كه آن حضرت فرمودند: ((أنا زعیم ببیت فی ربض الجنة لم ترك المراء وإن كان محقاً، وببیت فی وسط الجنة لمن ترك الكذب وإن كان مازحاً، وببیت فی أعلی الجنة لمن حسن خلقه)). [ابوداس نیام، تدخلون الجنة بسلام)).[ترمذی وابن ماجه واحمد وصححه الألبانی]. ای مردم! سلام كردن را در بین خودتان رواج دهید، و به فقیران غذا دهید، و صله رحم كنید، و در دل شب هنگامی كه مردم در خواب هستند نماز بخوانید، تا این كه بدون حساب وارد بهشت شوید. 28- برداشتن از راه مردم هر چیزی كه مردم را رنج و آزار دهد. ابوهریره روایت میكند كه از رسول اكرم (ص) شنیدم میفرمود: ((لقد رأیت رجلاً یتقلب فی الجنة فی شجرة قطعها من ظهر الطریق كانت تؤذی الناس)). [مسلم]. مردی را دیدم كه در بهشت غرق درخوشی و لذت بود، آن هم به خاطر برداشتن درختی از سر راه مردم، برای این كه از آن در رنج بودند. 29- اح توانایی [پرداخت وام و ادای دین] برسد. حذیفه از رسول اكرم (ص) روایت میكند كه رسول اكرم (ص) فرمودند: ((أن رجلاً مات فدخل الجنة، فقیل له: ما كنت تعمل؟ قال: إنی كنت أبایع الناس فكنت أنظر المعسر وأتجوز فی السكة، أو فی النقد فغفر له)). [مسلم]. مردی فوت كرد و به بهشت رفت، به او گفته شد چه كاری میكردی؟ در پاسخ گفت: خرید و فروش میكردم و نگاه میكردم از كسی كه تهیدست است، گذشت كرده و چیزی نمیگرفتم، پس خداوند گناهان مرا بخشود. 27- سلام کردن عبدالله بن سلام از رسول اكرم (ص) روایت میكند كه آن حضرت فرمودند: ((أیها الناس: أفشوا السلام، وأطعموا الطعام، وصلوا الأرحام، وصلّوا باللیل والا این كه او را با آن چه از پاداش یا غنیمت نصیبش شـده است به خانه اش ـ كه از آن خارج شده ـ ، بازگرداند. 25- انفاق خداوند بندگان پرهیزكار خود را كه در راه او انفاق میكنند، بسیار ستوده است. حذیفه از رسول اكرم (ص) روایت میكند كه آن حضرتفرمودند: ((من تصدق بصدقة ابتغاء وجه الله خُتٍمَ الله بها دخل الجنة)). [احمد وصححه الألبانی]. هركس در راه خدا صدقه دهد، و این صدقه پایان و مردن او باشد، خداوند او را به بهشت وارد میكند. 26- قرض مال از بزرگ ترین اعمال كه انسان را به بهشت رهنمون میكند، این است كه به برادر مسلمان خود مالی را قرض داده، سپس به او مهلت و فرصت دهد تا از تنگ دستی بهيت لقاى حق با اسماى رحمت نيز يكسان نيستند. اگر من و شما با اسم «رحيم» خداوند، به لقاى حضرت حق نايل شويم، ديگر به آن درجه كه امام على(ع) رسيده است، نمى‏ رسيم. بنابراين چنان كه لقاى خداوند، به دليل تنوع اسماى الهى متنوع است. درجه لقاى هر اسمى از اسماى رحمت نيز با يكديگر متفاوت است و هر انسانى بستگى به سعه وجودى و كمالات خود، در مدارج و مراتب گوناگون بهشت قرار مى‏ گيرد. پس هم به اعتبار تنوع اسماى الهى، بهشت و بهشت‏ها مى‏ باشد و هم به اعتبار مراتب و مدارج گوناگون يك اسم از اسماى رحمت، بهشت و بهشت‏ها است.ر.ك: مواقف حشر، صص 107 - 115. Gآخرين مرحله‏ ى كمال انسان در آخرت چيستند، بلكه حقيقت آن است كه اصل تنعم و تلذذ انسان از خلاقيت، سعه وجودى و كمال او سرچشمه مى‏ گيرد. فرد مؤمن با عبور از منازل و مواقف در بازگشت به سوى خداوند، در واقع با از دست دادن نقص‏ها، كمبودها، ضعف‏ها، آلودگى‏ ها، رنگ‏ها، هيئت‏ها، دلبستگى‏ ها، وابستگى‏ ها، تعلقات، خود را كامل و كامل‏تر كرده و قابليت ورود به عوالم بالا و بالاتر را پيدا مى‏ كند. همين موجب مى‏ شود كه آدمى كامل‏تر شده و لياقت رهسپارى به عوالم قرب را بيابد؛ عوالمى كه قبلاً در آن بوده و در سير نزولى خود، آنجا را ترك كرده و به اين روزگار آمده است. 3. بهشت در واقع بهشت‏ها است؛ چرا كه انسان‏ها در كيفضى از روايات، نعمت‏هاى بهشتى زبان به گلايه مى‏ گشايند. اما اين محو جمال يار، دائماً تسبيح و حمد مى‏ گويد و به بى‏ نهايت نگاه مى‏ كند و هر چه نگاه مى‏ كند، بيشتر پى مى‏ برد و هر چه بيشتر پيش مى‏ رود، مشتاق‏تر مى‏ شود و اين خاصيت عشق است. عشق جوشد بحر را مانند ديگ عشق سايد كوه را مانند ريگ‏ عشق بشكافد فلك را صد شكاف عشق لرزاند زمين را از گزاف‏ مثنوى معنوى، دفتر پنجم، ابيات 2735 - 2736. 2. قرار گرفتن در نعمت و واقع شدن در لذت در بهشت، از وجود انسان سرچشمه گرفته و از كمال آدمى نشأت مى‏ گيرد. بنابراين، به بهشت رفتن انسان، به اين معنا نيست كه انسان را به يك عالمى مى‏ بره و بیگاه به مراتب آسان‌تر است از عذاب دائمی و سوزان جهنم.(بنقل از پایگاه مرکز ملی پاسخگویی، ترسیمی از زندگی برزخی، با کمی اضافات). با این توضیح روشن می شود با توجه به تفاوتهای بسیاری که از لحاظ کمی و کیفی، نشئۀ برزخ با نشئۀ قیامت دارد، نعمت ها و عذاب های ان نیز تفاوت قابل توجه و چشمگیری خواهد داشت، بعبارتی همانگونه که برزخ، نشئه ای مابین دنیا و آخرت است، اموری هم که در ان جریان دارد، گرچه تشابهاتی با قیامت دارد اما قابل مقایسه با نعمت ها و عذاب های آخرتی نیست. :پاسخ سوال اول چند سوال درباره بهشت هایی را که به ما داده‌ای وفا نما (فروع کافی ج 3 ص 244) چون نعمت‌های برزخی محدود و اصولاً حیات برزخی شایسته اقامت دائمی نمی‌باشد بدیهی است که مومنین در وادی السلام در التذاذ و مسرت بسر می‌برند و در انتظار فرا رسیدن روز قیامت هستند اما کفار که دستشان از علم و معرفت کوتاه است در خشک زار برهوت اجتماع دارند و گذشت زمان برای آنها سخت و ناگوار است و از قیام قیامت هراسان‌اند از این جهت در روایات می‌خوانیم که گناهکاران همین که عذاب برزخ را مشاهده می‌کنند می‌گویند ربنا لا تقم لنا الساعه خدایا قیامت را برای ما بر پا مکن ( نور الثقلین ج 4 ص 523) چون می‌دانند این عذاب موقت و گجلی کند باید نام آن را زندگی برزخی بگذاریم. موجوداتی که در عالم برزخ هستند ماده ندارند اما شکل و صورت و حد دارند. آنجا عالم مجردات است لکن به صراحت آخرت هم نیست در جهان برزخ آثار ماده مثل گرمی و سردی و شیرینی و تلخی و شادمانی و غمگینی وجود دارد هر چند خود ماده وجود ندارد. بدن ما در برزخ بدن مثالی است. یعنی از لحاظ شکل به عین همین بدن است ولی دیگر جسم و ماده نیست بلکه لطیف است. در حدیثی هنگامی که از ارواح مومنین از حضرت صادق (ع) سوال شد امام فرمودند: آنها در حجره‌هایی از بهشت برزخی از طعام و شراب آن متنعم می‌شوند و می‌گویند پروردگارا قیامت را برای ما بر پا کن و وعدهخ برای ما امکان پذیر نیست و تا انسان گام در آن جهان نگذارد نمی‌تواند به کیفیت آن پی ببرد. به قول یکی از بزرگان، عالم برزخ نسبت به این دنیا مانند همین دنیا نسبت به شکم مادر است اگر به بچه در شکم مادر بگویند در ورای این محل تو عالمی است که بسیار بزرگتر از شکم مادر است نمی‌تواند ادارک کند و بفهمد (معاد شهید دستغیب ص 87) با این حال می‌توان صورتی ناقص و شبحی مبهم از آن جهان را ترسیم کرد از این رو بدن برزخی و عذاب و نعمتهای آنجا را به لذت و یا نعمتهای موقع خواب تشبیه کرده‌اند اگر آن چه را در جهان رویا و در عالم تصور از خود مشاهده می‌کنیم با واقعیتی بیشتر و حقیقتی روشن‌تر  که در قران و روایات ذکر شده ایا در بهشت برزخی هم وجود دارد یا مخصوص بهشت قیامت است؟ 2-این را میدانم که بهشت و جهنم برزخی در دارالسلام و برهوت است ولی بهشت و جهنم اخرت مکانش کجاست؟ 3-این درست است که شیعیان گنهکار بعد از عذاب دادن کفاره گناهان بالاخره به بهشت میروند؟ 4-ایا دیدن سیدالشهدا هم یک نعمت بهشتی است؟ ●پاسخ سوال اول: با سلام و ادب با عرض پوزش از تأخیر در پاسخ دهی و تشکر از سؤال خوبتان ... در پاسخ به این سؤال گفتنی است: بسیاری از افراد علاقه دارند که از زندگی انسان در برزخ و حقیقت این عالم آگاهی کامل بدست آورند ولی باید توجه داشت که آگاهی کامل از جهان برز ) 3 4 5 ( 8 7 6  ] ] [ \ ] [ \ ] ^ G n7beده است! حقيقت آن است كه هر كه در اين روز به درى از [ درهاى ]شر و سركشى روى آورد، پس به شاخه‏ اى از شاخه‏ هاى زقوم دست زده است، پس مؤدى [ و سرانجام‏] او رو به آتش خواهد بود». سپس فرمود: «قسم به خدايى كه مرا به حق به پيامبرى مبعوث كرده است: كسى كه در نماز واجب خود كوتاهى كند و آن را ضايع سازد، به شاخه‏ اى [ از شاخه‏ هاى درخت زقوم ]دست زده است. هر كه در اين روز فقيرى ضعيف به او مراجعه كند و از بدى حال و وضعش به او گله [ و شكوه كند ]و او توانايى داشته باشد كه بدون تحّمل ضرر، حال و وضع او را تغيير دهد و كسى هم نيست كه به نيابت از او و به جاى او اين كار را انجام دهد [ و وضعيت فقير را ت 66.    9پاداش زنان در بهشت در مقابل حورالعین برای مردان ●پرسش: در بهشت به مردان وعده حوریه داده شده، در این میان تکلیف خانم ها چیست؟ ●پاسخ: این که پاداش زنان مومن در بهشت چیست؟ در منابع کلامی و روایی چنین آمده که در روز قیامت، اگر شوهر زن مؤمنه، اهل بهشت بود همو را به اختیار خود می پذیرد و اگر از اهل جهنم بود مردی را از میان مردان بهشتی برمی‏گزیند. شاید بتوان گفت علت این که زنان بهشتی، چه از جنس حوران بهشتی و چه آنان که وارد بهشت شده اند دارای یک همسر هستند، این است که چند شوهری علاوه بر ناسازگار بودن با طبیعت مرد با طبیع^ - كه جمال مطلق را مى‏ بينند - با اين ديدن معرفت پيدا كرده و در اثر معرفت، عشق توصيف‏ ناشدنى‏ اى در آنان پديدار مى‏ گردد و براساس اين عشق، حركت‏ها و سخن‏ها خواهند داشت. انسان كه در اين دنيا، روى زيبايى را مى‏ بيند و به آن عشق مى‏ ورزد، در حقيقت صورت تنزل يافته زيبايى مطلق را - كه از عوالمى گذشته و به عدم‏ها و نبودها آميخته گشته و از پشت هزاران پرده تابيده است - مى‏بيند و چنين شيفته و شيدا مى‏ گردد. تصور كنيد كه اگر آن مطلق زيبايى بدون پرده جلوه كند، چه خواهد شد؟! به دليل چنين مواجه ه‏اى است كه اهل بهشت، همه چيز را فراموش مى‏ كنند و اين فراموشى به حدى است كه طبق بست كه «الحمدلله رب العالمين» (ستايش ويژه پروردگار جهانيان است). اين آيه، علاوه بر آنكه به اين حقيقت اشاره دارد كه مؤمنان، پس از گذر از مواقف به بهشت يا بهشت‏ها هدايت مى‏ شوند؛ بيانگر اين نكته ظريف و لطيف نيز هست كه وقتى مؤمنان در بهشت - كه اصلش ديدن خدا و نظر به وجه او است - وارد گشته و جمال مطلق را ديدند، سخن‏ها و حركت‏ها خواهند داشت. اين يك واقعيت است كه عشق، ثمره حقيقى، تكوينى و لاينفك معرفت و شناخت است. نمى‏ شود كسى خوب مطلق را بشناسد؛ ولى بدان عشق نداشته باشد. اگر ما احياناً به خوبى‏ ها عشق نداريم، مطمئن باشيم كه ريشه در عدم معرفت و شناخت ما دارد. اما اهل بهشوَ عَمِلوُا الصَّالِحاتِ يَهْديهِمْ رَبُّهُم بِاَيْمانِهِمْ تَجْرى‏ مِنْ تَحْتِهِمُ الاَنْهارُ فى‏ جَنّاتِ النَّعيمِ، دَعْويهُمْ فيها سُبْحانَكَ اللّهُمَّ وَ تَحِيَّتُهُمْ فيها سَلامٌ وَ آخِرُ دَعويهُمْ أَنِ الْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ)؛يونس (9)، آيه 72. «حقيقت آن است كه كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏ اند، پروردگارشان به پاس ايمان‏شان آنان را هدايت مى‏ كند به باغ‏هاى [ پر ناز و ]نعمت كه از زير [ پاى‏] آنان، نهرها روان خواهد بود. نيايش آنان در آنجا «سبحانك اللهم» خدايا! تو پاك و منزهى و درودشان در آنجا سلام است، و پايان نيايش آنان اين س كند (يعني ما را بميراند) امّا مالك پاسخ مي‌دهد: انكم ماكثون: شما ماندگاريد.(8) پاورقی: 1. ابن منظور، لسان العرب، قم، نشر ادب الحوزة، 1415 هـ ق، ج 3، ص 164. 2. مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار،‌ بيروت، مؤسسه الوفاء، 1404 هـ .ق، ج 8، ص 1. 3. همان، ص 362. 4. بقره: 81. 5. بحار الانوار، همان. و خصال صدوق، بيروت، چاپ الوفاء، انتشارات جامعه مدرسين، ص 603. 6. حلي، كشف المراد، تعليقة آيت الله سبحاني، نشر مؤسسه امام صادق ـ عليه السّلام ـ ، ص 274. 7. سيد روح الله، موسوي خميني، اسرار الصلاه، دفتر نشر آثار امام خميني، چاپ اوّل، ص 232. 8. مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، ج 8، ص 285. Fچرا جهنم ابدی نیستن را ميخكوب نموده، دستهايشان را به گردنهايشان مي‌بندد، بر اجسادشان پيراهن‌هايي از قطران و لباسهاي كوتاهي از آتش مي‌پوشاند (اين بدبختان) در عذابي به سر مي‌برند كه حرارتش بسيار شديد است. اتشي است كه اهلش را احاطه كرده و هرگز منفذي بر آن گشوده نمي‌شود و هوايي (نسيم خنكي) بر آنها نمي‌وزد و هرگز عمرشان به سر نمي‌آيد. عذاب همواره (الي الابد) شديد و عقربها همواره جديد (عقرب پي عقرب خلق مي‌شود) اين خانه، خانه‌اي نيست كه زايل گردد و فاني شود. و عمر اهلش به سر رسد. سپس حضرت نداي اهل آتش را حكايت كردند: «و نادوا يا مالك ليقض علينا ربّك» اي مالك دوزخ بخواه از پروردگارت كه ار كاشف از سوء پيشينه آدمي است و ايمني خاطر جز با خلاصي از اين مرحله براي انسان حاصل نمي‌گردد. انسان به واسطه عقايد نادرست و ملكات ناپسند يا بر اثر اعمال گذشته برايش حالتي پديد مي‌آيد كه موجب شك و يا انكار او مي‌شود و اين شك و انكار بر قلب او غلبه كند و پرونده كار او در همين حالت بسته شود، كه اين سبب خلود و جاودانگي او در آتش خواهد بود.(7) در پايان روايتي از امير مؤمنان ـ عليه السّلام ـ را از چگونگي عذاب جهنميان و خصوصاً آنها كه عذاب‌شان دايمي است براي شما نقل مي‌كنيم، حضرت علي ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمايد: «و امّا اهل معصيت (را خداوند) در آتش خوار مي كند قدمهايشاخ" مى‏ باشد، چرا كه گنهكاران در آن سقوط مى‏ كنند، و نيز اشاره به عمق آتش دوزخ است. امير المؤمنين ـ عليه السلام ـ فرموده اند: «جهنم داراي هفت در است كه هر يك مخصوص يك طبقه از طبقات جهنم است كه روي هم قرار گرفته اند. و يكي از دستهاي خود را روي دست ديگر قرار داده فرمود: طبقات جهنم به اين صورت است و اما بهشت را در عرض هم قرار داده است ولي آتش داراي هفت طبقه مي باشد، 1ـ طبقه زيرين آن جهنم است، 2ـ بعد از آن نطي (شعله زياد) است و بعد از آن حطمه و بعد از آن سقر و بالاتر از سقر، جحيم و بعد از آن سعير و بالاترين طبقه آن هاويه باشد.( تفسير نور الثقلين، ج‏4، ص: 504) Eنام این دوزخ چیستسمت حلقوم گرداب که مواد مذاب و به قهقرا می برد سرعتش به حدی بود که صدایی شبیه نعــره ازش بلند میشد!... جوری بود که آدم از هول میخواست جیغ و داد کنه!!!!!!! فقط بگم این گرداب به حدی بزرگ بود که لبه دورترش اصلا ناپیدا بود شاید اندازه یه کشور عظمت داشت!!!.......خیلی ترسناک بود! الان اومدم بپرسم این یعنی چــــــــی؟!!!...» الان منم می خواستم از اساتید بپرسم این یحتمل همان هــــــاویه نیست!!(برای خودمم سواله) تشکر ●پاسخ: با سلام از این خواب ظاهرا چنین برداشتی نمی شود کرد. جهت اطلاع عرض می شود که " هاوية" از ماده" هوى" به معنى افتادن و سقوط كردن است، و آن يكى از نامهاى" دو QQ#W    gآيا در بهشت چراگاه هم هست؟ ●سوال: بسم الله الرحمن الرحيم يك حديثي هست از امام صادق سلام الله عليه كه ميفرمايند: في الجنه مرابض ... يعني در بهشت چراگاه هم هست براي گوسفندان و گاوها و اسب ها اين بدان معناست كه شيعياني كه اعمال بد زياد انجام ميدهند به بهشت ميروند اما نه بهشت علوي بلكه بهشت مربضي ميروند ●پاسخ: با سلام و عرض ادب ●اولا: «مرابض»[1] در لغت به معنای آغل و طویله آمده است؛ نه چراگاه. بنابراین بر فرض ورود چنین روایتی باید گفت در بهشت طویله گوسفندان وجود دارد نه چراگاه(های سرسبز)؟!!! ●ثانیا: = YN    N●پرسش: آیا انسان ها در آخرت هم رتبه می شوند؟ ●پاسخ: چون معرفت درجات متفاوت دارد، تجلى نور الهى نيز در آخرت درجات متفاوت خواهد داشت و هر فردی به اندازه معرفت خود از مراتب اخروی برخوردار خواهد بود. استعدادهای هر شخص با سایر افراد متفاوت بوده و در یک درجه نیستند و به تعبیر قرآن کریم شاکله افراد متفاوت است « قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى‏ شاكِلَتِه‏» (7) بگو ؛ هر كس بر حسب ذات و طبيعت خود عملى انجام خو= sFS    Fخودکشی فرد شیعه و عاقبت او در آخرت ●سلام تو  1    ]حشر حیوانات و طایفه جن ●سوال: به نام خداوند بخشایشگر و مهربان سلام می کنم خدمت شما ..... بنده یک سوالی دارم ، شاید اشتباه باشد ولی بازم دانستن بهتH-    Y حشر حیوانات در قیامت ●سوال: با سلام میخواستم یه مبحثو مطرح کنم پیرامون معاد حیوانات که راجع به اون قبلا مباحث کوتا3  G    Kنام این دوزخ چیست؟ هاویـــــه؟! ●سوال: « من یه خوابی دیده بس عجیب!!!!!! دیدم دارم از رو یه صخره ای شیبدار اما تراش خورده ای که سنگهای ترک دار سرخ رنگی هم داشت بالا میرفتم !!! به لبه صخره که نزدیک شدم صدای دلهره آوری منو میخ کوب کرد جلو تر که رفتم دیدم یه گرداب بزرگ از مواد مذاب در حال چرخیدن هست!! و کوهی از اسکلت و جمجمه رو بزور میچرخوند و به داخل تونل سیاه وسط خودش میبرد!!! اینقدر ترسیده بودم که زبونم بند اومده بود مخصوصا اون ه 87 و 88. «آنان، سزايشان اين است كه لعنت [ و طرد ]خداوند و فرشتگان و مردم، همگى بر آنها است، در آن [ لعنت و طرد حق هميشه و] جاودانه بمانند [ و هيچ‏گاه‏] نه عذاب از آنان كاسته گردد و نه مهلتى يابند (يا نظرى به آنان شود)». 2. (أَ فَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَ اللَّهِ كَمَنْ باءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ)؛همان، آيه 162. «آيا كسى كه خشنودى خدا را پيروى مى‏ كند [ و طالب رضوان است ]مانند كسى است كه روى به خشمى از خدا آورده [ و دچار غضب و سخط از خداگرديده‏] و جايگاهش جهنم است؟ و چه بد بازگشتگاهى [ و نقطه برگشت بدى‏] است». Pحقيقت بهشت و جهنم چيست مى‏ خواستيم با او سخن بگوئيم بايد با منطقى صحبت كنيم كه براى او در آن محيط قابل درك باشد. از آنچه گفتيم پاسخ اين سؤال نيز روشن شد كه اگر وسعت بهشت به اندازه زمين و آسمانها است پس دوزخ كجا است؟ زيرا طبق پاسخ اول دوزخ نيز در درون همين جهان قرار گرفته و وجود آن در درون اين جهان منافاتى با وجود بهشت در درون آن ندارد (همانطور كه در مثال امواج فرستنده صوتى ذكر شد) و اما طبق پاسخ دوم كه بهشت و دوزخ محيط بر اين جهان باشند جواب باز هم روشنتر است زيرا دوزخ مى‏ تواند محيط بر اين جهان باشد و بهشت محيط بر آن، و از آنهم وسيعتر.( تفسير نمونه، ج‏3، ص: 95) Iبهشت بزرگتر است یا جهنم لم دنيا است، زيرا مى‏ دانيم عالم جنين براى خود عالم مستقلى است، اما جداى از اين عالمى كه در آن هستيم نيست، بلكه در درون آن واقع شده است، عالم دنيا نيز نسبت به عالم آخرت، همين حال را دارد، يعنى در درون آن قرار گرفته است. و اگر مى‏ بينيم قرآن مى‏گويد وسعت بهشت به اندازه وسعت آسمانها و زمين است به خاطر آن است كه انسان چيزى وسيعتر از آسمان و زمين نمى‏ شناسد تا مقياس سنجش قرار داده شود، لذا قرآن براى اينكه وسعت و عظمت بهشت را ترسيم كند آن را به پهنه آسمانها و زمين تشبيه كرده است، و چاره‏ اى غير از اين نبوده، همانطور كه اگر كودكى كه در شكم مادر قرار دارد عقل مى‏ داشت وافيان خود را مى‏ شنويم اما از آن دو دسته امواج" روح پرور" و" آزار دهنده" كه در درون محيط ما است و همه جا را پر كرده است هيچ خبرى نداريم، ولى اگر دستگاه گيرنده‏اى مى‏ داشتيم كه موج آن با يكى از اين دو فرستنده تطبيق مى‏ كرد فورا در برابر ما آشكار مى‏ شدند اما دستگاه شنوايى ما در حال عادى از درك آنها عاجز است. اين مثال گرچه از جهاتى رسا نيست ولى براى مجسم ساختن چگونگى وجود بهشت و دوزخ در باطن اين جهان مؤثر به نظر مى‏رسد. ديگر اينكه: عالم آخرت و بهشت و دوزخ، محيط بر اين عالم است، و به- اصطلاح اين جهان در شكم و درون آن جهان قرار گرفته، درست همانند عالم جنين كه در درون عا كه بعضى از مردان خدا درك و ديدى در اين جهان داشتند كه، بهشت و دوزخ را نيز با چشم حقيقت بين خود مى‏ ديدند. براى اين موضوع مى‏توان مثالى ذكر كرد: فرض كنيد فرستنده نيرومندى در يك نقطه زمين وجود داشته باشد كه به- كمك ماهواره‏ هاى فضايى امواج آن به سراسر زمين پخش شود و به وسيله آن نغمه دل انگيز تلاوت قرآن با صدايى فوق العاده دلنشين و روح پرور در همه جا پخش گردد، و در نقطه ديگرى از زمين فرستنده ديگرى با همان قدرت وجود داشته باشد كه صدايى فوق العاده گوش خراش و ناراحت كننده روى امواج ديگرى در همه- جا پراكنده شود. هنگامى كه ما در يك مجلس عادى نشسته‏ ايم صداى گفتگوى اطری توانیم درباره اندازه آندو نیز به نتیجه برسیم. پاسخ اين سؤال (مکان بهشت و دوزخ)را از دو راه مى‏ توان داد: نخست اينكه: بهشت و دوزخ در باطن و درون اين جهانند. ما اين آسمان و زمين و كرات مختلف را با چشم خود مى‏ بينيم اما عوالمى كه در درون اين جهان قرار دارند نمى‏ بينيم و اگر ديد و درك ديگرى داشتيم هم اكنون مى‏ توانستيم آنها را ببينيم، در اين عالم موجودات بسيارى هستند كه امواج آنها با چشم ما قابل درك نيستند، آيه" كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ" كه در بالا اشاره شد نيز گواه اين حقيقت است. از پاره‏ اى از احاديث نيز استفاده مى‏ شو و اين تفاوت‏ها، به جهت تفاوت گناهان و اعمالى بود كه انجام مى‏ دادند. برخى يك ماه و بعضى يك سال در آتش نگه داشته و سرانجام از آتش بيرون آورده مى‏ شوند و طولانى‏ ترين مدت توقف آنها در آتش قيامت، به‏اندازه عمر دنياست؛ از روزى كه آفريده شده تا روزى كه فانى شود ... و سپس وارد بهشت مى‏ شوند .... البته در برخى روايات، مدت توقف مؤمنان گناه كار تا سيصد هزار سال تعيين شده است.[3] والله عالم. [1] .همچنین رجوع شود به سوره های : نحل، آيه 29؛ زمر، آيه 71- 72؛ توبه، آيه 68؛ مجادله، آيه 17؛ آل‏عمران، آيه 86- 88 و . [2] . نساء، آيه 17. [3] . ر. ك: الميزان، ج 12، ص 102 و 103. Lآیا جهنم برای همه ابدی استاً؛ خالِدِينَ فِيها أَبَداً لا يَجِدُونَ وَلِيًّا وَ لا نَصِيرا؛ همانا خداوند كافران را لعنت و برايشان آتشى فروزان آماده كرده است كه براى هميشه در آن باقى خواهند ماندو ولىّ و ياورى نخواهند يافت».[1] اما خداوند، مؤمنان و افرادى را كه پس از انجام گناه توبه كرده‏ اند، مى‏بخشد؛ چنان كه در اين‏باره مى‏ فرمايد:(إنّمَا التّوبَة عَلَى اللّه لِلّذينَ يَعمَلونَ السّوء بِجَهلَة ثُمّ‏يَتوبونَ مِن قَريب فَأولئِكَ يَتوب اللّه عَلَيهِم و كان اللّه عَليماً حَكيماً)؛[2]توبه، نزد خداوند فقط براى كسانى است كه از روى نادانى مرتكب گناه مى‏ شوند، سپس به زودى توبه مى‏ كنند. خداوند، توبه اين افراد را مى‏ پذيرد و داناى حكيم است. مؤمنان و يكتاپرستانى كه مرتكب گناهانى شده‏ اند، ولى بدون توبه از دنيا رفته‏ اند- اگر سزاى اعمال زشت خود را در قبر نديده باشند- در قيامت مدتى در عذاب مى‏ مانند تا كاملًا پاك شوند، آن گاه وارد بهشت خواهند شد؛ چنان كه پيامبراكرم (صلی الله علیه وآله) در اين باره فرمود: يكتاپرستانى كه گناهان بزرگى را انجام داده و از گناه خود پشيمان نشده و توبه نكرده‏ اند، داخل جهنم مى‏ شوند ... آتش برخى را تا روى پاها، برخى را تا پشت پاها، بعضى را تا ران‏ها و عده‏اى را تا كمر فرا مى‏ گيرد و عده‏ اى نيز تاگردن در آتش فرو مى‏ روناى حركت است، مستعدّها دم ‏به‏ دم از قوّه به فعل مى‏ رسند، عالم برزخ نه آخرت محض است و نه نشأه مادّى طبیعى اینجایى و شریعت ما فرمود در برزخ تكامل است.»[9] [1]. مجموعة ورام ج‏1 183. [2]. نهج البلاغه خطبه 42. [3]. فرهنگ شیعه، پژوهشكده تحقیقات اسلامى‏، ص: 164. [4]. ترجمه تفسیر المیزان، ج‏8، ص: 134. [5]. مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج‏4، ص: 806. [6]. أصول المعارف،فیض كاشانى‏، مقدمه، ص: 332. [7]. شرح بر زاد المسافر،سید جلال‏الدین آشتیانى‏، ص: 93. [8]. شرح بر زاد المسافر،سید جلال‏الدین آشتیانى‏، ص: 210. [9]. مجموعه مقالات،آیت الله حسن زاده آملى‏، ص: 172. Hآیا در بهشت و جهنم هم تكامل وجود داردر مستقیم در آخرت وجود ندارد و حركت صور كفّار در نار و دوزخ چون حركت دورى است و مبدأ حركت و منشأ عذاب، در باطن ذات آنهاست، خروج از جهنم براى آنان امكان ندارد.»[7] «آخرت یوم نیل نفوس و ابدان به ثمرات اعمال و نیات است، در آخرت تكلیف نیست؛ دنیا دار تكالیف و آخرت دار جزا و مقام رسیدن به ثمرات افعال و نتایج تكالیف است. به همین مناسبت ترقى و تكامل طولى در آخرت محال است و لذا آخرت، نشأت بعث رسل و انزال كتب نمى‏ باشد و به همین لحاظ اهل رحمت، به رحمت ابدى و اهل عذاب به عذاب دائمى مى‏ رسند»[8] «انسان در برزخ، تكامل دارد. در آخرت محض تكامل نیست، در این نشأة كه دار ماده و طبیعت و  و آخرت دار جزا. (دنیا) مهلت براى كشت و تكامل پیدا كردن، اصلاح كردن خود، ملكات عالى كسب كردن، اعمال صالح بجاى آوردن (است) ... در آنجا (آخرت) امكان تكلیف و عمل و تغییر دادن خود و سرنوشت خود (اگر سعید است برگردد خود را شقى كند، اگر شقى است برگردد سعید كند) وجود ندارد، از باب اینكه نظام زندگى نظام دیگرى است[5] این مطلب از سوی عالمان بسیاری بیان شده است که به چند مورد از آنها در ذیل اشاره می کنیم: «آخرت دار تكامل نمى ‏باشد و حركت استكمالى در آخرت امكان ندارد، بل كه مبدأ عذاب اگر از عوارض غریبه باشد در جوهر نفس، زائل میشود، آنهم نه از باب حركت استكمالى»[6] «حركت و تكامل و سی مرگ و قیامت است تتمه زندگى دنیا و مكث در زمین است، و در پاره‏ اى از احكام با زندگى دنیوى شركت دارد، ومردم در آن عالم هنوز در راه تصفیه و تكامل به سوى سعادت خالص و یا شقاوت خالص هستند، و جاى حكم قطعى زمانى است كه مردم تكلیف‏شان یكسره شده یا سعادت خالص و یا شقاوت خالص كسب كرده باشند، و آن خانه آخرت است. و نیز از اینجا سر این گفته قرآن و حدیث كه:" خداوند جزاى حسنات كفار را در دنیا مى ‏دهد، و در آخرت میزانى برایشان بر پا نمى ‏كند، و در آنجا جز آتش بهره ‏اى ندارند" معلوم مى‏ شود.»[4] و شهید مطهری درباره عدم امکان تکامل در آخرت و فرق دو عالم می فرمایند: «دنیا دار تكلیف اسره حیات برزخى، نباید فراموش كرد كه ارتباط روح با زندگى و اعمال دنیایى به كلّى قطع نمى ‏شود؛ زیرا انسان دو گونه عمل در دنیا دارد: یكى عملى كه به گونه مستقیم انجام داده است و دوم، عملى كه خود آن به گونه مستقیم از آنِ او نیست؛ بلكه پیامد عملِ مستقیم او است. به عنوان مثال، اگر كسى مسجدى بنا كند، بناى مسجد، عمل مستقیم او است؛ امّا اعمال نیكى كه از آن پس در مسجد انجام مى ‏پذیرد، به گونه غیر مستقیم به او پیوند مى ‏خورند و تا مسجد برپا است، پیوسته بدو مى ‏رسند و در زندگى برزخى نیز نصیب او مى ‏شوند.»[3] علامه طباطبایی در این باره می فرمایند: «عالم برزخ و زمانى كه فاصله بیناست.[1] برای عده ای عالم برزخ نیز امکان ادامه تکامل وجود دارد، اما با برپایی قیامت و شروع عالم دیگر، راهی به تکامل وجود ندارد. و وارد عالمی می شویم که تنها جایگاه ثمرات تکامل این دنیا است. «كُلَّ وَلَدٍ سَیُلْحَقُ بِأَبِیهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ إِنَّ الْیَوْمَ عَمَلٌ وَ لَا حِسَابَ وَ غَداً حِسَابٌ وَ لَا عَمَلَ؛[2] زیرا در روز قیامت، هر فرزندى به پدر و مادر خویش باز مى ‏گردد. امروز هنگام عمل است نه حسابرسى، و فردا روز حسابرسى است نه عمل.» و رمز تکامل برای بعضی در عالم برزخ، در اعمال دنیایی آنهاست. که در بعضی اعمال خصوصیت استمرار بعد از مرگ وجود دارد : «دربا 3    Oچرا جهنم ابدی نیست! ؟ ●سوال: اگر می توانید آیه ای بیاورید که گفته باشد جهنم ابدی نیست ! هر جادر قرآن صحبت از جهنم شده به ابدی بودن عذاب هم اشاره شده است . یا حدیثی بیاورید که گفته باشد جهنم ابدی نیست ! حرف بعدی اینکه با توجه به آیه 257 سوره بقره اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّ R    آخرين مرحله‏ ى كمال انسان در آخرت چيست؟ ●پاسخ: در پاسخ به اين پرسش، تنها به چند نكته اساسى و كليدى - كه تا حدى روشنگر حقيقت ابعاد گوناگون عوالم قرب باشد - بسنده مى‏ كنيم. 1. با توجه به آيات قرآن، اين حقيقت روشن مى‏ شود كه انسان‏هاى مؤمن پس از گذر از مواقف عالم حشر به بهشت - كه از آثار لقاى خداوند با اسماى رحمت بوده ودر واقع رسيدن به رضوان خدا و نظر به وجه او است - وارد مى‏ گردند: (اِنَّ الَّذينَ آمَنُوا س بطور جاودان در بهشت‏ها داخل شويد». و در اين آيه تفريع با فاء، دلالت بر پاكى و طهارت منزل دارد، مانند پاكى و طهارت نازل، كه خودِ اهل بهشت باشند. «سَلمٌ عَلَيْكُم بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّار»؛ [2]سلام باد بر شما در مقابل شكيبائى و استقامتى كه در دنيا نموديد! پس خوب جائى است عاقبت اين خانه‏. و امّا منازل آنها پاك و طاهر است، به دليل گفتار خداوند در سوره صفّ: «وَ يُدْخِلْكُمْ جَنَّتٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الأنْهرُ وَ مَسَكِنَ طَيِّبَةً فِى جَنَّتِ عَدْنٍ»؛[3]و داخل ميكند شما را در بهشت‏هائى كه از زير درختان سر بهم آورده آن نهرهائى جارى است؛ و د؛[3]از براى آنهاست دار السّلام نزد محبوبشان و مقصودشان و معشوق حقيقى و واقعى و كعبه آمالشان خداوند عزّ و جلّ؛ و اوست ولىّ و صاحب اختيار آنان در برابر آنچه را كه در دنيا انجام داده‏. [1]. ذيل آيه 30 و آيه 31 و 32، از سوره 16: النّحل‏. [2]. آيات 55 تا 58، از سوره 36: يس‏. [3]. آيه 127، از سوره 6: الانعام‏. سلام از مراتب و درجات پاكى و طهارت است. اهل بهشت همه پاكند؛ خودشان پاكند، و منازلشان پاك است، و جفت هايشان پاك و پاكيزه‏ اند. امّا خودشان، پاکند: «سَلمٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خلِدِينَ»؛[1] (فرشتگان به پاكان ميگويند:) سلام بر شماست! پاك و طيّب و پاكيزه شديد! پزير سايه‏ هائى بر روى تخت‏ها تكيه زده‏ اند، و از براى آنهاست هر گونه ميوه اى، و از براى آنهاست آنچه را بخواهند و طلب كنند: سلامى است كه از ناحيه پروردگار مهربان به آنها گفته مى‏ شود». دراین آیات سلام خداوند، مطلوب و مقصود آنهاست، چرا كه آنان طالب خدا هستند. دورانى، سلوك بسوى خدا نموده و براى لقاء و حضور و عرفان و بالاخره فناء در ذات اقدس او و بقاء به بقاء و ابديّت او سير نموده‏ اند، و اينك به دار السّلام رسيده‏اند؛ و خدايشان ولىّ و سرپرست و مُدير و مدبّر امور آنها مي گردد. «لَهُمْ دَارُ السَّلَمِ عِندَ رَبِّهِمْ وَ هُوَ وَلِيُّهُم بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَت؛ و اينطور خداوند پرهيزگاران را پاداش ميدهد، آنانكه چون فرشتگانِ قبض روح، روح آنان را بگيرند و بميرانند، آنان پاك و پاكيزه و طيّب هستند و به آنها ميگويند: سَلمٌ عَلَيْكُم، داخل در بهشت شويد در اثر أعمالى كه شما بجا مى آورده ايد!». «إِنَّ أَصْحبَ الْجَنَّةِ الْيَوْمَ فِى شُغُلٍ فكِهُونَ؛ هُمْ وَ أَزْوجُهُمْ فِى ظِلَلٍ عَلَى الأرَائِكِ مُتَّكِئُونَ؛ لَهُمْ فِيهَا فكِهَةٌ وَ لَهُم مَا يَدَّعُونَ؛ سَلمٌ قَوْلًا مِن رَبٍّ رَحِيمٍ»؛[2] اهل بهشت در آن روز در اشتغال (به خداى خود و به موجودات مجرّده ملكوتيّه عالم عِلوى) خوش و خرّم متنعّمند. ايشان با جفت هايشان در  زشت در بهشت نیست. توضیح: قرآن کریم می فرماید: «وَ لَدَارُ الاخِرَةِ خَيْرٌ وَ لَنِعْمَ دَارُ الْمُتَّقِينَ؛ جَنَّتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَهَا تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الانْهرُ لَهُمْ فِيهَا مَا يَشَآءُونَ كَذلِكَ يَجْزِى اللَهُ الْمُتَّقِينَ؛ الَّذِينَ تَتَوَفيهُمُ الْمَلئِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلمٌ عَلَيْكُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ»؛ [1]و البتّه خانه آخرت مورد پسند و اختيار است؛ و چه بسيار نيكوست خانه پرهيزگاران. بهشت‏هاى عدنى است كه در آنها داخل مى‏ شوند، و از زير درختان آنها نهرهائى جارى است، و هر چه بخواهند براى آنانس d S    mدیدن بهشتیان توسط جهنمیان ●سوال: با توجه به آیه زیر جهنمیان می توانند بهشتیان را ببینند. وَنَادَى أَصْحَابُ النَّارِ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفِيضُواْ عَلَيْنَا مِنَ الْمَاء أَوْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللّهُ قَالُواْ إِنَّ اللّهَ حَرَّمَهُمَا عَلَى الْكَافِرِينَ ﴿50﴾ سوره اعراف و دوزخيان بهشتيان را آواز مى‏ دهند كه از آن ی که میان عالم دنیا و آخرت وجود دارد ، تفاوت میان نوع مجازات در ایندو عالم است. برای بیان این موضوع باید توجه داشت که مجازات بر سه گونه است: 1. مجازات قراردادى (تنبيه و عبرت) این نوع مجازات از نوع مجازاتهایی است که در دنیا و به واسطه جرمی خاص و قانونی مشخص صورت می گیرد و برای ایجاد نظم، امنیت ،تشفی ستمدیده ،جلوگیری از تکرار جرم و... در جامعه انسانی ضروری است؛ و به هر حال می بایست میان جرم و جریمه تناسب و همخوانی وجود داشته باشد. ولی این نوع مجازات در آخرت معقول نیست ، چرا که در آنجا نه از ناامنی و بی نظمی اجتماعی خبری است و نه از تکرار جرم و نه از اینکه -نعوذ بالله- خداینی بر جهان آخرت حکومت دارد که غیر از قوانین طبیعی دنیاست. ایندو دو عالم ، دو ساحت و دو نشئه جدای از هم هستند که هر کدام قوانین خاص خود را دارند و اینگونه نیست که تنها تفاوت میان دنیا و آخرت در این باشد که آخرت از لحاظ زمانی بعد از دنیاست. درک این تفاوت میان ایندو عالم کار راحتی نیست و مثال دقیقی نیز نمی توان برایش آورد ، چرا که هر مثالی بیاوریم در چارچوب قوانین طبیعی این دنیا تعریف شده است ولی برای تقریب به ذهن می توان به تفاوت های میان عالم رحم و عالم دنیا مثال زد که چگونه گاهی آنچه در آن دنیا لازم است در این دنیا موجبات هلاک آدمی را فراهم می سازد. از جمله تفاوتهایه رو کسی را گرفته و به حبس ابد محکوم کنند، خود نوعی ظلم و بی عدالتی است، پس باید همواره میان جرم و مجازات همخوانی و تناسب وجود داشته باشد. آیا عذابهای طولانی و شدید انسان در آخرت با جرم زودگذر و موقت او در این دنیا ، عدالت و حکمت خدا را زیر سوال نمی برد؟ آیا جاودان ماندن در جهنم و یا خورش سگهای جهنم شدن با جرمهایی چون قتل نفس ویا غیبت تناسب دارد ؟و اصلا چگونه ممكن است خداي رحیم ، ما را در برابر جرمهاى بسيار كوچك، مجازاتهاى بسيار بزرگ بكند؟ ●پاسخ: این هم جوابی که من به این سوال دادم ( خواهشا جواب را ارزیابی کنید) در ابتدا می بایست به این نکته توجه کرد که قوانر مسكن‏هاى پاك و پاكيزه در بهشت‏هاى عَدن». و امّا جفت هايشان پاك و طاهرند، به دليل آيه سوره آل عمران: «قُلْ أَ ؤُنَبِّئُكُم بِخَيْرٍ مِن ذلِكُمْ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّتٌ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الأنْهرُ خلِدِينَ فِيهَا وَ أَزْوجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ رِضْونٌ مِنَ اللَهِ وَ اللَهُ بَصِيرُ بِالْعِبَادِ»؛[4]بگو (اى پيامبر) آيا ميخواهيد من شما را به چيزى بهتر از اين آگاه كنم: براى كسانيكه تقواى خدايشان را در پيش گيرند بهشت‏هائى است كه در زير درختان سر بهم آورده آن نهرهائى جارى است، كه‏ بطور خلود و جاودان در آن زيست مى‏ كنند، و جفت‏هاى پاك و پاكيزه شده، و رضوان از خدا. و خدا به بندگانش داناست». در بهشت نه تنها طهارت و قداست، در وجود و نفس و مظاهر است، بلكه قداست و پاکی در كلام و گفتار نیز هست و در سخنان بهشتیان هيچگونه گناه و لغوى نيست: «لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا وَ لَا تَأْثِيمًا؛ إِلَّا قِيلًا سَلمًا سَلمًا»؛[5]در بهشت أبداً سخن لغو و بيهوده، و گفتارى كه به گناه اندازد نمى‏شنوند، مگر گفتار سلام، سلام». «لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا وَ لَا كِذبًا»؛[6]در بهشت نمى‏ شنوند هيچ سخن لغو و بيهوده اى را، و هيچ گفتار باطل و دروغى را». «فِى جَنَّةٍ عَالِيَةٍ؛ لَا تَسْمَعُ فِيهَا لَغِيَةً»؛[7]در بهشŪ بلند مرتبه اى، كه در آن هيچ لغوى را نمى‏ شنوى». [1].آیه73،از سوره39:الزمر. [2]. آيه 24، از سوره 13: الرّعد [3].آیه72،از سوره9:التوبة. [4]. آيه 15، از سوره 3: آل عمران‏. [5]. آيه 25 و 26، از سوره 56: الواقعة. [6]. آيه 35، از سوره 78: النّبأ. [7]. آيه 10 و 11، از سوره 88: الغاشية. و مي توان جامع‏ترين آيات را در اين موضوع، اين آيه از سوره أعراف دانست: «ادْخُلُوا الْجَنَّةَ لَا خَوْفٌ عَلَيْكُمْ وَ لَا أَنتُمْ تَحْزَنُونَ»؛ [1]داخل در بهشت شويد! هيچ ترسى براى شما نيست و هيچ‏اندوه و غصّه نيز نداريد». چون خوف و ترس درباره پيشامد احتمالىِ، أمر ناپسند و ناگوار است، خداوند در اين ه و نورانی، اونها به موجوداتی شبیه به آنها در عالَم ماده که البته اینها مرکب و ناقص و دارای اجزاء هستند، تشبیه شده است. لذا از جهاتی شباهت دارند، معمولا هم جهت شباهت در اثر و صفاتشون هست. پس نعمات مجرد بهشتی، با نعمات مرکب و مادی دنیایی، در ذات متفاوت اند، ولی در بعضی صفاتشون به هم شبیه هستند. لذا قرآن کریم از صنعت تمثیل و تشبیه برای معرفی و توضیح اونها استفاده نموده است، چرا؟ چون به بیان زیبای جناب مولوی (ره) : چون که با کودک سروکارت فتاد ** پس زبان کودکی باید گشاد. پیوسته متعالی یاحق Mایا خداوند به خاطر عقل محدود بشر نعمت های بهشتی را این گونه معرفی کرده است ویژگی مشترک بین علی و شیر است که همان شجاعت است. حالا مثلا وجه شبه بین آب دنیایی یا همان h2o با آب بهشتی چیست؟ شاید مثلا سیراب کردن باشه، آب این دنیا، تشنگی بدن مادی رو سیراب می کنه، و مثلا آب بهشتی، تشنگی روح را به علم و دانستن و معرفت به خدا، سیراب می کنه. که بعید هم نیست، چون گویا آب و شیر، صورت تمثیلی علم است. لذا در خواب هم آب و شیر، معمولا به علم تعبیر می شود. پس تنها گزینه و حالت معقول، گزینه ی ب هست. که نعمات بهشتی غیر از نعمات دنیایی است، ولی از جهاتی به هم شبیه هستند که همان وجه شبه اونهاست، لذا برای فهم ما، و نزدیک شدن ذهن ما به اون حقایق مجرد و بسیط و یکپار بین نعمات بهشتی و نعمات دنیا نباشه، اگر هیچ شباهتی بیت آب اونجا و آب اینجا نباشه، پس چه دلیلی داشت که قرآن کریم اون نعمات رو به اینها تشبیه کنه؟! مثلا چرا نگفت در بهشت کوه هایی است که از زیرش نهرهای آب جاری است؟ چرا گفت درخت هایی است که از زیرش نهر ها جاری است؟! پس لابد یک سنخیّتی بین درخت این دنیا با اون نعمت خاص بهشتی که به درخت تشبیه شده وجود دارد. اون سنخیّت و ویژگی مشترک، همان است که در ادبیّات و تشبیه بهش میگیم: وجه شبه. مثلا میگیم علی مانند شیر است. اینجا میگن چرا علی را به شیر تشبیه کردیم؟ چرا او را به مورچه تشبیه نکردیم؟ میگن بخاطر وجه شبه اونها. وجه شبه همانادی می دانند، یا افرادی که اعتقاد به عالَم متافیزیک دارندو به اصطلاح یومنون بالغیب هستند. حالا اگر بودن عالَم دوم را بپذیریم، با ویژگی بهشت جاودان و کامل، مرکب و مادی بودن سازگار است یا مجرد و بسیط بودن؟! گفتیم دومی کامل تره، پس اگر باشه، بهشت هم زمانی کامل تره که مجرد و بسیط باشه و به اجزاء تشکیل دهنده ای محتاج نباشه. اگر اینو بپذیرید، پس دیگه نعمات بهشت با این دنیا عین هم نمی شن، چون نعمات و آب و درخت و میوه در اینجا مرکب و محتاج به اجزائشون هستند، ولی نعمات بهشتی، مجرد و بسیط و یکپارچه خواهند بود. اما اگر حالت ج صحیح باشد، اشکلی مطرح است، چون اگر هیچ شباهتد، و عالَمی که موجودات مجرّد و بسیط، یکپارچه و غیر قابل تجزیه اونجا هستند. حال کدام یک از این دو، عمر بیشتری دارند و کامل تر هستند؟! اون موجوداتی که در بودنشان نیازمن اجزاء تشکیل دهنده شان هستند و مرکب هستند کامل ترند؟! یا موجوداتی که یکپارچه بوده و از در بودنشان نیازمند اجزائی نیستند؟! حالت دوم. حالا در عالَم خارج هم، فعلا عالَم اولی که تصوّر کردیم رو که می بینیم هست. همه ی ما و عالَم اطرافمون، عالَم موجودات مرکب از اجزاء و مادی است. اما آیا عالَم دوم که شامل موجودات مجرد و بسیط هست هم وجود دارد؟! اینجا فرق بین ماتریالیست ها و کسانی است که همه ی موجودات را مرکب و  لابد پوست میوه ها را هم بگیریم، حالا اونوقت اگر میوه های بهشت مثل میوه های این دنیا بود و طبیعتا، زباله و دور ریز داشت، در بهشت سطل آشغال هم لازم خواهیم داشت. آنوقت آنجا زباله تولید می شه و باید رفتگر و ماموران جمع آوری زباله و... هم باشد و... آخرش می بینم که بهشت خیلی هم با همین دنیا فرقی نکرد :) لذا آن میوه ها و نعمات، عین همین میوه ها و نعمات دنیا که نیستند، نعمات نورانی و یکپارچه ای هستند که از جهاتی شبیه نعمات این دنیا هستند. 2-اشکال دوم این است که، بطور کلّی ما دو نوع عالَم می تونیم در ذهن تصوّر کنیم: عالَمی که موجودات مرکّب از اجزا، موجودات قابل تجزیه در اون هستÅی کنه و در زمان طبیعی خودش زوال پیدا می کنه. در حالی که در مورد بهشت، در آیات و روایات ما، وعده ی جاودانگی آن داده شده، در اونجا نقص و نابودی و زوال نیست. و آیا اساساً ممکنه درختی مرکّب از اجزای قابل تجزیه ی بافت های چوبی زوال پیدا نکند؟! در اینجا طنزی نقل کنم، روزی سر یکی از کلاس همین بحث مطرح شد، یکی از اساتید ادبیات عرب ما، فرمودند که مثلا همین سیب، اگر سیب بهشتی همین سیب باشد یا مثلا در بهشت میوه ی موز و ... داشته باشیم، و میوه های بهشت، سیب یهشت دقیقا همین میوه و سیب باشه، اینها زباله و دور ریز داره، ما اون هسته های وسط سیب و احیانا پوستش رو که نمی خوریم، پس بایديه هر نقصان وجودى را چه نقصانى واقع و چه نقصانى احتمالى، همه را از بهشتيان نفى مي كند. و بنابراين آنها از هر عيب و نقص، و از هر امر عدمى بَرى و منزّه هستند، و در كينونت ذات خود كاملند. و هيچيك از كون و فساد و مزاحمات دنيا، و تأثير و تأثّرها، و فعل و انفعال‏هائى كه موجب نقصان گردد در آنجا نيست. همه انحاء عيوب و غلّ و غشّ از آنان برداشته شده، و در رحمت الهيّه و غشيان جذبات ربّانيّه، رستگار، و با امن و سلام، مأمون و سالم مى‏ باشند.[2] موفق باشید. [1]. ذيل آيه 49، از سوره 7: الاعراف‏. [2].برگرفته از کتاب معاد شناسی ، آیت الله حسینی تهرانی،ج10،ص130. K چهره درجهنم و بهشت Čد، وقتی بگیم نعمات اونجا عین نعمات اینجاست، یعنی عیناً همونه، اگر ذره ای تفاوت قائل بشید دیگه میشه مثل و شبیه، عین نمی شه. وقتی میگیم عین همونه، یعنی عین همون. اشکالات حالت الف؛ 1-می دانیم که درخت به معنای این دنیا، موجودی زنده است که عمر معیّنی داره و بالاخره بعد از مدتی زوال پیدا می کنه و از بین می ره، سائیده می شه، برای حیاتش نیاز به اکسیژن داره، برای رشدش نیاز به نور خورشید به معنای فوتون(ذرات حامل انرژی یا خود انرژی) داره. و.... و کم و زیاد شدن همه ی این مولّفه ها در رشدش تاثیر داره. و اگر این شرایط نباشه، زودتر زوال پیدا می کنه و اگر باشه، اون درخت عمر بیشتری ادبی روی عبارات انجام داد و اجزای استعاره و تشبیه را از آیات نشان داد تا دلیلی بر تشبیه و تمثیل بودن آن ها داشته باشد. حالت دیگر اینکه بحث عقلی کنیم و ببینیم که اساساً کدام یک از این 3 احتمال معقول است و کدام ها نا معقول؟! که ما اینجا تا حدی به سبک بررسی عقلی می پردازیم. اگر گزینه ی الف صحیح باشد، با مشکل عقلی مواجه خواهیم بود. چون اگر برای مثال وقتی قرآن کریم در باب بهشت می گوید: باغ هایی که از زیر درختانش نهر ها جاری است، آیا منظور از درخت، شیئی است که بدنه اش از بافت های قابل تجزیه ی چوب ساخته شده؟! و یعنی آبی که از زیر درختان در نهر ها جاری است، همین h2o هست؟! دقت کن: اهل جهنم عرض كنند خدايا ما را اقربا و دوستانى است در بهشت، اجازه فرما تا ببينيم ايشان را. به امر الهى بهشت مزّين گرديده، اهل جهنم تماما معاينه كنند ايشان را با نعمات، و مى‏ شناسند خويشان خود را و اهل بهشت نشناسند آنها را به سبب سياهى روى و ابدان بد هيئت. پس اصحاب جهنم اصحاب بهشت را ندا كنند كه افاضه نمائيد بر ما آب سرد را، تا بخوريم و بر ابدان خود پاشيم تا التهاب باطنى و ظاهرى ما قدرى كم گردد. اهل بهشت گويند: بدرستى كه خداى تعالى حرام فرموده آن را بر كافرين».( تفسير اثنا عشري، ج‏4، ص: 80- تفسير منهج الصادقين في إلزام المخالفين، ج‏4، ص: 37) Jدیدن بهشتیان توسط جهنمیان و گروه فاصله بسيار زيادى است، و البته اين موضوع هيچ بعيد نيست كه حتى تا ميليونها فرسنگ فاصله سخن يكديگر را بشنوند و حتى يكديگر را در پاره‏اى از اوقات ببينند، و اگر اين موضوع در گذشته ممكن بود براى بعضى مشكلى ايجاد كند در عصر و زمان ما كه انتقال صداها و تصويرها از فاصله‏ هاى بسيار دور در همين جهان حل شده است جاى تعجب نخواهد بود. در قرآن کریم ظاهرا اشاره صریحی به این موضوع نشده که چگونه همدیگر را می بینند و کیفیت این دیدار چگونه است و همچنین درباره همیشگی بودن این دیدار.البته از برخی نقلها استفاده می شود که این دیدار یا گفتگو، همیشگی نیست. «ابن عباس نقل نموده كآب يا از آنچه خدا روزى شما كرده بر ما فرو ريزيد مى‏ گويند خدا آنها را بر كافران حرام كرده است (50) سوال اینه که چگونه می توانند ببینند ؟ آیا برای همیشه می توانند ببینند؟ ●پاسخ: با سلام پس از آنكه بهشتيان و دوزخيان هر كدام در محل مناسب خود مستقر شدند گفتگوهايى در ميان آنها رد و بدل ميشود كه نتيجه آن مجازات و كيفرى است روحانى و معنوى براى دوزخيان. در چند آیه از قرآن به این گفتگوها اشاره شده است از جمله در سوره حدید و سوره مدثر. توجه شود که قرآن گفتگوى دوزخيان با بهشتيان را با جمله" نادى" كه معمولا براى سخن گفتن از دور است آورده و اين نشان ميدهد كه در ميان اين دǧست و مثلا نعمات بهشتی که مانند موجودات همین عالَم ماده معرفی شده، عیناً همان است که بیان شده و از ظاهرش فهمیده می شود. ب: وصف بهشت و جهنم با کیفیت مذکور در آیات و روایات، تشبیهی و تمثیلی است و به موجوداتی شبیه به آن حقایق از این عالَم، تشبیه شده است. پس در عبارتی کوتاه 3 حالت و 3 فرض می توانیم داشته باشیم: الف: نعمات بهشتی با وصف قرآنی، عین همین نعمات دنیوی است. ب: نعمات بهشتی با وصف قرآنی، عین نعمات دنیوی نیست.( مثل و شبیه آن است.) ج: نعمات بهشتی با وصف قرانی، عین نعمات دنیوی نیست.( مثل و شبیه آن هم نیست.) حال برای روشن شدن اینکه کدام حالت است، هم می توان بررسی جمله استعاره و تمثیل و تشبیه و... استفاده شده، شکّی نیست. خصوصا در مواردی که امری غیر مادی معرفی و توضیح داده می شود که نمونه ی قابل مشاهده ای در این دنیا مستقیما نداریم و باید با تمثیل آن حقیقت به چیزی شبیه به آن در این دنیا به ما معرفی بشود. عمدتاً آیاتی که دارای چنین ویژگی هستند، آیات متشابه هستند که منظور از آن، همان معنای ظاهری آن نیست. مثل ید الله فوق أیدیهم و.... 2-اما در باب اینکه آیات مربوط به وصف بهشت و جهنم هم جزو موارد تمثیلی و تشبیه است یا خیر، باید تامّل کرد. در این جا دو احتمال متصوّر است: الف: وصف بهشت و جهنم با همان کیفیت مذکور در آیات و روایات، حقیقی }     W چهره درجهنم و بهشت ●سوال: آیا چهره انسان در آخرت تغییری می کند؟ مثلا چهره زشت در بهشت زیبا می شود؟؟ ●پاسخ: با سلام و عرض ادب بهشت محلّ سلام و سلامت است يعنى هيچگونه سختى و ناراحتى و مرض و فقر و مرگ و هلاكت و نقصان در هيچيك از أبعاد وجودى انسان وجود نخواهد داشت. بنابراین جایی برای چهرψند در مجازات کردن انسانها عقده گشایی کرده و تشفی خاطر پیدا می کند. 2. مجازاتی که با گناه رابطه تکوینی و طبیعی دارد (مجازات دنیوی) دومین نوع از مجازات مجازاتهایی است که با جرم رابطه علَی و معلولی دارد ، که آنرا اصطلاحا " اثر وضعی گناه" می گویند. مثلا شرابخواری اثر وضعی ناگواری بر جسم و روان گذاشته و یا خوردن سم کشنده مرگ را به همراه دارد و این نوع مجازات را کسی از بیرون بر این اعمال بار نکرده و دادگاه و قانونی لازم نیست تا حکم مرگ خوردنده سم و یا نارسایی های شرابخوار را صادر کند بلکه اینها آثار طبیعی همان اعمال است. حال آیا می توان گفت که او یک لحظه بیشتر سم نخورده ، چرا باید بمیرد؟ و یا پنج دقیقه بیشتر شراب ننوشیده ، چرا باید تا آخر عمر دچار اختلالات جسمی و روحی باشد؟ از اینجا روشن می شود که مسئله تناسب میان جرم و جریمه تنها در مجازاتهای نوع اول ، یعنی مجازاتهای قراردادی است ، که رابطه واقعی و ذاتی بین جرم و جریمه وجود ندارد. 3. مجازاتی که تجسم خود جرم و چیزی جدای از آن نیست( عذاب اخروی) در این نوع از مجازات رابطه میان جرم وجریمه نه قراردادی و نه علت و معلولی است، بلکه رابطه ای به مراتب قوی تر و واقعی تر برقرار است و آن "عینیت" و "یگانگی" میان جرم و جریمه است؛ به عبارت دیگر آنچه در آخرت به عنوان پاداش و یا سزای عمل به نیکوکاران و Ѩدکاران داده می شود ، تجسم خود عمل آنهاست. توجه داشته باشید که بر اساس آموزه های قرآن کریم و متون دینی ، اعمال ما دارای صورتی ملکی و دنیایی است که زودگذر بوده و نیز دارای صورتی ملکوتی است که باقی بوده و در آخرت خود را به ما رسانده و همان بهشت و جهنم آنجا همين اعمال نيك و بد است كه وقتى پرده كنار رود تجسّم و تمثّل پيدا مى‏ كند؛ تلاوت قرآن صورتى زيبا مى‏ شود و در كنار انسان قرار مى‏ گيرد؛ غيبت و رنجانيدن مردم به صورت خورش سگان جهنّم در مى‏ آيد. ●قرآن كريم این معنی را در آیات فراوانی بیان می دارد که به عنوان نمونه به برخی از این آیات اشاره می کنیم: 1- يوم تجد كلّ نفس ما عملت من خير محضراً و ما عملت من سوء تودّ لو انّ بينها و بينه امدا بعيدا « آل عمران/ 30». «روزى كه هر كس آنچه از كار نيك يا زشت انجام داده است حاضر مى‏ بيند، آرزو مى‏ كند كه كاش بين او و بين كار زشتش مسافت درازى فاصله مى‏بود». 2- و وجدوا ما عملوا حاضرا و لا يظلم ربّك احدا «كهف/ 49». «آنچه را كه انجام داده‏ اند حاضر مى‏ يابند و پروردگار تو به احدى ستم نمى‏ كند». 3- يومئذ يصدر النّاس اشتاتا ليروا اعمالهم، فمن يعمل مثقال ذرّة خيرا يره، و من يعمل مثقال ذرّة شرّا يره « زلزال/ 6- 8». «در اين روز مردم گروه گروه بيرون مى‏ آيند تا در نمايشگاه اعمال، اعمال آنها به آنها ارائه ӯاده شود. پس هر كس هموزن يك ذرّه، كار نيك كند آن را مى‏بيند و هر كس هموزن يك ذرّه، كار زشت كند مى‏بيند». سخن از دیدن خود عمل است نه جریمه یا اثری که از بیرون و به واسطه قرارداد و یا دادگاه بر آن بار شده باشد. 4- در آيه‏ اى كه به قول برخى از مفسرين آخرين آيه‏ اى است از قرآن كه نازل شده است مى‏ فرمايد: و اتّقوا يوما ترجعون فيه الى اللّه ثمّ توفّى كلّ نفس ما كسبت و هم لا يظلمون « بقره/ 281». «و بپرهيزيد از آن روز كه بسوى خدا بازگشت داده مى‏ شويد، آنگاه به هر كسى آنچه كه فراهم كرده است به تمام و كمال پرداخت مى‏گردد و به آنان ستم نمى‏شود». 5- درباره مال يتيم خوردن تعبير قرآن كريم اين است: انّ الّذين يأكلون اموال اليتامى ظلما انّما يأكلون فى بطونهم نارا و سيصلون سعيرا « نساء/ 10». «آنان كه اموال يتيمان را به ستم مى‏ خورند، جز اين نيست كه در شكم خويش آتش فرو مى‏ برند و بزودى در آتشى افروخته مى‏افتند». يعنى مال يتيم خوردن عيناً آتش خوردن است اما چون در اين دنيا هستند نمى‏ فهمند، به محض اينكه حجاب بدن كنار رفت و از اين جهان بيرون شدند آتش مى‏ گيرند و مى‏ سوزند. نتیجه آنکه «تناسب كيفر و گناه» بحثى است كه در مورد كيفرهاى اجتماعى و قراردادى قابل طرح است. البته در اينگونه كيفرها، قانونگزار بايد متناسب بودن كيفر را با جرم در نظر بگيرد؛ اما در كيفرهايى كه رابطه تكوينى با عمل دارد يعنى معلول واقعى و اثر حقيقى كردار است يا كيفرى كه با گناه، رابطه عينيّت و وحدت دارد، يعنى در حقيقت خود عمل است، ديگر مجالى از براى بحث تناسب داشتن و نداشتن نيست. به جهت حسن ختام این بحث روایتی را می آوریم: قيس بن عاصم كه از اصحاب رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) است نقل كرده كه روزى با گروهى از «بنى تميم» خدمت پيغمبر اكرم (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) شرفياب شدم، گفتم يا رسول اللّه! ما در صحرا زندگى مى‏كنيم و از حضور شما كمتر بهره‏ مند مى‏گرديم، ما را موعظه فرماييد. رسول اكرم (ص) نصايح سودمندى فرمود و از آن جمله چنين رمود: «براى تو به ناچار همنشينى خواهد بود كه هرگز از تو جدا نمى‏ گردد؛ با تو دفن مى‏ گردد در حالى كه تو مرده‏ اى و او زنده است. همنشين تو اگر شريف باشد تو را گرامى خواهد داشت و اگر نابكار باشد تو را به دامان حوادث مى‏ سپارد. آنگاه آن همنشين با تو محشور مى‏ گردد و در رستاخيز با تو برانگيخته مى‏ شود و تو مسؤول آن خواهى بود. پس دقت كن كه همنشينى كه انتخاب مى‏ كنى نيك باشد زيرا اگر او نيك باشد مايه انس تو خواهد بود و در غير اين صورت موجب وحشت تو مى‏ گردد. آن همنشين، كردار تو است» والسلام علی من اتبع الهدی Nآیا عدم تناسب گناه با عذاب اخروی منافی با عدل و حکمت خدا نیستمل و خاصيت گناه دارد. به عبارت روشنتر، رنج‏ها و دردها و ناراحتي‏هايي كه گناهكاران در جهان مي‏كشند اثر و نتيجه اعمال خود آنها است كه دامانشان را فرا مي‏گيرد. در قرآن سوره يس، آيه 54 مي‏خوانيم: «فاليوم لاتظلم نفس شيئاً و لاتجزون الا ما كنتم تعلمون». (امروز (روز رستاخيز) به هيچ كس ستم نمي‏شود و جز اعمال خود شما جزايي براي شما نيست). در سوره قصص آيه 84 مي‏خوانيم: «... فلا يجزي الذين عملواالسيئات الا ما كانوا يعلمون». (به آنها كه بد انجام دادند جزايي جز اعمال آنها داده نمي‏شود). Oچگونه ممكن است خداي رحیم ، ما را در برابر جرمهاى بسيار كوچك، مجازاتهاى بسيار بزرگ بكنداه تمام قلب و جان آنها را پوشانيده است و در حقيقت به رنگ گناه و كفر در آمده‏ اند. ●ثانياً: اين اشتباه است كه برخي خيال مي‏كنند كه مدت و زمان كيفر بايد به اندازه مدت و زمان گناه باشد. زيرا رابطه ميان گناه و كيفر رابطه زماني نيست بلكه رابطه كيفي است. يعني مقدار زمان مجازات تناسب با كيفيت گناه دارد، نه مقدار زمان آن. مثلاً كسي ممكن است در يك لحظه دست به قتل نفس بزند و طبق پاره‏اي از قوانين محكوم به زندان ابد گردد. در اينجا مي‏بينيم زمان گناه تنها يك لحظه بوده در حاليكه مجازات آن گاهي 80 سال زندان خواهد بود. ●ثالثاً: مجازاتها و كيفرهاي رستاخيز بيشتر جنبه اثر طبيعي جاي ايراد و خرده‏ گيري نيست. اما در مورد كار و گناه و ظلم و كفر اين سؤال هست كه چگونه عذاب جاودانه در برابر گناه محدود با اصل عدالت خداسازگار است؟ كسي كه دوران طغيان گري و سركشي و تجاوزش حداكثر از يك صد سال تجاوز نمي‏كند، چرا هميشه بايد در آتش و مجازات شكنجه ببيند؟ آيا عدالت ايجاب نمي‏كند كه يك نوع تعادل بين گناه و كيفر آن برقرار باشد؟ پاسخ خوبي جناب مشكات دادند اما بنده هم چند نكته عرض ميكنم: ●اولاً: مجازات ابدي و جاويد، منحصر به كساني است كه تمام روزنه‏ هاي نجات را به روي خود بسته‏ اند، و عالماً و عامداً غرق در فساد و تباهي و كفر و نفاق گشته‏ اند. سايه شوم گن ( ]    kآیا جهنم برای همه ابدی است ●پاسخ: با سلام و عرض ادب شكى نيست كه كافران و افرادى كه در حكم كافر و معاند هستند؛ همانند مشركان و منافقانِ معاند و منكر، در قيامت، در عذاب جاودانه خواهند ماند؛ چنان كه خداوند در آيات 64 و 65، سوره احزاب مى‏فرمايد:« إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْكافِرِينَ وَ أَعَدَّ لَهُمْ سَعِيرو فضل - كه همان بهشت‏ها است - مى‏ باشد. از ديدگاه قرآن، جهنم و جهنم‏ها نيز از آثار لقاى پروردگار با اسماى غضب، سخط، انتقام، طرد و ردّ است. در اين باب نيز آيات زيادى وجود دارد كه به دو مورد اشاره مى‏ كنيم: اين آيات مى‏ فرمايد كافران و ستمگران مشمول لعن و غضب الهى مى‏ شوند و بعد از آن مى‏ فرمايد. در اين طرد و ردّ الهى جاودانه مى‏ مانند و سپس اشاره مى‏ كند: هيچ وقت عذاب آنان تخفيف نمى‏ يابد. پس اوّلاً، آنان به خداوند متعال در حالى كه او، آنان را لعن و طرد مى‏ كند، مى‏ رسند (لقا با اسماى غضب) و ثانياً، غضب و لعن هميشگى است و ثالثاً، اين روبه‏ رو شدن با اسماى غضب هماننور روشنگرى را فروفرستاده‏ ايم و امّا آنانى كه به خداى متعال ايمان آورده و به اين [ برهان و نور الهى ]تمسّك جستند، به زودى خداوند آنان را در جوار رحمت فضل خاص خويش داخل كرده، ايشان را به سوى خود، به راهى راست [ كه به سوى او نزديك‏تر مى‏ كند ]هدايت كند». اين آيات به روشنى گوياى اين حقيقت است كه خداوند متعال، مؤمنان و پيروان قرآن و رسول اكرم(ص) را به زودى در رحمت و فضل خود داخل مى‏ گرداند؛ به اين معنا كه به لقاى او با اسماى رحمت و فضل رسيده، در عالمى كه جلوه‏ گاه رحمت و فضل او است، وارد مى‏ شوند. اين تعبير بيانگر اين است كه لقاى خداوند با اسماى رحمت، ورود به عالم رحمت  نمي‌شود.... و نيز آيات فراوان ديگري دلالت بر اين دارند كه معاندين از كفار و منافقين براي هميشه در آتشند. و نيز امام رضا ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمايد: خداوند كافران(معاند) را از آتش (جهنم) خارج نمي‌كند و آنها را وعده داده به آتش جهنم و باقي ماندن در آن.(5) با توجه به اين آيات و روايات است كه همه مسلمانان معتقدند كه كفار (از ديدگاه قرآن منافقين هم از جمله كفار محسوب مي‌شوند بلكه بدتر از آنها) در آتش جهنم عذاب دايمي مي‌بينند.(6) حضرت امام خميني(ره) در اين رابطه مي‌فرمايد: بندگان كامل پروردگار از همين امر پيوسته در هراس بوده و بر اين امر مي‌گريسته‌اند و اين سوء عاقبت  در جهنم به صورت دايمي و هميشگي استقرار مي‌يابند و از آن خلاصي نمي‌يابند. خداوند در سورة مباركه توبه آيه 68 مي‌فرمايد. خداوند به مردان و زنان منافق و كفار وعده آتش جهنم داده كه دائماً در آنند و همين براي آنها كافي است و لعنت خدا بر آنها و عذاب دايمي بر آنها باشد. يا در سورة مباركه تغابن آيه 10 مي‌فرمايد: و كساني كه كفر ورزيدند و آيات ما را تكذيب كردند. آنان اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود و چه بد سرانجامي است. باز در سورة مباركه فاطر آية 36 مي‌فرمايد: كساني كه كافر شدند آتش دوزخ براي آنهاست هرگز فرمان مرگشان صادر نمي‌شود تا بميرند و چيزي از عذاب آنها تخفيف دادي كه داخل جهنم مي شوند، كساني هستند كه عذاب آنها دايمي مي‌باشد و براي هميشه در جهنم باقي مي‌مانند، مجازات ابدي و جاودان منحصر به كساني است كه تمام روزنه‌هاي نجات را به روي خود بسته‌اند و از روي علم و آگاهي و با اصرار و از روي عمد غرق در فساد و تباهي كفر و نفاق گشته‌اند و سايه شوم گناه تمام وجودشان را پوشانيده و به رنگ كفر و گناه درآمده‌اند، چنان چه خداوند مي‌فرمايد: «كسي كه مرتكب گناه گردد و آثار آن تمام وجود او را احاطه ‌كند اهل آتش ابدي خواهد بود».(4) آن چه از قرآن كريم و روايات معصومين ـ عليهم السّلام ـ استفاده مي‌شود. تنها معاندين از كفار و منافقين هستند كهކهايي كه داخل آن مي‌گردند دو دسته هستند. دسته اوّل انسانهايي كه در دنيا مؤمن به خدا بودند ولي مؤمني گنه كار بوده‌اند، آن چه از ظواهر آيات و نصوص روايات معصومين ـ عليهم السّلام ـ استفاده مي‌شود، ماندن آنها در جهنم دايمي نمي‌باشد. بلكه پس از اين كه گناهان آنها به واسطه عقوبت و عذاب الهي در جهنم از بين رفت از آن جا خارج مي‌گردند. چنان چه امام رضا ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمايد: گنهكاران از اهل توحيد و خداپرستي، داخل در آتش جهنم مي‌شوند، پس از عذاب و عقوبت از آن خارج مي‌شوند.(3) البته چگونگي عقوبت آنها و بررسي دلايل آن مجال بيشتري مي‌طلبد. امّا گروه دوّم از انسانهاي߆م ابدی هست برای هر کس که وارد جهنم می شود!!! ●پاسخ: با سلام خلود در لغت به معناي بقاي طولاني و نيز به معناي ابديت است و خلود در جهنم(1) عبارت از هميشگي و جاودان بودن عذاب آن است. بهشت و جهنم هر دو دوام و بقاي ابدي دارند. مطابق آن چه از ايات و روايات استفاده مي‌شود، انسانهايي كه داخل بهشت مي‌گردند، ‌از آن منزلگاه ديگر خارج نمي‌شوند و آن جا منزلگاه ابدي آنها خواهد بود. مرحوم علامه مجلسي در اين باره مي‌فرمايد: «بدان كه خلود و ابدي بودن اهل بهشت در بهشت از مواردي است كه همه مسلمانان آن را قبول دارند».(2) امّا جهنم و عذاب آن با اين كه دايمي و ابدي است، ولي انسانَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿257﴾ خداوند سرور كسانى است كه ايمان آورده‏ اند آنان را از تاريكيها به سوى روشنايى به در مى‏ برد و[لى] كسانى كه كفر ورزيده‏اند سرورانشان [همان عصيانگران=] طاغوتند كه آنان را از روشنايى به سوى تاريكيها به در مى‏ برند آنان اهل آتشند كه خود در آن جاودانند (257) آیا هر کس که به جهنم می رود جز اصحاب نار نیست یعنی کسی داریم به جهنم برود جز اصحاب نار نباشد!! پس نتیجه می گیریم جهاه خدا آن چه به این دین مبین مقامی والا و عظیم داده است، جهاد در راه خداست، هركس در راه خدا جهاد كند تا كلمةالله سربلند و والامقام بماند، بهشت بر او واجب میگردد. ابوهریره از رسول اكرم (ص) روایت میكند كه آن حضرت فرمودند: ((تكفل الله لمن جاهد فی سبیله لا یخرجه إلاَّ الجهاد فی سبیله وتصدیق كلماته بأن یدخله الجنة، أو یرجعه إلی مسكنه الذی خرج منه مع ما نال من أجر أو غنیمة)). [متفق علیه]. خداوند ضامن كسی است كه در راه خدا جهاد كند، و ضامن آن كس كه برای هیچ چیز جز جهاد در راه خدا و تصدیق كلمات خدا، از خانه اش خارج نشده است، نه برای این كه خدا او را [به خاطر جهاد] وارد بهشت كند  و شتاب كنيد، به سوى مغفرتى از پروردگارتان و بهشتى كه پهنايش [ به قدر ]آسمان‏ها و زمين است و براى پرهيزكاران آماده شده است». اين آيات، انتهاى سير و حركت اطاعت‏ كنندگان از خدا و رسول را، رحمت حق و رسيدن به رحمت او و لقاى او با اسماى «رحمت» مى‏ داند (لعلكم ترحمون) و نيز دستور مى‏ دهد كه به سوى مغفرت و غفران الهى، شتاب كنيد و بكوشيد كه با غفران او مواجه گشته و به مغفرت او برسيد؛ يعنى، او را با اسم «غفور» ملاقات كنيد كه از آثار اين لقا، بهشت است با آن خصوصيات كه در ادامه آيه فرموده است. «اى مردم: حقيقت اين است كه براى شما از جانب پروردگارتان برهانى آمده و ما به طرف شما اى‏ اسم خواندى رومسمّا را بجو مه به بالا دان نه اندر آب جو مثنوى معنوى، دفتر اول، ابيات 3454 - 3457. با توجه به توضيحات بالا، مشخص مى‏ گردد كه بهشت‏ها، از آثار و جلوه‏ هاى اسماى «رحمت» بوده و جهنم‏ها هم از آثار «غضب و سخط» است؛ چرا كه وقتى همه وجود و همه عوالم هستى، از آثار و مظاهر اسماى حسناى الهى باشد، قهراً بهشت و جهنم نيز به عنوان نظام و عالم خاصى از وجود، از اين حقيقت مستثنا نيست. حال براى روشن شدن اينكه بهشت‏ها و جهنم‏ها، از آثار اسماى «رحمت» و «غضب» حضرت حق است، به بعضى از آيات قرآنى اشاره مى‏ كنيم. «و اطاعت كنيد خدا و رسول او را شايد مشمول رحمت شويد و سرعت مى‏ داند. كسى كه رزق و وسعت رزق مى‏طلبد، به اسم «خيرالرازقين» توجه دارد. فردى كه مغفرت مى‏ خواهد، با اسم «غفور»؛ كسى كه نصرت مى‏ خواهد با اسم «نصير» و «ناصر»؛ كسى كه هدايت مى‏ طلبد، به اسم «هادى»؛ محفوظ ماندن از خطرات را مى‏ خواهد، به اسم «حافظ» و «حفيظ» و كسى كه روشنايى باطن مى‏ خواهد، به اسم «نور» متوجه مى‏گردد و خداى سبحان را با آن مى‏ خواند، چرا كه هر يك از اينها را آثار اسماى ربوبى مى‏ داند. از صفت و زنام چه زايد خيال و آن خيالش هست دلال وصال‏ ديده‏ اى دلال بى مدلول هيچ تا نباشد جاده نبود غول هيچ‏ هيچ نامى بى‏ حقيقت ديده‏اى يا زگاف و لام گل، گل چيده‏  اَرْكانَ كُلِّ شَىْ»؛دعاى كميل. «[ بارالها! به درستى من مى‏ خواهم از تو ]به نام‏هايت و به اسمائت كه اركان هر چيز را پر كرده است». آيا روبه رو شدن با اسماى ربوبى، آثار دارد يا خير؟ قطعاً اثر دارد، اينكه انسان در دعاهاى خود و در خواسته‏ هايش و در هر نيازى، به اسم متناسب با آن احتياج متوجه گشته، خداى متعال را با همان اسم مى‏ خواند؛ دلالت بر همين حقيقت دارد كه: گويا آدمى به طور فطرى متوجه همين واقعيت است كه هر چيزى متأثر از اسمى از اسماى خدا است. شخصى كه مريض است، به اسم «شافى» متوجه مى‏ شود و شفاى خود را از خداوند متعال با اين اسم مى‏ خواهد؛ چرا كه شفا را اثر اين اسمامَ رَبّهِ)؛نگاه كنيد به: الرحمن (55)، آيه 46 و نازعات (79)، آيه 40. به هر روى، تمام هستى و از جمله انسان لحظه به لحظه با «ربّ» با چهره‏ هاى مختلف در ارتباط است و هر يك از اسماى حسنى، انسان را بسته به نوع عمل، فكر، صفت و اخلاق، ربوبيت مى‏ كند. در حقيقت اين انسان است كه با انتخاب مسير، راه، عملكرد و مقصد، خود را در تحت يكى از اسماى ربوى مى‏ اندازد، چرا كه اسماى الهى، واسطه‏ هاى فيض بوده و كل وجود و هستى به آنها منتهى مى‏ شود و از آنها نشأت مى‏ گيرد. اگر به دقت به اطراف و جوانب وجود نگاه كنيم، همه جا آثار و جلوه‏ هاى اسماء را خواهيم يافت: «وَ بَأَسْمائِكَ الّتى‏ مَلَأَتْارد - در مقام ربوبيّت با اسمى از اسماى حسناى الهى، در ارتباط است. آدمى اگر در مقام طاعت خداوند باشد، با ربّ «هادى» روبه‏ رو است و خداوند با اين اسم او را ربوبيت مى‏ كند؛ امّا اگر انسان در مقام طغيان و مخالفت با حضرت حق باشد، ربّى كه او را تربيت مى‏ كند، ربّ «هادى» نخواهد بود؛ بلكه ربّ «منتقم» و «شديد العذاب» خواهد بود. نتيجه آنكه، هر كسى از مسير خود با اسمى از اسماى ربوبى در ارتباط است و از اين رو، من و شما لحظه به لحظه با صفت و اسم خاصى از خداوند متعال، با او در ارتباط هستيم و به همين دليل است كه خداوند با لحن خاصى گفته است كه از مقام ربوبيّت بترسيد: (مَنْ خافَ مَقربّ رزاق، ربّ مصوّر، ربّ قدير، ربّ عليم، ربّ هادى، ربّ غفور، ربّ منتقم، ربّ شديد العقاب و ... . خداوند متعال در مقام ربوبيت، داراى اسما و صفات مختلف بوده، همه را با اين اسماى گوناگون تربيت مى‏ كند؛ مثلاً در مقام ربوبيتش به شيطان با «منتقم» و «شديدالعذاب» تجلّى مى‏ كند و به حضرت رسول‏اكرم(ص) با «هادى»، «رحيم» و «غفور» تجلى مى‏كند. گياهى كه صورت و شكلى به خود مى‏ گيرد، با اسم «مصوّر» پيش مى‏ آيد و هنگامى كه خاك را مى‏ شكافد و بيرون مى‏آيد، با ربّ «خالق» پيش مى‏ آيد. به هر صورت، هر موجودى در اين نظام هستى، با عوالم گوناگون خود و با موجودات متفاوت - كه در درون خود  از آثار «لقاى حضرت حق با اسماى رحمت» و جهنم از آثار «لقاى پروردگار با اسماى غضب» بوده، درست تحليل و تفهيم شود. «اسماى حسنى» يك سلسله عناوين محض و اعتبارى نيست؛ بلكه آنها منشأ آثارند و اصولاً هر وجودى و هر موجودى در دنيا و نظام‏هاى ديگر و عوالم برتر و حتى آخرت، از آثار اسماى حسنى‏ است. عوالم وجود، همه جلوه‏ هاى اسما بوده، هر اسمى آثار خاص خود را دارد و در مراتب مختلف تجلى مى‏ كند. به بيان ديگر، ذات مقدس حق در مقام ربوبيت موجودات، هر موجودى را، با اسم و صفت خاص ربوبيت مى‏ كند. اسم «رب» داراى شاخه‏ ها و انشعاباتى است و در واقع اسماى حسنى‏ شاخه‏ هاى اسم «ربّ»اند: ‏ها و جهنم و جهنم‏ها مقصد و مقصود، در سير و حركت نيستند و حركت‏ها به سوى پروردگار و منتهى به لقاى پروردگار است؛ نه اينكه حركت‏ها به سوى بهشت‏ها و جهنم‏ها باشد و به آنها منتهى گردد. هر حركتى در نهايت به مبدأ متعال منتهى مى‏ گردد و بهشت‏ها و جهنم‏ها، از آثار چگونگى لقاءها و رسيدن‏ها است؛ يعنى، بهشت و بهشت‏ها، از آثار و لوازم لقاى حضرت حق با «اسماى رحمت و مغفرت» و جهنم و جهنم‏ها هم از آثار و تبعات لقاىِ پروردگار با «اسماى غضب و سخط» است. ثانياً براى روشن شدن حقيقت بهشت و جهنم لازم است، به صورت مقدمه، مطالبى را در حقايق اسماى ربوبى مطرح كنيم تا معناى آنكه بهشت $$(-    ایا خداوند به خاطر عقل محدود بشر نعمت های بهشتی را این گونه معرفی کرده است؟ ●سوال: منظور بنده این است که ایا همانطور که مصلا یک مورچه را نمیتوان از مفهوم تکنولوژی مطلع کرد و نهایت ارزوی او ممکن است که یک دانه باشد ایا برای انسان هم همین گونه است؟ از این رو خداوند نعمت های بهشتی را در حال حاضر این گونه معرفی کرده و ممکن است بعدا که انسان به تکامل رسید کلا ماهیت این نعمت ها متفاوت شود از قبیل قصر و حوری یا پادشاهی در بهشت؟ ●پاسخ: با او سلام و ادب؛ در مورد سوالتون چند نکته عرض می کنم؛ 1-اینکه در قرآن کریم از صنعت های ادبی از  جهنم است؛ يعنى، عذاب و جهنم از آثار لقا با اسماى غضب خداوند است. اين آيه به روشنى گوياى اين حقيقت است كه عده‏ اى از انسان‏ها، رو به غضب الهى مى‏ آورند و او را با اسماى غضب ملاقات مى‏ كنند كه از آثار آن جهنم است و آنان را در آنجا جاى مى‏ دهند.ر.ك: قيام قيامت، صص 85-100 و معاد يا بازگشت بسوى خدا، ج اوّل، صص 87-123. نقض ميثاق و شكست توبه‏ ها موجب لعنت شود در انتها نقض توبه و عهد آن اصحاب سَبْت موجب مسخ آمد و اهلاك و مقت‏ مثنوى معنوى، دفتر پنجم، بيت 2591 و 2592. 1. (وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ وَ سارِعُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ)؛آل‏عمران (3)، آيه 132 و 133. 2. (يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَكُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ نُوراً مُبِيناً فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ اعْتَصَمُوا بِهِ فَسَيُدْخِلُهُمْ فِي رَحْمَةٍ مِنْهُ وَ فَضْلٍ وَ يَهْدِيهِمْ إِلَيْهِ صِراطاً مُسْتَقِيماً)؛نساء (4)، آيه 174 و 175. 1. (أُولئِكَ جَزاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ خالِدِينَ فِيها لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ)؛آل‏عمران (3)، آي uuW;    gآیا عدم تناسب گناه با عذاب اخروی منافی با عدل و حکمت خدا نیست؟؟؟!!! ●سوال: با سلام به همگی دوستان عزیز این هم سوالی است که یکی از دوستان چند وقت پیش از من پرسید ، که دوست داشتم شما هم در جریان سوال او و جواب بنده قرار بگیرید، تا اگر نقدی بر جواب من و یا اضافه ای بر آن دارید ، دریغ نفرمایید!! واما سوال: کیفر دادن به هر جرمی ،عین عدالت بوده و اگر در پیشگاه الهی همه یکسان باشد ، با عدالت و حکمت الهی منافات خواهد داشت؛ حال اگر تناسب میان جرم و جریمه رعایت نشود، مثلا برای ریختن زباله در پیاد/جامش چيست؟ ●پاسخ: بستگی دارد که شما عالم بیرون ودرون را در مورد چه چیزی عنوان می کنید مثلادر مورد انسان نسبت به اجزاء بدنی او که آشکار است بیورن گفته می شود ونسبت به قلب وروح وعقل عالم درون است. اما در مورد دنیا وقیامت اینها دو عالم هستند که دنیا قبل از اخرت است وبه مراتب بالاتر وباارزش تر از این دنیا است والبته اینها دو عالم جدا از هم نیستند بلکه به همدیگر ربط دارند وانسان در دنیا با تلاش وعمل خود را برای قیامت آماده می کند تا باتلاش وعملی که در این دنیا انجام می دهددر آن دنیا که حیات واقعی است با آسایش وسلامت زندگی کند.البته اگر بخواهیم مقایسه کنیم دنیا راcم هر انسان داراى عقل است، و اينكه فرمود: (لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ)، معنايش اين است كه بلكه شما از قتل بپرهيزيد و اين جمله به منزله تعليل است، براى تشريع قصاص.(3) هم چنین نوشته اند: آيا قصاص بر خلاف عقل و عواطف انسانى است؟ گروهى كه بدون تامل، بعضى از مسائل جزائى اسلام را مورد انتقاد قرار داده‏ اند به خصوص در باره مساله قصاص سر و صدا راه انداخته مى‏ گويند: 1.جنايتى كه قاتل مرتكب شده بيش از اين نيست كه انسانى را از بين برده است، ولى شما به هنگام قصاص همين عمل را تكرار مى‏ كنيد!. 2.قصاص جز انتقام‏جويى و قساوت نيست، اين صفت ناپسند را بايد با تربيت صحيح از ميان مردم بردا j    Eآیا جاودان ماندن در جهنم و یا خورش سگهای جهنم شدن با جرمهایی چون قتل نفس ویا غیبت تناسب دارد ؟و اصلا چگونه ممكن است خداي رحیم ، ما را در برابر جرمهاى بسيار كوچك، مجازاتهاى بسيار بزرگ بكند؟ ●پاسخ: بخشش و پاداش هر چه بيشتر باشد نشانه فضل و كرم پاداش دهنده است بنابراين  كس دیگر از آن دروازه داخل نمیشود، گفته میشود: روزه داران كجا هستند؟ پس آن ها بلند شده و غیر از آنها هیچ كس دیگری از آن دروازه وارد بهشت نمیشود، و اگر به آن وارد شدند، آن دروازه بسته میشود و دیگر كسی نمیتواند از آن داخل شود. 23- حج خانه خدا ركن پنجم اسلام حج خانه خداست كه پاداش آن بهشت است. ابوهریره از رسول اكرم (ص) روایت میكند كه آن حضرت فرمودند: ((العمرة إلی العمرة كفارة لما بینهما، والحج المبرور لیس له جزاء إلاَّ الجنة)). [متفق علیه]. عْمره تا عْمره دیگر، كفاره گناهان بین آن دو عمره میباشد، و حج پذیرفته شده و مقبول نزد خدا، هیچ پاداشی جز بهشت ندارد. 24- جهاد در رم (ص) روایت میكند كه فرمودند: ((یا أبا سعید من رضی بالله رباً، وبالإسلام دیناً، وبمحمد نبیاً، وجبت له الجنة)). [مسلم]. ای ابوسعید! كسی كه خدا را به عنوان معبود، و اسلام را به عنوان دین وآیین، و محمد را به عنوان پیامبر انتخاب نماید، و برآن راضی شود، بهشت برای او واجب میگردد. 22- روزه داری در بهشت دروازه ای برای روزه داران وجود دارد كه نام آن الریان است، و هیچ كس به جز روزه داران، از آن دروازه وارد نمیشود. سهل بن سعد از رسول اكرم (ص) روایت میكند كه آن حضرت فرمودند: در بهشت دروازه ای است به نام الریان كه روزه داران در روز قیامت از آن به بهشت وارد میشوند، و غیر از آن ها هیهند شد، مگر كسی كه خود از وارد شدن به آن امتناع ورزد. سؤال كردند: ای رسول خدا! چه كسی است كه از ورود به بهشت امتناع میورزد؟ فرمود: كسی كه از من اطاعت كند به بهشت وارد خواهد شد، وكسی كه از من نافرمانی كند او همان است كه خودش از ورود به بهشت امتناع ورزیده است. 3- شهادت در راه خدا خداوند در سوره توبه آیه 11 درباره شهادت میفرماید إِنَّ اللّهَ اشْتَرَي‏ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقّاً فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَماوند میفرماید: إنَّ الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا فلا خوف علیهم ولا هم یحزنون أولئك أصحاب الجنة خالدین فیها جزاءً بما كانوا یعملون. [احقاف 13]. [آنان كه گفتند آفریننده ما خداست و بر این سخن، پایدار و ثابت ماندند، بر آن ها هیچ ترس و بیم و حزن و اندوهی در دنیا و آخرت نخواهد بود]. استقامت؛ یعنی پایدار ماندن بر طاعت خدا و طاعت رسول خدا ، و كسی كه استقامت كند وارد بهشت میشود. ابوهریره از رسول اكرم (ص) روایت میكند كه آن حضرت فرمود: ((كل أمتی یدخلون الجنة إلاَّ من أبی قالوا یا رسول الله ومن یأبی قال: من أطاعنی دخل الجنة ومن عصانی فقد أبی)). [بخاری]. همه امت من وارد بهشت خوشود. عباده بن صامت از رسول اكرم (ص) روایت میكند كه آن حضرت فرمود: ((من قال أشهد أن لا إله إلاَّ الله وحده لا شریك له وأن محمداً عبده ورسوله وأن عیسی عبدالله ورسوله وكلمته ألقاها إلی مریم وروح منه وأن الجنة حق والنار حق، أدخله الله علی ما كان من العمل)). [متفق علیه]. كسی كه گواهی دهد: هیچ معبود حقی به جز خدای یگانه نیست، و هیچ همتایی ندارد، و گواهی دهد كه محمد بنده و پیامبر خداست، و همچنین گواهی دهد كه حضرت عیسی بنده و پیامبر و كلمه خداوند و روحی از طرف خداوند است و بهشت و جهنم حق اند، هر عملی داشته باشد خداوند او را وارد بهشت میكند. 2- استقامت بر طاعت خداوند و رسول خد و تعدادی از بهشتیان، جهادكنندگان در راه خدا هستند؛ چنان كه فضل خدا وسیع و بخشایش او شاهد بر مدعای ماست. بعضی از بندگان به وسیله دور كردن درختی كه مردم را اذیت و آزار میدهد به بهشت رفته و از دوزخ فاصله میگیرند و كسانیكه جگر تشنه ای را سیراب میكنند. پس ای برادر مسلمان! اگر توانستی كه اسباب ورود بهشت را به دست آوری، این دسته گل خوش بو از آیات و احادیث را بگیر، و از این اسباب آنچه میتوانی بهره گیر، تا بـه همه دروازه های بهشت راه یابی، و از هر دروازه كه خواستی، به بهشت وارد شوی؛ چنانكه ابوبكر از رسول اكرم (ص) همین درخواست را كرد. Vاعمالی که باعث ورود انسان به بهشت می شودكننده ای كه خود را به خدا فروخت، و برای هر عالمی است كه به علم خود عمل كرد و به مردم آموخت، و هر مؤمنی كه نماز را ادا نمود، و فرایض خداوند را بجا آورد، و مردم ایمان او را تأیید كردند، و گفتند: او اوامر خدا را انجام داد، و از نواهی خدا پرهیز میكرد، و قلب او به دینش و به مسجد و اراده خدا وابسته بود. اما بهشت دروازه هایی دارد، و برای ورود به آن دروازه ها اسبـابی لازم است، و هـر انسـانی به سببی چنگ میزند تا به یكی از دروازه های آن داخل شود. مؤمنانی هستند كه به وسیله نمازشان به بهشت وارد میشوند، و بعضی به وسیله روزه یا زكات مال و حج خانه خدا. بعضی با خوش خلُقی در خرید و فروشنْ أَوْفَي‏ بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِکُمُ الَّذِي بَايَعْتُم بِهِ وَذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (111) خداوند از مومنان، جان ها و اموالشان را خریداری کرده، که (در برابرش) بهشت برای آنان باشد، (به اینگونه که): در راه خدا پیکار می کنند، می کشند و کشته می شوند، این وعده حقی است بر او، که در تورات و انجیل و قرآن ذکر فرموده، و چه کسی از خدا به عهدش وفادارتر است؟! اکنون بشارت باد بر شما، به داد و ستدی که با خدا کرده اید، و این است آن پیروزی بزرگ! 4- تلاوت قرآن اهل قرآن اهل خدا و افراد خاص او هستند، قرآن سبب ورود آن ها به بهشت میشود. عبدالله بن  اگر شكاف و جای خالی میان نمازگزاران دیدی، آن را بر طرف كن كه خداوند در بهشت خانه ای برایت میسازد. عایشه از رسول اكرم (ص) روایت میكند كه آن حضرت فرمودند: ((من سد فرجة فی صف رفعه الله بها درجة، وبنی له بیتاً فی الجنة)). [طبرانی وصححه الألبانی]. كسی كه شكافی را در صف نمازگزاران ببندد، خداوند یك درجه او را ترفیع میدهد و بالا میبرد و خانه ای در بهشت برایش میسازد. 21- عمل به دستورات خداوند اگر خدا را به عنوان معبود، و اسلام را به عنوان دین و آیین، و محمد را به پیامبری پسندیدی، اوامر خدا را به جا آورده و از نواهی او دوری كنی، بهشت بر تو واجب میشود؛ ابوسعید خدری از رسول اكرلله، سپس گفت: حی علی الفلاح، و یكی از شما گفت: لا حول ولا قوة إلاَّ بالله، سپس گفت: الله اكبر الله اكبر، و یكی از شما گفت: الله اكبر الله اكبر، و[همه این ها را] از قلب خود بگوید، وارد بهشت میشود. 20- نماز جماعت و پر کردن فاصله ها در صفوف نماز با رفتن به مسجد برای ادای نماز صبح و نمازهای دیگر، خداوند در بهشت برای تو مهمانی و سور برپا میكند. ابوهریره از رسول اكرم (ص) روایت میكند كه آن حضرت فرمودند: ((من غدا إلی المسجد أو راح، أعد الله له فی الجنة نزلاً كلما غدا أو راح)). [متفق علیه]. كسی كه هر صبح و شام برای نماز جماعت به مسجد رود، خداوند برای او در بهشت مهمانی فراهم میكند.ال: لا حول ولا قوة إلاَّ بالله، ثم قال: الله أكبر الله أكبر، قال: الله أكبر الله أكبر، ثـم قال: لا إله إلاَّ الله، قال: لا إله إلاَّ الله، من قلبه دخل الجنة)). [مسلم]. اگر مؤذن گفت: الله اكبر الله اكبر، و یكی از شما نیز گفت: الله اكبر الله اكبر، سپس گفت: أشهد أن لا إله إلاَّ الله، أشهد أن لا إله إلاَّ اله، و یكی از شما گفت: أشهد أن لا إله إلاَّ الله أشهد أن لا إله إلاَّ الله، سپس گفت: أشهد أنَّ محمداً رسول الله، أشهد أنَّ محمد رسول الله، و یكی از شما گفت: أشهد أنَّ محمداً رسول الله، أشهد أنَّ محمداً رسول الله، سپس گفت: حی علی الصلاه، و یكی از شما گفت: لا حول ولا قوة إلاَّ بعمرو از رسول اكرم (ص) روایت میكند كه آن حضرت فرمود: ((یقال لصاحب القرآن اقرأ وارتق ورتل كما كنت ترتل فی الدنیا فإن منزلتك عند آخر آیة تقرأ بها)). [ترمذی و ابوداود وابن ماجه وصححه اٍلألبانی]. به صاحب قرآن گفته میشود: بخوان و پیش برو و با ترتیل تلاوت كن (قرآن را با قرائت درست و آهنگ خوش بخوان) همان گونه كه در دنیا می خواندی؛ زیرا منـزل و جایگاه تو آخرین آیه ای است كه آن را تلاوت میكنی. 5- حفظ و شناخت اسماء الحسنی حفظ كردن نام های نیك خداوند و علم و شناخت نسبت به آن ها یكی از اسباب ورود به بهشت است. ابوهریره از رسول اكرم (ص) روایت میكند كه آن حضرت فرمود: ((إنَّ لله تسعة وتسعین اسماً، مائة إلا واحداً، من أحصاها دخل الجنة)). [متفق علیه]. خدا نود و نه (99) اسم دارد كسی كه آن اسم ها را بشناسد و به مقتضـــای آن ها [و آن چنان كه سزاوار است] عمل كند، وارد بهشت میشود. 6- تلاوت بعضی سوره ها از سخنان رسـول الله (ص) است كه بعضی از سوره ها و آیه ها سبب وارد شدن به بهشت میشود؛ أبو أمامه از رسول اكرم (ص) روایت میكند كه آن حضرت فرمود: ((من قرأ آیة الكرسی دبر كل صلاة مكتوبة لم یمنعه من دخول الجنة إلاَّ أن یموت)). [نسایی وطبرانی وابن حبان وصححه الألبانی]. هركس پس از هر نماز فرض، آیة الكرسی را بخواند، هیچ چیز مانع وارد شدن او به بهشت نمیشود، مگر این كه دنیا را  وداع گوید. انَس از رسول اكرم (ص) روایت میكند كه آن حضرت فرمود: ((سورة من القرآن ما هی إلاَّ ثلاثون آیة خاصمت عن صاحبها حتی أدخلته الجنة وهی سورة تبارك)). [طبرانی واحادیث المختارة وحسنه الألبانی]. سوره ای در قرآن وجود دارد كه فقط دارای سی آیه است و آن سوره، از كسی كه او را بخواند دفاع میكند تا این كه او را وارد بهشت مینماید و آن، سوره تبارك (فرقان) می باشد. از اَنس بن مالك روایت است: ((كان رجل من الأنصار یؤمهم فی مسجد قباء وكان یقرأ قل هو الله أحدفی كل ركعة فسأله رسول الله : ما یحملك أن تقرأ هذه السورة فی كل ركعة؟ فقال: یا رسول الله إنّی أحبها، فقال: إنَّ حبها أدخلك الجنةدنيا ديدم و... هر كس اين را انكار كند، منكر دين است و در حكمت نقص دارد و لازمه اش انكار بسيارى از تصريحات قرآنى است. (الاسفار الاربعه ملا صدرا، ج 9، ص 166). البـتـه بـايـد تـوجـّه داشـت كـه چـون در عـالم آخـرت، هـمـه چـيـز در مـرتـبـه كـمـال حـقـيـقـى متناسب با آن عالم بروز مى كند، بدون شک، جسم انسانى نيز متناسب با آن سرا و در مرتبه عـالى و بـا كـيـفـيـتـى بـالا، هـمـراه بـا مـلكـات نـفـسـانـى حاصل از اعمال دنيايى شكل گرفته و رخ مى نمايد.(برای مطالعه بیشتر ر.ک: عقاید تکمیلی 2، به همت مرکز تحقیقات اسلامی). Tآیا بدن دنیوی قابلیت درک نعمتهای بهشتی یا عذاب جهنم را دارداء، ابن سينا، مبحث الهيات، ص 423). در مـقـابـل ابـن سينا، فلاسفه ديگر مانند ملا صدرا، حكيم سبزوارى و ديگران مدّعى شده اند كه عـلاوه بـر آيـات و روايـات فـراوان كـه بـه صـراحـت خـبـر از مـعـاد جـسـمـانـى داده انـد، عقل نيز مثبت معاد جسمانى است. صـدرالمـتـاءلّهـيـن، فـيـلسـوف بـزرگ عـالم اسـلام، افـزون بـر استدلال هاى فلسفى كه براى اثبات معاد جسمانى مى آورد، مى گويد: حـق ايـن اسـت كـه آنچه در معاد اعاده مى شود، عيناً همين شخص است با نفس و بدن؛ يعنى نفس همين نـفـس و بـدن نـيـز هـمـين بدن است به گونه اى كه اگر آن شخص را ببينى، خواهى گفت همان شـخـصـى اسـت كـه در  مسجداً لله، بنی الله له فی الجنة مثله)). [متفق علیه]. كسی كه برای خدا مسجدی بنا كند، خداوند برایش در بهشت خانه ای مانند آن میسازد. 19- پیروی کردن از موذن هنگام اذان گفتن پیروی كردن از مؤذن در حال اذان گفتن، باعث ورود به بهشت میشود. عمر بن خطاب از رسول اكرم (ص) روایت میكند كه آن حضرت فرمودند: ((إذا قال المؤذن: الله أكبر الله أكبر، فقال أحدكم: الله أكبر الله أكبر، ثم قال: أشهد أن لا إله إلاَّ الله، قال: أشهد أن لا إله إلاَّ الله، ثم قال: أشهد أن محمداً رسول الله، قال: أشهد أن محمداً رسول الله، ثم قال: حی علی الصلاة، قال: لا حول ولا قوة إلاَّ بالله، ثم قال: حی علی الفلاح،  بر خلاف آنچه شما ذکر نمودید؛ از مسلمات دینی و عقلی است که انـسـان تـركـيـبـى از روح مجرد و بدن خاكى است، و منشاء همه ادراكات و افـعـال نـيز روح آدمى است، به عبارتی روح نسبت به بدن اصالت دارد و بدن ابزارى مادى براى ادراك و فعاليت روح مى باشد. چنانکه در آيات قرآن آمده، روح بعد از مرگ نمى ميرد و به سوى خدا باز مى گردد.(1) واقـعـيـت ايـن اسـت كـه عالم برزخ و آنچه كه در قبر بر انسان مى گذرد جزئى از عالم غيب و مـلكوت اين جهان است، و اطلاعات و آگاهيهاى ما از آن عالم همان مقدارى است كه پيشوايان معصوم در اخبار و روايات فرموده اند. در ايـن راسـتـا، بـه فـرمـوده علامه مجلسى بنا بر آنچه از روايات بر مى آيد، مراد از قبر در بـيـشـتـر روايـات جايگاه روح انسان در عالم برزخ است.(2) بنابراين، عالم قبر در واقـع هـمـان عـالم بـرزخ اسـت. اگـر چـه بظاهر بـدن شـخـص در حـفـره و گودال خاكى دفن مى شود. اما در حقیقت این روح است که به عالم قبر و برزخ منتقل می شود و مورد بازخواست و سؤال قرار می گیرد. عـمـرو بـن يـزيـد مـى گـويـد: از امـام جـعـفر صادق (ع) پرسيدم: برزخ چيست؟ امام در پاسخ فرمود: ((قبر است از آن هنگام كه مى ميرد تا روز قيامت))(3) بـنـابـرايـن روشـن شـد كـه مـراد از قـبـر هـمـيـن گـودال خـاكـى مـحـل دفـن بدن ميت نيست، و همه چیز انسان به همی ن بدن خاکی ختم نمی شود که بگوییم این بدن یا خاک می شود و یا به روح مبدل می شود. و اصولاً بدن مادی و خاکی قابلیت تبدیل و تبدل به روح که امری مجرد است را ندارد. و یا اینکه بگوییم همین بدن خاکی به جایی می رسد که آدم و یا "العیاذ بالله" خود الله می شود. بلکه نهایت اوج انسان در قیامت، مقام قرب الهی و فناء فی الله است نه اینکه بگوییم خود الله یا نثل او می شود. برای اینکه تفاوت روح و جسم و بدن خاکی روشن تر شود گفتنی است: در روايات که سخن از عذاب قبر و فشار قبر به مـيـان مـى آيـد بـه ايـن مـعـنا نيست كه ديوارهاى قبر از دو طرف بهم نزديك شوند، و بدن خاکی ميت را بـفـشـارنـد، بـلكـصوم نیستیم و معصوم و بدون گناه بودن ما محاله . حتی بهترین آدم ها هم گناهانی رو مرتکب شدن و در نتیجه مجازاتهایی رو در انتظار دارند . و خود خدا هم اینو می دونسته که فقط معصومین وارد دوزخ نمیشند . حالا سوال اینه که این ظلم در حق بشر نیست که با اینکه ذاتا نمی تونه معصوم باشه و بدون گناه باشه . توی این جهان خلق شده و در اثر گناهانش که حالا هر چقدر هم آدم خوبی باشه بالاخره ترازوی اعمال ناجورش خالی نمیشه این ظلم نیست در حق بشر . منظورم این نیست که مجازات در نظر گرفته نشه . منظورم اینه که بدون گناه بودن یک انسان و به دوزخ نرفتن انسان با توجه به ذات و سرشتش محاله . ولی باید بریم . ایا این ظلم در حق بشر نیست ؟ یا اینکه به چه شکل ظلم در حق بشر نیست ؟ با تشکر ●پاسخ: خدمت دوستان عزیز و بزرگوار توجه به چند حائز اهمیت است: اول آنکه؛ منشأ این اشکال آن است که گمان شده لازمۀ وجود غرایز و قوای نفسانی و شهوانی در آدمی انجام حتمی گناه و معصیت است؛ این برداشتی نادرست می باشد. وجود امیال متضاد و برخورداری انسان از قوای شهوانی، حکمتها و فلسفه های ارزشمندی دارد که در جای خود قابل بحث است. از طرف دیگر این قوا عامل حتمی گناه نیست، بلکه تنها زمینه ساز و فراهم کنندۀ شرایط درونی میل به گناهان است. در مقابل این قوا، عقل و فطرت و اسباب هدایت ا لهی نیز وجود دارد و انسان مختار است در میان دو گزینۀ نیک و بد یکی را برگزیند و دیگری را فروگذارد. انبیاء الهی و معصومان (ع) نیز همچون دیگران برخوردار از قوای انسانی اند، از همین رو زمینۀ انجام گناه در آنها نیز وجود دارد، اما صرف وجود یک چیز و یک عامل، تحقق آن را حتمی و ضروری نمی سازد. دوم آنکه؛ اصل امکان دسترسی به مقام عصمت و راه یابی به مقامات والای «علمی و معنوی» به پیامبران و امامان (ع) اختصاص ندارد و برای همگان میسر است؛ کما اینکه افرادی چون حضرت زهرا (س) با اینکه امامت و یا نبوت نداشته اند دارای مقام عصمت بوده اند، همچنین حضرت زینب (س)، حضرت ابالفضل (ع)، حضرت ع ی اکبر (ع)، حضرت مریم و حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیهما) تا مرز عصمت پیش رفته و به مقامات عالیۀ معنوی دست یافته اند. بعلاوه بسیاری از علما و اولیای الهی نیز «تالی تلو معصوم» یعنی همجواران مرز عصمت خوانده می شوند. سوم انکه؛ توجه داشته باشید؛ اینکه مسأله عصمت همیشه در مورد پیامبران و امامان (ع) مطرح می شود، بلحاظ لزوم عصمت و ضرورت آن در ایشان است. بنابر این عصمت پیامبران و امامان (ع) به جهت ضرورتش ثابت شده و قطعی است، اما نسبت به دیگران دلیل قاطه ای بر عصمت شان در دست نیست. لکن این به معنای آن نیست که هر کس امام یا نبی نبود حتماً غیر معصوم است، و در نهایت، از این صور اشتباه چنین نتیجه غلطی بگیریم که غیر انبیاء و امامان حتماً مرتکب گناه و فساد می شوند و در برابر گناهانش مورد مؤاخذه قرار می گیرند. پس از انجائیکه خداوند به این امر علم داشته پس نوعی ظلم و بی عدالتی را العیاذ بالله برای خداوند ثابت کنیم. آنچه در بارۀ غیر پیامبران و امامان ثابت است عبارت از اینست که چه بسا کسانی از ایشان حداقل به مرتبه ای از مراتب عصمت، مانند ترک کامل گناه رسیده باشند. که در بین علما و اولیای الهی عدد آنها کم نیست. موفق باشید ... - برای مطالعۀ بیشتر ر.ک: کتاب عصمت از مجموعه پرسشها و پاسخهای دانشجویی، صص 23 - 30، با کمی تغییر و تصرف. Rدوزخ و عذابه ايـن فـشـار، عذابى است كه در ماوراى اين عالم ماده، دامنگير روح متوفى مى شود، گـرچـه مـمكن است فشار وارد بر روح، موجب فشار بر بدن نيز گردد. براى همين ممكن است حتى اشخاصى كه در قبر خاكى دفن نشوند فشار قبر داشته باشند، شبيه كسانى كه شب در بستر آرام خـوابـيـده انـد ولى در اثـر خـواب هولناكى كه ديده اند فشار سختى بر بدنشان وارد مى شود.(4) موفق باشید ... ___________________________ پاورقی 1. ر.ك: سجده (32)، آيه 11؛ زمر (39)، آيه 42. 2. بحارالانوار، ج 6، ص 271. 3. فروع كافى ، ج 3، ص 242. 4. ر.ک: کتاب معاد استدلالی، مرکز تحقیقات اسلامی، گنجینه معارف. Uانـسـان تـركـيـبـى از روح مجرد و بدن خاكى است)). [بخاری معلقاً وترمذی وقال الألبانی حسن صحیح]. مردی از انصار، مردم را در مسجد قُبا امامت میكرد و در هر ركعت سوره قل هو الله أحد(توحید)را می خواند رسول اكرم (ص) از او پرسید: چه چیز تو را وادار میكند تا این سوره را در هر ركعت بخوانی؟ آن مرد در پاسخ گفت: ای رسول خدا! من این سوره را دوست دارم. آن حضرت فرمود: دوست داشتن این سوره تو را به بهشت وارد میكند. 7- تسبیح (سبحان الله گفتن) و تحمید (الحمدالله گفتن) و تهلیل (لا اله الا الله گفتن) و تكبیر (الله اكبر گفتن) ابن مسعود روایت میكند كه رسول اكرم (ص) فرمودند: ((لقیت إبراهیم لیلة أسری بی فقال یا محمد أقرئ أمتك منی السلام وأخبرهم أن الجنة طیبة التربة عذبة الماء وأنها قیعان وأنَّ غراسها سبحان الله والحمد لله ولا إله إلا الله والله أكبر)). [ترمذی وحسنه الألبانی]. در شب معراج ابراهیم (خلیل االله) را دیدم كه فرمودند: سلام من را به امت خود برسان و بگو كه بهشت، خاكی پاك و تمیز دارد، و آبش شیرین است، و زمینش سفید و هموار است، وكشتزارش گفتن سبحان الله، والحمد لله، ولا إله إلاَّ الله، و الله اكبر میباشد. از اسباب ورود به بهشت، ذكر خدا پس از هر نماز است: ابوهریره روایت میكند: ((أنَّ فقراء المهاجرین أتوا رسـول الله (ص) فقالوا ذهب أهل الدثور بالدرجات العلی والنعیم المقیم فقال وما ذاك قالوا: یصلون كما ن%صلی ویصومـون كما نصوم ویتصدقون ولا نتصدق ویعتقون ولا نعتق فقال رسول الله أفلا أعلمكم شیئا تدركون به من سبقكم وتسبقون به من بعدكم ولا یكون أحد أفضل منكم إلاَّ من صنع مثل ما صنعتم؟ قالوا بلی یا رسول الله، قال: تسبحون وتكبرون وتحمدون دبر كل صلاة ثلاثا وثلاثین مرة)). [متفق علیه]. فُقرای مهاجرین نزد پیامبرآمدند و گفتند: ثروتمندان با درجات عالی و نعمت های همیشگی رفتند، آن حضرت فرمودند: چگونه ؟ گفتند: نماز میخوانند همچنان كه ما نماز میخوانیم، و روزه میگیرند همچنان كه ما روز میگیریم، و صدقه میدهند، ولی ما صدقه نمیدهیم، و برده آزاد میكنند، و ما چنین نمیكنیم، آن حضرت فرمادمش فرمود:این الغ را بیرون کن!واورا به صورت درازگوش دیدوقتی از حالت مکاشفه بر گشت خادمش جریان را گفت،واودر جواب گفت نگفتم مگر آنچه را که دیدم.! در اینجا برای بهتر روشن شدن مساله فرمایش یکی از مفسران بزرگ قران که معاصر هم بود یعنی مرحوم علامه حسن مصطفوی را نقل می کنم: مفر- الْمَسْخُ‏: تشويه الخلق و الخلق و تحويلهما من صورة الى صورة. قال بعض الحكماء: المسخ‏ ضربان: مسخ خاصّ يحصل في العينة و هو مسخ الخلق، و مسخ قد يحصل في كلّ زمان و هو مسخ الخلق، و ذلك أن يصير الإنسان‏ متخلّقا بخلق ذميم من أخلاق بعض الحيوانات، نحو أن يصير في شدّة الحرص كالكلب، و في الشره كالخنزير، HG    Gارتباط گناه دراین دنیا و آن دنیا ●سوال: با سلام یه سوال برام پیش اومده اگه میشه پاسخ دهید.با تشکر چرا با اینکه عمر انسان در این جهان کوتاه است ولی عذاب ها و پاداش های اخروی جاودان هستند؟ ●پاسخ: پاسخ به این سؤال مستلزم توجه به چند نکته است: اولاً: تناسب میان جرم و جریمه هر چند یک امر عقلی و عقلایی است اما باید توجه داشت که در اندازه گیری اهمیت جرم نمی توان تنها به کمیت و تعداد آن و مقدار زی است برای بیان وضوح ربوبیت خدا و عبودیت انسان.(8) ●ب)بیان واقعی: معنای دوم که بیشتر مورد نظر است، این می‏باشد که آیه صرفاً تمثیل نیست، بلکه به لسان گفت و گو از واقعیتی سخن می‏گوید که در خارج رخ داده ، واقعیت این است که خداوند با زبان دو حجت خود با انسان سخن گفته است: یکی زبان عقل (پیمبر درونی انسان) و دیگری زبان وحی از طریق انبیا (پیامبران بیرونی). این دو حجت، خدا را به انسان می‏نمایانند و ربوبیت او را بیان می‏کنند. این دو از هیچ انسانی دریغ نشده است. با وجود این دو حجت، دیگر انسان نمی‏تواند ادعای فراموشی و غفلت کند. نکته‏ ای که از آیه به دست می‏ آید، نوعی تقدم : فرمان‏پذیر آمدیم"(6) آن دو گفتند با رغبت می‏ آییم، در حالی که در واقع گفت و گویی بین خدا و آسمان و زمین واقع نشده است. پس در آیه میثاق (عالم ذر) امر و نهی لفظی نیست، بلکه در حقیقت تمثیل است. باید توجه داشت که خود قرآن بیان نموده که درصدد تمثیل است. "اگر قرآن را برکوهی فرو می‏فرستادیم، یقیناً آن کوه را از بیم خدا فروتن و از هم پاشیده می‏دیدی و این مثل‏ها را برای مردم می‏زنیم؛ باشد که آنان بیندیشند".(7) در این آیه خداوند می‏فرماید که انزال قرآن بر کوه مثلی است که برای به تفکر واداشتن انسان به کار رفته است، بنابراین احتمال گفت و گوی ذکر شده در آیه میثاق، صرفاً تمثیلسی نظریات مفسران در آیه، دو احتمال را موجه دانسته‏ اند. ●أ) بیان تمثیلی: هر چند ظاهر آیه حاکی از گفت و گویی بین خدا و انسان و گرفتن اقرار است، ولی این آیه در مقام بیان واقع نیست، بلکه مقصود صرفاً تمثیل است. خداوند در واقع از فرزندان آدم اقرار نگرفته، بلکه مراد آن است که گویا خداوند از همه انسان‏ها اقرار گرفته است. مسئله ربوبیت خدا و عبودیت انسان به قدری روشن است که گویا همه انسان‏ها گفتند "بلی". شیوه بیان این آیه بیان تمثیلی است مانند آیه یازدهم سوره فصلت که فرمود: "سپس آهنگ آفرینش آسمان کرد و آن بخاری بود، پس از آن به زمین فرمود:خواه یا ناخواه بیایید. آن دو گفتنجا آوردیم، دیدگاه‏های برخی از محدثان، متکلمان و مفسران راجع به تفسیر آیه ذر بود. پس از بیان نظریات مختلف می‏گوییم: ظاهراً آیه گفت و گویی بین خدا و انسان می‏باشد. در این گفت و گو خداوند از انسان‏ها اقرار می‏گیرد که پروردگار آنان است. اقرار گرفتن برای اتمام حجت بر انسان می‏باشد که درآینده ادعای غفلت نکند. آیا گفت و گو به همین صورت که در آیه آمده، اتفاق افتاده است؟ موطن و عالمی که این میثاق گرفته شده، کجا است؟ دنیا یا غیر آن؟ آیا این میثاق قبل از تولد انسان گرفته شده یا بعد از آن؟ در پاسخ به این سئوالات نظریات مختلفی ارائه شده است. آیت الله جوادی آملی بعد از بررستم؟ آنان می‏گویند: چرا گواهی می‏دهیم که خدای ما هستی.(4) ●ج) نظریه علامه طباطبایی‏ علامه طباطبایی معتقدند این آیه ناظر به وجود و حضور جمعی انسان‏ها در حضور خدا است؛ حضوری که غیبت در آن متصور نیست، گویی همه فرزندان آدم یک جا از پشت پدران گرفته شده، گرد هم جمع آمده‏ اند و در برابر خدا حضور دارند. در این حالت هر انسانی خود را حضورا می‏یابد و یافته‏اش گواهی روشن بر وجود خدا و خداوندگاری او است، ولی قرار گرفتن انسان‏ها در گردونه زمان و تحولات جهان، آدمی را چنان مشغول و از خود بی خود می‏کند که از آن علم حضوری که به آفریدگار خود داشت، غافل می‏گردد.(5) آن چه تا این گام تولد و خروج از صلب پدر و دخول به رحم مادر و در وقت انعقاد نطفه، ذره‏ای بیش نیست، ولی در این ذره استعدادهای فراوان و لیاقت‏های قابل توجهی است، از آن جمله استعداد و فطرت خداشناسی. با تکامل این ذره در بیرون رحم، تمام استعدادها شکفته شده و به مرحله کمال و فعلیت می‏رسد. به عبارت دیگر: خدا انسان‏ها را از پشت پدران و رحم مادران بیرون آورد و آفرینش آن‏ها را با خصوصیاتی ترکیب داد که پیوسته پروردگار خود را بشناسند و نیاز خود را به او احساس کنند. هنگامی که انسان‏ها به نیاز خود به خدا توجه پیدا کردند و خود را غرق در نیاز دیدند، گویی به آنان گفته می‏شود: من خدای شما نیورت موجودات ریز در آورد و به آنان گفت: "ألست بربّکم" آنان گفتند "بلی" سپس همگی را به صلب و پشت آدم بازگردانید. آنان هنگام خطاب الهی دارای عقل و شعور کافی بودند و سخن خدا را شنیدند و پاسخ او را گفتند. پیمان به این خاطر از آنان گرفته شد که راه‏های عذر در روز رستاخیز را روی آنان ببندد.(2) اشکالاتی بر این نظر وارد شده است که محققان به آن اشاره کرده‏ اند. (3) ●ب) نظریه برخی مفسران‏ گروهی از مفسران معتقدند باید آیه را بر توحید فطری حمل نمود. در توضیح نظریه خود گفته‏ اند: انسان با رشته غرائز و استعدادها و انواع تقاضاها و درخواست‏های طبیعی و فطری به جهان گام می‏نهد. آدمی ه مختلف بحث کرده اند که به اختصار باید اشاره شود : در مورد «عالم ذر» منابع محدودی در آیات و روایات وجود دارد. در نتیجه اختلاف در مورد اصل این عالم وویژگی های آن کم نیست اما در هر صورت آیاتی(1) وجود دارد که مفادش آن است که از فرزندان آدم پیمان بر ربوبیت خدا گرفته شده، اما این پیمان چگونه و در چه زمان بوده است، توضیحی نمی‏دهد. از این جهت مفسران درباره این پیمان اختلاف کرده‏ اند. در ذیل به برخی از این نظریه‏ ها اشاره می‏کنیم: ●أ) نظریه محدّثان اسلامی‏ محدثان اسلامی بر اساس فهم برخی از روایات بر این باورند که خداوند به هنگام آفرینش آدم، تمام فرزندان آینده او را به ص انتظار دو گونه است یک انتظار مثل انتظار انسان در ایستگاه اتوبوس برای سوار شده بر آن . و دیگری انتظار انسان برای پذیرایی از یک میهمان مهم . در اولی انسان باید دست روی دست بگذارد تا اتوبوس برسد و در دومی باید مقدمات را فراهم کند غذا بپزد خانه را مرتب کند اسفند را آماده سازدو ... انتظار مرگ از نوع دوم است انتظار پویا نه انتظار میرا. اگر نگاه انسان به دنیا اینگونه شد و نگاه انسان به مرگ آنگونه، دیگر زندگی در این دنیا بیهوده و پست جلوه نمی کند بلکه مقدس و لازم می نمایاند. و از خدا می خواهد اگر لحظه ای هم شده او را در دنیا بیشتر نگه دارد . Oطلب مرگ با اختیار یا در انتظار مرگ در این دنیا ابدیتی برای خود بسازد که شالوده آن در این دنیا ریخته می شود. پس دنیا را باید وسله قرار داد برای آخرت و هیچ عاملی وسیله عمل خود را زوالش را نمی خواهد. فلسفه دعا برای طول در لسان ائمه نیز همین است طول عمر برای عبادت بیشتر و تقرب بیششتر به خدا. وبرای ما این است که اول اینکه عبادت بیشتری بکنیم و ثانیا اگر گناهی کرده ایم توبه کنیم. اما این که در ادبیات دینی داریم که منتظر مرگ باشید نه با این معنا است مرگ را طلب کنید و نه به این معنا که دست روی دست بگذارید تا مرگ شما برسد بلکه منتظر آمدنش باشید به این صورت که وسایل را برای این سفر فراهم کنید و زاد و توشه برگیرید . حتی در واقعه عاشورا امام حسین (ع) شب عاشورا را از دشمن وقت می گیرد تا به عبادت و راز و نیاز با خدا بپردازد این واقعا برای ما یک درس بزرگ است و گرنه چه فیضی بالاتر از شهادت در راه خدا و چه مقامی بالا تر از شهادت آن هم برای امام حسین که سید الشهداست. او که می داند که با شهادت به بالاترین مرتبه قرب الهی رسیده و به مقام نفس مطمئنه می رسد ولی با این حال از دشمن یک شب دیگر را مهلت می گیرد تا به راز و نیاز بپردازد. امام سجاد علیه السلام این مهم را تکمیل می کند و از خدا می خواهد که " مادامی که زندگی ام مرتع شیطان شود مرا مهلت نده و جان مرا بگیر" آری دنیا سرای عمل است و انسان بایستیَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ يا أُولِي الْأَلْبابِ، لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ" آمده است:" اين جمله به حكمت تشريع قصاص اشاره مي كند و هم توهمى را كه ممكن است از تشريع عفو و ديه به ذهن برسد، دفع مي نمايد و نيز مزيت و مصلحتى را كه در عفو است، يعنى نشر رحمت و انگيزه رأفت را بيان نموده، مى‏فرمايد عفو به مصلحت مردم نزديك تر است، تا انتقام و حاصل معناى اين جمله اين است كه عفو هر چند تخفيفى و رحمتى است نسبت به قاتل، (و رحمت خود يكى از فضائل انسانى است)، و لكن مصلحت عموم تنها با قصاص تامين مي شود، قصاص است كه حيات را ضمانت مي كند نه عفو كردن و ديه گرفتن و نه هيچ چيز ديگر، و اين حكین وضعی، شخص مصدوم یا خانواده اش بیشتر فکر خود را به دستگیری مجرم و مجازات او معطوف می کنند. به هر حال باید بپذیریم نظام دنیا بر پایه علت و معلول استوار است.هر علتی چه خوب یا بد خواه نا خواه تاثیر خود را خواهد گذاشت.این ما هستیم اگر خدای نا کرده با این گونه اتفاقات و حوادث ناخوشایند روبرو شدیم، خود را نبازیم و در سایه صبر و امید روزگار خود را سپری کنیم. چون چاره دیگری نداریم. و اما در باره جنبه عمومی قصاص این توضیح لازم است: آیه شریفه علاوه بر این که برای آسیب دیده و خانواده ش حق قصاص قایل است، خطابی عام دارد که نفعش کمک به جامعه است. در بعضی از تفاسیرآمده است: وَ لدمه دیده به طور معمول در دنیا جبران نخواهد شد- مثل اشخاصی که با اسید چهره شان را برای همیشه از دست می دهند- با این حال علاوه بر نکته ای که در قرآن در باره قصاص بیان شد"وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ يا أُولِي الْأَلْبابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون"(2) و براى شما در قصاص، حيات و زندگى است، اى صاحبان خِرد! شايد شما تقوا پيشه كنيد.قصاص مجرم موجب تشفی خاطر (شادمانی دل) مصدوم یا خانواده مقتول می شود. این حد اقل حقی است که خدای متعال در دنیا به او یا خانواده اش داده است و باید دید در سرای دیگر به چه شکلی جبران می شود. جرمی اتفاق افتاده و آسیب های جدی به فرد یا افرادی رسیده، در چانه هر کسی نتیجه عمل خود را خواهد دید حتی اگر به مقدار ذره ای ناچیز باشد." فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ" وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَه" (1) پس، در روز قیامت مظلوم شاهد دو چیز خواهد بود، یک، رسیدن به حقش. دو، دیدن عذاب ظالم. آیا این کار کمک به او نیست؟ در پاسخ به بخش دوم پرسش که به مجازات مجرم و منطق آن مربوط است باید گفت: خدای متعال با وضع قانون قصاص که به تعبیر قرآن موجب حیات و زندگی است،منطق مجازات را وضع کرده است. طبیعی است در قصاص مجرم، جنبه شخصی وعمومی آن با هم لحاظ شده است.در باره جنبه شخصی مجازات می توان گفت اگر چه آسیب فرد  غیره، چه کمکی به مقتول و مضروب یا خانواده شان می کند؟ ●پاسخ: درپاسخ به بخش اول پرسش می توان گفت در سرای آخرت علاوه بر این که حق مظلوم از ظالم ستانده می شود، هم چنین مجرم را به دلیل ظلمش عذاب خواهند کرد. اما عوضی که خدای متعال در عالم دیگر به مظلوم می دهد، با حقی که در دنیا از دست داده از هر جهت غیر قابل قیاس است. به طوری که مظلوم از این کار رضایت خاطری پیدا خواهد کرد که توصیف شدنی نیست.اوهمه سختی هایی را که در دنیا متحمل شده با جبران حقش فراموش خواهد کرد.این مطابق با عدل الهی و حکمت واصولا یکی از دلایل اصلی برپایی قیامت است.در آن سرا با تشکیل دادگاه های کاملا عادلدر توانایی به انسان بدهد از او تکلیف می خواهد خدا آنچه که به صلاح او باشد به او می دهد و خیلی از موارد زندگی انسانی را در تحت قوانین طبیعی مثل علت و معلول قرار داده است که باید همه شرایط برای کاری فراهم باشد و الا انجام نخواهد شد ●به هر کس توکل کرد از او نتیجه خواهد دید و از هر کس چیزی خواست از همو نیز هم دریافت خواهد کرد اگر گدا در خانه کریم نیامد ضرری به کریم نمی رسد. ●یعنی به اوامر دیگر الهی مثل امر به معروف و نهی از منکر پایبندی ندارید؟؟ و آن را ترک می کنید ؟؟ پس در برابر این ترک واجب عقاب خواهید شد اگر کسی اینگونه بیاندیشد؛ جایگاهش در آن دنیا کجاست؟ "سبیح آنها را نمی فهمید. او بردبار و آمرزنده است. " حال که این امتیاز به انسان داده شده است که با اختیار خود بالا بیاید چرا این کار را نکند از طرفی زحمت این عبادات را بکشد اما خدا را در نظر نگیرد این یک عمل غیر عاقلانه است اگر انسان خود و خدای خویش را آنگونه که باید بشناسد دیگر دچار این حالات نمی شد انسانی که خود را فقیر و خدا را غنی بداند دیگر از گدایی در خانه او اباء نمی کند و با افتخار در خانه او می رود. ●اشکالی ندارد فقط از صاحبان محبت ( محبت شده ها) پاداش خود را دریافت می کند و دیگر در این مساله خدا به او پاداشی نمی دهد. ●لا یکلف الله نفسا الا وسعها خدا هر چق#رای کمال انسان ها و رسیدن آنها به درجات قرب الهی است و در همه آنها اختیار و اراده انسان فرض اصلی است و الا همه اجزاء عالم دایم در ذکر خدا هستند و تنها این انسان است که به اختیار او واگذار شده تا به کمال برسد خداوند عزوجل در آیه 44 سوره اسراء می فرماید: (تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا) " آسمانهای هفتگانه و زمین و همه کسانی که در آنها هستند، همه تسبیح او را می گویند، هر موجودی تسبیح و حمد او را می گوید ولی شما (ود: آیا شما را از چیزی با خبر كنم كه به آنان ـ كه از شما سبقت گرفته اند ـ برسید؟ و از كسانی كه پس از شما میآیند، پیشی بگیرید، و هیچ كس از شما بهتر نباشد، مگر كسی كه مانند شما عمل نماید ؟ گفتند: بلی ای رسول خدا! آن حضرت فرمود: در پایان هر نماز 33 بار سبحان الله، و33 بار الله اكبر، و33 بار الحمد لله، بگویید. 8- شهادتین پس از وضو از دیگر اسباب ورود به بهشت، گفتن شهادتین پس از وضو می باشد عقبه بن عامر از رسول اكرم (ص) روایت میكند كه فرمودند: ((ما من مسلم یتوضأ فیحسن وضوءه ثم یقوم فیصلی ركعتین مقبل علیهما بقلبه ووجهه إلا وجبت له الجنة، قال فقلت ما أجود هذه فإذا قائل بین یدی یق اختیار خود مرگ را طلب کند و همیشه باید منتظر رسیدن این روز باشد که بتواند از این دنیا فانی و پوچ خارج شود ●پاسخ: با سلام و عرض ادب دوست گرامی نگاه به دنیا اگر نگاه صحیحی باشد نه تنها طلب خروج از دنیا نخواهیم کرد بلکه از خدا می خواهیم که لحظه ای بیشتر به ما مجال زیست در این دنیا را به ما بدهد. دنیا در لسان روایات به مزرعه آخرت تعبیر شده است امام علی (ع) الاخره" یک کشاورز خوب آنگاه می تواند وقت برداشت محصول خوبی داشته باشد که در طول زراعت خود وقت کافی و امکانات کشت داشته باشد. در سیره اهلبیت می بینیم که از خدا طلب می کردند که عمرشان را برای عبادت طولانی قرار داده و است، و این شکل از روح، در قیامت باعث شکل گرفتن بدن مادی شده است، به همین دلیل روایات زیادی دال بر اینکه بعضی در روز قیامت به اشکال و احوالات مختلفی محشور می شوند وجود دارد، مثلا عده ای گرسنه و تشنه و عریان و پا برهنه محشور می شوند(2) کسانی که قدرت خدا را تکذیب کنند به شکل خوک و میمون محشور می شوند(3) خلاصه اینکه روح از ابتدای دمیده شدن در پیکر مادی دارای تشخص و حقیقت نفسانی گشته و همان در روز قیامت مستحق پاداش و عقاب است. موفق باشید. ـــــــــــــــــ 1.طارق/9. 2. ر.ک: بحارالانوار ج 7 ص 111. 3. ر.ک: بحارالانوار ج 5 ص 118. Sارواح ما پس از مرگ بر چه اساسي تميز داده مي شوند)ل التی قبلها أجود، فنظرت فإذا عمر قال إنی قد رأیتك جئت آنفا، قال ما منكم من أحد یتوضأ فیبلغ أو فیسبغ الوضوء ثم یقول أشهـد أن لا إله إلا الله وأن محمداً عبد الله ورسوله إلا فتحت له أبواب الجنة الثمانیة یدخل من أیها شاء)). [مسلم]. هر كدام از شما وضو گرفته آن را نیك كامل كند، سپس بگوید: (أشهد أن لا إله إلاَّ الله وحده لا شریك له، وأنَّ محمداً عبده ورسوله) دروازه های هشت گانه بهشت به روی او باز میشود و از هر دری كه بخواهد، وارد میشود. 9- گفتن (لا حول ولا قوه إلاَّ بالله) ازگنجینه های بهشت، گفتن (لا حول ولا قوه إلاَّ بالله) است. أبو موسی از رسول اكرم (ص) روایت میكند كه آن حضرŪ فرمودند: ((ألا أدلك علی كنـز من كنوز الجنة؟ فقلت بلی یا رسول الله قال: قل: لا حول ولا قوة إلاَّ بالله)). [متفق علیه]. آیا تو را از گنجی از گنج های بهشت با خبر سازم؟ گفتم: بلی ای رسول خدا! فرمود: بگو: (لا حول ولا قوه إلاَّ بالله). 10- دعای سید الاستغفار رسول اكرم (ص) دعایی را برای طلب مغفرت به سید الاستغفار وصف نموده و آن را عاملی از عوامل ورود به بهشت دانسته است. ای برادر مسلمان! آن را حفظ كن و ورد صبح و شام خود بگردان. شداد بن اوس از رسول اكرم (ص) روایت میكند كه پیامبر اكرم فرمودند: سید الاستغفار عبارت است از این كه بگوید: ((اللهم أنت ربی لا إله إلاَّ أنت، خلقتنی وأنا عبد$ به خدا و آموزه های دینی است یک نوع ظاهرگرایی که نتیجه آن انجام پوسته ای تعالیم و گریز از واقعیت و روح این تعالیم است. همه تعالیم دینی یک روحی دارند که باعث تقرب و نزدیک شدن انسان به رحمت الهی می شوند که اگر کسی مانند ربات به انجام بی روح آنها بپردازد به این تقرب دست نمی یابد البته این انجام قشری مجزی تکلیف است و آن واجب از مکلف ساقط می شود و عقاب نمی بیند اما باعث تقرب نمی شود به تعبیر دیگر این اعمال صحیح است ولی مقبول نیست. ●البته برخی از اعمال مثل نماز و روزه که به آنها عبادات می گویند باید قربه الی الله انجام شود و الا فایده ای نخواهد داشت. این اعمال عبادی 'فس، عزت نفس این نفس و روح همان حقیقت ثابتی است که در روز قیامت مایه تشخص و مستحق عقاب و پاداش می شود. وقتی در این دنیای فانی (که سایه ای از سرای باقیست) نفس و روح انسانی باقی و ثابت بماند در آخرت نیز چنین است، در واقع بدن مادی حمال و مرکوب روح است، این روح است که به بدن شخصیت داده و او را متمایز ساخته است. يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِر، در آن روز كه اسرار نهان (انسان) آشكار ميشود(1) اسرار نهان انسانی کجاست؟! قطعا در بدن مادی متلاشی شده او که هیچ اثری ازش نمانده نیست، می ماند همان روحی که بدن مادی حمّالش بوده است. پس نوع عملکرد انسان در دنیا باعث شکل گرفتن روح شد+؟ او که با این بدن خطائی نکرده است؟ پاسخ؛ یکسانی حقیقت انسانی است، حقیقتی که کهنه نشده و مشمول مرور زمان نمی گردد. مثالی دیگر: نام و یاد و قبر و احوال و اخلاقیات شخصی که مرده و پوسیده و تمام اجزائش تبدیل به خاک گشته، همچنان باقی است چه خوب چه بد، چرا؟ مگر از بدن مادی او چیزی مانده است؟ قطعا هیچ! اما شخصیت انسانی او بدون تغییر مانده و طبق همان قضاوت می شود و مورد احترام یا بی حرمتی قرار می گیرد. در محاورات عرفی نیز،‌ خوبی و بدی افراد را با روح می سنجند،‌ گرچه کارهای خوب و بد با بدن مادی صورت می پذیرد و آثار مادی دارد اما عرفا می گویند: روح خبیث، روح لطیف، کرامت ا از خود دور کرده وخود را غرق در این دنیا وسرگرمی ها ی آن نکرده اند با لطف وعنایت الهی می توانند چهره واقعی دیگر انسانها را ببینندکه در اینجا به یک نمونه از آن اشاره می کنم. كما نقل عن بعض أرباب المكاشفة أنّه دخل عليه ذات يوم واحدٌ من أهل السوق وكان مستغرقاً في حاله، فلمّا نظر إليه، قال لخادمه: أَخْرِج هذا الحمار! فلم يكن ير منه إلّاصورة الحمار، ثمّ بعد أن زال عن هذه الحال، أخبره الخادم بما جرى، فقال: ما قلتُ إلّاما رأيتُ.(حاشیه اصول کافی،علوی عاملی ص113) یکی از اهل بازار محضر یکی از اولیای الهی وارد شد و او غرق در حالات معنوی خودبود وقتی چشمش به آن بازاری افتاد به ,ن تاپیک اشاره شد . از كارشناسان تقاضا دارم در صورت امكان بيشتر توضيح دهيد. ●پاسخ: هویت انسان به شخصیت حقیقی اوست نه به بدن مادی، این شخصیت حقیقی همان نفس و روح است، بدن مادی دائما در حال تغییر است اما تشخّص نفس و روح ثابت بوده و تنها بر یک فرد صادق است. بدن ما در طول یک سال تقریبا تمام سلولهای خودش را از دست می دهد،‌ در واقع بدن امسال ما غیر از بدن پارسال است، اما حقیقت انسانی ما همان است که درگذشته بوده است،. یک متخلف تحت تعقیب را در نظر بگیرید، او ده سال قبل با بدن مادیش خطائی کرده اما (اکنون که هیچ اثری از آن بدن مادی خطاکار نیست) چرا با بدن فعلی مجازات شو در مقابل قیامت به منزله خواب باید حساب کنیم.چنانچه وقتی انسانها وارد آن دنیا می شوند واز آنها سوال می شود شما چند سال در آن دنیا بودید می گویند:یک روز ویا یک ئوز ونیم.چون این دنیا مقدمه ای است برای آن دنیا ومحل زندگی حقیقی آنجا می باشدوحقیقت واقعی در آنجا جلوه می کند. جایگاه این دنیا در عالم هستی این است که انسانها با اختیار خود مسیر حرکت زندگی خود را مشخص کنند وبا رشد وتعالی استعدادها ی درونی خود جایگاه زندگی خود را در قیامت به اندازه زحمتی که در این دنیا کشیده اند مشخص کنند.وبه طور خلاصه این دنیا مقدمه ومعبری برای آخرت می باشد. .منظور از عالم بيرون و درون چيست 66DR?    ?علت ترس از مرگ مهمترين علت ترس از مرگ رامی توان چند چيز دانست‏كه عبارتنداز: 1- تعلق داشتن به دنيا: كسى كه^QS    _گرسنگی در قیامت و برزخ ●سوال: سلام سوالم این است چه کسانی در برزخ یا در روز قیامت گرسنه محشور می شوند؟ و همچنین چه کسانی در عالم برزخ یا قیامت از تشنگی در غذابند؟ ●پاسخ: با سلام در تفسیر نمونه ذیل آیۀ شریفه 14 سوره بلد ذکر شده است که "مسغبة" از ماده سغب ( بر وزن غضب ) به معنى گرسنگى است بنابر اين "أَوْ إِطعَمٌ فى يَوْمٍ ذِى مَسغَبَةٍ"(1) به معنى روز گرسنگى است گرچه هميشه گرسنگان در جوامع بشرى  QS9    _دلایل واقعی ترس از مرگ دلایل واقعی ترس انسان از مرگ: 1. ترس دیرهنگام: وقتی از چیزهایی که باید بترسی و پرهیز کنی غافل شدی، گرفتار ترسی می شوی که در حقیقت ترسناک نیست، بلکه حقیقتش به تمامه نوید و ورود به حیات طیبه است. بعبارتی عدم تدبیر شرایط آینده، خوف و ترس طبیعی را قبل از ورود به شرایط جدید به ارمغان می آورد. چنانکه آیه شریفه #فت ابصارهم تلقاء اصحاب النار قالوا ربنا لا تجعلنا مع القوم الظالمين ... بعد به دوزخيان مى گويند اينها (پيروان و شيعيانى كه آلوده گناهانى بوده اند) همانها هستند كه شما مى گفتيد هرگز مشمول رحمت الهى نخواهند شد، (سپس رحمت الهى شامل حال آنها شده ) و به اين دسته از گنهكاران (كه بر اثر ايمان و اعمال صالحى شايستگى عفو و آمرزش دارند) از طرف امامان و پيشوايان دستور داده مى شود كه به سوى بهشت برويد نه ترسى داريد و نه غمى )). تفسير نمونه جلد 6 صفحه 191 شبيه همين مضمون در تفاسير اهل تسنن از حذيفه از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نقل شده است . بار ديگر تكرار مى كنيم كه سخن دربا5های آن، پوسیده و از هم متلاشی شده بود ولی خوراكی و نوشیدنی كه همراه داشت هم‎چنان سالم باقی مانده بود. آن‎گاه خداوند با زنده كردن مركب او، ‌چگونگی احیاء مردگان را به او نشان داد. چنان‎كه می‎فرماید: أوْ كَالَّذِی مَرَّ عَلی قَرْیَهٍ وَ هِیَ خاوِیَهٌ عَلی عُرُوشِهَا، قالَ: أنَّی یُحْیِی هذِهِ اللهُ بَعْدُ مَوْتِها؟ فَامَاتَهُ اللهُ مِائَهَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قالَ كَمْ لَبِثْتَ؟ قالَ: لَبِثْتُ یَوْماً أوْ بَعْضَ یَومٍ. قالَ: بَلْ لَبِثْتَ مِائَهَ عامٍ فَانْظُرْ إِلی طَعَامِكَ وَ شَرابِكَ لَمْ یَتَسنَّهُ وَ انْظُر إِلی حِمارِكَ وَ لِنَجْعَلَكَ آیَهً لِ3ی و زنده شدن بدن‎های مردگان دلالت دارد 2.سرگذشت عزیر: قرآن، از پیامبری یاد می‎كند كه به شهری ویران گذشت كه سكنه آن همگی هلاك شده بودند، با دیدن آن منظره مسئله معاد و احیاء مردگان در ذهن او راه یافت و با شگفتی با خود گفت: خداوند چگونه انی مردگان را زنده می‎كند (این سخن از روی تردید نبود، بلكه او به احیاء مردگان و توانایی خداوند بر آن یقین داشت. لیكن بزرگی و شگفت‎آور بودن آن وی را به آن اندیشه فرو برد و گویا می‎خواست به گونه‎ای آن را مشاهده نماید، بدین جهت) خداوند او را به مدت صد سال می‎میراند آن‎گاه او را زنده كرد و این در حالی بود كه مركب او نیز مرده و استخوان‎6نّاسِ وَ انْظُرْ إِلی الْعِظَامِ كَیْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوها لَحْمَاً فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ قالَ: أعْلَمُ أنَ اللهَ عَلی كُلِّ شَیْءٍ قَدِیر(بقره/ 295) 3. تشبیه احیاء مردگان به احیاء زمین: قرآن برای اثبات این‎كه معاد و احیاء مردگان كاری ناممكن نبوده و خداوند بر انجام آن توانا است احیاء زمین كه در همین دنیا به طور مكرر رخ می‎دهد را یادآوری می‎كند چنان‎كه می‎فرماید: «وَ مِنْ آیاتِهِ أَنَّكَ تَرَى الْأَرْضَ خاشِعَهً فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَیْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ إِنَّ الَّذِی أَحْیاها لَُمحْیِ الْمَوْتى إِنَّهُ عَلى كُلِّ شَیْ‏ءٍ ;َدِیرٌ(فصلت/ 39) از نشانه‎ های تدبیر الهی این است كه تو زمین را خشك و تهی از گیاه می‎بینی، پس آن‎گاه كه آب بر آن نازل نماییم حركت و جنبش كرده و بالا می‎آید، به درستی كه آن كس كه زمین را احیاء نمود، احیاء كننده مردگان می‎باشد، حقاً كه او بر هر كاری توانا است. و نیز می‎فرماید: «فَانْظُرْ إِلى آثارِ رَحْمَتِ اللَّهِ كَیْفَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها إِنَّ ذلِكَ لَُمحْیِ الْمَوْتى وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ) روم/ 50) به نشانه‎ های رحمت خدا بنگر كه چگونه زمین را پس از مرگ آن زنده می‎كند، او احیاء كننده مردگان می‎باشد و او به هر چیزی توانا است. و نی*غ نگفتن 6- تهمت نزدن 7- غیبت نکردن 8- دزدی نکردن 9- زنا نکردن 10- طمع نورزیدن به دارایی های دیگران . 11- شهادت دروغ ندادن . 12- قتل نکردن . سوالم این هستش که چنین شخصی با چنین قوانینی ... چه بلایی به سرش در میاد ؟؟؟ آیا میتونه مطمین باشه که اون دنیا رو نبینه ؟؟؟ اگر اجبارا مجبور باشه در محشر حاضر باشه ... چه بلایی سرش در میاد ؟؟؟ با تشکر . ●پاسخ: ●با سلام و عرض ادب اول این که دیدن آخرت و حساب و کتاب به خواست یا دعای کسی نیست بلکه یک امر حتمی خواهد بود و همه در درگاه عدل الهی قرار خواهند گرفت. این نوع تفکر نشان از یک نوع سرخوردگی دینی و ترس واهی است که منشا آن عدم علم7 9- 10 فرمان را رعایت خواهم کرد . 10- مهربانی هایی که انجام میدهم برای ارتقای ذات و دلم هست نه برای رضای الهی . 11- هیچ وقت و هیچ زمان از خدا چیزی نمیخواهم ... توکل نمیکنم .... امید نمیبندم .... اعتماد نمیکنم .... 12- تمام اعمال مذهبی که میخواهم انجام دهم باید نهایتا روزانه در حدود 30 دقیقه از من وقت بگیرند و اجازه بسط پیدا کردن آن را نخواهم داشت . 13- تنها چیزی که از خداوند میخواهم این است که پس از مرگم مرا زنده نکند چون ... 14- به هیچ دستور ... حدیث ... آیه ای ... دیگری پایبند نخواهم بود . کارهایی که خود را موظف به انجامشان میدانم : ( 10 فرمان ) + ( فروع دین ) 1- نماز 2- روزه 3- خمس 4- زکات 5- درو كسي ما را از خوابگاهمان بر انگيخت؟ (آري) اين همان است كه خداوند رحمان وعده داده است و فرستادگان او راست گفتند.(52) صيحه واحدي بيش نيست، ناگهان همگي نزد ما حاظر مي شوند.»(53) در كنار اين ها وجود عالم برزخ در تضاد كامل با تناسخ است. همچنين در ميان روايات حديثي از امام رضا (عليه السلام) است كه مي فرمايند: هركس قايل به تناسخ باشد نسبت به خدا كافر شده و بهشت و جهنم را تكذيب نموده است. امروزه دنيا كم كم دارد بودا را مي شناسد، اگر محمد صلى الله عليه وسلم را بشناسد چه مي گويد؟ كه خداوند محمد را نفرستاد مگر آنكه رحمتي باشد براي انسان ها. پانوشته: 1- reincarnation بطلان تناسخ در قرآن9 ترك كرده ام عمل صالح انجام دهم. حاشا كه بازگردد، همانا سخني كه او مي گويد و هيچ فايده اي ندارد. از پس سرشان برزخ است تا روزي كه برانگيخته شوند.»(100) در آيات 53-51 سوره يس هم داريم:{وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَإِذَا هُم مِّنَ الْأَجْدَاثِ إِلَى رَبِّهِمْ يَنسِلُونَ* قَالُوا يَا وَيْلَنَا مَن بَعَثَنَا مِن مَّرْقَدِنَا هَذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَنُ وَصَدَقَ الْمُرْسَلُونَ*ِن كَانَتْ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ جَمِيعٌ لَّدَيْنَا مُحْضَرُونَ}[یس : 51- 53] «و در صور دميده شود، ناگهان آن ها از قبرها ، شتابان به سوي پروردگارشان مي روند(51) مي گويند اي واي بر ما چهز می‎فرماید: «وَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ كَذلِكَ تُخْرَجُونَ(روم/ 19) زمین را پس از مردن زنده می‎كند، و شما نیز این‎گونه از زمین خارج می‎شوید. 4. همانندی زنده شدن پس از مرگ با زنده شدن نخست: برخی از آیات قرآن، بیانگر این مطلب می‎باشند كه چگونگی زنده شدن مردگان همانند زندگی یافتن نخست آنان است، یعنی همان‎گونه كه در آغاز از زمین پدید آمده‎اند، بار دیگر نیز از زمین بیرون می‎ آیند. چنان كه می‎فرماید: «مِنْها خَلَقْناكُمْ وَ فِیها نُعِیدُكُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُكُمْ تارَهً أُخْرى(طه/ 55)( علی ربانی گلپایگانی - عقاید استدلالی) (قرآن و معاد جسمانی rT    Yآگاهی مردگان از دنیا ●سوال: این که می گویند: «روح مرده در آن دنیا آگاه است» یعنی چه؟ از کجا آگاه است؟ آیا از طریق فرشتگان با این دنیا در ارتباط است؟ ●پاسخ: در پاسخ به سؤال شما توجه به چند نکته ضروری است: 1. روح انسان حقیقتی است که همواره باقی است و فنا در آن راه ندارد، پس از مرگ آنچه از انسان جدا می شود قالب مادی اوست و روح در عالم برزخ به واسطۀ قالب مثالی (که با عالم برزخ سنخیت دارد) به سیر خود ادامه می دهد. 2. عr;U{    qروح مرده در آن دنیا آگاه است ●سوال: این که می { عالم بدون محدودیت خلق میکرد که تمام آزمایشات و مجازات ها در ان انجام بگیرد، جهانی که مادی نباشد و محدودیتهای عالم ماده را نداشته باشد، سوالی که بی پاسخ میماند انی است که فایده این کار چیست؟ گفتید به خاطر عبرت گرفتن بندگان، اما این کار خداوند و این نحوه خلقت او و عذاب کردن دیگران و نعمت دادن دیگران در جلوی چشم او، آیا جلوی اختیار انسان را میگیرد یا با وجود اینکه این مجازات ها را میبینند، مختار هستند و همانطور که میتوانند کار خوب انجام بدهند، میتوانند کار بد بکنند؟ اگر جلوی اختیار انها را بگیرد، نقض غرض خداوند در خقت بشر پیش می اید و عقلا درست نیست و اگر جلوی اخت=اند بمیرد. به همین دلیل، در مجازاتهایی که برای قاتلین زنجیره ای بریده میشود به تعداد نفراتی که به قتل رسانده ، برایش اعدام نوشته میشود و مثلا گفته میشود به 20 مرتبه اعدام محکوم میشود اما پرواضح است که بیش از یک مرتبه نمیتواند بمیرد. اگر بگویید که خداوند این قدرت را دارد که او را هرچند مرتبه که مرد، دوباره زنده کند و دوباره با اعدامی مجدد کشته شود، اما این سخن نادرست است؛ زیرا برفرض که قابلیت ماده ارتقا یابد و با قطع نظر از اینکه این محدودیتها مربوط به ماده است و ماده نمیتواند بدون محدودیت زمان و مکان باشد، یا اینکه اصلا محل زندگی را خدا تغییر میداد و انسان را در@ش برای اعمال ما، چرا این جزا و پاداش در ادامه همین زندگی به انسان داده نمیشود و چرا همین زندگی تا ابد تداوم نمی یابد؟ بزرگترین و شاید تنها دلیل نافرمانی ها و فسق و فساد انسانی، عدم باور قلبی او به جهان آخرت است. با توصیفاتی که از خداوند داریم، او صلاح بندگانش را میخواهد، او توانای مطلق است، مدبر است و محدودیتی در تبدیل نیستی به هستی برای او وجود ندارد. پس بنا برا این او (بدون شک) میتوانست جهانی بیافریند که موجودی مانند انسان در آن متولد شده، زاد و ولد کرده و تا ابد باقی بماند. به این ترتیب، همه انسانها وارد بهشت میشدند و خواسته خداوند که خیر انسانهاست به نحو بسیار >هتری محقق میشد. ●پاسخ: علت اینکه مکان امتحان و تکامل یافتن و محل پاداش و جزا دادن به بندگان متفاوت است این است که مکانی جزا و پاداش در صورتی میتواند به صورت دقیق و کامل به پاداش و جزا ا ختصاص داشته باشد که موانع و محدودیتی نداشته باشد. مثلا کسی که در طول زندگی اش، به چندین نفر ظلم کرده است و یا چندین نفر را کشته است یا افراد زیادی را بدبخت کرده است، جزای این شخص این است که به تعداد آن افرادی که از بین برده و نابود کرده عذاب شود. حال اگر این عذاب در این دنیای مادی باشد، محدودیتهای ماده جلوی اجرای کامل و دقیق انرا میگیرد. بدن مادی در جهان مادی، بیش از یک بار نمی تBخص به بدني غير از بدن خودش است. اهل تناسخ بسيار مختلفند و هر کدام در باب تناسخ عقيده ويژه اي دارند. اما وجه مشترک همه آنها اين است که مي گويند روح انسان بعد از خروج از بدن بلافاصله در يک بدن مادّي ديگر قرار مي گيرد اعم از اين که اين بدن، بدن يک انسان باشد يا بدن يک حيوان يا بدن يک گياه. و وجه مشترک ديگر همه اين گروه ها اين است که هيچ کدام برهان عقلي محکمي براي اثبات تناسخ ندارند و براي اثبات آن از اموري مثل هيبنوتيزم و مکاشفات مرتاضان و امثال آن استفاده مي کنند که از نظر عقل، فاقد اعتبارند. چون در حال هيبنوتيزم شخص از معلومات ذهن ناخودآگاه خود بهره مي گيرد و مکاشفات نCيز به شدّت تحت تاثير عقائد شخص مکاشفه کننده هستند ؛ لذا تا مکاشفه از طريق عقل يا نقل معصوم تاييد نشود ارزشي ندارد. و سومين وجه مشترک قائلين به تناسخ انکار معاد است. لذا تناسخيه تناسخ را جايگزين معاد مي کنند و از اين طريق سعي مي کنند مساله جزا و پاداش اعمال را تبيين کنند؛ لذا از نظر علماي اسلام ، قائلين به تناسخ ملکي ــ که توضيح آن بعداً مي آيد ــ به سبب انکار معاد کافرند و وجه اشترک چهارم آنها اعتقاد به بقاء روح است. حکماي اسلامي دو نوع تناسخ را تعريف کرده اند. يکي تناسخ ملکي است که همان انتقال نفس يک انسان از بدن خود به يک بدن مادّي ديگر است؛ و تناسخ ديگر تناسخ ملکتي است که عبارت است از تعلق روح انسان به بدن برزخي خود بعد از مرگ و تعلق گرفتن روح به بدن اخروي خود بعد از گذر از عالم برزخ. چنين تناسخي از نظر حکماي اسلامي بلامانع است لکن تناسخ ناميدن اين امر يک نوع جعل اصطلاح است. چرا که جسم برزخي انسان چيزي جز باطن جسم دنيايي او نيست؛ و جسم اخروي او نيز چيزي جز باطن بدن برزخي او نيست. از نظر حکماي اسلامي همين الان نيز انسان جسم برزخي و اخروي را داراست؛ و در واقع اين سه جسم يک حقيقت ذو مراتبند و مرگ يعني رها کردن بدن مادّي و زندگي با بدن برزخي و مرگ برزخي يعني رها کردن بدن برزخي و زندگي کردن با بدن اخروي. 6دلایل عقلی برای رد تناسخ 2 و امامان آن مردانى هستند كه بر اعراف در كنار شيعيان (گنهكارشان ) قرار مى گيرند، در حالى كه مؤ منان (خالص ) بدون نياز به حساب در بهشت جاى گرفته اند ...)) بعد اضافه مى كند: ((امامان و پيشوايان در اين موقع به پيروان گناهكار خود مى گويند خوب نگاه كنيد، برادران با ايمان خود را چگونه بدون حساب به بهشت شتافته اند، و اين همان است كه خداوند مى گويد: سلام عليكم لم يدخلوها و هم يطمعون (يعنى آنها به بهشتيان درود مى فرستند در حالى كه خودشان هنوز وارد بهشت نشده اند و آرزو دارند). سپس به آنها گفته مى شود، دشمنان حق را بنگريد كه چگونه در آتشند و اين همان است كه خداوند مى فرمايد: و اذا صرده است؛ هر چند که بر اثر اخلاق به صورت خر و خوک درآمده باشد. در حدیث امام صادق(ع) که درباره انسان برزخی فرموده است : اگر او را ببینی می گویی فلانی است ؛ ناظر به همین امر است. منشأ این وحدت و عینیت، نفس آدمی است ؛ چون طبق تحقیق استادمان صدر المحققین، تشخیص بدن هر انسانی به نفس او است و جز در پرتو نفس، امتیاز و تعیّنی ندارد. به همین سبب است که بدن زید و اعضای او به نفس منتسب می شود و به نفس، معرفی می گردد و نفس است که معیار وحدت آدمی است ؛ اگر چه در طول زندگی با انواع تبدّل و دگرگونی مواجه می شود.( علم الیقین، فیض کاشانی، قم، انتشارات بیدار، ج 2، ص 902 و 903) )چیستی معاد جسمانیEصیر الدین الطوسی در تلخیص المحصل می گوید: «مسلمانان برخلاف فلاسفه، به این اتفاق نظر دارند که معاد جسمانی حق است؛ معاد به این معنا که اجزای بدن بعد از تفرقشان جمع شده و بازگردانده می شود. دلیل ما بر این مسئله، این است که این امر فی نفسه ممکن بوده، و مخبر صادق به آن خبر داده است. پس قائل شدن به معاد جسمانی واجب است.»( تلخیص المحصّل، معروف به نقد المحصل، خواجه نصیر الدین طوسی، تهران، انتشارات مؤسسه مطالعات اسلامی، دانشگاه شعبه تهران، ص 392) علامه فیض کاشانی می گوید: «آنچه که در معاد برمی گردد و در آخرت محشور می شود از نظر روح و جسم عیناً همین شخص انسان است که در دنیا بوهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقا»؛[5] و كسى كه خدا و پيامبر را اطاعت كند، (در روز رستاخيز،) همنشين كسانى خواهد بود كه خدا، نعمت خود را بر آنان تمام كرده از پيامبران و صدّيقان و شهدا و صالحان و آنها رفيقهاى خوبى هستند. بنابراین جواب در سه جمله خلاصه می گردد. 1- انجام واجبات و در راس آنها نماز اول وقت. 2- ترک محرمات. 3- محبت به اهل بیت علیهم السلام . موفق باشید. [1].الانعام/82. [2]. النحل/32. [3].الاحقاف/13. [4].فصلت/30. [5].النساء/69. Xچه کنیم که عالم قبر و برزخ و آخرت بهتر و راحت تری داشته باشیمKَعْلَمُ‏ بِمَا كَانُوا عَامِلِينَ‏. [3] از پيامبر خدا(صل الله عليه و آله) دربارة بچه ها و كودكان پرسيده شد، حضرت فرمود:‌خدا فقط خود مي داند كه با آنها چگونه رفتار مي كند. زراره مي گويد: از امام صادق ـ عليه السّلام ـ دربارة اطفال كه قبل از بلوغ مي ميرند سؤال كردم. حضرت همان حديث بالا را از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ مطرح كرد، بعد فرمود: مراد رسول خدا(صل الله عليه و آله) آن است در اين باره از سؤال و پرسش خودداري كنيد و چيزي نگوييد و علم آن را به خداوند واگذاريد.[4] بنابراين با توجه به اين گونه روايات علم اين گونه امور بهتر است به خداوند واگذار شود و هيچ كسةٍ اِنّا لِلّهِ وَ اِنّا اِلَيْهِ راجِعُونَ و براى هر مصيبت«انا للّه و انا اليه راجعون»را، وَ لِكُلِّ ضيقٍ حَسْبِىَ اللَّهُ براى هر تنگى«حسبى اللّه» وَ لِكُلِّ قَضآءٍ وَ قَدَرٍ تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ براى هر قضا و قدر«توكلت على اللّه»را،و وَ لِكُلِّ عَدُوٍّ اِعْتَصَمْتُ بِاللَّهِ وبراى هر دشمن«اعتصمت باللّه »را وَ لِكُلِّ طاعَةٍ وَ مَعْصِيَةٍ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظيمِ . و براى هر طاعت و معصيت«لا حول‏و لا قوّة الاّ باللّه العلى العظيم»را. Yدعایی جهت رهایی از سكرات مرگ و فشار قبر،و صدهزار هراس قيامتIان و سپاهيان او محفوظ گردد،و قرضش ادا شود،و اندوه و غمش برطرف گردد،دعا اين است: اَعْدَدْتُ لِكُلِّ هَوْلٍ لا اِلهَ اِلا اللَّهُ مهيا كردم براى هر هراسى«لا اله الا اللّه»را وَ لِكُلِّ هَمٍّ وَ غَمٍّ ما شاءَاللَّهُ براى هر اندوه و غمى،«ما شاء اللّه» وَ لِكُلِّ نِعْمَةٍ الْحَمْدُ لِلَّهِ و براى هر نعمتى‏«الحمد للّه» وَ لِكُلِّ رَخآءٍ اَلشُّكْرُ لِلَّهِ ، و براى هر راحتى«الشكر للّه» وَ لِكُلِّ اُعْجُوبَةٍ سُبْحانَ الِلَّهِ ، و براى هر شگفتى«سبحان اللّه» وَ لِكُلِّ ذَنْبٍ اَسْتَغْفِرُاللَّهَ ، و براى هر گناهى«استغفر للّه» وَ لِكُلِّ مُصيبLي به طور روشن نمي تواند پاسخي را در اين باره ارائه دهد. اما در برخي احاديث مطالبي در اين باره مطرح شده كه شمه اي از وضعيت آن ها را بيان مي كند: عبداللّه ‏بن سنان مى ‏گوید از امام صادق علیه‏ السلام در مورد کودکان مشرکان که هنوز به سن ارتکاب گناه نرسیده ‏اند و از دنیا مى‏ روند پرسیدم: حضرت فرمودند: آتشى برافروخته مى ‏شود و به کودکان گفته مى ‏شود داخل آن آتش شوند پس اگر داخل آتش شدند بر آنها سرد و سلامت مى ‏شود و اگر سرباز زنند و وارد آتش نشوند خداوند به آنها مى‏ گوید: من به شما امر نمودم و شما از دستور من سرپیچى و نافرمانى کردید. از این‏رو، خداوند دستور مى ‏دهد آها را به آتش افکنید. [5] و در روايتي ديگر آمده: «ان اطفال شيعتنا من المؤمنين تربيهم فاطمه(س)»[6] كودكان شيعيان ما كه ازمؤمنان هستند تحت تربيت حضرت فاطمه زهرا عليها السلام قرار مي گيرند. همچنين در حديث ديگري از حضرت ابراهيم(ع) و ساره(س) بر كفالت كودكان نام برده شده است: خداوند متعال حضرت ابراهیم(ع) و ساره(س) را سرپرست اولاد مؤمنان نموده و آنان بوسیله درختى که در بهشت است و داراى نوکى مانند نوک پستان گاو مى ‏باشد تغذیه مى ‏گردند، پس چون قیامت فرا رسد؛ لباسهاى زیبا بر آنان پوشانده شده و با عطریّات بهشتى خوشبو گشته، و به پدرانشان اهدا مى ‏گردند، و از آن هنگام آنن هستند كه با وضع مقرارت جديد، از جمله نگهداري اجساد در اتاق انتظار دفن، طبق شرايط تعريف ‌ شده‌ي قانوني، امكان كنترل بيش‌تر آن را فراهم كنند. پس از مرگ قطعي ، فقط كالبد ذهني زنده مي‌ماند و اين كالبد است كه به زندگي در دنياي لامكان ادامه مي‌دهد. كالبد ذهني همان بخشي است كه از آن به‌عنوان « روح » نام برده مي‌شود و در طي كارهايي مانند ارتباط با ارواح درواقع همين كالبد ذهني فرد است كه باآن ارتباط برقرار مي‌شود. در اين قسمتاست كه تمام اطلاعات وتجارب فرد با دقت زيادي ثبت و ضبط شده است كه در هيپنوتيزم با نفوذ به سطوح خيلي عميق به آن دسترسي پيدا مي‌شود. Pانواع مرگ M وجود اين‌كه چند روز از مرگ آن‌ها گذشته و يا بعد از مدتي ماندن در سردخانه نگهداري شده‌اند. اين موضوع از نقطه‌نظر پزشكي، بايد امر محالي باشد ولي درصورتي كه كالبد اختري هنوز زنده باشد هر شوكي كه موجب تحريك آن شود، مي‌تواند دوباره باعث جاري شدن نيروي حيات در جسم شود و دوباره قلب پس از مدت‌ها توقف شروع به‌كار كرده و خون بدون لخته شدن در رگ‌ها جريان پيدا كند. امروز موضوع زنده شدن افراد بعد از صدور جواز دفن به‌عنوان يك مسأله در دنيا مطرح است كه دليل علمي نيز براي آن نتوانسته‌اند ارائه كنند، ولي به علت تعدد اين گزارش‌ها، به‌دنبال تجديد نظر در قوانين صدور جواز دف U    oUمنظور از برزخ همان قبر هست؟ ●سوال: از طرف دیگه،توی روایات زیادی داریم که فرمودند منظور از برزخ همان قبر هست... اگه همین قبر باشه که از نور تشکیل نشده! شده؟ ●پاسخ: ●اولا: عالم برزخ، همین قبر دنیایی نیست. بلکه این قبر تنها محل قرار گرفتن جسم انسان است و روح انسان محصور در این م gBT9    ETامتحان و اختیار ●پرسش اما در مورد امتحان و اختیار: یه چیزی که توی فیلمهایی مثل سیاحت غرب بهش تاکید شده بود،این بود که بازهم اونجا شخص مورد امتحان قرار میگیره... مثلا در م 559{W    mWعذاب وبار گناه درعالم برزخ ●سوال: طوری که من شنیدم می گویند "V    =Vاگر کسی بمیرد آِیا برای اون شخص زمان مطرح می باشد ●سوال: اگر کسی بمیرد آِیا برای اون شخص زمان مطرح می باشد؟؟ اگر نمی باشد پس معنی چهل روز و سالگرد و هفته و اینا چی هست که ما می گیریم؟ اگر ما مثلا چهلم اون رو می گیریم پیش اون چه مدت گذشته؟ چطور متوجه می شود که چهلمش شده است؟ ●پاسخ: باسلام زماM4X    OXمدت زمان عالم برزخ ●سوال: حال اگر ما زمان را برای عالم برزخ درنظر بگیریم اگر شخصی مثلا ده هزار ibifZM    yZ●سوال: ممکن است به ذهن برسد، از دیدگاه فلسفی، عالم برزخ عالمی نورانی است و چون در روایات، برزخ به همین قبر تعبیر شده است، بنابراین این قبر باید نورانی باشد. ●پاسخ: درست نیست. زیرا ●اولا: عالم برزخ، همین قبر دنیایی نیست. بلکه این قبر تنها محل قرار گرفتن جسم انسا ,Y1    gYسوالاتی درمورد عالم برزخ ●سوال: شاید این انتظار هم هست که وقتی توی همین دنیا برزخ هست،نیازهای برزخیان هم مثل نیازهای ما باشه... مثل خوردن و ... . آیا نیاز به غذا خوردن در برزخ وجود داره؟ وقتی برزخ رو میگم حدفاصل دو e ii[    q[کسانی که وارد برزخ نمی شوند ●سوال: سلام، میخواستم بدونم آیا کسانی هستند که پس از مرگ وارد عالم برزخ نشوند و مستقیم به بهشت یا جهنم بروند؟ اگر جواب مثبت هست ، چه کسانی و به چه علت؟ در پناه حق. ●پاسخ: خير، کسی Nفن صادر مي‌شود. اما از ديدگاه فرادرماني هنوز مرگ قطعي رخ نداده است. زيرا يك ‌ صد تريليون سلول وهمچنين كالبد ذهني، رواني، اختري و... هنوز زنده هستند. - مرگ قطعي وقتي به وقوع مي‌پيوندد كه كالبد اختري مي‌ميرد. مرگ كالبد اختري معمولاً از دقايقي بعد از ايست قلبي شروع شده و ممكن است كه حتي تا چند روز بعد نيز اين كالبد زنده باشد و تا كالبد اختري زنده است، هنوز مرگ قطعي نيست و امكان زنده شدن و برگشت وجود دارد. بنابراين، مرگ قطعي زماني اتفاق مي‌افتد كه كالبد اختري بميرد. به همين دليل در طول تاريخ و در سرتاسر دنيا، افراد زيادي بعد از مرگ فيزيكي، دوباره زنده شده‌اند حتي با_السَّرائِرُ (طارق/9)آن روز كه رازها [همه‏] فاش شود، قیامت تجسم اعمال است واعمال انسان های صالح به صورت نیک وانسانهای فاسد به صورت زشت اشکار خواهد شد. يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَها وَ بَيْنَهُ أَمَداً بَعيداً وَ يُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ (/30آل عمران) روزى كه هر كسى آنچه كار نيك به جاى آورده و آنچه بدى مرتكب شده، حاضر شده مى‏ يابد؛ و آرزو مى‏ كند: كاش ميان او و آن [كارهاى بد] فاصله‏اى دور بود. و خداوند، شما را از [كيفر] خود مى‏ ترساند، و [در عي در برزخ: در روایت است که چون رسول خدا (ص) به معراج رفتند به پیرمردی که در زیر درخت نشسته بود و در اطرافش کودکانی گرد آمده بودند برخورد کردند حضرت سوال کرد: ای جبرئیل این پیرمرد کیست؟ جبرئیل گفت این شیخ پدر تو ابراهیم است حضرت سوال کرد: این اطفال در اطراف او چه کسانی هستند؟ جبرئیل گفت: اینها اطفال مؤمنان هستند که حضرت ابراهیم به آنها غذا می‌دهد.(35) و از حضرت صادق (ع) نقل شده که فرمود: اطفال شیعیان ما را از مؤمنین، حضرت فاطمه (ع) تربیت می‌کند.(36) 2ـ رشد و تکامل: هر چند پس از مرگ در عالم برزخ توانایی بر خطا و ثواب وجود ندارد و آنجا دیگر عالم تکلیف نیست ولی به موجب روایاتتجربه می کنیم؟ ●پاسخ: در هر یک از منازل عالم دنیا ، برزخ ، حشر ، قیامت روح انسان به تناسب آن عالم جسمی دارد مثلا در عالم دنیا با جسم مادی ، در برزخ با جسم مثالی و در قیامت با جسم متناسب با قیامت قرین است و هر کدام از این جسم ها نیازهای خاص خودشان را دارد و هر مرتبه ای و عالمی با عالم دیگر نیازها متفاوت است مثلا برای تقریب به ذهن در بحث خوردن و آشامیدن در برزخ خواب را نمونه می آورند چگونه در خواب جسمی از ما هست که هم شکل دارد و هم رنگ و هم حرکت و گاها می خورد ولی سیر شدن و گرسن شدن آن متفاوت با دنیاست fآیا همین نیازهای دنیایی ما بعد از مرگ با روحمان انتقال می یابندTصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ‏ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ (اعراف/179) . و در حقيقت، بسيارى از جنّيان و آدميان را براى دوزخ آفريده‏ايم. [چرا كه‏] دلهايى دارند كه با آن [حقايق را] دريافت نمى‏ كنند، و چشمانى دارند كه با آنها نمى‏ بينند، و گوشهايى دارند كه با آنها نمى‏ شنوند. آنان همانند چهارپايان بلكه گمراه‏ ترند. [آرى،] آنها همان غافلانند. اعمال انسان دارای حقیقت وصورت واقعی است وقیامت که روز اشکار شدن باطن ها است انسان با چهره واقعی خود که بر اساس اعمال او شکل یا فته است ظاهر خواهد شد. يَوْمَ تُبْلَى LVY    3سرکشی روح مؤمنین در قالب پرنده نوعی تمثیل است ●سوال: سلام. این پرنده ، یک پرنده طبیعی (مثل کبوتر و ... ) است یا منظور ، عمل سیر آسان است که به پرواز اگر منظور پرنده طبیعی باشد ، آیا برای ما قابل رویت است؟ فرضاً که این پرنده طبیعی ، یک کبوتر باشد؛ آیا یک کبوتر کاملاً سفید با یک کبوتر سیاه و سفید تفاوت دارد؟ (به این معنی که شاید آدم صالح به شکل کبوتر کاملاً سفید درآید و آدمی که صلاح کمتری دارد به شک nWy    Yارتباط با پدر فوت شده ●سوال: من خیلی دلم برای پدرم تنگ شده و دوست دارم با ایشان ارتباط برقرار کنم راهی هست؟ ●پاسخ: با سلام و احترام يكي از ويژگي‏هاي عالم برزخ همين است كه ميت تا هنگامي كه در برزخ بسر مي‏برد. به كلي از دنيا بريده نمي‏شود بلكه گاه گاهي با آن ارتباط برقرار  jXs    Wبراي خواب ديدن اموات از برخي متون ديني استفاده مي شود كه براي خوابيدن، آداب و شرايطي پيش بيني شده است، كه برخي از آنها از آداب و شرايط عمومي به حساب مي آيد؛ مانند اين كه مستحب است انسان در هنگام خوابيدن وضو بگيرد، ولي برخي از شرايط و آداب اختصاصي است؛ يعني اگر كسي مي خواهد پيامبر(ص) و يا امامان(ع) و يا مردگان را در خواب ببيند، بايد آداب و شرايط خاصي را رعايت نمايد و برخي اعمال را انجام دهد. مرحوم شيخ عباس قمي، با بهره گيري از برخي كتاب هاي بزرگان دين، بعضي آداب و شرايطي را بيان bWحب منزلت و مقام می باشد؟ تشکر کارشناس بحث : کریم ●پاسخ: در پاسخ به سوال دوست عزیزمان باید بگویم،انسان موجودی است که دارای روح وجسم است وقدرت تفکر دارد بر خلاف سایر موجودات که دارای نعمت روح وتعقل نیستند و انسانی که از این نعمت الهی یعنی تفکر وتعقل استفاده نکند وانها را در راه عبادت خداوند به کار نبردوسایر قوا ونعمت های الهی را با مدیریت عقل اداره نکند فرقی با حیوانات نداردبلکه از حیوان نیز پست تر است واین فرمایش خداونداست. وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْ ZY    ;جان گرفتن حضرت عزراييل ●سوال: با سلام میخوام بگین که میگن عزراييل جان همه انسانهارو میگیره این جا برام سوال هست خوب چطور میگیره یکی تصادف میکنه در جا میمیره یکی تنها میمیره یکی جلوی هزارنفر میمیره این گرفتن جان انسانها به چه صورت هست اگه میشه یه راهنمایی کنید در ضمن عزراییل جان همه >TY?    _شیاطین بجای میت درخواب ●سوال: روش امنی نیست به دلیل اینکه ممکن است شیاطین در خواب خود را به جای میت جا بزنند. ●< S['    sترس و وحشت در قبر و عالم برزخ ؟ ●سوال: با سلام و عرض ادب یه سوال برام پیش اومده میگم اون ترس و وحشتی که میگن تو قبر و عالم برزخ وجود داره فقط برای کسایی هست که گناهکارن یا برای مومنان هم هست ولی شدت2 ,,P\i    +●سوال: آيا فرشته ي مرگ مي تواند در يك زمان، روح افراد متعدد را در جاهاي متفاوت قبض كند؟ ●پاسخ: در مورد این سوال شما بايد بگوييم كه مسئول قبض روح انسان ها حضرت عزرائيل است كه خداوند او را بر اين كار گمارده است. از آيات قرآن استفاده مي شود كه حضرت عزرائيل دستياراني از فرشتگان دارد كه زير نظر او به قبض روح انسان ها مبادرت مي كنند؛ چنانچه مي فرمايد: "توفتهم الملائكة؛ فرشتگان جانشان را مي ستانند". بنابراين، هيچ انساني نمي تواند ديگري را قبض روح كند. آيا فرشته ي مرگ مي تواند در يك زمان، روح افراد متعدد را در جاهاي متفاوت قبض كند؟`ن حال‏] خدا به بندگان [خود] مهربان است. فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ ،وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ (7و8) پس هر كه هموزن ذرّه‏اى نيكى كند [نتيجه‏] آن را خواهد ديد.و هر كه هموزن ذرّه‏اى بدى كند [نتيجه‏] آن را خواهد ديد. از آنجایی که حقیقت انسان ازاعمالش جدانیست وسیرت واقعی اورا اعمال او تشکیل می دهد. كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهينَةٌ (مدثر/38)هر كسى در گروِ دستاورد خويش است. حال انسان هر عملی که انجام می دهد دارای چهره ای است متناسب با آن عمل ونیت، که به تعدادی از آنها در احادیث اشاره شده است.مثلا آدم متکبربه صورت مورچه است.aا منافق به صورت گرک است. وفي الخبر في صفة قومٍ من المنافقين: «إنّهم إخوان العلانية لا إخوان السريرة، ألسنتهم أحلى من العسل، قلوبهم قلوب الذئاب، يلبسون للناس جلود الضأن‏ «1» من اللين» «2»، فهذا هو مسخ الباطن أن يكون قلبه قلب ذئب، وصورته صورة إنسان(حاشیه اصول کافی). در حدیث در مورد صفت گروهی از منافقین امده است،انها برداران ظاهر هستند نه باطن (یعنی در ظاهر اظهار دوستی می کنند ولی در باطن دشمن هستند)زبانهایشان شیرین تراز عسل است و قلبهایشان مانند قلبهای گرگها است برای گول زدن مردم پشم نرم گوسفندی می پوشند(در حالی که در واقع گرگ هستند)واین همان مسخ وعوض شدن باطن ه-ست قلبش قلب گرگ است وصورتش صورت انسان. در امتهای قبلی مخصوصا یهود به خاطر گناهانی که انجام می دادند شکل ظاهریشان به شکل حیوان تبدیل می شد ولی واقعیت انسانی آنها سر جای خود بودکه قرآن به تعدادی از آنها مانند اصحاب سبت اشاره کرده است که دوستان انها را بیان کردند.در واقع حیوانی بودند که قلب وخصوصیات انسانی در باطن آنها سر جای خود بود وخودشان آن را احساس می کردندکه به این حالت مسخ می گفتند ولی این نوع عذاب در امت اسلامی برداشته شد. اما در قیامت همه انسانها با چهره واقعی محشور خواهندشد و در این دنیا انسانهای که تزکیه نفس کرده وروح خود را تلطیف نموده پلیدیها ورجس ها راقر بن محمد تقى‏ ، ناشر: دار إحياء التراث العربي‏ ، مكان چاپ: بيروت‏ ، سال چاپ: 1403 ق‏ ، نوبت چاپ: دوم‏ [5] ابن بابويه، محمد بن على، من لا يحضره الفقيه، 4جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم - قم، چاپ: دوم، 1413 ق [6] کافی ج 8،ص 91 نويسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق‏ ، محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد ، ناشر: دار الكتب الإسلامية ، مكان چاپ: تهران‏ ، سال چاپ: 1407 ق‏ ، نوبت چاپ: چهارم‏ [7] براي ديدن تفصيل مطالب به حاشيه كتاب مفاتيح الجنان كه در فهرست به نام باقيات الصالحات آمده، رجوع فرماييد.به نقل از سایت ای پرسش gدیدن اموات درخوابdت، در حالى كه طرف داران قصاص هر روز به اين صفت ناپسند انتقام‏ جويى روح تازه‏اى مى‏ دمند! 3.آدم كشى گناهى نيست كه از اشخاص عادى يا سالم سرزند، حتما قاتل از نظر روانى مبتلا به بيمارى است، و بايد معالجه شود، و قصاص دواى چنين بيمارانى نمى‏ تواند باشد. 4.مسائلى كه مربوط به نظام اجتماعى است بايد دوش به دوش اجتماع رشد كند، بنا بر اين، قانونى كه در هزار و چهارصد سال پيش از اين پياده مى‏ شده نبايد در اجتماع امروز عملى شود! 5.آيا بهتر نيست به جاى قصاص، قاتلان را زندانى كنيم و با كار اجبارى از وجود آنها به نفع اجتماع استفاده نمائيم با اين عمل هم اجتماع از شر آنان محفوظ مى‏ hماند، و هم از وجود آن ها حتى المقدور استفاده مى‏ شود. اينها خلاصه اعتراضاتى است كه پيرامون مساله قصاص مطرح مى‏ شود. پاسخ چنین است: دقت در آيات قصاص در قرآن مجيد جواب اين اشكالات را روشن مى‏ سازد "وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ يا أُولِي الْأَلْبابِ". زيرا از بين بردن افراد مزاحم و خطرناك گاه بهترين وسيله براى رشد و تكامل اجتماع است، و چون در اين گونه موارد مساله قصاص ضامن حيات و ادامه بقا مى‏ باشد شايد از اين رو قصاص به عنوان غريزه در نهاد انسان گذارده شده است. نظام طب، كشاورزى، دام دارى همه و همه روى اين اصل عقلى (حذف موجود خطرناك و مزاحم) بنا شده زيرا مى‏ بينfشه و چه بلایی سرش در میاد ؟؟؟ رابطه با خداوند 1- اصول دین را قبول خواهم داشت ( توحید . نبوت . معاد . عدالت . امامت ) گیر نخواهم داد و به عدالت خداوند دیگر فکر نمیکنم .... این قوانین رو انتخاب کردم که فکر نکنم .... 2- فروع دین را رعایت خواهم کرد . 3- خداوند را دوست ندارم . به او عشق نمیورزم . چون خداوند به من .... یا ........ را نداد تا بتوانم زندگی خوب و خوشی را آغاز کنم ... هیچ عشقی به من نداد ... همچنین کاری که خواستم راه بیاندازم را بهم کمک نکرد . من را زیبا خلق نکرد . پسری متناسب با من به من نداد . افسردگی سراغ من آمد و نتیجه تمام کارهای من را از بین برد ... هیچ انسانی انتگرال 10000 گانه ن8یگیرد ... همه شرایط رو نمیتونه دو دو تا چهار تا کنه .... چطور من میتوانستم بگیرم ؟؟؟ 4- تمام وظایفی که انجام میدهم وظایفی دینی بوده و هیچ بعد روحانی برای آنها در نظر نمیگیرم . مانند طوطی که میگوید ( سبحان الله . الحمد الله . الرحمن الرحیم و ... ) و به هیچ عنوان اجازه عمق پیدا کردن ... یا تفکر در معنای آن را نخواهم داشت . 5- نمازهایم را سره وقت خواهم خواند ... هیچ کدام از نمازهایم قنوت نخواهند داشت . هیچ کاره مستحبی نخواهم داشت . هیچ دعایی نخواهم کرد . 6- تمام روزه هایم را میگیرم . 7- خمس را باید حساب کرده و آن را پرداخت نمایم . 8- .1 درصد از درآمدم را به عنوان صدقه پرداخت خواهم کرد ... انند آن درباره این عالم به این معنا نیست که موجودات این عالم، صورت‌هایی کمرنگ‌تر از موجودات جسمانی هستند و از نظر مرتبه وجودی ضعیف‌تر از آنها هستند بلکه این تعبیر نشان دهنده وجود صورت‌های ثابت و تغییرناپذیری در آن عالم است که نه تنها ضعیف‌تر از موجودات مادی نیستند، بلکه قوی‌تر از آنها به شمار می‌آیند روح انسان در عوالم مختلف باید بدنی مناسب همان نشئه و همان عالم داشته باشد که این بدن بنا بر ویژگی های خاص خودش نیاز هایی خاص دارد جسم مثالی - جسمی شبیه به آنچه که ما در خواب می بینیم- خوردن و آشامیدن دارد اما خوراک او مناسب با جسم اوست eاحتیاج به غذا در برزخ iيم به خاطر حفظ بدن، عضو فاسد را قطع مى‏ كنند، و يا به خاطر نمو گياه شاخه‏ هاى مضر و مزاحم را مى‏ برند، كسانى كه كشتن قاتل را فقدان فرد ديگرى مى‏ دانند تنها ديد انفرادى دارند، اگر صلاح اجتماع را در نظر بگيرند و بدانند اجراى قصاص چه نقشى در حفاظت و تربيت ساير افراد دارد در گفتار خود تجديد نظر مى‏ كنند، از بين بردن اين افراد خون ريز در اجتماع همانند قطع كردن و از بين بردن عضو و شاخه مزاحم و مضر است كه به حكم عقل بايد آن را قطع كرد، و ناگفته پيدا است كه تا كنون هيچ كس به قطع شاخه‏ ها و عضوهاى فاسد و مضر اعتراض نكرده است، اين در مورد ايراد اول. در مورد ايراد دوم بايد توzه داشت كه اصولا تشريع قصاص هيچ گونه ارتباطى با مساله انتقام‏ جويى ندارد، زيرا انتقام به معنى فرونشاندن آتش غضب به خاطر يك مساله شخصى است، در حالى كه قصاص به منظور پيش گيرى از تكرار ظلم و ستم بر اجتماع است و هدف آن عدالت خواهى و حمايت از ساير افراد بى‏ گناه مى‏ باشد. در مورد ايراد سوم كه قاتل حتما مبتلا به مرض روانى است و از اشخاص عادى ممكن نيست چنين جنايتى سر بزند، بايد گفت: در بعضى موارد اين سخن صحيح است و اسلام هم در چنين صورت هايى براى قاتل ديوانه يا مثل آن حكم قصاص نياورده است، اما نمى ‏توان مريض بودن قاتل را به عنوان يك قانون و راه عذر عرضه داشت، زيرا فسادى ]    چرا خدا جون بعضی ها رو تو سن کم میگیره؟ خیلی دوسشون داره؟ قضیه چیه؟ ●سوال: میگم چرا خدا جون بعضی ها رو تو سن کم میگیره؟ خیلی دوسشون داره؟ قضیه چیه؟ اگه اون دنیا بندش بهش گفت تو به من مهلت ندادی که گناهانمو جبران کنم جواب خدا چیه؟ مثلا یکی از دوستای خودم که دو سال ازم کوچیکتر بود یعنی 17 سال داشت چند روز پیش فوت کرد!!! اگه ادم صالحی باشه که هیچی ولی اگه گناهکار باشه چی؟؟ ●پاسخ: ما طبق عقاید دینی و اصول عقلی خداوند را موجودی عادل و ح QX_{    +اجل مسمی بیان ساده ای دررابطه با اجل مسمّى (حتمى) و معلّق (غير حتمى) بدون شك انسان داراى دو گونه سرآمد و اجل است: سرآمد و اجل حتمى كه پايان استعداد جسم انسان براى بقاء است، و با فرا رسيدن آن هر چي“^m    G●سوال: اجل مسمی یعنی چه ؟ ●پاسخ: سوره مبارکه احقاف *** بسم الله الرحمن الرحیم مَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُّسَمًّى...(3) *** ما آسمانها و زمین و آنچه را در میان آT  ("(ja    Aمرگ نابودی است ●سوال: مرگ آغاز مرحله ای بدتر از زندگی است . من از چند منبع شنیده ام که قبل از این زندگی ارواح در دنیای دیکرZ`y    1فرشته مرگ ●سوال: فرشته مرگ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: در شب معراج ، خداوند مرا به آسمانها سیر می داد، در آسمان فرشته ای را دیدم كه لوحی از نور در دستش ‍ بود، و آنچنان به آن توجه داشت كه به جانب راست و چپ نگاه نمی كرد و مانند شخص غمگین ، در خود فرو رفته بود، به ج >Xcg    ?نمازهای یومیه ●سوال: یه سوال همیشه تو ذهنم میچرخه اما هیچوقت پیگیرش نشدم. میخوام بدونم مثلا چرا نماز صبح دو رکعته؟؟ ممنون میشم اگه کلی به این سوال جواب بدین! صبح..ظهر..عصر... لطفا اگه آی~b7    9پیامبر و ترس ●سوال: چرا شب اول قبر برای شخص S sdy    cبه نظر شما مرگ چه رنگییه؟ ●پاسخ: با سلام به اعتقاد بنده نمی توان برای حقیقت مرگ، که از جنس ماده نبوده و قابل مشاهده عینی نیست، رنگی بسان رنگ هائی که در دنیا برای ما متصور است، در نظر بگیریم. اما با توجه به انواع مرگ، که در ادامه ذکر می کنیم، می توان این اقسام را بین دو وضعیت تاریکی و نورانیت تصور کنیم. چنانکه در كتاب ارزشمند تفسير ادبي عرفاني قرآن مجيد از قول عارف واله و شيدا خواجه عبدالله انصاري آمده ا  eO    ;مرگ و رنگ آبی حالا كه صحبت مرگ و رنگ آن شد مي خواهم پرسشي را مطرح كنم. نمي دانيم شنيده ايد يا نه كه برخي قبل از مرگ نور آبي مشاهده ميكنند.آيا اين مسئله حقيقت دارد و اگر دارد اين نور آبي چيست؟ ما استادي داشتيم كه همسرشان فرانسوي و مسيحي بود. استاد به دليل بيماري در بيمارستان بستري  به "امساک" و نگه داشتن تعبير شده است؛ نه به "قبض". علاوه بر آنکه موت را وصفي براي روح شمرده است؛ يعني، روح به وسيله موت، بدن مادي را ترک کرده و وفات مي‏کند. به بيان ديگر، آنچه از اين آيه و مشابه آن استفاده مي‏شود، آن است که مرگ، تحويل گرفتن است؛ يعني، آدمي هنگام مرگ با تمام شخصيتش - که همان روح او است - در اختيار ماموران الهي قرار مي‏گيرد و آنان انسان را دريافت مي‏کنند. بنابراين: اولاً، مرگ از ديدگاه اسلام، نيستي و نابودي نيست؛ بلکه انتقال از عالمي به عالم ديگر بوده و در حقيقت روز مرگ، روز بازگشت به خدا و سوق به سوي او است"کلا اذا بلغت التراقي و قيل من راق و ظن انه اrصِیةً وَ لاَ ´ إِلَی‌ا´ أَهْلِهِمْ یرْجِعُونَ. «یک‌ صیحة‌ واحد بیش‌ نیست‌ که‌ ناگهان‌ بر اثر آن‌ تمام‌ افراد در نزد ما حضور پیدا می‌کنند، پس‌ در آن‌ هنگام‌ هیچکس‌ قادر بر وصیت‌ نیست‌ و نمی‌تواند بسوی‌ اهل‌ خود برگردد.» حتّی‌ در روایت‌ وارد است‌ که‌: در وقتیکه‌ ساعت‌ قیام‌ قیامت‌ فرا میرسد، چنان‌ ناگهانی‌ و دفعی‌ است‌ که‌ دو مرد فروشنده‌ و خریدار مشغول‌ مبایعه‌ هستند؛ فروشنده‌ مثلاً پارچه‌ و لباس‌ را برای‌ خریدار باز کرده‌ است‌، آنان‌ مهلت‌ جمع‌ کردن‌ و پیچیدن‌ را نداشته‌ و قیامت‌ ناگهان فرا میرسد. و مردی‌ لقمه‌ را برداشته‌ تا sبه‌ دهان‌ خود گذارد، هنوز لقمه‌ به‌ دهانش‌ نرسیده‌ که‌ قیامت‌ میرسد. صدایی که‌ به‌ علّت‌ آن‌ مردم‌ می‌میرند و زنده‌ میشوند دو نفخ‌ بیشتر نیست‌: یک‌ نفخ‌ میراننده‌ و دیگر نفخ‌ زنده کننده ؛ دمیدن‌ برای‌ میراندن‌، و دمیدن‌ برای‌ زنده‌ کردن‌. «صور» چیست‌؟ صور بمعنای‌ شاخ‌ است‌، شاخ‌ گاو یا بُز یا حیوانات‌ دیگر که‌ یک‌ طرف‌ آن‌ باز و طرف‌ دیگرش‌ بسته‌ و جمع‌ است‌ و چه‌ بسا در آن‌ سوراخی‌ می‌کنند و از آن‌ جا میدمند و از طرف‌ دیگر که‌ باز است‌ صدا بلند و منتشر میگردد، این‌ را میگویند صور که‌ در لسان‌ فارسی‌ به‌ آن‌ شیپور‌ میگوین.و با این ‌شیپور اعلام‌ مرگ‌، و اعلام‌ آماده‌ باش‌ و زندگی‌ می‌نمایند. إسرافیل‌ از آسمان‌ به‌ زمین‌ فرود می‌آید، و در بیت‌ المقدّس‌ رو به‌ کعبه‌ می‌ایستد. و چون‌ مردم‌ روی‌ زمین‌ نظرشان‌ به‌ إسرافیل‌ افتد با خود میگویند: خداوند همین‌ اکنون‌ اجازة‌ فنا و هلاکت‌ اهل‌ دنیا را داده‌ است‌. معنای‌ دمیدن‌ إسرافیل‌ در صور چیست‌؟ و ما میدانیم‌ که‌ حضرت‌ سید السّاجدین‌ صلوات‌ الله‌ علیه‌ در سوّمین‌ دعای‌ خود از ادعیة‌ «صحیفة‌ کاملة‌ سجّادیه‌» فرموده‌ است‌: «وَ إسْرَافِیلُ صَاحِبُ الصُّورِ الشَّاخِصُ الَّذِی‌ ینْتَظِرُ مِنْک الاpت کند، از اين کلمه استفاده مي‏شود (2). مفردات راغب، ذيل ماده "وفي" در قرآن مي‏فرمايد: "اللَّهُ يَتَوَفَّي الْاَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا فَيُمْسِکُ الَّتِي قَضَي عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَيُرْسِلُ الْاُخْرَي إِلَي اَجَلٍ مُسَمّيً" (3). "خدا روح مردم را هنگام مرگشان به تمامي باز مي‏ستاند، و نيز روحي را که در موقع خوابش نمرده است مي‏گيرد. پس آن نفسي‏ که مرگ را بر او واجب کرده، نگه مي‏دارد و آن ديگر نفس‏ها را تا هنگامي معين به سوي زندگي دنيا باز پس مي‏فرستد". در اين آيه، هم از مرگ و هم از خواب - که شباهتي به مرگ دارد - به "توفي" و سپسvال باید بگوییم که از برخی آیات قرآن مانند: آیه 38، سوره انعام و آیه 5، سوره تکویر و روایات اسلامی استفاده می‌شود که برخی از حیوانات نیز حشر دارند و در روز قیامت حاضر شده و در حد آگاهی و مسؤلیت‌هایشان‌، حسابرسی می‌شوند. و هر کدام به حق خود می‌رسند. چون حیوانات در مرحله‌ای ساده و پایین از تکلیف قرار دارند و به اندازة فهم و شعور مختصر و ضعیفی که دارند تکلیف برای آن‌ها قابل تصور است‌، به همین جهت حشر آن‌ها هم با انسان‌ها تفاوت دارد. و حیوانات بعد از آن که به حسابشان رسیدگی شد و به حق خود رسیدند برخی به بهشت متناسب با جایگاه خودشان می‌روند. ممکن است از بحث حشر برخی از حیوانات در قیامت استفاده شود و بگوییم که برخی از حیوانات دارای عالم برزخ نیز هستند چون عالم برزخ در واقع عالمی است که بر سر راه تمام کسانی که قرار است محشور شوند، قرار دارد و در حقیقت کسانی که از دنیا می‌روند تا برپایی روز قیامت‌، در عالم برزخ بسر می‌برند. (ر.ک‌: بحارالانوار، علامه مجلسی‌;، ج 7، ص 276، مؤسسة الوفأ، بیروت / المیزان‌، علامه طباطبایی‌;، ج 7، ص 73 ـ 83، دارالکتب الاسلامیة / نمونه‌، ج 5، ص 221 ـ 227، دارالکتب الاسلامیة / مجمع البیان‌، علامه طبرسی‌;، ج 10، ص 249، چاپ بیروت‌.) http://www.porsemanequran.com/fa/node/13991 آيا حيوانات علاوه بر حشر در قيامت حيات برزخي هم دارندشت جاويدان محشور مى كند... كافر نيز روحش در قالبى مثل و مانند قالب بدن دنيايى اش قرار مى گيرد و در جايگاهى مورد عذاب و عرضه ى آتش قرار مى گيرد تا روز قيامت پس جسدى را كه در قبر گذاشته برايش عود مى دهد و به عذاب آخرتى ابدى ملحق مى شود.[8] در ادامه به آياتى كه عذاب و ثواب برزخى را مى رساند استدلال فرموده است. مرحوم مجلسى نيز پس از نقل و بررسى روايات درباره ى عذاب قبر به اين نتيجه رسيده است: بدان آنچه از آيات و روايات مستفيضه و ادله ى قطعى بر مى آيد اين است كه روحى آدمى داراى ايمان خالص باشد يا به حال خودش واگذاشته مى شود اگر مستضعف است... پس روح تعلق مى گيرد به جسد مثالى لطيگ را دوست ندارم؟ حضرت فرمود : آیا ثروتی داری؟ عرض کرد: آری. فرمود : چیزی از آنرا پیش از خود فرستاده‌ای؟ عرض کرد : نه. حضرت فرمود : به همین دلیل است که مرگ را دوست نداری چون نامه اعمالت خالی از حسنات است. با توضیحی که درباره عوامل نگران کننده از مرگ داده شد روشن گردید که مرگ برای یک انسان مومن که تمام زندگانیش را در راه اطاعت از خداوند متعال صرف نموده و کارنامه عملش پر از اعمال صالح و نیک است هیچ جای نگرانی ندارد و مرگ برای چنین کسی از عسل هم شیرین‌تر خواهد بود. منابع (عدل الهی _ شهید مطهری) (تفسیر نمونه _ آیة اله مکارم شیرازی _ج 24) چرا انسان از مرگ میترسدxرانش بیشتر می‌شد چهره‌های آنها برافروخته‌تر و شکوفاتر می‌شد و وقتی از آنها سوال می‌شد چرا؟ می‌گفتند : برای اینکه ساعاتی دیگر شربت شهادت را خواهیم نوشید. 2-دلبستگی به دنیا علت دیگر برای ترس از مرگ دلبستگی بیش از حد به دنیاست چرا که مرگ میان او و محبوبش جدائی می‌افکند و دل کندن از آن همه امکاناتی که برای زندگی مرفه و عیش و نوش ساخته برای او طاقت فرساست. 3-کم کاری برای آخرت عامل دیگر برای ترس از مرگ خالی بودن ستون حسنات و پر بودن ستون سیئات نامه اعمال است. در حدیثی می‌خوانیم که فردی خدمت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم آمد و عرض کرد یا رسول اله من چرا م{ه اين طرح به بار مى‏ آورد و جراتى كه به جنايت كاران اجتماع مى‏ دهد براى هيچ كس قابل ترديد نيست، و اگر استدلال در مورد قاتل صحيح باشد در باره تمام متجاوزان و كسانى كه به حقوق ديگران تعدى مى‏ كنند نيز بايد صحيح باشد، زيرا آدمى كه داراى سلامت كامل عقل است هرگز به ديگران تجاوز نمى‏ كند، و به اين ترتيب تمام قوانين جزائى را بايد از ميان برداشت، و همه متعديان و متجاوزان را به جاى زندان و مجازات به بيمارستان هاى روانى فرستاد. اما اينكه: رشد اجتماع قانون قصاص را نمى‏ پذيرد و قصاص تنها در اجتماعات قديم نقشى داشته اما الان قصاص را حكمى خلاف و جدان مى‏ دانند كه بايد حذف ش|د پاسخ آن يك جمله است و آن اينكه: ادعاى مزبور در برابر توسعه وحشتناك جنايات در دنياى امروز و آمار كشتارهاى ميدان هاى نبرد و غير آن، ادعاى بى‏ ارزشى است، و به خيال بافى شبيه‏ تر است.بر فرض چنين دنيايى به وجود آمد، اسلام هم قانون عفو را در كنار قصاص گذارده و هرگز قصاص را راه منحصر معرفى نكرده است، مسلما در چنان محيطى خود مردم ترجيح خواهند داد كه قاتل را عفو كنند، اما در دنياى كنونى كه جناياتش تحت لفافه‏ هاى گوناگون قطعا از گذشته بيشتر و وحشيانه‏ تر است حذف اين قانون جز اينكه دامنه جنايات را گسترش دهد اثرى ندارد. و در مورد ايراد پنجم بايد توجه داشت كه هدف از قصاص مان طور كه قرآن تصريح مى‏ كند حفظ حيات عمومى اجتماع و پيش گيرى از تكرار قتل و جنايات است، مسلما زندان نمى‏ تواند اثر قابل توجهى داشته باشد (آن هم زندان هاى كنونى كه وضع آن از بسيارى از منازل جنايت كاران بهتر است) و به همين دليل در كشورهايى كه حكم اعدام لغو شده در مدت كوتاهى آمار قتل و جنايت فزونى گرفته، به خصوص اگر حكم زندانى افراد- طبق معمول- در معرض بخشودگى باشد كه در اين صورت جنايت كاران با فكرى آسوده‏ تر و خيالى راحت‏ تر دست به جنايت مى ‏زنند(4) در پایان مناسب است این نکته بیان شود اگر چه قصاص حق هر کسی است اما اجرای آن در جایی مناسب و گاهی لازم است که شخصی به عDن در اعراف ، دو گروه وجود دارند، ضعيفان و آلودگانى كه در رحمتند و پيشوايان بزرگى كه در همه حال يار و ياور ضعيفانند، بنابراين قسمت تفسير نمونه جلد 6 صفحه 190 اول آيات و روايات اشاره به گروه نخستين يعنى ضعفا است و قسمت دوم اشاره به گروه دوم يعنى بزرگان و انبياء و امامان و صلحا. در بعضى از روايات نيز شاهد اين جمع به خوبى ديده مى شود مانند روايتى كه در تفسير على بن ابراهيم از امام صادق (عليه السلام ) نقل شده كه فرمود:((الاعراف كثبان بين الجنة و النار و الرجال الائمة يقفون على الاعراف مع شيعتهم و قد سبق المؤ منون الى الجنة بلا حساب ...)):((اعراف ، تپهاى است ميان بهشت و دوزخ ،معاد با هم از راه عقل و نقل ثابت است؛ 2. طبق نظر اکثر علما، جسمانی بودن معاد حتمی است؛ 3. در چگونگی معاد جسمانی نظریات متعددی ارائه شده است: الف. روح، جسمی لطیف است که به بدن خاکی انسان که از قبر بیرون می آید داخل می شود و برای دریافت جزای اعمال دنیوی خویش با بدن دنیوی محشور می شود؛ ب. نفس و روح مانند دوران زندگی دنیوی به بدن باز می گردد و محشور می شود؛ ج. خداوند، اجزای پراکنده را جمع می کند و دوباره به آن روح می دهد و آن را به هیئت اوّل برمی گرداند و اجسام به حالت اوّلیه برمی گردد؛ د. معاد جسمانی فقط با بدنهایی مثالی امکان دارد. والسلام -چند نکته درباره معاد جسمانی عالم محسوس است؛ زیرا موجودات آن مثل صورتهایی که در آب یا آینه یا خیال یا عالم خواب دیده می شود وزن و ماده ندارند، آن عالم را مثال و خیال منفصل، و برزخ و عالم اشباح مجرّده می نامند. موجودات عالم مثال به سبب سیر نزولی وجود مجرد، دارای شکل و مقدارند و به سبب سیر صعودی اجسام، از وزن، ماده و لوازم آن مانند: کون و فساد، زمان و مکان مجردند. و گاهی آن موجودات را در عالم طبیعت می توان یافت؛ مانند: صورتهایی که در خواب و مکاشفات یا هیئت و اشکالی که در آب و آیینه و عالم خیال مشاهده می شود(ر.ک: شرح منظومه (قسمت فلسفه)، ص 342 و شرح منظومه فارسی، ج 3، ص 254. ) *اقوال در چگونگی معاد جسمانیرت خداوند، قدرت خدا بر تمام ممکنات به اثبات رسیده است. پس این مطلب ثابت شد که بازگشت اجسام به حالت اوّلیه خود که در دار دنیا داشته اند امری ممکن است.( شرح باب حادی عشر، فاضل مقداد، مترجم: محمّدعلی حسینی شهرستانی، قم، انتشارات علّامه، ص 276) اشراقیان، معاد جسمانی را با بدنهای مثالی پذیرفته اند و نزد همه، نفوس همان نفوس دنیوی هستند. توضیح: اشراقیان می گویند: میان عالم عقلی که مجرد محض و فعلیت صرف است، و عالم حسّی که مادّه مخلوط و طبیعت ممزوج و قوّت مشوب است، عالمی است که موجودات آن از حیث تجرد و قائم به ذات خود بودن، شبیه عالم محتول، و از جهت مشکل و مقدار داشتن، مانندمد قصد صدمه زدن یا قتل کسی را داشته باشد که به طور معمول با آلت قتاله همراه خواهد بود یا مثل شخصی که با اسید صورت انسانی را از بین می برد. اما در قتل های اتفاقی که قاتل قصدی بر قتل نداشته، بهتر است مورد عفو صاحبان خود قرار گیرد. پی نوشت ها 1.سوره زلزله،آیات 7 و 8 2. سوره بقره،آیه 179 3.علامه طباطبایی سید محمد حسین،تفسیر المیزان، ترجمه موسوی همدانی سید محمد باقر،قم،انتشارات اسلامی،سال 1374 خورشیدی، ج‏1، ص 657 4. آیت الله مکارم شیرازی ناصر،تفسیر نمونه ،تهران،انتشارات اسلامیه،سال 1374 هجری خورشیدی،چاپ اول،از صفحه 607 تا صفحه 611 پاسخی دیگرمنطق مجازات برای حق الناس چیستيير دهد] پس اين شخص اين كار را ترك كند [ و بر اثر اين ترك، آن فقير] ضايع گردد و به هلاكت افتد و او دست [ فقير] را نگيرد و [ به كمكش اقدام نكند] به شاخه [ ديگرى‏] از درخت زقوم دست زده است و... [ پس از شمارش تعدادى از اعمال بد كه انجام هر يك از آنها دست زدن به شاخه‏ اى از شاخه‏ هاى درخت زقوم است‏] رسول اكرم (ص) نگاهى پر و [ عميق‏] به افق آسمان كرد و خنديد و مسرور شد. سپس نگاهى به سوى زمين كرد و قيافه‏ اش ترش و ناراحت شد. بعد از آن، رو به اصحاب كرد و فرمود: «قسم به كسى كه محمد را به حق به نبوت مبعوث كرد! هر آينه، درخت طوبى را در [ باطن ]ديدم كه شاخه هايش رفيع بود و [ ديدم كه اين درخت ]كسانى را كه به آن دست زده‏ اند [ چگونه‏] به سوى بهشت [ مى‏ كشاند ]و مى‏ برد و [ در باطن‏] ديدم در ميان آنها كسى به شاخه‏اى و كسى به دو شاخه يا شاخه هايى بر حسب طاعت‏شان دست زده‏ اند و حقيقت آن است كه زيد بن حارثه را ديدم كه به همه شاخه‏ هاى درخت طوبى دست زده و آن درخت [ با تمام شاخه‏ هايش‏] او را به سوى بالاترين بالا مى‏ كشاند و به اين جهت خنديدم و خوشحال شدم. سپس نگاهى به زمين كردم پس قسم به خدايى كه مرا به نبوت مبعوث كرد [ در باطن‏] ديدم درخت زقوم را كه شاخه هايش را فرو انداخته است... كسانى را كه با شاخه‏ هايش دست زده‏ اند به سوى جهنم فرو مى‏ برد و در باطن ديدم از آنهاyا حاکم نشده است. وحشت انسان از فنا و نیستی طبیعی است. انسان حتی از تاریکی شب می‌ترسد چرا که ظلمت ، نیستی نور است و گاه از مرگ می‌ترسد چرا که آنهم در مسیر فنا قرار گرفته است. اما اگر انسان با تمام وجودش باور کند که دنیا زندان مومن است و بهشت کافر و این جسم خاکی قفسی است برای مرغ روح او که وقتی این قفس شکست آزاد می‌شود و به هوای کوی دوست پرواز می‌کند و اگر باور کند که مرغ باغ ملکوت است و از عالم خاک نیست و تنها دو سه روزی قفسی ساخته‌اند از بدنش ، هرگز از مرگ وحشت نمی‌کند. لذا در حدیث عاشورا می‌خوانیم هر قدر حلقه محاصره دشمن تنگتر و فشار دشمن بر حضرت سیدالشهدا و یاستی انسان و مقوم وجودی اوست همانطور که همه ساحت های وجود ما از آن شخص ماست مرگ نیز به شخص ما تعلق دارد.مرگ هر شخصی مانند مرحله تولدش مخصوص به اوست. 5-امیدها و آرزوها از لوازم عالم تفرقه و جدایی است و بقاء آنها در ادامه زندگی معلوم نیست زیرا در این عالم هر امری در معرض تغییر و دگرگونی است و وضعیت ثابتی به چشم نمی خورد بنابراین دلبستگی به امور فناپذیر بسیار مذموم است . اما عامل دیگری در ترس از مرگ هست که همانا ترس از حسابرسی است که دین بشررا به کیفیت تدارک گذشته و آینده خودهدایت می کند و او را رهایی می بخشد. 1-معانی الاخبار ،شیخ صدوق ،ص 290. چرا انسان از مرگ مى‏ ترسداپذیر و جاودانه می داند که با مرگ از نشئه دنیوی به نشئه دیگری می رود نه اینکه نابود گردد. 2-وقتی ماهیت مرگ روشن شد که فنا ونابودی نیست ،ناآگاهی از موعد آن چندان اهمیتی ندارد هر چند دانستن زمان مرگ نمی تواند در آرامش آدمی اثری داشته باشد. 3-سومین عامل ترس از مرگ توسط انبیاء واولیا الهی از بین میرود چرا که علم غیب دارند .از امام جواد علیه السلام پرسیدند :چرا مسلملنان مرگ را نا خوشایند می دانند؟فرمود:چون بدان جهل دارند آن را ناخوش می دارند و اگر معرفت داشتند و از دوستان خدا بودند بدان محبت می ورزیدند و می دانستند آخرت برایشان از دنیا بهتر است1 4-مرگ مرحله ای از مراحل ها برخی با دشواری و همراه ترس و نگرانی بالاخره از آن می گذرند و عده ای از روی آن پُل به جهنم می اُفتند. در نتیجه چنانکه گفتیم بر طبق آیات و روایات، سفر آخرت مراحل و منازلی دارد که منزل برزخ، ساحت و جایگاهی متفاوت با ساحت و جایگاه قیامت دارد و صراط مرحله ای از مراحل قیامت است. موفق باشید ... پاورقی_____________________________ [1] . امام خمینی، معاد از دیدگاه امام خمینی(تبیان دفتر 30)، ص 171، نشر مؤسسه نشر آثار امام (ره)، 1378 ش. [2] . علامه طباطبایی، شیعه در اسلام، صفحه 100، نشر دارالكتب الاسلامیه، تهران، 1348 ش. آيا پل صراط و ساير چيزهايي که در قيامت وجود دارد، در عالم برزخ نيز هست یشوایان ضلال می گذراند.[2] منزل دیگر مرحله ای است كه از آن در آموزه های دینی به «نفخ صور= فریادمرگ و حیات» یاد شده است، و در آیات فراوانی از قرآن مجید اشاراتی به مسأله نفخ صور شده است. منزل دیگر كه جزء مواقف هولناك مسیر آخرت است، منزل سنجش اعمال انسان است. یكی دیگر از منازل آخرت كه بسیار حساس است، مرحله عبور از صراط است، در وصف آن گفته شده: صراط پُلی است كه بر روی جهنم كشیده شده و تا كسی از آن نگذرد داخل بهشت نمی شود. و در روایات آمده است كه از مو باریك تر و از شمشیر برنده تر و از آتش گرم تر است، و مؤمنان خالص در كمال آرامش،‌ و به سرعت و بدون ترس از آن عبور می كنند. ادادن است. منزل دیگر، قبر است، که به عبارتی همان عالم برزخ است،[1] برزخ واسطه میان دنیا و آخرت است، انسان پس از مرگ از جهت اعتقاداتی كه داشته و اعمال نیك و بدی كه در این دنیا انجام داده مورد بازپرسی خصوصی قرار می گیرد و پس از محاسبه اجمالی طبق نتیجه ای كه گرفته شد به یك زندگی شیرین و گوارا یا تلخ و ناگوار محكوم گردیده و با همان زندگی در انتظار روز رستاخیز عمومی بسر می برد. روح انسان در برزخ، به صورتی كه در دنیا زندگی كرده است به سر می برد اگر از نیكان است از سعادت و نعمت و جوار پاكان و مقربان درگاه خدا برخوردار می شود و اگر از بدان است در نقمت و عذاب و مصاحبت شیاطین و پ قرآن می خوانیم: وَأَنْفِقُوا مِنْ مَا رَزَقْنَاكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یأْتِی أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ فَیقُولَ رَبِّ لَوْلَا أَخَّرْتَنِی إِلَى أَجَلٍ قَرِیبٍ فَأَصَّدَّقَ وَأَكُنْ مِنَ الصَّالِحِینَ(المنافقون/10) از آنچه به شما روزی داده‌ایم انفاق کنید، پیش از آنکه مرگ یکی از شما فرا رسد و بگوید: «پروردگارا! چرا (مرگ) مرا مدت کمی به تأخیر نینداختی تا (در راه خدا) صدقه دهم و از صالحان باشم؟!» “انفقوا” از ماده “نفق “ و “نفاق “ به معنى خروج و تمام شدن است ، و “انفاق “ یعنى اخراج مال از ملكش ، زیرا شخص مالش را با آن دستش ‍ خارج مى كند، و “منافق “ از مصدر “نفاق “ است ، و آن كسى است كه از ایمان به طرف كفر خارج شده است . “نفق “ هم نقبى است كه درى دیگر براى خروج دارد. “رزق “ یعنى روزى، و آن عطایى است كه از آن بهره مى برند، خواه طعام باشد یا علم یا غیر آن ، از امور دنیوى یا اخروى . در فرهنگ قرآن هر كه انفاق كند به سود خود انفاق كرده است : “و ما تنفقوا من خیر فلانفسكم (1)، همچنین آن چه انفاق مى شود مى ماند و آنچه انفاق نشود از بین مى رود: “ما عندكم ینفد و ما عند الله باق (2) از این روست كه بزرگ ترین پشیمانى در هنگام مرگ ، كه پرده ها از حقایق كنار مى رود، از این است كه چرا انفاق نكردیم . روح انسان پس از مرگ و رها كردن بدن مادى به حیات برزخى وارد و با بدن مثالى خود متحد مى شود و این اتحاد بدن مثالى با روح در عالم برزخ از اتحاد جسم و روح در دنیا قوى تر است. امام على (علیه السلام) فرمودند: “از دنیا چیزى براى انسان باقى مى ماند كه انفاق كرده است (3)، و نیز فرمودند: “هر گاه بنده اى بمیرد، فرشتگان مى گویند: چه پیش فرستاده ؟ و مردم مى گویند: چه باقى گذاشته ؟ پس ‍ چیزى براى خود پیش فرستید تا از آن شما باشد و همه را بعد از خود باقى مگذارید كه وبال شما خواهد بود.(4) آیا عذاب و فشار قبر بر جسم است یا روح؟ عذاب قبر جسمانى و روحانى است، ولى نه بدن و جسم مادى و دنیایى، بلكه جسم و بدن برزخى عذاب مى بیند. براى روشن شدن پاسخ ، به این دو نكته توجه فرمایید: 1) روح انسان پس از مرگ و رها كردن بدن مادى به حیات برزخى وارد و با بدن مثالى خود متحد مى شود و این اتحاد بدن مثالى با روح در عالم برزخ از اتحاد جسم و روح در دنیا قوى تر است. عالم خواب بهترین نمونه براى درك عالم برزخ است ، زیرا در خواب به سبب ضعیف شدن وابستگى روح به بدن مادى، روح از حدود مادى قدرى آزاد مى شود و انسان خود را در نوعى تن مثالى ، شبیه بدن مادى و دنیوى ، مى بیند: بدن مادى ما در رختخواب است ، اما ما خود را با بدنى مشابه با این بدن در سیر و حركت و شادى و غم و...مى بینیم . عالم برزخ هم همین طور است : روح به همین بدن مثالى و قالب برزخى كه از قبل در آن عالم وجود داشته ملحق مى شود. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: “ارواح در بدنهایى شبیه بدنهاى دنیوى آنان است (5) البته هر چند بدن برزخى كامل تر از بدن مادى است، اما از بدن قیامتى ناقص تر است. این بدن نه مادى محض است، مانند بدن دنیایى، نه غیر مادى محض، مانند بدن قیامتى، بلكه در عین اینكه غیر مادى است، برخى از لوازم و آثار بدن طبیعى، مانند شكل و اندازه و مقدار، را دارد. 2) ارتباط روح با بدن مادى پس از مرگ به كلى از بین نمى رود، بلكه در عالم برزخ ارتباطى است كه به رغم حضور روح در عالمى فوق عالم ماده ، علاقه خاصى به بدن مادى و قبر خود دارد. آداب خاص دفن و قبر و  كسى به شاخه‏ اى دست زده و از ايشان كسى به دو شاخه يا شاخه هايى بر حسب [ اعمال، افكار، افعال، اوصاف و عقايد ]زشت‏شان دست زده است و حقيقت آن است كه برخى از منافقان را ديدم كه به همه شاخه‏ هاى درخت زقوم دست زده‏ اند و درخت زقوم آنها را به پايين‏ترين مدارج پايين خود فرو مى‏ برد (جهنم) و به اين جهت ترش رو و ناراحت گشتم‏«الى ان قال: و ان اللَّه عزوجل اذا كان اوّل يوم من شعبان امر بابواب الجنّة فتفتح، و يامر شجرة طوبى فتطّلع اغصانها على هذه الدنيا، ثم ينادى منادى ربنا عزوجلّ، يا عباداللَّه هذه اغصان شجرة طوبى فتعلّقوا بها تؤديكم الى الجنان و هذه اغصان شجرة الزّقّوم فا خواهند شد. به گفتة سعدی: چو سلطان عزت عَلَم بر کشد جهان سر به جیب عدم در کشد(3) بنابراین در باره نحوة مرگ موجود مجرد مثل روح وفرشته گان جز این که بگوییم فنای هستی آنان در هستی بی‌کران حق و محو قطرات وجود آن ها در دریای بی‌کران هستی خداوند است، چیزی دیگری را به آسانی نمی‌توان گفت. چو مرگ ارواح نظیر مرگ فرشتگان درکش آسان نخواهد بود،ولی اصل فنای آنان در پیشگاه هستی بی کران حق مطرح است، گرچه نحوه آن فنا برای ما قابل درک نیست. پی‌نوشت‌ها: 1. ر. ک: آموزش کلام اسلامی، ج 2، ص 213 2. . قصص (28) آیه 88. 3. بوستان سعدی، نشر دوستان تهران 1370 ش، باب 3، ص 90. آیا روح تولد و مرگ دارد ؟  قرآن فرمود: «کل شیء هالک إلا وجهه و له الحکم و إلیه ترجعون؛(2) جز ذات او همه چیز نابود شونده است، فرمان از آن اوست و به سوی او بازگردانیده می‌شوید». از این اصل کلی مرگ همگان حتى فرشتگان مقرب به خوبی معلوم می‌شود. اما نحوة مرگ آنان برای کسی معلوم نیست، چون در آموزه‌های وحیانی در این باره چیزی بیان نشده است. اما بر اساس این قاعده که مرگ هر موجودی متناسب با ساختار وجود خود اوست، شاید مرگ روح مثل مرگ فرشتگان به مفهوم محو و فنای هستی آنان در نور عظمت و جلال و شوکت هستی بی‌کران حق تعالى باشد. آنان در قیامت با دمیده شدن صور مانند قطرات در دریای بی‌کران نامتناهی حق فانقدار و حد كندن آن و حرمت قبور مومنان و زیارت آنان و نظایر آن موید این مطلب است. و این رابطه در ساعت و روزها و ماههاى اولیه مرگ بیشتر است و به تدریج، بر اثر انس روح با بدن برزخى و قالب مثالى، با بدن خاكى و مادى كم مى شود، اما در هر حال قبر، حریم هر روحى است و این ارتباط به شكل ضعیف كماكان باقى مى ماند.(6) ______________ 1- بقره : 272. 2- نحل : 96. 3- غرر الحكم ، ح 7516. 4- بحار الانوار، ج 96، ص 115. 5- بحار الانوار، ج 6، ص 268. 6- براى روایات بیشتر در این باب به جلد 6 كتاب بحار الانوار و جلد 3 كتاب كافى مراجعه فرمایید. منبع: آیه هاى زندگى براى بیدارى، مؤلف :حسین اسكندرى فشار قبر روحی است یا جسمیه تنهایی با آن مواجه شود آگر چه اطرافش بسیار جمعیت باشد. 5-با رسیدن مرگ همه امیدها و آرزوهای ادمی از دست می رود ونیان انسان و خواستنی هایش جدایی می افتد. باید گفت :هدف دین پالودن وجود آدمی از همه گیرودارهای درونی مثل غم و ترس و اضطراب است تربیت دینی وجود آدمی را با تمام ساحتها و حالت های او به سوی حالق خویش سوق می دهد.مومن در دل از خدا می ترسد ولی باز به او پناه می برد.ترس از غیر خدا هر روز بر قلمرواش افزوده می شود ولی ترس از خدار ریشه همه ترسها را می خشکاند پس راه حل در غلبه بر ترس از مرگ بر اساس دین باید باشد لذا دین خطوط کلی را ارائه می دهد: 1-دین انسان را موجودی فنا نبَدَاَکُمْ تَعُودُونَ» بعد از رفع حجاب طبیعت و کشف اسرار حقیقت، به واسطه راه طی شده طریقت و مواعید صادقه شریعت، نتیجه اعمال و افکار دنیوی خود را خواهد یافت، و به سرمنزل اصلی و مرتبه لایق خویش خواهد شتافت. کسانی که روح و نفس ناطقه را جسم شمرده اند، دانسته یا ندانسته، معاد تجردی را انکار کرده و حشر را به جسم منحصر دانسته، گویند: در قیامت روح که جسمی است لطیف به بدن خاکی از گور برآمده که جسمی است کثیف داخل می شود، و برای دریافت جزای کردار دنیوی خویش محشور می گردد.»(شرح منظومه فارسی، زین الدین (جعفر) زاهدی، قم، انتشارات مصطفوی، ج 3، ص 245.) برخی متکلّمان مانند: پیروان ن vqq    oآثار عظمت و بزرگی روح شهداء امام حسین علیه السلام یک روح بزرگ و یک روح مقدس است. اساساً روح که بزرگ شد، تن به زحمت می افتد و روح که کوچک شد، تن آسایش پیدا می کند. این خود یک حسابی است. متنبی شاعر معروف عرب شعر خوبی دارد، می گوید: و اذا کانت النفوس کبارا *** تعبت فی مرادها الاجسام (دیوان متنبی، جزء دوم ص 267 چاپ مکتب دارالبیان بغداد) می گوید وقتی که روح بزرگ شد، جسم و تن چاره ای ندارد جز آنکه به دنبال روح بیاید، به زحمت بیفتد و ن شبّر، 2 / 392. [9]. بحار الانوار، 6 / 221. [10]. الرحمن / 39. [11]. بحار الانوار، 6 / 246، حديث 77. [12]. الفروع من الكافى، 3 / 241، حديث 18. [13]. گفتار صدوق، ( ترجمه اعتقادات ابن بابويه، محسن رضواني، قائم، قم، 1403، ص 48; حق اليقين، مجلسى، ص 482. [14]. حق اليقين، عبدالله شبّر، 2 / 390; منازل الآخرة، شيخ عباس قمي، چاپ قائم قم، جيبي، بي تا، ص 27. [15]. منازل الآخرة، ص 30 ـ 26. [16]. منازل الآخرة، ص 30 ـ 26. [17]. منازل الآخرة، ص 30 ـ 26. [18]. حق اليقين، عبدالله شبّر، 2 / 381 ـ 380. [19]. تهذيب الاحكام فى شرح المقنعه، شيخ طوسى، 6 / 140 (321 / 7). [20]. فروع الكافى، 5 / 56، كتاب الجهاد، فضل الشهادة، حديث 5. آيا عذاب و فشار قبر همگانى استْ ء ذْنَ وَ حُلُولَ الاْ مْرِ، فَینَبِّهُ بِالنَّفْخَةِ صَرْعَی‌ رَهَآئِنِ الْقُبُورِ.» « و ای‌ پروردگار! درود و تحیات‌ خود را بفرست‌ بر إسرافیل‌ که‌ دارای‌ صور است‌، و چشم‌ گشوده‌ آماده‌ است‌ و در انتظار اذن‌ و فرود آمدن‌ فرمان‌ تست‌؛ تا بدینوسیله‌ افتادگان‌ گِرو قبرها را آگاه‌ کند و بیدار و زنده‌ گرداند. بنابراین‌، صور در این‌ آیات‌ به‌ معنای‌ بوق‌ است‌. و آن‌ همان‌ آلتی‌ است‌ که‌ برای‌ بلندی‌ و انتشار صدا از آن‌ استفاده‌ می‌کنند، و در میان‌ جادّه‌ها و کوهستان‌ها و بیابان‌ها و در مواقع‌ نبرد و جنگ‌ که‌ همهمه‌ زیاد است‌ و صدا به همة‌ نقاط‌ نمی‌رسد از آن‌ استفاده‌ می‌کنند. ولی‌ یک‌ مطلب‌ را باید تذکر داد، و آن‌ اینستکه‌ چرا این‌ آلت‌، معروف‌ به‌ صور و بوق‌ شده‌ است‌؟ و آیا صور و بوقی‌ که‌ در دست‌ إسرافیل‌ است‌ و در آن‌ میدمد، همین‌ بوق‌های‌ معمولی‌ است‌ که‌ یک‌ طرف‌ آن‌ کوچک‌ و طرف‌ دیگر بزرگ‌ است‌؟ و آیا از جسمی‌ مادّی‌ متشکل‌ شده‌ یا نه‌ چیز دیگری‌ است‌؟ برای‌ توضیح‌ و روشن‌ شدن‌ حقیقت‌ امر ناچار از ذکر مقدّمه‌ای‌ هستیم‌؛ و آن‌ اینکه‌ تمام‌ موجوداتی‌ که‌ در عالم‌ برزخ‌اند و یا در عالم‌ قیامت‌اند، بهیچ وجه‌ من‌ الوجوه‌ مشابهتی‌ با موجودات‌ ای‌ عالم‌ که‌ سرای‌ طبع‌ و مادّه‌ است‌ ندارند، و با اعتباریات‌ و توهّمات‌ و محجوبیت‌های‌ این‌ عالم‌ مشابه‌ نیستند. شخصی‌ که‌ از این‌ عالم‌ میرود، تمام‌ مصلحت‌ اندیشی‌ها و اعتبارات‌ این‌ عالم‌ را زمین‌ گذارده‌ و در پشت‌ سر به‌ خاک‌ نسیان‌ می‌سپارد، و در یک‌ عالم‌ دیگر که‌ هیچ‌ شباهتی‌ با این‌ عالم‌ ندارد وارد میشود. و نیز موجودات‌ برزخیه‌ چون‌ میخواهند وارد قیامت‌ گردند، خصوصیات‌ عالم‌ برزخ‌ را رها نموده‌ خالی از آنها و لوازمشان وارد عالم‌ قیامت‌ میگردند. ولی‌ چون‌ از عالم‌ برزخ‌ و یا قیامت‌ برای‌ ما که‌ هیچ‌ آشنائی‌ و انسی با آن‌ عوالم‌ نداریم‌ بیان‌ شود، و آیات‌ قرآن‌ کریم‌ و روایات‌ وارده‌ از معصومین‌ سلام‌ الله‌ علیهم‌ أجمعین‌ چون‌ بخواهند آن‌ معانی‌ برای‌ ما قابل‌ تفهّم‌ و ادراک‌ شود، ناچار از باب‌ تشبیه‌ استفاده شده و آن‌ معانی‌ عالیه‌ را در لباس‌ محسوسات‌ درآورده‌ و در قالب‌ آنها ریخته‌ و قالب‌گیری‌ می‌کنند. و اینجا برای قابل درک بودن نفخه و صور صدایی که مردگان را زنده میکند تشبیه به صور کرده است. باری‌، از این‌ نوع‌ تعبیرات‌ در کتاب‌ خدا و بیانات‌ رسول‌ الله‌ و ائمّة‌ طاهرین‌ صلوات‌ الله‌ علیهم‌ أجمعین‌ بسیار زیاد است‌. ما از نحوه درک مرد~اند که در کیفیت این جسمانی بودن با هم اختلاف دارند. 2. اسلام عزیز معارف حقه خود را به صورت واضح و آشکار در آیات و روایات به انسان ها ارایه کرده است و هر انسان جویای کمال و تعالی می تواند با تلاوت این دو گوهر گرانبها به تعالی دست یابد اما تعمق در کیفیت برخی از اسرار الهی مانند جسمانی بودن معاد نیاز به تعمق ها و تفکرات فراوان دارد که اوحدی از افراد به آن درگاه بار می یابند و شرع مقدس از ما این تکلف را نخواسته و به همان تعالیم که توسط علما از ظواهر شریعت کشف می شود برای ما کافی و حجت است. ●-خلاصه و نتیجه بحث از مطالب گذشته چنین به دست می آید: 1. جسمانی و روحانی بودن uuxIU   Iدلايل بقای روح و تجرد نفس و عالم آخرت آیات بسیاری از قرآن کریم بر اصالت و تجرد نفس دلالت دارند، و اثبات می‎كنند كه حقیقت انسان جسم و بدن او نیست كه با مرگ از فعالیت باز ایستاده و پس از مدتی متلاشی می‎گردد، بلكه حقیقت انسان همان نفس او است كه با بدن ارتباط تدبیری دارد و با مرگ بدن، حیات او قطع نمی‎شود، بلكه حیات او همچنان ادامه داشته، و برخوردار از نعیم و پاداش، یا گرفتار عذاب و رنج خواهد بود و این سعادت و شقاوت نتیجه حالات جسمانی و حیات بدنی و مادی او نمی‎باشد، بلكه نتیجه ملكات و اعماایذ و آلام حسی، آلام و لذایذ روحی و عقلی نیز تحقق دارد. ●معاد جسمانی و روحانی از دیدگاه قرآن از مطالعه آیات قرآن به روشنی به دست می‎ آید كه معاد هم جسمانی است و هم روحانی، یعنی علاوه بر این‎كه ارواح در قیامت محشور خواهند شد، بدن‎ها نیز بار دیگر صورت و شكل پیشین خود را بازیافته و مورد تعلق ارواح قرار می‎گیرند، و نیز پاداش‎ها و كیفرها منحصر در لذایذ و آلام حسی و بدنی نبوده، بلكه یك رشته لذایذ غیر حسی و غیر بدنی نیز تحقق دارد: اینك نمونه ‎هایی از آیات قرآنی را در دو زمینه معاد روحانی و معاد جسمانی، یادآور می‎شویم: ' معاد جسمانی و روحانی از دیدگاه قرآنر آدمي آتش مي‌خورد يا از زقوم مي‌چشد خود به همراه برده است و اگر در باغي از باغي از باغهاي بهشت مي‌نشيند نهال هاي آن را خود كشته و پرورده است. بنابراين،هم خود ميزبان وهم خود،مهمان است وبرسر سفره خويش نشسته است.* يعني اين خود فرد است كه جايگاه خود را معلوم مي‌كند و با اعمالي كه در همين دنيا انجام مي‌دهد انتخاب مي‌كند كه در برزخ چه جايگاهي داشته باشد و معلوم است كه متناسب با آن جايگاه اطرافيان وي‍ژه اي خواهد داشت. * تفسير موضوعي قرآن كريم،معاد در قرآن،آيت الله جوادي آملي،جلذ 4،صفحه 220 ایا در عالم برزخ انسانها تنها هستند و هر کس با عمل خود به سر میبرد یا خیر لله لابن ابى طالب انس بالموت من الطفل بثديى امه[2] به خدا قسم مرگ براى على گواراتر از پستان‏هاى مادر براى كودك است». [1] - بحارالأنوار، ج 6، ص 129. [2] - نهج البلاغه، خطبه3. ●پاسخی دیگر: بسم الله الرحمن الرحیم ترس ازمرگ عمومی ترین احساسات حاکم بر ماست وتجربه خوشایندی نیز نمی باشد واین ترس عوامل گوناگونی دارد از آن جمله: 1-مرگ زندگی را به نیستی و هلاکت تبدیل می کند . 2-چون وقت آن معلوم نیست آدمی هماره در ترس و اضطراب است مبادا از راه برسد. 3-مرگ امری ناشناخته است و تجربه ای از ان نداریم بلکه پایان تجربه هاست لذا نمی دانیم هنگام مرگ برما چه می گذرد. 4-هر انسانی باید ب گر نه او را نزد ما مي‌آوردند.* همچنين از امام صادق عليه السلام نقل مي‌كنند كه فرموده اند: خداوند هرگاه روح مؤمني را قبض كند،روح او را در قالبي همگون قالب دنيوي او قرار مي‌دهد و هرگاه كسي بر آنان وارد گشت ،اورا به همان صورتي كه در دنيا داشته است مي‌شناسند.** از اين دو روايت درمي‌يابيم كه انسانها در برزخ يكديگر را مي‌بينند و مي‌شناسند و با هم ملاقات مي‌كنند.*** *شرح اصول كافي، جلد 1،صفحه409. **مجمع البيان،جلد1،صفحه434؛ نورالثقلين،جلد1،صفحه142 ***تفسير موضوعي قرآن كريم،معاد در قرآن،آيت الله جوادي آملي،جلد 4،صفحه 220و 223 آيا زنان و مردان ديگر همديگر را مي بينندن آتش براى خود، 3- وابستگى و محبت مفرط به دنيا و تعلقات دنيوى. در روايت است كه از امام مجتبى (ع) پرسيدند: چرا از مرگ مى‏ ترسيم؟ فرمودند: لانكم عمرتم الدنيا و اخربتم الاخره[1] زيرا شما دنياى خود را آباد و آخرت را ويران ساختيد. يعنى، به جاى برقرارى موازنه بين دنيا و آخرت بيشترين تلاش خود را مصروف خواست‏هاى گذران دنيا ساختيد و از تلاش براى آباد سازى جهان آخرت با اعمال صالحه و ترك گناه دست كشيديد. در نتيجه چون مرگ در رسد از آبادانگاه خود به ويرانكده سيئات مى‏رويد. در حالى كه اگر آن را آباد مى‏ساختيد به مرگ مشتاق و علاقه‏مند بوديد. چنان كه اميرالمؤمنين (ع) فرمودند: «فواست لطفا توضيح دهيد ●پاسخ: براي پاسخ به اين پرسش بايد به روايت ها مراجعه كرد امام صادق عليه السلام در روايتي مي‌فرمايند:هنگامي كه آدمي وارد قبر و برزخ شد،برزخيان به ديدار او مي‌شتابند و اندكي او را آرام مي‌گذارندتا وي به خود آيد؛زيرا از هول بزرگي گذشته و گردنه ي خسته كننده ي قبر،سئوال،فشار و ...را پشت سر گذاشته است. سپس به او نزديك شده از حال دوستان و ياران پرس و جو مي كنند. اگر در پاسخ بگويد هنوز در دنياست،اميدوار مي‌شوند كه بعد از مرگ به آنان بپيوندد و اگر در پاسخ گفت قبلاً درگذشته،در اين هنگام برزخيان گويند:سقوط كرد،سقوط كرد؛ يعني گرفتار عذاب الهي شدو که از اولیاء اسلام رسیده پس از مرگ نیز انسان می‌تواند بواسطه داشتن سرمایه‌هایی از دنیا تغذیه کند و به تکامل و رشد برسد یکی از آنها سنّت حسنه و پی‌ریزی سیره خوب در جامعه است چنانکه امام حسین (ع) از نبی اکرم (ص) روایت کرده که فرمود: هر کس سیره و روش خوبی را در جامعه بنیان نهد اجر آن سیره و اجر کسانی که تا قیامت به آن سیره عمل می‌کنند برای او خواهد بود بدون آنکه از اجر عاملین به آن چیزی کاسته شود.(37) یکی دیگر از آن اسباب صدقات جاریه است پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: هفت عامل است که اگر شخص یکی از آنها را بجا آورده باشد پس از مرگ ثوابش در پرونده عمل او ثبت می‌گردد کسی که درخت میوه داری را بکارد یا چاهی حفر کند یا قناتی را جاری سازد یا مسجدی را بنیان نهد یا قرآنی بنویسد و یا علمی از خو بجای بگذارد یا فرزند صالحی تربیت کند که برای او استغفار نماید.(38) در روایتی پیامبر (ص) فرموده: حضرت مسیح بر قبری گذر کرد که صاحب آن معذّب بود سال بعد از کنار همان قبر گذشت و صاحب قبر را معذّب نیافت از پیشگاه الهی درخواست نمود که او را از علت تغییر وضع آگاه سازد خداوند به حضرت مسیح وحی فرستاد که صاحب قبر فرزند صالحی از خود بجای گذارده بود او در این فاصله بالغ شد و به دو کار خیر دست زد یکی آنکه راهی را برای عبور مردم اصلاح نموده و دیگر اینکه یتیمی را مسکن د محور پرسش ها، عقايد و اصول دين است به ويژه مسأله ي امامت[8] (خداوند، پيامبر، دين، امام) و نیز از مسايل فروع دين به ويژه مسايلي كه در تعيين سرنوشت انسان مؤثر است نيز سوال مي شود مانند: صرف عُمر، دوستان و... . [2]. الفروع من الكافى، 3 / 236، حديث 7. [3]. همان 3 / 238، حديث 11. [4]. الانوار النعمانيه، 4 / 222. [5]. بحار الانوار، 6 / 223، حديث 24. [6]. همان 6 / 175، حديث 1. [7]. حق اليقين، عبدالله شبّر، 2 / 388. [8]. در روايت تدفين فاطمه مادر حضرت امير(عليه السلام) گذشت كه پيامبراكرم نام على(عليه السلام) را به او تلقين كرد تا در پاسخ ملايكه بيان كند; حق اليقين، عبدالله شبر، 2 / 384. شب اول قبراز چه مي پرسندظام و مقلدان ذیقراطیس، جسم را از جواهر فرد (جزء لایتجزّی) مرکب پنداشته، می گویند: «پس از مفارقت روح، بدن متلاشی می گردد؛ ولی اجزای اصلی (جواهر فرد) آن در علم خداوند قادر مختار محفوظ می ماند تا هنگامی که مشیّت الهی بر عود انسان تعلّق گیرد؛ آن گاه اجزای منتشر شده از نو به یکدیگر اتصال یافته، به صورت شخص سابق متشکل می شود، و نفس ناطقه، مانند دوران زندگی دنیوی به آن باز می گردد و محشور می شود.»( شرح منظومه، قسمت فلسفه، ص 342 و اسرار الحکم، حکیم سبزواری، با مقدمه و حواشی میرزا ابو الحسن شعرانی، تهران، انتشارات کتابفروشی اسلامیه، دوم، 1362 ه. ش، ص 341. ) برگشتن اجسام، بعد از پ مى‏ بيند كه وابستگان او عمل شايسته‏ اى انجام مى‏ دهند در عالم مثال، ناراحت شده و در نتيجه حالت حسرت به او دست مى‏ دهد». البته ملاقات مؤمن و كافر نيز آزادانه و بدون محدوديّت انجام نمى‏ گيرد، بلكه همراه آنها، دو فرشته مأمور الهى نيز هستند چنانكه در روايتى از امام ابوالحسن اول(امام موسى‏ بن جعفرعليه السلام) سؤال شده است: آيا مؤمن با اهل و عيالش ديدار مى‏ كند؟(4). امام در پاسخ سؤال مذكور فرمود: «آرى مؤمن با اهل و عيال خود ملاقات مى‏ كند زيرا خداوند به او اجازه مى‏ دهد همراه و فرشته‏ اى كه با او هستند و اعمال او را تحت كنترل دارند، با افراد فاميل خود ديدار كند». gلم اگرچه مادّی نیستند اما برخی از آثار ماده مانند کمّ و کیف و وضع و... را دارند.( آموزش فلسفه، ج 2، ص 166 و نهاية الحکمة، قم، مؤسسة‌ آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ج 4، ص 1238) برخی دیگر از اسامی این عالم عبارتند از:‌ عالم اشباح مجرّده، عالم صور معلّقه، عالم مُثُل معلًقه، عالم خیال منفصل، عالم أظلّه و عالم أشباح.(نهاية الحکمة، قم، مؤسسة‌ آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ج 4، ص 1238 (تعلیقة 2). اين عالم در لسان متأخرین عالم برزخ نیز نامیده می‌شود و این به آن سبب است که برزخ در لغت به معنای حائل بین دو چیز است و این عالم هم حائل و حاجز بین عالم ماده و عالم عقل است. - تعبیر به اشباح و مخورند . از نوشیدنی‌های آن می‌نوشند . همدیگر را می‌بینند و زیارت می‌نمایند». راوی بعد از ارواح کفار پرسید، حضرت فرمود: «فی النار یاکلون من طعامها و یشربون من شرابها و یتزاورون فیها؛ (3) ارواح کفار در آتش‌اند. از غذای و نوشیدنی آن استفاده می‌کنند . همدیگر را می‌بینند و با هم ملاقات و دیدار دارند».)علامه مجلسى، بحار الأنوار، ج 6 ،ص 235 ،مؤسسة الوفاء بيروت - لبنان، 1404 ه ق بحث از منظر فلسفی : مشهور فلاسفه عوالم را سه تا می‌دانند: عالم مادّه، عالم مثال و عالم عقل. عالم مثال به مرتبه‌ای از وجود گفته می‌شود که واسطه بین عالم عقلی و عالم جسمانی است. در واقع موجودات این عوسیدن آنها، امری ممکن است و مخبر صادق هم به وقوع آن خبر داده است پس یک امر حقیقی و وقوعش حتمی است؛ امّا امکان آن، پس به این دلیل است که اجزای میّت قابلیت برای جمع شدن را دارد تا روح در آن دمیده شود و اگر قابل نبود، از اوّل امر نیز بدن از آن اجزا مرکب نمی شد. پس ترکیب ابتدایی قوی ترین دلیل برای امکان وقوع حشر است. خداوند متعال به ا جزای هر شخصی عالِم است و می داند که اجزای متفرّقه ابدان، جزو کدام بدن بوده است و در بحث صفات، علم خداوند بر تمام معلومات ثابت شده است. پروردگار، قادر است آن اجزای پراکنده را جمع کند و به آن روح بدمد و آن را به هیئت اوّل بگرداند؛ چون در مبحث قده است:... و سوال مي كنند امام تو كيست؟ پاسخ مي گويد: امام من علي بن ابيطالب(عليه السلام) است. سپس ديگر ائمه(عليهم السلام) را يكي پس از ديگري مي شمرد تا به امام زمان خويش مي رسد.[4] امام سجاد(عليه السلام) جمعه ها در مسجد النبي به موعظه ي مردم مي پرداخت، و از پايان عمر و سوال و نكير و منكر مي گفت: از خدايي كه مي پرستي، از پيامبري كه براي تو مبعوث شد، از ديني كه بر آن هستي، از كتابي كه مي خواني، از امامي كه پيروي مي كني، از عمري كه سپري كردي و از مالي كه به دست آوردي و خرج كرده اي سوال مي كنند.[5] در روايات ديگر آمده است: از قبله اش از دوستانش[6] از نمازش، زكاتش، روزه اش.[7] در نتیجم وجود داره ؟؟؟ ●پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم در سوره غافر آیه 46 چنین آمده :النار یعرضون علیها غدوا و عشیا ؛که در باره آل فرعون است که طبق آیه آتش الهی شب و روز بر آنها عرضه می شود وشب و روز در عذاب الهی به سر می برند. در تفسیر شریف المیزان علامه (ره)چنین می فرماید:اذ من المعلوم ان یوم القیمة لا بکرة فیه ولا عشی فهو یوم غیر الیوم...1 معلوم است که در روز قیامت شب و روز وجود ندارد پس مراد از یوم در اینجا غیر روز قیامت است.نتیحه اینکه در عالم برزخ شب و روز وجود دارد. 1-المیزان ،محمد حسین طباطبایی،ج 1،ص 35. شب و روز در برزخ يمودن راه و پياده کردن فرمان الهى، پيشگام باشد. «أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ» تفسير نور، ج‏3، ص: 395و396 به نظر مي‌رسيد کمي آرام شوم اما الان که دقت مي‌کنم متوجه مي‌شوم اگه پيام هاي اين آيه برايم عملي شوند،خيلي آرام تر خواهم شد. ●با سلام در جواب این سوال باید گفت که علاوه بر علتهایی را که دوست عزیز اشاره کرده اند علتهای دیگری هم می توان شمرد که به چند تا ازآنهامن اشاره می کنم: 1-نداشتن ایمان به زندگی پس از مرگ عمده‌ترین دلیل ترس از مرگ این است که عده‌ای به زندگی پس از مرگ ایمان ندارند و یا اگر دارند این ایمان بصورت باور عمیق در نیامده و بر افکار و عواطف آنر تشريعى خود (نماز و نُسُک) را فقط براى خداوند عالميان مى‏دانند. «إِنَّ صَلاتِي وَ نُسُکِي وَ مَحْيايَ وَ مَماتِي لِلَّهِ» 4. آن گونه که در نماز قصد قربت مى‏ کنيم، در هر نفس کشيدن و زنده بودن ومردن هم مى‏توان قصد قربت کرد. «مَحْيايَ وَ مَماتِي لِلَّهِ ...» 5. مرگ و حيات مهم نيست، مهم آن است که آنها براى خدا و در راه خدا باشد. «مَحْيايَ وَ مَماتِي لِلَّهِ» 6. آنچه براى خدا باشد، رشد مى‏کند. «لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ» 7. مرگ و زندگى دست ما نيست، ولى جهت دادن به آن دست ماست. «لِلَّهِ» 8. اخلاص در کارها، فرمان الهى است. «بِذلِکَ أُمِرْتُ» 9. پيشواى جامعه، بايد در ن و [ساير] عبادات من و زندگى و مرگ من براى خدا پروردگار جهانيان است . پس مرگ من... نه! نمي‌خواهم بميرم !ميلم به جاودانگي نمي‌گذارد بروم.مي‌خواهم بمانم؛از آينده مي‌ترسم!آينده اي که پس از مرگ است. نه!بيشتر که فکر مي‌کنم مي‌بينم نمي‌ترسم،خيلي نگرانم! نگران! سراغ تفاسير قرآن مي‌روم تفسير نور و پيامهايش شايد بتواند آرامم کند: پيام‏ها: 1. راه و روش و هدف خود را در برابر راههاى انحرافى، با صراحت و افتخار اعلام کنيم. «قُلْ» 2. با آنکه نماز، جزو عبادات است، ولى، جدا ذکر شده تا اهميّت آن را نشان دهد. «صَلاتِي وَ نُسُکِي» 3.انسان‏هاى مخلص، مسير تکوينى (مرگ و حيات) و مسعمال نیک و بد ما هم تجسم پیدا می کنند لذا در بسیاری از احادیث نماز یا روزه و ... شبیه به ملائکه های زیبایی به دیدار متوفی رفته و او را خوشحال می کنند. خوردن و نوشیدن یکی از انواع پاداشهای برزخی برای مومنین و عذاب با آتش از انواع عذابهای برزخی برای تبهکاران است پس در حیات برزخی هم وجود جسم و بدن فرض می شود که از خوردن و نوشیدن لذت برده یا از آتش عذاب کشد. راوی می‌گوید: به امام صادق (ع) عرض کردم: ارواح مومنان کجاست؟ حضرت فرمود: «ارواح المومنین فی حجرات فی الجنته، یاکلون من طعامها و یشربون من شرابها و یتزاورون فیها؛ ارواح مومنان در منازل بهشت‌‌اند . از طعام‌های آن می‏ گردند؟! امام فرمود: چنین نیست، مؤمن نزد خدا گرامى‏تر از این است كه روح او را در سینه پرنده‏ اى محبوس كند، بلكه ارواح مؤمنین در بدنهایى همانند بدنهایشان قرار دارد. باز فرمود این ارواح (در قالب برزخی)می خورند و می آشامند، و هر گاه شخصی بر آنها وارد شد، آنها او را به همان صورتی که در دنیا بود می شناسند.(فروع کافی، ج 3،ص244) البته اجسام در عالم برزخ با اجسام دنیوی بسیار متفاوتند. اصلا عالم برزخ خود به کلی عالمی برتر از دنیا بوده و لطیف و وسیع است وجود اجسام گوشتی با فضولات مادی در عالم برزخ راهی ندارد. تجسم در عالم برزخ می تواند مانند تجسم جن در عالم دنیا باشد. در برزخ ا از آن خلق می شود که غذای معنوی روح است و متوفی از آن تغذیه می کند. عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام): قَالَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ یَرْوُونَ أَنَّ أَرْوَاحَ الْمُؤْمِنِینَ فِی حَوَاصِلِ طُیُورٍ خُضْرٍ حَوْلَ الْعَرْشِ فَقَالَ لَا الْمُؤْمِنُ أَكْرَمُ عَلَى اللَّهِ مِنْ أَنْ یَجْعَلَ رُوحَهُ فِی حَوْصَلَةِ طَیْرٍ وَ لَكِنْ فِی أَبْدَانٍ كَأَبْدَانِهِم(الكافی، ج‏3،245) در حدیث دیگرى از امام صادق علیه السلام مى‏ خوانیم كه شخصى خدمتش عرض كرد: جمعى نقل مى‏ كنند كه ارواح مؤمنان بعد از مرگ در سینه پرندگان سبز رنگى قرار مى‏ گیرند كه اطراف عرش الهى مىفراق و التقت الساق بالساق الي ربک يومئذ المساق" (4) "نه چنين است" که او پندارد؛ زيرا آن گه که جان ميان گلوگاهش مي‏رسد و گفته مي‏شود: "چاره‏ساز کيست؟" و داند که همان زمان فراق است و محتضر را ساق به ساق ديگر در پيچد. آن روز است که به سوي پروردگارت سوق دادن باشد." ثانياً، از آن جايي که روح از عالم مجردات بوده و از موطن اصلي خود، به نظام مادي و دنياي خاکي هبوط کرده است، با مرگ، به سوي عالمي که از سنخ عالم روح و موطن اصلي‏اش است، قدمي بزرگ برمي‏دارد. به بيان دقيق‏تر، انسان ممزوج از يک اصل و يک فرع است. اصل، "روح" و فرع، "بدن" آدمي است. روح که حقيقت اصلي انسان است، از عالم مجسط‌ ایستاده‌ بود گفت‌: لَسْتُ لَهُ بِإمامٍ ؛ من‌ امام‌ او نیستم‌. در این حال‌ آن‌ دو فرشته‌ چنان‌ گرز بر سر مادرم‌ زدند که‌ آتش‌ به‌آسمان‌ زبانه‌ می‌کشید. من‌ از وحشت‌ و دهشت‌ این‌ واقعه‌ به‌ این‌ حال‌ که‌ می‌بینید درآمده‌ام‌. مرحوم‌ قاضی‌ رضوانُ الله‌ عَلیه‌ میفرمود: چون‌ تمام‌ طائفة‌ دختر، سنّی‌ مذهب‌ بودند و این‌ واقعه‌ طبق‌ عقائد شیعه‌ واقع‌ شد، آن‌ دختر شیعه‌ شد و تمام‌ طائفة‌ او که‌ از أفندی‌ها بودند همگی‌ به‌ برکت‌ این‌ دختر شیعه‌ شدند. منبع : کتاب معاد شناسی علامه سید محمد حسین حسینی طهرانیعذاب قبر مادر و پیر شدن دختر ‌ بودند و این‌ واقعه‌ طبق‌ عقائد شیعه‌ واقع‌ شد، آن‌ دختر شیعه‌ شد و تمام‌ طائفة‌ او که‌ از أفندی‌ها بودند همگی‌ به‌ برکت‌ این‌ دختر شیعه‌ شدند گفت‌: هنگام‌ شب‌، من‌ که‌ پهلوی‌ مادرم‌ خوابیده‌ بودم‌، دیدم‌ دو نفر از ملائکه‌ آمدند و در دو طرف‌ ایستادند و یک‌ شخص‌ محترمی‌ هم‌ آمد و در وسط‌ ایستاد. آن‌ دو فرشته‌ مشغول‌ سؤال‌ از عقائد او شدند و او جواب‌ میداد ؛ سؤال‌ از توحید نمودند جواب‌ داد: خدای‌ من‌ واحد است‌، و سؤال‌ از نبوّت‌ کردند جواب‌ داد: پیغمبر من‌ محمّد بن‌ عبدالله‌ است‌. سؤال‌ کردند: امامت‌ کیست‌؟ آن‌ مرد محترم‌ که‌ در  نشد. دیدند اگر بخواهند اجباراً دختر را جدا کنند، بدون‌ شک جان‌ خواهد سپرد. بالاخره‌ بنا شد مادر را در قبر بخوابانند و دختر هم‌ پهلوی‌ بدن‌ مادر در قبر بماند، ولی‌ روی‌ قبر را از خاک‌ انباشته‌ نکنند و فقط‌ روی‌ آن را از تخته‌ای‌ بپوشانند و سوراخی‌ هم‌ بگذارند تا دختر نمیرد و هر وقت‌ خواست‌ از آن‌ دریچه‌ و سوراخ‌ بیرون‌ آید. دختر در شب‌ اوّل‌ قبر، پهلوی‌ مادر خوابید ؛ فردا آمدند و سرپوش‌ را برداشتند که‌ ببینند بر سر دختر چه‌ آمده‌ است‌، دیدند تمام‌ موهای‌ سرش‌ سفید شده‌ است‌. گفتند: چرا اینطور شده‌ است‌؟ چون‌ تمام‌ طائفة‌ دختر، سنّی‌ مذهبطبائی(ره)‌ نقل‌ کردند از مرحوم‌ آیة‌ الحقّ عارف‌ عظیم‌ الشَّأن‌ آقای‌ حاج‌ میرزا علی‌ آقا قاضی‌ رضوانُ الله‌ عَلیه‌ که‌ میفرموده‌ است‌: در نجف‌ أشرف‌ در نزدیکی‌ منزل‌ ما، مادر یکی‌ از دخترهای‌ أفندی‌ها فوت‌ کرد. [1] این‌ دختر در مرگ‌ مادر بسیار ضجّه‌ میکرد و جدّاً متألّم‌ و ناراحت‌ بود و با تشییع‌ کنندگان‌ تا قبر مادر آمد و آنقدر ناله‌ کرد که‌ تمام‌ جمعیت‌ تشییع کنندگان را منقلب‌ نمود. تا وقتی‌ که‌ قبر را آماده‌ کردند و خواستند مادر را در قبر گذارند فریاد میزد که‌ من‌ از مادرم‌ جدا نمی‌شوم‌ ؛ هر چه‌ خواستند او را آرام‌ کنند مفید واقع‌دات بوده وبه عالم مادي هبوط کرده است؛ اما بدن خاکي از عالم طبيعت و ماده بوده و با حقيقت روح - که از عالم مجردات است - بيگانه مي‏باشد. از آن جايي که انسان از ابتداي خلقتش روي زمين به سوي خداوند در حرکت است" يا ايها الانسان انک کادح الي ربک کدحا فملاقي"(5) "اي انسان! حقا که تو به سوي پروردگار خود به سختي در تلاشي و او را ملاقات خواهي کرد." با "مرگ" سرفصل خاصي از اين حرکت را در سير به سوي خداوند، شروع مي‏کند و بر اساس آن، تفريق و جدايي ميان روح مجرد و بدن خاکي مي‏افتد و با مرگ، روح به منزلي از منزل‏هايي که در مسير حرکتش به سوي موطن اصلي و اولي خود وجود دارد، بر مي‏گردد. البته روح در اين مسير بازگشت به خاطر تعلقي که به بدن داشت و اعمال و رفتارهائي که در او تکوين يافته و شکل گرفته ، ماهيتش نيز شکل مي گيرد و زندگي متناسب با اعمال و رفتارهاي خويش خواهد داشت. امام صادق(ع) اين حقيقت را چنين توضيح مي‏دهد: "... و به اين ترتيب انسان از دو شان دنيا و آخرت خلق شده است. هنگامي که خداوند اين دو شان را باهم گرد آورد، حيات انسان در زمين مستقر مي‏شود؛ زيرا حيات از شان آسمان به شان دنيا نزول کرده است و هنگامي که خداوند ميان آن دو شان جدائي ايجاد کند، آن مفارقت، "مرگ" است و در آن حال، شان آخرت به آسمان باز خواهد گشت. و اين بدين جهت است که در هنگام مرگ، ميان روح و جسد مادي، تفرقه ايجاد مي‏شود؛ روح به قدس اولي بازگردانده مي‏شود و جسد در همان زمين باقي مي‏ماند؛ زيرا که از شان دنيا است" (6). پي‌نوشت‌ها: 1.سوره نساء (4)، آيه 97؛سوره انفال (8)، آيه 50؛ سوره سجده (32)، آيه 11؛ سوره اعراف (7)، آيه 37؛ سوره غافر (40)، آيه 77؛ سوره مائده (5)، آيه 117؛سوره نحل (16)، آيه 28، 23 و 70 سوره ؛ يونس (10)، آيه 46 و 104؛ سوره رعد (13)، آيه 40؛ سوره زمر (39)، آيه 2؛ سوره محمد(47)، آيه 27. 2. فرهنگ بزرگ جامع نوين، مجلد 2 (3 - 4) ص 1723. 3.سوره ؛زمر (39)، آيه 42. 4. سوره قيامت (75)، آيات 26 و 30. 5.سوره انشقاق (84)، آيه6. 6. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج 6، ص 117، ح 4. بازگشت روح به بدن در قبر است گو نزد من آی» در سوره بقره«... فتمنّواالموت» یعنی آرزوی آمدن به یک نشئه وسعتر را بکنید. چنانچه پیامبر عظیم الشان اسلام و حضرت امیر علیه السلام چنین آرزویی را داشتند. اینکه علی علیه‌السلام با خوردن ضربت شمشیر فرمود : فُزتُ و ربِّ الکعبه یعنی در انتظار این روز بودم. البته آرزوی مرگ اگر بخاطر رهایی از مشکلات زندگی باشد معصیت است. اما آرزوی مرگ برای وصال الهی باشد بسیار پسندیده است. است که می فرماید: منابع سلسله بحثهای مبداء و معاد/استاد براعتی عدل الهی/شهید مطهری تفسیر نمونه/آیت اللّه مکارم شیرازی/جلد 2 تصور شما از مرگ چیست؟ (راحتی یا سختی) جهان دیگر به تولد طفل از رحم مادر بی‌شباهت نیست این تشبیه از جهتی نارساست زیرا تفاوت دنیا و آخرت ، عمیق‌تر از تفاوت عالم رحم و بیرون رحم است . ولی این تشبیه از جهتی هم رسا است چرا که اختلاف شرایط را نشان می‌دهد. طفل در رحم مادر بوسیله جفت و از راه ناف تغذیه می‌کند ولی وقتی پا به این جهان گذاشت آن راه مسدود می‌گردد و از طریق دهان تغذیه می‌کند. دنیا هم نسبت به جهان دیگر مانند رحمی است که در آن اندامها و جهازهای روانی انسان ساخته می‌شود و او را برای زندگی آماده می‌سازد. ●آرزوی مرگ قرآن کریم می‌فرماید : انسانهایی که فهمیدند مرگ چیست می‌گویند : «مرگ اگر مردن خواهد بود چون بدترین فشار را می‌کشند که مشابه دنیایی نداشته و تا به امروز این چنین شکنجه نشده بودند. اما آنهایی که مومن‌اند وقتی که محصول اعمال و اعتقاداتشان را مقداری می‌چشند لذتی می‌برند که از اول عمر تا به آن لحظه نچشیده بودند. در روایات آمده است که گویی گل خوشبویی را استنشاق می‌کنند چون محصول اعمالشان را که با نیتهای الهی انجام داده بودند می‌چشند. ●مرگ تحول است! هنگامی که انسان محصول اعمالش را چشید وضعیت وجودی‌اش متحول می‌شود و این تحول در پهنه هستی او اتفاق می‌افتد و سبب می‌شود که انسان با نشئه برزخ سازگاری پیدا کند. انتقال از این جهان ب محتضر بکلی از گناهان پاک شد و از معاصی بیرون آمد و خالص گشت آنچنان که لباس چرکین با شستشو پاک می‌شود و او هم اکنون شایستگی آن را پیدا کرده که در سرای جاوید معاشر ما اهل بیت باشد. ●مرگ محصول عمر انسان انسان در طول عمرش در دنیا مثل این است که غذایی می‌پزد و در آخر هنگامی که عمرش به پایان می‌رسد از این غذایی که مهیا نموده خواهد چشید. اعمال ما همان غذا پختن ماست وقتی که عمر ما در این نشئه به پایان می‌رسد می‌گویند خودت از غذایی که آماده کردی بچش! انسان‌هایی که می‌چشند یا مومن هستند یا کافر. آنهایی که کافر و تبه کارند وقتی این غذا را می‌چشند بدترین لحظه عمرش'ف كه در ظاهر شباهت كامل به بدن هاى اصلى دنيوى دارد و تنعّم و عذاب روح در همين بدن مثالى خواهد بود و بعيد نيست كه روح بر اثر پاره اى از آلامى كه بر بدن اصلى وارد مى شود نيز متألم گردد، چون پيش از مرگ به آن تعلق داشته است... ثواب قبر، عذاب قبر، گسترش و تنگى قبر، پرواز روح در هوا، ديدن خانواده، مشاهده ى ائمه ى طاهرين(عليهم السلام) به شكل خودشان و... با همين بيان راست و موزون مى آيد. پس مراد از قبر كه در اكثر اخبار آمده جايگاه روح در عالم برزخ است و اين مطلبى است كامل و تمام چه روح را جسم لطيف بدانيم چه مجرّد.[9] وبا وجود اين كه اجساد مثالى در اخبار معتبره ى مورد تأييد با اخبار ليه السلام) فرمود: همين كه ميت دفن شد، دو ملكي به نام هاي منكر و نكير سراغ او مي آيند كه آوازشان مانند... از ميت مي پرسند: پروردگارت كيست؟ دين ات چيست؟ پس ميت اگر مؤمن باشد مي گويد الله پروردگارم، اسلام دين من است، سپس مي پرسند، راجع به مردي كه از ميان شما بيرون آمد چه مي گويي؟ ميت مي گويد: پيامبر را از من مي پرسي؟ شهادت مي دهم كه او رسول خداست...[2] و از امام او مي پرسند، ميت امام خود را معرفي مي كند، دو ملك مي پرسند، چگونه امامت را شناختي؟ ميت مي گويد: اين امري است كه خدا مرا بر آن هدايت كرده است.[3] در روايتي از امير المؤمنين(عليه السلام) مانند آن چه از رسول خدا نقل شد آمد }r    oجنس حیات بعد از مرگ(در برزخ) ●سوال: با سلام با توجه به اینکه این عالم عالم مادیات است بعد از مرگ در برزخ حیات انسان از جنس مادیات است یا مجردات ؟ چرا که برخی قائلند که انسان بعد از مرگ به مجردات می پیوندد ، که اگر بخواهیم این حرف را قبول داشته باشیم پس دیگر هیچ چیزی نباید در انس.   gt]    gفشار قبر روحی است یا جسمی ؟ یا روحی - جسمی هست؟؟ ●پاسخ: درTs!    {آيا عذاب و فشار قبر همگانى است؟ ●پاسخ : از روايات يك نوع عذاب جداگانه‌اى به دست مى آيد كه همان فشار قبر است و برخى روايات اين عذاب را عام مى دانند، شامل حال مؤمنان. رسول خدا(صلى الله عليه وآله) پس از خاكسپارى جنازه ى سعد بن معاذ صحابى فرمود: هيچ مؤمنى نيست كه فشار قبر Lo mu    Eدلسوزی عزراییل روزی رسول خدا صل الله علیه و آله نشسته بود، عزراییل به زیارت آن حضرت آمد. پیامبر از او پرسید: ای برادر! چندین هزار سال است که تو مأمور قبض روح انسان ها هستی، آیا در هنگام جان کندن آنها دلت برای کسی سوخته است؟ عزارییل گفت در این مدت دلم برای دو نفر سوخت: 1- روزی دریایی طوفانی شد و امواج سهمگین آن یک کشتی را در هم شکست همه سر نشینان کشتی غرق شدند، تنها یک زن حامله نجات یافت او سوار بر پاره تخته کشتی شد و امواج ملایم دریا او را به ساحل آورد و در جزیره ای افکند و در همین 1 mmo;    ]یک فاتحه برای چند مرده ●سوال: با سلام آيا اگر يك فاتحه بخوانيم ميتوانيم آن يك فاتحه را براي چند مرده بگويم يعني كه اين فاتحه براي اين چند مرده يا نه Zn%    چرا پیش از مرگ، انسان نور می بیند ؟ ●توضیح: با سلام بسیاری از افرادی که تجربه قبل از مرگ داشته و نجات پیدا کردند معت9=pw    wآرزوی مرگ از نظر اسلام و قرآن مرگ برای بعضی ا وأنا علی عهدك ووعدك ما استطعت، أعوذ بك من شر ما صنعت، أبوء لك بنعمتك علی وأبوء بذنبی فاغفر لی، فإنَّه لا یغفر الذنوب إلاَّ أنت)). [بخاری]. «خداوندا! تو پروردگار من هستي و جز تو معبودي بحق نيست، من بنده تو بوده و تا آنجا كه بتوانم بر عهد و وعده توام. از شر كردارم به تو پناه مي‏آورم، به نعمت تو بر خود، و به گناه خود اعتراف مي‏كنم، پس مرا بيامرز، چرا كه جز تو كسي گناهان را نمي‏آمرزد». هر كس در هنگام روز، این دعا را به طور یقین بگوید و پیش از آغاز شب بمیرد، از اهل بهشت است، و كسی كه آن را شب از روی یقین بگوید و پیش از صبح بمیرد، از اهل بهشت است. Wدروازه های بهشت(قسمت اول) vvz    cآیا بدن دنیوی قابلیت درک نعمتهای بهشتی یا عذاب جهنم را دارد ؟ ●پاسخ: آیات بسیاری در قرآن کریم، بطور صریح و آشکار بر جسمانی و روحانی بودن معاد تأکید دارند. (رجوع کنید به سوره های یس آیات 78-79؛ قیامت آیات 3-4؛ یس آیه 51) در بين علماى اسلام نیز اتفاق نظر وجود دارد كه معاد روحانى و جـسـمـانـى اسـت. بـعـضـى از فـلاسـفـه مـانـنـد ابـن سـيـنـا مدعى شده اند كه معاد جسمانى قـابـل اثـبـات عـقلى نيست و فقط چون رسول خدا(ص)به عنوان خبر دهنده راستگو از آن خبر داده است، بايد تعبداً آن را پذيرفت. (الش حفرة من حفر النيران(3) قبر، يا باغى از باغ هاى بهشت، يا حفره اى از حفره هاى دوزخ است. 3. نعمت هاى بهشت برزخى به بدنى از غير بدن عنصرى (بدن مادى دنيايى) تعلق مى گيرد; بدنى که متناسب با حيات برزخى است که به اصطلاح متکلمان به آن، بدن يا قالب «مثالى» گويندفقط آرايش و رنگ ماده را دارد ولى نعمت ها در بهشت آخرت، شامل بدن و روح هر دو مى شود .آيات بسيارى از جمله آيات سوره شريفه الرحمن بر اين مطلب دلالت دارد.(4) ********** [1]. يس، آيه 26. [2]. دخان، آيه 51ـ56. [3]. بحارالانوار، ج 6، ص 218. [4]. تفسير نمونه، ج 18، ص 354 و ج 22، ص 498 بهشت و جهنم برزخی در كجا است و چه تفاوتی با بهشت و جهنم اخرتی دارددانستند.» اين بهشت و بهشتى که در آيه 169آل عمران، شهيدان بعد از شهادت در آن وارد مى شوند بهشت برزخ است و اين بهشت موقت خواهد بود، چون از آيات و روايات اينطور فهميده مى شود که بهشت جاويدان در قيامت، نصيب مؤمنان خواهد شد. (إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِى مَقَام أَمِين * فِى جَنَّـت وَ عُيُون....لاَ يَذُوقُونَ فِيهَا الْمَوْتَ إِلاَّ الْمَوْتَةَ الاُْولَى...)(2)پرهيزکاران در جايگاه امن و امانى هستند. در ميان باغ ها و چشمه ها...هرگز جز همان مرگ اول که در دنيا چشيده اندنخواهد چشيد. 2. بهشت برزخ نمونه کوچکى از بهشت آخرت است. امام على(ع) مى فرمايد: القبر اما روضة من رياض الجنه او8ّاكم و ايّاها لا تؤدّيكم الى الجحيم، ثم قال: فوالّذى بعثنى بالحقّ نبيّا انّ من تعامل بابا من الخير فى هذا اليوم فقد تعلّق بغصن من اغصان شجرة طوبى فهو مؤيد الى الجنان، ثمّ قال رسول اللَّه(ص): فمن تطوّع لله بصلاة فى هذا اليوم فقد تعلّق منه بغصن و من تصدّق فى هذا اليوم فقد تعلّق منه بغصن. و من عفا عن مظلمة فقد تعلّق منه بغصن و من يصلح بين المرء و زوجه و الوالد و ولده و القريب و قريبه و الجار و جاره و الاجنبى و اجنبيه فقد تعلّق منه بغضن... و كذلك من فعل شيئا من سائر ابواب الخير فى هذا اليوم فقد تعلق منه بغصن. ثم قال رسول اللَّه(ص): و الذى بعثنى بالحق نبيا و انّ من تغاطى بابااين حقيقت با عنوان "تکامل برزخي" ياد مي‏شود که حکايتگر تداوم حرکت و تحوّل در "نظام برزخي" است. بنابر اين انسان بعد از مرگ نيز نيازمند آن بزرگواران است و به کمک و توجه آنان حاجت مند ميباشد. همچنين يکي از بهترين لذت هاي معنوي و روحاني،در جهان برزخ و عالم قيامت بهره گيري از محضر انسان هاي والامقام و با صفا است. از آيات و روايات اهل بيت(ع) به خوبي استفاده مي شود که بهشتيان از موهبت ويژه بهره فراوان دارند. آنان از محضر پيامبران و امامان(ع) و همنشين شدن با آنان لذت فوق العاده اي مي برند. قرآن مي فرمايد: "کسي که خدا و پيامبر را اطاعت کند (در قيامت) همنشين کساني خواهد بود که ̮دا نعمت خود را بر آن ها تمام کرده، از پيامبران و صدّيقان و شهدا و صالحان، و آن ها چه رفيقان خوبي هستند. اين فضل مرحمتي است از ناحيه خدا".(1) رسول خدا(ص) در جمع اصحاب خود دست حسنين(ع) را گرفت و فرمود: "اي مردم، آن کس که مرا دوست دارد و اين دو (حسن و حسين) و پدر و مادر ايشان را دوست داشته باشد، در قيامت با من در بهشت خواهد بود".(2) امام رضا(ع) به فرزند شبيب فرمود: "اگر خوشنود مي شوي که خدا را ملاقات کني در حالي که گناهي بر تو نباشد، حسين(ع) را زيارت کن. اگر خوشحال مي شوي که در غرفه هاي بهشت همنشين پيغمبر خدا و خاندان او باشي، کشندگان حسين(ع) را لعنت کن. اگر خوش حال مي شوي که در درجات بلند بهشت با ما باشي، براي اندوه ما اندوه ناک باشد و از فرح ما شادمان، و بر تو باد دوستي ما، که اگر مردي سنگي را دوست بدارد، خدا او را با آن سنگ محشور گرداند".(3) در نتيجه شيعيان و محبّان و دوستان امامان معصوم(ع) واهل بيت عصمت و طهارت در روز قيامت از شفاعت حضرات معصومين(ع) بهره مند مي شوند و آن بزرگواران را ملاقات مي کنند و با آنان همنشين مي گردند و از محضر غرق در نورشان بهره مند مي شوند. البته چگونگي اين ارتباط و بهره مندي در برزخ و قيامت با اين دنيا متفاوت است کسي در اين عالم با آنان ارتباط قلبي بيابد ، مي تواند در آن عالم ارتباط حضوري داشته باشدو همان گونه که در عا΄م برزخ با ارواح ديگر مومنان هم نشين است ، با ارواح امامان معصوم نيز هم نشين باشد و حتي درخواست حاجت نمايد . البته نوع ارتباط و درخواست در آنجابا اين عالم متفاوت است و ارتباط در آن عالم بر اساس نوع زندگي انسان در اين عالم رقم مي خورد و متناسب با همان عوالم ميباشد و کيفيت آن بر ما کاملاً معلوم نيست. خداوندا، زيارت اوليا را در دنيا و شفاعت و همنشين شان را در آخرت نصيبمان فرما. پي‌نوشت‌ها: 1. نساء(4)آيه 69 - 70. 2. شيخ عباس قمي، منتهي الآمال، ص 183. 3. همان؛ نفس المهموم، ص 38 ●پاسخ دیگر: سلام امام صادق علیه السلام خطاب به شیعیان می فرماید: «والله اتخوف علیکم فی البرزخ. قلت ما البرزخ؟ فقال: القبر منذ حین موته الی یوم القیامة». من بر شما (شیعیان) در عالم برزخ می ترسم، راوی می گوید: من به امام صادق علیه السلام گفتم که عالم برزخ کجا است؟ فرمود: قبر است، زندگی در آن از زمان مرگ تا روز رستاخیز ادامه دارد». امام صادق علیه السلام به جمعی از شیعیان خود فرمود: به خدا قسم که تنها خطری که من بر شما احساس می کنم، برزخ است و چون قیامت شود و کار به دست ما برسد، ما بر کار شما از خودمان اولویت داریم.(1) موفق باشید ... پاورقی_________________________________ 1. معارف و معاریف، ج 1، ص 378 و 379 تالیف سید مصطفی دشتی، بنقل از حوزه نت. آيا در عالم برزخ نيز شفاعت وجود داردطالب قبل و تدبر و تأمل در آيات فوق نتيجه مى‏ گيريم كه پس از مرگ روح وارد عالم برزخى شده و حركت خودش را به سوى مسيرى كه در دنيا انتخاب كرده ادامه مى‏ دهد و با تحولات و تبدلاتى كه در اين حركت دارد كامل‏تر شده و متناسب با احكام و آثار عوالم بالاتر مى‏ گردد و اين حركت و تحول براى روح لازم و ضرورى است. بدن و جسم انسان نيز در اينجا خاك شده و خاك هم با تبدلاتى كه دارد به سوى نقطه‏ اى حركت مى‏ كند كه ذرات بدن ما به صورت ذره‏ اى شود كه از آن بدن ساخته مى‏شود، بدنى كه متناسب با سنن و قوانين عوالم بعدى و ديگر باشد. اين تحول و تبدل نيز براى جسم لازم و ضرورى مى‏ باشد. پس از آن كه روح و بدن مراتب، مراحل و منازل لازم را براى سنخيت پيدا كردن با عوالم بالا طى كردند، خود را در يكى از نظام‏ها يافته و به هم مى‏ پيوندند و وارد به عالمى مى‏ شوند كه بايد وارد شوند.از آنجا كه در تمام اين مراحل، هيچ وجود و هستى و حركت و تكامل و قائم به اراده و قدرت الهى وجود ندارد. معاد، به يك معنى، خلق و آفرينش جديد الهى است اما به معناى ديگر چيزى جز ادامه سير انسان نيست و خلقت جديد محسوب نمى‏ شود. 1- آنچه كه تمام هويت و حقيقت انسان را تشكيل مى‏دهد روح انسان است كه از آن به «نفس» نيز تعبيرمى‏ شود و بدن مركب روح در دنياست. 2- مرگ، به معناى فنا و نيستى انسان نيست بلكه جداي҉ روح از مركب بدن و ادامه سير آن در عالمى بالاتر (عالم برزخ) و مرحله ●سوال: فلسفه پديدار شدن فرقه هاي مختلف در بين مسلمانان و عوامل آن را توضيح دهيد. ●پاسخ: فلسفه پديدارى فرقه‏ هاى مختلف: تمامى اديان در درون خود فرقه‏ ها و شاخه‏ ها و گرايش‏هاى گوناگون و بعضا متفاوتى دارند، طرح تفصيلى اين موضوع در دو دين بزرگ يهودى و مسيحى در اينجا امكان نداشته و تنها به ذكر علل پديدارى فرقه‏ هاى مختلف در اسلام اشاره مى‏ شود؛ امّا قبل از آن تذكر دو نكته ضرورى است اوّلاً اين علل گاهى در پيدايش يك جريان با يكديگر تداخل مى‏ كنند و برخى اوقات هر علتى موجب پديد آمدن گروه خاӵى گشته و در مواقعى علتى در مؤسس آن جريان نقش چشمگير داشته و علت ديگرى در پيرو و پذيرنده آن مؤثر بوده است. ثانيا، دو مسأله شاخص و ريشه‏ اى منشأ بسترسازى براى پديد آمدن فرق گوناگون در اسلام گشته است. يكى در نخستين زمان رحلت رسول اكرم(ص) و مربوط به مسأله خلافت و امامت است و ديگرى مرتبط با ماجراى حكميّت در جريان جنگ صفين، (نگا: فى علم الكلام، احمد محمود صبحى، بيروت دار النهضة، چاپ اوّل، 1405 ق، ج 1، صص 32 ـ 34. اما علل: اين موارد بخشى از علل پيدايش فرقه‏ ها در اسلام بود. براى توضيح بيشتر خوب است دانسته شود حديث افتراق امت به گروه‏هاى مختلف در متون معتبر شيعه واهل سنت نقل شده است. از منابع اهل سنت در «سنن ابى داود» (حديث شماره 3981) آمده است: «... ان رسول اللّه‏(ص) قام فينا فقال الا ان من قبلكم من اهل الكتاب افترقوا اثنتين و سبعين ملة و ان هذه الملة ستفترق على ثلاث و سبعين. اثنتان و سبعون فى النار و واحدة فى الجنة...؛... پيامبر خدا(ص) برخاست و فرمود: همانا اهل كتاب پيش از شما به هفتاد و دو فرقه گراييدند و اين امت به زودى هفتاد و سه فرقه خواهد شد. از ميان آنان هفتاد و دو فرقه در آتش‏اند و يكى در بهشت». در اين جا بايد توجه داشت كه رستگارى تنها يك فرقه درميان ديگر فرقه‏ ها، امر عجيب و غريبى نيست؛ زيرا راه حق و صراط مستقيم الهى كه پيامبر اكرم(ص) بدان دعوت فرموده است يكى بيش نيست. پس اگر اختلاف و دگرگونى و چند دستگى پديد آيد، ناشى از بدعت و وارد كردن تعاليم غير دينى در دين است و گريز از بخشى از آموزه‏ هاى دينى است. اكنون اين سؤال پديد مى‏آيد كه راه شناخت فرقه ناجيه چيست و آنان چه كسانى‏ اند؟ عقل و منطق حكم مى‏ كند كه بهترين راه شناخت رستگاران، سخن و تعاليم خود پيامبر است كه از افتراق امت و نجات و فلاح تنها يك گروه از ميان همه گروه‏ها خبر داده است. با توجه به روايات رسيده از پيامبر(ص) متوجه مى‏شويم كه راه رستگارى پيروى از قرآن و اهل‏بيت(ع) است؛ زيرا قرآن كتاب معصوم و خطاناپذير الهى است. قطعا چنين كتابى مفسر 2 مجرى معصوم مى‏طلبد و آن همان عترت پيامبر(ص) است؛ زيرا پيامبر(ص) در حجة‏الوداع و در آخرين وصيت فرمودند: «... انى تارك فيكم الثقلين كتاب اللّه‏ و عترتى اهل بيتى ما ان تمسكتم بها لن تضلوا بعدى ابدا و انهما لن يفترقا حتى يردا على الحوض فانظروا كيف تخلفونى فيهما...؛ من دو چيز گران‏بها در ميان شما مى‏ گذارم: كتاب خدا و عترت و اهل بيت خويش. تا زمانى كه به آن دو چنگ زنيد پس از من هرگز گمراه نخواهيد شد. آن دو از يكديگر جدايى‏ پذير نيستند تا آن كه در حوض (كوثر) بر من وارد آيند.پس بنگريد كه پس از من با آن دو چه مى‏ كنيد»، (بحارالانوار، ج 2، ص 100). اين حديث به طور متواتر در متون شيه تبیین هایی زده اند که در کیفیت این جسمانی بودن با هم اختلاف دارند. ●نکته مهم دیگر این که : اسلام عزیز معارف حقه خود را به صورت واضح و آشکار در آیات و روایات به انسان ها ارایه کرده است و هر انسان جویای کمال و تعالی می تواند با تلاوت این دو گوهر گرانبها به تعالی دست یابد اما تعمق در کیفیت برخی از اسرار الهی مانند جسمانی بودن معاد نیاز به تعمق ها و تفکرات فراوان دارد که اوحدی از افراد به آن درگاه بار می یابند و شرع مقدس از ما این تکلف را نخواسته و به همان تعالیم که توسط علما از ظواهر شریعت کشف می شود برای ما کافی و حجت است. &عالم از سه لایه (ماده،مثال،عقل) تشکیل شده֨اره معاد جسمانی] فرموده است ـ درود و تحیّت برآورنده شریعت بادـ و من خداوند را، و فرشتگان را و پیامبر و رسولان خدا را گواه می گیرم در این ساعت که ساعت سوم از روز یکشنبه چهاردهم ماه معظم شعبان سال1368 [هـ ق] است، که درباره «معاد جسمانی» معتقدم به آنچه قرآن کریم فرموده است، و حضرت محمد(ص) و ائمه معصومین(ع) به آن اعتقاد داشته اند، و امت اسلام بر آن اجماع کرده اند؛ و من ذره ای از قدرت خداوند را منکر نمی شوم.(دررالفوائد 2/460) در پایان باید گفت که همه علمای علم کلام و عقاید اسلامی و اکثر فلاسفه قایل به معاد جسمانی شده با این تفاوت که فلاسفه در تبیین این جسمانی بودن معاد دست ب׆ حال، معاد مرحوم آخوند (ملاصدرا) با اکثر آیات قرآنی تطبیق نمی کند. معادی را که مرحوم صدرالمتألهین گفته، درواقع نوعی معاد برزخی است [نه معاد حشری]؛ جسم، جسم برزخی [یعنی تمثلی و تخیلی بدون جرم] است. میوه، میوه برزخی است و خلاصه یک سلسله صور غیبیه هستند که ماده را قبول نداشت.»(معاد جسمانی در حکمت متعالیه /224 ،به نقل از کیهان فرهنگی، سال ششم ،شماره 8) مرحوم شیخ محمد تقی آملی می فرماید:انصاف این است که این معاد (معاد مثالی ملاصدرا) عینا همان منحصر دانستن «معاد» است به «معاد روحانی»، ولی با مخفی کاری در عبارت و.... وقسم به جان خودم که این عقیده مخالف است با آنچه شرع مقدس [درسینمای ما نیز رخ نمایی می کند به همین منظور باشد. (1)کابالا یا کبالا یا قبالا به معنای «دریافت‌کردن» و به معنی واقعی کلمه «رسم رسیده» است. کابالا تفسیر رمزگونه‌ای از کتاب‌های مقدس عبری است. کابالا نامی است که بر تصوف یهودی اطلاق می‌شود و تلفظ اروپایی قبّالاه عبری است به معنی قدیمی و کهن. این واژه به شکل قباله برای فارسی زبانان و عرب‌ها است. بیشتریهودیان ارتدکس به آئین کابالا (کابالیسم) اعتقاد دارند. بر اعتقاد هواداران و معتقدین به آئین کابالا، فهمیدن و درک رموز مخفی درآئین کابالا، باعث می‌شود تا انسان بصورت روحانی‌واری به خدا نزدیکتر شود و بدین ترتیب بشرز‌ها. اميرمؤمنان علي ـ عليه السّلام ـ فرمود: براي پدرت و معلّمت از جايت برخيز اگر چه امير باشي. غررالحكم، 1/114 [1] - ميزان الحكمه 10 جلدي، ج 3، ص 178. [2] - بحارالانوار، ج 78، ص 259. [3] - همان، ج 75، ص 265. [4] - ثواب الاعمال، ص 111. [5] - بحارالانوار، ج 6، ص 221. [6] - با استفاده از كتاب «عالم برزخ در چند قدمي ما» محمد محمدي اشتهاردي، انتشارات نبوي. [7] - همان، ج 85، ص 107. [8] - بحارالانوار، ج 91، ص 219. [9] - حاشية مفاتيح الجنان، شيخ عباس قمي. [10] - من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 217، روايت 2209، باب 2. [11] - وسايل الشيعه، ج 7، باب 54، ص 409، روايت 9714. چه گناهاني باعث فشار قبر ميشوند ؟ وبراي دوري از آن چه بايد كردهم که ناظر به جسمانیت قیامت است بیان معقولات است در غالب محسوسات لذا قابل تاویل هستند اگر نقدی به این دیدگاه وارد است بفرمایید ●پاسخ: با سلام وعرض ادب خدمت شما دوست گرامی در بین اندیشمندان اسلامی علمای علم کلام بالاتفاق قایل به جسمانی بودن معاد بوده و برای تبیین چگونگی معاد جسمانی به نقل تمسک جسته و آن را از تعبدیات شمرده و عقل را قاصر از فهم و درک حقیقت جسمانی بودن معا دانسته اند. (مظفر، محمد رضا، عقائد الامامیة، ص 127، انتشارات الشریف الرضی، قم، 1411.) شهید اول این عقیده را در بین علمای اسلام اجماعی می داند و می فرماید: بدان که معاد جسدی و روحی هر دو قطعی اݳت و امت اسلام (که خداوند متعال آنان را سروری دهد)، بر این عقیده اجماع دارند. قرآن عزیز نیز در چندین جا از آن سخن گفته است. و هر چه پیامبر(ص) بدان خبر داده است، مانند بهشت و دوزخ و ... واجب است (به وجوب عقلی) قبول آنها، و اعتقاد به آنها زیرا هم وقوع آنها ممکن است، هم پیامبری قطعی الصدق (معصوم)، از آنها خبر داده است. (رسائل شهید اول/137 و 151) علامه مجلسی منکرین معاد جسمانی را از زمره مسلمانان بیرون می داندو می فرماید: «معاد جسمانی از جمله مسائلی است که همه خداپرستان بر ثبوت و وجود آن اتفاق دارند و یکی از ضروریات دین اسلام محسوب می شود و منکرین معاد جسمانی از زمره ی مسلمانان ޅحسوب نمی شوند. کتاب و سنت بر جسمانی بودن معاد صراحتاً دلالت دارند، به طوری که رد و یا انکار و یا تأویل آن به هیچ وجه امکان ندارد... مع الوصف عده ای از متفلسفان مدعیان عرفان، جسمانی بودن معاد را به جهت شبهه محال بودن اعاده معدوم (که به پندار آنان به کسانی که قائل به معاد جسمانی می شوند لازم می آید) رد کرده و قائل به معاد روحانی شده اند.»(بحارالانوار 7/47) اما فلاسفه اسلامی بعد از تبیین های داخلی در بحث کیفیت معاد جسمانی به اشکالاتی برخوردند که هر گروهی به راهی رفته و برخی - مشائیون _ معاد جسمانی را نفی کرده و دست به تاویل آیات و روایات زدند از جمله ابن سینا در این مورد مߌ گوید: اثبات معاد از راه شریعت و اخبار و آیات آسان است و بخشی از آن که با عقل و قیاس و برهان قابل درک است، همان سعادت و شقاوت نفس است (معاد روحانی) ... و بعد از توضیح و تفسیر مفصل در مورد سعادت و شقاوت روحانی، چنین بیان کرده است که معاد جسمانی بدان ترتیب که مورد بحث فلاسفه است را نمی توان از راه عقل اثبات نمود.(سبحانی، جعفر، عقائد اسلامی در پرتو قرآن، ص582، نشر دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1379.) برخی دیگر از فلاسفه برای اثبات معاد جسمانی مشرب خاصی داشته اند از جمله؛ ملاصدرای شیرازی که معتقد است: بدنی که در معاد بر انگیخته می شود بدنی است لطیف که از هر لحاظ مثل این بدن دنیوی بوده و از استعداد لازم برای حیات اخروی بر خوردار است که از این بدن تعبیر به بدن مثالی نموده است. از جمله افراد مشهوری که معتقد به معاد با بدن مثالی بوده شیخ شهاب الدین سهروردی است،با این تفاوت که نظریه ملاصدرا در این رابطه، شامل مقدمات عقلی مفصلی است و طی این مقدمات، حقیقت جسم انسان را همان جسم مثالی دانسته است. هرچند گاهی از سخنان ملاصدرا استفاده می شود که وی به معاد با بدن عنصریِ دنیوی معتقد است، ولی در غالب آثار خود تکیه اصلی وی بر بدن مثالی بوده و از این راه که تمامی خواص جسمانی را در حدی لطیف تر و شدیدتر برای بدن مثالی محقق دانسته است، جسمانی بودن حیات اخروی ر به اثبات رسانیده است.(عقائد اسلامی در پرتو قرآن، ص582.) ملا صدرا که قایل به عوالم سه گانه مادی و مثالی عالم عقول می باشد جسم و بدن هر نشئه را متناسب با همان نشئه می داند ایشان قیامت را عالم عقل که عالم مجردات است - مجرد از ماده - می داند و روح را در آن نشئه همراه جسم متناسب با عالم مجردات می داند و آن جسمی لطیف بدون عوارض جسم دنیای مادی و جسم برزخی است. فلاسفه بعد از ملا صدرا به تبع ملا صدرا قایل به جسمانی بودن معاد شده اند اما در کیفیت این جسم اختلاف کرده اند ملا صدرا قایل به جسمانی بودن معاد است اما می گوید این جسم صوری است نه مادی(مناظره ی آیت الله سیدان و جوادی آملی، پیرامون معاد جسمانی/39) برخی از بزرگان به این نوع تاویلات و تفسیرات ایراد دارند آیه الله سبحانی در این باره می فرمایند: «ایشان [علامه طباطبایی] هیچ وقت معاد را تدریس نمی کرد. به خاطر دارم هنگامی که خدمتشان اسفار می خواندیم، وقتی به مبحث معاد رسیدیم درس را تعطیل کردند. علت را هم هیچ وقت بیان نکردند. فقط تنها چیزی که ما توانستیم کشف کنیم این بود که مرحوم علامه طباطبایی، معاد مرحوم صدرالمتألهین را قبول نداشت، چون با ظواهر آیات تطبیق نمی کرد. البته صدرالمتألهین خیلی تلاش کرد که بگوید معادی را که آورده عین قرآن است و از قرآن استخراج شده وآیات را برآن تطبیق داد. با ای mm \o    !\●سوال: آیا همه افراد هنگام دمیده شدن صور می می Y&]k    []وقایع ساعات اولیه دفن ●سوال: انسان وقتی میمیره همون لحظه متوجه میشه که مرده یا وقتی دفن میشه 1^7    !^اگر به وصیت متوفی عمل نشه باعث رنجشش میشه ●سوال: احکام دینی بر پایه مسائل عقلی و منطقی هستن درسته؟ میخوام بدونم دلیل علمی داره که بدن رو به این صورت در قبر میزارن؟ بهترین خیرات برای اموات چی میتونه باشه؟ اگر در مورد مرده حرف بزنیم این هم غیبت محسوب میشه؟ محبت به یتیمان شخص متوفی باعث اسودگی خیالش میشه؟ اگر به وصیت د و من گناه این پدر را به احترام عمل فرزند نیکوکارش بخشیدم.(39) 3ـ تنزل و تغییرات دیگر: همانطوری سنت حسنه اثرش باقی است تاسیس سیره سیئه نیز اثرش ممتد و دامنه دار است و طبق روایات کسی که سنت بدی را در جامعه بنیان نهد و دیگران از او پیروی کنند هر بار که آن سیره مورد عمل واقع شود گناه تازه‌ای ثبت می‌شود امام باقر (ع) میفرماید: هر بنده‌ای از بندگان خدا روش گمراه کننده‌ای را بین مردم ایجاد کند برای او گناهی همانند گناه کسانی است که مرتکب آن عمل شده‌اند بدون آنکه از گناه عاملین آن کاسته شود.(40) روایاتی وجود دارد که نارضایتی پدر و مادر و تأثیر آن را در سرنوشت فرزند بیان كاملًا با مختلف است:بعضى موافق تفسير اول؛بعضى موافق تفسير دوم.و بعضى با هيچ كدام سازگار نيست، مثلًا رواياتى را كه «زرارة» نقل كرده و تحت شماره 3 و 4 و 8 و 11 و 28 و 29 در تفسير «برهان» ذيل آيات مورد بحث آمده، موافق تفسير اول است و آنچه در روايات «عبداللّه بن سنان» كه تحت شماره 7 و 12 در همان تفسير «برهان» ذكر شده، اشاره به تفسير دوم مى‏ كند. بعضى از اين روايات، مبهم و پاره‏اى از آنها تعبيراتى دارد كه جز به صورت كنايه و به اصطلاح در شكل سمبوليك، مفهوم نيست، مانند روايت 18 و 23 كه از «ابوسعيد خُدْرى» و «عبداللّه كلبى» در همان تفسير نقل شده است.در پاره‏اى از روايات مزبور، نها اشاره به ارواح بنى‏آدم شده (مانند روايت مفضل كه تحت شماره 20 ذكر شده است). به علاوه، روايات فوق بعضى داراى سند معتبر و بعضى فاقد سند مى‏باشند.بنابراين، و با توجه به متعارض بودن روايات فوق، نمى‏توانيم روى آنها به عنوان يك مدرك معتبر تكيه كنيم و يا لااقل همان گونه كه بزرگان علماء در اين قبيل موارد، مى‏ گويند، علم و فهم اين روايات را بايد به صاحبان آنها واگذاريم و از هر گونه قضاوت پيرامون آنها خوددارى كنيم.در اين صورت مائيم و متن آياتى كه در قرآن آمده است و همان گونه كه گفتيم، تفسير دوم با آيات سازگارتر است. موفق باشید. Eدرباره عالم دز نظر ائمه اطهار چیست نکیر سراغ او می آیند که آوازشان مانند... از میت می پرسند: پروردگارت کیست؟ دینت چیست؟ پس میت اگر مؤمن باشد می گوید الله پروردگارم، اسلام دین من است، سپس می پرسند، راجع به مردی که از میان شما بیرون آمد چه می گویی؟ میت می گوید: پیامبر را از من می پرسی؟ شهادت می دهم که او رسول خداست...(2) و از امام او می پرسند، میت امام خود را معرفی می کند، دو ملک می پرسند، چگونه امامت را شناختی؟ میت می گوید: این امری است که خدا مرا بر آن هدایت کرده است.(3) در روایتی از امیر المؤمنین(ع) مانند آن چه از رسول خدا (ص) نقل شد آمده است:... و سوال می کنند امام تو کیست؟ پاسخ می گوید: امام من علی بن اباستانهایی همسوی این جریان ساخته می شود سینمای غرب بالخصوص هالیوود به دنبال این است که حوزه اختیارات انسان را محدود به عوامل ما ورایی مخصوصا دنیای اجنه و شیاطین نشان داده و رعب و وحشتی از این نظر در دلها ایجاد نماید و در این میان با ارائه راه هایی از قبیل عرفان های نو ظهور و عرفانهای بازسازی شده یهودی از جمله کابالا (1)به زمینه سازی برای اهداف دنیای سلطه بپردازد و فطرت های پاک انسانی را مشغول آموزه های اکثرا خرافی ما ورایی کرده و از هدف اصلی خویش باز دارد. به نظر می رسد این که در این چند ساله عبارت های دنیای دخان و اجنه و شیطان در سینماهای غربی رواج یافته و گاهی در خود را جايگاه و سنگر شيطان قرار دهد يا جايگاه ذكرالهى. بسيارند كسانى كه حاضر نيستند، حتى يك لحظه، قلب خود را جايگاه وساوس شيطانى قرار دهند; دل هاى آن ها لبريز از ايمان به خداست و هميشه بر او توكّل دارند و از اين رو، شيطان هم بر آن ها هيچ سلطه اى ندارد: "انّه ليس سلطانه على الّذين آمنوا و على ربّهم يتوكلّون" (5) او بر بندگان خدا (كسانى كه واقعاً بنده او هستند) هيچ سيطره اى ندارد، مگر بر پيروان گمراه خود: "انّ عبادي ليس لك عليهم سلطانٌ الاّ من اتّبعك من الغاوين" (6) منابع: 1.ترجمة الميزان ج : 18ص 208 2.حجر:27 3.الرحمن: 15 4.ابراهيم:22 5.نحل: 99 6.حجر:42 aعالم دخان و عذاب دخان چیه رمرده را بايد يك فاتحه گفت ,و خواندن چه چيزهايي براي ببخش گناهان مردگان موثر است وخوندنش براي خودمون هم ثواب داشته باشه اگه ميشه نام ببريد يا سايت معرفي كنيد ●پاسخ: عليكم السلام در پاسخ شما بايد عرض كنم كه : 1- بله مي توانيد يك عمل را براي چند نفر هديه كنيد احاديثي در اين زمينه وجود دارد كه چند نمونه مي آورم: (1891)* 1- به ابو عبد اللَّه صادق (ع) گفتم: مى‏توانم پدر و مادرم را در حج خود شريك سازم؟ ابو عبد اللَّه گفت: آرى. من گفتم: مى‏توانم برادرانم را در حج خود شريك سازم؟ ابو عبد اللَّه گفت: آرى. خداوند- عزّ و جلّ- براى خودت ثواب يك حج منظور مى‏كند و براى آنان نيز، ثو با پيروان خود مى گويد: "انّ اللّه وعدكم وعدالحقّ و وعدتكم فاخلقتكم و ما كان لى عليكم من سلطان الاّ ان دعوتكم فاستجبتم لي فلاتلوموني ولوموا انفسكم و ما انتم بمصرخيّ انّي كفرت بما اشركتمون من قبل..."(4) البته روشن است كه سلطه در آيه شريفه، اطلاق دارد و شامل هر نوع سلطه اى مى شود، چه سلطه بر ابدان باشد و چه سلطه بر افكار و انديشه ها. دعوت شيطانى و تزيين اعمال و تسويل و وسوسه توسط شيطان ممكن است در انسان ميل و شوق به گناهان ايجاد كند و انسان هم پس از آن به راحتى تن به معصيت و نافرمانى خدا دهد، ولى اين به معناى مسلوب الاختيار كردن انسان نيست ،بلكه او مخيّر است كه دل و فكر ب يك حج. و پاداش ديگرى هم به تو عنايت خواهد كرد كه صله رحم كرده‏اى. من گفتم: به نيابت از مردان و زنانى كه در كوفه باشند مى‏توانم طواف كنم؟ ابو عبد اللَّه گفت: آرى. موقع شروع به طواف، نام او را مى‏برى و مى‏گوئى: «بار خدايا اين طواف را از فلانى بپذير». (1)* (1892)* 4- به ابو الحسن امام كاظم (ع) گفتم: اگر كسى به حج برود و حج و عمره خود را و يا قسمتى از طواف خود را براى خويشاوند خود منظور كند. آيا اجر و پاداش خودش ناقص مى‏ شود؟ ابو الحسن گفت: نه، ثواب يك حج كامل براى خودش و ثواب يك حج كامل براى خويشاوند او منظور مى‏ شود. پاداش ديگرى هم دارد كه به خويشان و دوستان خود صله و خدمت كره است. من گفتم: اگر آن شخص، مرده باشد باز هم ثواب حج به او مى‏ رسد و در موقعيت او تأثير مى‏ گذارد؟ ابو الحسن گفت: آرى. حتى ممكن است مورد خشم و غضب خدا باشد و به وسيله ثواب حج مورد مغفرت قرار بگيرد و يا اگر در تنگنا باشد، وسعت و گشايش يابد. من گفتم: مرده‏اى كه در تنگنا بوده باشد، مى‏ فهمد كه اين گشايش و وسعت از كجا به او رسيده است؟ ابو الحسن گفت: آرى. من گفتم: اگر كسى باشد كه با مذهب حق به دشمنى و ستيزه مى‏ پرداخته، باز هم ثواب حج براى او مفيد واقع مى‏ شود؟ ابو الحسن گفت: آرى. عذاب او تخفيف مى‏ يابد. (2)* (1893)* 6- به ابو عبد اللَّه صادق (ع) گفتم: اگر انسان پدر و برادر و يا خويشوند خود را در حج خود شريك سازد، چه صورت دارد؟ (1) ابو عبد اللَّه گفت: در آن صورت، يك حج در نامه عمل تو ثبت مى‏ كنند و مانند آن را در نامه عمل آنان ثبت مى‏ كنند. و تو اجر و پاداش زائدى دريافت مى‏ كنى بدين جهت كه صله رحم كرده‏اى. (2)* (1894)* 9- از ابو الحسن الرضا (ع) پرسيدم: تا چند نفر را مى‏ توانم در حج خود شريك سازم؟ ابو الحسن گفت: هر چند نفر كه مايل باشى. [گزيده كافى، ج‏3، ص: 322] 2- ثواب هر عمل مستحبي را براي مردگان هديه نماييد هم براي خودتان و هم براي آنها مؤثر است (همانطور كه در احاديث بالا هم آمده بود) و هر چه عمل مزبور سخت تر و مهم تر باشد ثواب بيشتري دارد و تبعا در آمرزش گناهان اهل قبور بيشتر تأثير مي كند براي اطلاعات بيشتر مي توانيد اينجا را ببينيد براي دو سئوال فوق ، در سايت حضرت آيت الله بهجت هم استفتائي وجود دارد كه اينجا نقل مي كنم: بهترين اعمال جهت ميّت 1410. با فضيلت ترين عملى كه مى توان براى ميّت انجام داد چيست؟ ج. كارى در ترويج مذهب حق، از قبيل نشر كتب و... انجام دهد و ثواب آن را به او هديه كند. اهداى ثواب براى اموات 1411. اگر كسى عمل مستحب خود را به تمام اموات هديه كند، آيا ثواب اين عمل خير به تمام آن ها مى رسد يا بين آن ها تقسيم مى شود؟ و آيا خود او نيز از اين عمل بهره اى مى برد؟ ج. همه از آن بهره مى برند. یک فاتحه برای چند مردهN تنها یک امر محبوب و مطلوب نیست بلکه مایه سرشکستگی و ملامت است. یا آن کشاورزی که کار نکرده است به قول شاعر حالش چنین است: هر که محصول خود بخورد و خبید *** وقت خرمنش خوشه باید چید برای آن کسی که دنیا را به بطالت گذرانده است و نه تنها به بطالت که به فسق و فجور و کارهای بد گذرانده است مرگ هرگز نمی تواند یک امر آرزویی باشد. او نه تنها عمل خوبی به تعبیر قرآن پیش نفرستاده است بلکه هر چه فرستاده، عمل بد است. طبعاً چنین افرادی همیشه باید از مرگ وحشت داشته باشند و مانند جالینوس خواهند بود. آنها گرچه از نظر تئوری و مکتب با او اختلاف دارند ولی در عمل مانند او خواهند بود، یعنی برنوان محل کار و محل به دست آوردن سود محبوب و مطلوب است. بیشتر تعبیراتی که عرض کردم تعبیرات امام علی علیه السلام است. فرمود: «ان الدنیا... مهبط وحی الله و متجر اولیاء الله؛ دنیا محل فرود وحی خدا؛ و تجارتخانه اولیاء خداست.» (نهج البلاغه، حکمت 131) یا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «الدنیا مزرعه الاخرة؛ دنیا کشتگاه و محل زراعت آخرت است» (کنوز الحقایق، باب دال). آیا برطبق این مکتب مرگ یک امر آرزویی است یا یک امر ضد آرزوست؟ هیچکدام. برای کسی که در این مدرسه و دانشگاه هیچ کاری انجام نداده است بیرون آمدن از آن که جز عقب افتادن و نمره بد گرفتن حاصلی برای او نداشته، نه را از آتش بیان می کند: "والجانَّ خلقناه من نار السّموم" (2); "و خلق الجانّ من مارج من نار" (3) و از طرفی می فرماید که هیچ گونه سلطه ای شیطان بر انسان ندارد بلكه شيطان از طريق تزيين (آراستن، زيباجلوه دادن) ، وسوسه ، دعوت ، تسويل (فريفتن) استزلال (لغزاندن) ، افتنان (به فتنه انداختن) اضلال (گمراه كردن) ، ايحاء (القا كردن سخن، وحى كردن، وسوسه كردن) وعده دروغ و مانند آن انسان را به نافرمانى خدا سوق مى دهد و اين همه، از لوازم شيطنت است. بايد توجه داشت كه اگر در بعضى از آيات اشاره به سلطه شيطان بر بعضى افراد شده، اين سلطه تكوينى نيست و از اين رو، شيطان در قيامت، به هنگام رويارويی انسان مانند مدرسه است برای دانش آموز و مانند مزرعه است برای کشاورز، که در این مدرسه است که باید تکلیف انجام بدهد و به مسؤولیتهای خود متوجه باشد و باید خود را در این مدرسه کامل کند تا وقتی از مدرسه بیرون می آید کامل باشد. یا آن کشاورز کارش در صحرا زحمت کشیدن است، ولی می داند که همین کاشتن و بعد به عمل آوردن محصول است که زندگی ایام سالش را تأمین می کند. اگر می خواهد چه در مدت زراعت و چه در مدتی که در خانه استراحت می کند زندگی خوبی داشته باشد فقط باید عمل کشاورزی را خوب انجام دهد. همچنین می توان گفت مثل انسان با جهان مثل بازرگان است با بازار. بازار برای یک بازرگان به عر تعبیرات شعرای ما زیاد آمده است با اینکه تابع مکتب مانی نبوده اند. این مکتب بر این اساس است که روح یک امر جاودانه است ولی معتقد نیست که روح انسان به صورت یک موجود کامل بود و او را مثل یک زندانی به زندان آوردند و یک موجود آزاد را در چاه انداخته و یا مرغ آزاد را در قفس کردند، بلکه روح انسان در این دنیا ناقص است، به این معنا که یک امر بالقوه است که قابل تکامل و کامل شدن است، یعنی رابطه انسان با جهان، رابطه کشاورز است با مزرعه و رابطه کودک است با مدرسه، نه رابطه زندانی با زندان. این موجود ضعیف، وجودش از نقطه صفر آغاز شده و باید در این دنیا رشد و تکامل پیدا کند. دنیا برز انسانها یک امر آرزویی است و برای بعضی از انسانهای دیگر امری ضدآرزوست. بعضی از انسانها حق دارند که مرگ را آرزو کنند، ولی آرزوی مرگ برای بعضی از انسانهای دیگر ضدمنطقی است. این مکتبی است که از یک طرف قائل به جاودانگی روح است و می گوید انسان با مرگ فانی نمی شود ولی از طرف دیگر مثل مکتب مانی نمی گوید که انسان قبل از اینکه به این دنیا بیاید کامل بود و موجود کاملی را آوردند و در اینجا زندانی کردند و انسان فقط باید زندانش را بشکند و برود. متأسفانه در تعبیرات شعرای ما از این نوع تعبیرات زیاد آمده با اینکه مقصودشان این نبوده است. قفس شکستن و زندان شکستن و از چاه بیرون آمدن ز اين كه شاخه‌اي از شاخه‌هايش در خانة اوست و امتي از امت‌ها مي‌تواند از برگي از برگ‌هايش سايه بگيرد. (تفسير نور الثقلين، ج 2، ص 502) [1]. بحار الانوار، 6 / 221، حديث 19 و ص 221، حديث 16. [2]. الفروع من الكافى، 3 / 236،حديث 6; بحار الانوار، 6 / 261، حديث 102; علم اليقين، فيض كاشاني، تحقيق بيدار فر، قم، 1377. 2 / 1068. [3]. الفروع من الكافى، 3 / 236،حديث 6; بحار الانوار، 6 / 261، حديث 102; علم اليقين، 2 / 1068. [4]. شرح الصدور، سيوطى، دار ابن كثير، بيروت، لبنان، 1413، ص 225. [5]. حق اليقين، مجلسى، ص 488. [6]. الفروع من الكافى، 3 / 236، حديث 5. [7]. الفروع من الكافى، 3 / 130. [8]. حق اليقين، علامه مجلسى، ص 492; حق اليقين، عبدالله . هذا عذاب اليم ربنا اكشف عنا العذاب انا مؤمنون اين جمله حكايت گفتار مردمي است كه دچار عذاب دخان شدند ، و معنايش اين است كه در آن روز كه آسمان دودي آشكارا مي‏ آورد ، مردم مي‏گويند : پروردگارا اين عذاب را از ما بردار كه ايمان خواهيم آورد .(1) ●اما در باره عالم دخان: آنچه که در سایت های مختلف به عنوان عالم دخان مطرح است هیچگونه تایید روایی یا نقلی از بزرگان ندارد اینکه گفته اند اجنه و شیطان در عالمی به عنوان عالم دخان بوده و امکان تاثیر گذاری در روح انسان و تصویر صحنه های دلخواهشان در وهم انسان هستند فاقد دلیل عقلی و نقلی می باشد. قرآن کریم اصل وجودی شیطان و اجند ، و زمين تماميش مانند خانه‏ اي بدون روزنه مي‏شود كه در آن آتش افروخته و دود به راه انداخته باشند .زمين چهل روز چنين حالتي به خود مي‏گيرد . بعضي هم چه بسا گفته باشند كه : مراد از روزي كه دود بياورد ، روز فتح مكه است ، كه لشكر اسلام وارد آن شد ، و دود اجاقهايشان فضاي مكه را پر كرد ، و تاريك ساخت . و چه بسا بعضي ديگر گفته باشند : مراد از آن ، روز قيامت است ، و اين دو قول يعني قول سوم و چهارم به طوري كه ملاحظه مي‏فرماييد چندان قابل قبول نيست ]یغشي الناس - يعني دودي است كه از هر طرف بر مردم احاطه مي‏يابد . و مراد از ناس بنا بر قول اول ، اهل مكه ، و بنابر قول دوم عموم مردم اسحمد ! تو آمده‏اي تا بشر را به صله رحم دعوت كني ، اينك قوم تو و ارحامت دارند مي‏ميرند ، و آنگاه وعده دادند كه اگر اين گراني و قحطي برطرف شود به وي ايمان خواهند آورد . پس رسول خدا (ص) دعا كرد و از خدا خواست تا نعمت را بر آنان فراخ و فراوان كند ، و خدا هم دعايش را مستجاب نمود . اما مردم دوباره به كفر قبليشان برگشته ، عهد خود بشكستند . بعضي ديگر گفته‏ اند : دخان مذكور در اين آيه از علامتهاي قيامت است كه هنوز محقق نشده ، و قبل از قيام قيامت محقق مي‏شود . و دود در گوشهاي مردم داخل مي‏شود ، به طوري كه سرهايشان مانند سر گوسفند بريان مي‏گردد ، اما مؤمنين تنها دچار زكام مي‏شونمي‏گيرد . مفسرين در اينكه منظور از اين عذاب چيست اختلاف كرده‏ اند : بعضي گفته‏ اند : مراد همان قحطي است كه اهل مكه بدان مبتلا شدند ، چون بعد ازآنكه بر كفر خود و بر آزار رسول خدا (ص‏) و مؤمنين اصرار ورزيدند ، رسول خدا (ص‏) نفرينشان كرد و عرضه داشت : بار الها آنها را به قحطيي نظير قحطي زمان يوسف گرفتارشان فرما . بدنبال اين نفرين ديگر زمين گياه نرويانيد ، و قريش به قحطي شديدي دچار شدند ، به طوري كه افراد از شدت گرسنگي گويي دودي جلو چشمشان را گرفته و آسمان را پر از دود مي‏ديدند . و براي سد جوع مردار و استخوان مي‏خوردند ، تا آنكه نزد رسول خدا (ص‏) رفته ، عرضه داشتند : اي من عباس و حسن روايت شده . و نيز از حذيفة بن يمان و ابي سعيد خدري از رسول خدا (ص‏) ، و نيز از ابن عمر بدون ذكر نام رسول خدا (ص‏) آورده است . و در تفسير قمي در ذيل همين آيه گفته است : اين در وقتي است كه اهل رجعت از قبور درآيند ، در آن روز تمامي مردم در ظلمت فرو مي‏روند ، و مي‏گويند كه اين عذاب اليمي است ، پروردگارا اين عذاب را از ما برطرف كن كه ما داراي ايمانيم فارتقب يوم تاتي السماء بدخان مبين يغشي الناس كلمه فارتقب امر از باب ارتقاب است ، و ارتقاب به معناي انتظار است مي‏فرمايد : منتظر روزي باش كه آسمان دودي آشكار بياورد .و اين تهديدي است به عذابي كه از هر سو مردم را فرا که این عذاب که از دخان به آن تعبیر شده است تفسیر شریف المیزان وجوه مختلفی بیان کرده است: علامه طباطبایی ذیل این آیه می فرماید: از جوامع الجامع نقل شده كه در تفسير آيه فارتقب يوم تاتي السماء بدخان مبين گفته است كه در معناي دخان اختلاف شده ، بعضي گفته‏ اند : دودي است قبل از قيام قيامت از آسمان مي‏ آيد و داخل گوشهاي كفار مي‏شود ، به طوري كه سر آنها مانند سر كباب شده مي‏شود ، ولي مؤمنين از آن دود تنها دچار حالتي نظير زكام مي‏گردند ، و روي زمين با همه وسعتش مانند اطاقي در بسته مي‏شود كه در آن كاه دود كرده باشند ، و اين وضع تا چهل روز ادامه مي‏ يابد - اين معنا از علي و ادیکی ظهور عوالم دیگه ( عالم دخان و عالم برزخ ) با عالم ما مخلوط میشن. راستش نتونستم هضمش کنم . یعنی حقیقت داره . اگر راسته پس چرا تا بحال کسی در موردش حرفی نزده ؟ لطفا اگر در موردش کسی چیزی میدونه من رو هم راهنمایی کنه کارشناس بحث : شعیب ●پاسخ: سلام دوست گرامی چند روزی است که بنده در پی مطلبی برای جواب سوال شما بودم بعد از تتبع نسبی در آیات و روایات و نقل های بزرگان نتیجه را تقدیم می کنم (علت تاخیر کم بودن منابع در این موضوع می باشد): در باره عذاب دخان تنها آیه ای که در قرآن یافت می شود آیه 10سوره دخان می باشد: "فارتقب يوم تاتي السماء بدخان مبين" در تفسیر این آیه یت، قدرت والایی از رموز مخفی خدا که برای دیگر انسانها پوشیده‌است، را پی می‌برد. تاریخچه اصطلاح نام «کابالیسم» به درستی مشخص نیست و مورد اختلاف است. برخی سلیمان ابن جبریل (۱۰۵۸ - ۱۰۲۱) میلادی و برخی کابالیست اسپانیولی قرن سیزدهم، آشر را اولین اشخاصی می‌دانند که آئین مخفی و سری عهد عتیق را «کابالا» نامیدند. با این وجود مدارک و منابع بسیار قدیمی که برخی ازآنها به قرن دوم میلادی بازمی‌گردند، وجود دارند که حاکی از نام‌هایی بجز «کابالا» بر آئین فوق هستند. با این وجود همکنون اصطلاح «کابالا» وصف کننده تمرین آئین و دانش محرمانه یهود است(منبع ویکی پدیا) cدنیای دخانین میثاق بر زندگی انسان می‏باشد. از این رو حجت باطنی (عقل) و ظاهری(وحی) هر چند تقدم زمانی بر انسان و اعمال ارادی او ندارد، ولی بر مکلف شدن انسان حداقل تقدم رتبی دارد؛ یعنی ابتدا حجت بر عبد تمام می‏شود، سپس مکلف به تکالیف الهی می‏گردد. بنابراین مقصود آیه، گفت و گوی لفظی بین خدا و انسان نیست، بلکه اعطای دو حجت محکم الهی به انسان است. با توجه به معنای فوق موطن و عالمی که این میثاق الهی در آن رخ داده، دنیا می‏باشد و برای هر انسانی بعد از تولد او چنین چیزی رخ می‏دهد. بنابراین آیه میثاق هیچ دلالتی بر ازلی بودن انسان یا حتی هرگونه وجودی قبل از تولد برای آدمی ندارد، بلکتا به حال همچین سخنی را مشاهده نکردم .اگر استناد شما به متن خاصی می باشد ممنون میشم ذکر کنید. انسان که از دنیا می رود به عالم دیگری به نام برزخ وارد می شود در آنجا هست تا وقتی که در صور دمیده می شود و مردم از قبرها بیرون آیند در آن وقت به عالم قیامت وارد می شوند .[1] قیامت بر دو قسم است: قیامت صغرا و قیامت کبرا. هر کس مى‏ میرد قیامت صغراى او بر پا مى‏شود (من مات قامت قیامته) و سرآغازى است براى پاداش و کیفرها که بخشى جنبۀ برزخى دارد و بخش دیگرى در قیامت کبرا یعنى قیامت عمومى انسان ها دامانشان را مى‏ گیرد، و در هیچ یک از این دو مرحله نه چاره‏ جویی ها مؤثر است، و نه در بابر ارادۀ الهى یار و یاورى وجود دارد. هول قیامت صغرا مثل هول قیامت کبرا است، با این فرق که در قیامت صغرا هولش فردى است و در قیامت کبرا هولش جمیع خلق را فرا مى‏ گیرد.[2] قیامت کبرا که عالمی است پس از عالم برزخ همۀ انسان ها از اولین تا آخرین جمع شده، و وارد مرحلۀ جدیدی از زندگی و حیات می شوند؛ و به پاداش و یا جزای اعمال و رفتار زندگی دنیایی خود می رسند.[3] صدرالمتألّهين در مورد مرگ و برزخ مى‌نويسد: «الانسان اذا مات و تجرّد عن هذا البدن الطبيعى قامت قيامته الصغرى و حشر اولا الى عالم البرزخ ثمّ الى الجنة و النار عند القيامة الكبرى.»[4] اين عبارت حاكى از همگانى بودن برزخ است و در جاى ديگر، به صراحت، عموميت برزخ نسبت به متوسطان و ناقصان را مطرح كرده است و مى‌گويد: نفوس انسانى پس از مرگ بدن طبيعى، باقى خواهند بود؛ اما متوسطان در عقيده و عمل نه توان آن را دارند كه به عالم مفارقات نايل شوند و نه امكان آن هست كه به ابدان عنصرى تعلّق بگيرند؛ چراكه تناسخ لازم مى‌آيد؛ و نيز نمى‌توانند به اجرام فلكى تعلّق بگيرند. از سوى ديگر، تعطّل محض آنها هم معنايى ندارد. پس ناچار وجود ديگرى كه نه در اين عالم است و نه در عالم تجرّد محض، براى آنها خواهد بود؛ «فهى موجودة فى عالم متوسط بين التجسّم المادّى و التجرّد العقلى.»[5] [1] معاد شناسی،ج2 ص 180،حسینی طهرانی،سیدمحمدحسین؛ انتشارات علامه طباطبایی، مشهد [2] تفسیر نمونه، ج‏۲۲، ص ۴۶۵٫ [3] عالم برزخ شخصی است و هر فرد وقتی مرد وارد برزخ می شود، قیامت کبری مربوط است به جمع یعنی همۀ افراد عالم یک مرتبه محشور می شونند. نک: جهان بینی شهید مطهری، بحث معاد، ص ۳۱ [4] ملّاصدرا، الاسفار، ج 9، ص 335. نيز ر.ك. همان، ص 218ـ219.، الحكمة المتعالية فى الاسفار العقلية الاربعة، قم، مصطفوى، 1379 [5] ملّاصدرا، الشواهد الربوبية (قم، بوستان كتاب، 1382)، ص 347. نيز ر.ك. همو، المبدأ و المعاد، ص 325.به نقل از مقاله ، حيات برزخى از منظر حكمت متعاليه، قرآن و سنّت، على‌محمّد قاسمى 4برزخ عالم نهايي متوسطين حکمت و مشیت الهی است بعد از عالم دنیا عالمی است که به مراتب کاملتر از این عالم است ولی نسبت به آخرت از کمال کمتری برخوردار است. به عبارت دیگر نکته اصلی این است که تا انسان دوران تکامل برزخ را سپری نکند ورود به عالم دیگر برای او میسر نیست در برزخ باید ساخته و پرداخته شود تا آمادگی حضور در قیامت را پیدا کند جنین اگر در رحم مادر آمادگی جسمی و روحی پیدا نکند نمی‌تواند وارد صحنه طبیعت شود انسان هم برای نیل به بهشت و جهنم ابدی باید شرایط برزخی را بگذراند تا در سایه تکامل ذاتی جسم و روح مناسب با ابدیت را احراز نماید. (18) منبع: http://www.pasokhgoo.ir/node/1179 3دلیل عقلی بر وجود برزخ آیه صرفاً تمثیل است، نه بیان واقع و یا از واقعیت اعطای حجت باطنی و ظاهری سخن می‏گوید که مربوط به بعد از تولد انسان می‏باشد.(9) پی‏نوشت‏ها: 1 . اعراف(7) آیه 172 - 174. 2 . مجمع‏البیان، ج‏5، ص 390، بیروت، مؤسسه اعلمی؛ تفسیر فخررازی، ج‏15، ص 47 - 46، چ داراحیاءالتراث، بیروت. 3 . تفسیر تبیان، ج‏5، ص 28؛ مجمع‏البیان، ج 4، ص 390. 4 . مجمع‏البیان، ج‏4، ص 391؛ تفسیر ظلال القرآن، ج‏9، ص 59 - 58؛ تفسیر رازی، ج‏15، ص 53. 5 . تفسیر المیزان،ج‏8،ص 455. 6 . فصلت(41) آیه 16. 7 . حشر(59) آیه‏21. 8 . جوادی آملی، عبدالله، فطرت در قرآن، ص 123 - 126 و 135. 9. جوادی آملی، فطرت در قرآن، ص 123 - 126 و 135. Fآیا عالم ذر وجود دارد می‌کند اگر پدر و مادری فرزندشان را عاق کرده باشند پس از مرگ در صورتی که از اعمال خیر فرزندشان که در دنیاست برخوردار شوند ممکن است از او راضی گردند بنابراین یکی از تفاوتهای برزخ و آخرت در این است که پرونده انسان مرده در برزخ تغییر می‌کند ولی در آخرت چنین نیست؟ 4ـ آگاهی و درک انسان در برزخ: از منابع موجود استفاده می‌شود که با فرا رسیدن مرگ نه تنها شعاع دید و درک انسان کمتر نمی‌شود بلکه بیشتر نیز می‌شود، پیامبر (ص) می‌فرماید: مردم خوابند همین که می‌میرند بیدار می‌شوند.(41) این جمله را به دو گونه می‌توان معنی کرد ـ 1ـ منظور این است که در دنیا چیزهایی وجود دارد که }نند. توضيح اينكه همانطور كه گفتيم از مجموع آيات و روايات چنين استفاده كه اعراف گذرگاه سخت و صعب العبورى بر سر راه بهشت سعادت جاويدان است ، طبيعى است كه افراد نيرومند و قوى يعنى صالحان و پاكان با سرعت از اين گذرگاه عبور مى كنند اما افرادى كه خوبى و بدى را به هم آميختند در اين مسير وامى مانند. همچنين طبيعى است كه سرپرستان جمعيت و پيشوايان قوم در گذرگاه هاى سخت همانند فرماندهانى كه در اينگونه موارد در آخر لشكر راه مى روند تا همه سپاهيان بگذرند، در آنجا توقف مى كنند تا به كمك ضعفاى مومنان بشتابند و آنها كه شايستگى نجات را دارند در پرتو امدادشان رهائى يابند. بنابراحه 189 به دوزخ بفرستد بخاطر گناهانشان است و اگر به بهشت بفرستد به بركت رحمت او است )). روايات متعدد ديگرى در تفاسير اهل تسنن از ((حذيفه )) و ((عبد الله بن عباس )) و((سعيد بن جبير)) و امثال آنها به همين مضمون نقل شده است . در همين تفاسير نيز مداركى بر اينكه اهل اعراف ، صلحاء و فقها و علما و يا فرشتگان هستند ديده مى شود. گرچه ظاهر آيات و ظاهر اين روايات در ابتدا متضاد به نظر مى رسد، و شايد همين امر سبب شده است كه مفسران در اين باره اظهار نظرهاى متفاوت و گوناگون كنند، اما با دقت روشن مى شود كه نه در ميان آيات و نه در ميان روايات تضادى وجود ندارد، بلكه همه يك واقعيت را تعقيب مى دم در پيشگاه خدايند)) و يا هم الشهداء على الناس و النبيون شهدائهم : ((آنها گواهان بر مردمند و پيامبران گواهان آنها هستند)) و روايات ديگر كه حكايت دارد آنها پيامبران و امامان و صلحاء و بزرگانند. ولى دسته ديگرى از روايات مى گويد: آنها و اماندگانى هستند كه بديها و نيكى هايشان مساوى بوده است يا گنهكارانى هستند كه اعمال نيكى نيز داشته اند، مانند حديثى كه از امام صادق (عليه السلام ) نقل شده كه فرمود: هم قوم استوت حسناتهم و سيئاتهم فان ادخلهم النار فبذنوبهم و ان ادخلهم الجنة فبرحمته : ((آنها گروهى هستند كه حسنات و سيئاتشان مساوى است ، اگر خداوند آنها را تفسير نمونه جلد 6 ص رار حقیقت، به واسطه راه طی شده طریقت و مواعید صادقه شریعت، نتیجه اعمال و افکار دنیوی خود را خواهد یافت، و به سرمنزل اصلی و مرتبه لایق خویش خواهد شتافت. کسانی که روح و نفس ناطقه را جسم شمرده اند، دانسته یا ندانسته، معاد تجردی را انکار کرده و حشر را به جسم منحصر دانسته، گویند: در قیامت روح که جسمی است لطیف به بدن خاکی از گور برآمده که جسمی است کثیف داخل می شود، و برای دریافت جزای کردار دنیوی خویش محشور می گردد.»(شرح منظومه فارسی، زین الدین (جعفر) زاهدی، قم، انتشارات مصطفوی، ج 3، ص 245.) برخی متکلّمان مانند: پیروان نظام و مقلدان ذیقراطیس، جسم را از جواهر فرد (جزء لایتج ّی) مرکب پنداشته، می گویند: «پس از مفارقت روح، بدن متلاشی می گردد؛ ولی اجزای اصلی (جواهر فرد) آن در علم خداوند قادر مختار محفوظ می ماند تا هنگامی که مشیّت الهی بر عود انسان تعلّق گیرد؛ آن گاه اجزای منتشر شده از نو به یکدیگر اتصال یافته، به صورت شخص سابق متشکل می شود، و نفس ناطقه، مانند دوران زندگی دنیوی به آن باز می گردد و محشور می شود.»( شرح منظومه، قسمت فلسفه، ص 342 و اسرار الحکم، حکیم سبزواری، با مقدمه و حواشی میرزا ابو الحسن شعرانی، تهران، انتشارات کتابفروشی اسلامیه، دوم، 1362 ه. ش، ص 341. ) برگشتن اجسام، بعد از پوسیدن آنها، امری ممکن است و مخبر صادق هم به وقوع آن خب ر داده است پس یک امر حقیقی و وقوعش حتمی است؛ امّا امکان آن، پس به این دلیل است که اجزای میّت قابلیت برای جمع شدن را دارد تا روح در آن دمیده شود و اگر قابل نبود، از اوّل امر نیز بدن از آن اجزا مرکب نمی شد. پس ترکیب ابتدایی قوی ترین دلیل برای امکان وقوع حشر است. خداوند متعال به ا جزای هر شخصی عالِم است و می داند که اجزای متفرّقه ابدان، جزو کدام بدن بوده است و در بحث صفات، علم خداوند بر تمام معلومات ثابت شده است. پروردگار، قادر است آن اجزای پراکنده را جمع کند و به آن روح بدمد و آن را به هیئت اوّل بگرداند؛ چون در مبحث قدرت خداوند، قدرت خدا بر تمام ممکنات به اثبات رسیده است . پس این مطلب ثابت شد که بازگشت اجسام به حالت اوّلیه خود که در دار دنیا داشته اند امری ممکن است.( شرح باب حادی عشر، فاضل مقداد، مترجم: محمّدعلی حسینی شهرستانی، قم، انتشارات علّامه، ص 276) اشراقیان، معاد جسمانی را با بدنهای مثالی پذیرفته اند و نزد همه، نفوس همان نفوس دنیوی هستند. توضیح: اشراقیان می گویند: میان عالم عقلی که مجرد محض و فعلیت صرف است، و عالم حسّی که مادّه مخلوط و طبیعت ممزوج و قوّت مشوب است، عالمی است که موجودات آن از حیث تجرد و قائم به ذات خود بودن، شبیه عالم محتول، و از جهت مشکل و مقدار داشتن، مانند عالم محسوس است؛ زیرا موجودات آن مثل صورتهایی که در آ یا آینه یا خیال یا عالم خواب دیده می شود وزن و ماده ندارند، آن عالم را مثال و خیال منفصل، و برزخ و عالم اشباح مجرّده می نامند. موجودات عالم مثال به سبب سیر نزولی وجود مجرد، دارای شکل و مقدارند و به سبب سیر صعودی اجسام، از وزن، ماده و لوازم آن مانند: کون و فساد، زمان و مکان مجردند. و گاهی آن موجودات را در عالم طبیعت می توان یافت؛ مانند: صورتهایی که در خواب و مکاشفات یا هیئت و اشکالی که در آب و آیینه و عالم خیال مشاهده می شود(ر.ک: شرح منظومه (قسمت فلسفه)، ص 342 و شرح منظومه فارسی، ج 3، ص 254. ) ●خلاصه و نتیجه بحث از مطالب گذشته چنین به دست می آید: 1. جسمانی و روحانی بودن معاد با هم از راه عقل و نقل ثابت است؛ 2. طبق نظر اکثر علما، جسمانی بودن معاد حتمی است؛ 3. در چگونگی معاد جسمانی نظریات متعددی ارائه شده است: الف. روح، جسمی لطیف است که به بدن خاکی انسان که از قبر بیرون می آید داخل می شود و برای دریافت جزای اعمال دنیوی خویش با بدن دنیوی محشور می شود؛ ب. نفس و روح مانند دوران زندگی دنیوی به بدن باز می گردد و محشور می شود؛ ج. خداوند، اجزای پراکنده را جمع می کند و دوباره به آن روح می دهد و آن را به هیئت اوّل برمی گرداند و اجسام به حالت اوّلیه برمی گردد؛ د. معاد جسمانی فقط با بدنهایی مثالی امکان دارد. %معاد جسمانی نظریات متفاوتی مطرح شده است ولى از آيه سوم و چهارم استفاده مى شود كه آنها افرادى با نفوذ و صاحب قدرتند ، دوزخيان را مؤ اخذه و سرزنش مى كنند و به و اماندگان در اعراف كمك مى نمايند كه از آن بگذرند و به سر منزل سعادت برسند. رواياتى كه در زمينه اعراف و اصحاب اعراف نقل شده نيز ترسيمى از دو گروه متضاد مى كند، در بسيارى از روايات كه از ائمه اهلبيت (عليهم الاسلام ) نقل شده مى خوانيم : نحن الاعراف : ((مائيم اعراف )) يا ((آل محمد هم الاعراف )):((خاندان پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) اعرافند)) و مانند اين تعبيرات . و در بعضى ديگر از روايات مى خوانيم : هم اكرم الخلق على الله تبارك و تعالى : ((آنها گراميترين مهما : مغفورا لكما فاستأنفا. فإذا أقبلا على المسألة قالت الملائكة بعضها لبعض : تنحوا عنهما فإن لهما سرا وقد ستر الله عليهما . قال إسحاق : فقلت : جعلت فداك فلا يكتب عليهما لفظهما وقد قال الله عز وجل : " ما يلفظ من قول إلا لديه رقيب عتيد " قال : فتنفس أبو عبد الله ( عليه السلام ) الصعداء ثم بكى حتى اخضلت دموعه لحيته وقال : يا إسحاق إن الله تبارك وتعالى إنما أمر الملائكة أن تعتزل عن المؤمنين إذا التقيا إجلالا لهما وإنه وإن كانت الملائكة لا تكتب لفظهما ولا تعرف كلامهما فإنه يعرفه ويحفظه عليهما عالم السر وأخفى». [6].« نهج البلاغه»، خطبه 157. 5فرشته های نویسنده اعمال(قسمت دوم)شاهد و ناظر آنها است. موفق باشيد. ---------------------------------------------------------------------------- [1].« اصول كافى»، جلد 2، باب« من يهمّ بالحسنة أو السيّئة»، حديث 3. [2].« وسائل الشيعه»، جلد 6، صفحه 5( چاپ آل البيت). [3].« اصول كافى»، جلد 2، باب« من يهمّ بالحسنة أو السيّئة»، حديث 1 و 2. [4]. همان مدرك، حديث 4. [5].« اصول كافى»، جلد 2، صفحه 184، حديث 2-« نور الثقلين»، جلد 5، صفحه 110.« علي بن إبراهيم ، عن أبيه ، عن صفوان بن يحيى ، عن إسحاق بن عمار ، عن أبي عبد الله ( عليه السلام ) قال : إن المؤمنين إذا اعتنقا غمرتهما الرحمة ، فإذا التزما لا يريدان بذلك إلا وجه الله ولا يريدان غرضا من أغراض الدنيا قيل لین مطلب است كه انسان‎ها بسان گیاهان كه از دل خاك بیرون می ‎آیند، از زمین خارج می‎شوند، و آن‎چه در درون زمین جای می‎گیرد بدنها است نه ارواح و جانها. 4. همانندی زنده شدن پس از مرگ با زنده شدن نخست: برخی از آیات قرآن، بیانگر این مطلب می‎باشند كه چگونگی زنده شدن مردگان همانند زندگی یافتن نخست آنان است، یعنی همان‎گونه كه در آغاز از زمین پدید آمده اند، بار دیگر نیز از زمین بیرون می ‎آیند. چنان كه می‎فرماید: «مِنْها خَلَقْناكُمْ وَ فِیها نُعِیدُكُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُكُمْ تارَهً أُخْرى(طه/ 55)( علی ربانی گلپایگانی - عقاید استدلالی) $جسمانی بودن معادروزپاسخ ,پاسخ دهندهای گرامی سر بلندو خرسند باشند ●پاسخ: از بحث‎های مهمِ مسئله معاد، بحث درباره چگونگی معاد از نظر جسمانی و روحانی بودن آن است. در این زمینه از سوی فیلسوفان و متكلمان اسلامی، سه نظریه مطرح گردیده است: 1. فقط معادی جسمانی: در قیامت جز بدن و لذایذ و آلام بدنی و حسی تحقق ندارد. 2. فقط معاد روحانی: در قیامت جز روح و لذایذ و آلام روحی و عقلی تحقق ندارد. 3. اعتقاد به هر دو معاد: در قیامت هم روح محشور می‎شود و هم بدن، و علاوه بر لذایذ و آلام حسی، آلام و لذایذ روحی و عقلی نیز تحقق دارد. معاد جسمانی و روحانی از دیدگاه قرآن از مطالعه آیات قرآن به روشنی به دس می‎آید كه معاد هم جسمانی است و هم روحانی، یعنی علاوه بر این‎كه ارواح در قیامت محشور خواهند شد، بدن‎ها نیز بار دیگر صورت و شكل پیشین خود را بازیافته و مورد تعلق ارواح قرار می‎گیرند، و نیز پاداش‎ها و كیفرها منحصر در لذایذ و آلام حسی و بدنی نبوده، بلكه یك رشته لذایذ غیر حسی و غیر بدنی نیز تحقق دارد: اینك نمونه‎هایی از آیات قرآنی را در دو زمینه معاد روحانی و معاد جسمانی، یادآور می‎شویم: ●قرآن و معاد جسمانی در این بخش به نقل و بررسی نمونه ‎هایی از آیات قرآن پیرامون معاد جسمانی می‎پردازیم: 1. ابراهیم ـ علیه السلام ـ و چگونگی احیای مردگان قرآن كریم یادآور می‎شود كه ابراهیم خلیل ـ علیه السلام ـ از خداوند درخواست كرد تا چگونگی احیای مردگان را به او نشان دهد. خداوند درخواست او را پذیرفت و دستور داد تا چهار پرنده را ذبح و بدنهای آنها را ذره ذره كند،‌ آن‎گاه آنها را به هم درآمیزد، و سپس آنها را به چند قسمت تقسیم كرده و بر بالای چند كوه بگذارد، سپس هر یك از آن پرندگان را با نام او بخواند، و بنگرد كه چگونه اجزای پراكنده از نقاط مختلف گرد آمده، و آن پرنده شكل نخست خود را بازیافته و زنده می‎گردد، چنان كه می‎فرماید: «وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ رَبِّ أَرِنِی كَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتى؟ قالَ: أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ؟ قالَ: بَلى وَ لشوند و با همان اجساد دنيايى خود در نعمت به سر مى برند و اين ويژه ى حجت هاى الهى است.[18] اما شهداء در فرهنگ قرآنى و روايى جايگاه ويژه اى دارند، از برخى امور دنيايى و آخرتى استثناء شده اند از جمله، بى نيازى از كفن و غسل در صورتى كه در معركه ى جنگ به شهادت برسد.[19] و همين طور بى نيازى از پرسش و پاسخ در قبر; از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) سوال شد، چرا شهيد در قبر مورد امتحان و آزمايش قرار نمى گيرد؟ فرمود: همان برق هاى شمشير كه بر سرش فرود مى آيند كفايت مى كند.[20] امام صادق ـ عليه السّلام ـ : طوبا درختي است در بهشت در خانة امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ هيچ يك از شيعيان نيست، ِنْ لِیَطْمَئِنقَلْبِی قالَ: فَخُذْ أَرْبَعَهً مِنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلى كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِینَكَ سَعْیاً وَ اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَكِیم(بقره/ 260) آیه یاد شده، به روشنی بر معاد جسمانی و زنده شدن بدن‎های مردگان دلالت دارد، زیرا ابراهیم از خداوند درخواست می‎كند تا چگونگی احیاء مردگان را در قیامت به او نشان دهد، و از پاسخ خداوند و دستوری كه به ابراهیم داده شد، معلوم می‎شود كه سؤال او مربوط به حشر و بعث بدن‎های متلاشی شده و پراكنده در زمین بوده است، و هرگاه پرسش او فقط ناظر به معاد روحانی و حشر ارواح بود، نیازی به انجام آن برنامه ویژه نبود، و اصولاً‌ مسئله معاد روحانی قابل مشاهده حسی نمی‎باشد. 2. سرگذشت عزیر: قرآن، از پیامبری یاد می‎كند كه به شهری ویران گذشت كه سكنه آن همگی هلاك شده بودند، با دیدن آن منظره مسئله معاد و احیاء مردگان در ذهن او راه یافت و با شگفتی با خود گفت: خداوند چگونه انی مردگان را زنده می‎كند (این سخن از روی تردید نبود، بلكه او به احیاء مردگان و توانایی خداوند بر آن یقین داشت. لیكن بزرگی و شگفت‎آور بودن آن وی را به آن اندیشه فرو برد و گویا می‎خواست به گونه‎ای آن را مشاهده نماید، بدین جهت) خداوند او را به مدت صد سال می‎مراند آن‎گاه او را زنده كرد و این در حالی بود كه مركب او نیز مرده و استخوان‎های آن، پوسیده و از هم متلاشی شده بود ولی خوراكی و نوشیدنی كه همراه داشت هم‎چنان سالم باقی مانده بود. آن‎گاه خداوند با زنده كردن مركب او، ‌چگونگی احیاء مردگان را به او نشان داد. چنان‎كه می‎فرماید: أوْ كَالَّذِی مَرَّ عَلی قَرْیَهٍ وَ هِیَ خاوِیَهٌ عَلی عُرُوشِهَا، قالَ: أنَّی یُحْیِی هذِهِ اللهُ بَعْدُ مَوْتِها؟ فَامَاتَهُ اللهُ مِائَهَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قالَ كَمْ لَبِثْتَ؟ قالَ: لَبِثْتُ یَوْماً أوْ بَعْضَ یَومٍ. قالَ: بَلْ لَبِثْتَ مِائَهَ عامٍ فَانْظُرْ إِلی طَعَامِكَ وَ َرابِكَ لَمْ یَتَسنَّهُ وَ انْظُر إِلی حِمارِكَ وَ لِنَجْعَلَكَ آیَهً لِلنّاسِ وَ انْظُرْ إِلی الْعِظَامِ كَیْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوها لَحْمَاً فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ قالَ: أعْلَمُ أنَ اللهَ عَلی كُلِّ شَیْءٍ قَدِیر(بقره/ 295) شیوه استدلال به آیه مزبور بر معاد جسمانی از آن‎چه در رابطه با ارائه كیفیت احیاء مردگان برای ابراهیم ـ علیه السلام ـ بیان گردید روشن است. 3. تشبیه احیاء مردگان به احیاء زمین: قرآن برای اثبات این‎كه معاد و احیاء مردگان كاری ناممكن نبوده و خداوند بر انجام آن توانا است احیاء زمین كه در همین دنیا به طور مكرر رخ می‎دهد را یادآوری می‎كند چنان‎كه می‎فرماید: «وَ مِنْ آیاتِهِ أَنَّكَ تَرَى الْأَرْضَ خاشِعَهً فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَیْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ إِنَّ الَّذِی أَحْیاها لَُمحْیِ الْمَوْتى إِنَّهُ عَلى كُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ(فصلت/ 39) از نشانه ‎های تدبیر الهی این است كه تو زمین را خشك و تهی از گیاه می‎بینی، پس آن‎گاه كه آب بر آن نازل نماییم حركت و جنبش كرده و بالا می‎آید، به درستی كه آن كس كه زمین را احیاء نمود، احیاء كننده مردگان می‎باشد، حقاً كه او بر هر كاری توانا است. و نیز می‎فرماید: «فَانْظُرْ إِلى آثارِ رَحْمَتِ اللَّهِ كَیْفَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَالیکه نفعی نبرده و ضرر نیز کرده پس نتیجه کارش را به او نشان نداده است و او را گول زده است. ●پاسخ: با عرض سلام نگاه شما به مسئله با پیش فرض آموزه های دینی است و به همین دلیل هم معتقدید شیطان نتیجه کار را به انسان نشان نمیدهد و او را گول میزند و یا به عبارتی نتیجه کار عکس آن چیزی است که شیطان نشان میدهد. از این زاویه، این مطلب کاملا درست است. اما اگز سوال من هم از همان زاویه نگاه شما بود که دیگر نیازی به سوال کردن نبود! من در این سوال هنوز در اصل داستان مشکل دارم! وقتی در زیربنای یک باور برای من اشکال وجود دارد که شما برای اثبات آن به خود آن نمیتوانید استناد کنید! سوْتِها إِنَّ ذلِكَ لَُمحْیِ الْمَوْتى وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ) روم/ 50( به نشانه ‎های رحمت خدا بنگر كه چگونه زمین را پس از مرگ آن زنده می‎كند، او احیاء كننده مردگان می‎باشد و او به هر چیزی توانا است. و نیز می‎فرماید: «وَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ كَذلِكَ تُخْرَجُونَ) روم/ 19( زمین را پس از مردن زنده می‎كند، و شما نیز این‎گونه از زمین خارج می‎شوید. بدیهی است آن چه محكوم مرگ می‎شود و حیات او متوقف می‎گردد روح انسان نیست، بلكه بدن او می‎باشد، بنابراین تشبیه احیاء مردگان به احیاء بدنها است، به ویژه این‎كه كلمه «تخرجون» در آیه اخیر گویای ا#ال من در رابطه با چرایی پاداش و عذاب در جهانی دیگر است که برای انسان با تمام جواس و ادراکات انسانی اش قابل درک و اثبات نیست. طبیعتا وقتی خود موضوع جهانی دیگر مورد سوال واقع میشود، عواملی چون شیطان هم بخشی از این سوال خواهند بود که دیگر نمیتوان آنها را با همان روش متداول آموزه های دینی در این رابطه اثبات کرد. ترجمه ای دیگر از سوال من این است: من به پاداش الهی در قبال عبادت خداوند و انجان امور نیک و همینطور به عذاب الهی در پی نافرمانی خداوند و تبعیت از شیطان و نیز به وجود خود شیطان بعنوان عامل تاثیر گذاری برای نافرمانی خداوند بهتر میتوانستم ایمان بیاورم (اگر) این پادنبال بدست آوردنش بودند، وقتی به دست میآورند نهایتا چند ساعت یا چند روزی با ان خوش است و احساس لذت میبرد. اما بعد از ان یا از ان خسته میشود یا ان چیز ازارش میدهد یا به دنبال چیز بالاتری و بهتری میگردد و همین او را ازار میدهد تا زمانی که انرا بدست بیاورد. البته وقتی هم بدستش میآورد، باز هم رضایت ندارد. تمام مثالهایی که زدید نیز از این قبیل است و در تمامی آنها، رضایت نسبی است و چون در مقابل اهداف بزرگتر و چیزهای دیگر که ندارند مقایسه میشود، انها احساس درد میکنند. مگر اینکه به هدف دیگری بیندیشند که در ان صورت باز هم احساس کمبود و نقص و درد روحی را دارند. سعادت وآرامش بله هر انسانی به دنبال بدست آوردن سعادت است. البته مرادم سعادت با تعریف خاص دین یا نحله خاصی نیست. بلکه سعادت به معنای ارامش و بدست آوردن لذت کامل و خلاص شدن از دست دردها و محدودیتها و کمبودها. هر کسی به وجدان خود و به اجتماع و هم نوعان خود که مراجعه میکند، میبینید همگان به دنبال این امر هستند. همه میخواهند زندگی ای را برای خود بدست بیاورند که نه کمبود مالی داشته باشد، نه کمبود عاطفی، نه درد جسمی و نه درد روحی و روانی. میخواهند در جایی باشند که هیچ کس به آنان متعرض نشود و به انان ظلم نکند. شاهد آن نیز این است که خود ما و کسانی که با انها روبرو هستیم هر انچه که به ه یکسان است و کسی از پیش به علم الیقین نرسیده اند تا چه رسد به حق الیقین و عین الیقین. همین مسئله نیز روح تمام پاسخهایی است که عرض شد. یعنی همین مسئله نیز خواست خداوند و خودش عین امتحان الهی است. همه مکلف هستند نسبت به اصول دین خود اطمینان حاصل کنند. البته برخی ممکن است به یقین نیز برسند ولی این تکلیف عمومی نیست. مراد این است که هر کس خودش به این مسئله برسد. وقتی رسید بر اساس ان مبانی و اصول اعتقادی، فروع و جزئیات دین خود(عقائد، اخلاقیات و احکام) را نیز از رسولان الهی دریافت نماید و به ان معتقد شده و عمل کند. مگر دین اسلام برای کسانی آمده که به علم الیقین رسیده اند ی که در اسلام مطرح است میباشند یا دنبال رسیدن به خواسته های خود هستند؟ بنده فکر می کنم انسان ها دنبال ارضای خواسته های خود هستند با این توضیح که خواسته ها در هر انسانی با دیگری متفاوت میباشد. بر اساس تعلیمات مذهبی خواسته یک مسلمان حیات جاوید در بهشت است، پس تلاش میکند با انجام تعالیم دینی و مذهبی رضایت خداوند را چلب کند تا به خواسته اش برسد. این خواسته برای چنگیز خان مغول چیز دیگری است. او این تعالیم را نمیشناسد اما به کشور گشایی علاقه دارد در صورتی که انیشتین تمام لذت خود را در حل مجهولات فیزیکی میبیند و این گونه زندگی میکند و از زندگی خود لذت می برد. ●پاسخ:داش و عذاب برای من مشهود تر بود، قطعیت بیشتری داشت، ملموس تر بود و انکار ناپذیر بود. در حالی که تمام وعده های عذاب و پاداش اخروی اشاره به جهانی دیگر دارد که فقط در ایات و روایات به آن اشاره شده و برای نسل آدمی قطعیت عینی نیافته است. آیا میتوان عدم قطعیت عینی آن جهان را انکار کرد؟ و در پی این مقدمه سوال به سادگی این گونه بیان میشود که چرا ما نباید به شکلی که متناسب با آن بوجود آمده ایم، درک می کنیم، احساس می کنیم و نتیجه گیری می کنیم، آن جهان را درک کنیم، حس کنیم و سپس نتیجه گیری کنیم که خطا نکنیم و یا کار نیک و عبادت بکنیم؟ !انسان نفع طلب است و به دنبال منافع خودش است%لیقین است. یعنی گاهی انسان از راه برهان عقلی فلسفی به مسئله ای علم پیدا میکند(نظیر خیلی از اعتقادات اصلی ما) ولی این در حد علم و اگاهی است اما چون تنها با واسطه یک سری صورتهای ذهنی و مباحث مفهومی به آن رسیده ایم و به عبارت دیگر آنرا شهود نکرده ایم، احتمال تخلف از ان را میدهیم. درست مثل پزشکی که با اینکه مضرات سیگار و قلیان را میداند، خودش سیگار میکشد. اما اگر این یقین ما به حد حق الیقین برسد، دیگر اصلا فکر خطا و گناه را هم نمیکنیم. مثلا در مورد مجازات شلاق، یک کسی صرفا این مطلب را میشنود که اگر فلان جرم را انجام دهد، مجازاتش شلاق است یا فلان مجرم به واسطه انجام ان ک&ر شلاق خورد. یک کسی هم در محل اجرای مجازات حاضر است و میبیند که به مجرد شلاق میزنند و درد و اه و ناله مجرم را هم میبیند یک کسی هم این مجازات را اجرا میکند و شلاق را میزند. و بالاخره خود مجرم که شلاق بر بدن او مینشیند. به نظر شما تمام این افراد یک نوع تصور از شلاق و درد ان دارند. قطعا اینطور نیست. تنها کسی دقیقا میفهمد شلاق چه دردی دارد که خودش انرا چشیده باشد و با عین الیقین انرا دیده باشد و این حالت را حتی مجری مجازات نیز ندارد. درمورد گناه ها نیز همین حالت هست. ما برفرض بدانیم ویقین به مجازاتهای اعمالمان داشته باشیم، صرفا بر اساس یک سری معلومات ومفهوم ها است. ولی اگر خود مجازات را به عینه ببنیم، حال ما دقیقا حال ان جوانی میشود که در نماز صبح رسول الله حاضر بود و میگفت اهل جهنم را با عذابهایشان واهل بهشت را با نعمتهایشان به عینه میبیند و این امور صرفا یک سری تصویر سازی ذهنی نبود. به مقامی رسیده بود که انها را به عینه میدید. البته این حالت، بی دلیل به او داده نشده بود، بلکه نتیجه اعمال خودش بود.انقدر اعمال صالح و خالص انجام داده بود که به این مقام رسیده بود. همانطور که معصومین چنین بوده اند که بر اثر اعمال نیک خود، به مقامی رسیدند که نتیجه عمل و کثافات انرا به عینه میدیدند. در صورت عدم اجرای دستورات دینی در آتش جهنم خواهد سوخت(مستفيضه وارد شده است چاره جز قايل شدن به بدن مثالى نيست.[10] مرحوم ملاصدرا و پيروان مكتب او با بهره گيرى از حركت جوهريه و اثبات عوالم سه گانه ى (طبيعت، عالم برزخ مثال، عالم مجردات) به تحليل و تبيين عذاب و سوال در قبر پرداخته اند; مى توان گفت آنچه بر اين جسد دنيوى پس از مرگ يم آيد از قبيل مقبور بودن و فشار و وحشت و هجوم حشرات بر روح مجرد وارد مى شود، زيرا هويت محفوظ است و لو به اعتبار گذشته از قبيل «و آتو اليتامى اموالهم» (يعنى جسم و بدنِ بالغ يتيم مسلماً غير از آن جسم و بدنِ دوران كودكى است، اما قرآن كريم مى فرمايد: اموال يتيم را كه سال ها پيش به امانت داشتى حالا به او ب)گردان يعنى وحدت شخصيت و روح موجب شده به اين دو بدن و جسم متفاوت لفظ و شخصيت يتيم اطلاق مى شود). پس بُعدى ندارد كه جسد دنيوى با جسد برزخى يكى باشند هر چند عذاب قبر و ثواب قبر بر جسد برزخى است زيرا اين جسد دنيايى از بين مى رود و مسايل برزخ ادامه دارد.[11] aنظريه ى ملاصدرا در اين بخش مبتنى بر اين امر است كه روح انسانى به كمك قوه ى خيال در دنياى مادى لذت ها و آلام را درك مى كند، و قوه ى خيال يك وجود مستقل است كه پس از مرگ نيازى به بدن مادى ندارد بلكه همراه روح است و روح به واسطه ى اين قوه از صورت هاى ماديات لذت و يا زحمت مى بيند. بنابراين وقتى انسان مرد، با قوه ى خيال خود را مف*ارق و جداى از دنيا مى يابد، همان گونه كه در دنيا با همان صورت به واسطه ى خيال خود را درك مى كرد، وقتى در قبر گذاشته شد، خود را با همان صورت در قبر مى يابد و با اين واسطه دردها و عقوبت ها و يا لذت ها را در مى يابد. و اين است معنى حديث: كه قبر باغى از باغ هاى بهشت يا حفره ى از حفره هاى جهنم است. پس قبر حقيقى همين هيئت ها و صورت ها است.[12] مشروح نظريه ى دوم در منابع گوناگون آمده است.[13] نظر سوم: عذاب و فشار قبر را نتيجه و تجسم اخلاق مذموم و عقايد باطل مى داند مى گويند: آنچه موجب درد و تأثر در نفس و جان آدمى مى شود، اين ضربه هاى كه به بدن مادى وارد مى شوند نيست، بلكه در حقيقت و بال+ذات صورت هاى اين امور است، چنان كه اگر اين صورت هاى دردآور از راه هاى غير مادى هم به نفس و جان آدمى برسند انسان دردمند و اندوهگين مى شود، پس ضغطه ى قبر و عذاب آن از اين دست است پس گشايش و تنگى قبر تابع شرح و ضيق صدر انسانى است.[14] هر گاه كسى با بصيرت باطنى در اين دنيا نگاه كند، دنيا را پُر از گونه هاى موذى ها و درندگان مى يابد مانند شهوت، غضب، مكر و... كه اگر كسى لحظه اى از آن ها غافل شود او را نيش خواهند زد، اما بسيارى مردمان به خاطر مشغوليت به دنيا از اين بينايى محروم اند وقتى پرده ها برداشته شد و انسان در قبر گذاشته شد اين ها را مى بيند و اين امور به تناسب خود به صورت و ,اشكال تمثل مى يابند.... پس همين است عذاب قبر اگر ميت شقى باشد و در مقابلش نعيم قبر است اگر ميت سعيد باشد.[15] مستند اين نظر آيات و رواياتى است كه دلالت بر تجسم اعمال دارند، مانند: كسانى كه اموال يتيمان را به ظلم و ستم مى خورند (در حقيقت) تنها آتش مى خورند.[16] روزى كه هر كس، آنچه را از كار نيك انجام داده حاضر مى بيند.[17] اين ها همان اعمال شما است كه به سوى شما برگشت داده شده است.[18] در مقام تمثيل نظر سوم مى توان گفت: فرض كنيم بدن يك انسان را براى شكنجه و عذاب با ماشين زير فشار و تنگناه بگذارند. او در اين حالت احساس رنج و ناراحتى مى كند و مى گويد سخت در فشار هستم چنانچه درجه ى ;فشار افزايش يابد استخوانهايش مى شكند گوشت هايش كوفته و سرانجام مى ميرد. در فرض ديگر هر گاه يك شخص پاك و نجيب و با احساس در جامعه مورد تهمت سنگينى قرار گيرد و بدون اين كه گناهى كرده باشد مطرود و مورد تحقير قرار گيرد و مجبور به كناره گيرى و ترك شهر شود خواهد گفت بسيار در فشار هستم و ادامه ى اين وضع روانى او را بكشد. هر دو شخص در تنگنا بوده اند، اما يكى مادى و ديدنى ديگرى باطنى و غير محسوس.[19] [1]. حق اليقين، ص 473. [2]. حق اليقين، عبدالله شبّر، ص 399، به نقل از بحار الانوار. [3]. المسلك فى اصول الدين، علامه ى حلى، ص 140 ـ 138. [4]. المنقذ من التقليد، 2 / 198. [5]. حق اليقين، 2 / 389. [6]. كفاية خته بود سپری کرد اما هنوز چشمش به باغ نیفتاده بود اسیر مرگ شد. در این هنگام جبرئیل به محضر پیامبر (صل الله علیه و آله) رسید و گفت ای محمد! خدایت سلام می رساند و می فرماید: به عظمت و جلالم سوگند شداد بن عاد همان کودکی بود که او را از دریای بیکران به لطف خود گرفتیم و از آن جزیره دور افتاده نجاتش دادیم و او را بی مادر تربیت کردیم و به پادشاهی رساندیم، در عین حال کفران نعمت کرد و خود بینی و تکبر نمود و پرچم مخالفت با ما بر افراشت، سر انجام عذاب سخت ما او را فرا گرفت، تا جهانیان بدانند که ما به کافران مهلت می دهیم و لی آنها را رها نمی کنیم. منبع : راسخون دلسوزی عزراییل /ن پس از مرگش در برزخ اثر کند و تکلیف آثار ما تقدم و ما تأخر انسان چه می شود؟ ●پاسخ: با سلام پاسخ سؤال شما با درک دقیق مسألۀ "اصالت و تجرد نفس"، ارتباط وثیقی دارد: آیات بسیاری در قرآن، بر اصالت و تجرد نفس دلالت دارند، و اثبات می‎كنند كه حقیقت انسان جسم و بدن او نیست كه با مرگ از فعالیت باز ایستاده و پس از مدتی متلاشی می‎گردد، بلكه حقیقت انسان همان نفس او است كه با بدن، ارتباط تدبیری دارد و با مرگ بدن، حیات او قطع نمی‎شود، بلكه حیات او همچنان ادامه داشته، و برخوردار از نعیم و پاداش، یا گرفتار عذاب و رنج خواهد بود و این سعادت و شقاوت نتیجه حالات جسمانی و حیات 0بدنی و مادی او نمی‎باشد، بلكه نتیجه ملكات و اعمال اوست، بدیهی است احكام و آثار یاد شده با خواص و ‌آثار جسم متفاوت است، و در نتیجه روح و نفس انسانی مادی و جسمانی نیست. بنابر این نتیجه و آثار اعمال انسانی اعم از ماتقدم و ماتأخر، در لوح نفس انسانی ثبت و ضبط است، و با حقیقت انسان که همان نفس اوست به عالم برزخ منتقل می شود. مطلب مزبور از آیات دیگری از قرآن نیز به دست می ‎آید، كه از آن جمله آیات مربوط به توفی انفس است؛ زیرا، توفی به معنای گرفتن چیزی به صورت كامل می‎باشد، و این در حالی است كه بدن پس از مرگ متلاشی گردیده و فانی می‎شود. بنابراین، آن‎چه كاملاً گرفته شده و باقی است، همان نفس مجرد از ماده است، چنان‎كه قرآن كریم در پاسخ این شبهه منكران معاد كه: «چگونه انسان پس از آن‎كه اجزای او متلاشی گردیده و در زمین پراكنده و ناپدید شد، بار دیگر حیات نوین پیدا می‎كند؟»[1]، می‎فرماید: «قُلْ یَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِی وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ».[2]؛[3] موفق باشید ... پاورقی______________________________ [1] . «وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِی الْأَرْضِ أَ إِنَّا لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ» (سجده/ 10). [2] . سجده/ 11. [2] . برای مطالعۀ بیشتر ر.ک: عقاید استدلالی، ج 2، علی ربانی گلپایگانی، ص 275. جنس حیات بعد از مرگ(در برزخ)-هنگام فارغ شد و پسرش متولد شد، من مأمور شدم که جان آن زن را بگیرم، دلم به حال آن پسر سوخت. 2- هنگامی که شداد بن عاد سالها به ساختن باغ بزرگ و بی نظیر خود پرداخت و همه توان و امکانات و ثروت خود را در ساختن آن صرف کرد و خروارها طلا و جواهرات برای ستونها و سایر زرق و برق آن خرج نمود تا تکمیل نمود. وقتی خواست به دیدن باغ برود همین که خواست از اسب پیاده شود و پای راست از رکاب به زمین نهد، هنوز پای چپش بر رکاب بود که فرمان از سوی خدا آمد که جان او را بگیرم، آن تیره بخت از پشت اسب بین زمین و رکاب اسب گیر کرد و مرد، دلم به حال او سوخت بدین جهت که او عمری را به امید دیدار باغی که سا3ه و اهل سنت يافت مى‏ شود. هم‏چنين برحسب روايت ديگرى پيامبر(ص) فرمودند: «ستفترق امتى على ثلاثة و سبعين فرقه منها فرقة ناجية والباقون هالكون. فالناجون الذين يتمسكون بولايتكم و يقتبسون من علمكم ولا يعلمون برأيهم فأولئك ما عليهم من سبيل فسالت عن الائمة فقال عدد نقباء بنى اسرائيل؛ به زودى امت من هفتاد و سه فرقه خواهند شد كه تنها يكى از آنها رستگار و بقيه هلاك خواهند شد. نجات يابندگانشان كسانى‏ اند كه به ولايت شما (اهل بيت«ع») چنگ زنند واز كردار شما الگو گيرند و به رأى خويش [در مقابل شما ]عمل نكنند...»، (بحارالانوار، ج 36، ص 33، ح 168). در روايت ديگرى نيز آمده است كه پيامبر 4(ص) به حضرت على(ع) فرمودند: «يا على مثلك فى امتى مثل المسيح عيسى بن مريم افترق قومه ثلاث فرق فرقة مؤمنون و هم الحواريون و فرقه عادوه و هم اليهود و فرقة غلوا فيه فخرجوا عن الايمان و ان امتى ستفترق فيك ثلاث فرق فرقة شيعتك و هم المؤمنون و فرقة عدوك و هم الشاكون و فرقة تغلوا فيك و هم الجاحدون و انت فى الجنة يا على و شيعتك و محب شيعتك و عدوك والغالى فى النار؛ اى على! مثل تو در امت من همانند مثل عيسى بن مريم است كه امتش سه فرقه شدند: همانا امت من نيز در مورد تو سه گروه مى‏ شوند: اى على! تو و شيعيان و دوست‏داران پيروانت در بهشتيد ودشمنان و غلو كنندگان در تو اهل دوزخند»،(بحاراکب گناهان بیشتری شده اند سکرات موت برای آنها شدیدتر است لذا هرچه انسان دلبستگی کمتری به دنیا داشته باشد و خود را بیشتر و بهتر برای سفر آخرت آماده کرده باشد، سکرات موت برایش راحت تر خواهد بود. از آنجا که بلا و مصیبت همواره برای مومن، خیراست، سکرات موت نیز چنین است یعنی موجب می شود بخشی از گناهان مومن گنهکار، پاک شود و مومن با آمادگی و پاکی بیشتری وارد عالم برزخ و قیامت شود. بی تردید برای کافر، این سکرات، شروع عذابهای الهی است.(2) پاورقی_____________________________ 1. بحار الانوار ج 6 صفحه 158. 2. بنقل از پایگاه حوزه نت. وجاءت سکره الموت بالحق،سکرات مرگ چگونه است4 تن، خو گرفته و پیوند داشته است. لذا وقتی از امام صادق علیه السلام می­پرسند که چرا روح هنگامی که از بدن خارج می شود، احساس ناراحتی می کند، ایشان می فرمایند:«زیرا بدن با آن خو گرفته و رشد کرده است.»(1) درست مانند لحظه ای است که دندان فاسدی را از دهان بیرون کشند؛ مسلما بعدا احساس آرامش می کند اما لحظه­ جدایی، دردناک است. چنانکه گفته شد، لحظه انتقال ازمرحله دنیا به آخرت برای هر کسی سخت است اما از این نکته نباید غافل شد که میزان سکرات برای نیکوکاران و گنهکاران یکسان نیست. مسلما آنها که علایق خاصی به دنیا دارند، انتقالشان از آن بسیار سخت­تر است و نیر کسانی که مرت5ت که مرگ پلی است بین دنیا و آخرت و مرحله انتقالی مهم است که باید انسان در آن لحظه، تمام پیوندهای خود را با جهانی که سالیان دراز با آن خو گرفته بود، قطع کند و در عالمی گام بگذارد که برای او کاملا تازه واسرار آمیز است، به خصوص اینکه در لحظه مرگ، انسان درک ودید تازه­ای پیدا می­کند، بی ثباتی این جهان را با چشم خود می بیند و حوادث بعد از مرگ را کم و بیش مشاهده می­کند، اینجاست که وحشتی عظیم سرتا پای او را فرا می گیرد. درست است که مرگ برای مومنان، آغاز یک انتقال به جهانی وسیعتر و مملو از مواهب الهی است ولی این حالت انتقال برای هیچ کس، آسان نیست چرا که روح سالیان دراز با این uu[}]    Mآيا حيوانات علاوه بر حشر در قيامت حيات برزخي هم دارند؟ ●سوال: حیوانات در آخرت چه می‌شوند؟ آيا حيوانات علاوه بر حشر در قيامت حيات برزخي هم دارند؟ ●پاسخ: با سلام در جواب این سوu~    آيا ميت در قبر دوباره زنده مى شود؟ ●پاسخ: با سلام در جواب باید بگوییم که آنچه در روایات آمده این است که پاسخ گفتن به سوالات نکیر و منکر در شب اول قبر با همين بدن مادى است و ميت در قبر يكبار ديگر زنده مى شود و براى روشن شدن مطلب و داورى درست به برخى از روايات اشاره مى شود. الف. رواياتى ك @ من الشّر و العصيان فى هذا اليوم فقد تعلّق من اغصان الزّقّوم فهو مؤدّيه الى النار ثمّ قال رسول اللَّه(ص): و الّذى بعثنى بالحقّ نبيا فمن قصر فى صلاته المفروضة و ضيعها فقد تعلّق بغصن منه، و من جائه فى هذا اليوم فقير ضعيف يشكوا اليه سوء حاله و هو يقدر على تغيير حاله من غير ضرر يلحقه و ليس هناك من ينوب عنه و يقوم مقامه فتركه بضيع و يعطب و لم يأخذ بيده فقد تعلق بغصن منه،... ثمّ رفع رسول اللَّه(ص) طرفه الى السّماء مليا و جعل يضحك و يستبشر ثم خفض طرفه الى الارض فجعل».ر.ك: تجسم عمل و شفاعت، صص 41 - 58 و معاد يا بازگشت به سوى خدا، ج 2، صص 30 - 82. $تجسم اعمال و حقيقت آن را توضيح دهيدمان جهنم و بهشت است. اینگونه نیست؟ ●سوال: ظاهرا اینگونه است آنچه نهایتا نصیب انسان میشود همان جهنم و بهشت است. اینگونه نیست؟ ●پاسخ: خیر. این تنها برای کسانی است که به دنبال آن بوده اند ولی نعمتها و عذابهای بالاتری نیز وجود دارد که قابل مقایسه با نعمتها و عذابهای مادی و جسمانی بهشت و جهنم نیست. قرب الهی بالاترین پاداش بندگان شایسته خداست و دوری از رحمت و همنشینی با نیکان بدترین عذاب و نقمتی است که در ان دنیا در انتظار خوبان وبدان است. ظاهرا اینگونه است آنچه نهایتا نصیب انسان میشود همان جهنم و بهشت است. اینگونه نیستجرای کامل و دقیق انرا میگیرد. بدن مادی در جهان مادی، بیش از یک بار نمی تواند بمیرد. به همین دلیل، در مجازاتهایی که برای قاتلین زنجیره ای بریده میشود به تعداد نفراتی که به قتل رسانده ، برایش اعدام نوشته میشود و مثلا گفته میشود به 20 مرتبه اعدام محکوم میشود اما پرواضح است که بیش از یک مرتبه نمیتواند بمیرد. اگر بگویید که خداوند این قدرت را دارد که او را هرچند مرتبه که مرد، دوباره زنده کند و دوباره با اعدامی مجدد کشته شود، اما باید گفت فایده این کار چیست؟ برفرض که قابلیت ماده ارتقا یابد( با قطع نظر از اینکه این محدودیتها مربوط به ماده است و ماده نمیتواند بدون محدودیت لموحدين، 3 / 42 ـ 241; حق اليقين، علامه ى شبّر، ص 383. [7]. همان. [8]. مصنفات شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، 7 / 63، المسائل السرويه، مسأله 5; حق اليقين، عبدالله شبّر، 2 / 400; بحار الانوار، 6 / 272. [9]. بحار الانوار، 6 / 270. [10]. همان، 6 / 271. [11]. عيون مسايل نفس و شرح آن، استاد حسن حسن زاده، 2 / 455 ـ 453. [12]. الحكمة المتعاليه، 9 / 219 ـ 218; عيون مسايل نفس، 2 / 366. [13]. معاد فلسفى، 1 / 261; معاد ربانى، محمد رضا ربانى، ص 64. [14]. علم اليقين، فيض كاشانى، 2 / 1069. [15]. همان، 2 / 1077. [16]. نساء / 10. [17]. آل عمران / 30. [18]. بحار الانوار، 3 / 90. [19]. گفتار فلسفى معاد، 1 / 260. آيا عذاب و فشار قبر بر همين بدن مادى و دنيايى است؟هر چه امر شدّت مى‏ يافت رنگها از چهره‏ها متغيّر مى‏ شد و بندها به لرزش در مى‏ آمد و دلها به طپش مى‏ افتاد. وليكن حال و خصيصه سيّد الشّهداء«صلوات الله عليه» و بعضى از اطرافيان آن حضرت كه با او بودند چنين بود كه رنگهاى صورت هايشان مى‏ درخشيد و اعضايشان آرام مى‏ گرفت و نفس‏ها در سينه‏ ها آرامش بيشترى مى‏ يافت. در اين حال بعضى به يكديگر مى‏ گفتند: ببينيد! گوئى اين مرد ابداً باكى از مرگ ندارد حضرت سيّد الشّهداء«علیه السلام» به آنها فرمود: اى فرزندان عزيزان و بزرگواران! قدرى آرام بگيريد، صبر و تحمّل پيشه كنيد! چون مرگ نيست مگر پلى كه عبور مى‏ دهد شما را از گرفتار<كَمَنْ يَنْتَقِلُ مِنْ قَصْرٍ إلَى سِجْنٍ وَ عَذَابٍ. إنَّ أَبِى حَدَّثَنِى عَنْ رَسُولِ اللَهِ صَلَّى اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ: إنَّ الدُّنْيَا سِجْنُ الْمُؤْمِنِ وَ جَنَّةُ الْكَافِرِ؛ وَ الْمَوْتُ جِسْرُ هؤُلَآءِ إلَى جَنَّاتِهِمْ وَ جِسْرُ هؤُلَآءِ إلَى جَحِيمِهِمْ، مَا كَذَبْتُ وَ لَا كُذِبْتُ».[1] «حضرت امام زين العابدين عليه السّلام فرمودند: چون در روز عاشورا كار بر حسين بن علىّ بن أبى طالب«عليهما السّلام» بسيار سخت شد، بعضى از افرادى كه با آن حضرت بودند، چون بر آن حضرت نظر كردند ديدند آن حضرت در حالات به خلاف آنهاست؛ چون حال آنها چنين بود كه  و تمام باشد.[16] خواندن سوره ى نساء در هر شب جمعه، مداومت بر خواندن سوره ى زخرف، نماز شب، دفن شدن در سرزمين نجف اشرف و... .[17] اما عذاب و فشار قبر براى انبياء و امامان معصوم(عليهم السلام) مانند سوال در قبر از آنها جايى تصريح نشده است و بر اساس قواعدى كه درباره ى فشار قبر بيان شد، هر گونه عذاب و فشارى از وجود مبارك آنها به دور است چون نه گناهى دارند كه از باب كفاره و لطف عذاب شوند و نه هيچ كدام عاملى براى اين گونه عذاب ها در مورد آنها صادق است. مرحوم شبّر مى فرمايد: در حديث وارد شده است كه تنها انبياء و امامان(عليهم السلام) ارواح آنها با اجسادشان از زمين به آسمان منتقل مى >ه) برايش طلب بخشش از عذاب قبر فرمود و خداوند هم او را رهايى بخشيد.[12] فاطمه بنت اسد مادر امام على(عليه السلام) با دعاى پيامبر(صلى الله عليه وآله) و تدفين در پيراهن مبارك او شامل آمرزش عذاب قبر شد.[13] افراد ذيل نيز از عذاب و فشار قبر معاف اند: كسانى كه تلقين سوم شده اند، يعنى پس از خاكسپارى روى قبر ا و عقايد دينى يادآورى شود. كسانى كه از ظهر پنج شنبه تا جمعه فوت كرده اند.[14] كسانى كه در قبر همراه شان جريدتين گذاشته اند، يعنى دو شاخه چوب سبز همراه او دفن كنند. كسانى كه چهل نفر يا بيشتر به خوبى او شهادت دهند و از خداوند براى او طلب مغفرت كنند.[15] كسانى در ركوع نمازشان كام?فرمودند: اينها كه روز قيامت از گناهانشان سوال نمى شود، كسانى اند كه از امير المؤمنان پيروى كرده اند و از دشمنانش بيزارى جسته اند، حلالش را حلال، حرامش را حرام داشته اند منتهى گناهانى داشته اند كه موفق به توبه نشده اند، خداوند آنها را برزخ عذاب مى كند تا در قيامت پاك شوند.[11] قانون كلى عذاب و فشار قبر بيان شد، اما بايد دانست كه برخى از افراد به تصريح برخى از روايات از عذاب قبر معاف شده اند و نيز برخى از كارهاى خوب و مرگ در برخى از ساعات موجب كاهش و يا آمرزش فشار قبر مى شود. رقيّه دختر گرامى پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) از كسانى است كه خود رسول خدا(صلى الله عليه وآ@ پس رواياتى كه عذاب قبر را متوجه سعد بن معاذ و رقيّه دختر پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) و فاطمه مادر حضرت على(عليه السلام) مى دانستند چه مى شود؟ ممكن است گفته شود اين كه مؤمنان عذاب و فشار قبر ندارند مراد عذاب و فشار شديد باشد، يا اين كه گفته شود، مؤمن عذاب و فشار قبر تنبيهى و از باب غضب الهى ندارند بلكه اگر فشارى دارد به خاطر لطف و كفاره ى گناهان او مى باشد.[8] چنان كه حديث مى فرمايد: فشار و عذاب قبر براى مؤمن كفاره ى (تاوان) كارهاى است كه انجام داده است مانند ضايع كردن نعمت هاى الهى.[9] و نيز در حديث ديگر ضمن تفسير آيه ى قرآن آمده است: (فيومئذ لا يسال عن ذنبه)[10]. ز پایان این زندگى به بدن دیگرى در این جهان باز نمى گردد و دانشمندان شیعه و سنى با صراحت تمام عقده تناسخ را که یکى از خرافات ادیان باستانى «هند» است محکوم ساخته اند. تنها دسته کوچکى در این میان «تناسخیه » بودند که از این عقیده طرفدارى مى کردند و امروزه وجود ندارند منشأ این عقیده هندوها و چیزهائی است که عرب از فلسفه آن ها اقتباس کرده اند. این عقیده بیشتر در میان اقوامى طرفدار داشته که به رستاخیز و معاد آن چنان که ما ایمان داریم و قرآن تشریح مى کند، معتقد نبوده اند.(8) دانشمندان و مورخان معتقدند زادگاه اصلى این عقیده کشور هند و چین بوده و ریشه آن در ادیان باستانى آنهBه به تناسخ را صریحا نفى مى کند، مى گوید: بعد از مرگ یک حیات بیش نیست و طبعاً این حیات همان زندگى در رستاخیز و قیامت است و به تعبیر دیگر آیه مى گوید: شما مجموعا دو حیات و مرگ داشته و دارید نخست مرده بودید (در عالم موجودات بى جان قرار داشتید) خداوند شما را زنده کرد (که مربوط به عالم برزخ است) سپس مى میراند و بار دیگر زنده مى کند (که قیامت است) . حال اگر تناسخ صحیح بود، تعداد حیات و مرگ انسان بیش از دو حیات و مرگ بود، بنابراین عقیده به تناسخ که گاهى نام آن را تغییر داده «عود ارواح » مى نامند از نظر قرآن باطل و بى اساس است. (7) عموم فرقه های اسلامى در این عقیده متفقند که روح پس Cبیر نطفه اى اشتغال یافت، اگر طبق نظر تناسخى ها نفس دیگرى هم بر آن تعلق گیرد نتیجه آن مى شود که بدن داراى دو روح گردد و این غیر ممکن است؛ زیرا محال است یک چیز داراى دو ذات یعنى دو نفس باشد، چون هر فردى در درون خود فقط یک نفس احساس مى کند بنابراین تناسخ مطلقا ممتنع است.(5) در قرآن مى فرماید: «کیف تکفرون بالله و کنتم امواتا فاحیاکم ثم یمیتکم ثم یحییکم ثم الیه ترجعون ».(6 ) چگونه به خداوند کافر مى شوید در حالى که شما اجسام بى روحى بودید و او شما را زنده کرد؛ سپس شما را مى میراند و بار دیگر شما را زنده مى کند؛ سپس به سوى او باز مى گردید. این آیه از جمله آیات متعددى است که عقید شهداء، از آنهائی که تمدن عظیم اسلامی را پایه گذاری کردند، موانع را از سر راه بشریت برداشتند، از آنهائی که مثل شعله هائی در یک ظلمتهائی درخشیدند و جان خودشان را فدا کردند، از آنهائی که سراسر وجودشان حماسه الهی بود، سراسر وجودشان حق خواهی و حق پرستی بود، آنهائی که پرچم توحید را در دنیا به اهتزاز درآوردند و مستقر کردند، آنهائی که منادی عدالت بودند، منادی حریت و آزادی بودند. ما و شما که اینجا نشسته ایم مدیون قطرات خون آنها هستیم، مدیون حماسه های آنها هستیم. حسین بن علی علیه السلام سراسر وجودش حماسه است. منبع=حماسه حسینی 1، صفحه 146-142 آثار عظمت و بزرگی روح شهداءDه، ترقى مى کند تا از مرز نبات و حیوان بگذرد. بنابراین وقتى نفس درمرحله اى از قوه به فعلیت مى¬رسد هر چند آن فعلیت ناچیز باشد محال است دوباره به قوه محض و استعداد صرف برگردد. به علاوه همان طور که قبلا اشاره شد صورت و ماده، شىء واحدى هستند که داراى دو جهت فعل و قوه مى باشند و با هم مسیر حرکت استکمالى را مى پیمایند و در مقابل هر استعداد و قابلیت به فعلیت مخصوصى نایل مى شوند بنابراین محال است روحى که از حد نباتى و حیوانى گذشته به ماده منى و جنین تعلق بگیرد». (4) یعنی از حالت فعلیت به حالت قوه که بدون هیچ فعلیتی است، باز گردد. اما بطلان تناسخ از این جهت است که وقتى نفس به تدFانادان بود. در پیکر بعضى از چهار پایان زحمتکش و بار بر که حیاتشان با رنج و زحمت طى مى شود، مستقر مى گردد یا در بدن پرندگان کوچک و بد قیافه اى که شبها پرواز مى کنند و به گورستان ها علاقه و انس دارند جاى مى گیرد». (3 ) مسئله تناسخ وعود ارواح به دنیا نه فقط مخالف مکتب پیامبران الهى و موجب کفر به خدا و نفى معاد و انکار ثواب وعقاب عالم آخرت است بلکه از نظر علمى نیز دانشمندان و فلاسفه آن را مطرود و مردود شناخته و دلایلى بر ابطال آن آورده اند. صدر المتألهین شیرازى فیلسوف معروف مى گوید: «دانستى که نفس در اولین مرحله تکوین، درجه اش درجه طبیعت است. سپس به تناسب حرکت استکمالى ماGیحاً آن را رد کرده اند. مأمون به حضرت رضا علیه السلام عرضه کرد درباره کسانى که قائل به تناسخ اند چه مى فرماید؟ حضرت در پاسخ فرمود:« کسى که تناسخ را بپذیرد و به آن عقیده داشته باشد به خداى تعالى کفر آورده و بهشت ودوزخ را غیر واقعى تلقى کرده است». (2) امام صادق علیه السلام نیز راجع به اهل تناسخ فرموده است: «اینان پنداشته اند که نه بهشت و نه جهنمى است و نه برانگیختن و زنده شدن است. قیامت در نظر آنان عبارت از این است که روح از قالبى بیرون رود و در قالب دیگرى وارد شود. اگر در قالب اول نیکوکار بوده بازگشتن در قالبى برتر و نیکوتر در عالى ترین درجه دنیا خواهد بود و اگر بدکار یHروایات ذکر شده، به عقیده تناسخ شباهت دارد. اما این تصور صحیح نیست، زیرا تغییر شکل انسان هاى فاسد الاخلاق و گناهکار به تناسب ملکات نفسانى آنان یکى از صدها عذاب عالم آخرت است و ربطى به بازگشت به دنیا ندارد، در حالى که به نظر تناسخى ها براى قیام قیامت، رسیدگى به حسابها، بهشت و دوزخ و خلاصه ثواب و عقاب عالم آخرت جائی باقى نمى ماند، زیرا مى گویند اکثریت قریب به اتفاق نوع بشر پیوسته پس از مرگ به دنیا باز مى گردند و هر نوبت پاداش یا کیفر اعمال خویش را در همین دنیا مى بینند. چنین نظریه اى منافى با اساس تعالیم پیامبران خدا و بر خلاف ضرورت دین مقدس اسلام است و امامان شیعه صرIت آوردن شرایط همزیستى با ارواح را قبول نداشته و قرآن صریحا آن را رد مى کند. در یکی از آیات آمده: گناهکاران بى باک و متجرى تقاضاى حیات دوباره مى کنند و مى گویند پروردگارا فرمان ده ما را به دنیا باز گردانند شاید کارهاى نیکى را که در گذشته ترک کرده بودیم در حیات آینده انجام دهیم ونقایص پیشین را جبران کنیم، پاسخ داده مى شود نه چنین است، این کارى است ناشدنى و سخنى است بى اساس که گوینده خود مى گوید و به آن ترتیب اثر داده نمى شود و از پى مرگ اینان عالم برزخ است تا روزى که قیامت فرا رسد واز قبرها بر انگیخته شوند. (1) شاید تصور شود که تغییر شکل انسان ها در عالم آخرت که در برخی Aسوال قرار نگرفته اند (ديوانگان و بچه ها و مستضعفين) عذاب قبر ندارند.[5] شايد اين روايت شاهد گفتارشان باشد، يسئال و هو مضغوط[6] يعنى در حالى كه مورد پرسش قرار گرفته عذاب هم مى شود. اين روايت در منابع تنها يكبار آمده است كه برخى در توجيه آن گفته اند: شايد مراد توضيح وضع كفار باشد كه سوال از آنها ماهيت عذاب دارند. روايات ديگر عذاب و فشار قبر را از مؤمن به دور مى دانند. حضرت صادق(عليه السلام) در پاسخ ابوبصير فرمودند: هيهات ما على المؤمنين فيها شىء;[7] دور باد هرگز چيزى از فشار قبر بر مؤمنين نيست. مرحوم مجلسى مى فرمايند: اگر مراد از عذاب نديدن مؤمنان، مومن كامل و واقعى باشدKنداشته باشد.[1] اگر كسى از فشار قبر رهايى مى يافت سعد بن معاذ از آن جمله مى بود.[2] از امام صادق(عليه السلام) سوال شد: آيا كسى از فشار قبر رهايى مى يابد؟ فرمود: از آن به خدا پناه مى برم! چه بسيار اندك اند كسانى كه از عذاب قبر نجات يابند.[3] در برخى از روايات اهل سنت نيز عذاب قبر متوجه همه معرفى شده است: مردگان در قبرشان عذاب مى شوند تا آنجا كه حيوانات صداى عذاب آنها را مى شنوند.[4] از اين دست روايات بر مى آيد كه كافر، مؤمن و مستضعف همه فشار و عذاب قبر دارند. برخى منابع عذاب و فشار قبر را تنها مربوط كسانى مى دانند كه در قبر مورد سوال قرار مى گيرند يعنى گروه سوم كه مورد مواخذه :د که خیر انسان هاست به نحو بسیار بهتری با تدبیری که بکار برده بود برآورده میشد. ●پاسخ: باسلام علت اینکه مکان امتحان و تکامل یافتن و محل پاداش و جزا دادن به بندگان متفاوت است این است که مکانی جزا و پاداش در صورتی میتواند به صورت دقیق و کامل به پاداش و جزا ا ختصاص داشته باشد که موانع و محدودیتی نداشته باشد. مثلا کسی که در طول زندگی اش، به چندین نفر ظلم کرده است و یا چندین نفر را کشته است یا افراد زیادی را بدبخت کرده است، جزای این شخص این است که به تعداد آن افرادی که از بین برده و نابود کرده عذاب شود. حال اگر این عذاب در این دنیای مادی باشد، محدودیتهای ماده جلوی اOای چنین آدمی هم در عمل چنین خواهد بود که زندگی به هر صورت ولو بخواهد در شکم استری باشد و سرش از زیر دم استر بیرون باشد بر مرگ ترجیح دارد. این همان است که می فرماید: «و لن یتمنوه ابدا بما قدمت ایدیهم و الله علیم بالظالمین؛ ولی به خاطر اعمالی که از پیش فرستاده اند هرگز آرزوی مرگ نخواهند کرد و خدا به (حال) ستمگران آگاه است» (بقره/ 95). مولوی می گوید: ای که می ترسی ز مرگ اندر فرار *** آن ز خود ترسانی ای جان هوش دار زشت روی توست نی رخسار مرگ *** جان تو همچون درخت و مرگ برگ مرگ هر کس ای پسر همرنگ اوست *** آینه صافی یقین همرنگ روست می گوید تو که از مرگ می ترسی در واقع از خودت می ترPسی، چون مرگ هر کس همرنگ خود اوست، مرگ هر کس مانند آینه ای است که در وقت مرگ چهره شخص را به خودش نشان می دهد. اگر چهره ات زشت و کثیف است، وقتی که آن را ببینی ناچار از خودت وحشت می کنی. بعد می گوید مثل تو مثل همان آدم زشت و کثیفی است که از بیابان می گذشت و در عمرش آینه ندیده بود. آینه ای به پشت افتاده بود. تا آینه را برداشت و طرف دیگر آن را نگاه کرد فوراً آینه را شکست که عجب چیز بدی پیدا کردم! فکر نکرد او خودش است و چیز دیگری در آنجا نیست. یا تشبیه می کند به مرغی که در قفس است و گربه هایی در اطراف آن کمین کرده اند. وقتی این مرغ می بیند که گربه ها چشمهایشان را به او دوخته اند و مQنتظرند در قفس باز بشود تا او را بربایند هیچ گاه آرزوی بیرون رفتن نمی کند، چون می داند که باز همین قفس بهترین زندگیها برای اوست و از آن فضای وسیع که در آن، گربه ها انتظار او را می کشند خیلی بهتر است. برای آن کسی که در جهان بینی اش دنیا برای او مزرعه است و آن کسی که در جهان بینی اش دنیا برای او مدرسه است ولی در این مدرسه خوب عمل کرده، انتقال به آن جهان امری مطلوب است، همان طور که دانشجویی که برای تحصیل به خارج رفته و در آنجا به خوبی درس خوانده و کار کرده و دانشنامه گرفته است آرزوی بازگشت به وطن دارد چون مسؤولیت خود را به حد اعلا انجام داده است. یا مثلاً بازرگانی که به خRارج رفته و در آنجا معامله کرده و سود برده است بازگشت به محل زندگی خودش برای او مطلوب است. کسی که برای او انتقال از این جهان به جهان دیگر امری مطلوب است مصداق این شعر حافظ است: ای خوش آن روز کزین منزل ویران بروم *** راحت جان طلبم وز پی جانان بروم مرحوم حاج شیخ عبدالکریم مرجع تقلید زمان خودش بود. من اگرچه خدمت ایشان نرسیده بودم و ده ماه بعد از فوت ایشان بود که ما به قم رفتیم ولی اطلاع کامل داریم که از علمای باتقوای واقعی بوده است، بسیار مرد باحقیقتی بوده است. همان شبی که ایشان ساعت یازده و نیم فوت می کنند که حال ایشان هم به حسب ظاهر هیچ علامتی از فوت نداشته است همین شر را می خوانده اند: ای خوش آن روز کزین منزل ویران بروم *** راحت جان طلبم وز پی جانان بروم واقعاً هم همین طور است، اگر کسی در دنیا طوری زندگی کرده است که آنچه که پیش فرستاده خیر و برکت است، دیگر برای او دنیا یک زندان است، چون کارهایش را کرده و به قول امروزیها مسؤولیتش را انجام داده است. قرآن کریم نمی گوید اگر تو انسان هستی باید مرگ را آرزو کنی. برای هر انسانی مرگ آرزو نیست. قرآن می گوید تو اگر گناهکار و فاسد و کثیفی، حق داری بترسی، ولی اگر از اولیاءالله هستی مرگ برای تو به صورت یک امر آرزویی درمی آید. منبع=آشنایی با قرآن 7، صفحه 72-67 آرزوی مرگ از نظر اسلام و قرآن ابو بصیر فرموده : به یاد آور آن وقتی را که تنها در قبر باشی و چشمایت از حدقه در بیاید و به صورتت بریزد . و بند بند بدنت از هم جدا شود . و گوشت بدنت را کرمها بخورند. وخیال کن که در آن حال هستی و هیچ زاد و توشه ای هم نداری و از خداوند می خواهی که تو را به دنیا برگرداند و جبران مافات کنی . حال که اینجا هستی تصور کن این خواسته تو را خداوند اجابت کرده و به دنیا برگردانده پس تا وقت باقی است جبران کن و کارهایی که مرضیّ خداوند است انجام بده و از کارهایی که موجب نارضایتی و سحظ خداوند است دست بکش. (کفایة الموحدین ٬ ج ۴ ٬ ص ۲۵۴ به نقل از تفسیر مجمع البیان) ديدار روح بعد از مرگ از بدنU دو هست جز به حق و تا مدتی معین نیافریدیم... *** در بسیاری از آیات بیان شده است که هرچه در این جهان هست اجلی دارد.1 اجل یعنی مدت معین؛ و درباره انسان، یعنی مدت مقرر شده برای زندگی او. از این رو به مرگ اجل می گویند که بر دوقسم است: اجل معلق و مبهم؛ اجل مسمّی و حتمی، که در نزد خدا معین است و عبارت است از پایان استعداد جسم برای بقا؛ اما اجل معلق مشروط به چیزی است که اگر آن چیز تحقق یابد، اجل در آن زمان فرا می رسد. قرآن دراین باره می فرماید: ایمان به دعوت انبیاء و عمل به برنامه های انها جلوی اجل معلق را می گیرد و سبب ادامه یافتن زندگی انسان تا اجل مسمّی می شود.2 *** امام صادق(ع) فرمودند:«گاهی انسان گناه می کند و از اعمال نیکی همچون نماز شب بازمی ماند.» آنگاه فرمودند:« بدانید که کار بد در فنای انسان از کارد در گوشت سریع تر اثر می کند.»3 در روایت دیگری از امام باق(ع) آمده است:«نیکوکاری و انفاق پنهانی فقز را برطرف و عمر را افزون می کند و مانع هفتادگونه مرگ و میر بد می شود.»4 پس این که در روایات فراوانی آمده است که انفاق یا صله رحم عمر را طولانی و بلاها را برطرف می کند بدین معناست که اجل معلق را مانع می شود. **** پی نوشت ها : 1) احقاف:3 ؛لقمان:29 ؛بقره:36 ؛اعراف:34 ؛منافقون:11 ؛حج:5 . 2) ابراهیم:10 . 3) سفینة البحار ،ج1 ،ص488 . 4) همان ، ج4 ، ص23 . اجل مسمی یعنی چهJر و تنگدستى یا آلام و بیمارى سپرى گردیده است. اینان در زندگى بعد به پاداش اخلاق پسندیده خود نایل مى شوند و از نعمت رفاه و سلامت جسم برخوردار مى گردند. و چه بسیار افرادى که در زندگى پیشین داراى اخلاق زشت و رفتار ناپسند بوده اند و مردم از دست آنان رنجیده¬اند و از انواع نعمت ها بهره مند بوده اند ارواح اینان در زندگى بعد به تناسب اخلاقشان یا در پیکر حیوانات و حشرات تعلق مى گیرد، یا به صورت انسان هاى ناقص، معلول، بیمار و مطرود جامعه باز مى-گردند و در هر صورت گرفتار عذاب روحى و جسمى هستند. اما اسلام؛ بازگشت ارواح به دنیا براى انجام کارهاى خوب یا گرفتن پاداش و جزا و به دV و اگر روح انسان در نباتات حلول کند، «فسخ » مى نامند واگر روح آدمى به جماد تعلق گیرد «رسخ » مى نامند. باورمندان تناسخ عقیده دارند که در پاره اى از موارد، عود ارواح به دنیا براى جبران نقایص و به منظور استکمال نفس و نیل به مدارج عالى انسانى است. هم چنین مى گویند یکى از علل بازگشت ارواح به دنیا این است که خوبان درزندگى، دوباره از پاداش اخلاق حمیده و اعمال پسنده خویش برخوردار گردند و بدان نیز کیفر خوى ناپسند و رفتارزشت خود را ببینند. چه بسا افرادى که با سجایاى انسانى زیست کرده و عمرشان به پاکى طى شده است اما همواره گرفتار محرومیت هاى گوناگون بوده و دوران حیاتشان با فقWدگى آنچنان به انحراف گراییده و راه سعادت را به روى خود بسته اند که دچارسقوط ابدى گردیده و نمى توانند با عود به دنیا، گذشته ننگین خویش را جبران نمایند و به سعادت و کمال (گر چه نسبى و محدود باشد) برسند. ولى دسته سوم یعنی گروههاى متوسط که بین تکامل یافتگان سعادتمند و ساقط شدگان شقاوتمند هستند، وقتى از دنیا مى روند دوباره روحشان به دنیا باز مى گردد و به تناسب خلق و خوى متفاوتى که دارند با شکل هاى مختلف و گوناگون به دنیا بازگشت می کند. از این رو براى هر شکلى نام مخصوصى گذاشته اند، اگر به صورت انسان برگردد آن را «نسخ » مى نامند و اگر به صورت حیوان عود کند، «مسخ » مى گویند]دا نسبت مى‏ دهيد؟! (بقره، 80) با سلام و درود این آیه شریفه به یکی از ادعاهای بی اساس یهود اشاره نموده و سپس آن را باطل و مردود می داند. یهود گمان می کرد نژاد برتر است و حتی گنهگاران آنها نیز اگر قرار است مجازات شوند، فقط چند روزی مجازات می شوند و پس از آن به بهشت رفته و برای همیشه در آن جا می مانند. این ادعای بی اساس آنها که با معیارهای منطقی و دینی سازگار نیست، از طرف قرآن مردود و باطل شمرده شده است، زیرا هیچ عهد و پيمان خاصى از خدا در اين زمينه به آنها داده نشده و این دروغ بستن و تهمت زدن به خداوند است. توجه: قرآن کریم بلافاصله و در آیات بعد، باطل بودن ادعای Yت آتش عذاب به ما نرسد مگر چند روزى معدود. به آنان بگو: آيا بر آنچه دعوى مى‏ كنيد عهد و پيمانى از خدا گرفته‏ ايد كه خدا هم از آن عهد هرگز تخلف نكند يا چيزى به خيال جاهلانه خود به خدا نسبت مى‏دهيد؟ (80) ●پاسخ: «وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَيَّاماً مَعْدُودَةً قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْداً فَلَنْ يُخْلِفَ اللَّهُ عَهْدَهُ أَمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ» و گفتند: آتش [دوزخ‏]، جز چند روزى محدود، به ما نخواهد رسيد. بگو: آيا پيمانى از جانب خدا گرفته‏ ايد؟! و خدا از پيمانش تخلّف نمى ‏ورزد، يا چيزى را كه نمى ‏دانيد به ميان اين دو گروه قرار گرفته اند و بيشتر توجه رهبران راستين و پيشوايان حق نيز به آنها است كه در كنارشان بمانند و دستشان را بگيرند و از مرحله اعراف مانند نجاتشان دهند تا در صف مومنان حقيقى قرار گيرند. و از اينجا نيز روشن مى شود كه دخالت انبياء و امامان در وضع اين گروه در قيامت همانند دخالتشان در زمينه رهبرى در اين دنيا هيچگونه منافاتى با قدرت مطلقه پروردگار و حاكميت او بر همه چيز ندارد، بلكه هر چه آنها مى كنند به اذن و فرمان او است . براي دسترسي به كتاب ارزشمند تفسير نمونه ، ميتوانيد از سايت آيت الله مكارم شيرازي بازديد كنيد : http://www.makaremshirazi.org/persian Jسرزمین اعرافMوانای مطلق است، مدبر است و محدودیتی در تبدیل نیستی به هستی برای او وجود ندارد. پس بنا برا این او (بدون شک) میتوانست جهانی بیافریند که موجودی مانند انسان در آن متولد شده، زاد و ولد کرده و تا ابد باقی بماند. او میتوانست مقطعی از زندکی این موجود را صرف آزمایش کردن او بکند (با این پیش فرض که آزمایش انسان توسط خالق او توجیه دارد) و در ادامه او را از نتیجه ازمایش بهرمند سازد. به این ترتیب با توجه به اینکه انسان های در مرحله ازمایش به عینه انسان های در حال جزا شدن و پاداش دیدن را می دیدند، طبیعتا به فسق و فجور روی نمی آوردند و همگی بهشتی میشدند و با این ترتیب این خواسته خداوهود، و دائمی بودن بهشت و جهنم را تصریح می کند: «بَلىَ‏ مَن كَسَبَ سَيِّئَةً وَ أَحَاطَتْ بِهِ خَطِيَتُهُ فَأُوْلَئكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَلِدُونَ» آرى كسانى كه بدى را بدست آورند، و [آثار] خطايشان آنان را فرا گيرد، پس آنان اهل آتشند در حالى كه ايشان در آنجا ماندگارند. (بقره، 81) «وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَتِ أُوْلَئكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَلِدُونَ» و كسانى كه ايمان آوردند، و [كارهاى‏] شايسته انجام دادند، آنان اهل بهشتند در حالى كه ايشان در آنجا ماندگارند. (بقره، 82) +آیا جهنم ابدی هست یا نه ؟ آیه 80 سوره بقره_ است و اگر کفر صفاتی داشته باشد جهنمش جهنم صفاتی و اگر کفر افعالی داشته باشد جهنم او جهنم افعالی خواهد بود. همچنان که انزل مراتب بهشت، بهشت در مرتبه ی افعالی است که شخص در دنیا کارهای نیکی انجام داده است و مستحق این رتبه گردیده است و بالاتر از آن بهشت صفاتی است که شخص علاوه بر افعال از صفات و ملکات نیکی نیز بر خوردار بوده است و بالاتر از همه ی آنها بهشت در مرتبه ی ذات است که در قرآن کریم فرمود: (فَادخُلِی فِی عِبادِی*وَادخُلِی جَنَّتِی). با دقّت در عرائضی که تقدیم محضر نمودیم اشکالی که در ذهن مبارکتان مطرح شده مرتفع می گردد. اکنون اجازه دهید در ضمن مطالب فوق به نکت` دقیقی اشاره کنیم و آن اینکه در قیامت جهنمیان تمامی مراتب درجات وجودی بهشتیان را در خود دارند همچنان که تمامی بهشتیان تمامی مراتب درکات وجودی جهنمیان را دارا می باشند اما از آنجا که آتش جهنم با شعور است جهنمی را می سوزاند اما به بهشتی آسیبی وارد نمی کند بلکه بهشتی از مشاهده ی آن همه عذاب به وفور نعمتی که برایش فراهم آمده زبان شکر و حمد ثنای الهی می گشاید و در طرف مقابل نیز از آنجا که نعمت های بهشتی هم با شعورند بهشتی را از برکات و لذائذ خود بهره مند می سازند اما بهره ای از آن ها عاید جهنمی نمی شود بلکه جهنمی از مشاهده ی آن همه نعمت های آماده شده برای بهشتیان بیشتر ه درد آمده و حسرت افزون تری را احساس می کند و این یکی از معانی شریف فرمایش حضرت وصی علیه السلام در نهج البلاغه است که فرمود: «انّ الجنّة حُفّت بالمکاره وانّ النار حُفّت بالشهوات» یعنی همانا بهشت در لابه لای ناراحتی ها و دوزخ در لابه لای شهوات پیچیده شده است و این است معنای آنکه فرموده اند تمامی بهشتیان باید از متن جهنم عبور کنند که مراد از این عبور کردن نیز یک عبور تکوینی حقیقی است نه عبور اعتباری مجازی، فافهم! منبع: شرح رساله رابطه علم ودین حضرت علّامه حسن حسن زاده آملی. شارح: حضرت استاد داود صمدی آملی. با تشکر از سایت مشکات ولایت 2تأملی در معنای بهشت و جهنمTول است كه ابوالصلت هروى8 از حضرت على بن موسى‏الرضا صلوات‏الله عليه سؤال نمود كه: بهشت و دوزخ آيا اكنون موجود هستند؟ فرمود كه: بلى. و به‏ درستى كه حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله داخل بهشت شدند و جهنم را مشاهده فرمودند در شب معراج. ابوالصلت عرض نمود 1- مقامهاى سهل: جايگاههاى پست - موارد پست - به عنوان لقلقه زبان و بدون تدبر و تأمل. 2- تعظيم: بزرگداشت. 3- اهوال: ترسها - چيزهاى ترسناك. 4- غسلين: اين واژه يك بار در قرآن مجيد آمده است (سوره حاقه (69): آيه 36). به معنى زردابه و چرك و خونى است كه از بدن بيرون مى‏آيد و بر روى تن به راه مى‏ افتد. غذاى بدكاران دوزخى است. 5- ريم: چرك - چركنموده و باور دارد كه با رعايت آنها مي‌توان مردگان را در خواب ديد. برخي از شرايط و آداب عبارتند از: 1) وضو گرفتن قبل از خواب، 2) خواندن سوره هاي: شمس، ليل، قدر، كافرون، اخلاص، فلق و ناس 3) فرستادن صلوات بر محمد(ص) و آل آن حضرت، 4) صد مرتبه خواندن سورة اخلاص، 5) به جانب راست خوابيدن، 6) خواندن برخي از دعاها، ماننداين دعا: اللهمّ أنت الحيّ الذي لا يوصف و الايمان يعرف منه...".[2] براي ديدن تفصيل مطالب به حاشيه كتاب مفاتيح الجنان كه در فهرست به نام باقيات الصالحات آمده، رجوع فرماييد. 1. همان، ص 230، روايت اول 2. مفاتيح الجنان، ص969. همان، ص 230، روايت اول. براي خواب ديدن اموات پس از چند ماه یا چند سال، خود را با یک صحرای وسیع خار می بینیم که دائما مزاحم ماست و ما را آزار می دهد...و یا اینکه چند گرم بذل گل آگاهانه می پاشیم و چیزی نمی گذرد که آنها تکثیر مثل می کنند، و خود را با صحرائی از زیباترین و معطرترین گلها رو به رو می بینیم که همواره مشام از جان ما را معطر، و دیده و دل ما را نوازش می دهد.(2) برای اطلاع بیشتر به آدرس زیر که در همین عنوان بحث کردیم مراجعه بفرمایید: بهشت و جهنم http://www.askdin.com/thread24996.html ____________________ پاورقی 1.مرتضی مطهری، مجموعه آثار، پیشین، ص 237. 2.بنقل از مقالۀ خلود، دانشنامۀ معاد حوزه نت. ارتباط گناه دراین دنیا و آن دنیا Xقعى پنداشتند و حتى کسانى به عنوان یک عقیده مذهبى به آن دل بستند. در خلال این مدت متمادى دانشمندان بزرگ این مطلب را مورد بحث و انتقاد قرار دادند و چندین دلیل بر بطلان آن اقامه نمودند. تمام ادیان الهی، تناسخ را باطل می دانند. طرفداران تناسخ معتقدند روح دو گروه به دنیا باز نمى¬گردد. اول آنان که در مسیر سعادت به کمال نهایی رسیده اند که پس از مرگ به کمال مطلق نایل مى آیند. اینان کمبودى ندارند تا بخواهند دوباره به دنیا باز گردند و نقایص حیات گذشته خویش را با سعى و عمل جبران کنند. دسته دوم آنان که در حد اعلاى شقاوت قرار دارند اینان نیز به دنیا باز نمى گردند. زیرا در ایام ز آشکار میشود. زیرا عالم، عالم «قلب» یعنی واژگون شدن ظاهر به باطن است و روز ظهور بواطن است. «أَفَلاَ یَعْلَمُ إِذَا بُعْثِرَ مَا فِی الْقُبُورِ * وَ حُصلَ مَا فِی الصدُورِ * إِن رَبهُم بِهِمْ یَوْمَئذٍ لَخَبِیرٌ؛ آیا انسان نمیداند: آن زمان که قبرها شکافته شود و آنچه در میان آنهاست بیرون ریزد (و در دلها از عقائد باطل و نیات باطل و أغراض باطل، آنچه هست آشکارا شود) و آنچه در سینه هاست به دست آید (و از انجماد و ظلمت و خفاء بیرون آید، و روشن و ظاهر و محصل گردد) خداوند در آن روز نسبت به ایشان دانا و خبیر است؟» (العادیات/9تا11). یکی شدن ظاهر و باطن در قیامت بر اثر نور توحید اكنون میوه نیكوكاری خود را می‎چینند، بدون آن كه ستمی به كسی بنمایند!(2) ________________________ پاورقی 1.در اقرب الموارد می‎نویسد: النسخ فی الاصل النقل النقل: نیز راغب در مفردات خود می‎گوید:"النسخ ازاله شیء بشیء یتعاقبه كنسخ الشمس الظل، و الظل الشمس، و الشیب الشباب؛ نسخ از بین بردن یك چیز است، چیز دیگر را به صورت متعاقب؛ مانند خورشید كه سایه را، یا سایه كه خورشید را محو می‎كند، و پیری كه جوانی را فرسود می‎سازد؛ و در همه این موارد نسخ به كار می‎رود. 2.علی ربانی گلپایگانی -عقاید استدلالی، بنقل از پایگاه اینترنتی اندیشه قم، www.andisheqom.com معنای لغوی و اصطلاحی واژه تناسخ fید به خاطر همین انگیزه بوده است كه اندیشه تناسخ در سرزمین‎های مانند «هند» رشد نموده كه از نظر بدبختی، و گسترش فاصله طبقاتی وحشت‎زا و هولناك می‎باشد. به طور مسلم، صاحبان زر و زور برای توجیه كارهای خود، و برای فرونشاندن خشم ملت‎های گرسنه و برهنه به چنین اصلی پناه می‎بردند، و رفاه خود و تهی‎دستی مرگبار مستمندان و تهیدستان را از این طریق توجیه می‎نمودند، تا آن هندی بیچاره به جای فكر انقلاب، بر زندگی قبلی خود تأسف ورزد، و با خود بگوید: من هزاران سال پیش كه در این جهان زندگی می‎كردم، چنین و چنان كردم، و اینك همان دامنگیرم شده است، ولی خوشا به حال آن خواجگان كه همgبینیم، این به خاطر نتیجه اعمال پیشین آنها است كه به این صورت تجلی كرده است، و هرگز تقصیری متوجه فرد یا جامعه نیست. اعتقاد به تناسخ به این شكل، گذشته از این‎كه از نظر فلسفی نادرست است، از نظر اجتماعی نیز پی‎آمدهای ناشایستی دارد. زیرا می‎تواند اهرمی محكم در دست جهان‎خواران باشد كه عزت و رفاه خود را معلول پارسایی دوران دیرینه، و بدبختی بیچارگان را نتیجه زشت كاری‎های آنان در زندگی‎های قبلی قلمداد كنند، از این طریق، بر دیگ خشم فروزان و جوشان توده ‎ها كه پیوسته خواستار انقلاب و پرخاشگری بر ضد مرفهان و مستكبران می‎باشند، آب سرد بریزند و همه را خاموش نمایند. شاc معلول واقعی و اثر حقیقی کردار است یا کیفری که با گناه رابطه عینیت و وحدت دارد؛ یعنی در حقیقت خود عمل است، دیگر مجالی از برای بحث تناسب داشتن و نداشتن نیست. کسی که می گوید چگونه ممکن است خدایی باشد و ما را در برابر جرمهای بسیار کوچک مجازاتهای بسیار بزرگ بکند این معنا را درک نکرده است که رابطه آخرت با دنیا از قبیل روابط قراردادی اجتماعی نیست...»(1) از آنجائیکه مثالها مطالب عقلی را به ذهن نزدیک کرده، و برای گرفتن نتیجه نهائی و استدلالی آماده می کند شاید این مثال تا حدودی عقلانی بودن خلود را برای ما روشن سازد: فرض کنید چند گرم بذر خار مغیلان را بر سر راه خود می پاشیم وhاً در فلسفه یونان، بلكه در مجامع فكری بشر مطرح بوده است و غالباً‌ كسانی كه تجزیه و تحلیل درستی از معاد نداشتند به این اصل پناه بردند، با این توجیه كه گویی اصل تناسخ اصل عدالت در باب كیفر و پاداش را تأمین می‎كند. مثلاً كسانی كه در زندگی دیرینه خود درست‎كار و پاكدامن بوده ‎اند، بار دیگر به این جهان باز می‎گردند، و از زندگی بسیار مرفه و دور از غم و ناراحتی (به عنوان پاداش) برخوردار می‎شوند، برعكس، آن گروه كه در زندگی پیشین خود تجاوزكار و ستمگر بوده‎اند، برای كیفر، به زندگی پست‎تر باز می‎گردند. و در نتیجه، اگر امروز گروهی را مرفه، و گروه دیگر را گرسنه و برهنه میj مرتبه قوه به مرتبه كمال، مانند نفس نوزاد كه كمالات در آن، كاملاً به صورت بالقوه و زمینه است، به تدریج به حد كمال می‎رسد. 3. انتقال نفس پس از مرگ به جسمی از اجسام مانند سلول نباتی و یا نطفه حیوان و یا جنین انسان؛ و به دیگر سخن: قایلین به تناسخ به این معنا معتقدند كه آن‎گاه كه انسان می‎میرد، روح او به جای انتقال به نشأه دیگر، باز به این جهان باز می‎گردد در این بازگشت، نفس برای خود بدنی لازم دارد، كه با آن بدن به زندگی مادی خود ادامه دهد و این بدن كه ما از آن به جسم تعبیر آوردیم، گاهی نبات است، و گاهی حیوان است، و گاهی انسان. این همان تناسخ است كه در فلسفه اسلامی و قبلkسخ» در اصطلاح فقه و اصول فقه عبارت است از این‎كه حكمی در شریعت به وسیله حكم دیگر برطرف شود، كه هر دو ویژگی معنای لغوی به روشنی در آن موجود است: ولی هرگاه این واژه در مسایل كلامی مانند «تناسخ» به كار می‎رود، تنها ویژگی اول مورد نظر است، زیرا چنان‎كه خواهیم گفت: «تناسخ» عبارت است از این‎كه: روح از بدنی به بدن دیگر منتقل شود، كه در این‎جا تحول و انتقال هست، ولی حالت تعاقب، كه یكی پشت سر دیگری درآید، وجود ندارد. در هر حال، انتقال و تحول درباره نفس انسان، گونه ‎هایی دارد كه عبارتند از: 1. انتقال نفس انسانی از این جهان به سرای دیگر. 2. انتقال نفس در سایه حركت جوهری، ازs خالص کارشان به جایی می رسد که هر چه اراده کنند فراهم می شود، یعنی پرتوی از قدرت بی پایان پروردگار که «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیئاً أَنْ یقُولَ لَهُ کنْ فَیکونُ»[3] در وجودشان پیدا می شود، چه فضیلت و موهبتی از این بالاتر![4] از این رو در آخرت هیچ درد و رنج و ترس و اندوهی نیست و هر کس به جایگاهی که دارد خشنود است. اما در این جا بیان دو نکته لازم به نظر می رسد. الف. یکی از نام های قیامت "یوم الحسرة"[5] می باشد؛ یعنی تمام افراد(مگر خواص) در آن روز حسرت می خورند. بدکاران حسرت می خورند که چرا برای خود از خوبی ها نیندوختند و نیکوکاران نیز حسرت می خورند که چرا بیشتر نیندmدگارشان روزی می خورند.»[2] درباره مؤمنان صاحب عمل صالح نیز می فرماید: "لهم ما یشاءون عند ربهم" بی جهت نیست که در پایان آیه می گوید "این است فضل بزرگ؛ ذلِک هُوَ الْفَضْلُ الْکبِیرُ"، البته شرح نعمت های بهشتی در بیان نمی گنجد، برای ما زندانیان جهان ماده قابل تصور نیست که بدانیم در جمله "لَهُمْ ما یشاؤُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ" چه مفاهیمی گنجانیده شده؟ مؤمنان چه چیزها می خواهند؟ و در جوار قرب خداوند چه الطافی یافت می شود؟ اصولا هنگامی که خداوند بزرگ چیزی را به عنوان فضل کبیر توصیف کند پیدا است به قدری عظمت دارد که هر چه فکر کنیم از آن بالاتر است. و به تعبیر دیگر این بندگاnپاسخی روشن ناگزیر به بیان مقدمه ای هستیم. بدون تردید مؤمنانی که عمل صالح انجام داده اند در بهشت آن چنان مشمول الطاف خداوند هستند که «هر چه بخواهند نزد پروردگارشان برای آنها فراهم است؛ لَهُمْ ما یشاؤُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ»[1] به این ترتیب پاداششان از هر نظر نامحدود است، چرا که جمله "لَهُمْ ما یشاؤُنَ" گویای همین حقیقت است و از آن جالب تر تعبیر "عند ربهم" می باشد که بیانگر لطف بی حساب خداوند در باره آنها است، چه موهبتی از این بالاتر که به مقام قرب خدا راه یابند؟ همان گونه که در باره شهداء می گوید: «بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ؛ شهیأان زنده اند و نزد پرو ;!o    !مسلمان گناهكار يا كافر ؟ ●پرسش : می دانیم عذاب روز قیامت رذیله ی چون مثلا استراق سمع پنهانی ریخته شدن سرب داغ در گوش است اگر کسی به ظاهر مسلمان که نماز هم نمی خواند این را بداند ولی ایمان راسخ ندارد به خاطر همین همچنان به این رذیله ادامه دهد آیا این کار او ایمان نداشتند به قیامت نیست؟ اگر در این حالت بدونه توبه بمیرد مسلمان میمیرد؟ یا کافر ●پاسخ دوم: پاسخ : کسی که به توحید یعنی وحدانیت خداوند اعتقاد دارد . همچنین بر اینکه پیامبر اکرم (ص) از سوی ' l s    ] مسلمان میمیرد؟ یا کافر ●سوال: با سلام می دانیم عذاب روز قیامت رذیله ی چون مثلا استراق سمع پنهانی ریخته شدن سرب داغ در گوش است اگر کسی به ظاهر مسلمان که نماز هم نمی خواند این را بداند ولی ایمان راسخ ندارد به خاطر همین همچنان به این رذیله ادامه دهد آیا این کار او ایمان نداشتند به قیامت نیست؟ اگر در این حالت بدونه توبه بمیرد مسلمان میمیرد؟ یا کافر سپاس ●پاسخ: با سلام خدمت شما دوست گرامی کسی که به ت TT){    Mاولین صحنه هایی که در قیامت می بینیم چیست؟ (پاسخ سوال چهارم) سلام خدمت اساتید گرامی چند وقت پG?    Eاولین صحنه هایی که در قیامت می بینیم چیست؟ (پاسخ سوال سوم) سلام خدمت اساتید گرامی چند وقت پیش شبکه چهار سخنرانی آقای جوادی آملی رو نشون میداد که درباره قیامت بود آقا می گفت وقتی قیامت میشود همه سیارات و خورشید و ماه و ماده کلا از بین میره و دیگر هیچی نیست وقتی هم همه برهنه از قبر ها بیرون میان بخاطر صحنه هایی که می بینن نه تنها متوجه برهنگی خود نمی شوند بلکه همه پا به فرار میگذارند! *************tختند. ب. بهشتیان نیز در بهشت از غفلت هایی که داشتند و زمانی را که بدون یاد خدا بر آنها گذشت پشیمانند و این به آن معنا نیست که از جایگاهشان راضی نیستند، بلکه همۀ بهشتیان به مقام خود راضیند، بله با توجه به این که در آن جا شناخت ها کمال یافته و هر کس جایگاه بندگی و الاهی را بهتر از دنیا درک می کند، از این رو به اوقاتی را که در غفلت از خدا گذرانده پشیمان است. برای نمونه به دو روایت اشاره می کنیم. امام صادق علیه السلام روایت می کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «ما من قوم اجتمعوا فی مجلس فلم یذکروا اسم الله - عز و جل - و لم یصلوا علی نبیهم الا کان ذلک المجلس حسرة و وبالا علیهم؛ مجلسی که مردم در آن گردهم آیند و خدا را یاد نکنند و بر پیامبرشان درود نفرستند، مایه حسرت و و بال است.» [6] «ان اهل الجنة لا یندمون علی شیء من امور الدنیا الا علی ساعة مرت بهم فی الدنیا لم یذکروا الله فیها؛ اهل بهشت بر هیچ یک از امور دنیا که از آنها فوت شده پشیمان نیستند، مگر بر ساعتی که بر آنان بدون یاد خدا گذشته باشد.»[7] _____________ [1] شوری، 22. [2] آل عمران، 169. [3] یس، 82. [4] تفسیر نمونه، ج‏20، ص405 و 406. [5] مریم، 39. [6] . کلینی، الکافی، ج2، ص360. [7] . میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج1، ص382؛ ارشاد القلوب؛ ترجمه طباطبایی، ص211. آیا اهل بهشت هم در قیامت پشیمان هستندeدٌ؛ پس ما پرده را از روی دیدگان تو برداشتیم! و چشم تو امروز چشم تیزبینی است!» (ق/22). چشم تو حاد است و خوب می بیند. باطن را می بیند، و اسرار و غیب را مشاهده میکند. چشم حدید یعنی حاد و تیزبین، چشمی است که علم به باطن دارد؛ علمی که جلوه ملکوتی دارد، و علمی که حقیقت آن ربط با خداست. «یَوْمَ تُبْلَی السرَآئِرُ؛ در آن روز مخفیات (نیت های پنهان ) آشکار میشود» (الطارق/9). افکار و عقائد آشکار میگردد. چون در این دنیا همین نظری که انسان به موجودات نموده و هریک از آنها را مستقل و متباعد و بی ربط از یکدیگر و از خدا می بیند، و این دید و مشاهده در زیر افکار مخفی است؛ در آن روز این مخفیاتا با کنار رفتن موانع آن، حقیقت ظاهر وآشکار می‌گردد. در نتیجه معلوم شد که قیامت دور نیست بخصوص این که با مرگ انسان در واقع قیامت او آغاز می شود چون با توجه به روایات ما با دو مفهوم از قیامت آشنا می‌شویم: یکی قیامت کبری (بزرگ و همگانی)؛ دیگری قیامت صغری (که شخص است) و آن زمان وقوع مرگ هر یک از انسانها است. در روایت نیز آمده است: «من مات فقد قامت قیامته؛ هر کس بمیرد، قیامتش برپا شده است که این قیامت صغری است».(5) پی‌نوشت‌ها: 1. منتخب الاثر، ص 618. 2. علامه مجلسی،‌ مهدی موعود، ص 1232. 3 . معارج (70) آیه 6 . 4. نازعات (79) آیه 46. 5. تفسیر المیزان، ج 2، ص 109. قیام امام عصر و قیامت vت و روایات استفاده می‌شود که قیامت، باطن همین دنیا بوده و هم اکنون نیزهست، ولی در پشت پرده و در زیر حجاب‌ها بر ما پنهان است و به دلیل آلودگی‌ها و تعلقات دنیایی، این حقیقت از ما محجوب است و اگر بتوانیم پرده‌ها و حجاب‌ها و تعلقات نفسانی را کنار بزنیم، در همین عالم بر ما مکشوف می‌شود، همان گونه که بر پیامبر در شب معراج آشکار شد؛ نیز از برخی یاران او نقل شده که این حقیقت را مشاهده کردند؛ بنابراین قیامت، باطن نظام هستی و دنیا بوده و این نظامی که ما شاهد آن هستیم و همچنین نظام برزخی و عوالم بالاتر ظاهر آن می‌باشند. از این رو، از دیدگاه قرآن، قیامت هم اکنون هست و بعددر حالی وارد محشر می‌شوند که زبان‌های‌شان از پشت گردن‌شان بیرون زده است. 11ـ کسانی که در مساجد حرف دنیایی زده‌اند، در حال سکر و مستانه وارد محشر می‌شوند. 12ـ کسانی که اهل رباخواری هستند ،به صورت خنزیر وارد محشر می‌شوند».(5) با توجه به آنچه بیان شد به خوبی روشن خواهد شد که دلیل پیشیمانی انسان در قیامت چیست وچراوچگونه انسان از کار های بد ی خود پشیمان می شود .؟ پی نوشت: 1.جاثیه (45) آیه 21. 2.بحارالانوار ،ج3 ،ص90 ،نشر دار الاحیا لتراث العربی، بیروت، 1403 ق. 3. یس(36) آیه 54. 4. نبأ (78) آیه 18. 5. علم الیقین، ج 2، ص 908 ـ 909. چرا انسانها در قیامت بابت کارهای اشتباهشون پشیمون میشنiاقب سنگین و غیرقابل جبرانی دارد؛ مثلاً یک لحظه خواب رفتن در موقع رانندگی ممکن است باعث افتادن شخص به اعماق دره و نابودی و هلاکت دائمی شود و یا یک غفلت و بی توجهی باعث افتادن از ارتفاع بالا و یا خوردن سم کشنده به جای آب گردد که نابودی و یا معلولیت دائمی را به همراه دارد. شهید مطهری در این رابطه می گوید: «پاسخ اشکال «تناسب کیفر و گناه» به این صورت خلاصه می شود که رعایت تناسب بحثی است که در مورد کیفرهای اجتماعی و قراردادی قابل طرح است. البته در اینگونه کیفرها، قانونگذار باید متناسب بودن کیفر را با جرم در نظر بگیرد. اما در کیفرهایی که رابطه تکوینی با عمل دارد؛ یعنیyود اما این که چه جرمی از اهمیت بیشتری برخوردار است و چه جریمه ای متناسب با جرمی که شخص مرتکب شده است می باشد از حد درک و معرفت ما خارج است و خداوند بر اساس علم و احاطه کامل خود عمل خواهد کرد. ثانیاً: مجازات اخروی از نوع مجازات تکوینی و حقیقی و از نوع تجسم صورتهای غیبی و ملکوتی و اعمال و اخلاق و نیتهای ماست و ربطی به مجازاتهای قراردادی و اعتباری دنیوی ندارد. در مجازاتهای قراردادی جای این است که مجازاتی که برای شخص مجرم مقرّر می شود مورد سؤال و یا اعتراض قرار گیرد اما در مجازاتهای تکوینی جایی برای این گونه اعتراضها نیست. در این گونه موارد گاهی یک لحظه بی احتیاطی، عwر روی کره خاکی در نسبت با آفرینش زمین و موجودات آن به حساب آوریم، زمان زیادی سپری نشده است. در عین حال طولانی بودن وقوع قیامت یا دور بودن آن در نظر ما انسان‌ها چنین می‌نماید. خداوند می‌فرماید:« انهم یرونه بعیدا و نراه قریبا ». ایشان زمان قیامت را دور می‌بینند و ما آن را نزدیک می‌بینیم(3) حتی انسان خود در قیامت با دیدن عظمت و بزرگی آن، به کوتاه بودن دنیا واقف می‌شود. تعابیر قرآن حاکی از آن است که عمر کوتاه دنیا و همچنین دوران برزخ به قدری سریع طی می‏شود که به هنگام وقوع قیامت، انسان‏ها فکر می‏کنند تمام این دوران چند ساعتی بیش نبود. .(4) حتی می‌توان گفت از برخی آی{ به دنیا بر می‌گرداند تا به ثواب یاری او و مساعدت وی و مشاهده دولت آن حضرت نائل گردند. هم چنین برخی از دشمنان آن حضرت را زنده می‌کند تا از آن‌ها انتقام گرفته شود.(2) ب_ با توجه به نکته ی یاد شده باید گفت : با استفاده از آیات و روایات اسلامی چنین به دست می‌آید که جز خداوند از زمان وقوع قیامت خبر ندارد و ما نمی‌دانیم که چند هزار سال دیگر تا وقوع آن زمان است. ما نمی‌دانیم که چه کسانی باید پای بر روی کره خاکی بگذارند و بروند تا قیامت بر پا شود و بساط زمین و نظام آن برچیده شود. مطمئنا وقت خاصی دارد که از حکمت آن تنها خدا آگاه است، اما اگر بخواهیم زمان پای گذاشتن انسان را ب|د توجه شود : الف _بعد از ظهور امام زمان(ع) فوراً قیامت بر پا نمی‌شود بلکه حضرت مدتی را در روی زمین سلطنت و حکومت می‌کند. البته روایات در رابطه با مدت حکومت مختلف است. از پنج سال تا 309 سال ذکر شده است. این اختلاف شاید اشاره به دوران‌های مختلف حکومت آن حضرت باشد. علامه مجلسی می‌گوید: بعضی از روایات بر جمیع مدت حکومت و بعضی بر زمان استقرار دولت، دلالت دارد.(1) یکی از اعتقادات شیعه، مسئلة رجعت است. رجعت در زمان ظهور و پس از ظهور امام زمان(ع) به وقوع می‌پیوندد. عقیدة شیعه امامیه آن است که خداوند متعال در موقع ظهور امام زمان(ع) مردمی از شیعیان آن حضرت را که قبلاً مرده بودن}ه به این دو مطلب احتمالا قیامت یک هزارسال حداقل با ما فاصله دارد ۴- تا جاییکه یادم میاد در حدیث یا قرآن قیامت بسیار نزدیک بیان شده است (گرچه همین الان هم ۱۴ قرن گذشته است) این مطالب از نوجوانی در ذهن من بود. ممنون میشم کسی درباره این تضاد نظر بده آیا واقعا قیامت حالا حالاها نیست و ما که هیچ تا ۱۰ نسل بعد از ما هم قیامت نخواهد شد؟[/QUOTE] پاسخ : با سلام وتقدیر از شما جوان پر تلاش برای درک معارف دینی . در ابتدا باید اشاره شود که نز دیک بودن قیامت در قران کریم ذکر شده که آیه ی مربوط ذیلا ذکر می شود ولی آن آیه با گزینه های مطرح در پرسش تضاد ندارد برای توضیح مطلب به دو نکته بای~عصر ظهور نکنند قیامت نمیشود ۲- بعد از ظهور هم مساله رجعت است بنابراین قیامت باز هم دیرتر میشود ۳- با توجه به این دو مطلب احتمالا قیامت یک هزارسال حداقل با ما فاصله دارد ۴- تا جاییکه یادم میاد در حدیث یا قرآن قیامت بسیار نزدیک بیان شده است (گرچه همین الان هم ۱۴ قرن گذشته است) این مطالب از نوجوانی در ذهن من بود. ممنون میشم کسی درباره این تضاد نظر بده آیا واقعا قیامت حالا حالاها نیست و ما که هیچ تا ۱۰ نسل بعد از ما هم قیامت نخواهد شد؟ ●پاسخ: سلام ۱- تا امام عصر ظهور نکنند قیامت نمیشود ۲- بعد از ظهور هم مساله رجعت است بنابراین قیامت باز هم دیرتر میشود ۳- با توجوحید یعنی وحدانیت خداوند اعتقاد دارد . همچنین بر اینکه پیامبر اکرم (ص) از سوی خداوند به عنوان پیامبر مبعوث شده اند ، معتقد است ، چنین شخصی مسلمان شمرده می شود . البته نباید اموری که انکار آنها موجب انکار یکی از اصول فوق می شود را نیز منکر بشود به عبارت دیگر اگر پیامبر سخنی را از سوی خداوند نقل می کند ولی این شخص خدایی بودن این سخن را قبول نکند (که نتیجه اش این می شود که رسالت پیامبر از سوی خدا را نپذیرفته است ) در این صورت باز هم به ایمان او لطمه می زند . اما اگر فردی به دو اصل فوق معتقد است و همچنین احکام و معارف دینی را هم از سوی خدا می داند ، اما در مقام عمل کردن سستی ی کند ، این فرد مسلمان گنه کار است نه اینکه کافر باشد . البته باید توبه کند و گذشته خود را جبران کند ولی صرف اینکه برخی از گناهان را مرتکب شده است موجب کافر شدن نمی شود البته اگر این رویه (گناهکاری) ادامه یابد ، زمینه ساز از دست رفتن ایمان می شود و فرد در برابر حقایق سخت می شود و آنها را نمی پذیرد فلذا ایمانش را از دست می دهد . همچنین چنین فردی که شما گفتید نیز اگر به اصل قیامت اعتقاد نداشته باشد،ایمان ندارد ، اما اگر به قیامت اعتقاد دارد و می داند که این کار گناه است و باز ادامه میدهد ، این شخص مسلمان گناهکار است و باید توبه کند . موفق باشید مسلمان میمیرد یا کافر uی کنند؛ در آنجا می فهمند. «وَ بَرَزُوا لِلهِ جَمِیعًا؛ همه در پیشگاه خدا ظاهرند» (ابراهیم/21). «یَوْمَ هُم بَـرِزُونَ لاَ یَخْفَی عَلَی اللَهِ مِنْهُمْ شَیْءٌ؛ در آن روز همه ظاهرند، و بر خداوند چیزی از ایشان پنهان نیست» (غافر/16). چون حجاب نیست. حجاب و پرده متعلق به عالم پندار است. حجاب متعلق به عالم وجه خلق است. جنبه وجه خلقی چون سپری گردد، و جنبه وجه اللهی و وجه ربی موجودات پدید آید، و انسان در عالمی که به نور پروردگار اشراق نموده و از بواطن اشیاء علم و اطلاع دارد وارد شود؛ در آنجا چیزی مخفی و پنهان نیست. «فَکَشَفْنَا عَنکَ غِطَآءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِل و تفصیل است. این حقیقت معاد است که در آنجا ظاهر و باطن یکی است. ظاهر، عنوان باطن، و باطن غیر از جنبه آیتیت و مرآتیتِ ظاهر چیزی نیست. در آنجا وجه خلقی و وجه ربی یکی است، و سلسله عِلل و اسباب در عین اتقان خود، مُندک و فانی در وجه خدا هستند. هر چیزی در عالم خود و کینونت خود ظهور و بروز دارد. عنوان باطن، عنوان غیبت است؛ زیرا ظاهر فاقد چیزی است نسبت به چیز دیگر، و در این صورت ظاهر و باطن دو چیز و با هم اختلاف پیدا می کنند. اما اگر چیزی از چیز دگر مخفی نباشد، این عین بروز است؛ و این بروز عین ظهور است. در دنیا که انسان گرفتار پرده پندار است، و این عالم را مرتبط به یک سلسله عل و اسباب مستقل می بیند، و جدا جدا می بیند، و از هر کدام اثری را مستقلا میجوید؛ این دید و مشاهده، ظاهر را در مقابل واقع، و وجه خلقی را در مقابل وجه ربی بوجود آورده است. ولی اگر این سلسله اسباب از بین برود و بطلانش مشهود شود، و تأثیر علة العلل و خدای یگانه بر تمام موجودات، چون شعاع خورشید در آینه های مختلف مشاهده گردد، دیگر در آنجا ظاهر عین باطن است. در آنجا غیب و شهادت یکی است، و چیزی از چیزی مختفی نیست. افرادی که در محشر حضور پیدا می کنند، مشاهده می کنند که خدا از احوال و کردار همه آگاه است. در اینجا هم خدا آگاه است ولی این معنی سربسته و پیچیده است و غالب مردم ادراک نم****** حالا برای من سوال شد که 1- آن چه صحنه ای هست که ما حتی درک و شعور خودمان را هم از دست میدهیم و همه در حالی که شیون میکشند به اطراف پراکنده میگردند ؟ (آیا ملائک ترسناک با جثه کهکشانی می بینیم که دارن سکو های بزرگ عرش را حمل میکنن تا صحنه حساب کتاب قیامت را آماده کنن!!؟) 2-چقدر طول میکشد تا این وضعیت تمام شود تا همه را صف کنند و یکی یکی اسمشون و بخونن تا اعمال آنها رو بهشون نشون بدن و بعدم تقسیم بندی بشن؟ 3-وقتی هیچ ماده ای (مولکول یا اتمی) نیست این قبر دیگه کجاست که استخوان ها می خواهند از داخل آن جمع شود تا روح از برزخ به آن وارد گردد؟ 4-تمام صحنه های آخرت هم از اده هست ؟اگر ماده هست آیا باز هم بدنی که روح در آن قرار میگیرد از سلول و اتم هست یا ساختار دیگری دارد؟ تشکر ●پاسخ: پاسخ سوال سوم: در پاسخ به این سوال به چند نکته توجه بفرمایید: 1. در قیامت ماده وجود دارد. به عبارت دیگر ؛ معاد انسانها، هم جسمانى است و هم روحانى. مقصود از معاد جسمانى اين است كه بدن در سراى ديگر محشور گرديده و نَفْس بار ديگر به آن تعلّق مى پذيرد، وپاداشها و كيفرها، و لذات و آلامى كه جنبه جزئى و حسى دارند و تحقق آنها بدون بدن و قواى حسى امكان پذير نيستند، تحقق مى يابد. مقصود از معاد روحانى نيز اين است كه علاوه بر پاداش و كيفرهاى حسى و لذات و آلام جزئىْمُكُمُ الَّذِى كُنتُمْ تُوعَدُونَ (انبیاء/103) وحشت بزرگ، آنها را اندوهگين نمى‏ كند و فرشتگان به استقبالشان مى‏ آيند، (و مى‏ گويند:) اين همان روزى است كه به شما وعده داده مى‏ شد! مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيرٌْ مِّنهَْا وَ هُم مِّن فَزَعٍ يَوْمَئذٍ ءَامِنُونَ (نمل/89) كسانى كه كار نيكى انجام دهند پاداشى بهتر از آن خواهند داشت و آنان از وحشت آن روز در امانند! در روایات نیر به این مطلب اشاره شده است. امام صادق علیه السلام: الْقِيَامَةُ عُرْسُ الْمُتَّقِين‏ . (بحارالأنوار،ج7 ،ص176 .) قیامت زفاف و عروسى اهل تقوا است. لذا می توان گفت آنچه که باعث وحشت و هراس سُكَارَى‏ وَ مَا هُم بِسُكَارَى‏ وَ لَاكِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِيدٌ (حج/1-2) اى مردم! از (عذاب) پروردگارتان بترسيد، كه زلزله رستاخيز امر عظيمى است! روزى كه آن را مى‏ بينيد، (آن چنان وحشت سراپاى همه را فرامى‏ گيرد كه) هر مادر شيردهى، كودك شيرخوارش را فراموش مى‏ كند و هر باردارى جنين خود را بر زمين مى‏ نهد و مردم را مست مى‏ بينى، در حالى كه مست نيستند ولى عذاب خدا شديد است! در برخی آیات قرآن عده ای را از این وحشت استثناء کرده است و می فرماید که متقین از وحشت رستاخیز در امانند. لَا يحَْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبرَُ وَ تَتَلَقَّئهُمُ الْمَلَئكَةُ هَاذَا يَوظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ یَدَاه‏ .نبأ/40.) زمین سخن می گوید و شهادت می دهند که انسان چه اعمالی بر روی آن انجام داده است ( یَوْمَئذٍ تحَُدِّثُ أَخْبَارَهَا .زلزال/4) و .... وقوع این اتفاقات باعث به وجود آمدن وحشت و هراس در انسان می شود. حتی در همین دنیا نیز تفکر در این وقایع لرزه بر اندام انسان می اندازد. قرآن کریم در مورد شدت وحشت رستاخیز می فرماید: يَأَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شىَ‏ْءٌ عَظِيمٌ * يَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَ تَرَى النَّاس از برزخ به آن وارد گردد؟ 4-تمام صحنه های آخرت هم از ماده هست ؟اگر ماده هست آیا باز هم بدنی که روح در آن قرار میگیرد از سلول و اتم هست یا ساختار دیگری دارد؟ تشکر ●پاسخ: پاسخ سوال اول: با سلام خدمت شما در هنگام رستاخیز و برپایی قیامت حوادث بسیار زیادی در جهان رخ می دهد که مایه بهم خوردن نظم جهان می شود مانند وضعیت زمین ، آسمان و .... (در این تاپیک اجمالا این حوادث بیان شده است. ) همچنین در آن هنگام همه انسان ها از قبرهایشان بر می خیزند . اسراری که هر انسان در دلش پنهان کرده است آشکار می شود.(یَوْمَ تُبْلىَ السَّرَائر.طارق/9.) اعمال انسان برایش مجسم می شود(یَوْمَ یَی خود نمی شوند بلکه همه پا به فرار میگذارند! ******************* حالا برای من سوال شد که 1- آن چه صحنه ای هست که ما حتی درک و شعور خودمان را هم از دست میدهیم و همه در حالی که شیون میکشند به اطراف پراکنده میگردند ؟ (آیا ملائک ترسناک با جثه کهکشانی می بینیم که دارن سکو های بزرگ عرش را حمل میکنن تا صحنه حساب کتاب قیامت را آماده کنن!!؟) 2-چقدر طول میکشد تا این وضعیت تمام شود تا همه را صف کنند و یکی یکی اسمشون و بخونن تا اعمال آنها رو بهشون نشون بدن و بعدم تقسیم بندی بشن؟ 3-وقتی هیچ ماده ای (مولکول یا اتمی) نیست این قبر دیگه کجاست که استخوان ها می خواهند از داخل آن جمع شود تا روح وجسمانى، يك رشته پاداشها و كيفرهاى روحى وغير حسى نيز براى صالحان و تبهكاران در نظر گرفته مى شود كه روح در درک و دريافت آنها نياز به بدن و قواى حسى ندارد. مانند درک رضوان خدا. (آیة الله سبحانی دامة برکاته، منشور عقاید امامیه، ص189-190.) 2. هنگامی که مشابه این سوال را از پیامبر صلی الله علیه و آله پرسیدند خداوند در پاسخ چنین فرمودند : وَ ضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَ نَسىِ‏َ خَلْقَهُ قَالَ مَن يُحْىِ الْعِظَامَ وَ هِىَ رَمِيمٌ * قُلْ يحُْيِيهَا الَّذِى أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكلُ‏ِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ (یس/78-79) و براى ما مثالى زد و آفرينش خود را فراموش كرد و گفتایند: أَلَا فَحَاسِبُوا أَنْفُسَكُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا فَإِنَّ فِي الْقِيَامَةِ خَمْسِينَ مَوْقِفاً كُلُّ مَوْقِفٍ مِثْلُ أَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ فِي يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ (بحارالانوار،ج7،ص126.) آگاه باشيد! پس به حساب خود رسيدگی كنيد قبل از آن كه به حساب شما رسيدگی شود؛ به درستی كه در قيامت پنجاه توقفگاه هست كه هر كدام مانند هزار سال است از آنچه شما می شمريد، سپس -آن حضرت- اين آيه را تلاوت فرمودند: در روزی كه مقدار آن پنجاه هزار سال است. سوال دوم، اولین صحنه هایی که در قیامت می بینیم چیستنيا مى‏ شود. (ترجمه تفسیر المیزان،ج20،ص8.) ب. هزار سال يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلىَ الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ فىِ يَوْمٍ كاَنَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ (سجده/5) امور اين جهان را از آسمان به سوى زمين تدبير مى‏ كند سپس در روزى كه مقدار آن هزار سال از سالهايى است كه شما مى‏ شمريد بسوى او بالا مى‏ رود (و دنيا پايان مى‏ يابد). جمع میان این دو زمان : برخی در وجه جمع میان این دو زمان، گفته‌اند: در قيامت پنجاه موقف است، و هر موقف به اندازه يك هزار سال طول مى‏ كشد. (تفسیر نمونه،ج25،ص17.) امام صادق علیه السلام در روایتی می فرم هست یا ساختار دیگری دارد؟ تشکر ●پاسخ: پاسخ سوال دوم: در آیات قرآن دو زمان برای روز قیامت بیان شده است. الف. پنجاه هزار سال تَعْرُجُ الْمَلَئكَةُ وَ الرُّوحُ إِلَيْهِ فىِ يَوْمٍ كاَنَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ (معارج/4) فرشتگان و روح [فرشته مقرّب خداوند] بسوى او عروج مى‏ كنند در آن روزى كه مقدارش پنجاه هزار سال است! منظور از روزى كه مقدارش پنجاه هزار سال است، به طورى كه از سياق آيات بعدى بر مى‏ آيد، روز قيامت است، و مراد از اين مقدار- به طورى كه گفته‏ اند - اين است كه اگر آن روز با روزهاى دنيا و زمان جارى در آن تطبيق شود، معادل پنجاه هزار سال دروایات نیز سخن از وجود بدنهای برزخی است. یعنی روح در این جسم برزخی قرار دارد که کاملا به بدنهای دنیایی شباهت دارند و به گفته روایات اموات آشنا همدیگر را با دیدن همین چهره ها می شناسند. اما این اجسام برزخی مانند اجسام دنیوی پست نیستند. از حیث چهره شبیه بدنهای دنیایی است اما زحمت اجسام دنیوی را ندارند مثلا برای راه پیمودن نیازی به گام برداشتن ندارند بلکه در کمتر از لحظه ای مسافتی طولانی را طی می کنند این بدنها لطیف بوده و جسمیتی مانند هوا دارند. خوراک و نوشابه ایشان نیز نباید از نوع خوراکهای دنیوی باشد و حالت معنوی دارد مثلا وقتی برای میت چیزی را خیرات می کنیم اثریست به عالم ماده نزدیک گردد ●سوال: اعمال باعث میشود که عالم اجنه که از عوالم دخان است به عالم ماده نزدیک گردد همانطوریکه در زمان حضرت سلیمان چنین شد ●پاسخ: در مورد اجنه باید گفت که خلقت اجنه در قرآن به آتش بدون دود نسبت داده شده است و نامیدن عالم اجنه به عالم دخان اول الکلام است: و خلق الجان من مارج من نار( الرحمن 15) و جن را از شعله اى از آتش خلق كرد علامه طباطبایی می فرماید :كلمه (مارج ) به معناى زبانه خالص و بدون دود از آتش است.(المیزان ج 19) dاعمال باعث میشود که عالم اجنه که از عوالم دخان است به عالم ماده نزدیک گردد ام کرد،ولی پاسخی نشنید. او دوباره با الفاظ ویژه ای سلام کرد و سپس گفت:شما را به خداوند عزیز و پیامبریش سوگند میدهم که یک نفر پاسخ دهد!من سلمان فارسی،آزاد کرده رسول خدا (ص) هستم.ایشان به من فرمودند که وقت مردنت هر مرده ای با تو سخن میگوید، حال میخواهم بدانم وقت مرگم رسیده است یا نه. ناگهان از قبری صدایی برخاست که به سلمان سلام میکرد.سلمان پرسید:ایا با گذشت خداوند از اهل بهشت شدهای یا با عدل او از اهل دوزخ؟مرده پاسخ داد:ای سلمان،من از کسانی هستم که با رحمت خداوند به بهشت داخل شده ام. سلمان گفت:ای بنده خدا،مرگ را برای من توصیف کن. مرده گفت:به خدا سوگند ،بریده شدن با ق بِكُمْ ثُمَّ إِلى‏ رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ"(سجده/11) " اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها"(زمر/42) " حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا"(انعام/62) " الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمِي أَنْفُسِهِمْ"(نحل/28) علامه در المیزان ذیل آیه 11 سوره سجده می نویسد: اگر در اين آيه قبض روح و توفى را به ملك الموت و در آيه" اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها" به خدا نسبت داده، و در آيه" حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا" به فرستادگان، و در آيه" الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِlِي أَنْفُسِهِمْ" به ملائكه نسبت داده، به خاطر اختلاف مراتب اسباب است، سبب نزديكتر به ميت ملائكه هستند، كه از طرف ملك الموت فرستاده مى‏ شوند، و سبب دورتر از آنان خود ملك الموت است، كه ما فوق آنان است، و امر خداى تعالى را نخست او اجراء مى‏ كند، و به ايشان دستور مى‏ دهد، خداى تعالى هم ما فوق همه آنان و محيط بر آنان، سبب اعلاى ميراندن و مسبب الاسباب است، و اگر بخواهيم اين جريان را با مثلى مجسم سازيم، نظير عمل كتابت است كه هم به قلم نسبت مى‏ دهيم و مى‏ گوييم قلم خوب مى‏ نويسد، و هم به دست و انگشتان نسبت مى‏ دهيم و مى‏ گوييم دست فلانى به نوشتن روان است، و هم به انسان مردم در رستاخیز می شود اعمال و رفتارشان است. هنگامی که انسان ها خودشان را در محشر حاضر می بینند متوجه می شوند که وعده های الهی واقعیت داشته است و انان چیزی را برای این لحظه مهیا نکرده اند ، اعمال زشت و ناپسندشان در برابرشان متجسم می شود و ... لذا وحشت و هراس تمامی وجود انان را فرامی گیرد و فرار می کنند تا شاید پناهگاهی بیابند اما هیچ راه فراری وجود ندارد.(يَقُولُ الْانسَانُ يَوْمَئذٍ أَيْنَ المَْفَرُّ * كلاََّ لَا وَزَرَ- قیامت/10-11- آن روز انسان مى‏گويد: «راه فرار كجاست؟!» هرگز چنين نيست، راه فرار و پناهگاهى وجود ندارد!) اولین صحنه هایی که در قیامت می بینیم چیست؟ئس ذخائر خود قرار دهیم. رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم به یکی از حضّار امر فرمودند که برود و حسّان بن ثابت (حسان بن ثابت از اصحاب رسول خدا بوده و مردی ادیب و شاعر و معروف است که رسول الله درباره او فرمودند: «یا حسان ما تزال مویدا بروح القدس ما نصرتنا بلسانک؛ ای حسان تا زمانی که با زبانت ما را نصرت می کنی به وسیله روح القدس تایید می شوی» و اشعاری نغز درباره غدیرخم و ولایت امیر المومنین علیه السلام سروده است ولی در آخر عمر از طرفداران عثمان شد و مات عثمانیا) را بیاورد. قیس میگوید: همینکه منتظر آمدن حسّان بودیم در این برهه از زمان من در تفکّر فرو رفتم که این مواعظ ر قرین کریم باشد تو را از گزند حوادث مصون خواهد داشت و گرامی خواهد داشت، و اگر لئیم باشد تو را دستخوش خطرات و آفات نموده به طوفان بلا خواهد سپرد. و او در روز قیامت محشور نمی گردد مگر با تو، و تو نیز برانگیخته نخواهی شد مگر با او، و از تو بازپرسی نخواهد شد مگر از او، پس او را صالح قرار بده چون اگر صالح باشد با او انس خواهی گرفت، و اگر فاسد باشد از هیچ چیز وحشت نداری مگر از او؛ و آن کردار و عمل تو است». قیس عرض کرد: یا نبیّ الله! دوست دارم که این مواعظ شما در ابیاتی از شعر درآید تا ما با این أشعار بر افرادی از عرب که به ما حکومت کنند افتخار کنیم، و آنها را حفظ نموده و از نفم دیدم صَلْصال بْن دَلَهْمَس نیز در حضور آن حضرت نشسته است. عرض کردم: ای پیغمبر خدا! ما را موعظه ای فرما که از آن نفع ببریم چون ما قومی هستیم که در صحرا زندگی می کنیم و خدمت شما کمتر میرسیم! پس رسول خدا فرمود: «ای قیس! به درستی که با هر عزّتی ذلّتی است، و با زندگی مرگ است، و با دنیا آخرت است، و برای هرچیزی حسابگری است، و بر هر چیزی مراقب و پاسداری است، و برای هر کار نیکوئی ثوابی است، و برای هر کار زشتی عِقابی است، و برای هر أجلی کتاب و تقدیری است. و ای قیس! حتماً و حقّاً بدون شکّ با تو قرینی است که با تو دفن میشود و او زنده است، و تو نیز با او دفن میشوی و مرده هستی. پس اگر آ را هم از دست میدهیم و همه در حالی که شیون میکشند به اطراف پراکنده میگردند ؟ (آیا ملائک ترسناک با جثه کهکشانی می بینیم که دارن سکو های بزرگ عرش را حمل میکنن تا صحنه حساب کتاب قیامت را آماده کنن!!؟) 2-چقدر طول میکشد تا این وضعیت تمام شود تا همه را صف کنند و یکی یکی اسمشون و بخونن تا اعمال آنها رو بهشون نشون بدن و بعدم تقسیم بندی بشن؟ 3-وقتی هیچ ماده ای (مولکول یا اتمی) نیست این قبر دیگه کجاست که استخوان ها می خواهند از داخل آن جمع شود تا روح از برزخ به آن وارد گردد؟ 4-تمام صحنه های آخرت هم از ماده هست ؟اگر ماده هست آیا باز هم بدنی که روح در آن قرار میگیرد از سلول و اتأَرْضِ نَبَاتًا * ثمُ‏َّ يُعِيدُكمُ‏ْ فِيهَا وَ يخُْرِجُكُمْ إِخْرَاجًا (نوح/17-18) و خداوند شما را همچون گياهى از زمين رويانيد، سپس شما را به همان زمين بازمى‏ گرداند، و بار ديگر شما را خارج مى‏ سازد! 3. آیاتی که دلالت بر شهادت اعضای انسان در قیامت دارند. يَوْمَ تَشهَْدُ عَلَيهِْمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُم بِمَا كاَنُواْ يَعْمَلُونَ (نور/24) در آن روز زبانها و دستها و پاهايشان بر ضدّ آنها به اعمالى كه مرتكب مى‏ شدند گواهى مى‏ دهد! 4. آیاتی که بیانگر این است که در قیامت اجزای پوسیده و متلاشی شده بدن انسان دوباره بازآفزینی می شود. مانند آیاسوى (دادگاه) پروردگارشان مى‏ روند! وَ أَنَّ السَّاعَةَ ءَاتِيَةٌ لَّا رَيْبَ فِيهَا وَ أَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَن فىِ الْقُبُورِ (حج/7) و اينكه رستاخيز آمدنى است، و شكّى در آن نيست و خداوند تمام كسانى را كه در قبرها هستند زنده مى‏ كند. 2. آیاتی که دلالت دارد انسان از خاک آفریده شده ، به ان برمی گردد و دوباره از آن برانگیخته می شود. مِنهَْا خَلَقْنَاكُمْ وَ فِيهَا نُعِيدُكُمْ وَ مِنهَْا نخُْرِجُكُمْ تَارَةً أُخْرَى‏ (طه/55) ما شما را از آن [زمين‏] آفريديم و در آن بازمى‏ گردانيم و بار ديگر (در قيامت) شما را از آن بيرون مى‏ آوريم! وَ اللَّهُ أَنبَتَكمُ مِّنَ الا خود به شعر درآورم. شعرها را ساخته و پرداخته و جزماً آماده ساختم و قبل از اینکه حسّان برسد عرض کردم یا رسول الله من شعرها را خودم سرودم و چنین گمان دارم که مطابق پسند شما باشد و برای آن حضرت خواندم. ابن ابی الحدید در «شرح نهج البلاغه» میگوید: رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم در خطبه آخر عمر شریفشان فرمودند: «ای گروه مردمان بدانید که حقّاً فیما بین احدی از مردم و بین خدا نَسَبی نیست، و امری نیست که بواسطه آن، خیری را به خود متوجّه سازد و یا شرّی را از خود دور گرداند، مگر عمل. آگاه باشید! که هیچ مدّعی چنین ادّعائی نکند و هیچ تمنّاکننده ای چنین تمنّائی ننماید که من بواسطه نسب یا امر دیگری غیر از عمل، ناجح و رستگار خواهم شد. سوگند به آن خدائی که مرا به حقّ برانگیخته است، چیزی انسان را نجات نمیدهد مگر عمل با رحمت خدا. من هم اگر گناه میکردم و مخالفت امر خدا مینمودم، از درجه خود ساقط شده و به پستی میگرائیدم. بار پروردگارا! حقّاً که من مطلب را رسانیدم و از عهده تبلیغ و اداء این حقیقت برآمدم». مجلسی رضوانُ الله عَلیه از کتاب «صفاتُ الشّیعة» صدوق (ره ) نقل میکند که: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پس از فتح مکه به بالای کوه صفا رفته و فریاد برآوردند: ای پسران هاشم! ای پسران عبدالمطلب! تمام فرزندان هاشم و عبدالمطّلب جمع شدند. حضرت آبدی آخرت زندگی زمین خیلی کوتاه است وقیامتی که هر روز آن برابر با پنجاه هزار سال از روزهای دنیا است در مقایسه نشان می دهد که خیلی نزدیک است وآنطور که ما فکر می کنیم دور نیست واین اعتراف خود ماها خواهد بود. در سوره مومنون آمده است: قال کم لبثتم فی الارض عدد سنین قالوا لبثنا یوما او بعض یوم فسئل العادین.(مومنون/112و113) می گوید چند روز در زمین توقف کردید؟می گویند به اندازه یک روز یا قسمتی از یک روز پس از آنها که می توانند بشمارند سوال کن. عمر ما چنان سریع می گذرد که وقتی عمر گذشته را محاسبه می کنیم می بینیم خیلی کم وسریع بوده است. آیا تا امام عصر ظهور نکنند قیامت نمیشودمانهایی معین کرده اند ولی از حدیث رسول بزرگوار اسلام چنین به دست می آید که ممکن است تمام این اتفاقات در یک روز محقق شود. لذا نمی توان گفت فاصله بین قیامت وظهور چقدر خواهد بود. از طرف دیگر زمان قیامت مشخص نیست ونمی توان گفت حتما دیر خواهد بود آنچناکه در قرآن می فرماید: یسئلونک عن الساعة أیّان مرساها قل انما علمها عند ربی(اعراف/187) از تو در مورد زمان قیامت می پرسند بگو علم آن فقط نزد پروردگارم است. ما انسانها به خاطر عادت به زندگی دنیا فکر می کنیم به این زودی ها تمام نخواهد شد ولذا سرگرم آن می شویم وزمانی که مرگ فرا می رسد می بینیم خیلی نزدیک بوده است ودر قبال زندگی ا ظهور هم مساله رجعت است بنابراین قیامت باز هم دیرتر میشود ۳- با توجه به این دو مطلب احتمالا قیامت یک هزارسال حداقل با ما فاصله دارد ۴- تا جاییکه یادم میاد در حدیث یا قرآن قیامت بسیار نزدیک بیان شده است (گرچه همین الان هم ۱۴ قرن گذشته است) پیامبر اسلام فرمودند: اگر از عمر زمین یک روز بیشتر نمانده باشد خداوند آنروز را آنقدر طولانی می کند که در آن فرزندی از فرزندان من که همنام من وهم کنیه من است ظهور کند وزمین را که از ظلم وستم پر شده است با عدل وداد پر کند. اصل مسلم در این ظهور امام زمان علیه اسلام است ومساله رجعت نیز حتمی می باشد هر چند بر ای اتفاقات بعد از ظهور نیز انی بودن معاد است. اما اینکه کیفیت این جسم مادی چگونه است آیا مانند جسم مادی این دنیا است یا از جنس دیگری است بین حکما و فلاسفه اختلاف است آنچه که مورد قبول اکثر حکما و متکلمین است و با آیات قرآن نیز هماهنگی دارد این است که بدن اخروی عین بدن دنیوی است فقط از آن کامل تر و برتر است. چند دسته از آیات در قرآن به کیفیت بدن اخروی اشاره دارد: 1. آیاتی که بیانگر این مطلب هستند که انسان ها در قیامت از قبر خارج می شوند. وَ نُفِخَ فىِ الصُّورِ فَإِذَا هُم مِّنَ الْأَجْدَاثِ إِلىَ‏ رَبِّهِمْ يَنسِلُونَ (یس/51) (بار ديگر) در «صور» دميده مى‏ شود، ناگهان آنها از قبرها، شتابان به : «چه كسى اين استخوانها را زنده مى‏ كند در حالى كه پوسيده است؟!» بگو: «همان كسى آن را زنده مى‏ كند كه نخستين بار آن را آفريد و او به هر مخلوقى داناست! » و در جای دیگر می فرماید: وَ قَالُواْ أَ ءِذَا كُنَّا عِظَامًا وَ رُفَاتًا أَ ءِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًا جَدِيدًا * قُلْ كُونُواْ حِجَارَةً أَوْ حَدِيدًا * أَوْ خَلْقًا مِّمَّا يَكْبرُُ فىِ صُدُورِكمُ‏ْ .... (اسراء/49-51) و گفتند: «آيا هنگامى كه ما، استخوانهاى پوسيده و پراكنده‏ اى شديم، دگر بار آفرينش تازه‏ اى خواهيم يافت؟!» بگو: «شما سنگ باشيد يا آهن، يا هر مخلوقى كه در نظر شما، از آن هم سخت‏تر است (و از حيات زندگى دورتر مى‏ باشد، باز خدا قادر است شما را به زندگى مجدد بازگرداند). وقتى خداوند آفريننده اين استخوانها در آغاز و در نوبت اول بود و در مدتى هم كه اين استخوان حيات داشت نسبت به هيچ حالى از احوال آن، جاهل نبود، و بعد از مردنش هم جاهل به آن نبود، ديگر چه اشكالى دارد كه دوباره آن را زنده كند؟ با اينكه قدرت خدا نسبت به احياى اين" استخوان ها" ثابت است، و جهل و نسيانى هم در ساحت او راه ندارد. (ترجمه تفسیر المیزان، ج17، ص166.) -------------------------------------- برای توضیح بیشتر ر.ک: آیة الله مصباح یزدی، آموزش عقاید، درس چهل و ششم. سوال سوم، اولین صحنه هایی که در قیامت می بینیم چیستن!!؟) 2-چقدر طول میکشد تا این وضعیت تمام شود تا همه را صف کنند و یکی یکی اسمشون و بخونن تا اعمال آنها رو بهشون نشون بدن و بعدم تقسیم بندی بشن؟ 3-وقتی هیچ ماده ای (مولکول یا اتمی) نیست این قبر دیگه کجاست که استخوان ها می خواهند از داخل آن جمع شود تا روح از برزخ به آن وارد گردد؟ 4-تمام صحنه های آخرت هم از ماده هست ؟اگر ماده هست آیا باز هم بدنی که روح در آن قرار میگیرد از سلول و اتم هست یا ساختار دیگری دارد؟ تشکر ●پاسخ: پاسخ سوال چهارم: همانگونه که در پاسخ پرسش قبل گفته شد صحنه های قیامت و پاداش و عذاب ان هم جسمانی است و هم روحانی. پس انچه قطعی و مورد قبول ما است جسمش شبکه چهار سخنرانی آقای جوادی آملی رو نشون میداد که درباره قیامت بود آقا می گفت وقتی قیامت میشود همه سیارات و خورشید و ماه و ماده کلا از بین میره و دیگر هیچی نیست وقتی هم همه برهنه از قبر ها بیرون میان بخاطر صحنه هایی که می بینن نه تنها متوجه برهنگی خود نمی شوند بلکه همه پا به فرار میگذارند! ******************* حالا برای من سوال شد که 1- آن چه صحنه ای هست که ما حتی درک و شعور خودمان را هم از دست میدهیم و همه در حالی که شیون میکشند به اطراف پراکنده میگردند ؟ (آیا ملائک ترسناک با جثه کهکشانی می بینیم که دارن سکو های بزرگ عرش را حمل میکنن تا صحنه حساب کتاب قیامت را آماده کت آنها به هم می‌خورد4 خورشید و ماه به هم می‌پیوندند 5 آسمان که مانند سقفی محفوظ و محکم این جهان را احاطه کرده، متزلزل می‌گردد 6 و می‌شکافد و از هم می‌درد 7 و طومار آن در هم می‌پیچد. 8 روزی که آسمان‌ها به مانند فلز گداخته شود 9 و فضای جهان پر از ابر و دود می‌شود. در چنین شرایطی، شیپور مرگ نواخته می‌شود، همه موجودات زنده، می‌میرند و در جهان طبیعت، اثری از حیات نمی‌ماند و وحشت و اضطراب بر تمام جان‌ها سایه می‌افکند؛ پس از آن، جهان دیگری که جاودان و همیشگی است، برپا می‌گردد. 1. سوره قیامت (75)، آیه 8. 2. سوره تکویر (71)، آیه 1. 3. همان، آیه 2. 4. سوره انفطار (82)، آیه 2. 5. سوره یامت (75)، آیه 9. 6. سوره طور (52)، آیه 9. 7. سوره الرّحمن (55)، آیه 37. 8. سوره انبیاء (21)، آیه 104. 9. سوره معارج (70)، آیه 8. سوالم اینه که خورشید و ماه خاموش میشن.اون چیزی که روز رو پدید میاره وجود نور است؛وقتی که خورشید خاموش باشه که دیگه نوری نیست!!! نور هم که نباشه "روز" نخواهد بود . پس چرا میگن: "یوم القیامة" ؟! روز قیامت !!! کدوم روز؟! روزی در کار نیست!نوری وجود ندارد که بخواد روز باشه !!! ●پاسخ: با سلام خورشیدو ماه نیستند ولی خالق آنها که هست. خداوند متعال در سوره زمر آیه 69که مباحث مربوط به قیامت است می فرماید: وأشرقت الارض بنور ربها، زمین با نور رب خود روشن خواهد شد. علام طباطبایی در توضیح این آیه نقل می کند: یعنی خداوند زمین بدون خورشید وماه روشن می کند وبدون واسطه اجسام (خورشید وماه) روشن خواهدشد._المیزان،ج17،ص294) از ارشاد شیخ مفید نیز نقل شده که از امام صادق علیه السلام می فرماید: زمانی که قائم ما قیام کند اشرقت الارض بنور ربها مردم از نور خورشید وماه بی نیاز خواهند شد وظلمت از بین خواهد رفت.(تفسیر صافی، ج4،ص331) وقتی ظلمت نباشد وکلا روشنایی باشد دیگر خورشید وماه معنایی ندارند چون آنها برای از بین بردن ظلمت لازم هستند. خلاصه سخن اینکه با توجه به هر دو تفسیر امکان روشن شدن زمین بدون خورشید وماه است. خورشید و روز قیامت؟چگونه استنانرا مخاطب ساخته و فرمود: «من به شما إعلام میکنم بدرستیکه حقّاً من فرستاده خدا هستم بسوی شما، و بدرستیکه حقّاً من بر شما شفیق و مهربانم. نگوئید: محمّد از ماست؛ سوگند بخدا که دوستان و محبّان من از شما و از غیر شما نیستند مگر پرهیزکاران! من چنین شما را نیابم و نشناسم که در روز قیامت نزد من آئید؛ در حالیکه دنیا را برگردن های خود حمل نموده و می کشید، و مردم دیگر بیایند در حالیکه آخرت را حمل نموده و با خود بیاورند. آگاه باشید! من حقّاً از عهده بیان و تبلیغ آنچه راجع به شما فیمابینی و بین الله بوده برآمدم و راه عذر را بر شما بستم و حجّت را تمام کردم. و بدرستیکه حقّاً برای ن عمل من است و برای شما عمل شما». و درباره لزوم اجتناب از معصیت، حضرت صادق علیه السلام چه نغز و شیرین سروده اند: تَعْصِی الاْءلَهَ وَ أَنْتَ تُظْهِرُ حُبَّهُ *** هَذَا لَعَمْرُکَ فِی الْفِعَالِ بَدِیعُ لَوْ کَانَ حُبُّکَ صَادِقًا لاَطَعْتَه *** إنَّ الْمُحِبَّ لِمَنْ یُحِبُّ مُطِیعُ «تو معصیت خدا را میکنی در حالیکه اظهار محبّت او را می نمائی؛ سوگند به جان تو که در میان کارها این یک کار تازه و شنیدنی است. اگر در محبّت به خدا صادق باشی باید متابعت و اطاعت او را بنمائی، چون شخص محبّ طبعاً مطیع حبیب خود خواهد بود». همراه بودن عمل انسان با او در عوالم برزخ و قیامت ت یس/78-79 و اسراء/49-51 به این آیات در پست قبل اشاره شد. تمامی این آیات و آیات مشابه دلالت بر این مطلب دارد که اجزای بدن اخروی مانند بدن مادی است با این تفاوت که زندگی اخروی برتری و کمال خاصی نسبت به زندگی دنیوی دارد. ------------------- برای مطالعه بیشتر ر.ک: مهدی نجفی افرا، معاد در فلسفه و کلام اسلامی، فصل چهارم(عینیت بدن اخروی و دنیوی) . سید حسن بطحایی گلپایگانی،مقاله ديدگاه قرآن درباره بدن اخروي. عباس فني‌اصل، بدن اُخروي از ديدگاه صدرالمتألهين،فصلنامه علمي پژوهشي اندیشه نوین دینی،سال هفتم، شماره 25 ، تابستان1390. سوال چهارم، اولین صحنه هایی که در قیامت می بینیم چیست ,,a 1    Uچرا انسانها در قیامت بابت کارهای اشتباهشون پشیمون میشن ؟؟؟ ●سوال: سلام خدمت کارشناس محترم سایت و سایر دوستان ... سوالی هست که چند وقته دارم بهش فکر میکنم ... اگر امکانش بود خوشحال میشم راهنماییم کنین ... من وقتی به گذشته خودم نگاه میکنم بابت هیچ کدوم از کارهای اشتباهی که انجام دادم پشیمون نیستم ... چون دو حالت وجود داشته : 1- تجربه کافی نداشتم ... عقلم نمیرسیده ... نمیدونستم کار درست چی هست ... بعدش کاری رو کردم ... چوبش رو خوردم و فهمیدم که رi    ●سوال: آیا اهل بهشت هم در قیامت پشیمان هستند!؟ ●پاسخ: برای دست یابی به o֊نها خلاصه اعتراضاتى است كه پيرامون مساله قصاص مطرح مى‏ شود. پاسخ چنین است: دقت در آيات قصاص در قرآن مجيد جواب اين اشكالات را روشن مى‏ سازد "وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ يا أُولِي الْأَلْبابِ". زيرا از بين بردن افراد مزاحم و خطرناك گاه بهترين وسيله براى رشد و تكامل اجتماع است، و چون در اين گونه موارد مساله قصاص ضامن حيات و ادامه بقا مى‏ باشد شايد از اين رو قصاص به عنوان غريزه در نهاد انسان گذارده شده است. نظام طب، كشاورزى، دام دارى همه و همه روى اين اصل عقلى (حذف موجود خطرناك و مزاحم) بنا شده زيرا مى‏ بينيم به خاطر حفظ بدن، عضو فاسد را قطع مى‏ كنند، و يا به خاام‏ جويى روح تازه‏اى مى‏ دمند! 3- آدم كشى گناهى نيست كه از اشخاص عادى يا سالم سرزند، حتما قاتل از نظر روانى مبتلا به بيمارى است، و بايد معالجه شود، و قصاص دواى چنين بيمارانى نمى‏ تواند باشد. 4- مسائلى كه مربوط به نظام اجتماعى است بايد دوش به دوش اجتماع رشد كند، بنا بر اين، قانونى كه در هزار و چهارصد سال پيش از اين پياده مى‏ شده نبايد در اجتماع امروز عملى شود! 5- آيا بهتر نيست به جاى قصاص، قاتلان را زندانى كنيم و با كار اجبارى از وجود آنها به نفع اجتماع استفاده نمائيم با اين عمل هم اجتماع از شر آنان محفوظ مى‏ ماند، و هم از وجود آن ها حتى المقدور استفاده مى‏ شود. ا ادامه مناسب است در باره قصاص، علت یا حکمت آن، بیان یکی از تفاسیر را در تبیین آیه شریفه مربوطه نقل کنیم. نوشته شده است. آيا قصاص بر خلاف عقل و عواطف انسانى است؟ گروهى كه بدون تامل، بعضى از مسائل جزائى اسلام را مورد انتقاد قرار داده‏ اند به خصوص در باره مساله قصاص سر و صدا راه انداخته مى‏ گويند: 1- جنايتى كه قاتل مرتكب شده بيش از اين نيست كه انسانى را از بين برده است، ولى شما به هنگام قصاص همين عمل را تكرار مى‏ كنيد!. 2- قصاص جز انتقام‏جويى و قساوت نيست، اين صفت ناپسند را بايد با تربيت صحيح از ميان مردم برداشت، در حالى كه طرف داران قصاص هر روز به اين صفت ناپسند انتب می تواند به همین شکل باشد که اگر از شخصی صدمه دید، قصاص آن شخص صدمه زننده علاوه بر این که باعث عبرت دیگران و محدود شدن تکرار دوباره عمل از سوی او یا دیگر افراد می شود،موجب آرامش خاطر صدمه خورده خواهد شد. این حق را قوانین مدنی جامعه اسلامی به تمام افراد داده است. علاوه شوک روانی حاصل از صدمه، یا از بین خواهد رفت یا از شدت آن کم خواهد شد.اگر چه قصاص ظالم، موجب باز گشتن مظلوم به وضع و حالی که از قبل داشته نخواهد شد، ولی خدای متعال در سرای دیگر او را به دلیل ظلمی که به او شده و صبری که در پیش گرفته راضی خواهد کرد و آنچه برای ما مهم است، پاداش اخروی است که جاودانه است. دانم از خدا می خواهم در قیامت یا حقم را از تو بگیرد و به من بازگرداند یا که تو را به عذابی سخت دچار کند و می دانیم قضاوتی که در قیامت انجام می شود چه سختی هایی در پی دارد که قابل توصیف نیست. از طرفی کار رسیدگی به جرم کسی در محکمه قیامت با رسیدگی در دادگاه دنیا کاملا متفاوت است که به یقین به نقع کسی است که حقی از او سلب شده پس حق به حقدار می رسد. اجر و پاداشی که خدای متعال در سرای آخرت به ستم دیده خواهد داد، با اجر و پاداشی که در دنیا نصیب افراد می شود تفاوتی اساسی دارد و آن اجر و پاداش، همه سختی هایی که در دنیا به دلیل ظلم تحمل کرده است را جبران خواهد کرد. در دنیا نیز مطلم بگیرد یا مجرم را تقاص کند، کارش را به خدا و قیامت واگذار می کند، زیرا به حکم آیات بسیاری از قرآن از جمله آیه شریفه " فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ"(1) پس هر كس به وزن ذره‏ اى نيكى كرده باشد آن را مى‏ بيند. هر فردی اگر ذره ای کار نیک یا خدای ناکرده بد انجام دهد نتیجه آن را خواهد دید، پس می فهمد که به طور حتم با شخص مجرم برخورد خواهد شد در نتیجه مظلوم به این امر رضایت می دهد و نوعی شفای خاطر برایش ایجاد خواهد شد. بسیار اتفاق افتاده حتی برای ما که در پی نفرین شخص یا اشخاصی به او فهماندیم حالا که نمی توانم در مقابل حقی که از من تضییع کردی چیزی از تو بس اجرای قصاص برای خود یا خانواده فردی که دچار صدمه شده خیلی فایده ای نداشته باشد، اما باید به جنبه عمومی قصاص توجه کنیم که مایه حیات جامعه است و نفع قصاص به عموم مردم بر می گردد. به هر حال زندگی دنیوی انسان ها به دلیل تعارض مشکلات و رویارویی هایی که احیانا میان بعضی از افراد اتفاق می افتد، نمی تواند از آسیب ها در امان باشد. وضع بعضی از قوانین سخت گیرانه خصوصا در اسلام موجب می شود که جامعه در چارچوب معینی قرار گرفته در سایه امنیت، مدنیت اجتماعی مناسبی برای زندگی با کمترین مشکل شکل بگیرد. این مطلب مورد تلقی فطری هر کسی است که اگر به او ظلمی شده و نتواند حقش را از ظال همینطور، مجازات قاتل یا اسیدپاش و غیره، چه کمکی به مقتول و مضروب یا خانواده شان می کند؟ ●پاسخ: سلام اگر کسی در قیامت حق الناسی به گردن داشته باشد، مجازات خواهد شد، ولی آیا این کمکی به کسی می کند که حقّش در دنیا تصاحب شده است؟ به طور مشابه، در مجازات دنیوی هم همینطور، مجازات قاتل یا اسیدپاش و غیره، چه کمکی به مقتول و مضروب یا خانواده شان می کند؟ به نام خدا: ابتدا لازم است بیان کنیم، دامنه پاسخ در باره انواع قصاص هم از نوع ضرب و جهل و هم قتل خواهد بود پس جواب به صورت کلی است و به یک نوع قصاص که قصاص در قالب قتل است محدود نمی شود. و اما پاسخ این که: شاید به ظاه LLF)    [قیام امام عصر و قیامت ●سوال: سلام ۱- تا امام Ca    ●سوال: آیه تا امام عصر ظهور نکنند قیامت نمیشود؟ ●پاسخ: 1 تا امام عصر ظهور نکنند قیامت نمیشود ۲- بعد ازZ7    uخورشید و روز قیامت؟چگونه است؟! ●سوال: تو قرآن میخونیم که : "ماه،1 خورشید 2 و ستارگان عظیمی که بعضی از آنها میلیون‌ها بار از خورشید بزرگ‌تر و پر فروغ‌ترند تیره و خاموش می‌شوند 3 و نظم حرک=جِلَتْ قُلُوبُهُمْ، وَ كَانَ الْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ بَعْضُ مَنْ مَعَهُ مِنْ خَصَآئِصِهِ تُشْرِقُ أَلْوَانُهُمْ وَ تَهْدَأُ جَوارِحُهُمْ وَ تَسْكُنُ نُفُوسُهُمْ. فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ: انْظُرُوا! لَا يُبَالِى بِالْمَوْتِ. فَقَالَ لَهُمُ الْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلَامُ: صَبْرًا بَنِى الْكِرَامِ! فَمَا الْمَوْتُ‏إلَّا قَنْطَرَةٌ يَعْبُرُ بِكُمْ عَنِ الْبُؤْسِ وَ الضَّرَّآءِ إلَى الْجِنَانِ الْوَاسِعَةِ وَ النَّعِيمِ الدَّآئِمَةِ. فَأَيُّكُمْ يَكْرَهُ أَنْ يَنْتَقِلَ مِنْ سِجْنٍ إلَى قَصْرٍ؟ وَ مَا هُوَ لِاعْدَآئِكُمْ إلَّا /59. [5].انعام/15. [6].بحار الانوار،ج2ص263. [7]. سیره رسول اکرم در قرآن، جوادی املی، با تصرف. [8].نحل/32. در كتاب «معانى الاخبار» صدوق روايت مى‏كند از مفسّر از أحمد بن الحسن الحسينى از حسن بن علىّ النّاصرى از پدرش از حضرت أبى جعفر جواد از پدرانش«عليهم السّلام» از حضرت علىّ بن الحسين«عليهما السّلام» كه: «لَمَّا اشْتَدَّ الامْرُ بِالْحُسَيْنِ بْنِ عَلِىِّ بْنِ أَبِى طَالِبٍ عَلَيْهِمَا السَّلَامُ نَظَرَ إلَيْهِ مَنْ كَانَ مَعَهُ، فَإذًا هُوَ بِخِلَافِهِمْ؛ لِانَّهُمْ كُلَّمَا اشْتَدَّ الامْرُ تَغَيَّرَتْ أَلْوَانُهُمْ وَ ارْتَعَدَتْ فَرَآئِصُهُمْ وَ وََةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمْ ادْخلوا الْجَنَّةَ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»[8] ؛پرهیزکاران همانها كه فرشتگان (قبض ارواح) روحشان را مى‏ گيرند در حالى كه پاك و پاكيزه‏ اند به آنها مى‏ گويند سلام بر شما باد، وارد بهشت شويد بخاطر اعمالى كه انجام مى‏ داديد.چه رسد به مربی پرهیزکاران که اشرف مخلوقات عالم هستی و تجلی اسماء و صفات اویند . لذا اگر خوفی هست ناظر به جهت دیگری است و آن به خاطر شهودشان نسبت به عظمت خداوند متعال و ادراک نیستی و فقر وجودی خودشان است كه اين امر از بالاترين مراتب كمال انساني است. [1].انسان/10. [2].الرحمن/46. [3].نازعات/40-41. [4].نحلکه خوف آن حضرت عقلی است. عقل نظری به لزوم هراس فتوی می دهد و عقل عملی آنرا اجرا می کند و کاملا از جمال و جلال الهی می ترسد و از آن حریم می گیرد. این خوف معقول برای آنحضرت«صلی الله علیه وآله» ملکه بوده و همواره با وی مشهود بود، از این رو می فرمود: من وقیامت، همانند این دو انگشت قرین هم هستیم«انا و الساعة کهاتین»[6]).[7] بنابراین اولیای دین از مرگ و مراحل بعدی آن خوفی که ما داریم را ندارند، چگونه خوف داشته باشند در حالی که حقیقت مرگ را شهود نموده اند و می دانند مشمول رحمت خاص خداوند هستند. خداوند متعال در مورد پرهیزکاران می فرماید:«الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِجنة هی الماوی»[3].ناظر به خوف عقلائی اولیای الهی است. لذا آنها گر چه منزه از خوف نفسانی اند؛ لیکن خوف عقلائی که یک کمال است را حتما دارا هستند. خوف عقلی را خداوند به فرشتگان هم نسبت می دهد:«یخافون ربهم من فوقهم»[4]ترس فرشتگان عقلی است نه وهمی و خیالی، زیرا در مسائل نظری آنها وهم وخیال راه ندارد و در مسائل عملی نیز، عقل عملی عهده دار کار آنهاست.یعنی هر دو مرحلۀ نظر و عمل آنها براساس عقل تنظیم می شود. نتیجه سخن: گر چه پیامبر«صلی الله علیه وآله» خائف از احوالات قیامتند«انی اخاف ان عصیت ربی عذاب یوم عظیم»[5]لیکن ترس او ترس از شکنجۀ بدنی و آسیب دیدن نفس و مانند آن نیست، بر از آنِ عوامل ماوراى طبيعى است. پس مى توان تصور كرد كه اختيار اين شهاب ها در دست ملائكه باشد، همان گونه از آيات استفاده مى شود كه آنان مدبّرات و رسل الهى هستند و پس از ولادت پيامبر(صلى الله عليه وآله)، تدبير الهى در مورد اين شهاب ها چنين است كه وقتى شيطان ها بخواهند استراق سمع كنند به سوى آن ها پرتاب مى شوند; مانند باران كه به طور طبيعى مى بارد، ولى مؤمنان با نماز استسقا، طلب باران نموده، دعايشان مستجاب مى شود كه همين عوامل تحت تأثير ملائكه الهى است و در نهايت، تحت تدبير الهى، به گونه اى عمل مى كنند كه دعاى مؤمنان مستجاب مى شود. bممنوعيت ورود شياطين به آسمان ها ==a    Aخلقت نخستین نشانگر قدرت خدا برای برپایی قیامت است؟ ●سوال: سلام. قرآن در برخی آیات، در پاسخ به شکّاکان در روز قیامت، با اشاره به خلقت نخستین انسان از گل و نطفه،می فرماید چنین خالقی قادر به زنده کردن مردگان است.(به عنوان مثال، سوره دهر: 40-37) همچنین گاهی به زنده کردن زمین بعد مرگ آن، با بارش باران، اشاره شده است. سؤالات من هم پیرامون منطقی بودن این استدلال است: 1.آیا اینکه خدا انسان را به تغبیری از هیچ، و به تغبیری از خاک و سس از نطفه آفریده است، می تواند ثابت کند که او می تواند ذرات تجزیه شده بدن انسان را پس از پوسیدن مان و مکان باشد) یا عالم دیگری باشد که از ابتدا تمام آزمایشات و مجازات ها در ان انجام بگیرد، جهانی که مادی نباشد و محدودیتهای عالم ماده را نداشته باشد، نکته ای که باقی میماند این است که فایده این کار چیست؟ گفتید به خاطر عبرت گرفتن بندگان، اما سوال این است که این عبرت گرفتن تا چه حدی است، ایا جلوی اختیار آنان را میگیرد یا باز با وجود اینکه این مجازات ها را میبینند، مختار هستند و همانطور که میتوانند کار خوب انجام بدهند، میتوانند کار بد بکنند؟ اگر جلوی اختیار انها را بگیرد، نقض غرض خداوند در خقت بشر پیش می اید و عقلا درست نیست و اگر جلوی اختیار آنها را نگیرد که فایدار آنها را نگیرد که فایده این کار منتفی میگردد و باز هم با حکمت خداوند ناسازگار است و عقلا نادرست. شبیه این مسأله درآیه 45 سوره ابراهیم بیان شده است. در این ایه از قول کسانیکه اعمال صالح انجام نداده اند و مرگشان فرا میرسد و سختی های مرگ و عذابهای برزخ را میبینند نقل میکند که وقتی از خداوند میخواهند که انان را به دنیا بازگرداند تا شاید اعمال صالح انجام دهندو نیکوکار باشند. اما خداونداین درخواست انان را رد میکند. «حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكْتُ كَلاَّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْβ دست میدم ... ( زشت میشم ... کسی نمیاد خواستگاریم ... شرایط سخت تری بر زندگیم حکم فرما میشه و ممکن هست گناه های بزرگتری رو انجام بدم ) در این زمان یاد کشوی مدیر عامل شرکت میوفتم که ایشون دارن برجی 70 میلیون تومن پول در میارن ... من تصمیم میگیرم که برم و از کشوی ایشون 2 میلیون پول رو بردارم و برم و دندونام رو درست کنم ... سوال من این هست ... اگر من 1000 بار دیگه بیام رو زمین ... و اگر همین عقل الانم رو داشته باشم باز هم ممکن هست همین کار رو بکنم ... خوب چی میشه من تو اون دنیا احساس میکنم کارم اشتباه بوده و بابت عملکردم ناراحت میشم ... آیا خدا کاری میکنه که من مشگلات و مصایبی که سرم دراه و مسیر درست چی هست ... بنابراین بخاطر کار اشتباه و غلط خودم پشیمون نیستم چون در اون زمان تجربه کافی برای برخورد با اون مساله رو نداشتم و راهی بوده که باید طی میکردم . 2- کاری بوده که میدونستم اشتباه بوده ... ولی به دلیل شرایط حاکم ... عقلم تصمیم گرفته که اون کار رو انجام بدم ... و اگر 10 بار یا 100 بار یا 100 هزار بار دیگه بیام رو زمین شاید اون کار رو دوباره انجام بدم ... اجازه بدین یه مثال براتون بزنم ... فرض کنین الان من 3 تا از دوندون هام نیاز به روکش کردن داشته باشه ... و اگر تا یک ماه دیگه پول روکش کردن دندون هام رو نتونم جور کنم ( 2 میلیون تومن ) سه تا از دندون های جلوم رو ا WWE    ;همراه بودن عمل انسان با او در عوالم برزخ و قیامت در «أمالی» صدوق روایت میکند که قَیس بن عاصِم گفت: من با جماعتی از بنی تمیم بر رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم به عنوان وفود و میهمانی وارد شدیم. چون من داخل بر آن حضرت شدیا سوختن یا خورده شدن توسط درندگان، جمع کرده و همان انسان اوّل را با همان خصوصیات روانی و جسمی بسازد؟ 2.نظر به اینکه آفرینش نخستین انسان با آفرینش مجدّد او پس از پوسيده شدن در خاك یا سوختن یا خورده شدن، دو امر كاملاً متفاوت هستند، آیا این قیاس صحیح و منطقی است؟ در واقع وقتی دو فعل الف و ب، با هم متفاوت هستند، رخ دادن الف از سوی یک فاعل، به معنای رخ دادن ب از سوی او نیز خواهد بود؟ 3.در مورد آیات مربوط به زنده شدن زمین پس از مرگش، با بارش باران: الف: آیا اساساً درست است که بگوییم باران باعث زنده شدن زمین می شود، وقتی که اگر بذری در زمین و آفتابی در آسمان نباشد، باران باعث رویش هیچگونه روییدنی نخواهد شد؟ ب: اگر بارش باران باعث زنده شدن خاک می شود، این امر چگونه می تواند زنده شدن مردگان در قیامت را ممکن و شدنی نشان بدهد؟ ج:آیا قدرت خدا بر بر زنده کردن زمین مرده، نشانگر قدرت او بر بازگرداندن مردگان نیز خواهد بود؟ 4.برای بررسی ممکن بودن معاد جسمانی، ما باید ثابت کنیم که این امر محال نیست، یا اثبات محال بودن به عهده مخالفین است و ما نیازی به اثبات محال نبودن نداریم؟ یکی دو سؤال دیگر هم دارم که پس از پاسخگویی به این سؤالات، عرض خواهم کرد. ●پاسخ: ●باسلام خداوند متعال در آیات 49 تا 51 سوره اسرا می فرماید:«وَ قالُوا أقه براى اخلال در امر هدايت آدميان. اين ماجرا هم تا پيش از توّلد رسول اللّه(صلى الله عليه وآله) ادامه داشت و آن ها بدينوسيله كم و بيش مردم را گم راه مى كردند، اما اكنون به نص قرآن، ديگر اين توانايى را ندارند: "فَمَن يستمع الآن يجد له شهاباً رصداً." (جن: 9) اما در اين كه منظور از "شهاب" در اين صورت چيست، بايد گفت: اين احتمال بعيد نيست كه شهاب امرى معنوى باشد، گرچه ممكن است كه منظور همين شهاب ظاهرى باشد; زيرا وجود علل طبيعى به معناى نفى علل ماوراى طبيعى نيست; چرا كه اين ها مى توانند ابزار و معدّاتى باشند كه در حد اعداد و در عالم طبيعت تأثير دارند، اما تأثير حقيقى تر و اصلى َ إِذا كُنَّا عِظاماً وَ رُفاتاً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقاً جَديداً (49)قُلْ كُونُوا حِجارَةً أَوْ حَديداً (50)أَوْ خَلْقاً مِمَّا يَكْبُرُ في‏ صُدُورِكُمْ فَسَيَقُولُونَ مَنْ يُعيدُنا قُلِ الَّذي فَطَرَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ... الخ(51» در این آیات خداوند در مقابل شبهه منکرین معاد و کسانی که به خاطر پودر شدن و خاکستر شدن بدن انسان، به انکار معاد می پرداختند، می فرماید همان کسی که شما را اولین بار خلق کرد میتواند همین کار را دوباره انجام دهد. بر اساس آیات قران کریم اولین انسان از خاک آفریده شده است. بنابراین آفریده شدن انسان از خاک امکان دارد. این تشبیه تنهć كرده، براى تقويت روحشان ـ مثلا ـ كم غذا مى خورند يا كم حركت مى كنند يا كم تر تنفّس مى كنند كه صرف نظر از حرمت يا حليّت آن، بدينوسيله با موجوداتى مثل جن تماس مى گيرند و اطلاعاتى كسب مى كنند. همين قانون در مورد جن هم كه او نيز مادى مى باشد، صادق است و چنين رابطه اى بين روح و بدن برقرار است; يعنى مى توان چنين تصور كرد كه رفتن به جوّ زمين براى جن شرايط خاص روحى پيش مى آورد كه بر اساس آن روحش مى تواند با عالم بالا تماس بگيرد كه گويى اين بالا رفتن براى آن ها نوعى رياضت است كه به وسيله آن با حصول شرايط خاص، بهتر مى توانند از امور معنوى استفاده كنند; مانند كسب اطلاعات مورد علاƳت و مانند انسان داراى روح مى باشد، اگرچه از آتش خلق شده است. موجوداتى هم كه داراى روح و جسم هستند، روح و جسم آن ها تأثير و تأثّر متبادل در يكديگر دارند; مثلا، گاهى انسان غمگين مى شود و اين حالت او امرى روحى است كه موجب لاغرشدن جسم او مى شود. بدن نيز در روح اثر مى گذارد; همچنان كه برخى غذاها مانند خوردن زعفران موجب نشاط آدمى مى شود يا اين كه پس از خوردن غذا، انسان احساس سنگينى مى كند; چرا كه خون كم تر به مغز مى رسد و انسان كم تر نشاط انديشيدن دارد. پس اگر روح بخواهد فعاليت هاى ويژه خود را انجام دهد، بايد جسم داراى شرايط ويژه بدنى باشد. مرتاضان هم از عكس همين قضيه استفادɧ تا همین حد را بیان میکند. یعنی میگوید همانطور که اولین بار شما را از خاک خلق کردیم بار دیگر نیز میتوانیم چنین کاری را انجام بدهیم. اين آيه شريفه، اشاره به اين است كه قدرت مطلقه الهى را تجديد خلقت هيچ چيزى به ستوه نمى‏آورد، چه استخوانهاى پوسيده و توتيا شده، و چه آهن و چه غير آن.و معنايش اين است كه به ايشان بگو اگر از هر چيزى باشيد سخت‏تر از استخوان‏هاى پوسيده مانند سنگ يا آهن و يا مخلوقى ديگر و در نتيجه استبعادتان چند برابر و از اين بيشتر باشد.خداوند به زودى شما را به خلقت اولتان برخواهد گردانيد، و مبعوثتان خواهد نمود.(تفسیر المیزان، ج13 ص 116) اما در مورد ادامه شبهه و اینکه چطور اجزای پراکنده شده را میتواند دوباره دور هم جمع کند، ربطی به این تشبیه ندارد و خداوند تنها به قدرت خود اشاره دارد و می فرماید چنین خدایی میتواند شما را دوباره بیافریند. اما به نحوه آن اشاره ای ندارد. اینکه خداوند چطور دوباره میتواند این اجزاء را بازگرداند و اینکه اصلا کدام اجزاء باز میگردد، به بحث معاد جسمانی باز میگردد که قران کریم تنها به بیان اصل آن اشاره دارد ولی اشاره ندارد که چطور این کار را خداوند انجام میدهد. ●بله، رویش گیاه بر روی زمین معلول یک سری عوامل و شرایط و فقدان یک سری موانع است، ولی در دید مردم آب مایه حیات است و زندگی بدون آن امکان پذیر نیست به همین جهت آنرا عامل زنده شدن زمین دانسته است. این نیز یک بیان خطابی است نه بیان دقیق علمی و فلسفی. ●خداوند متعال در آیه شریفه 57 سوره اعراف می فرماید: «وَ هُوَ الَّذي يُرْسِلُ الرِّياحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ حَتَّى إِذا أَقَلَّتْ سَحاباً ثِقالاً سُقْناهُ لِبَلَدٍ مَيِّتٍ فَأَنْزَلْنا بِهِ الْماءَ فَأَخْرَجْنا بِهِ مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ كَذلِكَ نُخْرِجُ الْمَوْتى‏ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ». این آیات نیز با تشبیه مسئله زنده کردن مردگان با مسئله زنده شدن زمین و رویش دوباره، به دنبال رفع کردن استبعاد مخالفان معاد است. یعنی میخواهد بگوید ببینید چطور زمینی که از درخت خشک شده، با باریدن باران، دوباره زنده میشود، زنده شدن مردگان نیز شبیه این امر است. در اين آيه شريفه براى مساله معاد و زنده كردن مردگان احتجاج به زنده كردن زمين مى‏كند، چون به گفته دانشمندان" حكم الامثال در مواردی که مجاز است و محال است یکی است، وقتى منكرين معاد احياى زمين را در فصل بهار به چشم خود مى‏بينند ناگزيرند معاد را هم قبول كنند، و نمى‏توانند بين آن دو فرق گذاشته و بگويند احياى زمين بيدار كردن درختان و گياهان خفته است، و اما معاد، اعاده معدوم است، زيرا انسان مرده هم به تمام معنا معدوم نشده، تا زنده كردنش اعاده معدوم باشد بلكه جانش زنده و محفوظ است، تنها اجزاى بدن است كه آنهم از هم پاشيده مى‏شود، نه اينكه معدوم شده باشد، بلكه در روى زمين به صورت ذراتى پراكنده باقى است، هم چنان كه اجزاى بدن نبات در فصل پائيز و زمستان پوسيده و متلاشى مى‏شود، اما روح نباتيش در ريشه آن باقى مانده و در فصل بهار دوباره همان زندگى فعال خود را از سر مى‏گيرد. پس مساله معاد و زنده كردن مردگان هيچ فرقى با زنده كردن گياهان ندارد، تنها فرقش اين است كه بعث بشر در قيامت بعث كلى، و بعث نباتات جزئى است(المیزان، ج8 ص 160) ●هر کسی هر ادعایی دارد باید برای ادعای خود دلیل بیاورد. حال خواه گاه به صورت مستقم به امکان ذاتی و امکان وقوعی آن اشاره میکنیم و گاه به ممتنع نبودنش. بنابراین چون ما مدعی هستیم که معاد ممکن است، باید برای ادعای خود دلیل بیاوریم. در آیات قران کریم نیز به مسئله ممتنع نبودن معاد جسمانی اشاره شده است و مثالهایی را برای آن ذکر نموده است و آنرا همانند خلق اولیه آنها یا رویاندن دوباره گیاهان بر روی زمین و زنده کردن دوباره زمین تشبیه کرده است.بنابراین همین که ما به امکان معاد جسمانی بپردازیم جواب شبهه ممتنع بودن آنرا داده ایم. اما بحث در مورد برخی شبهات ریزتر و جزیی تر، نیاز به بحثهای دیگری دارد. خلقت نخستین نشانگر قدرت خدا برای برپایی قیامت است اومده رو فراموش کنم و تو اون شرایط منو بازخواست میکنه ... آیا خدا کاری میکنه که تو اون دنیا بی دندونی عار محسوب نشه ... و منو تو اون شرایط محکوم میکنه ... آیا خدا وقتی میخواد منو محکوم کنه ... مثله الان میره قایم میشه ... بی وفا میشه ... یا ظاهر میشه و رحمن و رحیم میشه ... چی میشه که من نسبت به کاری که در موردش تعقل کردم و فکر کردم کار درستی رو انجام دادم ... نسبت بهش احساس پشیمونی میکنم ... ●پاسخ : با سلام وتقدیر از شما در ابتدا باید گفت : سعدی در این باره سخنی شنیدنی دارد و می گوید: خرما نتوان خورد از این خار که کشتیم ****دیبا نتوان بافت از این پشم که رشتیم. اعمال زشت و Іاپسند انسان ها در دنیا، موجب عذاب آن ها در آخرت خواهد شد و خداوند اعمال خودشان را برایشان قرار می دهد. همین اعمال به صورت عذاب و دوزخ برای آن ها تجسم می یابد. خداوند می فرماید: آیا کسانی که زشتی ها و گناهان را انجام داده اند، خیال می کنند که همانند مومنان و نیکوکاران خواهند بود و زندگی و مرگ آن ها یکسان است؟ (اگر چنین حکم می کنید ) بد حکم و داوری می کنید.(1) بنا بر این عذاب های جهنم پیامد و نتیجه قهری و طبیعی اعمال ناپسند خود آدمی است. در روایتی از پیامبر اسلام آمده است:«انما هی اعمالکم تردّ الیکم؛ این عذاب همان اعمال و کردارهای شماست که به سوی شما برگردانیده شده است».(2) در مورد عذاب های الهی باید توجه داشت که مجازات های قراردادی و مجازات های طبیعی که نتیجه طبیعی اعمال است، تفاوت اساسی دارد، زیرا در مجازات قراردادی باید به اندازه جرم ،کیفر و جزا برای خلافکار وضع شود و گرنه خلاف عدالت خواهد بود، ولی در کیفرهایی که اثر طبیعی عمل است و خاصیت تکوینی آن محسوب می شود و یا نتیجه عمل در برابر انسان است، کیفر بر اثر وضع قانون اعتباری صورت نمی گیرد ،بلکه باطن خود عمل موجب کیفر اوست. اگر کسی بر خلاف قانون راهنمایی و رانندگی، رانندگی کرد، ممکن است برابر خلاف و سرعت غیر مجاز جریمه شود. جریمه عقلا باید به اندازه میزان خلاف او باشد، ولی اگر خلاف و سرعت غیر مجاز باعث سقوط ماشین در دره گردید و راننده برای همیشه در زندگی ساقط نمود (که بدترین کیفر و پیامد وضعی عمل خلاف اوست) دیگر نمی شود گفت که چرا با این سرعت و خلاف،مرگ و نابودی برای او پیش آمد و این خلاف عدالت است. عذاب های اخروی نیز شبیه به این است ؛یعنی نتیجه و پیامد تکوینی عمل گناه و کیفر آن عذاب دردناک است . در قرآن کریم فرمود: «لاتجزون الّا ما کنتم تعملون؛جز اعمال خود شما جزایی برای شما نیست».(3) در این باره این بیان بسیار روشن گر است که قرآن کریم فرمود: «یومَ ینفخُ فی الصورِ فتأتونَ أفواجاً؛(4) روزی که در صور دمیده می‌شود، پس فوج فوج به محشر درآیند». از رسول خدا(ص) درباره این آیه پرسیده شد، حضرت گریه نمود که از اشک مبارک او دامنش‌تر شد، آن‌گاه فرمود :از مطلبی بزرگی پرسیدید، مردم در روز قیامت به دوازده گروه خواهند بود: 1ـ برخی که اهل فتنه‌انگیزی در میان مردم‌اند ،به صورت میمون محشور می‌شوند. 2ـ آن هایی که حرام‌خواری می‌کنند، به صورت خنزیر محشور می‌شوند. 3ـ آن هایی که حکم ظالمان می‌کنند ،به صورت نابینا محشور می‌شوند. 4ـ آن هایی که خودبزرگ‌بین و اهل عُجب‌اند، به صورت لال و گنگ محشور می‌شوند. 5ـ آن هایی که مردم را به نیکی دستور می‌دهند و خود اهل عمل نیستند، در حالی وارد محشر می‌شوند که زبان خود را می‌جنسایی وابن ماجه وصححه الألبانی]. هركس سه بار از خدا بهشت را درخواست كند، بهشت میگوید: بارخدایا! او را به بهشت وارد كن و كسی كه از آتش دوزخ سه بار به خدا پناه برد، آتش دوزخ میگوید: خدایا! او را از آتش دوزخ پناه ده. 13- نماز نماز پایه و ستون دین است و خداونـد در هر شبانه روز، پنج نماز بر ما فرض نموده است و محبوبترین عبادت ها نزد خدا نمازهای فرض (نمازهای پنجگانه) می باشد و كسی كه فرض های خدا را چنان كه امر فرموده انجام دهد، وارد بهشت میشود؛ عباده بن صامت از رسول اكرم (ص) روایت می كند كه فرمودند: ((خمس صلوات كتبهن الله علی العباد فمن جاء بهن لم یضیع منهن شیئا استخفافا بحقӃسی كه علم و دانشی بیاموزد و آن را صرفاً برای خدا بخواهد، خداوند راه بهشت را بر وی آسان میگرداند. ابوهریره روایت میكند كه رسول اكرم (ص) فرمودند: ((ومن سلك طریقا یلتمس فیه علماً سهل الله له به طریقا إلی الجنة)). [مسلم]. كسی كه راهی بپیماید تا علم و دانشی بیاموزد، خداوند راه بهشت را بر وی آسان میگرداند. 12- طلب بهشت و پناه بردن به خدا از جهنم اگر بهشت را طلب كنی، بهشت به دعای تو آمین میگوید. أنس از رسول اكرم (ص) روایت میكند كه آن حضرت فرمود: ((من سأل الله الجنة ثلاث مرات قالت الجنة اللهم أدخله الجنة، ومن استجار من النار ثلاث مرات قالت النار اللهم أجره من النار)). [ترمذی ون كان له عند الله عهد أن یدخله الجنة، ومن لم یأت بهن فلیس له عند الله عهد، إن شاء عذبه، وإن شاء أدخله الجنة)). [مالك واحمد وابوداود ونسایی وابن ماجه وصححه الألبانی]. خداوند پنج نماز بر بندگان خود نوشته، هركس این نمازها را ادا نماید و چیزی از حق آن سبك نشمارد تا ضایع نشود، خداوند پیمان بسته است كه او را وارد بهشت كند، و كسی كه این نمازها را به جای نیاورد خداوند با او عهد و پیمانی ندارد، اگر بخواهد عذابش میدهد، و اگر بخواهد او را وارد بهشت میكند. 14- خواندن نماز صبح و عصر به جماعت رسول اكرم (ص) نمازهای صبح و عصر را به فضیلت ویژه ای اختصاص داده است و آن را البردین (دو ط׷ر نمو گياه شاخه‏ هاى مضر و مزاحم را مى‏برند، كسانى كه كشتن قاتل را فقدان فرد ديگرى مى‏ دانند تنها ديد انفرادى دارند، اگر صلاح اجتماع را در نظر بگيرند و بدانند اجراى قصاص چه نقشى در حفاظت و تربيت ساير افراد دارد در گفتار خود تجديد نظر مى‏ كنند، از بين بردن اين افراد خون ريز در اجتماع همانند قطع كردن و از بين بردن عضو و شاخه مزاحم و مضر است كه به حكم عقل بايد آن را قطع كرد، و ناگفته پيدا است كه تا كنون هيچ كس به قطع شاخه‏ ها و عضوهاى فاسد و مضر اعتراض نكرده است، اين در مورد ايراد اول. در مورد ايراد دوم بايد توجه داشت كه اصولا تشريع قصاص هيچ گونه ارتباطى با مساله انتقام‏ جويى ندارد، زيرا انتقام به معنى فرونشاندن آتش غضب به خاطر يك مساله شخصى است، در حالى كه قصاص به منظور پيش گيرى از تكرار ظلم و ستم بر اجتماع است و هدف آن عدالت خواهى و حمايت از ساير افراد بى‏ گناه مى‏ باشد. در مورد ايراد سوم كه قاتل حتما مبتلا به مرض روانى است و از اشخاص عادى ممكن نيست چنين جنايتى سر بزند، بايد گفت: در بعضى موارد اين سخن صحيح است و اسلام هم در چنين صورت هايى براى قاتل ديوانه يا مثل آن حكم قصاص نياورده است، اما نمى ‏توان مريض بودن قاتل را به عنوان يك قانون و راه عذر عرضه داشت، زيرا فسادى كه اين طرح به بار مى‏ آورد و جراتى كه به جنايت كاران اجتماع مى‏ دهد براى هيچ كس قابل ترديد نيست، و اگر استدلال در مورد قاتل صحيح باشد در باره تمام متجاوزان و كسانى كه به حقوق ديگران تعدى مى‏ كنند نيز بايد صحيح باشد، زيرا آدمى كه داراى سلامت كامل عقل است هرگز به ديگران تجاوز نمى‏ كند، و به اين ترتيب تمام قوانين جزائى را بايد از ميان برداشت، و همه متعديان و متجاوزان را به جاى زندان و مجازات به بيمارستان هاى روانى فرستاد. اما اينكه: رشد اجتماع قانون قصاص را نمى‏ پذيرد و قصاص تنها در اجتماعات قديم نقشى داشته اما الان قصاص را حكمى خلاف و جدان مى‏ دانند كه بايد حذف شود پاسخ آن يك جمله است و آن اينكه: ادعاى مزبور در برابر تسعه وحشتناك جنايات در دنياى امروز و آمار كشتارهاى ميدان هاى نبرد و غير آن ادعاى بى‏ ارزشى است، و به خيال بافى شبيه‏ تر است.بر فرض چنين دنيايى به وجود آمد، اسلام هم قانون عفو را در كنار قصاص گذارده و هرگز قصاص را راه منحصر معرفى نكرده است، مسلما در چنان محيطى خود مردم ترجيح خواهند داد كه قاتل را عفو كنند، اما در دنياى كنونى كه جناياتش تحت لفافه‏ هاى گوناگون قطعا از گذشته بيشتر و وحشيانه‏ تر است حذف اين قانون جز اينكه دامنه جنايات را گسترش دهد اثرى ندارد. و در مورد ايراد پنجم بايد توجه داشت كه هدف از قصاص همان طور كه قرآن تصريح مى‏ كند حفظ حيات عمومى اجتماع و پي tNtJQ    9قیامت چیست؟ نابودی نسل انسان یا نابودی جهان هست ●سوال: وقتی قیامت بشه تمام جهان هستی رو به نابودی میره s    /یکی شدن ظاهر و باطن در قیامت بر اثر نور توحید معاد یعنی اطلاع از عظمت و قدرت و علم و حیات نامتناهی خدا، همانطور که در عالمی قبل از عالم طبع و ماده اجمالاً برای ما مشهود بود، و آنجا عالم بَدءِ ما بود؛ بازگشت ما هم به همان عالمی است که ابتدای آفرینش ما از آنجا بوده است. باید رفت و به مقام لقاء و شهود حضرت رب جل و علا تفصیلاً رسید، که فرق بین توحید بدوی و نهائی فقط به اجما܄ محمد با سلام وعرض ادب واحترام در آیه 48 سوره ابراهیم می خوانیم: «يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّار»؛در آن روز كه اين زمين به زمين ديگر، و آسمانها (به آسمانهاى ديگرى) مبدل مى‏ شود، و آنان در پيشگاه خداوند واحد قهار ظاهر مى‏ گردند! درروز رستاخيز اين زمين به زمين ديگر تبديل مى‏ شود و هم چنين آسمانها به آسمان هاى ديگر. یا در سوره فجر آيه 21 مى‏ خوانيم: «كَلَّا إِذا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكًّا دَكًّا»؛ زمانى فرا مى ‏رسد كه زمين در هم كوبيده مى ‏شود. و در سوره" زلزال" كه سخن از پايان جهان و آغاز قيامݪ است چنين مى‏ خوانيم: «إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها»؛ در آن زمان كه زمين به زلزله مى ‏افتد و سنگينى‏ هاى درونش بيرون مى ‏ريزد. و در سوره حاقه آيه 14 و 15 مى ‏خوانيم: «وَ حُمِلَتِ الْأَرْضُ وَ الْجِبالُ فَدُكَّتا دَكَّةً واحِدَةً فَيَوْمَئِذٍ وَقَعَتِ الْواقِعَةُ»؛ زمين و كوه‏ها از جا برداشته مى ‏شوند و در هم كوبيده مى‏ شوند و در آن روز آن واقعه بزرگ تحقق مى‏ يابد. و در سوره طه آيه 105 تا 108 مى‏ خوانيم: «وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْجِبالِ فَقُلْ يَنْسِفُها رَبِّي نَسْفاً فَيَذَرُها قاعاً صَفْصَفاً لا تَرى‏ فِيها عߐوَجاً وَ لا أَمْتاً يَوْمَئِذٍ يَتَّبِعُونَ الدَّاعِيَ لا عِوَجَ لَهُ وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ فَلا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْساً»؛ از تو درباره كوه‏ها سؤال مى ‏كنند بگو پروردگارم آنها را از هم متلاشى مى‏ كند، سپس آن را به صورت زمينى هموار در مى‏ آورد آن چنان كه اعوجاج و پستى و بلندى در آن نخواهى ديد، در آن روز مردم از دعوت كننده‏اى كه هيچ انحرافى در او نيست، پيروى مى‏ كنند و صداها در برابر خداوند مهربان به خشوع مى‏ گرايد آن چنان كه جز صداى آهسته نمى‏ شنوى. در آغاز سوره "تكوير" نيز سخن از خاموش شدن خورشيد و تاريك شدن ستارگان و حركت كوه‏ها به ميان آمǨه عالم فرشتگان است و منظور از "شهاب" هم شهاب معنوى و نورانى است كه شياطين به وسيله آن ها رانده مى شوند و يا اين كه بگوييم: سماء به معناى حق است و صعود شياطين هم بيانگر نزديك شدن آن ها به حق براى نابودى آن است و "شهاب" هم به معناى آشكار و پديدارشدن حق توسط ملائكه مى باشد. ولى در اين جا، احتمال سوّمى نيز وجود دارد كه بعضى از مفسّران بزرگ داده اند كه با توجه به آن، علاوه بر اين كه مسأله تجرّد ملائكه حفظ مى شود، مسأله صعود شياطين به آسمان هاى ظاهرى و مادى نيز توجيه نمى شود; همان گونه كه مرحوم علّامه توجيه كردند، و آن اين كه: مى دانيم شيطان از نوع جن است، جن هم موجودى مادى اه. و در آغاز سوره "انفطار" از شكافتن آسمانها و پراكنده شدن كواكب و سپس برانگيخته شدن مردگان از قبرها! گفتگو شده است. از مجموع اين آيات و مانند آن و هم چنين آيات مختلفى كه مى‏ گويد: "انسانها از قبرها بار ديگر برانگيخته مى‏ شوند"، به خوبى استفاده مى‏ شود كه نظام كنونى جهان به اين صورت باقى نمى‏ ماند، ولى به كلى نابود نمى‏ شود، بلكه اين جهان در هم مى‏ ريزد و زمين صاف و مسطح مى‏ گردد، و مردم در زمينى تازه (و طبعا كامل تر و عالي تر به حكم آنكه عالم ديگر همه چيزش از اين جهان وسيع تر و كامل تر است) گام مى‏ نهند. (تفسير نمونه، ج‏10، ص 390.) آیا روز نابودی زمین روز قیامت است گيرى از تكرار قتل و جنايات است، مسلما زندان نمى‏ تواند اثر قابل توجهى داشته باشد (آن هم زندان هاى كنونى كه وضع آن از بسيارى از منازل جنايت كاران بهتر است) و به همين دليل در كشورهايى كه حكم اعدام لغو شده در مدت كوتاهى آمار قتل و جنايت فزونى گرفته، به خصوص اگر حكم زندانى افراد- طبق معمول- در معرض بخشودگى باشد كه در اين صورت جنايت كاران با فكرى آسوده‏ تر و خيالى راحت‏ تر دست به جنايت مى ‏زنند.(2) پی نوشت ها: 1.سوره زلزله،آیه 7 2.مکارم شیرازی ناصر،تفسیر نمونه ،تهران،انتشارات اسلامیه،سال 1374 هجری خورشیدی،چاپ اول،از صفحه 607 تا صفحه 611 منطق مجازات برای حق الناس چیست޴هب، نزديك شدن آن ها به عالم فرشتگان است تا به اسرار خلقت و حوادث آينده اطلاع پيدا كند و اين جاست كه آنان توسط نورى از ملكوت، كه طاقت آن را ندارند، رانده مى شوند. و مى توان گفت: منظور اين است كه شياطين براى باطل كردن و مشتبه كردن حق، خود را به آن نزديك مى كنند (و حق را به صورت باطل و باطل را به صورت حق جلوه گر مى سازند.) كه در اين جا فرشتگان آن ها را به وسيله حق رمى نموده، اباطيل آن ها را نابود ساخته و حق را هويدا مى نمايند." پس طبق فرمايش مرحوم علّامه(رحمه الله)، يا بايد گفت: "سماء" در آيه شريفه به معناى عالم ملكوت، و صعود شياطين به آسمان هم به معناى نزديك شدن و توجه آن ها طالب(ع) است. سپس دیگر ائمه(علیهم السلام) را یکی پس از دیگری می شمرد تا به امام زمان خویش می رسد.(4) امام سجاد(ع) جمعه ها در مسجد النبی به موعظه ی مردم می پرداخت، و از پایان عمر و سوال و نکیر و منکر می گفت: از خدایی که می پرستی، از پیامبری که برای تو مبعوث شد، از دینی که بر آن هستی، از کتابی که می خوانی، از امامی که پیروی می کنی، از عمری که سپری کردی و از مالی که به دست آوردی و خرج کرده ای سوال می کنند.(5) پی نوشت: 1- بحار الانوار، 6 / 215، حدیث 5. 2- الفروع من الکافی، 3 / 236، حدیث 7. 3- همان 3 / 238، حدیث 11. 4- الانوار النعمانیه، 4 / 222. 5- بحار الانوار، 6 / 223، حدیث 24. >سوال فرشتگاندن عالم دنیا یا عالم برزخ در برابر قیامت تفسیر نکنیم ولی بعضی از آیاتی که به مساله برزخ اشاره می‌کند مثل آیه 100 سوره مومنون مطلق و عام است که می‌فرماید: «من وارئهم برزخ الی یوم یبعثون» و از روایات فشار قبر هم استفاده می‌شود که عمومیت دارد و همه به استثنای بعضی از اولیاء الله به آن گرفتار می‌شوند و سووال قبر گرچه در روایات برای دو گروه ذکر شده کسانی که دارای ایمان خالص و یا کفر خالص‌اند و بقیه به حال خود رها می‌شوند اما تعبیر «یلهی عنهم» مفهومش این نیست که آنها برزخ ندارند بلکه سووال قبر در باره آنها نیست.(8) منبع: http://www.pasokhgoo.ir/node/1176 1آیا برزخ جنبه همگانی داردف روز یعنی: اول و آخر آن) نامیده است. ابو موسی اشعری از رسول اكرم (ص) روایت میكند كه آن حضرت فرمودند: ((من صلی البردین دخل الجنة)). [متفق علیه]. هر كس كه دو نماز صبح و عصر را با جماعت بخواند، وارد بهشت میشود. 15- نمازهای نافله نمازهای نافله، نواقص نمازهای فرض را جبران میكند خداوند برای كسانی كه نوافل را ادا میكنند، خانه ای در بهشت میسازد. پس نمازهای نافله را همیشه به جا آور، و آن ها را فراموش نكن؛ خداوند تو را محفوظ نگه میدارد. اُم حبیبه روایت میكند كه از رسول اكرم (ص) شنیدم كه می فرماید: ((ما من عبد مسلم یصلی لله كل یوم ثنتی عشرة ركعـة تطوعا غیر فریضة إلاَّ بنی الله ل بیتا فی الجنة، أو إلاَّ بنی له بیت فی الجنة)). [مسلم]. بنده مسلمانی كه در هر شبانه روز دوازده ركعت نماز نافله غیر از نمازهای فرض بخواند خداوند برای او خانه ای در بهشت می سازد. نمازهای نافله: چهار ركعت پیش از نماز ظهر، و دو ركعت پس از آن، دو ركعت پس از نماز مغرب، دو ركعت پس از نماز عشا، و دو ركعت پیش از نماز صبح. 16- نماز سنت وضو هر فرد مسلمانی كه وضو بگیرد و دو ركعت نماز سنـت وضو ـ كه پس از وضو گرفتن مستحب است ـ بخواند، در حالی كه قلب و رخسار او متوجه خدا باشد، بهشت بر او واجب میشود. عقبه بن عامر از رسول اكرم (ص) روایت میكند كه آن حضرت فرمودند: ((ما من مسلم یتوضأ فیحسن وضوءه ثم یقوم فیصلی ركعتین مقبل علیهما بقلبه ووجهه إلاَّ وجبت له الجنة)). [مسلم]. هر كس وضو را به طور كامل گرفته و دو ركعت نماز بخواند، در حالی كه قلب و رخسار او متوجه خدا باشد، بهشت بر وی واجب میگردد. 17 - بیداری در دل شب و عبادت خداوند باری تعالی درباره آن ها چنین میفرماید: كانوا قلیلاً من اللیل ما یهجعون وبالأسحار هم یستغفرون17]الذاریات]. [و از شب اندكی را در خواب به سر میبردند و سحرگاهان از درگاه خـدا طلب آمرزش و مغفرت میكردند]. 18- ساختن مسجد اگر مسجدی ساختی یا در ساختن آن سهیم شدی خداوند خانه ای در بهشت برایت میسازد. عثمان بن عفان از رسول اكرم (ص) شنید: ((من بنیMند باشد برایش فرقی نمی کند که در چه زمانی از سن خود سفر دنیوی خود را به پایان برساند و اگر عبد خداوند نباشد چه در جوانی و چه پیری در هر زمان که بمیرد نافرمان خداست و حساب و کتابش مشخص مهم این نیست که انسان در چه زمانی بمیرد مهم است که با چه توشه ای بمیرد و چه اعمالی در کارنامه خود داشته باشد این یک طرف قضیه ●بحث دیکر توبه فرد است این فرد زمانی از خداوند می تواند این سوال را بپرسد که خداوند برای توبه ایشان زمان ومکان و....تعریف کند (البته خلط مبحث با برخی مکانها و زمانها مثل شب قدر و روزهای مخصوص و... نشود) ولی خداوند خود فرموده است که ادعونی استجب لکم انسان ن که میگویم اختیار داده است نه اینکه این کار را بکند اختیار داشتن یک مساله است و انجام ان عمل مساله ای دیگر انسان به انجام خیلی اعمال اختیار دارد ولی این که انجام دهد یا ندهد را قوانین دین تعیین می کند ●بنده در مقابل شما بزرگوار چند سوال می پرسم: اولا که عمر و زندگی مگر چیست؟؟ زندکی انسان در این دنیا مگر غیر از این است که بنده و عبد خداوند باشد و مطیع فرامین الهی خب این اطاعت از فرامین و دستورات خداوند که زمان و مکان ندارد و سن خاصی نمی خواهد انسان در تمام مراحل زندگی خود باید عبد و بنده خداوند باشد چه جوان و چه مرد وچه پیر مرد چه..... انسان اگر بنده خدا  Q    =ترک گناه کامل ●سوال: این کار بسی سخت یعنی رسیدن به حداقل مرتبه ای از عصمت ( ترک گناه کامل ) رو چه طور انجام دادن ؟ ●پاسخ: با سلام و عرض ادب انسان، موجودى آزاد و انتخابگر است و كارهايش را بر اساس سود و زيان يا مصلحتى كه در انجام يا ترك آن مى‏ بيند، انتخاب مى‏ كند. از اين رو، آگاهى و تشیم و قادر و ......می دانیم که جامع جمیع صفات متعالی است تمام اعمال و کردار خداوند طبق اصول اعتقادی از روی حکمت است و مصلحت و عمر هر انسانی نزد خداوند مشخص است و این که چه کسی چند سال عمر نماید و چه کسی چه مدت در این جهان زندکی کند دست خداوند است و غیر از خداوند کسی از این مساله اطلاعی ندارد هرچند همین خداوند برخی اعمال را برای طولانی شدن و کم شدن عمر انسان در اختیار انسان قرار داده است که با انجام انها عمر انسان زیاد و یا کم می شود مثلا خداوند این اختیار را به انسان داده است که اکر خودش را از بلندی پرت نماید می میرد یا اگر رگ گردن خود را بزند می میرد و.... البته ا از وي چيزهايي را بپوشاند كه او را غمگين مي‏سازد،(1). كليني، محمد بن ابراهيم، كافي، به تصحيح علي‏اكبر غفاري، دارالكتب الاسلاميه، تهران، 1350، ج 3، كتاب الخبائز، ص 231، روايت پنجم 2- امام صادق (ع) فرمود: "به درستي كه مؤمن خانواده خويش را زيارت مي‏كند پس آنچه را دوست دارد مي‏بيند و آنچه را ناخوشايند دارد از او پوشيده مي‏شود و به درستي كه كافر خانواده خويش را زيارت مي‏كند پس مي‏بيند آنچه ناخوشايند اوست و از او پوشيده مي‏شود آنچه را دوست دارد. امام (ع) فرمود: پاره‏اي از ايشان هر جمعه زيارت مي‏كنند و پاره‏اي بر حسب عمل خود زيارت مي‏كنند"(1) ارتباط با پدر فوت شدهxند و قی از دهان آنان فرو می‌ریزد. 6ـ کسانی که به دروغ شهادت می‌دهند، در حالی وارد محشر می‌شود که پارچه‌ای از آتش بر بدن آن ها گذاشته شده است. 7ـ برخی به گونه‌ای وارد می‌شوند که پاهای‌شان به پیشانه‌های آنان گیره خورده است، این ها کسانی‌اند که در لذت و شهوت‌رانی‌های حیوانی و غیر اخلاقی گرفتار بوده‌اند. 8ـ کسانی که وجوهات واجب و صدقات واجبه را نمی‌پردازند ،در حال مستی وارد می‌شوند و پیوسته از طرف راست و چپ به زمین می‌افتند. 9ـ کسانی که اهل غیبت و تجسس در امور شخصی مردم‌اند، در حالی وارد می‌شوند که لباس از آتش پوشیده‌اند. 10ـ آن هایی که اهل سخن‌چینی هستند شد ولي روز جمعه كمترين و مشخص‏ترين زماني است كه در روايات وجود دارد، در اين باب تنها به ذكر دو روايت بسنده مي‏كنيم: 1- اسحق‏بن عمار از امام كاظم (ع) پرسيد: آيا مؤمن خانواده خويش را زيارت مي‏كند؟ فرمود: آري. گفتم: چقدرمود: بر حسب فضايلشان. پاره‏ اي از آنان هر روز و پاره‏ اي هر سه روز خانواده خود را زيارت مي‏كنند اسحق بن عمار مي‏گويد: در اثناي كلام حضرت دريافتم كه مي‏فرمود: كم‏ترين آنان هر جمعه (خانواده خود را زيارت مي‏كنند) پس گفتم: در چه ساعتي؟ فرمود: هنگام زوال خورشيد يا مثل آن، پس خداوند فرشته‏ اي را با او روانه مي‏كند تا چيزهايي را به او نشان دهد كه شاد شود والبر و هم لايقدرون. اهدوا الي موتاكم الصدقة والدعا مردگان خود را در قبرهايشان فراموش نكنيد و آنها اميد به احسان شما دارند و مردگان شما محبوسند رغبت و ميل در كارهاي نيك شما دارند و خود قدرت بر انجام آن ندارند. براي مردگان خود صدقه و دعا هديه كنيد،(1). 1. (آثارالصادقين، ج 21، ص 274) براساس روايات و هم‏چنين با توجه به ارتباط نسبي كه بدن برزخي با بدن مادي كه در زير خاك پنهان است، دارد. ارواح انساني در برزخ براساس منزلت و فضايلي كه در دنيا داشته‏اند، امور دنيوي را درك كرده و حتي به خانواده خود سر زده و آنها را زيارت مي‏كنند و اين امر مي تواند در هر زماني و براي هر فردي بج از حس ما هستند و از طريق حواس، دست رسى به آن ها براى ما ميسّر نيست تا به صورت محسوس و نزديك به ذهن آن ها را تصور كنيم و از اين رو، خداى تعالى مى فرمايد: "و تلك الامثالُ نضربها للناس و ما يعقلها الاّ العالمون." (عنكبوت: 43) حقايقى ديگر، كه فراوان نيز هستند، در بيانات الهى اين چنين براى ما بيان شده اند; مانند عرش، كرسى، لوح، كتاب و... بنابراين، مراد از آسمانى كه فرشتگان ساكن آن هستند، عالم ملكوت است كه داراى افقى عالى تر است كه نسبت آن به عالم مشهود همان نسبت آسمان محسوس به زمين است. اما مراد از نزديك شدن شياطين به آسمان و استراق سمع آن ها از ملائكه و رانده شدن آن ها توسط د. ولى بايد توجه داشت كه اين گونه پاسخ ها به چنين شبهاتى در صورتى امكان دارد كه ما فرشتگان را موجوداتى مادى و داراى مكانى مادى بدانيم، وگرنه چنانچه موجوداتى غيرمادى باشند ـ كه هستند ـ و خلقت آن ها از نوع خلقت آدمى و شياطين نباشد ـ كه نيست ـ بلكه موجودات و مخلوقاتى نورانى باشند و مجرّد ـ كه در جاى خود ثابت شده است ـ آن گاه نه تنها چنين پاسخ هايى غيرمعقول است، بلكه اصولا جايى براى طرح چنين سؤالاتى نخواهد بود و مسأله صورت ديگرى پيدا مى كند. مرحوم علّامه طباطبايى در اين باره مى فرمايد: "بياناتى اين چنينى، كه در كلام الهى براى ما تبيين شده اند براى آن است كه حقايقى خارم هم چنين شهاب هايى بود، اما در زمان رسول الله(صلى الله عليه وآله) بيش تر شده اند، به طورى كه اين كثرت آن ها در زمان آن بزرگوار به عنوان يكى از معجزات آن حضرت تلّقى شد. فخر رازى شبهه ديگرى را مطرح كرده كه ملائكه در سطح اعلايى از فلك قرار دارند; همان گونه كه شياطين امكان وصول به سطح اسفل را دارند. از اين رو، حرم فلك مانع از نزديك شدن شياطين به فرشتگان مى شود. آن گاه اشكال مى شود كه شياطين نمى توانند كلام فرشتگان را استماع كنند تا نيازى به رجم باشد. سپس جواب مى گويد: افعال الهى غيرمعلّله هستند; "فيفعل الله ما يشاء و يفعل ما يريد" و هيچ كس نبايد درباره افعال الهى اعتراض كباً رصداً." (جن: 9); ـ "و ما تنزّلت به الشياطين و ما ينبغى لهم و ما يستطيعون انّهم عن السمع لمعزولون." (شعرا: 212); ـ و حفظناها من كل شيطان رجيم الاّ من استرق السّمع فاتبعه شهابٌ مبينٌ." (حجر:18ـ17) در اين جا ممكن است گفته شود تاريخ به طور متواتر دلالت دارد بر اين كه پيش از اسلام و آمدن پيامبر(صلى الله عليه وآله) نيز اين شهاب ها وجود داشتند، تا جايى كه حكما و فلاسفه قبل از اسلام درباره سبب حدوث آن ها سخن گفته اند. پس نمى توان ادعا كرد كه در زمان رسول خدا(صلى الله عليه وآله) چنين حوادثى اتفاق افتاده و چنين شهاب هايى به وجود آمده اند. فخر رازى در جواب اين شبهه مى گويد: پيش از اسلا+چی و پاره شدن با ارّه برای من از سختی و شدتی که زمان مرگ به من وارد شد،آسانتر است .من از کسانی بودم که در دنیا کارهای خوب و واجبات الهی را انجام میدادم،قرآن را میخواندم،به پدر و مادرم بسیار نیکی واز کارهای حرام دوری میکردم،هرگز به کسی ظلم نمیکردم و شب و روز در طلب حلال بودم،یک باره برای چند روز ناخوش شدم تا آن که مهلتم در دنیا به پایان رسید.شخصی درشت هیکل و بد قیافه به کنارم آمد و چشم و گوش و زبانم را ناتوان کرد. به آن شخص گفتم:تو کیستی؟پاسخ داد:من فرشته مرگ هستم. در همان حال دو نفر زیبارو چپ و راست من نشستند و پس ازسلام گفتند: ما همان دو فرشته ای هستیم که با تو در دن خود را وابسته به دنيا مى‏ بيند و خود را دل سپرده و دلباخته دنيا مى‏ داند هرگز حاضر نيست ازاسباب تعلق تعلقات خود دل بردارد و چون مرگ را روز جدايى از تعلقات مى‏ داند به شدت از آن مى‏ ترسد كه اين ترس به اعتبار سببش يعنى دلبستگى‏به تعلقات بسيار مذموم مى‏ باشد. 2- عقاب و عذاب بعد از مرگ: گاهى انسان‏ دل را به دنيا نبسته است ولى از مرگ هم مى‏ ترسد چون بر اثر گناه خود را از عذاب الهى و خشم او ايمن نمى‏دارد اين ترس بسيار ممدوح است زيرا هميشه انسان را به ياد مرگ مى‏ اندازد و ياد مرگ هم آثار بسيار مفيدى براى روح دارد. حضرت على (ع) مى‏ فرمايند: (من صور الموت بين عينيه ههیب و ترغیب در حد وسط مانده اند. اما کسانی که خدای سبحان را به عظمت شناخته اند، ترس آنها از خداوند ترس عقلی و ترس از هجران او بوده و سوز آنها از فراغ اوست . از ویژگی های انسانهای اوحدی، همان شوق لقای خدا وخوف هجران اوست و این خصیصه، همان عقل ناب خواهد بود«واخلصناهم بخالصة ذکری الدار؛ما آنها را با خلوص ويژه‏اى خالص كرديم، و آن يادآورى سراى آخرت بود.سورۀ:ص،46»واگر در پرتو آن شوق به بهشت و یا خوف از دوزخ مطرح است آنها نیز عقلی است. بنابراین آیاتی همچون«انا نخاف من ربنا یوما عبوسا قمطریرا»[1]،«ولمن خاف مقام ربه جنتان»[2]«واما من خاف مقم ربه و نهی النفس عن الهوی، فان ال. دیدگاه دیگری نیز وجود دارد. دیدگاه دوم بر اساس مبنای تجسم اعمال تبیین شده است. در این دیدگاه، بهشت و جهنم هر کسی در همین دنیا برای او اماده میشود. انسان هر کار خوب و هر کار بدی که انجام میدهد، بهشت و جهنم خود را میسازد. این اعمال اوست که در ان دنیا به صورت اتش یا درختان سرسبز تجسم می یابد. حال بعد از این نکته مقدماتی، به سوال شما می پردازیم. این مسئله در متون دینی با عنوان خلود در جهنم و آتش بیان شده است. براساس ایات قران کریم، برخی از انسانها به واسطه اینکه قابلیت هدایت الهی و شفاعت شافعین را در خود از بین برده اند، قابل پاک شدن نیستند و در جهنم جاودانه باقی میمانند. با مراجعه به آیات و بررسی مصادیق خالدین در جهنم، به این نتیجه میرسیم که همانطور که ایمان و عمل صالح باعث بهشتی شدن انسان میشود، کفر و پشت کردن به ایمان و مرگ در حال کفر با وجود اینکه ادله و حجتهای کافی برای قبول آن وجود دارد باعث خلود در جهنم میشود. البته بديهى است اين سرنوشت مخصوص كافرانى است كه از روى علم و عمد راه كفر و دشمنى با حق را بپيمايند.[1] 1. کسانی که کافرند و در حالت کفر از دنیا میروند. این افراد در جهنم باقی میمانند و هیچ وقت به بهشت وارد نمیشوند: « ان الذین کفروا و ماتوا و هم کفار اولئک علیهم لعنه الله و الملائکه و الناس اجمعین. خالِدينَ فيها لا ين امرالدنيا عليه )هركس مرگ را بين دو چشمش تصور كند امر دنيا بر او سبك مى‏ گردد و دنيا را به هيچ مى‏ انگارد»(1) فقط يك شرط مهم دارد و آن اين است كه ترس نبايد آن قدر بر وجود انسان غلبه كند كه او را از رحمت‏ خداوند تعالى مأيوس سازد زيرا گناه هر چند بزرگ باشد رحمت خدا بزرگترو وسيع‏تر است اين ترس بايد در حدى باشد كه به تقواى انسان بيفزايد واو را از گناهان بپرهيزاند. آباد ساختن آخرت با عمال صالح و استغفار در پيشگاه‏ خداوند براى راه از بين بردن ترس از مرگ است. انسان اگر همیشه خود رادرپیشگاه خدا بداند ومرگ را نه نیست و نابودی که کمال انسان بداند واین دنیا را گذرگاه بداند وخود رامسافری دراین گذرگاه هرگز دل به این دنیا نمی بندد ودر اینچنین حالتی است که با دلی آرام و قلبی مطمین به استقبال مرگ می رود واین چنین مرگی نه تنها ترس ندارد که انسان به استقبالش می رود پى‏ نوشت:‏ (1) (الغرر والدرر باب الموت به نقل ازسرالاسرأر على سعادت ج 2 ص 160 روايت 11) بيشتر مردم از مرگ مى ‏ترسند و وحشت دارند و پس از تحليل و بررسى مى ‏بينيم كه ريشه اين ترس را يكى از دو چيز تشكيل مى ‏دهد: 1- بسيارى از مردم مرگ را به معنى فنا و نيستى و نابودى تفسير مى ‏كنند و بديهى است كه انسان از فنا و نيستى وحشت دارد، اگر انسان مرگ را به اين معنى تفسير كند حتما از آن گريزا :    ]حقيقت بهشت و جهنم چيست؟ ●پاسخ: حقيقت بهشت تجلّى رحمت و مغفرت خداست و جهنم تجلّى غضب و لعنت خداست. توضيح مطلب اينكه؛ اولاً گاهى اين چنين گمان مى‏شود كه «بهشت» و «جهنم» دو موضوع جداگانه بوده، مستقلاً مطرح است. امّا اين پندارى بيش نيست؛ بلكه حقيقت آن است كه بهشت و جهنم، جدا از مسأله لقاى پروردگار نمى‏ باشد. به عبارت ديگر، بهشت و بهشتن خواهد بود، و لذا حتى در بهترين حالات زندگى و در اوج پيروزى فكر اين مطلب كه روزى اين زندگى پايان مى‏ يابد، شهد زندگى را در كام آنان زهر مى ‏كند، و هميشه از اين نظر نگرانند. 2- افرادى كه مرگ را پايان زندگى نمى ‏دانند و مقدمه‏ اى براى زندگى در سرايى وسيعتر و عاليتر مى ‏بينند به خاطر اعمال خود و خلافكاريها از مرگ وحشت دارند، زيرا مرگ را آغاز رسيدن به نتائج شوم اعمال خود مى ‏بينند، بنا بر اين براى فرار از محاسبه الهى و كيفر اعمال، ميل دارند هر چه بيشتر مرگ را به عقب بيندازند، آيه بالا اشاره به دسته دوم مى ‏كند.(تفسير نمونه، ج‏1، ص: 359) موفق باشید علت ترس از مرگ از کالبدشان جدا شود دچار عذاب حسرت و به تبع ان ترس و خوف روحی از مرگ می شوند زیرا عملی که برایشان باقیات الصالحات اخروی شود و بدان واسطه به رحمت الهی امیدوار شوند در پرونده عملشان سراغ ندارند لذا دچار ناامیدی و ترس روانی می شوند. (گر چه به اطرافیان اظهار نکنند) چنانکه خداوند در آیه 46 سوره کهف می فرماید: "الْمَالُ وَ الْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ الْبَقِيَت الصلِحَت خَيرٌ عِندَ رَبِّك ثَوَاباً وَ خَيرٌ أَمَلاً؛ مال و پسران زيور زندگى دنيايند، و نيكي هاى ماندگار از نظر پاداش نزد پروردگارت بهتر و از نظر اميد [نيز] بهتر است." دلایل واقعی ترس از مرگ دهند. و اگر بخواهيم، هرآينه فروغ از ديدگانشان مى‏ گيريم تا در راه [كج‏] بر هم پيشى جويند؛ ولى [راه راست را] از كجا مى‏توانند ببينند؟ و اگر بخواهيم، هرآينه ايشان را در جاى خود مسخ مى‏ كنيم [به گونه‏ اى‏] كه نه بتوانند بروند و نه برگردند. 3. انس و قرابت با زینت های حیات دنیا: کسانیکه در طول عمرشان، از یاد و ذکر خدا و حرکت در مسیر بندگی و تقرب حضرت حق و کسب نیکی ها و فضائل معنوی غافل بوده و بجای آن تمام همتشان در مسیر تأمین دنیا و مافیها، آن هم به جهت جلب رضایت نفس و خاطر اطرافیان و وابستگان بوده، در اواخر عمر، سرمایه عمرشان را ضایع و زائل شده می بینند و قبل از انکه جانیدم بر سومین در دوزخ نوشته شده: هر کس می‏خواهد در روز قیامت عریان نباشد، باید بدن‏های عریان را بپوشاند و هر کس می‏خواهد در آن روز، تشنه نماند باید تشنگان را در دنیا سیراب‏ کند و هر کس مایل است در روز قیامت گرسنه‏ نباشد، باید گرسنگان را در این دنیا غذا دهد.(3) با این تعابیر تا حدود زیادی روشن می شود که چه کسانی در قیامت، تشنه و گرسنه و برهنه محشور می شوند، و برای خلاصی از آن وضعیت دهشتناک، باید چه کرد. موفق باشید ... ___________________________________ پاورقی 1. البلد/آیه 14. 2. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 27، ص 30. 3. مستدرک وسایل الشیعه،ج 3:ص 317. گرسنگی در قیامت و برزخ وده‏ اند ولى اين تعبير تاكيدى است بر اطعام گرسنگان در ايام قحطى و خشكسالى و مانند آن، براى اهميت اين موضوع، وگرنه اطعام گرسنگان هميشه از افضل اعمال بوده و هست. در حديثى از پيغمبر اكرم (صلى‏ الله‏ عليه‏ وآله‏ وسلم‏) مى‏ خوانيم: "من اشبع جائعا فى يوم سغب ادخله الله يوم القيامة من باب من ابواب الجنة لا يدخلها الا من فعل مثل ما فعل": كسى كه گرسنه‏ اى را در ايام قحطى سير كند خدا او را در قيامت از درى از درهاى بهشت وارد مى‏ سازد كه هيچ شخص ديگر از آن وارد نمى‏ شود، جز كسى كه عملى همانند عمل او انجام داده باشد.(2) و نیز ابن مسعود از پیامبر (ص) نقل کرده است: در شب معراج خَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُون»َ[2] 2. کسانی که بعد از ایمان اوردن کافر میشوند و بدون توبه از دنیا میروند. البته مشروط به اینکه با وجود اعتقاد به حقانیت پیامبر و وجود حجتهای قوی بر صداقتش، به از اسلام بازگردند: «كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْماً كَفَرُوا بَعْدَ إيمانِهِمْ وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ (86) أُولئِكَ جَزاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعينَ (87) خالِدينَ فيها لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنظَرُونَ (88»[3] 3. مردان و زنان منافق که با رخنه در میان مسلمانان به ایجاد شکاف میان امت می پردازند و از ایمان انان جلوگیری میکنند: «وَعَدَ اللَّهُ الْمُنافِقينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْكُفَّارَ نارَ جَهَنَّمَ خالِدينَ فيها هِيَ حَسْبُهُمْ وَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقيم»[4] به غیر از این افراد که قابلیت هدایت و سعادت را در خود از بین برده اند، مابقی کسانی که وارد جهنم میشوند، بعد از پاک شدن از اثار گناهانشان، به بهشت وارد میشوند. [1] . تفسیر نمونه، ج1، ص555 [2] . بقره ، 161و162 [3] . ال عمران، 86-88 [4] . توبه، 68 آیا کسایی هستن که هیچ وقت به بهشت نرنzمانی که در انجام آن به کار رفته نگاه کرد بلکه باید به ماهیت و کیفیت جرم نیز توجه داشت. گاه یک جرم که در یک دقیقه و یا کمتر از آن انجام می گیرد از صدها و هزارها جرم دیگر که روزها و هفته ها در انجام آن صرف شده است، اهمیت بیشتری دارد. آیا می توان جرم کسی که در یک دقیقه با بمبی هزاران نفر را قتل عام می کند نسبت به جرم کسی که در چندین فقره دزدی که ماهها طول کشیده و چند کالای نه چندان مهم را از افراد مختلف به سرقت برده کمتر و یا حتی برابر دانست؟ آیا در این گونه موارد در مقام مجازات به تعداد و کمیت گناه و جرم نگاه می کنند؟ در مجازات اخروی یقینا تناسب میان جرم و جریمه منظور می کرد آنان را داشته اند همنشین میشود. این همنشین ها گاهی اوقات باعث مسرت و شادی بیشتر انسان هستند و گاهی اوقات مایه حسرت هستند و وجود همان ها برایش عذاب بیشتری ایجاد میکند. عذابی روحی. در روایات نیز بیان شده است که «المرء مع من احب»[3] هر کسی که او را از صمیم قلب دوست داشته باشیم، نفس ما نیز با او هم اخلاق میشود و همین محبت، باعث نزدیک شدن اخلاقها و هم خلق و خو شدن با او میشود. و به همین جهت، ملکات انسان نیز با کسی که او را دوست داریم مشابه میشود و جایگاه ما بر اساس ان نزدیک به هم. [1] . سوره زلزال، 7و8 [2] . سوره نساء، 40 [3] . کافی، ج2، ص127 اگر تو بری بهشت ... من میرم جهنمَةً يُضاعِفْها وَ يُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْراً عَظيماً »[2] اما همانطور که درجه کارهای خوب و بد در یک حد و اندازه نیست، مجازات و پاداشی که بر اساس آنها داده میشود نیز یکسان نیست. به همین جهت، بهشت و جهنم دارای درجات و مدارجی است. هر کسی اندازه جرم و نیکی که کرده باشد، محاسبه میشود، در صورتی که جرم او بیشتر باشد به جهنم میرود و در صورتی که نیکی ها و اعمال نیک او بیشتر باشد به بهشت میرود. اما هر کسی بر اساس ملکاتی که در دنیا کسب کرده است، روحش شکل گرفته است و بر همان اساس موقعیتش نیز مشخص میشود. در بهشت و جهنم نیز انسانها با افرادی که هم درجه انان هستند و مشابه عممي‏كند و در روايات به اين مسأله تصريح شده چنان كه مرحوم كليني در كافي، ج 3، ص 230بابي با عنوان "ان الميت يزور اهله" مطرح كرده و رواياتي نيز نقل كرده است. از آن روايات معلوم مي‏شود كه مردگان اعم از افراد با ايمان و حتي افراد بي‏ ايمان نيز گاه گاهي به ديدار خانواده خود مي‏ آيند. در اين كه هر چند وقت يك بار به ديدار آنها مي‏ آيند طبق روایت بستگي به مقام و منزلت شخص ميت دارد. امام صادق (ع) مي‏فرمايد: ان المؤمن ليزور اهله فيري ما يحب و يستر عنه ما يكره و ان الكافر ليزور اهله فيري ما يكره و يستر عنه ما يحب ميت مؤمن هر آينه به ديدار خانواده‏ اش مي‏ آيد پس هر چه را كه خوشايند باشد مي‏بيند و آنچه را كه خوشايند نباشد از او پوشيده د و كافر نيز به ديدن خانواده خود مي‏ آيد پس مي‏بيند هر آنچه را كه ناخوشايند است و هر چه پسنديده و خوب باشد از او پوشيده مي‏شوددر روايات آمده است كه معمولاً روزهاي جمعه و به شكل پرنده‏اي به ديدار خانواده خود مي‏ آيند،(1).اما اين كه از خانواده و بازماندگان توقع و انتظار دارند، آري چنين است. چنان كه پيامبر اكرم (ص) فرموده‏اند: ان ارواح المؤمنين تأتي كل جمعة الي السماء الدنيا بعذاء دورهم و بيوتهم ينادي كل واحد منهم بصوت حزين باكين: يا اهلي و يا ولدي و يا ابي و يا امي و اقرباي اعطفوا علينا يرحمكم اللَّه. اعطفوا علينا بدرهم او برغيف او بكسوة يكسوكم اللَّه من لباسي الجنه. ارواح مؤمنان هر شب جمعه به آسمان دنيا مي‏ آيند و روبروي خانه‏ ها مي ايستند و هر يك با آواي حزين در حالي كه مي‏گريد مي‏گويد اي كسان من اي فرزندانم، پدرم، مادرم، نزديكانم به ما عطوفت كنيد. خداي شما را بيامرزد. 1. کافی ج3 ،ص 230 ، ح 3. . با درهم پولي يا گرده ناني و يا لباسي در حق ما رحم كنيد كه خدا به شما از لباس‏هاي بهشتي بپوشاند. در روايات زيادي به مردم سفارش شده كه مردگان را فراموش نكنند. چنان كه پيامبر اكرم (ص) مي‏فرمايد: لا تنسوا موتاكم في قبورهم و موتاكم يرجون احسانكم و موتاكم محبوسون يرغبون في اعمالكم درميدهد: اي‌ اهل‌ من‌! اي‌ فرزندان‌ من‌! دنيا با شما بازي‌ نكند همان‌ قسمي‌ كه‌ با من‌ بازي‌ كرد ؛ مال‌ دنيا را از طريق‌ حلال‌ و غير حلال‌ جمع‌آوري‌ كردم‌ و سپس‌ همه‌ را براي‌ غير خود گذاردم‌، پس‌ عيش‌ و راحتي‌ و گوارائي‌ آن‌ مال‌ براي‌ ديگران‌ است‌ و عواقب‌ حساب‌ و تبعات‌ آن‌ براي‌ من‌ ؛ پس‌ بترسيد و حذر كنيد از مثل‌ آنچه‌ بر من‌ وارد شده‌است‌.»(2) موفق باشید ... پاورقی______________________________________ _________ 1) «بحار الانوار» ج‌ 6، ص‌ 161. 2) حسینی طهرانی، علامه سید محمد حسین، معاد شناسی، ج 3، ص 223 و 224. سرکشی روح مؤمنین در قالب پرنده نوعی تمثیل است تی به بزرگی مثله پیامبر وحشتناک بود؟ چرا پیامبر با وجود این همه امتیازات ( پاک و معصوم) از شب اول قبر میترسید؟ مگه گناه کرده بود تو زندگیش؟!!!!!!!! یا اینکه خدا واسه ما مومنین شب اول قبرو سخت تر در نظر گرفته.! ●پاسخ: با سلام به دوستان بزرگوار در مورد خوف پیامبراکرم«صلی الله علیه وآله» و یا سایر اولیای دین نسبت به احوالات قیامت«برزخ و قیامت» به صورت کلی عرض می شود: (کسانی که معرفتشان نسبت به مبدا ضعیف است خوف و رجای آنها نفسانی است؛در نتیجه درخواست زاهدانه دارند واز خدا جز نجات از جهنم چیزی نمی طلبند، یا درخواست راغبانه ورود به بهشت را دارند؛ این گروه بر اثر تره علیه از این قبیل مطالب أخبار بسیاری داشت. ایشان از علماء و مراجع تقلید عالیقدر نجف أشرف بودند و از شاگردان برجسته مرحوم آیة الله نائینی، و در علمیت و عملیت زبانزد خاص بود و از جهت عظمت قدر و کرامت مقام و نفس پاک، مورد تصدیق و برای احدی جای تردید نبود. در مراقبت نفس و اجتناب از هواهای نفسانیه مقام اول را حائز بود. از صدای مناجات و گریه ایشان همسایگان حکایاتی دارند. دائماً صحیفه مبارکه سجادیه در مقابل ایشان در اطاق خلوت بود، و همینکه از مطالعه فارغ می شد بخواندن آن مشغول می گشت. آهش سوزان، و اشکش روان، و سخنش مؤثر، و دلی سوخته داشت. متجاوز از نود سال عمر کرد، و فعل شدن ارتباط روح با بدن و انتقال از حیات دنیوی به حیات برزخی مي‌باشد، به طوری كه مؤمنان از دنیایی سخت به جهانی عالی پای مي‌گذارند و غیرمؤمنان از دنیایی خوب به جهانی بسیار سخت پای مي‌نهند.1 علّت عدم نابودی توسّط مرگ آن است كه روح پس از مرگ باقی مي‌ماند2 و تشخّص افراد نیز به روح است و این مطلب را خواب افراد از پیشینیان خود با خبرهایی به آینده و ... تأیید مي‌كند. چگونگی بازگشت روح به بدن بازگشت روح به بدن در قیامت، بازگشت معدوم نیست؛ زیرا روح‌ها در برزخ معدوم نمي‌شوند تا بازگشتشان، بازگشت معدوم باشد؛ همان‌طور كه بازگشت اجزای بدن نیز بازگشت معدوم نیست؛ زیرا اجزای پراكنده‌شده، موجود و در نزد خدای تعالی معلوم می‌باشند و هر چقدر هم كه تغییر و تبدّل یافته باشند، چیزی از آن‌ها از علم خدا پنهان نمی‌ماند. همچنین باقی‌ماندن اجزی مادّی و دنیوی بدن در عینیّت انسان بازگشته از نظر عقل شرط نمي‌باشد؛ زیرا تشخّص شخص به روحش است؛ چرا كه اجزی بدن انسان بارها در طول سال‌های عمرش تغییر مي‌كند، و حال آن كه در تمام آن سال‌ها یك انسان واحد است و این مطلب را حكم مَحاكم به مُجرمیت كسی كه جرمی در روزگار جوانی خویش انجام داده و سپس گریخته و در ایّام پیری یافت شده، تأیید مي‌كند.3 البتّه دلیل‌هی شرعی به ما مي‌فهمانند كه آفریده‌شدن بدن تشکر از شما بهشت و جهنم در دیدگاه دینی، جایگاهی است که شخص بر اساس عملکرد دنیایی خودش پاداش و عقاب مختص به خود را می بیند. «وَ نَضَعُ الْمَوازينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَ إِنْ كانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنا بِها وَ كَفى‏ بِنا حاسِبينَ »(انبیاء، 47) کسی که نیکی کرده باشد، پاداش نیکی خود را می بیند و کسی که بدی کرده باشد، مجازات و عقاب مطابق اعمالش را می بیند. «و من یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره»[1] و به هیچ کسی ظلم نمیشود: «إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ وَ إِنْ تَكُ حَسَن دانها رو از هم مجزا میکنن ... مثلا کسایی که قتل انجام میده رو با یک بزهکار نوجوان در یک سلول قرار نمیدن ... میخواستم بپرسم کیفیت بهشت و جهنم چجوری هست ... 1- مثلاممکن هست که من موسیقی گوش بدم ... آیا جهنمی که خدا برای من در نظر گرفته ... جایگاه من رو با زناکارها یکی تعیین کنه ... 2- از اون طرف هم اگر من بهشتی هم بشم .... یه نوع آدمها و طرز فکرها رو اصلا نمیتونم تحمل کنم ... با اینکه ممکن هست اونها خیلی خیلی رتبه و ارزششون از من بالاتر باشه ... آیا من میتونم امیدوار باشم که با آدمهایی از جنس خودم روبرو بشم ... چه بهشت برم ... چه جهنم ؟؟؟ ممنون از پاسخگوئیتون . ●پاسخ: باسلام وً نوزده سال است که رحلت فرموده است. در زمان جوانی در اصفهان تحصیل می نموده و با مرحوم آیة الله آقای حاج آقا حسین بروجردی هم درس و هم مباحثه بوده است، و آیة الله بروجردی چه در اوقاتیکه در بروجرد بودند و چه اوقاتی که در قم بودند، نامه هائی به ایشان می نوشتند و درباره بعضی از مسائل غامضه و حوادث واقعه استمداد می نمودند. حقیر در مدت هفت سال که در نجف أشرف برای تحصیل مقیم و مشرف بودم، هفته ای یکی دو بار به منزلشان میرفتم و یک ساعت می نشستم. با آنکه بسیار اهل تقیه و کتمان بود، در عین حال از واردات قلبیه خود در دوران عمر چه در اصفهان و چه در نجف اشرف مطالبی را برای من نقل مالَ مِنْ حِلِّهِ وَ غَيْرِ حِلِّهِ، ثُمَّ خَلَّفْتُهُ لِغَيْرِي‌ فَالْمَهْنَأُ لَهُ وَالتَّبِعَةُ عَلَيَّ ؛ فَاحْذَرُوا مِثْلَ مَا حَلَّ بِي‌. (1) «رسول‌ خدا صلّي‌ الله‌ عليه‌ وآله‌ وسلّم‌ فرمود: سوگند به‌ آنكه‌ جان‌ محمّد در دست‌ قدرت‌ اوست‌، اگر بازماندگانِ مرده‌ موقعيّت‌ و محلّ مرده‌ را ميديدند و سخن‌ او را مي‌شنيدند، هر آينه‌ از مردۀ خود غافل‌ ميشدند و او را فراموش‌ ميكردند و بر نفس‌هاي‌ خود ميگريستند. تا جائي‌ كه‌ چون‌ مرده‌ را بر روي‌ تابوت‌ حمل‌ مي‌كنند روحش‌ برفراز تابوت‌ گرداگرد آن‌ به‌ پرواز و گردش‌ در مي‌آيد و پيوسته‌ ند‌ روح‌ مؤمن‌ مي‌آيد و سركشي‌ ميكند و از اهل‌ خود و احوالات‌ آنها اطّلاع‌ پيدا ميكند. در «جامع‌ الاخبار» وارد است‌ كه‌:قَالَ رَسُولُ اللَهِ صَلَّي‌ اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: فَوَالَّذِي‌ نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ، لَوْ يَرَوْنَ مَكَانَهُ وَ يَسْمَعُونَ كَلَامَهُ لَذَهَلُوا عَنْ مَيِّتِهِمْ وَ لَبَكَوْا عَلَي‌ نُفُوسِهِمْ، حَتَّي‌ إذَا حُمِلَ الْمَيِّتُ عَلَي‌ نَعْشِهِ رَفْرَفَ رُوحُهُ فَوْقَ النَّعْشِ، وَ هُوَ يُنَادِي‌: يَا أَهْلِي‌! وَ يَا وُلْدِي‌! لَا تَلْعَبَنَّ بِكُمُ الدُّنْيَا كَمَا لَعِبَتْ بِي‌، فَجَمَعْتُ الْم عقد کنان ، نیز دیگر مشاهده نشد. این می تواند موردی از فرمایش حضرتعالی باشد؟ ●پاسخ: با سلام و تشکر البتّه‌ در اينجا كه‌ حضرت‌ ميفرمايد روح مؤمن به‌ صورت‌ پرنده‌ و طير بر ديوارها مي‌نشيند، منظور اين‌ نيست‌ كه‌ واقعاً روح‌ مؤمن‌ تعلّق‌ به‌ صورت‌ مرغي‌ و حيواني‌ ميگيرد، و انسان‌ ممكن‌ است‌ بعضي‌ از اوقات‌ مرغي‌ را كه‌ بر روي‌ ديوار خانه‌ مي‌بيند واقعاً همان روح‌ مردۀ او باشد؛ بلكه‌ حضرت‌ در این بیان تمثيل‌ مي‌كنند بدين‌ طريق‌ كه‌ همانطور كه‌ مرغها بر روي‌ ديوارهاي‌ شما خود را مي‌اندازند و به‌ آساني‌ رفت‌ و آمد مي‌كنند، همينطور ه کبوتر سیاه و سفید). من در ایام خاص که اتفاقات خاصی در خانواده ما می افتاد بعضاً پرنده های ناشناسی را می دیدم. البته فقط دو سه بارش یادم هست. مثلاً آخری اش شب عقد کنان خواهرم بود، که پرنده ای را که در روزهای قبل اصلاً مشاهده نشده بود ، در روی دیوار منزل دیدم. داشت به درون خانه ما نگاه می کرد. نصف شب بود و یکی دو ساعت از رفتن میهمانان گذشته بود. هیچکس در حیاط و کوچه نبود. شاید من که از روی اتفاق و جهت کار غیر منتظره ای بیرون آمدم تنها کسی بودم که دیدمش. آن پرنده هم تا مرا دید پرواز کرد و رفت. همان وقت به فکر روح مادربزرگ و پدر بزرگهایم افتادم (خدا رحمتشان کند). بعد از آن شی فرمود؛ مطالبی که از خواص خود بشدت مخفی می داشت. منزلش در محله حُوَیش بود و در اطاق کوچکی در بالاخانه بسر می برد و اوقاتش در آنجا می گذشت و هر وقت به خدمتش مشرف می شدم و از واردات و مکاشفات و یا از حالات و مقامات بیانی داشت، بمجرد آنکه احساس صدای پا از پله ها می نمود گرچه شخص وارد از أخص خواص او بود، جمله را قطع میکرد و به بحث علمی و فقهی مشغول می شد تا شخص وارد چنین پندارد که در این مدت ما مشغول مذاکره و بحث علمی بوده ایم. میفرمود: من در دوران جوانی که در اصفهان بوده ام، نزد دو استاد بزرگ: مرحوم آخوند کاشی و جهانگیر خان، درس اخلاق و سیر و سلوک می آموختم، و آنها مربی م بودند. به من دستور داده بودند که شبهای پنجشنبه و شبهای جمعه بروم بیرون اصفهان، و در قبرستان تخت فولاد قدری تفکر کنم در عالم مرگ و ارواح، و مقداری هم عبادت کنم و صبح برگردم. عادت من این بود که شب پنجشنبه و جمعه میرفتم و مقدار یکی دو ساعت در بین قبرها و در مقبره ها حرکت میکردم و تفکر می نمودم و بعد چند ساعت استراحت نموده، و سپس برای نماز شب و مناجات بر می خاستم و نماز صبح را میخواندم و پس از آن به اصفهان می آمدم. میفرمود: شبی بود از شبهای زمستان، هوا بسیار سرد بود، برف هم می آمد. من برای تفکر در أرواح و ساکنان وادی آن عالم، از اصفهان حرکت کردم و به تخت فولاد آمدم و در یکُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ أُخْری فَإِذا هُمْ قِیامٌ یَنْظُرُونَ»[8] یعنی و در صور دمیده می شود و تمام كسانی كه در آسمان ها و زمین هستند می میرند مگر كسانی كه خدا بخواهد، سپس بار دیگر در صور دمیده می شود ناگهان همگی به پا می خیزند و در انتظار هستند. از این آیه به دست می آید نفخ صور در حقیقت یك صاعقه و صیحه عقلی است كه تمام آسمان و زمین را پر می كند و سبب مرگ ناگهانی همه موجودات زنده می شود و یا همه را به حركت و جنبش در می آورد و سبب حیات و زنده شدن آنها می شود.[9] 5. منزل دیگر كه جزز آن با يكديگر فرق دارند، مؤمن آنچه را كه دوست دارد مى‏ بيند و آنچه را كه از آن كراهت دارد نمى‏ بيند يعنى مؤمن يك حالت وجد و شادمانى و آرامش روح دارد و لكن كافر آنچه را كه دوست ندارد مى‏ بيند و آنچه را دوست دارد نمى‏ بيند چون روحيّه كافر با اين نوع نمايش و شرح حال و ملاقات، تناسب دارد چنانكه در روايتى از ابى بصير از امام صادق‏ عليه السلام چنين نقل شده است(3): امام صادق‏ عليه السلام فرمود: «هيچ مؤمن و كافرى نيست جز اينكه اهل و عيال خويش را به هنگام ظهر ديدار مى‏ كند و مؤمن موقعى كه مى‏ بيند اهل و عيالش، عمل نيكى انجام مى‏ دهند، ستايش خدا مى‏ كند ولى كافر هنگامى كهی از حجرات رفتم و خواستم دستمال خود را باز کرده چند لقمه ای از غذا بخورم و بعد بخوابم تا در حدود نیمه شب بیدار و مشغول کارها و دستورات خود از عبادات گردم. در اینحال دَرِ مقبره را زدند، تا جنازه ای را که از أرحام و بستگان صاحب مقبره بود و از اصفهان آورده بودند آنجا بگذارند، و شخص قاری قرآن که متصدی مقبره بود مشغول تلاوت شود؛ و آنها صبح بیایند و جنازه را دفن کنند. آن جماعت جنازه را گذاردند و رفتند، و قاری قرآن مشغول تلاوت شد. من همینکه دستمال را باز کرده و می خواستم مشغول خوردن غذا شوم، دیدم که ملائکه عذاب آمدند و مشغول عذاب کردن شدند. عین عبارت خود آن مرحوم است: چنان رزهای آتشین بر سر او می زدند که آتش به آسمان زبانه می کشید، و فریادهائی از این مرده بر می خاست که گوئی تمام این قبرستان عظیم را متزلزل می کرد. نمی دانم اهل چه معصیتی بود؛ از حاکمان جائر و ظالم بود که اینطور مستحق عذاب بود؟ و أبداً قاری قرآن اطلاعی نداشت؛ آرام بر سر جنازه نشسته و به تلاوت اشتغال داشت. من از مشاهده این منظره از حال رفتم، بدنم لرزید، رنگم پرید و اشاره می کنم به صاحب مقبره که در را باز کن من می خواهم بروم، او نمی فهمید؛ هرچه می خواستم بگویم زبانم قفل شده و حرکت نمیکرد! بالاخره به او فهماندم: چفت در را باز کن؛ من میخواهم بروم. گفت: آقا! هوا سرد است، برف روی زمین را پوشانیده، در راه گرگ است، تو را میدرد! هرچه میخواستم بفهمانم به او که من طاقت ماندن ندارم، او ادراک نمی کرد. بناچار خود را بدر اطاق کشاندم، در را باز کرد و من خارج شدم و تا اصفهان با آنکه مسافت زیادی نیست بسیار به سختی آمدم و چندین بار به زمین خوردم. آمدم در حجره، یک هفته مریض بودم، و مرحوم آخوند کاشی و جهانگیرخان می آمدند حجره و استمالت میکردند و به من دوا میدادند و جهانگیرخان برای من کباب باد میزد و به زور به حلق من فرو می برد، تا کم کم قدری قوه گرفتم. منبع http://www.tahoorkotob.com/docs/2fe4be05022.php حکایت مشاهدات آیت الله سیدجمال الدین گلپایگانی از قبرستان تخت فولاد Eم به او جواب داد: شمع خندید که بس تیره شدم *** تا ز تاریکیت ایمن کردم پی پیوند گهرهای تو بس *** گهر اشک بدامن کردم تو می گوئی که من تا صبح گوهرها را بهم دوختم، ولی این گوهر اشک من بود که تا صبح ریخت تا تو توانستی آن گوهرها را در یک رشته بکشی و به گردن خود بیندازی. خرمن عمر من ارسوخته شد *** حاصل شوق تو خرمن کردم من آن کسی هستم که تا صبح سوختم و تابیدم تا تو به هدف و مقصدت رسیدی، بعد می گوید: کارهایی که شمردی بر من *** تو نکردی، همه را من کردم بوعلی سینا قانون ننوشت، محمد بن زکریا الحاوی ننوشت، سعدی ذوق خودش را در بوستان و گلستان نشان نداد، مولوی همین طور، مگر از پرتو ``d{    ? آيا عذاب و فشار قبر بر همين بدن مادى و دنيايى است؟ يا بر بدن مثالى؟ ●پاسخ : اصل عذاب قبر مورد اتفاق همه ى مسلمين و از ضروريات دين بود و هيچ جاى شك و ترديد باقى نماند، بنابراين اگر كيفيت آن و يا ديگر جزئيات آن به طور تفصيل روشن نشود در اصل عقيده ضررى نمى زند. كيفيت عذاب قبر با كيفيت پرسش در قبر سرنوشت مشترك دارند و به دنبال سوال قبر، عذاب يا ثواب قبر به ميا Y}8}    5دوزخ و عذاب ●سوال: در مورد دوزخ و عذاب یه سوال پیش میاد . اینو همه ما می دونیم که ما مع    mجسمانی یا روحانی بودن معاد جسمانی یا روحانی بودن معاد، بيان چند نكته لازم است: نکته اول: در مسأله معاد اساساً چند نظر وجود دارد عدّه‏ اي از متكلمان معتقدند كه معاد جسماني است، عدّه‏ اي ديگر معتقدند معاد روحاني است و محققين از متكلمان و فلاسفه معتقدند كه معاد جسماني و روحاني است. دهريu مجید اشاراتی به مسأله نفخ صور شده است، از مجموع آن آیات به خوبی استفاده می شود كه دو بار در صور دمیده می شود، یك بار در پایان جهان كه همه خلایق می میرند و این نفخه مرگ است، و بار دیگر در آستانه رستاخیز كه همه مردگان زنده می شوند و این نفخه حیات است، در حقیقت توقف و از كار افتادن این جهان و آغاز حركت جهان دیگر تشبیه به توقف و حركت لشكرها و قافله ها شده است كه با صدای شیپور مخصوص یا صدای بلند دیگری همگی با هم از راه رفتن باز می ایستند و متوقف می شوند و با صدای دیگر به پا می خیزند و حركت می كنند.[7] در قرآن كریم درباره این مرحله و منزل انسان در مسیر سفر آخرت چنین آمده: «وَ Sوشهایش جاری است ٬ باز گریه می کند و می گوید : ای بدن بیچاره من! آیا هیچ در دنیا به فکر اینجا بودی تا چیزی از پیش بفرستی که اینجا به دردت بخورد؟! دوباره به آسمان می رود و بعد از هفت روز دوباره اجازه می گیرد و برمی گردد و می بیند خون و چرک مانند سیل از بینی و دهان و گوشهایش جاری است و کرم به آن افتاده باز گریه می کند و می گوید : این منزل جای محنت و بلا و عقربها و کرمهاست . آیا هیچ به فکر اینجا بودی ؟ کجایند آن اقوامت که کوچکترین ناراحتی پیدا می کردی دور و برت را می گرفتند؟! امام صادق (ع) فرموده : میان دنیا و آخرت ٬ هزار عقبه است که آسانترین آنها مرگ است . همچنین امام صادق (ع) به کسی بتواند بکار خودش مشغول باشد. چقدر عالی گفته است این شاعره زمان ما پروین اعتصامی، خدایش بیامرزد. از زبان شاهدی و شمعی می گوید: یک شاهد، یک محبوب، یک زیباروی مورد توجه، یک شب تا صبح در کنار شمعی نشست، هنرنمائیها کرد، گلدوزیها کرد، صنعتی بخرج داد، همین که از کارهایش فارغ شد، رو کرد به شمع و گفت، نمی دانی من دیشب چه کارها کردم. شاهدی گفت به شمعی کامشب *** در و دیوار مزین کردم دیشب از شوق نخفتم یکدم *** دوختم جامه و بر تن کردم کسی ندانست چه سحرآمیزی *** به پرند از نخ و سوزن کردم تو بگرد هنر من نرسی *** زانکه من بذل سر و تن کردم یعنی برای سر و تن خودم هنر بذل کردم. شمع ه وجود ندارد و اگر نجات است مرگي وجود ندارد پس اين تجربيات ارتباطي با مرگ ندارد . ... فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ (61نحل) مرگ هنگامي است كه ملك الموت بيايد و آيا آمدن ملك المكوت براي اين افراد قابل اثبات است شايد بهتر باشد اين حالتها را حالت شبيه مرگ تعبير كنيم تا تجربه قبل از مرگ شايد اين مساله فقط در ارتباط با كساني كه دچار ايست قلبي مي شوند به خاطر حصول تغيير در ميزان دي اكسيد كربن، قابل اثبات باشد و با يك قضيه جزئيه نمي توان يك حكم كلي را اثبات كرد كه انسانها قبل از مرگ نور مي بينند. چرا پیش از مرگ، انسان نور می بیندگر چه در دنیا بکار آید اما در دیار آخرت، بازار و خریداری نخواهد داشت. نه راه پس دارند و نه راه پیش ... به فرموده خداوند در آیه 65 الی 67 سوره یس: "الْيَوْمَ نخْتِمُ عَلى أَفْوَهِهِمْ وَ تُكلِّمُنَا أَيْدِيهِمْ وَ تَشهَدُ أَرْجُلُهُم بِمَا كانُوا يَكْسِبُونَ؛(65) وَ لَوْ نَشاءُ لَطمَسنَا عَلى أَعْيُنهِمْ فَاستَبَقُوا الصرَط فَأَنى يُبْصِرُونَ‏؛(66) وَ لَوْ نَشاءُ لَمَسخْنَهُمْ عَلى مَكانَتِهِمْ فَمَا استَطعُوا مُضِيًّا وَ لا يَرْجِعُونَ‏؛(67) امروز بر دهانهاى آنان مُهر مى‏ نهيم، و دستهايشان با ما سخن مى‏ گويند، و پاهايشان بدانچه فراهم مى‏ ساختند گواهى مى‏"سوره حشر می فرماید: "یا ایهاالذین آمنوااتقواالله ولتنظر نفس ما قدمت لغد واتقواالله ان الله خبیر بما تعملون؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد، از خدا پروا داريد؛ و هر كسى بايد بنگرد كه براى فردا[ى خود] از پيش چه فرستاده است؛ و [باز] از خدا بترسيد. در حقيقت، خدا به آنچه مى‏ كنيد آگاه است." 2. فقدان مستمسک نجاتبخش: ضلالت و گمراهی از مسیر قرآن و اهل بیت (ع) که نوید نجات و سعادت واقعی از سوی مرید و مراد ما نبی مکرم اسلام (ص) است، نتیجه ای جز غرق شدن در غرقاب خطوات "عدوٌ مبین" شیطان و نفس نخواهد داشت و کسی که در این گرداب افتد مستمسکی جز توجیه و فریب های شیطان ندارد، مستمسکی که ! تجربیات مرموز و عجیب شود. این تحقیقات روی 52 بیمار انجام شده است که دچار ایست قلبی شده بودند و تجربه نزدیک به مرگ داشته اند. دی اکسید کربن به طور طبیعی در جریان خون وجود دارد و توسط سلول های قرمز حمل می شوند و برای تنظیم خون استفاده می شود.درحین ایست قلبی میزان دی اکسید کربن معمولا کاهش پیدا می کند ، اما در تعداد کمی از بیماران مقدار این گار در جریان خون افزایش می یابد. دکتر کلمنس کتیس در این باره گفت : تجربه نزدیک به مرگ هنوز هم ناشناخته است ، اما بسیاری از بیمارانی که ایست قلبی داشته اند این حالت را تجربه کرده اند. ●نظر کارشناس: اگر قبل از مرگ باشد نجاتيذراند.[5] درباره انسان در عالم برزخ سخن بسیار است، از جمله اینكه بر اساس آموزه های دینی انسان در آن عالم سخت نیازمند كارهای نیك از قبیل دعا و صدقه دادن به نیت خود از طرف بستگان است, در روایتی آمده هر كسی كه صدقه به فقیری به نیت میتی بدهد، فرشته ای آن را در ظرفی از نور كه بسیار درخشنده است می گذارد و در عالم برزخ آن را به میت مورد نظر هدیه كننده می رساند و می گوید این هدیه را فلان كس برای شما فرستاده است، میت آن هدیه را می گیرد و از آن بهره مند می شود.[6] 4. منزل دیگر مرحله ای است كه از آن در آموزه های دینی به «نفخ صور= فریاد مرگ و حیات» یاد شده است، و در آیات فراوانی از قرآ%یگر برزخ را می توان یكی از منازل قیامت تلقی كرد، برزخ واسطه میان دنیا و آخرت است، انسان پس از مرگ از جهت اعتقاداتی كه داشته و اعمال نیك و بدی كه در این دنیا انجام داده مورد بازپرسی خصوصی قرار می گیرد و پس از محاسبه اجمالی طبق نتیجه ای كه گرفته شد به یك زندگی شیرین و گوارا یا تلخ و ناگوار محكوم گردیده و با همان زندگی در انتظار روز رستاخیز عمومی بسر می برد. روح انسان در برزخ، به صورتی كه در دنیا زندگی كرده است به سر می برد اگر از نیكان است از سعادت و نعمت و جوار پاكان و مقربان درگاه خدا برخوردار می شود و اگر از بدان است در نقمت و عذاب و مصاحبت شیاطین و پیشوایان ضلال می & بتوان آن را وصف كرد، كسانی كه در دنیا هستند توان درك و فهم آن را ندارند. 2. منزل دیگر، قبر است، امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ درباره این منزل می فرماید:«فیا لَهُ مِن بیتِ وحدهٍ، و منزل وحشهٍ و مفرد غربَهٍ»[2] یعنی شگفتا از خانه تنهایی، و سرای وحشت، و جایگاه بی كسی و غربت. در روایتی آمده روزی رسول خدا _ صل الله علیه و آله و سلم _ بر سر میتی كه او را دفن می كردند حاضر شد، و در حالی كه اشك از چشمان حضرت به شدّت سرازیر بود به مردم فرمود:«اخوانی لمثل هذا فاعدّوا» یعنی ای برادرانِ من، از برای همچو منزلی خود را آماده سازید.[3] 3. گر چه از یك نظر قبر همان عالم برزخ است،[4] از لحاظ 'ه خمسين موقفاً لكل موقفٍ الف سنة ●منازل و مراحل آخرت در قرآن انسان در سفر آخرتش منازل و مراحل متعددی را طی می كند كه در این جا به اختصار درباره آن منازل توضیحاتی ارائه می شود: 1. نخستین منزل، جریان سكرات مرگ و سختی جان دادن است، امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ در تبیین سكرات مرگ می فرماید:«و انّ للموتِ لغمراتٍ هی افظعُ مِن أن تُستَغرَقَ بصفهٍ او تَعتدِلَ علی عقول اهل الدنیا»[1] آری، مرگ را ورطه ها و دشواری هایی است سخت تر از آن كه بتوان وصفش كرد، یا عقل های مردم بتواند آن را بفهمد. طبق این كلام حضرت، سكرات مرگ بگونه ای سخت است كه اساساً هرگز قابل وصف نیست، و اگر( ارائه مي شود: 1. نخستين منزل، جريان سكرات مرگ و سختي جان دادن است، اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ در تبيين سكرات مرگ مي فرمايد:«و انّ للموتِ لغمراتٍ هي افظعُ مِن أن تُستَغرَقَ بصفةٍ او تَعتدِلَ علي عقول اهل 15] آنچه بازگو شد نمودار و نمونه‌هاي از منازل و مراحل سفرت آخرت است، و ممكن است در هر كدام از مراحل و منازل ياد شده به خصوص بعد از آن كه انسان سر از خاك بر مي‌دارد و زنده مي‌شود مراحل و مواقف‌ متعدد وجود داشته باشد مثلاً در روايات آمده كه در قيامت پنجاه موقف و ايستگاه وجود دارد كه هر موقف آن هزار سال طول مي‌كشد. امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمود: «انّ في القيامنیست) بسنده شود ..دیگر تکامل چه معنا یی دارد.آیا شما ویژگی های دیگری برای بهشت سراغ دارید.؟ ●پاسخ: قرآن کریم در مورد نعمتهای بهشتیان می فرماید: فیها ما تشتهیه الانفس و تلذ الاعین؛در بهشت آنچه دلها بخواهد و دیده از آن لذت برد محیا است، صرف نظر از عدم فهم لذات مادی بهشت که لایتناهی است، در بهشت لذتهای معنوی نیز وجود دارد که مورد تمنای بهشتیان است که البته فوق لذات مادی است و نهایتی نیز برای آن قابل تصور نیست، و بهشتیان هر کدام به اندازه سعۀ وجودیشان از آن بهره مند هستند. برای اطلاع بیشتر به حدیث معراج مراجعه فرمائید . موفق باشید. حرکت تکاملی قبول ولی یعنی چه0یا بودیم و اعمال خوب و بدت را مینوشتیم.این نامه عمل توست!از دیدن نامه خوبیها شادمان شدم و با نگریستن به نامه; بدی هایم گریستم. آنها مرا به خیر و نیکی بشارت دادند. سپس فرشته مرگ روح را از بدنم جداکرد. چه جذبه هایی که در شدت و سختی مانند این بود که در هر دفعه از آسمان به زمین افکنده میشوم!همین گونه ادامه داد تا آن که روح به سینه ام رسید.سپس به من اشارهای کردکه اگر آن را به کوههای دنیا کرده بود،نابود میشدند.به این طریق،روح را از بینیم خارج ساخت.در آن زمان ناله و فریاد اهل و عیال و دوستان بلند شد.وقتی فریاد و ناله آنان در مرگ من زیاد شد،فرشته مرگ با خشم رو به آنان کرد و گف-سخ: ياد مرگ و سراى پس از آن، بهترين موعظه، سازنده‏ ترين اندرز و نيكوترين پند براى هر انسان است و غفلت از آن موجب مى‏ شود كه انسان به بيراهه رود و از حركت در مسير كمال بازماند. در اخبار و روايات وارد شده از معصومان(ع) به ياد سراى ديگر و پرهيز از غفلت بسيار توجه شده است؛ از جمله: از پيامبر(ص) سؤال شد: هوشيارترين مؤمنان كيانند؟ حضرت فرمود: «هوشيارترين مؤمنان كسانى هستند كه بيشتر به ياد مرگ باشند و خود را براى آن آماده كنند».(1) در روایتی دیگر از پيامبر اکرم(ص) سؤال شد: پرهيزكارترين مردم كيست؟ حضرت فرمودند: «پرهيزكارترين مردم كسى است كه قبر و عذابهاى آن را از ياد نبر.د؛ زينتهاى دنيا او را نفريبد؛ سراى جاودان را بر اين دنياى گذران برگزيند؛ فردا را از عمر خويش نشمرد و خود را آماده مرگ كند».(2) و نیز امام صادق(ع) فرمود: «ياد مرگ، خواهشها و هوسهاى نفسانى را مى‏ميراند؛ ريشه‏ هاى غفلت را قطع مى‏ كند؛ دل را به نويدهاى الهى نيرو مى‏ دهد؛ خوى بندگى را در نهاد انسان مى‏ آفريند؛ نقش و نگارهاى دلباختگى به دنيا را به هم مى‏ زند؛ شعله‏ هاى حرص و طمع را فرو مى‏ نشاند و دنيا را پست و كوچك مى‏ گرداند».(3) بنابراين «انديشه مرگ» انسان را از گناه باز مى‏ دارد؛ او را به سوى كارهاى نيك فرا مى‏ خواند؛ ايمان را در دل مى‏ آفريند و به زندگى و حيات /نسان معنا و جهت مى‏ دهد. برای مطالعۀ بیشتر ر.ک به منابع زیر: 1. دیدار یار، استاد محقق آیة الله مکارم شیرازی. 2. معاد، استاد ارجمند حجة الاسلام والمسلمین قرائتی. 3. زندگی و حیات پس از مرگ، تألیف علی محمد اسدی،«مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم»، سال 77. موفق باشید ... _________________ پاورقی 1 . سُئِلَ النَّبي(ص): أيُّ المُؤمنينَ اَكْيَسُ؟ قال: «اَكْثَرُهُم ذِكْراً لِلْمَوْتِ وَ اَشَدُّهُم لَهُ اسْتِعْداداً»، «المحجةالبيضاء»، الفيض الكاشانى، ج‏8، ص‏242، مؤسسة النشر الاسلامى. 2 . سُئِلَ النَّبي(ص): مَنْ اَزْهَدُ النّاس؟ قالَ: «مَنْ لَمْ يَنْسَ المَقاِرَ و الْبَلى‏؛ وَ تَرَكَ فَضْلَ زينَةِ الدُّنيا؛ وَآثَرَ مايُبْقى‏ على مايُفنى‏، وَلَمْ يَعُدَّ غَداً مِنْ اَيّامِهِ؛ وَعَدَّ نَفسَهُ في المَوتى‏»، «مكارم الاخلاق»، الشيخ الطبرسى، باب‏12، ص‏463؛ مؤسسة الاعلمى للمطبوعات. 3 . قال الصادق(ع):« ذِكْرُالْموتِ، يُميتُ الشَّهواتِ فى النَّفسِ؛ ويُقَطِّعُ مَنابِتَ الغَفْلَة؛ وَيُقوّى القلبَ بمواعِدِ اللَّهِ؛ و يَرُقُّ الْطَبعَ؛ و يُكسِّرُ اَعلامَ الهَوى‏؛ و يُطْفي نارَالْحِرصِ؛ وَيُحَقِّرُالدّنيا»، «المحجة البيضاء»، ج‏8، ص‏242، بنقل از زندگی و حیات پس از مرگ، علی محمد اسدی. zیاد مرگ و تفکر در احوال آن O: ای مردم،گریه شما برای چیست؟به خدا سوگند ما به او ظلم نکرده ایم تا شما از آن شکایت کنید و به او تعدی ننمودهایم که شما بر او گریه کنید.ما و شما بندگان خدای یگانه ایم.شما هم اگر چنین دستوری نسبت به ما داشتید،آن را انجام میدادید.ما جان او را نگرفتیم تا آن که روزی و مدت ماندنش در دنیا به پایان رسید و به سوی خداوند کریمی که نسبت به او هر چه بخواهد،حکم می کند،بازگشت نمود .او بر هر کاری قادر و تواناست.اگر صبر پیشه کنید،پاداش داده می شوید و اگر جزع کنید،دچار معصیت شده اید. سپس ملک الموت رفت و من هم با او بودم.فرشته ای آمد و من را از او گرفت،با لباسی از حریر پوشاند و در کمتر gk    ●پاسخی دیگر ديدار روح بعد از مرگ از بدن با سلام و تشکر در بارۀ علاقۀ روح به بدن و سرکشی آن از بدن، با توجه به روایات چنین می توان گفت: وقتى انسان از دنيا رفت و روحش در قالب مثالى به خود صورت گرفت، روح علاقه خود BhI    1حقیقت مرگ مقدّمه مرگ نابودی نیست؛ بلكه قطع‌ 4ش کمتره؟ قضیه چیه؟ لطفا یکی مفصل توضیح بده با تشکر ●پاسخ: در پاسخ به سؤال شما گفتنی است: از جمله مسائلي كه گاه و بي گاه فكر انسان را به خود جلب مي كند مسأله مرگ و جان دادن است هر كسي دغدغه اين را دارد كه بالاخره، آن لحظات آخرين از حيات دنيوي را چگونه سپري مي كند و با چه وضعيتي پا به حيات برزخ مي گذارد. هر كسي كه آشنايي اجمالي با كتاب آسماني قرآن و روايات معصومين ـ عليهم السّلام ـ داشته باشد به اين مسأله پي مي برد كه لحظات آخرين عمر انسان لحظاتي است كه به آساني طي نمي شود و براي بدست آوردن امنيت و آسايش آن بايد سعي و تلاش بسياري كرد. راحتي و سختي مرگ از يك طرف g    1انـسـان تـركـيـبـى از روح مجرد و بدن خاكى است ●سوال: همین بدن را داریم یا خاک میشود یا تاحد روح میشود دراوحدی او ادم والله می شود ●پاسخ: با سلا5 ارتباط مستقيم با عقايد و باورهاي انساني دارد و از طرف ديگر با كردار و اعمال و منش و ملكات نفساني هماهنگي كامل دارد. بايد ديد انسان از اين گوهر گرانبهاي انسانيت خويش چه بهره اي گرفته است و كدام جنبه از جهات وجودي خود را در طول حيات دنيا به فعليّت رسانده است آيا جنبة انساني و ملكوتي خود را رشد و تعالي داده و الان كه هنگام مرگ او فرا رسيده بسان يك ميوة مثمر الثمري كه باغبان عالم او را از درخت حيات دنيا چيده، و منتقل به حيات برزخي شده يا نه با غفلت و بي توجهي نسبت به جهات روحاني و انساني خود در طي ساليان دراز از خود حيوان فربهي ساخته و حال با همين صورت و سيرت به حيات ابد7ي خود ادامه مي دهد. بايد ديد هر كسي چه عقيده و باوري نسبت به حقايق عالم دارد و در بُعد انديشه متوجه چه نقطه اي است و چه كسي را محل اتكاء خود مي داند و در بُعد رفتار و عمل تابع دستور چه دين و آئيني است قرآن پيرامون سختي جان دادن اهل كفر و تبهكاري، آياتي دارد و در ضمن از رفتار فرشتگان در هنگام قبض روح آنها اين چنين خبر مي دهد. «اگر بيني سختي حال كافران را هنگامي كه فرشتگان جان آنان را مي گيرند و بر روي و پشت آنان مي زنند و به آنان مي گويند بچشيد طعم عذاب سوزنده را»(1) در روايت است كه خدمت امام صادق ـ عليه السّلام ـ عرض كردند: ..... گروهي كه آن (جان دادن براي كافر) سخت تر ا NNiK    Qشیــپـور اسرافیـل وقوع‌ صیحة‌ آسمانی‌ و خمود مردم إِن‌ کانَتْ إِلاَّ صَیحَةً وَ ا حِدَةً فَإِذَا هُمْ خَـامِدُونَ. «یک‌ صیحة‌ واحد بیش‌ نخواهد بود که‌ ناگهان‌ بر اثر آن‌ تمامی‌ مردم‌ خاموش‌ و پژمرده‌ و بی‌حرکت‌ و بی‌اثر خواهند شد.» و در آیة‌ دیگر وارد است‌: مَا ینظُرُونَ إِلاَّ صَیحَةً وَ ا حِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ یخِصِّمُونَ * فَلاَ یسْتَطِیعُونَ تَوْq2jG    تصور شما از مرگ چیست؟ (راحتی یا سختی) ؟؟؟ ●سوال: شما نگاهی به پدیدۀ مرگ دارید؟ فکر می کنید اگر بمیرید راحت می شi8 بريدن به ارّه، پاره كردن با قيچي و شكستن با سنگ و گردش محور آسياب در حدقه چشم است. خضرت فرمود: براي بعضي از بدكاران و كافران به همين گونه است ....(2) در مقابل كساني كه در دنيا اهل ايمان بوده اند و عمري را با عمل به دستورات الهي و دوري از محرمات الهي سپري كرده اند در هنگام جان دادن فرشتگان را ملاقات مي كنند كه با آنها برخوردي از روي شرافت و بزرگواري دارند. «پرهيزكاران كساني هستند كه فرشتگان جان آنان را در حالي كه پاك و پاكيزه اند مي گيرند و به آنان مي گويند درود بر شما باد.»(3) «مومنان و بندگان صالح پروردگار در اولين مرحلة انتقال به حيات اخروي با استقبال فرشتگان روبرو @خواهند شد و آنها را با شرافتي وصف ناپذير بشارت بهشت مي دهند.» پس بر اساس آیات و روایاتی که ذکر شد، ترس و وحشت از مرگ و برزخ در اکثر موارد به عمل و رفتار خود انسان و نوع تعلقاتش به دنیا و مافیها بستگی دارد و اینکه چگونه از نعمت ها، فرصت ها و سرمایه های الهی در دنیا بهره جسته است. ادامه دارد ... پاورقی______________________________________ _________ 1. انفال، آية 50. 2. محجة البيضاء، ج 8، ص 256 ـ (فيض كاشاني ـ ترجمه دكتر عارف، آستان قدس رضوي). 3. نحل، آية 32، بنقل از پایگاه اندیشه قم با تغییر. ●ادامه: در ادامه بحث در باره ترس و وحشت از مرگ و برزخ نزد مؤمنان و غیر مؤمنان باید گفت: در روايتي :دند احساس آرامش بسیار زیادی داشته اند.اکنون دانشمندان راز این تجربه قبل از مرگ را کشف کرده اند. محققان معتقدند این موضوع می تواند به دلیل یک واکنش شیمیایی در بدن باشد که باعث ایجاد این حالت در مغز می شود.آن ها متوجه شدند افرادی که دارای مقادیر بالای دی اکسید کربن در جریان خونشان هستند نیز همین تجربه را داشته اند. تحقیقات قبلی نیز نشان داده بود مقادیر بالای زیاد گاز دی اکسید کربن می تواند باعث بروز حس توهم در انسان ها شود.بسیاری از افرادی که حالات نزدیک به مرگ را تجربه کردند معتقدند آن ها یک نور روشن ، یک تونل و حتی یکی از نزدیکانشان را که به آن ها اشاره می کند $یده اند. دکتر زاکیلا کلمنک کتیس از دانشگاه ماریبور در اسلوونی که این تحقیقات را انجام داده است گفت:چندین تئوری وجود دارد که مکانیسم های نزدیک به مرگ را شرح می دهد.ما متوجه شدیم در بسیاری از بیماران که این رویداد را تجربه کرده اند ، مقادیر دی اکسید کربن به حد بسیار بالایی می رسد.تحقیقات قبلی ما هم نشان داده است وارد شدن مقادیر بالای دی اکسید کربن به بدن از بیماران می تواند همین حس را در آن ها به وجود بیاورد. این تحقیقات که در نشریه Critical Care به چاپ رسیده است نشان می دهد مقادیر بالای دی اکسید کربن در خون می تواند باعث بروز تجربیاتی مانند دیدن نور روشن ، وهم و خیال و=ب طبيعي مزاجي و يا اسباب اخلاقي و روح انسان است مثلا گفته شده كسي كه مزاجش گرم است حركاتش مشوش و مضطرب بوده، خواب او هم پر از اضطراب است. اين خواب آشفته مستند به مزاج بدني خواب بيننده مي باشد. يا اگر كسي انسان يا فعلي را دوست داشته باشد آن را در خواب مي بيند و يا نسبت به شخصي بغضي و عداوتي دارد، در خواب با او جدال مي كند، اين جدال و يا همراهي با دوستان در خواب مستند به خلقيات و ملكات اخلاقي انسان است ( الميزان، ج 11، ص269-270). گاه خواب مستند به حوادث خارج از ما بوده و با حقايق عالم هستي و ديگر عوالم مرتبط است. در چنين خوابي كه خواب حقيقي است، نفس انسان از عالم دنيوي گذشته ;پاسخ: خواب يكي از راههاي ارتباط انسان با عالم غيب است، زيرا انسان در عالم خواب به جهت اقتضاء قوانين و سنن حاكم بر آن از بدن مادي خود منصرف گشته و با توجه به عالم غيب حقايقي را مشاهده مي كند. ( الميزان، ج 11، ص 269). چنانكه براي دريافت حقايق عالم در بيداري نياز به مراقبه است، در عالم خواب هم مراقبه لازم است، اگر كسي مي خواهد در عالم رؤيا حقايق را آنچنان كه هستند، بفهمد و از هدايت ها، اشارات و ارشادهاي آنها سود جويد بايد مراقبه داشته باشد و اين مراقبه با يك سلسه اعمال كه شمارش آنها در اينجا ميسور نيست حاصل خواهد گشت. (بحارالانوار، ج 76، صص 218_181). خواب گاهي مستند به اسب با توجه به مسانختي كه با عالم مثال و عالم عقل دارد با آن دو مرتبط مي گردد. اين نوع خواب خود سه گونه است كه مجال تفصيل آن در اينجا وجود ندارد. ( خواب و نشان هاي آن، آيت الله محمد شجاعي، صص34-24). ذکر اذکار شریفه و آیات کریمه خود نوعی مصونیت از دخل و تصرف شیطان ایجاد می کند بخصوص ذکر شریف لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم که دوری شیاطین جنی را در پی دارد. در کتاب شریف مفاتیح الجنان دعایی معروف امده است که خواندن آن از تصرف شیاطین در خواب جلوگیری می کند : اللهم اعوذبک من الاحتلام و من سوء الاحلام و من ان یتلاعب الشیطان بی فی الیقظه و المنام. شیاطین بجای میت درخواب?نسانهای خوب وبد رو به یه صورت میگیره یا نه فرق داره با تشکر ●پاسخ: سلام دوست عزيز. حضرت رسول (ص) وقتي به معراج رفتند ديدند كه يك فرشته اي نشسته و يك لوحي پر از نقطه سياه دستشه و داره يكي يكي نقطه ها رو پاك مي كنه . از جبرئيل پرسيدند جريان چيه؟ حضرت جبرئيل پاسخ دادند اين فرشته حضرت عزرائيل هستند و اين نقطه هاي سياه كساني هستند كه در جاهاي مختلف هستند و بايد جانشان گرفته بشه. در واقع براي فرشته ها و خداوند زمان و مكان مثل اون چيزي كه براي ما هست معني ندارد. در يك لحظه وقتي مي خواهند كاري را بكنند انجام ميشود. جان انسانها را هم در هر جا و هر لحظه اي باشد به صورتي كه در بالا گفتم مي گيرند و اين طور نيست كه از يك جا مسافتي را طي كنند و جان يكي را بگيرند و بعد برن به جاي ديگر. با يك اشاره جان هر كسي را كه بخواهند در هر جاي دنيا ميگيرند. در قرآن اشاره شده كه لحظه جان دادن انسان هاي بد فرشته هاي عذاب به سراغ آنها مي آيند و با گرزهاي آتشين و بدترين حالت جانش را ميگيرند اما هنگام جان دادن مومن فرشته هاي مژده دهنده با سلام و تهيت به سراغ او مي آيند و به راحتي جانش را مي گيرند. البته فقط حضرت عزرائيل به تنهايي جان نمي گيرد. گاهي فرشته هاي مامور اين كار را انجام ميدهند و برخي افراد را هم خدا خودش مستقيما جانشان را مي گيرد. حضرت عزراييلBست كه از پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ سؤال كردند فرشته مرگ چگونه و با چه کیفیتی جان آدمي اعم از (مؤمن و کافر) را مي گيرد؟ حضرت فرمودند: فرشتة مرگ هنگام مردن مؤمن نزد وي آن گونه مي ايستد كه برده اي ذليل نزد مولي او و يارانش نزد مومن مي ايستند و نزديك نمي شوند تا اين كه نخست فرشتة مرگ سلام كند و به او بشارت به بهشت دهد.(1) پس آنچه كه باعث سختي و يا راحتي جان دادن انسان مي شود هم عقايد و انديشه هاي اوست و هم كردار و رفتار اوست كه اگر در مسير حق و صراط مستقيم گام بر مي دارد از آسايش و امنيت خاصّي برخوردار خواهد بود در آن لحظات حسّاس زندگاني و در غير اين صورت با سختي وسوی آنچه نجات یافتی از آن از آتش جهنم، پس دری که از پیش پایم به سوی جهنم گشوده شده بود را مسدود گردانید و دری را که از پیش سرم به سوی بهشت گشوده بود چنان گشاده گذاشت. و پیوسته داخل می شد بر من از آن در شمیم بهشت و نعمتهای آن و لحد مرا فراخ گردانید بقدر آنچه دیده کار کند، و از نزد من رفت – و ای سلمان من نیافتم نزد حق تعالی چیزی را که خدا دوست دارد بزرگتر از سه چیز: اول نماز کردن در شب بسیار سرد، دوم روزه داشتن در روز بسیار گرم و سوم تصدقی که به دست راست کنی که دست چپ تو از آن خبر نداشته باشد. پس این بود سخن من و وصف من و آنچه من دریافته بودم. توصیف مرگ از سخن مرده با سلمان J اندوه و عذاب دنيا را ترك خواهد كرد، عامل ديگري كه نقش اساسي در اين امر دارد مسأله دنيا و تعلق به اوست. هر كسي به هر اندازه كه گرفتار دنيا و ما فيها شود در هنگام ارتحال به همان اندازه از شكنجه و زجر و عذاب برخوردار خواهد بود. انساني كه از امور واقعي و حقايق عالم غافل شود و گرفتار امور اعتباري و قرار دادي دنيا شود به گونه اي كه سرمست رياستي شود كه به امضايي اعتبار شده و دلخوش پُست و مقامي شود كه باعث تكبّر و غرور او نسبت به ديگران شده اين چنين آدمي در هنگام مرگ وضع نامطلوبي خواهد داشت. انساني كه با عزل او از مقام و پستش خود را در بن بست مي بيند و از گرفتن رياست از او درA حق است و سؤال منکر و نکیر در قبر حق است و زنده شدن در قبر حق است و آنکه بهشت و آنچه حق تعالی وعده کرده در آن از نعمتها حق است و آنکه جهنم و آنچه حق تعالی وعید فرموده است در آن از عذاب حق است و آنکه قیامت آمدنی است و شکی در آن نیست و آنکه خدا زنده می گرداند آنها را که در قبرهایند. پس مرا گفت ای بنده خدا بشارت باد تو را به نعیم ابدی و خیری که هرگز زایل نگردد. پس مرا در لحد خوابانید و گفت: بخواب مانند خوابیدن داماد، و از نزدیک سر من دری گشود از بهشت، و دری از پیش پای من گشود به سمت جهنم پس گفت: نظر کن ای بنده خدا به سوی آنچه خواهی یافت به سوی آن از بهشت و نعمتهای آن و نظر کن به Cه من نزدیک شد و صدای مهیب بر من زد عظیم تر از صدای اول، پس اعضای من بعضی بر بعضی داخل شدند و گفت: عمل خود را بکو ای بنده خدا. پس حیران ماندم و متفکر شدم که چه جواب بگویم، پس در این وقت گردانید و دور کرد حق تعالی شدت ترس و بیم را و حجت مرا به من الهام کرد به یقین نیکو و مرا توفیق کرامت فرمود، پس گفتم ای بنده خدا مدارا کن با من و من از دنیا بیرون آمدم و حال آنکه گواهی میدادم که خداوندی نیست به غیر خدای یگانه و او را شریکی نیست و گواهی میدادم که محمد (صلّ الله علیه و آله و سلّم) بنده و رسول خداست و آنکه بهشت حق است و عذاب آتش حق است و صراط حق است و میزان حق است و حساب کردن خلائيچوجه تعبيرى نمى‏ خواهند و گاهى بدون كمترين تفاوتى با نهايت تعجب، در آينده دور يا نزديك تحقق مى‏ پذيرد ميباشد. دوم خوابهايى است كه در عين حكايت از حوادث آينده بر اثر عوامل خاص ذهنى و روحى تغيير شكل يافته و نيازمند به تعبير است. براى هر يك از اين خوابها نمونه‏ هاى زيادى وجود دارد كه همه آنها را نمى‏ توان انكار كرد، نه تنها در منابع مذهبى و كتب تاريخى نمونه‏ هايى از آن ذكر شده بلكه در زندگى خصوصى خود ما يا كسانى كه ميشناسيم مكرر رخ داده است به اندازه‏ اى كه هرگز نمى‏ توان همه را معلول تصادف دانست. _________________________ تفسير نمونه، ج‏9، ص: 315 و 316 sتقسیم بندی خوابهاEت تعبير خاصى ندارند، همچنين خوابهاى پريشان و به اصطلاح" اضغاث احلام" كه نتيجه افكار پريشان، و همانند افكارى است كه انسان در حال تب و هذيان پيدا ميكند نيز تعبير خاصى نسبت به مسائل آينده زندگى نميتواند داشته باشد، اگر چه روانشناسان و روانكاوان از آنها به عنوان دريچه‏اى براى دست يافتن به ضمير ناآگاه بشرى استفاده كرده و آنها را كليدى براى درمان بيماريهاى روانى ميدانند، بنا بر اين تعبير خواب آنها براى كشف اسرار روان و سرچشمه بيماريها است نه براى كشف حوادث آينده زندگى. و اما خوابهاى مربوط به آينده نيز داراى دو شعبه است قسمتى خوابهاى صريح و روشن مى‏ باشند كه به Fلابد ويتامين ث بدن او كم شده است! و اگر در خواب ببيند موى سرش سفيد گشته معلوم ميشود گرفتار كمبود ويتامين ب شده است!!. و اما فلاسفه روحى تفسير ديگرى براى خوابها دارند، آنها ميگويند، خواب و رؤيا بر چند قسم است:. 1- خوابهاى مربوط به گذشته زندگى و اميال و آرزوها كه بخش مهمى از خوابهاى انسان را تشكيل ميدهد. 2- خوابهاى پريشان و نامفهوم كه معلول فعاليت توهم و خيال است (اگر چه ممكن است انگيزه‏هاى روانى داشته باشد). 3- خوابهايى كه مربوط به آينده است و از آن گواهى مى‏ دهد. شك نيست كه خوابهاى مربوط به زندگى گذشته و جان گرفتن و تجسم صحنه‏ هايى كه انسان در طول زندگى خود ديده اسDردگار من که دل مرا نگاه داشت و زبان مرا گویا گردانید پس به او گفتم: بنده خدا چرا مرا می ترسانی و حال آنکه من شهادت می دهم به وحدانیت خدا و شهادت می دهم که محمد (صلّ الله علیه و آله و سلّم) رسول خداست و گواهی می دهم که خدای عالمیان پروردگار من است و محمد (صلّ الله علیه و آله و سلّم) پیغمبر من است و قرآن کتاب من و کعبه قبله من و علی ( علیه السلام) امام من است و مؤمنان برادران منند، و گفتم: این است گفتار من و اعتقاد من و بر این اعتقاد ملاقات میکنم پروردگار خود را در روز معاد. پس در این وقت گفت: ای بنده خدا بشارت باد تو را به سلامتی بدرستی که نجات یافتی. و از پیش من رفت. پس نکیر H. پس منبه از من دور شد، و منکر به نزد من آمد با عظیم ترین منظری و منکرترین صورت و عمودی از آهن در دست او بود که اگر جن و انس جمع می شدند آن عمود را حرکت نمی توانستند داد، پس صدای موحشی بر من زد که اگر جمیع اهل زمین آن صدا را می شنیدند هرآینه همه می مردند، پس به من گفت: ای بنده خدا خبر ده مرا که پروردگار تو کیست و دین تو چیست و پیغمبر تو کیست و بر چه طریقه و حالت بوده ای و چه اعتقاد داشته ای در دنیا؟ پس زبان من بسته شد از ترس و بیم او و حیران شدم در امر خود و ندانستم که چه بگویم در جواب او، و در بدن من هیچ عضوی نماند مگر آنکه مفارقت کرد از ترس، پس دریافت مرا رحمتی از جانب پروK رنج و عذاب است چگونه حالتي خواهد داشت آن هنگام كه از تمام نعمت ها و لذائذ و اعتبارات دنيا جدا مي شود. حال اين چنين انسان گرفتاري بسان انسان معتادي است كه عمري گرفتار مواد مخدّر بوده و تعلقش به اين مادّه سمّي بسيار شده حال مواد مخدّر را از او بگيرند، تعلّق و وابستگي او به مواد باقي است ولي مواد را از او مي گيرند اين چنين انساني چه وضعي خواهد داشت درست شبيه همين، انساني گرفتار دنيا شود و به من و ما دلخوش كند با تعلق شديدي كه به اين امور دارد حال مي خواهد از اين دنيا منتقل به عالم ديگري شود علاقه موجود است و لكن ديگر خبري از من و ما و رياست و مال و مقام نيست همه و همه رخت برمي بندندو او با آن تعلّق شديد بايد زنجيرهاي علاقة خود را با شكنجه و عذاب پاره كند و به حيات برزخ منتقل شود.(2) پس هر چه انسان در اين زندگاني دنيا كمتر به آن دل ببندد و خود را دلبستة او نكند كه گويا به تعبير قرآن به زمين چسبيده اند، در هنگام ارتحال از آسايش خاطر بيشتري برخوردار خواهد بود. موفق باشید ... پاورقی______________________________________ ____ 1. من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 135، دارالتعارف، بيروت 1411. 2. ر.ك: آيت الله جوادي آملي، صورت و سيرت انسان در قرآن، تفسير موضوعي، ج 14، ص 215 ـ 220، مركز نشر اسراء، چاپ دوم، آذر 1382، بنقل از پایگاه اندیشه قم. ترس و وحشت در قبر و عالم برزخگى‏ هاى حيات دنيوى و خصايصى كه انسان در اين حيات از آن برخوردار است، راه حركت به سوى خداى متعال را در پيش او مى‏ گشايد. چون انسان مى‏ ميرد، با دو دوره زندگى ديگر رو برو مى‏ شود: زندگى برزخى و اخروى. از قرآن و روايات بزرگان معصوم (علیهم السلام) برمى‏ آيد كه انسان در اين دو دوره از زندگى از گونه‏ اى حركت تكاملى بهره مند است. حكيمان مسلمان با الهام از اين آيات و روايات، درباره تكامل برزخى بحث كرده‏ اند هر چند بابى مستقل براى اين موضوع نگشوده‏ اند و در ميان مباحث ديگر بدان پرداخته‏ اند. درباره تكامل انسان پس از مرگ مسئله‏ اى عقلى‏ مطرح است. }تکامل بعد از مرگ در هر ساعت از شبانه روز اگر خدای خویش را بخواهد و از کرده های گناه خود واقعا پشیمان باشد خداوند می بخشد و در روایت هم داریم که کسی که توبه کرده است مانند نوزادی است که تازه متولد شده است خب وقتی که خداوند راه بازگشت و توبه را برای انسان فراهم کرده و سن خاصی هم قرار نداده است و از طرفی توبه را بعد از گناه ؛ ضروری شمرده است چرا انسان باید از خداوند چنین توقعی داشته باشد و چنین سوالی بکند اتفاقا اگر انسان در جوانی گناه کرد و توبه نکرد و در همان حال مرد خداوند باید سوال کند که چرا توبه نکردی ؟؟؟ چرا بعد از نافرمانی من و متوجه بودن به ان نافرمانی توبه نکردی ؟؟؟ عبLامه می دهند؟ ●پاسخ: انسان در زندگى دنيوى، با علم و اختيار و ديگر توانايى‏ هايى كه خداوند در او برنهاده است، مى‏ تواند خويشتن را به كمال رساند. روح انسانى، مجرّد و غير مادّى است؛ ولى با تعلّق به بدن تكامل مى‏ يابد تا جايى كه از آن بى‏ نياز مى‏ گردد. حركت انسان همانند ديگر آفريدگان، به سوى خدا است با اين تفاوت كه او از آزادى و آگاهى بهره‏ مند است و راه كمال را از روى اختيار برمى‏ گزيند. تكامل انسان در گرو آن است كه از پيامبران الهى (ع) پيروى كند و از حيات طيّبه برخوردار شود و در پندار و گفتار و كردار تعالى يابد و خود را براى زندگى جاودان اخروى آماده سازد. ويژPز چشم بر هم زدنی به محضر ربوبی برد. حضرت حق از نماز و روزه در ماه رمضان ،حج بیت الله الحرام ،قرا ئت قرآن، زکات و صدقات و سایر اوقات و ایام،اطاعت از والدین ،قتل نفس محترمه به غیر حق و خوردن مال یتیم و مظالم بندگان و تهجّد (در وقت خواب مردم) و امثال آن سؤال فرمود. بعد از آ ن ،امر فرمود روح مرا به زمین باز گردانند.غسّال نزد من آمد و مرا غسل داد.روح من به او گفت:ای بنده خدا، این بدن ضعیف است،با آن مدارا کن. ولی او حرفهایم را نمی شنید. به خدا قسم،اگر غسّال ناله مرده را هنگام غسل میشنید، دیگر کسی را غسل نمیداد. پس از غسل ،خانواده و همسایگان و دوستانم را صدا زد و گفت: بیایید Qا او وداع کنید. آنها پس از وداع،مرا بر تختی چوبین گذاشته، از روی زمین برداشتند.روحم به آنانگفت:ای اهل و عیال من، دنیا شما را فریب ندهد،چنانکه مرا فریب داد.همت من مالی بود که از حلال و غیر حلال جمع کردم و آن را برای شما گذاشتم تا آن را به گوارایی و سلامت بخورید،پس بترسید و از من عبرت بگیرید! سرانجام جسدم را روی زمین گذاشتند و پس از خواندن «نماز میت» به سوی قبر بردند و در آن نهادند. ای سلمان،ای بنده خدا،بدان که در آن لحظه دیدم از آسمان به زمین در لحد خویش سقوط کردم.وقتی با خاک گور را پوشاندند و همگی مرا تنها گذاشته،از قبرستان خارج شدند،گریستم و از سختی قبر و تنگی و ف`شارِ آن صدمه ها دیدم.گفتم: ای کاش به دنیا باز میگشتم وعمل صالحی برای امروز خود انجام میدادم .در آن حال ،شنیدم از گوشه قبر کسی این گونه به من پاسخم داد:)…کلّا إنّها کلمة هو قائلها و من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون) (سوره مؤمنون،ایه100). بازگشت تو به دنیا محال است و تمنّای مراجعت، کلمه ای است که تو گوینده آن هستی و از این پس عالم برزخ است تا روزی که مبعوث شوی! به او گفتم:ای کسی که با من سخن میگویی و صحبت میکنی، کیستی؟ گفت:من «منبّه» هستم؛فرشته ای که خداوند عز و جل بر همه مخلوقاتش موکّل کرده تا آنان را بعد از مرگشان متنبه سازد که در حضور خداوند عز وجل کارهایشان را بنویسند. از مرگ در قرآن در بحث ما معنی آخری یعنی موت در مقابل حیات است. (جدایی روح از بدن) ب- موت یا مرگ امر وجودی و مخلوق خداست ، نه امر عدمی یعنی از بین رفتن خداوند در اين باره مى فرمايد: (اَلَّذى خَلَقَ المَوتَ والحَيوةَ لِيَبلُوَكُم اَيُّكُم اَحسَنُ عَمَلاً)[9] همانكه مرگ و زندگى را پديد آورد تا شما را بيازمايد كه كدامتان نيكوكارتريد . پاورقی: [1] فرقان، آيه 49. [2] مريم، آيه 66. [3] انعام، آيه 122. [4] . نهج البلاغه، خطبه 51. [5] . بحار الانوار ج97 ص94 [6] آل عمران، آيه 119. [7] زمر، آيه 42. [8] آل عمران، آيه 185; زمر، آيه 30; ر.ك: فيروز آبادى، بصاير، ص 338 ـ 536. [9] ملك، آيه 2. چيستى و چگونگى مرگRَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ;[7] خدا روح مردم را هنگام مرگشان به تمامى باز مى‏ستاند و [نيز] روحى را كه در [موقع] خوابش نمرده است [قبض مى‏ كند] پس آن [نفسى] را كه مرگ را بر او واجب كرده نگاه مى‏ دارد و آن ديگر [نفسها] را تا هنگامى معين [به سوى زندگى دنيا] بازپس مى‏ فرستد قطعا در اين [امر] براى مردمى كه مى‏ انديشند نشانه‏ هايى [از قدرت خدا]ست . و باز میفرماید: كُلُّ نَفْسٍ ذَآئِقَةُ الْمَوْتِ وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ [8]. هر جاندارى چشنده [طعم] مرگ است و همانا روز رستاخيز پاداشهايتان به طور كامل به شما داده مى‏ شود . نتیجه : الف : مرادSكسانى هستيد كه آنان را دوست داريد و [حال آنكه] آنان شما را دوست ندارند و شما به همه كتابها[ى خدا] ايمان داريد و چون با شما برخورد كنند مى‏ گويند ايمان آورديم و چون [با هم] خلوت كنند از شدت خشم بر شما سر انگشتان خود را مى‏ گزند بگو به خشم خود بميريد كه خداوند به راز درون سينه‏ ها داناست هـ )مرگ در مقابل حيات یعنی جدایی بدن از روح ( و از بين رفتن قوه حيوانى ) قرآن می فرماید: اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضَى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَيُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِي ذَلِكَ لTعلی علیه السلام است که فرمود : من ترک انکارالمنکر بقلبه و یده و لسانه فهو میت الاحیاء[5] کسی که با قلبش و دستش و زبانش جلوی منکر را نگیرد او مرده بین زندگان است. د) براى تشبيه هر امرى كه زندگى را تيره كند (موت در اين معنا غير حقيقى است و به صورت مجاز به خاطر شباهت، به مرگ حقيقى اطلاق مى شود. هَاأَنتُمْ أُوْلاء تُحِبُّونَهُمْ وَلاَ يُحِبُّونَكُمْ وَتُؤْمِنُونَ بِالْكِتَابِ كُلِّهِ وَإِذَا لَقُوكُمْ قَالُواْ آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْاْ عَضُّواْ عَلَيْكُمُ الأَنَامِلَ مِنَ الْغَيْظِ قُلْ مُوتُواْ بِغَيْظِكُمْ إِنَّ اللّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ .(6) هان شما Uُلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِّنْهَا كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْكَافِرِينَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُون. [3] آيا كسى كه مرده[دل] بود و زنده‏اش گردانيديم و براى او نورى پديد آورديم تا در پرتو آن در ميان مردم راه برود چون كسى است كه گويى گرفتار در تاريكيهاست و از آن بيرون‏ آمدنى نيست اين گونه براى كافران آنچه انجام مى‏دادند زينت داده شده است بر اين اساس، هر گاه فرد يا جامعه‎اي فاقد صفات و ارزش‎هاي عقلاني باشد، فاقد حيات انساني بوده و مرده است، چنان‎كه علي ـ عليه السلام ـ مي‎فرمايد: «فَالْمَوتُ فِي حَياتِكُمْ مَقْهُورِينَ، و الحَياةُ فِي مَوتِكُم قَاهِرينَ».[4] باز از Vناميه موجود در انسان، حيوانات و نباتات. لِنُحْيِيَ بِهِ بَلْدَةً مَّيْتًا وَنُسْقِيَهُ مِمَّا خَلَقْنَا أَنْعَامًا وَأَنَاسِيَّ كَثِيرًا . [1] تا به وسيله آن سرزمينى پژمرده را زنده گردانيم و آن را به آنچه خلق كرده‏ ايم از دامها و انسانهاى بسيار بنوشانيم ب) از بين رفتن قوه احساس وَيَقُولُ الْإِنسَانُ أَئِذَا مَا مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَيًّا.[2] و انسان مى‏ گويد آيا وقتى بميرم راستى زنده [از قبر] بيرون آورده مى‏ شوم ج) از بين رفتن قوه عاقله أَوَ مَن كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَن مَّثَلُهُ فِي الظWدام است‏يا تحول و تطور و انتقال از جايى به جايى و از جهانى به جهانى؟ اين پرسشى است كه همواره براى بشر مطرح بوده و هست و هر كس مايل است پاسخ آن را مستقيما بيابد و يا به پاسخى كه داده شده ايمان و اعتقاد پيدا كند. ●جواب : ما مسلمانان به حكم اينكه به قرآن كريم ايمان و اعتقاد داريم پاسخ اين پرسش را از قرآن كريم مى‏ گيريم . تفاوت موت، فوت و وفات در چیست؟ براى دانستن فرق سه واژه «موت، فوت و وفات» كافى است كه معانى استفاده شده آنها را در قرآن بدانيم و با هم مقايسه كنيم: وسپس منظور از موت دربحث ما را تبیین کنیم. موت در معانى گوناگونى در قرآن آمده است: الف) در مقابل قوه  یر، هیچکس به اندازه شهداء به بشریت خدمت نکرده است. چون آنها هستند که راه را برای دیگران باز می کنند و برای بشر آزادی را به هدیه می آورند. آنها هستند که برای بشر محیط عدالت به وجود می آورند که دانشمندان به کار دانش خود مشغول باشند، مخترع با خیال راحت به کار اختراع خودش مشغول باشد، تاجر تجارت بکند، محصل درس بخواند و هر کسی کار خودش را انجام بدهد. اوست که محیط را برای دیگران به وجود می آورد. مثل آنها مثل چراغ و مثل برق است. اگر چراغ یا برق نباشد ما و شما چکار می توانیم انجام دهیم؟ قرآن کریم پیغمبر (ص) را تشبیه به یک چراغ می کند، باید چراغ باشد تا ظلمتها از میان برود و هرYخیره باشد، آن را در یک راه خیر مصرف می کند که هر یک ریالش با مقیاس معنا بیش از صدها هزار ریال ارزش داشته باشد، ثروت خود را به صورت یک مؤسسه عام المنفعه مفید فرهنگی، مذهبی و اخلاقی در می آورد و با این عمل به آن ارزش می دهد. دیگری به فکر خودش ارزش می دهد، به خودش زحمت می دهد و یک کتاب مفید و اثر علمی به وجود می آورد. دیگری به ذوق فنی خودش ارزش می دهد و صنعتی را در اختیار بشر قرار می دهد. دیگری به خون خودش ارزش می دهد، در راه رفاه بشریت، خون خودش را فدا می کند. کدامیک بیشتر خدمت کرده اند؟ شاید خیال بکنید علماء یا مخترعین و مکتشفین و ثروتمندان بیشتر به بشر خدمت کرده اند، خZبارا *** تعبت فی مرادها الاجسام وقتی که روح بزرگ شد به تن می گوید من می خواهم به این خون ارزش بدهم. شهید به چه کسی می گویند؟ روزی چقدر آدم کشته می شوند، مثلاً هواپیما سقوط می کند و عده ای کشته می شوند، چرا به آنها شهید نمی گویند؟ چرا دور کلمه شهید را هاله ای از قدس گرفته است؟ چون شهید کسی است که یک روح بزرگ دارد، روحی که هدف مقدس دارد، کسی است که در راه عقیده کشته شده است، کسی است که برای خودش کار نکرده است، کسی است که در راه حق و حقیقت و فضیلت قدم برداشته است. شهید به خون خودش ارزش می دهد، همان طور که مثلاً یک نفر به ثروت خودش ارزش می دهد و به جای آنکه ثروتش در بانکها ذ]ا تفسیر کنند، در حالی که خواب قبل از این که یک پدیده جسمانی باشد یک پدیده روحانی است که بدون شناخت صحیح روح، تفسیر آن ناممکن است.(1) آنچه به حسب ظاهر، و با درک عقلانی بدست می آید این است که؛ به هنگام آرمیدن، بخش عظیمی از فعالیتهای روحی و جسمی انسان تعطیل می شود و در پرتو آن اعضای فرسوده بازسازی شده، روح و جسم تقویت گشته، نشاط، تجدید شده و سرانجام پس از رفع هر گونه خستگی و ناراحتی، آمادگی دوباره برای کار و تلاش و حضور جدی در عرصه اجتماع فراهم می شود.(2) واقعیتی که در فرهنگ قرآن با واژه «سَبْت» یعنی قطع کوششهای جسمانی و روحانی بیان شده است. اما پروردگار حکیم، در قرآ^ن کریم به حقیقتی شگرف اشاره کرده، از تحویل و تحول در روح آدمی به هنگام خواب، خبر می دهد، و می فرماید: «اللّه ُ یتوفی الانفس حین موتها و التّی لَمْ تَمُتْ فی مَنامِها ...(3)؛ خداوند تمامی روحها را موقع مرگ باز می ستاند و همچنین روحی را که در موقع خواب نمرده است، قبض کرده، آنگاه روحی که مرگ بر او واجب کرده نگاه داشته و دیگر روحها را ـ تا هنگامی معین به سوی دنیا ـ باز می فرستد، حادثه ای که در آن نشانه های قدرت خداوندی برای صاحبان خرد و اندیشه به چشم می خورد.» پیشوایان معصوم(ع) نیز با اشاره به سخنان پروردگار، خواب را برادر مرگ، دانسته،(4) موجب راحتی از درد، آسایش تن و آرام_ش اندیشه و روان بیان کرده اند(5) در واقع خواب، چهره ضعیفی از مرگ است و مرگ، نمونه کاملی از خواب. و از آنجا که تمامی روحها به هنگام خواب در دست خداوند قرار می گیرد، به پاکی و طهارت زمان خواب توصیه بسیاری نموده اند.(6) از اینرو امیر مؤمنان علی(ع) فرمود: «مسلمان نباید با حالت جنابت بخوابد و جز با طهارتِ وضو به بستر نرود، هرگاه آب نیابد، تیمم کند، زیرا روح مؤمن به سوی خداوند متعال بالا می رود، او را می پذیرد و به او برکت می دهد. هرگاه پایان عمرش فرا رسیده باشد او را در گنجهای رحمتش قرار می دهد و اگر فرا نرسیده باشد او را با امنائش از فرشتگان به جسدش باز می گرداند.»(7) پس طبق آیات و روایات، به هنگام خواب، روح انسان قبض شده و در دست خداوند قرار می گیرد. _____________________________ پاورقی 1-تفسیر نمونه، ج 19، ص 482. 2-همان، ج26، ص19. 3-اللّه یتوفی الانفس حین موتها و التی لم تمت فی منامها فیمسک التی قضی علیها الموت و یرسل الاخری الی اجل مسمی انّ فی ذلک لایات لقوم یتفکرون؛ زمر، 42. 4-رسول اکرم(ص)؛ ر.ک: کنزالعمال، خ39321. 5- امام علی(ع)؛ غررالحکم و دررالکلم. 6- امام صادق(ع): ر.ک: من لایحضره الفقیه، ج4، ص352؛ بحارالانوار، ج62، ص316. 7-بحارالانوار، ج61، ص31 و ج10، ص91 و ج79، ص182؛ تفسیر نورالثقلین، ج4، ص488، بنقل از دانشنامۀ حوزه نت. |روح انسان در هنگام خواب جسم، به کجا می رودaال اعمالت را بنویس. گفتم:آنها را شمارش نکرده ام. پاسخ داد:مگر سخن پروردگارت را نشنیده ای که فرموده است:)…احصاه الله ونسوه…)؛خداوند آنها را حساب کرده و مردم فراموش نموده اند. (سوره مجادله،ایه6) بنویس من بر تو املا می کنم! سپس آنچه را در دنیا انجام داده بودم ،بر من املا کرد.هیچ عمل صغیره و کبیرهای باقی نماند،مگر این که آن را به من بازگفت. همچنان که خداوند متعال فرموده است:)…ویقولون یا ویلتنا مال هذا الکتاب لا یغادر صغیرة ولا کبیرة الا احصاها و وجدوا ما عملوا حاضراً و لا یظلم ربّک احد)؛مجرمان میگویند:ای وای بر ما،این چه نامهای است که هیچ کار کوچک و بزرگی را فرو نگذfشته،جز آن که همه را به شمارش در آورده است؛و آنچه را انجام داده اند،حاضر یابند و پروردگار تو به هیچکس ظلم نمیکند.(سوره کهف، ایه 49) بعد او نامه اعمالم را به گردنم انداخت،گویی تمامی کوههای دنیا را به گردنم انداخته بودند. پرسیدم:ای منبّه،چرا چنین کردی؟ پاسخ داد:مگر فرمایش پروردگارت را نشنیده ای:)وکلّ انسان الزمناه طائره فی عنقه و نخرج له یوم القیامة کتاباً یلقاه منشوراً .إقرأ کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیب)؛ و کارنامه هر انسانی را به گردن او میاندازیم و روز قیامت برای او نامهای را بیرون آوریم که آن را گشوده شده میبیند.[به او گفته میشود] نامهات را بخوان،کافی است ک :}    kچه گناهاني باعث فشار قبر ميشوند ؟ وبراي دوري از آن چه بايد كرد؟ ●پاسخ : مقدمه: مؤمن بايد بيم و اميدش به خدا در يك سطح باشد اگر ترسش از عذاب‌هاي الهي بيش از حد باشد از رحمت خدا N    آيا در عالم برزخ نيز شفاعت وجود دارد؟ ●پاسخ: با ورود به برزخ و "نظام برزخي" تحوّل و حرکت ادامه دارد و هر چند نتيجه حرکت آدمي در دنيا است؛ ولي دنباله و تداوم آن، به شمار مي‏رود و اين حرکت در جهت سير به سوي خدا است تا بر اثر آن معايب و نقايص را از دست بدهد و با کسب کمالات، قابليت‏ها و خصوصيات جديد، لياقت ورود به عالم حشر را پيدا مي‏کند و احکامي متناسب بااحکام و آثار نظام حشر و قيامت را دارا شود. از  |1    aچرا انسان از مرگ میترسد ●پاسخی دیگر: تکان دهنده است.... مرگ... مرگي که منسوب به من است، مال من است !مي‌آيد ومن ناگزير از آنم ... نگرانم ميکند...نياز دارم آرام شوم...چيزي بايد آرامم کند... برنامه جامع التفاسير را باز مي‌کنم...دنبال کلمه مورد نظرم مي‌گردم ..."مماتي" ... آيه 162 سوره مبارکه انعام تنها آيه اي است که اين کلمه را با چنين هيئتي دارد: قُلْ إِنَّ صَلاَتِي وَنُسُکِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ بگو در حقيقت نماز  {2vO    ●سوال: آيا پل صراط و ساير چيزهايي که در قيامت وجود دارد، در عالم برزخ نيز هست ●پاسخ: با سلام انسان در سفر آخرتش منازل و مراحل متعددی را طی می كند كه هر کدام اقتضائات و شرایط خاص خود را دارند: نخستین منزل، جریان سكرات مرگ و سختی جان wW    Gشب و روز در برزخ ●سوال: ایا در برزخ شب و روز ه xw    ●سوال: ایا در عالم برزخ انسانها تنها هستند و هر کس با عمل خود به سر میبرد یا خیر ؟ ●پاسخ: ميزبان انسان در قبر عقيده،اوصاف و اعمال اوست؛ اi امروز خود حسابرس خویش باشی.(سوره إسرا،ایه 14 -13) وقتی منبّه رفت وتنها شدم ،بر خود گریستم و حسرت خوردم که کاش در دنیا به نیکی رفتار کرده بودم تا در نامه اعمالم هیچ گناه و شری نوشته نمی شد! در همین افکار بودم که ناگهان دیدم،فرشته ای مهیب به نام «منکر» نزد من آمد وگفت:ای بنده خدا به من بگو پروردگارت کیست؛ دینت چیست؛پیامبرت چه کسی است ؛به چه پایبند بودی و در دار دنیا چه عقیده ای داشتی؟ از ترسی که از دیدن او و نحوه سؤالاتش به من دست داد ،زبانم بند آمد،در کار خویش متحیر شدم و ندانستم چه بگویم،اما رحمتی از سوی حق مرا فرا گرفت که قلبم را از ضعف و سستی نگاه داشت و در پی آن زب 6rrwkzi    cشب اول قبراز چه مي پرسند؟ ●پاسخ: با سلام امام صادق(ع5yA    آيا زنان و مردان ديگر همديگر را مي بينند ●سوال: آيا زنان و مردان ديگر همديگر را مي بينند چون فهميده ام كه مومنان نزد هم مي روند واحيانا منتظر هم مي‌مانند آيا درست Am{g    iچرا انسان از مرگ مى‏ ترسد؟ ●پاسخ: علت ترس از مرگ چند چيز است: 1- نشناختن ماهيت مرگ و فنا پندارى آن، حال آنکه انسان با مرگ فنا نمی یابدبلکه وارد عالمی جدیدو بزرگتر از این عالم می شود. 2- گناه و ذخيره ساخت[ دیگر در کار یتیمان و بیوه زنان کوتاهی نکنی (اشاره به علی علیه السلام و آن داستان معروف دارد). روح بزرگ آرزو می کند که در راه هدفهای الهی و هدفهای بزرگ خودش کشته شود. فرقش شکافته می شود، خدا را شکر می کند (اشاره به علی علیه السلام است که پس از شکافته شدن فرق مبارکش ندا در داد: «فزت و رب الکعبه؛ قسم به خدای کعبه که رستگار شدم). روح وقتی که بزرگ شد، خواه ناخواه باید در روز عاشورا سیصد زخم به بدنش وارد شود. آن تنی که در زیر سم اسبها لگدمال می شود، جریمه یک روحیه بزرگ را می دهد، جریمه یک حماسه را می دهد، جریمه حق پرستی را می دهد، جریمه روح شهید را می دهد. و اذا کانت النفوس کjانم گشوده شد.بنابراین پاسخ دادم:ای بنده خدا،چرا مرا میترسانی،حال آنکه من پاسخ پرسشهایت را میدانم. گواهی میدهم که معبودی جز «الله» نیست و «محمد» فرستاده خدا و پیامبرم ؛اسلام ،دینم؛قرآن کتابم؛کعبه، قبله ام و علی امامم میباشد و بعد از او فرزندانش پیشوایانم و مؤمنان برادران من هستند.مردن،سؤال،صراط،بهشت وجهنّم حق است و تردیدی نیست که قیامت برپا میشود و خداوند اجساد مردگان را در قبرها زنده و محشور می نماید.این قول و اعتقادم می باشد و با همان،پروردگارم را در معاد و روز قیامت ملاقات میکنم. منکر گفت:ای بنده خدا،به تو بشارت میدهم که به سلامتی،از من نجات پیدا کردی،پس kمثل عروسان بخواب! این را گفت و رفت و «نکیر» آمد او هم همان سؤالها را از من پرسید و من همان جوابها را دادم. او،دری از بالای سرم به سوی بهشت و دری نیز از پایین پایم به سوی آتش گشود و گفت:ای بنده خدا،به بهشت و نعمتهایی که از آن به تو تعلق میگیرد، بنگرو به آتش جهنّم که از آن رهایی یافتی،نگاه کن! جهنم را طوری دیدم که نمیتوان آن را توصیف کرد، مگر همانطور که توصیف شده است. پس به من گفت:اگر تو مؤمن نمی شدی و رحمت خداوند شامل حالت نمیشد، این جای تو بود. آنگاه دری را که از طرف پایم باز شده بود،بست و دری را که از بالای سرم به سوی بهشت باز شده بود، باز گذارد و نسیم و نعیم آن به سوی من آمد و لحدم را تا جایی که چشم کار میکرد،فراخ نمود و برای من چرا غی که پر نورتر از خورشید بود، روشن کرد و رفت. آری!این احوال من است و به خدا که تلخی مرگ تا روز قیامت در کامم میباشد.پس ای سؤال کننده،آگاه باش و بترس از احوالی که نسبت به آنها با خبرت نمودم.آنچه باز گفتم،رفتاری بود که با مؤمن صالح نمودند،اما در مورد غیر صالح بسیار خطرناک و وحشتناک است… اصبغ میگوید:پس از سخنان مرده،ما به دستور سلمان او را روی زمین به جایی تکیه دادیم. سلمان سرش را به سوی آسمان گرفت،شهادتین گفت و از دنیا رفت. به نقل از http://www.hawzah.net/Hawzah/Magazines/MagArt.aspx?MagazineNumberID=7009&id=84955 گفتگوی مرده با سلمانmنسبت مى‏ دهيم و مى‏ گوييم فلانى خوب مى‏ نويسد.( ترجمه الميزان، ج‏16، ص: 376) شریف لاهیجی (متوفی قرن 11)در تفسیر خود می نویسد: « در کتاب من لا يحضره الفقيه نقل كرده كه شخصى از حضرت صادق عليه السّلام پرسيد كه حق تعالى درين سوره قبض ارواح را بملك الموت نسبت داده و در جاى ديگر قبض ارواح را بذات مقدس خود نسبت داده فرموده كه‏«اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها» و در جاى ديگر بملائكه نسبت داده چنانچه فرموده الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبِينَ و الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمِي أَنْفُسِهِمْ پس جمع ميان آيات چون مى‏ شود و مع ذا اگر ملك الموت تنها قبض ارواح كند چگونه ممكنست و حال آنكه در يك ساعت در اطراف عالم آن قدر ميميرند كه احصاى آن بغير از حق تعالى احدى را ممكن نيست؟ حضرت امام عليه السّلام در جواب فرمودند كه حق تعالى از جهت ملك الموت اعوان و مددكاران مقرر ساخته است از فرشتگان كه ايشان بفرموده ملك الموت قبض ارواح كنند و ملك الموت بفرموده خداى تعالى، بنا برين نسبت قبض ارواح بخداى تعالى بطريق مجاز توان كرد و بملائكه نيز نسبت توان داد بطريق حقيقت و چون ملك الموت را از ملائكه اعوان هست در اندك زمانى قبض ارواح جمعى بيعد و حد توانند كرد».(تفسير شريف لاهيجي، ج‏3، ص: 595) xفرشتگان مرگ واند عالم و حوادث پیرامونی آن را نظاره کند. در حالیکه روح انسان در نشئۀ برزخ، پرنده ای رها و آزاد از قفس جسم و ماده است که در حیاتی وسیع تر و از افقی بلندتر و بالاتر به حوادث عالم نظاره می کند. موفق باشید ... پاورقی______________________________ 1. بحارالانوار، ج 6، ص 217. 2. برگرفته از کتاب زندگی جاوید، اثر متفکر شهید استاد مرتضی مطهری، ص 21. 3. الکافی، ج 3، ص 231؛ بحارالانوار، ج 6، ص 257. 4. همان منبع، ج 3، ص 230؛ همان منبع، ج 6، ص 257. 5. همان منبع؛ همان منبع، ج 6، ص 256. 6. برای مطالعۀ بیشتر ر.ک: حیات پس از مرگ، نوشتۀ علی محمد اسدی، نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم. آگاهی مردگان از دنیا n اینصورت اندوهگین می گردند."(4) در روایتی دیگر امام صادق (ع) فرموده اند: "وقتی مؤمن، به دیدار خانواده اش می آید؛ آنچه که او را خوش آید می بیند و کارهای ناپسند از او پوشیده می گردد. اما وقتی کافر به دیدار خانواده اش می رود آنچه که وی را غمگین نماید بر او نمایان و آنچه پسندیده است از او پوشیده و مخفی می شود."(5)،(6) از اینرو سطح آگاهی انسان، به همان دلائلی که در بالا گفته شد در نشئه و حیات برزخ به مراتب بالاتر، وسیع تر و حساس و دقیق تر از سطح آگاهی انسان در نشئۀ دنیا است. به عبارتی تمثیلی روح انسان در نشئۀ دنیا چون پرنده ای در قفس را ماند که تنها از پنجرۀ ماده و جسم مادی می o خواب است.(2) 4. طبق روایات بسیاری از معصومین (ع)، در جهان برزخ، به تناسب توشه و اندوختۀ انسان از ایمان و عمل، رنجها شدیدتر و خوشی ها نیز همراه با لذت بیشتری است، در آن نشئه (بدلیل حالت تجرد نفس انسانی) موانع مادی از سر راه برداشته می شود، دوری مسافت معنا ندارد، به قدر درجه و رتبه ای که نزد خدا در آن حیات، دارند می توانند از حقایق این جهان آگاه شوند، حتی می توانند به پرواز در آمده و به خانواده های خود در دنیا سر بزنند.(3) امام کاظم (ع) فرمودند: "انسانهای برزخی، در شکل پرنده ای لطیف به دیوار خانه هایشان فرود می آیند. اگر کردار نیکی از خانواده هاشان ببینند خوشحال و در غیرsمور قبض روح قرار داد این درسته؟ ●پاسخ: بله در برخی روایات موضوع فوق ذکر گردیده است.از جمله در کتاب علل الشرایع شیخ صدوق و تفسیر نورالثقلین في كتاب علل الشرائع أبي رحمه الله قال: حدثنا عبد الله بن جعفر الحميري عن أحمد بن محمد عن احمد بن محمد بن أبي نصر عن أبان بن عثمان عن محمد الحلبي عن أبي عبد الله عليه السلام قال: ان القبضة التي قبضها الله من الطين‏ الذي خلق منه آدم أرسل إليها جبرئيل عليه السلام أن يقبضها، فقالت الأرض: أعوذ بالله ان تأخذ منى شيئا فرجع الى ربه فقال: يا رب تعوذت بك منى، فأرسل إليها إسرافيل فقالت له مثل ذلك، فأرسل إليها ميكائيل فقالت له مثل pامه مجلسی (علیه الرحمة)، در بحارالانوار، بدن مثالی را به اجسام جن و ملائکه، تشبیه نموده است.(1) یعنی همانگونه که جن و ملائکه از قالبی لطیف (حتی لطیف تر از هوا) برخوردارند، قالب مثالی انسان نیز به همین شکل است. 3. آیات و روایات، گویای آنست که درجۀ حیات برزخی از حیات دنیوی به مراتب کاملتر و برتر است و البته از صراحت و وضوح تجرد حیات آخرت پایین تر. در مثل، چنانکه انسان در حال خواب از درجه درک و احساس ضعیفی برخوردار است؛ به عبارتی حالتی نیمه زنده و نیمه مرده دارد و در بیداری از حالت بالاتر و هوشمندانه تری برخوردار است، نسبت حیات برزخی به دنیا بمثابۀ حالت بیداری نسبت بهtلك، فأرسل إليها عزرائيل‏ فتعوذت بالله منه ان يسبى‏ منها شيئا، فقال ملك الموت: و انا أعوذ بالله ان أرجع اليه حتى اقبض منك، قال: و انما سمى آدم آدم لأنه خلق من أديم الأرض‏(تفسير نور الثقلين، ج‏2، ص: 8) در بحارالانوار نیز این روایت ،مفصلتر ذکر گردیده است:(بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏15، ص: 32) ... فَبَعَثَ عِزْرَائِيلَ‏ فَقَالَ وَ أَنَا أَعُوذُ بِعِزَّةِ اللَّهِ أَنْ أَعْصِيَ لَهُ أَمْراً فَقَبَضَ قَبْضَةً مِنْ أَعْلَاهَا وَ أَدْوَنِهَا وَ أَبْيَضِهَا وَ أَسْوَدِهَا وَ أَحْمَرِهَا وَ أَخْشَنِهَا وَ أَنْعَمِهَا فَلِذَلِكَ اخْتَلَفَتْ أَخْلَاقُهُمْ وَ أَلَْانُهُمْ فَمِنْهُمُ الْأَبْيَضُ وَ الْأَسْوَدُ وَ الْأَصْفَرُ فَقَالَ لَهُ تَعَالَى أَ لَمْ تَتَعَوَّذْ مِنْكَ الْأَرْضُ بِي فَقَالَ نَعَمْ لَكِنْ لَمْ أَلْتَفِتْ لَهُ فِيهَا وَ طَاعَتُكَ يَا مَوْلَايَ أَوْلَى مِنْ رَحْمَتِي لَهَا فَقَالَ لَهُ اللَّهُ تَعَالَى لِمَ لَا رَحِمْتَهَا كَمَا رَحِمَهَا أَصْحَابُكَ قَالَ طَاعَتُكَ أَوْلَى فَقَالَ اعْلَمْ أَنِّي أُرِيدُ أَنْ أَخْلُقَ مِنْهَا خَلْقاً أَنْبِيَاءَ وَ صَالِحِينَ وَ غَيْرَ ذَلِكَ وَ أَجْعَلَكَ الْقَابِضَ لِأَرْوَاحِهِمْ فَبَكَى عِزْرَائِيلُ ع‏ yخاک برای آفرینش انسان توسط عزرائیلy دنيا رفتن ايشان اصبغ بن نباته مي گويد: زماني كه سلمان فارسي از جانب اميرالمؤمنين (ع) والي مدائن بود, نزد او بودم . سلمان به مرضي مبتلا بود كه باآن مرض از دنيا رفت . روزي به من فرمود: رسول خدا(ص)مرا آگاه ساخت كه وقتي زمان مرگ من نزديك شود. مرده اي از مردگان با من سخن خواهد گفت . حال دوست دارم بدانم آيا زمان وخاتمه نزديك شده است . به سلمان گفتم : حال چه مي خواهي براي تو انجام دهم ؟ ـ هم اكنون مي روي و تابوتي براي من مي آوري و زيراندازي را كه معمولاً در تابوت براي مردگان فرش مي كنند, در آن مي گستراني . سپس مرا با چهار نفر كه با خود مي آوري , به قبرستان مي بري ! اصبغ اطاعت نمقه نشسته‏ اند، و يكديگر را ملاقات می ‏كنند و سخن می ‏گويند. اينجا جايگاه مؤمنان است . (2) _______________________ 1- تفسير أحسن الحديث، ج‏1، ص: 288 2- تفسير آسان، ج‏13، ص: 383 **************************** در تحقیقی که از مجموع آیات قرآن کریم و همچنین احادیث نورانی ائمه معصومین علیهم السلام نمودم چنین برداشت می شود که حسب ها و نسب ها و ارتباطات اجتماعی لازمه حیات دنیوی انسان هست که در هر صورتی برای قوام اجتماعی لازم است بعبارتی در عالم دنیا و مادی همه انسانها لزوما برای تداوم زندگی در کنار همدیگر هستند چه مومن و چه کافر اما حیات برزخی حیاتی است که اعمال انسانها آن را درست می کنند بنا بر ایvگويد: ما به او رسيديم، در حالى كه ديديم روى زمين دراز كشيده است. قنبر گفت: اى امير مؤمنان! اجازه نمی ‏دهى عبايم را زير پاى شما پهن كنم؟ فرمود: نه! اينجا سرزمينى است كه خاك‏هاى مؤمنان در آن قرار دارد. و اين كار تو مزاحمتى است براى آنها. اصبغ می ‏گويد: عرض كردم: خاك مؤمن را فهميدم چيست، اما مزاحمت آنها چه معنى دارد!؟ فرمود: يا بن نباته! لو كشف لكم لرئيتم ارواح المؤمنين في هذا الظهر حلقا يتزاورون و يتحدثون. ان في هذا الظهر روح كل مؤمن، و بوادى برهوت نسمة كل كافر. يعنى اى فرزند نباته! اگر پرده از مقابل چشم شما برداشته شود ارواح مؤمنان را می ‏بينيد كه در اينجا حلقه حwضرت صادق صلوات اللَّه عليه نقل شده: ارواح مؤمنان در صفت بدنها در درختى از بهشت هستند همديگر را می ‏شناسند و صحبت می ‏كنند چون روح تازه واردى بيايد گويند: اين از هول بزرگى بيرون آمده بگذاريد آرام گيرد، آن گاه می ‏پرسند: فلانى و فلانى چه كردند؟ اگر گويد: وقت مرگ من زنده بود، اميدوار باشند كه پيش آنها آيد و اگر گويد پيش از من مرده است گويند: «قد هوى هوى» يعنى به عذاب افتاده اگر از پرهيزكاران بود پيش ما می ‏آمد. (1) در حديث ديگرى از اصبغ بن نباته از على عليه السلام می خوانيم كه روزى آنحضرت از كوفه خارج شد، و به نزديك سرزمين (غرى) يعنى نجف اشرف آمد و از آن گذشت. اصبغ می }ود و فوراً حركت كرد و پس از ساعتي برگشت , در حالي كه تمام خواسته هاي سلمان را مهيا نموده بود. طبق دستور, سلمان را به قبرستان بردند و تابوت را بر زمين گذاردند و روبه قبله اش نمودند؛ آنگاه سلمان با صداي بلند گفت : سلام بر شما, اي ساكنان وادي و روشويندگان از دنيا! جوابي نشنيد. دوباره به آن ها سلام كرد و گفت : شما را به خداوند بزرگ و پيامبر كريم مي خوانم كه يك نفر از شما مرا پاسخ گويد. من , سلمان فارسي صحابي پيامبرم و او به من فرمود پيش ازمرگم يك نفر از شما با من سخن مي گويد, مي خواهم بدانم اجلم رسيده است ! ناگهان مرده اي به صدا در آمد و گفت : سلام بر تو, اي سلمان ! منتظر شنيدن س   Cm    eبازگشت روح به بدن در قبر ●سوال: بازگشت روح به بدن در قبر به چه صورت است آیا روح به همین بدنی که در قبر است بر میگردد؟ ●پاسخ: قرآن کريم از مرگ با عنوان "توفّي" ياد کرده است (1). اين واژه در لغت، به معناي گرفتن چيزي به طور تمام و کمال است، به عبارت ديگر در زبان عربي، هر گاه کسي چيزي را به کمال و تمام و بدون هيچ کم و کاستي دريافt\l%    حکایت مشاهدات آیت الله سیدجمال الدین گلپایگانی از قبرستان تخت فولاد مرحوم آیة الله آقای سید جمال الدین گلپایگانی رضوانُ ال ekM    sعذاب قبر مادر و پیر شدن دختر حضرت‌ استاد علاّمة‌ طب|گویند: «روح مرده در آن دنیا آگاه است» یعنی چه؟ از کجا آگاه است؟ آیا از طریق فرشتگان با این دنیا در ارتباط است؟ ●پاسخ: در مورد این سوال باید عرض کنم که روح كه از بدن فارغ و جدا شد، در عالم وسيعي قرار مي‌گيرد كه تسلط عالم ماده دارد، از اين جهت روح‌ ميّت اگر گرفتار نباشد، به راحتي مي‌تواند به ديدار خويشان و آشنايان بي آيد. ‌ قرآن مي فرمايد: "بگو مرگي كه از آن مي گريزيد، به شما رو خواهد آورد [ملاقات خواهد كرد] سپس شما را به سوي خداي دانا بازگشت خواهيدكرد و شما را به آنچه كرده ايد، آگاه مي سازد".[1] انسان بعد از جدايي از عالم ماده و دنيا به عالم برزخ مي رود تا آن كه درقيامت مبعوث شده و وارد جايگاه ابدي شود.قرآن مي فرمايد: " وپيشاپيش آنان برزخي است تا روزي كه برانگيخته شوند".[2] وقتي روح به برزخ رفت، داراي حيات جديدي مي شود و عالم برزخ را عالمي بسيار بزرگتر از دنيا مي بيند. آيا روح انسان مي تواند محيط انسان ها را درك كند؟ اگر مقصود دنيا است، معلوم است . چون روح فعال است. گاهي به محيط انسان ها رفت و آمد مي كند و از بستگانش مطلع مي شود. اگر روح مؤمن باشد، هر از چند گاهي ازوضع بستگانش با خبر مي شود. اگر روح كافر باشد، در عالم برزخ محبوس است و جز ازطريق ارواح تازه رسيده، اطلاعي از محيط انسان ها ندارد. بعضي از انسان ها در اثر رياضت و مب~الات تو هستم ! سلمان گفت : تو اهل بهشتي يا دوزخ ؟ گفت : من از كساني هستم كه مورد عفو و بخشش خدا قرارگرفته و داخل بهشت شده است . ـ براي من تعريف كن مرگ را چگونه ديد؟ گفت : به خدا قسم ! اگر با قيچي انسان را پاره پاره كنند و با شيشه انسان را بدرند, براي من از دردِ مرگ , آسان تر و راحت تر است . بدان من در دنيا آدمي بودم كه خداوند به او خير عطا كرده بود.فرايضم را به جا مي آوردم , قرآن را تلاوت مي كردم , با والدينم بسيار خوشرفتار بودم , از محرمات بسيار پرهيز مي نمودم و صبح و شب در طلب روزي حلال بودم ! پس از پايان گفت و گو, سلمان را از تابوت بيرون آوردند و روي زمين گذاردند. سلمان به خد عرض كرد: اي آن كه در دستش خزاين هر چيز است و به سوي او برگشت همه , و او است كه افرادرا از بلا و عذاب مصون مي دارد و كسي قادر نيست مانع عذاب وي شود. به تو ايمان آوردم و از پيامبرت پيروي نمودم و كتاب مقدست را تصديق كردم . هم اكنون وعده اي كه داده اي , فرا رسيده است . اي آن كه خلف وعده نمي كني , روح مرا بگير و به رحمتت ملحق فرما و در خانهء فضل و كرمت فرود آور! سپس شهادتين بر زبان جاري كرد و جان به جان آفرين تسليم نمود. ميزان الحكمة, محمد محمدي ري شهري , ج 2(عربي ) يا ج 4(ترجمه فارسي ) ذيل عنوان دنيا گفت و گوي سلمان فارسي (ره ) با يكي از اهل قبور و از دنيا رفتن ايشان ارزه با نفس امّاره در دنيا به مراحلي مي رسند كه داراي چشم برزخي مي شوند و از دنيا ، عالم بالا را درك مي كنند.چنين افرادي اگر به آن دنيا رفتند، آزاد و رهاه ستند و به احتمال زياد از اتفاق هاي موجود با خبر مي شوند. امام صادق(ع) فرمود: "مؤمن اهل خود را مي بيند و آنچه را كه موجب محبّت او است مي بيند، ليكن چيزهايي كه موجب كراهت او مي شود، از نظر او پوشيده مي شود . كافر نيز اهل خود را مي بيند و آنچه را موجب ناراحتي و كراهت او است، مشاهده مي كند، ليكن چيزهايي را كه موجب محبت اواست، از نظر پوشيه مي شود. نيز بعضي از مؤمنان در هر هفته يك بار در روز جمعه به زيارت و ملاقات اهل خود مي رند و بعضي ديگر بر حسب مقدار عمل خود مي توانند آنانرا ملاقات و زيارت كنند".[3]اسحاق پسر عمار مي گويد: از امام كاظم (ع) راجع به ارواح درگذشتگان پرسش كردم كه ايا آنها اهل خود را ملاقات مي كنند ، حضرت فرمود: بلي . گفتم : در چه مقدار از زمان ديدار مي كنند. حضرت فرمود: در هر جمعه و در هر ماه و در هر سال يك بار بر حسب منزلت و مكانت مؤمن.[4] امّا اثر گذاري آنها جز از طريق دعا و نفرين نمي باشد. در صورت استجابت، در زندگي بستگان بي اثر نمي باشند. پاورقی: [1]جمعه (62) آية 7. [2]مؤمنون (23) آيه 100. [3]معاد شناسي، حسيني تهراني، ج 3، ص 220. [4]همان، ص222. روح مرده در آن دنیا آگاه استد چه جوابی می دهد و چه جوابی می تواند داشته باشد؟؟ ●انسان باید در همه حال اعمال صالح انجام دهد و اصل بر خلقت انسان این است که چنین باشد و انسان گناه کرد باید که زود توبه کند و روی بر درگاه خدا اورد ولی این که چرا اجل زمان از پیش تعیین نمی کند و انسان وقت مرگ خود را نمی داند را هم با یک سوال می توان جواب داد که: انسانی که نمی داند کی می میرد و چه زمان وقت مرگ اوست و هر لحظه احتمال فوت و ترک این در دنیا را دارد این گونه طغیان می کند و هر چه نفس اش می خواهد انجام می دهد و با گناهان و نافرمانی های خود؛ دنیا بر دیگران تنگ کرده است چه رسد به زمانی که انسان بداند 20 سال در این دنیا ماندگار است وبعد از پایان زمان زندکی ترک دنیا می کند خب انسانی که خیالش راحت است به راحتی هر کاری که بخواهد انجام می دهد و مدتی مانده به زمان مرک توبه می کند و خلوت می گزیند و دعا و گریه و ....... ایا واقعا چنین اعمالی و توبه ای ارزش دارد؟؟ انسان هر لحظه اماده سفر است و هر زمان را زمان فوت می داند و چنین فردی هر لحظه به فکر اعمال صالحه است و از گناه دوری می کند و اگر گناهی مرتکب شد فورا توبه می کند و اماده سفر است چنین اعمال و زندکی را مقایسه کنید با زندگی انسانی که قطعا می داند که زمان زندگی ومرگ مشخص است چرا خدا جون بعضی ها رو تو سن کم میگیرهرود به بهشت را هم ندارند (بايد متذکر شد که منافاتي وجود ندارد اگر در روايات ديگر به دخول بعضي از اين گروهها- بعد از توقف در اعراف -به بهشت اشاره شده است.) علامه طباطبائي در تفسير الميزان چند قول در مورد اعراف نقل نموده است و قول گروهي از مفسرين که قائل به حضور عده اي که کفه حسنات و سيئات آنها مساوي است را موافق آيات و روايات مي داند. (الميزان جد8 ص 126) برخی آن مکان را به چراگاه تشبیه کرده اند که در آن لذت بهشت و ذلت جهنم نیست و برای بهشتیان به مثابه جهنم و برای جهنمیان به مثابه بهشت است. خودکشی فرد شیعه و عاقبت او در آخرتاز فلان مقدار عمر بطور قطع از ميان برود و نيز مى‏ گوئيم اگر ظلم و ستم و نفاق و تفرقه و سهل انگارى و تنبلى را پيشه كنند در يك سوم آن مدت از بين خواهند رفت، هر دو اجل از ناحيه خدا است يكى مطلق و ديگرى مشروط. از امام صادق عليه السلام در ذيل آيه فوق چنين نقل شده كه فرمود:«هما اجلان اجل‏محتوم و اجل موقوف؛ اين اشاره به دو نوع اجل است، اجل حتمى و اجل مشروط» و در احاديث ديگرى [2]كه در اين زمينه وارد شده تصريح گرديده است كه اجل غير حتمى (مشروط) قابل تقديم و تأخير است و اجل حتمى قابل تغيير نيست.[3] [1]. اعراف آيه 34. [2]. (نورالثقلين جلد اول صفحه 504). [3]. تفسير نمونه 5/ 149 اجل مسمیفتاده. به علاوه سر گربه که استعداد بریده شدن داشته، توسط چاقو بریده شده که این هم حرکت بوده. امتداد و مدتی که طول کشیده این استعداد بریده شدن به فعلیت برسه و سر گربه بریده بشه، زمان این اتفاق بوده. اینها همه ماده و عوارض ماده در عالَم ماده بوده. بعد از مرگ، روح که خودش غیر مادی است و در عالَمی غیرمادی قرار دارد، چون مادی نیست، عوارض ماده از جمله مکان و حرکت و زمان هم ندارد و سیر در زمان هم برایش معنی ندارد چون آنجا عالَم فعلیت محض است و اصلا استعدادی نیست که بخواهد به فعلیت برسد که منجر به حرکت و زمان بشود. پیوسته متعادل و متعالی یاحق آیا روح محصور در زمان استه و سر یک گُربه را بریده. حالا الان فاعل که خود فرد بوده، که الان مرده ولی هست. خود فعل هم که بریدن سر گربه بوده، تموم شده رفته و باقی نمونده. مفعول هم که خود گربه است، باقی نمونده و مُرده و احتمالا روحش به جای مخصوصی منتقل شده. فقط اثر فعل مونده که همان تاثیر مستقیمی است که روح از آن فعل و عمل پذیرفته و الان همراهش هست که همان گناه و خشونت و سیاهی و آتشی است که این عمل روی نفسش و روحش گذاشته و بعد هم توبه نکرده که پاک شده باشد. حالا اینجا این اتفاق برده شدن سر گربه، وقتی در عالَم ماده رُخ می داده، یک سری عوارض مادی هم داشته مثل مکان و حرکت و زمان. مثلا در مکان الف اتفاق دی، در زمان بخصوصی رشد می کنه یا تضعیف می شه. یعنی تحت اثر یک اتفاق زمان مند توسط جسم، روح یک اثری می پذیره. اما اساساً سوال شما که مربوط به بعد از مرگ بود، نخیر بعد از مرگ، روح از جسم جدا می شه و در عالشم ماورای این عالَم ماده، به عالَم برزخ یا مثال منتقل می شه که اونجا اصلا مادی نیست که خواص و عوارض ماده که یکیش زمان هست، اونجا باشه. *********************************************** ●به این توضیح هم به عنوان تکمیل بحث طبق دقّت به نکات فوق، دقّت کنید؛ هر حادثه ای چند جُزء داره؛ فاعل فعل مفعول اثر فعل مثلا فرض کنید فردی، زمانی که زنده بوده، در سن 20 سالگی، یک عمل وحشیانه انجام دادر خورشید هم بگیرید، باز فقط مربوط به عالشم ماده می شه. ولی معنای حقیقی زمان همان است که در بالا عرض کردم که باز اون هم فقط در عالَم ماده هست. انسان دو بُعد دارد: بُعد مادی(که همین جسم اوست.) / بُعد معنوی و روحانی (شامل نفس یا روح) البته نفس و روح اندک تفاوتی دارند که فعلا ربطی به بحث ما نداره و چشم پوشی می کنیم. پس خود روح ما که زمان مند نیست. بعد از مرگ هم که روح به برزخ منتقل می شه، در عالَم برزخ یا مثال که ماورای عالَم ماده است، زمانی در کار نیست. فقط می مونه این دنیا. روح در زمانی که صاحبش در این دنیا داره زندگی می کنه، بازم خودش زمان مند نیست، بلکه به واسطه ی جسم ما ::6fu    mديدار روح بعد از مرگ از بدن در تفسیر مجمع البیان در ذیل آیات مربوط به برزخ می گوید : وقتی سه روز از دفن میت بگذرد روح او از خداوند اجازه می گیرد تا در قبر به جسدش سری بزند ٬ هنگامی که به قبر می رود می بیند آب از بینی و دهان و گوشهایش جاری است پس گریه اش می گیرد و می گوید ٬ ای بدن بیچاره من ! آیا به خاطر داری ایام زنده بودنت را در دنیا ؟ این است منزل وحشت و بلا و پوسیده شدن بدن! و این است جای غم و پشیمانی ! سپس به آسمان می رود و بعد از پنج روز دوباره اجازه می گیرد و برمی گردد. وقتی به قبر می آید می بیند چرک و زرد آب از بینی و دهان و : روی مرا به قبله کنید پس به آواز بلند ندا کرد که: السلام علیکم ای اهل عرصه کهنه شدن و پوسیدن، سلام خدا بر شما باد. پس کسی جواب نداد پس بار دیگر ندا کرد: السلام علیکم ای گروهی که زمین را لحاف شما گردانیده اند، السلام علیکم ای گروهی که رسیدید به آنچه در دنیا عمل کرده اید و السلام علیکم ای گروهی که انتظار میکشید که اسرافیل در صور بدمد و از قبر ها بیرون بیایید، سوال میکنم از شما بحق خداوند عظیم و بحق پیغمبر کریم که البته یکی از شما مرا پاسخ بگوید، بدرستی که منم سلمان آزاد کرده رسول خدا و آن حضرت مرا خبر داده که چون نزدیک وفات من شود مرده با من سخن خواهد گفت. چون سلمان سخ خود را تمام کرد ناگاه میّتی از قبر خود به سخن درآمد و گفت: السلام علیکم و رحمه الله و برکاته، ای گروهی که بناها میسازید و فانی خواهید شد و مشغول گردیده اید به عرصه دنیا، اینک سخن تو را می شنویم و به زودی تو را جواب می گوئیم، از آنچه خواهی بپرس خدا تو را رحمت کند. سلمان گفت: ای سخن گوینده بعد از مرگ! و ای کلام گوینده بعد از حسرت مردن! آیا تو از اهل بهشتی یا از اهل جهنم؟ گفت: سلمان من از آنهایم که خدا انعام کرده است بر ایشان به عفو و کرم خود و ایشان را در بهشت گردانیده است به رحمت خود. پس سلمان گفت: ای بنده خدا، وصف کن از برای من که مرگ را چگونه یافتی و چه رسید بر تو از آن، و چه دیدی و چه مشاهده کردی؟ مرده گفت: مهلت ده مرا ای سلمان و مبالغه منما، پس به خدا سوگند که بریدن بدن به ارّه ها و جدا کردن و پاره کردن به مقراضها آسانتر است بر من از شدت مرگ، بدان که حق تعالی در دنیا مرا نیکیها الهام کرده بود و عمل به خیر میکردم و فرایض الهی را انجام میدادم و قرآن میخواندم و در نیکی پدر و مادر حریص بودم و اجتناب از چیز های حرام نمودم و از ظلم و ستم به بندگان ترسان بودم و در روز و شب تعب می کشیدم و سعی مینمودم در کسب روزی حلال از ترس ایستادن نزد خدا برای سوال، پس روزی از روزها در نهایت عیش و لذت و فرح و شادی و سرور بودم ناگاه بیمار شدم و چند روز در آن مر بودم تا آنکه مدت من از دنیا منقضی شد، پس در آن وقت مردی نزد من آمد با خلقتی عظیم و منظری مهیب و در برابر من ایستاد در هوا نه به سوی آسمان بالا می رفت و نه به سوی زمین فرود میآمد. پس اشاره کرد به سوی دیده من و آن را کور گردانید و به سوی گوش من و آن را کر گردانید و به سوی زبان من و آن را لال گردانید پس چنان شدم که هیچ چیز از چیزهای دنیا را نمی دیدم و نمی شنیدم. پس در این وقت گریستند اهل و یاران من و خبر من به برادران و همسایگان من رسید. در این وقت به او گفتم: تو کیستی ای آن کسی که مرا مشغول گردانیدی از اهل و مال و فرزندان من؟ گفت: من ملک موت آمده ام به نزد تو که نقل فرمایم تو ران در عالم برزخ و قیامت کسانیکه در عمل و کردار سنخیت دارند در کنار همدیگر زندگی می کنند فلذا از برخی ایات الهی چنین مستفاد که کسانی در آنجا در کنار همدیگر قرار می گیرند که اعمالشان شبیه هم باشد (سنخیت در عمل ) همچنانکه در سوره هود آیه 41 آمده إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِح‏ چون با توجه به اینکه کنعان فرزند نوح بود ولی چون از نظر عمل با پدر هماهنگ نبود بنا بر طوفان که تجسم واقعی از عذاب بود بینشان فاصله انداخت و همچنین از آیه شریفه 67 سوره مبارکه زخرف الْأَخِلَّاءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِين‏ نیز استفادد المفارقة من النشئة الدنياويه هو غير البرزخ الذى بين الارواح المجردة و الاجسام. لان مراتب تنزلات الوجود و معارجه دورية. و المرتبة التى قبل النشأة الدنيا هى من مراتب التنزلات، و لها الاولية. و التى بعدها من مراتب المعارج، و لها آخرية. و ايضا الصورة: الصور التى تلحق الارواح في البرزخ الاخير انما هو صورة الاعمال، و نتيجة الافعال السابقة في نشأة الدنياوية بخلاف صورة البرزخ الاول. فيكون كلا منها غير الاخر. لكنهما يشتركان في كونهما عالما روحانيا، و جوهرا نورانيا غير مادى مشتملا لمثال صور العالم‏ __________________________ تفسير آسان، ج‏13، ص: 384 iجهان برزخ چيست و كجا است cc ]    )وجاءت سکره الموت بالحق،سکرات مرگ چگونه است؟ ●پاسخ: در سوره ق آیه 19 آمده است: «و جاءت سکرة الموت بالحق ذلک ما کنت منه تحید»،«و سرانجام، سکرات (و بیخودی در آستانه)مرگ حقیقت را(پیش چشم او)می آورد (و به انسان گفته می­شود:) این همان چیزی است که تو از آن می­گریختی!» در پاسخ به این سوال که چرا مرگ، سکرات دارد، توجه به چند نکته می تواند راهگشا باشد: روشن ا6 از خانه دنیا به خانه آخرت و به تحقیق که منقضی شده است مدت حیات تو و آمده است وقت مرگ تو. و در این حال که او با من مخاطبه می کرد دو شخص دیگر آمدند به نزد من و ایشان به حسب خلقت و صورت نیکوترین مردم بودند که من دیده بودم و یکی از ایشان در جانب راست من نشست و دیگری در جانب چپ، پس گفتند به من که: السلام علیک و رحمه الله و برکاته به تحقیق که آورده ایم بسوی تو نامه تو را، الحال بگیر و نظر کن در آن. گفتم : این چه نا مه ای است که باید بخوانم من؟ گفتند: مائیم آن دو ملکی که با تو بودیم در دار دنیا و نیکیها و بدیهای تو را می نوشتیم، این است نامه عمل تو. پس نظر کردم در نامه حسنات خود و رد (بَرْزَخٌ) گفته مي ‏شود. دليل بر وجود چنين جهانى كه گاهى از آن به (عالم قبر) و يا (عالم ارواح) تعبير مى‏ شود از طريق ادله نقليه است. آيات متعددى از قرآن مجيد داريم كه بعضى ظهور، و بعضى صراحت در اين معنى دارند. آيه مورد بحث: وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ. ظاهر در وجود چنين عالمى است. هر چند بعضى خواسته‏ اند كلمه (برزخ) را در اين آيه به معنى مانعى براى بازگشت به اين دنيا معرفى كنند، و گفته ‏اند مفهوم آيه اين است كه پشت سر انسان مانعى است كه او را از بازگشت به اين جهان منع مي ‏كند. ولى اين معنى بسيار بعيد به نظر مي ‏رسد. زيرا تعبير به (إِلى‏ يوْمِ يُبْعَثُونَ) يعنى تا روز رستاخيز- دليل بر اين است كه اين (برزخ) در ميان دنيا و آخرت قرار گرفته، نه ميان انسان و دنيا. از آياتى كه صريحا وجود چنين جهانى را اثبات مي ‏كنند آيات مربوط به حيات شهيدان است: وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ. يعنى هرگز گمان نكن: كسانى كه در راه خدا كشته مي ‏شدند مردگانند. بلكه آنها زنده‏ اند و نزد پروردگارشان روزى داده مي شوند آيه 169 سوره: آل عمران- در اينجا خطاب به پيامبر است. و در آيه - 154- سوره: بقره خطاب به همه مؤمنان كرده مى‏ گويد: وَ لا تَقُولُوا لِمAخيص نيك و بد نقش مهمى در انتخاب او دارد. افراد مردم از نظر درجه ايمان و توجه به آثار گناه متفاوتند؛ هر اندازه ايمانشان قوى‏ تر و توجه آنها به زيان گناهان بيشتر باشد، پرهيز و خويشتن دارى آنان نيز بيشتر مى‏ شود و به همان نسبت، از ارتكاب گناهان مى‏ پرهيزند. اگر درجه ايمان به حد يقين برسد، به گونه‏ اى كه آدمى حالت خود را در حين ارتكاب گناه مانند كسى ببيند كه مى‏ خواهد خود را از كوه پرت كند يا زهر كُشنده‏ اى بنوشد، در اين صورت، احتمال ارتكاب گناه به صفر مى‏ رسد و هرگز به طرف گناه نمى‏ رود، بنابراین عصمت از گناه، ناشى از كمال ايمان و شدت تقوااست و براى اينكه انسان بنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ وَ لكِنْ لا تَشْعُرُونَ. نه تنها در مورد مؤمنان عالي مقامى همچون شهيدان جهان (برزخى) وجود دارد. ____________________________ تفسير آسان، ج‏13، ص: 381 بلكه در باره كفار طغيانگرى همچون فرعون و يارانش نيز وجود برزخ صريحا در آيه 46 سوره: مؤمن آمده است: النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْها غُدُوًّا وَ عَشِيًّا وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذابِ. يعنى و آنها (فرعون و يارانش) هر صبح و شام در برابر آتش قرار مي ‏گيرند، و به هنگامى كه روز قيامت برپا مى‏ گردد فرمان داده مي ‏شود: آل فرعون را در شديدترين كيفرها وارد كنيد. البته آيات ديگرى را نيز براى اين موضوع ذكر نموده ‏اند كه در صراحت و ظهور، به پايه آيات فوق نمي ‏رسد. تنها مطلبى كه بايد در آيات (برزخ) مورد توجه قرار گيرد اين است كه بجز آيه مورد بحث كه مسئله (برزخ) را به طور كلى بيان كرده بقيه آنها مسئله را به صورت خصوصى مثلا در مورد (شهداء) يا (آل فرعون) طرح مي ‏كنند. ولى روشن است كه نه آل فرعون خصوصيتى دارند كه همانند آنها در جهان بسيار بوده، و نه شهيدان. چرا كه قرآن مجيد گروهى از صالحان و خاصان را همطراز آنها شمرده، و در آيه 69 سوره: نساء: پيامبران و صديقان و شهداء و صالحان را در كنار هم قرار مى‏دهد: فَأُلئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ. در باره عمومى بودن، يا نبودن (برزخ) سخنى داريم كه به خاست خدا در پايان اين بحث خواهد آمد. و اما از نظر روايات: در كتب معروف شيعه و اهل تسنن، روايات فراوانى است كه با تعبيرات مختلف و كاملامتفاوت از جهان برزخ و عالم قبر و ارواح و خلاصه جهانى كه ميان اين عالم و عالم آخرت قرار دارد سخن مي ‏گويد: 1- در حديث معروفى كه در كلمات قصار در نهج البلاغه آمده است مي ‏خوانيم: على عليه السلام هنگام مراجعت از جنگ صفين وقتى كه نزديك كوفه كنار قبرستانى كه بيرون دروازه قرار داشت رسيد رو به سوى قبرها كرد و چنين گفت: يا اهل الديار الموحشة و المحال المقفرة و القبور المظلمة! يا اهل التربة! يا اهل الغربة! يا اهل الوحدة! يا اهل الوحشة! انتم لنا فرط سابق، و نحن تبع لا حق، اما الدور فقد سكنت، و اما لأزواج فقد نكحت، و اما الاموال فقد قسمت، هذا ما عندنا، فما خبر ما عندكم!؟ ثم توجه الى اصحابه فقال: اما لو اذن لهم في الكلام لا خبر و كم: ان خير الزاد التقوى. يعنى اى ساكنان خانه‏ هاى وحشتناك، و مكان‏هاى خالى و قبرهاى تاريك، اى خاك نشينان! اى غريبان! اى تنهايان! اى وحشتزدگان! شما در اين راه بر ما پيشى گرفتيد، و ما نيز به شما ملحق خواهيم شد. اگر از اخبار دنيا بپرسيد به شما ميگويم: خانه‏ هايتان را ديگران ساكن شدند. همسرانتان به نكاح ديگران درآمدند. و اموالتان تقسيم شدند. اين‏ها خبرهائى است كه نزد ما است. نزد شما چه خبر!؟ سپس رو به يارانش كرد و فرمود: اگر به آنها اجازه سخن گفتن داده شود حتما به شما خبر مي ‏دهند كه بهترين زاد و توشه براى اين سفر: پرهيزكارى است. و ... ____________________ تفسير آسان، ج‏13، ص: 382 2- در حديث ديگرى از اصبغ بن نباته (به ضم نون) از على عليه السلام مى- خوانيم كه روزى آنحضرت از كوفه خارج شد، و به نزديك سرزمين (غرى) بر وزن (تقى) يعنى نجف اشرف آمد و از آن گذشت. اصبغ مي ‏گويد: ما به او رسيديم، ر حالى كه ديديم روى زمين دراز كشيده است. قنبر گفت: اى امير مؤمنان! اجازه نمي ‏دهى عبايم را زير پاى شما پهن كنم؟ فرمود: نه! اينجا سرزمينى است كه خاك‏هاى مؤمنان در آن قرار دارد. و اين كار تو مزاحمتى است براى آنها. اصبغ مي ‏گويد: عرض كردم: خاك مؤمن را فهميدم چيست، اما مزاحمت آنها چه معنى دارد!؟ فرمود: يابن نباته! لو كشف لكم لرئيتم ارواح المؤمنين في هذا الظهر حلقا يتزاورون و يتحدثون. ان في هذا الظهر روح كل مؤمن، و بوادى برهوت نسمة كل كافر. يعنى اى فرزند نباته! اگر پرده از مقابل چشم شما برداشته شود ارواح مؤمنان را مي ‏بينيد كه در اينجا حلقه حلقه نشسته‏ اند، و يكديگر را ملاقات مي ‏كنند و سخن مي ‏گويند. اينجا جايگاه مؤمنان است. و در وادى برهوت ارواح كافران 3- در حديث ديگرى از امام: على بن الحسين عليه السلام مي ‏خوانيم: ان القبر اما روضة من رياض الجنة، او حفرة من حفر النار. يعنى به راستى كه قبر: يا باغى است از باغ‏هاى بهشت، يا گودالى است از گودال‏هاى جهنم 4- در حديثى از امام صادق عليه السلام مي ‏خوانيم كه فرمود: البرزخ: القبر، و هو الثواب و العقاب بين الدنيا و الاخرة ... و اللّه ما نخاف عليكم الا البرزخ. يعنى برزخ همان عالم قبر است كه پاداش و كيفر ميان دنيا و آخرت است. به خدا سوگند كه ما بر شما نمى‏ ترسيم مگر از (برزخ) و ... بنابر اين: در اصل وجود عالم برزخ بحث نيست. مهم آن است كه بدانيم: زندگى (برزخى) چگونه است؟ در اينجا تصويرهاى مختلفى ذكر شده است كه روشن‏ ترين آنها آن است كه روح انسان بعد از پايان زندگى اين جهان در اجساد لطيفى قرار مي ‏گيرد كه از بسيارى از عوارض اين ماده كثيف بركنار است. و چون از هر نظر شبيه اين جسم است لذا به آن (قالب مثالى) مي ‏گويند كه نه به كلى مجرد است، و نه مادى محض. بلكه داراى يك نوع (تجرد برزخى) است. و ... جهت مزيد اطلاع نيز به متني از شيخ بهايي كه در شرح فصوص الحكم آمده توجه فرماييد نقل شيخنا البهائى عن شرح الفصوص انه قال: عليك ان تعلم ان البرزخ الذى يكون الارواح فيها به میشود که کسانی همنشین در عالم برزخ خواهند بود که اعمالشان شبیه همدیگر باشد و این بدین معناست که شاید چند نفری که در طول عمر دنیویشان هم دیگر را اصلا ندیده باشند ولی بر اثر سنخیت و تشابه عمل در عالم برزخ و همچنین قیامت همنشین همدیگر باشند نتیجه اینکه در عالم برزخ اقوام و خویشاوندان از نظر اعمال و کردار تقسیم بندی می شوند نه بر اثر قرابت و فامیلی که گویاترین آیه در این باره آیه 100 سوره مبارکه مومنون می باشد که میفرماید فَإِذا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَ لا يَتَساءَلُون‏ wایا مردگان همدیگر را میبیند و از احوال هم اگاه هستندن نامه در دست ملکی بود که او را (رقیب) می گفتند و شاد شدم به آنچه در آن دیدم و از نیکیها خندان شدم و مرا فرحی عظیم رو داد. پس نظر کردم به نامه گناهانم و آن در دست ملکی بود که او را (عتید) می گفتند و بسیار غمگین شدم از آنچه در آن مشاهده کردم و به گریه افتادم. پس به من گفتند: بشارت باد تو را که برای تو خیر و نیکی خواهد بود. پس به نزد من آمد آن مرد اول یعنی ملک موت و روح را از تن من کشید و هر جذبه و کشیدنی از او برابری میکرد با همه سختیها از آسمان تا زمین، و پیوسته در این شدت بودم تا آنکه جان به سینه من رسید، پس اشاره کرد به سوی من حربه ای که اگر آن را بر کوهها میگذاشت، می گداختند و روح مرا از بینی من قبض نمود، پس در آن وقت گریه اهل من بلند شد و هر چه میگفتند را می شنیدم و هر چه می کردند بر آن مطلع بودم. پس چون بسیار شدید شد گریه و جزع اهل بیت من بر من، ملک موت با نهایت خشم و آزردگی متوجه ایشان شد و گفت: ای گروه! از چه چیز است گریه شما؟ پس به خدا سوگند که ما ستمی بر او نکرده ایم که شما شکایت می کنید و تعدّی بر او نکرده ایم که شما فریاد کنید. گریه کنید، لیکن ما و شما بنده یک خداوندیم. اگر خدا شما را امر میکرد در باب ما، امری چنانکه ما را در باب شما امر کرده است، هر آینه شما امتثال امر او می کردید در حق ما، چنانچه ما امتثال امر او نمودیم در حق شما، به خدا سوگند که ما روح او را نگرفتیم تا آنکه روزیِ مقدّر او تمام شد و مدت حیات او منقطع شد و رفت به سوی پروردگار کریمی که هر حکمی که خواهد درباره او مینماید و او بر همه چیز قادر است. پس اگر صبر کنید، مزد می یابید و اگر جزع نمائید گناهکار خواهید گردید، چه بسیار برگشتی خواهد بود مرا به سوی شما، میگیرم پسران و دختران را و پدران و مادران را. پس در آن وقت از نزد من روانه شد و روح مرا با خود برد، در این وقت ملکی دیگر آمد و روح مرا گرفت و آن را در جامه حریری پیچید و بالا برد بسوی آسمان و او را نزد حق تعالی گذاشت در کمتر از یک چشم به هم زدن، پس چون روح من نزد حق تعالی حاضر گردید از هر مل صغیر و کبیری از من سوال نمود و از نماز و روزه ماه مبارک رمضان و حج بیت الله الحرام و تلاوت قرآن و زکات دادن و تصدق نمودن و از هر عملی که در سایر ایام و اوقات کرده بودم و از طاعت پدر و مادر و از کشتن آدمی به ناحق و از خوردن مال یتیم و از مظلمه های بندگان خدا و از عبادت کردن در شب در وقتی که مردم در خوابند و آنچه مشابه اینهاست از اعمال از همه اینها سوال نمود از روح من، پس بعد از این روح مرا به زمین برگردانیدند به اذن حق تعالی. در این وقت غسل دهنده من به نزد من آمد و جامه های مرا کند و شروع نمود در غسل دادن من، پس روح من او را ندا کرد که: ای بنده خدا! مدارا کن با این بدن ضعیان با پدرانشان در بهشت فرمان روایند. [7] علامه مجلسي(ره) در توضيح جمع اين روايات مي فرمايد: يمكن الجمع بين الخبرين بأن بعضهم تربيه فاطمة(س) و بعضهم إبراهيم(ع) و سارة(س) على اختلاف مراتب آبائهم أو تدفعه فاطمة(س) إليهما.[8] جمع بين اين دو خبر ممكن است به اين صورت كه برخي از آن كودكان را فاطمه(س) و برخي از آن ها را ابراهيم(ع) و ساره(س) به اختلاف در جات پدرانشان تربيت مي كنند يا اينكه كودك را فاطمه(س) به آن دو واگذار مي كند. [1]سوره واقعه:آيه 17 [2] مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‏11، ص: 207، محقق / مصحح: رسولى محلاتى، هاشم‏، ناشر: دار الكتب الإسلامية، مكان چاپ: تهران‏،نان ما نيست، اينطور تربيت شده، عقائدش كامل‏ نيست چون سعه نداشته است. حضرت آن دو ملك را ردّ كردند و دستور دادند دو فرشته ديگر بيايند و عقائد مرا كامل كنند، اين دو نفرى كه روى نيمكت نشسته‏ اند دو فرشته‏ اى هستند كه به امر آن حضرت آمده‏ اند و مرا تعليم عقائد مى‏ كنند. وقتى عقائد من صحيح شد من اجازه دارم اين دالان را طىّ كنم و از آن وارد آن باغ گردم. [1] . معاد شناسی ،ج3،ص108. [2]. خان ضيافت» به معناى مهمانسراست كه در ميان أعراب مشهور است، كه با اين خان‏ها از هر كس كه وارد شود خواه آشنا و خواه غريب پذيرائى مي كنند. ~داستان سيّد جواد كربلائى و پيرمرد مستضعف سنّى‏ م و پيغمبر خود را بگويم به زبانم جارى نمى‏ شد. نكير و منكر آمدند كه اطراف مرا بگيرند و مرا در حيطه غلبه و سيطره خود درآورده و عذاب كنند، من بيچاره شدم، بيچاره به تمام معنى، و ديدم هيچ راه گريز و فرارى نيست؛ گرفتار شده‏ ام. ناگهان به ذهنم آمد كه تو گفتى: ما يك شيخى داريم كه اگر كسى گرفتار باشد و او را صدا زند اگر او در مشرق عالم باشد يا در مغرب آن، فوراً حاضر ميشود و رفع گرفتارى از او ميكند. من صدا زدم: اى شيخ علىّ به فريادم رس! فوراً علىّ بن أبى طالب أمير المؤمنين عليه السّلام حاضر شدند اينجا، و به آن دو نكير و منكر گفتند: دست از اين مرد برداريد، معاند نيست، او از دشم كامل شد مي روم؛ آقا سيّد جواد! گفتى و نگفتى (يعنى گفتى كه شيخ ما كه اگر از مشرق يا مغرب عالم او را صدا زنند جواب ميدهد و به فرياد ميرسد اسمش شيخ‏ علىّ است؛ امّا نگفتى اين شيخ علىّ، علىّ ابن أبى طالب است.) بخدا قسم همين كه صدا زدم: شيخ علىّ بفريادم رس، همين جا حاضر شد. گفتم: داستان چيست؟ گفت: چون من از دنيا رفتم مرا آوردند در قبر گذاردند و نكير و منكر به سراغ من آمدند و از من سؤال كردند : مَنْ رَبُّكَ وَ مَنْ نَبيُّكَ وَ مَنْ إمامُكَ؟ من دچار وحشت و اضطرابى سخت شدم و هر چه مى‏ خواستم پاسخ دهم به زبانم چيزى نمى‏ آمد، با آنكه من اهل اسلامم، هر چه خواستم خداى خود را بگويى است بلند، و در روى آن دو نفر نشسته‏ اند و آن پيرمرد سنّى نيز در مقابل آنهاست. پس از ورود، سلام كردم و احوالپرسى كردم، ديدم در انتهاى دالان درى است شيشه‏ اى و از پشت آن باغى بزرگ ديده ميشد. من از پيرمرد پرسيدم: اينجا كجاست؟ گفت: اينجا عالَم قبر من است، عالم برزخ من است و اين باغى كه در انتهاى دالان است متعلّق به من و قيامت من است. گفتم: چرا در آن باغ نرفتى؟ گفت: هنوز موقعش نرسيده است؛ اوّل بايد اين دالان طىّ شود و سپس در آن باغ رفت. گفتم: چرا طىّ نمى‏ كنى و نمي روى؟ گفت: اين دو نفر معلّم من هستند. اين دو، دو فرشته آسمانيند آمده‏ اند مرا تعليم ولايت كنند، وقتى ولايت آنها به خواب ما میان؟اگر آنها میان چطوری این کار و می کنن؟از برزح که توی آسمون هست میان توی اتاقمون و وارد ذهنمون میشن یعنی در کجا اتفاق می افتد؟در مغز ما هست؟در فضای بالای سر ماست؟در عالم مثال هست؟در برزخ هست... کجاست؟ 4- این ملاقات چگونه صورت میگیرد؟آیا اجازه می خواهد؟یا یک روال طبیعی و از قوانین رایج برزخی محسوب میشود 5-آیا همه خوابهای اموات درست هست؟یعنی ممکنه شیطان هم به شکل آنها ظاهر شود و اخبار دروغ به ما بدهد؟آگر این طور هست چطوری بفهمیم؟ با تشکر کارشناس بحث : اندیشمند ●پاسخ: بحث در مورد خواب بسیار پیچیده است به گونه ای که هنوز دانشمندان به آنها فرا رسد نه ساعتى به عقب مى‏افتد و نه جلو».[1] در اينجا منظور از اجل همان مرگ حتمى است. بنابراين آيه مزبور تنها مربوط به موردى است كه انسان به عمر نهائى خود رسيده است، و اما مرگهاى پيش رس را شامل نمى‏ شود. و در هر صورت بايد توجه داشت كه هر دو اجل از ناحيه خدا تعيين مى‏ شود يكى بطور مطلق و ديگرى به عنوان مشروط و يا معلق، درست مثل اينكه مى‏ گوئيم: اين چراغ بعد از بيست ساعت بدون هيچ قيد و شرط خاموش مى‏ شود و نيز مى‏ گوئيم اگر طوفانى بوزد بعد از دو ساعت خاموش خواهد شد، در مورد انسان و اقوام و ملتها نيز چنين است مى‏ گوئيم خداوند اراده كرده است كه فلان شخص يا ملت پس ه اعتيادات مختلف و يا دست زدن به خودكشى يا ارتكاب گناهان خيلى زودتر از آن مدت بميرد. مرگ را در صورت اول اجل حتمى و در صورت دوم اجل غير حتمى مى‏ نامند. و به تعبير ديگر اجل حتمى در صورتى است كه ما به مجموع علل تامه بنگريم و اجل غير حتمى در صورتى است كه تنها مقتضيات را در نظر بگيريم. با توجه به اين دو نوع «اجل» بسيارى از مطالب روشن مى‏ شود، از جمله اينكه در روايات مى‏ خوانيم صله رحم عمر را زياد و يا قطع رحم عمر را كم مى‏ كند (منظور از عمر و اجل در اين موارد اجل غير حتمى است). و يا اينكه در آيه‏اى مى‏ خوانيم«فاذا جاء اجلهم لايستأخرون ساعة و لايستقدمون؛ هنگامى كه اجل ن نفت آن، ممكن است بيست ساعت استعداد روشنائى داشته باشد، اما وزش يك باد شديد و ريزش باران و يا عدم مراقبت از آن سبب مى‏ شود كه عمر آن كوتاه گردد. در اينجا اگر چراغ با هيچ مانعى برخورد نكند و تا آخرين قطره نفت آن بسوزد سپس خاموش شود به اجل حتمى خود رسيده است و اگر موانعى قبل از آن باعث خاموشى چراغ گردد مدت عمر آن را «اجل غير حتمى» مى‏ گوئيم. در مورد يك انسان نيز چنين است اگر تمام شرائط براى بقاى او جمع گردد و موانع برطرف شود ساختمان و استعداد او ايجاب مى‏ كند كه مدتى طولانى- هر چند اين مدت بالاخره پايان و حدى دارد- عمر كند، اما ممكن است بر اثر سوء تغذيه يا مبتلا شدن بمام زوایای خواب پی نبرده اند و در متون دینی نیز به برخی از زوایای آن اشاره شده است. قرآن می فرماید: اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضَى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَيُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ خدا جانها را به هنگام مردنشان می گيرد ، و نيز جان کسانی را که در، خواب خود نمرده اند جانهايی را که حکم مرگ بر آنها رانده شده نگه می داردو ديگران را تا زمانی که معين است باز می فرستد در اين عبرتهاست برای آنهايی که می انديشند.[1] به این تردرست نیست ، اما برای برخی افراد مصداق ندارد . اما در هر حال شب اول قبر عمومی و اصلی که همه اموات دارند همان ابدای مرگ و ورود به عالم برزخ است. با توجه به توضیحات فوق، اعمال ذکر شده در شب اول مرگ میت انجام می شود، البته با توجه به اینکه نیکی در حق میت امر پسندیده ای است، قرائت قرآن و یا امور خیر دیگر می تواند همچنان پس از شب اول نیز ادامه داشته باشد 1. علامه مجلسى، بحار الأنوار، مؤسسة الوفاء بيروت، 1404 ه ق، ج 6، ص 159. 2. همان، ص 116. 3. بنی هاشمی، سید محمد حسن، توضیح المسائل مراجع،دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1386ش،(بحث مستحبات دفن) ج 1، ص 368 . Gشب اول قبر از چه موقعی شروع میشهليه السلام می‌فرمایند : "به خدا قسم،‌قبر باغی از باغ های بهشت و یا گودالی از گودالهای دوزخ است. "(1) امام صادق عليه السلام مي فرمايند : مقصود از برزخ قبر انسان است از لحظه مرگ تا روز رستاخیز.(2) بر این اساس به مجرد مرگ یک انسان آغاز عالم برزخ او اتفاق افتاده و او مراحل عالم برزخ را سیر می کند و تعبیر شب اول قدر او برهمان زمان مرگ صحیح تر خواهد بود؛ اما از آنجا که قبر در استعمالات عرفی بیشتر بر همان محل دفن بدن یا مقبره اطلاق می شود، اصطلاح شب اول قدر که در آن اعمال خاصی مانند نماز لیله الدفن خوانده می شود (3) بر همان شب اولی که بدن دفن شده نیز اطلاق می گردد و این نام نیز نتیب هنگامى که به فرمان خدا پرتو روح از بدن برچیده مى‏شود و جز شعاع کم رنگى از آن بر این جسم نمى‏تابد، دستگاه درک و شعور از کار مى‏افتد، و انسان از حس و حرکت باز مى‏ماند، هر چند قسمتى از فعالیتهایى که براى ادامه حیات او ضرورت دارد، مانند ضربان قلب و گردش خون و فعالیت دستگاه تنفس و تغذیه ادامه مى‏ یابد.[2] رؤيا امرى است ادراكى، كه قوه خيال در آن مؤثر و عامل است و اسباب و عوامل خارجى كه محيط به بدن آدمى است، از قبيل حرارت و برودت و امثال آن، و همچنين عوامل داخلى كه بر آن عارض مى‏شود از قبيل مرض و ناملايمات و انحرافات مزاج و پرى معده و خستگى و غير آن، همه در قوه مخيله و در نتيجه در خوابها تاثير مى‏ گذارد. البته نمی توانیم بگوییم بطور كلى هر چه رؤيا هست از اين قبيل است و حقيقت و واقعيتى ندارد بلکه خوابهايى در اين ميان هست كه رؤياى صالح و صادق است و از حقائقى پرده برمى‏دارد كه هيچ راهى به انكار آن نيست، و نمى‏ توانيم بگوييم هيچگونه رابطه ‏اى بين آنها و بين حوادث خارجى و امورى كه كشف و پيش بينى شده وجود ندارد. ممکن است که انسان در خواب، با سیر در عالم مثال و عقل، خدمت این عزیزان تشرف یابد یعنی وقتى انسان به خواب رفت به عالم مثال و عقل که خود، هم سنخ آنها است متوجه ‏شود، و در نتیجه پاره‏اى از حقایق آن عوالم را به مقدار استعدا و امکان مشاهده ‏نماید.[3] بنابراین از لحاظ امکان عملی ممکن است ارتباطی روحی در خواب واقع شود که از حقیقت برخوردار است. همچنان که در برخی موارد ممکن است چنین ارتباطی رخ نداده و همه رؤیا ساخته و پرداخته توهمات فرد باشد که اکثراً چنین مواردی برای معبر رؤیا یا خود فرد قابل تشخیص است. به طور کلی هرقدر یک رؤیا از آثار وجودی و کمال عقلانی و عرفانی بالاتری برخوردار باشد، نشانگر صادقه بودن آن است. در حديثي از رسول اللّه‏ صلي الله عليه وآله چنين نقل شده: "الرؤيا ثلاثة: بُشْري مِنَ اللّهِ، تَحرينٌ مِن الشيطانِ، و الذي يَحدِثَ به الانسانُ نَفسَه فَيراهُ في مَنامه" يعني خواب بر سه قسم است: يا بشارتي از سوي خداوند است، يا غم و اندوهي از طرف شيطان است و يا مشكلات روزمره انسان است كه در خواب آن را مي‏بيند و در حدیث دیگر از حضرت آمده: رؤيا (خوابهاى خوب و خوش ) از جانب خداوند است و خوابهاى آشفته از جانب شيطان ..[4] به نظر میرسد با توجه به برخی روایاتی که در مورد تمثل شیطان در خواب وجود دارد غیر از مواردی که استثنا شده اند شیطان بتواند در خواب به شکل برخی از انسان ها در بیاید: در حدیثی از رسول خدا آمده است:مَنْ‏ رَآنِي‏ فِي‏ مَنَامِهِ‏ فَقَدْ رَآنِي لِأَنَّ الشَّيْطَانَ لَا يَتَمَثَّلُ فِي صُورَتِي وَ لَا فِي صُورَةِ أَحَدٍ مِنْ َوْصِيَائِي وَ لَا فِي صُورَةِ وَاحِدَةٍ مِنْ شِيعَتِهِمْ...[5] هرکس مرا در خوابش ببیند به تحقیق مرا دیده است زیرا شیطان به صورتی شبیه من و اوصیای من و شیعیان اوصیای من متمثل نمی شود تشخیص اینکه رویایی صادقه است و یا کاذبه کار آسانی نیست و باید به اهل فن در این زمینه رجوع کرد مگر اینکه همراه قرائنی باشد که برای ما روشن شود که خواب حقیقت دارد ولی ملاک هایی در روایات بیان شده است که می تواند در تشخیص آن مارا کمک کند. هرچه خواب به سحر نزدیک تر باشد ، احتمال صادق بودن آن بیشتر است . ابوبصیر از امام صادق‌ علیه السلام پرسید: آیا خواب راست و دروغ هر دو یک منشأ دارد؟ حضرت فرمود: "درست است (با این تفاوت که‌) رؤیای دروغ و خلاف واقع را انسان در آغاز شب که هنگام تسلط (شیاطین‌) رانده شده و نابکار است می‌بیند. این گونه رؤیاها تخیلات آدمی است که دروغ و غیر واقعی و بی‌فایده می‌باشد. اما رؤیای صادق را بعد از گذشت دو سوم شب که فرشتگان فرود می‌آیند و آن پیش از سحر است می‌بیند. این گونه رؤیاها راستند و به خواست خدا تحقق می‌یابند مگر آن که بیننده خواب جنب یا ناپاک خوابیده باشد و خدا را چنان که شایسته است‌، یاد نکرده باشد. در این صورت رؤیا، مختلف و با درنگ و تأخیر تحقق می‌یابد."[6] مرحوم شيخ عباس قمي، با بهره گيري از برخي كتاب هاي بزرگان دينb بعضي آداب و شرايطي را بيان نموده و باور دارد كه با رعايت آنها مي‌توان اموات را در خواب ديد. برخي از شرايط و آداب عبارتند از: 1) وضو گرفتن قبل از خواب، 2) خواندن سوره هاي: شمس، ليل، قدر، كافرون، اخلاص، فلق و ناس 3) فرستادن صلوات بر محمد(ص) و آل آن حضرت(ع) 4) صد مرتبه خواندن سورة اخلاص، 5) به جانب راست خوابيدن، 6) خواندن برخي از دعاها، ماننداين دعا: اللهمّ أنت الحيّ الذي لا يوصف و الايمان يعرف منه...".[7] [1] سوره : الزمر آیه : 42 [2] نک: تفسیر نمونه، ج‏19، ص: 482و 483 [3] برای آگاهی بیشتر، نک: ترجمه المیزان، ج‏11، ص 366- 373 [4] بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏58، ص: 191 ،نويسنده: مجلسى، محمد بورند، در اين صورت اجل حتمى اين اتومبيل همان بيست سال است كه از آن فراتر نمى‏ رود. ولى اگر مراقبتهاى لازم انجام نشود و آن را به دست افراد ناآگاه و لاابالى بسپارند و بيش از قدرت و ظرفيت از آن كار بكشند، و در جاده‏ هاى پرسنگلاخ همه روزه آن را به كار گيرند ممكن است عمر بيست ساله آن به نصف يا به کمتر تنزل پيدا كند. اين همان «اجل معلق» آن است. بسيارى از موجودات از نظر ساختمان طبيعى و ذاتى استعداد و قابليت بقاء براى مدتى طولانى را دارند، ولى در اثناء اين مدت ممكن است موانعى ايجاد شود كه آنها را از رسيدن به حداكثر عمر طبيعى باز دارد، مثلًا يك چراغ نفت سوز با توجه به مخزفتن به سوى آن شتاب كرد تا خود را به قبر رسانید پس كنار قبر به زانو نشست و من از طرف دیگر مقابل آن حضرت رفتم تا ببینم چه كار مى‌كنند، دیدم به شدت گریستند و آنگاه رو به ما كردند و فرمودند: "اخوانى لمثل هذا فاعدوا" یعنى اى برادران من، براى چنین حادثه‌ای خود را آماده کنید. پاورقی_____________________________ (1) ضغطه قبر به ضم ضاد و سکون غین به معنای فشار قبر است. (2) رومان فتان القبور یعنی فرشته‌ای که آزمایش کننده (اهل) قبرها می‌باشد. نقل شده که: «رومان نام فرشته‌ای است که پیش از نکیر و منکر در قبر می‌آید و آدمی را می‌آزماید .» l درست است كه انسان مرده تا 72 ساعت گوشهايش ميشنود  است. مضافاً اینکه شخص مرده با گوش و چشم خود چیزهائی را می بیند که اطرافیان و انسان های زنده از دیدن آن عاجزند. آنچه در این موضوع پر اهمیت و عبرت آمیز است؛ سختی های هنگام مرگ و درون قبر و عالم برزخ است که در آیات نورانی قرآن و کلام معصومان (ع) به کرات به آن اشاره شده است. مثلاً در روایتی از جناب "براء بن عازب" كه یكى از معروفین صحابه پیامبر است آمده كه ما در خدمت حضرت رسول(صلى الله علیه و آله) بودیم كه نظرش به جماعتى افتاد كه در محلى جمع گشته بودند. پرسیدند: براى چه مردم اجتماع كرده‌اند؟ گفتند براى كندن قبر جمع شده‌اند. براء بن عازب گفت: چون حضرت اسم قبر را شنید در مى‌برید، ساعتى او را مهلت دهید تا استعداد و آمادگی پرسش منكر و نكیر بیابد. از احادیث ذکر شده بر می آید که با مرگ انسان و ورود آن به عالم برزخ بدلیل باز شدن چشم و گوش برزخی اش، اگر چه به حسب ظاهر مرده است اما از هوشیاری بیشتری نسبت به قبل از ورود به عالم برزخ برخوردار است. و اگر چه روح حیوانی اش می میرد اما نفس ناطقۀ آن زنده و هوشیار است و هم بهتر از قبل می بیند و هم بهتر می شنود. احادیث بسیاری در بارۀ سخنان مرده، مکالمات و حالات مختلف وی در برابر گفتار و رفتار حاضران در بستر میت و هنگام تشییع و تدفین وارد شده است که همه گویای هوشیاری و فعال بودن چشم و گوش برزخی مردهتی‌های قبر شود ، پس اندكى او را پیشتر برند و اندكى صبر كنند. آنگاه او را به كنار قبر برند. علامه محمد تقی مجلسى اول در حوادث قبر گفته است: هر چند روح از بدن مفارقت كرده است و روح حیوانى مرده است اما نفس ناطقه زنده است و تعلق او از بدن كاملا زایل نشده و از بین نرفته است، و خوف ضغطه(1) قبر و سؤال منكر و نكیر و رومان فتّان قبور (2)، و عذاب برزخ هست تا آنكه براى دیگران عبرت باشد و تا همه بیندیشند كه چنین حادثه‌اى در پیش دارند... و در حدیثی که گویا از حسن بصری، از یونس آمده، منقول است كه گفت حدیثى از حضرت امام موسى كاظم(علیه‌السلام) شنیدم كه فرمودند: چون مرده را به كنار قبر ناد و دشمنى نيست، إلقاءات و تبليغات سوء، پيرمرد را از گرايش به ولايت محروم نموده است. بسيار فوت او در من اثر كرد و به شدّت متأثّر شدم. به ديدن فرزندانش رفتم و به آنها تسليت گفتم و تقاضا كردم مرا سر قبر او بَريد. فرزندانش مرا بر سر تربت او بردند و گفتم: خدايا ما در اين پيرمرد اميد داشتيم چرا او را از دنيا بردى؟ خيلى به آستانه تشيّع نزديك بود، افسوس كه ناقص و محروم از دنيا رفت. از سر تربت پيرمرد بازگشتيم و با فرزندان به منزل پيرمرد آمديم. من شب را در همانجا استراحت كردم؛ چون خوابيدم، در عالم رؤيا ديدم درى است وارد شدم، ديدم دالان طويلى است و در يك طرف اين دالان نيمكترسیدگی می شود چرا بلافاصله بعد از مرگ سوال می شود . ●پاسخ: با سلام و عرض ادب ●الف)قیامت انسان با مرگ او آغاز می گردد، و سرآغاز ورود او پرسش از اعتقادات و عملکردهای کلی اوست . سوالاتی که در عالم برزخ می شود یک بازجویی اولیه است که سوال از کلیات و اصول عقاید و بعضی از اصول اعمال است؛ زیرا در برزخ پروندۀ انسان هنوز مفتوح است و چه بسا تغییری در اعمال او به وجود آید لذا مقام ، مقام سوال از کلیات است به خلاف حساب قیامت که به تمام جزئیات اعمال رسیدگی می شود. «وَ نَضَعُ الْمَوازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَ إِنْ كانَ مِثْقالَ َبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنا بِها وَ كَفى‏ بِنا حاسِبِينَ‏»؛ما ترازوهاى عدل را در روز قيامت بر پا مى‏ كنيم؛ پس به هيچ كس كمترين ستمى نمى‏ شود! و اگر به مقدار سنگينى يك دانه خردل (كار نيك و بدى) باشد، ما آن را حاضر مى‏كنيم؛ و كافى است كه ما حساب كننده باشيم.(الانبیاء/47) ●ب) سؤال خداوند براى رفع جهل از خود نيست، چون او به همه چيز عالم است؛ او سؤال مى‏ كند تا حقايق براى مردم روشن شود و حجّت را بر آنان تمام كند تا اگر كسى به سوى بهشت يا جهنم روانه مى‏ شود، از روى حجّت و برهان قطعى باشد و كسى نتواند به كار خداوند اعتراض كند. vچرا سوال و جواب بعد از مرگ انجام می شودعلاقه فراوانى كه مذاكره را به پايان برساند و شيخ را شيعه كند، و با خود مى‏ گفت: ما در آن روز سنگِ زيربنا را گذاشتيم و حالا بنا را تمام مى‏ كنيم، ما در آن روز نامى از شيخ علىّ برديم و امروز شيخ علىّ را معرّفى مى‏ كنيم و پيرمرد روشندل را به مقام مقدّس ولايت أمير المؤمنين عليه السّلام رهبرى مى‏ نمائيم. چون وارد قريه شد و از آن پيرمرد پرسش كرد، گفتند: از دار دنيا رفته است. خيلى متأثّر شد، با خود گفت: عجب پيرمردى! ما در او دل بسته بوديم كه او را به ولايت آشنا كنيم. حيف، از دنيا رفت بدون ولايت، ما مي خواستيم كارى انجام دهيم و پيرمرد را دستگيرى كنيم، چون معلوم بود كه اهل ین قرائتی. زندگی و حیات پس از مرگ، تألیف علی محمد اسدی، «مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم»، سال 77. _______________________ پاورقی 1 . با استفاده از: «حيات اخروى»، شهيد مرتضى مطهرى، ص‏8، دفتر انتشارات اسلامى. 2 . برگرفته از: «قاموس قرآن»، على اكبر قرشى، ج‏7، ص 230 - 231، دارالكتب الاسلامية. 3 . انعام (6) آيه 61. 4 . سجده (32) آيه 11. 5 . يونس (10) آيه 104. 6 . انعام (6) آيه 60. 7 . زمر (39) آيه 42. 8 . «الفروع من الكافى»، الشيخ الكلينى، ج‏3، ص 258، انتشارات علميه اسلامى. 9 . «معانى الاخبار»، الشيخ الصدوق، ص‏289. مؤسسة النشر الاسلامى. {آيا مرگ به معنای نيستى، نابودى، فنا و انهدام استلَةٍ...».(8) حضرت امام سجاد(ع) فرمود: «بسيار شگفت‏ آور است كه كسى مرگ را انكار كند و حال آنكه در هر شبانه روز، مرگ (خود را به هنگام خواب) مى‏ بيند». در روایتی دیگر چنین آمده است که: سُئِلَ عَن الْباقِر(ع) مَا المَوْتُ؟ قالَ: «هُوَ النَّومُ الَّذي يَاْتيكُم في كُلِّ لَيْلَةٍ؛ إلّا اَنَّهُ طَويلٌ مُدَّتُهُ».(9) از حضرت امام باقر(ع) سؤال شد: مرگ چيست؟ حضرت فرمود: مرگ، همان خوابى است كه هر شب به سراغتان مى‏ آيد؛ با اين تفاوت كه مدتش طولانى است». برای مطالعۀ بیشتر ر.ک به منابع زیر: دیدار یار، استاد محقق آیة الله مکارم شیرازی. معاد، استاد ارجمند حجة الاسلام والمسلمعبير ندارد. دسته دوّم، كسانى هستند كه داراى روح متوسط هستند و در عالم رؤيا، حقايق را ناصاف و همراه با برفك و تشبيه و تخيّل دريافت مى‏كنند. (كه بايد مفسّرى در كنار دستگاه گيرنده (بوستر تلویزیون )، ماجراى فيلم را توضيح دهد و به عبارتى، عالمى آن خواب را تعبير كند.) دسته سوّم، كسانى هستند كه روح آنان به قدرى متلاطم و ناموزون است كه خواب آنها مفهومى ندارد. (نظير صحنه‏ هاىِ پراكنده و پربرفك تلويزيونى، كه كسى چيزى سردرنمی‏ آورد.) اين نوع رؤياها كه قابل تعبير نيستند، در قرآن به «أَضْغاثُ أَحْلامٍ» تعبير شده است. _______________________ تفسير نور، ج‏6، ص: 26 tبحث پایانی خوابها. بنابراين اگر در روايات فراوانى آمده است كه انفاق در راه خدا يا صله رحم عمر را طولانى و بلاها را برطرف مى‏ سازد در حقيقت ناظر به همين عوامل است. و هر گاه ما اين دو نوع اجل و سرآمد عمر را از هم تفكيك نكنيم درك بسيارى از مسائل در رابطه با «قضا و قدر» و «تأثير جهاد و تلاش و كوشش در زندگى انسانها» لاينحل خواهد ماند. اين بحث را ضمن يك مثال ساده مى‏توان روشن ساخت، و آن اينكه: انسان يك دستگاه اتومبيل نو تهيه مى‏ كند كه طبق پيش بينى‏ هاى مختلفى كه در ساختمان آن به كار رفته مى‏ تواند مثلا بيست سال عمر كند، اما مشروط به اينكه به آن دقيقاً برسند، و مراقبتهاى لازم را به عمل آز به فرمان الهى پايان مى‏ گيرد. سرآمد و اجل معلق كه با دگرگونى شرائط دگرگون مى‏ شود، فى المثل انسانى دست به انتحار و خود كشى مى‏ زند در حالى كه اگر اين گناه كبيره را انجام نمى‏ داد سالها زنده مى‏ ماند، و يا بر اثر روى آوردن به مشروبات الكلى و مواد مخدر و شهوترانى بى حد و حساب توانائى جسمى خود را در مدت كوتاهى از دست مى‏ دهد، در حالى كه اگر اين امور نبود ساليانی مى‏ توانست عمر كند. اينها امورى است كه براى همه قابل درك و تجربه است، واحدى نمى‏ تواند آن را انكار كند. در زمينه حوادث ناخواسته نيز امورى وجود دارد كه مربوط به اجل معلق است كه آن نيز قابل انكار نمى‏ باشدور كه در بيدارى، شجاعت را در شير و حيله را در روباه و بلندى را در كوه میبينيم، در خواب، علم را در قالب نور، ازدواج را در قالب لباس و جهل و نادانى را به صورت تاريكى مشاهده می‏كنيم. ما بحث ايشان را با ذكر مثال‏هايى بيان می كنيم كسانى كه خواب می‏بينند چند دسته ‏اند: دسته اوّل، كسانى كه روح كامل و مجردى دارند و بعد از خواب رفتنِ حواس، با عالم عقل مرتبط شده و حقايقى را صاف و روشن از دنياى ديگر دريافت می‏كنند. (نظير تلويزيون‏هاى سالم با آنتن‏هاى مخصوص جهت‏دار كه امواج ماهواره‏اى را از نقاط دور دست می‏گيرد.) اينگونه خواب‏ها كه دريافت مستقيم و صاف است، نيازى به ته دانسته‏ اند. امّا على رغم تفاوت‏هايى كه در خواب‏ها و رؤياها وجود دارد، كسى اصل خواب ديدن را انكار نكرده است و البتّه بايد به اين نكته توجّه داشت كه همه خواب‏ها با يك تحليل، قابل بررسى نيستند. مرحوم علامه طباطبايى در تفسير الميزان جلد 11 صفحه 299 می‏گويد: سه عالم وجود دارد عالم طبيعت، عالم مثال، عالم عقل. روح انسان به خاطر تجرّدى كه دارد، در خواب با آن دو عالم ارتباط پيدا می‏كند و به ميزان استعداد و امكان، حقايقى را درك مى‏ كند. اگر روح كامل باشد، در فضاى صاف حقايق را درك میكند. و اگر در كمال به آخرين درجه نرسيده باشد، حقايق را در قالب‏هاى ديگر می‏ يابد. همانى است كه هر كس هر حاجتى داشته باشد بر آورده مي كند؛ اگر در مشرق عالم باشى و او در مغرب عالم، و يا در مغرب عالم باشى و او در مشرق عالم، اگر گرفتارى و پريشانى براى تو پيش آيد، اسم او را ببرى و او را صدا كنى، فوراً به سراغ تو مى‏ آيد و رفع مشكل از تو مي كند. پيرمرد گفت: بَه بَه عجب شيخى است! شيخ خوب است اينطور باشد، اسمش چيست؟ سيّد جواد گفت: شيخ علىّ‏. ديگر در اين باره سخنى به ميان نرفت مجلس متفرّق شد و از هم جدا شدند و سيّد جواد هم به كربلا آمد. امّا آن پيرمرد از شيخ علىّ خيلى خوشش آمده بود و بسيار در انديشه او بود. تا پس از مدّت زمانى كه سيّد جواد به آن قريه آمد، با عشق و شده بودند. در ضمن خانم فرانسوي ايشان هم استاد ما بودند و خانمي بسيار راستگو و درستكار بودند. ايشان در روز فوت همسرشان نقل كردند كه در اتاق بيمارستان ديدند يك نور آبي به پايين آمد و دور تخت استاد گشت و دوباره به بالا رفت! يكي ديگر از دوستان هم نقل ميكردند كه بر بالين شخص محتضري نشسته بودند و در عين حال صداي قدم زدن را در اطراف اين شخص مي شنيدند در حالي كه كسي آنجا نبود! به هر حال در هنگام مرگ پرده ها كنار مي رود و ناديده ها و نا شنيده ها براي انسان و يا كساني كه قلب سليم و روح آزاد دارند آشكار خواهد شد. اللهم اني اعوذ بك من هول المطلع و من سكرات الموت مرگ و رنگ آبیɃنيم كه همه آنها از حوادث آينده پرده برداشته است، بعضى از اين حوادث نسبتا دور مانند خواب يوسف كه مى‏ گويند بعد از چهل سال به تحقق پيوست و بعضى در آينده نزديكتر مانند خواب عزيز مصر و هم بندهاى يوسف به وقوع پيوست. در غير اين سوره اشاره به" خوابهاى تعبيردار" ديگرى نيز شده، مانند رؤياى پيغمبر ص كه در سوره فتح به آن اشاره شده و خواب ابراهيم كه در سوره صافات آمده است (اين خواب، هم فرمان الهى بود و هم تعبير داشت). جالب اينكه در روايتى از پيامبر ص چنين می خوانيم: الرؤيا ثلاثة بشرى من اللَّه و تحزين من الشيطان و الذى يحدث به الانسان نفسه فيراه فى منامه‏ :" خواب و رؤيا سه گو چرا دانشمندا مکان خواب رو مغز انسان میدونن و براش قرص هم می سازن که خواب بد نبینیم! آیا این تصاویری که در خواب می بینیم همان سیگنال ها یا پالس های الکتریکی و یا پیام های الکترو شیمیایی سیستم های عصبی و نورون های مغز ما نیستن که در قسمت هوشیاری مغز به هنگام خواب فعالیت دارن؟ با تشکر ●پاسخ: قرآن در آيات متعددى صراحت دارد كه حد اقل، پاره‏اى از خوابها، انعكاسى از آينده دور يا نزديك مى‏باشد. در داستان خواب يوسف كه در آيات فوق خوانديم، و همچنين داستان خواب زندانيان كه در آيه 36 همين سوره و داستان خواب عزيز مصر كه در آيه 43 خواهد آمد به چند نمونه خواب برخورد می ‏نه است گاهى بشارتى از ناحيه خداوند است گاه وسيله غم و اندوه از سوى شيطان، و گاه مسائلى است كه انسان در فكر خود می ‏پروراند و آن را در خواب می ‏بيند «1». روشن است كه خوابهاى شيطانى چيزى نيست كه تعبير داشته باشد، اما خوابهاى رحمانى كه جنبه بشارت دارد حتما بايد خوابى باشد كه از حادثه مسرت بخش در آينده پرده بردارد. ****************************** (1) بحار الانوار جلد 14 صفحه 441- بعضى از دانشمندان قسم چهارمى بر اين خوابها افزوده‏اند و آن خوابى است كه نتيجه مستقيم وضع مزاجى و جسمانى انسان است و در بحثهاى آينده به آن اشاره خواهد شد. تفسیر نمونه ج 9 ص 312 qیک مسئله درباره دنیای خواب  روى داده به هنگام خواب در مقابل فكرش مجسم گردد. ب- ممكن است يك سلسله آرزوهاى بر آورده نشده باعث ديدن خوابهايى‏ شود، همانطور كه شخصى تشنه، آب در خواب می بيند و كسى كه در انتظار سفر كرده‏ اى است آمدن او را از سفر بخواب مى‏بيند (و از قديم گفته ‏اند شتر در خواب بيند پنبه دانه! ...) ج- ممكن است ترس از چيزى باعث شود كه انسان خواب آن را ببيند زيرا مكرر تجربه شده است كسانى كه از دزد وحشت دارند شب خواب دزد ميبينند (ضرب المثل معروف دور از شتر به خواب و خواب آشفته نبين اشاره به همين حقيقت است). " فرويد" و پيروان مكتب فرويد يك نوع تفسير و تعبير مادى ديگرى براى خواب دارند: نی بیش نیست بگم والا بعضی چیزا اثباتش سخته مثلا یکی رو میشناسم خواب بدی ببینه صد در صد در مورد هر کس خواب ببینه براش اتفاقی می افته ...... مگه اینکه صدقه بده اتفاقش محسوس نشه.... یه کتاب قدیمی هم یکی میشناختم داشت فکر کنم فروخت به اجنبی حالشو برد اما تو اون کتاب چند صد صفحه ای تعبیر خواب به طور کامل و واقعی رو گفته بود .... هر چی هم از اون تعبیر کرده بودیم درست در می اومد .... ●پاسخ: 1- تفسير مادى. 2- تفسير روحى. ماديها می ‏گويند رؤيا چند علت ميتواند داشته باشد: الف- ممكن است خواب ديدن و رؤيا نتيجه مستقيم كارهاى روزانه انسان باشد، يعنى آنچه براى انسان در روزهاى گذشتهور بودن و اینور اونور می رفتن ....البته خواب نبود برام کابوس شبانه روزی بود .... وقتی بیدار می شدم نمی فهمیدم اصلا چرا می ترسیدم .... نمی دونستم اصلا قبر چیه که کفن سفید باشه و .... تا اینکه 2 سال بعد یکی بهم گفت امام صادق گفته خواب رو برای اولین نفری که تعریف کنی برات تعبیر کنه تعبیرش درسته .... منم بهش گفتم و اونم گفت اره قضیه اینه .... یه خواب دیگم بود که سر اون نزدیک بود تشنج کنم ! خوابش هنوزم نفهمیدم چیه اگه شما می دونید به من بگید ... یه صفحه شبیه صفحه شطرنج اما تعداد خونه هاش تقریبا 4*4 (شایدم 3*3 ) بود 3-4 تا مهره سیاه و یکی 2 تا مهره سفید روش بود همین ! کسانی هم میگن خواب تراوش ذه آنها طى مقدمات مشروحى اظهار می ‏دارند كه: خواب و رؤيا عبارت است از ارضاى تمايلات واپس زده و سركوفته‏اى كه هميشه با تغيير و تبديل هايى براى فريب" من" به عرصه خودآگاهى روى می ‏آورند. توضيح اينكه: بعد از قبول اين مسئله كه روان آدمى مشتمل بر دو بخش است" بخش آگاه" (آنچه به تفكرات روزانه و معلومات ارادى و اختيارات انسان ارتباط دارد) و" بخش ناآگاه" (آنچه در ضمير باطن به صورت يك ميل ارضا نشده پنهان گرديده است) مى‏ گويند: بسيار می شود اميالى كه ما داريم و به عللى نتوانسته‏ ايم آنها را ارضا كنيم و در ضمير باطن ما جاى گرفته ‏اند، به هنگام خواب كه سيستم خود آگاه از كار می ‏فتد براى يك نوع اشباع تخيلى به مرحله خودآگاه روى می ‏آورند، گاهى بدون تغيير منعكس می ‏شوند (همانند عاشقى كه محبوب از دست رفته خود را در عالم خواب مشاهده ميكند) و گاهى تغيير شكل داده و به صورتهاى مناسبى منعكس ميشوند كه در اين صورت نياز به تعبير دارند. بنا بر اين" رؤياها" هميشه مربوط به گذشته است، و از آينده هرگز خبر نمی ‏دهد، تنها ميتوانند وسيله خوبى براى خواندن" ضمير ناآگاه" باشند، و به همين جهت براى درمان بيماريهاى روانى كه متكى به كشف ضمير ناآگاه است بسيار ميشود كه از خوابهاى بيمار كمك ميگيرند. ______________________________________ تفسير نمونه، ج‏9، ص: 313 و 314 rخواب دیدنن وارد جهانى ديگر مى‏ شود. به عبارت ديگر، تفاوت خواب و مرگ در اين است كه هنگام خواب، روح به طور موقت دريافت مى‏ گردد و پس از پايان خواب، باز گردانده مى‏ شود؛ ولى روح در هنگام مرگ، به طور دائم دريافت مى‏ گردد و ديگر به دنيا بازگشت نمى‏ كند. به جهت شباهت زيادى كه از جهت «توفّى‏»(دريافت روح) بين خواب و مرگ وجود دارد، گاهى از خواب به «مرگ كوچك» و از مرگ به «خواب بزرگ» تعبير مى‏ شود. ج - در روايات نيز به رابطه نزديك ميان خواب و مرگ، چنين اشاره شده است: قال السجاد(ع): «عَجَبٌ كُلُّ الْعَجَبِ لِمَنْ أنْكَرَالْمَوْتَ وَ هُوَ يَرى‏ مَنْ يَمُوتُ كُلَّ يَوْمٍ وَلَيْ برزخ برای بدکاران است که در قرآن به صراحت ذکر شده است . النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْها غُدُوًّا وَ عَشِیًّا وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذابِ (46 غافر)؛ عذاب آنها آتش است كه هر صبح و شام بر آن عرضه مى‏ شوند و روزى كه قیامت برپا شود خطاب مى‏رسد كه آل فرعون را در سخت‏ترین عذابها وارد كنید. بنابراین خوردن و نوشیدن یکی از انواع پاداشهای برزخی برای مومنین و عذاب با آتش از انواع عذابهای برزخی برای تبهکاران است پس در حیات برزخی هم وجود جسم و بدن فرض می شود که از خوردن و نوشیدن لذت برده یا از آتش عذاب کشد. اجسام برزخی در بسیاری از Ёا پاسخ علمی بدهید منظورم این هست که آیا همان بدن مثالی گرسنه و تشنه میشود؟ یا خیر کارشناس بحث : شعیب ●پاسخ: با سلام به شهادت بسیاری از آیات قرآن انسانها در عالم برزخ به جهت اعمالشان در غم یا شادی، عذاب یا نعمت به سر می برند. شهدا از جمله کسانی هستند که تاکید به پاداششان در عالم برزخ شده است . وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ(آل عمران 170(؛ البته نپندارید كه شهیدان راه خدا مرده‏ اند بلكه زنده به حیات ابدى شدند و در نزد خدا متنعم هستند. عذاب فرعونیان نیز نمونه ای برای اثبات عذاب د NN-    iعالم دخان و عذاب دخان چیه ؟ ●سوال: بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم امروز با سوالی روبه رو شدم که نیازمندم تا جوابشو بدونم ==============متن سوال: امروز در یکی از سایتها مطلبی درباره عالم دخان وعذاب دخان و... خوندم و اینکه در نزŅعكوس داشته باشد. تا در يك روز كه با آن پيرمرد تكلّم مي نمود از او پرسيد: شيخ شما كيست؟ (شيخ در نزد مردم عادى عرب، بزرگ و رئيس قبيله را گويند) و سيّد جواد مي خواست با اين سؤال كم كم راه مذاكره را با او باز كند تا بتدريج ايمان در دل او پيدا شده و او را شيعه نمايد. پيرمرد در پاسخ گفت: شيخ ما يك مرد قدرتمندى است كه چندين خان ضيافت[2] دارد، چقدر گوسفند دارد، چقدر شتر دارد، چهار هزار نفر تيرانداز دارد، چقدر عشيره و قبيله دارد. سيّد جواد گفت: بَه بَه از شيخ شما چقدر مرد متمكّن و قدرتمندى است! بعد از اين مذاكرات پيرمرد رو كرد به سيّد جواد و گفت: شيخ شما كيست؟ گفت: شيخ ما يك آقاϪَوفَّى الانَفُسَ حينَ مَوْتِها وَالَّتى لَمْ تَمُتْ في مَنامِها فَيُمْسِكُ الّتي قَضى‏ عَلْيهَا الْمَوْتَ وَ يُرسِلُ الاُخْرى‏ اِلى‏ اَجَلٍ مُسَمَّى)(7) خداوند، جانها را در هنگام مرگ و آنكه مرگش فرا نرسيده در هنگام خواب، دريافت مى‏ كند؛ سپس كسى را كه حياتش در دنيا به سرآمده، در نزد خود نگه مى‏ دارد و ديگرى را تا وقت معين (كه مرگش فرا رسد) به دنيا باز مى‏ فرستد. اين دو آيه، شباهت خواب با مرگ -و همچنين شباهت بيدارى دنيا و آخرت- را بيان مى‏ كنند؛ همانگونه كه هنگام مرگ، روح انسان، عالم ماده را در مى‏ نوردد و به عالمى ديگر سير مى‏ كند، در هنگام خواب نيز روح انس همسرانتان در نهايت شادمانى.ظرفها (ى غذا) و جامها (ى شراب طهور) از طلا گرداگرد آنها مى‏ گردانند، و در آن (بهشت) آنچه دل مى‏ خواهد و چشم از آن لذت مى‏ برد وجود دارد، و شما در آن هميشه خواهيد ماند.اين بهشتى است كه شما وارث آن مى‏ شويد به خاطر اعمالى كه انجام مى‏ داديد. براى شما در آن ميوه‏ هاى فراوان است كه از آن تناول مى‏ كنيد. ه) گمان نمی رود که انجام این امور منافاتی با فعالیتهای علمی شما داشته باشد و به عکس کسی که واجبات دینی خود را انجام می دهد و از محرمات پرهیز می نماید مشمول الطاف باری تعالی خواهد بود. موفق باشید. pآیا در برزخ و قیامت هم می شود نماز خواند؟ و با نشاط بخوانید. ج) قرائت روزانه قرآن فراموش نشود ولو اینکه یک صفحه باشد. د) دنیا مزرعه آخرت است ، این دنیا محل عمل است و عالم دیگر محل التذاذ از ثمرۀ این اعمال و نه محل کار :«ادْخُلُوا الْجَنَّةَ أَنْتُمْ وَ أَزْواجُكُمْ تُحْبَرُونَ، يُطافُ عَلَيْهِمْ بِصِحافٍ مِنْ ذَهَبٍ وَ أَكْوابٍ وَ فِيها ما تَشْتَهِيهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْيُنُ وَ أَنْتُمْ فِيها خالِدُونَ، وَ تِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتِي أُورِثْتُمُوها بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ، لَكُمْ فِيها فاكِهَةٌ كَثِيرَةٌ مِنْها تَأْكُلُونَ (الزخرف/70- 72)»؛(به آنها خطاب مى‏ شود) وارد بهشت شويد شما وود، بايد تلاش كرد و زمينه فراهم ساخت و به محيط هاى آزادتر رفت و و خدا را پرستيد، كه تنگناى زمين و زمان، براى دورى از پرستش خدا، بهانه نيست: «إِنَّ أَرْضِى وَسِعَةٌ فَإِيَّىَ فَاعْبُدُونِ»(3) ولی برای گرفتن جواب کاملتر به لینک زیر نیز مراجعه فرمائید http://www.askquran.ir/thread23884.html 1) الحياة، ج 1، ص 331. 2) بحارالانوار، ج 77، ص 164. 3) عنكبوت، آيه 56. ●پاسخ کارشناس دوم: الف) انجام واجبات و ترک محرمات اولین و آخرین توصیه بزرگان دین بوده است لذا بیشترین چیزی که بایدمورد توجه قرار گیرد این دو امر اساسی است. ب) در راس اعمال واجب نماز قرار دارد سعی کنید نمازهایتان را اول وقت از اين رهگذر، بيشترين بهره را برد و بندگى خدا كرد. در حديث زيبايى، على عليه السلام فرموده است: «اِنَّ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ يَعْمَلانِ فيكَ فَاعْمَلْ فيِهما وَ يَأخُذانِ مِنْكَ فَخُذْ مِنْهُما»(1) شب و روز در تو كار می كنند، تو هم در آنها كار كن، و از تو می ‏گيرند، تو هم از آن‏ها بگير. راستى... عمرى را كه می دهيم و اين سرمايه را شب و روز خرج می ‏كنيم، چه به دست می ‏آوريم؟ رسولخدا صلى الله عليه وآله فرموده است: «اَلدُّنيا ساعةُ فَاجْعَلُوها طاعَةً»(2) دنيا، ساعت و لحظه ‏اى بيش نيست، آنرا در راه اطاعتِ خدا بكار گيريد. اگر هم در شرايطى خاص امكان عبادت و بندگى كم به شعبان را روزه بگیرد منكر و نكیر به هنگام سؤال، با وى مهربان و با عطوفت خواهند بود.( ثواب الاعمال وعقاب الاعمال ،شیخ صدوق ،ص82) 4- دوستی و پیروی از حضرت علی علیه السلام :هر كس على را دوست بدارد خداوند ... ترس منكر و نكیر را از او دور مى‏ گرداند و قبرش را روشن مى ‏سازد و چهره ‏اش را نورانى مى ‏نماید. (الإیمان و الكفر بحار الانوار،ج‏1،254) 5- نماز شب:و امام صادق علیه السّلام از پدرانش از پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلم نقل كردند كه: نماز شب باعث خشنودى خدا و دوستى فرشتگان مى ‏گردد و... جواب منكر و نكیر و مونس و زائر او در قبر مى‏ گردد.(منبع:تبيان) oشب اول قبر هر كسي كه آشنايي اجمالي با كتاب آسماني قرآن و روايات معصومين ـ عليهم السّلام ـ داشته باشد به اين مسأله پي مي برد كه لحظات آخرين عمر انسان، لحظاتي است كه به آساني طي نمي شود و براي بدست آوردن امنيت و آسايش آن بايد سعي و تلاش بسياري كرد. راحتي و سختي مرگ از يك طرف با عقايد و باورهاي انساني ارتباط دارد و از طرف ديگر با كردار و اعمال و منش و ملكات نفساني هماهنگي كامل دارد. بايد ديد انسان از اين گوهر گرانبهاي انسانيت خويش چه بهره اي گرفته است و كدام جنبه از جهات وجودي خود را در طول حيات دنيا، به فعليّت رسانده است, آيا جنبة انساني و ملكوتي خود را رشد و تعالي داده و الان كهرجمه‏ ج‏2-ص152 ) نتيجه آنكه وضعيت انسان در آن دنيا بستگي به اعمال انسان دارد كه براي آن روزها ذخيره كرده است و از معصومين(عليهم السلام) نيز بياناتي براي آسايش در شب اول قبر نقل شده است كه بايد راهنماي انسان در زندگي قرار بگيرد: 1-خواندن سوره سوره ملک، برای خلاصی از ترس و وحشت پس از مرگ سفارش شده است؛ در برخی دعاها نیز خلاصی از این مرحله دشوار طلب شده است. 2- سفارش شده است که پس از خاکسپاری، میت را تنها نگذارند و با تلقین به او، در پاسخ دادن به سئوالات نکیر و منکر یاری‌اش کنند( اصول کافی،‌ باب المسأله فی القبر 2/ 634 و 3/201 ) 3- روزه ماه شعبان:هر كس نُه روز از ماpه شده؟ - متأسفانه فوت کرده! -آه! انا لله و إنا إلیه راجعون. او که جوان بود… دیروز دیدم اش… با شنیدن این خبر پاهایم از حرکت ماند، به تفکر عمیقی فرو رفتم. خود را به جای دوست عزیزم دیدم. به مرگ خود فکر کردم. به لحظة که در قبر گذاشته می شوم، به تاریکی، ترس و تنهایی آنجا، به سؤالات نکیر و منکر. به قبری که حفرة از جهنم یا باغچة از بهشت خواهد بود، به خانة زیبای که به زحمت آباد کردم و اکنون باید ترک کنم، به خانوادة که فراموشم می کنند و زندگی را بدون من ادامه می دهند، به فرزندانم که نمی دانم دارایی‌ ام را چگونه و کجا خرج خواهند کرد. به منصب و مقامم که به دیگران می ماند. به کودیت را در چه راهی صرف کردی می باشد. (ر.ج:كشف المحجة لثمرة المهجة، ص: 273) از امام صادق(علیه السلام) نقل است که: چون در قبر خود داخل شود دو فرشته قبر (نكیر و منكر) نزد او آیند در حالى كه موهاى خود را به زمین می كشند و با پاهاى خود زمین را می شكافند، صداى ایشان مانند صداى سخت رعد و چشمهایشان مانند برق خیره‏كننده چشم است و به او می گویند: كیست پروردگار تو و چیست دین تو و كیست پیغمبر تو؟ می گوید: خدا پروردگار من و اسلام دین من و محمد (ص) پیغمبر من است، پس به او می گویند خداوند تو را در آنچه كه دوست می دارى و به آن راضى و خشنودى ،ثابت و استوار گرداند. (طرائف الحكم یا اندرزهاى ممتازتاکی چون حساب و کتاب ،نکیر و منکر ،برزخ و قیامت و... باشد.در دعاي مكارم الاخلاق آمده است: اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِكَ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ وَ مِنْ ضِیقِ الْقَبْرِ وَ مِنْ ضَغْطَةِ الْقَبْر. (مكارم الأخلاق،قسمتی از دعای هر صبح وشام از امام صادق ص 279) خداوندا از عذاب قبر و تنگى و فشار قبر بتو پناه میبرم . از ويژگي هاي اين شب سوالات نكير ومنكر هستند : نکیر و منکر در شب اول قبر وارد می شوند. یکی در جانب راست و دیگری در جانب چپ متوفی قرار می گیرد و شروع به پرسیدن سوالاتی از او می کنند.این سوالات راجع به اعتقادات مهم، همچون خدایت کیست. پیامبر و امامت کیست. و جوانӧهل كربلا و لذا او را سيّد جواد كربلائى مى‏ گفتند. او ساكن كربلا بود ولى در ايّام محرّم و عزا مي رفت در اطراف، در نواحى و قصبات دور دست تبليغ مي كرد، نماز جماعت مي خواند، روضه مي خواند و مسأله مي گفت و سپس به كربلا مراجعت مي نمود. يك مرتبه گذرش افتاد به قصبه‏ اى كه همه آنها سنّى مذهب بودند، و در آنجا برخورد كرد با پيرمردى محاسن سفيد و نورانى، و چون ديد سنّى است، از در صحبت و مذاكره وارد شد، ديد الان نمى‏ تواند تشيّع را به او بفهماند؛ چون اين مرد ساده لوح و پاك دل چنان قلبش از محبّت افرادى كه غصب مقام خلافت را نمودند سرشار است كه آمادگى ندارد و شايد ارائه مطلب نتيجه  به خدا سوگند که من از هیچ رگی از رگهای او بیرون نیامدم مگر آنکه منقطع گردید و از هیچ عضو او بیرون نیامدم مگر آنکه آن عضو در هم شکسته شد، به خدا سوگند که اگر آن غسل دهنده این سخن را میشنید هر آینه هرگز مرده ای را غسل نمی داد، پس آب بر بدن من ریخت و سه غسل داد مرا و مرا کفن کرد در سه جامه و مرا حنوط کرد و همین بود توشه من که به آن بیرون رفت بسوی خانه آخرت، پس انگشتر را از دست راست من بیرون آورد و بعد از فارغ شدن از غسل من به پسر بزرگ من تسلیم کرد و گفت: خدا تو را ثواب دهد در مصیبت پدرت و تو را مزد و صبر بسیار دهد، پس مرا در کفن پیچید و مرا تلقین نمود و ندا کرد اهل و همسایگان ملّذي يَتَوفّاكُم)(5) خدايى را عبادت مى‏كنم كه مرگ همه شما به امر اوست. ب- واژه «توفّى‏» گاهى به معناى «خواب» نيز در قرآن به كار رفته است: -(وَهُوَالَّذي يَتَوفّاكُم بِاللَّيلِ وَ يَعْلَمُ ماجَرَحْتُم بِالنَّهارِ ثُمَّ يَبْعَثُكُم فيه لِيُقْضى‏ اَجَلٌ مُسَمّىً ثُمَّ اِلَيْه مَرْجِعُكُم ثُمَّ يُنَبِّئُكُم بِما كُنْتُم تَعْمَلُونَ)(6) اوست خدايى كه چون شب هنگام به خواب مى‏ رويد، شما را (موقت) مى‏ ميراند و پس از آن شما را بيدار مى‏ كند تا آنگاه مرگتان - كه نزد او معين‏است - فرا رسد، به سوى او باز مى‏ گرديد تا شما را از نتيجه كردارتان آگاه نمايد. -(اللَّهُ يَا «توفّى‏» مى‏ شود؛ بنابراين، مرگ از ديدگاه قرآن، نيستى، نابودى و فنا نيست؛ بلكه انتقال از جهانى به جهانى و از خانه‏ اى به خانه‏ اى ديگر است. به آياتى در اين‏باره، توجه فرماييد: -(حتّى‏ اِذا جاءَ اَحَدَكُم الْمَوتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا)(3) آنگاه كه مرگ يكى از شما فرا رسد، فرستادگان ما، او را (به تمام و كمال) دريافت مى‏ كنند. -(قُل يَتَوَفّاكُم مَلَكُ الْمَوتِ الَّذي وُكِّلَ بِكُم ثُمَّ اِلى‏ رَبِّكُم تُرْجَعُونَ)(4) بگو: همانا فرشته مرگ كه مسؤوليت گرفتن جانها به او سپرده شده است، در هنگام مرگ (به تمام و كمال) شما را دريافت مى‏ دارد. -(اَعْبُدُ اللَّهَ ابه كار مى‏ برد. واژه «توفّى» در شكلهاى گوناگون از ماده «وَفى» 66 بار به كار رفته است و در چهارده آيه، رسماً از مرگ به «توفّى» تعبير مى‏ شود.(1) در «قاموس قرآن» وَفى و تَوفّى‏ چنين معنا شده است: «وفاء و ايفاء به معنى تمام كردن است - وفاى به عهد، يعنى اينكه آن را بدون كم و كاست و مطابق وعده انجام دهى و توفّى به معناى اخذ به‏ طور تمام و كمال است (تَوَفَّيتُ الْمال؛ يعنى، تمام مال را بدون كم‏ وكسر دريافت كردم)».(2) انسان، در هنگام مرگ با تمام شخصيت و واقعيتش تحويل فرشتگان الهى مى‏ گردد و آنها نيزبه طور كامل و تمام او را دريافت مى‏ دارند؛ لذا از مرگ تعبير به «وفات» (جن مذکّر و مؤنّث)، به گستردگی دیده می‏شود.[5] به علاوه، با آن‏که در تعالیم اسلامی، از ارتباط برقرار کردن عموم با اجنّه نهی شده و فقط خواص (آگاهان به علوم الهی)، آن هم به جهت کسب معرفت بیشتر و نیز حلّ مشکلات مسلمانان، مجاز به این کار دانسته شده‏ اند،[6] امّا تقریباً در همه مناطق کشور، کسانی به عنوان «جن‏گیر»، مدّعی ارتباط با اجنّه هستند که غالباً نه تنها صلاحیت این کار را ندارند، بلکه موجب ترویج خرافات و ایجاد گرفتاری برای مردم‏اند.[7] تیموتی گود، پژوهشگر معاصر امریکایی که در موضوع موجودات فرازمینی و بشقاب‏های پرنده (U.F.Oها) تحقیق می‏کند، احتمال می‏دهد که این موجودات، همان اجنّه هستند که در قرآن، یاد شده‏ اند.[8] گفتنی است: یکی از مشهورترین اجنّه مؤمن که به محضر رسول خدا(ص) رسیده و اسلام آورده بود (به نام «زَعفَر»)، در دهه 1330 شمسی درگذشت و در مسجد الجنّ (از مساجد معروف مکّه) دفن گردید و به دستور آیة‏اللّه حاج‏ آقا حسین بروجردی، سنگ یادبودی بر مزار وی نهاده شد و در قم و مکّه برای او، مجالس ختم برگزار گردید.9 [4] بحارالأنوار، ج72 (السماء والعالم)، ص164؛ دانش‏نامه جهان اسلام، مدخل «جن»، ابراهیم موسی‏ پور، نیز، سوره‏ های: الرحمان، آیه 15؛ کهف، آیه 50؛ احقاف، آیه 29؛ ناس، آیه 6. [5]ر.ک: فرهنگ نامه داستان‏های بومی ایران، هاد محمدی و علی‏اشرف درویشیان، تهران: قصّه، ذیل «دیو». [6]به عنوان نمونه، ر.ک: استفتائات، [آیة‏الله] محمدابراهیم جنّاتی، قم: اجتهاد، ج2، ص239 - 245؛ هزار و یک نکته، حسن حسن‏ زاده‏ آملی، قم: بوستان کتاب، نکته 31. [7]دانستنی‏هایی از جن، محسن آشتیانی، قم: زهیر، ص17؛ داستان‏هایی درباره جن، محمدرضا اسداللهی، قم: سلسله، ص9 [8]پیام‏آوران کیهان، تیموتی گود و دیگران، ترجمه: داریوش ادیب، تهران: جشنواره کتاب، ص 37. نیز، ر.ک: جن در قرآن و حدیث و دانش امروز، عبید محمد المصری، ترجمه: محمدرضا شکری، تهران: نبوی - کتاب یوسف، ص189. [9]مکتب اسلام، دوره اوّل، 1338، ش10، ص45. uشكل وشمايل ابليسا و گفت: بیایید به نزدیک او و او را وداع کنید، پس ایشان به نزد من آمده و وداع کردند، و چون از وداع من فارغ شدند مرا بر تختی از چوب نهادند و در این وقت روح میان رو و کفن من بود تا آنکه مرا گذاشتند و بر من نماز کردند، و چون از نماز فارغ شدند مرا به جانب قبر روانه کردند، چون مرا به قبر گردانیدند و در قبر آویختند هولی عظیم مشاهده نمودم که ای سلمان گویا از آسمان به زمین درافتادم، پس مرا در لحد گذاشتند و خشت بر من چیدند و خاک در قبر من ریختند. پس در این وقت روح را برگردانید به سوی زبان و گوش من، و چون مردم را ندا کردند که از قبر من برگردند شروع کردم بر ندامت و پشیمانی و گفتم: کو عبادت میکنم و همین باعث شده که به درسم که مهندسی کامپیوتر هست لطمه زیادی وارد بشه .برای همین تصمیم گرفتم دیگه هیچ نماز مستحبی نخونم و از قرآن هم به چند تا سوره کوچک که حفظ هستم قناعت کنم و به جای این همه عبادت و مطالعه مذهبی بشینم درس های مربوط به خودم رو بخونم. حالا این سوال برای من پیش اومده که برای کسی مثل من که خیلی از عبادت لذت میبره ولی فرصت عبادت رو نداره آیا خدا در برزخ و قیامت بهش فرصت میده تا اون جا بتونه از این اذکار و عبادات لذت ببره ؟ ●پاسخ: سرمايه عمر و فرصت‏هاى زندگى از كف می ‏رود و همچون ابرهاى گذران، از آسمان حيات ما می گذرد. بايد هوشيار بود و ش من از این جماعت بودم و بر می گشتم، پس شخصی از کنار قبر مرا جواب داد و گفت: نه چنین است و بر نمی توان گشتن، و این آیه را خواند (کلّا انّها کلمه هو قائلها و من ورائم برزخٌ الی یوم یبعثون) این سخنی است که حق تعالی بر ردّ جمعی از کافران فرمود که ایشان طلب برگشتن به دنیا میکنند بعد از مرگ یعنی (حاشا که او را بازگردانند، این کلمه است که او گوینده آن است و از پس ایشان برزخی است تا روزی که زنده شوند و مبعوث گردند) پس به او گفتم: تو کیستی که با من سخن میگویی؟ گفت: منم (منبه) و منم ملکی که حق تعالی مرا موکل گردانیده است به جمیع خلائق که تنبیه نمایم ایشان را بعد از مردن ایشان تا بنویسند عملهای خود را بر نفسهای خود که حجت باشد بر ایشان نزد خداوند عالمیان، پس مرا کشید و نشانید و گفت: بنویس عمل خود را. من گفتم به خاطر ندارم. گفت: مگر نشنیده ای سخن پروردگار خود را که در قرآن فرموده است (احصاه الله و نسوه) یعنی (احصا و شمارش کرده است کرده های ایشان را خدا و فراموش کرده اند ایشان کرده های خود را) پس گفت: تو بنویس و من بر تو املا میکنم و اعمال تو را میگویم. گفتم: کاغذ کجاست که بنویسم؟ پس کنار کفن خود را کاغذی دیدم و گفت این صحیفه توست. گفتم: قلم از کجا بیاورم؟ گفت: انگشت تو قلم توست. گفتم: مرکب از کجا بیاورم؟ گفت: آب دهان تو به جای مرکب است. پس املا کرد ب I77NF)    kیاد مرگ و تفکر در احوال آن ●سوال: به یاد مرگ بودن و تفکر در احوال آن، چه آثار و برکاتی برای انسان دارد؟ ●پ,E    خاک برای آفرینش انسان توسط عزرائیل ●سوال: تو یه کتابی خوندم نوشته شده خدا تعدادی از ملائکه رو فرستاده که از زمین خاک بیارن برای اینکه خدا انسان رو خلق کنه می گن هر ملک که رفت زمین اجازه نداد تا اینکه خدا عزرائیل رو فرستاد و عزرائیل به هر شکل از زمین خاک آورد و به خاطر همین خدا عزرائیل رو مq DDG    9فرشتگان مرگ ●پرسش: چرا در آیه زیر از فرشتگان برای مرگ سخن گفته در صورتیکه عزراییل که یک فرشته است جان انسان ها را می گیرد؟ ترجمه آیه سوره 28 نحل همانان كه فرشتگان جانشان را مى‏ گيرند در حالى كه بر خود ستمكار بوده‏ اند پس از در تسليم درمى‏ آيند [و مى‏ گويند] ما هيچ كار بدى نمى‏ كرديم آرى خدا به آنچه مى‏ كرديد داناست (28) ●پاسخ: با سلام در رابطه با مردن انسانها چهار تعبير در قرآن مجيد آمده است‏: " قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ R.R@C-    Iایا مردگان همدیگر را میبیند و از احوال هم اگاه هستند؟ ●سوال: این سوالی هست که دوست دارم جوابش رو بدونم به طور مثال زن و شوهر یا خواهر بردار کلا کسانی که تو دنیا همدگیر میشنناختن ایا از احوال هم اگاه هستن تو عالم برزخ ؟ ●پاسخ: در كافى ج 3/ 244 از xBBc    چرا سوال و جواب بعد از مرگ انجام می شود ؟ ●سوال: چرا سوال و جواب بعد از مرگ انجام می شود ؟ اولا خود خدا از تمام اعمالی که ما در این دنیا انجام دادیم باخبر است با این وجود چرا سوال و جواب بعد از مرگ انجام می شود دوما در روز قیامت به تمام اعمال ا به كلى از بدن قطع نمى كند! چنانکه روح انسان هنگام خواب علاقه خود را از بدن كم كرده و بدن در حال خواب، مقدارى سرد مى شود، در حال مرگ، روح علاقه خود را بیشتر از بدن قطع مى كند بگونه ای که تنها يك ارتباط ضعيفى باقى مى ماند. به عبارت واضح تر: علاقه و ارتباط روح با بدن بر سه گونه است: 1 - ارتباط كامل و تمام مانند حيات و زندگى پيش از مرگ. 2 - ارتباط متوسط، مانند ارتباط روح با بدن در حالت خواب ؛ زيرا مانند مرگ است. 3 - ارتباط كم و ضعيف كه در حال مرگ تحقق يافته. در روايت وارد شده است كه: روح پس از مرگ، در روز سوم، پنجم، هفتم، چهلم و سال به ديدن بدن مى آيد و جسم را مى بيند و از آنومنین در بیداری هست؟ ●پاسخ: بله سالکین الی الله هم در بیداری و هم در خواب صور برزخی را مشاهده می کنند، استاد شجاعی مکشافه را به اقسام مختلف(کشف ابصاری، سماعی، شمّی، ذوقی، لمسی) تقسیم کرده ودر توضیح اینگونه بیان می کنند: کشف ابصاری: عبارت است از: مشاهده و دیدن صور مثالی و حقایق برزخی و موجودات نوری در مراتب مختلف، چه در خواب چه رؤیا و چه در بیداری. شجاعی، محمّد، مقالات، ص 129-133، سروش، تهران، 1380ق در رابطه با خوابی که نقل فرمودید بهتر است خواب خود را به یک معبّر نقل بفرمایید تا تعبیر بفرمایند؛ بنده علم تعبیر بلد نیستم . موفق باشید دیدن اشخاص به شکل حیوانمود: «إن فى القيامة لخمسين موقفاً كل موقف ألف سنة فأول موقف خرج من قبره»؛ «در قيامت پنجاه موقف و ايستگاه است كه هر ايستگاه هزار سال به طول مى‏ انجامد و نخستين ايستگاه هم بيرون آمدن از قبر است»(بحار الانوار، ج 7، ص 111) اما این مختص کسانی است که در مسیر صراط مستقیم بوده و نسبت به خدا و رسولش عناد نداشته اند ، اما کسانی که شرک ورزیده و عناد داشته اند این عده جزو خالدین در جهنم هستند و تا ابد در آتش جهنم خواهند سوخت. «خالِدينَ فيها لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُون» جاودانه در لعنتند و در عذابشان تخفيف داده نشود و لحظه‏ اى مهلتشان ندهند(بقره 162) «و خواهد بود؟ ●پاسخ: با سلام با توجه به آیات و روایات مواقف مختلفی جهت پاک شدن انسان از گناهان در عوالم برزخ و آخرت وجود دارد که خداوند با رحمت رحمانیه اش این مواقف را برای پاکی بندگان قرار داده است تا انسان بتواند به لقای الهی باریابد . برخی انسان های مومن که گناهان کمتری دارند خداوند سبحان گناهان وی را با عذاب دنیوی پاک کرده و پاکیزه وارد برزخ می شوند اما برخی که گناهانشان بسیار است در عالم برزخ با فشار قبر و امثال آن پاک می شود اما عده ای از انسان ها هستند که حتی در عالم برزخ هم از گناه پاک نمی گردند لذا خداوند سبحان در حشر و در مواقف و عوالم آن آنان را تزکه می کند . توضیح اینکه قیامت (با توجه به روایات) پنجاه موقف دارد و کسانی که در عالم برزخ تزکیه نشده و از گناهان پاک نشده اند در این مواقف پنجاهگانه تزکیه و وارد بهشت ابدی می شوند . امام صادق(ع) مى‏ فرمايد: «فَحَاسِبُوا أَنْفُسَكُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا عَلَيْهَا فَإِنَّ لِلْقِيَامَةِ خَمْسِينَ مَوْقِفاً كُلُّ مَوْقِفٍ مِقْدَارُهُ أَلْفُ سَنَةٍ»؛ «پيش از اينكه حساب شما را محاسبه كنند، از خود حساب بكشيد؛ زيرا قيامت داراى پنجاه ايستگاه است كه هر ايستگاه هزار سال به طول مى‏ انجامد»(كافى، ج 8، ص 143) ابن مسعود مى‏ گويد: ما نزد أمير المؤمنين(ع) نشسته بوديم كه فرFهیم کرد" اما در باره این که او از جهنم خارج شده و وارد محیطی دیگر شود روایتی یافت نشد اما از منظری دیگر می توان به مساله نگاه کرد و آن معنای خلود و تفسیر آن است این که قرآن می فرماید کسی در جهنم خالد است به معنای همیشگی است یا زمان طولانی ؟ در این باره نظرات مفسرین متفاوت است که بحث جدایی را می طلبد. بحث دیگر این است که آیا این فرد که شیعه بوده و دست به خودکشی زده است مورد شفاعت واقع می شود یا نه ؟ امام باقر علیه السلام فرمود: «إنَّ المُؤْمِنَ یُبْتَلی بِکُلِّ بَلِیَّةٍ وَیَمُوتُ بِکُلِّ میتَةٍ إلاّ أَنَّهُ لایَقْتُلُ نَفْسَهُ؛ مؤمن ممکن است به هر بلائی مبتلخود رشته حیاتش را پاره می کند و دار تکلیف را وداع می گوید جهنمی بوده و در آن خالد خواهد بود ؛ أبی ولاّد می گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: «مَنْ قَتَلَ نَفْسَهُ مُتَعَمِّدا فَهُوَ فی نارِ جَهَنَّمَ خالِدا فیها؛ کس عمدا خودکشی بکند، همیشه در آتش دوزخ خواهد بود.»(فروع کافی ج 7 ص45) قرآن کریم می فرماید: «وَلا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إنَّ اللّه َ کانَ بِکُمْ رَحیما، وَمَنْ یَفْعَلْ ذلک عُدْوانا وَظُلْما فَسَوْفَ نُصْلیهِ نارا»؛ "و خودکشی نکنید! خداوند نسبت به شما مهربان است. و هر کس این عمل را از روی تجاوز و ستم انجام دهد، به زودی او را در آتشی وارد خواَ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَ كَذَّبُواْ بَِايَاتِنَا أُوْلَئكَ أَصْحَابُ النَّارِ خَلِدِينَ فِيهَا وَ بِئْسَ الْمَصِير» و آنان كه كفر ورزيدند و آيات ما را تكذيب كردند اهل آتشند. در آن جاودانه‏ اند و جهنم بد سرانجامى است‏(تغابن 10) حاصل سخن اینکه : کسانی که (با توجه به فراوانی گناه) در عالم برزخ تزکیه نشده اند در مواقف قیامت و عوالم حشر تزکیه شده و وارد بهشت ابدی می شوند، این نیز حرکت تکاملی به سوی قرب الی الله است و آن عده از افرادی که حتی در این مواقف تزکیه نشدند وارد جهنم ابدی شده و خالدین در جهنم خواهند بود .(والله العالم) جهنمیان بعد از جهنم به بهشت میروند آن زنده مى‏ شوند. پس جميع ملائكه در آن حال مى‏ گويند كه: خداوندا تو را منزه مى‏دانيم از جميع نقايص و عيبها، و از اين كه عبادت ما قابل درگاه تو باشد. و تو را بر جميع نعمتها شكر مى‏ كنيم. و عبادت تو نكرده‏ ايم چنانچه سزاوار است كه تو را عبادت كنند. و اگر شخصى عمل هفتاد پيغمبر داشته باشد، هر آينه عمل خود را سهل خواهد شمرد از شدت اهوالى3 كه در آن روز مشاهده مى‏ نمايد. و اگر دلوى از غسلين4 جهنم (كه چرك و ريم5 اهل جهنم است كه قرنها در ديگهاى جهنم جوشيده است) در مشرق آفتاب بريزند، هرآينه از حدت6 و حرارت آن به جوش آيد مغز سر آن جماعتى كه در مغرب آفتاب‏ اند. و چون جهنم در صحراى خيفته، ما رفعوا رؤوسهم حتى ينفخ فى الصور النفخه الأخره، فيقولون جميعا: سبحانك و بحمدك ما عبدناك كما ينبغى لك أن تعبد. و لو كان لرجل عمل سبعين نبيا لا ستقل عمله من شده ما يرى يومئذ. و لو أن دلوا صبت من غسلين فى مطلع الشمس لغلت منه جماجم من فى مغربها. ولوزفرت جهنم زفره لم يبق ملك مقرب و لا نبى مرسل الا خر جاثيا على ركبتيه؛ يقول: رب نفسى نفسى! حتى ينسى ابراهيم اسحاق عليهما السلام؛ يقول: يا رب أنا خليلك ابراهيم؛ فلا تنسنى. اى ابوذر به درستى كه حق تعالى را ملكى چند هست كه پيوسته ايستاده‏ اند از خوف الهى، و سر بالا نمى‏ كنند تا روزى كه در صور بدمند دميدن آخر كه همگى خلق بa محشر بخروشد و به صدا آيد، نماند احدى نه ملك مقربى و نه پيغمبر مرسلى مگر آن كه به زانو درافتند، و هر يك استغاثه كنند كه: پروردگارا نفس7 مرا رحم كن و مرا نجات بخش. و همه در انديشه خود باشند. حتى ابراهيم - خليل خدا - اسحاق فرزند خود را فراموش كند و به حال خود مشغول باشد و گويد كه: اى پروردگار من! من خليل توام ابراهيم. مرا در اين روز از رحمت خود فراموش مكن و لطف خود را از من بازمگير. بدان كه از جمله عقايدى كه اقرار به آنها واجب است و از ضروريات مذهب است و انكار آنها كفر است اقرار كردن به بهشت و دوزخ است. و بايد اعتقاد داشت كه بهشت و دوزخ الحال موجودند. چنانچه به سند معتبر منقت: مرگ چهار گونه است: مرگ اهانت و لعنت، مرگ حسرت و مصيبت، مرگ تحفه و كرامت، مرگ خلقت و مشاهدت. مرگ لعنت مرگ كافران است، مرگ حسرت مرگ عاصيان است، مرگ كرامت مرگ مؤمنان است، مرگ مشاهدت مرگ پيغمبران است. با استفاده از اصطلاحات فلسفی می توان چنین تقریر کرد: انواع مرگ حد فاصل نور و تاریکی اند که البته وضعیت آنها در خصوص نزدیکی به نور یا تاریکی، بسته به تشکیک مراتب است. با این توضیح، اکنون می توانید مرتبه و رنگ هر مرگی را بهتر ترسیم فرمایید امید آنکه رنگ مرگ ما و همۀ دوستان و اهالی اسک دینی کانونی از نور و روشنائی باشد. آمین موفق باشید ... به نظر شما مرگ چه رنگییه چه به سر آن آمده ناراحت مى شود. و نیز در روایات، وارد شده اینکه در وقت خروج روح، انسان بدن خود را مى بيند و به دنبال آن تا قبر مى رود. به واسطه همين علاقه جزئى مى بينيم كه قبور ائمه اطهار صلى الله عليه و آله و علما و اولياء الله منشاء اثر و نزول بركات و برآورده شدن حاجات است در حالى كه مخاطب سلام و درود و صلوات ها، ارواح برزخى آنها هستند نه بدن هايى كه در قبر خوابيده اند. اگر چه ابدان پاک و مطهر و قبور و بارگاه آن بزرگواران، نیز واجد شأن و احترام است. (1) وقتی طبق روایات، جسم مسلمان و مؤمن حرمت دارد. اجسام و ابدان مطهر اوصیاء و اولیاء الهی که جای خود دارد. علی ای حال حوادث دچار مرگ مغزی میشوند چون زمان جدا شدنشون از دنیا مادی سریع و بدون آمادگی بوده از مرگ خود برای مدتی که در افراد مختلف متفاوت است در حول محور فیزیکی زمین باقی میمانند و به کارهای زمان زنده بودن خود را انجام میدهند و به هیچ وجه مرگ خویش را قبول ندارند مثالی میزنم فکر کنید شما در یک روز زمستانی در خیابان قدم میزنید وقتی به خانه باز میگرید تا چند دقیقه هنوز اون سرما را در بدنتون احساس میکنید در رابطه با مرگ هم همینطور هست در مرگ های ناگهانی روح تا مدتی از مرگ خویش باخبر نیست و هنوز حافظه روح در تسخیر عوامل فیزیکی است kآیا با مرگ مغزی روح از بدن انسان جدا می شود هنگام مرگ او فرا رسيده بسان يك ميوة مثمر الثمري كه باغبان عالم او را از درخت حيات دنيا چيده، و منتقل به حيات برزخي شده يا نه با غفلت و بي توجهي نسبت به جهات روحاني و انساني خود در طي ساليان دراز از خود حيوان فربهي ساخته و حال با همين صورت و سيرت به حيات ابدي خود ادامه مي دهد؟ بايد ديد هر كسي چه عقيده و باوري نسبت به حقايق عالم دارد و در بُعد انديشه متوجه چه نقطه اي است و چه كسي را محل اتكاء خود مي داند و در بُعد رفتار و عمل تابع دستور چه دين و آئيني است. قرآن پيرامون سختي جان دادن اهل كفر و تبهكاري، آياتي دارد و در ضمن از رفتار فرشتگان در هنگام قبض روح آنها اين چنين خب مي دهد. «اگر بيني سختي حال كافران را هنگامي كه فرشتگان جان آنان را مي گيرند و بر روي و پشت آنان مي زنند و به آنان مي گويند بچشيد طعم عذاب سوزنده را»(1) در روايت است كه خدمت امام صادق ـ عليه السّلام ـ عرض كردند: ..... گروهي مي گويند كه آن (جان دادن براي كافر) سخت تر از بريدن به ارّه، پاره كردن با قيچي و شكستن با سنگ و گردش محور آسياب در حدقه چشم است. حضرت فرمود: براي بعضي از بدكاران و كافران به همين گونه است .....(2) در مقابل كساني كه در دنيا اهل ايمان بوده اند و عمري را با عمل به دستورات الهي و دوري از محرمات الهي سپري كرده اند در هنگام جان دادن فرشتگان را ملاقات مي كنند كه ب آنها برخوردي از روي شرافت و بزرگواري دارند. «پرهيزكاران كساني هستند كه فرشتگان جان آنان را در حالي كه پاك و پاكيزه اند مي گيرند و به آنان مي گويند درود بر شما باد.»(3) در روايتي است كه از پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ سؤال كردند فرشته مرگ چگونه جان آدمي را مي گيرد؟ حضرت فرمودند: فرشتة مرگ هنگام مردن مؤمن نزد وي آن گونه مي ايستد كه برده اي ذليل نزد مولي، او و يارانش نزد مومن مي ايستند و نزديك نمي شوند تا اين كه نخست فرشتة مرگ سلام كند و به او بشارت به بهشت دهد.(4) پس آنچه كه باعث سختي و يا راحتي جان دادن انسان مي شود هم عقايد و انديشه هاي اوست و هم كردار و رفتا اوست كه اگر در مسير حق و صراط مستقيم گام بر مي دارد آن لحظات حسّاس زندگاني از آسايش و امنيت خاصّي برخوردار خواهد بود و در غير اين صورت با سختي و اندوه و عذاب، دنيا را ترك خواهد كرد. عامل ديگري كه نقش اساسي در اين امر دارد مسأله دنيا و تعلق به اوست. هر كسي به هر اندازه كه گرفتار دنيا و آن چه مربوط به دنياست شود در هنگام ارتحال به همان اندازه از شكنجه و زجر و عذاب برخوردار خواهد بود. انساني كه از امور واقعي و حقايق عالم غافل شود و گرفتار امور اعتباري و قرار دادي دنيا شود به گونه اي كه سرمست رياستي شود كه به امضايي اعتبار شده و دلخوش پُست و مقامي شود كه باعث تكبّر و غرور او نسبت به ديگران شده اين چنين آدمي در هنگام مرگ وضع نامطلوبي خواهد داشت. انساني كه با عزل او از مقام و پستش خود را در بن بست مي بيند و از گرفتن رياست از او در رنج و عذاب است چگونه حالتي خواهد داشت آن هنگام كه از تمام نعمت ها و لذائذ و اعتبارات دنيا جدا مي شود. حال اين چنين انسان گرفتاري بسان انسان معتادي است كه عمري گرفتار مواد مخدّر بوده و تعلقش به اين مادّه سمّي بسيار شده حال مواد مخدّر را از او بگيرند، تعلّق و وابستگي او به مواد باقي است ولي مواد را از او مي گيرند اين چنين انساني چه وضعي خواهد داشت درست شبيه همين، انساني گرفتار دنيا شود و به من و ما دلخوش كند بo قیامت بکار رفته شده است و علت نامیدن این دوران زمانی به برزخ وجود همین آیه شریفه است که می‌فرماید حتّی اِذا جاءَ اَحدهْمْ الْموًتُ قالَ رُبِّ ارًجِعْونِ لَعلّی اَعًمُلُ صالِحاً فیما ترکت کلاّ اِنّهاکَلِمُه هْو قائِلُها و مِنً وُرائِهِمً بُرًزَخٌ اِلی یُوًمِ یْبًعُثُون.(1) آنگاه که یکی از آنها را مرگ فرا رسد گویند پروردگارا مرا باز گردان، باشد که کار شایسته‌ای در تدارک گذشته خود بجا آورم به او خطاب می‌شود که هرگز چنین نخواهد شد این سخنی است که او گوینده آن است و از حین مرگ تا روزی که بر انگیخته شوند برزخ و فاصله‌ای است. در نهج البلاغه هم لفظ برزخ دو بار است `y    `هنگام دفن،دو چوب تر هم همراه میت میذارن ●سوال: همونطور که میدونیم هنگام دفن،دو چوب تر هم همراه میت میذارن،میخواستم دلیل اینکار رو بدونم! زراره می گوید : به امام باقر (ع) عرض کردم : « چرا چوب تازه همراه میت قرار داده می شود ؟ » فرمودند : « زیرا همین دو چوب تازه ٬ عذاب و حساب قبر را تا مدتی که J_9    S_●سوال: افراد قبل از مرگ از اینکه زمان رفتنشون برسه با خبر میشن ●پاسخ: هیچ کس از زمان قطعی مرگ خویش و یا ديگران آگاه نیست، حتی اهل بیت و معصومین هم به دلیل ارتباط با عالم غیب و بر تعلق شديدي كه به اين امور دارد حال مي خواهد از اين دنيا منتقل به عالم ديگري شود علاقه موجود است و لكن ديگر خبري از من و ما و رياست و مال و مقام نيست همه و همه رخت برمي بندند و او با آن تعلّق شديد بايد زنجيرهاي علاقة خود را با شكنجه و عذاب پاره كند و به حيات برزخ منتقل شود.(5) پس هر چه انسان در اين زندگاني دنيا كمتر به دنيا دل ببندد و خود را دلبستة او نكند كه گويا به تعبير قرآن به زمين چسبيده اند، در هنگام ارتحال از آسايش خاطر بيشتري برخوردار خواهد بود. و امّا عوامل ترس از مرگ عبارتند از 1. جهل و ناداني نسبت به حقيقت مرگ . 2. سنگيني بار گناه. 3. تعلق به دنيا(علاقه شدي به دنيا هم باعث سختي جان دادن است و هم باعث ترس و واهمة انسان از مرگ است چون انسان دنيا گرا خوش ندارد لحظه جدا شدنش از اين دنيا را به خاطر بياورد و هميشه از آن لحظه بد در خوف و وحشت است) انسان موظف است با استفاده از تعاليم ديني به گونه اي خود را تربيت كند كه اين عوامل سه گانه از بين روند يعني نسبت به حقيقت مرگ با دقت و تأمل در آيات الهي و روايات معصومين ـ عليهم السّلام ـ آشنائي پيدا كند و همچنين نسبت به گناهان حال توبه پيدا كرده نسبت به گذشته و در صدد جبران گذشته ها باشد و براي اينكه گرفتار دنيا نشود از اموري چون ياد مرگ و آخرت مدد بگيرد. انسانهايي كه با تلاش و یه سایت پرسش و پاسخ مذهبی خوندم (سایت پرسمان) که اگر یک فرد شیعه خودکشی کند در جهنم به طور جاویدان نمی ماند و بعد از این که در جهنم عذاب شد سرانجام نجات پیدا می کند اما به بهشت هم نمی رود !! بلکه به مکانی بین بهشت و جهنم اسکان داده می شود.می خواستم بدونم اونجا کجاست؟ آیا انسان در انجا عذاب می شود یا پاداش می گیرد؟کیفیت اونجا چطوریه؟؟ کارشناس بحث: شعیب ●پاسخ: با سلام خدمت شما دوست گرامی درباره این که فردی که خود کشی می کند جایگاهش کجاست ناگزیر باید سراغ نقل رفت و عقل در تعیین جایگاه او نقشی ندارد. آنچه که از روایات و آیات برداشت می شود این است که فردی که به دست یها یعنی مومنان در بهشت برای همیشه خواهد بود. این در حالی است که حضرت آدم از اول برای مدت محدود وارد بهشت شده بود چون به تصریح آیه 30سوره بقره حضرت آدم برای خلیفة الله بودن در زمین آفریده شده بود. واین دلیل دیگری است بر اینکه بهشت موعود نبوده است. اینها از جمله دلایلی است که نشان می دهد حضرت آدم محلی که قرار داشته یا باغی از باغهای دنیا بوده ویا عالم برزخ وبهشت موعود نبوه است. برای مطالعه بیشتر می توانید به تفسیر المیزان داستان زندگانی حضرت آدم که از آیه 30 سوره بقره شروع می شود وهمچنین تفسیر تسنیم از آیة الله جوادی آملی ودیگر تفاسیر قرآن مراجعه کنید. بهشت و جهنم ، بعد از آن كه روح انسان از بدن جدا شد و جسد بى جان او را داخل قبر نمودند. روح، جسد را فراموش نمى كند و گاه گاهى به ديدن آن مى آيد و حالاتش را مشاهده مى كند، از وضع تاءسف بار آن حسرت مى خورد، گريه مى نمايد و سخنانى با بدن مى گويد. روایات بسیاری در اینباره وارد شده که می توانید برای مطالعۀ تفصیلی به منابع زیر مراجعه کنید. (2) موفق باشید ... پاورقی______________________________________ ____ 1) بنقل از کتاب انسان از مرگ تا برزخ،(کتابخانۀ معارف)، نعمت الله صالحی حاجی آبادی، مبحث مرگ و ارواح، با کمی تغییر. 2)ر.ک: لئالى، جلد 4 ص 253؛ بحارالانوار، جلد 6. پاسخی دیگر ديدار روح بعد از مرگ از بدن ی كه قرار است بازگردد، از اجزی پراكنده‌ی است كه بدن او را در روزگار دنیا تشكیل مي‌داده‌اند4 و مي‌توان عدم را به پراكنده‌شدن اجزی بدن (همانند داستان حضرت ابراهیم (ع)) نیز معنا كرد5 به طوری كه مادّه‌ی اصلی انسان پس از مرگ در خاك باقی مي‌مانند.6 از طرفی نیز انجام این كار برای خدا نسبت به آفرینش مقدّماتی انسان بسیار ساده‌تر است.7 پی‌نوشت‌ها: 1. ر.ك: بحارالانوار، جلد 6، صفحه‌های 154 و 155. 2. ر.ك: بحارالانوار، جلد 73، صفحة 96. 3. محقّق لاهیجی نیز از همین استدلال بهره گرفته است، البتّه ایشان مقدار كمی شباهت بین بدن برزخی و بدن دنیایی را قائل شده است كه طبق مباحث بیان‌شده، سخن او رد مي‌گردد، مگر آن كه نظرش این باشد كه شرع چنین مي‌گوید. سرمایه ایمان، صفحه‌ها‌ی 159 و 160. همچنین ر.ک: معارف قرآن، جلسة 49، صفحه‌‌های 414 تا 421. 4. مانند این كه خدای تعالی مي‌فرماید: «و كذلك تخرجون (سورة روم، یة 19)» كه اخراج و خروج فرع باقي‌ماندن بازگشت‌كنندگان در زمین مي‌باشند. 5. این معنا را محقّق طوسی در «تجرید الاعتقاد، صفحة 402» بیان كرده كه علاّمه نیز آن را تشریح نموده است. 6. ر.ک: بحارالانوار، جلد 7، صفحه43. 7. ر.ک: بحارالانوار، جلد 7، صفحه‌های 37 و 38. كلّ این مباحث خلاصه كتاب «بدایة المعارف الالاهیه نوشته آیة الله خرازی» است. حقیقت مرگ  گان و حواس آنها اطلاعی ندازیم پس ناچار مطلب طوری ذکر شده که به فکر ما نزدیک باشد.، روایتی‌ است‌ که‌ از حضرت‌ رسول‌ صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلّم‌ وارد شده‌ است‌ مبنی بر اینکه‌ پیغمبران‌ پیوسته‌ با مردم‌ به‌ میزان‌ عقل‌ها و ادراکاتشان‌ گفتگو دارند.پیامبران‌ به‌ قدر عقول‌ مردم‌ با آنها گفتگو دارند . کیفیّت‌ نفخ‌ صور اسرافیل‌ و مردن‌ و زنده‌ شدن‌ از امام سجاد (علیه السلام) پرسیدند : ای‌ فرزند رسول‌ خدا! به‌ ما خبر ده‌ چگونه‌ در صور دمیده‌ میشود؟ فرمود: در نفخ‌ اوّل‌، خداوند به‌ إسرافیل‌ امر میکند که‌ به‌ دنیا فرود آید. و با إسرافیل‌  صوری‌ است‌، و آن‌ صور یک‌ سر و دو طرف‌ دارد ؛ و فاصلة‌ بین‌ هر طرفی‌ از سر آن‌ صور تا طرف‌ دیگر به‌ اندازة‌ دوری‌ آسمان‌ و زمین‌ است‌. ملائکة‌ آسمان‌ چون‌ ببینند که‌ إسرافیل‌ به‌ دنیا فرود آمده‌ است‌ و با او صور است‌ میگویند: اینک‌ خداوند در مرگ‌ و هلاکت‌ و فنای‌ اهل‌ آسمان ها و اهل‌ زمین‌ اذن‌ و اجازه‌ داده‌ است‌. و ای‌ پروردگار! درود و تحیات‌ خود را بفرست‌ بر إسرافیل‌ که‌ دارای‌ صور است‌، و چشم‌ گشوده‌ آماده‌ است‌ و در انتظار اذن‌ و فرود آمدن‌ فرمان‌ تست‌؛ تا بدینوسیله‌ افتادگان‌ گِرو قبرها را آگاه‌ کند و بیدار و زنده‌ گرداند. إ سرافیل‌ از آسمان‌ به‌ زمین‌ فرود می‌آید، و در بیت‌ المقدّس‌ رو به‌ کعبه‌ می‌ایستد. و چون‌ مردم‌ روی‌ زمین‌ نظرشان‌ به‌ إسرافیل‌ افتد با خود میگویند: خداوند همین‌ اکنون‌ اجازة‌ فنا و هلاکت‌ اهل‌ دنیا را داده‌ است‌. در این‌ حال‌ إسرافیل‌ در صور میدمد، و از آن‌ طرفی‌ که‌ بسوی‌ زمین‌ است‌ صدائی‌ خارج‌ میشود که‌ هیچ‌ زنده‌ و ذی‌ روحی‌ در زمین‌ نمی‌ماند مگر آنکه‌ هلاک‌ میشوند و می‌میرند. و از آن‌ طرفی‌ که‌ بسوی‌ آسمان هاست‌ صدائی‌ خارج‌ میشود بطوریکه‌ هیچ‌ زنده‌ و ذی‌ روحی‌ نمی‌ماند مگر آنکه‌ هلاک‌ میشوند و می‌میرند؛ مگر إسرافیل‌. آن وقت‌ به‌ قدری‌ که‌ خداوند اراده‌ کند، مکث‌ و درنگ‌ می‌کنند. در این‌ حال‌ خداوند به‌ إسرافیل‌ خطاب‌ میکند: مُتْ؛ بمیر، إسرافیل‌ هم‌ می‌میرد. آنوقت‌ به‌ قدری‌ که‌ خداوند اراده‌ کند مکث‌ و درنگ‌ می‌کنند. و سپس‌ خداوند به‌ آسمان ها امر میکند و آنها به‌ تموّج‌ و اضطراب‌ می‌افتند، و به‌ کوه ها فرمان‌ میدهد و آنها به‌ حرکت‌ در می‌آیند؛ و این‌ است‌ مفاد کریمة‌ شریفة‌: یَوْمَ تَمُورُ السَّمَآءُ مَوْرًا * وَ تَسِیرُ الْجِبَالُ سَیْرًا.؛روزى كه آسمان سخت در تب و تاب افتد، و كوه‏ها [جمله‏] به حركت درآیند. تُبَدَّلُ الاْ رْضُ غَیْرَ الاْ رْضِ.؛ روزى كه زمین به غیر این زمین است، یعنی‌ زمینی‌ که‌ بر روی‌ آن‌ گناه‌ نشده‌ است‌، زمینی‌ مسطّح‌ و یکپارچه‌ که‌ در آن‌ نه‌ کوهی‌ است‌ و نه‌ گیاهی‌، همانطور که‌ خداوند در اوّلین‌ مرحله‌ زمین‌ را آفرید و گستراند. خداوند جبّار، خود در صور یک‌ نفخه‌ میدمد، و از آن‌ طرفی‌ که‌ به‌ سمت‌ آسمان هاست‌ صدائی‌ خارج‌ میشود که‌ هیچکس‌ در آسمانها نمی‌ماند مگر آنکه‌ زنده‌ میشود و بر پا می‌ایستد و قیام‌ میکنند، و فرشتگانِ حاملینِ عرش‌ همه‌ بر میگردند، و بهشت‌ و دوزخ‌ حاضر میشوند، و جمیع‌ خلائق‌ برای‌ حساب‌ محشور میشوند. شیــپـور اسرافیـل کریم به باطن و حقیقت برخی از اعمال اشاره شده است. به طور مثال در مورد خوردن مال یتیم بیان شده است که إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا (1) آنان که اموال يتيمان را به ستم می خورند شکم خويش پر از آتش می کنند. در روز قیامت حقیقت و باطن این عمل مشکوف خواهد شد و کسی که مال یتیمان را از روی ستم استفاده کرده است، حقیقت این عمل را که خوردن آتش است خواهد دید. با توجه به مطالب فوق، خوب و بد در جهان آخرت، فراتر از گفتارها و نوشتارها، در عمل مجسم خواهند شد. موفق باشید 1. نساء 10 خوبی و بدی در بهشت و جهنم /UU    Uبهشت اقليمى و جغرافيايى در قرآن ●پرسش: قرآن در توصيف بهشت و جهنم به مسايل و امورى پرداخته كه بيشتر در سائقه فردى حجازى دلپذير و فرح انگيز است. كسى كه در سرزمين خشك و بى‏ آب و علف T كوشش به مقامات بلند انساني رسيده اند ديگر خوف و وحشتي از مرگ ندارند آنچنانكه حضرت اميرالمؤمنين پيرامون متقين مي فرمايد: «اگر نبود اجلي كه براي آنها(متقين) مقدّر گرديده از شوق به ثواب و بيم از عقاب لحظه اي جانهايشان در بدن هاي آنها نمي ماند»(6) پاورقی: 1. انفال: 50. 2. فيض كاشاني، محجة البيضاء، ترجمه دكتر عارف، آستان قدس رضوي، ج 8، ص 256. 3. نحل: 32. 4. من لا يحضره الفقيه، بيروت، دارالتعارف، 1411، ج 1، ص 135. 5. ر.ك: جوادي آملي، عبدالله، صورت و سيرت انسان در قرآن، تفسير موضوعي، مركز نشر اسراء، چاپ دوم، آذر 1382، ج 14، ص 215 ـ 220. 6. نهج البلاغه، خطبه 182. mمرگ بد به چه مرگی گفته میشود؟ بايد آنى از آن غفلت ننمود و شب و روز در فكر آن بود. چنانكه روايت شده كه حضرت اميرالمؤ منين (ع) در هر شب هنگامى كه مردم به خوابگاه خود مى رفتند صداى نازنينش به حدى بلند مى شد كه صداى آن حضرت را تمام اهل مسجد و كسانى كه همسايه مسجد بودند مى شنيدند و مى فرمود: تجهزوا رحمكم الله فقد نودى فيكم بالرحيل ؛ يعنى آماده شويد و اسباب سفر خود را مهيا كنيد، خدا شما را رحمت كند، همانا منادى مرگ نداى ((الرحيل )) در ميان شما بلند كرده پس توقف خود را در دنيا و بيرون از دنيا در حالى كه با خود زاد و توشه اى از اعمال صالحه داريد كم كنيد به درستى كه در جلو شما گردنه هاى ناهموارى است يعنى جاهاى كه در آن سفر لازم دارد بردارد و چاره اى از آن ندارد، پس هر گاه چنين است ، سفر آخرت سزاوارتر است به زاد و توشه براى آن ، پس مردى برخاست و گفت : پس ما را راهنمايى كن اى ابوذر. فرمود: حج حجة لعظائم الاءمور، و صم يوما لزجرة النشور و صل ركعتين فى سواد الليل لوحشة القبور. الخبر(1) و حضرت امام حسن مجتبى (ع) در موقع ارتحال خود به جنادة بن ابى اميه فرمود: استعد لسفرك و حصل زادك قبل حلول اءجلك يعنى : مهياى سفر آخرت شو و توشه آن سفر را پيش از رسيدن اجل تحصيل نما بلكه چون سفرت آخرت سفرى است بعيد و هولناك و منزلهاى سخت و عقبات شديده و جاهاى دشوار دارد محتاج است به زاد و توشه بسيارى كايست زاد و توشه اى براى سفر خود مهيا كند به قدرى كه در آن سفر بكار است ، آن وقت سفر كند پس بنابراين سفر آخرت كه ما را در پيش است و به هيچ وجه چاره و گزيرى از آن نيست به زاد و توشه سزاوارتر است ؛ چنانكه روايت شده وقتى حضرت ابوذر غفارى رضى الله عنه به مكه معظمه مشرف شده نزد در كعبه ايستاد و به مردمى كه براى حج از اطراف عالم آمده بودند و در مسجد الحرام جمع گشته بودند فرمود: ايها الناس منم جندب بن سكن غفارى ، منم خير خواه شما و مهربان بر شما، به سوى من آييد و به مردمى كه دور او جمع شدند فرمود: اى مردم هر گاه يكى از شما اراده كند به سفرى برود هر آينه از زاد و توشه براى خود به حه به مومنان وعده داده شده است. وبرا یان مساله مفسران قرآن وعلماء دین دلایلی ذکر کرده اند که شاید بهترین منابع در تحلیل وبیان دلایل این مساله جلد اول تفسیر المیزان ذیل آیه 37 سوره بقره وداستات حضرت آدم باشد. خلاصه دلایلی که برای این مساله ذکر کرده اند چند مورد است. 1- بهشت موعود دار تکلیف نیست ودر آنجا تکلیفی وجود ندارد. در حالی که حضرت آدم به خاطر خوردن از میوده ممنوعه از بهشت خارج شد واین نشانگر این است که در بهشت یکه قرار داشت تکلیف وجود داشته است. 2- کسی که وارد بهشت موعود شود دیگر آن خارج نمی شود ودر قرآن در موارد مختلف در بیان نعمت های بهشتی آمده است که خالدین فا بوسيد و از آن جناب درخواست كه از تقصيرات او بگذرد و او را عفو فرمايد. حضرت تبسمى فرمود و برگشت و پس از اين عمرى را در مسجد ديدند نشسته چون نگاهش به آن حضرت افتاد گفت : الله اعلم حيث يجعل رسالته . اصحابش با وى گفتند كه قصه تو چيست ، تو پيش از اين غير اين مى گفتى ؟ گفت : شنيديد آنچه گفتم باز بشنويد، پس شروع كرد به آن حضرت دعا كردن . اصحابش با او نزاع كردند او نيز با ايشان به نزاع برخاست ، پس ‍ حضرت به كسان خود فرمود كداميك بهتر بود آنچه شما اراده كرده بوديد يا آنچه من اراده كردم ؟ همانا من كار او را اصلاح كردم و با پول شر او را برگرداندم . رواياتى درباره حسن خلق قسمت اولن طوسى قدس سره نقل كرده كه روزى از جانب شخصى كاغذى به دستش رسيد كه در آن كلمات زشت گفته بودند؛ از جمله اين كلمه زشت در آن بود يا كلب بن كلب . خواجه چون آن كاغذ را مطالعه فرمود جواب آنرا به متانت و عبارات خوش مرقوم داشت بدون يك كلمه زشتى ؛ از جمله مرقوم فرمود كه قول تو خطاب به من : اى سگ ، اين صحيح نيست زيرا كه سگ به چهار دست و پا راه مى رود و ناخنهايش بلند و دراز است ولى من قامتم راست است پوستم آشكار و نمايان است ، نه آنكه مانند سگ ، پشم داشته باشم من بر خلاف سگ حرف مى زنم و مى خندم پس اين صفاتى كه در من است با سگ جور نمى آيد در اين صورت نمى توانم سگ باشم . مؤ لف گويد كه اين اة خيلا كامثال السعالى شزبا حمى الحديد عليهم فكانه و لقيت اضيافى بوجه عبوس لم تخل يوما من نهاب نفوس تغدوا ببيض فى الكريهة شوس و مضان برق او شعاع شموس 24 بالجمله با اين مقام از جلالت و شجاعت و شدت و شوكت ، حسن خلق او به مرتبه اى رسيده كه يك فرد عادى به او اهانت و استهزاء مى نمايد ولى ابدا تغيير حالى براى او پيدا نمى شود بلكه مى رود در مسجد و نماز مى خواند و براى او دعا و استغفار مى گويد اگر خوب ملاحظه كنى اين شجاعت و غلبه بر هواى نفس خود، بالاتر است از شجاعت بدنى او؛ اميرالمومنين (ع) فرموده : اشجع الناس من غلب هواه . 2- شيخ مرحوم در خاتمه مستدرك از جناب خواجه نصير الديست و شجاع و شديد الشوكة است و شجاعتش به مرتبه اى است كه ابن ابى الحديد گفته كه اگر كسى قسم بخورد كه در عرب و عجم شجاعتر از اشتر نيست مگر استادش اميرالمومنين (ع)، گمان مى كنم كه قسمش راست باشد. چه بگويم در حق كسى كه لشكريان معاويه را درهم كوبيد و شكست داد و اميرالمؤ منين (ع) در حق او فرمود كه اشتر براى من چنان بود كه من براى رسول خدا صلى الله عليه و آله ، بودم و به اصحاب خود فرمود كه كاش در ميان شما مثل او دو نفر بود بلكه كاش يك نفر مثل او داشتم و شدت شوكتش بر دشمن از تاءمل در اين اشعار كه از آن بزرگوار است معلوم مى شود: ب قيت وفرى و انحرفت عن العلى ان لم اشن على ابن هند غاتند كه آيا مى دانى به چه كسى اين اهانت و استهزاء نمودى ؟ گفت : نه . گفتند: اين شخص مالك اشتر، يار اميرالمؤ منين (ع) بود. آن مرد ترس و لرزه گرفت و عقب مالك برفت تا او را دريابد و عذر خواهى نمايد؛ مالك را در مسجد يافت كه به نماز ايستاده . چون از نماز فارغ شد، آن مرد روى پاهاى مالك افتاد كه ببوسد، مالك فرمود: چرا چنين مى كنى ؟ گفت از آن كارى كه كرده ام عذر مى خواهم مالك فرمود: كه بر تو باكى نيست به خدا سوگند كه من داخل مسجد نشدم مگر براى آنكه براى تو استغفار كنم . مؤ لف گويد ملاحظه كن كه چگونه اين مرد از حضرت اميرالمؤ منين (ع) كسب اخلاق كرده است ، با آنكه از امراء لشكر آن حضرت Tخلاق شريف از اين محقق جليل ، تعجبى ندارد زيرا كه آية الله علامه حلى رضوان الله عليه در حق او فرمود كه اين شيخ افضل عصر خود در علوم عقليه و نقليه بود و كتب بسيارى در علم و حكمت و احكام شرعيه بر مذهب اماميه تاءليف فرموده است . اين فقير گويد: اينجا جاى تمثل به اين شعر است : هر بوى كه از مشك و قرنفل شنوى از دولت آن زلف چو سنبل شنوى خواجه اين حسن خلق را از رجوع به دستورالعمل و كردار ائمه اطهار صلوات الله عليهم گرفته است ؛ آيا نشنيده اى كه حضرت اميرالمؤ منين (ع) شنيد كه مردى قنبر را دشنام مى دهد، قنبر خواست كه دشنام او را برگرداند كه حضرت او را ندا كرد: مهلا يا قنبر (آرام من آنچه کرده بودم در دار دنیا و نماند از اعمال من خردی و بزرگی مگر آنکه او را بر من املا کرد چنانکه حق تعالی فرموده است ( و یقولون یا ویلتنا مالهذا الکتاب لا یغادر صغیره و لا کبیره الا احصاها و وجدوا ما عملوا حاضراً و لا یظلم ربک احداً) یعنی (میگویند کافران: وای بر ما چیست این نامه ما که ترک نکرده است گناه کوچکی را و نه بزرگی را مگر آنکه احصاکرده است آن را و یافتند آنچه کرده بودند را حاضر و ستم نمیکند پروردگار تو احدی را) پس ملک آن نامه را گرفت و مهری بر آن زد و طوق گردانید آن را بر گردن من، پس گمان کردم که جمیع کوههای دنیا را طوق کرده اند در گردن من، پس به او گفتم: ای مIبه چرا با من چنین میکنی؟ گفت: آیا نشنیده ای سخن پروردگار خود را که فرموده است ( و کلّ انسانٍ الزمناه طائره فی عنقه و نخرج له یوم القیامه کتابا یلقاه منشوراً ، اقرا کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا) یعنی (و هر انسانی، اعمالش را بر گردنش آویخته ایم، و روز قیامت، کتابی برای او بیرون می آوریم که آن را در برابر خود گشوده میبیند – کتابت را بخوان کافی است که امروز خود حسابگر خود باشی). پس منبه گفت: این خطابی است که تو را بدان خطاب خواهند کرد در روز قیامت و تو را حاضر خواهند گردانید در آن روز و حال آنکه نامه عمل تو در میان دو دیده تو گشوده باشد و گواهی دهی در آن روز بر نفس خوفْظِ ما يَكُونُ مِنّى‏ وَ جَعَلْتَهُمْ شُهُوداً عَلَىَّ مَعَ جَوارِحى‏ وَ كُنْتَ انْتَ الرَّقيبَ عَلَىَّ مِنْ وَرائِهِمْ وَ الشَّاهِدَ لِما خَفِىَ عَنْهُمْ». خداوندا، بيامرز بر من هر بدى را كه فرشتگان بزرگوارت را مأمور ثبت آنها كرده‏اى؛ فرشتگانى كه بر حفظ اعمال من گماشته‏اى و آنان را به همراه اعضا و جوارحم، شاهد بر من قرار داده‏اى و تو از وراى آنان بر من نگهبان و شاهد بر آنچه كه از آنان پنهان مانده، بودى. که شاید مراد از این امور مخفی بر ملائکه(با توجه به سیاق این قسمت از دعا) خطورات بسیار خفی قلبی باشد که ملائکه نیز متوجه آنها نمی شوند ولی خداوند متعال م على عليه السلام در يكى از خطبه‏ هايش كه مردم را در آن به تقوا دعوت كرده، مى‏ فرمايد: «بدانيد اى بندگان خدا! كه مراقبانى از خودتان بر شما گماشته شده، و ديدبان‏هائى از اعضاى پيكرتان، و نيز بدانيد حسابگران راستگو اعمال شما را ثبت مى‏ كنند، و حتى شماره نفسهايتان را نگه مى‏ دارند، نه ظلمت شب تاريك، شما را از آنها پنهان مى‏ دارد، و نه درهاى محكم و فرو بسته و چه فردا به امروز نزديك است»! [6] 6- در دعای شریف کمیل می خوانیم که امام علی علیه السلام به خداوند متعال عرض می نماید:«وَ كُلَّ سَيِّئَةٍ امَرْتَ بِاثْباتِهَا الْكِرامَ الْكاتِبينَ الَّذينَ وَكَّلْتَهُمْ بِحز عوالم ماده و مثال و عقل جور در می آید چرا که آنها عالم عقل را مجرد از ماده می دانند و همان را معاد می پندارند؟ ●جواب: ملا صدرا که قایل به عوالم سه گانه مادی و مثالی عالم عقول می باشد جسم و بدن هر نشئه را متناسب با همان نشئه می داند ایشان قیامت را عالم عقل که عالم مجردات است - مجرد از ماده - می داند و روح را در آن نشئه همراه جسم متناسب با عالم مجردات می داند و آن جسمی لطیف بدون عوارض جسم دنیای مادی و جسم برزخی است. ,چگونه جسمانی بودن معاد با تفسیر فلاسفه از عوالم ماده و مثال و عقل جور در می آیدلهین را قبول نداشت، چون با ظواهر آیات تطبیق نمی کرد. البته صدرالمتألهین خیلی تلاش کرد که بگوید معادی را که آورده عین قرآن است و از قرآن استخراج شده وآیات را برآن تطبیق داد. با این حال، معاد مرحوم آخوند (ملاصدرا) با اکثر آیات قرآنی تطبیق نمی کند. معادی را که مرحوم صدرالمتألهین گفته، درواقع نوعی معاد برزخی است [نه معاد حشری]؛ جسم، جسم برزخی [یعنی تمثلی و تخیلی بدون جرم] است. میوه، میوه برزخی است و خلاصه یک سلسله صور غیبیه هستند که ماده را قبول نداشت.»(معاد جسمانی در حکمت متعالیه /224 ،به نقل از کیهان فرهنگی، سال ششم ،شماره 8) +آیا همه فلاسفه با معاد جسمانی مخالف هستند!دانسته است، جسمانی بودن حیات اخروی را به اثبات رسانیده است.(عقائد اسلامی در پرتو قرآن، ص582.) فلاسفه بعد از ملا صدرا به تبع ملا صدرا قایل به جسمانی بودن معاد شده اند اما در کیفیت این جسم اختلاف کرده اند برخی از بزرگان به این نوع تاویلات و تفسیرات ایراد دارند آیه الله سبحانی در این باره می فرمایند: «ایشان [علامه طباطبایی] هیچ وقت معاد را تدریس نمی کرد. به خاطر دارم هنگامی که خدمتشان اسفار می خواندیم، وقتی به مبحث معاد رسیدیم درس را تعطیل کردند. علت را هم هیچ وقت بیان نکردند. فقط تنها چیزی که ما توانستیم کشف کنیم این بود که مرحوم علامه طباطبایی، معاد مرحوم صدرالمتأ و آزادانه و یله و رها همه چیز را مباح بدانند.المیزان، ج 20، ص 115 این مسأله درباره اصل اعتقاد به خدا نیز مطرح است. پس دلیل اصلی سرسختیهای معاندان و منکران عالم غیب و حیات پس از مرگ، اباحه‏ گری آنان است. آنها در بند حاکمیت هواهای نفسانی، دچار مسؤولیت‏ گریزی هستند. به عبارت دیگر انسانی که میخواهد قید بندگی و اطاعت از فرمان‏های الهی را پاره کند و هوای نفس خویش را آزاد گذارد؛ برای آنکه گرفتار تعارض درونی نشود، در ابتدا به انکار معاد و رستاخیز میپردازد تا از درون، خود را آزاد پنداشته و قیدی در برابر خود نبیند. آن گاه به معارضه با هنجارهای دینی میپردازد 9چاكرا چيست#ران معاد درباره حیات پس از مرگ را بازگو میکند و در آیات 3 و 4 پاسخ میدهد - میفرماید: (بل یرید الانسان لیفجر امامه) «بلکه انسان میخواهد جلویش باز باشد و تمام عمر را گناه کند»؛ یعنی، آنان شبهه علمی ندارند، بلکه لجاجت و شهوت عملی دارند. این افراد میخواهند میدان عمل‏شان و پیش رویشان باز باشد و چیزی جلودار آنان نباشد و معاد - که همان روز سؤال و جواب است - جلوی آنها را میگیرد و نمیگذارد که هر کاری دل‏شان خواست، انجام دهند. پس دلیل تکذیب و انکار قیامت و زندگانی پس از مرگ، شک علمی نیست؛ بلکه شهوت عملی است. آنان قیامت را تکذیب میکنند تا قید و بندهای ایمان دست و پایشان را نبند$ت و همه چیزها را برای خود مباح و حلال میداند و حاضر نیست، هیچ قید و بندی بر دستانش احساس کند. به این دلیل قرآن کریم در موارد بسیاری، ایرادها و شبهات منکران خدا و قیامت و نبوت را نقل میفرماید و پس از پاسخ‏گویی به این شبهات، بیان میدارد که مشکل اساسی منکران این معانی، عدم درک صحیح نیست؛ یعنی، آنان مشکل عدم علم ندارند؛ زیرا اگر مشکل عدم درک و فهم صحیح باشد، با چند استدلال و برهان حل خواهد شد؛ اما مشکل اصلی منکران، عملی است و آنها گرفتار شهوات نفسانی اند. قرآن موضوع هوامداری درباره قیامت و معاد را با بیانی رسا بیان میفرماید. در آیه سوره «قیامت» - پس از اینکه شبهه منک% میکند. و انسانی که فطرت خود را با غرایز و شهوات آلوده میکند و باعث میشود که روزبه‏روز ضعیف‏تر شود، در حقیقت فطرت خود را زیر پای اغراض و شهوات خود مدفون و زنده‏به گور میکند و روی قبر فطرت، خانه هوس را بنا میسازد. چنین انسانی در دنیا، فقط دنبال هوای و هوس خود است و طبیعی است که با تمامی حقایق متعالی - بخصوص توحید و نبوت - و از همه بیشتر با قیامت و جهان پس از مرگ، مخالفت کند؛ زیرا این معانی به انسان گوشزد میکند که زندگی آدمی، هدفمند است و او اجازه ندارد از اهداف خود تخطی کند. اما آن که هوا مدار است، چاره را در پشت کردن به این حقایق میداند؛ زیرا تحت ولایت نفسانیت خود ا& و دین هم یعنی فطرت این فطرت فقط با آراستگی به تزکیه نفس شکوفا میشود. اما اگر کسی با سوء اختیار خود، نفس را با گناهان آلوده کرد، فطرت خود را زیر خروارها خاک نفسانیت پنهان میکند و این را قرآن دسیسه مینامد. «تزکیه» به عمل باغبان دلسوزی میماند که درختان باغ را با دقت حرس میکند و علف‏های هرز را از زیر پای آنها وجین میکند تا درخت رشد طبیعی خود را بنماید. «دسیسه» نیز به عمل کسی میماند که نه تنها هیچ توجهی به درختان باغ ندارد و علف‏های هرز را از پای آنها نمیچیند و با این کار باعث ضعیف شدن درختهای باغ میشود؛ بلکه خود نیز با ریختن آهک و امثال آن، به خشک شدن درخت‏های باغ کم'ین داشتید، قطعاً جهنم را خواهید دید».تکاثر (102)، آیه 6-5 این علم به مراتب بالاتر و یقینی تر از شناخت و معرفت عقلی است و هیچ جای شک و شبهه سرگردانی و حیرانی در آن نیست. اما در مقابل تزکیه نفس، برخی از مردمان با سوء اختیار خود، فطرت را زنده به گور میکنند: (قد خاب من دسّیها) «و آن کس که نفس خود را آلوده کرد، ناامید و محروم گشته است».همان، آیه 10؛ «دسی»؛ یعنی چیزی را پنهانی داخل چیز دیگری کردن و مدفون نمودن آن. - و مراد آیه شریفه این است که گروهی «نفس مُلْهَمه» را در غیر آن جهتی که فطرت آدمی اقتضا میکند، سوق میدهند. توضیح اینکه کمال نفس انسان به این است که برحسب فطرت، حرکت کند(فس خود را پاک کرد، رستگار شد».شمس (91)، آیه 9؛ «زکی»؛ یعنی پاک کردن و رشد و نمو دادن. یعنی نفس و فطرت سرمایه اولیه انسان است؛ اما به تنهایی کافی نیست.، تنها در صورتی که زیر سایه تعالیم الهی و پیامبران و اولیا و ائمه اطهار(ع) تربیت و پاک شود، شکوفا خواهد شد و آن موقع است که نفس در جهت فطرتی که در بطن آفرینش برایش معین شده است، سوق داده میشود. چنین انسانی حقایق متعالی - خدا و عالم ابدی - را به حقایق ایمان درک میکند و درک و شناخت او، تنها مبتنی بر استدلال و برهان نیست؛ بلکه مبتنی بر شهود، حضور و علم‏الیقین است: (کلا لوتعلمون علم‏الیقین لترونَ الجحیم) «چنان نیست، اگر علم یق) هاله خودبه هاله ديگران مي توان نقاط آسيب ديده را ترميم نمود كه در اين صورت بيماري هاي روحي و جسمي مرتبط با نقاط درمان شده در هاله نيز التيام مي يابند.. براي انرژي درماني دو راه وجود دارد : استفاده از انرژي درمان گر و دوم استفاده از انرژي كيهان كه شخص درمان گر به صورت كانالي براي انتقال انرژي از كيهان عمل مي كند كه اين راه مطلوب تر به نظر مي رسد چون هم براي درمان گر و هم براي درمان جو و خود شخص مفيد تراست معاد امری فطری است و همه انسان‏ها با سرمایه اولیه «فطرت» متولد میشوند. اما این سرمایه نیاز به تقویت و پشتیبانی دارد. قرآن کریم میفرماید: (قدافلح من زکیّها) «هر کس نيه السلام آمده: «هنگامى كه مؤمنان و ...مى‏ خواهند با هم سخن خصوصى بگويند: حافظان اعمال، به يكديگر مى‏گويند ما از آنها دور شويم، شايد سرى دارند كه خدا آن را مستور داشته»!. راوى مى‏ پرسد: «مگر خداوند عَزَّوَجَلَّ نمى‏فرمايد: ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ: «هيچ سخنى انسان نمى‏گويد، مگر اين كه فرشته مراقب و آماده ثبت اعمال نزد آن حاضر است»؟ امام عليه السلام فرمود: انْ كانَتِ الْحَفَظَةُ لاتَسْمَعُ فَانَّ عالِمَ السِّرِّ يَسْمَعُ وَ يَرى‏: «اگر حافظان سخنان آنها را نشنوند، خداوندى كه از اسرار با خبر است، مى‏ شنود و مى‏ بيند»![5] 5- ام+يه و آله بعد از اشاره به وجود اين دو فرشته، و نوشتن حسنات با پاداش ده برابر، فرمود: هنگامى كه انسان كار بدى انجام مى‏ دهد، فرشته راست به فرشته چپ مى‏ گويد: در نوشتن اين گناه عجله مكن، شايد كار نيكى بعد از آن انجام دهد كه گناه او را بپوشاند، همان گونه كه خداوند بزرگ مى‏ فرمايد: «إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ» يا اين كه توبه و استغفار كند (و اثر گناه از ميان برود) ... و او هفت ساعت از نوشتن كار بد خوددارى مى‏ كند، و اگر كار نيك يا استغفارى به دنبال آن نيايد فرشته حسنات به فرشته سيئات مى‏ گويد: بنويس بر اين بدبخت محروم»![4] 4- در حديث ديگرى از امام صادق عل* يك ، پنج و هفت ساختار معين و دو ، چهار و شش سيالات بي شكل اند كه در لابه لاي شخص قرار گرفته اند . هاله ها در معرض آسيب هايداخلي و خارجي قرار دارند. آسيب هاي خارجي از طرف ديگران ( مثل حسادت و . . . ) وانگل هاي متافيزيك وارد مي شوند و آسيب هاي داخلي توسط خود شخص مثلا استفاده ازسيگار ، مواد مخدر و غيره. البته مي توان با ايجار حصار در اطراف هاله از آن درمقابل آسيب هاي خارجي مخافظت نمود . اين حصار يك نوع انرژي لطيف اما مستحكم است كه میتوان آن را با تكرار كلمات و جملات مقدس و پر انرژي با تمركز به دست آورد.چيزي نيز به عنوان هاله درماني و انرژي درماني وجود دارد كه با ارسال انرژي ا0ه ي کمالات خود، به بدن جديد منتقل بشود. حالت اوّل با دو مشکل مواجه است: يکم. اين که روح همه ي کمالات خود را از دست بدهد و سپس به بدن جديد منتقل شود، خلاف مقتضاى حرکت است. حرکت همواره از قوّه و استعدادِ شدن، به سوى فعليت و شدن است. محال است که وقتى موجودى، از حالت قوه به فعليت رسيد، دوباره به حالت قوه بازگردد؛ مثلاً يک دانه گندم، وقتى در شرايط مناسب قرار گيرد، قابليت‏هاى او به فعليت مى‏رسد. آرام شکافته مى‏ شود و مى‏ رويد، رشد مى‏ کند، سنبل مى‏ دهد و دانه‏ هاى جديدى ايجاد مى‏ کند. امّا هرگز ممکن نيست اين فعليت‏هاى به دست آمده را از دست بدهد و دوباره به همان دانه ا <<0A    Iشكل وشمايل ابليس ●سوال: شکل وشمایل ابلیس چگونه است؟ ●پاسخ: با سلام جن، آن‏گونه که در قرآن و احادیث اسلامی آمده، موجودی به شکل و شمایل انسان است که از آتش آفریده شده است. در قرآن کریم، اشاره شده است که ابلیس و دیگر شیاطین، از جنس جِن هستند و برخی از اَجنّه به پیامبر(ص) ایمان آوردند و برخی از آنها به محضر امامان ما، رفت و آمد داشتند.[4] در ادبیات ما، داستان‏های دیو و پری 1ّل تبديل شود؛ يا يک تخم مرغ که تبديل به جوجه گشته ، محال است دوباره اين جوجه به همان تخم مرغ اوّلي تبديل گردد. روح انسان نيز چنين است و محال است که فعليت‏هاى خود را از دست بدهد. بخصوص که روح ، امر مجرّد است. دوم. قائلان به تناسخ، آن را راهى براى ادامه ي تکامل ارواح متوسّط مى‏ دانند. به فرض که حالت اوّل محال نباشد، با دو مشکل مواجه است: 1ـ از دست دادن کمالات گذشته خلاف تکامل است.2ـ کمالات به دست آمده در بدن جديد، ادامه ي کمالات گذشته محسوب نمى‏ شود و باز تکامل صدق نمى‏ کند. چون تکامل در بدن دوم ، تکاملي است غير از تکامل نخست. حالت دوم نيز محال است؛ زيرا وقتى روح در بدن4 اوّل خود، از دوران جنينى قرار مى‏ گيرد، همگام با رشد مادّى بدن، مراحل کمال خود را طى مى‏ کند. براى اين که روح بتواند به مراتب کمال خود دست يابد، بدن مادّى او نيز بايد مراحل کمال را طى کند. روح نمى‏ تواند بدون کمال بدن، همه کمالات خود را تحصيل کند؛ مثلاً روح يک نوزاد، نمى‏ تواند بدون رشد سلول‏هاى مغزى، به تحصيل علوم و تفکر دست يابد. بدن مادّى يک نوزاد، به طور طبيعى، تحمّل اين نوع از کمال روح را ندارد. حال روحى که قبلاً در يک بدن مادى، مراحلى از اين کمالات را تحصيل کرده باشد، اگر بخواهد دوباره با همان کمالات، در يک بدن جنينى ديگرى - آن گونه که قائلين به تناسخ مى‏ 3ت زدند از جمله ابن سینا در این مورد می گوید: اثبات معاد از راه شریعت و اخبار و آیات آسان است و بخشی از آن که با عقل و قیاس و برهان قابل درک است، همان سعادت و شقاوت نفس است (معاد روحانی) ... و بعد از توضیح و تفسیر مفصل در مورد سعادت و شقاوت روحانی، چنین بیان کرده است که معاد جسمانی بدان ترتیب که مورد بحث فلاسفه است را نمی توان از راه عقل اثبات نمود.(سبحانی، جعفر، عقائد اسلامی در پرتو قرآن، ص582، نشر دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1379.) برخی دیگر از فلاسفه برای اثبات معاد جسمانی مشرب خاصی داشته اند از جمله؛ ملاصدرای شیرازی که معتقد است: بدنی که در معاد بر انگیخته می شود بدنی است "لطیف که از هر لحاظ مثل این بدن دنیوی بوده و از استعداد لازم برای حیات اخروی بر خوردار است که از این بدن تعبیر به بدن مثالی نموده است. از جمله افراد مشهوری که معتقد به معاد با بدن مثالی بوده شیخ شهاب الدین سهروردی است،با این تفاوت که نظریه ملاصدرا در این رابطه، شامل مقدمات عقلی مفصلی است و طی این مقدمات، حقیقت جسم انسان را همان جسم مثالی دانسته است. هرچند گاهی از سخنان ملاصدرا استفاده می شود که وی به معاد با بدن عنصریِ دنیوی معتقد است، ولی در غالب آثار خود تکیه اصلی وی بر بدن مثالی بوده و از این راه که تمامی خواص جسمانی را در حدی لطیف تر و شدیدتر برای بدن مثالی محقق 5ويند - قرار گيرد و با آن متّحد شود، بدن جديد تحمّل کمالات او را نخواهد داشت و نمى‏ تواند با آن متحد شود. تجربه نيز نشان مي دهد که نوزادان ، کمالات بزرگسالان را ندارند. اگر تناسخ به اين نحو درست بود پس بايد تعداد قابل توجّهي از نوزادان با علم و آگاهي بالايي متولّد مي شدند. از مجموع بطلان اين دو حالت، نتيجه مى‏ گيريم که وقتى روح از بدن مادّى خود مفارق شد، نمى‏ تواند بار ديگر در يک بدن جنينى ديگر، قرار گيرد و با آن متحد شود. آرى روح، پس از مفارقت از بدن مادى، حيات خود را با «بدن برزخى»، در عالم برزخ ادامه مى‏ دهد. بدن برزخى، بدنى است که متناسب با حيات عالم برزخ است و 6تناسب با کمالات و فعليت‏هايى است که روح در دوران حيات دنيوى خود، با اعتقادات، نيّات، گفتار و رفتار و اختيارى خود، کسب کرده است. روح در قيامت کبرى نيز، پس از مفارقت از آن بدن برزخى، حيات خود را با «بدن قيامتى» ادامه مى‏ دهد. بدن قيامتى، بدنى متناسب با حيات اخروى است که بر اساس همه کمالات و تحولاتى است که روح تا آن لحظه، به دست آورده است. تحول روح از بدن مادّى به بدن برزخى و از بدن برزخى به بدن قيامتى را «تناسخ ملکوتى» مى‏ گويند و از ديدگاه اسلام پذيرفته و مقبول است. البته تناسخ ناميدن اين مورد نيز همراه با نوعي تسامح است. چون در اين جا روح از بدني به بدن ديگر نمي ر7ود ؛ بلکه بدن انسان خود داراي مراتب سه گانه مي باشد که روح ابتدا با هر سه مرتبه تعلّق وجودي دارد ، هنگام مرگ ، يک تعلّق را از دست مي دهد ؛ و هنگام قيامت تعلّق دوم نيز بريده مي شود و در نهايت يک تعلّق باقي مي ماند. دليل دوم: هنگامي که جنيني به مرحله ي دريافت روح مي رسد، سه احتمال مطرح است ؛ يا روحي از سوي خدا به او افاضه مي شود؛ يا روح شخص ديگري ـ که مرده ـ به آن تعلّق مي گيرد ؛ يا هم خدا روحي به او افاضه مي کند ، هم روح شخص ديگر به آن تعلّق مي گيرد. احتمال سوم باطل است ؛ چون لازم مي آيد که يک نفر ، در آن واحد دو نفر باشد ؛ و يک بدن را دو روح تدبير نمايد ؛ که اين امر موجب نا8بودي بدن مي شود. نيز به علم حضوري مي يابيم که ما يک نفريم نه دو نفر. احتمال دوم نيز باطل است. چون مستلزم ترجيح بلامرجّح مي باشد. اگر جايز است که روح کس ديگري به اين جنين تعلّق گيرد ، چرا اين روح تعلّق گرفت و نه آن روح و نه روح سوم و چهارم و ... . اين جنين اگر ذاتاً قابليّت دريافت هر روحي را دارد، پس چرا اين و نه آن؟ پس اگر يکي از اين روحها به آن تعلّق گيرد ، ترجيح بلامرجّح خواهد بود که امري است محال. چون ترجيح بلامرجّح در حقيقت مستلزم وجود معلول است بدون علّتش. همچنين از يک طرف ـ طبق ادّعاي تناسخيّه ـ جايز است که روح شخص ديگري به اين جنين تعلّق گيرد و از طرف ديگر جايز است 9دا روحي را به آن جنين افاضه کند. حال چرا از بين اين دو حالت، اوّلي ترجيح يافت نه دومي. حال آنکه دومي با فيّاضيّت خدا سازگارتر است. پس در اين حالت نيز ترجيح بلامرجّح لازم مي آيد يا ترجيح مرجوح ، که هر دو محال مي باشند. پس تنها حالت اوّل است که با مشکل عقلي مواجه نمي شود. دليل سوم: براساس براهين مطرح در حکمت متعاليه، تعلّق نفس به بدن، تعلّقى ذاتى است. نفس انسانى حقيقتى است عين تعلق به بدن و در متن و ذات آن، تعلّق به بدن نهفته است. از اين رو روح انسانى، در هيچ عالمى بدون بدن نخواهد بود و در هر نشئه و هر عالم، بدنى متناسب با آن عالم خواهد داشت. ترکيب نفس و بدن، ترکيب اتcادى است، نه انضمامى؛ يعنى، روح و بدن به يک وجود موجود هستند و بر اثر اين ترکيب، حقيقتى به نام انسان شکل مى‏ گيرد. لازمه اين انگاره آن است که روح انسان، بى‏بدن نمى‏ تواند به هستى خود ادامه دهد و بدن هم بدون روح، نمى‏ تواند موجوديت خود را حفظ کند. به تعبير ديگر، اساساً روح بدون بدن معني ندارد ؛ و مرگ به معني جدا شدن روح از بدن نيست ؛ بلکه هنگام مرگ، نفس مادّه ي بدن مادّي را رها نموده با مرتبه ي دوم و سوم بدن زندگي مي کند ؛ و در قيامت، با مرتبه ي سوم بدن خواهد بود. لذا مرگ رها نمودن بدن نيست بلکه رها نمودن مراتب پايين بدن است. پس با اين نگاه به نفس و بدن ، اساساً جايي بر;هل شبانه روز اين را مى گفت و مى گريست و درندگان و حيوانات بر او مى گريستند. چون چهل روز تمام شد دست به آسمان بلند كرد و گفت : خداوندا حاجت را چه كردى ؟ اگر دعاى مرا مستجاب گردانيده اى و گناه مرا آمرزيده اى به پيغمبرت وحى فرما كه من بدانم و اگر دعاى من مستجاب نشده و آمرزيده نشده ام و مى خواهى مرا عقاب كنى ، پس آتشى بفرست كه مرا بسوزاند يا به عقوبتى مرا در دنيا مبتلا كن و از فضيحت روز قيامت مرا خلاص كن . پس ‍ خداوند عالميان اين آيه را براى قبول توبه او فرستاد و الذين اذا فعلوا فاحشة او ظلموا انفسهم ذكروا الله فاستغفروا لذنوبهم و من يغفر الذنوب الا الله - الى قوله تعالى -< و نعم اجر العالمين چون اين آيه نازل شد حضرت بيرون آمدند و مى خواندند و تبسم مى فرمودند و احوال بهلول را مى پرسيدند معاذ گفت : يا رسول الله شنيديم كه در فلان موضع است . حضرت با اصحاب متوجه آن كوه شدند و بر آن كوه بالا رفتند، ديدند كه آن جوان در ميان دو سنگ ايستاده و دستها را بر گردن بسته و رويش از حرارت آفتاب سياه شده و از مژگان چشمش اشك بسيار ريخته و مى گويد: اى خداوند من ! مرا به صورت نيكو خلق فرمودى ، كاش مى دانستم كه نسبت به من چه اراده دارى آيا مرا در آتش خواهى سوزاند، يا در جوار خود در بهشت مرا ساكن خواهى ساخت . الها، احسان نسبت به من بسيار كرده اى و حق نعمت بسيار ب=ر من دارى ، دريغا اگر مى دانستم كه آخر امر من چه خواهد بود؛ آيا مرا به عزت ، به بهشت خواهى برد يا با ذلت به جهنم خواهى فرستاد؟ الها گناه من از آسمانها و زمين و كرسى و عرش بزرگتر است ، چه مى شد اگر مى دانستم كه گناه مرا خواهى آمرزيد يا در قيامت مرا رسوا خواهى كرد از اين باب سخن مى گفت و مى گريست و خاك بر سر مى ريخت پس حضرت به نزديك او رفت و دستش را از گردنش گشود، و خاك را به دست مباركش از سرش پاك كرد و فرمود كه اى بهلول ، بشارت باد تو را كه تو آزاد كرده خدا از آتش جهنمى سپس به صحابه فرمود كه تدارك گناهان بكنيد چنانچه بهلول كرد و آيه را بر او خواند و او را به بهشت بشارت فرمود. مؤ لف گويد كه علامه مجلسى رحمه الله در عين الحياة در ذيل اين خبر كلامى فرموده كه ملخصش اينست كه بايد دانست كه توبه را شرايط و بواعث است . اول چيزى كه آدمى را بر توبه وا مى دارد تفكر و انديشه در عظمت خداوندى است كه معصيت او كرده است و در عظمت گناهانى كه مرتكب آنها شده است و در عقوبات گناهان و نتيجه هاى بد دنيا و آخرت آنها كه در آيات و اخبار وارد شده است ... پس اين تفكر باعث ندامت او مى شود و اين پشيمانى سبب انجام سه كار مى شود: 1- فورا گناهانى را كه مرتكب شده است ترك كند. 2- تصميم بگيرد پس از اين گناه نكند. 3- تدارك گناهان گذشته خود نمايد و جبران كند. &در ذكر قصص خائفان.م پس اعمال و عبادات اهل بدر و اهل بيعت رضوان را ياد كرديم ابوالدرداء گفت : كه اى قوم ، مى خواهيد شما را خبر دهم به كسى كه مالش از همه صحابه كمتر و عملش بيشتر و سعيش در عبادت زيادتر است گفتند: كيست آن شخص ؟ گفت : على بن ابى طالب (ع). چون اين را گفت ، همگى رو از آن برگردانيدند، پس شخصى از انصار به او گفت كه سخنى گفتى كه هيچ كس با تو موافقت نكرد. او گفت : من شبى در نخلستان بنى النجار به خدمت آن حضرت رسيدم كه از دوستان كناره گرفته و در پشت درختان خرما پنهان گرديده بود و به آواز حزين و نغمه دردناك مى گفت : ((الهى چه بسيار گناهان هلاك كننده اى كه از من سر زد و تو بردبارى كردى از آنكه>خن را شنيد در را گشود. چون زن به منزل عابد در آمد جامه هاى خود را افكند. چون عابد حسن و جمال او را مشاهده كرد از شوق بى اختيار شد و دست به او رسانيد و در همان حال متذكر شد و دست از او برداشت ، و ديگى بر آتش داشت كه زير آن مى سوخت ، عابد رفت و دست خود را در زير ديگ گذاشت . زن گفت كه چه كار مى كنى . گفت : دست خود را مى سوزانم به جزاى آن خطايى كه از من صادر شد. پس زن بيرون شتافت و بنى اسرائيل را خبر كرد كه عابد دست خود را مى سوزاند. چون بيامدند دستش تمام سوخته بود. 5 - ابن بابويه از عروة بن زبير روايت كرده است كه گفت روزى در مسجد رسول صلى الله عليه و آله با جمعى از صحابه نشسته بودي? گردان . 4- از حضرت امام محمد باقر (ع) منقول است كه زن زناكارى در ميان بنى اسرائيل بود كه بسيارى از جوانان بنى اسرائيل را مفتون خود ساخته بود. روزى بعضى از جوانان گفتند كه اگر فلان عابد مشهور، اين ببيند فريفته خواهد شد. آن زن چون اين سخن را شنيد گفت : والله به خانه نروم تا او را مفتون خود كنم ؛ پس در همان شب قصد منزل آن عابد نمود و در را كوبيد و گفت : اى عابد، مرا امشب پناه ده كه در منزل تو شب را به روز آورم . عابد امتناع كرد. آن زن گفت كه بعضى از جوانان بنى اسرائيل با من قصد زنا دارند و از ايشان گريخته ام و اگر در نمى گشايى ايشان مى رسند و به من تجاوز مى كنند، عابد چون اين سއ حد عصمت از گناه برسد، لازم نيست كه نيرويى خارجى او را باز دارد يا در نهادش انگيزه گناه نباشد. اگر انسان توانايى انجام گناه را نداشته باشد، گناه نكردن براى او كمال شمرده نمى‏ شود. او مانندانسانى است كه در زندان حبس است و قادر به دزدى نيست، آيا مى‏ توان دزدى نكردن چنين انسانى را به حساب درستى و امانت او گذاشت؟ اگر شعله عشق[1] در دل آدمى برافروخته شود، نه تنها با خواسته معشوق به مخالفت برنمى‏ خيزد، بلكه خواسته‏ اى جز خواست محبوبش ندارد و حتى تصور آن در ذهن او راه نمى‏ يابد، اين است كه همواره از درِ طاعت بر مى‏ آيد و هرگز ره معصيت، نمى‏ پويد. در زندگى مردان الهى ك XA    g●سوال: آیا روح تولد و مرگ دارد ؟ ●پاسخ: با سلام وتقدیر از شما برای دقت در این گونه امور . در ابتدا باید گفت : تولد روح در ضمن تولد جسم وبدن انجام می شود چون روح وبدن یک حقیقت متحد است که موجودی به نام انسان از آن دو شکل می گیرد . انسان موجود دو ساحتی است یکی ساحه آن بدن او و ساحه دیگر حقیقتی است که از آن «به من» یا «خود» تعبیر می‌شود و در آموزه های دینی روح نامیده شده. (1) در هر صورت روح تولد مستقل از بدن ندارد ودر ضمن بدن از مادر متولد می شود . اما در باره مرگ روح باید گفت :@تر است . و حضرت رسول به او نظر مى فرمود. پس ‍ او جامه هاى خود را پوشيد. حضرت او را طلبيده و فرمود كه اى بنده خدا كارى از تو ديدم كه از ديگرى نديده ام چه كارى باعث اين شد؟ گفت : ترس ‍ الهى سبب اين كار شد، و به نفس خود اين گرمى را چشانيدم كه بداند عذاب الهى از اين شديدتر است و تاب ندارد. پس حضرت فرمود كه از خدا ترسيده اى آن چه شرط ترسيدن است ، و به درستى كه پروردگار تو مباهات كرد به تو با ملائكه سماوات . پس به اصحاب خود فرمود كه نزديك اين مرد رويد تا براى شما دعا كند. چون نزديك او آمدند گفت : خداوندا همه ما را به راه راست هدايت فرما و تقوى را پيشه ما گردان و همه را به سوى خود باCرده است مى بايد او را ارشاد كند... و اگر حدى باشد مثل آنكه فحش گفته است پس ‍ اگر آن شخص عالم باشد به اينكه اهانت به او وارد شده است مى بايد تمكين كند از براى حد و اگر نداند، خلاف است ميان علما و بيشتر اعتقاد بر اين است كه گفتن به او باعث آزار و اهانت اوست و لازم نيست و همچنين اگر غيبت كسى كرده باشد. 3- ابن بابويه نقل كرده است كه روزى حضرت رسول صلى الله عليه و آله دوران بسيار گرمى زير سايه درختى نشسته بود. ناگاه شخصى آمد و جامه هاى خود را كند و در زمين گرم مى غلطيد و گاهى شكم خود را و گاهى پيشانى خود را بر زمين گرم مى ماليد و مى گفت كه اى نفس بچش ، كه عذاب الهى از اين عظيم Dاد كند، پس اگر قادر بر آن باشد، تا به عمل نياورد به محض ندامت رفع عذاب از او نمى شود، و واجب است كه آن كفاره را ادا كند. يا حق غير مالى است مثل آنكه نماز يا روزه از او فوت شده است مى بايد قضاى آنها را بجا آورد و اگر كارى كرده است كه خدا حدى بر آن مقرر ساخته است ، مثل آنكه شراب خورده است پس اگر پيش ‍ حاكم شرع ثابت نشده است اختيار دارد مى خواهد توبه مى كند ميان خود و خدا و مى خواهد نزد حاكم اقرار مى كند كه او را حد بزند و بديهى است كه اظهار نكردن بهتر است . و اگر حق الناس باشد اگر حق مالى است واجب است كه به صاحب مال يا وارث او برساند و اگر حق غير مالى است مثل كسى را كه گمراه Q شود و به هر نوع مرگ بمیرد، امّا خودکشی نمی کند.»(وسایل الشیعهج29، ص240) پیامبر فرمودند: کان فیمن قبْلَکُمْ رَجُلٌ بِهِ جرحٌ فَجَزَعَ فَأَخَذَ سِکّینا فَخَزَّ بِها یَدَهُ فَمارَقَأَ الدَّمُ حَتّی ماتَ، فَقال اللّه ُ: بادَرَنی عَبدی بِنَفْسِهِ؟! ...قد حَرَّمتُ عَلَیه الجَنَّةَ؛ میان انسانهای پیش از شما، مردی جراحتی برداشت و از شدّت بی تابی کاردی برداشت و با آن دستش را قطع کرد و از شدّت خونریزی مُرد، پس خداوند فرمود: بنده ام، در گرفتن جان خود بر من پیشی گرفت... هر آینه بهشت را بر او حرام کردم( این فرد در جبهه جنگ علیه کفار زخم برداشته بود) حتی برخی از گروههای اهل سنت-تبادل انرژي بين هاله انسان و هاله كيهان و در حالت كلي متعادل كردن انرژي درسطوح مختلف هاله مي باشد كه به دو قسمت فرعي و اصلي تقسيم مي شود( تعداد چاكراهايفرعي بيست و يك و تعداد اصلي ها هفت مي باشد.). چاكراها شكلي قيف مانند دارند كه انتهاي باريك چاكراهاي اصلي به طرف مغز يا نخاع و قسمت پهن آن به سمت خارجي ترينلايه هاله قرار گرفته است.هاله انسان لايه لايه است كه هر لايه با چاكراي مربوطه وظايف مشخصي را انجام مي دهد. دانشمندان هاله هاي انسان را به سه ، پنج، دوازده لايه تقسيم مي كنند كه با توجه به آنچه بالا گفتيم تقسيم هفت درست تر از بقيه مواردمي باشد ( چاكراي اصلي) لايه هايارد ، جلوي بدن بار مثبت و پشت آن بار منفي دارد. بنابراين براي جذب ديگران قسمت هاي با بار مخالف بايد به هم متصل گردند( قانون سر كولن ) . تشعشعات هاله انسان رنگ هاي مختلفي دارند اما رنگ زمينه در آن مشهود تر است وممكن است بنابه اقتضاي شرايط روحي شخص اين هاله با رنگ هاي تشعشعي تغيير كند امارنگ غالب رنگ اصلي است . بايد توجه داشت كه رنگ ها تك وجهي نيستند كه بگوييم اينرنگ خوب و فلان رنگ بد است ، رنگ ها هم به جز رنگ سياه كه منفي و سفيد كه مثبت است،دو وجهي اند كه رنگ مات آنها بد و روشن آنها خوب است و اگر در هاله رنگ هاي سياهديده شود چيز خوبي نيست 8دلایل رد تناسخ در علم متافیزیکJكه دقت كم يا زياد، هيچ تأثيري در افزايش و كاهش نسبتهاي آن دخالتي ندارد، نشان و گواه چيزي نيست مگر آلوده شدن عقل و قلب به شبهات، بگونه اي كه نمي تواند حتي براي بديهي ترين امور با توجه به دلائل و براهين محكم، سر تعظيم فرود آورده و تمكين كند. جناب نقاد با چه فرايندي و از طريق كدام امكان مي خواهي دقت و تأمل بيشتري كني؟ از طريق عقل؟ از طريق قلب؟ ... منتظر تأملات و دقت بيشتر شما هستيم تا مكاشفات و دريافت هاي جديدتان را در اين عرصه مستند و مستدل شاهد باشيم؟؟؟ راستي مستحضريد كه اثبات معاد دلايل بسياري داشته و از زواياي مختلفي قابل اثبات است، بحث عدل الهي و جزاء و پادش يكي از انهاست. به فرض محال، با دقت و تأمل بيشتر، پيش فرض شما مبني بر اينکه "همه به اندازه گناهشان کیفر دیده باشند" ثابت شود؛ براي براهين ديگري كه در اثبات معاد مطرح است (حكمت الهي، جاودانگي و تجرد روح، گواهي فطرت بر معاد، ميل انسان به جاودانگي و ...) چه پاسخي مي توانيد بياوريد. با اينهمه دلايل و شواهد و قرائن محكم، عدم پذيرش حقيقت معاد و ناتواني در اثبات عقلاني آن، چيزي جز گرفتاري روح و روان انسان در شبهات و آلودگي عقل و قلب نيست تا جائيكه گاهاً در برابر بديهي ترين امور، يا به سرسختي و انكار و گاه به لاادري گري تن مي دهد. Fهمه به اندازه گناهشان کیفر دیده باشندLپس «الّذين آمنوا و عملوا الصّالحات» افراد متّقى هستند كه در انسانيّت كامل مي‌باشند و «المفسدين فى الارض» فجّار ناقصى مى‌باشند كه راه انسانيّت را گم كرده‌اند و مقتضاى اين كمال و نقص آن است كه به ازاى كمال، زندگانى خوش و پاكيزه داشته باشند و برعكس. از طرفى زندگى اين دنيا بر اساس اسباب و عوامل مادّي بنا شده است و نسبتش به كامل و ناقص يكي است و هر كه بيش‌تر در راه اسباب مادي بكوشد، زندگانى بهترى خواهد داشت و بر عكس و اگر پاداش فقط زندگى همين دنيا باشد، منافى با عنايت و عدالت الهى خواهد بود. اِشكال: هر كس در اين دنيا به جزاى كار خويش مي‌رسد. در نتيجه، با جزاى متنا[ب خود، تسويه بين خوب‌ها و بدها پيش نمى‌آيد. چنين نيست؛ زيرا: با چشم خود مى‌بينيم كه چه بسا ظالمين، فاسدين، و مفسدهايى كه تا آخر عمرشان در نهايت عزّت دنيوى و قدرت زندگى مي‌كنند و چه بسا انسان‌هاى خوبى كه تا آخر عمرشان در نهايت سختى و مشكلات به سر مي‌برند. علاوه بر اين، كارهاى مؤمنان و كافران هم درجات مختلفى دارد و بعضى از آن‌ها از مواردى هستند كه نمى‌توان جزاى آن‌ها را در دنيا داد؛ مانند كسى كه هزاران انسان را بكشد يا كسى كه افراد بسيارى را معالجه يا هدايت نمايد، به ويژه پيامبران و اوليا و به ويژه پيامبر بزرگ اسلام (صلى الله عليه و آله) كه جزايشان غير OO$a'    aذکر صفات ناپسند دیگران غیبت محسوب میشه؟ ●سوال: در مورد غیبت، فقط ذکر صفات ناپسند دیگران غیبت محسوب میشه؟ اخه یه موقع ها داریم از یکی تعریف هم میکنیم میگن نباید ib    Ibچندسوال راجب مرگ ●سوال: با اجازه تون منم چ g خود دريافتند در روزهاى شنبه همه ماهيان در محلى جمع ميشدند و آزادانه سر از آب بيرون ميكردند چون روز بآخر ميرسيد متفرق ميگرديدند تا شنبه ديگر، براى يهوديان اين مطلب شاق و ناگوار آمد در مقام بر آمدند حيله‏اى نمايند اين بود كه در اطراف آن دريا حوضها كندند و در روز جمعه آب در آن حوضها مى- انداختند روز شنبه آن حوضها پر از ماهى ميشد آخر روز راه آن حوضها را مي بستند و در روز يكشنبه ماهيان را شكار مي ‏نمودند و مي ‏گفتند ما روز يكشنبه ماهى ميگيريم و مخالفت امر خدا را نميكنيم مدتى بدين منوال گذشت كم‏كم جرأت نمودند و در شهر ايله هفتاد هزار مرد بودند كه در روز شنبه مشغول SSc/    wcآیا مرگ روی جسم اثر داره یا نه؟ ●سوال: اگه جسم،در زمان مرگ هیچ نقشی نداره،پس چرا به عنوان مثال از لبخند بر لب داشتن خیلی از افراد، تعبیر به راحت بودن قبض روح اونها و حتی درستکار بودن اونها میشه؟ البته من حرف شما رو از یه جهت قبول دارم،و اینو میدونم که نحوه ی مردن دلیل بر خوبی یا بدی افراد نیست،مثلا اینکه بگیم یکی که با حادثه ای فوت کرده، و حتی شاید چیزی از جسمش ب ??e!    yeزمان مناسب جهت زیارت اهل قبور ●پرسش: من شنیدم در ساعاتی از شبانه روز مثلا شبها بده که بریم سرخاک اموات دلیلشو میخوام بدونم و اینکه چه زمانی مناسب هست برای زیارت اهل قبور ●پاسخ: عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَيْم Edm    )dغسل دادن میت صرفا برای پاک بودنش انجام میشه ●پرسش: غسل دادن میت صرفا برای پاک بودنش انجام میشه؟ بعضیا که به خاطر شرایط خاصی که دارن غسل نمیدن اشکالی نداره؟ دلیل موادی مثل کافور که به مرده میزنن به خاطر خوشبو بودنشه یا اینا هم فلسفه ای مثه این چوبای تر داره که تندیس جان بیان کردن؟ 8R مانند حنبلیها کسی را که خودکشی می کند کافر دانسته و نماز میت را برای او واجب نمی دانند. آنها در این باره به این حدیث استدلال می کنند که: «إنَّ رَجُلاً قَتَلَ نَفْسَهُ بِمَشاقِصٍ، فَقالَ رَسُول اللّه صلی الله علیه و آله : اَمّا أَنَا فَلا أُصَلِّی عَلَیْهِ؛ مردی با نیزه خودکشی کرد و رسول خدا فرمود: من بر این شخص نماز نمی خوانم.» همچنین خداوند متعال فرمود: « وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فيها وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظيماً ــــ و هر كس، فرد باايمانى را از روى عمد به قتل برساند، مجSزاتِ او دوزخ است؛ در حالى كه جاودانه در آن مى‏ ماند؛ و خداوند بر او غضب مى‏ كند؛ و او را از رحمتش دور مى‏ سازد؛ و عذاب عظيمى براى او آماده ساخته است.» (النساء:93) منظور از مؤمن از منظر اهل بیت (ع) شیعه است. حال اگر فرض کنیم که فرد خودکشی کننده شیعه است ، طبق این آیه در جهنّم ابدی خواهد بود. البته حقیقت آن است که خودکشی کننده ، اگر چه اسماً شیعه باشد ، رسما شیعه نیست. چون طبق روایات ، شیعه محال است خودکشی کند.لذا شخص ابتدا از محبّت اهل بیت (ع) بیرون می رود و آنگاه خودکشی می کند. از مجموعه روایات و آیات برداشت می شود که جهنم برای فردی که دست به خود کشی بزند -حد اقل به صورت طTولانی یا همیشگی - حتمی خواهد بود . واین که مورد لطف خاص خدا یا اولیای الهی قرار بگیرد و از جهنم خارج شود نیازمند روایات دیگری است که علی الظاهر این چنین روایتی نداریم( والله عالم) مساله دیگری باقی می ماند که آیا میان بهشت و جهنم جایی هست یا نه ؟ در سوره اعراف مکانی به همین نام - اعراف - نام برده شده است که در روایات متعددی به بیان خصوصیات آن مکان اشاره شده است: گروهي از گناهکاران به اميد عفو و مغفرت الهي و در انتظار شفاعت در اين مکان بسر مي برند. (رک تفسير علي بن ابراهيم ذيل آيه اعراف) شيخ مفيد تصريح نموده است که منظور از اعراف جايي که است که نه جزء بهشت است و نه جزء جهنم. بعلاوه دسته سومي از روايات هم دلالت دارند که گروهي وجود دارند که حسنات و سيئات آنها مساوي است و هنوز حکم آنها قطعي نشده هم در اعراف جايي دارند. (تفسير عياشي، ج 2 ص 18 / بحارالانوار ،ج 8 ص 337) علي بن ابراهيم آورده است از امام (ع) پرسيدند آيا جنيان مومن به بهشت مي روند؟ فرمود: لا و لکن لله حظائر بين الجنه و النار يکون فيها مومنو الجن و فساق الشيعه (تفسير قمي ص 624) فرمود: خير ولي خداوند بين بهشت و جهنم حظيره هايي دارد که جنيان مومن و شيعيان فاسق آنجا سکونت دارند. از روايات دسته سوم اين نتيجه بدست مي آيد که درجات نازل در اعراف مخصوص کساني است که جهنمي نيستند اما صلاحيت هیچگاه این کارش با دیگران قابل مقایسه نیست، علاوه براینکه برخورداری از مقام گذشته از نوع عملی که انجام میشود، وابسته به میزان معرفت و قرب آن شخص نیز هست. به همین جهت مثلا یک ضربه شمشیر در یک جنگ برای یک فرد به اندازه عبادت جن و انسان ثواب دارد. همانطور که پیامبر ص در مورد ضربه شمشیر حضرت علی ع در جنگ خیبر چنین فرمودند. بنابراین تمام انسانها با هم یک رتبه نمیشوند . هرچند در بهشت، بهشتیان میتوانند همدیگر را ببینند و به ملاقات هم بروند اما اینکه دو نفر که از دو مقام و رتبه باشند، با هم زندگی کنند یعنی یکی در رتبه دیگری قرار بگیرد و این ممکن نیست. درجه ومقام دربهشتUی که مدرسه ای میسازد یا کتابی موثر می نویسد، تا زمانی که ان مکان و ان مطلب باقی است و کسی از ان استفاده میکند، در کارنامه اعمال او نیز به تناسب خوبی و بدی آن چیز در کارنامه اعمال او نیز ثبت میشود. تا اینجا مسلم است، اما این ارتقای درجات مربوط به کسانی است که در دنیا برای خود صدقات جاریه ایجاد کرده اند و در بهشت از این ثوابهای خود استفاده میبرند. و تمام افراد از ان برخوردار نیستند و نکته دیگر نیز اینکه،تمام اعمال به یک اندازه ثواب و عقاب ندارد تا با وجود صدقات جاریه، انسانها دارای یک رتبه و مقام شوند. بلکه مثلا رسول به واسطه سختی های که در دوره تبلیغ دین خود میکشد، 77>f-    Ifزیارت اموات درشب ●سوال: یادمه جایی خوندم که در شب،ممکنه اموات به جاهایی برن(مثل زیارت حرم امامان و یا حتی پذیرایی در وادی السلام و ... ) ،و نوشته بود که اگه کسی در شب به زیارت قبر مرده ای بره،روح اون شخص، به احترام کسی که برای زیارتش اومده،همونجا میمونه و به جایی که قرار بوده بره،نمیره!! آیا چنین چیزهایی،حقیقت داره؟ ●پاسخ: با سلام و عرض ادب اینکه ارواح مومنین در وادی السلام جمع شده و با یکدیگر گفتگو می‌کنند حقیقت دارد، اما اینکه علت کراهت زیارت قبور در شب این نکته باشد دلیلی بر این نداریم. در روايتي ، داستان OYو سنت هایی است. که از جملۀ این سنت ها امتحان و ابتلاء الهی است. از اینرو انسان نیز باید، در جریان قرار گرفتن در این سنت ها سیر تکاملی خود را تا سرمنزل مقصود که همانا رسیدن به مقام قرب و عنداللهی است، طی کند. و اگر قرار بود که انسان بدون طی طریق و سعی و تلاش و استفاده از آزادی و اختیار خدادادی به مقامات عالیۀ قرب الهی و به تعبیری به حیات ابدی که جلوۀ حقیقی و کامل از نوع حیات و برگرفته از صفت حی بودن خداست، برسد. حکمت و مصلحت خداوند و فلسفۀ آفرینش جهان و انسان پوچ و بیهوده و فاقد ارزش بود. چنانکه اگر در کسب مراتب علمی و گذراندن سطوح تحصیلی بدون طی دوران تحصیل و امتحان، همه بطور یکنواخت واجد مدارک عالیه تحصیلی شوند نیز، محل سؤال و امری بیهوده و بی ثمر و فلسفۀ آن مخدوش بود. علاوه بر آنکه عدالت خدا نیز در این یکنواختی و برخورد مساوی بدون در نظر گرفتن اختلاف در ظرفیت ها، استعدادها و توانائی ها مورد سؤال قرار می گرفت. در نتیجه بدلیل آنکه عدالت و حکمت و مصلحت الهی که در جای خویش ثابت گردیده اقتضا می کند که نظام احسن و اکمل، به همین شیوۀ موجود و بر اساس سنت های الهی اداره شود تا چنانکه در تعریف عدالت آمده "حق در جای خویش قرار گیرد" و به عبارتی حق به حق دار برسد. 3خداوند حيات ابدي را در آخرت قرار داده پس چرا همان اول به آن جهان نرفتيم,ین فرشتگان مأمورند به هنگامى كه انسان نيت كار نيك مى‏ كند آن را به عنوان يك «حسنه» ثبت كنند، و هنگامى كه آن را انجام مى‏ دهد ده حسنه بنويسند، اما هنگامى كه تصميم بر گناه مى‏ گيرد تا عمل نكرده چيزى بر او نمى‏ نويسند، و بعد از عمل تنها يك گناه ثبت كنند.[3] اين تعبير، بيانگر نهايت لطف و فضل الهى بر انسان است كه نيت گناه را بر او مى‏ بخشد، و فعل گناه را بر طبق موازين عدالت جزا مى‏ دهد، ولى در مسير اطاعت هر نيتى حسنه‏ اى است، و هر كار نيكى را طبق تفضل پاداش مى‏ دهد، نه بر ميزان عدل، و اين تشويقى است براى انجام اعمال نيك. 3- در روايت ديگرى آمده است: «رسول خدا صلى الله ع\قابل محاسبه است. علاوه بر اين، كارهاى انسان در حال مرگ و بعد از آن مانند شهادت را نمى‌توان در اين دنيا جزا داد. اشكال: اين سخن زمانى صحيح است كه تناسخ محال باشد. در غير اين صورت، بازگشتن‌هاى مكرّر و بدون محدوديّت موجب تكامل جزاى كارهاى خوب و بد مي‌شود. تناسخ از مباحثى است كه چند دليل محال‌بودن آن را اثبات مى‌كنند و علاوه بر آن‌، ضرورت دين‌هاى مختلف بر خلاف آن اقتضا مي‌كند. پی‌نوشت‌ها: زيرا عدل عبارت است از: «اعطاء كل ذى حقّ حقّه». آيه‌هاى «و لا تحسبنّ الله غافلاً عمّا يَعْمَل الظّالمون اِنّما يؤخّرهم ليوم تَشخصُ فيه الابصار» (سوره ابراهيم، آيه 42)، «اَم نجعل الّذين آمنوا و عملوا الصّالحات كالمفسدين فى الارض ام نجعل المتّقين كالفجّار» (سوره ص، آيه 28)، و «ام حسب الّذين اجترحوا السّيّئات اَن نجعلم كالّذين آمنوا و عملوا الصّالحات سواء محياهُم و مماتهم ساء ما يحكمون و خلق الله السّماوات و الارض بالحقّ و لتُجزى كلّ نفس بما كسبت و هم لا يُظلمون (سوره جاثيه، آيه 21)» اشاره به همين استدلال دارند. سوره ص، آيه 28. علامه طباطبايى (ره) در تفسير تناسخ به اين سبک استدلال اشاره كرده است. كلّ این مباحث خلاصه كتاب «بدایة المعارف الالاهیه نوشته آیة الله خرازی» است.Aانسان همانند ديگر انواع مخلوقات كمالى داردنـدك نـيـسـت، چـگـونـه چـيـزى كـه قبول مى شود، كم شمرده شود؟ يكى از ياران امام صادق (ع )به نام مفضّل بن عمر مى گويد: (خـدمـت امـام صـادق (ع )بـودم، مـوضوع اعمال مطرح شد، من گفتم: عملم اندك و ضعيف است. امام فـرمـود: خـامـوش بـاش و از خـدا آمـرزش بـخـواه! سـپـس فـرمـود: عـمـل اندك همراه با تقوا بهتر از عمل بسيارى است كه خالى از تقوا باشد. پرسيدم: چگونه؟ فـرمـود: آرى! همانند مردى كه به ديگران غذا مى دهد، با همسايگانش مدارا مى كند، درِ خانه اش به روى ديگران باز است ولى (با همه اين اعمال) چون در كار حرام به رويش باز شود، بدان درآيـد. ايـن عـمـل (زيـاد) بـدون تـقـواسـت. امـ]نـهـا نـيـز، عـمـل را از درجـه اعـتـبـار سـاقـط مـى كـنـد. گـرچـه از كـمـّيـت قابل توجهى نيز برخوردار باشد. قرآن مجيد، اين نقش ارزنده تقوا را چنين بازگو مى كند: (... اِنَّما يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقينَ)(6)؛ همانا خداوند [اعمال نيك و صالح را] تنها از باتقوايان مى پذيرد. هـمـچـنـيـن عـنـصـر تـقـوا سـبـب ارزشـمـنـدى مـضـاعـف عـمـل صـالح مـى گـردد و اگـر عـمـل، كم و كوچك هم باشد، آن را بزرگ و فراوان مى كند، امام متقيان، على (ع )در اين باره مى فرمايد: (لا يَقِلُّ عَمَلٌ مَعَ التَّقْوى وَ كَيْفَ يَقِلُّ ما يُتَقَبَّلُ)(7)؛ هـيـچ عـمـلى هـمـراه بـا تـقـوا، ا^ه سازد [بداند كه ] همانا خداوند، متّقيان را دوست دارد. و در نـهـايـت، ايـن تـفـضـّل و مـحـبـّت الهـى، مـتـّقـى را در عـاليـتـريـن منزل سعادت جاى مى دهد چنان كه فرمود: (اِنَّ الْمُتَّقينَ فى جَنّاتٍ وَ نَهَرٍَ فى مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَليكٍ مُقْتَدِرٍ)(5)؛ يقيناً متقيان در باغها و نهرها (ى بهشتى) جاى دارند، در جايگاه صدق ، نزد پادشاه مقتدر. در دسـتـگـاه الهـى ، دو عـنـصـر ارزشـمـنـد مـعـيـار قـبـولى اعـمـال قـرار مـى گـيـرد كـه عبارتند از اخلاص و تقوا. اين دو اكسير گرانبها با هر عملى همراه شـونـد آن را بـه درجـه قـبـولی مـى رسـانـنـد و فـقـدان هـر يـك از آ روز رستاخیز از کار خویش باخبر می شوید و کردار خود را خواهید شناخت: «قل ان الموت الذی تفرون منه فانه ملاقیکم ثم تردون الی عالم الغیب و الشهادة فینبئکم بما کنتم تعملون؛ بگو مرگ که از آن می گریزید بزودی با شما ملاقات خواهد داشت؛ آنگاه به سوی دانای پنهان و آشکار برگردانده می شوید. پس شما را به کردارهایتان آگاه می سازد» (جمعه/ 8). بنابراین مجازات آخرت تجسم نفس عمل است و چیزی جدای از عمل نیست.[1] [1].برای اطلاع بیشتر به کتاب عدل الهی مرحوم شهید مطهری مراجعه شود. Dاگر خدا عادل است باید بین بندگان به عدالت رفتار کندbمود: آيا بوى چاه فاضل آب و عطر يكى است؟ راوى عرض كرد: نه! امام عليه السلام فرمود: هنگامى كه انسان نيت كار خوبى كند، نفسش خوشبو مى‏ شود! فرشته‏ اى كه در سمت راست است (و مأمور ثبت حسنات مى‏باشد) به فرشته سمت چپ مى‏ گويد: برخيز كه او اراده كار نيك كرده است و هنگامى كه آن را انجام داد زبان آن انسان قلم آن فرشته، و آب دهانش مركّب او مى‏شود، و آن را ثبت مى‏ كند. اما هنگامى كه اراده گناهى مى‏ كند نفسش بد بو مى‏ شود! ملائكه طرف چپ به فرشته سمت راست مى‏ گويد: بر خيز كه او اراده معصيت كرده، و هنگامى كه آن را انجام مى‏ دهد زبانش قلم آن فرشته و آب دهانش مركب او است و آن را مى‏ نZيسد!.[1] اين حديث به خوبى نشان مى‏ دهدکه: نيت انسان در تمام وجود او اثر مى‏ گذارد، و فرشتگان از اسرار درونش به وسيله آثار برون آگاه مى‏ شوند، و مسلماً اگر آگاه نباشند نمى‏ توانند اعمال انسان را به خوبى ثبت كنند؛ چرا كه‏ چگونگى نيت در ارزش، خلوص و آلودگى عمل فوق العاده مؤثر است تا آنجا كه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله در حديث معروفى فرموده: إِنَّمَا الْا عْمالُ بِالنِّيَّاتِ: «اعمال به نيت‏ها بستگى دارد». [2] ديگر اين كه: معلوم مى‏ شود از خود انسان مى‏ گيرند و براى او خرج مى‏ كنند، زبان ما قلم آنها است، و آب دهان ما مركب آنها! 2- همچنین طبق مفاد برخی روایات اdاي اعتقاد به تناسخ وجود نخواهد داشت. تناسخ نتيجه ي اين پندار باطل است که نفس ، بدون بدن مي تواند وجود داشته باشد. حال آنکه طبق براهين فلسفي ، نفس ، حيثيّت تعلّقي دارد ؛ و چنين موجودي حتّي يک آن نيز نمي تواند فاقد بدن باشد. قول به اينکه نفس از بدني جدا شود و در بدني ديگر قرار گيرد مثل اين است که بگويي: رابطه ي پدر و فرزندي که بين رستم و سهراب بود بعد از مردن سهراب ، به دو نفر ديگر تعلّق گرفت. اين حقيقتاً خنده دار مي باشد. نفس نيز حقيقتي است از سنخ ربط و اضافه ّ؛ با اين تفاوت که رابطه ي پدر و فرزندي ، اضافه ي مقولي و ماهوي است ؛ ولي نفس از سنخ اضافه ي اشراقي مي باشد. نفس جزئ اشخاص در حقيقت تعلّق نفس واحد کلّي است به بدني مشخّص. لذا محال است اين تعلّق بين نفس کلّي و يک بدن ديگر برقرار شود. چون نسبت نفس کلّي با آن بدن ديگر ، تعلّقي ديگر خواهد بود. همان گونه که نسبت آقاي پدر با پسر اوّلش يک تعلّق است و نسبتش با پسر دوم ، تعلّقي ديگر ؛ هر چند که هر دو تعلّق ، از قبيل رابطه ي پدر و فرزندي مي باشند. براي آشنايي بيشتر با کيفيت ارتباط روح با بدن هاي سه گانه و تناسخ ملکي و ملکوتي و معاد از ديدگاه اسلام و حکماي اسلامي به کتابهاي « معاد از ديدگاه امام خميني » و « معاد يا بازگشت بسوي خدا» ، تاليف استاد محمّد شجاعي مراجعه فرماييد 7دلائل بطلان تناسخHنگ در حالت هاي خاصمي شود و . . . حتي زمين هم داراي هاله اي است كه جنس تشعشعات آن از جنس بيوپلاسماست و در تمام موجودات نفوذ مي كند و عامل ارتباط بخش هاي مختلف كيهان استاما اين انرژي با دور شدن از منبع تقويت مي شود ( ؟ ميدان تورمي ؟) و حالت القايي دارد كه مي تواند در انسان تجلي پيدا كند و در شرايط خاص قابل رويت گردد. عوامل دروني و بيروني بر اين هاله تاثير مثبت يا منفي دارند: جنس و رنگ لباس، مشاغل هنري در برابر مشاغل خشن، سن ، بيماري و . . . . بر طبق آن قسمت هاي مختلف بدن نيز داراي بار مثبت يا منفي اند. سر داراي بار مثبت و پا ها بار منفي دارند، دست راست بارمثبت و دست چپ بار منفي TTS@Q    Mبحث پایانی خواب ها برخى از دانشمندان و روان‏شناسان، خواب ديدن را در اثر ناكامی‏ها و شكست‏ها دانسته و به ضرب المثلى قديمى استشهاد كرده‏ اند كه: «شتر در خواب بيند پنبه دانه» و برخى ديگر خواب را تلقينِ ترس گرفته‏ اند، بر اساس ضرب المثلى كه می‏گويد: «دور از شتر بخواب تا خواب آشفته نبينى» و بعضى ديگر خواب را جلوه غرائز واپس زدĚ1?    Mتقسیم بندی خوابها بعضى از دانشمندان غذا شناس ميان" خواب و رؤيا" و" نيازهاى غذايى بدن" رابطه قائل هستند و معتقدند كه مثلا اگر انسان در خواب ببيند از دندانش" خون" ميچكد Gدند بصيد ماهى و هر قدر صلحاء و دانشمندان آنها را منع نمودند فائده نبخشيد بالاخره داود پيغمبر عليه السّلام در باره آنها نفرين نمود بصورت بوزينه در آمدند و سه روز بيشتر زنده نماندند و همگى آنها مردند. فَقُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئِينَ امر كونوا امر تكوينى است نه امر تشريعى و باراده حق تعالى و خواست او انجام ميگيرد و محتاج بلفظ و كلامى نيست و لفظ «كونوا» در اينجا مثل لفظ «كن» است كه در سوره يس آيه 82 فرموده إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ. ______________ مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏1، ص: 360 =بطلان تناسخ از منظر قرآن h>    /خواب دیدن ●سوال: یادمه زمان کودکی از دین و خواب و این ها فقط یه اسم می دونستم و بس خواب های معنی داری می دیدم هنوز تو ذهنم هست اما الان یه 5 سالی میشه خواب هام اصلا یادم نمی مونه .... یادمه تو روستامون یه خونه بزرگ داشتیم ... تقریبا بزرگترین خونه .... خواب میدیدم از تو ایوون اونجا 2 نفر ادما رو میگرفتن می زاشتن داخل یه مکعب مستطیل سفید و می فرستادن هوا .... اسمونم پر بود از این مکعب مستطیلا ( می دونید چیه دیگه ! ) رو هوا شناود یا شروع دوره ای سخت و دشوار است؟ چرا عده ای تا با کوچکترین دشواری در زندگی روبرو می شوند آرزوی مرگ می کنند؟ بنظر شما تصور می کنند آمادگی این سفر را دارند و شرایط بهتری انتظارشان را می کشد یا سخنی گزاف است؟ "و بمیرید قبل از آنکه شما را بمیرانند و حتماً مسلمان بمیرید ..." ●پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم با سلام مرگ پایان همه چیز نیست اغاز راهی ست نا شناخته به دنیایی. مرگی که همیشه ادمیان از ان هراس داشتند. مرگ برای عده قلیلی شیرین و ارمش بخش و برای اکثریت تلخ و گزنده ست امام حسن در موقع مرگ خود رو به اصحاب خود فرمودند: (( مهیای سفر اخرت شوید و توشه ان سفر ر hi    Ehقیامت بدون برزخ؟ ●سوال: جایی خوندم برزخ 12 عالم هست و کسی که با ریاضت و تقوی زیاد بتواند این دوازده عالم را همین دنیا طی کرده باشد(یعنی تمام بدن های مثالی و برزخی خودش را قبل از مردن بیدار کرده باشد ) مستقیما قیامت را بعد مردن درک می کند و وارد آن عالم درونی تر می شود...این درست هست؟ ●پاسخ: در ابتدا باید گفت که در این گونه مسایل به طور یقنی اظهار نظر دشوار است . ولی به طور کلی در پاسخ یاد شده در پرسش باید به چند نکته اشاره گردد : ●اولاً: Q ..HjC    Gjدیدن خواب اموات ●پرسش: میخواستم بدونم اگر ما دعا کنیم که اموات رو در خواب ببینیم این باعث اذیت شدن اموات نمیشه؟ و ایا اگه ازشون بخوایم از جایگاه خودشون و اینکه اونجا چی بیشتر از همه مهمه بهمون اطلاعاتی بدن اجازه اینکارو دارن یا خیر؟ ●پاسخ: در ابتدا باید اشاره شود که این کار سبب اذیت آنها نمی شود . در باره فراز دوم باید گفت ممکن است انسان از طریق خواب از وضع مردگان اگاه شود ولی برای همگان ای <\is    ?iشیطان در برزخ ●سوال: سلام، می خواستم بدونم که آیا در برزخ هم شیطان وجود داره؟ یعنی افرادی که در برزخ هستند، شیطا I MK]   7Kاصحاب اعراف و نادي اصحاب الاعراف رجالاً يعرفونهم بسيماهم قالوا ما اغني عنكم جمعكم و ما كنتم تستكبرون و اصحاب اعراف مرداني ( از دوزخيان را ) كه از سيمايشان آنها را مي شناسند، صدا مي زنند و مي گويند، ديديد كه گرد آوري شما ( از مال و ثروت و زن و فرزند ) و تكبر هاي شما به حالتان سودي نداد اعراف كجاست؟ اعراف، مكان خاصي است ميان دو قطب سعادت و شقاوت، گذرگاه سخت و صعب العبوري بر سر راه بهشت جاويدان، كه افراد نيرومند و قوي يعني صالحان و پاكان با سرعت از اين گذرگاه عبور م Z gJ   ;Jسرزمین اعراف ●سوال: لطفا در مورد سرزمین اعراف توضیحاتی ارایه نمایید با تشکر. ●پاسخ: وَ بَيْنهُمَا حِجَابٌ وَ عَلى الاَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلا بِسِيمَاهُمْ وَ نَادَوْا أَصحَب الجَْنَّةِ أَن سلَمٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوهَا وَ هُمْ يَطمَعُونَ(46) وَ إِذَا صرِفَت أَبْصرُهُمْ تِلْقَ  اند در مرحله ى بعد، زندگى مرفه و خوشى دارند و آنان که بدکارند، در بازگشت با بینوایى و بدبختى دست به گریبان خواهند بود و چه بسا به شکل حیوان بازگشت کنند. نام این بازگشت مجدد به دنیا سَمسارا[ به معناى تناسخ است. هندوان معتقدند آدمى همواره در گردونه ى تناسخ و تولدهاى مکرر در جهان پررنج گرفتار است و تنها راه رهایى انسان از گردونه ى تناسخ و تولدهاى مکرر در جهان پردرد و بلا، پیوستن به نیروانا[ است که مورد توجه بوداییان واقع شده است. براى روشن تر شدن این بحث لازم است ابتدا معناى تناسخ و اقسام آن بازگو شود. :تناسخ در آیین بودیسم به چه معناست و نظر اسلام در این باره چیستمال شده است. 1ـ سُلَکْوا فِی بْطُونِ الْبُرزَخِ در درون قبرها خزیدند (2) 2ـ فَکَأَ نَما اطَّلَعْوا غُیْوبُ أَهًلِ الْبُرًزَخِ فِی طُولِ الاْقامُهِ فِیهِ بندگان خوب خدا (اهل ذکر) جهان برزخیان را می‌نگرند و اقامت طولانی آنجا را مشاهده می‌کنند.(3) در روایتی امام صادق (ع) عالم برزخ را چنین معرفی کرده است: البرخ القبر و هو الثواب و العقاب بین الدنیا و الاخره برزخ قبر است و آن ثواب و عقاب بین دنیا و آخرت است (4) بنابراین در اصطلاح قرآن و روایات اولیاء دین به حد فاصل بین زندگی دنیا و حیات جاودان عالم برزخ گفته می‌شود. منبع: http://www.pasokhgoo.ir/node/1172 .برزخ از نظر فرهنگ لغتqکانم که بعد از امروز خنده‌ هایشان را نخواهم شنید و شادی و بازی های شان را نخواهم دید. به فرصت‌هایی که به سادگی از دست دادم، به اوقاتی که باید نماز می‌خواندم، روزه می‌گرفتم و به محتاجان کمک می کردم. به همسر و اولادهایم که باید در تربیت شان غفلت نمی کردم، به کارهایی نیکی که می‌توانستم انجام بدهم ولی ندادم. به ثروتی که به سختی جمع کردم و اینک، دیگران بدون رنج و مشقت صاحب اش می‌شوند. کاش می‌ شد آن را نیز با من دفن می‌کردند! به سال‌های از دست رفتة عمرم اندیشیدم، به جوانی ام که اصلا گمان نمی کردم مرگ سراغ اش بیاید. و آن روز خواهد آمد پس خوانندة عزیز! تو هم بیدار باr این روز دیر یا زود بالای تو هم می آید، روزی که پرده‌های غیب را از جلوی چشمانت کنار می‌زنند، ملک الموت با هیبت برای قبض روحت می آید، به آن لحظة بیاندیش که پلک ‌هایت برای همیشه روی هم گذاشته شوند و جسد بی حرکت ات را به غسلخانه ببرند. لباس‌های فاخر را از بدنت بیرون کرده در کفن بپوشانندت. جسد ات را در تابوت گذاشته، به سوی قبرستان می‌برند. اهل و فرزندان ات گریه می‌کنند، امام آخرین تکبیرات را بالایت می خواند.بعداً در حفرة‌ تنگ و تاریک می گذارندت و بالایت خاک می‌ریزند. این همان جایی است که ازش فرار می‌کردی اما حالا می بینی برای کسی جز تو آماده اش نکرده‌اند. آن روز چراغ را فراموش کن، که حتی سوراخ‌های کوچک را با خشت و گِل می ‌بندند، خویشاوندان و حتی همسر عزیزت که در تمام سختی‌ها همراه ات بود تنهایت خواهند گذاشت، حتی از جسدت خواهند ترسید. پس از اینکه بر قبرت انباری از خاک انداختند، تو می‌مانی، تنهایی قبر و اعمالت. پس از آن، چند روز عزاداری خواهد بود که حتی در آن هم از تقسیم مالت، سخن خواهد رفت. بعد از آن آهسته آهسته فراموشت می کنند، اما کاش فراموش می شدی! معاملة اصلی تو ازینجا به بعد آغاز می شود: سوال و جواب در قبر، سختی برزخ، زنده شدن دوباره،‌ حساب و کتاب، پل صراط و بالاخره: آیا جنت یا دوزخ؟ 5آن روز خواهد آمد ... و تو خواهی مُردtيك سخت تر از مرحله قبلي. تا اين كه به سوالات نكير و منكر پاسخ داد و به بهشت برزخي وارد شد.اما در پايان حرف بسيار تكان دهندش اين بود كه گفت: من اهل نمازو قرآنو حسابو كتابو... بودم و آدم ظلم نبودم. (فايل صوتيش در آپارات هست) سوال من اينه كه آيا نكير و منكر براي همه با صورتي مهيب مي آيند؟ مرد همچنين ميگويد من اهل استقفار و توبه بودم. با اين حال در شب اول قبرش كارنامه اعمالش را بر گردنش مي اندازند و ميگويد انگار تمام كوه هارا بر گردنم انداخته! خوب مگه خداوند عزيز نميگه من بسيار توبه پذيرم. خدا ميگه يك كلام بگو توبه، من مي بخشمت. باز با اين حال چطور وضع مرد اين چنين بوده. ثلا مايي كه صب تا شب استغفار ميكنيم هم وضعمون همينه؟ راه رهايي از عذاب و وحشت شب اول قبر چيست؟ ●پاسخ: یکى از حوادث مهم عالم برزخ فشار قبر و عذاب قبر مى‏ باشد،حال باید دید که این عذاب شامل همه افراد می شود یا خیر؟ این عذاب چقدر به طول می انجامد؟آیا شامل کسی که به دار آویخته شده ویا غرق شده نیز می شود؟چگونه این امر ممکن است در صورتی که دیگر قبری وجود ندارد؟ از روایات اهل بیت علیهم السلام استفاده مى‏ شود که فشار قبر عمومیّت دارد مگر برای افراد اندکى و این فشار قبر براى عدّه‏اى کیفر اعمال محسوب مى‏ شود و به منزله کفاره گناهان و جبران کوتاهى‏ ها است. اماازات وجدان، و بازتاب هاى اعمال شوم خود فرار مى کنند، یا به قدر کافى کیفر نمى شوند. باید براى این گونه افراد، و براى همگان محکمه و دادگاه عدلى باشد که سر سوزن کار نیک و بد در آنجا محاسبه شود، وگرنه اصل عدالت تأمین نخواهد شد. بنابراین قبول «وجود پروردگار» و «عدالت او» مساوى است با قبول وجود رستاخیز و سراى دیگر، و این دو هرگز از یکدیگر تفکیک نخواهند شد.(3) پاورقی______________________________________ ___ 1. سوره قلم، آیات 35 و 36. 2. سوره ص، آیه 28. 3. پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان، ص 357، بنقل از پایگاه آیة الله مکارم شیرازی، با کمی دخل و تصرف. Eاز عدالت خدا نمی توان معاد را نتیجه گرفتu);(2) «آیا ممکن است پرهیزگاران را همچون فاجران قرار دهیم؟». یک اعتراف به واقعیات جاری جهان: 1. درست است که گروهى از بدکاران در این جهان به مکافات اعمال خویش مى رسند و یا سهمى از آن را دریافت مى دارند. 2. و درست است که محکمه وجدان مسئله مهمّى است. 3. و نیز درست است که عکس العمل هاى گناه و ظلم و ستم و عواقب شوم بى عدالتى ها گاه دامان خود انسان را مى گیرد. با این وجود حقیقت چیست؟ امّا اگر درست دقّت کنیم مى بینیم هیچ یک از این امور سه گانه آنچنان عمومى و همگانى نیست که هر ظالم و گنهکارى را درست به اندازه ظلم و گناهش کیفر بدهد، و بسیارند کسانى که از چنگال مکافات عمل، مvتم ادامه دهند و حساب و کتابى براى آنها در کار نباشد؟ - آیا ممکن است مجرمان و پرهیزگاران در کفه عدالت پروردگار یکسان باشند؟ گفته اید: اینکه دنیا ظرفیت برقراری عدالت را ندارد نمی توان ثابت کرد و این خداست که باید بگوید دنیا این ظرفیت را داشته یا نه و این ما نیستیم که نظر بدهیم. خداوند در قرآن، پاسخ شما را به صراحت در آیات متعددی داده است که به دو مورد اشاره می کنیم: (افنجعل المسلمین کالمجرمین مالکم کیف تحکمون);(1) «آیا کسانى را که تسلیم در برابر قانون خدا و حق و عدالتند همچون مجرمان قرار دهیم؟ چگونه حکم مى کنید؟». و در جاى دیگر مى گوید: (ام نجعل المتقین کالفجاw استثنایى - مصون باشد تا ارزش وجودى خود را نشان دهد. ولى در این جا یک مطلب باقى مى ماند. و آن این که: اگر وضع به همین منوال بماند و هر کس راهى را انتخاب کند قانون عدالت پروردگار که بر جهان هستى حاکم است نقض خواهد شد. با این مقدمه وارد ذی المقدمه و اصل مطلب می شویم اینکه: این جاست که به حکم عقل و نقل، یقین مى کنیم براى انسان، دادگاه و محکمه اى تعیین شده (معاد) که همگان بدون استثنا باید در آن حضور یابند و به جزاى اعمال خود برسند و سهم خود را از عدالت عمومى جهان آفرینش دریافت دارند. چند سؤال روشن: - آیا ممکن است نمرودها و فرعون ها و چنگیزها و قارون ها یک عمر به ظلم و س L   mL●سوال: اصحاب اعراف چه كسانى هستند ●پاسخ: همانطور كه گفتيم "اعراف" در اصل به معنى زمينهاى برجسته است و با قرائنى كه در آيات فوق و احاديث پيشوايان اسلام آمده، روشن مى‏ شود كه مكان خاصى است ميان دو قطب سعادت و شقاوت يعنى بهشت و دوزخ كه همچون حجابى ميان اين دو كشيده شده و يا همچون زمين مرتفعى در ميان  [mO    _m ●انيس ما در قبر چه كسي است؟ مسلّم است كه انيس هر انساني در قبر اعمال آن انسان مي با شد.در كتاب اربعين قاضي (ره) منقول است كه از شيخ بهايي نقل مي فرمايد: رفيقي در قبرستان اصفهان داشتمكه هميشه بر سر مقبره اي مشغول عباد ,l%    -lفشار قبر ●سوال: سلام یه سری روایات هستند که در مورد کاهش و حتی رهایی از فشار قبر هستند... به عنوان مثال،چند تا رو مینویسم: امام رضا (ع) فرمودند : « کسی که نماز شب بخواند ٬ و در قنوت نماز « وِتْر » هفتاد بار استغفار کند « اُجِیرَ مِنْ عَذابِ الْقَبْرِ » : « از عذاب قبر ٬ پناه داده می شود » امام علی (ع) فرمودند { نه در ميان روايات تضادى وجود ندارد، بلكه همه يك واقعيت را تعقيب مى‏ كنند. توضيح اينكه: همانطور كه گفتيم از مجموع آيات و روايات چنين استفاده مى‏شود كه اعراف گذرگاه سخت و صعب العبورى بر سر راه بهشت سعادت جاويدان است، طبيعى است كه افراد نيرومند و قوى يعنى صالحان و پاكان با سرعت از اين گذرگاه عبور مى‏ كنند اما افرادى كه خوبى و بدى را به هم آميختند در اين مسير وامى‏ مانند. همچنين طبيعى است كه سرپرستان جمعيت و پيشوايان قوم در گذرگاه هاى سخت همانند فرماندهانى كه در اينگونه موارد در آخر لشكر راه مى‏روند تا همه سپاهيان بگذرند، در آنجا توقف مى‏ كنند تا به كمك ضعفاى{: " آنها گروهى هستند كه حسنات و سيئاتشان مساوى است، اگر خداوند آنها را به دوزخ بفرستد بخاطر گناهانشان است و اگر به بهشت بفرستد به بركت رحمت او است". روايات متعدد ديگرى در تفاسير اهل تسنن از" حذيفه" و" عبد اللَّه بن عباس" و" سعيد بن جبير" و امثال آنها به همين مضمون نقل شده است. در همين تفاسير نيز مداركى بر اينكه اهل اعراف، صلحاء و فقها و علما و يا فرشتگان هستند ديده مى‏ شود. گرچه ظاهر آيات و ظاهر اين روايات در ابتدا متضاد به نظر مى‏ رسد، و شايد همين امر سبب شده است كه مفسران در اين باره اظهار نظرهاى متفاوت و گوناگون كنند، اما با دقت روشن مى‏ شود كه نه در ميان آيات و~مراتبی از عصمت، را درک نموده اند، اما خداوند از هر انسانی به قدر توان و ظرفیت و معرفت و شناختی که یافته تکلیف می خواهد، (لا یکلف الله نفساً الا وسعها)(1)، لذا راه رسیدن به سعادت، تنها در گرو داشتن عصمت و معرفت صد در صدی، آن هم عصمت خاص و معرفت کامل نیست. رسيدن به سعادت ابدى ، آرمان فطرى همه انسانهاست ولى بيشتر آنها بدلیل پیروی هوای نفس و شیاطین، در تشخيص راه سعادت، بـه اشـتـبـاه مى روند، از ديدگاه اسلام، تقواى الهى، مركب راهوارى است كه صاحب خويش را به سرمنزل سعادت مى رساند. امیر بیان علی (ع) در اين باره مى فرمايد: (اَلا وَ اِنَّ التَّقْوى مَطايا ذُلُلٌ حُمِلَ عَل_يْها اَهْلُها وَ اُعْطُوا اَزِمَّتَها فَاَوْرَدَتْهُمُ الْجَنَّةَ)(2)؛ آگـاه بـاشـيـد كـه تـقوا مركب رامى است كه اهلش بر آن سوار شده ، زمام آن را به دست دارند و آنان را به بهشت خواهد رساند. قرآن مجيد اين فرجام نيكو را براى متقيان حتمى دانسته، نخست مى فرمايد: (... وَاعْلَمُوا اَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقينَ)(3) بدانيد كه خدا با متّقيان است. و سپس می افزاید: اين همراهى، فيض و عنايت خاصّ الهى را نصيب انسان با تقوا مى كند به گونه اى كه محبوب خدا مى شود: (بَلى مَن اَوْفى بِعَهْدِهِ وَاتَّقى فَاِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقينَ)(4)؛ آرى ، هر كس به عهدش وفا كند و تقوا را پينوز نمى‏ توانند، و به هنگامى كه نظر به دوزخيان مى‏ افكنند، از سرنوشت آنها وحشت نموده و به خدا پناه مى‏برند. ولى از آيه سوم و چهارم استفاده مى‏ شود كه آنها افرادى با نفوذ و صاحب قدرتند، دوزخيان را مؤاخذه و سرزنش مى‏كنند و به واماندگان در اعراف كمك مى‏ نمايند كه از آن بگذرند و به سر منزل سعادت برسند. رواياتى كه در زمينه اعراف و اصحاب اعراف نقل شده نيز ترسيمى از دو گروه متضاد مى‏ كند، در بسيارى از روايات كه از ائمه اهل بيت ع نقل شده مى‏ خوانيم: «نحن الاعراف‏»: " مائيم اعراف" يا «آل محمد هم الاعراف‏»: " خاندان پيامبر ص اعرافند" و مانند اين تعبيرات. و در بعضى داين دو فاصله گرديده است به طورى كه آنها روى آن قرار دارند، مشرف بر بهشت و دوزخند و هر دو گروه را مشاهده مى‏كنند، و از چهره‏هاى تاريك و روشن آنها مى‏توانند آنها را بشناسند. اكنون ببينيم چه كسانى بر اعراف قرار دارند و اصحاب اعراف كيانند؟ بررسى آيات چهارگانه فوق نشان مى‏ دهد كه دو گونه صفات مختلف و متضاد براى اين اشخاص ذكر شده است: در آيه اول و دوم، افرادى كه بر اعراف قرار دارند چنين معرفى شده‏ اند كه آرزو دارند وارد بهشت شوند ولى موانعى آنها را جلوگيرى كرده است، به هنگامى كه نگاه به بهشتيان مى‏ كنند بر آنها درود مى‏ فرستند، و مى‏ خواهند با آنها باشند، اما |يگر از روايات مى‏ خوانيم: «هم اكرم الخلق على اللَّه تبارك و تعالى‏»: " آنها گرامى‏ترين مردم در پيشگاه خدايند" و يا «هم الشهداء على الناس و النبيون شهدائهم‏»: " آنها گواهان بر مردمند و پيامبران گواهان آنها هستند" و روايات ديگر كه حكايت دارد آنها پيامبران و امامان و صلحاء و بزرگانند. ولى دسته ديگرى از روايات مى‏ گويد: آنها واماندگانى هستند كه بديها و نيكيهايشان مساوى بوده است يا گنهكارانى هستند كه اعمال نيكى نيز داشته‏ اند، مانند حديثى كه از امام صادق ع نقل شده كه فرمود: «هم قوم استوت حسناتهم و سيئاتهم فان ادخلهم النار فبذنوبهم و ان ادخلهم الجنة فبرحمته»‏ه ارواح از جسمى به جسم دیگر منتقل مى شوند[7] و در اصطلاح هم به همین معناست; یعنى «با مرگ یک فردِ آدمى، روح او از کالبدش بیرون آمده، به بدن یک فرد دیگر، چه انسان و چه غیر انسان، حلول کند» اقسام تناسخ براى تناسخ اقسام مختلفى ذکر شده است و در یک تقسیم بندى کلى مى توان گفت تناسخ مطلق یا مُلکى، اعم از نزولى و صعودى، عبارت اند از: نسخ (حلول روح شخص متوفى در انسان ها)، یا مسخ (حلول روح شخص متوفى در حیوان ها)، یا رسخ (حلول روح شخص متوفى در جمادات) و یا فسخ (حلول روح شخص متوفى در نباتات). تناسخ هاى باطل تمام اقسام تناسخ، باطل و مورد انکار شرع و عقل است. ;معناو اقسام تناسخبس بعد لبس، به پیش می رود و توهم جمهور مردم را در این باب، که مراحل مفس ناطقه را بطور کون و فساد توجیه کرده اند، مردود شمرده است و از این طریق بر قائلین به تناسخ تاخته و یک برهان بر براهین بطلان آن افزوده است.» منبع: قواعد کلّی فلسفی در فلسفه ی اسلامی-دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی-ص81و82 اگر بخوام توضیح بالا از دکتر دینانی رو خیلی ساده براتون توضیح بدم، به این صورت می شه: 1-هر فعلی در عالَم، یک فاعلی داره. فعل بی فاعل ممکن نیست، چون فعل، معلولِ فاعل است و فعل بی فاعل یعنی معلول بی علت و این یعنی انکار قانون علیت که با مشکلات و ردیّه های فراوانی روبروست. پس هر فعلی، ن فاعل طبیعی به فاعل مختار و توارد چند فاعل بر موضع واحد در فعل، صحیح نیست. چنان که تفویض نمودن فعل در فاعل طبیعی به فاعل دیگر، در حالی که فاقد اراده و اختیار است، معقول نیست. پس اگر تفویض فعل در فاعل طبیعی به فاعل دیگر طبیعی و انتقال آن معقول نیست، انتقال فاعل طبیعی نیز از یک فعل طبیعی به فعل طبیعی دیگر، معقول نخواهد بود. این دو قاعده را صدرالمتألّهین در سفر نفس از کتاب أسفار اربعه در باب بطلان تناسخ مطرح کرده و با اتّکاء به این دو قاعده استکمال نفس ناطقه ی انسانی را در مدارج کمال، از نطفه تا آخرین مرتبه ی انسانیّت، استکمال طبیعی دانسته که بطور پیوسته و به نحو ا بیانی ساده توضیح می دهم. بیان دکتر دینانی؛ «در قاعده ی اول، انتقال فعل طبیعی از یک فاعل طبیعی به فاعل طبیعی دیگر محال به حساب آمده است، مثلا محال است حرارت که یک فعل طبیعی است، از فاعل طبیعی خودش که آتش است، جدا گردد و به فعل طبیعی دیگری مانند آب منتقل شود و یا بالعکس. ... حکما در قاعده ی دوم نیز، انتقال فاعل واحدی را از یک فعل طبیعی به فعل طبیعی دیگر مخال دانسته اند. ملاک محال بودن در هر دو قاعده یک چیز است، زیرا فاعل های طبیعی، در افعال طبیعی دارای اراده و اختیار نیستند و از طرف دیگر، فعل طبیعی بر حسب مقتضای طبیعت فاعل طبیعی، انجام میگیرد؛ به این ترتیب قیاس کرن شناسی هم در فلسفه طبق یک قواعد کلّی که ثابت می شوند، تبیین می شه. ما در اینجا با یک یا دو قاعده ی فلسفی آشنا می شیم که ملّاصدرا با استفاده از این قاوعد، تناسخ را غیرممکن دانسته است. این قاعده اینه: «إنتقال الفعل الطّبیعی عن أحد فاعلین طبیعیّن إلی الآخر مستحیل کما انّ إنتقال الفاعل الواحد من فعل طبیعی إلی فعل طبیعی آخر، محال» البته این عبارت که می بینید در واقع دو قاعده است که به جهت ارتباط نزدیکی که به هم دارند بصورت یک قاعده معرفی شده اند. ابتدا توضیحی که فیلسوف معاصر، دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی در مورد این قاعده بیان کرده اند را نقل می کنم و بعد مطلب را بر درآيد اين شخص معدوم گشته و شى‏ء ديگر بوجود آمده پس اين از قبيل ايجاد و اعدام بشمار ميرود و نميتوان گفت حقيقت همان حقيقت انسانى است، صورت عرضى عوض شده. پاسخ گوئيم چگونه توان انسان را عبارت از همين هيكل محسوس دانست در صورتى كه على الدّوام صورت در تغيير و تبديل و عوض ما يتحلّل است و هر كسى بوجدان خود ميداند كه با اينهمه تبديلات و تغييراتى كه در تمام عمر از فربهى و لاغرى از پيرى و جوانى از رنگ و شكل يافته حقيقت و هويّت وى همان است كه بوده پس بتغيير شكل هويّت انسانى عوض نخواهد شد. ___________________________ مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏1، ص: 363 >اعتراض منطقى و بحث عقلىل بدن وى تغيير نموده نه اينكه حقيقت روح يا حقيقت بدن وى تغيير يافته باشد پس وى انسان بوزينه نماست يعنى باعتبار ملكه و صفت بوزينه‏ اى كه در وى رسوخ يافته صورت بوزينه بخود گرفته و شايد كسانى كه مسخ شدند و بصورت بوزينه درآمدند مى- فهميدند صورت آنها عوض شده و ديگران نيز آنها را ميشناختند چنانچه در قيامت همين طور است كه با اينكه هر كسى بصورت اعمال خود ظاهر ميگردد هم خودش خود را ميشناسد و هم ديگران ميفهمند كه اين فلانى است كه بصورت اعمالش جلوه‏گرى نموده. و اعتراض به اينكه انسان عبارت از همين هيكل و صورت مخصوص است و در جايى كه اين هيكل و اين صورت تبديل يابد و بشكل ديگده كه در قيامت هر كسى بصورت ملكات نفسانى خود وارد محشر ميگردد، لكن ممكن است در اين عالم نيز گاهى براى عبرت ديگران يا باظهار معجزه پيمبران يا حكمت ديگرى ظهور نمايد. خلاصه تناسخ كه روحى جدا شود از بدن شخصى و تعلق گيرد بجنين در رحم مطلب ديگرى است، و مسخ كه بدن زنده از صورت اصلى انسانى بصورت حيوانى درآيد مطلب ديگر، اولى محال و غير ممكن و دومى ممكن و واقع زيرا كه در مسخ ماده بدن و طبيعت بحال خود باقى است صورت عرضى تغيير يافته لكن در تناسخ بكلى روح از بدن جدا گرديده و ببدن ديگرى تعلق گيرد. پس آن فردى از بشر كه بصورت بوزينه در آمده آن همان شخص است كه بوده صورت عرضى و هيك یُحْیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ); چگونه به خداوند کافر مى شوید؟! در حالى که شما مردگان (و اجسام بى روحى) بودید و او شما را زنده کرد سپس شما را مى میراند و بار دیگر شما را زنده مى کند، سپس به سوى او بازگردانده مى شوید. آیه ى فوق صریحاً عقیده به تناسخ را نفى مى کند و مى فرماید: بعد از مرگ، یک حیات بیش نیست و طبعاً این حیات همان رستاخیز و قیامت است و انسان مجموعاً دو حیات و مرگ دارد. اگر تناسخ صحیح بود تعداد حیات و مرگ بیش از دو تا بود; بنابراین عقیده به تناسخ که گاهى نام آن را تغییر داده و عود ارواح مى نامند، از نظر قرآن، باطل و بى اساس است <دلایل عقلى بطلان تناسخدر حال انفصال از بدن، یک موجود بدون موضوع و محل باشد. و اما قسم دوم (نفس مجرد از ابدان) محال است; چون عنایت خدا مقتضى رساندن هر صاحب کمالى به کمال لایق خودش است و کمال نفس مجرد، یا علمى است (که به عقل مستفاد مى رسد)، یا عملى (آراستن به مکارم اخلاق و دورى از رذایل). حال اگر نفس، بدون رسیدن به عالم انوار و عقول، دایم در حال تردد از این بدن به آن بدن باشد، در این صورت از کمال لایق خود ممنوع شده است، حال آن که عنایت الهى غیر از این است. دلیل نقلى بر بطلان تناسخ خداى متعال مى فرماید:(کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللّهِ وَ کُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْیاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّفاعلی داره. 2-از اونجا که گفتیم رابطه ی فعل و فاعل، رابطه ی معلول و علت است، و از طرفی بین علت و معلول سنخیّت وجود داره، یعنی هر فاعلی، فعل مخصوص به خودش رو داره، و اینطور نیست که آشوب باشه و هر هر علتّی بتونه هر معلولی رو به وجود بیاره، لذا بین فعل و فاعل هم سنخیت هست و از فاعل به خصوصی، فعل به خصوصی صادر می شه. 3-فاعل ها رو از جهتی می شه به دو دسته تقسیم کرد: فاعل آگاه و مختار و فاعل غیر(آگاه و مختار) که به این دومی فاعل طبیعی گفته می شه. پس دو نوع فاعل داریم: فاعل مختار و فاعل طبیعی. فاعل طبیعی در همان مسیری که طبیعت و مدبّر عالَم براش مشخص کرده حرکت می کنه و جلو میره نب قابل (انسان) هم حاصل است. حال اگر روحى که از بدن مرده اى جدا شده به همین بدنى که آماده ى افاضه ى نفس است تعلق بگیرد، لازمه اش اجتماع دو نفس در یک بدن خواهد بود و چنین چیزى باطل است; زیرا هر انسانى با مراجعه به وجدان خویش درمى یابد که یک ذات بیشتر نیست. 2. نفس (روح) از دیدگاه تناسخى از دو حال خارج نیست: یا منطبع در ابدان است یا از بدن ها جداست و هر دو قسم باطل است. اما قسم اول (نفس منطبع در ابدان) در عین محال بودن، با مبناى خود قایلان به تناسخ منافات دارد; زیرا انتقال صور و اعراض از محلى به محل دیگر ممتنع است; چون انطباع با انتقال منافات دارد، زیرا لازمه اش این است که نفس د كه لازمه تناسخ دو چيز است يكى از فعل بقوه آمدن و از كمال بنقص رسيدن، و ديگرى منع فيض از فياض مطلق و محدود نمودن قدرت غير متناهى كردگار عالم. __________________________ مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏1، ص: 362 لكن در مسخ گوئيم انسانى كه بامر تكوينى الهى از صورت انسانى بصورت حيوانى در آمده آن روح و روان و حقيقت انسانى او بجاى خود باقى است لكن آن ملكات رذيله و آن اوصاف حيوانيه‏ اى كه در نفس وى پديد گرديده وقتى خيلى قوت گرفت ممكن است در ظاهر و در صورت نمايان گردد، اگر چه محل ظهور و بروز ملكات نفسانى «يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ» يعنى روز قيامت است چنانچه در اخبار بسيار رسي نفس انسانى كه زندگانى را بدرود گفته و مرده بر گردد ببدن جنين در رحم و اين مطلب علاوه بر آن دليلى كه در بالا بر بطلانش گفته شد گوئيم اگر آن بدن داراى روح و جان باشد لازم آيد دو روح بيك بدن تعلق گيرد و اين از محالات عقليه بشمار ميرود و اگر داراى روح و جان نباشد وقتى مستعد گرديد براى فيضان روح البته از مبدء فياض بمناسبت بدنى كه مستعد و آماده شده روح و نفس بوى افاضه ميگردد زيرا كه بخل در مبدء فياض تصور ندارد چگونه توان قدرت غير متناهى و فيض عام الهى را محدود نمود بعدد معدودى از ارواح كه اينها متردد باشند در ابدان. لكن مسخ غير از تناسخ است، مفسده تناسخ همان است كه گفته شا توسط ملائکه، صرفنظر از اين كه ثبت اعمال چگونه مى‏باشد، (چون ثبت اعمال ممكن است به نوشتن اعمال، و يا به فيلم بردارى، يا به حفظ خود عمل و مانند آن باشد) مأموران صديق الهى (فرشتگان) اعمال انسانها را ثبت مى‏كنند. قرآن کریم در این رابطه مى‏فرمايد: «وَ رُسُلُنا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ»؛[1]و فرستادگان ما كه نزد آنان مى‏باشند، مى‏نويسند. (مأمور نوشتن اعمال آنها هستند). «وَ انَّ عَلَيْكُمْ لَحافِظينَ كِراماً كاتِبينَ يَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ»؛[2]و بر شما نگهبانانى است، نويسندگانى بزرگوار، مى‏دانند آنچه را انجام مى‏دهيد. طبق مفاد این آیات شریفه هر عملی که انسان انجام می دهد ملائکه مکرم آن اعمال را ثبت و ضبط می کنند. اما در مورد نیات آنچه از مجموع روایات استفاده می شود این است که ملائکه از نیات انسانها باخبرند، اما هر نیتی را ثبت و ضبط نمی کنند؛ بلکه نیات خیر انسانها را ثبت می کنند اما در مورد نیات گناه تا زمانی که به مرحله عمل نرسیده ثبتی صورت نمی پذیرد. همچنین از برخی روایات دیگر استفاده می شود که برخی از خطورات دقیق قلبی را ملائکه متوجه نمی شوند که البته این تفضلی است از جانب خدا که شاید مخصوص مؤمنین باشد. اینک توجه شما را به این اخبار جلب می کنم: [1]. زخرف( 43)، آيه 80. [2]. انفطار( 87)، آيات 10- 12. 4فرشته های نویسنده اعمالفسير قرآن، ج‏1، ص: 361 و اگر گفتيم شخص انسانى بكلى روح و بدن وى معدوم شده و بوزينه‏اى ايجاد گرديده مخالف ظاهر آيه است زيرا كه از آيه چنين بر مى‏آيد كه بامر تكوينى خود آن اشخاصى كه مخالفت ورزيدند و احترام شنبه را نگاه نداشتند آنها را اين طور مجازات نمودند كه عبرت ديگران گردند و باعدام آنها و ايجاد بوزينه چطور آنها مجازات ميشوند مجازات وقتى صادق آيد كه حقيقت انسان با ادراكات نفسانى باقى مانده و بصورت بوزينه در آمده باشند و جلو مردم خجلت كشند و معذب گردند و بازگشت آن بهمان تناسخ ميشود كه بطلانش واضح است. (پاسخ اعتراض) تناسخى كه بطلانش ظاهر است اين است كه روح وديده از دست بدهد و بر گردد بحالت كودكى، كدام عقلى قبول ميكند كه ممكن است انسانى كه مراتب كودكى و جوانى و كهولت و پيرى را پيموده و از هر مرتبه‏اى فعلياتى و كمالاتى در خود اندوخته تمام اينها از وى گرفته شود و يك طفلى گردد بى علم و دانش و عاجز و محتاج تا اينكه مجددا كسب كمال نمايد هرگز ممكن نيست. پس در اينجا افرادى از بشر كه بامر تكوينى «كونوا» از صورت انسانى مسخ گرديده‏اند و بصورت بوزينه در آمده‏اند، يكى از دو قسم خارج نيستند اگر گفتيم نفس آنها باقى مانده و صورت تبديل يافته اين همان تناسخى است كه بادله محكم قوى بطلانش محرز گرديده، _____________ مخزن العرفان در Cضب و خشم خدا را مي‌دانستيد گمان مي‌كرديد كه ديگر نجات نخواهيد يافت.»[1] ولي بنابر فرمايش امام صادق (ع): «هيچ بندة مومني نيست مگر آن كه در قلبش دو نور وجود دارد نور خوف (از عذاب الهي) و نور اميد (به رحمت پروردگار) كه اگر هريك را با ديگر بسنجد از آن زيادتر نخواهد بود»[2]يعني هر دو به يك ميزان خواهند بود پس شما دوست عزيز هم به همان ميزان كه از عذاب الهي بيمناك هستيد به فضل و رحمت پروردگار هم اميدوار باشيد تا انگيزة خود را براي انجام اعمال خوب و پسنديده از دست ندهيد و به گناه كبيرة يأس از رحمت پروردگار گرفتار نشويد. فشار قبر: انسان عوالم مختلفي را پشت سر نهاده و عوالم ديگروند مأيوس مي‌شود و به اصطلاح عوام مي‌گويد آب كه از سر گذشت چه يك وجب و چه صد وجب. و از طرفي اگر اميدش به فضل و رحمت الهي بيش از اندازه باشد، امن از مكر الهي پيدا مي‌كند و از جانب ديگر سقوط مي‌كند و انگيزه‌اي براي انجام اعمال نيك و پسنديده پيدا نمي‌كند در حالي‌كه خداوند كريم‌تر از آن است كه بندة ضعيف و ذليل را عذاب كند. در نتيجه به هر عمل ناشايستي تن داده و باز دم از فضل و كرم و لطف و رحمت خدا مي‌زند در همين راستا حضرت پيامبر عظيم‌الشأن اسلام (ص) فرمود: «اگر اندازة رحمت خدا را مي‌دانستيد هر آيينه بر آن تكيه مي‌كرديد و جز اعمال اندكي انجام نمي‌داديد و اگر ميزان غكند و از فعليت بقوه آيد و از كمال بنقص رسد چنانچه تناسخيه چنين معتقدند كه انسان پس از مردن عود ميكند بجنين در رحم و بصورت طفلى از انسان يا حيوان با اختلاف مذهبى كه بين آنها است بر ميگردد بدنيا براى اينكه استكمال يابد، كلام آنها بكلى بى اساس است و حرفى است بدون برهان و دليل بلكه برهان و دليل اساس رأى سخيف آنها را خراب ميكند. انسانى كه مراتبى را طى نموده و كمالاتى كسب كرده و مهيا گرديده براى دوره ديگرى از مراتب خلقت و بايستى سير استكمالى و ارتقايى نمايد تا آنكه هر فردى بمنتهاى درجه كمال لايق بخود برسد چگونه ممكن است سير معكوس نمايد و آن فعليات و كمالاتى كه دارا گ امکان تخلّف براش نیست. مثلا اگر سنگ با برخوردش به شیشه، باعث شکستنش بشه، اینجا سنگ یک فاعلی است که منجر به فعلِ شکستن شده، ولی غیر آگاهانه و بی اختیار. طبق روالی که طبیعت و مدبّر برای سنگ معیّن کرده، سنگ با برخوردش به شیشه اون رو میشکنه. یا اگر باد موقع وزیدن باعث تکان خوردن شاخه ی درختی بشه، این طبق روالی است که طبیعت براش معیّن کرده و اختیاری نیست. همچنین وقتی شما دانه ای رو بکارید زیر خاک، این دانه اگر شرایط و لوازمش محیّا باشه، خاک مناسب و آب و نور و... برسه، طبق روالی که طبیعت براش معیّن کرده و طبق طبیعت خودش، شروع به جوانه زدن می کنه و رشد می کنه و ریشه می دوان و شاخه در میاره و بزرگ می شه تا به درختی تبدیل بشه و در همه ی این مراحل، امکان تخلّف یا اختیار برای دانه نیست، و نمی تونه مثلا جای جوانه زدن، تبدیل به نطفه ی یک کرم خاکی بشه. 4-انسان و جسم و نفس(روح) او هم در مسیر کمالی خودش، یک فاعل طبیعی است و نه مختار. یعنی اگر لوازم و شرایط برای کمال نفس انسان، فراهم باشه از جمله اراده ی انسان و شرایط مسکن و غذا و آموزش و آرامش و...، هم جسم انسان و هم روح انسان، در مسیر کمالیشون شروع به رشد و جلو رفتن می کنند و مرحله به مرحله، لباس های مختلف رو می پوشند و در میارند و می پوشند و...، تا به نهایت کمالشون برسند و برای نفس و روح انسان هم، مکن نیست که در مسیر کمالی خودش، یکدفعه فعل مخصوص خودش رو رها کنه و به صدور فعل مخصوص کمال گیاه یا کمال جسم دیگری بپردازه. چرا؟ چون فاعل طبیعی باید در همان برنامه ای که طبیعت و مدبّر عالَم براش تعیین کرده رشد کنه و جلو بره و در انتخاب فعلش اختیار نداره، اگر شرایط فراهم شد، در مسیر خودش و با صدور افعال طبیعی خودش رشد می کنه و جلو می ره. پس فرضِ تناسخ که نفس و روح آدمی، به عنوان یک فاعل طبیعی، بتونه جسم خودش رو رها و به صدور افعال کمالی برای موجودی غیر از خودش بپردازه، برای جسمی دیگر بپردازه، چه آدمی دیگر و چه حیوان و گیاه، ردّ می شه. پیوسته متعادل و متعالی یاحق ?تناسخ` چه پیش فرستاده است. سخن از پیش فرستادن است؛ یعنی شما عینا همان چیزهایی را که اکنون می فرستید خواهید دید. لذا درست بنگرید که چه می فرستید؟ در سوره تکویر آیه 14 می فرماید: علمت نفس ما احضرت؛هر کس خواهد دانست که چه آماده و حاضر کرده است، یعنی آنچه به آدمی در آن جهان می رسد، اعم از نعیم بهشتی و عذاب اخروی، همان چیزهایی است که آدمی خودش آماده و حاضر ساخته است؛ جز این که در این دنیا آنها را نمی شناسد در آخرت آنها را خواهد شناخت و این مضمون آیات بسیاری از قرآن کریم است که می فرماید: روز قیامت خدا به شما خبر می دهد که شما چه می کردید، یعنی شما اکنون خبر ندارید که چکار می کنید.در جای دیگر می فرماید: «واتقوا یوما ترجعون فیه الی الله ثم توفی کل نفس ما کسبت و هم لایظلمون؛ و بپرهیزید از آن روز که بسوی خدا بازگشت داده می شوید. آنگاه به هر کس آنچه که فراهم کرده است به تمام و کمال پرداخت می گردد و به آنان ستم نمی شود» (بقره/281). قرآن کریم مومنین را چنین اندرز می دهد: «یا ایها الذین آمنوا اتقو الله ولتنظر نفس ما قدمت لغد و اتقو الله؛ ای ایمان داران پروای خدا را داشته باشید و هر کس باید بنگرد که چه چیزی برای فردای خود پیش فرستاده است و از خدا پروا کنید» (حشر/18). لحن این آیه لحنی قاطع و صریح است که به صورت امر می فرماید: هر کس باید بنگرد که برای فردای خودصُ فيه الابصار» (سوره ابراهيم، آيه 42)، «اَم نجعل الّذين آمنوا و عملوا الصّالحات كالمفسدين فى الارض ام نجعل المتّقين كالفجّار» (سوره ص، آيه 28)، و «ام حسب الّذين اجترحوا السّيّئات اَن نجعلم كالّذين آمنوا و عملوا الصّالحات سواء محياهُم و مماتهم ساء ما يحكمون و خلق الله السّماوات و الارض بالحقّ و لتُجزى كلّ نفس بما كسبت و هم لا يُظلمون (سوره جاثيه، آيه 21)» اشاره به همين استدلال دارند. سوره ص، آيه 28. علامه طباطبايى (ره) در تفسير تناسخ به اين سبک استدلال اشاره كرده است. كلّ این مباحث خلاصه كتاب «بدایة المعارف الالاهیه نوشته آیة الله خرازی» است.@عدالت خداوند مي‌گيرد. اكنون قياس استثنايى زير را به آن مي‌افزاييم: مقدّمه 1: اگر براى انسان معادى وجود نداشته باشد، تساوى بين ظالم و مظلوم، مقدّم‌بودن ظالم بر مظلوم، و اخلال بر پيگيرى حق مظلوم از ظالم پيش مى‌آيد؛ مقدّمه 2: خدا منزّه از تساوى بين ظالم و مظلوم، مقدّم‌بودن ظالم بر مظلوم، و اخلال بر پيگيرى حق مظلوم از ظالم است؛ نـتـيجه: انسان زندگى دائمى و معاد در قيامت دارد تا هر انسانى به آنچه كه استحقاق آن را دارد، برسد. پی‌نوشت‌ها: زيرا عدل عبارت است از: «اعطاء كل ذى حقّ حقّه». آيه‌هاى «و لا تحسبنّ الله غافلاً عمّا يَعْمَل الظّالمون اِنّما يؤخّرهم ليوم تَشخزشت؛ حاضر می بیند و آرزو می کند که کاش بین او و کار زشتش مسافت درازی فاصله بود» (آل عمران/30). و در جای دیگر می فرماید: «و وجدوا ما عملوا حاضرا و لایظلم ربک احدا؛ آنچه را که انجام داده اند حاضر می یابند و پروردگار تو به احدی ستم نمی کند» (کهف/49) و جای دیگری می فرماید: «یومئذ یصدر الناس اشتاتا لیروا اعمالهم، فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره و من یعمل مثقال ذرة شرا یره؛ در آن روز مردم گروه گروه بیرون می آیند تا در نما یشگاه اعمال (قیامت) اعمال آنها به آنها ارائه داده شود. پس هر کس هموزن یک ذره کار نیک کند، آنرا می بیند و هر کس هموزن یک ذره کار زشت کند می بیند» (زلزال/ آیه 7 و 8) و یا  ما صورتی مَُلکی دارند که فانی و موقت است و آن همان است که در این جهان به صورت اعمال و کردارها از ما بروز پیدا می کند. اما این اعمال صورت و وجهه ای ملکوتی نیز دارند که هرگز فانی نمی شود و از همراهان همیشگی ما خواهد بود. اعمال ما از جهت ملکوتی و غیبی باقی است و روزی به آن ها رسیده و با همان چهره مشاهده شان خواهیم کرد. اگر زیبا و لذت بخش است برایمان نعمت، و اگر زشت و کریه است، آتش و جحیم خواهد بود. قرآن کریم در این باره می فرماید: «یوم تجد کل نفس ما عملت من خیر محضرا و ماعملت من سوء تود لو ان بینها و بینه امدا بعیدا؛ روزی که هر کس کارهایی را که انجام داده، اعم از کار نیک یا ا مـرد ديـگـرى هـيـچ يـك از اعمال ياد شده را انجام نمى دهد ولى اگر در برابر كار حرامى قرار بگيرد، آن را مرتكب نمى شود، (اين هم عملِ كمِ با تقوا!))(8) پس نتیجه ای که از این بحث گرفته می شود اینکه انسان برای رسیدن به سعادت ابدی و اخروی به مقام عصمت و معرفت کامل خداوند نیازی ندارد اگر چه انسان هر چه بیشتر باسلوک الی الله خود را به مقام عصمت حقیقی و معرفت کامل و حقه نزدیک کند، مراتب کمالیه و قرب الهی را بیشتر طی نموده است. اما انسان در هر سطحی که باشد با ایمان و عمل صالح و رعایت تقوا و پاکدامنی و البته خلوص نیت، هر چند اعمالش اندک باشند، می تواند به سعادت دست یابد. علاه بر آن، اهل ایمان، متمسمکین به ثقلین (قرآن و اهل بیت(ع)) از آنجائیکه معصوم نیستند در صورتی هم که احیاناً از سر غفلت، مرتکب گناهی شوند و اصرار بر گناه نداشته و پس از گناه، به درگاه الهی توبه و انابه و استغفار کنند و نیز امیدوار به رحمت الهی باشند، بنا به وعدۀ الهی، بی شک، مشمول رحمت الهی خواهند بود. موفق باشید ... پاورقی_______________________________ 1. بقره، آیه 286. 2- نهج البلاغه، خطبه 16، ص 67. 3- توبه (9)، آيه 36. 4- آل عمران، آيه 76 . 5- قمر، آيات 54 ـ 55 . 6- مائده، آيه 27. 7- نهج البلاغه، حكمت 91، ص 1129. 8- اصول كافى، ج 2، ص 76، بنقل از کتاب اصول اخلاق اسلامی. Hمعصومیت همه مردم تا رسیدن به خدا او و نزدیک شدن به خداوند متعال است؛ پس هدف زندگی بندگی اوست یعنی هر چه او گفت اطاعت کنیم. تا اینجا را عقل می فهمد. قرآن کریم نیز ما را به این قائده عقلی راهنمایی می کند آنجا که می فرماید:" الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ في‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ" (آل عمران آیه 191). یعنی این خلقت به این عظمت که مشاهده می کنید بدون هدف و بیهوده نیست و ما از خلق آن قطعا هدفی داریم و لو انسان آن هدف را درک نکند. Gآیا عقل ما می تواند به طور کامل درک کندند ●سوال: اگر خدا عادل است باید بین بندگان به عدالت رفتار کند. اگر من ظلمی به شما کردم شما هم همان ظلم را در همان شرایط به من بکنید نه کمتر و نه بیشتر. ●پاسخ: رعایت تناسب، بحثی است که در مورد کیفرهای اجتماعی و قرار دادی قابل طرح است. در اینگونه کیفرها، قانونگذار باید متناسب بودن کیفر را با جرم در نظر بگیرد، اما در کیفرهایی که رابطه تکوینی با عمل دارد یعنی معلول واقعی و اثر حقیقی کردار است یا کیفری که با گناه، رابطه عینیت و وحدت دارد، یعنی در حقیقت خود عمل است و نه غیرآن، دیگر مجالی برای بحث تناسب داشتن و نداشتن نیست. مجازات های جهان دیگر با گناهان، رابطه ن در اصطلاح فلسفی با زمان با اصطلاح دینی متفاوت است. و به صورت مشترک لفظی در این دو ادبیات استفاده میشود. زمان در ادبیات فلسفی عبارت است از میزان حرکت که بوسیله ان حرکت امور متحرک مادی در عالم طبیعت سنجیده میشود. اما زمان درادبیات و متون دینی از این معنایی که ذکر شد، عام تر است و حتی در مورد امور مربوط به عالم برزخ و حتی قیامت نیز میشود. ا البته گاه به صورت مسامحی در مورد خداوند نیز به کار رفته است و گفته میشود که خداوند متعال عالم را در شش روز افرید. و معلوم است که منظور از شش روز در این تعابیر، معنای مصطلح میان مردم نیست. به هر حال، زمان به معنای فلسفی برای کسکوینی دارند. رابطه عمل با جزای آن در آخرت مانند قوانین جزایی قراردادی و اعتباری نیست؛ و نیز مانند مکافات های دنیوی از نوع رابطه علی و معلولی نیست، بلکه از آن هم بالاتر است. در آنجا رابطه عینیت و اتحاد حکمفرما است؛ یعنی آنچه در آخرت به عنوان پاداش یا کیفر به نیکوکاران و بدکاران داده می شود تجسم اعمال خود آنها است. جزا و پاداش الهی باطن اعمال نیک و بد ماست که به هنگام کنار رفتن حجاب رخ می نمایاند و تجسم و تمثل پیدا می کند. در آن حالت، مثلا تلاوت قرآن کریم صورتی زیبا شده و در کنار انسان قرار می گیرد؛ غیبت و رنجانیدن دیگران به صورت خورش سگان جهنم در می آید. در واقع اعما $&pS    opمي خواستم بدانم بعد از مرگ دقيقا چه اتفاقاتي براي فرد رخ مي دهد ●سوال: مي خواستم بدانم بعد از مرگ دقيق ˡn    unچندروایت ونکته راجب فشار قبر مطالب شما عزیزان را مطالعه کردم ذیلاً بͯso    Ioجزئيات مراحل مرگ ●سوال: مي خواستم بدانم بعد anم صادق علیه السلام از رسول اکرم صلى الله علیه و آله نقل فرموده است که: «ضَغْطَةُ القَبرِ لِلْمۆمِنِ کَفّارةٌ لِما کانَ مِنْهُ مِنْ تَضْییعِ النِّعَمِ».(۱) «فشار قبر براى مۆمن کفّاره نعمت‏هایى است که تباه کرده است». در «عِلَل‌ الشّرآئع‌» مرحوم‌ صدوق‌ از أمیرالمۆمنین‌ علیه‌ السّلام‌ روایت می کند:”قَالَ: عَذَابُ الْقَبْرِ یَکُونُ مِنَ النَّمِیمَةِ وَالْبَوْلِ وَ عَزْبِ الرَّجُلِ عَنْ أَهْلِهِ”.(۲) «فرمود: عذاب‌ قبر از سخن‌چینی‌ و پرهیز نکردن‌ از بول‌ و دوری‌ مرد از زنش‌ پیدا می شود که‌ رختخواب‌ خود را جدا نموده‌ و در غذا و خواب‌ از او دوری‌ کند.» نی که از دار دنیا خارج میشوند مطرح نیست و انان گذر زمان را حس نمیکنند. البته این به ان معنا نیست که انان از برخی امور زمانی که در عالم طبیعت روی میدهد اگاه نباشند. اما این اگاهی فاقد زمان است و زمانی که برای ما میگذرد، برای انان به همین صورت نیست زیرا زمانی که ما در عالم دنیا داریم، مربوط به تغییر امور مادی و متحرک است و چون روح انسان، مجرد است بنابراین در محدوده زمان نمی گنجد. بنابراین ●اولا: مطلع شدن او مستلزم قرار گرفتنش در محدوده مادی و امور مادی همچون زمان نیست. ●ثانیا: زمان مصطلح برای انان مطرح نیست اگر کسی بمیرد آِیا برای اون شخص زمان مطرح می باشدکسی که بمیرد اگر انسان بدی باشد در عالم برزخ او را مورد عذاب قرار می دهند و اگر من درست متوجه شده باشم برای این شخص بار گناهانش کمتر می شود ●پاسخ: عذاب انسان به هیچ وجه هدف اصلی خلقت انسان نبوده است. بلکه نتیجه اعمال خودش در این دنیا است. از انجا که رحمت خدا بر غضبش سبقت دارد؛ بنابراین اگر گناهان انسان به اندازه ای باشد که با عذابهای عالم برزخ پاک شود و زنگارهای روح او که در اثر این گناهان گرفته است، از بین برود، هیچ مانعی ندارد. چنانچه در مورد انسانهای صالح، مجازات برخی گناهانشان، عذاب قبر است و به این واسطه ان گناه پاک میشود. عذاب وبار گناه درعالم برزخر روایتی از أبوبصیر آمده است: “قَالَ: قُلْتُ لاِبِی‌ عَبْدِاللَهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ: أَ یَفْلِتُ مِنْ ضَغْطَةِ الْقَبْرِ أَحَدٌ؟ قَالَ: فَقَالَ: نَعُوذُ بِاللَهِ مِنْهَا ؛ مَا أَقَلَّ مَنْ یَفْلِتُ مِنْ ضَغْطَةِ الْقَبْرِ!” «می گوید: من‌ به‌ حضرت‌ صادق‌ علیه‌ السّلام‌ عرض‌ کردم‌: آیا کسی‌ از فشار قبر رهائی‌ پیدا میکند؟ حضرت‌ فرمودند: پناه‌ به‌ خدا از فشار قبر ؛ چقدر افرادی‌ که‌ از فشار قبر رهائی‌ پیدا کنند کم‌ هستند.» و حضرت‌ صادق‌ علیه السلام به‌ دنبال‌ این‌ قضیّه‌ فرمودند: رسول‌ خدا صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلّم‌ برای‌ تشییع‌ جنازة سَعد از منزل‌ خارج‌ شدند در حالی که‌ هفتاد هزار فرشته‌ جنازه وی‌ را تشییع‌ می نمودند؛ و پس‌ از دفن‌، حضرت‌ رسول‌ الله‌ سر خود را به طرف‌ آسمان‌ بلند نموده‌ و فرمودند: مِثْلُ سَعْدٍ یُضَمُّ؟ آیا فشار قبر، شخصی‌ مانند سعد را با این‌ سابقه درخشانش‌ در اسلام‌ فرا می گیرد؟ أبوبصیر می گوید: عرض‌ کردم‌: فدایت‌ شوم‌ ما چنین‌ می‌پنداشتیم‌ که‌ سعد از بول‌ اجتناب‌ کامل‌ نمی کرد! مراد از قبر آن گودال کوچکى نیست که انسان را در آن دفن مى‏ کنند بلکه مقصود جهانى است که انسان پس از مرگ و پیش از بر پا شدن قیامت در آن زندگى مى‏ کند و چون قرار گرفتن در قبر ملازم یا سرآغازى براى ورود به عالم برزخ مى‏باشد واژه قبر در مورد آن به کار رفته است حضرت‌ فرمود: مَعَاذَ اللَهِ، إنَّمَا کَانَ مِنْ زَعَآرَّةٍ فِی‌ خُلُقِهِ عَلَی‌ أَهْلِهِ. «پناه‌ به‌ خدا چنین‌ نیست‌، بلکه‌ فشار قبر سعد به‌ علّت‌ سوء خُلقی‌ بود که‌ با اهل‌ خانه خود داشت‌.» حضرت‌ صادق‌ علیه السلام فرمودند: مادر سعد گفت‌: گوارا باد ای‌ سعد بر تو در این‌ بهشتی‌ که‌ وارد شدی‌! رسول‌ خدا فرمود: ای‌ مادر سعد! بر خدا حکم‌ جزمی‌ منما.(۳) در این روایت مى‏بینیم سعد بن معاذ که از اصحاب جلیل القدر پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله بود هم به خاطر بداخلاقى با خانواده گرفتار فشار قبر مى‏ شود. عوامل کاهش فشار قبر در برخی روایات به اعمالی اشاره می شود که در کاهش فشار قبر مۆثر هستند مانند: بجا آوردن رکوعى کامل در نماز، مداومت بر خواندن سوره «زخرف»، قرائت سوره «نساء» در هر جمعه، به جا آوردن نماز شب، خواندن سوره «تکاثر» هنگام خواب، گذاشتن دو چوب‏ تر با میّت، روزه گرفتن چهار روز از ماه رجب و دوازده روز از ماه شعبان، تلاوت سوره «ن والقلم» در نماز واجب و مستحب. موارد دیگرى را نیز با تتبّع در احادیث ائمّه علیهم السلام مى‏ توان به موارد فوق اضافه کرد.(۴) این که چه رابطه‏اى بین بعضى اعمال با شدّت یا ضعف فشار قبر وجود دارد مسأله‏اى است ک از حیطه علم و ادراک ما بالاتر است و چون ما با محسوسات و مادیّات سرو کار داریم نمى‏ توانیم به طور حقیقى عالم مثال و برزخ را بشناسیم، بنابراین از طریق معصومین علیهم السلام که خداوند به آنها علم به این مسائل را عنایت کرده است به امور ماوراى این عالم مطّلع مى‏ شویم. با توجّه به آنچه اشاره کردیم این روح است که فشار را تحمّل مى‏ کند.بنابراین انسان غرق شده یا سوخته یا به دار آویخته اگرچه در قبر به معناى مشهور آن نباشند اما روح آن‏ها وارد عالم برزخ شده و در فشار نسبت به کردار خود قرار مى‏گیرد. مرحوم کلینی‌ از یونس‌ روایت‌ می کند:”قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَصْلُوبِ یُعَذَّبُ عَذَابَ الْقَبْرِ؟ قَالَ: فَقَالَ: نَعَمْ إنَّ اللَهَ عَزَّ وَجَلَّ یَأْمُرُ الْهَوَآءَ أَنْ یَضْغَطَهُ.”(۵) « از حضرت‌ صادق (ع) راجع‌ به‌ شخصی‌ که‌ به‌ دار آویخته‌اند سۆال‌ کردم‌ که‌ آیا او را هم‌ عذاب‌ قبر می دهند؟ حضرت‌ فرمود: آری‌ خداوند عزّ وجلّ به‌ هوا امر می کند که‌ او را در فشار خود بگیرد.» از روایات اهل بیت علیهم السلام استفاده مى‏ شود که فشار قبر عمومیّت دارد مگر برای افراد اندکى و این فشار قبر براى عدّه‏اى کیفر اعمال محسوب مى‏ شود و به منزله کفاره گناهان و جبران کوتاهى‏ ها است و در روایت‌ دیگر حضرت‌ صادق‌ علیه‌ السّلام‌ در اسخ‌ گفتند که‌: خداوند زمین‌ و هوا یکی‌ است‌ ؛ خداوند بسوی‌ هوا وحی‌ میکند که‌ او را در فشار بگیرد، و هوا چنان‌ او را در فشار قرار میدهد که‌ از فشار قبر سخت‌تر باشد.(۶) با دقّت در روایات و آیات مربوط به عالم برزخ و عذاب قبر روشن مى‏ شود که مراد از قبر آن گودال کوچکى نیست که انسان را در آن دفن مى‏ کنند بلکه مقصود جهانى است که انسان پس از مرگ و پیش از بر پا شدن قیامت در آن زندگى مى‏کند و چون قرار گرفتن در قبر ملازم یا سرآغازى براى ورود به عالم برزخ مى‏باشد واژه قبر در مورد آن به کار رفته است. در روایتى از امام سجاد علیه السلام نیز کلمه برزخ همان قبر معنا شده است.(۷) در حدیثى از امیرمۆمنان على علیه السلام آمده است که فرمود:«گروهى از ما پیوسته درباره عذاب قبر در شک بودند تا این که سوره‏ «أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ» نازل شد تا آن جا که فرمود: کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ‏ که منظور از آن عذاب قبر است سپس مى‏فرماید: ثُمَّ کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ‏ که منظور عذاب قیامت است» .(۸) بنابراین عذاب قبر در قرآن هم آمده امّا این که چقدر طول مى‏ کشد کسى اطّلاعى ندارد و بستگى به افراد و اعمال آن‏ها دارد . نتیجه: در مورد عوامل تشدید یا تضعیف فشار قبر آنچه از اهل بیت علیهم السلام به ما رسیده است مى‏ تواند راه گشاى آشنایى ما به این عوامل باشد. به طور کلى همه انحرافات و آلودگى‏ هاى فکرى عقیدتى، اخلاقى و عملى- که شرعاً از آن‏ها نهى شده- مى‏تواند در فشارهاى برزخى موثّر باشد ولى در کلمات اهل بیت علیهم السلام بعضى از آلودگى‏ هاى خاص به عنوان عامل تشدید فشار قبر معرّفى شده است. پی نوشت: ۱- بحار الانوار،ج۶، ص۲۲۱/ «علل‌ الشّرآئع‌» ،ج۱، ص‌ ۳۰۹ ۲-«علل‌ الشّرآئع‌» ،ج۱، ص‌ ۳۰۹ ۳ـ «فروع‌ کافی‌» ج‌ ۳، ص‌ ۲۳۶/ «بحار الانوار» ج‌ ۶، ص‌ ۲۶۱. ۴- منازل الآخرة: ۲۶- ۳۰/ لئالى الأخبار: ج۵،ص ۲۵. ۵- «فروع‌ کافی‌» ج‌ ۳، ص‌ ۲۴۱. ۶-همان ۷-بحار الانوار ،ج ۶،ص ۱۵۹. ۸-مجمع البیان فی تفسیر القرآن ،ج ۱۰،ص۸۱۲ 9مرگ و برزخسال چاپ: 1404 ق‏،نوبت چاپ: دوم‏ [3] الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏3، ص: 208، باب غسل الأطفال و الصبيان و الصلاة عليهم، محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الإسلامية،مكان چاپ: تهران‏،سال چاپ: 1407 ق‏،نوبت چاپ: چهارم‏ [4] همان، ج‏3 ،ص249 ، عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مَا تَقُولُ فِي الْأَطْفَالِ الَّذِينَ مَاتُوا قَبْلَ أَنْ يَبْلُغُوا فَقَالَ سُئِلَ عَنْهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ص فَقَالَ اللَّهُ‏ أَعْلَمُ‏ بِمَا كَانُوا عَامِلِينَ‏ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَيَّ فَقَالَ يَا زُرَارَةُ هَلْ تَدْرِي مَا عَنَى بِذَلِكَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ قُلْتُ لَا فَقَالَ إِنَّمَا عَنَى كُفُّوا عَنْهُمْ وَ لَا تَقُولُوا فِيهِمْ شَيْئاً وَ رُدُّوا عِلْمَهُمْ إِلَى اللَّهِ. [5]من لایحضر الفقیه، ج 3، ص 491ـ492، نويسنده: ابن بابويه، محمد بن على‏(شيخ صدوق)،محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم‏،مكان چاپ: قم‏،سال چاپ: 1413ق‏،نوبت چاپ: دوم‏ [6] تفسیر قمی ج 2 ص 332، نويسنده: قمى، على بن ابراهيم‏،محقق / مصحح: موسوى جزائرى، طيّب‏، ناشر: دار الكتاب‏،مكان چاپ: قم‏،سال چاپ: 1404 ق‏،نوبت چاپ: سوم‏ [7] التوحيد (للصدوق)، ص: 394: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ‏ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى كَفَّلَ إِبْرَاهِيمَ ع وَ سَارَةَ أَطْفَالَ الْمُؤْمِنِينَ-يُغَذُّونَهُمْ‏ «1» مِنْ شَجَرَةٍ فِي الْجَنَّةِ لَهَا أَخْلَافٌ كَأَخْلَافِ الْبَقَرِ فِي قُصُورٍ مِنْ دُرٍّ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ أُلْبِسُوا وَ طُيِّبُوا وَ أُهْدُوا إِلَى آبَائِهِمْ فَهُمْ مَعَ آبَائِهِمْ مُلُوكٌ فِي الْجَنَّة [8] بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏5، ص: 294، ناشر: دار إحياء التراث العربي‏، نوبت چاپ: دوم‏ [نوزادی که فوت میکنه تکلیفش چی میشه مواقف هولناك مسیر آخرت است، منزل سنجش اعمال انسان است. در قرآن كریم بحث های گسترده ای درباره این مرحله از سفر آخرت مطرح شده و با تعبیرات گوناگون از آن موقف و مرحله یاد شده است كه در اینجا به نمونه هایی از آن آیات اشاره می شود تا چیستی و چگونگی این منزل تا اندازه ای معلوم شود:[10] فرمود:«وَ تَری كُلَّ أُمَّهٍ جاثِیَهً كُلُّ أُمَّهٍ تُدْعی إِلی كِتابِهَا الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»[11] یعنی هر امتی را به زانو در آمده می بینی، هر امتی به سوی كارنامه خود فرا خوانده می شود و بدیشان می گویند: آنچه را می كردید امروز پاداشی می یابید. و در آیه دیگر فرمود:« بین‌ عالم‌ دنیا و قیامت‌، آنرا عالم‌ برزخ‌ گویند. برای‌ آنکه‌ خصوصیات‌ عالم‌ برزخ‌ قدری‌ روشن‌ شود، باید توضیح‌ بیشتری‌ در این‌ باره‌ داده‌ شود. بین‌ این‌ عالَم‌ که‌ عالم‌ جسم‌ و جسمانیات‌ است‌ ـ که‌ فعلاً در آن‌ زندگی‌ مادی‌ خود را می‌گذرانیم‌ ـ و بین‌ عالم‌ اسماء و صفات‌ الهی‌، دو عالم‌ است‌: یکی‌ عالم‌ مثال‌ و دیگری‌ عالم‌ نفس‌. عالم مثال را عالم‌ برزخ‌، و عالم نفس را عالم‌ قیامت‌ نیز گویند. و انسان‌ تا از این‌ دو عالم‌ نگذرد به‌ مقام‌ اسماء و صفات‌ الهیه‌ نخواهد رسید؛ کما اینکه‌ انسان‌ تا از عالم‌ برزخ‌ نگذرد به‌ عالم‌ قیامت‌ نمی‌رسد و به‌ مقام‌ اسماء و صفات‌ کلیه‌ الهیه‌ نمی‌رسد مگر آنکه‌ از نفس‌ و قیامت‌ عبور کند. و مراد از قیامت‌ در اینجا قیامت کبری است‌؛ چون‌ دو قیامت‌ داریم‌: یکی‌ قیامت صغری‌، و آن‌ عبارت‌ است‌ از مردن‌ و وارد در عالم‌ برزخ‌ شدن‌؛ و بر همین‌ اصل‌ رسول‌ الله‌ صلی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلم‌ فرمود: «مَنْ مَاتَ فَقَدْ قَامَتْ قِیَامَتُهُ؛ هر کس‌ بمیرد قیامت‌ او برپا شده‌ است‌». دیگری‌ قیامت‌ کبری‌، و آن‌ عبارت‌ است‌ از خروج‌ از عالم‌ برزخ‌ و مثال‌ و داخل‌ شدن‌ در عالم‌ نفس‌ و قیامت‌. وقتیکه‌ مردم‌ از عالم‌ قبر خارج‌ و بسوی‌ عالم‌ هورات‌ نفس‌ کلیه‌ رهسپار میگردند، قیامت‌ کبرای‌ آنان‌ بر پا شده‌ است‌. عالم‌ ماده‌ دارای‌ هیولی‌ و طبع‌ و جسم‌ و جسمانیات‌ است‌ و عالم‌ نفس‌، تجرد مطلق‌ از ماده‌ و آثار ماده‌ است‌؛ ولی‌ عالم‌ برزخ‌ فاصله‌ بین‌ این‌ دو عالم‌ است‌؛ یعنی‌ ماده‌ نیست‌ ولی‌ آثار ماده‌ از «کَیف‌» و «کَم» و «أیْن‌» و غیرها را دارد. ماده‌، جوهریست‌ که‌ قبول‌ تشکل‌ میکند و صورت‌ جسمیه ‌ بر او عارض‌ میگردد، و آثار جسم‌ نیز در او پیدا میشود؛ و بواسطه‌ قبول‌ تشکل‌ و تجسم‌، آن‌ أعراض‌ انفعالیه‌ای‌ که‌ در جسم‌ پیدا میشود در ماده‌ نیز پیدا میشود، و مثل‌ همین‌ ماده‌ای‌ که‌ در این‌ عالم‌ هست‌ و به‌ صور مختلفه‌ درآمده‌ و مردم‌ می‌بینند، چون‌ خاک‌ و سنگ‌ و آب‌ و درخت‌ و بدن‌ انسان‌ و بدن‌ حیوان‌ و أمثالها در می‌آید. موجودی‌ که‌ در عالم‌ برزخ‌ است‌ ماده‌ ندارد؛ اما شکل‌ و صورت‌ و حد و کم و کیف‌ و أعراض‌ فعلیه‌ را دارد؛ یعنی‌ دارای‌ اندازه‌ و حدود است‌، دارای‌ رنگ‌ و بوست‌. صورت‌ مردمان‌ برزخی‌ رنگ‌ و حد دارد، و در آنجا خوشحالی‌ و مسرت‌ و غضب‌ و نگرانی‌ هست‌، در آنجا نور هست‌. بنابراین‌، موجودات‌ برزخیه‌ دارای‌ صورت‌ جسمیه‌ هستند ولی‌ هیولی‌ و ماده‌ ندارند. موفق باشید! Mشناختی از برزخاما كسی كه نامه اعمالش به دست راست او داده می شود از خوشحالی فریاد می زند كه اهل محشر نامه اعمال مرا بگیرید و بخوانید و اما كسی كه نامه اعمال بدست چپ او داده شده می گوید: ای كاش هرگز نامه اعمال به من داده نمی شد.»[12] اما در این باره كه ماهیت نامه اعمال چیست، مفسران مطالب فراوانی را مطرح كرده از جمله گفته اند: ممكن است گفته شود اعمال انسان همان گونه كه در درون جان او اثر می گذارد در عالم بیرون، در فضا و هوای اطراف، در زمینی كه بر آن زندگی می كند و در همه چیز اثر دارد، گوئی بر آنها نقش می بندد، نقوش طبیعی و غیر قابل انكار، نقوشی كه به وسیله قوا و نیروهای عالم هستی و فرشتگان در دل این موجودات ثبت می شود، در قیامت پرده از آن برداشته می شود، و آشكار می گردد، و به دست هر كس داده می شود و با یك نگاه در آن حال هر كس معلوم است، مسلماً این آثار در دنیا برای ما محسوس و قابل درك نیست، اما بی شك آنها وجود دارند، و روزی كه در آن دید تازه ای پیدا می كنیم همه اینها را می بینیم و می خوانیم و تصدیق می كنیم.[13] 6. یكی دیگر از منازل آخرت كه بسیار حساس است، مرحله عبور از صراط است، در وصف آن گفته شده: صراط پُلی است كه بر روی جهنم كشیده شده و تا كسی از آن نگذرد داخل بهشت نمی شود. و در روایات آمده است كه از مو باریك تر و از شمشیر برنده تر و از آتش گرم تر است، و مؤمان خالص در كمال آرامش،‌ و به سرعت و بدون ترس از آن عبور می كنند. اما برخی با دشواری و همراه ترس و نگرانی بالاخره از آن می گذرند و عده ای از روی آن پل به جهنم می اُفتند. نمونه آن صراط در دنیا نیز وجود دارد كه در واقع گذری از این صراط پی آمدش عبور آسان از صراط یاده شده در آخرت است و آن عبارت است از دین حق و راه ولایت و متابعت از امیرمؤمنان و سایر امامان معصوم ـ علیهم السّلام ـ ، هر كسی كه در دنیا از این صراط یعنی راه ولایت عدول كند و به انحراف كشیده شود و مسیر غیر ولایت را برگزیند و با گفتار یا كردار خود در جهت خلاف آن حركت نماید، در آخرت از پل نمی تواند عبور كند و بالاخره در هنگام عبور از آن پایش می لرزد و در جهنم سقوط می كند.[14] برخی از بزرگان معاصر ضمن بحث مبسوطی درباره صراط به این روایت استناد كرده كه رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود:«ای علی در روز قیامت من و تو و جبرئیل به صراط می نشینیم و كسی كه از صراط نمی گذرد مگر این كه نامه ای داشته باشد كه در آن اعتقاد وی به ولایت شما نگذاشته شده باشد. ... اساساً در اسلام ناب همه معارف به هم پیوسته است لذا صراط كه همان راه و روش شناخت خدا است، دو گونه است، صراط دنیا و آخرت، راهی كه در دنیاست، همان امام واجب الاطاعه است، كسی كه در دنیا او را شناخت و به راهنمایی های او اقتدا كرد از صراط آخرتادر نمی شود و به اصطلاح متکلمان داعی بر قبیح ندارد، لذا قبیح از او سر نمی زند؛ حال یکی از مواردی که انسان آن را قبیح می شمارد انجام کار لغو و بیهوده است، پس این کار از خداوند متعال صادر نمی شود، زیرا قبیح است. لذا شیعه معتقد است اولا: خداوند متعال حکیم است و کار لغو و بیهوده انجام نمی دهد. ثانیا: از خلق این عالم و به خصوص خلفت انسان قطعا هدفی دارد و آن هدف را در قرآن بیان کرده است و آن هدف نیز عبادت و بندگی خداوند متعال است آنجا که می فرماید :" وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ "(ذاریات آیه 56). و هدف از این عبادت نیز رشد و کمال آدمی و توسعه وجودی  كه پل دوزخ است گذشته است و هر كس امام را در دنیا نشناخت كامش بر صراط آخرت می لرزد و در آتش دوزخ سقوط می كند.[15] آنچه بازگو شد نمودار و نمونه‌های از منازل و مراحل سفرت آخرت است، و ممكن است در هر كدام از مراحل و منازل یاد شده به خصوص بعد از آن كه انسان سر از خاك بر می‌دارد و زنده می‌شود مراحل و مواقف‌ متعدد وجود داشته باشد مثلاً در روایات آمده كه در قیامت پنجاه موقف و ایستگاه وجود دارد كه هر موقف آن هزار سال طول می‌كشد. امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود: «انّ فی القیامه خمسین موقفاً لكل موقفٍ الف سنه»[16] یعنی در قیامت پنجاه موقف وجود دارد كه هر موقف آن هزار سال است. علما گفته‌اند: در مسیر محشر برای هر یكی از واجبات الهی یك ایستگاه گذاشته می‌شود و انسان‌ها در آن ایستگاه‌ها نگاه داشته می‌شوند و درباره نحوه‌ عملكرد انسان نسبت به آن كار و فریضه الهی حساب‌ رسی می‌شود, اگر عمل كرده بود و رحمت الهی شامل او شد به عقبه بعدی منتقل می‌شود تا به این ترتیب از همه عقبه‌ها عبور كند و اگر خدای نخواسته عمل نكرده بود و رحمت الهی نیز شامل او نشد از همان عقبه پای او می‌لرزد و وارد جهنم می‌شود. زیرا همه این موقف‌ها به عبور از پل صراط بر می گردد، اسم یكی از آن‌ها عقبه‌ی ولایت است كه انسان در آنجا مورد بازجویی قرار می‌گیرد و درباره‌ی ولایت ا /مام علی و سایر ائمه ـ علیهم السّلام ـ سئوال می‌شود.[1] . نهج البلاغه، خطبه 221. [2] . همان، خطبه 158. [3] . قمی، شیخ عباس، منارل الآخره، ص 20، نشر مؤسسه در راه حق، قم 1365 ش. [4] . امام خمینی، معاد از دیدگاه امام خمینی(تبیان دفتر 30)، ص 171، نشر مؤسسه نشر آثار امام (ره)، 1378 ش. [5] . علامه طباطبایی، شیعه در اسلام، صفحه 100، نشر دارالكتب الاسلامیه، تهران، 1348 ش. [6] . قمی، شیخ عباس، منارل الآخره، ص 43، نشر پیشین. [7] . ناصر مكارم شیرازی، پیام قرآن، ج 6، ص 46، نشر دارالكتب الاسلامیه، تهران 1377 ش. [8] . سوره زمر، آیه 68. [9] . ناصر مكارم، پیام قرآن، ج 6، ص 67، نشر پیشین. [10] . همو، ص 75. [11] . سوره جاثیه، آیه 28. [ريان دارد به كشف معناى واقعى آيه توفيق نيافته است و اميدوار است كه به قول ابن عباس «القرآن يفسره الزمان» آيندگان به كشف مفاد آن موفق گردند. ظاهر آيه اين است كه در مرحله اى از مراحل وجود، كه هنوز براى ما كشف نشده است، از انسان پيمانى گرفته شده است و امّا اين مرحله چه مرحله اى بوده و در چه زمانى انجام گرفته است، هنوز معلوم نيست.[6] موفق باشید. [1]. مجمع البيان، ج3، ص 497(ط صيدا)؛ تفسير فخر رازى، ج4، ص 120(ط 1308 مصر). [2]. غرر الفوائد (معروف به امالى)،ج1، ص 28ـ30. [3]. غافر (40) آيه 8. [4].تفسیر نمونه، ج7،ص17. [5]. الميزان، ج8، ص 334ـ 336. [6].منشور جاوید، ج1،ص60. Dنظریات مفسرین درمورد عالم دزê، اشاره به رويه ديگر اين جهان است كه تدريجى مى باشد. از اين بيان نتيجه مى گيرند كه آيه، ناظر به وجود جمعى انسان ها در حضور خداست؛ حضورى كه غيبت در آن متصور نيست گويى همه فرزندان آدم يك جا از پشت پدران گرفته شده گرد هم جمع آمده اند و در برابر خدا حضور دارند. در اين حالت هر انسانى آفريدگار خود را حضوراً مى يابد و يافته اش گواهى روشن بر وجود خدا و خداوندگارى او است، ولى قرار گرفتن انسان در گردونه زمان و تحولات و تطورات جهان، آدمى را آن چنان مشغول و از خود بى خود مى كند كه از علم حضورى به آفريدگار غافل مى گردد.[5] سخن آیت الله سبحانی: نگارنده تا اين لحظه كه قلم روى كاغذ جون و برون تقسيم مى كند. و وجود جمعى جهان، باطن اين وجود متفرق است. علامۀ طباطبایی وجود اين دو نشأت را از آياتى استفاده كرده و مى گويد: جمله (كُنْ فَيَكُون)اشاره به اين دو نشأت جمعى و تدريجى دارد. لفظ «كن» اشاره به وجود جمعى است. بالأخص اگر اين آيه را به آيه ديگر ضميمه كنيم (آيه 50 سوره قمر) كه مى فرمايد:«وَما أَمْرُنا إِلاّ واحدةٌ كَلَمْح بِالْبَصَرِ؛امر و فرمان ما فقط يكى است مانند يك چشم به هم زدن». يكى بودن امر جز اين نمى تواند باشد كه با فرمان «كن» همه حوادث، بدون تفرق و تدريج يك جا وجود داشته باشد و همه اشيا با خطاب «كن» پديد آيند وجمله «فيكون» كه حاكى از تدريج اس الانوار، 6 / 221. [10]. الرحمن / 39. [11]. بحار الانوار، 6 / 246، حديث 77. [12]. الفروع من الكافى، 3 / 241، حديث 18. [13]. گفتار صدوق، ( ترجمه اعتقادات ابن بابويه، محسن رضواني، قائم، قم، 1403، ص 48; حق اليقين، مجلسى، ص 482. [14]. حق اليقين، عبدالله شبّر، 2 / 390; منازل الآخرة، شيخ عباس قمي، چاپ قائم قم، جيبي، بي تا، ص 27. [15]. منازل الآخرة، ص 30 ـ 26. [16]. منازل الآخرة، ص 30 ـ 26. [17]. منازل الآخرة، ص 30 ـ 26. [18]. حق اليقين، عبدالله شبّر، 2 / 381 ـ 380. [19]. تهذيب الاحكام فى شرح المقنعه، شيخ طوسى، 6 / 140 (321 / 7). [20]. فروع الكافى، 5 / 56، كتاب الجهاد، فضل الشهادة، حديث 5. +آیا کسانی که در راه خدا شهید میشوند هم فشار قبر دارنخانة اوست و امتي از امت‌ها مي‌تواند از برگي از برگ‌هايش سايه بگيرد. (تفسير نور الثقلين، ج 2، ص 502) ________________________ [1]. بحار الانوار، 6 / 221، حديث 19 و ص 221، حديث 16. [2]. الفروع من الكافى، 3 / 236،حديث 6; بحار الانوار، 6 / 261، حديث 102; علم اليقين، فيض كاشاني، تحقيق بيدار فر، قم، 1377. 2 / 1068. [3]. الفروع من الكافى، 3 / 236،حديث 6; بحار الانوار، 6 / 261، حديث 102; علم اليقين، 2 / 1068. [4]. شرح الصدور، سيوطى، دار ابن كثير، بيروت، لبنان، 1413، ص 225. [5]. حق اليقين، مجلسى، ص 488. [6]. الفروع من الكافى، 3 / 236، حديث 5. [7]. الفروع من الكافى، 3 / 130. [8]. حق اليقين، علامه مجلسى، ص 492; حق اليقين، عبدالله شبّر، 2 / 392. [9]. بحارنعمت به سر مى برند و اين ويژه ى حجت هاى الهى است.[18] اما شهداء در فرهنگ قرآنى و روايى جايگاه ويژه اى دارند، از برخى امور دنيايى و آخرتى استثناء شده اند از جمله، بى نيازى از كفن و غسل در صورتى كه در معركه ى جنگ به شهادت برسد.[19] و همين طور بى نيازى از پرسش و پاسخ در قبر; از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) سوال شد، چرا شهيد در قبر مورد امتحان و آزمايش قرار نمى گيرد؟ فرمود: همان برق هاى شمشير كه بر سرش فرود مى آيند كفايت مى كند.[20] امام صادق ـ عليه السّلام ـ : طوبا درختي است در بهشت در خانة امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ هيچ يك از شيعيان نيست، جز اين كه شاخه‌اي از شاخه‌هايش در در هر شب جمعه، مداومت بر خواندن سوره ى زخرف، نماز شب، دفن شدن در سرزمين نجف اشرف و... .[17] اما عذاب و فشار قبر براى انبياء و امامان معصوم(عليهم السلام) مانند سوال در قبر از آنها جايى تصريح نشده است و بر اساس قواعدى كه درباره ى فشار قبر بيان شد، هر گونه عذاب و فشارى از وجود مبارك آنها به دور است چون نه گناهى دارند كه از باب كفاره و لطف عذاب شوند و نه هيچ كدام عاملى براى اين گونه عذاب ها در مورد آنها صادق است. مرحوم شبّر مى فرمايد: در حديث وارد شده است كه تنها انبياء و امامان(عليهم السلام) ارواح آنها با اجسادشان از زمين به آسمان منتقل مى شوند و با همان اجساد دنيايى خود در قرار مى‏ گيرد. بلكه اين فشار، عذابى است كه در ما وراء اين عالم دامنگير متوفى مى‏ شود و با چشم مادى و ظاهربين دنيوى قابل درك نيست. ودر این باره وارد شده که: عن الصّادق عليه السّلام قال: البرزخ القبر و هو الثّواب و العقاب بين الدّنيا و الآخرة؛ امام صادق عليه السّلام فرموده: برزخ، قبر است و آن ثواب و عقاب بين دنيا و آخرت است. ( الحديت- روايات تربيتى، ج‏3، ص: 125) بنابر این دوستان عزیز؛ ما در بر خورد با روایات باید توجه داشته باشیم که با دیدن یک روایت فورا قضاوت نکنیم بلکه ما باید مجموع مطالب دین را در کنار هم قرار دهیم تا نتیجه حاصل گردد. "چندروایت ونکته راجب فشار قبرʯاشت بد و ناپسند بود. عن علىّ بن الحسين عليهما السّلام قال: انّ القبر روضة من رياض الجنّة او حفرة من حفر النّيران. حضرت سجاد زين العابدين عليه السّلام فرموده: قبر، يا باغى است از باغات بهشت، يا گودالى است از گودالهاى دوزخ. واین بستگی به اعمال فرد در این دنیا دارد،که قبر را برای خود به روضه ای از روضه های بهشت تبدیل کند یا حفره ای از حفر جهنم . در مورد فشار قبرهم باید متذکر شد که يكى از مطالبى است كه در روايات آمده و به جهان غيب و عوالم بعد از مرگ ارتباط دارد، اين فشار بدان معنى نيست كه مشاهده كنيم ديوارهاى قبر از دو طرف بهم نزديك مى ‏شوند و جسد ميّت در مضيقه و تنگنا ب ساخت و گفت اى سعد، گوارا باد بر تو بهشت. فقال رسول اللَّه: يا امّ سعد مه لا تجزمى على ربّك فانّ سعدا قد اصابته ضمّة. رسول اكرم به مادر سعد فرمود: در كارى كه مربوط به خداوند است با قاطعيت سخن مگوى، هم اكنون سعد، دچار فشار قبر گرديد. پيامبر و مردم از قبرستان برگشتند. كسانى به حضرت عرض كردند يا رسول اللَّه شما نسبت به جنازه سعد احترام بسيار كرديد و در باره او عملى نموديد كه در باره هيچ كس چنين عملى انجام نداديد بعد فرموديد: سعد دچار فشار قبر شد. فقال نعم انّه كان في خلقه مع اهله سوء. فرمود آرى. سعد دچار فشار قبر گرديد. زيرا پاره‏اى از خلقيات و رفتارى كه با خانواده خود ه چند روایت ویکی دو نکته اشاره می کنم. عن النّبىّ صلّى اللَّه عليه و آله قال: ضغطة القبر للمؤمن كفّارة لما كان منه من تضييع النّعم؛ (امالى صدوق، صفحه 32) ؛رسول اكرم (ص) فرمود: فشار قبر براى مؤمن كفاره ضايع نمودن آن نعمتهائى است كه در دنيا بدست او تباه شده است.( شايد مراد از« ضایع نمودن نعمتها» زياده روى در استفاده از نعمتهاى الهى، و يا صرف نعمتهاى خداوندى در راههاى غير مشروع باشد كه بزرگترين ناسپاسي هاست) ( پاداش نيكى‏ها و كيفر گناهان، ص: 496) در این زمینه به این داستان تاریخی توجه فرمایید: پس از آن كه كار دفن سعد بن معاذ بپايان رسيد، مادر سعد، فرزند متوفاى خود را مخاط ديد و از ديدن تو اظهار فرح مى‏ نمود. پس من بر او سلام كردم و رد سلام به من نمود و مرا بشارت بهشت داد. پس من به جبرئيل گفتم - چون جميع اهل سماوات او را اطاعت مى‏ نمودند - كه: بفرما كه آتش دوزخ را به من بنمايد. جبرئيل گفت كه: اى مالك به محمد بنما آتش جهنم را. پس پرده را برگرفت و درى از درهاى جهنم را گشود. ناگاه از آن زبانه به آسمان بلند شد و ساطع7 گرديد و به خروش آمد كه من در بيم شدم. پس گفتم: اى جبرئيل بگو كه پرده را بيندازد. فى‏الحال8 مالك امر فرمود آن زبانه را كه: به جاى خود برگرد. پس برگشت. و در حديث ديگر وارد شده است در تفسير اين آيه كه حق تعالى مى‏ فرمايد كه: بريده شده است ůا غايب هستند، بلكه تمام موجودات جهان (بى آن كه در آن گذشته و آينده اى باشد) در حضور او قرار دارند. چگونه مى تواند غير اين باشد، در حالى كه جهان كار اوست و هيچ كارى، از آن نظر كه با صاحب كار قائم است، نمى تواند از او پنهان باشد. ولى از آن نظر كه موجودات در دل زمان قرار دارند و با آن آميخته اند، به صورت حوادث متفرق و رويدادهاى گوناگون كه با يكديگر فاصله هاى گوناگونى دارند، جلوه مى كنند. اين عوامل او را از حضور در نزد خدا بى خبر كرده، حجابى ميان ديده قلبى او و خدا پديد مى آورد. اين دو محاسبه در نظر مرحوم علامۀ طباطبایی به گونه اى است كه جهان را به دونشأت باطن و ظاهر يا درѱهايى مى يافت سعد بن معاذ از آن جمله مى بود.[2] از امام صادق(عليه السلام) سوال شد: آيا كسى از فشار قبر رهايى مى يابد؟ فرمود: از آن به خدا پناه مى برم! چه بسيار اندك اند كسانى كه از عذاب قبر نجات يابند.[3] در برخى از روايات اهل سنت نيز عذاب قبر متوجه همه معرفى شده است: مردگان در قبرشان عذاب مى شوند تا آنجا كه حيوانات صداى عذاب آنها را مى شنوند.[4] از اين دست روايات بر مى آيد كه كافر، مؤمن و مستضعف همه فشار و عذاب قبر دارند. برخى منابع عذاب و فشار قبر را تنها مربوط كسانى مى دانند كه در قبر مورد سوال قرار مى گيرند يعنى گروه سوم كه مورد مواخذه سوال قرار نگرفته اند (ديوانگان و ب҆ه ها و مستضعفين) عذاب قبر ندارند.[5] شايد اين روايت شاهد گفتارشان باشد، يسئال و هو مضغوط[6] يعنى در حالى كه مورد پرسش قرار گرفته عذاب هم مى شود. اين روايت در منابع تنها يكبار آمده است كه برخى در توجيه آن گفته اند: شايد مراد توضيح وضع كفار باشد كه سوال از آنها ماهيت عذاب دارند. روايات ديگر عذاب و فشار قبر را از مؤمن به دور مى دانند. حضرت صادق(عليه السلام) در پاسخ ابوبصير فرمودند: هيهات ما على المؤمنين فيها شىء;[7] دور باد هرگز چيزى از فشار قبر بر مؤمنين نيست. مرحوم مجلسى مى فرمايند: اگر مراد از عذاب نديدن مؤمنان، مومن كامل و واقعى باشد، پس رواياتى كه عذاب قبر را متوجه سӹد بن معاذ و رقيّه دختر پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) و فاطمه مادر حضرت على(عليه السلام) مى دانستند چه مى شود؟ ممكن است گفته شود اين كه مؤمنان عذاب و فشار قبر ندارند مراد عذاب و فشار شديد باشد، يا اين كه گفته شود، مؤمن عذاب و فشار قبر تنبيهى و از باب غضب الهى ندارند بلكه اگر فشارى دارد به خاطر لطف و كفاره ى گناهان او مى باشد.[8] چنان كه حديث مى فرمايد: فشار و عذاب قبر براى مؤمن كفاره ى (تاوان) كارهاى است كه انجام داده است مانند ضايع كردن نعمت هاى الهى.[9] و نيز در حديث ديگر ضمن تفسير آيه ى قرآن آمده است: (فيومئذ لا يسال عن ذنبه)[10]. فرمودند: اينها كه روز قيامت از گناԇانشان سوال نمى شود، كسانى اند كه از امير المؤمنان پيروى كرده اند و از دشمنانش بيزارى جسته اند، حلالش را حلال، حرامش را حرام داشته اند منتهى گناهانى داشته اند كه موفق به توبه نشده اند، خداوند آنها را برزخ عذاب مى كند تا در قيامت پاك شوند.[11] قانون كلى عذاب و فشار قبر بيان شد، اما بايد دانست كه برخى از افراد به تصريح برخى از روايات از عذاب قبر معاف شده اند و نيز برخى از كارهاى خوب و مرگ در برخى از ساعات موجب كاهش و يا آمرزش فشار قبر مى شود. رقيّه دختر گرامى پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) از كسانى است كه خود رسول خدا(صلى الله عليه وآله) برايش طلب بخشش از عذاب قبر فرموɯ و خداوند هم او را رهايى بخشيد.[12] فاطمه بنت اسد مادر امام على(عليه السلام) با دعاى پيامبر(صلى الله عليه وآله) و تدفين در پيراهن مبارك او شامل آمرزش عذاب قبر شد.[13] افراد ذيل نيز از عذاب و فشار قبر معاف اند: كسانى كه تلقين سوم شده اند، يعنى پس از خاكسپارى روى قبر ا و عقايد دينى يادآورى شود. كسانى كه از ظهر پنج شنبه تا جمعه فوت كرده اند.[14] كسانى كه در قبر همراه شان جريدتين گذاشته اند، يعنى دو شاخه چوب سبز همراه او دفن كنند. كسانى كه چهل نفر يا بيشتر به خوبى او شهادت دهند و از خداوند براى او طلب مغفرت كنند.[15] كسانى در ركوع نمازشان كامل و تمام باشد.[16] خواندن سوره ى نساء يها و شدائد به سوى بهشت‏هاى وسيع و نعمت‏هاى جاودانى. كداميك از شما مكروه و ناپسند داريد كه از زندانى به قصر مجلّلى انتقال يابيد؟ آرى، مرگ براى دشمنان شما نيست مگر مانند كسيكه از قصرى به سوى زندان و شكنجه انتقال يابد. همانا پدرم براى من روايت كرد از رسول خدا«صلّى الله عليه و آله» كه: حقّاً دنيا زندان مؤمن و بهشت كافر است؛ و مرگ پلى است كه اينها را به سوى بهشت و آنها را به سوى جهنّمشان مى‏ كشاند، من دروغ نمى‏ گويم و به من نيز دروغ گفته نشده است‏. [1]. «معانى الاخبار» باب نوادر المعانى، ص 389، روايت بيست و نهم‏ پیامبر و ترس قانع کننده به انسان نداده‌اند و البته تا حدودی عذرشان موجه است. انسانی که در محدوده عالم ماده زندگی می‌کند نمی‌تواند عالم پس از مرگ را دریافت نماید اما فیلسوفان الهی به کمک وحی و دستیاری علم و عقل معقول‌ترین پاسخ را به پرسشهای انسانها داده‌اند که وجدان و سرشت بشر و عقل و منطق آن را تأیید می‌کند. از دیدگاه آنها مرگ هر چه باشد پایان زندگی بشر نیست بکله آغاز مهمترین حوادث و رویدادهاست که اولین گردنه آن زندگی برزخی آدمی است. در این بحث نخست باید دید برزخ چیست؟ سپس به نوع زندگی برزخی و دیدگاههای مختلف پرداخت. ازسایت: http://www.pasokhgoo.ir/node/1171 -مقدمه ای از زندگی برزخی II=x    Uxآیا در برزخ خواب هست؟ ●پاسخ: در برزخ خواب به معنای دنیوی آن وجود ندارد ولی اگر عالم برزخ را با قیامت مقایسه کنیم یک نوع خواب است و فقط قیامت بیداری محض و هوشیاری خالص ا/Dw7    Gw●سوال: آیا کسانی که در راه خدا شهید میشوند هم فشار قبر دارن؟ ●پاسخ: از روايات يك نوع عذاب جداگانه‌اى به دست مى آيد كه همان فشار قبر است و برخى روايات اين عذاب را عام مى دانند، شامل حال مؤمنان. رسول خدا(صلى الله عليه وآله) پس از خاكسپارى جنازه ى سعد بن معاذ صحابى فرمود: هيچ مؤمنى نيست كه فشار قبر نداشته باشد.[1] اگر كسى از فشار قبر  lu%    )u ●سوال: ما باید چه کارکنیم که فشار قبر نداشته باشیم؟ ●پاسخ: آنچه می‌تواند از فشار و یا عذاب قبر جلوگیری کند اموری است که در روایات ذکر شده است که عبارتند از: 1ـ اعمال صالح: امام صادق (ع) می‌فرماید: چون مومن وارد قبرش شود نماز در جانب راست و زکاه در طرف چپ او قرار می‌گیرد و نیکی بر او سایه می‌افکند و صبر در گوشه‌ای قرار گیرد هنگامی که دو فرشته بر ֘v=    =v●سوال: فشار قبر چیست؟ ●پاسخ: در شب اوّل قب مه شد تا بدين وسيله نقص دو ركعت اوّل و دوّم جبران گردد و نيز از آنجایی که در وقت نماز مغرب غالبا مردم از خواندن نماز منصرف و به كارهايى از قبيل افطار و تناول غذا و وضوء و آماده نمودن مقدّمات استراحت در شب هستند لذا يك ركعت بيشتر به آن اضافه نكردند تا بدين وسيله نماز مغرب بر آنها سبك و خفيف باشد. و از آنجا که قلوب و دلها در وقت نماز صبح از فكر و انديشه نسبت به اوقات ديگر خالى ‏تر است زيرا در شب معاملات مردم كمتر و داد و ستد قليل و ضعيف‏تر مى‏ باشد لذا انسان در وقت صبح اقبالش به نماز بيش از اوقات ديگر است به دو رکعت نماز صبح چیزی افزوده نشد. با تشکر نمازهای یومیه t    ctچندسوال درمورد فشار قبر ●سوال: آیا کسانی که ه ی قرآنی داره ذکر کنید. ●پاسخ: باسمه تعالی با سلام و تشکر حکم وجوب نماز در قرآن آمده(أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلى‏ غَسَقِ اللَّيْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كانَ مَشْهُوداً، نماز را وقت زوال آفتاب تا اول تاريكى شب به پا دار و نماز صبح را نيز به جاى آر كه آن به حقيقت هم مشهود ملائكه شب است (كه می‏روند) و هم ملائكه روز (كه مى‏آيند)78، اسراء) اما کیفیت خواندن نماز در قرآن نیامده بلکه توسط پیامبر صلی الله علیه و آله بصورت عملی به مسلمانان آموزش داده شده است. وجود نازنین پیامبر به مسلمانان فرمود همانگونه که من نماز می خوانم نماٲ بخوانید. در کتاب علل الشرائع در مورد حکمت رکعات نماز این چنین آمده است: اصل نماز يك ركعت است چون اصل عدد، يك مى‏ باشد لذا هر گاه نماز را از يك ركعت كمتر بياورند عمل آورده شده نماز نيست بارى حقّ عزّ و جلّ مى‏دانست يك ركعتى كه كمتر از آن اصلا نماز نيست را بندگان كاملا و تماما به جا نياورده بلكه ناقص اداء می نمايند لذا يك ركعت ديگر را با آن مقرون ساخت تا با ركعت دوّم نقص ركعت اوّل جبران شود و بدين ترتيب اصل نماز دو ركعت جعل گرديد. سپس از آنجایی که بندگان اين دو ركعت را با تمام آنچه مورد امر است به جا نخواهند آورد از اين رو به هر كدام از نماز ظهر و عصر و عشاء دو ركعت ضم sy    ayمقدمه ای از زندگی برزخی حیات پس از مرگ از مشکل‌ترین مسایل بشری و از مهمترین حوایج تاریخی انسانهاست. بشر از دیر زمان تلاش کرده تا سرنوشت پس از مرگ خویش را در یابد و پاسخی روشن به حسن کنجکاوی خود از فرجام کار جهان بدهد. سووالاتی که از اعماق روح بشری سرچشمه می‌گیرد همواره ذهن انسان را به خود مشغول کرده که آیا پس از مرگ شعله زندگی خاموش می‌شود و یا حیات با شکوهتری آغاز می‌گردد؟ فیلسوفان و متفکران غیر مذهبی پاسخه شراره‏اى از اين آتش محبت در جانشان افتاده است، حكايتها و داستانهايى وجوددارد كه شگفت‏ انگيز است و پرتو آن، ايشان را در برابر فرمانهاى الهى مطيع و متعبد ساخته است. البته اینکه چه کسی معصوم بوده در حیطۀ علم ما نیست اما شاید بتوان از تدبر در زندگی آنان و روش سلوک عملی آنان و سخنان معاصرین آنها خصوصا از لسان علمای عامل به چنین اعتقادی دست یافت. [1].الهی لم یکن لی حول فانتقل به عن معصیتک الا فی وقت ایقظتنی لمحبتک.«مناجان شعبانیه».الهی من ذاالذی ذاق حلاوة محبتک فرام منک بدلا ، ومن ذاالذی انس بقربک فابتغی عنک حولا.«مناجات محبین از منا جات خمسةعشر». Sترک گناه کامل پیش از رسیدن اجل تحصیل نمایید چون سفر اخرت سفریست دور و ترسناک،احتیاج به توشه ی بسیار دارد )) علت عام ترس و وحشت از مرگ همان جهل انسان است جهل از سفری پر رمز و راز که نسبت به هر امری اینگونه است؛ یعنی نداشتن علم باعث ترس می شود . باتشکر........... ●حكمت203: مردم! تقواي خدا را پيشه كنيد كه اگر آشكار يا پنهان كنيد مي شود. ياد مرگي باشيد كه اگر فرار كنيد، شما را مي گيرد. ياد مرگي باشيد كه اگر او را فراموش كنيد او شما را فراموش نمي كند. از اين مرگ هيچ راه فراري نيست. به مرگ فكر كنيد. آيا واقعا مرگ بد است؟؟؟ التماس دعا... ●قرآن‌ دربارة‌ فلسفه‌ مرگ‌ می‌فرماید: «خداوند مگ‌ وحیات‌ را خلق‌کرد تا شما را آزمایش‌ کند که‌ کدام‌ یک‌ نیکوکارتر هستید»،(ملک‌، آیه‌2). انسان‌برای‌ زندگی‌ ابدی‌ و کامل‌ و بدون‌ نقص‌ آفریده‌ شده‌ و زندگی‌ این‌ دنیا مقدمه‌آخرت‌ قرار داده‌ شده‌ است‌، تا در قالب‌ این‌ جسم‌ به‌ آن‌ کمال‌ برسد و باعبادت‌ استحقاق‌ آن‌ درجات‌ را پیدا کند. وقتی‌ به‌ کمال‌ رسید چون‌ زندگی‌جاوید و بدون‌ محدودیت‌ و نقص‌ در این‌ جهان‌ مادی‌ و محدود و در این‌ بدن‌مادی‌ ممکن‌ نیست‌، با مرگ‌ روح‌ کمال‌ او از این‌ تن‌ گرفته‌ می‌شود و به‌ جهان‌وسیع‌تر و کامل‌تر ـ که‌ ظرفیت‌ روح‌ را داشته‌ باشد و همه‌ نمت‌هایش‌ ابدی‌ وجاودان‌ باشد ـ منتقل‌ می‌شود. یک‌ مثال‌، مطلب‌ را ساده‌ می‌کند. وقتی‌ نطفه‌ انسان‌ در دل‌ مادر بسته‌ شد،مقدار لازم‌ و زمان‌ لازم‌ برای‌ کمال‌ این‌ نطفه‌ و طفل‌ نه‌ ماه‌ است‌ و بعد از نه‌ ماه‌باید به‌ مکانی‌ و زمانی‌ مناسب‌ با مرحله‌ نهایی‌ کمال‌؛ یعنی‌، دنیا منتقل‌ شوددیگر نگه‌ داشتن‌ او در مکان‌ اول‌ به‌ مصلحت‌ و نفع‌ او نیست‌. با این‌ نگاه‌ مرگ‌خود نعمتی‌ الهی‌ و مطابق‌ حکمت‌ است‌. ●به نظر من فکر کردن به مرگ خوبه چون باعث میشه ادم از گناه دوری کنه ولی خوب بعضی مواقع ناامیدی میاره مثلا اینکه ادم فکر میکنه هیچ کار خوبی تو این دنیا انجام نداده و وقتی میمیره معلوم نیست چه عذابی در انتظارشه و تمام اعمال ادم از کوچیکه کوچیک تا اون بزرگه مورد بازرسی قرار میگیره ، به نظر من این وحشتناکترین قسمت مرگه که من به شخصه وقتیبه این قسمتش فکر میکنم هیچ وقت دوست ندارم بمیرم!!!!!!! ●حقیقت مرگ غالبا تصور می‌کنند مرگ یک امر عدمی و به معنای فنا است ولی این برداشت هرگز با آنچه در قرآن کریم آمده و دلائل عقلی به آن رهنمون می‌شود موافق نیست. مرگ از نظر قرآن یک امری وجودی است، یک انتقال و عبور از جهانی به جهان دیگر است و لذا بسیاری از آیات قرآن از مرگ تعبیر به توفّی شده است که به معنی باز ا سعادتمند باشند، و هم در آخرت كه حياتى است ابدى، و آغازش از همان روزى است كه حيات دنيا با مرگ خاتمه مى‏يابد. اما عده ای مرگ را پایان زندگی انسان و فنا و نابودی او می پندارند که این اندیشه ناشی از جهان بینی مادی است و این افراد طوری زندگی می کنند که گویا تنها برای همین جهان آفریده شده اند. بنابراین براساس معارف الهی مرگ پایان زندگی انسان نیست و ما در این جهان بصورت جبری و عبث آفریده نشدیم و کسانی که آخرت خود را آباد کرده اند مرگ برای آنها بسیار شیرین است اما کسانی که آخرت خود را تباه نمودند ترسناکترین و بدترین حادثه برای آنها مرگ است. موفق باشید مرگ نابودی استی بودند ولی کسی خاطره ای از ان ندارد میدانید چرا ؟ چون اگر میدانستید که چرا اینجا هستید یک لحظه هم نمیماندید ولی جبر حاکم بر جهان برنامه های دیگری برای ما دارد که با مرگ آغاز میگردد. ●پاسخ: با سلام به دوست عزیز انسانها نسبت به مرگ دیدگاه های متفاوتی دارند که بر اساس جهان بینی آنهاست بعضی مرگ را انتقال به جهان ابدی می دانند که این افراد معتقدند كه عالم، صنع خدا است، و خدا اين جهان را آفريده، تا راه و وسيله براى جهان ديگر باشد، آنها علاوه بر اعتقاد به مبدأ، معتقد به معاد هم هستند، وقتى مى‏خواهند براى زندگى دنيايى خود اساسى بريزند، طورى مى‏ريزند كه هم در دنيصورت؟ و تا کی این امر ادامه خواهد داشت؟ اگر ممکن است بصورت کامل توضیح دهید با سپاس فراوان ●پاسخ: با سلام خدمت شما دوست گرامی ارتباط مردگان با انسان‏هاى دنيوى در روايات و احاديث رسيده از پيشوايان اسلام به‏ صورت زيارت و ملاقات آنان با انسان‏هاى دنيوى مطرح و ذكر گرديده است چنانكه اسحاق بن عمّار كه يكى از ياران امام موسى كاظم‏ عليه السلام مى‏ باشد، مى‏ گويد: «به امام كاظم گفتم: آيا مؤمن بعد از مردن، در عالم برزخ، اهل و عيال و خويشاوندان خويش را ملاقات مى‏ كند؟ پاسخ دادند: آرى»(1). حال اين سؤال مطرح است كه آيا اين ملاقات و برقرارى رابطه انسان‏هاى مرده، در قالب مثالى با انسان‏هاى زنده در دنيا منحصر به مؤمنين است چنانكه ظاهر روايت بالا حكايت از آن دارد؟ پاسخ آن منفى است. زيرا روايات زيادى وارد است كه مؤمن و كافر در اصل ملاقات، با يكديگر فرق ندارند، كفار و بدكاران و غير آنان نيز اصل رابطه با عالم دنيا با خويشاوندان و فرزندان خويش را مى‏ توانند داشته باشند منتها طبق روايات و احاديث منقول، چگونگى ملاقات مؤمنين با كفّار و مشركين و بدكاران و غير آن با يكديگر فرق دارد و نتيجه آن دو نيز متفاوت است. چنانكه در روايتى از «حفص بن بخترى» از امام صادق‏ عليه السلام چنين وارد است(2): امام صادق‏ عليه السلام فرمود: «مؤمن اهل و عيان انجام مى‏ دهد، چون بعضى کافران نقاط خوبى در زندگى دنیوى خود دارند که آسان مردن جزاى خوبی آن ها در دنیا است». پی نوشت ها: 1. بحارالانوار، ج6، ص 223. 2. بحارالانوار، ج98، ص291، نشر دارالاحیاء لتراث العربی، بیروت 1403 ق. 3. حیات پس از مرگ ص132 نشر بوستان کتاب، قم 1385 ش. 4. امالی صدوق، ص 301. 5. محمد شجاعی، معاد یا بازگشت به خدا، ج2، ص290، نشر امیرکبیر تهران 1362ش. 6. بحار الانوار، ج 6، ص 263، نشر دار الاحیاء للتراث العربی، بیروت 1403ق. 7. محمد باقر مجلسی، بحار، نشر دار الاحیا التراث العربی، بیروت 1403 ق، ج6، ص151. 8.همان، ص 155. 9. همان چندسوال راجب مرگ . ●ه_ در باره فراز اخر پرسش باید گفت امور جسمانی یاد شده در سوال معیار نخواهد بود لا اقل دلیل یقنی بر آن وجود ندارد ولی باید توجه داسپشت که چه بسا از خوبان سخت جان می دهند وچه بسا از افراد بد راحت جان می دهند .خوبانى که سخت جان مى‏ دهند. پیامبر فرمود: «الموتُ کفّارة لذُنوبِ المؤمنین؛ (8)مرگ و سختى‏هاى آن سبب جبران گناهان اندکى است که مؤمنان دارند تا پس از مرگ کیفر دیگرى نداشته و پاک و پاکیزه نزد خدا روند». بَدانى که راحت جان مى‏ دهند. امام کاظم(ع) مى‏ فرماید: «و تُصَفّى الکافرین من حسناتهم؛(9) راحت مردن کافر به خاطر تسویه حسابى است که خداوند نسبت به کارهاى نیک آنتلاشی می‌گردد . آن گاه تا قیامت در قبر گرفتار عذاب می‌شود».(7) تلقین مثل باران است که در سرمین مساعد وقتی بارید ،موجب سر سبزی می شود وگرنه چه بسا در سرزمین شوره زار و یا سخت شاید بی اثر و یا کم آثر باشد .تلقین نیز در کسی اثر می کند و برای او مفید است که زمینه ایمانی در وجود او باشد و اهل ایمان و عمل صالح باشد و گرنه معلوم نیست برای آن هنگام موثر باشد . ●د_یاری دادن به میت از رهگذر تلقین وتلاوت قران برای او تعارض با این مسله ندارد که او در گروه عمل خود باشد . وطبق آموزه های دینی به دستور خود دین این کمک توصیه وحتی تاکید شده . چه اینکه مسله شفاعت هم در واقع کمک به میت اساز دلایل ما بر حکمت خداوند متعال این است که چون او واجب الوجود است باید جامع جمیع کمالات وجودی باشد، زیرا در غیر اینصورت دارای نقص است و نقص با واجب بودن و بی نیازی سازگاری ندارد، یکی از کمالات نیز حکمت است و اینکه شخص کاری را بیهوده و لغو انجام ندهد، و خداوند نیز باید این کمال وجودی را داشته باشد و الا نقص دارد. یکی دیگر از دلایل وجود حکمت در ذات باری تعالی قائده "حسن و قبح عقلی" است؛ –البته ممکن است کسی مانند اشاعره حسن و قبح را رد کند و آن را قبول نداشته باشد که در اینصورت با او جور دیگری صحبت خواهیم کرد- در این برهان گفته می شود چون خداوند خیر محض است قبیح از او ص آیا عقل می تواند این ها مشخص کند؟ برای دانستن این ها تجربه لازم است نه عقل. در مورد حکمت خداوند آیا عقل ما می تواند به طور کامل آن را درک کند؟ در مورد جاودانگی روح از کجا ثابت می شود؟ در مورد فطرت آیا افرادی که مثلا در ژاپن زندگی می کنند و دیدشان در مورد زندگی بعد از مرگ فرق می کند فطرت ندارند؟ در مورد میل به جاودانگی باید گفت این میل لازمه حیات دنیای است. به عبارت دیگر اگر ترس از مرگ و نابودی در انسان وجود نداشت شاید تا کنون انسانی در زمین باقی نمانده بود. ●پاسخ: ما معتقدیم خداوند متعال حکیم است؛حکیم بودن خداوند مورد اتفاق علمای شیعه و فلاسفه اسلامی است یکی الات در عالم برزخ ازاد هستند و شاهد اعمال امت خود و امتهای دیگر هستند. چنانکه دراین ایه شریفه به این مسئله اشاره دارد که علاوه بر خداوند، رسول خدا و مومنین( ائمه اطهار علیهم السلام) نیز اعمال شما را می بینند.[4] وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلى‏ عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ.[5] [1] . الکافی، ج3 ص 230 [2] . همان، ص 231 [3] . کافی، ج3 ص 230 [4] . تفسیر نمونه، ج8 ص 128 [5] . توبه، 105 مشاهدات برزخیان از دنیا نان میرود، فرشته ای همراه انان است. کار این فرشته این است که باعث میشود کارهایی که از خانواده مومنین سر میزند و انان را ناراحت میکند، را از انان مخفی میکند ولی در مورد امواتی که باحالت کفر از دنیا رفته اند، بر عکس عمل میکند و مسائلی که باعث ناراحتی انان میشود را به انان نشان میدهد و اموری که باعث خوشحالی انان بشود را از انان مخفی میکند و این خود عذابی برای انان است. اما اینکه تمامی اموات مومن به نحوی ازاد باشند که تمام مسائلی که روی زمین اتفاق میافتد را ببینند، به نظر میرسد از لسان روایات قابل اثبات نباشد. این وضعیت در مورد معصومین تفاوت میکند. ایشان در تمامی حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَيَزُورُ أَهْلَهُ فَيَرَى مَا يُحِبُّ وَ يُسْتَرُ عَنْهُ مَا يَكْرَهُ وَ إِنَّ الْكَافِرَ لَيَزُورُ أَهْلَهُ فَيَرَى مَا يَكْرَهُ وَ يُسْتَرُ عَنْهُ مَا يُحِبُّ قَالَ وَ مِنْهُمْ‏ «1» مَنْ يَزُورُ كُلَّ جُمْعَةٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَزُورُ عَلَى قَدْرِ عَمَلِهِ.[3] بر اساس این روایات، نکته ای که به دست می آید این است که امواتی که مومن هستند از ازادی نسبی برخوردار هستند. البته این ازادی به صورت مطلق برای تمام انها نیست بلکه انان وقتی هم که برای ملاقات و مشاهده خانواده خود نزد اَ قُلْتُ فِي أَيِّ صُورَةٍ قَالَ فِي صُورَةِ الْعُصْفُورِ أَوْ أَصْغَرَ مِنْ ذَلِكَ فَيَبْعَثُ اللَّهُ تَعَالَى مَعَهُ مَلَكاً فَيُرِيهِ مَا يَسُرُّهُ وَ يَسْتُرُ عَنْهُ مَا يَكْرَهُ فَيَرَى مَا يَسُرُّهُ وَ يَرْجِعُ إِلَى قُرَّةِ عَيْنٍ.[2] در روایت دیگری از امام صادق علیه السلام بیان شده است که مومن و کافری که از دنیا میرود به دیدار اهل و عیال خود می ایند و انان را می بینند ولی تفاوت انان در این است که مومن تنها حالت شادی خانواده خود را میبیند و کافر حالتهای ناراحتی و حزن انان را: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ یال خود سربزنند. عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع يَزُورُ الْمُؤْمِنُ أَهْلَهُ فَقَالَ نَعَمْ فَقُلْتُ فِي كَمْ قَالَ عَلَى قَدْرِ فَضَائِلِهِمْ مِنْهُمْ مَنْ يَزُورُ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَزُورُ فِي كُلِّ يَوْمَيْنِ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَزُورُ فِي كُلِّ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ قَالَ ثُمَّ رَأَيْتُ فِي مَجْرَى كَلَامِهِ أَنَّهُ يَقُولُ أَدْنَاهُمْ مَنْزِلَةً يَزُورُ كُلَّ جُمْعَةٍ قَالَ قُلْتُ فِي أَيِّ سَاعَةٍ قَالَ عِنْدَ زَوَالِ الشَّمْسِ وَ مِثْلِ ذَلِكَ قَاال و خويشاوندان خود را ديدار مى‏ كند و مى‏ بيند آنچه را كه دوست دارد و از او مخفى مى‏ شود آنچه را كه آن را دوست ندارد و كافر نيز اهل و عيال خويش را ديدار مى‏ كند و لكن مى‏ بيند آنچه را كه آن را دوست ندارد و از او مخفى مى‏ شود آنچه آن را دوست دارد (يعنى درست نقطه مقابل ديدگاه مؤمن، زيرا اين نحوه ملاقات، موافق روحيه و اَعمال مؤمن و كافر است چون اين حالت را از همان دنياى مادى به ارمغان آورده‏ اند و درست نتيجه مستقيم افعال آن دو مى‏ باشد». مؤمن و كافر در اصل ملاقات با زندگان دنيائى با خويشاوندان و اهل و عيال خويش، مساوى و برابر هستند و لكن در نحوه ملاقات و نتيجه حاصل افِي الشَّهْرِ وَ فِي السَّنَةِ عَلَى‏ قَدْرِ مَنْزِلَتِهِ‏ فَقُلْتُ فِي أَيِّ صُورَةٍ يَأْتِيهِمْ قَالَ فِي صُورَةِ طَائِرٍ لَطِيفٍ يَسْقُطُ عَلَى جُدُرِهِمْ وَ يُشْرِفُ عَلَيْهِمْ فَإِنْ رَآهُمْ بِخَيْرٍ فَرِحَ وَ إِنْ رَآهُمْ بِشَرٍّ وَ حَاجَةٍ حَزِنَ وَ اغْتَمَّ.[1] در روایت دیگری از این امام همام این مبحث به صورت واضح تری بیان شده است. در این حدیث امده است که هر اندازه فضیلت میت بیشتر باشد، ازادی او نیز بیشتر است وبیشتر میتواند به خانواده خود سربزند. برخی هر روز، برخی دو روز یک بار، برخی سه روز یک دفعه. اما حداقل این است که هر جمعه میتوانند به اهل و عیات به برخی مباحث عالم قبر و زندگی انسان در سرای برزخ اشاره دارد. در برخی روایات بیان شده که اموات در برخی اوقات اجازه مییابند که نزد خانواده خود بروند و به انها سر بزنند. در حدیثی از امام کاظم علیه السلام بیان شده است که میت به اندازه منزلت و قدری که دارد اجازه مییابند که نزد اهل خود بیاید و به انان سر بزند: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَيِّتِ يَزُورُ أَهْلَهُ قَالَ نَعَمْ فَقُلْتُ فِي كَمْ يَزُورُ قَالَ فِي الْجُمْعَةِ وَ  میرند و به برزخ می روند آیا اتفاقات دنیا را مشاهده می کنند؟(مثلا قیام امام زمان(عج)) و آیا آن اتفاقات بر آن ها تاثیری نیز خواهد گذاشت؟ ●پاسخ: باسلام همانطور که میدانید، روح انسانی که از این دنیا میرود، در عالم دیگری به نام عالم برزخ به سر میبرد. عالمی که انسان با بدن مثالی در ان حاضر میشود و در همان لحظه اول ورودش از او در مورد مسائل اساسی زندگی اش سوال میشود. انگاه اگر پاسخ مناسبی به انها داد، به نعمت های الهی میرسد و گرنه در عذاب باقی میماند. در مورد جزئیات وضعیت این عالم، اطلاعات زیادی در دست نیست. عقل هم که توان رسیدن به ان جزئیات راندارد. تنها در برخی روخورداری از آن از نحوه شهادت و چگونگی این امر اطلاع داشتند ، در عین حال می دانستند که در هر آن ممکن است در قضای الهی تغییری رخ داده ، شرایط و کیفیت این امر تغییر یابد و به اصطلاح «بداء» حاصل گردد . . تنها خداوند است که از امور غیبی از جمله مرگ افراد به نحو مطلق آگاه است . هر نوع تغییرات و تبدیل های قطعی در مورد حوادث آینده را می داند . از طرف دیگر خداوند برخی از اولیای خود را از پاره ای از اخبار غیبی آگاه می سازد: "عَلِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلىَ‏ غَيْبِهِ أَحَدًا*إِلَّا مَنِ ارْتَضىَ‏ مِن رَّسُولٍ؛ داناى غيب اوست و هيچ كس را بر اسرار غيبش آگاه نمى‏سازد مگر رسولانى كه آنان را برگزيده" (1) بدین وسیله خداوند زمینه بهره مندی آنان از بخشی از علوم غیبی را فراهم می نماید. به دلیل فوائدی که بر این امر مترتب است و به دلیل آن که این امر باعث سوء استفاده و نوعی تبعیض نخواهد شد ؛ زیرا این افراد چه بدانند کی و کجا از دنیا خواهند رفت و چه ندانند ، در مراتب بندگی و عبودیت و اخلاص آن ها تغییری حاصل نمی گردد . اما انسان های عادی اگر بدانند مرگ آن ها نزدیک است، مراقب اعمال خود خواهند بود . اگر بدانند فرصت کافی در اختیار دارند ، دست به بسیاری گناهان خواهند زد تا در آخرین فرصت ها توبه نمایند ؛ در هر حال خداوند به همه انسان ها اخطار داده تا در هر حال منتظر رسیدن لحظه مرگ باشند . نسبت به این امر بی توجهی ننمایند .همواره خود را آماده هجرت بکنند . البته این امر خود یکی از بزرگ ترین نعمت های خداوند برای افرادی چون ماست تا به فرصت طولانی دل خوش نشده ، گرفتار انحراف و گناه نگردیم . اما علم بزرگان دین از زمان مرگ شان در هر حال در نحوه اعمال و رفتارشان تفاوتی ایجاد نمی نماید . آن ها در هر صورت بندگی خداوند را به نحو شایسته و کامل انجام خواهند داد . در هر صورت انسان كامل و اولیای الهی ممكن است به اذن الهي از زمان مرگ برخي آگاه شوند. پی نوشت: 1.جن (27) آیات 26و27. افراد قبل از مرگ از اینکه زمان رفتنشون برسه با خبر میشناهانیم توفیق شما را در این مهم بیش از پیش بفرماید. 5- اگر در زمان وصیت قبول نکند ،چیزی بر او واجب نیست. اگر وصیت را قبول کرده باشد ،چون در امور اموال میت نیست و دادن قول برای میت است که قول می دهد هر هفته سر مزار او برود، عمل به آن واجب نیست، ولی بهتر است به مقدار توان به آن عمل شود . (7) پی نوشت: 1. آیت الله مکارم شیرازی، توضیح المسائل، مسأله 576. 2.. توبه (9)، آیه 120. 3. بحر الانوار . ج 27 ص 231 4 . حجرات (49)، آیه 12. 5. همان 6. علامه مجلسى، بحار الأنوار، مؤسسة الوفاء بيروت - لبنان، 1404 ه.ق، ج ج 74، ص 60. 7. آیت الله بهجت، استفتاءات، ج4، سؤال 5991. اگر به وصیت متوفی عمل نشه باعث رنجشش میشهرمود : ما مِن مُؤمِنٍ وَلا مُؤمِنَةٍ يَضَعُ يَدَهُ عَلى رَسِ يَتيمٍ تَرَحُّما لَهُ إِلاّ كَتَبَ اللّه لَهُ بِكُلِّ شَعرَةٍ مَرَّت يَدُهُ عَلَيها حَسَنَةً(6) هيچ مرد و زن مؤمنى نيست كه دست محبت بر سر يتيمى بگذارد، مگر اين كه خداوند به اندازه هر تار مويى كه بر آن دست كشيده است ثوابى برايش بنويسد. یتیم نوازی و خدمت به ايتام که همواره مورد تأكيد و توجه خداوند متعال و ائمه معصومين بوده است، عهدي است كه با خداوند متعال بسته مي‌شود و معاهدان آن راستگويان و پرهيزكارانند. بر این اساس، از این که چنین تصمیم خداپسندانه ای گرفته اید شما را تحسین می کنیم و از خداوند متعال خ مومنان بشتابند و آنها كه شايستگى نجات را دارند در پرتو امدادشان رهايى يابند. بنا بر اين در اعراف، دو گروه وجود دارند، ضعيفان و آلودگانى كه در رحمتند و پيشوايان بزرگى كه در همه حال يار و ياور ضعيفانند، بنا بر اين قسمت‏ اول آيات و روايات اشاره به گروه نخستين يعنى ضعفا است و قسمت دوم اشاره به گروه دوم يعنى بزرگان و انبياء و امامان و صلحا. در بعضى از روايات نيز شاهد اين جمع به خوبى ديده مى‏ شود مانند روايتى كه در تفسير على بن ابراهيم از امام صادق ع نقل شده كه فرمود: « الاعراف كثبان بين الجنة و النار و الرجال الأئمة يقفون على الاعراف مع شيعتهم و قد سبق المؤمنون الى ان تنفر دارند گويا نگاهشان به آنها نيز آميخته با اكراه و اجبار است . در آيه بعد اضافه كه اصحاب اعراف ، جمعى از دوزخيان را كه از چهره و سيمايشان مى شناسند صدا مى زنند و مورد ملامت و سرزنش قرار مى دهند كه ديديد عاقبت گردآورى اموال و نفرات در دنيا و تكبر ورزيدن از قبول حق ، به شما سودى نداد، چه شد آن مالها؟ و كجا رفتند آن نفرات ؟ و چه نتيجهاى گرفتيد از آنهمه كبر و خودپرستى ؟ (و نادى اصحاب الاعراف رجالا يعرفونهم بسيماهم قالوا ما اغنى عنكم جمعكم و ما كنتم تستكبرون ). بار ديگر با همان زبان ملامت و سرزنش در حالى كه اشاره به جمعى از ضعفاى مومنان كه بر اعراف قرار گرفته اند مى خودشان وارد بهشت نشده اند، اگر چه بسيار تمايل دارند (و نادوا اصحاب الجنة ان سلام عليكم لم يدخلوها و هم تفسير نمونه جلد 6 صفحه 186 يطمعون ). اما به هنگامى كه به سوى ديگر نگاه مى كنند و دوزخيان را در دوزخ مى بينند، به درگاه خدا راز و نياز مى كنند و مى گويند: پروردگارا ما را با جمعيت ستمگران قرار مده (و اذا صرفت ابصارهم تلقاء اصحاب النار قالوا ربنا لا تجعلنا مع القوم الظالمين ). قابل توجه اينكه درباره مشاهده دوزخيان در آيه فوق تعبير به اذا صرفت ابصارهم شده است ، يعنى هنگامى كه چشم آنها به سوى دوزخيان برگردانده ميشود و اين در حقيقت اشاره به آن است كه آنها از مشاهده دوزخيرآن مى گويد:((بر اعراف مردانى قرار دارند كه هر يك از جهنميان و دوزخيان را در جايگاه خود مى بينند و از سيمايشان آنها را مى شناسند (و على الاعراف رجال يعرفون كلا بسيماهم ). ((اعراف )) در لغت جمع عرف (بر وزن گفت ) به معنى محل مرتفع و بلند است ، و اينكه به يالهاى اسب و پرهاى بلند پشت گردن خروس ، ((عرف الفرس )) يا ((عرف الديك )) گفته مى شود به همين جهت است كه در محل مرتفعى از بدن آنها قرار دارد (درباره خصوصيات سرزمين اعراف كه در آيه آمده پس از پايان تفسير آيات به تفصيل سخن خواهيم گفت ). سپس مى گويد: مردانى كه بر اعراف قرار دارند بهشتيان را صدا مى زنند و مى گويند: درود بر شما باد، اما ل اوست، بدیهی است احكام و آثار یاد شده با خواص و ‌آثار جسم متفاوت است، و در نتیجه روح و نفس انسانی مادی و جسمانی نیست. [1] مطلب مزبور از آیات دیگری از قرآن نیز به دست می‎آید، كه از آن جمله آیات مربوط به توفی انفس است؛ زیرا ـ همان‎گونه كه پیش از این یادآور شدیم ـ توفی به معنای گرفتن چیزی به صورت كامل می‎باشد، و این در حالی است كه بدن پس از مرگ متلاشی گردیده و فانی می‎شود. بنابراین، آن‎چه كاملاً گرفته شده و باقی است، همان نفس مجرد از ماده است، چنان‎كه قرآن كریم در پاسخ این شبهه منكران معاد كه: «چگونه انسان پس از آن‎كه اجزای او متلاشی گردیده و در زمین پراكنده و ناپ دید شد، بار دیگر حیات نوین پیدا می‎كند؟»[2]، می‎فرماید: «قُلْ یَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِی وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ».[3] شكی نیست كه كلام فوق پاسخگوی شبهه منكران معاد است، و در نتیجه با آن هم‎آهنگ می‎باشد؛ زیرا مبنای شبهه این است كه واقعیت انسان‎ها كه با ضمیر متكلم (نا= ضللنا) به آن اشاره می‎كنند، همان بدن است كه پس از مرگ متلاشی و نابود می‎گردد. و پاسخ این است كه واقعیت انسآن‎چه با ضمیر مخاطب (كُم = یتوفاكم) به آن اشاره می‎شود بدن او نیست، بلكه چیز دیگری است كه فرشته مرگ آن را به طور كامل دریافت می‎كند و آن همان نفس انسانی است،[4] چنان‎كه در آیه دیگر می‎فرماید: «اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها».[5]؛ [6] موفق باشید ... پاورقی______________________________________ __ [1]. برای این منظور می توانید به آیات: نساء/ 97؛ مؤمنون/ 100؛ نحل/ 32؛ یس/ 26؛ یس/ 27.؛ آل عمران/ 170.؛ غافر/ 46ـ45.و نوح/ 26 مراجعه کنید. [2] . «وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِی الْأَرْضِ أَ إِنَّا لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ» (سجده/ 10). [3] . سجده/ 11. [4] . نیز در این زمینه، مطالبی در بحث معاد روحانی از دیدگاه قرآنی،‌بیان گردیده است. [5] . زمر/ 42. [6] . ر.ک: عقائد استدلالی، علی ربانی گلپایگانی، ج 2، صص 275- 276، با کمی تغییر. Iدلايل بقای روح و تجرد نفس و عالم آخرت ءَ أَصحَبِ النَّارِ قَالُوا رَبَّنَا لا تجْعَلْنَا مَعَ الْقَوْمِ الظلِمِينَ(47) وَ نَادَى أَصحَب الاَعْرَافِ رِجَالاً يَعْرِفُونهُم بِسِيمَاهُمْ قَالُوا مَا أَغْنى عَنكُمْ جَمْعُكمْ وَ مَا كُنتُمْ تَستَكْبرُونَ(48) أَ هَؤُلاءِ الَّذِينَ أَقْسمْتُمْ لا يَنَالُهُمُ اللَّهُ بِرَحْمَةٍ ادْخُلُوا الجَْنَّةَ لا خَوْفٌ عَلَيْكمْ وَ لا أَنتُمْ تحْزَنُونَ(49) ترجمه : 46 - و در ميان آندو (بهشتيان و دوزخيان ) حجابى قرار دارد و بر ((اعراف )) مردانى هستند كه هر يك از آندو را از سيمايشان مى شناسند و به بهشتيان صدا مى زنند كه درود بر شما باد، اما داخل بهشت نمى شوند در حالید، مثلا دروغ بگو چون برایت مفید است و فلان چیز را به دست می آوری. به نظر شما چرا انسان اسیر این حرف شیطان میشود و وسوسه او اثر میگذارد. قطعا به این دلیل نیست که دروغ گفتن برای انسان لذت دارد. یعنی خود دروغ گفتن مد نظر هیچ شخصی نیست بلکه آنرا وسیله و ابزاری میداند تا به چیز دیگری برسد. آن چیز آرامش و آسایش است. حال اگر به همان شخص که دروغ گفته، بگویند که اگر این دروغ را انجام بدهی، یک آرامش کوچک به تو میرسد و مثلا فلان قدر پول را بدست میآوری یا فلان مقام را بدست میآوری اما ممکن هم هست که طرف مقابلت متوجه دروغ بودن حرف تو بشود و دیگر به حرف تو اعتماد نکند یا اگر رئیس تو  كه اميد آن را دارند. 47 - و هنگامى كه چشمشان به دوزخيان مى افتد مى گويند: پروردگارا ما را با جمعيت ستمگران قرار مده ! 48 - و اصحاب اعراف مردانى (از دوزخيان را) كه از سيمايشان آنها را مى شناسند صدا مى زنند و مى گويند ديديد كه گردآورى شما (از مال و ثروت و زن و فرزند) و تكبرهاى شما به حالتان سودى نداد؟! 49 - آيا اينها (اين واماندگانى كه بر اعراف هستند) همانها نيستند كه سوگند ياد كرديد رحمت خدا هرگز شامل حالشان نخواهد شد (ولى به خاطر ايمان و بعضى اعمال خيرشان خداوند آنها را مشمول رحمت خود ساخت هم اكنون به آنها گفته مى شود) داخل بهشت شويد كه نه ترسى داريد و نه غمناك مى شويد. تف ير : اعراف گذرگاه مهمى به سوى بهشت در تعقيب آيات گذشته كه گوشه اى از سرگذشت بهشتيان و دوزخيان را بيان مى كرد، در اين آيات درباره اعراف كه منطقهاى است حد فاصل ميان بهشت و دوزخ ، با ويژگيهائى كه دارد سخن مى گويد. نخست به حجابى كه در ميان بهشتيان و دوزخيان كشيده شده است اشاره كرده ، مى گويد:((ميان اين دو گروه حجابى قرار دارد)) (و بينهما حجاب ). از آيات بعد چنين استفاده كه حجاب مزبور همان ((اعراف )) است كه مكان مرتفعى است در ميان اين دو گروه ، كه مانع از مشاهده يكديگر مى شود، ولى وجود چنين حجابى مانع از آن نيست كه آواز و صداى يكديگر را بشنوند چنانكه در آيات قبل گذشت ، بسيار متوفی عمل نشه باعث رنجشش میشه؟ ●پاسخ: 1 _ دلیل علمی هر چیز ی از سنخ خودش است در این باب دلیل علمی آن همان علم دین و گفته پیشوایان دین است که عالمان به اسرار این گونه حقایق است و علمای دین بر اساس روایات گفته اند : هنگام دفن باید میت را در قبر به پهلوی راست بخوابانند به طور که رو به قبله باشد،(1) در این حالت سر او به سمت راست قبله و پاهای او در سمت چپ قبله قرار خواهد گرفت، اگر سر او سمت چپ قبله باشد و پاهای او سمت راست، در این صورت بر پهلوی چپ خوابانیده می شود، نه بر پهلوی راست. یکی از حکمتهای مسله این این است که انسان در آن حال باید به حانه خدا وند باشد و به امید او بر  ديده ايم كه همسايگان مجاور از پشت ديوار با يكديگر سخن مى گويند و از حال يكديگر جويا مى شوند، در حالى كه يكديگر را نمى بينند، البته كسانى كه بر اعراف يعنى قسمتهاى بالاى اين مانع مرتفع قرار دارند، هر دو گروه را مى توانند ببينند (دقت كنيد). گر چه از پاره اى از آيات قرآن مانند آيه 55 سوره صافات استفاده مى شود كه اهل بهشت گهگاه مى توانند، از مقام خود، سر برآورند و دوزخيان را بنگرند، ولى اين گونه استثنائات منافاتى با چگونگى بهشت و دوزخ و وضع اصلى آن دو ندارد، و آنچه در بالا گفته شد، كيفيت اصلى اين دو موقف را نشان مى دهد، اگر چه اين قانون نيز استثناهائى دارد و ممكن است در رايط خاصى بعضى از بهشتيان ،دوزخيان را بنگرند. آنچه در اينجا بايد قبل از بحث درباره چگونگى اعراف موكدا يادآور شويم اين است كه تعبيراتى كه درباره قيامت و زندگى جهان ديگر مى شود، هيچگاه نميتواند از تمام خصوصيات آن زندگى پرده بردارى كند، و گاهى اين تعبيرات جنبه تشبيه و مثال دارد و گاهى تنها شبحى را نشان مى دهد، زيرا زندگى آن جهان در افقى بالاتر و به مراتب از زندگى اين جهان وسيعتر است ، درست همانند وسعت زندگى اين جهان در برابر دنياى رحم مادر و عالم جنين ، بنابراين اگر الفاظ و مفاهيمى كه براى زندگى اين جهان داريم نتواند گوياى تمام آن مفاهيم باشد جاى تعجب نيست . سپس ق ی ابد در آن بیآرامد . 2_یک قاعده کلی که از قرآن محید و روایات به دست می آید، این است که خداوند زحمت و تلاش خیر هیچ مؤمنی را بی اجر نمی گذارد: «ان الله لا یضیع اجر المحسنین». (2) از روایات استفاده می شود که فردی که برای اموات هدیه می فرستد، خود نیز مأجور است و به او هم پاداش داده می شود و گاهی ثواب این فرد، از ثوابی که به میت می رسد، بیش تر است. انجام هر کار خیری و هدیه کردن آن به روح اموات، عملی است پسندیده و دارای ثواب؛ به ویژه خواندن قرآن و معنای آن که از بهترین کارها است. بهترین کمک به ایشان، این است که اگر حق واجبی مانند نماز و روزه و حج و حق الناس و... بر ذمه او است، آن ا از طرف او ادا نمایید و سپس انجام امور مستحب و خیرات و مبرات برای او بسیار مفید و نافع است. در هر صورت، لازم است که نمازهاي فوت شده ميت را قضا نمايند. قضاي نماز و روزه ميت، به جهت بدهکاري هاي او است؛ يعني او تکليفي داشته و نتوانسته ادا کند. حال بايد قضاي آن را انجام داد تا گرفتاري ميت از بين برود يا کم تر شود. هر كار خيرى انجام دهيد و ثوابش را به روح ميت هديه بكنيد، براى او مفيد است؛ چه ذكر و قرآن و نماز مستحبى و طلب مغفرت باشد، و چه صدقه و... . در این جا به ذکر یک روایت بسنده می کنیم: عمر بن يزيد گويد: به امام صادق (ع) عرض كردم: آيا به جاى ميّت يا براى ميّت مي توان نماز خو I    {منطق مجازات برای حق الناس چیست؟ ●سلام. اگر کسی در قیامت حق الناسی به گردن داشته باشد، مجازات خواهد شد، ولی آیا این کمکی به کسی می کند که حقّش در دنیا تصاحب شده است؟ به طور مشابه، در مجازات دنیوی هM    آیا روز نابودی زمین روز قیامت است؟ ●سوال: با سلام و احترام آیا روایت یا آیه ای داریم که به طور غیر مستقیم گفته باشد که روز نابودی زمین روز قیامت است؟ ●پاسخ: با صلوات بر محمد وآhراحت شود. اما روح کوچک به دنبال خواهشهای تن می رود، هر چه را که تن فرمان بدهد اطاعت می کند. روح کوچک بدنبال لقمه برای بدن می رود، اگر چه از راه دریوزگی و تملق و چاپلوسی باشد. روح کوچک دنبال پست و مقام می رود ولو با گرو گذاشتن ناموس باشد. روح کوچک تن به هر ذلت و بدبختی می دهد برای اینکه می خواهد در خانه اش فرش یا مبل داشته باشد، آسایش داشته باشد، خواب راحت داشته باشد. اما روح بزرگ به تن نان جو می خوراند، بعد هم بلندش می کند و می گوید شب زنده داری کن. روح بزرگ وقتی که کوچکترین کوتاهی در وظیفه خودش می بیند، به تن می گوید این سر را توی این تنور ببر تا حرارت آن را احساس کنی ضی عادل قاضی كه بین مردم با عدل و عدالت حكم میكند، از اهل بهشت است. بریده از رسول اكرم (ص) روایت میكند كه آن حضرت فرمود: ((القضاة ثلاثة: اثنان فی النار و واحد فی الجنة، رجل علم الحق فقضی به فهو فی الجنة، و رجل قضی للناس علی جهل فهو فی النار، و رجل جار فی الحكم فهو فی النار)).[الأربعة وحاكم وصححه الألبانی]. قاضیها سه تا هستند، دو قاضی در آتش جهنم، و یك قاضی در بهشت. مردی كه حق را بداند و به حق قضاوت كند، در بهشت است. مردی كه با جهل و نادانی بین مردم قضاوت كند، در آتش جهنم است، و مردی كه حق را بداند ولی در حكم و قضاوت ظلم و ستم كند، در آتش جهنم است. Xدروازه های بهشت(قسمت دوم) اند؟ آن حضرت فرمود: آرى، تا جايى كه بسا آن مرده در تنگى و سختى باشد و خداوند آن فشار و تنگى را بر او گشاده سازد. سپس فرشتگان به نزد او روند يا آن نماز را برايش برند و به او گويند: اين تنگى و فشار که از تو تخفيف داده شد، به سبب نمازى است كه فلان برادر مؤمنت به جاى تو يا به نيابت از جانب تو به جا آورد. عمر گويد: به آن حضرت عرض كردم: آيا مي توانم دو نفر ميّت را در دو ركعت نمازى كه مي خوانم، شريك گردانم؟ فرمود: آرى، مي توانى. پس آن حضرت افزود: همانا مرده خوشحال مى‏شود به سبب ترحّم و استغفار كه جهت او مي كنند؛ آن چنان كه شخص زنده با هديه‏اى كه به او تقديم مى‏شود، شادمان مي گردد . جايز است كه شخص حج خود يا عمره‏اش يا بعضى از نمازش يا قسمتى از طوافش را براى پاره‏اى يا يكى از اهل خود كه مرده است، قرار دهد و او از آن بهره‏مند مى‏شود تا آن كه بسا باشد كه آن مرده مورد غضب الهى واقع شده باشد و بخشيده شود و يا اين كه در تنگى و فشار قبر باشد و به جهت اين عبادات، بر او گشاده گردد و به میت نيز سبب اين فرج را اعلام كنند و هر گاه شخص اين عبادات را براى دشمن اهل بيت انجام دهد، در عذاب او تخفيف داده مى‏شود و نيز خيرات‏ و احسان و ثواب صله رحم و حجّ را براى مردگان و زندگان هر دو مي توان قرار داد؛ (3) 3_ قرآن کریم در سوره حجرات می‌فرماید: "و لا یغتب بعضکم بعضباً از روایات به دست می‌آید اموات از حضور بر سر قبرشان و دعا و قرائت خشنود و شادمان می‌گردند و روح آن ها از این امور آگاه می‌گردد. به امام صادق (ع) عرض شد: الموتی تزورهم؟ قال: نعم، قلت: فیعلمون بنا اذا اتیناهم؟ قال: ای والله انهم لیعلمون بکم و یفرحون بکم و یستانسون الیکم؛ (2) آیا به سراغ مرده‌ها می‌ روید؟ حضرت فرمود: بلی، گفتم: آیا آنان از رفتن ما مطلع می‌شوند؟ فرمود: بلی قسم به خدای متعال آن ها رفتن شما را می‌دانند. با حضور شما مسرور می‌شوند .با شما انس می‌گیرند . پی‌نوشت‌: 1. بحار الانوار (نسخه آخوندی)، ج 6، ص 162 ـ 163. 2. وسایل الشیعه، ج 2، ص 878. وقایع ساعات اولیه دفنسخ: ●اولا: پرسش و پاسخ در زمان ورود به قبر به این جهت است که شخصی که عمری را در دنیا سپری کرده است و میتوانسته به کمال برسد، چه کارهایی راانجام داده است. اما باید دقت کرد که پرسش و پاسخ، معلوم نیست به صورت لفظی باشد و اگر هم باشد، قطعا نتیجه قهری اعمال ما دراین دنیا است. هر کسی که ان جوابها را در این دنیا برای خودش به حالت ملکه در اورده باشد، در انجا میتواند پاسخ بدهد وگرنه نمیتواند. ●ثانیا: پاسخ غلط باعث عذاب نیست بلکه پاسخ غلط نشانه این است که شخص اعتقاد راسخ و عمل مطابق با ان در این دنیا نداشته است و به همین جهت، توان پاسخگویی نیز ندارد. سوال وجواب اول فلسفه أیُِحبّ احدکم اَن یأکل لم اخیه میتاً فکرهتموه (4)؛ نباید برخی از شما دیگری را غیبت کند، آیا دوست دارد یکی از شما گوشت برادر خود را بخورد ،در حالی که مرده باشد؟! مسلّماً آن را بد می دارید.". در خصوص این آیه شریفه دو احتمال وجود دارد: الف_- در مقام کیفیت عذاب آخرتی غیبت کننده باشد، به این ترتیب که غیبت، در آخرت به صورت خوردن گوشت مرده غیبت شده مجسم می شود، یعنی تجسم عمل غیبت در جهان آخرت، به صورت خوردن گوشت آنان مرده و گندیده است. شاهد احتمال روایت شریفی است که از پیغمبر(ص) نقل شده : در شب معراج گروهی را در آتش دیدم در حالی که مردار می خوردند ، از جبرئیل پرسیدم :این ها چه کسانی هستند؟ گفت: کسانی هستند که در دنیا گوشت مردم را می‌خورند . یعنی غیبت مردم را می‌کردند. ب_- قرآن کریم برای بیان زشتی فوق العاده غیبت و عظیم بودن گناه، این تشبیه را کرده، چون آبروی برادر مسلمان همچون گوشت تن او است . ریختن آبرو به وسیله غیبت و افشای اسرار پنهانی همچون خوردن گوشت تن او است، تعبیر به مرده به خاطر آن است که غیبت در غیاب افراد صورت می‌گیرد که همچون مردگان قادر بر دفاع از خویش نیستند.غیبت ناجوانمردانه ترین ستمی است که ممکن است انسان درباره برادر خود روا دارد .(5) این مثال قرآن کریم شاهدی بر زشتی عمل غیبت و زمینه ترک این صفت زشت می‌باشد. 4_ رسول خدا ف ینو بگی شاید طرف راضی نباشه غیبتشو کنی ●پاسخ: با سلام وتقدیر از شما که در پی درک آموزه های دینی هستید وبرای آگاهی از ریزه کاری های هنجار های اخلافی تلاش می کنید. «غیبت» یعنی پشت سر دیگران بدگویی کردن و سخن ناخوشایند گفتن . این تعریف با شمول و عمومی که دارا است،‌شامل انواع غیبت، بهتان، تهمت، فحش و حتی ذکر عیوب آشکار می‌شود، حال آن که هر یک از این‌ها در اصطلاح تعریف خاصی داشته ، از نظر شرعی دارای احکام ویژه ای است . همه ‌آن‌ها از مصادیق غیبت به شمار نمی‌روند. امّا غیبت در اصطلاح به این معنا است که شخص از عیب برادر دینی اش مطلع شود .در حالی که آن فرد از بیان عی ب ناراحت می‌شود، آن را برای دیگری بازگو کند،خواه عیب و نقص در بدن شخص باشد مثل این که بگویی فلانی کور یا کوتاه یا بلند است، یا در صفات و اقوال و اخلاق شخص باشد، مثل این که بگویی بد اخلاق یا ریاکار است و.... غیبت به معنای بدگویی کردن پشت سر دیگران و عیب را آشکار کردن است. غیبت حرام و از گناهان کبیره است. ذکر خوبی‌های افراد به عنوان تعریف و تمجید غیبت نیست(1)، هر چند از افشای خوبی‌های خود ناراحت شوند. البته در این صورت "آزار" حساب می‌شود که حکم جداگانه ای دارد.(2) از روایات بر می‌آید که غیبت سه رکن دارد: 1ـ سخنی را در پشت سر کسی بگوید؛ 2- باید ذکر عیوب پنهان باشد؛ 3- اگر غ یبت شونده آن را بشنود، ناراحت شود.(3) حرمت غیبت از نظر فقهی، شرایطی دارد که عبارتند از: 1. شخصی که انسان در غیاب او، عیبش را بازگو می‏کند، مؤمن باشد؛ همان گونه که خدا در آیه سوره حجرات، غیبت را به خوردن گوشت برادر مؤمن تشبیه فرمود. از امام صادق (ع) آمده است: «ان من الغیبه ان تقول فی اخیک ما ستره الله علیه؛ غیبت این است که درباره برادر مؤمنت عیبی را که خدا برای او پوشانده است، بگویی»؛ بنابراین، اگر عیب کافر پشت سرش گفته شود، غیبت به شمار نمی‏آید.(4) 2. از نظر شرعی، غیبت هنگامی ‏پیش می‏آید که پشت سر فرد، «عیب و نقص» او را بازگو کنند؛ ولی اگر کمالش را بگویند (راضی باشكند كه خوب . مُردم كه مُردم .چطور شده. وقتي كه خواستند او را دفن كنند اعمالش به شكل يك سگ سياه درنده اي شد. همين كه خانم فهميد اين سگ بايد با او دفن شود متوجه شد چه بلايي در مسير زندگي بر سر خود آورده شروع كرد به التماس ونعره زدن ديدم خيلي ناراحت است لذا از اين سيد خواهش كردم كه حلالش كند او هم بخاطر من حلالش كرد. سگ رفت و او رادفن كردند. (منبع :كيمياي محبت ص141) 3. عذاب قبر زناكار نقل شده است: در زمان امام صادق(ع) زني بود كه زنا مي داد و از راه زنا آبستن مي شد و چون وضع حمل مي كرد از ترس اينكه مبادا خويشان و اقوامش از عمل او اطّلاع پيدا كنند فقط مادرش از عمل او اطّلاع داشت ف  او را با انبر مي گرفت و مي كشيد به طوري كه به هر طرف مي كشيد شخص نشسته به آن طرف خم مي شد من از آن شخصي كه مرا صدا زد پرسيدم اين صحنه چيست ؟گفت اين شخص نشسته در دنيا دروغگو بود (و بي توبه از دنيا رفت) و دراين عالم (برزخ) تا فرا رسيدن قيامت همواره اين گونه عذاب مي شود . (منبع: المحجه البيضاء ج5 ص241- از كتاب داستان هاي شگفت انگيزي ازعالم برزخ) 2. عذاب قبر به خاطر آزردن شوهر يكي از شاگردان شيخ رجبعلي خياط نقل مي كند: زني بود كه شوهرش سيد و از دوستان جناب شيخ بود. او خيلي شوهرش را اذيّت مي كرد پس از چندي آن زن فوت كرد هنگام دفنش جناب شيخ حضور دا شت بعد فرمودند : روح اين زن جدل مي كني. حق تعالي عذاب را تا روزي كه در صور دميده شود از او بر مي دارد. سيزدهم :از حضرت رسول(ص) روايت شده است كه هركس در شب جمعه دو ركعت نماز بخواند بدين ترتيب كهدر هر ركعت سوره حمد را يك مرتبه و سوره زلزال را پانزده مرتبه بخواند حق تعالي او را از عداب قبر وهولهاي روز قيامت ايمن مي گرداند . ●عذاب هاي قبر گناهان كبيره و صغيره 1. عذاب قبر دروغگو در عالم برزخ پيامبر اكرم(ص) فرمودند: شخصي نزد من آمد و گفت: برخيز بر خواستم و با او جايي رفتم در آنجا دو نفر يكي ايستاده و ديگري نشسته ديدم آن شخص ايستاده يك انبر آهنين بزرگي درد ست داشت و در دهان شخص نشسته مي گذاشت و دو طرف دهان ل است كه مردي خيمه اي رو به روي قبري زد و ندانست كه آنجا قبر است سپس سوره ملكرا خواند ناگهان صداي صيحه زننده اي را شنيد كه گفت: اين سوره نجات دهنده است. سپس اين مطلب را خدمت حضرت رسول(ص) عرض كرد آن حضرت فرمودند : سوره ملك نجات دهنده انسان از عذاب قبر مي باشد. ازحضرت امام محمد باقر (ع) روايت شده است كه سوره ملك مانع از عذاب قبر مي شود . دوازدهم : از دعوات راوندي نقل شده است كه حضرت رسول فرمودند: هركس نزد قبر مرده اي هنگاميكه دفن مي شودسه مرتبه بگويد(اللهم اني اسئلك بحق محمد و آل محمد و ان لا تعذب هذا الميّت) يعني خدايا از تو مي خواهم بحق محمد و آل محمد كه اين مرده را عذاب ن خه درختي كه برگش را كنده بودند ) را طلبيد و نصف كرد و نصفي را نزد سر ميّت و نصفي ديگر را در نزد پاهاي آن فرو كرد . نهم : انسان از روز اوّل رجب ده ركعت نماز بخواند و در هر ركعت يك مرتبه سوره حمد و سه مرتبه سوره توحيد را بخواند تا از فتنه قبر و عذاب روز قيامت محفوظ بماند و همچنين در شب اوّل بعد از نماز مغرب بيست ركعت نماز به حمد و توحيد خواندن براي رفع عذاب قبر مفيد است . دهم : انسان چهار روز از ماه رجب را روزه بگيرد و همچنين است روزه گرفتن دوازده روز ازماه شعبان. يازدهم :از چيز هايي كه باعث نجات از عذاب قبر استخواندن سوره تبارك در بالاي قبر ميّت مي باشد* از ابن عباسمنقو اب قبرو عذاب جهنّم نجات داده شود و عمرش طولاني شده و روزيَش وسيع مي گردد . ششم :از رسول اكرم (ص) روايت شده است كه هر كس هنگام خواب سوره تكاثررا بخواند از عذاب قبر در امان نگه داشته مي شود . هفتم :انسان در نجف اشرف دفن شود زيرا خواصّ آن تربت شريف آن است كه عذاب قبر و حساب نكير و منكر ازكسي كه در آن سرزمين مدفون مي شود ساقط مي گردد . هشتم :از چيز هايي كه براي دفع عذاب مفيد است گذاشتن دو چوب تر با ميّت است و روايت شده است كه ( مادامي كهچوب تر باشد عذاب از ميت برطرف مي شود. ) روايت شده است كه روزي حضرت رسول(ص) از كنار قبري كهصاحب آنرا عذاب مي كردند گذشت پس حضرت جريده (يعني شا يت شده است كه هر كس به خواندن سوره زُخرُف مداومت كند حق تعالي او را در قبرش از جانوران زمين و ازفشار قبر ايمن مي گرداند . سوّم :روايت شده است كه : هر كس سوره قلمرا در نماز هاي واجب يا نافله بخواند خداوند او را ازفشارقبر پناه مي دهد. چهارم :از امام صادق (ع) منقول است كه هر كس در ما بين ظهر پنج شنبه و ظهر جمعه بميرد حق تعالي او را از فشار قبر پناه مي دهد . پنجم :از حضرت امام رضا (ع) منقول است كه بر شما باد به نماز شب. نيست بنده اي كه در آخر شب بر خيزد و هشت ركعت نماز شب و دو ركعت نماز شفع و يك ركعت نماز وتر بجاي بياورد و در قنوت نماز وتر هفتاد مرتبه استغفاركند مگرآنكه از عذر مورد اهداء اعضاء دارم اگر من مردم و اعضای بدنم به چند نفر اهدا شد بعد یکی از اون اشخاص که عضو منو دریافت کرده مرتکب گناه بشه، منافق بشه و هزار تا مورد دیگه، آیا عضو من و من هم در گناهش شریکم؟ ●پاسخ: این چنین نیست که اگر عضویی از شما به فرد دیگری اهدا شود و آن فرد کارهای ناشایستی انجام دهد، گناه و عذاب آن متوجه شما باشد. آنچه مسلم است این است که ثواب و عقاب تابع عمل اختیاری فرد است و هنگامی که فعل بدی از کسی صادر شده است که شما نقشی در انجام آن فعل نداشته اید، عواقب بد آن فعل به شما بازنمی گردد. موفق باشید اهداء اعضا پس از مرگ  یا نباشد) غیبت شمرده نمی‏شود. 3. عیب و نقصی که شخص در غیاب برادر یا خواهر مؤمنش می‏گوید، نزد عموم ناخوشایند و ناپسند باشد؛ از این رو اگر مردم آن عیب را زشت بشمارند؛ ولی فرد غایب به گفتن آن راضی باشد، غیبت به شمار می‏رود. رسول اکرم (ص) در تعریف غیبت فرمود: «ذکرک اخاک بما یکره». مقصود از «یکره» ، این نیست که آن چه را فقط برادرت خوش ندارد، ذکر کنی؛ بلکه منظور، امری است که به طور طبیعی و نزد عامه ناخوشایند باشد، زیرا خدا راضی نیست آبروی مؤمن در اجتماع بریزد. امیرمؤمنان (ع): لیس للمؤمن ان یذل نفسه. (5) مؤمن حق ندارد خودش را خوار کند. پیامبر :« ان الله تبارک و تعالی فوض ال ی المؤمن کل شی‏ء الا اذلال نفسه؛(6) خداوند همه چیز، جز ذلیل کردن نفس را به مؤمن واگذار کرده است». بنابراین از روایات می‌توان برداشت کرد که اگر مؤمن، عیب برادر مؤمن خود را که ناپسند تلقی می‏شود، پشت سرش بگوید و آن فرد راضی باشد، رضایتش موجب برداشته شدن حرمت این عمل نمی‏شود. 4. عیب و نقصی در غیاب فرد بازگو شود که از مردم پوشیده است؛ بنابراین اگر فردی به داشتن عیبی نزد مردم معروف باشد، گفتن آن نزد کسی که از آن آگاهی دارد، حرام نیست. حضرت موسی بن جعفر(ع) فرمود: «من ذکر رجلا من خلفه بما هو فیه مما عرفه الناس لم یغتبه و من ذکره من خلفه بما هو فیه مما لایعرفه الناس اغتاب؛ (7) کسی که پشت سر شخصی چیزی را یادآور شود که همه مردم می‏دانند، غیبت نیست . اگر کسی پشت سر شخصی نقص یا عیبی را بگوید که مردم نمی‏دانند، غیبت است». 5. شنونده داشته باشد؛ پس اگر انسانی تنها نشسته باشد و از روی ناراحتی یادآور عیوب دیگری شود، چون شنونده ندارد، رفتار او حرام نیست و غیبت به شمار نمی‌رود. پی‌نوشت‌ها: 1. امام خمینی، استفتائات، ج 2، ص 617. 2. مهدوی کنی، اخلاق عملی، ص 140. 3. مکارم شیرازی، اخلاق در قران، ج3، ص108. 4. وسائل الشیعه، ج 12، ص 282، ح 16313. 5. مستدرک الوسائل، ج‏12، ص 210، ح 13908. 6. کافی، ج 5، ص 63، ح‏3. 7. همان، ج 2، ص 358، ح 6. ذکر صفات ناپسند دیگران غیبت محسوب میشه يعني نكير و منكر براي بازجوئي او مي‌آيند و همان حقايق اعتقادي را از او مي‌پرسند ، بتواند جواب بدهد. اگر جواب درست داد، طبق روايات ديگر رنج و عذابي بر او نيست . اگر نتوانست جواب بدهد ،گرفتار رنج خواهد شد. . در روایتی آمده:«وقتی آن مأموران الهی وارد قبر مؤمن می‌شوند، از او از توحید و نبوت و امام سؤال می‌کنند، مؤمن به راحتی جواب می‌دهد. بعد آن ها می‌گوید :بخواب مثل عروس و رَوح و ریحان بهشتی بر او وارد می‌شوند. اما وقتی بر قبر کافر داخل می‌شود، از عقاید الهی از او سؤال می‌کنند. او نمی‌تواند جواب دهد. آن دو مأمور الهی با گُرز آهنین چنان او را می‌زنند که او در قبرش م !لی که آنان نیز از حیات برزخی برخوردار هستند ، پس منظور از عالم قبر، نه قبر خاکی‌، بلکه عالم برزخ است که روح‌، پس از جدا شدن از کالبد جسم‌، بدان جا منتقل می‌شود. بی ترید تلقین و تلاوت قران همواره بخصوص در ساعات اولیه مرگ و دفن بسیار مفید است وبه طور کلی فلسفه تلقين حقايق ايماني و اعتقادي به انسان در حال احتضار (هنگام مردن) و يا به هنگام قرار گرفتن در قبر براي اين است كه انسان در آن باورها و اعتقادات كه به آن‌ها ايمان داشته است ،تجديد خاطره نمايد . اگر بر اثر فشار‌هاي تلخ جان دادن در مراحل مختلف آن‌ها را فراموش كرده ، دوباره به خاطر بياورد . هنگامي كه مأموران الهي "شد ،موجودی که قبیح ترین مخلوق است ،از هر نظر که بوی بدی از او بلند است، بر بالین او می آید. وقتی به قبر خود داخل شد، به سوی او دو امتحان گر الهی می آیند . از عقایدش سوال می کنند. وقتی پاسخ درست نشنیدند ، ضربتی به او می زنند که همه جنبنده ها به جز انسان و جن به وحشت می افتند و فرار می کنند و او را در فشار قبر قرار می دهند. (6) ●ج_ به محض وقوع مرگ در دنیا، عالم قبر یا حیات برزخی شروع شده‌، این مسأله با گذاشتن میّت در قبر خاکی‌، ارتباطی ندارد؛ زیرا برخی مردگان هستند که اصلاً درون قبر قرار داده نمی شوند ، یا در دریا غرق می شوند ، یا در زمین باقی مانده و پوسیده می شوند ، در ح #ایل جذاب است، نزد او حاضر می شود . به او می گوید: بشارت باد بر تو روح و ریحان و نعمت و رحمت و بهشت نعیم الهی ؛وقتی که انسان به قبر خود داخل گردید ،به سوی او دو ملک و فرشته که دو آزمایشگر قبر هستند می آیند. این دو فرشته می آیند در حالی که موهای خود را می کشند . با دندان های خود زمین را زیر و رو می کنند . با صدای برق آسا حاضر می شوند . از انسان درباره خدا و پیامبر و عقایدش می پرسند. اگر درست جواب داد، این دو فرشته تا چشم کار می کند، عالم قبر او را وسعت می دهند . دری به سوی بهشت به روی او باز می کنند . به او می گویند که آرام و مطمئن و مسرور و شادمان باش. اما وقتی که مرده دشمن خدا با $مچنین از انجام دهندگان زشتی ها و گناه سوال می کنند. بشیر و مبشر را از این رو که بشارت دهند و مژده آورند برای اهل ایمان و نیکوکاران بدین اسم نام نهاده اند. (4) در برخی روایات هم تنها آمده : « اقتحم علیک فیه ملکان: منکر و نکیر لمسائلک ... » (5) ناگهان دو فرشته به نام نکیر و منکر برای سوال از تو وارد می شوند. شاید فرشتگان مامور سوال قبر همان نکیر و منکر باشند ،ولی آن ها برای صالحان به صورت بشیر و مبشر و برای افراد ناصالح به صورت نکیر و منکر ظاهر می شوند. با الهام از روایات در این باره گفته شده: اگر انسان ولی و دوست خدا و بنده صالح باشد ، شخصی که دارای بوی پاکیزه و چهره زیبا و ش %( شامل گناه کاران مومن نمی شود ) . محض ایمان همان عقاید یاد شده یعنی توحیدو رسالت و معاد و ولایت است .( البته محض ایمان اختصاصی نیست بلکه همه آنهای که به عقاید الهی باور دارند مشمول این اصل می شوند .)یعنی از عقاید انسان پرسیده می شود . ●ب_ بی ترید جزئیات این گونه امور برای کسی مشخص نیست ولی به طور کلی : در این باره دو گونه تعبیر در روایات آمده است. در برخی روایات آمده که فرشتگان پرسشگر در قبر برای افراد صالح به نام های بشیر و مبشرند . نسبت به افراد ناصالح به نام نکیر و منکرند. (3) نکیر و منکر را بدین نام خوانده اند که از منکران خدا و پیامبر و امام و سایر عقاید می پرسند . ه 9 روانى از قبيل فشار روحى فقدان در آدمى است. متأسفانه انسان‏ها به هنگام مصائب و مشكلات مى‏ پندارند كه خدا با آنها قهر كرده و آنان را تنها گذاشته است. اگر شخص مصيبت‏ ديده، همان‏گونه كه خدا را در خوشايندها با خويش همراه مى‏ بيند، به هنگام مرگ عزيزان و مشكلات زندگى هم همراه خود ببيند، از فشار روحى او كاسته مى‏ شود و توان تحمل او افزايش مى ‏يابد. تصور خارج بودن از قلمرو حمايتى خداوند، ترس و اضطراب را به دنبال مى ‏آورد. اگر هنگام سختى‏ها خدا را دور و خارج از دسترس بدانيم، مضطرب مى‏شويم بر تنيدگى‏ مان افزوده مى‏ شود. كودك به اين دليل جداشدن از مادر را برنمى‏ تابد 'لُّ نَفْسٍ ذَآئِقَةُ الْمَوْتِ»(آل‏عمران: 185)؛ هركسى مرگ را مى‏چشد. در آيات متعددى خداوند همراهى خويش را با بندگانى كه به وصف صبر، تقوا و نيكوكارى و... آراسته‏ اند، اعلام كرده است: ـ «وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ» (توبه: 36)؛ و بدانيد خداوند با پرهيزگاران است. ـ «إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ» (بقره: 153)؛ خدا با صابران است. ـ «وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ» (عنكبوت: 69)؛ و خدا با نيكوكاران است. بديهى است باور به همراهى خداوند و اينكه همه امور در برابر ديدگان او انجام مى‏ شود، خود عامل تقويت روح، در انجام دادن هر كار نيك و تحمل فشارهاى +k{    Ukاهداء اعضا پس از مرگ ●سوال: سلام من یه سوال د  فن در قبرستان وادي السّلام نجف اشرف. 4. كفن ميّت متبركه به قبور ائمه و با تربت سيد الشّهدا جوشن كبير و000 روي كفن نوشته باشد. 5. امضاء از 40 مؤمن در پارچه اي براي بي گناهي ميّت و قرار دادن آن داخل كفن او. 6. قرار دادن انگشتر عقيق با اسامي 14 معصوم زير زبان مرده. 7. قرار دادن دو تا چوب تر داخل قبر مرده كه تا دو تا چوب تر هستند مرده عذاب نمي شود. ●عوامل مؤثر در نجات از فشار قبر چيز هايي كه باعث نجات از فشار قبر مي شود بسيار زياد است و ما در اينجا به ذكر چند عامل اكتفا مي كنيم: اوّل :در روايتي آمده است كه هر كس در هر جمعهسوره نساءرا بخواند از عذاب قبر ايمن شود. دوّم :رو * فرموده:ضعفطه القبر للمومن كفاره لما كانمنه تضييع النعم.(منبع: بحار ج6 ص221 ) 8. نماز خواندن بدون وضو. 9. ياري نكردن و كمك ننمودن مظلوم *در ثواب الاعمال مي گويد: يكي از روحانيون بني اسرائيل از دنيا رفت در قبر يك تازيانه به او زدند قبرش پر از آتش شد زيرا او يك بار بدون وضو نماز خوانده بود و ازكنا ر ضعيفي هم عبور كرده و او را كمك ننموده بود . ●عوامل تخفيف يا نجات از عذاب قبر و برزخ 1. تبرك جسد مرده و طواف دادنش به قبور مطهر و ائمه و امام زادگان محترم و خواستن شفا عت از ايشان براي آمرزش گناهان ميّت. 2. دفن كردن در كنار مراقد مطهّر ايشان مخصوصا كربلاي معلّا و نجف اشرف. 3. د +ال گناه را از او محو مي كند و روز قيامت با صورتي درخشان از قبرش بيرون مي آيد. ●چيزهايي كه باعث فشار قبرند 1. بد اخلاقي در خانه و جامعه* در حالات سعد بن معاذ آمده كه او با خانواده و اهل بيتش بد اخلاقي و كج اخلاقي مي كرده . داستان فشار قبر سعد بن معاذ با همه اهتمامي كه پيامبر در حق او مبذول داشت و در عين حال دچار فشار قبر شد. 2.كفر و فسق و ظلم و نفاق . 3. سخن چيني. 4.پرهيز نكردن از ترشح ادرار. 5. غيبت كردن. 6. مردي زن و بچه اش را رها كند و برود به جايي كه ازاو اطّلاع نداشته با شند يا دسترسي به او دشوار باشد. 7. از بين بردن نعمت هاي خداوند و عدم استفاده صحيح از آنها كه در رواي , كه پيش روي مي باشد و در تمام لحظات دلداري مي دهد شخص را. ترس را از او دور مي كند در تمام مدّت . تا روز قيامت و آن گاه به آساني حساب را پس مي دهد و وارد بهشت مي شود پس مؤمن مي پرسد خدا رحمت كند تو را تو چه كسي بودي كه مرا رحمت كردي و شادي و شور به من دادي؟ گويد: من آن شادي وسروري هستم كه داخل كردي به شخص مؤمني در دنيا وغم او را از او دور كردي خداوند مرا فرستاد تا تو را بشارت دهم . هركس در ماه شعبان هزار بار بگويد (هيچ خدايي جز خداوند نيست وما را از روي دين با اخلاصي كه فقط براي اوست بندگي و عبادت كنيم اگر چه مشرك نا خشنود باشند.) خداوند عبادت هزار سال را برايش قرار دهد و هزار س - 3. حضرت علي (ع) مي فرمايد: عذاب قبر به خاطر سخن چيني و اجتناب نكردن از ترشحات بول است. (كساني كه ايستادهبول مي كنند و از قطرات آن دوري نمي نمايند) 4.مردي كه از همسر خود دوري كرده و به خواسته هاي طبيعي او پا سخ مثبت نمي دهد. (بحار ج6 ص222) ●درهاي نجات از عذاب قبر هر كس جنازه اي را تشييع كند خداوند ملائكه اي را وكيل او كند تا كنارش با شد با پرچم هايي از زما ني كه مي ميرد تا روز قيامت . هر كس اندوهي را از دل مسلماني بر طرف كند خداوند برطرف كند از او غم هاي آخرت را و از قبر بيرون مي آيد در حالي كه دلش آرام و سرد است . گويند چون مؤمني را از قبرش بيرون آورند بيرون مي آيد با او كسي .ه با همسر و فرزندانش بد اخلاقي مي كرده است ●عوامل عذاب قبر 1. در حديثي مي خوانيم كه حتّي بعضي از مردان خدا در برزخ گرفتار مي شوند و همين كه ما موران برزخ بنا دارند تازيانه هايي بزنند او التماس ها مي كنند تا اين كه به يك تازيانه حاضر مي شوند و آنها مي گويند دليل اين تازيانه آن است كه تو يك روز نماز را سبك شمرده و بدون وضو خواندي و همچنين از كنار فرد مستضعفي گذشتي و او را ياري نكردي و بالاخره بعد از ناله ها و استمداد ها يك ضربه به او ميزنند كه قبرش در هاله اي از آتش قرار مي گيرد. (منبع: بحار ج6 ص221 ) 2. در حديثي مي خوانيم كه يك سوّم عذاب قبر به خاطر غيبت است. ( بحار ج6 ص245 ) / بوتش را به دوش گرفت و فرمود: صفوف ملائكه در تشييع جنازه سعد حاضر بودند و دستم در دست جبرئيل بود به هر طرف كه مي رفت من هم مي رفتم مطمئنا چنين شخص محترم نزد پيغمبر با اين تشريفات و بعد هم كه رسول خدا (ص) با دست خود او را در قبر گذاشت. مادر سعد فرزندش را صدا زد كه: خوش به حالت بهشت بر تو اي سعد گوارا باد حضرت رسول(ص) فرمودند: از كجا مي داني كه فرزندت اهل بهشت است؟ اينك سعد در فشار قبر است. اصحاب پرسيدند: يا رسول الله آيا كسي مانند سعد در فشار قبر است؟ حضرت فرمودند: آري در روايات ديگر از امام سبب فشار قبر سعد را پرسيدند حضرت فرمود: به خاطر بد خلقي با اهل بيتش بوده يعني در خا 0افتد كه كسي فشار قبر نداشته با شد چون فشار قبر بر اثرگنا هان است حتي بد خلقي و بد رفتاري با زن و بچّه در منزل موجب فشار قبر مي شود براي اثبات اين مطلب و دانستن اهمّيّت فشار قبر و اين كه كمتر كسي از آن نجات مي يابد حديث مشهور راجع به سعد بن معاذ انصاري را ياد آوري مي كنيم. سعد رئيس انصار و فوق العاده نزد رسول خدا(ص) و مسلمين محترم بود. وقتي سواره مي آمد رسول خدا(ص) امر فرمود كه مسلمانان به استقبالش بروند خود پيغمبر هنگام ورودش تمام قامت جلو اش بر مي خواست. حكميت با يهوديان را به او واگذار كرد. هفت هزار فرشته در تشييع جنازه اش حاضر بودند رسول خدا(ص) با پا هاي برهنه گوشه تا 1ده است از ضايع كردن نعمت الهي. كليني به سند معتبر از ابو بصير روايت كرده كه گفت: از امام صادق (ع) پرسيدم كه آيا كسي از فشار قبر نجات مي يابد؟ فرمود پناه مي برم به خداوند زيرا بسيار كم است كه از فشار قبر رهايي يابد. هنگامي كه رقيّه دختر رسول خدا (ص) وفات يافت رسول خدا بر قبر او ايستاد و سر به آسمان بلند كرد اشك از چشمانش مي ريخت و به مردم فرمود: به يادم آمد آنچه بر اين مظلومه واقع شده برايش رقّت كردم و از خداوند رحيم خواستم كه او را به من ببخشد و فشار قبر به او نرسد. پس گفت : خداوندا: رقيه را به من ببخش از فشار قبر پس خداوند آن مظلومه را به آن حضرت بخشيد. بلي كم اتّفاق مي توفی مأذون به ارتباط باشد، لیکن نمی خواهد و دوست ندارد که با هر کسی ارتباط داشته باشد. از این رو افراد زنده ممکن است اعمال ذکر شده را انجام دهند، ولی نتیجه نگیرند. در این صورت با تکرار آن اعمال و اصلاح نفس خویش و انجام کارهای خیر به نیابت از متوفی امید آن است که بتواند فرد مورد نظر را در خواب ببیند . پی نوشت ها: 1. قیصری داود-شرح فصوص الحکم ،ص33 ، نشر بیدار قم ، چاپ سنگی ، بی تا . 2. محمد باقر مجلسی بحار الانوار، نشر دار الاحیا الترا ث العربی، بیروت، 1403 ق، ج 6، ص 257. 3. شيخ عباس قمي (ره) ـ كليات مفاتيح الجنان، نشر دفتر فرهنگ اسلامی تهران حاشيه، ص 964 ـ 960. دیدن خواب اموات 3جمعين السّلام أنْ تصلّي علي محمّدٍ و آل محمّد(ص) و أن تريني ميّتي (إمامي) في الحال الّتي هو فيها.(3) البته علاوه بر آن اعمال، تحقق اين امور بستگى زيادى به: 1- خصوصيات روحى شخص زنده همچون: طهارت معنوى و صفاى نفس دارد. بدون قابليت‏هاى لازم چه بسا موفقيت حاصل نشود. 2- متوفی مأذون به ارتباط با عالم دنیا باشد، زیرا برخی افراد به دلیل اعمال شان، سالی فقط یک بار و بعضی چند بار اجازه سر کشی به دنیا را دارند یا روح آنان می توانند با ارواح دیگران ارتباط پیدا کنند. برخی ها هر ماه و یا هر هفته یک بار و شهیدان والا مقام و اولیای الهی هر وقت بخواهند،چنین اجازه را دارند. 3- ممکن است م uz    Yzبرزخ از نظر فرهنگ لغت برزخ همان‌طوری که از نامش پیداست به معنی حایل و حد فاصل بین دو چیز است در مفردات راغب چنین آمده است که البرزخ الحاجز و الحدبین الشیئین فاصله و حد بین دو چیز را برزخ گویند. در قاموس قرآن نیز برزخ واسطه و حایل میان دو چیز معنی شده است و کلمه برزخ فقط یک بار استعمال شده است. هر چند در باره برزخ به تعبیرات مختلف و شکلهای گوناگون سخن گفته شده است و در مورد یاد شده کلمه برزخ به معنای فاصله بین دنیا و{+    [{ترسیمی از زندگی برزخی بسیاری از افراد علاقه 4خواهد ديد و با او تكلّم خواهد كرد. نيز آمده است: هر کس اين عمل را در هفت شب به جا آورد، بعد از آن كه اين دعا را بخواند: (ان شاء الله کسی را که اراده کرده در خواب خواهد ديد): اللّهمّ انت الحيّ الّذي لا يوصف ـ و الايمان يُعرف منه، منك بدت الاشياءُ و إليك تعود، فما اقبل منها كنت ملجاهُ و منجاهُ و ما أدْبر منها لم يكن له ملجأٌ و لا ملجا منك إلاّ اليك فإسئلك بلا اله إلاّ أنت و أسئلك ببسم الله الرّحمن الرّحيم و بحقّ حبيبك محمدٍ(ص) سيّد النّبيين و بحقّ عليٍِّ خير الوصيّين و بحقّ فاطمة سيّدة نساء العالمين و بحقّ الحسن(ع) و الحسين(ع) اللّذين جعلتها سيّدي شباب أهل الجنّة عليهم دادن میت در روایتی آمده که چون به هنگام مرگ نطفه ی که انسان از آن خلق شده از بدن او خارج می شود؛ لذا واجب است او را غسل دهند (1) و در روایتی دیگر آمده که چون میت بعد از مرگ فرشته را ملاقات می کند؛ باید پاک و طاهر باشد. (2) غسل میت واجب است واگر به هر دلیل امکان غسل او نباشد باید تمم داده شود . مصرف کافور به هنگام غسل میت گذشته از این که جز واجبات غسل میت است و موجب خوش بوشدن میت می شود وفلسفه آن این است که میت برای دیدار با فرشتگان باید خوش بو باشد . پی نوشت ها: 1. صدوق، علل الشرایع، نشر دار الحجه، 1416 ق، بیروت، ج1، ص 348. 2. همان. غسل دادن میت صرفا برای پاک بودنش انجام میشه 7●پاسخ: در باره فراز اول پرسش در ابتدا باید اشاره شود: اولا: در میان همه ادیان و ملل دنیا مراسم های خاصی در باره اموات شان مطرح است. ثانیا: در اسلام مومن در حیات و ممات اش احترام دارد و این گونه مراسم نوعی احترام به بدن مومن است که او را با پاکی و طهارت و در جامه سفید و پاکیزه در جای مناسب به خاک می سپارد و آداب دینی خاصی را با انجام داده و عقاید ایمانی را برای آخرین بار به او یاد آوری می کند. علاوه بر اين امور ممکن است در باره این آموزه های دینی در باب اموات اسرار و حکمت های بسیاری نهفته باشد؛ ولی در این جا به نمو نه های که در روایات آمده اشاره می شود: در باره فلسفه غس ?كه مى‏ پندارد دور بودن مادر سبب مى‏ شود كه ديگر پاسخگوى نيازهاى او نباشد. احساس تنهايى و بى‏ ياورى است كه كودك را مى‏آزارد به مرور زمان كه كودك بزرگ مى ‏شود و درمى‏ يابد كه هرگاه بخواهد، مادر كنار او خواهد بود، دور بودن مادر، او را بى‏ تاب نمى ‏كند. خداوند متعال در آيات متعددى همراهى خويش را به انسان‏ها اعلام نموده است تا آنان خود را از قلمرو حمايتى خدا خارج ندانند و به مدد اين شناخت بر مشكلات فائق آيند. در قرآن آمده است كه پيامبر اكرم صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله براى آرام كردن همراه خويش در غار از اين مهارت شناختى بهره گرفته است: «إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لاَ 6 و هفت مرتبه إنّا أنزلناه و هدیه نمودن ثواب آن به روح رفتگان توجه آنها را به خود جلب نمایند ،بسته به آزادی عملی که برای آنها ممکن است در برزخ وجود داشته باشد ،عکس العملهایی هم ممکن است از جانب آنها مانند خواب مشاهده نمایند . در باره این که آیا مرده به خواب زنده می آید یا نه ؟ باید گفته شده: کسی که می خو اهد يكي از نزديكان و والدين خود را ببيند، سوره هاي شمس و ليل و قدر و كافرون و اخلاص و معوذتين (فلق و ناس) را بخواند، سپس صد مرتبه سوره توحيد بخواند، سپس صد مرتبه صلوات بر پيامبر (ص) و آل او بفرستد، آن گاه با وضو و به جانب راست بخوابد، ان شاء الله هر كه را اراده كرده باشد، :ینی نیامده ولی به طور کلی از روایات استفاده می‌شود که حضور ارواح اموات در دنیا و توجه به وضعیت بستگانشان از یک سو به میزان مقام و منزلت آنان و فراغت از مشکلات خاص آن جهان بستگی دارد. از سویی دیگر به میزان علاقه و رضایت آنان از بازماندگان و میزان توجه بازماندگان به آنان . از امام کاظم علیه السلام روایت شده که روح اموات به بازماندگان سر می‌زند. (2) در عین حال توجه اموات تا حدی به توجه ما نسبت به آنها هم مرتبط می شود مثلا اگر بازماندگان با عمل صالح خود روح آنان را از خود راضی کنند و بر سر قبور آنان حاضر شده و پس از خواندن سوره هایی مانند حمد و یازده مرتبه قل هو الله احد ;ن مسله رخ نمی دهد .، اطلاع از امور برخ برای کسی غیر از انبیا و اولیا (ع) میسور نیست . از همین رو در آموزه های عرفانی از برزخی که در روایات آمده به نام قبر یاد شده است. اطلاع از امور آن برای غیر معصومین محال است ؛ آن را برزخ محالی می گویند ،چون خدای ستار العیوب اجازه نمی دهد که از اسرار بندگان او کسی آگاه شود . (1) بنا بر این فهمیدن وضعیت اموات در برزخ برای غیر معصوم ممکن نخواهد بود. مگر برخی از عارفان راستین راز نگاه دار در باره این که آیا اروح مردگان به دنیا می آیند و از امور زندگان خبر دار می شود یانه ؟ باید گفت به صورتی که در پرسش مطرح شده در این باره چیزی در آموزه های د |E    e|عالم برزخ از دیدگاه عمیق همان طوری که در عالم ارواح از ماده و آثار ماده خبری نیست در جهان برزخ هم که حدفاصل بین دنیا و آخرت است ماده در کار نیست ولی بعضی از آثار ماده مانند شکل و کمیت و مکان را دارا می‌باشد برای توضیح بیشتر باید گفت: ماده جوهری است که صورتهای مختلف جسمانی را می‌پذیرد و مانند آب و خاک و ستاره و ماه و انسان و حیوان ولی موجود مجرد از همه عوارض ماده برکنار می‌باشد موجوداتی که در عالم برزخ هستند ماده ندارند ولی شکل و صورت 2ورت زيبا اعمال نيكش بود و آن هيكل ترسناك كارهاي بدش است و چون اعمال بدش بيشتر از اعمال خوبش بود در قبرمونسش شد تا كه اعمالش پاك گردد تا نوبت صورت زيبا برسد.(منبع: شهيد دستغيب . معاد ص27 ) ●فشار قبر از مسلّمات است علامه مجلسي در حق اليقين فرمود : فشار قبر و ثواب و عقاب آن .في الجمله اجماعي جميع مسلمانان ا ست و از احاديث معتبر مشخص مي شود كه فشار قبر در بدن اصلي است و عام نيست يعني نه اين كه تمام مردم به فشار قبر مبتلا مي شوندبلكه تابع استحقاق و گناهكاري است و همچنين شدت و ضعف آن دارد. از رسول خدا(ص) روايت شده است كه فشار قبر براي مؤمن كفاره اي است براي آنچه از او ضايع ش تَحْزَنْ إِنَّ اللّهَ مَعَنَا» (توبه: 40)؛ آن هنگام كه او به همراه خود مى‏ گفت، غم مخور، خدا با ماست. خداوند سبحان براى زدودن غم روحى پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله در مسير تبليغ رسالت، او را به همراهى خويش نويد مى ‏دهد: «وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُكَ إِلاَّ بِاللّهِ وَلاَ تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَلاَ تَكُ فِي ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ إِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَواْ وَّالَّذِينَ هُم مُحْسِنُونَ» (نحل: 127ـ128)؛ صبر كن، و صبر تو فقط براى خدا و به توفيق خدا باشد، و به سبب كارهاى آنها اندوهگين و دلسرد مشو و از توطئه‏ هاى آنان در تنگنا قرار مگير. خداوند با كسانى ا Aیا روح انسانهای مختلف در این مورد متفاوت است؟ ●پاسخ: روح و نفس ناطقه انسان مجرّد است و به هيچ وجه مقيّد به زمان نيست، مگر به اعتبار تعلّقش به بدن، آنهم به لحاظ ادراك صاحبش؛ ولى اگر كسى روح خود را وجدان كند مى‏ بيند كه از زمان و مكان برتر است و بلكه بر زمان سيطره دارد و همه عوالم را فرا گرفته است و عوالم چون گردوئى در مشت اوست. ولى چون ما روح خود را نيافته‏ ايم و هستى خود را همين هستى مادّى و طبيعى مي دانيم، و اين هم زمانىّ و مكانىّ است، تصوّر نموده‏ ايم كه روحمان هم زمانىّ است؛ آنوقت ميگوئيم: ما الان هستيم، روح ما الان هست، الآنش را بايد حذف كرد.[1] چو روح‏ Bما بود نور مجرد درين ظرف زمان‏ نبود مقيد نه از طى مراحل در عذابست‏ نه از بعد منازل در حجابست‏ يكى عنقاى عرشى آشيانست‏ رسد جايى كه بى‏ نام و نشانست‏ يكى سيمرغ رضوان جايگاهست‏ كه صد سيمرغ او را پر كاهست‏ به بين اين گوهرى كو خاك زاد است‏ بسيط است و مبرى از فساد است‏[2] [1].معاد شناسى،حسینی تهرانی، ج‏6 ،199. 2.آغاز و انجام ، متن 157، فصل يازدهم ..... ص : 153 ●برای پاسخ سوال شما باید به شیوه ی تحلیلی بریم جلو و ببینیم این مفاهیمی که اساس سوال شما را شکل داده اصلا به چه معناست؟! من نظر مورد قبول اکثر علمای بزرگ دین و حکما و فلاسفه را عرض می کنم؛ رکلیف است( دنیا) دست به وسوسه می زند تا آدمی را از عمل به آن باز دارد ودر برزخ چون جای تکلیف نیست وسوسه هم آنجا وجود ندارد . اگر مراد این است که آيا شيطان در عالم برزخ و آخرت راه پيدا مي کند يا به بيان ديگر آيا شيطان مانند ساير انسان ها داراي مرحله برزخ و قيامت هستند؟ در پاسخ بايد گفت: در مورد آخرت حتما شيطان وجود دارد، زيرا شيطان بايد در صحنه محشر محاکمه و مورد محاسبه قرار بگيرد اما در مورد اين که آيا شيطان داراي برزخ هم هست يا نه؟ بايد گفت: تا آنجا که جستجو شد، نصوص ديني در اين باره ساکت هستند و ما نيز اصلاع چنداني از ورود شيطان به جهان برزخ نداريم. شیطان در برزخ ؛( شيخ حر عاملى، وسائل الشيعة، مؤسسه آل البيت عليهم‏السلام قم، 1409 هجرى قمری، ج7‌، ص 415) در برخی روایات نیز آمده است حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها روزهای دوشنبه و عصر پنجشنبه به زیارت قبر شریف رسول خدا صل الله علیه و آله مشرف می شدند . حضور شب هنگام در قبرستان کراهت دارد و بهتر است زیارت قبور در روز باشد؛ اما اینکه فلسفه این حکم چیست متأسفانه روایتی در این مورد نیافتم اما می توان گفت چون ممکن است رفتن به قبرستان در شب، عواقبي براي عقل انسان داشته باشدودچار توهماتي بشود که سبب پيدايش اختلالات روانی گردد از این کار نهی شده است. زمان مناسب جهت زیارت اهل قبور Cفرمود: چون‌ روز جمعه‌ باشد آنان‌را زيارت‌ كن‌ ؛ چون‌ هر كس‌ از آنان‌ در ضيق‌ و تنگي‌ باشد در بين‌ طلوع‌ صبح‌ صادق‌ و طلوع‌ آفتاب‌ گشايش‌ مي‌يابد، و لذا در اين‌ موقع‌ در هر روز، از كسي‌ كه‌ به‌ زيارت‌ او رفته‌ باشد، علم‌ و اطّلاع‌ پيدا ميكند، وليكن‌ چون‌ آفتاب‌ طلوع‌ كند آنها يَله‌ و رها ميشوند و ديگر قادر بر جهت‌گيري‌ در امور دنيا و زيارت‌ اهل‌ خود نيستند. عرض‌ كردم‌: آيا آنها از افرادي‌ كه‌ به‌ زيارت‌ قبور آنها مي‌روند علم‌ پيدا مي‌كنند و خوشحال‌ ميشوند؟ فرمود: آري‌، و نيز از بازگشت‌ زائرين‌ از قبور به‌ محلّهاي‌ خود وحشت‌ مي‌كنند. Dَانَ عَنِ الْبَاقِرِ ع قَال : «سَأَلْتُهُ عَنْ زِيَارَةِ الْقُبُورِ قَالَ: إذَا كَانَ يَوْمُ الْجُمُعَةِ فَزُرْهُمْ، فَإنَّهُ مَنْ كَانَ مِنْهُمْ فِي‌ ضَيْقٍ وُسِّعَ عَلَيْهِ مَا بَيْنَ طُلُوعِ الْفَجْرِ إلَي‌ طُلُوعِ الشَّمْسِ ؛ يَعْلَمُونَ بِمَنْ أَتَاهُمْ فِي‌ كُلِّ يَوْمٍ، فَإذَا طَلَعَتِ الشَّمْسُ كَانُوا سُدًي.‌ قُلْتُ: فَيَعْلَمُونَ بمَنْ أَتَاهُمْ فَيَفْرَحُونَ بِهِ؟ قَالَ: نَعَمْ، وَ يَسْتَوْحِشُونَ لَهُ إذَا انْصَرَفَ عَنْهُمْ.» [«بحار الانوار» ج‌ 6، ص‌ 256] ميگويد: از حضرت‌ باقر عليه‌ السّلام‌ دربارۀ زيارت‌ اهل‌ قبور پرسش‌ كردم‌ و فزع را در قرآن جستجو نمائید، بسیاری از آیات قرآن بر نداشتن حزن و غم مؤمنین و متقین و صابرین تأکید می کند. مثلا عبارت لا خوف علیهم و لا هم یحزنون نفی کننده هرگونه غم و غصه و وحشت است، این عبارت در 12 آیه قرآن کریم ذکر شده است. خدای مهربانِ عادل، قوانینی وضع نموده که دامن گیر شدن افراد نسبت به سرانجام کارشان، نتیجه طبیعی آن است، و اگر همگان وحشت و ترس در قیامت داشته باشند، در واقع نادیده انگاشتن همان قوانین است، طبق کدام قانون، مؤمنان و صابران باید وحشت داشته باشند؟ به کدامین گناه نکرده باید بترسند و وحشت کنند؟! موفق باشید. Vآیاوحشت و ترس روز قیامت عمومی استφ سرّ الهى به صورت يك حسّ درون ذاتى به وديعه گذارده شده است و هم در عقل و خردشان به صورت يك حقيقت خودآگاه! بر اين اساس، همه افراد بشر داراى روح توحيدند و سؤالى كه خداوند از آنها كرده به زبان تكوين و آفرينش است و پاسخى كه آنها داده‏اند نيز به همين‏ زبان است.[4] 4) نظریه ی علامه طباطبایی(ره): انسان و تمام اجزاى جهان كه در بستر زمان قرار دارند، وجود دو رويه دارند; رويى به سوى خدا و رويى به سوى زمان و به عبارت ديگر داراى دو نسبت و دو رابطه اند. از آن نظر كه با خدا ارتباط دارد و خدا بر آن ها محيط است، هيچ جزئى از جزء ديگر غايب نيست؛ نه خدا از آن ها غايب است و نه آن ها از محضر خ HH(     ;سوال فرشتگان روایات به صورت مشروح و کافی از این پرسش ها پاسخ گفته اند، که چند مورد به عنوان نمونه بیان می شود. پیامبر(ص) به برخی از اصحاب فرمود: وقتی دو آزمایش کننده ی قبر بر تو وارد شدند، چگونه خواهی بود؟ صحابی گفت: آن دو آزمایش کننده چه کسی اند؟ فرمود: دو ملکی اند، سختگیر و خشن، آوازشان مانند رعد غرنده، چشمانشان چو برق خیره کننده، با موهای بلند که زیر پای آنها می شود وروی آن راه می روند، دارای دندان های که با آن زمین را می شکافند و از تو می پرسند.(1) امام صادق(ع) فرمود: همین که میت دفن شد، دو ملکی به نام های منکر  Bن رو در اونجا ملاقات میکنن؟ اگه جواب مثبته، با وجود اینکه در برزخ اعمال انسان ثبت نمیشن و اختیاری وجود نداره، پس چرا شیطان وجود داره؟ در پناه حق. ●پاسخ: اگر منظور از وجود شيطان در عالم آخرت اين باشد که: آيا اکنون شيطان براي کساني که در جهان برزخ هستند، وسوسه گري و اغواگري دارد يا خير؟ بايد پاسخ داد: با ورود انسان به جهان برزخ، پرونده عمل انسان بسته شد مگر تا قيامت الصالحات و صدقات جاريه يا ايجاد سنت هاي حسنه يا شيه اي که آثاراش تا قيامت باقي است، لذا شيطان نسبت به اين افراد، اضلال و گمراهي ندارد. هم چنين است در جهان آخرت. دیگر این که شیطان تنها در عالم که دار ●سوم: از آن جا که طفره محال است، گرچه انسان کامل در برزخ توقف ندارد و مثل سایر مردم در آن جا نگاه داشته نخواهد شد، ولی به صورت گذر از آن جا عبور می‌کند . برزخ در مسیر راه آنها است، گرچه منزل و توقفگاه آنان نیست و آنها بعد از رحلت از عالم برزخ عبور کرده و به نشئه برتر دیگر که کامل‌تر است می‌رسند. در هر صورت آن گفته برای غیر انسان کامل قابل اثبات نیست چون غیر از انسان های کامل نمی توانند به آن پایه از تجرد برسند که بدون برزخ به مرحله قیامت راه یابد . پی‌نوشت‌ها: 1. علامه طباطبایی، شیعه در اسلام، ص 101، نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران 1348ش. 2. همان. قیامت بدون برزخ G وَأَدْخِلْهُمْ جَنّاتِ عَدْن الَّتى وَعَدْتَهُمْ وَمَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَأَزْواجِهِمْ وَذُرِّيّاتِهِمْ...[3]؛ پروردگارا آنان را در بهشت جاودانى خود وارد ساز؛ بهشتى كه آن را به آنان و صالحان از پدران و همسران و فرزندان، وعده داده اى». 3) نظريه مختار در تفسیر نمونه: منظور از اين عالم و اين پيمان همان «عالم استعدادها» و «پيمان فطرت» و تكوين و آفرينش است، به اين ترتيب كه: به هنگام خروج فرزندان آدم به صورت «نطفه» از صلب پدران به رحم مادران كه در آن هنگام ذراتى بيش نيستند خداوند استعداد و آمادگى براى درك حقيقت توحيد به آنها داده است، هم در نهاد و فطرتشان اي Kضرت آدم نيست، بلكه از آن افرادى است كه پدران كافر و مشرك داشته اند.[2] به گواه اين كه در آيه 173 مى گويد:«أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ...». در اين صورت بايد گفت: آيه مربوط به گروهى است كه در اين جهان بالغ و كامل شده اند و آن چه را كه پيامبران خدا براى آنان آورده بودند، آگاه شدند و به آن اقرار نمودند و به گونه اى بر خويشتن گواهى دادند. آن گاه اضافه مى كند كسانى كه معناى نخستين را برگزيده اند، تصور كرده اند كه لفظ ذريه فقط به موجود غير كامل و غير عاقل اطلاق مى شود، در صورتى كه در قرآن اين لفظ بر افراد كامل نيز اطلاق شده است. چنان كه مى فرمايد:«رَبَّنا Lه پشتوانه حديثى دارد اين است كه خداوند به هنگام آفرينش آدم، تمام فرزندان آينده او را به صورت موجودات ريز در آورد و به آنان گفت: (أَلستُ بِرَبِّكُمْ) آنان گفتند: (بلى) سپس همگى را به صلب آدم باز گردانيد. و آنان هنگام خطاب الهى داراى عقل و شعور كافى بودند و سخن خدا را شنيدند و پاسخ پرسش او را گفتند و اين پيمان به اين خاطر از آنان گرفته شد كه درهاى عذر را در روز رستاخيز به روى آنان ببندد.[1] 2) نظریه شریف مرتضی: شريف مرتضى درباره آيه بحث جالبى نموده است و پس از نقد نظريه نخست، به نحوى كه گذشت، نظريه جديدى را مطرح مى كند كه خلاصه آن اين است: اخذ اعتراف مربوط به همه فرزندان J پس از محاسبه اجمالی ، طبق نتیجه‌ای که گرفته شد، به زندگی شیرین و گوارا یا تلخ و ناگوار محکوم گردیده، با همان زندگی در انتظار رستاخیز عمومی به سر می‌برد.(1) جای تردید نیست که انسان کامل (پیامبر و ائمه علیهم السلام) حیات برزخی بدین معنا ندارد و در برزخ تا هنگام فرا رسیدن قیامت نگاه داشته نمی‌شوند، چون حیات برزخی بازداشتگاه برای فرا رسیدن زمان حضور دادگاه و بازجویی حاکم شرع است.(2) انسان کامل چنین سرنوشتی ندارد، چون مورد این گونه بازجویی قرار نمی‌گیرد و حسابش روشن است و نیاز به ندامتگاه برزخی و تکامل برزخی ندارد. چون حساب‌شان صاف است و نیازی به تصفیه حساب ندارد. خن گفتن حضرت علي ـ عليه السلام ـ با اموات در وادي‌السلام از زبان حبه العري نقل شده كه حضرت مدت زيادي را شروع به سخن گفتن با آنها كردند. و در پايان از جمع شدن ارواح آنها خبر داده و فردمودند كه هر مؤمني كه از دنيا مي‌رود به روح او گفته مي‌شود: به ارواح ديگر مؤمنان در وادي‌السلام ملحق شو او نيز به جمع آنها مي‌پيوندد، و اين وادي‌السلام قطعه‌اي از بهشت برين است.[ كافي، ج 3، ص 243، حديث 1] در روایت دیگری آمده است: ارواح مؤمنين پس از رفتن از دنيا در مكاني كه مناسبت با اعمال و كردار آنها داشته جمع مي‌شوند و با هم حشر و نشر دارند.[ انسان و عالم، برزخ، ص 51] زیارت اموات درشب N ربوبی (عالم اله) بار یافت. بنابر این اگر افراد عادی بعد از مرگ به عالم برزخ می‌رسند و حیات برزخی می‌یابند، انسان کامل حتى قبل از رحلت و شهادت همه عوالم وجود از جمله عالم برزخ را داراست و می‌بیند و در آن حضور می‌یابند. ●دوم: اگر مفهوم برزخ و حیات در برزخ روشن گردد، پاسخ سؤال روشن‌تر خواهد شد. طبق آنچه از کتاب و سنت استفاده می‌شود، آدمی در فاصله میان مرگ و رستاخیز عمومی یک زندگانی محدود و موقتی دارد که برزخ و واسطه میان حیات دنیا و حیات آخرت است.‌ انسان پس از مرگ از جهت اعتقاداتی که داشته و اعمال نیک و بدی که در دنیا انجام داده ، مورد بازپرسی خصوصی قرار می‌گیرد P آن حرف که در سوال مطرح شده برای غیر انسان کامل مشکل است گرچه در باره او قابل طرح است چون انسان کامل همه نشأت طبیعی و مثالی و عقلی را یک جا دارد. یعنی اگر سایر مردم با مرور ایام به تدریج از دنیا عبور نموده و به برزخ و عالم مثال می‌رسند و از آن جا با برپایی رستاخیز وارد عالم آخرت می‌گردند، انسان کامل قبل از مرگ در دنیا نشئه برزخی و اخروی را داراست و در آن جا حضور و ظهور دارد. از این رو پیامبر در شب معراج نه تنها عالم عناصر و اجرام آسمانی را مشاهده کرد، بلکه عالم برزخ و کسانی را که در آن بودند، مشاهده نمود و آن گاه به عالم فرشتگان که نشئه تجرد عقلی است ، رفت و بعد به عال Sاکشون اون روح مجبور میشه اون جمع رو ترک کنه و وقتی برمیگرده دیگه ازون جمع خبری نیس و این باعث ازردگی روحش میشه مورد بعدی که شنیدم اینه که ارواح در حال طی منازلی هستن در روزهای معمول هفته و اگه کسی در زمانهایی غیر از زمان مناسب بره به سر خاکشون مجبور میشن اون منازل طی شده رو برگرده و این باعث ظلم در حقش میشه نمیدونم اینا اصلا درست هست یا نه ●پاسخ: همانطور که عرض کردم جمع شدن ارواح مومنین در وادی السلام طبق روایات حقیقت دارد؛ اما اینکه آیا واقعا علت کراهت نیز همین است چیزی در منابع مشاهده نمی شود. در کل بهتر است تابع روایات و بزرگان دین باشیم؛ روایات زیارت قبور در شب را نهی فرموده اند، بزرگان دین نیز از این کار نهی کرده اند، حال علت این امر چیست بایستی خود این بزرگواران بفرمایند. هر چه ما بگوییم و دیگران بگویند از روی حدس و گمان است. اما آنچه تجربه ثابت کرده و شاید خیلی از ماها این را تجربه کرده ایم حضور شب هنگام موجب خوف و ترس می شود و ممکن است انسان با خیال پردازی های خود وحشت زده شده و به روح و روان انسان آسیب وارد بشود؛ البته ممکن است افرادی هم باشند که این خوف را نداشته باشند لذا این مسئله را به عنوان دلیل قطعی بیان نمی کنند بلکه از روی حدس و گمان می باشد، چون چیزی در منابع ذکر نشده است. زمان مناسب جهت زیارت اهل قبور رآن،آیت الله مکارم شیرازی ج 5، ص 433 [3] بحارالانوار ج 6، ص 249 [4] الموت مفارقة دار الفناء و ارتحال الى دار البقاء" در بیانى دیگر مى‏ فرمایند: خذوا من ممرکم لمقرکم (نهج البلاغه صبحى صالح ص 493) دنیا جاى عبور و آخرت دار قرار است و در حال احتضار شما به آن جا سوق داده مى‏ شوید: "الى ربک یومئذ المساق" (قیامت،30 - 26). [5] سوره آل عمران آیه 185 [6] سوره ق آیه19 [7] ر.ک:المیزان ،ذیل آیه 19 سوره مبارکه ق [8] ر.ك: تهراني، سيد محمد حسين، معاد شناسي، ج 2، ص 185، جوادي آملي، عبدالله، معاد و قرآن، ج 4، ص 218 [9] نورالثقلين، ج 3، ص 554 #جزئيات مراحل مرگ Tي هست در آ‌نجا نور هست و لكن آنجا ماده نيست.[8] در بعضي از روايات از همين حيات برزخي به«عالم قبر» تعبير شده است.در روايتي است كه از امام صادق ـ عليه السّلام ـ پرسيدند: برزخ چيست آن حضرت فرمود: قبر از هنگام مرگ آدمي است تا روزي كه قيامت مي شود[9]. همچنین می توانید دراین مورد به کتب زیر مراجعه فرمایید: 1- انسان از آغاز تا انجام نوشته استاد علامه طباطبائی 2- معاد یا بازگشت به سوی خدا نوشته استاد شجاعی در 2 جلد 3- معاد شناسی نوشته علامه محمد حسین حسینی طهرانی در 10 جلد 4- سیاحت غرب نوشته مرحوم آقا نجفی قوچانی 5- معاد نوشته استاده شهید دستغیب [1] سوره زمر آیه 42 [2] ر.ک، پیام ق Uو نه مى‏ فهمد اطرافيانش در باره ‏اش چه مى‏ گويند.[7] ●به طور کلی در منابع دینی بعد از مرگ انسان وارد عالم برزخ می شود و تا قیامت در آنجا می ماند.حيات برزخي حقيقت و باطن همين عالم دنياست. دنيا ظاهري دارد و باطني، ظاهر دنيا كه بدان عالم مُلك گفته مي شود همين دنياي مادي است كه ما در آن زندگي مي كنيم كه خصوصيات خاص خودش را دارد(مكان، زمان، مادي بودن...) همين دنيا باطني دارد كه بعضي خصوصيات عالم دنيا را داراست. مثلاً شكل و اندازه و رنگ و بو در آن عالم هم وجود دارد و لكن ماده در آنجا نيست. صورت مردمان برزخي رنگ و اندازه مشخصي دارد و در آنجا خوشحالي و مسرّت و غضب و نگران بیت است. امید است خداوند در همه مراحل این فیض را نصیب همه مؤمنان بفرماید. عنایات الهی که بر اساس روایت یاد شده با حضور حضرات معصومین(ع) در آن لحظات نصیب محتضر می‌شود، اختصاص به وی دارد، و بستگان زنده او از دیدن یا بوییدن نصیبی از آن حقایق نخواهد داشت، مگر کسانی که جزو اولیای الهی و دارای چشم برزخی هستند که درباره آن ها نمی‌توان چیزی گفت. 4_ اطلاع از وضع اموات در آن عالم دشوار است وغیر از ائمه وعارفان حقیقی نمی توانند از این مسله خبر دار شوند 5_دلیل مسه روایات است در آموزه های دینی چنین دستور داده شده . 6_جزئیات این گونه مسایل به طور صد در صدی برای کسی روشن نیست ، ول Wیرون آمدی و آنچه به گروگان در برابر این امانی سپرده بودی باز گرفتی؟ محتضر می‌گوید: بلی به دلیل محبت پیامبر و اهل بیت و ولایت آن ها آن را دریافت کردم. به او گفته می‌شود که چشمان خود را باز کن و نگاه نما، محتضر چشم باز می‌کند می‌بیند که پیامبر و اهل بیت(ع) بر بالین او حاضرند».(1) این که در هنگام دفن چنین فیضی نصیب مؤمن می‌شود ؟ در روایات چیزی نیامده یا دست کم نیافتیم، اگر چه در هنگام آمدن نکیر و منکر نزد میت، روایاتی از حضور ائمه نزد میت وارد شده است. در هر صورت آنچه بر اساس آموزه‌های دینی و مذهبی برای مؤمن امیدبخش و شیرین است، الطاف الهی به برکت ولایت پیامبر و اهل ن (مدهوش میشن) یا بعضی از افراد هم زنده میمونن؟ اگه جواب مثبته، چه افرادی؟ در پناه حق ●پاسخ: در آیه 68سوره زمر خداوند متعال می فرماید: ونفخ فی الصور فصع من فی السموات و من فی الارض إلّا من شاءالله، و در صور که دمیده شود هر آنکه در آسمانها وزمین است مدهوش افتد بجز کسانی که خداوند بخواهد. در تفسیر صافی گفته مراد از مدهوش افتادن مردن است واز مجمع البیان نقل کرده است که کسانی که نخواهند مرد عبارت از جبرئیل، میکائیل، اسرافیل و فرشته مرگ است.(فیض کاشانی، تفسیر صافی، ج4، ص329) آیا همه افراد هنگام دمیده شدن صور می میرن ي كنند، اما افرادي كه خوبي و بدي را به هم آميختند در اين مسير وا مي مانند اصحاب اعراف چه كساني هستند؟ بررسي آيات نشان مي دهد كه دو گونه صفات مختلف و متضاد يراي اين اشخاص دكر شده است در آيه 46 و 47 ، افرادي كه بر اعراف قرار دارند، چنين معرفي شده اند كه آرزو دارند وارد بهشت شوند ولي موانعي وجود دارد،به هنگامي كه نگاه به بهشتيان مي كنند بر آنها درود مي فرستند و مي خواهند با آنها باشند، اما هنوز نمي توانند و به هنگامي كه نظر به دوزخيان مي افكنند، از سرنوشت آنها وحشت نموده به خدا پناه مي برند ولي از آيات 48 و 49 ، استفاده مي شود كه آنها افرادي با نفوذ و صاحب قدرتند، دوزخي } حدس و گمان ديگران متفاوت باشد. در اين صورت است كه اختلاف نظرها آشكار مى‏ شود. حضرت رسول(ص) در مدت كوتاه رسالتش فرصت بيان همه مطالب را براى مردم نيافت؛ از اين رو، لازم بود از سوى رسول خدا(ص) جانشينى همچون او كه معصوم باشد كار را به عنوان امامت مسلمين و تبيين معارف قرآن و سنت نبوى ادامه دهند ولى چنين نشد. يكى از علل پيدايش غلات را در همين امر مى‏ توان جست، (نگا: بحارالانوار، محمدباقر مجلسى، بيروت مؤسسة الوفاء، چاپ دوّم، 1983 م، ج 25، ص 288، روايت 44). 2. تعصبات قبيله‏ اى: پس از وفات پيامبر(ص)، مردم به جاى اين كه در مراسم خاكسپارى شركت كنند، هر گروهى مدعى شد كه حق خلافت از آن ا ] که خدا عادل است و حکمت خدا اقتضا می کند که جهان دیگری در کار باشد. خوب شما که از درک حکمت خدا عاجزید چرا برای خدا تعیین تکلیف می کنید؟ ●پاسخ: 1- تصور شما در مورد جزا و پاداش صحیح نیست . پاداش و جزای عمل بنابر تصریح قرآن عین عمل است : هل یجزون الا ما کانوا یعملون (اعراف 147 و سبا 33 ) آیا چیزی غیر از آنچه انجام می دهند پاداش داده می شوند ؟ که استفهام انکاری است یعنی جزای آنها چیزی جز عمل خودشان نیست اما از آنجایی که ما صورت برزخی و آخرتی اعمال را نمی شناسیم فکر می کنیم بین عمل و پاداش تناسبی نیست و آخر اینکه جزای بدیها فقط آتش نیست بلکه موارد دیگری هم دارد که در لابلای آیات و روایات بدان اشاره شده است . عدل در جزا بالاتر از این نیست که عین عمل جزایش باشد . 2- حکم به حکیمانه بودن در این موارد بر اساس اصل حکمت الهی در خلقت است . نگاه صحیح به پدیده ها یک نگاه شبکه ای است یعنی آنرا در تمام روابطی که با سایر پدیده ها دارد باید دید . مثلا همین فرد ناقص اگر در حدی هوشیاری و توانایی داشته باشد که اعمال دینی انجام دهد مطمئنا پاداش او چند برابر دیگران خواهد بود چون روایت فرمود : افضل الاعمال اهمزها برترین اعمال سخت ترین آنهاست دیگر اینکه اطرافیان این شخص با رسیدگی به امورش و بر اساس همین روایت پاداش بزرگی دارند وو موفق باشید Cجزا و پاداشxاد و گناه است. البته براى خدا هیچ مانعى نداشت که اگر انسانى دست به ظلم و ستم بیالاید فوراً او را به چنان بلایى مبتلا سازد که دیگر فکر این کار به مغز او نیاید، دستش فلج شود، چشمش بى نور، و زبانش از کار بیفتد. درست است که در این صورت هیچ کس از آزادى سوء استفاده نمى کرد و به سراغ گناه و طغیان، نمى رفت ولى این پرهیزگارى و تقوى در حقیقت جنبه اجبارى داشته، و هیچ گونه افتخارى براى انسان محسوب نمى شد، بلکه از ترس مجازات شدید و سریع، فورى و بدون وقفه بود. پس به هر حال، انسان باید آزاده باشد، و در برابر امتحانات گوناگون پروردگار قرار گیرد، و از مجازات هاى فورى - جز در موار V منظور دارد، هم چنان كه از آيه" كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً وَ إِلَيْنا تُرْجَعُونَ" [5]نيز اين معنا استفاده مى‏ شود، چون مى‏ فهماند منظور از ميراندن همگى شما آزمايش شما است. و مردن عبارت است از انتقال از يك خانه به خانه‏ اى كه بعد از آن و ديوار به ديوار آن قرار دارد، و اين مرگ و انتقال حق است، همانطور كه بعث و جنت و نار حق است.و از لحظات اولیه مرگ به «سكرات موت» تعبير مي كنند : جائَت سَكرَة الموت[6] و مراد از سكره و مستى موت، حال نزع و جان كندن آدمى است، كه مانند مستان‏ مشغول به خودش است، نه مى‏ فهمد چه مى‏ گويد _ى است و خواب یک مرگ موقت. به عبارت دیگر، مرگ چندان فرقى با خواب ندارد مگر این که خواب توفاى ناقص است؛ یعنى به روح دوباره اذن داده مى‏ شود که به بدن برگردد.[2] پیامبر عظیم الشان اسلام (ص) در این باره مى‏ فرماید: شما براى فنا آفریده نشده ‏اید، بلکه براى بقا آفریده شده‏ اید و تنها از خانه ‏اى به خانه دیگر مى‏ روید.[3] حضرت على (ع) هم مرگ را این گونه توصیف مى‏ کنند: مرگ جدا شدن از خانه فناست و رحلت کردن بسوى خانه بقا که دائم و سرمد باشد، پس عاقل تهیّه آن را به طور شایسته باید بگیرد. [4] ●مساله مرگ جزء قضاهاى حتمى است كه خداى تعالى در نظام عالم رانده، و از خود مرگ غرض `از مرگ دقيقا چه اتفاقاتي براي فرد رخ مي دهد. اصلا خود مرگ چيست و چطور فرد مي فهمد كه مرده؟ و بعد چه اتفاقاتي رخ مي دهد .... نهايتا تا قيامت. ●پاسخ: "الله یتوفى الانفس حین موتها و التى لم تمت فى منامها..."[1] "خداست که به هنگام مرگ ارواح را مى‏ گیرد و ارواحى را که نمرده‏ اند نیز به هنگام خواب قبض مى‏ کند، سپس ارواح کسانى که فرمان مرگشان را صادر کرده نگه مى‏ دارد و ارواح دیگرى را (که باید زنده بمانند) باز مى‏ گرداند" ضمیر در "موتها" و "منامها" گرچه ظاهراً به انفس برمى‏ گردد، ولى در واقع اشاره به ابدان و اجساد انسان هاست؛ زیرا بدن مى‏ میرد نه روح، پس مرگ یک خواب طولا X همگی به عزرائیل می‌گویند: این از کسانی است که دوست دارد محمد و آل او را و دارای ولایت علی و ذرّیه اوست، بنابر این به او رفق و مدرا دار، ملک الموت (عزرائیل) در پاسخ می‌گوید: سوگند به خدایی که شما را برگزیده و در مقام و منزلت عالی گرامی داشت، و محمد را از میان همه خلایق به نبوت انتخاب فرمود و به رسالت اختصاص داد، نسبت به او مهربان‌تر از یک پدر مهربانم . شفقت من دربارة او افزون تر از شفقت یک برادر شفیق است. در این حال عزرائیل در مقابل محتضر قرار می‌گیرد و به او می‌گوید: آیا از عهده بیرون آمدی و گردن خود را از بار عهده خارج کردی و کلید آزادی را گرفتی ؟ آیا از عهده امانت bن محتضر مؤمن حضور پیدا می‌کنند، امام صادق فرمود: «چون قبض روح مؤمن می‌رسد، رسول خدا و اهل بیت یعنی حضرت امیر مؤمنان، حضرت فاطمه زهرا، امام حسن و حسین و سایر ائمه علیهم السلام، نزد او حضور می‌یابند، نیز جبرائیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل همراه آنها می‌آیند، در این هنگام امیر مؤمنان به پیامبر می‌گوید: این فرد مؤمن از کسانی بوده است که محبت و ولایت ما را داشت .از این رو ما نیز او را دوست می‌داریم. رسول خدا(ص) به جبرئیل می‌فرماید: این مؤمن از کسانی است که علی و ذرّیه او را دوست دارد .من هم او را دوست دارم. جبرئیل عین همین سخن را به میکائیل و اسرافیل می‌گوید، سپسی انان جمع میشوند. مکانی که ازجنس ماده نیست. به همین جهت، قبرستان وادی السلام یا چاه برهوت، محل اجتماع ارواح ایشان است و چون روح انسان مجرد است و بدن انسان مادی، بنابراین برفرض انسان زنده ای چاه برهوت را بیابد و وارد ان بشود یا پای به قبرستان وادی السلام بگذارد با جسمش نمیتواند انها را بیابد. زیرا مادی است و توان ارتباط با مجرد را ندارد. بنابراین غذای مادی نیز نیاز ندارد. اما اینکه گفته میشود برزخ عالمی میان دنیا و اخرت است، از لحاظ موقعیت زمانی است نه موقعیت مکانی. بنابراین منافاتی ندارد که در همین دنیا باشد ولی نه با ویژگی های ماده. سوالاتی درمورد عالم برزخ dچیز،این انتظار هم هست که برزخ یه چیزی باشه وسط دنیا و آخرت. از لحاظ موقعیت هم منظورمه. یعنی نه توی دنیا باشه و نه در آخرت... آیا واقعا در چاه برهوت،همه کافران جمع میشن؟ اگه یه فرد زنده بره توی چاه برهوت،چی میشه؟!!!! آیا تعرض به موقعیت برزخیان نیست؟ اصلا امکان داره؟ ●پاسخ: باسلام همانطور که گفته شد، برزخ عالمی نورانی و مثالی مابین دنیا و اخرت است. البته اینکه گفته میشود عالمی مثالی است یعنی درعالم ماده نیست. یعنی از جنس ماده نیست و قابل اشاره حسی و ازمایش نیست. بنابراین، تعابیری که در روایات گفته میشود که ارواح کفار در چاه برهوت است و ... به این معناست که در محلِنِّي كَأَنِّي بِهِمْ حَلَقٌ حَلَقٌ قُعُودٌ يَتَحَدَّثُون‏»[1] ●ثانیا: مراد از نوری بودن آن نیز مجرد بودن ان به است. نه نوری که در عالم ماده دیده میشود و با حواس ظاهری قابل درک است. یعنی همانطور که دراصطلاح فلسفه اشراقی، ماده مساوی با ظلمت و تاریکی است، هر چقدر این خصوصیات ماده کم شود، از ظلمت ان کاسته میشود و از انجا که ظلمت و نورانیت، متقابل هستند بنابراین هرچقدر از مادیت یک وجود کاسته شود، از ظلمتش کاسته میشود و هرچقدر از ظلمتش کاسته شود به نورانیتش افزوده میشود.[2] [1] . کافی، ج3 ص 243 [2] . مجموعه مصنّفات، ج 2؛ حكمة الاشراق، ص 107. منظور از برزخ همان قبر هست؟ fکان مادی نیست. شاهد براین مطلب نیز روایاتی است که بیان میکند ارواح مومنین در وادی السلام تجمع میکنند. در روایتی از امام صادق علیه السلام، به این مطلب اشاره شده که هر مومنی که وفات میکند، از شرق عالم باشد یا از غرب عالم، روحش به وادی السلام منتقل میشود. «قُلْتُ لَهُ إِنَّ أَخِي بِبَغْدَادَ وَ أَخَافُ أَنْ يَمُوتَ بِهَا فَقَالَ مَا تُبَالِي حَيْثُمَا مَاتَ أَمَا إِنَّهُ لَا يَبْقَى مُؤْمِنٌ فِي شَرْقِ الْأَرْضِ وَ غَرْبِهَا إِلَّا حَشَرَ اللَّهُ رُوحَهُ إِلَى وَادِي‏ السَّلَامِ‏ قُلْتُ لَهُ وَ أَيْنَ وَادِي‏ السَّلَامِ‏ قَالَ ظَهْرُ الْكُوفَةِ أَمَا إ یا نه؟ ●پاسخ: امتحان به معنای تکلیف و ابتلای انسان وجن است. تکلیف دایر مدار اختیار است و در صورتی صحیح است که بتوان انتخاب کرد. اما سرای اختیار منحصر در این دنیا است و آن دنیا، محل جزای اعمال است. حضرت علی علیه السلام می فرماید: فَإِنَّ الْيَوْمَ‏ عَمَلٌ‏ وَ لَا حِسَابَ وَ إِنَّ غَداً حِسَابٌ وَ لَا عَمَل‏ امروز روز عمل است و فردا روزی است که فقط حساب وکتاب صورت میگیرد و عمل و تکلیفی در ان راه ندارد.(1) ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــ 1. کافی، ج8 ص 58 آیا امتحان های الهی در برزخ هم ادامه داره یا نه؟ Eq'    [qمرگ تعدادی از نزدیکان ●سوال: مرگ چند تن از نزدیکان در یک ماه ی اخیر آیا مفهومی دارد یا خیر؟ و آیا هر مرگی در وجود خودش مفهومی نهفته است؟ ●پاسخ: مرگ اطرافيان يک واقعيت است که براي انسان به عنوان يک موجود حساس و با شعور دردناک و متاثر کننده است و جا دارد که در اين مصيبت انسان گريسته و متالم شود همان گونه که پيامبر در مرگ پسرشان گريستند. اما بايد دانست که از سنت‏هاى عمومى نظام آفرينش، مرگ و مفارقت روح از بدن است كه در متون دينى به آن تصريح شده است. در قرآن آمده است: «كُ ( nهو و پیروی هوای نفس و غلبة نفس اماره و مقتضیات جوانی بوده و سپس توبة حقیقی کرده‌اند، چرا مأیوس شوند؟ یأس از رحمت الهی، از گناهان کبیره و در ردیف کفر قرار دارد! پس توبه مخصوص گناه خاصی نیست و شخص خاصی را شامل نمی‌شود. خداوند نسبت به هر عمل زشت و گناهی وعدة پذیرش توبه داده است و در این جهت فرقی بین گناه کبیره و صغیره نیست، اما باید شرایط توبه واقعی تحقق یابد و توبه تنها به زبان نباشد. پشیمانی درونی و قلبی و قصد جدی در ترک آن گناه برای همیشه، از جمله شرایط آن است. بنابراین توبه کردن از گناهان و از جمله زنا، باعث زدودن اثر گناه و پاک شدن می‌شود و در روز قیامت از گناه ب jحمة الله إنّ الله یغفر الذّنوب جمیعاً إنّه هو الغفور الرّحیم وأنیبوا‌إلی ربّکم؛(1) ای بندگان خدا که بر خود اسراف و ستم کرده‌اید، از رحمت خداوند نا امید نشوید که خدا همة گناهان را می‌آمرزد و به درگاه پروردگارتان انابه کنید». آیات دیگر هست که همگی دلالت بر غفران و بخشش و عفو الهی دارند. غفران و عفو به معنای پاک کردن و محو کردن آثار (گناه) است.(2) در روایات از پیامبر(ص) نقل شده است: «التائب من الذنب کمن لا ذنب له؛ کسی که از گناه توبه کند، مثل کسی است که گناهی نکرده است».(3) آری آنان که از روی عناد و لجاجت، عصیان با پروردگار هستی نکرده‌اند، بلکه گناه آنان از روی جهل و kرد . ولی به طور کلی باید توجه شود که انشا ء الله با توبه واقعی جای نگرانی نیست چون توبه از هر کس که به خداوند اعتقاد دارد و واقعاً پشیمان از گناه است و تصمیم ترک آن برای همیشه دارد ، مورد قبول خداوند است. خداوند متعال راه توبه و برگشت را به روی انسان‌ها گشوده است و آنان می‌توانند با توبه و استغفار، گناهان گذشتة خود را جبران کنند و پس از توبه و انابه به درگاه خدا دیگر بار راه تقوا و عبادت را پیش گیرند. به این جهت قرآن مجید و روایات اهل بیت(ع) مردم را به توبه دعوت و تشویق نموده‌اند. خداوند در یکی از آیات فرموده است: «قل یا عبادی الّذین أسرفوا علی أنفسهم لا تقنطوا مِن lت گردن گيرتان ميكنيم) حالا مي خواستم بدونم كسي كه از گناهاش استغفار كرده و نماز شب مي خونه و ديگه گناهاش رو تكرار نميكنه هم باز باره گناهای (قديميش) ولو براي يك لحظه، بر گردنش مي افتد؟ چه توسط فرشتگان نكير و منكر (ع) و چه منبه (در صورت وجود) ؟ آخه در اين روايت اين مرد گفت من اهل استغفار و توبه بودم و اما باره گناهانم كه وزن هفت آسمان و زمين را داشت بر گردنم انداختند! ●پاسخ: در ابتدا باید اشاره شود که با توبه واقعی همه چیز حل می شود نگران نباشید . اما در باره فرشته منبه باید گفت عالم بعد از مرگ ریزه کاری های بسیار دارد که عقل آدمی توان درک همه زوایای مسله را ندا vازخواست نمی‌شود ، امّا تذکر چند نکته لازم است. 1ـ توبه باید واقعی و حقیقی باشد. چه بسا افرادی که استغفار می‌کنند، باز به گناه آلوده می‌شوند و هیچ گونه تصمیم جدّی بر ترک گناه نمی‌گیرند. کار این گونه افراد ‌شبیه مسخره کردن خدا است! امیرالمؤمنین(ع) در مورد کسی که استغفار لفظی و ظاهری داشت فرمود: «مادرت بر تو بگرید!‌آیا می‌دانی توبه و استغفار به چه معنایی است؟ استغفار مقام بلند مرتبه‌گان است و شش معنا و مرحله دارد، که اولین مرحلة آن پشیمانی جدّی از کرده‌های زشت است».(4) 2ـ پذیرفته شدن توبه بسیار مهم است. انجام دادن گناه بسیار آسان است امّا توبه کردن و قبول شدن تول الله(ص)و معى عترتى على الحوض، فمن ارادنا فلیأخذ بقولنا ولیعمل بعلمنا... ؛(8). با رسول الله در حالى که عترت با من هستند بر حوض [کوثر ]اشراف داریم. پس هر کس ما را مى‏ خواهد، هم باید گفتار ما را بگیرد و هم عمل ما را عمل کند...». پی نوشت ها: 1. نتایج کلامی حکمت صدرایی و ص227 2. محمد باقر مجلسی بحار الانوار،نشر دار احیاء التراث العربی،بیروت 1403 ق ، ج 6، ص 223، حدیث 24، 3. .همان، ص 229، ح 32 . 4. همان، ص 230، ح 35 . 5. همان . 6. همان، ص 218، ح 13. 7. همان،ص 223، 8. ری شهری، میزان الحکمه، نشر دار الحدیث، قم ، ج 2 ،ص 238، ح 3211. 9. همان، ح 3212. $مي خواستم بدانم بعد از مرگ دقيقا چه اتفاقاتي براي فرد رخ مي دهد oن و اظهار شادی و خوشحالی در ولادت ها و اعیاد مربوط به آنان است . نکته مهمی که در شیوه ابراز شادی و عزاداری باید رعایت شود، این است که مجالس و شیوه های به گرفته شده، باید با" فرهنگ و آموزه هایی" که آنان با قول و عمل خویش تبیین نموده اند ،هماهنگ باشد، به گونه ای که اگر حضرات ائمه علیهم السلام در مجلس حضور داشتند ، اجازه انجام آن کارها را می دادند. قطعا هر کار و هر شیوه عزاداری یا برگزاری جشنی که جنبه تنفر آمیز داشته باشد و سبب رویگردانی مردم و اندیشمندان به دین و مذهب یا سست شدن عقاید و علاقه مردم به ائمه(ع) گردد، حرام است . حضرت على علیه السلام مى‏ فرمایند: «انا مع رس pق تعالى و پرهیز از گناه مى‏ باشد. ممکن است درجه پایین محبت ( میل باطنى و رغبت درونى) را داشته باشد؛ ولى عملاً اهل معصیت هم باشد، چنین دوستى خیلى سود بخش نیست. معصیت‏هاى اتفاقى که بعدش توبه باشد - باعث نمى‏ شود که دوستی اهل بیت(ع) سودى نبخشد.بنابراین این محبت اهل بیت (ع) باید در عمل نمودار شود. یکی از راه های دوستى اهل‏بیت ،معرفت به آنان است، زیرا در سایه معرفت است که به کمالات و ویژگى‏ هاى آنان آگاه مى‏ گردیم . آگاهی و معرفت ،شیفتگى و محبت نسبت به اهل بیت(ع) را در پى دارد.یکی از آثار و علایم شیفتگی و محبت به اهل بیت علیهم السلام، ابراز حزن و اندوه هنگام غم و مصیبت آن qیار تاکید شده ، در کلام نورانی امام باقر علیه السلام آمده : «یا جابر! بلغ شیعتى عنى السلام و اعلمهم انه لا قرابه بیننا و بین الله عزوجل و لا یتقرب الیه الابالطاعه یا جابر من اطاع الله و احبنا فهو ولینا و من عصى الله لم ینفعه حبنا؛(8) اى جابر! از طرف من به شیعیان سلام برسان .به آن ها اعلام کن که هیچ قرابت وخویشاوندى بین ما و خدا نیست . فقط با طاعت و بندگى به درگاه الهى تقرب جسته مى‏ شود. اى جابر! هرکس اطاعت خدا را کند و - همراه آن - به ما محبت ورزد ، دوست و محب ما مى‏ باشد .هرکس معصیت خدا را کند ،دوستی ما برایش سودمند نمى‏ باشد». بنابراین اولین شرط دوستی اهل بیت(ع) اطاعت ح ^یافت کرده باشیم. اینکه دنیا ظرفیت برقراری عدالت را ندارد نمی توان ثابت کرد و این خداست که باید بگوید دنیا این ظرفیت را داشته یا نه و این ما نیستیم که نظر بدهیم. ●پاسخ: آنچه روشن و مسلم است اینکه نخستین شرط تکامل معنوى و اخلاقى بشر، داشتن اختیار و آزادى اراده است اینکه بشر با پاى خود این راه بپیماید نه به اضطرار، همچون عوامل اضطرارى جهان طبیعت، و اگر خداوند این موهبت بزرگ را به انسان بخشیده به خاطر همین هدف عالى است. ولى این نعمت بزرگ (اراده و اختیار) همچون گلى است که خارهایى نیز در کنار آن مى روید، و آن سوء استفاده ی افراد، از این آزادى و آلوده شدن به ظلم و فس rگناهکاران) گودالی از گودال های آتش است. زندگی و معیشت سختی که خدا دشمنان خودش را از آن ترسانده، عذاب قبر است».(6) پس جای ترس و نگرانی جدی وجود دارد ،ولی در عین حال در خوف و امید باید قرار داشت .از فضل و رحمت خدا نباید امید نشد .به توجه و شفاعت ائمه امیدوار بود و با توبه و عمل صالح باید در مسیر حرکت نمود . محبت اهلبیت در همه عوالم به داد انسان خواهد رسید .(7) هنگام سؤال نکیر و منکر از سوی حضرات معصوم(ع) کمک‌هایی نصیب انسان می‌شود . آدمی از توجه حضرات به نحوی بهره می‌گردد.این اثر محبت است، ولی باید سعی شود که محبت همراه با معرفت و عمل باشد ،چون در برخی روایات بر عنصر عمل ب tی شود و برای بعضی، ملایم تر و به منزله کفاره گناهان و جبران کوتاهی هاست. امام صادق(علیه السلام) از رسول اکرم نقل فرمود: «ضَغطَةُ القَبْرِ لِلْمُؤْمِنِ کَفّارَةٌ لِما کان مِنْهُ من تَضْییع النِّعَم; فشار قبر برای مؤمن، کفاره نعمت هایی است که ضایع کرده است».(5) 5. وحشت شب اوّل قبر در مورد هول و هراس قبر، در روایتی حضرت علی(علیه السلام) فرمود: «برای کسی که آمرزیده نشود، بعد از مرگ، از خود «مرگ» رخدادهایی سخت تر است. از قبر، و تنگی و تاریکی آن بر حذر باشید.قبر هر روز می گوید: من خانه غربتم. من خانه وحشتم. من خانه کِرْم هستم . قبر (برای مؤمنان) باغی از باغ های بهشت، و (برای ه مشکل است، مخصوصاً توبه از برخی گناهان نیاز به گریه فراوان دارد. 3ـ اگر حق النّاس را پایمال کرده است، ابتدا باید آنان راضی شوند، سپس توبه و استغفار به درگاه خدا پذیرفته شود. 4ـ کسی که از ابتدا راه صلاح را در پیش گیرد، بسیار تفاوت دارد با کسی که اهل معصیت بوده و بعد توبه کرده است، زیرا در آن مدت که او اهل تقوا و پاکی بوده، به همان مقدار جلوتر از گناهکار است و از ارج و قرب معنوی بسیاری برخوردار است. پی‌نوشت‌ها: 1. زمر (39) آیة‌ 53. 2. المنجد، مادة غفر و عفو. 3. بحار الانوار، ج 16، ص 75. 4. بقره (2) آیه 222. 5. نهج البلاغه (فیض الاسلام)، حکمت 409. 'فرشته ی آگاه كننده؟! شب اول قبرا انواع شوینده ها ، ان کثیفی ها را پاک کرد، شخص اقدام به این کار میکند. اما اگر لباس به حدی چرک شده که با هر شوینده ای نیز شسته شود باز هم تمیز نمیشود و کماکان کثیف است و به اصطلاح چرک مرده شده است، دیگر شستن ان فایده ندارد. بنابراین ●اولا: اینکه در مورد ارواح در عالم برزخ زمان در نظر بگیریم اشتباه است. ●ثانیا: عذاب در قبر برای همه نیست. بلکه تنها برای درصدی از گناهان است. ●ثالثا: اینکه عذاب قبر باعث کم شدن گناهان باشد، پیش فرض نادرستی است. عذاب کلا برای مجازات است و در جایی که شخص قابلیت بخشش را از دست داده باشد، دیگر پاک شدن معنا ندارد. مدت زمان عالم برزخنست . ابی بصیر میگوید: از امام صادق (ع) پرسیدم: آیا کسی از فشار قبر در امان است؟ فرمود: از آن به خدا پناه میبرم. چه اندکند کسانی که فشار قبر نداشته باشند. (2) در مجموع آنچه از اخبار به دست می آید، آن است که: ایمان و عمل صالح موجب امان از فشار قبر است. به هر مقدار نقصانی که در این دو باشد، به همان اندازه عقوبتهایی از جمله فشار قبر را در پی خواهد داشت. اخلاق خوب، تلاوت قرآن، به جا آوردن حج، زیارت اباعبدالله (ع) و برخی اعمال دیگر موجب امان از فشار قبرخواهد شد. ______________ 1. بحارالانوار، ج6 ، ص 221. 2. همان، ص 261. *فشار قبر چیست xرخی گناهان شده اند ، نعمت است؛ زیرا در عالم برزخ ، متناسب با کمیت و کیفیت گناه در عذابند و هرگاه از آن گناه پاک شدند ، در عالم قیامت با پاکی وارد بهشت می گردند. آن گونه که از برخی احادیث استفاده میشود، فشار قبر برای برخی کیفر اعمال محسوب میشود و برای برخی، ملایم تر و به منزله کفاره گناهان و جبران کوتاهی ها است. امام صادق (ع) از پیامبر اکرم نقل فرمود: فشار قبر برای مؤمن، کفاره نعمتهایی است که ضایع کرده است.(1) با دقت در رواياتي كه در اين خصوص وارد شده مي توان دريافت که: مسئله فشار قبر بسیار مهم و جدي است و باید از عذاب و سختی آن بیمناک بود و آن را محدود در افراد خاصي ندا |دق (ع) فرمودند : « کسی که در روز جمعه بمیرد برای او برات آزادی از فشار قبر مقرّر می شود . » حالا سوال من اینه که آیا با انجام چیزایی که در این روایات هستند، میشه اطمینان پیدا کرد از رهایی از فشار قبر؟ مثلا همین روایت آخر، کسی که از ظهر پنجشنبه تا ظهر جمعه فوت کنه، فشار قبر نداره، یعنی هیچ شرط و شروط دیگه ای نیست؟ صرفا اینکه بین ظهر پنجشنبه تا ظهر جمعه فوت کنه، عذاب قبر نداره؟ یا مثلا روایاتی رو داریم با مضمون شهادت... اگه کسی چنین اتفاقی براش بیفته شهید از دنیا رفته و ... . بدون هیچ شرطی؟ ممنون میشم اگر راهنماییم کنید ●پاسخ: با صلوات بر محمد وآل محمد وسلا z : « کسی که هر جمعه ٬ سوره ی نساء را بخواند ٬ از فشار قبر در امان باشد . » امام صادق (ع) فرمودند : « کسی که چهار بار ٬حج انجام دهد ٬ هرگز فشار قبر به او نرسد . » امام صادق (ع) فرمودند : « سوره ی یاسین ٬ قلب قرآن است ٬ هرکس آن را قبل از غروب بخواند از فشار قبر ٬ ایمن باشد . » همچنین کسی که به خواندن سوره ی « زُخْرف » مداومت کند ٬ خداوند او را در قبرش ٬ از فشار قبر و جانوران زمین ٬ ایمن گرداند پیامبر (ص) فرمودند : « کسی که هنگام خواب ٬ سوره ی تکاثر را بخواند ٬ از سختی قبر ایمن گردد . » مردن بین ظهر پنجشنبه تا ظهر جمعه ٬ موجب رفع فشار قبر می گردد ٬ و طبق بعضی روایات ٬ امام صا }م وعرض اد ب خدمت شما توجه داشته باشید که این ها عوامل برداشته شدن فشار قبر می باشد وعلت تامه نیست. باید به این نکته اشاره کنم که از مسلمات عالم برزخ فشار قبر است . وحقیقت فشار قبر هم به خوبی برای ما مشخص نیست. دور نمای آن ،عبارت است از :این که وقتی جنازه را در میان قبر می گذارند، او خود را در تنگنای تاریک و وحشت آور قبر می نگرد ودر فشار وزحمت بسیارسختی قرار می گیرد.حال سوال این است که ؛آیا روح شخص در فشار قرار می گیرد؟یا قالب مثالی،یعنی روح وجسم لطیف او؟ویا این که روح با این جسد دنیوی رابطه بر قرار کرده و خود را در فشار می بیند؟ که هر سه احتمال بیان شده است.البته ا ~ین نکته قابل ذکر است که فشار قبر در مورد افراد از نظر مدت و چگونگی وشدت وضعف تفاوت دارد. در این مجال جا دارد کلامی از مولی متقیان علی (ع)را خدمت شما عرض کنم که در خطبه221 می فرمایند: «....فَلَوْ مَثَّلْتَهُمْ بِعَقْلِكَ، أَوْ كُشِفَ عَنْهُمْ مَحْجُوبُ الْغِطَاءِ لَكَ، وَ قَدِ ارْتَسَخَتْ أَسْمَاعُهُمْ بِالْهَوَامِّ فَاسْتَكَّتْ، وَاكْتَحَلَتْ أَبْصَارُهُمْ بِالتُّرَابِ فَخَسَفَتْ، وَ تَقَطَّعَتِ الْأَلْسِنَةُ فِی أَفْوَاهِهِمْ بَعْدَ ذَلَاقَتِهَا، وَ هَمَدَتِ الْقُلُوبُ فِی صُدُورِهِمْ بَعْدَ یَقَظَتِهَا، وَ عَاثَ فِی كُلِّ جَارِحَةٍ مِنْهُمْ جَدِی ُ بِلًى سَمَّجَهَا، وَ سَهَّلَ طُرُقَ الْآفَةِ إِلَیْهَا، مُسْتَسْلِمَاتٍ فَلَا أَیْدٍ تَدْفَعُ وَلَا قُلُوبٌ تَجْزَعُ، لَرَأَیْتَ أَشْجَانَ قُلُوبٍ وَ أَقْذَاءَ عُیُونٍ، لَهُمْ فِی كُلِّ فَظَاعَةٍ صِفَةُ حَالٍ لَا تَنْتَقِلُ، وَ غَمْرَةٌ لَا تَنْجَلِی؛ اگر آن مردگان را با (دیده) عقل و خرد بسنجى، یا پرده (خاكى) كه آنها را از تو پوشانده است كنار رود (آنها را خواهى دید) در حالی كه گوش‌هایشان در اثر رسوخ جانوران خاكى در آنها نابود و کر گشته، و دیدگانشان از سرمه خاك (به مغز) فرو رفته، و زبان‌هایشان پس از تندى و تیزى در دهان‌ها پاره پاره گشته، و دلهاشان پس از یدارى در سینه‏ ها مرده، و از طپش افتاده، در هر عضوى از ایشان پوسیدگى تازه كه باعث فساد و زشتى است رخداده، و راه نابودى آنها را آسان ساخته است، در حالی كه در برابر هر آسیبى تسلیم‏ اند، نه براى دفاع (از آلام و اسقام) دستى، و نه براى نالیدن (از سختی ها) دل هایى دارند(اگر به دیده عبرت بنگرى) اندوه‌هاى دل ها و خاشاك و خونابه چشم ها را خواهى دید كه براى آن ها در هر یك از این رسوائى و گرفتاری ها حالتى است كه دگرگون نشود، و سختی ای است كه برطرف نگردد. (ترجمه ‏نهج‏ البلاغه انصارى، ص 625) از همه دوستان دعوت می کنم کل این خطبه را مطالعه بفرمایند. متشکرم والتماس دعا فشار قبر >ت بود وشيخ گاهي به ديدنش ميرفته است.روزي از او سؤال مي كنند كه از عجايب قبرستان چه ديده اي؟ فرمود: روز قبل در قبرستان جنازه اي را آوردند و در اين گوشه دفن كردند و رفتند. هنگام غروب بوي گندي بلند شد و مرا ناراحت كرد ناگاه هيكل ترسناكي ديدم كه بوي گند از او بود اين صورت وحشتناك بر سر آن قبر ناپديد شد مقداري گذشت بوي عطري بلند شد كه در عمرم چنين بوي خوشي استشمام نكرده بودم. در اين هنگام صورت زيبايي آمد و بر سر همان قبر نا پديد شد مقداري گذشت ديدم صورتي زيبا از قبر بيرون آمد ولي زخم خورده و خون آلود است گفتم: پروردگارا به من بفهمان اين دو صورت چه بود؟ به من فهماندند كه آن y برای هر انسانی حوادثی اتفاق می افتد. از جمله این حوادث فشار قبر است. البته بايد دانست كه مقصود از فشار قبر این نیست که در قبور خاکى - که مثلا قطعه ای از آرامگاه است - فشارى بر بدن انسان ها وارد مى‏ شود؛ بلکه چون مقصود از قبر در بسیارى از روایات، عالم برزخ است ، مقصود از: «فشار قبر» هم عذاب خاصى است که انسان در آن عالم متناسب با رفتار‏هاى خود مى‏ بیند. فشار و عذاب قبر، جسمانى و روحانى است، ولى جسم و بدن برزخى عذاب و فشار مى‏بیند؛ نه بدن مادی؛ زیرا روح انسان در عالم برزخ، با بدن برزخى - که متناسب با آن عالم است - همراه می‌شود. عذاب قبر براى برخى از مومنان که مبتلا به خشک نشده اند ٬ دور می کند .» سپس در پایان فرمودند : « به خواست خدا ٬ پس از آنکه آن دو چوب خشک شدند ٬ عذاب و حساب قبر به سراغ میت نمی رود .»فروع کافی - ج۳ - ص۱۵۲ سوال من اینه که چطوری دو چوب تر،باعث کم شدن عذاب میشه؟ مگه عذاب به خاطر اعمال و رفتارهای خود شخص نیست؟ پس چطوریه که دو تکه چوب باعث کم شدن عذاب میشن؟ ●پاسخ: حکمت این آموزه دینی همان است که شما با ذکر روایتی بیان نموده اید ودر روایات متعدد به همین نکته اشاره شده است . اما اسرار آن که چگونه این دو چوب تر در تخفیف ویا برطرف کردن موثر است ؟ نکته ی است که مثل بسیار دیگر از آموزه های دینی برای ما ها به آسانی قابل د ک نیست . وهمین که در روایات به فلسفه وعلت آن کار ها اشاره شده خود نکته ی است که مارا برای اعمال آن کفایت می کند بشتر از آن ضرورتی ندارد بدانیم . فقط به سخن سعدی باید بسنده نمایم که گفت : در این پرده یک ریشته بی کار نیست *** سر ریشته بر ما پدید ار نیست اسرار این حقایق با عقل بشر ی قابل درک وپذیرش است ولی قابل تحلیل نیست از این رو بزرگان اهل عرفان در این رابطه گفته اند : حدیث از مطرب و می گو وراز از دهر کمتر جو*** کسی نگشود ونگشاید به حکمت این معما را . این گونه امور را باید تعبدا عمل نمود و فهمش را به اهل و اگذار نمود . و یک سوال دیگه هم دارم: منظور این روایت،نماز هدیه هس ال پیش به عالم برزخ رفته باشه و انسان گناهکاری بوده باشه خوب حتما مورد عذاب قرار می گیرد و درصد بسیار کمی از گناهانش کم می شود ولی شخصی رو در نظر بگیرید که یک روز قبل از قیامت وارد عالم برزخ می شود ایا برای این شخص زمان کمتری برای عذاب کشیدن و کم شدن بار گناهانش وجود ندارد؟ اگر اینطور بخواهیم تصور کنیم یک نوع بی عدالتی بوجود میاد ●پاسخ: همانطور که عرض شد، زمان برای عالم برزخ و موجودات ان مطرح نیست. این زمانها برای ما انسانهایی است که در عالم طبیعت ودنیا به سر می بریم. اما انان که در عالمی ورای ماده و طبیعت به سر می برند، اصلا متوجه این گذران زمان نمیشوند. w انان تا موقعی که نتیجه گناهشان پاک شود و به مقتضای ان در عذاب به سر میبرند، اگر با عذاب قبر پاک شدند که هیچ، والا در مشکلات و سختی های عالم قیامت و بعد از ان عذابهای جهنم به اندازه گناهشان قرار میگیرند تا پاک شوند. البته این مطلب در مورد کسانی است که قابلیت پاک شدن را داشته باشند و اعمالشان باعث تغییر هویت انان از هویت انسانی نشده باشد. وگرنه این افراد که با لجاجت جلوی دین خدا و پیشرفت ان را میگیرند و به مردم ظلم میکنند، دائما در عذاب به سر میبرند و پاک شدن برای انان مطرح نیست. درست مانند لباسی که کثیف شده باشد. در مورد این لباس، اگر مقداری کثیف شده باشد که بتوان ت یا قضا؟ آیا میشه نماز قضا رو به نیت دو نفر خوند؟!! با تشکر پاسخ : همان طور که در نحوه سوال وجواب اشاره شده این نماز مربوط به هدایای مستحبی است ونه اعمال واجب میت . وعمل واجب میت را نمی توان به صورت مناقصه انجام داد به عنوان مثال تقسیم ثواب یک نماز بین چند میت مثل آن است که شما یک مبلغ هزار تومانی را خرد نموده به هر کدام از پنچ فقیر مثلا دویست تومان بدهید . ولی قضای یک نماز واجب برای چند میت مثل آن است که یک اسکناس هزار تومانی را پاره نموده وبه چند فقیر بدهید که در این صورت آن پول از اعتبار ساقط شده به درد هیچ کدام نمی خورد . هنگام دفن،دو چوب تر هم همراه میت میذارنورد گذرشون از راهها و وادیها، گفته شده بود که باز هم مورد امتحان قرار میگیره و ... . ولی در بقیه جاها خوندم که اختیار دیگه وجود نداره ●پاسخ: همانطورکه عرض شد، انسان تا زمانی که در این دنیا قرار دارد، مکلف است و امتحان و ابتلاء ها مربوط به این دنیا است. به همین جهت زمانی که از این دنیا منتقل به سرای برزخ شد، دیگر امتحانی وجود ندارد و انسان نتیجه اعمال خود را میبیند. مطالبی نیز که از ان داستان ذکر کردید، اصولا امتحان نیست بلکه نتیجه اعمال و رفتارهایی است که انسان در این دنیا انجام میدهد و انعکاس ان دقیقا در ان دنیا به صورت سرگردانی مشخص میشود. امتحان و اختیار ر یاری‌اش کنند - دقیقا سوال و جواب از کی شروع میشه تا کی ادامه داره؟! واقعا اگه کسی بالای سر میت بشینه و در مورد خدا و پیامبر و امامان و ... ،برای میت چیزهایی رو بیان کنه،در پاسخ دادن اون شخص،کمکی بهش میشه؟ اصلا مگه این سوال و جوابها به اعتقاد خود فرد بستگی نداره؟ پس چطور این اجازه داده میشه که در پاسخ دادن میت رو یاری کنند؟ - آیا شدت رنجی که در لحظه مرگ،یه نفر تحمل میکنه در جسمش اثر داره؟به عبارت دیگه آیا از روی جسم یه فرد و مخصوصا چهره و رنگ صورت،میشه به این نکته پی برد که یه نفر مرگش راحتتر بوده و یه نفر سخت تر؟ مثلا بعضیها سیاه تر میشن و بعضیا پوستشون روشن کیر و منکر اینقدر وحشتناکن؟!!!! کلا نکیر و منکر برای همه به یه شکل هستن یا بستگی به فرد داره؟! منكر و نكیر علیهم السّلام مى ‏آیند بر روى سیاه و چشمهاى أزرق ، و به دندان پیشین زمین می درند، و همچون رعد می غرّند، و از هر دو چشمانشان آتش می جهد چون در قبر خود داخل شود دو فرشته قبر (نكیر و منكر) نزد او آیند در حالى كه موهاى خود را به زمین می كشند و با پاهاى خود زمین را می شكافند، صداى ایشان مانند صداى سخت رعد و چشمهایشان مانند برق خیره‏ كننده چشم است به نزدیکان میت سفارش شده است که پس از خاکسپاری، میت را تنها نگذارند و با تلقین به او، در پاسخ دادن به سئوالات نکیر و من دتا سوال دارم : لَا یُسْأَلُ فِی الْقَبْرِ إِلَّا مَنْ مَحَضَ الْإِیمَانَ مَحْضاً أَوْ مَحَضَ الْكُفْرَ مَحْضاً وَ الْآخَرُونَ یُلْهَوْنَ عَنْهُم( الكافی، ج‏3، 235) در قبر سوال نمی شود مگر از کسانی که ایمان خالص یا کفر خالص دارند و از افراد دیگر صرف نظر می شود. - ایمان خالص یا کفر خالص دقیقا یعنی چی؟ منظورم اینه که اعتقادات و اعمال در چه صورتی میشه ایمان خالص و یا کفر خالص؟ یعنی اگه مثلا کسی خدا و پیامبر و امامان رو اصلا قبول نداشته باشه،میشه کفر خالص؟ یا مثلا اگه در اعمالش کوتاهی کرده باشه؟ ایمان خالص هم که حتما مربوط میشه به بزرگان دین،درسته؟ - چرا ن ر میشه! با تشکر ●پاسخ: باسلام . وتقدیر از پرسش هوشمندانه وعمیق ومستند شما . این گونه سوا ل ها نشانه ی ژرفای علم وآگاهی ودلیل علاقه مندی شما به درک بهتر از معارف الهی است انشاء الله موفق باشید . بدلیل تعدد فراز سوال پاسخ به اختصار در چند محور ارایه می شود : ●الف_ در باره فراز اول باید گفت : در ابتدا باید اشاره شود که در این باب دو دسته روایات است از برخی روایات استفاده می‌شود هنگامی که انسانی را در قبر گذاشتند، دو فرشته به سراغ او می آیند، و از اصول عقاید، توحید، نبوت، ولایت و چگونگی مصرف کردن عمر، طریق کسب اموال و مصرف آن‌ها سؤال می کنند. مثلا امام زی ن العابدین(ع) فرمود: "پیامبر(ص) هر جمعه مردم را موعظه می‌کرد و اندرز می­داد، به گونه­ای که مردم محتوای آن را حفظ کردند و نوشتند. از آن جمله فرمود:‌ "ای فرزندم، از مرگ غافل مباش!‌به زودی قبض روح خواهی شد، و به منزل آخرت منتقل می شوی، و روح به تو باز برگردانده می‌شود، سپس دو فرشته« نکیر» و «منکر» برای سؤال بر تو وارد می شوند. اوّلین چیزی که می پرسند، از پروردگار تو است. آن گاه از پیامبری که برای تو فرستاده شده است، نیز از دینی که پذیرفته ای، و از کتابی که تلاوت می‌کردی، هم چنین از امامی که ولایت او را قبول کرده بودی. آن گاه از عمرت می پرسند که در چه راهی آن را فانی کردی & و از مال و ثروت که از کجا کسب نموده، و در چه راهی مصرف نمودی".(1) از اخبار متعددی که درباره سؤال قبر وارد شده استفاده می‌شود که در قبر از دو گروه سؤال می‌شود: گروهی که ایمانی خالص دارند و گروهی که صاحب کفر خالصند. اما سؤال از افرادی که میان این دو قرار گرفته اند، به روز قیامت موکول می‌شود. اما مراد از اینهمان است که روایات اشاره شده مثلا در همان حدیث امام صادق(ع) که شما نقل نموده اید می خوانیم: "در قبر سؤال نمی شود مگر از کسانی که ایمان خالص یا کفر خالص دارند و متعرض سایر اشخاص نمی شوند".(2) اگر دقت نماید مراد مشخص است محض کفر همان کفار اند که به عقاید الهی باور ندارند مستقیم بعد از مرگ به بهشت یا جهنم نمی رود بلکه در برزخ است وروزی که همه از قبرها به پا می خیزند وهمه برای حسابرسی در پیشگاه خداوند حاضر می شوند، وبعد از دریافت نامه اعمال به بهشت یا جهنم می روند. خداوند متعال در آیه 100سوره مومنون می فرماید: ومن ورائهم برزخ إلی یوم یبعثون، واز پیش روی آنها برزخی است تا روزیکه برانگیخته شوند. این آیه بعد از آنرا قرار دارد که مجرمین بعد از مرگ از خداوند درخواست می کنند برای مدتی به دنیا بر گردند واعمال صالح انجام دهند وبعد بمیرند که در جواب گفته می شود خیر چنین اجازه ای نیست، وشما در قبر هستید تا روزی که بر انگیخته شوید. در احادیث آمده است که مراد از برزخ در اینجا قبر است.( بحارالانوار، ج6، ص215) وامام سجاد علیه السلام می فرماید: إنّ القبر روضة من ریاض الجنة أو حفرة من حفر النیران (بحارالانوار، ج6، ص214) قبر باغی از باغهای بهشت است ویا چاهی از چاههای جهنم است. ودر عین حال در زیارت یس نیز بیان می شود که إن القبر حق وإن ناکرا ونکیراً حق، بر حق است ونکیر ومنکر نیز که در قبر سوال خواهند کرد حق هستند. پس برزخ برای همه است وبهشت وجهنم بعد از بر چیده شدن دنیا وحشر همه انسانها می باشد. در عین حالی که برزخ نیز از لذت وعذاب خالی نیست ولی لذت وعذاب آن شعاعی از بهشت وجهنم حقیقی است. کسانی که وارد برزخ نمی شوند حضور همۀ انبیاء و اوصیاء و اولیاء و شهداء و صدیقین و خواص اهل ایمان است که در آن ضیافت، خداوند یک تجلی از تجلیات انوار خویش را به آنها افاضه می کند، همه به سجده می روند و آرزو می کنند همانجا بمانند. این محفل بزرگترین محفل فیض و علم و معرفت و شهود الهی است.(3) برای مطالعۀ بیشتر در بارۀ بهشت و نعمات بهشتی ر.ک: 1. دیدار یار، استاد محقق آیة الله مکارم شیرازی 2. معاد و عدل، آیة الله علم الهدی پاورقی______________ 1. شهید محراب آیة الله دستغیب، سرای دیگر، ص 117. 2. این روایت توسط امام صادق (ع) و امام عسکری (ع) نقل شده است. 2. همان، ص 118. آیا در بهشت بحث و گفتگوی علمی وجود خواهد داشت؟ یگر بین من و تو برادری نیست. مگر در قرآن نخوانده ای؟ حضرت نوح (ع)به خداوند عرض کرد:« خدایا پسر من از خانواده من است.» ولی خداوند فرمود:« یا نوح انه لیس من اهلک انه عمل غیر صالح»؛ (سوره‌ی هود، آیه‌ی 46و45) (ای نوح! او از خانواده و اهل تو نیست.) خداوند به علّت عمل زشت او و معصیتش او را از خانواده نوح خارج ساخت. ای زید، تو هم اگر خدا را اطاعت کنی، از ما اهل بیت هستی و اگر معصیت کنی از اهل بیت خارج می شوی.» (4) منابع : 1.تفسير نمونه , ج 25 ص 363 به نقل از درّ المنثور, ج 6 ص 300 2.همان , ج 8 ص 283 3.بهاءالدين خرمشاهي , دانشنامهء قرآن . 4.بحارالانوار، ج 49، باب 16، ص 1و 2 و 3 و 4 و &سادات در زمهریر مام صادق (ع) روایت شده که " یتسائلون عن المعارف والفضائل" مؤمنین زیر درخت طوبی جمع می گردند و بر کرسیهائی از نور قرار می گیرند و از الطاف خدا و فضائل محمد و آل محمد (ص) سخن می گویند و با یکدیگر مذاکره می نمایند و به هر کدام به قدر استعدادشان، معرفت (علم و شناخت شان) افزوده می گردد، که خود زیاد شدن معرفت، نوعی حظ روحانی و معنوی است و چنانکه پیشتر گفتیم، بر حظ جسمانی غالب است.(1) از دیگر نعمات روحانی موجود در بهشت، طبق روایت،(2) ضیافت های پی در پی پیامبران در طول روزهای هفته از شنبه تا پنج شنبه است که پیامبران از مؤمنان پذیرائی می کنند و روز جمعه روز ضیافت مخصوص خداوند ب ان را مؤاخذه و سرزنش مي كنند و به وا ماندگان در اعراف كمك مي نمايند كه از آن بگذرند و به ير منزل سعادت برسند رواياتي كه در زمينه اعراف و اصحاب اعراف نقل شده نيز ترسيمي از دو گروه متضاد دارد، در بسياري از روايات كه از اهل بيت عليهم السلام نقل شده مي خوانيم: نحن الاعراف، اعراف مائيم، با آل محمد هم الاعراف ( اعراف خاندان پيامبر مي باشند) و مانند اين تعبيرات ولي دسته ديگري از روايات مي گويد: آنها وا ماندگاني هستند كه بديها و نيكيهايشان مساوي بوده يا گنهكاراني هستند كه اعمال نيكي نيز داشته اند در روايات ديگري مي گويد: آنها (اصحاب اعراف) پيامبران و امامان و صلحاء و بزرگانند بنا بر اين در اعراف، دو گروه وجود دارند، ضعيفان و آلودگاني كه در رحمتند و پيشوايان بزرگي كه در همه حال يار و ياور ضعيفان هستند در خاتمه به روايتي از امام صادق عليه السلام اشاره مي كنيم الاعراف كثبان بين الجنّة و النّار والرّجال الائمة يقفون علي الاعراف مع شيعتهم و قد سبق المؤمنون الي الجنّة بلا حساب امام صادق عليه السلام فرمود: اعراف، تپه اي است ميان بهشت و دوزخ و امامان آن مرداني هستند كه بر اعراف در كنار شيعيان (گنهكار) قرار مي گيرند در حال كه مؤمنان (خالص ) بدون نياز به حساب در بهشت جاي گرفته اند تفسير نمونه آية الله مكارم شيرازي جلد 6 ص 187 Kاصحاب اعراف الجنة بلا حساب...»: " اعراف، تپه‏ اى است ميان بهشت و دوزخ، و امامان آن مردانى هستند كه بر اعراف در كنار شيعيان (گنهكارشان) قرار مى‏ گيرند، در حالى كه مؤمنان (خالص) بدون نياز به حساب در بهشت جاى گرفته‏ اند ..." بعد اضافه مى‏ كند:" امامان و پيشوايان در اين موقع به پيروان گناهكار خود مى‏گويند خوب نگاه كنيد، برادران با ايمان خود را چگونه بدون حساب به بهشت شتافته‏ اند، و اين همان است كه خداوند مى‏ گويد: سَلامٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوها وَ هُمْ يَطْمَعُونَ (يعنى آنها به بهشتيان درود مى‏ فرستند در حالى كه خودشان هنوز وارد بهشت نشده‏ اند و آرزو دارند). سپس به آنها گ فته مى‏ شود، دشمنان حق را بنگريد كه چگونه در آتشند و اين همان است كه خداوند مى‏ فرمايد: وَ إِذا صُرِفَتْ أَبْصارُهُمْ تِلْقاءَ أَصْحابِ النَّارِ قالُوا رَبَّنا لا تَجْعَلْنا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ... بعد به دوزخيان مى‏ گويند اينها (پيروان و شيعيانى كه آلوده گناهانى بوده‏اند) همانها هستند كه شما مى‏ گفتيد هرگز مشمول رحمت الهى نخواهند شد، (سپس رحمت الهى شامل حال آنها شده) و به اين دسته از گنهكاران (كه بر اثر ايمان و اعمال صالحى شايستگى عفو و آمرزش دارند) از طرف امامان و پيشوايان دستور داده مى‏شود كه به سوى بهشت برويد نه ترسى داريد و نه غمى" شبيه همين مضم ون در تفاسير اهل تسنن از حذيفه از پيامبر ص نقل شده است. بار ديگر تكرار مى‏ كنيم كه سخن درباره جزئيات رستاخيز و خصوصيات زندگى در جهان ديگر درست به اين مى‏ ماند كه ما از دور شبحى ببينيم و آن را توصيف كنيم در حالى كه آن شبح با زندگى ما تفاوت بسيارى دارد و ما تنها با الفاظ محدود و نارساى خود مى‏توانيم اشاره كوتاهى به آن كنيم. نكته قابل توجه اينكه زندگى در جهان ديگر بر اساس الگوهايى است كه از اين جهان گرفته مى‏شود در مورد اعراف نيز همين گونه است زيرا در اين دنيا مردم سه گروهند، مومنان راستين كه در پرتو ايمان به آرامش كامل رسيده‏ اند و از هيچگونه مجاهدتى دريغ ندارند، و معاندان و دشمنان لجوج حق كه به هيچ وسيله به راه نمى‏ آيند، و گروه سومى كه در گذرگاه صعب العبورى ميان اين دو گروه قرار گرفته‏ اند و بيشتر توجه رهبران راستين و پيشوايان حق نيز به آنها است كه در كنارشان بمانند و دستشان را بگيرند و از مرحله اعراف مانند نجاتشان دهند تا در صف مومنان حقيقى قرار گيرند. و از اينجا نيز روشن مى‏ شود كه دخالت انبياء و امامان در وضع اين گروه در قيامت همانند دخالتشان در زمينه رهبرى در اين دنيا هيچگونه منافاتى با قدرت مطلقه پروردگار و حاكميت او بر همه چيز ندارد، بلكه هر چه آنها مى‏ كنند به اذن و فرمان او است. Lاصحاب اعراف چه كسانى هستند گرفتن و دریافت روح از تن بوسیله فرشتگان است. در برخی از آیات هم مرگ را صریحا مخلوق خدا شمرده و می‌فرماید: «الذی خلق الموت والحیوه» (سوره ملک _ 2) حقیقت مرگ در روایات در روایات اسلامی تعبیرات مختلفی درباره مرگ آمده است. از امام سجاد علیه السلام سوال شد : مرگ چیست؟ حضرت در پاسخ فرمودند : مرگ برای مومن مانند کندن لباس چرکین است و گشودن غل و زنجیرهای سنگین و تبدیل آن به فاخرترین لباسها و خوشبوترین عطرها و راهوارترین مرکبها و مناسب ترین منزلهاست. و برای کافران مانند کندن لباسی است فاخر و انتقال از منزلهای مورد علاقه و تبدیل به چرک‌ترین و خشن ترین لباسه ارند که از زندگی انسان در برزخ و حقیقت این عالم آگاهی کامل بدست آورند ولی باید توجه داشت که آگاهی کامل از جهان برزخ برای ما امکان پذیر نیست و تا انسان گام در آن جهان نگذارد نمی‌تواند به کیفیت آن پی ببرد. به قول یکی از بزرگان عالم برزخ نسبت به این دنیا مانند همین دنیا نسبت به شکم مادر است اگر به بچه در شکم مادر بگویند در ورای این محل تو عالمی است که بسیار بزرگتر از شکم مادر است نمی‌تواند ادارک کند و بفهمد (5) با این حال می‌توان صورتی ناقص و شبحی مبهم از آن جهان را ترسیم کرد از این رو بدن برزخی و عذاب و نعمتهای آنجا را به لذت و یا نعمتهای موقع خواب تشبیه کرده‌اند اگر Ar5    Grسادات در زمهریر ●سوال: برخی سادات معتقدند که در صورت ارتکاب به گناه به جای جهنم وارد زمهریر می شوند این موضوع صحت دارد یا اگر خرافه است منشا آن کجاست؟ ●پاسخ: كلمه زمهرير فقط يك بار در قرآن به كار رفته است و آن هم در سوره دهر و در باره پادش ابرار . در اين آيه كلمه زمهرير به معناي سرما آمده است . در لغت نيز زمهرير به s1    {sفرشته ی آگاه كننده؟! شب اول قبر ●سوال: فرشته مُنَبِّه كي هست؟ تا حالا نشديده بودم كه قبل يا بعد از نكير و منكر (ع) و به طور كلي به جز اين دو فرشته،فرشته ي ديگري هم بيايد؟ فرشته ي آگاه كننده. دوستان ميشه روايي اين قضيه رو توضيح بدن. البته بار گناه مساله ايست كه در قرآن هم آمده (اعمالتان را تا روز قيا m %%P}1    i}آیا برزخ جنبه همگانی دارد؟ آیا تمام کسانی که از دنیا می‌روند و به جهان برزخ منتقل می‌شوند همه حیات آگاهانه دارند؟ یا گروهی همانند کسانی که به خواب فرو می‌روند حیات برزخیشان ناآگاهانه است و گویی در قیامت از خواب بیدار می‌شوند و هزاران سال را ساعتی می‌پندارند؟ از آیه 55 سوره روم معنای دوم استفاده می‌شود که فرموده است: یُوم تَقُومْ الساعُهْ یْقْسِمْ الْمْجًرِمْونُ مالَبِثُوا غَیًرُ ساعُهٍ روزی که قیامت برپا می‌شود گناهکاران سوگند یاد می‌کنند که جز ساعتی توقف نکرده‌اند. البته این معنی در صورتی است که آیه را به معنی ناچیز بو و وحشتناک ترین منزلها و بزرگترین عذاب است. در حدیث دیگری می‌خوانیم : امام موسی بن جعفر علیه السلام وارد بر کسی شد در حالی که غرق سکرات موت بود و به هیچ کسی پاسخ نمی‌گفت. جمعیت عرض کردند: ای فرزند رسول خدا دوست داریم حقیقت مرگ را برای ما شرح دهی و بگویی بیمار ما هم‌اکنون در چه حالی است؟ حضرت فرمودند : مرگ وسیله تصفیه است که مومنان را از گناهان پاک می‌کند و آخرین ناراحتی این عالم است و کفاره آخرین گناهان آنهاست در حالی که کافران را از نعمتهایشان جدا می‌کند و آخرین لذتی است که به آنها می‌رسد و آخرین پاداش کار خوبی است که احیانا انجام داده‌اند. و اما این شخ گزيند، و همچنين از مردم" پس کسی که از اهل طاعت باشد قبض روحش را ملائکۀ رحمت به عهده می گیرند.و کسی که اهل عصیان باشد قبض روحش را ملائکۀ عذاب به عهده می گیرند و ملک الموت (عزرائیل) یارانی از ملائک رحمت و نقمت دارد که از پی امر او پدید آیند که فعل ایشان کار او و منتسب به اوست. و کار ملک الموت کار خداوند است.خداوند ارواح را به هنگام مرگ و به دست هر که بخواهد قبض مى‏ كند و می بخشد و بازمی دارد و به دست هر که بخواهد پاداش می دهد و عقاب می کند و کار امناء و امینانش کار خود اوست چرا که ایشان اراده نمى‏ كنند مگر اينكه خداوند- پروردگار جهانيان- اراده كند و بخواهد. فرشته مرگ :"فرشته مرگ كه بر شما مأمور شده، (روح) شما را مى‏ گيرد" و " فرستادگان ما جان او را مى‏ گيرند " و "همانها كه فرشتگان (مرگ) روحشان را مى‏ گيرند در حالى كه پاك و پاكيزه‏ اند " و "همانها كه فرشتگان روحشان را مى‏ گيرند در حالى كه به خود ظلم كرده بودند " خداوند تبارک و تعالی برتر از آن است که کار قبض روح را، خود عهده دار شود ولی کار فرستادگان و فرشتگان او نیز کار او بشمار می رود چرا که ایشان به فرمان او انجام می دهند.پس خداوند (جل ذکره) از میان ملایکه رسولان و سفیرانی میان خود و بندگانش برگزید و هم ایشان همانان اند که خداوند دربارۀ ایشان فرمود: "خداوند از فرشتگان رسولانى برمى كنند، مى گويند:((آيا اينها تفسير نمونه جلد 6 صفحه 187 همان كسانى هستند كه شما سوگند ياد كرديد هيچگاه خداوند آنان را مشمول رحمت خود قرار نخواهد داد)) (اهؤ لاء الذين اقسمتم لا ينالهم الله برحمة ). سرانجام رحمت الهى شامل حال اين دسته از ضعفاى مومنان شده و به آنها خطاب مى شود كه وارد بهشت شويد نه ترسى بر شما است و نه در آنجا غم و اندوهى داريد (ادخلوا الجنة لا خوف عليكم و لا انتم تحزنون ). از آنچه گفتيم روشن شد كه منظور از ضعفاى مومنان آنها هستند كه ايمان دارند و داراى حسنات و كارهاى نيكى هستند، ولى بر اثر آلودگيها و پارهاى از گناهان همواره مورد تحقير دشمنان حق قرار داشتند و روى آنها تكيه مى كردند چگونه ممكن است چنين افرادى مشمول رحمت الهى واقع شوند، ولى سرانجام روح ايمان و حسناتى كه داشتند، در پرتو لطف و رحمت الهى كار خود را مى كند و سرنوشت سعادتمندانهاى مى يابند. اصحاب اعراف چه كسانى هستند؟ همانطور كه گفتيم ((اعراف )) در اصل به معنى زمينهاى برجسته است و با قرائنى كه در آيات فوق و احاديث پيشوايان اسلام آمده روشن مى شود كه مكان خاصى است ميان دو قطب سعادت و شقاوت يعنى بهشت و دوزخ كه همچون حجابى ميان اين دو كشيده شده و يا همچون زمين مرتفعى در ميان اين دو فاصله گرديده است به طورى كه آنها روى آن قرار دارند، مشرف بر بهشت و دوزخند و هر دو گروه را مشاهده ميكنند، و از چهره هاى تاريك و روشن آنها مى توانند آنها را بشناسند اكنون ببينيم چه كسانى بر اعراف قرار دارند و اصحاب اعراف كيانند؟ بررسى آيات چهارگانه فوق نشان مى دهد كه دو گونه صفات مختلف و متضاد براى اين اشخاص ذكر شده است : در آيه اول و دوم ، افرادى كه بر اعراف قرار دارند چنين معرفى شده اند كه آرزو دارند وارد بهشت شوند ولى موانعى آنها را جلوگيرى كرده است به هنگامى كه نگاه به بهشتيان مى كنند بر آنها درود مى فرستند، و مى خواهند با آنها باشند، اما هنوز نمى توانند، و به هنگامى كه نظر به دوزخيان مى افكنند، از سرنوشت آنها وحشت نموده و به خدا پناه مى برند. *q    ]دلیل عقلی بر وجود برزخ از جمله دلایل عقلی بر وجود برزخ قاعده تکامل است که عالم همواره رو به کمال می‌رود و این مسیر را تا ابد ادامه خواهد داد و این قانون مطابl~    C~پاسخ به یک شبهه برای بعضی شبهه‌ای ایجاد شده و شاید بخاطر آن جسم مثالی را انکار کرده‌اند و آن شبهه عبارت است از این که اعتقاد به وجود جسم مثالی موجب اعتقا به مساله تناسخ خواهد شد زیرا تناسخ چیزی جز این نیست که روح واحد منتقل به جسمهای متعدد گردد. پاسخ این شبهه این است که ا ن چه را در جهان رویا و در عالم تصور از خود مشاهده می‌کنیم با واقعیتی بیشتر و حقیقتی روشن‌تر تجلی کند باید نام آن را زندگی برزخی بگذاریم. موجوداتی که در عالم برزخ هستند ماده ندارند اما شکل و صورت و حد دارند. آنجا عالم مجردات است لکن به صراحت آخرت هم نیست در جهان برزخ آثار ماده مثل گرمی و سردی و شیرینی و تلخی و شادمانی و غمگینی وجود دارد هر چند خود ماده وجود ندارد. بدن ما در برزخ بدن مثالی است. یعنی از لحاظ شکل به عین همین بدن است ولی دیگر جسم و ماده نیست بلکه لطیف است. منبع: http://www.pasokhgoo.ir/node/1173 /ترسیمی از زندگی برزخی به صورت بهترین باغهای بهشتی در می‌آورد(94). 21ـ شاد کردن مومن: امام صادق (ع) می‌فرماید: هر که به مومنی شادی رساند خداوند از آن شادی مخلوقی آفریند که هنگام مرگ دیدارش کند و به او گوید: ای دوست خدا مژده باد تو را به کرامت و رضوان خدا پس همواره همراه او باشد تا داخل قبرش شود و به او همان سخن را گوید و چون از گور برخیزد به او همچنان گویند و همواره در کنار او باشد و هنگام هر ترسی او را مژده می‌دهد مومن به او می‌گوید: تو کیستی خدایت رحمت کند؟ گوید من آن شادی هستم که به فلانی رساندی(95). منبع:http://www.pasokhgoo.ir/node/1185 مرکز ملی پاسخگویی )ما باید چه کارکنیم که فشار قبر نداشته باشیم ست كه تقوا پيشه كرده‏ اند و كسانى كه نيكوكارند. همچنين خداوند حضرت نوح را، كه تحت شديدترين فشارهاى قومش بود، مأمور به ساختن كشتى مى‏ كند و اصلِ مقابله با سختى ‏ها را به او آموزش داده، مى‏ فرمايد: «وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا» (هود: 37)؛ و اكنون در برابر ديدگان و و طبق وحى ما، كشتى را بساز. جمله «باعيننا» (در برابر ديدگان ما) چنان قوت قلبى به نوح بخشيد كه فشار استهزاى دشمنان، كمترين خللى در اراده نيرومند او ايجاد نكرد. از اصل قرآنىِ «همراهى خداوند با بندگان در همه حال» و ذكر مصاديق قرآنى براى آرام‏سازى و تحمل مشكلات بر پايه شناختىِ درك همراهى خداوند در س تى ‏ها برمى ‏آيد كه يكى از مهارت‏هاى ارائه شده در قرآن براى تحمل فقدان، درك حضور و همراهى خداوند به هنگام مرگ عزيزان است. زيرا چنين بينشى انسان را در قلمرو حمايتى خداوند قرار داده، همين نوع بينش توان تحمل او را بر مرگ عزيزان افزايش مى‏ دهد. با بهره‏ گيرى از همين مهارت شناختى، كه همه امور در برابر ديدگاه خداوند انجام مى‏گيرد، تحمل فقدان بر امام حسين عليه‏ السلام آسان بود. آمده است: هنگامى كه شيرخواره ايشان در آغوش آن حضرت بود و حرمله ـ لعنه‏اللّه عليه ـ تيرى افكند و گلوى او را دريد، امام خون او را به كف دست گرفت، چون پر شد به آسمان افكند و بعد از بيان جملاتى ف مود: «هَوْنٌ عَلَى ما نزل بى أنَّهُ بِعَينِ اللّه»هر مصيبتى را كه بر من فرود آمده، اين آسان مى ‏كند كه در محضر خداست. آرى اگر انسان اين گونه به خداوند شناخت داشته باشد، يعنى او را در خوشايند و ناخوشايند زندگى، همراه خويش ببيند و بداند همه امور در برابر ديدگان او انجام مى ‏شود، توان تحمل فقدان در او تقويت مى ‏شود؛ چراكه ناظر ديدن خدا به هنگام فقدان (مرگ عزيزان) آدمى را به مصلحت و حكمت پس‏گيرى عزيزان رهنمون مى ‏سازد. اما جمع شدن اين مصايب مي تواند علل مختلفي داشته باشد ولي آنچه که واضح است اين است که اين توهيني و تحقيري و يا تحديدي از طرف خددا براي اطرافيان نيست چنان که در داستان کربلا در يک روز بيش از 18 نفر از محارم حضرت زينب به ديار باقي شتافتند و اين را حضرت نه تنها بد ندانسته بلکه به خاطر حق بودن اين شهادت فرمودند " ما رايت الا جميلا" من جز زيبايي چيزي نديدم. آدمى اگر به هدف و فلسفه آزمايش خداوند توجه داشته باشد كه ـ نمونه‏اى از آن آزمايش، فقدان عزيزان است ـ غم فقدان او را از پاى درنمى ‏آورد، بلكه باور به اينكه آزمايش سبب تكامل آدمى است، فقدان را براى انسان قابل تحمل مى‏ كند. گاهى امتحان براى تمرين امتحان‏ شونده است؛ مثلاً خداوند متعال انسان را بيازمايد تا با آن، استعدادهاى درونى او به فعليت برسد يا مثل آدمى كه خودش يا ديگرى را به آب مى‏ اندازد تا شنا ياد بگيرد. اين نوع امتحان، نوعى رفتار براى كمال يافتن است. با تلاش در آب است كه انسان شناگر مى‏شود. امتحان‏هاى الهى براى آن است كه انسان در خلال آن گرفتارى ‏ها كمال يابد. قرآن كريم به اين حقيقت تصريح دارد: «وَلِيَبْتَلِيَ اللّهُ مَا فِي صُدُورِكُمْ وَلِيُمَحَّصَ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُدُورِ» (آل‏عمران: 154)؛ و اينها براى اين است كه خداوند آنچه را در سينه‏ هايتان پنهان داريد، بيازمايد و آنچه را در دل‏هاى شما از ايمان است، خالص گرداند. به تعبير استاد مطهّرى اين خصوصيت مربوط به موجودات زنده به ويژه انسان است كه سختى‏ ها و گرفتارى ‏ها، مقدّمه كمال و پيشرفت‏هاست. ضربه ‏ها، جمادات را نابود مى‏سازد و از قدرت آنان مى‏ كاهد، ولى موجودات زنده را تحريك مى‏ كند و نيرومند مى‏ سازد. بس زيادت‏ها كه اندر نقص‏هاست. مصيبت‏ها و شدائد براى تكامل بشر ضرورت دارد. اگر محنت‏ها و رنج‏ها نباشد بشر تباه مى ‏گردد. آرى كسى كه فقدان را ابزار آزمايش و لازمه حيات و تكامل بشرى بداند، توان تحمل او در غم فقدان افزايش مى‏ يابد و بلكه بر اين اساس كه لازمه و ضرورى تكامل انسان وجود آزمايش الهى است، از آن در جهت تكامل خويش به بهترين نحو بهره‏ بردارى مى‏ كند. %مرگ تعدادی از نزدیکان اراي دو عنوان هستند, يا زنان پيامبر داراي دو عنوان هستند. در يك عنوان با ساير مردم مساوي هستند و در عنوان ديگر انتساب آنان به دين و پيامبر است كه خوبي آنان باعث مزيد ثواب و بد كردن آنان باعث مزيد عذاب مي شود. امام رضا (ع) وقتي كه برادرش (زيدالنار) را ديد كه از خود تعريف مي كند و به سيادت خود مغرور شده فرمود:« ای زید! حرف افراد پست کوفه تو را گول زده است. آنها گفته اند چون از فرزندان فاطمه زهرا(س) هستی، آتش بر تو حرام است. به خدا قسم این درباره امام حسن و امام حسین و سایر فرزندان فاطمه است. ای زید، اگر روز قیامت تو و پدرمان موسی بن جعفر(ع) را بیاورند و تو گناهکار باشی، وار شود كه زمهرير مخصوص سادات گناهكار باشد و اطلاق آيات عذاب شامل سادات و غير سادات مي شود. دهخدا در لغت نامه گفته است : عوام گمان برند كه گناهكاران از سادات (اولاد رسول) را به جايي كه سرد است ونامش زمهرير است مي برند.(3) سادات دو عنوان دارند. در يك عنوان مانند بقيه مردم هستند و به اندازه آنان محاسبه و مجازات مي شوند. گناه آنان مانند گناه ديگران و ثواب آنان مانند ثواب ديگران است . عنوان دوم سادات: اين است كه آنان انتساب به پيامبر و امامان دارند و در ديد مردم داراي مزيت هستند و از آنان توقع و انتظار نيكوكاري دارند و بدي و زشتي را از آنان نمي پسندند. همان طور كه علماي دين معناي سرماي شديد يا شدّت غضب يا سرخ شدن چشم بر اثر خشم است . از اين مورد استفاده نمي شود كه زمهرير جايگاهي براي عذاب باشد، ولي در روايات زمهرير را يكي ازجايگاههاي عذاب مطرح كرده كه بر خلاف جهنم , از شدت سرماي شديد در عذابند. در حديثي آمده است كه در جهنم نقطه اي وجود دارد كه از شدّت سرما اعضاي بدن از هم متلاشي مي شود.(1) از رسول خدا(ص)نقل شده : آتش ، شكايت به پروردگار بُرد. خداوند اجازه دو نفس كشيدن به جهنم داد. يك نفس در زمستان و يك نفس در تابستان مي كشد. گرمي تابستان از گرماي جهنم سرچشمه مي گيرد و سرماي زمستان از زمهرير جهنم سرچشمه مي گيرد.(2) در روايات مطلبي يافت نمي ِ يَصْدُرُونَ عَنْ أَمْرِهِ وَ فِعْلُهُمْ فِعْلُهُ وَ كُلُّ مَا يَأْتُونَ مَنْسُوبٌ إِلَيْهِ وَ إِذَا كَانَ فِعْلُهُمْ فِعْلَ مَلَكِ الْمَوْتِ وَ فِعْلُ مَلَكِ الْمَوْتِ فِعْلَ اللَّهِ لِأَنَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ عَلَى يَدِ مَنْ يَشَاءُ وَ يُعْطِي وَ يَمْنَعُ وَ يُثِيبُ وَ يُعَاقِبُ عَلَى يَدِ مَنْ يَشَاءُ وَ إِنَّ فِعْلَ أُمَنَائِهِ فِعْلُهُ فَمَا يَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّه‏ الإحتجاج على أهل اللجاج، ج‏1، ص: 247 ●بسم الله الرحمن الرحیم ترجمۀ روایت: این کلام الهی که فرمود: "خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض مى‏كند "و نیز آیۀ شریفه د بهشت شوی و پدرت موسی بن جعفر را هم که اطاعت خدا کرده، روزها روزه گرفته و شب‌ها به عبادت قیام نموده، داخل بهشت کنند، تو نزد خداوند گرامی‌تر و عزیزتر از موسی بن جعفر خواهی بود!؛ چرا که تو بدون زحمت وارد بهشت شده ای! ای زید! تقوای خدا را پیشه خود کن هر کس تقوی نداشته باشد، از ما نیست. جدّ ما، امام سجاد(ع) فرمود:« هر کس از اهل بیت کار نیک کند پاداشش دو برابر است و هر کس مرتکب گناه شود، عقوبت و عذابش دو برابر خواهد بود.» زید گفت:« اما من برادر شما و پسر پدر شما هستم. » حضرت رضا (ع) فرمود:« تو برادر من هستی، مادام که خدای تعالی را اطاعت کنی. اما هرگاه به معصیت خداوند دست زدی، ای قرار دهد بلکه ارواح در بدنهایی شبیه بدنهای سابق خواهند بود. (10) در حدیث دیگری از همان حضرت می‌خوانیم: هنگامی که خداوند روح مومن را قبض می‌کند او را در قالبی همچون قالبش در دنیا قرار می‌دهد.(11) بنابراین هم عذاب و فشار قبر و هم شادی و نعمت همه با قالب مثالی و بدن سبک صورت می‌گیرد و لذا اگر مرده‌ای را بسوزانند و خاکسترش را به باد دهند و اصلاً برای او قبری نباشد و یا مرده‌ای را درنده‌ای بخورد و یا به دریا بیندازند باز هم فشار و عذاب یا شادی در قبر واقعی که همان جایگاه روح در قالب مثالی است خواهد داشت چون لذت و شادی مربوط به روح است آن هم با بدن سبک و لطیف و هر رفتار اساس تعالیم پیامبران خدا و بر خلاف ضرورت دین مقدس اسلام است و ائمه طاهرین صریحاً آن را کفر خوانده‌اند امام رضا (ع) می‌فرماید: کسی که تناسخ را بپذیرد و به آن عقیده داشته باشد به خدای تعالی کافر شده و بهشت و دوزخ را دروغ تلقی نموده است. روایات اسلامی با صراحت از جسم مثالی خبر می‌دهد و آن را تایی می‌کند. از آن جمله روایت معتبری از امام صادق (ع) است که در پاسخ به سوال یکی از یارانش که گفته بود عده‌ای معتقدند که ارواح مومنین در چنیه‌دان پرندگان سبز رنگی در اطراف عرش قرار می‌گیرند امام فرمود: نه چنین نیست مومن گرامی‌تر است نزد خدا از این که روحش را در چینه دان پرنده‌ اندازه و رنگ و بو دارند و مکان و زمان را اشغال می‌کنند. خوشحالی و ناراحتی و عذاب و لذت مادی و معنوی دارند و گاهی عالم برزخ را عالم خیال نیز می‌گویند یعنی عالمی که در آنجا شکل و صورت و خصوصیات صورت محسوب وجود دارد ولی ماده ندارد البته صورتهایی که در آنجا وجود دارد به مراتب از موجوداتی که در عالم ماده و دنیا وجود دارد، قوی‌تر و حرکت آنها سریع‌تر می‌باشد و حتی غم و اندوه و سرورشان نیز شدیدتر می‌باشد چون ماده به نوبه خود مانع ظهور بیشتر این خصوصیات است ولی عالم برزخ چون از ماده و مادیات خالی است لذا این آثار در آنجا تجلی بیشتری دارد، برای توضیح مطلب مثالی می‌زنیم . همه افراد بشر بدنی دارند که از هر جهت محدود و مشخص می‌باشد و یک سلسله نیروهای باطنی دارند مثل حافظه و تفکر و قوه واهمه و تخیل که با این قوای باطنی کارهای عجیبی انجام می‌دهیم فی المثل در اندک زمانی ساختمان یک صد طبقه در ذهن خودمان می‌سازیم و سپس خرابش می‌کنیم یا در یک لحظه از شرق به غرب می‌رویم و در کوتاه مدت کارهای دراز مدت انجام می‌دهیم پس قلمرو ذهن ما به کمک قوای درونی نسبت به کالبد مادی و قوای طبیعی ما چقدر گسترده‌تر و بزرگتر است و به همین میزان عالم برزخ نسبت به دنیا وسعت و عظمت دارد. آن چه در دنیا در عالم خواب مشاهده می‌کنیم فقط نمونه‌ای است از عالم برزخ گر قالب مثالی را در باطن این بدن عنصری بدانیم انتقال به بدن دیگری مطرح نخواهد بود و جایی برای سوال تناسخ باقی نمی‌ماند. به علاوه شیخ بهایی می‌گوید: تناسخ که تمام مسلمانان اتفاق بر بطلان آن دارند این است که ارواح بعد از خراب و ویرانی بدن منتقل به بدنها و اجسام دیگری در همین عالم دنیا شوند اما اعتقاد به تعلق ارواح بعد از خراب و ویرانی بدن منتقل به بدنها و اجسام دیگری در همین عالم دنیا شوند اما اعتقاد به تعلق ارواح در عالم برزخ به اجسام مثالی تا پایان مدت برزخ و سپس انتقال به بدنهای نخستین در قیامت هیچگونه ربطی به مسئله تناسخ ندارد،(9) از این رو نظریه تناسخ منافی با ya    آن روز خواهد آمد ... و تو خواهی مُرد !!! از فلانی خبر داری؟ - نه. چܣbW    eبرزخ عالم نهايي متوسطين ●پرسش: آيا اين قول در فلسفه صدرايي كه :عموم مردم هميشه در برزخ ميمانند و قيامتشان فقط همان موت اول(قيامت صغرا) است صحيح است؟ ●پاسخ: قبل از هرچیز باید عرض کنم این نسبت به صدراییان صحیح نمی باشد که عموم در برزخ برای همیشه می مانند و بنده o ff3    aمرگ، نابود کننده لذت ها این مرگ است. نابودکننده لذت‌ها، از هم پاشنده جماعت ها، یتیم‌کننده اطفال. موعد فراق و جدایی، روز فریاد و سکوت. انسان از مرگ فرار می‌کند و چون مریض ‌شود از ترس اینکه مبادا بمیرد سریعاً خود را معالجه می‌کند، جایی که احساس می‌کند بوی مرگ می‌آید آن جا پا نمی‌گذارد، ولی مرگ از راه دیگر وارد می‌شود و هر قدر زرنگ باشی، مرگ از تو باه kc,]    sچطور میگیم حیوان روح نداره؟ ●سوال: حیوان هم نفس میکشد..سیستم ایمنی دارد که با میکرب ها مبارزه p    ?اینجا قبر است! نام این مکان قبر است. اینجا منزل جاهلان و علماء، ثروتمندان وفقراء، مستکبران و ضعیفان، پادشاهان و رعایاست. اینجا جو IIC    1مرگ و برزخ؟؟ ●سوال: بنده شخصي هستم كه در حوزه مرگ و برزخ خيلي تحقيق كردم و ميكنم و چند كتاب در اين باره دارم. اما... اما در اين كه وضعيت مومن در شب اول قبر چگونه است هنوز به قطعيت نرسيدم. بنده يك كليپ صوتي در مورد مرگ شنيدم: حضرت رسول الله (ص) به سلمان فارسي مي فرمايد به قبرستان برو و اهل قبور رو صدا بزن تا داستان مرگشان را بازگو كنند. خلاصه سلمان (ع) اين كار را ميكند و روحي براي سلمان توضيحات كامل ميدهد. ميگويد كه ملك الموت با صورت و هيبتي بسيار وحشتناك آمد و هنگام قبض روح پاره پاره شدم! و در ادامه مراحل هم يك به s TfT1    S●سوال: نکیر ومنکر کیست اند ؟؟ و آیا نکیرومنکر همیشه با چهره ترسناک ظاهر می شوند؟ ●پاسخ: پاسخ این سؤال مبتنی بر شناخت عالم آخرت و قوا     {قیافه نکیر و منکر در شب اول قبر ●سوال: داشتم به این فکر میکردم که تو همه ی کتاب ها و داستان ها و روایات شنیدیم که نکیر و منکر با چهره و هیبتی ترسناک و اتش گونه از زیر قبر میان بیرون و روح بیچاره ما اماده جواب دادن میشه. حا ) دَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ) اما براى اين كه كسى اشتباه نكند كه اين حفظ و نگاهبانى بى‏ قيد و شرط است و انسان مى‏ تواند خود را به پرتگاه ها بي فكند و دست به هر ندانم كارى بزند و يا مرتكب هر گونه گناهى كه مستوجب مجازات و عذاب است بشود و باز انتظار داشته باشد كه خدا و ماموران او حافظ وى باشند اضافه مى‏ كند كه:" خداوند سرنوشت هيچ قوم و ملتى را تغيير نمى‏ دهد مگر اين كه آنها تغييراتى در خود ايجاد كنند"! (إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ). و باز براى اين كه اين اشتباه پيش نيايد كه با وجود ماموران فِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ والٍ (11/رعد) در آيات گذشته آمده است كه خدا بحكم عالم الغيب و الشهادة بودن، از پنهان و آشكار مردم با خبر و همه جا حاضر و ناظر است. در آيه مورد بحث اضافه مى‏ كند كه خداوند علاوه بر اين حافظ و نگاهبان بندگان خود نيز مى‏ باشد:" براى انسان مامورانى است كه پى در پى از پيش رو، و پشت سر او قرار مى‏ گيرند و او را از حوادث حفظ مى‏ كنند" (لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَيْنِ يَ ال ما روزمره مرتب از این شکایات داریم که اخلاق ذاتی و ارثی تاثیر بیشتری بر خلقیات ما دارد و ژن و ترشحات هورمونی و خصوصیات ارثی ما ، اگر طور دیگری بود ما این نبودیم که فردی که خصلتا ارام و صبور است چه هنری کرده ... و ادمی که ترشحات هورمونی او را عصبی و خشن کرده چه گناهی کرده ... این مجادله همچنان ادامه دارد... که چه شده محبوب خداوند محبوب او شده و حضرت علی دوست خداوند و جواب خداوند در ان روز برای انسان چه بوده؟ باتشکر فراوان خداقوت ●پاسخ: با صلوات بر محمد وآل محمد وسلام وعرض ادب واحترام وقبولی طاعات وعبادات لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَل امبر (ص) به قبری که روز گذشته انسانی در آن دفن شده بود عبور فرمود در حالی که بستگان او می‌گریستند حضرت فرمود: دو رکعت نماز سبک از آنچه شما سبک می‌شمارید در نزد صاحب این قبر از همه دنیای شما محبوب‌تر است(92). 19ـ زیارت قبور: امام صادق (ع) در باره زیارت قبرها می‌فرماید: اموات با شما انس می‌گیرند و چون از ایشان دور شوید دچار وحشت شوند(93). 20ـ ارشاد و هدایت جامعه: علی (ع) می‌فرماید: کسی که افراد مستضعف فکری را تقویت کند و او را در برابر مخالفان راه ما با اسلحه استدلال مجهز کند در برزخ مورد لطف مخصوص خداوند قرار می‌گیرد و خداوند عقاید حقه را به او تلقین می‌کند و قبر او را ذَلِكَ بِنَفْسِهِ وَ فِعْلُ رُسُلِهِ وَ مَلَائِكَتِهِ فِعْلُهُ لِأَنَّهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ فَاصْطَفَى جَلَّ ذِكْرُهُ مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَ سَفَرَةً بَيْنَهُ وَ بَيْنَ خَلْقِهِ وَ هُمُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ فِيهِمْ- اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلائِكَةِ رُسُلًا وَ مِنَ النَّاسِ فَمَنْ كَانَ مِنْ أَهْلِ الطَّاعَةِ تَوَلَّتْ قَبْضَ رُوحِهِ مَلَائِكَةُ الرَّحْمَةِ وَ مَنْ كَانَ مِنْ أَهْلِ الْمَعْصِيَةِ تَوَلَّتْ قَبْضَ رُوحِهِ مَلَائِكَةُ النَّقِمَةِ وَ لِمَلَكِ الْمَوْتِ أَعْوَانٌ مِنْ مَلَائِكَةِ الرَّحْمَةِ وَ النَّقِمَة ل (شقاوتمندان) 3. سابقین (مقربان درگاه الهی) بهشتيان بر اساس درجاتي که دارند از انواع و اقسام موهبت ها و نعمت هاي جسماني و روحاني آن بهره مند مي شوند. در ادامۀ ذکر نعمت های بهشتی، يکي از نعمت هاي روحاني و معنوي بهشت برين،همراهي و مصاحبت با مصاحبان نيکو و مجالست با انسان‌هاي نيک و همدلان باصفا و با اولياء خداست. که همه اش صحبت از ذکر و یاد خدا و در یک جمله مجلس ذکر معارف و فضائل الهی است. از دیگر نعمت های روحانی بهشت، که مورد سؤال پرسشگر محترم نیز هست، زیاد شدن معارف و فضائل بهشتیان است، چنانکه در تفسیر آیۀ 50 سورۀ مبارکۀ صافات: "فاقبل بعضهم علی بعض یتساءلون" از ا ●پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم در کتاب شریف احتجاج داستان زندیقی آمده که با مراجعه به امیرمومنان علیه السلام بحثی را به عنوان تناقض در قرآن مطرح و پاسخ آن را از حضرت دریافت می کند. بحث قبض روح به دست ملائک و یا خداوند متعال بخشی از این مباحث است: قَوْلُهُ اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها وَ قَوْلُهُ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ وَ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا وَ الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبِينَ وَ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمِي أَنْفُسِهِمْ فَهُوَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَجَلُّ وَ أَعْظَمُ مِنْ أَنْ يَتَوَلَّى cچند محور بیان می شود : 1_ انسان بعد از مرگ پرده ها از روی چشم او کنار می رود وناظر همه است ومینبید ومی شنود البته با روح خود ونه با اعضای بدنی 2_بردعا وقران خواندن همواره بر سر قبر میت توصیه شده ومفید وموثر است . 3_در خصوص آنچه در پرسش آمده اظهار نظر کار دشوار است،‌به خصوص آن که نقل قول از افرادی است که عزیزان خود را از دست داده و به دلیل شرایط روحی ممکن است تصوراتی گوناگون برای تسلی خاطر خود داشته باشند و یا برای دیگران نقل نمایند. این گونه موارد خصوصی را اطلاعی نداریم، ولی بر اساس یک اصل کلی در روایات این مسئله مطرح شده است که پیامبر و ائمه(ع) به هنگام احتضار بر بالی به آنها می گویم : گریه نكنید من باز مكرر به سوی شما می آیم تا همه شما را از این دنیا ببرم سخت جان کندن پیامبر(ص) به علی علیه السلام فرمود: عزرائیل وقتیكه برای قبض روح كافر می آید، روح او را با آهنی گداخته به آتش كه بریان كننده است از بدنش ‍ بیرون می آورد، و دوزخ (در این هنگام صیحه می كشد). علی علیه السلام عرض كرد: آیا این گونه جان كندن سخت ، برای شخصی از امت تو (مسلمان) نیز ممكن است صورت گیرد؟ پیامبر(ص) فرمود: آری جان دادن سه نفر از امت من ، این گونه است : 1- حاكم ظالم 2- كسی كه از روی ظلم ، مال یتیم را بخورد 3- كسی كه گواهی ناحق بدهد (كه از آن به شهاده الزور تعبیر می شود). È تلقین میشه متوجه میشه؟ حضور بازماندگان کنار قبر تا اذان مغرب میتونه کمکی به میت کنه و براش مفید باشه؟ بوی عطری که بعد از دفن به مشام میرسه از محل قبر دلیلش بر خوبی متوفی هست؟ چه جوری میشه متوجه شد که متوفی الان اون دنیا به چی نیاز داره؟ ایا جاش خوبه یا داره عذاب میشه؟ دلیل اینکه کفن به این صورت هست و همچنین بدن رو به این صورت در خاک میزارن و روش اول سنگ میزارن و بعد خاک میریزن چیه؟ هر بار بریم سر خاک اموات اونا متوجه حضور ما میشن؟ حرفامونو متوجه میشن؟ فقط سر خاکشون یا اینکه هر زمانی باشه باهاشون حرف بزنیم اونا میفهمن ●پاسخ: باسلام وتقدیر از شما . پاسخ در ید: سخت‌ترین شبها شب اول قبر است که شما می‌توانید با پرداخت صدقه به مردگان خود ترحم کنید و اگر مالی برای صدقه نداشتید لااقل دو رکعت نماز بخوانید و به روح او هدیه کنید که خداوند از آن لحظه هزار فرشته‌ای به سوی قبرش می‌فرستد که با هر فرشته‌ای لباسی است و قبر او را از تنگی و فشار رهانیده و وسعت می‌بخشد(90). امام صادق (ع) می‌فرماید: اِنُّ الْمُیِّتَ لَیُفْرُحْ بِالتَّرُحْمِ عُلَیًهِ وُالاْسًتِغْفارِ لَهْ کَما یُفْرُحْ الْحُیًّ بِالْهُدِیُهِ همانگونه که زندگان با هدایا شاد می‌شوند اهل قبر و برزخیان با ترحم و استغفاری که نسبت به آنان می‌شود شاد می‌گردند(91). پی الهى كه عهده دار حفظ انسان هستند، مساله مجازات و بلاهاى الهى چه معنى دارد، در پايان آيه اضافه مى‏ كند كه" هر گاه خداوند به قوم و جمعيتى اراده سوء و بدى كند هيچ راه دفاع و بازگشت ندارد" (وَ إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ). " و هيچ كس غير خدا نمى‏ تواند والى و ناصر و ياور آنها باشد" (وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ والٍ). به همين دليل هنگامى كه فرمان خدا به عذاب و مجازات يا نابودى قوم و ملتى صادر شود، حافظان و نگهبانان دور مى‏ شوند و انسان را تسليم حوادث مى‏ كنند! ●نكته‏ ها: 1- معقبات چيست؟ " معقبات" چنان كه طبرسى در مجمع البيان و بعضى ديگر ا uه به آنچه شما می پرسید، معتقد است.حضرت علی و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسین(علیهم السلام) نیز فرمایش حضرت رسول را تأیید می کنند.(3) 3. تجسم اعمال امام صادق(علیه السلام) فرمود: «وقتی مؤمن داخل قبر شود، (با توجه به تجسم اعمال) نماز در سمت راست و زکات در سمت چپ او قرار می گیرد . نیکوکاری هایش بالای سر او سایه می افکنند . «صبر» در قسمتی دیگر قرار می گیرد. وقتی دو فرشته برای پرسش می آیند، «صبر» به نماز و روزه می گوید: از صاحبتان دفاع کنید وگرنه من آماده دفاع هستم».(4) 4. فشار قبر آن گونه که از برخی احادیث استفاده می شود، فشار قبر برای همه هست; البته در برخی، کیفر اعمال محسوب ȧه های مختلف و طریق کسب اموال و مصرف آن ها می پرسند. چنانچه از مؤمنان راستین باشد، به خوبی از عهده جواب بر می آید و مشمول رحمت و عنایات حق می شود .اگر از مؤمنان نباشد، در پاسخ سؤالات، عاجز می ماند و مشمول عذاب دردناک برزخی می شود.(2) 2. حضور ائمه(علیهم السلام) وقتی مؤمن بمیرد، پیامبر(صلی الله علیه و آله) و حضرت علی و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسین(علیهم السلام) همراه با ملائکه مقرب می آیند. اگر مؤمن توانست جواب نکیر و منکر را بدهد، آن ها به نفع او شهادت می دهند. اگر نتوانست جواب بدهد (زبانش بند آمد) پیامبر به امر خدا شهادت می دهد که این مؤمن، زبانش از ترس بند آمده ; وگرن خ گفته می شود. از امام صادق(علیه السلام) پرسیدند: برزخ چیست؟ فرمود: قبر است از زمان مردن تا قیامت. در عالم برزخ، حوادث زیادی اتفاق می افتد که در برخی از آیات قرآن از جمله آیات 99 و 100 سوره مؤمنون و در روایات فراوانی، بدان حوادث اشاره شده است; به عنوان نمونه به برخی از حوادثی که شب اوّل قبر اتفاق می افتد، اشاره می شود: 1. پرسش در قبر از مضمون روایت امام سجاد(علیه السلام) استفاده می شود : وقتی انسان را در قبر می گذارند، دو فرشته از فرشته های الهی به سراغ او می آیند . از اصول عقاید، یعنی توحید، نبوت و امامت و اینکه از چه پیشوایانی پیروی می کرده و از چگونگی مصرف کردن عمر در ر ا چه اتفاقاتي براي فرد رخ مي دهد. اصلا خود مرگ چيست و چطور فرد مي فهمد كه مرده؟ و بعد چه اتفاقاتي رخ مي دهد .... نهايتا تا قيامت. ●پاسخ: در ابتدا درباره چیستی مرگ باید اشاره شود : بر اساس آن چه از مجموع آموزه های دینی وفلسفی وعرفانی بدست می آید مرگ یک انهدام وفنا ونابودی نیست بلکه انتقال از یک نشئه به نشئه دیگر وتبدیل آفرینش انسان است به همین جهت زندگی انسان با مرگ پایان نمی یابد بلکه تنها نشئه او تغییر می کند.(1) حال در باره فرایند سیر انسان بعد از مرگ باید گفت : از وقتی که انسان از دنیا می رود تا هنگام برپا شدن قیامت، روح او در عالمی به سر می برد که به آن، عالم برز 15ـ صلوات بر پیغمبر: پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: صلوات بر من سبب نور در قبر می‌شود.(87) 16ـ اخلاق پسندیده: پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: سه گروه از زنان عذاب قبر ندارند و در قیامت هم با حضرت فاطمه (ع) محشور می‌شوند 1ـ زنی که با فقر و تنگدستی شوهر خود بسازد. 2ـ زنی که با بد اخلاقی شوهر صبر و بردباری خود را از دست ندهد. 3ـ زنی که مهریه خود را به شوهر ببخشد(88). 17ـ زیارت قبر امام حسین (ع): در روایت است که یکی از پاداشهایی که خداوند به زایر قبر امام حسین (ع) می‌دهد آن است که از عذاب و فشارهای قبر او را نجات می‌دهد(89). 18ـ نماز و استغفار و صدقه بازماندگان: پیامبر اکرم (ص) می‌فرم در راه خدا شهید میشوند هم فشار قبر دارن؟ فشار قبر برای چه کسانی هست؟ برای چه کسانی نیست؟ ما باید چه کارکنیم که فشار قبر نداشته باشیم؟ ●پاسخ: با توجه به آیات و روایات وارد شده درباره شهدا و فضایل آنها می توان گفت که فشار قبر از آنها برداشته شده و درون قبر سختی به آنها نمی رسد: آیات: «ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون . فرحين بماءاتيهم الله من فضله و يستبشرون بالذين لم يلحقوا بهم من خلفهم الا خوف عليهم ولاهم يحزنون؛ (اي پيامبر) هرگز كساني را كه در راه خدا كشته شدند، مردگان مپندار،بلكه آنان زنده بوده و نزد پروردگارشان روزي د ϧده مي شوند. آنها به خاطر نعمت هاي فراواني كه خداوند از فضل خود به ايشان بخشيده است خوشحالند و (نيز) به جهت كساني كه هنوز به آنان نپيوسته اند خوش وقت؛ (زيرا جايگاه برجسته آنها را در آن جهان ديده و مي دانند) كه آنها نه ترسي خواهند داشت و نه غمي» (آل عمران، آيه 169 -170). بنا بر این آیه شهدا نه ترس و نه غمی در سرای دیگر که همان برزخ است ندارند و فشار قبر از بزرگترین نگرانی های انسان در قبر است. روایات «قيل للنبي(ص) ما بال الشهيد لايفتن في قبره؟ قال: كفي بالبارقه فوق رأسه فتنه؛ از پيامبر(ص) پرسيده شد، چراشهيد در قبرش مورد آزمايش و درد و رنج قرار نمي گيرد؟ پيامبر(ص) در پاسخ فمود: درد و رنج حاصل از درخشش شمشير بر سرش، او را كافي است» (وسايل الشيعه، ج 15، ص11، آل البيت) «عن ابي جعفر(ع) قال: اول قطره من دم الشهيد كفاره لذنوبه الا الدين، فان كفارته قضاؤه؛ امام صادق(ع) فرمود: نخستين قطره از خون شهيد، پوشاننده گناهان او جز دين است؛ چرا كه كفاره دين، پرداخت آن مي باشد» (همان، ج 18، ص 326). امام باقر(ع) مي فرمايد: «من لقي العدو فصبر حتي يقتل او يغلب لم يفتن في قبره؛ کسي که با دشمن ملاقات کند و صبر کند تا کشته شود يا پيروز شود در قبر سختي نمي بيند (ميزان الحکمه عربي، ج 5، ص 193). (چندسوال درمورد فشار قبر ین او را قبول نمی‌کرد او را به جای دیگر منتقل کردند باز زمین او را نپذیرفت. جریان را به امام صادق (ع) گزارش دادند حضرت به مادرش فرمود: زمین این زن را قبول نمی‌کند چون خلق خدا را به عذابی که مختص خدا است عذاب کرده است در قبر او تربت امام حسین (ع) بگذارید پس چنین کردند خداوند عیب او را پوشاند و زمین او را پذیرفت.(85) 14ـ محبت اهل بیت (ع): پیامبر (ص) فرمودند: محبت و علاقه به من و اهل بیتم در هفت جای بسیار هولناک کار ساز و نجات بخش است: 1ـ هنگام مرگ 2ـ در قبر 3ـ هنگام زنده شدن مردگان در قیامت 4ـ هنگام باز شدن کتاب عمل 5ـ هنگام حساب 6ـ هنگام سنجش افکار و اعمال 7ـ زمان عبور از صراط(86) Ъلقین بخواند پس منکر به نکیر می‌گوید برویم زیرا حجت را به او تلقین کردند.(82) 11ـ قرار دادن دو چوب با میت: امام باقر (ع) می‌فرماید: تا دو چوب تر باشند میت معذب نمی‌شود و بعد از خشک شدن آن دو چوب هم او را عذابی نیست ان شاء الله(83) 12ـ خیرات بازماندگان: امام صادق (ع) می‌فرماید: میت در فشار و رنج بسر می‌برد به خاطر نماز برادرش خداوند قبر او را وسعت می‌دهد(84). 13ـ گذاشتن تربت حضرت ابی عبد الله (ع) در قبر: روایتی نقل شده که زن بدکاره ای زنا می‌داد و اولاد خود را که از طریق زنا متولد شده بودند با آتش می‌سوزاند و غیر از مادرش از این ماجرا کسی خبر نداشت وقتی آن زن از دنیا رفت زم برئیل گفتم : این فرشته كیست ؟ گفت : این فرشته مرگ (عزرائیل ) است كه به قبض روحها اشتغال دارد گفتم : مرا نزد او ببر، تا با او سخن بگویم ، جبرئیل مرا نزدش برد، به او گفتم : ای فرشته مرگ آیا هر كسی كه مرده یا در آینده می میرد روح او را تو قبض ‍ كرده ای و یا قبض می كنی ؟ گفت : آری ، گفتم : خودت نزد آنها حاضر می شوی ؟ گفت : آری خداوند همه دنیا را همچنان در تحت اختیار و تسلط من قرار داد، همچون پولی كه در دست شخصی باشد، و آن شخص ، آن پول را در دستش هرگونه كه بخواهد جابجا نماید. هیچ خانه ای در دنیا نیست مگر اینكه در هر روز پنج بار به آن خانه سر می زنم ، وقتی كه گریه خویشان مرده را می شنوم шره قلم در نماز واجب یا مستحب چنان که در روایات ذکر شده است.(80) 9ـ ذکر لا اله الا الله: پیامبر (ص) می‌فرماید: هر کس در هر روز صد بار لا اِلهُ اِلاّ اللهُ الْمُلِکْ الْحُقًّ الْمْبِینُ بگوید برای او امان از تنگدستی و از ترس قبر خواهد بود و بی نیازی را برای وی جلب می‌کند و درهای بهشت را به روی او گشاده دارد.(81) 10ـ تلقین پس از دفن: امام صادق (ع) فرمود: چه چیز مانع است شما را از این که کاری کنید که میت شما از دیدن منکر و نکیر در امان باشد راوی می‌گوید گفتم چه کنیم؟ حضرت فرمود: چون میت دفن شد باید ولی او نزد قبرش بماند و دهان خود را نزد سمت سر آن میت نزدیک کند پس به صدای بلند مطابق روایات اسلامی، هنگامی که مرده را در قبر می گذراند، نخستین کسانی که برای حسابرسی او حاضر می شوند، نکیر و منکر هستند. این دو فرشته چهره هایی هول انگیز دارند و حضورشان باعث احساس غربت و وحشت مرده می شود. صدایشان چون رعد و برق و نگاه شان همچون تندر آسمان است. نخستین سئوالی که از مرده می پرسند این است که «خدای تو کیست؟» و سپس درباره دیگر مسائل اعتقادی از او می پرسند: پیامبرت کیست؟ دینت چیست؟ امامت کیست؟ اگر شخص مرده، انسانی مؤمن باشد و عقایدی صحیح داشته باشد، نکیر و منکر قبر او را گسترده می کنند و روزنه ای در قبرش می گشایند که بتواند جای خود را در بهشت ببیند، ӱ کند از عذاب قبر و آتش در پناه خدا باشد و عمرش طولانی و روزی او فراوان گردد(76). 5ـ پاشیدن آب بر روی قبر: از امام صادق (ع) در باره پاشیدن آب بر روی قبر پرسیده شد حضرت فرمود: تا وقتی که رطوبت در خاک قبر باقی است عذاب از میت کناره می‌گیرد(77). 6ـ مرگ هنگام نزول رحمت: امام صادق (ع) می‌فرماید: کسی که بین زوال شمس روز پنج شنبه تا ظهر روز جمعه بمیرد خداوند او را از فشار قبر محافظت می‌کند(78). 7ـ چهار بار به حج رفتن: امام صادق (ع) می‌فرماید: کسی که چهار حج بجا آورد هیچ گاه او فشار قبر نمی‌گیرد.(79) 8ـ تلاوت بعضی از سوره‌های قرآن مثل سوره زخرف و قرائت سوره نساء در هر جمعه و قرائت س էی پرستش بر او داخل شوند صبر به نماز و زکاه و نیکی گوید: مواظب صاحب خود باشید و اگر شما عاجز از مواظبت او هستید من از او مواظبت کنم.(73) 2ـ اتمام رکوع: امام باقر (ع) کسی که رکوعش را تمام کند وحشت قبر او را نمی‌گیرد(74). 3ـ کمک به همنوعان: امام صادق (ع) می‌فرماید: کسی که غم و اندوه مؤمنی را برطرف کند خداوند غم و غصه آخرت او را بر طرف می‌کند و از قبرش در حالی که دلی شاد دارد خارج می‌شود(75). 4ـ نماز شب: امام رضا (ع) می‌فرماید: مواظبت در انجام نماز شب کنید بنده‌ای که در آخر شب برخیزد و هشت رکعت نماز گذارد و دو رکعت نماز شفع و یک رکعت وتر را بجا آورد و در قنوتش هفتاد بار استغفا "u    Gسوال نکیر و منکر سؤال نکیر و منکر از عقاید کل روح است. یعنی اصول فکری و عقیدتی که روح در عالم ماده داشته است و با همین افکار و عقاید اصولی، ارواح ساکن عالم آخرت از هم متمایز می شوند. سؤال نکیر و منکر در واقع بیرون کشیدن نهان روح است و جواب روح همان باطن اوست. یعنی این سؤال و جواب مثل سؤال و جواب های دنیوی و متعارف ذهن ما نیست. در واقع این دو ملک باطن پنهان ارواح را آشکار می سازند و حقایق وجود آنها را پدیدار می سازند. <سوال نکیر و منکر نه خود برزخ برای این که برزخ به قدری وسیع و دقیق و لطیف است که از دست انداز قدرت حواس ظاهری ما خارج می‌باشد، به طوری که با قوای ظاهری قابل لمس و رویت نیست به همین جهت حقایق برزخی نمی‌تواند در آینه ماده منعکس شود بلکه عالم ماده آن چه از برزخ نشان می‌دهد به قدر ظرفیت و استعداد ماده می‌باشد. همان گونه که آثار قیامت نیز در آینه برزخ در صورت مثالی دیده نمی‌شود و آن چه در برزخ از واقعیات قیامت انعکاس می‌یابد به اندازه استعداد و فراخور گنجایش خود اوست و به همین جهت در قیامت ادراکات به مراتب قوی‌تر و وسیع‌تر است.(6) منبع: http://www.pasokhgoo.ir/node/1174 0عالم برزخ از دیدگاه عمیق =    oیک مسئله درباره دنیای خواب ●سوال: دوستان من خواب زیاد می بینم خیلی زیاد!...اما هنوز نتونستم بفهمم این دنیای خواب کجاست در مغز هست؟در قلب هست؟اصلا در بدن هست ...؟ من خوندم که پیامبر گفتن وقتی می خوابید روح شما در فضایی بین زمین و اسمان برده میشه (این منظور کدوم خواب هست (صادقه؟) پس 44t<=    !آیا در برزخ و قیامت هم می شود نماز خواند؟ ●سوال: بسم الله الرحمن الرحیم حقیقتش من یک مشکلی دارم و اون اینه که خیلی به تلاوت قرآن و اقامه نماز علاقه دارم .و مطالعات مذهبیم خیلی زیاده.برای همین بیشتر وقتم ر_;    1شب اول قبر شب اول قبر ،اولين شبي است كه انسان از دنيا رفته وشبي است سخت كه علت آن آشنایی با جهان آخرت ، پذیرفتن حقایق هولنEی که با بدن سنگین شود کاری به آن بدن سبک ندارد بنابراین زندگی عالم برزخ مانند زندگی در عالم خواب است برای بدن سنگینی که به خواب رفته اگر انواع رختخوابهای نرم و گرم و لطیف آماده شود باز ممکن است آن شخص خوابیده در عالم خواب شدیدترین ناگواریها را بچشد ولی ما که آن بدن سنگین او را مشاهده می‌کنیم خیال می‌کنیم آرام است البته این مسئله مربوط به عالم برزخ است و حساب قیامت از حساب برزخ جداست در آنجا انسانها مجدداً بدن آنها در قبر ساخته و پرداخته و استخوانهای پوسیده و پخش شده جمع می‌شوند و انسان با بدن سنگین خود مبعوث خواهند شد. منبع: http://www.pasokhgoo.ir/node/1178 2پاسخ به یک شبهه ولی اگر مؤمن نباشد، بر او سخت خواهند گرفت و عذاب او را آغاز خواهند کرد. تعابیری همچون « شرّ نکیر و منکر » یا « هول نکیر و منکر » که در روایات آمده است، به دلیل ترس و اضطرابی است که با دیدن این دو فرشته، به سراغ میت می آید از این رو خواندن سوره مُلک، برای خلاصی از ترس و وحشت پس از مرگ سفارش شده است؛ در برخی دعاها نیز خلاصی از این مرحله دشوار طلب شده است. همچنین به نزدیکان میت سفارش شده است که پس از خاکسپاری، میت را تنها نگذارند و با تلقین به او، در پاسخ دادن به سئوالات نکیر و منکر یاری اش کنند.(1) پی نوشت: 1- اصول کافی، باب المسأله فی القبر ( 2/ 634 و 3/201 و 236 ) =دو فرشته ز مفسران بزرگ گفته ‏اند جمع" معقبه" است و آن هم به نوبه خود جمع" معقب" مى‏ باشد و به معنى گروهى است كه پى در پى و به طور متناوب به دنبال كارى مى‏ روند. ظاهر اين آيه آن است كه خداوند به گروهى از فرشتگان، ماموريت داده كه در شب و روز به طور متناوب به سراغ انسان بيايند و از پيش رو و پشت سر نگاهبان و حافظ او باشند. بدون ترديد انسان در زندگى خود در معرض آفات و بلاهاى زيادى است، حوادثى از درون و برون، انواع بيماريها، ميكربها، انواع حادثه‏ ها و خطراتى كه از زمين و آسمان مى‏ جوشد، انسان را احاطه كرده‏ اند، مخصوصا به هنگام كودكى كه آگاهى انسان از اوضاع اطراف خود بسيار ناچيز است و هيچ گونه تجربه‏ اى ندارد، در هر گامى خطرى در كمين او نشسته است، و گاه انسان تعجب مى‏ كند كه كودك چگونه از لابلاى اين همه حوادث جان به سلامت مى‏ برد و بزرگ مى‏ شود، مخصوصا در خانواده‏ هايى كه پدران و مادران چندان آگاهى از مسائل ندارند و يا امكاناتى در اختيار آنها نيست مانند كودكانى كه در روستاها بزرگ مى‏ شوند و در ميان انبوه محروميت ها، عوامل بيمارى و خطرات قرار دارند. اگر براستى در اين مسائل بينديشيم احساس مى‏ كنيم كه نيروى محافظى هست كه ما را در برابر حوادث حفظ مى‏ كند و هم چون سپرى از پيش رو و پشت سر محافظ و نگهدار ما است. در بسيارى از مواقع، حوادث خطر اك براى انسان پيش مى‏ آيد و او معجزه‏ آسا از آنها رهايى مى‏ يابد بطورى كه احساس مى‏ كند همه اين ها تصادف نيست بلكه نيروى محافظى از او نگهبانى مى‏ كند. در روايات متعددى كه از پيشوايان اسلام نقل شده نيز روى اين تاكيد شده است، از جمله: در روايتى از امام باقر ع مى‏ خوانيم كه در تفسير آيه فوق فرمود: يحفظ بامر اللَّه من ان يقع فى ركى او يقع عليه حائط او يصيبه شى‏ء حتى اذ جاء القدر خلوا بينه و بينه يدفعونه الى المقادير و هما ملكان يحفظانه بالليل و ملكان من نهار يتعاقبانه يعنى:" به فرمان خدا انسان را حفظ مى‏كند از اينكه در چاهى سقوط كند يا ديوارى بر او بيفتد يا حادثه يگرى براى او پيش بيايد تا زمانى كه مقدرات حتمى فرا رسد در اين هنگام آنها كنار مى ‏روند و او را تسليم حوادث مى ‏كنند، آنها دو فرشته‏ اند كه انسان را در شب حفظ مى ‏كنند و دو فرشته‏ اند كه در روز كه به طور متناوب به اين وظيفه مى‏ پردازند" «1». در حديثى ديگر از امام صادق ع مى ‏خوانيم: ما من عبد الا و معه ملكان يحفظانه فاذا جاء الامر من عند اللَّه خليا بينه و بين امر اللَّه: " هيچ بنده‏اى نيست مگر اين كه دو فرشته با او هستند و او را محافظت مى‏ كنند، اما هنگامى كه فرمان قطعى خداوند فرا رسد، او را تسليم حوادث مى‏ كنند" «2» (بنا بر اين آنها تنها او را از حوادثى كه به فرمان ش‌تر است. او هرگز درب خانه‌ای را به نیت اجازه گرفتن نمی‌زند و هیچ دیواری مانع ورود او نمی‌شود، رحم بر کوچک و بزرگ نمی‌کند. دارایی و ثروت مانع کارش نمی‌شود. رشوه قبول نمی‌کند، سفارش کسی را نمی‌پذیرد. او مهمانی است که بی‌خبر بر صاحب خانه وارد می‌شود. لبخند را بر لب‌ها می‌خشکاند، قهقهه را در گلو خفه می‌کند، مقام و منصب را از یکی گرفته به دیگری می‌دهد، انسان را از ثروتش جدا می‌کند، جسم را از حرکت باز می‌دارد، گردن‌کشان را گردن می‌زند، دوستان را از هم دور می سازد، برنامه‌ها را برهم می زند. قطار زندگی را متوقف و سفر را پایان می بخشد. 6مرگ، نابود کننده لذت ها wwC:U    )یاد مرگ پیامبر خدا(ص)در یکی از خطبه های خود چنین فرموده اند: ای مردم!مرگ را بسیار یاد کنید،چرا که اگر در زمان فقر از آن یاد کنید،روزی شما وسیع می شود و اگر در هنگام بی نیا9    wمرگ بد به چه مرگی گفته میشود؟ ●سوال: مرگ بد چه مرگی گفته میشود و شامل چه کسانی میشود؟ ●پاسخ: از جمله مسائلي كه گاه و بي گاه فكر انسان را به خود جلب مي كند مسأله مرگ و جان دادن است. هر كسي دغدغه اين را دارد كه آن لحظات آخرين از حيات دنيوي را چگونه سپري مي كند و با چه وضعيتي پا به حيات برزخ مي گذارد. ,,<83    ; درست است كه انسان مرده تا 72 ساعت گوشهايش ميشنود ●سوال: ايا اين درست است كه انسان مرده تا 72 ساعت گوشهايش ميشنود وهمچنين از نظر علمي هم ثابت شده؟ ●پاسخ: با توجه به روایاتی که در ادامه می آید پاسخ روشن می شود: در كتاب "من لا یحضره الفقیه" آمده است كه چون میت را به نزدیك قبر آورند فوراً او را داخل قبر نكنند زیرا براى قبر هول‌هاى بزرگی است، و زمینی که قبر را در بر می‌گیرد از هول آنچه اتفاق خواهد افتاد به خداوند پناه برد؛ بنابراین خوب است که پیکر مرده را نزدیك قبر بگذارند و اندكى صبر كنند تا آماده ورود به منزل گاه ابدی و سخ 7    %●سوال: آیا با مرگ مغزی روح از بدن انسان جدا می شود؟ ●پاسخ: کسانی که در اث6    }چرا انسان ها حیوان دیده می شوند؟!! ●سوال: یک سوال دارم اونم اینکه -دلایل متفاوت بودن چهره های انسانها در چیست ،یعنی چرا عده ای به شکل حیوان دیده می شوند؟ -آیا روح ،حیوان می گردد یا قالب مثالی شخص به حیوان مبدل میشود؟ -چه گناهانی مترادف چه شمایلی در سیرت ما هستد؟(اگر ممکنه چند مورد را نام ببرید) -آیا این همان چهره آخرتی ماست یا نه اگر هم بمیریم بازم ما را با همان چهره می بینند؟ و اینکه : -کسی که قدرت دیدن صورت برزخی افراد را دارد آیا لزوما مومن است و ص[ EE5!    cجهان برزخ چيست و كجا است!؟ عالم برزخ چه عالمى است، و كجا است، و دليل بر اثبات عالمى كه در ميان دنيا و عالم آخرت قرار دارد چيست؟ آيا برزخ براى همه است؟ يا براى گروه معينى؟ و بالاخره وضع حال مؤمنان و صالحان، و نيز كافران و بدكاران در آنجا چگونه است؟ اين‏ها سؤالاتى است كه در اين زمينه وجود دارد، و در آيات و روايات اشاراتى به آنها شده است، و لازم است تا آنجا كه وضع اين كتاب اجازه مي ‏دهد به پاسخ آنها بپردازيم. واژه (بَرْزَخٌ) در اصل به معنى چيزى است كه در ميان دو شى‏ء حائل مى‏ شود، و سپس به چيزى كه ميان دو امر قرار گي t3    Mدیدن اموات درخواب ●سوال: سلام خدمت اساتید گرامی چند تا سوال داشتم 1-اول اینکه روند خواب دیدن اموات چگونه هست؟ یعنی انسان چه شرایطی باید داشته باشد تا بستگان متوفی خود را در خواب ببیند؟ 2-آیا هر وقت اموات خود را خواب ببینیم روح خودشون هست؟ یا نه تصویری مجازی و شبیه سازی شده مغزمون هم می تونه باشه که به دلیل دل تنگی و ...این تصویر از قسمت خاطرات ما فرا خوانده میشه و روح ما اون و در خواب می بیند؟ 3-ما امواتمون را خواب می بینیم یضِيَةَ ﴿٢٧﴾ مَا أَغْنَى عَنِّي مَالِيهْ ﴿٢٨﴾ هَلَكَ عَنِّي سُلْطَانِيهْ ﴿٢٩﴾ خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ﴿٣٠﴾ ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ ﴿٣٢﴾ ثُمَّ فِي سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُكُوهُ ﴿٣٢﴾ ترجمه: (و اما كسى كه عملنامه‏ اش به دست چپش داده شود، گويد اى كاش كتابم را دريافت نكرده بودم. و از حساب خود خبردار نشده بودم. اى كاش آن (مرگ) كار را تمام مى‏ كرد. مالم سودى برایم نبخشيد. قدرت ام از دستم رفت. (گويند) او را بگيريد و در زنجیر بكشيد. آنگاه او را ميان آتش اندازيد. پس در زنجيرى كه درازى اش هفتاد گز است وى را ببندید. (الحاقه٢٥-٣٢ ) 7اینجا قبر است! َسْلَفْتُمْ فِي الْأَيَّامِ الْخَالِيَةِ ﴿٢٤﴾ ترجمه: (كسى كه عملنامه‏ اش به دست راستش داده شود، بگويد: بياييد و كتابم را بخوانيد. من يقين داشتم كه با حساب روبرو می شوم. پس او در زندگى ای خوش است. در بهشتى برين. ميوه هايش در دسترس است. (برایشان گفته شود:) ‏در برابر اعمالی كه در روزگاران گذشته (دنيا) انجام مي‌داديد. بخوريد و بنوشيد، گوارا باد!) (الحاقه١٩-٢٤)‏ یا از گروهی که در مورد شان گفته شده است: وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُوتَ كِتَابِيهْ ﴿٢٥﴾ وَلَمْ أَدْرِ مَا حِسَابِيهْ ﴿٢٦﴾ يَا لَيْتَهَا كَانَتِ الْقَا دل گذاشته شود و تو را با اعمالت آن جا ببرند. روزی که صدای وحشتناک غرش جهنم قلب را از جا بر کند و موها را سفید کند. روزی که دوسیه ات تکمیل شود و اسباب قطع شوند و تو بمانی و پروردگاری عظیم، جبار و قدرتمند: اصلاً نمی دانی عاقبت چه خواهد شد: آیا از گروهی خواهی بود که قرآن حالت شان را چنین بیان می دارد: فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَيَقُولُ هَاؤُمُ اقْرَؤُوا كِتَابِيهْ ﴿١٩﴾ إِنِّي ظَنَنتُ أَنِّي مُلَاقٍ حِسَابِيهْ ﴿٢٠﴾ فَهُوَ فِي عِيشَةٍ رَّاضِيَةٍ ﴿٢١﴾ فِي جَنَّةٍ عَالِيَةٍ ﴿٢٢﴾ قُطُوفُهَا دَانِيَةٌ ﴿٢٣﴾ كُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِيئًا بِمَا انگاه حشرات و کِرم ‌هایی است که از بدن انسان تغذیه می‌کنند. فرش آن خاک و ساکنان اش جسد ها هستند. این جا نشانة از آتش جهنم و یا نعمت های بهشت است. اهالی اش محتاج به یک رکعت نماز، دعا و اندکی عمل خیر استند. این جا آخرین منزل دنیا و اولین منزل آخرت است. اولین شب قبر شبِ تنهایی و دور از زن و فرزند. شبی که اگر اعمالت پذیرفته نشود، بیچاره خواهی شد. شبی که صبح آن قیامت است و طلوع خورشید دیگری را ندارد. شبی که دیگر مؤذن برای نماز صبح از خواب بیدارت نخواهد کرد! شبی که مؤذنِ صبح آن اسرافیل است. اما بعد از آن! روزی را به یاد آور که همه عزیزان ات را فراموش کنی. روزی که ترازوی EE&2Q    qآیا همین نیازهای دنیایی ما بعد از مرگ با روحمان انتقال می یابند ●سوال: آیا همین نیازهای دنیایی ما بعد از مرگ با روحمان انتقال می یابند؟ یا اینکه این نیازها به کلی با جسم دگرگون می شود و نیازهای جدید و متفاوتی را بعد از مرگ V1W    [احتیاج به غذا در برزخ ●پرسش: آیا ما در برزخ همانند این دنیا به خوردن و آشامیدن نیاز داریم؟ لط? .-    ممنوعيت ورود شياطين به آسمان ها طبق نظر بعضى از مفسرّان، شياطين براى گم راه كردن پيروان خود، به آسمان ها صعود مى كنند تا كلام ملائكه را استماع نموده، براى افراد ضعيف الايمان جن بيان كنند و از سوى ديگر، به وسيله آن ها در دل هاى كاهنان ايجاد وسوسه نمايند و اين توهم را در آن ها ايجاد كنند كه غيب مى دانند. اين خود وس له اى براى اغواى بيش تر و اخلال در امر هدايت مردم بود. به هر حال پس از ظهور اسلام ديگر نتوانستند به چنين اطلاعاتى مانند اطلاعات مربوط به حوادث زمين دست رسى پيدا كنند; چرا كه شهاب هاى آسمانى مانع ورود آن ها به آسمان مى شد و آن ها را به طور دقيق مورد هدف قرار مى دادند: ـ"انّا زيّنا السمّاءالدّنيا بزينة الكواكب وحفظاًمن كلِّ شيطان مارد لايسمعون الى الملأالاعلى ويقذفون من كل جانب دحوراً و لهم عذابٌ واصبٌ الاّمن خطف الخطفة فاتبعه شهابٌ ثاقبٌ." (صافات: 10ـ6); ـ "و انّا لمسنا السماء فوجدناها ملئت حرساً شديداً و شهباً و انّا كنّا نقعد مقاعد للسّمع فمن يستمع الان يجدله شهاند. روح و نفس حیوانی دارای قوایی هستند که به دو دسته کلّی تقسیم می شود: قوای محرکه یا تحریکی، قوای مدرکه یا ادراکی. قوای تحریکی و ادراکی نیز دارای تقسیمات فرعی دیگری هستند. (6) پی‏نوشت ها: 1. ر. ك:مصباح یزدی، معارف قرآن، محمدتقی نشر موسسه آموزشی وپژوهشی امام خمینی قم 1387 ش، ج 1، ص 355- 356. 2. ملا صدرا اسفار اربعه، نشر دار الاحیا التراث العربی بیروت بی تا ج 8، ص 257. 3.. محمدشجاعی، معاد یا بازگشت‏به سوی خدا، نشر امیر کبیر تهران 1367 ج 1، ص 52- 64. 4. همان، ص 178- 192. 5. حجر (15): 29. 6. محمد باقر شریعتی، معاد در نگاه عقل و دین، نشر بوستان کتاب قم 1375 ش ص 375ـ 374 . 8چطور میگیم حیوان روح نداره؟ منتسب اند; ولی در قرآن از انتساب روح انسانی به روح خدا به طور ویژه سخن رفته است.(5) پس به فرض روح داشتن حیوانات روح آنها در حد روح انسان که می تواند مدرک کلیات باشد ومانند آن نیست چه این که انواع نفوس نباتی و حیوانی و انسانی از حیث درجات کمال وجودی در یک مرتبه قرار ندارند، مثلاً بین خزه و درخت نخل از حیث مرتبه وجودی، تفاوت فراوانی هست، از همین رو درخت نخل منشأ آثار وجودی بیشتر و متنوع تری می گردد. در حیوانات بین کرمی که تنها قوه لامسه دارد، با حیواناتی که دارای تمام قوای حیوانی در حدّ کامل تر می باشند، اختلاف شدیدی وجود دارد. بنابراین حیوانات نیز دارای نفس و روح هست عمال غریزی آنان است. مطالعه در برخی از حالات و اعمال حیوانات نشان می‏دهد، برخی از حیوانات اراده و شعوری برتر از آن چه در غریزه‏ شان وجود دارد، برخوردارند . دارا بودن همین شعور و اراده در حیوانات می‏تواند مستمسك داشتن روح برای این دسته از حیوانات باشد گرچه اگر حیوانات دارای روح باشند به یقین روح آنان با روح انسان از یك سنخ نبوده و نیست. (3) ثالثا، بر اساس دلیل‏های متقن فلسفی و عقلی با توجه به شعور و اراده، روح مجرد و غیر مادی است. در واقع به دلیل فعالیت‏های خاص روح نمی‏توان آن را موجودی مادی قلمداد كرد. (4) رابعا، تمام عوالم هستی مخلوق خداوند و از این رو به ذات حق ا در موردی به كار می‏بریم كه منشا حیات و شعور باشد. بنابراین، اگر كسی بگوید معنای روح یعنی مخلوقات شعورمندی كه از سنخ مادیات نیستند، گزاف نگفته است. (1)فلاسفه نفس را به سه قسم: نباتی، حیوانی و انسانی تقسیم کرده و گفته اند: از ویژگی های نفس نباتی، تغذیه و رشد و تولید مثل است. هر گیاهی در ابتدا از گیاه دیگری به وجود می آید (تولد) و سپس رشد و نمو می کند و سرانجام منشأ تولید گیاهان هم نوع خود می گردد. ویژگی نفس حیوانی ادراک جزئیات و حرکت ارادی است. ویژگی نفس انسانی نیز دارا بودن دوقوه عاقله و عامله است.(2) ثانیا، حیوانات دارای شعور و اراده‏اند چنین شعور و اراده‏ای همان ا خدا قطعيت نيافته حفظ مى‏ كنند). در نهج البلاغه نيز مى ‏خوانيم كه امير مؤمنان على ع فرمود: ان مع كل انسان ملكين يحفظانه فاذا جاء القدر خليا بينه و بينه: " با هر انسانى دو فرشته است كه او را حفظ مى ‏كنند، اما هنگامى كه مقدرات حتمى فرا رسد او را رها مى ‏سازند" «3» هم چنين در خطبه اول نهج البلاغه در توصيف فرشتگان و گروه‏ هاى مختلف آنها مى ‏خوانيم: و منهم الحفظة لعباده: " گروهى از آنها حافظان بندگان اويند" البته عدم آگاهى از وجود اين فرشتگان از طريق حس يا از طريق علوم و دانش هاى طبيعى هرگز نمى ‏تواند دليل بر نفى آنها باشد چرا كه اين منحصر به مورد بحث ما نيست، قرآن مجيد و هم چنين مذاهب ديگر خبر از امور فراوانى كه ما وراء حس انسان است داده ‏اند كه بشر از طرق عادى نمى‏ تواند از آنها آگاهى يابد. از اين گذشته همان گونه كه در بالا گفتيم ما در زندگى روزانه خود، نشانه ‏هاى واضحى از وجود چنين نيروى محافظى مى‏ بينيم و احساس مى‏ كنيم كه در برابر __________________________________________________ (1) و (2) تفسير برهان جلد 2 صفحه 283. [.....] (3) نهج البلاغه كلمات قصار جمله 201. بسيارى از حوادث مرگ بار بطور اعجاز آميزى نجات مى‏ يابيم كه تفسير و توجيه همه آنها از طريق عادى و يا حمل بر تصادف مشكل است، (و من خود بعضى نمونه‏ هاى آن را در زندگى ديده‏ ام كه راستى حيرت‏ آور بود ه، حتى براى شخص ديرباورى مثل من دليلى بوده است براى وجود آن محافظ نامرئى!) 2- هميشه تغييرات از خود ما است! (يك قانون كلى). جمله إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ كه در دو مورد از قرآن با تفاوت مختصرى آمده است، يك قانون كلى و عمومى را بيان مى ‏كند، قانونى سرنوشت‏ ساز و حركت آفرين و هشدار دهنده! اين قانون كه يكى از پايه‏ هاى اساسى جهان بينى و جامعه‏ شناسى در اسلام است، به ما مى‏ گويد مقدرات شما قبل از هر چيز و هر كس در دست خود شما است، و هر گونه تغيير و دگرگونى در خوشبختى و بدبختى اقوام در درجه اول به خود آنها بازگشت مى‏ كن ، شانس و طالع و اقبال و تصادف و تاثير اوضاع فلكى و مانند اينها هيچ كدام پايه ندارد، آنچه اساس و پايه است اين است كه ملتى خود بخواهد سربلند و سرفراز و پيروز و پيشرو باشد، و يا به عكس خودش تن به ذلت و زبونى و شكست در دهد، حتى لطف خداوند، يا مجازات او، بى‏ مقدمه، دامان هيچ ملتى را نخواهد گرفت، بلكه اين اراده و خواست ملتها، و تغييرات درونى آنهاست كه آنها را مستحق لطف يا مستوجب عذاب خدا مى‏ سازد. به تعبير ديگر: اين اصل قرآنى كه يكى از مهمترين برنامه‏ هاى اجتماعى اسلام را بيان مى‏ كند به ما مى‏ گويد هر گونه تغييرات برونى متكى به تغييرات درونى ملتها و اقوام است، و هر گوو: «خدا شما را از آن نجات مى‏ دهد.» ـ قالَ مَن يُحيِي العِظامَ و هِيَ رَميمٌ؟ ...: پرسيد: «چه كسى زنده مى‏ كند استخوان‏ ها را در حالى‏ كه پوسيده‏ است؟» ـ قُل يُحييهَا الَّذي أنشَأَها أوَّلَ مَرَّةٍ...:(6) پاسخ بده: «كسى‏ كه اول دفعه آن را آفريد، زنده‏ اش مى‏ كند.»(7) 1- فاطر/27، واقعه/72ـ 71 و 59 ـ 58، غافر/28، ابراهيم/19، نحل/17، انعام/71؛ نمونه ‏هايى از مطلب فوق را ارائه مى‏ دهند. 2- انعام/101. 3- مائده / 18 4- انعام/63. 5- انعام/64. 6- يس/79 ـ 78. 7- صافات/18ـ 16، واقعه/49ـ 47، رعد/16، نمل/65ـ 64، نمونه‏ هايى از مطلب فوق را بيان مى‏ كنند. @روز مجادله ما فرزندان خدا و دوستان او هستيم. بگو: پس (اگر اين طور است) چرا شما را به خاطر گناهانتان عذاب مى‏ كند؟ بنابراين شما هم بشرى هستيد (كه مانند ديگران) او، از انسان آفريده است. آيات در اين باره فراوان است به عنوان نمونه چند آيه مطرح شد. 4ـ طرح سؤال و پاسخ، از ديگر روش‏ هاى گفتارى قرآن در نجات انسان‏ ها از ناآگاهى است كه نيازهاى فكرى بشريت را برطرف كند و گرايش فطرى او را كه علم‏گرايى است پرورش دهد: ـ قُل مَن يُنَجّيكُم مِنَ الظُّلُماتِ البَرِّ و البَحرِ ...؟:(4) بپرس: «چه كسى شما را از تاريكى‏ هاى خشكى و دريا نجات مى‏ دهد؟» ـ قُل اللّهُ يُنَجّيكُم مِنها ...:(5) درپاسخ ب ـ 17؛ در ذاريات/21؛ فصلت/53؛ نمل/14، روم/50 نيز راجع به انديشيدن و نگاه آگاهانه به پديده‏ هاى مختلف اشاره شده است. 3- قصص/72ـ71. 4- يوسف/39. زندانى‏ ام! آيا پروردگاران پراكنده بهترند يا خداوند يكتاى چيره‏ گر؟(1) ـ ... أنّى يَكونُ لَهُ ولدٌ و لَم تَكُن لَهُ صاحِبَةٌ و خَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ...:(2) چگونه ممكن است فرزندى داشته باشد حال آن‏ كه همسرى براى او وجود ندارد؟ و او همه چيز را آفريده‏ است ... - وَ قالَتِ الْيَهُودُ وَ النَّصارى نَحْنُ أَبْناءُ اللّهِ وَ أَحِبّاوءُهُ قُلْ فَلِمَ يُعَذِّبُكُمْ بِذُنُوبِكُمْ بَلْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ ...(3) يهود و نصارا گفتند ر آنان را به عرفان و شناخت رساند: ـ قُل أرَأيتُم اِن جَعَلَ اللّهُ عَلَيكُمُ اللَّيلَ سَرمَدا اِلى يَومِ القِيامةِ مَن اِلهٌ غَيرُ اللّهِ يَأْتيكُم بِضياءٍ أفَلا تَسمَعون ...:(3) بگو: «اگر ببينيد كه خداوند شب را هميشه تا روز قيامت ادامه داد، كدام خدا غير از اللّه روشنايى (روز) را برايتان مى‏ آورد؟ آيا نمى‏ شنويد؟»(71) بگو: «اگر ببينيد كه خداوند روز را هميشه تا روز قيامت ادامه داد، كدام خدا غير از اللّه شب را برايتان مى‏ آورد تا در آن استراحت كنيد؟ آيا نمى‏ بينيد؟» ـ ... أ أربابٌ مُتَفَرِّقونَ خَيرٌ أمِ اللّهِ الواحدِ القَهّار:(4) اى ياران 1- طارق/7 ـ 5. 2- غاشيه/20 زير سينه‏ ى (مادر) آفريده شده‏ است. (1) ـ أفلا يَنظُرونَ اِلَى الاِبلِ كَيفَ خُلِقَت؛ و اِلَى السَّماءِ كَيفَ رُفِعَت؛ و اِلَى الجِبالِ كَيفَ نُصِبَت؛ و اِلَى الاَرضِ كيف سُطِحَت: (2) آيا به شتر نگاه نمى‏ كنيد چگونه آفريده شده؟ به آسمان نمى‏ نگريد كه چگونه برافراشته شده؟ به كوه‏ ها نظاره نمى‏ كنيد كه چگونه نصب شده‏ اند؟ و به زمين نمى‏ نگريد كه چگونه گسترده شده‏ است؟ 3ـ طرح سؤال با مخاطبان، تا با اين عمل در باره‏ ى آفريده‏ ها و پديده‏ هاى نظام خلقت، مردم را به انديشه وادار و از انحراف باز دارد و بتواند اعتقادات خدايى را در وجودشان زنده نمايد؛ به عبارت ديگ میکنه.. اگه چنتا ضربه ای به سرش بزنی میوفته زمین و میمیره چه چیزی این حیوان رو زنده نگه داشته بود تا اون لحظه که دیگه هرکاری کنیم زنده نمیشه؟ ( در انسان میگیم که روحش از بدن خارج میشه) ●پاسخ: در ابتدا باید اشاره شود که آن حیوان را روح او نگاه داشته بوده است ودر پی ضربه شرایطی در آن بوجود آمده که روح او درآن اثر نتواند . در تبیین مسله باید گفت : باید اذعان داشت كه روح بر موجودی اطلاق می‏شود كه علاوه برداشتن حیات، دارای شعور و اراده باشد. بر این اساس، بر موجودات فاقد شعور روح اطلاق نمی‏گردد. این مطلب را می‏توانیم با آنچه از عرف می‏فهمیم نیز تایید كنیم. ما روح َلَّهُم يَتَفَكَّرون:(4) اگر اين قرآن را بر كوهى نازل مى‏ كرديم، مى‏ ديدى كه در برابر آن خاشع مى‏ شد و از خوف خدا مى‏ شكافت! اين‏ها مثال‏ هايى است كه براى مردم مى‏ زنيم، باشد تا به فكر فرو روند. 2ـ دعوت به "نگاه با دقت" به پديده‏ ها، تا از اين طريق، جرقه‏ اى به عقل و فكر آدميان بزند و نيروى رسيدن به شناخت و معرفت را در آنان پرورش دهد: 1- رعد/3. 2- انعام/50. 3- اعراف/176. 4- حشر/21. آيه‏ ى 41 و 43 از عنكبوت نيز در باره ‏ى "مثال زدن" آمده است. ـ فَليَنظُرِ الانسانُ مِمَّ خُلِقَ ...: انسان بايد نگاهى با تدبر بياندازد كه از چه آفريده شده‏ است. از آب جهنده‏ ى بين صُلب (پدر) ومٍ يَتَفَكَّرون:(1) او كسى است كه زمين را گسترد، و در آن كوه‏ها و نهرها را قرار داد و از هر ميوه‏اى دو جفت را آفريد؛ شب را به‏ وسيله‏ ى روز مى‏ پوشاند همانا در اين‏ ها نشانه‏ هايى است براى گروهى كه تفكر مى‏ كنند. ـ ... قُل هَل يَستَوِي الأعمى و البصيرُ أفلا تَتَفَكَّرون:(2) بگو: «آيا كور و بينا برابرند؟ پس چرا تفكر نمى‏ كنيد؟» ـ ... فَاقصُصِ القَصَصَ لَعَلَّهُم يَتَفَكَّرون:(3) داستان‏هاى (تاريخى) را نقل كن، باشد كه تفكر كنند. ـ لَو أنزَلنا هذَا القرآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأيْتَهُ خاشِعا مُتَصَدِّعا مِن خَشيَةِ‏اللّهِ و تِلكَ الأمْثالُ نَضرِبُها لِلنّاسِ لَعین حاکم بر آن است. نظام حاکم بر جهان واپسین، نظامی تکوینی و عام است که گستره آن شامل همه انسان ها، با هر دین و عقیده ای می شود. مسأله معاد از مسائل عقلی به شمار می رود و مسائل عقلی کلی و ضروری و عام است و عقیده مند بودن یا نبودن افراد در مورد آن، تأثیری ندارد. سؤال نکیر و منکر از روح گذر از پل صراط و فشار قبر برای روح، تجسم روح به صورت جسم دنیوی، وحشت اولیه روح هنگام ورود در عالم جدید، توجه خاص روح به بدن مادی و قبر و بسیاری از مسائل دیگر که در دین اسلام به آن اشاره شده است حکایت از آن دارد روح در عالمی جدید با قوانینی جدید و عام روبرو شده است. ;نکیر ومنکر کیست اند hh ]    +دو فرشته «نکیر» و «منکر» نام دو فرشته است. (نام دیگر منکر، ناکر است.) این دو فرشته ماموران خداوند برای بررسی اعتقادات شخص تازه درگذشته (مرده) هستند. در برخی روایات از این دو فرشته به «دو نگهبان قبر» تعبیر شده است. b     5 مبشر و بشیر در برخی روایات آمده است که نکیر و منکر با آن قیافه ی وحشتناک و... مربوط به میت کافر است، اما ملایکه ی مسؤل پرسش از میت مؤمن به نام مبشر و بشیر است، ابوبصیر از امام صادق(ع) پرسید آیا آن دو ملک بر مؤمن و کافر با یک صورت وارد می شوند؟ فرمود: خیر.(1) شیخ مفید } =    3روز مجادله ●سوال: "روز مجادله" مجادله انسان  U =    cچندسوال راجب روز مجادله ●سوال: دلیل اصلی من برای مطرح کردن سوال در مورد روز مجادله ... بیان احادیث و روایاتی است که این مطلب را بیان کرده اند ..و بیان شرح ماوقع و اینکه انسان در مجادله و بحثی ، از شرایط نامناسب خود گلایه میکند و بیان میدارد که اگر مرکبی دیگر داشت بهتر عمل میکرد. بطور م ce    Y●سوال: آیا عالم ذر وجود دارد؟ ●پاسخ: در خصوص عالم ذر عرض می شود:[1] یکی از موضوعاتی که همواره مورد علاقۀ خاص و عام بوده است موضوع عالم ذرّ و به عبارت دیگر«عالم الست»بوده است. همگان علاقمند به درک این حقیقتند که قبل از وجود مادی خود، در چه عالم یا عوالمی بوده اند؛ در # نه پيروزى و شكستى كه به قومى رسيد از همين جا سرچشمه مى‏ گيرد، بنا بر اين آنها كه هميشه براى تبرئه خويش به دنبال" عوامل برونى" مى‏ گردند، و قدرت هاى سلطه‏ گر و استعمار كننده را همواره عامل بدبختى خود مى‏ شمارند، سخت در اشتباهند، چرا كه اگر اين قدرتهاى جهنمى پايگاهى در درون يك جامعه نداشته باشند، كارى از آنان ساخته نيست. مهم آن است كه پايگاه هاى سلطه‏ گران و استعمار كنندگان و جباران را در درون جامعه خود در هم بكوبيم، تا آنها هيچ گونه راهى براى نفوذ نداشته باشند. آنها بمنزله شيطانند، و مى‏ دانيم شيطان به گفته قرآن بر كسانى كه عباد اللَّه مخلصين هستند راه ندارد، او تنها بر كسانى چيره مى‏ شود كه پايگاهى در درون وجود خود براى شيطان ساخته‏ اند. اين اصل قرآنى مى‏ گويد: براى پايان دادن به بدبختي ها و ناكامي ها بايد دست به انقلابى از درون بزنيم، يك انقلاب فكرى و فرهنگى، يك انقلاب ايمانى و اخلاقى، و به هنگام گرفتارى در چنگال بدبختي ها بايد فورا به جستجوى نقطه‏ هاى ضعف خويشتن بپردازيم، و آنها را با آب توبه و بازگشت به سوى حق از دامان روح و جان خود بشوئيم، تولدى تازه پيدا كنيم و نور و حركتى جديد، تا در پرتو آن بتوانيم ناكامي ها و شكست ها را به پيروزى مبدل سازيم، نه اينكه اين نقطه‏ هاى ضعف كه عوامل شكست است در زير پوشش هاى خود خوا n+=    چه کنیم که مرگ و عالم قبر و برزخ و همچنین آخرت راحت تر و بهتری داشته باشیم؟ ●پرسش: چه کنیم که مرگ و عالم قبر و برزخ و همچنین آخرت راحت تر و بهتری داشته باشیم؟ یعنی چه کنیم تا: اولا مرگ راحت و بی دردی داشته باشیم (مانند فرمایش امام صادق (ع) که می فرمایند مرگ مانند بوییدن گل است). دوما عالم برزخ بدون فشار و عذاب وهمنشینان جهنمی چون سگ و اژدها داشته باشم. سوما آخرت را بدون معطلی در ایستگاه ها و با حساب کشی کمتری رد کنیم؟ ●پاسخ: مرگ نخس I,o    اثبات توانایی مردگان از منظر قرآن وسنت ●سوال: آیا مردگان هم مانند زندگان قادر و توانا هستند ؟ ●پاسخ: البته مستحضرید که در بحث توانایی اموات آنچه محل بحث است بحث سماع و شنوایی آنان است که از دیر باز مورد بحث بوده ودر این مبحث نیز حتی میان سلفیون هم اختلاف است و اصل آن مورد قبول همۀ علمای اسلام است حتی ابن تیمیه T4G    Yآیا قبر همان برزخ است؟ ●پاسخ: منظور از قبر ، مدفن خاکی که بدن مادّی مرده را در آن دفن می کنند نیست. در فرهنگ اهل بیت (ع) ، قبر نام عالمی است که مردگان بعد مرگ وارد آن می شوند و تا روز قیامت در آن خواهند بود تا قیامت برپا شود. به عبارت دیگر ، مقصود از قبر همان عالم برزخ است. در عالم قبر (برزخ) انسان هم دارای روح است هم دارای بدن ؛ لکن بدنی غیر مادّی دارد که از جهاتی شبیه آن بدنهایی هستند که در خواب می بینیم. شب اوّل قبر یا سوال قبر یا فشار قبر و امثال این امور نیز همگی مربو qq%    cدعایی جهت رهایی از سكرات مرگ و فشار قبر،و صدهزار هراس قيامت در كتاب«بلد الأمين»از حضرت رسلو صلى اللّه عليه و آله روايت كرده:هركه هر روز ده بار اين دعا را بخواند،حق تعالی چهار هزار گناه كبيره او را بيامرزد،و وى را از سكرات مرگ و فشار قبر،و صدهزار هراس قيامت نجات دهد، و از شرّ شيطJl&C    ایا مرده یرقبرش حرفهای مارو میشنوه؟ ●سوال: وقتي ما سر قبر كسي ميريم و باهاش حرف ميزنيم آيا مرده در همونجا حاضر ميشه و متوجه حرفهاي ما ميشه؟ البته منظورم فقط 5 شنبه و جمعه نيست . هر روز هفته كه با \\$!    eچه کنیم که عالم قبر و برزخ و آخرت بهتر و راحت تری داشته باشیم؟ ●سوال: با عرض سلام خدمت خواهران و برادران و کارشناسان محترم. چه کنیم که عالم قبر و برزخ و آخرت بهتر و راحت تری داشته باشم؟منظورم این هست که چه کاری هایی لازم هست که: اولا به فشار و عذاب های قبر و برزخ دچار نشویم و این عوالم با همنشینان بدی همچون سگ و اژدها همراه نباشد. دوما در آخرت دچار معطلی دb هى مكتوم بماند و به جستجوى عوامل شكست در بيرون جامعه خود در بيراهه‏ ها سرگردان بمانيم! تا كنون كتاب ها يا مقالات زيادى در باره عوامل پيروزى مسلمانان نخستين، و عوامل عقب‏ نشينى مسلمين قرون بعد، نوشته شده است، كه بسيارى از بحث هاى آنان به كاوش در سنگلاخ و بيراهه مى‏ ماند، اگر بخواهيم از اصل فوق كه از سرچشمه وحى به ما رسيده الهام بگيريم بايد هم آن پيروزى و هم آن شكست و ناكامى را در تغييرات فكرى و عقيدتى و اخلاقى و برنامه‏ هاى عملى مسلمانان جستجو كنيم و نه غير آن، در انقلاب هاى معاصر از جمله انقلاب ملت ما (مسلمانان ايران) انقلاب الجزائر، انقلاب افغانستان، و مانند ن به وضوح حاكميت اين اصل قرآنى را مشاهده مى‏ كنيم. يعنى بى‏ اينكه دولت هاى استعمارى و ابرقدرت هاى سلطه‏ گر روش خود را تغيير دهند، هنگامى كه ما از درون دگرگون شديم همه چيز دگرگون شد. و به هر حال اين درسى است براى امروز و فردا، و فرداهاى ديگر، براى همه مسلمانها، و همه نسل هاى آينده! و مى‏ بينيم تنها رهبرانى پيروز و موفق شدند كه ملت خود را بر اساس اين اصل رهبرى كردند و دگرگون ساختند، تاريخ اسلام و تاريخ معاصر مملو است از شواهدى بر اين اصل اساسى و جاودانى كه ذكر آنها ما را از روش بحثمان در اين تفسير دور مى‏ سازد. تفسير نمونه، ج‏10، صص: 148-142 Aچندسوال راجب روز مجادله عقِلون(2): در آفرينش آسمان‏ها و زمين، ورفت و آمد شب و روز، و كشتى‏ ها كه در دريا براى منافع مردم در حركتند، و آن چه از آب‏ هايى كه خدا از آسمان فرو مى‏ فرستد تا به‏ وسيله‏ ى آن، زمين را بعد از مدتى دوباره سرسبز نمايد، و در 1- روم/21. 2- بقره/164. آن از هر جنبنده‏اى انواعى را گسترش داد، و بادها و ابرهاى مسخَّر بين زمين و آسمان را به حركت درآوردن، (همه) از نشانه‏ هاى (او) براى گروهى است كه مى‏ انديشند. ـ و هو الَّذي مَدَّ الاَرضَ و جَعَلَ فيها رواسِيَ و أنهارا و مِن كُلِّ الثَّمراتِ جَعَلَ فيها زَوجَينِ اثْنَينِ يُغشِي الَّيلَ النَّهارَ اِنَّ في ذلكَ لَآياتٍ لِ nnZ'    نوزادی که فوت میکنه تکلیفش چی میشه؟ ●سوال: می خواستم بدونم نوزادی که هنگام تولد فوت میکنه تکلیفش چگونه هست با توجه به اینکه روح داشت اما این دنیا رو درک نکرد آیا در برزخ رشد میکنه؟ آیا پدر و مادر خودش و  و رَحمَةً اِنَّ في ذلِكَ لَآياتٍ لِقَومٍ يَتَفَكَّرون:(1) و از نشانه‏ هاى او آن است كه براى شما از خودتان زوج‏ هايى آفريد تا به آن آرامش پيدا كنيد و بين شما مودّت و رحمت قرار داد به تحقيق در آن، نشانه‏ هايى براى گروهى است كه تفكّر مى‏ كنند. ـ اِنَّ في خَلقِ السَّمواتِ والأرضِ و اخْتِلافِ اللَّيلِ والنَّهارِ و الفُلكِ الَّتي تَجري في البَحرِ بِما يَنفَعُ النّاسَ و ما أنزَلَ اللّهُ مِنَ السَّماءِ مِن ماءٍ فَأحيا بِهِ الأرضَ بَعدَ مَوِتها وَ بَثَّ فيها مِن كُلِّ دابَّةٍ و تَصريفِ الرّياحِ و السَّحابِ المُسَخَّرِ بَينَ السَّماءِ و الأرضِ لَآياتٍ لِقَومٍ يَ BB(K    aسرنوشت کودکان پس از مرگ ●پرسش: می خواستم بدونم نوزادی که هنگام تولد فوت میکنه تکلیفش چگونه هست با توجه به اینکه روح داشت اما این دنیا رو درک نکرد?آیا در برزخ رشد میکنه؟آیا پدر و مادر خودش و میشناسه؟آیا پاداش و عقاب در موردش اجرا میشه؟ ●پاسخ: با سلام خدمت شما براي بررسي اين موضوع لازم به ذكر است حتي اگر در روايات از چگونگي وضعيت كودكان بعد از مرگ سخني به ميان نيامد yyu   Kاگر کسی اینگونه بیاندیشد؛ جایگاهش در آن دنیا کجاست؟ ●سوال: با عرض سلام خدمته کارشناس محترم سایت ... امیدوارم که خوب و سلامت باشین ... کسی رو میشناسم که چنین قوانینی رو برای خودش انتخاب کرده .... میخواستم بدونم اگر کسی چنین قوانینی رو برای خودش گذاشته باشه ... جایگاهش در اون دنیا کجا میeJ      معنای لغوی و اصطلاحی واژه تناسخ «تناسخ» از ریشه «نسخ» گرفته شده و كاربرد لغوی آن با دو ویژگی همراه است: 1. تحول و انتقال. 2. تعاقب دو پدیده كه یكی جانشین دیگری گردد.(1) از این‎رو، واژه «نl X S    S بطلان تناسخ در قرآن از جمله آياتي كه در قرآن كريم با تناسخ در تضاد مي باشد آيه هاي 100-99 سوره مومنون است كه مي فرمايد:{حَتَّى إِذَا جَاء أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ* لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحاً فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ} [المؤمنون : 99-100] « آنها همچنان به راه غلط خود ادامه مي دهند) تا زماني كه مرگ يكي از آن ها فرا مي رسد مي گويد: پروردگارا مرا بازگردان(99) باشد كه در آنچه:dنتقل مى گردد و در آن سرا، به حیات خویش ادامه مى دهد. اگر از نیکان باشد به پاداش اعمال خوب خود در آن عالم متنعم مى شود و اگر از بدان باشد به کیفر کارهاى ناپسند خویش مى رسد، تا زمانى که قیامت شود. قضاى الهى بر این تعلق گرفته که روح بشر پس از مرگ، دوباره به دنیا باز نگردد و زندگى جدیدى را در این جهان آغازنکند، بلکه در برزخ بماند تا قیامت آغاز شده و به سراى جاودان آخرت منتقل شود. از قرون پیشین در هندوستان نظریه اى به نام تناسخ طرح شد که از بازگشت مجدد ارواح به دنیا سخن مى¬گفت. این نظریه با گذشت اعصار، رفته رفته توجه عده زیادى از مردم جهان را به خود جلب کرد، آن را یک امر وا  با پرودگار که اگر چنان موقعیت را داشتم چنان میکردم وخداوند شرایطی ایجاد میکند تا انسان تمامی راه ها را امتحان کند تا ثابت شود اینطور نبوده در این باره ...مطالبی میخواستم بدونم که هر چه در اینترنت جستجو کردم چیز قابل ملاحظه ای نیافتم .. واگر کتابی که بتوانم در این باره مطالعه کنم .. معرفی فرمائید . تشکر ●پاسخ: مردی زیر درخت گردو نشسته بود و با خود می گفت : چرا خداوند بوته خربزه را چنین کوچک و درخت گردو را چنان بزرگ آفریده ؟ کاشکی با این حال لااقل گردو به اندازه خربزه بود . هنوز از این پندار خارج نشده بود که گردویی از درخت فرو افتاد و بر سرش اصابت کرد . خندید و فت : خدایا ؛ چه خوب آفریده ای وگرنه الآن سرم داغون شده بود . در قرآن به يك نوع جدل برمى‏ خوريم كه مخاطبان خود را به تفكّر و تعقّل وادار مى ‏كند و از آنان مى ‏خواهد، در باره ‏ى آن‏ چه مطرح مى‏ شود، بينديشند. اين عمل را قرآن با چهار روش انجام داده‏ است: 1ـ دعوت به "تفكر و تدبر"، با استفاده از "حافظه يا تصورات ذهنى"، بكارگيرى "بديهيات و تحليل‏ هاى فكرى"، بهره‏ بردارى از "نكات تاريخى" و استفاده از "مثال‏ ها" تا انسان را وا دارد، به‏ دنبال شناخت و معرفت حقيقى برگردد: ـ و مِن آياتِهِ أن خَلَقَ لَكُم مِن أنفُسِكُم أزواجا لِتَسكُنوا اِلَيها و جَعَلَ بَينَكُم مَوَدَّة ddn]    uنظریات مفسرین درمورد عالم دز 1) نظريه متكى به احاديث: نظريه معروف ك Mjm    _چندنکته درمورد عالم ذر 1. لفظ ذريه در قرآن کریم نوزده بار ذکر شده است و مقصود از آن در تمامی موارد، نسل انسان است. در اين كه اين لفظ از چه ريشه اى گرفته شده اختلاف است. برخى مى گويند: ذريه از لفظ «ذرأ» به معناى «خلق» گرفته شده است در اين صورت«ذريه» به معناى مخلوق خواهد بود. برخى ديگر مى گويند: اين لفظ از ريشه «ذر» به معناى موجودات ريز، مانند ذرات غبار و مورچه گرفته شده است. برخى ديگر آن را از «ذرو» يا «ذره» مى گيرند ك ^--y*    Mعالم برزخ و منازل ●سوال: عالم برزخ هم شامل منازل میباشد ....؟ منزل اول دوم سوم ...... خب در این منازل چه چیزایی رخ میدهد ...؟؟؟ ●پاسخ: انسان در سفر آخرتش منازل و مراحل متعددي را طي مي كند كه در اين جا به اختصار درباره آن منازل توضيحات)3)7    %●پرسش: اگه من در کودکی می مردم الان توی بهشت بو مانند نامیدن شدن به خزنة الجهنم و زبانیة که برخی از ملایک اند.(3) پرسش در قبر برای کافران و فاسقان توسط نکیر و منکر با حالت ترسناک و برای مؤمن توسط مبشّر و بشیر با حالت فرحناک انجام می شود، محور پرسش ها، عقاید و اصول دین است به ویژه مسأله ی امامت(4) پی نوشت: 1- الفروع من الکافی، 3 / 239، حدیث 12. 2- شرح عقاید صدوق یا تصحیح الاعتقاد، شیخ مفید، ص 220; علم الیقین، فیض کاشانی، 2 / 1073. 3-المنقذ من التقلید، حمصی رازی، 2 / 197. 4-در روایت تدفین فاطمه مادر حضرت امیر(ع) گذشت که پیامبراکرم نام علی(ع) را به او تلقین کرد تا در پاسخ ملایکه بیان کند; حق الیقین، عبدالله شبر، 2 / 384. ?مبشر و بشیر  می فرماید: در برخی از روایات نام دو ملکی که بر کافر نازل می شوند ناکر و نکیر و نام دو ملکی که بر مؤمن نازل می شوند مبشر و بشیر ذکر شده است، گفته شده اگر نام دو ملک کافر نکیر و ناکر است به خاطر این است که کافر منکر حق است و منکر آن ملایکه و از آمدن آنها ناخشنود است و دو ملک مؤمن مبشر و بشیر است چون آن دو رضایت و ثواب خدا را بر او بشارت می دهند.(2) نامیده شدن ملایکه ی الهی به نکیر و منکر که در ظاهر اسم زشتی است، به خاطر این نیست که زشتی در ذات آنها باشد، چون ملایکه ی الهی از هر پلیدی به دوراند، بلکه به خاطر این است که کافر و فاسق از دیدن آنها منقلب و گرفته و ناخشنود می شون 3‏ شان نواخته مى‏ شود و در دوزخ چهره‏اى عبوس دارند)؛ پس كسانى كه ميزان‏هاى‏ شان سنگين باشد، آنها رستگاراند». در آن روز حساب در دستان خداوند متعال است و همگى از روى عدالت حسابرسى مى‏ شوند: (وَ نَضَعُ الْمَوازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَ إِنْ كانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنا بِها وَ كَفى‏ بِنا حاسِبِينَ)؛ «ما ترازوى عدل را در روز قيامت برپا مى‏ كنيم. پس به هيچ كس كمتر ستمى نمى‏ شود و اگر به مقدار سنگينى يك دانه خردل باشد، ما آن را حاضر مى‏ كنيم. و كافى است كه ما حساب كننده باشيم».انبياء (21)، آيه 47. امام  كمى و زيادى حساب است و مردم در آن روز بر طبقات و جايگاه‏هاى مختلفى هستند: گروهى به سرعت محاسبه مى‏ شوند و با شادمانى به سوى خاندان خود باز مى‏ گردد؛ گروهى بدون حساب وارد بهشت مى‏ شوند؛ زيرا خود را به دنيا آلوده نكرده‏ اند و حساب قيامت براى كسانى است كه در دنيا خود را آلوده كرده‏ اند؛ و گروهى بر كمترين و كوچكترين [امر ]محاسبه مى‏ شوند و به سوى عذاب دردناك رانده مى‏ شوند و از ايشان است پيشوايان كفر و رهبران گمراهى كه براى آنها هيچ ميزانى برپا نمى‏ شود؛ آنها در روز قيامت هيچ ارجى ندارند و در دوزخ جاودانه هستند و (شعله‏ هاى سوزان آتش [همچون شمشير] به صورت‏ها  طبقات و منازل فمنهم من يحاسب حساباً يسيراً و ينقلب إلى أهله مسروراً و منهم الذين يدخلون الجنة بغير حساب لأنهم لم‏يتلبسوا من أمر الدنيا و إنما الحساب هناك على من تلبس بها هاهنا و منهم من يحاسب على النقير و القطمير و يصير إلى عذاب السعير و منهم أئمة الكفر و قادة الضلالة فأولئك لايقيم لهم وزناً و لا يعبأ بهم بأمره و نهيه يوم القيامة و هم فى جهنم خالدون (و تلفح وجوههم النار و هم فيها كالحون)؛ مومنون (23)، آيه 104. (فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ)؛ الاحتجاج، ج 1، ص 244. «و معناى «كسى كه ميزانش سنگين باشد» و «كسى كه ميزانش سبك باشد» عبارت از //I0C    سوال درباره مرگ و خلقت دوباره انسان ●سوال: u    3نپوسیدن بدن در قبر چه فایده ای برای انسان دارد؟ ●پاسخ: سلام خدمت همه بزرگواران و از جمله دلایل نپوسیدن بدن پیامبران و ائمه طاهرین و اولیای خدا و بعضی از اخیار و ابرار در قبر ارتباط اجساد آنهاست با بدن و صورت مثالی آنه0Y    }عالم برزخ و سیمای انسان در آنجا ●سوال: با عرض سلام می خواستم در باره عالم برزخ بیشر بدانم و اینکه سیمای انسان در انجا چگونه است و شفاعت در آن عالم است و ایا عذلب و یا پʿp     G حقیقت عالم برزخ پاسخ همۀ سؤالات شما در مراجع% 2}    _عذاب در عالم برزخ و قبر ●سوال: آیا در برزخ هم به خاطر نماز و روزه های قضا به شخص متوفی عذابی میرسه یا این اعمال مربوط به قیامت میشوند؟ آنگاه ابو بصیر گفت : در ماه رمضان قرآن را در یک شب بخوانم؟امام علیه السلام فرمود:نه. او گفت:در دو شب چطور؟ امام علیه السلام فرمودند:نه. پس گفت در سه شب چطور؟ امام علیه السلام فرمود:ها - و با دستش اشاره کرد - بله هیچ چیز ماه رمضان به ماههای دیگر شبیه نیست حق و احترامی دارد.تا می توانی در این ماه نماز بخوان. امام صادق َ نُفَصِّلُ الآياتِ وَلعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ؛پروردگارا آنان را در بهشت جاودانى خود وارد ساز; بهشتى كه آن را به آنان و صالحان از پدران و همسران و فرزندان، وعده داده اى».(اعراف/174). تفسير آيات: كشف حقيقت در گروی اين است كه آيات ياد شده را جدای از هر نوع موضع گيرى پيشين، تفسير نمود تاروشن گردد آیا اين آیات متذكر جهانى قبل از اين جهان اند، و در مقام بیان حیاتی قبل از حیات دنیوی اند، يا اينكه این آیات هدف ديگرى دارند و ربطى به آنچه در افواه عمومى است ندارند. [1].این نوشتار برگرفته از نوشتۀ آیت الله جعفر سبحانی است که با تغییراتی ارائه می گردد. Bآیا عالم ذر وجود داردیا نیز وجود دارد؟ پاسخ این سوال این است که: امتحان به معنای تکلیف و ابتلای انسان وجن است. تکلیف دایر مدار اختیار است و در صورتی صحیح است که بتوان انتخاب کرد. اما سرای اختیار منحصر در این دنیا است و آن دنیا، محل جزای اعمال است. چنانکه حضرت علی علیه السلام می فرماید: «فَإِنَّ الْيَوْمَ‏ عَمَلٌ‏ وَ لَا حِسَابَ وَ إِنَّ غَداً حِسَابٌ وَ لَا عَمَل‏» امروز روز عمل است و فردا روزی است که فقط حساب وکتاب صورت میگیرد و عمل و تکلیفی در ان راه ندارد. [3] [1] . کافی، ج3 ص 243 [2] . مجموعه مصنّفات شیخ اشراق، ج 2؛ حكمة الاشراق، ص 107. [3] . کافی، ج8 ص 58 برزخ به همین قبر تعبیر شده است َالَ ظَهْرُ الْكُوفَةِ أَمَا إِنِّي كَأَنِّي بِهِمْ حَلَقٌ حَلَقٌ قُعُودٌ يَتَحَدَّثُون‏»[1] ●ثانیا: مراد از نوری بودن آن نیز مجرد بودن ان به است. نه نوری که در عالم ماده دیده میشود و با حواس ظاهری قابل درک است. یعنی همانطور که دراصطلاح فلسفه اشراقی، ماده مساوی با ظلمت و تاریکی است، هر چقدر این خصوصیات ماده کم شود، از ظلمت ان کاسته میشود و از انجا که ظلمت و نورانیت، متقابل هستند بنابراین هرچقدر از مادیت یک وجود کاسته شود، از ظلمتش کاسته میشود و هرچقدر از ظلمتش کاسته شود به نورانیتش افزوده میشود.[2] باز ممکن است به ذهن برسد، آیا امتحان های الهی در برزخ و آن دن  به ياد آر زمانى را كه پروردگارت از صلب و پشت فرزندان آدم ذريه و نسل آنان را برگرفت و آنان را بر خويشتن گواه ساخت. و گفت: آيا من پروردگار شما نيستم؟ گفتند: آرى.(اين پيمان را گرفتيم) تا روز قيامت نگوييد ما از اين كار غافل بوديم».(اعراف/172). 3.«أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَكُنّا ذُرِّيَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ أَفَتُهْلِكُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ؛(چنين پيمان گرفتيم) تا نگوييد پدران ما قبلاً شرك ورزيدند(وبت پرست بودند) و ما فرزندان آنان بوديم. آيا ما را با آن چه كه باطل گرايان انجام داده اند نابود كرده و مجازات مى كنى».(اعراف/173). 4.«وَكَذلِ !ها)، پيمان مؤكّد گرفت، كه هر گاه كتاب و دانش به شما دادم، سپس پيامبرى به سوى شما آمد كه آنچه را با شماست تصديق مى‏كند، به او ايمان بياوريد و او را يارى كنيد! سپس (خداوند) به آنها گفت: «آيا به اين موضوع، اقرار داريد؟ و بر آن، پيمان مؤكّد بستيد؟» گفتند: «(آرى) اقرار داريم!» (خداوند به آنها) گفت: «پس گواه باشيد! و من نيز با شما از گواهانم».(آل عمران/81). 2. «وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِى آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ القِيامَةِ إِنّا كُنّا عَنْ هذا غافِلينَ؛ " قرآن کریم آیاتی ناظر به این مطلب وجود دارد که دیدگاههای مختلفی را در بین مفسرین به خود جلب نموده است.قبل از بیان اقوال، آیات مورد نظر ارائه می گردد . خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: 1.«وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثاقَ النَّبِيِّينَ لَما آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتابٍ وَ حِكْمَةٍ ثُمَّ جاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ قالَ أَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلى‏ ذلِكُمْ إِصْرِي قالُوا أَقْرَرْنا قالَ فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدِين؛ و (به خاطر بياوريد) هنگامى را كه خداوند، از پيامبران (و پيروان آ )T {    ! تناسخ در این باره توجه به چند نکته لازم است: الف) اولاً تناسخ دارای اقسامی است مانند: 1- ملکی، 2- ملکوتی. تناسخ ملکی نیز بر دو گونه است: الف) تناسخ نزولی، ب) تناسخ صعودی. لیکن شما مقصود خود را از تناسخ بیان نکرده و معلوم نساخته‏ اید که کدام یک از آنها مورد سؤال شمااست. ب ) در میان فلاسفه اسلامی و غربی براهینی بر استماله تناسخ ذکر گردیده e    = تناسخ یعنی چه؟ ●پاسخ: بر اساس مکتب پیامبران الهى، با مرگ انسان روح آدمى از بدن جدا شده به عالم برزخ م  K-    Mخصوصیات عالم برزخ انسان‌ که‌ از این‌ دنیا میرود، به‌ عالم‌ دیگری‌ به‌ نام‌ برزخ‌ وارد میشود و در آنجا هست‌ تا وقتیکه‌ در صور دمیده‌ شود و مردم‌ از قبرها بیرون‌ آیند، در آن‌ وقت‌ به‌ عالم‌ قیامت‌ وارد میشوند. برزخ‌ به‌ معنای‌ فاصله‌ است‌، فاصله‌ بین‌ دو خشکی‌ یا دو آب‌ یا دو چیز دیگر را برزخ‌ گویند و چون‌ عالمی‌ که‌ انسان‌ پس‌ از مردن‌ در آنجا بسر میبرد، فاص%M    u●سوال: عذاب قبر تا چه مدت ادامه داره؟ آیا همون شب اول قبر است؟ یا ممکنه همیشه باشه؟  zo    }●سوال: موقع قیامت مگه همه اتمها و مولکول ها و سلول ها و آدمها از بین نمی روند و خدا هم در فضای خلا مطلق که ختی یک اتم اکسیژن هم نیست! ف<    mخصوصیات دیگری از عالم برزخ ـ تکامل نفوس ناقصU R_"/    ●سوال: آیاوحشت و ترس روز قیامت عمومی است؟ ●پاسخ: گروهی از مردم، هیچ ترس و وحشتی ندارند، توصیه می کنم واژه های حز F:!'    Cایاترس قیامت برا پرهیزگاران و افراد با تقوا هم  v#o    uاولیاء از خوف و حزن داشته اند ●سوال: بررسی زندگی اولیاء نشان می دهد ایشان از خوف و حزن خالی نبوده اند ●پاسخ: جود مشکلات، در طبیعت دنیا نهفته است، و داشتن مشکل لزوما به معنای غم و غصه داشتن نیست(دقت کنید) ضمنا به سرنگار دقت کنید، بحث وحشت است، وحشت یک امر کاملا منفی است بطوری که طبع انسان آن را پس می زند، و تطبیق آن بر هیجان خالی از وجه است. برای پرهیزگاران هیچ وحشت و حزن و خوفی نیست، این مطلب به صراحت در قرآن آمده و جای بحث ندارد. موفق باشید. Wاولیاء از خوف و حزن داشته اند *لا یه سوال پیش میاد؟؟؟ خداوند عزیز با این که میدونه یه انسان با دیدن چنین چهره ترسناک و وحشتناک در حالت عادی زبونش بند میاد چرا نکیر و منکر با اون قیافه میان و سوال میپرسن .؟ خب اگه یکی زبونش بگیره که یه دفعه با گرز میزنن تو سرش و.....( یا اباالفضل.خدا کمک کنه) خوشحال میشم نظرتونو بشنوم و بگین تا حالا به این موضوع فکر کردین؟ ●پاسخ: سیمای فرشتگان الهی که برای نخستین بار در لحظه مرگ‌، و سپس هنگام پرسش قبر و مراحل پس از آن‌، با انسان روبه‌رو می‌شوند، به عمل فرد بستگی دارد. اگر متوفّا فردی مؤمن و با تقوا باشد، نکیر و منکر با چهره‌ای خندان و بشّاش با او ملاقات م +ی‌کنند، و اگر فردی فاسق و گناه‌کار باشد، با چهره‌ای عبوس و غضبناک با او برخورد می‌نمایند. قرآن مجید، فرشتگانی را که مأمور جهنّم می‌باشند، چنین توصیف می‌فرماید:"عَلَیْهَا مَلَغ‌کَة‌ٌ غِلاَ ظٌ شِدَادٌ لآ یَعْصُون‌َ اللَّه‌َ مَآ أَمَرَهُم‌؛(تحریم‌،6) بر جهنّم فرشتگانی گمارده شده که خشن و سخت‌گیرند و هرگز مخالفت فرمان خدا نمی‌کنند." از آن جا که جهنّم‌، کانون خشم و غضب است‌، مأموران او نیز قیافه‌ای خشن و غضبناک دارند. موسی بن جعفر(ع) از پدر خود امام صادق‌نقل می‌کند:هنگامی که فردی از دنیا برود، اگر مؤمن باشد هفتاد هزار ملک تا نزدیک قبر او را تشییع می‌ -کنند، وقتی او را دفن کردند، نکیر و منکر به نزد او می‌آیند، از او می‌پرسند خدای تو کیست‌، پیغمبر تو کیست‌؟تا آخر... او همه را به خوبی پاسخ می‌دهد، سپس تا چشم کار می‌کند، قبر وی توسعه پیدا می‌یابد و از طعام بهشتی برای او می‌آورند و روح و ریحان بر او وارد می‌شوند؛ همان گونه که در قرآن آمده است‌:"فَأَمَّآ إِن کَان‌َ مِن‌َ الْمُقَرَّبِین # فَرَوْح‌ٌ وَ رَیْحَان‌ٌ وَ جَنَّت‌ُ نَعِیم‌ٍ ؛(واقعه‌،88ـ89) ولی اگر کافر یا منافق باشد، هفتاد فرشته عذاب که نامشان زبانیه است‌، او را تشییع می‌کنند؛... هنگامی که او را وارد قبر کردند و مردم پراکنده شدند، نکیر و منکر در هو ن است و روح انسان محصور در این مکان مادی نیست. شاهد براین مطلب نیز روایاتی است که بیان میکند ارواح مومنین در وادی السلام تجمع میکنند. در روایتی از امام صادق علیه السلام، به این مطلب اشاره شده که هر مومنی که وفات میکند، از شرق عالم باشد یا از غرب عالم، روحش به وادی السلام منتقل میشود. «قُلْتُ لَهُ إِنَّ أَخِي بِبَغْدَادَ وَ أَخَافُ أَنْ يَمُوتَ بِهَا فَقَالَ مَا تُبَالِي حَيْثُمَا مَاتَ أَمَا إِنَّهُ لَا يَبْقَى مُؤْمِنٌ فِي شَرْقِ الْأَرْضِ وَ غَرْبِهَا إِلَّا حَشَرَ اللَّهُ رُوحَهُ إِلَى وَادِي‏ السَّلَامِ‏ قُلْتُ لَهُ وَ أَيْنَ وَادِي‏ السَّلَامِ‏ ق .ناک‌ترین قیافه و بدترین صورت می‌آیند و از اعتقادات وی می‌پرسند، در جواب عاجز می‌ماند، یک ضربه‌ای به او می‌زنند که ناله او بلند می‌شود...سپس دری از آتش به روی او باز و از هم حمیم و آب جوشان جهنّم به او می‌خورانند و این است معنای قول خداوند تعالی‌:"وَ أَمَّآ إِن کَان‌َ مِن‌َ الْمُکَذِّبِین‌َ الضَّآلِّین # فَنُزُل‌ٌ مِّن‌ْ حَمِیم‌ٍ ؛(واقعه‌،92ـ93) از آیات و روایات استفاده می‌شود که عمل فرد در این جهان‌، زمینه‌ساز صورت‌ها و سیرت‌ها است‌، و تجسّم عمل‌، موضوعی است که به خوبی از قرآن استفاده می‌شود و دانش امروز نیز آن را امری ممکن می‌داند. تمثل نکیر و منکر برای منافق در قیافه‌ای هولناک‌، در واقع بخشی از تجسّم عمل او است‌.(بحارالانوار، مجلسی‌؛، ج 6، ص 222، نشر:مؤسسة الوفأ، بیروت‌.) ابا بصیر به حضرت صادق(ع) عرض کرد:فدایت شوم!نکیر و منکر بر مؤمن و کافر با یک چهره وارد می شوند؟فرمود:نه. (بحارالانوار، ج 6، ص 264.) در روایت آمده که شب اوّل قبر، برای مؤمنان و نیکوکاران دو فرشته با نام های بشیر و مبشر (که گویای چهرة زیبای آن دو است، می آید و بشارت روح و ایمان می دهد، امّا برای کافران و بدکاران،‌ دو فرشتة به نام های نکیر و منکر می آید (که گویای چهرة نازیبای آن دو است) و حامل عذاب الهی هستند. :قیافه نکیر و منکر در شب اول قبر12] . سوره الحاقه، آیه 19، 25، 26. [13] . ناصر مكارم، پیام قرآن، ج 6، ص 105، نشر پیشین. [14] . قمی، شیخ عباس، منازل الآخره، ص 118، نشر پیشین، امام خمینی، چهل حدیث، ص 98 نشر مؤسسه آثار امام (ره), سال 1378 ش _ ناصر مكارم، تفسیر نمونه، ج 13، ص 119، نشر دارالكتب الاسلامیه، تهران، 1379 ش. [15] . جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن، (معاد در قرآن، ج 5)، ص 214، نشر مركز اسراء قم، 1381 ش _ مجلسی، محمد باقر، بحار، ج 8، ص 67، نشر داراحیاء التراث العربیّه، بیروت 1403 ق _ نور الثقلین، ج 4، ص 402، نشر المطبعه العلمیه، قم بی تا. [16] . بحار، ج7، باب 6، حدیث 5، ص127، نشر دار الاحیاء التراث العربی، بیروت، 1403ق. ^عالم برزخ و منازل ?Q    !منطق مجازات برای حق الناس چیست؟ پاسخی دیگر برای این سوال(بخش دوم): ●سوال: اگر کسی در قیامت حق الناسی به گردن داشته باشد، مجازات خواهد شد، ولی آیا این کمکی به کسی می کند که حقّش در دنیا تصاحب شده است؟ به طور مشابه، در مجازات دنیوی هم همینطور، مجازات قاتل یا اسیدپاش و ! 2وردگارشان محشور مى‏ شوند». (1) «دابه هر جنبنده‏اى را كه بر روى زمين بجنبد، گويند و در قرآن كريم، به تمام جنبده‏ ها اعم از انسان و حيوانات اطلاق شده است و هرگاه در برابر انسان آمده ـ مثل اين آيه ـ به معناى حيوانات است».(2) امت، جماعتى را مى‏ گويند كه در هدفى يگانه اشتراك داشته باشند. حشر نيز به معناى كوچ دادن جمعى از جايى به جاى ديگر است».(3) 2.«و اذا الوحوش حشرت؛ هنگامى كه حيوانات وحشى محشور مى‏شوند».(4) در قرآن، به حشر انسان و حيوانات اشاره شده، اما در مقابل، براى موجودات ديگرى، چون آسمان، زمين، ماه، سنگ و خلاصه موجودات بى‏جان و غير ذى‏ شعور، از واژه «حشر» استفده نشده است و اين نشانه دقت خاص قرآن در اين موضوع است كه انسان و حيوانات ـ جانداران و موجودات ذى‏ شعور ـ را در يك طرف قرار داده و براى آنها از واژه «حشر» استفاده كرده و موجودات غير جاندار را نيز در طرف ديگر قرار داده و از اين لفظ براى آنها استفاده نكرده است. ____________________________ پى نوشت 1.انعام، آيه 38. 2.سيد على اكبرقرشى، قاموس قرآن، ج 2 ص 323. 3.سيد محمد حسين طباطبايى، تفسيرالميزان، ترجمه موسوى همدانى، ج7، ص 71 و 102. 4.تكوير، آيه 51. 5. بخشی از مقالۀ حشر حیوانات، سید سعید لواسانی، مجلۀ پرسمان، شماره 23. موجودات زنده غیرازانسان وقتی می میرند روح آنان چه سرنوشتی داردصادق(ع) در تفسير آيه (وَ نَضَعُ الْمَوازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيامَةِ) مى‏ فرمايند: «الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَوْصِيَاءُ»؛ يعنى، انبيا و اوصياى آنان موازين قسط هستند كه ديگرن با آنها سنجيده مى‏ شوند».كافى، ج 1، ص 419. آرى اگر آنها در دنيا راهنمايان مردمان هستند كه براى هدايت بايد بدان‏ها اقتدا كنند، در قيامت نيز موازين قسط و عدل هستند كه هر كس با نسبتش با آنها سنجيده مى‏ شود. [از روايت حضرت على(ع) روشن شد كه همه مردمان در «موقف ميزان» توقف ندارند؛ بلكه سران ايمان و سران شرك، مستقيماً به بهشت و جهنم مى‏ روند چه کسانی بدون حساب واردبهشت وجهنم می شوند 5لانوار، ج 25، ص 264، ح 4). ازاين‏رو درباره اين كه كدام يك از فرقه‏ ها و مذاهب، به سنت پيامبر(ص) نزديكتر هستند. به دلايل مختلف عقلى، روايى و تاريخى مى‏توان شيعيان دوازده‏ امامى را معرفى كرد. زيرا نزديكترين افراد به پيامبر(ص) كه مطابق سنت او عمل مى‏كردند امام على(ع) و حضرت فاطمه(س) و فرزندان ايشان بودند و شيعيان به دنبال پيروى كامل از اين بزرگان هستند و كسانى هم چون امام باقر(ع) و امام صادق(ع) كه آگاه‏ترين مردم به كلام خدا و سنت پيامبر(ص) در عصر بعد از صدر اسلام بودند. شيعيان بيشترين بهره را از احاديث آن دو بزرگوار دارند تا آنجا كه به عنوان مذهب جعفرى شهرت يافته‏ اند. ا [ن‏گونه شواهد به طور اجمال نزديكى شيعيان به سنت پيامبر(ص) را تأييد مى‏ كند و حتى مى‏توان گفت شيعيان «اهل سنت واقعى» هستند. ناگفته نماند، نبايد سنت پيامبر(ص) به برخى اعمال ظاهرى خلاصه كرد. اگر چه در اعمال ظاهرى ديگر مذاهب نيز خلاف سنت بسيار مشاهده مى‏ شود از آن جمله «تكتف در نماز» كه از زمان خليفه دوم آغاز شده است. براى آگاهى بيشتر ر.ك: 1. ضعف فكرى و فرهنگى: اصولاً محدوديت قواى ادراكى انسان و عدم توانايى او براى حلّ قطعى همه مسائل اعتقادى، از جمله مهم‏ترين علل اختلاف انسان‏هاست، در مواردى كه مسأله به روشنى قابل حلّ نيست هر كس به حدس و گمان مى‏ رسد كه ممكن است با V&u    -&پاسخ سوال پنجم توشه برای مواقف آخرت چی ببریم ●سوال: سلام خدمت دوستان *************** ما در توصیه های همه بزرگان دین می شنویم که برای آخرت خودتان توشه خوب و کافی جمع آوری کنید که راهی بس دراز در پیش روی دارید! با این مضمون من چند تا سوال برام پیش اومده: 1-اول اینکه (بعد از اینکه اون پرده های آخرت نمایان شد و رستاخیز صورت گرفت) این همه راه رو ما باید پیاده بریم؟و آیا تنها هستیم یعنی هر کس جاده خود را طی می کن KK!/    3دنیای دخان البته امروزه دنیای غرب توسط سینمای هالیوود قصد سلطه بر افکار و عقاید مردم را داشته و گاها این اغراض خواسته یا ناخواسته توسط دست هایی در داخل کشور ما نیز پیگیری شده و گاها می بینیم در فیلم های سینمایی و تلوزیونی ما د 9رد، توجه به عکس العمل و بازتاب کردار انسانی است، همانکه امروزه، کنش و واکنش یا عمل و عکس العمل نامیده می شود، قبل از بیان آیات به دو مثال دقت کنید: اگر کسی بار قاچاق نداشته باشد، یا تحت تعقیب پلیس نباشد، با آرامش کامل در شهر تردد کرده، مسافرت نموده و بدون تغییر چهره، مدارکش را به مأمورین ارائه می دهد، اما به عکس، اگر خلافی از او سرزده باشد یا بار قاچاق همراه داشته باشد، هیچ آرامش نداشته و دائما با تغییر چهره و نام مستعار، آواره این شهر و آن شهر است و اگر روزی گرفتار و مجازات شود،‌ تنها و تنها عملکرد خودش باعث چنین بدبختی است وبس! طبق مثال فوق، همه خوشی و ناخوشیه :ا مستقیما از عملکرد خود شخص نشأت گرفته و نه تنها نمی توان قاضی و مأمور را نامهربان دانست و وحشت را به آنها نسبت داد، بلکه مردم آنها را برای حفظ امنیت، مستحق پاداش نیز می دانند. همچنین است کسی که به دستورات پزشک عمل نکند و مراقب سلامتی جسمی خود نباشد، اگر به مرضی خانمان سوز دچار شده و زندگی به کامش تلخ گردد، جز خودش هیچ کسی مقصر نیست! قرآن کریم سرمنشأ همه بدبختی و خوشبختی ها را،‌ اراده و انتخاب آدمی می داند: إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها، اگر نيكى كنيد، به خودتان نيكى مى‏ كنيد و اگر بدى كنيد باز هم به خود مى‏ كنيد(1) مَّنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَسَاءَ فَعَلَيْهَا وَ مَا رَبُّكَ بِظَلَّمٍ لِّلْعَبِيد، كسى كه عمل صالحى انجام دهد، سودش براى خود اوست و هر كس بدى كند، به خويشتن بدى كرده است و پروردگارت هرگز به بندگان ستم نمى‏ كند(2) اين جهان كوه است و فعل ما ندا ××× سوي ما آيد نداها را صدا فعل تو كان زايد از جان و تنت ××× همچو فرزندي بگيرد دامنت پس تو را هر غم كه پيش آيد ز درد ××× بر كسي تهمت منه، بر خويش گرد فعل تست اين غصه هاي دم به دم ××× اين بود معناي قَد جَفٌ القَلَم!(3) خلاصه اینکه خدای مهربان را نمی توان مقصر بدبختی و ترس و وحشت دانست. Tوحشت در روز قیامت اموات در خواب را بیان کنید. به غیر از مطالبی که در این تاپیک گفته شده ... با تشکر ●پاسخ: با سلام خدمت شما دوست گرامی بنده غیر از مواردی که همکار عزیزجناب دانشمند فرموده بودند در روایات واحادیث پیدا نکردم.البته اگر منظورتان را از توضیح بیشتر بفرمایید شاید بهتر بتوانیم راهنمایی کنیم.به هر حال امورعالم به دست خداست وبرای اینکه کسی به خواب انسان بیاید در اصل اذن الهی لازم است،وچون نفوس پاک وسالم امادگی لازم برای دیدن خوابهای صادق را بیشتر دارند اگر انسان همان شرایط مندرج در مفاتیح را رعایت کندان شاءالله خواب فرد مورد نظر را خواهد دید. Qدیدن اموات در خواب 0    اعمال باعث میشود که عالم اجنه که از عوالم دخان ا >qKg    sحرکت تکاملی قبول ولی یعنی چه ●سوال: حرکت تکاملی قبول ولی یعنی چه ؟ در دنیا ما تکامل علمی و اخلاقی داریم و راه و روش آن هم مشخص است ولی در آخرت که اگر قرار باشد به می وانگبین و حوری و پری ( این نظر من *Je    ; تکامل در برزخ : داستان سيّد جواد كربلائى و پيرمرد مستضعف سنّى‏ مرحوم آیت الله حسینی تهرانی(ره) به نقل از مرحوم علامۀ طباطبائی(رضوان الله تعالی علیه) داستانی را نقل نموده اند که قابل توجه است.[1] در كربلا واعظى بود به نام سيّد جواد از  -3    اعمالی که باعث ورود انسان به بهشت می شود (قسمت اول) مقدمه بهشت میعادگاه كسانی است كه خدا را به یگانگی دانستند، و او را پرستش كردند، و به سوی او رفتند، بهشت همان وعده ای كه رسول اكرم (ص) مسلمانان را بر آن بیعت كردند. بهشت وعده ای است كه خدا به عمّار در وقت شكنجه شدن به وسیله آتش داده است. مادرش كشته شد، سپس پدرش كشته شد، و آن ها اولین شهدای اسلام به شمار میروند. بهشت امید هر عبادت كننده ای است كه چشمانش از ترس خدا اشك آلود میشود، و آرزوی هر جـهاد  %Y    gدروازه های بهشت(قسمت اول) 1) شهادتین اولین سبب وارد شدن به بهشت، شهادت و گواهی حق است كه وزن و مقدار آن گواهی، به اندازه وزن آسمان و زمین است، این گواهی كه هیچ معبودی به حق نیست مگر خدای یكتا، و هیچ شریكی ندارد و محمد بنده و رسول خداست. هركس كه این گواهی را بدهد و به اركان آن عمل نماید و خدا را به یگانگی پرستش كند، وارد بهشت می A به گونه اى مى رساند كه روح به بدن مادى در قبر بر مى گردد: امام صادق(عليه السلام):... فاذا وضع فى قبره ردّ اليه الروح الى و ركيه ثم يسال عمّا يعلم; [1] هنگامى كه ميت در قبر گذاشته شد روح تا قسمت كمر (نيمه ى بدن) بر مى گردد آنگاه از آنچه مى داند سوال مى شود. امام صادق(عليه السلام):... پس آن دو ملك ميت را مى نشانند و روح را تا كمر (نيمه ى بدن) او مى رسانند، فيقعدانه و يلقيان فيه الروح الى حقويه...[2] امام صادق(عليه السلام): اتاه منكر و نكير فيقعدانه و يقولان له.[3] امام صادق(عليه السلام): و اذا كان كافراً... و يسلّط عليه الحيات و العقارب، و يظلم عليه قبره، ثمّ يضغطه ضغطة يختلف أضلاعه عليه ثمّ ثال بأصابعه فشرجها;[4] و اگر ميت كافر باشد... بر او مارها و عقرب ها را مسلط مى كند قبرش را تاريك مى كند و چنان فشارش مى دهد كه استخوانهايش مى شكند. در نتیجه آنچه از روایات فوق بدست می آید این است که میت در قبر دوباره زنده می شود. ... [1]. الفروع من الكافى، 3 / 130، حديث 2; شرح الصدور، سيوطى، ص 173، از ابى دنيا از پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم): فاذا دخل قبره ردّت الروح الى جسده... [2]. همان، 3 / 239، حديث 12. [3]. بحار الانوار، 6 / 222، حديث 22; شرح الصدور، سيوطى، ص 171 ـ 170، از بخارى و مسلم. [4]. همان، 6 / 224، حديث 25; شرح الصدور، سيوطى، ص 171، از انس. آيا ميت در قبر دوباره زنده مى شودح: نفس ناطقه ی انسان-مجرد از ماده و عوارض آن(غیر مادی است.) زمان: امتداد حرکت (حرکت: تبدیل قوّه به فعل)-از عوارض ماده و عالَم ماده عوالم هستی؛(عالَم قبل از مرگ و عالَم بعد از مرگ و...) عوالم هستی در اولین مرحله به دو بخش تقسیم می شوند: 1-عالَم ماده 2-عالَم ماورای ماده و خود عالَم ماورای ماده به 3 بخش تقسیم می شود: 1-عالَم مثال 2-عالَم عقل 3-عالَم اسماء و صفات لذا از پایین ترین تا بالاترین عوامل اینها می شه: ماده(ناسوت)-مثال(برزخ)-عقل(جبروت)-اسماء و صفات زمان صرفا در عالَم ماده یعنی پایین ترین مرتبه ی هستی جریان داره. دقّت کنید که حتّی اگر زمان رو به معنی غلط گردش زمین به د D را در پيش‌رو دارد، انسان با مرگ از عالم دنيا به عالم آخرت منتقل مي‌شود كه عالم آخرت هم ابتدايش عالم برزخ و انتهايش كه بعد از برپايي قيامت كبري است بهشت يا دوزخ مي‌باشد. يكي از ويژگي‌هاي عالم برزخ فشار قبر مي‌باشد. فشار قبر نسبت به افراد متفاوت است بعضي از افراد فشار قبر ندارند و آن‌ها كه دارند فشارشان از نظر شدت و ضعف يكسان نيست و بستگي به اعمال آن‌ها دارد. عواملي كه موجب فشار قبر مي‌شود: 1ـ بداخلاقي. 2ـ سخن‌چيني‌، مراعات نكردن طهارت و نجاست و پرهيز نكردن از بول.[3] 3ـ ياري نكردن مظلوم. در كتاب ثواب الاعمال آمده است كه يكي از علماي بني‌اسرائيل از دنيا رفت و فش Eار قبر بر او وارد شد چرا كه او يك بار نماز را (عمداً) بي‌وضو خوانده بود و از كنار مظلومي گذشته بود و او را ياري نكرده بود.[4] 4ـ ضايع نمودن نعمت‌هاي الهي: حضرت پيامبر اكرم (ص) فرمودند: «فشار قبر براي مؤمن كفاره تباه نمودن نعمت‌ها از ناحية اوست.»[5] عواملي كه باعث كاهش يا رفع فشار قبر مي‌شود:[6] 1ـ نماز شب و كامل نمودن ركوع: امام رضا (ع )فرمود: «كسي كه نماز شب بخواند و در قنوت نماز «وتر» هفتادبار استغفار كند از عذاب قبر پناه داده مي‌شود.» و امام باقر (ع )فرمود: «هر كس ركوع نمازش را كامل انجام دهد وحشت قبر به او نمي‌رسد.»[7] 2ـ صدقه و نماز مخصوص[8]. 3ـ نماز وحشت: اين نماز بسياري از مردگان را از عذاب قبر و فشار قبر نجات داده است كه حكايات عجيبي در داستان‌هاي شگفت شهيد دستغيب در اين باره موجود است كه مي‌توان به آن مراجعه نمود. [9] 4ـ حج نمودن: دو روايت است كه هر كس چهار مرتبه حج به جا آورد عذاب قبر از او برداشته مي‌شود. [10] 5ـ خواندن بعضي از سوره‌هاي قرآن: علي(ع) مي‌فرمايد: «هر كس در هر جمعه سورة نساء را تلاوت كند از فشار قبر امان مي‌يابد.»[11] سوره‌هاي زخرف، ياسين، تكاثر و تبارك، نيز در اين مورد سفارش شده‌اند. 6- اين كه مرگ انسان در روز جمعه باشد. 7- نهادن دو چوب تر در كفن ميت هنگام دفن. 8.- ريختن آب روي قبر. 9. نماز شب و كامل انجام دادن ركوع در نم E '    gدروازه های بهشت(قسمت سوم) اینك ای برادر مؤمن! در حالی كه میان دو پهلوی خود قلبی مؤمن و جانی مشتاق به رضوان الله و بهشت داری، سعادت و خوشبختی تو این J %    gدروازه های بهشت(قسمت دوم) 11- آموختن علم و دانش در جهت پیشبرد اهداف الهی     3جایگاه دانشمندان اهل كتاب و كافر در جهان آخرت ●سوال: جایگاه دانشمندان اهل كتاب و كافر m <<,q    ]جایگاه دانشمندان اهل كتاب و كافر در جهان آخرت (پاسخی دیگر) ●پاسخ: به نظر سخن گفتن از جايگاه افراد در اخرت بسته به عقل و فكر و تعقل نيست ما هر چه در مورد اخرت و معاد و برخي عذابهاي اخروي مي دانيم همه و همه مديون نقل هاي ديني اند مطالبي كه درقران امده يا در احايدث قدسي بدان اشاره شده يا درلسان پيامبر و ائمه هدي امده است اين مقدمه اي بود براي اين جواب كه : در مورد افراد خاص اگر روايت صحيح باشد سمعا و طاعتا ان را قبول داريم و با جرات مي گوييم كه طبق فرموده پيامبر مرتكبين اين اعمال در اخرت به چنين عذابي گرفتارخواهند ش r Lت. كسانی كه اعمال و كردارشان پذیرفته و مقبول درگاه خداوند است، و آن ها در بهشت نزدیك ترین منزل را نزد خدا دارند. متقیان همه این ها را درك كردند، آن ها خداوند را به یگانگی خواندند، و برای او هیچ شریكی قایل نشدند، و گفتار هیچ كس را بر گفتار خدا و رسول خدا مقدم نداشتند. آن ها اعمال و كردار خود را از قرآن كریم وسنت صحیح پیامبر میگیرند، و از گفته شناس و ناشناس، ولی، شیخ یا هركس و هر چیز دیگر كه باشد، دوری میجویند، و حق را از دو وحی قرآن و حدیث میگیرند، نه از غیرآن ها. آنان اهل كرامت هستند، زیرا در اعمال خود مخلصند، از مردم سپاس و تشكر نمیخواهند، و قصد آن ها تنها رضا و خشنو Hا خوشحالی و سعادت ابدی در آن زندگی كنی. بیا و به بهشت داخل شو؛ زیرا بهشت محبت خدا و خوشحالی او برای توست، و داخل شدن به آن فقط با انجام بعضی از اعمال اندك و آسانی كه خدا و رسول خدا تو را به آن دعوت كرده اند، ممكن است. رحمت و مغفرت خداوند بعد از این وسیع تر است. بیا و عجله كن! خداوند میفرماید: وسارعوا إلی مغفرة من ربكم وجنة عرضها السموات والأرض أعدت للمتقین .[آل عمران133]. [به سوی مغفرت پروردگارتان، به سوی بهشتی كه پهـنای آن همه آسمان ها و زمین را فرا گرفته و مهیا برای پرهیزكاران است،]بشتابید. ای برادر مؤمن! متقیان و پرهیزكاران، مردان خدا هستند و اهل بشارت در دنیا و آخ Iاست كه در بهشت نعیم با كسانی كه خداوند به آنها لطف و عنایت فرمود؛ با پیامبران و صدیقان و شهیـدان و نیكوكاران محشور شوی. بهشت آماده و نزدیك است و خـداوند مشفق و مهربان تو را به سوی آن دعوت میكند، و حبیب ما رسول الله بر در آن ایستاده و تو را ندا میدهد: بیا و بشتاب و از اهل بهشت باش! بهشت بشارت دنیا و مرگ و قبر و برانگیختن و محشر است، خداوند تو را به سوی میوه های آن شتابان فرا میخواند، و به مسابقه در بوستان ها و نعمت های بهشت دعوت مینماید، و خداوند هرگز خلاف وعده نمیكند. خداوند بهشت را به بهترین و زیباترین وصف آراسته است، و آن را چنان زینت داده كه در اندیشه نمیگنجد، تا ب yyOy    آيا مخترعان و مكتشفان پاداش الهى دارند؟ با مطالعه تاريخ علوم و اختراعات و اكتشافات مى‏بينيم كه جمعى از دانشمندان بشر، ساليان دراز زحمات طاقت فرسائى كشيده‏ اند، و انواع محروميتها را تحمل كرده تا بتوانند اختراع و اكتشافى كنند كه بارى از دوش همنوعانشان بردارند.مثلا «اديسون» مخترع برق چه زحمات جانكاهى براى اين اختراع پربارش متحمل شد و شايد جان خود را در اين راه نيز از دست داد، اما دنيائى را روشن ساخت، كارخانه‏ ها را به حركت درآورد، و از بركت اختراعش، چاههاى عميق، درختان سرسبز، مز wدی خداوند در روز آخرت است. متقیان اهل بهشتند؛ زیرا درون خود قلبی سالم، و در شكم خود غذای حلال و غیر پلید حمل میكنند، و زبانشان همیشه به دعا مشغول است، و خداوند كردارشان را قبول فرماید. آنها به بهشت و خشنودی خدا و حسنات و كرامت و فضل و وعده های خدا رستگارند. آنها گروه گروه به سوی بهشت خداوندی رفته و فرشتگان در بدرقه شان سلام كنان و خوش آمدگویان ایستاده اند، و آنها با رویی خندان و دلی شاد به ملاقات خدا میروند. ای برادر مؤمن! این بهشت است و این اعمال و كردار اهل بهشت؛ پس عمل كن، و بشارت ده، و نا امید مباش؛ زیرا رحمت خدا نیكوكاران را نزدیك است. Yدروازه های بهشت(قسمت سوم)شا به حالش،از امام صادق علیه السلام یادگارى نیك دارد. سند را مـى گـویـم. او وصیت كرد هر وقت مرد سند را در كفنـش بگذارند تا همراهش باشد. جمعیت بسیـاری مـرد را تـا قبـرستـان تشییع و بـرایـش طلب آمـرزش كـردند. یك روز پـس از مـرگ آن مـرد، همه جـا سخـن از او بـود. هـر كـس خـاطـره‌اى نقل مـى كـرد. حـالا درقبـرستـان قبـر تـازه‌اى بـود. قبـر آن مـرد نیك انـدیش. وقتى مردم بار دیگر به گـورستان رفتند، چیزعجیبى دیدند. برسنگ مزارش نـوشته شـده بـود: جعفـربـن محمـد علیه السلام به وعده اش وفـا كـرد. تنظیم: گروه دین و اندیشه سایت تبیان iامام صادق(ع) خانه های بهشت را می فروشد Mدند. ... بعد از چند سال مرد ثروتمند دار فانى را وداع گفته بـود. هر كسـى چیزى مى گفت و از او به نیكى یاد مى كرد. پیرمرد بینوایى گـوشه‌اى نشسته بـود. در حالى كه اشك از چشمانـش جارى بود، گفت: خدا رحمتـش كند. او شاگرد خوبى براى امام علیه السلام بـود. چقدر به من كمك كرد، مثل مولایش. چقدر به مـن محبت مى كرد، مثل امامش. به راستى كه او شاگـرد امام بـود، هـرچند در مـدرسه امام صادق علیه السلام درس نخـوانـده بـود. عابرى كه ایـن حرف ها را مى شنید گفت: "مـن هر وقت او را مـى دیـدم یاد امام علیه السلام مى افتادم. یاد مدینه مى افتادم. یاد روزى كه به خانه خدا رفتیـم." دیگرى گفت: خ N بـن محمـد علیه السلام براى ایـن مرد خانه‌اى در بهشت خریـده است كه یك طرف آن به خانه رسول اكرم صلّی الله علیه وآله متصل است، طرف دیگرش به خانه امیرالمومنیـن و دو طرف دیگرش به خانه امام حسـن وامام حسیـن علیه السلام. مرد شادمان نـوشته را بوسید وگفت: قبـول كردم. امام علیه السلام فرمود: مـن پول شما را بین سادات و فقرا تقسیم كردم. مرد سنـد را محكـم در دستـش نگـاه داشت و گفت: خـدا كنـد همیـن طـور بـاشد. چه خانه اى بهتر از بهشت. آنگـاه بـا خـاطـره خـوش مـدینه را به قصـد لبنـان تـرك كـرد. خبـرمثل بـاد در تمام جبل عامل پیچیـد. طـولـى نكشیـد كه تمـام مـردم شهر از آن آگاه ش Oد و گفت: "ده هزار درهـم است. امیـدوارم وقتـى از مكه بـرگشتـم اینجـا خانه اى داشته بـاشـم." امام علیه السلام پـول را گـرفت و مـرد بـا شـادى از خـانه امـام خـارج شـد. ... بعد از چند هفته امام نگاهى به مرد كرد و فرمود: زیارت قبول! ـ قبول حق باشـد. زیارت خانه خـدا برایـم خیلـى گـوارا بـود. آنگاه لحظه اى سكـوت كرد وادامه داد: "آقا راستى برایـم خانه خریدید؟" امام فرمود: "آرى, خانه خوبى خریدم. مـى خـواهـى قبـاله اش را بـدهـم؟" ـ بله مـولاى مـن. ایـن خـانه كجـاست؟ امام "علیه السلام" كاغذى به او داد و فرمود: "خـودت آن را بخـوان." مـرد بـا شـوق كـاغذ را گـرفت و خـواند: "جعف Pستى؟ مرد از شوق نمى‌دانست چه بگوید. فكر كرد به تمام آرزوهایش رسیده. در حالى كه اشك از چشمانـش سرازیر بود، گفت: آقا، من مشتاق زیارت شما بـودم. از لبنان مى‌آیـم، جبل عامل. الحمدلله وضع مـن خیلـى خـوب است. قصدم زیارت خانه خـدا است. گفتـم حال كه تا اینجا آمدم، باید روى مبارك شما را هم ببینم. امام لبخندى زد و فـرمـود: به مـدینه خـوش آمـدى. خـدا زیارتت را قبـول كنـد. مرد گفت: "آقا از شما خواهشى دارم، مـن دوست دارم در مدینه خانه خـوبى داشته باشـم.از شما مى خواهـم برایم خانه اى خوب در مدینه بخرید." آنگاه دست در جیب كـرد، كیسه اى پـول بیـرون آورد، به امـام علیه السلام د Q كننـد. صـدا از آسمـان مـى‌آمـد. به دنبال صـدا به بالا نگاه كرد. بـرگهاى سبز درختان و میـوه‌هاى سرخ و رنگارنگ جلوى آبى آسمان را گرفته بودند. هر چه بود همان سبزى برگ ها بـود. انگار آسمان سبز بـود. نسیمى وزید و شاخه‌هاى درختان را تكان داد. از میان شاخه‌ها نور طلایى خورشید به چشمش تابید. چشمانش را بست. صدایى شنید. آقا، آقا. پلكهایش لرزید و از هم جدا شد. چشـم بـاز كـرد. آفتـاب از بیـرون به كجـاوه درست تـوى چشمـانـش مـى تـابید. خـدمتكـار، كه پـرده را كنـار زده بود، گفت: آقا رسیدیم، به مدینه رسیدیم. ـ سلام آقا، سلام اى بزرگوار. ـ علیك السلام اى مـرد. مثل اینكه غریب ه Rا شنیدن جـواب منفى، سرش را داخل كجاوه برد و پرده را انداخت. حركت آرام شتـرها و صـداى زنگـوله هایشان سكـوت بیابان را مـى شكست. مرد پا روى پایـش انداخت، سرش را جابه جا كرد، خمیازه‌اى كشید و آرام خوابید. شتر آرام راه مى رفت و كجاوه را تكان مى داد. انگار كجاوه گهواره شده بـود و مرد، كودك سالها پیـش. درخـواب مادرش را دید كه دارد گهواره اش را تكان مى دهد. اما در یك لحظه مكانى سرسبز مشاهده كرد. صداى بلبلان و حركت آبها گـوش را نـوازش مى داد. نفـس عمیقى كشید و گفت: چه جاى باشكـوهى راستى اینجا كجاست؟ صدایى به گـوشـش رسید. اینجا جایى است كه صالحان از نعمت هاى آن استفـاده مـ ++8Vk    {Vدیدن نتیجه تمامی اعمال در آخرت ●سوال: در قرآن گفته شده که انسان ها نتیجه تمامی اعمالشان را در آخرت خواهند دید اما همینجا یک سوال پیش می آید. به کنار از بحث جبر و اختیار به فرض اینکه اختیار وجود داشته باشد تمامی انسان های بد کردار که اصول دین را قبول داشته باشند حتی اگر به جهنم بروند در نهایت از آنجا بعد از مدتی بیرون خواهند آمد و به بهشت میروند. تا اینجای کار مشکلی نیست و تناقضی پیش نمی آید اما حالت عکس وضعیتی که گفتم تناقض دارد. به فرض اینکه انسانی نیک کردار باشدYW    +Wاصول دین ●سوال: یک سوال دیگر: اصلا چرا ملاک خد6ديد/25. [14] . اعراف/8 ـ9. [15] . بحار الأنوار: ج7، باب 10، روايت 6. [16] . مفاتيح الجنان، زيارت چهارم اميرالمؤمنين (عليه السلام) . [17] . بحارالأنوار: ج7، باب 10، حديث 8. [18] . «ما يُوضَعُ فى ميزانِ امْرِىء يَوْمَ القِيامَةِ أَفْضَلُ مِنْ حُسْنِ الْخُلْقِ» (همان مدرك: حديث7). [19] . گوهر مراد، ص 478; قرة العيون فيض كاشانى، اين رساله با دو رساله ديگر مؤلف به نامهاى «الحقائق فى محاسن الأخلاق» و «مصباح الانظار» يكجا چاپ شده است به صفحه 445 اين كتاب رجوع شود. [20] . منشور جاويد، ج9، ص 317ـ 327. hسنجش اعمال در قيامت چگونه است U آن باشد، يعنى موازين ذوات القسط. گويى ميزان بر دو نوع است: ميزانى كه بر اساس عدل و داد استوار باشد و ميزانى كه بر خلاف عدل گواهى دهد ووحى الهى با توصيف موازين به قسط يادآور مى شود كه اين ميزان، نشانگر قسط و عدل است. [3] . مؤمنون/102ـ 103. [4] . رعد/6ـ9. [5] . اعراف /8ـ9. [6] . كهف/105. [7] . وزن در اين آيه اگر به معنى ارزش و كرامت باشد ترجمه ى نخست استوارتر است و اگر به معنى ثقل و سنگينى باشد آنچه ميان پرانتز قرار گرفته است به مفهوم آيه نزديك تر مى باشد. [8] . كشف المراد، ص 269. [9] . شرح مقاصد:ج3، ص223. [10] . هود/85. [11] . و به همين مضمون است آيات: انعام/152; اعراف/85; هود/84و الرحمن/9. [12] . الرحمن/7. [13] . ح Vن مى توان گفت در روز قيامت، براى خواص، ميزان، قوانين منطقى و عقلانى است كه ميزان سنجش حق در اصول عقايد است و پيامبران و اوصياى الهى ميزان سنجش اعمال همه انسانها (خواص وعوام) مى باشند كه از طريق مقايسه ى اعمال آنان با گفتار و كردار انبيا و اوصياى الهى درستى و نادرستى اعمال بندگان روشن خواهد شد. همان گونه كه در روايات نيز آمده است كه انبيا و اوصياى الهى موازين قسط مى باشند و نيز امير مؤمنان (عليه السلام)خود ميزان است([19]).([20]) ------------------------------------- [1] . انبياء/47. [2] . لفظ «القسط» مى تواند نسبت به «الموازين» عطف بيان باشد در حالى كه مى تواند به تقدير مضاف (كلمه ى ذوات)، صف Wيز صادق است، زيرا حقيقت ميزان عبارت است از وسيله اى كه مقادير اشيا با آن تعيين مى گردد واين حقيقت واحد در اشكال و قالب هاى مختلف تجسم و تجلى پيدا مى كند گاهى در قالب هاى مادى و گاهى در ابزارهاى غير مادى، ابزارهاى مادى مانند ترازوهاى معروف كه وسيله ى سنجش اشياى ثقيل (كالاها) است و ساعت كه وسيله اندازه گيرى وقت است، و مانند پرگار و خط كش كه در اندازه گيرى خطـوط دايـره هـا و غير آن بكار مى رود، و ماننـد قواعد علم «عرُوض» كه اوزان شعرى به واسطه ى آن سنجيده مى شود و يا منطق كه ادراكات و علوم با آن توزين مى گردد و بالأخره مانند «عقل» كه وسيله ى سنجش حق از باطل است. بنابراي بدبختى‎ ها مى‎ سازند.(4) از این حدیث معلوم مى ‎شود كه جامعه بر محور این پنج گروه دور مى ‎زند، اگر این‎ها اصلاح شوند تمام جامعه اصلاح مى ‎شود و اگر منحرف شوند همه جامعه تباه مى ‎گردد. و نقطه انحراف تمام این‎ها یك چیز است و آن مقدّم داشتن منافع شخصى بر منافع اجتماعى و ارزش‎هاى مادّى بر ارزش‎هاى الهى! پی ‎نوشت‎ها: 1. میزان الحكمة، باب 620، حدیث 2922، (ج 2، ص 173). 2. سوره هُمزه، آیه 7. 3. مشروح این روایت را در مثال‎هاى زیباى قرآن، ج 1، ص 230 مطالعه فرمایید. 4. برگرفته از کتاب 110 سرمشق از سخنان حضرت على(علیه ‎السلام)، آیة الله مکارم شیرازی. eآسیاب آدم خرد کن در جهنم Yن، ظالم گفته شده این است كه: این وزراء هم به پیشوایانشان خیانت مى‎ كنند و بیراهه را به عنوان راه به آن‎ها نشان مى‎ دهند و هم به خویشتن و ملت خویش خیانت مى ‎كنند. 5ـ وَ الْعُرَفاءُ الْكَذَبَةُ: منظور از «عرفا» در این جا كارشناسان مى ‎باشد. بنابراین پنجمین گروه، كارشناسان و خبرگزاران و اهل خبره دروغگو هستند. تمام رسانه‎ هاى جمعى كه به نوعى آلوده به دروغ و ارائه خلاف حقیقت هستند مشمول این تعبیر مى ‎باشند؛ رسانه ‎هایى كه باید معرّف خوبى‎ ها و معروف‎ها و صراط مستقیم باشند، آلودگى‎ ها و دروغ‎ها و بى بند و بارى‎ ها را ارائه مى ‎كنند و مردم را غافل و گرفتار انواع Zْجَبابِرَةُ الظَّلَمَةُ: جابران ستمكار سومین گروهى هستند كه خوراك آن آسیاب مى ‎باشند. خطر این گروه در مرحله بعد از علماء فاجر و قاریان فاسق است؛ چون آنها عقیده مردم را دگرگون مى ‎سازند، ولى زمامداران ستمكار بر جسم مردم ستم مى ‎كنند. دومین گروهى كه خوراك آن آسیاب هستند، قاریان فاسق مى ‎باشند. تفاوت «علماء فاجر» و «قاریان فاسق» در این است كه قاریان فقط معلّمان مردم در قرآن بودند، ولى علماء فاجر شامل معلّمان مردم در سایر علوم نیز مى ‎شود. 4ـ وَ الْوُزَراءُ الْخَوَنَةُ: وزیران جابران ستمكار هم در آن آسیاب خُرد مى ‎شوند. علت این كه به وزراء، خائن و به زمامدارا [مانى هستند كه چراغ در دست دارند و راهزن دین و ایمان و عقاید و اعتماد مردمند، عالم فاجر و منحرف همانند دزدى است كه چراغ در دست دزدى مى ‎كند . چو دزدى با چراغ آید گزیده‎تر برد كالا! 2ـ وَ الْقُرّاءُ الْفَسَقَةُ: دومین گروهى كه خوراك آن آسیاب هستند، قاریان فاسق مى ‎باشند. تفاوت «علماء فاجر» و «قاریان فاسق» در این است كه قاریان فقط معلّمان مردم در قرآن بودند، ولى علماء فاجر شامل معلّمان مردم در سایر علوم نیز مى‎شود. اینها اگر فاسق باشند خطرات زیادى خواهند داشت و چون پست آن‎ها مهم است و با روح و قلب مردم، مخصوصاً جوانان سر و كار دارند عذابشان هم شدید است. 3ـ وَ ا \نجگانه فوق، عذاب‎هاى فوق‎العاده ‎اى بر آن افزوده شده، كه علت آن ـ در مورد گروه‎هایى كه در این حدیث مطرح شده ـ این است كه از مقام و موقعیت خویش سوء استفاده كرده ‎اند. (3) توجه كنید: امیر بیان علی (ع) در بخشی از کلام خویش می فرماید: "اِنَّ فى جَهَنَّمَ رَحىً تَطْحَنُ" در جهنّم آسیابى وجود دارد كه پنج گروه از انسان‎ها را، همانند گندمى كه تبدیل به آرد مى ‎شود، خرد مى‎كند! آیا نمى‎ پرسید كه چه كسانى خوراك این آسیاب هستند؟ مردم پرسیدند: اى امیرمؤمنان! این آسیاب چه كسانى را خُرد مى‎ كند؟ حضرت در جواب، پنج گروه را برشمرد: 1ـ اَلْعُلَماءُ الْفَجَرَةُ: اولین گروه، عال ]رَةُ، وَ الْقُرّاءُ الْفَسَقَةُ، وَ الْجَبابِرَةُ الظَّلَمَةُ، وَ الْوُزَراءُ الْخَوَنَةُ، وَ الْعُرَفاءُ الْكَذَبَةُ ...»؛ «در جهنم آسیابى وجود دارد كه همواره كار مى‎ كند. آیا نمى ‎پرسید كه چه چیزى را خُرد مى ‎كند؟ پرسیده شد: خوراك این آسیاب چیست؟ حضرت فرمود: دانشمندان فاجر و منحرف، قاریان فاسق، حكمرانان ستمگر، وزیران خائن و كارشناسان دروغگو، خوراك آن آسیاب هستند!»(1) شرح و تفسیر آتش دوزخ براى مجازات گنهكاران كافى است. آتشى كه از درون دل‎ها به بیرون زبانه مى‎كشد«اَلَّتى تَطَّلِعُ عَلَى الاَْفْئِدَةِ.»(2) ولى براى برخى از جهنّمیان، از جمله گروه‎هاى ^د و بیرون می ریزد دوباره آنان به حالت اول بر می گردند ٬ باز ملائکه غلاظ و شداد آنان را به داخل آسیاب می ریزند و این حالت همچنان ادامه دارد . بعضی از افراد مخصوص این آسیاب ٬ ظالمین و ستمگران و زورگویان هستند ٬ و بعضی دیگر وزرا و وکلا و افرادی هستند که دستشان به جایی می رسد و در حق مردم خیانت می کنند و بیت المال را حیف و میل می نمایند »۱ ۱) خصال ج ۲ ٬ ص ۱۴۲ ٬ نهج البلاغه ٬ خطبه ۱۶۴ ●پاسخی دیگر: قال على(علیه ‎السلام): «اِنَّ فى جَهَنَّمَ رَحىً تَطْحَنُ، اَفَلا تَسْئَلُونى ما طَحْنُها؟ فَقیلَ لَهُ: فَما طَحْنُها یا اَمیرَالْمُؤْمِنینَ؟ قَالَ: اَلْعُلَماءُ الْفَج Xر چه خلاصه ى آن را در گذشته به گونه اى بيان كرده ايم). و آن اينكه: معانى و مفاهيم كلى داراى روح و حقيقتى است كه در قالبها و صور گوناگون تجلى و تجسم مى يابد، و الفاظ در واقع براى حقيقت اين مفاهيم وضع شده اند اگر چه در قالبها و صورتهايى كه حاكى از آن حقيقت هستند، نيز بكار مى روند، مثلاً حقيقت لفظ «قلم» عبارت است از ابزارى كه حروف و خطوط را روى كاغذ و مانند آن ترسيم مى كند و هرگز خصوصيت اين كه از چوب يا فلز و مانند آن مى باشد و يا اين كه جسمانى باشد يا غير جسمانى و حتى خصوصيت جسمانى بودن نقوش يا جسمانى نبودن آن در حقيقت «قلم» اعتبار نشده است. مطلب ياد شده، درباره ى ميزان ن `نبيا ندارند و لذا نيازى به ميزان نخواهند داشت. و گواه ديگر بر اين تفسير آن است كه امام سجاد (عليه السلام) از پيامبر گرامى (صلى الله عليه وآله وسلم) نقل مى كند كه آن حضرت فرمود: در ميزان هيچ انسانى روز رستاخيز چيزى گرانبهاتر از خلق نيكو نيست.([18]) از آنجا كه خوى نيكو از صفات بارز پيامبران است، انسان نيكو خلق از طريق شباهت بيشتر با پيامبران شباهت روشنى به پيامبران خواهد داشت و طبعاً عمل او گرانبها و با ارزش تلقى مى شود. سخن برخى از صاحب نظران در پايان اين بحث مطلبى را كه برخى از صاحب نظران مانند غزالى، فيض كاشانى و ديگران در اين باره بيان نموده اند، يادآور مى شويم (اگار الکبري»، الاعلي، آيه 12 و 11. 17- «فامه هاويه و ما أدراک ماهيه...»، القارعه، آيه 10 و9. 18- «ويل للمطففين»، المطففين، آيه 1. 19- «ويل لکل همزه لمزه»، الهمزه، آيه 1. 20- «فويل للقاسيه قلوبهم من ذکر الله»، الزمر، آيه 22. 21- «ان کتاب الفجار لفي سجين»، المطففين، آيه ي 7. 22- «ان الذين فتنوا المؤمنين و المؤمنات ثم لم يتوبوا فلهم عذاب جهنم و لهم عذاب الحريق»، البروج، آيه 10. 23- «فاليوم تجزون عذاب الهون بما کنتم تستکبرون في الأرض بغيرالحق و بما کنتم تفسقون»، الاحقاف، آيه 20. 24- «و من ورائه عذاب غليظ» ، ابراهيم، آيه 17. منبع:کتاب ره توشه راهيان نور dآیا عذاب های اخروی فقط پوستی است d عملی که انجام داده پاداش و جزا می بیند؛ اگر کار خیر انجام داده بهشت پاداش اوست، والا عذاب جهنم جزای او خواهد بود. حالا اگر کسی به بهشت برود و خدای ناکرده خانواده او جهنمی باشد، خدای متعال نمی گذارد این فرد بهشتی حزن و اندوهی داشته باشد، و یاد و خاطره هایی که می تواند باعث اندوه او شود از ذهن او پاک می کند؛ چرا که نفس دوری از خانواده سخت است، چه رسد به این که بداند آنها در سختی هستند. البته گاه این فرد بهشتی از خانواده خود شفاعت می کند و خدا شفاعت او را می پذیرد، و در این صورت همه آنها بهشتی می شود؛ که به طور طبیعی این در جایی است که آنها استحقاق شفاعت را داشته باشند e یعنی هر کسی لیاقت شفاعت را پیدا نمی کند. به هر حال نباید نگران این جهت در آخرت بود. بله، ما باید وظیفه مان را در این دنیا برای خود و برای اطرافیان خود، و به خصوص خانواده خود انجام دهیم؛ و بدانیم سربلندی ما در آخرت می تواند أحیانا آنها را نیز در آخرت مشمول شفاعت سازد و همین طور سربلندی آنها می تواند دستگیر ما باشد. منبع:تبيان ●پاسخی دیگر: سلام قرآن کریم می فرماید : لا انساب بینهم یومئذ و لا یتسائلون این یعنی در آخرت نسبتها برداشته می شود . مادری ، پدری ، فرزندی و غیره و اصلا از آن سوال هم نمی کنند اما چرا ؟ چون یک نسبت عمیق ظهور کرده است و آن نسبت خدا و خلق است . نسبتی که از همه نسبتها نزدیکتر است و هیچیک از آنها هم نیست نه پدری است و نه فرزندی و نه مادری و نه .... نسبت حق است و خلق نسبت حقیقت است و رقیقت نسبت جوهر است و عرض نسبت ظاهر است و مظهر این نسبت چنان شدید و عمیق است که رنگ همه نسبتها را می برد شاید این مطلب خیلی سنگین باشد اما قرآن می فرماید : لا انساب بینهم هیچ جنس نسبتی بین آنها نیست . فقط یک نسبت است و آن نسبت معبود است و عابدان که گروهی از غفلت گذشته در رنجند و غمین و گروهی از بیداری و عشق ورزی خود شادند و سمین موفق در پناه حق ]آخرت وجدايي از خانواده b 7- شيخ عباس قمي، منازل الاخره، ص 26. 8- اصول کافي، ج 3، ص 236، ح 6، باب المسأله في القبر. 9- مجمع البيان، ج 10، ص 424 و 423. 10- «لها سبعه ابواب لکل باب منهم جزء مقسوم»، الحجر، آيه 44. 11- «ساصليه سقر و ما أدراک ما سقر لاتبقي و لاتذر لواحه للبشر» المدثر، آيه 30 و 26. 12- «لينبذن في الحطمه و ما أدرک ما الحطمه نارالله الموقده»، الهمزه، آيه 7 و 4. 13- «ألم تر الي الذين بدلوا نعمت الله کفرا و أحلو دار البوار جهنم يصلونها و بئس القرار»ابراهيم، آيه 29 و 28. 14- فأنذرتکم نارا تلظي لا يصلها الا الأشقي»، الليل، آيه 15 و 14. 15- «کلا انها لظي نزاعه للشوي»، المعارج، 15 و16. 16- «يتجنبها الأشقي الذي يصلي النبدهید. به ظاهر این سه نفر در ننوشیدن آب یکسانند ولی بخاطر آنکه انگیزه و هدف هاشان متفاوت است، ارزش کارشان نیز متفاوت است. و در پایان اگر دقت کرده باشید در اسکناس ها نخی است که نشانۀ اصالت و خلوص اسکناس و وسیلۀ جدایی اصلی از قلابی است. در عبادات نیز باید ریسمانی محکم میان بنده و خدا باشد تا کارهای الهی از غیر آن تمیز داده شود، این رشته؛ همان ایمان و قصد قربت و اخلاص است. اگر آن نخ نباشد و یا پاره شود، رابطه انسان با خدا قطع و عمل مقبول نیست. (تمثیلات، محسن قرائتی، مرکز فرهنگی درسهائی از قرآن، با تغییر و تصرف) موفق باشید ... \آيا مخترعان و مكتشفان پاداش الهى دارند gزش هر کار و عملی به نیت الهی، قصد قربت و اخلاص وابسته است. حتی در کارهای دنیوی نیز ارزش کارها، به نیت آنها بستگی دارد. به این چند مثال توجه کنید: مثال اول- جراح و مجرم چاقوکش، هر دو شکم پاره می کنند، اما کار جراح، خدمت است و کار چاقوکش جنایت. همین جراح می تواند برای پول و یا کسب شهرت کار کند و می تواند قصد و نیتش نجات یک انسان باشد، هر کدام از این هدف ها ارزش مخصوص خود را دارد. مثال دوم- لیوانی آب را به سه نفر عرضه می کنیم؛ یکی نمی خورد چون میل ندارد، دومی نمی خورد چون قهر کرده است؛ اما سومی به قصد و نیت خاصی نمی خورد و می گوید: نفر چهارم از من تشنه تر است، آب را به او h بنابراين قبول عمل همان مرتبه عالى عمل است و در مورد بحث، ما نيز همين را مى‏ گوئيم، مى‏ گوئيم: اگر خدمات انسانى و مردمى با ايمان همراه باشد، عاليترين محتوا را خواهد داشت، ولى در غير اين صورت به كلى بى محتوا وبى پاداش نخواهد بود، در زمينه ورود در بهشت نيز همين پاسخ را مى‏ گوئيم كه پاداش عمل لازم نيست منحصراً ورود در جنت باشد.[6] [1] - سوره يوسف، آيه 90. [2] - سوره زلزله، آیات 7و8. [3] - بحار ج 3 چاپ كمپانى، ص 377. [4] - بحار ج 3 چاپ كمپانى، ص 382. [5] - همان. [6] - تفسير نمونه، ج 10، ص 313. پاسخ: با سلام و تشکر اصولاً در مکتب اسلام ایمان و عمل و صالح موجب سعادت ابدی انسان می شود و ار i روايات استفاده مى‏ شود كه ايمان و يا حتى ولايت شرط قبولى اعمال و يا ورود در بهشت است، بنابراين اگر بهترين اعمال هم از افراد فاقد ايمان سر بزند مقبول درگاه خدا نخواهد بود. ولى مى‏توان از اين سؤال چنين پاسخ گفت كه مسأله «قبولى اعمال» مطلبى است، و پاداش مناسب داشتن مطلب ديگر، به همين جهت مشهور در ميان دانشمندان اسلام اين است كه مثلًا نماز بدون حضور قلب و يا با ارتكاب بعضى از گناهان مانند غيبت، مقبول درگاه خدا نيست، با اينكه مى‏ دانيم چنين نمازى شرعاً صحيح است، و اطاعت فرمان خدا است و انجام وظيفه محسوب مى‏ شود و مسلم است كه اطاعت فرمان خدا بدون پاداش نخواهد بود. j پيامبر صلى الله عليه و آله ابلاغ كرد: خداوند مى‏ فرمايد اين مردى است سخاوتمند پيامبر صلى الله عليه و آله با شنيدن اين سخن خشمش فرو نشست، رو به سوى او كرد و فرمود: پروردگار به من چنين پيامى داده است و اگر به خاطر آن نبود آنچنان بر تو سخت مى‏ گرفتم كه عبرت ديگران گردى. آن مرد پرسيد آيا پروردگارت سخاوت را دوست دارد، فرمود: بلى، عرض كرد، من شهادت مى‏ دهم كه معبودى جز «اللَّه» نيست و تو رسول و فرستاده او هستى و به همان خدائى كه تو را مبعوث كرده سوگند كه تاكنون هيچكس را از نزد خود محروم برنگردانده‏ ام»[5] در اينجا اين سؤال پيش مى‏ آيد كه هم از بعضى آيات و هم از بسيارى ا kعان كه از مشركان معروف جاهليت و از سران قريش بود چنين نقل شده: «كم عذابترين اهل جهنم اين جدعان است، سؤال كردند يا رسول اللَّه چرا؟ فرمود: انه كان يطعم الطعام: «او گرسنگان را سير مى‏ كرد»[4] و در حديث ديگرى از امام صادق عليه السلام مى‏ خوانيم: كه گروهى از يمن براى «بحث و جدال» خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند و در ميان آنها مردى بود كه از همه بيشتر سخن مى‏ گفت و خشونت و لجاجت خاصى در برابر پيامبر صلى الله عليه و آله مى‏ نمود، پيامبر صلى الله عليه و آله آنچنان عصبانى شد كه آثارش در چهره مباركش كاملًا آشكار گرديد، در اين هنگام جبرئيل آمد و پيام الهى را اين چنين ب n كه نفع زیادی به مردم رسانده اند در جهان آخرت كجاست؟ پاسخ: با سلام و تشکر در مورد دانشمندان اهل کتاب و کافرانی که برای مومنین خدماتی ارائه کرده اند می توان به روایتی از امام موسی بن جعفر علیه السلام اشاره کرد و سرانجام آنان را با توجه به این روایت دریابیم . ایشان می فرماید: در بنی اسرائیل مرد مومنی بود که همسایه کافری داشت و او با مرد مومن مهربان بود و به او در دنیا احسان می کرد و چون آن مرد کافر مرد، خداوند در دوزخ خانه ای ساخت که او را از سوز آتش حفظ کند و خوراکش از غیر دوزخ به او می رسید و به او گفته شد این به سزای آن احسانی است که به همسایه مومنت ارزانی داشتی.(ث oواب الاعمال ترجمه غفاری ص 376) موفق باشید ●پاسخ دیگر: به نام خدا با سلام و تشکر از سوال خوبتان با توجه به این که ما (شیعه) درباره مسئله نجات قائل به این هستیم که هرکس مصداق این آیه «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ هادُوا وَ النَّصارى‏ وَ الصَّابِئينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ »* باشد نجات می یابد و از آتش دوزخ در امان است، می توانیم بگوییم این افرادی که بیان فرمودید اگر چه در بهشت اعلی و در مراتب بالای بهشت راه و جایگاهی ندارند اما pر طبق آیه قرآن دچار عذاب هم نمی شوند. *.«در حقيقت، كسانى كه [به اسلام‏] ايمان آورده، و كسانى كه يهودى شده‏ اند، و ترسايان و صابئان، هر كس به خدا و روز بازپسين ايمان داشت و كار شايسته كرد، پس اجرشان را پيش پروردگارشان خواهند داشت، و نه بيمى بر آنان است، و نه اندوهناك خواهند شد.» سوره بقره، آیه 62 درباره تفسیر این آیه بد نیست بدانیم که این آیه قانون كلى نجات‏ را بیان می فرماید. آن جا که ضمن تعقيب بحث هاى مربوط به بنى اسرائيل، قرآن به يك اصل كلى و عمومى، اشاره كرده مى‏ گويد: آنچه ارزش دارد واقعيت و حقيقت است، نه تظاهر و ظاهر سازى، در پيشگاه خداوند بزرگ ايمان خا qص و عمل صالح پذيرفته مى‏ شود" كسانى كه به پيامبر اسلام ايمان آورده‏ اند و همچنين يهوديان و نصارى و صابئان (پيروان يحيى يا نوح يا ابراهيم) آنها كه ايمان به خدا و روز قيامت آورند و عمل صالح انجام دهند پاداش آنها نزد پروردگارشان ثابت است" إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ الَّذِينَ هادُوا وَ النَّصارى‏ وَ الصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ و بنا بر اين" نه ترسى از آينده دارند و نه غمى از گذشته" وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ * مطالعه آياتى كه بعد از اين در سوره مائده آمده است نشان مى‏ دهد كه يهود و نصارى به خود مى‏ باليدند كه دينشان از اديان ديگر بهتر است و بهشت را دربست منحصر به خود مى‏ دانستند. شايد همين تفاخر ميان جمعى از مسلمانان نيز بود، آيه مورد بحث مى‏ گويد: ايمان ظاهرى مخصوصا بدون انجام عمل صالح، چه از مسلمانان باشد و چه از يهود و نصارى و پيروان اديان ديگر بى ارزش است، تنها ايمان واقعى و خالص به خدا و دادگاه بزرگ قيامت كه با كار نيك و عمل صالح و توام باشد در پيشگاه خدا ارزش دارد، تنها اين برنامه موجب پاداش و جلب آرامش و امنيت مى‏ گردد.** *سوره بقره - آیه 62 ** تفسیر نمونه، ج1، ص284- Zجایگاه دانشمندان اهل كتاب و كافر در جهان آخرت sد ولي اگر روايت و سند نقلي نداشته باشيم به طور كلي اين چنين مي توان گفت كه: اين عالمان دين اگر مي دانستند كه دين كامل تر از ديني كه پيرو ، ان هستند امده است و هدايت واقعي در پيروي از ان دين ( اسلام) است و ان را به مردم اعلان نكرده اند و ان را كتمان كرده اند اين يعني كتمان حقيقت و به ضلالت كشاندن مردم و بستن راه هاي هدايت به سوي مردم و از روي عناد اعمال را در صدد تخريب دين حق انجام مي دادند و كارهايي را انجام مي دادند كه مردم به سوي دين حق كشيده نشوند حال بنده از شما مي پرسم كساني كه موجبات ضلالت مردم را فراهم اورده و راه هاي هدايت را به سوي مردم ببندند جايگاه شان در t قيامت جاي ديگري جزء جهنم است ؟؟ ●سوال ديگر: اگر اين افراد اعمال نيكي هم انجام داده باشند و به مردم خدمت كرده اند اگر اين خدمت ايشان در راستاي هرچه بيشتر شدن جهالت مردم باشد به دين صورت كه مردم خدمت ايشان را از حق بودن دين ( تحريف شده شان ) بدانند و اين عالم اين خدمت را بكند تا پايه هاي دين منحرف خود را در مقابل اسلام محكمتر كند جايگاه چنين فردي غير از دوزخ است ؟؟ ●پاسخی دیگر: ولي اگر كار خيري بكند ان چنان كه هر بنده خدايي كار خيري در مقابل ديگر بندگان خدا انجام مي دهد خداوند مي فرمايد: إِنَّ اللَّـهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ (1) خداوند پاداش uحسنين را ضايع نمي كند حتما كساني كه احساني در حق بنده خداي با صداقت مي كند نزد خداوند ماجور اند ولي حال روي ديگر سكه را ببينيم اين كه اين عالمان بي خبر از وجود دين حق و اسلامي هستند كه طبق فرموده قران : إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّـهِ الْإِسْلَامُ (2 ) دين نزد خداوند اسلام است اين مساله دو صورت دارد : اين عالمان يا عمدا به دنيال دين حق نبودند يا به كل جاهل بودند يعني يا خودشان مي دانستند كه ديني هست و شنيده بودند كه چنين ديني امده است ولي تلاشي براي اشنايي با اين دين انجام ندادند و تقصير داشتند در اشنايي با ان دين حق و دسته ديگر هم كه درفلان جزيره دور افتاد فلان كشور است كه اصلا خبري از اسلام و دين حق ندارد و فقط ديني كه از اباء و اجداد و علماء قبلي خود اموخته است را اموزش مي دهد و صد البته كه اموخته هاي اينها هم نبايد مخالف صريح عقل و فطرت باشد دسته اولي باز تقصير دارد و كوتاهي كرده است ولي نسبت به اولي كه از روي علم عناد مي ورزيد فرق دارد ولي باز گناه كار است و عذاب قصور خود را خواهد چشيد ولي دسته سوم كه اصلا خبري نداشته است و واقعا جاهل بود و اموخته هايي بر خلاف فطرت و عقل صريح ندارد عند الله ماجور است پي نوشت: 1- ايه 120 سوره توبه 2- آيه 19 سوره ال عمران [جایگاه دانشمندان اهل كتاب و كافر در جهان آخرت (پاسخی دیگر) xمت انسانى است به جامعه‏اى كه به آن مديونند، در حالى كه زير اين پوشش مطلب ديگرى نهفته شده است و آن حفظ مقام يا مال و ثروت يا جلب توجه عوام، و تحكيم منافع مادى خود، و يا حتى دست زدن به خيانتهائى دور از چشم ديگران است!. ولى به عكس ممكن است كسى كار كوچكى انجام دهد، با اخلاص تمام و انگيزه‏ اى صددرصد انسانى و روحانى. اكنون بايد پرونده اين مردان بزرگ را، هم از نظر عمل، هم از نظر انگيزه و محرك، مورد بررسى قرار داد، و مسلماً از چند صورت خارج نيست: الف: گاهى هدف اصلى از اختراع صرفاً يك عمل تخريبى است سپس در كنار آن منافعى براى نوع انسان نيز به وجود آمده كه هدف واقعى مخترع يا vارع آباد به وجود آمد، و خلاصه چهره دنيا دگرگون شد. چگونه مى‏توان باور كرد او يا اشخاص ديگرى همچون «پاستور» كه با كشف ميكرب، ميليونها انسان را از خطر مرگ رهائى بخشيد و دهها مانند او همه به قعر جهنم فرستاده شوند، به حكم اينكه فرضاً ايمان نداشتند، ولى افرادى كه در عمرشان هيچ كار چشمگيرى در راه خدمت به انسانها انجام نداده‏ اند جايشان در دل بهشت باشد؟ از نظر جهان بينى اسلام مطالعه نفس عمل به تنهائى كافى نيست، بلكه عمل به ضميمه، محرك و انگيزه آن ارزش دارد، بسيار ديده شده كسانى بيمارستان يا مدرسه يا بناى خير ديگرى مى‏سازند و تظاهر به اين هم دارند كه هدفشان صددرصد خ yمكتشف نبوده و يا در درجه دوم قرار داشته است، تكليف اين دسته از مخترعان كاملًا روشن است. ب: گاهى مخترع يا مكتشف، هدفش بهره گيرى مادى و يا اسم و آوازه و شهرت است و در حقيقت، حكم تاجرى دارد كه براى درآمد بيشتر تأسيسات عام المنفعه‏اى به وجود مى‏آورد و براى گروهى ايجاد كار و براى مملكتى محصولاتى به ارمغان مى‏آورد، بى آنكه هيچ هدفى جز تحصيل درآمد داشته باشد، و اگر كار ديگرى در آمد بيشترى داشت به سراغ آن مى‏ رفت. البته چنين تجارت يا توليدى اگر طبق موازين مشروع انجام گيرد، كار خلاف و حرامى نيست، ولى عمل فوق العاده مقدسى هم محسوب نمى‏ شود. تكليف اين گروه نيز روشن است آ zنها هيچگونه طلبى نه از خدا دارند و نه از همنوعان خويش و پاداش آنها همان سود و شهرتى بوده كه مى‏ خواسته‏ اند و به آن رسيده‏ اند. ج: گروه سومى هستند كه مسلماً انگيزه‏ هاى انسانى دارند و يا اگر معتقد به خدا باشند انگيزه‏ هاى الهى، و گاهى ساليان دراز از عمر خود را در گوشه لابراتوارها با نهايت فلاكت و محروميت به سر مى‏ برند به اميد اينكه خدمتى به نوع خود كنند، و ارمغانى به جهان انسانيت تقديم دارند، زنجيرى از پاى دردمندى بگشايند و گرد و غبارى از چهره رنج ديده‏ اى بيفشانند. اينگونه افراد اگر ايمان داشته باشند و محرك الهى، كه بحثى در آنها نيست، و اگر نداشته باشند اما {محركشان انسانى و مردمى باشد بدون شك پاداش مناسبى از خداوند دريافت خواهند داشت، اين پاداش ممكن است در دنيا باشد، و ممكن است در جهان ديگر باشد، مسلماً خداوند عالم عادل آنها را محروم نمى‏ كند، اما چگونه و چطور؟ جزئياتش بر ما روشن نيست، همين اندازه مى‏ توان گفت «خداوند اجر چنين نيكوكارانى را ضايع نمى‏ كند».دليل بر اين مسأله علاوه بر حكم عقل، اشاراتى است كه در آيات و يا روايات آمده است. ما هيچ دليلى نداريم كه جمله ان اللَّه لايضيع اجر المحسنين [1] شامل اين گونه اشخاص نشود، زيرا محسنين در قرآن فقط به مؤمنان اطلاق نشده است از اين گذشته آيه فمن يعمل مثقال ذرة خيراً ير lه و من يعمل مثقال ذرة شراً يره.[2] «هركس به اندازه سنگينى ذره‏اى كار نيك كند آن را مى‏ بيند و هركس به مقدار ذره‏ اى كار بد كند آن را خواهد ديد» به وضوح شامل اينگونه اشخاص مى‏ شود. در حديثى از على بن يقطين از امام كاظم عليه السلام مى‏خوانيم: «در بنى اسرائيل مرد با ايمانى بود كه همسايه كافرى داشت، مرد بى ايمان نسبت به همسايه با ايمان خود نيك رفتارى مى‏ كرد، وقتى كه از دنيا رفت خدا براى او خانه‏اى بنا كرد كه مانع از گرماى آتش شود ... و به او گفته شد اين به سبب نيك رفتاريت نسبت به همسايه مؤمنت مى‏ باشد»[3] و نيز از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) درباره عبداللَّه بن جد fc    aآخرت وجدايي از خانواده هر کسی در آخرت بر اساس cن برزدم بار ديگر هم بميرم ازبشر تا برآرم از ملايک بال و پر بار ديگر از ملک پرانشوم آنچه اندر وهم نايد آن شوم پس عدم گردم عدم چونارغنون گويدم انا اليه راجعون ص 43 همان ابن یمین : زدم از کتم عدم خیمه به صحرای وجود از جمادی به نباتی سفری کردم و رفت بعد از اینم کشش طبع به حیوانی بود چون رسیدم به وی از وی گذری کردم و رفت بعد از آن در صدف سینه انسان به صفا همه هستی خود را گهری کردم و رفت با ملایک پس از آن صومعه قدسی را گرد برگشتم و نیکو نظری کردم و رفت بعد از آن ره سوی او بردم و بی ابن یمین همه او گشتم و ترک دگری کردم و رفت ص 39 همان cتجسمی شماتیک از دو عالم ( دنیا و آخرت ) } طین لازب ... 11 – سوره 37 10 - و لقد خلقنا الانسان من .... 12 تا 14- سوره 23 11 - .. ثم رددناه اسفل سافلین 5 - سوره 95 12 - اولئک کالانعام بل هم اضل 179 – سوره 7 13 - الیه مرجعکم جمیعا وعدالله حقا انه یبدو الخلق ثم یعیده .... 4 و 5 - سوره 10 14 - انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا 3 – سوره 76 15 - فكان قاب قوسین او ادني 9 – سوره 53 16 - فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر 55 – سوره 54 ................................................ منبع : رازهای رستاخیز – ص 31 تا 54 – سعید غفار زاده .................................................. ........................ مولوی : مردم از حیوانی و آدم شدم پس چه ترسم کی زمردن کم شدم از جمادی مردم و نامی شدم از نما مردم به حیوا ~ت قوه صرف و در پایان به صورت فعلیت تامه است .16 ..................................... زیر نویسها : 1 - انا عرضنا الامانة على السموات و الارض و الجبال فابين ان يحملنها و اشفقن منها وحملها الانسان انه كان ظلوما جهولا - سوره احزاب، آيه 72 2 -اني جاعل في الارض خليفه - بقره/ 30 . 3 - علم ادم الاسما کلها . سوره بقره – آیه 31 4 - قال اهبطا منها جمیعا - طه، آیه‏123 . 5 - تخلقوا باخلاق الله- بحارالانوار- ج 58- ص 129- ماه رمضان از زبان آيت الله جوادي آملي 6 - إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَيْهِ رَاجِعونَ – بقره – آیه 156 7 - فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر 55 – سوره 54 8 - فكان قاب قوسین او ادني 9 – سوره 53 9 - انا خلقناهم م عمت و رحمت به نام بهشت و دیگری بسیار دور و دراز ، پر مشقت و عذاب به نام دوزخ است .14 13- جهنم در آغاز مراحل هفت گانه حرکت در نزدیک ترین و پست ترین مرتبه قرار گرفته است . 14- پیمودن قوس صعود ، ارتباطی به عالم دنیا و آخرت ندارد . چه ، می توان آن را در زندگی دنیا طی کرده به تمام مراتب کمال رسید ، یا بعد از مرگ این راه را طی نمود . 15- برخورد فرضی دو قوس 15 در مرحله آغازین قوه صرف و پایانی قوس صعود ، به این معنا نیست که انسان باز هم باید به خاک برگردد . بلکه بدین معناست که مقصود نهایی خالق متعال از خلق در این مرحله که وحدت فعلیت پیدا کرده است تحقق می یابد . این مقصود در آغاز به صو و قرآن او را گمراه تر از حیوان می نامد .12 9- بعد از مرحله ( قوس ) بدآ ، قوس صعود یا عود قرار دارد . این مرحله از این رو قوس صعود نام گرفته است که بعد از نزول از وحدت قوه به کثرت فعلیت ، یک حرکت فرازی به سوی قرب خالق متعال و وحدت مطلق یا قرب کمال را آغاز کرده است و از آن بالا خواهد رفت .13 10- در این مرحله بر خلاف قوس قبلی که به مقتضای مراحل مختلف آن ، عوالم خاک ، نبات و حیوان را به خود می گرفت ، فقط انسان و انسانیت مطرح است . 11- انسان در این قوس و مرحله الزاما باید از هفت مرحله فعلیت یا هفت آسمان عبور کند . 12- این قوس از آغاز تا پایان شامل دو راه متفاوت ، یکی بسیار کوتاه ، پر با انعقاد نطفه یک انسان ، او جامعیت توانایی های لازم را برای ظهور و بروز همه اسمای الهی پیدا می کند .10 8- در تمام مراحل قوس نزول ، چون از وحدت قوه ، دورتر و دورتر می شود ، آن را قوس نزول می نامند . لذا در مرحله انسانیت که به انتهای قوس می رسد ، در پایین ترین و دورترین مراحل قرار دارد و به همین دلیل آن را « اسفل السافلین 11» و دورترین مراحل نامیده اند . پایین ترین مراحل ، نه به این علت که ما آن را در پایین صفحه قرار داده ایم ، بلکه به این علت كه در دورترین طبقات از وحدت و صفات خدایی است و به همین علت فسادهایی که یک انسان می کند از هیچ یک از طبقات خلق تا این مرحله بر نمی آید ، گل به وجود می آید که آغاز حرکت به سوی فعلیت های موجود در گل ، می باشد .9 4- با حرکت خاک به سوی عالم نبات ، حیوان و انسان ، کم کم و مرحله به مرحله ، قوای موجود صورت فعلیت به خود می گیرند و به آنچه در کمون خود دارند مبعوث می شوند و خود را نشان می دهند . 5- قوس حرکت از خاک تا انسانیت را قوس نزول یا عالم بدآ می نامند . 6- در این حرکت قوسی ، موجودات ، سیری از قوه صرف تا به کثرت فعلیات دارند و در هر صورت و نمودی ، گامی به سوی کثرت بر می دارند . به همین دلیل هر صورتی تکمیل تر از صورت قبلی است . 7- در مرحله انسانیت کلیه قوای موجود در عالم قوه ، به حداکثر فعلیت می رسند . به همین دلی مل سعی می شود که دایره چرخش 8 نزول به دنیا و سپس صعود به پیشگاه احدیت ، به اجمال و مرحله به مرحله بیان می گردد : توضیح هر مرحله : 1- خاک : منشا همه حرکتهای زیستی در کره زمین است . اگر در کره دیگری از کرات بی شمار این جهان هم، زیست و حیاتی موجود باشد همین قاعده در آنجا هم صادق است. 2- ذرات خاک در زمین ، حاوی همه قوای ( استعداد ) لازم برای تحقق همه کمالات در کلیه مراتب و مراحل بعدی تا عالیترین مراتب کمال است ، منتها به صورت قوه ( استعداد ) صرف . به همین دلیل وقتی به خاک می نگریم هیچ کدام از فعلیت ها و مراتب کمال را در آن نمی بینیم . 3- با آمدن باران از آسمان و آمیختن با خا وادخلی جنتی 27- سوره 89 16 - در اخبار معراج از قول رسول مکرم ص داریم : من در عروج ، از آسمان اول شروع کردم و آسمانها را یکی پس از دیگری طی نمودم تا به آسمان هفتم رسیدم و پس از آن ، بعد از سیر در مراتب زیاد ، به " سدره المنتهی " وارد شدم و از آن پس ، به جایی پا نهادم که حتی جبرییل از رفتن و همراهی من باز ایستاد ..... . از آن پس ، من تنها به نزد پروردگار خود رفتم و به او نزدیک شدم . 17 - مرحوم دولابی : فی مقعد .... . آنجا آخر راه و مرحله کمال انسان است . ص 59 طوبای محبت 2 .................................. منبع : رازهای رستاخیز – ص 410 تا 465 – سعید غفار زاده bتجسمی شماتیک از بهشت و جهنم تا جلوس در قرب الهی - فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر 55 – سوره 54 9 - قل ان الخاسرين الذین خسروا انفسهم 15 – سوره 39 10 - و لکل درجات مماعملوا و ما ربک بغافل عما یفعلون 6 – سوره 132 11 - مرحوم دولابی : ... معنی عذاب این است که نیست ، دایم نیست . آیا خدا دایم است عذاب هم دایم است ؟ آیا عذاب با خدا هم قاعده است ؟ نه چنین نیست . ص 24 طوبای محبت 2 12 - کن الذین اتقوا ربهم لهم غرف من فوقها غرف ... 22 – سوره 39 13 - .. و اما الذین سعدوا ففی الجنه خالدین فیها ما دامت السموات و الارض 108 سوره 11 14 - ان المتقین فی جنات و نهر فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر 55 - سوره 54 15 - یا ایتهاالنفس المطمینه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادگر که در دین اسلام به آن اشاره شده است حکایت از آن دارد روح در عالمی جدید با قوانینی جدید و عام روبرو شده است. سوال نکیر و منکر سؤال نکیر و منکر از عقاید کل روح است. یعنی اصول فکری و عقیدتی که روح در عالم ماده داشته است و با همین افکار و عقاید اصولی، ارواح ساکن عالم آخرت از هم متمایز می شوند. سؤال نکیر و منکر در واقع بیرون کشیدن نهان روح است و جواب روح همان باطن اوست. یعنی این سؤال و جواب مثل سؤال و جواب های دنیوی و متعارف ذهن ما نیست. در واقع این دو ملک باطن پنهان ارواح را آشکار می سازند و حقایق وجود آنها را پدیدار می سازند. ^ویژگی هر فرشته ی جهنمی که میشناسید : با سلام نکیر ومنکر کیست اند ؟؟ و آیا نکیرومنکر همیشه با چهره ترسناک ظاهر می شوند؟ پاسخ این سؤال مبتنی بر شناخت عالم آخرت و قوانین حاکم بر آن است. نظام حاکم بر جهان واپسین، نظامی تکوینی و عام است که گستره آن شامل همه انسان ها، با هر دین و عقیده ای می شود. مسأله معاد از مسائل عقلی به شمار می رود و مسائل عقلی کلی و ضروری و عام است و عقیده مند بودن یا نبودن افراد در مورد آن، تأثیری ندارد. سؤال نکیر و منکر از روح گذر از پل صراط و فشار قبر برای روح، تجسم روح به صورت جسم دنیوی، وحشت اولیه روح هنگام ورود در عالم جدید، توجه خاص روح به بدن مادی و قبر و بسیاری از مسائل دی +H+ g    +دو فرشته «نکیر» و «منکر» نام دو فرشته است. (نام دیگر منکر، ناکر است.) این دو فرشته ماموران خداوند برای بررسی اعتقادات شخص تازه درگذشته (مرده) هستند. در برخی روایات از این دو فرشته به «دو نگهبان قبر» تعبیر شده است. مطابق روایات اسلامی، هنگامی که مرده را در قبر می گذراند، نخستین کسانی ک (=    ویژگی هر فرشته ی جهنمی که میشناسید ●سوال: سلام دوستان . میخواستم ویژگی تمام فرشته های جهنمی که میشناسید رو بگید . مثلا من در مورد نکیر و منکر فهمیدم که گرز آتشی دارند و روی موهاشون راه میرن و نیش های بلندی دارند . ممنون ●پاس عابیری همچون « شرّ نکیر و منکر » یا « هول نکیر و منکر » که در روایات آمده است، به دلیل ترس و اضطرابی است که با دیدن این دو فرشته، به سراغ میت می آید از این رو خواندن سوره مُلک، برای خلاصی از ترس و وحشت پس از مرگ سفارش شده است؛ در برخی دعاها نیز خلاصی از این مرحله دشوار طلب شده است. همچنین به نزدیکان میت سفارش شده است که پس از خاکسپاری، میت را تنها نگذارند و با تلقین به او، در پاسخ دادن به سئوالات نکیر و منکر یاری اش کنند.(1) پی نوشت: 1- اصول کافی، باب المسأله فی القبر ( 2/ 634 و 3/201 و 236 ) منابع: اصول کافی،‌ باب المسأله فی القبر ( 2/ 634 و 3/201 و 236 )؛ سفینه البحار _دو فرشته ه برای حسابرسی او حاضر می شوند، نکیر و منکر هستند. این دو فرشته چهره هایی هول انگیز دارند و حضورشان باعث احساس غربت و وحشت مرده می شود. صدایشان چون رعد و برق و نگاه شان همچون تندر آسمان است. نخستین سئوالی که از مرده می پرسند این است که «خدای تو کیست؟» و سپس درباره دیگر مسائل اعتقادی از او می پرسند: پیامبرت کیست؟ دینت چیست؟ امامت کیست؟ اگر شخص مرده، انسانی مؤمن باشد و عقایدی صحیح داشته باشد، نکیر و منکر قبر او را گسترده می کنند و روزنه ای در قبرش می گشایند که بتواند جای خود را در بهشت ببیند، ولی اگر مؤمن نباشد، بر او سخت خواهند گرفت و عذاب او را آغاز خواهند کرد. ت FF*!    ;سوال فرشتگان روایات به صورت مشروح و کافی از این پرسش ها پاسخ گفته اند، که چند مورد به عنوان نمونه بیان می شود. پیامبر(ص) به برخی از اصحاب فرمود: وقتی دو آزمایش کننده ی قبر بر تو وارد شدند، چگونه خواهی بود؟ صحابی گفت: آن دو آزمایش کننده چه کسی اند؟ فرمود: دو ملکی اند، سختگیر و خشن، آوازشان مانند رعد غرنده، چشمانشان چو برق خیره کننده، با موهای بلند که زیر پای آنها می شود وروی آن راه می روند، دارای دندان های که با آن زمین را می شکافند و از تو می پرسند.(1) امام صادق(ع) فرمود: همین که میت دفن شد، دو ملکی به نام های منکر و الب(ع) است. سپس دیگر ائمه(علیهم السلام) را یکی پس از دیگری می شمرد تا به امام زمان خویش می رسد.(4) امام سجاد(ع) جمعه ها در مسجد النبی به موعظه ی مردم می پرداخت، و از پایان عمر و سوال و نکیر و منکر می گفت: از خدایی که می پرستی، از پیامبری که برای تو مبعوث شد، از دینی که بر آن هستی، از کتابی که می خوانی، از امامی که پیروی می کنی، از عمری که سپری کردی و از مالی که به دست آوردی و خرج کرده ای سوال می کنند.(5) پی نوشت: 1- بحار الانوار، 6 / 215، حدیث 5. 2- الفروع من الکافی، 3 / 236، حدیث 7. 3- همان 3 / 238، حدیث 11. 4- الانوار النعمانیه، 4 / 222. 5- بحار الانوار، 6 / 223، حدیث 24. `سوال فرشتگان نکیر سراغ او می آیند که آوازشان مانند... از میت می پرسند: پروردگارت کیست؟ دینت چیست؟ پس میت اگر مؤمن باشد می گوید الله پروردگارم، اسلام دین من است، سپس می پرسند، راجع به مردی که از میان شما بیرون آمد چه می گویی؟ میت می گوید: پیامبر را از من می پرسی؟ شهادت می دهم که او رسول خداست...(2) و از امام او می پرسند، میت امام خود را معرفی می کند، دو ملک می پرسند، چگونه امامت را شناختی؟ میت می گوید: این امری است که خدا مرا بر آن هدایت کرده است.(3) در روایتی از امیر المؤمنین(ع) مانند آن چه از رسول خدا (ص) نقل شد آمده است:... و سوال می کنند امام تو کیست؟ پاسخ می گوید: امام من علی بن ابی مانند نامیدن شدن به خزنة الجهنم و زبانیة که برخی از ملایک اند.(3) پرسش در قبر برای کافران و فاسقان توسط نکیر و منکر با حالت ترسناک و برای مؤمن توسط مبشّر و بشیر با حالت فرحناک انجام می شود، محور پرسش ها، عقاید و اصول دین است به ویژه مسأله ی امامت(4) پی نوشت: 1- الفروع من الکافی، 3 / 239، حدیث 12. 2- شرح عقاید صدوق یا تصحیح الاعتقاد، شیخ مفید، ص 220; علم الیقین، فیض کاشانی، 2 / 1073. 3-المنقذ من التقلید، حمصی رازی، 2 / 197. 4-در روایت تدفین فاطمه مادر حضرت امیر(ع) گذشت که پیامبراکرم نام علی(ع) را به او تلقین کرد تا در پاسخ ملایکه بیان کند; حق الیقین، عبدالله شبر، 2 / 384. aمبشر و بشیر می فرماید: در برخی از روایات نام دو ملکی که بر کافر نازل می شوند ناکر و نکیر و نام دو ملکی که بر مؤمن نازل می شوند مبشر و بشیر ذکر شده است، گفته شده اگر نام دو ملک کافر نکیر و ناکر است به خاطر این است که کافر منکر حق است و منکر آن ملایکه و از آمدن آنها ناخشنود است و دو ملک مؤمن مبشر و بشیر است چون آن دو رضایت و ثواب خدا را بر او بشارت می دهند.(2) نامیده شدن ملایکه ی الهی به نکیر و منکر که در ظاهر اسم زشتی است، به خاطر این نیست که زشتی در ذات آنها باشد، چون ملایکه ی الهی از هر پلیدی به دوراند، بلکه به خاطر این است که کافر و فاسق از دیدن آنها منقلب و گرفته و ناخشنود می شون LL"#    5تجسمی شماتیک از بهشت و جهنم تا جلوس در قرب الهی به نام حي لايزال تجسمی شماتیک از بهشت و جهنم تا جلوس در قرب الهی – 2 گردآوري : محمد صالحي 1/12/87 مقدمه : همانطور که در مقاله " نگاهي نو به نزول آدم به دنيا تا صعود او به بارگاه حق " 1 گفته b"    5 مبشر و بشیر در برخی روایات آمده است که نکیر و منکر با آن قیافه ی وحشتناک و... مربوط به میت کافر است، اما ملایکه ی مسؤل پرسش از میت مؤمن به نام مبشر و بشیر است، ابوبصیر از امام صادق(ع) پرسید آیا آن دو ملک بر مؤمن و کافر با یک صورت وارد می شوند؟ فرمود: خیر.(1) شیخ مفید ا نساخته اند که هر گروه را در جایگاه خود بیندازند ، بلکه بهشت و جهنم را ما خود ساخته ایم و بهشت و جهنم هرکس مخصوص بخود اوست . 3- جهنم حالت انسانهایی است که نتوانسته اند ( در دنیا ) قوای وجودی خود را فعلیت بخشیده و به همین علت در اول راه مانده اند .9 4- برای این که پروردگار آن انسانهای جهنمی را بالا ببرد و قید و بندهای پیچیده بر دست و پای آنها را باز کند ، آنها را در درجات مختلف جهنم ، متناسب با اعمال دنیوی آنها ، به انواع عذابها مبتلا می کند10 و هر چه این عذابها کارسازی خود را آشکار نمایند ، آنها بیشتر و بیشتر ( به درجات بالاتر ) بالا می آیند تا دوران توقف دوزخی شان تمام شد : << وقتی خداوند انسان را به عنوان تنها موجودی که می توانست بار امانت 2 جانشینی او را بدوش بکشد 3خلق کرد ، حضرت آدم را تعلیم داد 4 و به جمع آنها بازگرداند 5 . در وجود او همه ملکات و صفات خود را به صورت قوه به ودیعت گذاشت و در عالم دنیا امر به فعلیت کامل آنها کرد 6 ، تا آنکه در سیر بازگشت به سوی خدا 7، در جایگاه پادشاهی 8حق جلوس و به ابدیت بپیوندد . >> در این مقال سعی می شود بطور اجمال نگاهی به جایگاه بهشت و جهنم در مسیر تکاملی فوق بیان گردد : 1- بهشت و دوزخ هر دو مسیری برای عبورند . ( در سیر تکاملی انسان بسوی جلوس در بارگاه حق ) 2- نه بهشت و نه جهنم را از قبل برای ما انسان ees$G    تجسمی شماتیک از دو عالم ( دنیا و آخرت ) نگاهي نو به نزول آدم به دنيا تا صعود او به بارگاه حق تجسمی شماتیک از دو عالم ( دنیا و آخرت ) -1 مقدمه : وقتی خداوند انسان را به عنوان تنها موجودی که می توانست بار امانت 1 جانشینی او را بدوش بکشد 2 خلق کرد ، حضرت آدم را تعلیم داد 3 و به جمع آنها بازگرداند 4 . در وجود او همه ملکات و صفات خود را به صورت قوه به ودیعت گذاشت و در عالم دنیا امر به فعلیت کامل آنها کرد 5 ، تا آنکه در سیر بازگشت به سوی خدا 6 ، در جایگاه پادشاهی 7 حق جلوس و به ابدیت بپیوندد . در این مقال م ود .11 5- دوزخیان پس از گذر از مرحله جهنم وارد بهشت و از آنجا سیر تکاملی خود را ادامه می دهند . 6- بهشتیان علی الدوام ، سیری دارند از پایین به بالا و از هر درجه کمالی به مرتبه کمالی بالاتر .12 7- سیر تکاملی انسان از پایین ترین مرحله ( تولد و ورود به حوزه انسانی ) شروع و در هفت مرحله انجام می شود که به " زمین و هفت آسمان " نامیده شده است . 8- پایان بهشت ( و جهنم ) ، پایان آسمانها و زمین ( مراحل و مراتب صعود ) است13 9- با اتمام همه طبقات زمین و آسمان ، خلود در بهشت تمام شده ( مراحل کمال به انجام رسیده ) و دوران " نامی ، بی حدی ، بی جهتی و رهایی از هر قیدی " فرا می رسد . 10- در آنجاست ک ه انسان کامل شده نزد خدای خود و در بارگاه او جلوس می کند . 14و 15و 16 و 17 ....................................... زیر نویسها : 1 – از همین نویسنده - http://www.aftab.ir/articles/religion/religion/c7c1255357217_creation_p1.php 2 - انا عرضنا الامانة على السموات و الارض و الجبال فابين ان يحملنها و اشفقن منها وحملها الانسان انه كان ظلوما جهولا - سوره احزاب، آيه 72 3 -اني جاعل في الارض خليفه - بقره/ 30 . 4 - علم ادم الاسما کلها . سوره بقره – آیه 31 5- قال اهبطا منها جمیعا - طه، آیه‏123 . 6 - تخلقوا باخلاق الله- بحارالانوار- ج 58- ص 129- ماه رمضان از زبان آيت الله جوادي آملي 7 - إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَيْهِ رَاجِعونَ – بقره – آیه 156 8 نقل است که يکي از شاگردان فضيل عياض در جواب تلقين استاد به او گفت: از اين کلمه لا اله الاالله بي زارم. سپس در همين حال درگذشت. پس از مرگ، فضيل او را در خواب ديد و علت را جويا شد او گفت: بر اثر سه گناه که در من ريشه داشت بدبخت شدم. نمامي کردن، حسادت و شرب خمر. نيز حضرت امام خميني قدس سره در کتاب جهاد با نفس مي فرمايند: يکي از بزرگان قزوين نقل مي کرد که بر بالين مردي که در حال احتضار بود، حاضرشدم. در آخرين دقايق زندگي چشم باز کرد و گفت: ظلمي که خدا به من کرد، به هيچ کس نکرده است. زيرا با چه خون جگري اين بچه ها را پرورش داده و بزرگ کرده ام. اکنون مي خواهد مرا از آنان جدا سازد د: «رفيق مؤمني داشتم که مريض شد و به سکرات مرگ افتاد. به عيادتش رفتم و سوره يس و الصافات را تلاوت کردم و کلمه توحيد و ولايت را به او تلقين کردم. علي رغم آن که مي توانست حرف بزند، هرچه اصرار کردم نگفت. پس از اصرار فراوان من ناگاه با کمال غيظ رو به من کردو گفت: يهودي، يهودي، يهودي. من بر سر خود زدم و بيرون آمدم. پس از چندي فوت کرد و سپس از حالش تحقيق کردم و دريافتم که اين بدبخت چند سالي بوده که مستطيع گشته ولي بي اعتنا بوده و يهودي از دنيا رفت.»(5) ب: گاه فرد محتضر به خاطر کثرت گناه و عدم توبه کارش به جايي مي رسد که به مقدسات توهين مي کند و يا حتي به خداوند اسائه ادب مي کند. ا از يادم برد. سپس عرض کردند. آيا کسي از امت شما بدين وسيله قبض روح خواهد شد؟ حضرت رسول صلي الله عليه و اله و سلم فرمودند: آري حاکم ظالم و جائر خورنده ي مال يتيم از راه ظلم و شاهد باطل و دروغ.(3) 2. عديله: «عديله» همان از دست دادن ايمان هنگام مرگ است که به چند صورت اتفاق مي افتد: الف: گاهي شخص محتضر ايمانش را کاملا از دست مي دهد. همان گونه که در روايات آمده است کسي که زکات مالش را به تمام ندهد و کسي که مستطيع باشد و حج نرود، به دين يهودي يا نصراني مي ميرد.(4) شهيد دستغيب قدس سره در کتاب داستانهاي شگفت از قول عالم رباني آيت الله حاج سيد عبدالباقي شيرازي قدس سره نقل مي کن ر عليه السلام چشم درد شديدي داشتند و از شدت ناراحتي فرياد مي زدند. رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم به عيادت ايشان آمده و فرمودند: آيا جزع و بي تابي است يا آن که درد شديد است؟ عرض کردند: يا رسول الله من هرگز دردي شديدتر از اين نديده بودم. در اين هنگام رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم فرمودند: يا علي! راستي که ملک الموت چون براي قبض روح کفار فرود آيد، سيخي از آتش به همراه دارد که روح کفار را با آن مي گيرد و از شدت آن، صداي صيحه ي جهنم بلند خواهد شد. حضرت چون اين را شنيدند استوار نشستند و عرض کردند: يا رسول الله! اين حديث را بار ديگر براي من بخوان چون که اين حديث درد مر ت و عديله. سکرات موت همان از خود بي خود شدن در لحظات آخر حيات است که شخص دست و پا مي زند و آرام آرام روح از بدن مفارقت مي کند. حضرت امير عليه السلام در خطبه اي مفصلا اين حالت را شرح مي دهد.(1) امام صادق عليه السلام ضمن حديثي به مفضل مي فرمايند: «و انه ليشدد عليه عند الموت و ما هو الا بذنوبه(2)»؛ «به راستي که بر انسان به هنگام مرگ، سخت گرفته مي شود و اين نيست مگر به سبب گناهان او». بدين سان مجازات هاي اخروي از همان هنگام جان دادن شروع مي شود. البته بعضي از گناهان چنان موجب غضب الهي است که حالت احتضار مسلمان را مانند حالت احتضار کفار مي کند. در روايت آمده است که حضرت امي ینکه در قرآن آشکارا در مورد عذاب پوستی سخن به میا ن آمده است ولی در مورد اندامهای دیگر چی ؟ إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِنَا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ نَارًا كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَيرَهَا لِيذُوقُوا الْعَذَابَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَزِيزًا حَكِيمًا ●پاسخ: با سلام مجازات هاي اخروي گناهان انسان از وقتي که سکرات موت او شروع مي شود، منزلگاه هاي اخروي اعمال او نيز شروع مي شود و به تناسب عمل خير و شرش مواجه با مکافات مي گردد. اين منزلگاه ها مختصرا بدين شرح است: 1. سفر مرگ: اولين منزل اين سفر، مرگ است و دو عقبه دارد. سکرات م s@&    eآسیاب آدم خرد کن در جهنم لا حول و لا قوة الا بالله هو العلی العظیم و صلی علی محمد و اله الطاهرین « در جهنم آسیابی است که بعضی از اهل جهنم را به داخل آن می اندازند ٬ مثل آرد ٬ خرد می ک _D%{    آیا عذاب های اخروی فقط پوستی است ؟ ●سوال: بنام خدا درود بر راست پذیران گرانقدر پرسش من این است که آیا مجازاتهای اخروی( دردوزخ) تنها محدود به پوست می شود یا دیگر اعضا بدن را نیز در بر می گیرد ؟ توضیح ا آيا ظلمي بدتر از اين مي شود؟! ج: گاهي نيز عادات ناپسند و گناهان خاص ـ که يک عمر با آنها زندگي کرده است ـ شخص محتضر را تهديد مي کند و او را به سوء عاقبت مي کشاند و او را با آرزوي گناه به جهنم مي فرستد. عالم عارف، حاج ميرزا آقا جواد ملکي تبريزي استاد حضرت امام خميني قدس سره در کتاب «اسرار الصلاه» حکايتي بدين مضمون را نقل مي فرمايند که بقالي در حال احتضار در جواب تلقين شهادتين مي گفت: شش و پنج و چهار. هرچه اصرار مي کردند او همين اعداد و ارقام را که يک عمر فقط و فقط اينها را گفته بود، تکرار مي کرد. آري هنگامي که آدمي فقط به فکر دنيا باشد اين گونه از ياد و ذکر خدا غافل، مي گ ردد. همين حکايت مشهور حمام منجاب احوال کساني است که عمري را در آرزوي گناه، حسرت خورده اند و موقع مرگ به جاي شهادتين مي گويند: «يارب قائله يوما وقد تعبت اين الطريق الي حمام منجاب» که مضمون شعر و داستان اين است که: کجاست زني که خسته شده بود و راه حمام منجاب را گم کرده بود و نشاني مي پرسيد و من او را فريب داده به خانه خود بردم، ولي زن چون عفيفه بود، با اظهار رغبت غيرواقعي مرا به دنبال غذاو عطر براي خوشبو شدن فرستاد و خود را از دام من رهانيد. يکي گفتا که تاکي روسياهي شهادت ده به توحيد الهي چو بشنيد اين سخن آن محنت اندوز کشيد از سينه اش آه جگر سوز بگفتا فرد بي همتاست يلي چراغ محفل دلهاست ليلي به حمدالله که در هنگام مردن بدين اقرار خواهم جان سپردن د: از مهم ترين عوامل و حالات عديله عدم شناخت امام است. از شيعه و سني طبق روايات متواتري نقل شده است که «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتتا جاهليه».(6) 3. منزل قبر: منزل قبر سه عقبه دارد. وحشت قبر، فشار و ضغطه قبر، سؤال نکير و منکر. عمده عذاب قبر از عدم احتراز از بول و استخفاف به آن يعني سهل شمردن آن و از سخن چيني و غيبت نمودن و دور شدن مرد از خانواده خود است.(7) و نيز از روايت سعد بن معاذ استفاده مي شود که بدخلقي و درشتگويي مرد با اهل خود و نيز ياري نکردن ضعيفان و برآورده نکردن حاجت برا در مؤمن موجب فشار قبر است.(8) 4. منزل برزخ: برزخ، قيامت کوچکي است و فاصله بين مرگ تا روز قيامت. در عالم برزخ هنوز پرونده اعمال بسته نشده است. هر کاري که آدمي حتي پس از مرگ او در دنيا موجب فساد و تباهي شده باشد، اعم از کتاب ضلال، بدعت و روش ناپسند و ... موجب فزوني عذاب در برزخ مي شود. همچنان که اعمالي چون تربيت فرزند صالح، تلاوت قرآن، بر جاي گذاشتن سنت حسنه و ... موجب رفاه حال در برزخ مي شود. 5. خروج از قبر: در روايت از نبي اعظم صلي الله عليه و اله و سلم نقل شده است: «در روز قيامت، خداوند ده گروه از امت اسلام را از صفوف مسلمانان جدا مي کند و صورت هاي آنان را تغيير مي دهد: 1- سخ چينان، که به شکل ميمون درمي آيند؛ 2- حرام خواران، که به شکل خوک درمي آيند؛ 3- رباخواران، که وارونه وارد محشر مي شوند؛ 4- حاکمان جور، که نابينا و کور به عرصه محشر مي آيند؛ 5- خودخواهان و خودپسندان، که گنگ و کر محشور مي شوند؛ 6- عالمان بي عمل، که زبانشان را مي جوند و چرک از دهانشان بيرون مي آيد؛ 7- همسايه آزاران، که با دست و پاي بريده وارد مي شوند؛ 8- سعايت کنندگان، که به شاخه اي از آتش آويزان گردند؛ 9- شهوت پيشه گان و کساني که خمس و زکات نمي پردازند، که با بويي بدتر از مردار وارد محشر مي شوند؛ 10- تکبر کنندگان، که لباس هاي آتشين بر آنها بپوشانند».(9) 6- درکات و مواقف جهن 1. جهنم طبقات هفتگانه دارد و هر طبقه اي، مخصوص عده اي است؛(10) 2. شدت برافروختگي «سقر» (يکي از مواقف آن) به حدي است که نه چيزي را باقي مي گذارد و نه چيزي را رها مي سازد و پوست تن را به کلي دگرگون مي کند؛(11) 3. مرتبه اي از آن به نام «حطمه» ، از شدت عظمت، برافروختنش منسوب به خود خداست و آتش آن به گونه اي است که از دلها سر مي زند و مخصوص کساني است که ثروت اندوزي مي کنند و ثروت خود را دائم حساب کرده، شادي مي کنند؛(12) 4. در جايگاه بدي از آن، به نام «دارالبوار»، کساني هستند که نعمت هاي خدا را کفران کردند؛(13) 5. مرتبه اي از آن «لظي» نام دارد که براي شقي ترين هاست(14) و آن شعله هاي سوزا ني است که دست و پا و پوست صورت را مي کند و مي برد(15) و به آن «نار کبري» هم مي گويند؛ (16) 6. قعر عميقي از جهنم «هاويه» نام دارد که گناهکاران را آنطور که مادر بچه اش را بغل مي کند، دربر مي گيرد و عذاب مي کند؛(17) 7. «ويل» دره يا چاه يا مرتبه اي از عذاب است که مخصوص کم فروشان،(18) ، دشنام دهندگان، سخن چينان(19) و کساني است که قلب هاشان سخت است؛(20) 8. درجايي از آن به نام «سجين» پرونده ي اعمال بدکاران نگهداري مي شود که پست ترين جايگاه جهنم است؛ (21) 9. نوعي شکنجه بنام «عذاب الحريق»، مخصوص کساني است که مردان و زنان مومن را آزار دادند و توبه نکردند؛(22) 10. «عذاب الهون» عذابي است ذلت بار و fخوارکننده که براي کافران مستکبر خواهد بود؛(23) 11. بعد از عذاب هاي معمولي جهنم نوعي شکنجه وجود دارد که در قرآن از آن به «عذاب غليظ» ياد شده است.(24) هفت دوزخ چيست؟ اعمال بدت هشت جنت چيست؟ اعمال خوشت حشر تو بر صورت اعمال تست هرچه بيني نيک و بد احوال تست جمله اخلاق و اوصاف اي پسر هر زمان گردد ممثل در صور گاه نارت مي نمايد، گاه نور گاه دوزخ، گاه جنات است و حور پي نوشت ها: 1- نهج البلاغه، خطبه 108. 2- بحارالانوار، ج 6، ص 157، ح 15. 3- اصول کافي، ج 3، ص 253، ح 10، النوادر. 4- شيخ عباس قمي، منازل الآخره، ص 18. 5- عبدالحسين دستغيب، داستانهاي شگفت، ص 65. 6- بحارالانوار ، ج 32، ص 321، باب 8. LL$'Y    gمن كه جهنمي هستم شما چطور؟ بهشت و جهنم در نتيجه اعمال انسان است و خدا ملاك‏هاي روشني در مورد بهشتي يا جهنمي بودن ارائه نموده است، مثلاً ايمان به خدا و دوست داشتن اهل بيت و انجام وظايف ديني از قبيل نماز، روزه، نيكي به انسان‏ها و كليه فروع دين، باعث بهشتي بودن فرد مي شود و باالعكس ترك و اجبات ديني باعث جهنمي شدن مي گردد. مي توان با رجوع به كتب ديني عوامل خوشبختي يا بدبختي در آخرت و دوزخ را شناخت. با شناخت آن‏ها و در راه سعادت جاودانه قدم برداشت. ملاك و معيار بهشتي يا دوزخي بودن مهم است، اما اين كه چه كسي بهشتي aحق از باطل است، در سراى ديگر نيز ميزان سنجش اعمال بوده و به وگونه اى مى توان به وسيله آنان نيك و بد را از يكديگر جدا كرد. از اين بيان مى توان به حقيقت گفتار امام سجاد (عليه السلام) در اين باره پى برد، آن حضرت در تفسير آيه ى (وَنَضَعُ الْمَوازينَ الْقِسْطَ)فرموده اند: اين آيه از آنِ اهل توحيد است ولى براى افراد مشرك ميزانى نصب نمى شود و صحايف اعمال آنان گشوده نمى گردد بلكه به طور دسته جمعى و گروهى به سوى دوزخ روانه مى شوند، و نصب ميزان و گشودن صحايف اعمال، از آن اهل اسلام است. نكته([17]) اين مطلب روشن است، زيرا افراد مشرك كمترين بهره اى از حق نداشته كوچكترين مشابهتى به پيامبران و اوصياى آنان عرضه مى شود و از طريق تطابق وعدم تطابق، سرنوشت انسان واعمال او به دست مى آيد. گواه ديگر بر اين مطلب جمله اى است كه در زيارت مخصوص امير مؤمنان مى خوانيم: «اَلسَّلامُ عَلى يَعْسُوبِ الإِيمانِ وَميزانِ الأَعْمالِ».([16]) «درود بر سردار و سالار ايمان و ميزان سنجش اعمال». گويى وجود امير مؤمنان (عليه السلام) كه تجسم حق است، مقياس سنجش اعمال بوده وهركس به اندازه اى كه به او شباهت دارد وزن و سنگينى دارد، و هركس از او بيگانه است، كموزن و بى ارزش است. خلاصه: انسانهاى ارزشمند، اسوه ها و الگوها هستند وهمان گونه كه در دنيا گفتار و كردار آنان ملاك تشخيص ين تر بوده و غير آن سبك خواهد بود، در اين صورت كيفيت ميزان جز تطابق عمل با حق و عدم تطابق آن، معنى ديگرى نخواهد داشت، گويى روز قيامت حق تجسم يافته و اعمال بر آن عرضه مى شود و از طريق عرضه و تطابق وعدم تطابق، سرنوشت اعمال انسان روز مى گردد. شايد اين معنى اخير روشن تر از ديگر معانى باشد و گواه آن رواياتى است كه پيامبران و اوصياى الهى را «ميزان» در قيامت معرفى مى كند. امام صادق (عليه السلام) در تفسير آيه (وَنَضَعُ الْمَوازينَ الْقِسْطَ)مى فرمايد: «هُمُ الأَنْبياءُ وَالأَوصياءُ» . «وسيله ى سنجش اعمال پيامبران و اوصياى آنان است».([15]) در اين صورت اعمال هر امتى بر اعمال عنى «توزين» است. 2. مقصود از وزن همان ميزان يعنى وسيله اى كه با آن سنجش انجام مى گيرد، و به تعبير عربى «ما يُوزَنُ بِهِ». بنابر احتمال اوّل آيه، ناظر به قطعى بودن سنجش اعمال است كه بسان خود رستاخيز حق و پا برجا است، و شك و ترديدى در آن نيست. و بنابر احتمال دوم آيه، ناظر به اين است كه «حق» وسيله ى سنجش است يعنى به جاى سنگ ترازو است و هر عملى كه حق بوده و يا سهم بيشترى از حق را دارا باشد، مايه ى سنگينى ميزان و هر عملى كه فاقد حق و يا سهم كمترى داشته باشد مايه ى سبك بودن آن خواهد بود. ●در اين جا احتمال سومى است و آن اين كه: مقصود اين است كه هر عملى كه با حق تطبيق كند سنگ فَّتْ مَوازينُهُ فَأُولئِكَ الَّذينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِما كانُوا بِ آياتِنا يَظْلِمُونَ) .([14]) «توزين اعمال يا وسيله ى سنجش، در چنين روز حق است آنان كه ميزانشان سنگين است از رستگارانند وكسانى كه ميزانشان سبك باشد، آنان به خاطر اين كه به آيات ما ستم كرده اند، زيانكار مى باشند». مفسران در معنى جمله ى (وَالْوَزْنُ يَوْمَئِذ الْحَقُّ) و كيفيت اعراب آن اقوال گوناگون و مختلفى دارند، ولى با قطع نظر از اختلاف آنان، بايد گفت: در كلمه ى «وزن» يكى از دو احتمال حاكم است. 1. مقصود از وزن معناى مصدرى آن است يعنى وزن كردن و سنجش اعمال در آن روز حق است در اين صورت وزن به ه به وسيله ى آن وضع انسانها در محشر روشن مى گردد هرچند واقعيت آن براى انسان ناسوتى كه هنوز دريچه اى به جهان غيب به روى او گشوده نشده است روشن نيست. نمونه هايى از ميزان در سراى ديگر با اعتراف به مطلب دوم كه ما را از تعيين كيفيت ميزان اخروى باز مى دارد در عين حال با توجه به برخى از آيات و روايات مى توان گوشه اى از پرده ابهام را كنار زده و به گونه اى با واقعيت ميزان اخروى آشنا شد، و آيات و روايات زير ما را در اين راستا هدايت مى نمايد. 1. قرآن در آيه اى چنين مى فرمايد: (وَالْوَزْنُ يَوْمَئِذ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازينُهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ * وَمَنْ خَ يات، وسيله ى سنجش ميان حق وباطل(در تصديقات) است، در حقيقت بايد اين نوع از قضايا را ميزان و ترازوى افكار وانديشه ها شمرد.با توجه به اين اصل نبايد در تفسير «ميزان» در آخرت شتابزدگى نشان داد و آن را بسان ترازوهاى مادى انديشيد و يا آن را به عدل الهى تفسير نمود، بلكه مقتضاى حزم و احتياط در تبيين معارف اين است كه بگوييم در سراى ديگر وسيله ى خاصى وجود دارد كه اعمال به وسيله ى آن سنجيده شده و پايه ى حسنات از سيئات روشن مى گردد، و خطاكار از نيكوكار جدا مى گردد. بنابراين بايد معتقد بود كه وسيله ى سنجشى در آخرت هست امّا يك وسيله ى كاملاً برتر و دور از اين انديشه هاى ظاهر بين ك گاز و تلفن را هم تعيين نمايد و در سايه ى يك سلسله دستگاههاى دقيق، پايه ى دماى هوا، و فشار جو و يا خون موجود در رگهاى انسان و كيفيت ضربان قلب را روشن سازد، بشر مجهز به تكنيك، امروز مى تواند با استفاده از كامپيوتر كارهاى شگفت آورى انجام دهد و به كمك آن به اصلاح مقاله و مطلب عرضه شده به آن بپردازد و نقطه هاى خطا را از صواب جدا سازد. بنابراين بايد گفت: هر چيزى براى خود سنجش خاصى دارد وبشر بهتدريج به يك رشته ابزار سنجش دست يافته كه در گذشته، دور از باور بود. چرا به جاى دور برويم در گذشته و هم اكنون، منطق وسيله ى سنجش افكار درست از نادرست بوده، بديهيات ونظريات قريب به بدي ن لفظ «ميزان» است ، كه مصداق روشن آن همان ترازوى معمولى است كه در سنجش اشياى مادى از آن بهره مى گيرند ولى آيا واقعيت ميزان منحصر به همين ترازوى دو كفه اى است؟ يا اين يكى از مصاديق آن است و در دوران هاى گذشته به خاطر ابتدايى بودن علم و تمدن بشرى، ترازوى دو كفه اى مصداق منحصر به فرد آن بود در حالى كه در طول زمان براى خود مصاديق مختلفى پيدا كرده كه با مصداق نخست فاصله فراوانى دارند، مثلاً در پرتو پيشرفت علم و صنعت امروز ميزان نهايى به وجود آمده است كه با آن امورى سنجيده مى شود كه هرگز با ترازوى ابتدايى قابل سنجش نمى باشد، تا آنجا كه بشر مى تواند، مقدار مصرفى آب و برق و ه ى كلمه ى (أَنْزَلْنا) آن نوع تشريع الهى است كه بسان كتاب از جانب خدا فرو فرستاده مى شود لكن مى توان ميزان را به معنى داورى هاى صحيح عقل و خرد گرفت كه آن نيز بسان ديگر رحمت هاى الهى، از جهان بالا فرو فرستاده شده است و اگر قرآن كلمه (أَنْزَلْنا) را در مورد آهن بكار مى برد طبعاً بكار بردن آن در مورد «عقل» كه بسان آهن از مواهب الهى است صحيح خواهد بود. ب: هر چيزى براى خود ميزان خاصى دارد كلماتى كه در قرآن درباره ى اوصاف قيامت وارد شده است مصاديق مختلف و متنوعى دارد كه با برخى از آن در اين جهان آشنا هستيم ولى نبايد آن مصداق را يگانه مصداق ومورد آن دانست. يكى از آن الفاظ همبر از حضرت صادق (ع) منقول است که در جهنم چاهى است که اهل جهنم از آن (به خدا پناه می برند) و استعاذه مى نمایند و آن جاى هر متکبر جبار و معاند است و هر شیطان متمرد (فرمان گریز) و هر متکبرى که ایمان به روز قیامت نداشته باشد و هر که عداوت آل محمد صلى الله علیه و آله داشته باشد. و فرمود: کسى که در جهنم عذابش از دیگران سبک تر باشد کسى است که در دریاى آتش باشد و دو نعل از آتش در پاى او و بند نعلینش از آتش باشد که از شدت حرارت مغز دماغش مانند دیگ در جوش باشد و گمان کند که از جمیع اهل جهنم عذابش بدتر است و حال آنکه عذاب او از همه آسانتر باشد. برگرفته از منازل الاخره gمسافران بهشت زنجیر کرده اند، و دستهاى ایشان را در گردن غل کرده اند، و بر بدنهاى ایشان پیراهنهائى از مس گداخته پوشانیده اند و جبه ها از آتش براى ایشان بریده اند، در میان عذابى گرفتارند که گرمیش به نهایت رسیده و درهاى جهنم را بر روى ایشان بسته اند، پس هرگز آن درها را نمى گشایند و هرگز نسیمى بر ایشان داخل نمى شود و هرگز غمى از ایشان برطرف نمى شود، عذاب ایشان پیوسته شدید است و عقاب ایشان همیشه تازه است ، نه خانه ایشان و نه عمر ایشان به سر مى آید؛ به مالک (و خازن جهنم) پناه می برند که از پروردگار خود بخواه که ما را بمیراند. در جواب مى گوید که همیشه در این عذاب خواهید بود. به سند معت و این است قول خداوند عالمیان که فرمود "وَأَنذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِیَ الْأَمْرُ وَهُمْ فِی غَفْلَةٍ وَهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ" یعنی "و آنان را از روز حسرت بیم ده، آن گاه كه داورى انجام گیرد، و حال آنكه آنها [اكنون‏] در غفلتند و سرِ ایمان آوردن ندارند" . و حضرت فرمود: مراد این روز است که حق تعالى اهل بهشت و جهنم را فرمان مى دهد که همیشه در جاى خود باشند و مرگ براى ایشان نباشد و در آن روز اهل جهنم حسرت برند ولى سودى ندهد و امید ایشان قطع گردد. از حضرت امیرالمؤ منین منقول است که فرمود: براى اهل معصیت نَقبها (تونل ها) در میان آتش زده اند، و پاهاى ایشان را در که بهشت را به میراث برند و در آن مخلد و پایدار خواهند بود. و نیز از آن حضرت (امام صادق علیه السلام) مرویست که چون اهل بهشت داخل بهشت شوند و اهل جهنم به جهنم در آیند منادى از جانب خداوند ندا کند که اى اهل بهشت و اى اهل جهنم ، اگر مرگ به صورتى از صورتها در آید خواهید شناخت ؟ گویند: نه . پس مرگ را به صورت گوسفند سیاه و سفیدى در میان بهشت و دوزخ بیاورند و به ایشان گویند: ببینید، این مرگ است . پس حق تعالى امر فرماید که آن را ذبح کنند آنگاه مى فرماید که اى اهل بهشت ! همیشه در بهشت خواهید بود و مرگى براى شما نیست ، و اى اهل جهنم ، همیشه در جهنم خواهید بود و براى شما مرگ نیست ؛ مي شوند، سپس وارد بهشت مي گردند و يا مورد رحمت الهي واقع مي شوند. اما اگر كسي به دليل تعصّب و لجاجت ولايت پيامبر يا اهل بيت را قبول نداشته و يا اين كه واجباتي مثل نماز (كه در مورد آن خيلي تأكيد شده) را عمداً ترك نمايد، جنهمي است، مگر اين كه توبه نمايد و انجام اعمال شايسته را پيشه كند. از طرف ديگر انساني كه به وظايف ديني خود عمل مي نمايد، نبايد معذور شده و خود را بهشتي تلقي نمايد، بلكه همواره بايد خود را مقصر و گناهكار بداند، زيرا هيچ كس توانايي شكر همه نعمت‏هاي الهي را ندارد. هميشه بايد از خداوند طلب عفو نموده و آرزوي بهشت را داشته باشيم. fمن كه جهنمي هستم شما چطور يا دوزخي است، معلوم نيست. به همين خاطر حق نداريم فردي را بهشتي يا جهنمي بدانيم و فقط مي توانيم طبق آموزه‏ هاي ديني ملاك‏هاي بهشتي يا جهنمي بودن را ذكر كنيم. البته به بهشتي بودن بزرگان مثل ائمه اطهار و حضرت عباس(ع) و زينب كبري(س) يقين داريم، هم چنين به جهنمي بودن افرادي مثل معاويه، يزيد و شمر نيز اعتقاد راسخ داريم. اما در مورد انسان‏هاي عادي كه بين اين دو گروه قرار دارند، نمي‏توانيم حكم قطعي صادر كنيم. در عين حال انسان هايي كه داراي ايمان و اعتقاد و اعمال صالح هستند و در ضمن برخي از گناهان را مرتكب شده‏ اند، طبق عدل الهي، به اندازه گناه و كارهاي ناپسند، دچار عذا یت الهى مى کردید داخل این منازل مى شدید؛ پس ایشان را آنچنان فرح و شادى روى دهد که اگر مرگ در بهشت باشد از شادى آنکه از چنین عذابى نجات یافته اند بمیرند. پس منادى اهل جهنم را ندا کند که به جانب بالا نظر کنید، چون نظر کنند منازل ایشان را در بهشت و نعمتهائى که در آنجا مقرر شده ببینند به ایشان بگویند که اگر اطاعت الهى مى کردید این منازل در اختیار شما بود؛ پس ایشان را اندوه فرا گیرد که اگر مرگ باشد بمیرند. پس منازل اهل جهنم را در بهشت به نیکوکاران دهند و منازل اهل بهشت را در جهنم به بدکاران دهند و این است تفسیر آیه که حق تعالى در شان اهل بهشت مى فرماید، که ایشانند وارثانى یان . پس مالک پرده را بر گرفت و درى از درهاى جهنم را گشود ناگاه از آن ، زبانه اى به آسمان بلند شد و به خروش آمد که در بیم شدم . پس گفتم : اى جبرئیل بگو که پرده را بیندازد. فى الحال مالک جهنم امر فرمود آن زبانه را که به جاى خود برگردد، پس برگشت . به سند معتبر از حضرت صادق (ع) منقول است که حق تعالى هیچ کس را نیافرید، مگر آنکه منزلى در بهشت و منزلى در جهنم برایش قرار داده است ، پس چون اهل بهشت در بهشت و اهل جهنم در جهنم ساکن مى شوند منادى ، اهل بهشت را صدا مى زند که به سوى جهنم نظر کنید ، پس به سوى جهنم نظر مى کنند و منزل هاى ایشان را در جهنم مى بینند که این منزلى است که اگر معص یا بعد از این مى کرد البته بر روى تو مى خندید و از دیدن تو اظهار فرح مى نمود. کسى که در جهنم عذابش از دیگران سبک تر باشد کسى است که در دریاى آتش باشد و دو نعل از آتش در پاى او و بند نعلینش از آتش باشد که از شدت حرارت مغز دماغش مانند دیگ در جوش باشد و گمان کند که از جمیع اهل جهنم عذابش بدتر است و حال آنکه عذاب او از همه آسانتر باشد. پس من بر او سلام کردم و او پاسخم را بشارت به بهشت داد، پس من به جبرئیل گفتم به سبب منزلت و شوکت او در آسمانها که جمیع اهل سماوات او را اطاعت مى نمودند به مالک بفرما که آتش دوزخ را به من بنمایاند. جبرئیل گفت : اى مالک ، به محمد آتش جهنم را بنم لائکه که عظیم تر از او ملکى ندیدم با هیئتى بسیار زننده در حالى که غضب از جبینش ظاهر بود پس آنچه ملائکه دیگر از تحیت و دعا نسبت به من بجای آوردند، او بجا آورد لکن نخندید و خوشحالى که دیگران داشتند او نداشت . از جبرئیل پرسیدم که این کیست که من از دیدن او بسیار ترسان شدم ؟ گفت : گنجایش دارد که از او بترسى و ما همه از او مى ترسیم ؛ این خازن جهنم است و هرگز نخندیده است و از روزى که حق تعالى او را سرپرست جهنم کرده تا امروز پیوسته خشم و غضبش بر دشمنان خدا و اهل گناه و معصیت زیاده مى گردد، و خدا به این فرشته مى فرماید: که انتقام از ایشان بکشد، و اگر با کسى به خنده ملاقات کرده بو عظمت بهشت و نعیم آن را مى داند؛ و چون اهل جهنم داخل جهنم شوند هفتاد سال سعى مى کنند تا خود را به بالاى جهنم برسانند چون به کنار جهنم مى رسند، ملائکه گرزهاى آهنین بر سرهایشان مى کوبند تا به قعر جهنم بر مى گردند، پس پوستهاى ایشان تغییر مى کند و پوست تازه بر بدن ایشان مى پوشانند که عذاب در ایشان بیشتر تاثیر کند. پس حضرت به "ابوبصیر" گفت که آنچه گفتم ، تو را کافى است ؟ گفت : بس است مرا و کافى است . در خبرى از حضرت صادق (ع) نقل است که حضرت رسول صلى الله علیه و آله فرمود که در شب معراج چون داخل آسمان اول شدم هر فرشته ای که مرا دید خندان و خوشحال شد تا آنکه رسیدم به فرشته ای از گرمى آن تمام مردم دنیا بسوزند و اگر پیراهنى از پیراهنهاى اهل آتش را در میان زمین و آسمان بیاویزند اهل دنیا از بوى بد آن هلاک مى شوند. چون جبرئیل (ع) اینها را بیان فرمود حضرت رسول صلى الله علیه و آله و جبرئیل هر دو به گریه در آمدند. پس حق تعالى ملکى (فرشته ای) به سوى ایشان (پیامبر) فرستاد که پروردگار به شما سلام مى رساند و به شما مى فرماید که من شما را ایمن گردانیدم از آنکه گناهى کنید که مستوجب عذاب من شوید. پس بعد از آن ، هر گاه که جبرئیل به خدمت آن حضرت مى آمد متبسم و خندان بود پس حضرت صادق (ع) فرمود که در آن روز، اهل آتش عظمت جهنم و عذاب الهى را مى داند، و اهل بهشت ه اى جبرئیل چرا امروز چنین غضبناک و محزون آمده اى ؟ جبرئیل گفت که امروز دمها (و طوفانهای آتشینی) را که بر آتش جهنم مى دمیدند (دیدم). در این هنگام پیامبر (ص) فرمود: دم هاى آتش جهنم چیست؟ اى جبرئیل!! گفت : اى محمد حق تعالى امر فرمود که هزار سال بر آتش جهنم دمیدند تا سفید شد پس هزار سال دیگر دمیدند تا سیاه شد، و اکنون سیاه است و تاریک ، اگر قطره اى از ضریع - که عرق اهل جهنم است که در دیگهاى جهنم جوشیده و به عوض آب به اهل جهنم مى خورانند - در آبهاى اهل دنیا بریزند همگى از بوى گندش بمیرند و اگر یک حلقه از زنجیرى که هفتاد ذرع است و بر گردن اهل جهنم مى گذارند بر مردم دنیا بگذارند از د و ما هر دو گروه را يك جا يادآور مى شويم: 1. (وَنَضَعُ الْمَوازينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَإِنْ كانَ مِثْقالَ حَبَّة مِنْ خَرْدَل أَتَيْنا بِها وَكَفى بِنا حاسِبينَ).([1]) «در روز رستاخيز، ترازوهاى عدالت را برپا مى داريم، به هيچ انسانى كوچكترين ستم نمى شود و اگر به اندازه سنگينى دانه ى خردل كارى انجام داده باشد، آن را مى آوريم و كافى است كه ما حسابرس بندگانيم». (المَوازين) در آيه، جمع «ميزان» است و خود مى رساند كه ميزانهايى در روز رستاخيز نصب مى شود و صفت اين نوع ميزان اين است كه نشان دهنده عدل و داد الهى در سنجش است. و در([2]) ر مربوط به روز رستاخيز، مسأله ى «ميزان» است و اين كه اعمال انسانها از خوب و بد به گونه اى كه بعداً شرح داده خواهد شد، «توزين» مى شوند، حالا واقعيت اين «ميزان» و كيفيت «توزين» اعمال چگونه است؟ تاحدودى در اين بحث روشن مى گردد. وجود ميزان در سراى ديگر مورد تنصيص وحى و مورد اتفاق متكلمان و احاديث اسلامى مى باشد، از اين جهت اعتقاد به اصل «ميزان» در سراى ديگر قابل انكار نيست اكنون با آياتى كه بر وجود چنين سنجشى حكم مى كند، آشنا مى شويم: آيات وارد در اين مورد به دو گروه تقسيم مى شوند، برخى در صدد بيان اصل وجود «ميزان» و «سنجش» است و برخى ديگر در صدد بيان نتيجه ى آن مى باش (($(    ;مسافران بهشت از ابو بصیر که از شاگردان امام صادق علیه السلام است نقل است، که به خدمت امام جعفر صادق (علیه السلام) عرض کردم که اى فرزند رسول خدا مرا بترسان از عذاب الهى که دلم بسیار قساوت گرفته . فرمود: اى ابو محمد، براى زندگانى بس دور و درازی که همان زندگى آخرت است، آماده باش که آنها را نهایت نیست و به فکر زندگى و توشه آن باش و بدان که روزى جبرئیل به نزد حضرت رسول صلى الله علیه و آله آمد در حالی که آثار اندوه در چهره اش ظاهر بود، همانگونه که پیش از آن ، هر گاه به نزد حضرتش مشرف می شد ، متبسم و خندان و خوشحال مى آمد، پس حضرت فرمود ک o)]    wسنجش اعمال در قيامت چگونه است؟ ●پاسخ: از ام نتيجه، اين آيه ناظر به اصل وجود ميزان است و اينك آياتى كه نتيجه ى برپايى ميزان را يادآور مى شوند وغالباً آيات مربوط به ميزان ناظر به اين قسمت است: 2. (فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازينُهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ * وَمَنْ خَفَّتْ مَوازينُهُ فَأُولئِكَ الَّذينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فى جَهَنَّمَ خالِدُونَ) .([3]) «كسانى كه ترازوى اعمال آنان سنگين باشد، رستگارانند وكسانى كه ترازوى اعمال آنان سبك باشد،زيانكار بوده و در جهنم جاودانه خواهند بود». 3. (فَأَمّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازينُهُ * فَهُوَ فى عيشَة راضِيَة * وَأَمّا مَنْ خَفَّتْ مَوازينُهُ * فَأُمُّهُ هاوِيَةٌ) .([4 ]) «كسانى كه سنگين ميزان باشند در زندگى رضايت بخشند، امّا افراد سبك ميزان، جايگاهشان دوزخ است». 4.(...اَلْوَزْنُ يَومَئِذ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازينُهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ * وَمَنْ خَفَّتْ مَوازينُهُ فَأُولئِكَ الَّذينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِما كانُوا بِآياتِنا يَظْلِمُونَ).([5]) «سنجش در چنين روزى، حق و استوار است آنان كه ميزانشان سنگين باشد، رستگارانند و آنان كه سنجش آنها سبك باشد، به خاطر اين كه آيات ما را انكار مى كردند، زيانكارانند». 5. (أُولئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِ آياتِ رَبِّهِمْ وَلِقائِِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فَلا نُقيم ُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَزْناً) .([6]) «آنان كسانى هستند كه به آيات و لقاى پروردگار خود كفر ورزيده اند، اعمال آنان باطل شده پس روز رستاخيز براى آنان ارزشى قايل نخواهيم شد(و يا سنجشى براى آنان برپا نخواهيم نمود، زيرا به خاطر حبط عمل، فاقد كار نيك وبا ارزش بوده و اعمال آنان فارغ از حق و حقيقت مى باشد، طبعاً نيازى به وزن نخواهند داشت».([7]) ●تا اينجا با مجموع آيات ناظر به وجود ميزان در آخرت و ثمره ى نصب آن، آشنا شديم، اكنون بايد ديد حقيقت اين ميزان در سراى ديگر چيست؟ در اينجا در دو محور سخن مى گوييم: 1. نظريه ى مفسران و متكلمان درباره ى «ميزان». 2. ميزان در نگاه ق رآن و احاديث. سنجشى بسان سنجشهاى دنيا گروهى از متكلمان معتزله و قاطبه ى اهل حديث در تفسير «ميزان» به معنى حرفى و ظهور تصورى آن تمسك جسته و مى گويند: در روز رستاخيز ترازويى بسان ترازوهاى دنيا نصب مى شود و كارهاى نيك در يك كفّه، و كارهاى بد در كفّه ى ديگر آن نهاده مى شوند، آنگاه طاعات و معاصى موازنه مى شوند و كسانى كه كفّه ى طاعت آنان بر كفه گناهان آنان سنگينى كند، جزء سعادتمندان و در غير اين صورت جزء شقاوتمندان و بدبختان خواهند بود.([8]) يك چنين تفسير اگر چه تفسير به ظاهر است، امّا نه ظهور تصديقى كه پس از امعان نظر در آيات و بررسى قراين موجود در آنها به دست مى آيد، بل كه تمسك به يك ظهور حرفى و تصورى است كه در تفسير قرآن ارزش و اعتبار ندارد. گروهى ديگر از متكلمان اين نظريه را نپسنديده و اشكالاتى بر آن وارد كرده اند از جمله اين كه كردارهاى انسان از مقوله ى اعراض بوده و در نتيجه فاقد ثقل ووزن مى باشند، پس چگونه توزين مى گردند؟ هرگاه ايراد اين نظريه، همين باشد كه يادآورى شد، اين اشكال چندان مهم نيست، زيرا آنان مى توانند بگويند، واقعيت توزين همان سنجش صحايف اعمال است و يا مقصود، توزين اجسام نورانى و ظلمانى است كه تمثّل اعمال انسان ها مى باشند.([9]) ولى علت نارسايى اين نظريه، همان است كه يادآور شديم و آن اين است كه اين يك برداشت سطحى از آيات قرآنى و اعتماد به ظهور حرفى و تصورى كلماتِ آيه است كه ارزش علمى ندارد، بلكه لازم است پس از جمع قراين حاكم بر آيه و امعان نظر در مطالب ديگر قرآن، به ظهور تصديقى آن دست يافت، آنگاه آن را محور داورى قرار داد، ما براى تفهيم، مثالى را يادآور مى شويم: همگى در مقام بيان سخاوت يك انسان مى گوييم: فلانى دست و دل باز بوده و درِ خانه اش باز است. اين جمله و امثال آن، دو ظهور دارد: 1. ظهور بدوى و تصورى، و آن اين كه واقعاً دستهاى او باز است و در خانه ى او به عللى بسته نيست. 2. اين فرد، انسانى نوع دوست و بخشنده است كه پيوسته از طريق بذل و بخشش وامدادهاى ديگر به همنوعانِ نيازمند ، كمك مى كند. همچنان كه تفسير اين نوع جمله به صورت اول خطا است وحتماً بايد به شيوه ى دوم، تفسير كرد، وما حق نداريم تفسير دوم را به بهانه ى اين كه تأويل و خلاف ظاهر است، نادرست بشماريم، همچنين صحيح نيست معارفى كه در آن كلمه ى «ميزان» يا «صراط» و امثال آن آمده است، به همين بهانه، بسان اهل حديث، تفسير كرده و از ظهور تصديق آن كه از امعان نظر در آيات به دست مى آيد، صرفنظر كنيم. آفت تفسيرهاى اهل حديث اين است كه ميان دو نوع ظهور تصورى و تصديقى و به عبارت ديگر ابتدايى و استمرارى فرقى نگذارده و از ظهورهاى بدوى كه پس از يك لحظه تأمل از بين مى رود، پيروى مى كنند. ميزان قيامت ع ʯل الهى است گروهى به خاطر مطلب ياد شده نظريه ى ديگرى را برگزيده اند و آن اين كه مقصود از ميزان، عدل الهى است و اين كه خدا با عدل و داد خود ميان افراد قضاوت و داورى مى كند، عاصيان وگنهكاران را از مطيعان و فرمانبرداران جدا كرده و هر يك را به سزاى اعمال خود مى رساند. شكى نيست كه روز قيامت آفريدگار جهان با مخلوق خود از طريق عدل و داد رفتار مى كند، ولى سخن اين جا است كه آيا واقعيت ميزان در همين خلاصه مى شود يعنى رفتار عادلانه خدا، يا اين كه علاوه بر اين،ميزان، واقعيت ديگرى دارد كه با دقت در آيات مى توان به آن دست يافت. خلاصه: نظريه ى نخست در تفسير ميزان كاملاً نارسا است، ˈ نظريه ى دوم نيز بيانگر واقعيت ميزان نيست، بلكه نتيجه ى آن را بيان كرده است و در حقيقت پس از توزين و روشن شدن وضع انسانها از نظر حسنات وسيئات، خداوند بزرگ با عدل و داد در ميان آنان قضاوت خواهد كرد، بنابراين بايد وسيله اى باشد كه حال بندگان را از نظر اطاعت و عصيان روشن كند، آنگاه مرحله ى قضاوت برپايه ى عدل وداد، پيش آيد در اين نظريه، ميزان كه وسيله ى روشن كننده ى حالات بندگان است با عمل بعدىِ مترتب بر آن، خلط شده است.اكنون براى روشن شدن واقعيت ميزان در سراى ديگر دو مطلب را به عنوان مقدمه يادآور مى شويم: الف. كاربرد ميزان در قرآن لفظ ميزان در قرآن با اين كه يك معنا ب ̊ش ندارد و آن همان وسيله سنجش است كاربرد مختلفى دارد كه به طور اجمال يادآور مى شويم: 1. وسيله ى سنجش كالاها ومبادلات مالى چنان كه مى فرمايد: (وَيا قَوْمِ أَوْفُوا المِكْيالَ وَالْمِيزانَ بِالْقِسْطِ...) .([10]) «اى قوم من قسط را در مورد كيل ووزن، كاملاً رعايت كنيد».([11]) 2. هماهنگى و نظم در آفرينش گاهى لفظ ميزان در نظم آفرينش بكار رفته است كه سبب استوارى وبقاى نظام مى باشد، چنان كه مى فرمايد: (وَالسَّماءَ رَفَعَها وَوَضَعَ الْمِيزانَ) .([12]) «آسمان را برافراشت و ميزان را نهاد». طبعاً با توجه به جمله ى (وَالسَّماءَ رَفَعَها) مى توان گفت مقصود از ميزان همان تنظيم زمين و آسمان است كه در پرتو آن تعادل، به وجود آمده و كاخ آفرينش برپا مانده است، مثلاً اگر جاذبه ى خورشيد بيش ازوضع كنونى بود همه ى سيارات را به خود ملحق مى ساخت و اگر كمتر از آن بود، هر يك از سيارات از مدار خود خارج شده و نظام از هم مى پاشيد. 3. تشريع عادلانه ى الهى قرآن كلمه ى ميزان را در مورد قوانين عادلانه ى الهى نيز بكار برده است قوانينى كه مايه ى گسترش قسط و عدل در جامعه ى بشرى است، چنان كه مى فرمايد: (...وَأَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَالْمِيزانَ لِيَقُومَ النّاسُ بِالقِسْطِ...).([13]) «كتاب وميزان را فرو فرستاديم تا مردم عدل را بپا دارند». ●مقصود از ميزان به قرين &*/    امام صادق(ع) خانه های بهشت را می فروشد---بشتابید وقتى مردم بار دیگر به گـورستان رفتند، چیزعجیبى دیدند. برسنگ مزارش نـوشته شـده بـود: جعفـربـن محمـد علیه السلام به وعده اش وفـا كـرد. مـرد داخل كجاوه نشسته بود. از آفتاب بیـرون خبـرى نبـود سـرش را از لاى پـرده بیرون آورد و به اطرافیانـش گفت: "هنوز نرسیدیـم" Sعتزله معتقدند که هم اکنون مخلوق هستند و آیات و اخبار متواتره سخن آن گروه اندک را نفی می کند و مذهب آنها را تضعیف می نماید و ظاهر این است که احدی از علمای امامیه قائل به این مذهب نادرست نیست; مگر سخنی که به سید رضی نسبت می دهند . () برای اطلاعات بیشتر به کتاب های تفسیر موضوعی قرآن و معاد درقرآن از آیت الله جوادی آملی و پیام قرآن از آیت الله مکارم شیرازی مراجعه کنید . پی نوشت: 1 . مجلسی، بحار النوار، ج 8، ص 119 . 2 . تفسیر علی بن ابراهیم، ج 2، ص 335 . 3 . ذخایر العقبی، ص 36; مستدرک الصحیحین، ج 6، ص 156 . 4 . آل عمران (3): 37 . 5 . بحار النوار، ج 18، ص 375 . 6 . همان، ج 8، ص 205 . wبهشت و جهنم كجاست ֌ز، جا و مکان مادی تصور می کند و فرآیند همه امور را در راستای زمان و مکان طبیعی می نگرد . حال اگر از او پرسیده شود که جای مسئله 4=2+2 کجاست یا جای معادله 9 ایکس +4 کجاست، درپاسخ خواهد گفت: این مسئله ای ریاضی یا معادله ای جبری است و نمی تواند جایی داشته باشد . و امری است که جنبه متافیزیکی دارد و خارج از محدوده تاریخ و مکان است; بلکه اساسا علوم و دانش های بشری ذاتا مجرد ازماده است و زمان و مکان ندارد و از جان انسان بیرون نیست . از این رو با رفتن روح از بدن، علوم هم همراه او می شوند . بهشت و جهنم نیز از محدوده تاریخ دنیایی و زمان و مکان خارج است و قبل، بعد، کی و کجای دنیوی بر نمی د ارند و چنانچه ما بخواهیم آنها را تصور کنیم، باید به تعبیرهای قرآن و احادیث معصومین (ع) رو آورده، بگوییم: بهشت نزد سدره المنتهی است . در احادیث فراوانی که به برخی از آنها اشاره شد، «سدر المنتهی » ، «جنه الماوی » ، «عرش » ، «کرسی » ، «معراج » و «ملکوت » همه کنار هم قرار گرفته است; یعنی همه در آسمان ها قرار گرفته است . بسیاری از احادیث اسلامی نیز این معنی را تایید و تاکید می کند که بهشت و دوزخ هم اکنون مخلوقند . یکی از اصحاب از امام علی بن موسی الرضا (ع) پرسید که آیا بهشت و دوزخ هم اکنون مخلوقند؟ امام (ع) فرمود: «و ان رسول الله قد دخل الجنه ورای النار لما عرج به الی السما; آر ی آفریده شده اند و پیامبر (ص) به هنگام معراج، وارد بهشت شد و دوزخ را نیز مشاهده کرد» . سؤال شد که برخی می گویند آنها مخلوق نیستند . امام (ع) فرمود: «ما اولئک منا و لا نحن منهم، من انکر خلق الجنة و النار فقد کذب النبی و کذبنا; آنها از ما نیستند و مااز آنها نیستیم; کسی که آفرینش بهشت و دوزخ را انکار کند، پیامبر را تکذیب کرده و ما را نیز تکذیب نموده است » . () در بسیاری از روایات مربوط به معراج پیامبر (ص)، به مسئله بهشت و دوزخ و وجود فعلی آنها اشاره شده و اینها در حقیقت تاکیدی است بر آن چه درآیات فوق خواندیم و قرآن در سوره نجم در جریان معراج پیامبر (ص) نیز به این موضوع اشاره کر ٯه است . در تفسیر علی بن ابراهیم در شرح آیه «و لقد رآه نزله اخری عند سدره المنتهی » ، چنین آمده است: «واما الرد علی من انکر خلق الجنة و النار فقوله عندها جنة الماوی، ای عند سدرة المنتهی فسدرة المنتهی فی السماء السابعة و جنة الماوی عندها; پاسخ کسانی که آفرینش بهشت و دوزخ را انکار می کنند، آیه «عندها جنة الماوی » است; یعنی در نزد سدرة المنتهی که در آسمان هفتم است، بهشت جاویدان قرار دارد» . () روایات متعددی که در منابع شیعه و اهل سنت درباره تولد بانوی اسلام، فاطمه زهرا (س) آمده، نیز گواه بر این معنی است که می گوید: پیامبر اکرم (ص) در شب معراج وارد بهشت شد و از میوه درختان ڨهشتی تناول فرمود و از همان میوه، نطفه فاطمه زهرا (س) منعقد شد و لذا پیامبر (ص) او را می بوسید و می گفت: «از او بوی بهشت می شنوم » () در تفسیر آیه «کلما دخل علیها زکریا المحراب وجد عندها رزقا ... ; () هر زمان زکریا وارد محراب مریم (س) می شد، غذای مخصوصی در آن جا می یافت » ، در بسیاری از منابع اسلامی اعم از شیعه واهل سنت آمده است که این غذا، میوه های بهشتی بود که در غیر فصل، خداوند در اختیار مریم می گذاشت . در حدیث دیگری از پیغمبر اکرم (ص) تعبیر لطیف تری در این زمینه دیده می شود و آن این که می فرماید: هنگامی که به معراج رفتم، وارد بهشت شدم; در آنجا فرشتگانی را دیدم که قصرهایی می Գازند و گاه توقف می کنند، از علت این امر سؤال کردم، گفتند: ما منتظر مصالح هستیم! گفتم مصالح شما چیست؟ گفتند: ذکر «سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر» که مؤمن می گوید; هنگامی که ذکر می کند، بنا می کنیم و هنگامی که خودداری می کند، دست نگه می داریم . () این بحث را با سخنی از مرحوم علامه مجلسی پایان می دهیم . او در بحارالانوار ذیل روایات مربوط به بهشت و دوزخ می گوید: «بدان ایمان به بهشت و دوزخ، آن گونه که در آیات و اخبار وارد شده، بدون تاویل کردن آن به معنای دیگر، از ضروریات دین است اما این که آنها هم اکنون مخلوقند یا نه، غالب علمای اسلام مگر گروه اندکی از [13] . الميزان، همان، ج1، ص413 [14] . شلتوت، محمود، الاسلام عقيده و شريعه، دارالشروق، ص43و44 به نقل عبدالخالق کاظم، محمد، الخلود في جهنم، قم، مرکز جهاني علوم اسلامي، چاپ اول، 1383، ص171و172 [15] . دانشنامه امام علي(ع)، همان، ص426و427 [16] .شيرازي، صدرالدين، الحکمه المتعاليه في الاسفار العقليه الاربعه، ج9، ص348 [17] . مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، تهرا/ف انتشارات صدرا، چاپ دهم، 1380، ج1، ص225-235 [18] . الحکمه المتعاليه في الاسفار العقليه الاربعه، همان، ج9، پاورقي ص 374 بجز مواردی که در بالا ذکر شد سایر جهنمیان پس از پاکسازی در جهنم به بهشت میروند vآيا جهنميان عاقبت به بهشت خواهند رفت قرآن الکريم، ماده خلد [3] . محمد رشيد رضا، المنار، ج1، ص364 به نقل از پيام قرآن ج6، ص477. صاحب تقسير المنار اين نظريه را به مدعيان روشنفکري عصر خودش نسبت مي­دهد. [4] . قدردان قراملکي، محمدحسن، جهنم چرا؟ قم، موسسه بوستان کتاب، چاپ پنجم، 1387، ص166 [5] . علامه طباطبايي، الميزان، قم، موسسه اسماعيليان، ج1، ص408 [6] . علامه مجلسي، بحارالانوار، ج8، ص347 [7] . همان، ص362 [8] . پيام قرآن، همان، ص483-490 و سبحاني، جعفر، منشور جاويد، انتشارات موسسه سيدالشهداء، چاپ اول، 1369، ص384-385 [9] . پيام قرآن، همان، ص491-494 [10] . بحارالانوار، همان، ص351 [11] . العرضي يزول و لايدوم [12] . جهنم چرا؟، همان، ص226-229 ܅ي گويد:«تصير الكيفية الظلمانية جوهرية و العرضية السيئة ذاتية مثل مركب القوى فإن الفطرة الإنسانية ذاتية لا تزول و الفطرة الثانية أيضا ذاتية إذ صارت ملكة جوهرية إذ العادة طبيعة ثانوية»[18] «کيفيت ظلماني گناه، صورت جوهري مي يابد و آلودگي عرضي آن ذاتي مي گردد؛ زيرا فطرت اوليه انسان، ذاتي او است و زوال پذير نيست و فطرت ثانوي نيز، هرگاه به صورت ملکه جوهري مبدل شود، جنبه ذاتي به خود مي گيرد زيرا عادت، طبيعت ثانوي انسان به شمار مي رود.» [1] . مکارم شيرازي، ناصر، پيام قرآن، قم، مدسه امام علي بن ابي­طالب، چاپ چهارم، 1374، ج6، ص476 [2] . مصطفوي، حسن، التحقيق في کلمات ال ݈اب اين سئوال، چنانچه قبلا گفته شد هر عمل زشت، عذاب هميشگي بدنبال ندارد، وقتي انسان يک عمل ناروا را به صورت مداوم انجام دهد و انجام اين عمل براي او عادت گردد در اين صورت اثر بد آن در نفس و جان انسان رسوخ کرده و طبيعت ثانوي او مي گردد و حقيقت جديدي را براي او شکل مي دهد و باعث مي شود فطرت انسان مستور و مدفون بماند و به حکم قاعده معروف «ذاتي الشيء لايختلف و لا يتخلف»؛ «چيزي که ذاتي و حقيقت چيزي به شما آيد، هرگز دستخش تغيير قرار نگرفته و تخلف پذير نيست.»اين حقيقت جديد آثار دائمي در پي داشته و در نتيجه مايه عقوبت و عذاب ابدي مي گردد.حکيم سبزواري به اين مطلب اشاره کرده و ديگر شاخ زدند، پيغمبر (ص) فرمود، مى‏دانيد چرا اينها به يكديگر شاخ زدند؟ حاضران عرض كردند: نه، پيامبر (ص) فرمود ولى خدا مى‏ داند چرا؟ و به زودى در ميان آنها داورى خواهد كرد،(1). و در روايتى از طرق اهل تسنن از پيامبر نقل شده که فرمود: «ان الله يحشر هذه الامم يوم القيامة و يقتص من بعضها لبعض حتى يقتص للجماء من القرناء خداوند تمام اين جنبندگان را روز قيامت بر مى‏انگيزاند و قصاص بعضى را از بعضى مى‏ گيرد، حتى قصاص حيوانى كه شاخ نداشته و ديگرى بى‏جهت به او شاخ زده است را از او خواهد گرفت،(2) (1) تفسير مجمع البيان و نور الثقلين (2)تفسير المنار qايا حيوانت بهشت وجهنم دارند ߯يگر را مشاهده مى‏ كنيم كه احسان را رعايت مى‏ كنند بايد بگوييم كه حيوانات نيز حشر دارند. دلیل نقلی قرآنی: از آیاتی چون آیه 38 سوره مبارکه انعام (ما مِنْ دَابَّةٍ فِى الْأَرْضِ وَ لا طائِرٍ يَطِيرُ بِجَناحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثالُكُمْ ما فَرَّطْنا فِى الْكِتابِ مِنْ شَىْ‏ءٍ ثُمَّ إِلى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ) و آیه 5 سوره مبارکه تکویر (و اذا الوحوش حشرت) بعضی چنین استفاده کردند دلیل نقلی روائی: در روايات اسلامى نيز احاديث متعددى در زمينه رستاخيز حيوانات ديده مى‏ شود، از جمله: از ابوذر نقل شده كه مى‏ گويد: ما خدمت پيامبر (ص) بوديم كه در پيش روى ما دو بز به يك سب با خود مى‏ خواهد. مرحله ساده و پايين‏ترى از تكليف تصور مى‏ شود كه اندكى فهم و شعور، براى آن كافى است. ما نمى‏ توانيم چنان فهم و شعور و تكاليفى را به طور كلى، درباره حيوانات انكار كنيم. چنانچه درباره كودكان و ديوانگانى كه پاره‏اى از مسائل را مى‏ فهمند، انكار همه تكاليف مشكل است.همچنین نفی هرگونه اختیاری با توجه به افعال مدبرانه فوق غریزه ای بعضی حیوانات مانند مورچه و زنبور عسل مشکل است. لذا از لحاظ عقلی محذوری برای حشر حیوانات وجود ندارد. دلیل عقلی : با توجه به مطالب فوق و با توجه به اینکه اجمالًا بعضى از آنها را مى‏ بينيم كه در عمل خود ظلم مى‏ كنند و برخى انها را عذاب ميكند ومانند انسانها به بهشت وجهنم ميروند ●پاسخ: اقوال در باب حشر حیوانات به چند دسته تقسیم می شوند: 1.عده ای به طور کلی حشر حیوانات را قبول ندارند. دلیلشان هم این است که حشر را فرع تکلیف می دانند و تکلیف را هم فرع عقل و اختیار. و چون حیوانات را فاقد عقل و اختیار می دانند قائل به حشر حیوانات نیستند. 2. عده ای حشر حیوانات را قبول ندارند اما اجمالا حشر بعضی حیوانات را به دلیل وجود برخی از روایات قبول می کنند مانند سگ اصحاب کهف... 3. عده ای هم حشر حیوانات را قبول دارند توجیه دلیل منکرین حشر حیوانات: تكليف مراحلى دارد و هر مرحله، ادراك و عقلى متنا ب جرم و مجازات در آن رعايت شود. در نوع سوم مجازات که مخصوص مجازات اخروي است رابطه جرم و مجازات، نه قرارداري است و نه از نوع رابطه تکويني، بلکه يک رابطه قويتري است که در آن بين جرم و مجازات، رابطه «عينيت» و «اتحاد» حکمفرماست. يعني کيفر و مجازات در آخرت تجسم خود عمل است. عذاب اخروي صورت واقعي اعمال بد است که در آنجا خود را نشان داده و به صورت عذاب تمثل پيدا مي کند. قرآن کريم در اين زمينه مي فرمايد: «و بدا لهم سيئات ما عملوا» (جاثيه33) «اعمال بدشان در برابر آنان آشکار مي شود.»[17] ولي باز جاي اين سئوال است که چرا عملي محدود در دنيا، به صورت عذابي نامحدود تجسم مي يابد؟ در ج زيرا نه آخرت جاي عمل است تا عقوبت کردن انسان به اين منظور باشد که دوباره مرتکب کردار زشت نشود و نه جاي تشفي و تسلي خاطر. نوع دوم مجازات، کيفر­هايي هستند که رابطه علي و معلولي با جرم دارند، يعني معلول جرم و نتيجه طبيعي آن هستند. اين کيفرها را «مکافات عمل» يا «اثر وضعي گناه» مي گويند. مثلا شرابخواري موجب اختلال اعصاب و تصلب شرائين و ناراحتيهاي کبدي مي­شود. يا تخلف از قوانين راهنمايي و رانندگي گاه موجب تصادفاتي مي شود که سبب زمين گير شدن انسان براي يک عمر مي شود.اين گونه مکافات ها نتيجه و لازمه خود عمل و جرم است و کيفر قانوني و قراردادي نيست تا گفته شود که بايد تناس ت دارد. مجازات سه گونه است: 1. مجازات قراردادي (تنبيه و عبرت) 2. مجازاتي که با گناه، رابطه تکويني و طبيعي دارد. (مکافات دنيوي) 3. مجازاتي که تجسم خود جرم است و چيزي جدا از آن نيست. (عذاب اخروي) نوع اول مجازات همان کيفرها و مقررات جزائي است که در جوامع بشري به وسيله مقننين الهي و غير الهي وضع مي­گردند. فائده اين مجازات يکي جلوگيري از تکرار جرم بوسيله خود مجرم و ديگري تشفي و تسلي خاطر ستمديده است در مواردي که از نوع جنايت و تجاوز به ديگران باشد.در چنين مجازاتهايي قطعا بايد تناسب جرم و جنايت در نظر گرفته شود.ولي بايد توجه داشت که اين گونه مجازاتها در جهان آخرت معقول نيستد مگر کسى که نهان او نیکو بوده، و نیّتش خالص باشد. 25- هر نعمتى غیر از بهشت کوچک است. 26- هرگز به بهشت پیروزى حاصل نکند، مگر سعى کننده و کوشا براى آن. 27- هرگز بهشت را حیازت نخواهد نمود، مگر کسى که با نفس خود پیکار کند. 28- هر که مشتاق بهشت باشد، شهوتها را فراموش نماید. 29- رسیدن به بهشت، به پاکیزگى از گناهان است. 30- به بهشت رسیده است، هر که از حرامها پرهیز نماید. 31- (تتمه کلامى است از خطبه 129 نهج البلاغه که در باره وزن وکیل بیان داشته) چه دور است (اندیشه شما) خداوند از بهشت او فریب داده نشده، و به آنچه در نزد اوست رسیده نمى‏شود مگر به خشنودى او. ص 197 pبهشت و درجات آن ماقت است. 22- بهشت با آرزو کردن حاصل نخواهد شد (بلکه نیازمند به عمل است). ص 196 23- لا یدخل الجنّة خبّ و لا منّان 10792. 24- لا یفوز بالجنّة إلّا من حسنت سریرته و خلصت نیّته 10868. 25- کلّ نعیم دون الجنّة محقور 6867. 26- لن یفوز بالجنّة إلّا السّاعی لها 7403. 27- لن یحوز الجنّة إلّا من جاهد نفسه 7421. 28- من اشتاق إلى الجنّة سلا عن الشّهوات 8591. 29- نیل الجنّة بالتّنزّه عن المآثم 9953. 30- نال الجنّة من اتّقى عن المحارم 9954. 31- هیهات لا یخدع اللّه عن جنّته، و لا ینال ما عنده إلّا بمرضاته 10043. 23- بسیار مکر کننده، و بسیار منّت گذارنده وارد بهشت نخواهند شد. 24- به بهشت پیروز نخواهد گردی و از گناهان خود دست کشى و باز گردى. 15- هر گاه به خدا ایمان آورده‏اى، و از حرامهایش دورى نمائى تو را در خانه امان فرود آورده چون او را خوشنود گردانى تو را بخوشنودى فرو پوشاند. (شکى نیست در این که خوشنودى خدا از نعمتى بالاتر خواهد، رزقنا اللّه و إیاکم بمحمد و آله الطاهرین صلوات اللّه علیهم أجمعین). 16- بهاى بهشت عمل صالح است. (یعنى هر که بهشت خواهد باید عمل صالح انجام دهد). 17- بهاى بهشت بى‏رغبتى در دنیاست. 18- بزرگان اهل بهشت سخاوتمندان، و خویشتن داران است. 19- بزرگان اهل بهشت افراد مخلصند. 20- مهتران اهل بهشت خویشتن‏داران نیکو کار است. 21- طلب کردن بهشت بدون عمل ه جن آيات 14 و15 چنين آمده است: «و انا منا المسلمون و منا القاسطون فمن اسلم فاولئك تحروا رشدا و اما القاسطون فكانوا لجهنم حطبا .» در اين آيه از زبان جنيان آمده است: «و برخى از ما مسلمانان و برخى قاسط (منحرف از راه دين و حق - كافر) هستند . پس آنان كه مسلمانند رستگارى را پى جستند و اما منحرفين هيزم دوزخ‏اند .» اما درباره بهشت از امام (ع) پرسيدند: آيا مؤمنين از جن به بهشت داخل مى‏ شوند . امام (ع) فرمود: نه، ولى براى خداوند باغ‏هايى بين بهشت و جهنم است كه ايشان و فساق شيعه در آن جا خواهند بود . (1) پى‏ نوشت: 1 . سفينة البحار، محدث قمى، ج‏1، ص‏186 . پرسمان س3 ش15 jبهشت وجهنم جنيان !!S+U    Iبهشت وجهنم جنيان ●سوال: آيا بهشت وجهنم اجنه با بهشت وجهنم انسانها يكي است؟ ●پاسخ: در اين باب جز استناد به ظواهر آيات و روايات راهى ديگر نداريم . اما در مساله دوزخ آيات قرآن قائل به اشتراك دوزخ براى جنيان و انسان‏هاى كافر است . همچون آيه 13 سوره سجده: «و لكن حق القول منى لاملئن جهنم من الجنة و الناس اجمعين; و ليكن وعده حق و حتمى من است كه دوزخ را البته از (كافران) جن و انس پرسازم .» يا در سو k,c    kدرهـــــــای بهـشــــــت در مورد درهای بهشت ٬ چهار آیه در قرآن آمده که سلسله مراتب ورود بهشتیان به بهشت را می رساند . در آیه ۷۳ سوره زمر می فرماید : « حَتّی اِذا جاءُوها وَ فُتِحَتْ اَبْوابُها و قالَ لَهٌمْ خَزَنَتُها سَلامٌ عَلَیْکمْ » : « وقتی که بهشتیان به درهای بهشت می رسند ٬ درها باز می شوند و نگهبانان و دربانان بهشت به ایشان سلام سرانجام کار پیروزمند است. 12- بهشت پاداش هر مؤمن احسان کننده است. 13- رسیدن به بهشت با پاکیزگى، و دورى از گناهانست. 14- به راستى که تو داخل بهشت نخواهى شد، تا آنکه از گمراهى خود باز ص 195 معاصیک، و ترعوی 3795. 15- إذا آمنت باللّه و اتّقیت محارمه أحلّک دار الأمان، و إذا أرضیته تغمّدک بالرّضوان 4146. 16- ثمن الجنّة العمل الصّالح 4698. 17- ثمن الجنّة الزّهد فی الدّنیا 4700. 18- سادة أهل الجنّة الأسخیاء، و المتّقون 5584. 19- سادة أهل الجنّة المخلصون 5591. 20- سادة أهل الجنّة الأتقیاء الأبرار 5599. 21- طلب الجنّة بلا عمل حمق 5991. 22- لا تحصل الجنّة بالتّمنّی 10566. ایستاده و دور شوى، خواهد داخل بهشت مى‏نماید (یعنى هر چند کارى که استحقاق بهشت را برساند نکرده باشد). 5- الجنّة دار الأمان 397. بهشت سراى امان است. ص 194 7- الجنّة جزاء المطیع 417. 8- الجنّة دار الأتقیاء 438. 9- الجنة غایة السّابقین 478. 10- الجنّة أفضل غایة 1024. 11- الجنّة مال الفائز 1074. 12- الجنّة جزاء کلّ مؤمن محسن 1431. 13- نیل الجنّة بالتّنزّه عن المأثم 9953. 14- إنّک لن تلج الجنّة حتّى تزدجر عن غیّک، و تنتهی، و ترتدع عن ..... 7- بهشت پاداش فرمانبر است. 8- بهشت سراى پرهیز کاران است. 9- بهشت آخرین هدف سبقت گیرندگان، و آتش سرانجام افراط کنندگان است. 10- بهشت افزونترین غرض و مقصود است. 11- بهشمن ملائكه عــذاب می‌شوند تا آبی به آن‌ها دهند كه آتش درونشان را خاموش كند؛ آنان نیز به خواسته آن‌ها جواب داده و آبی كه مثل مـــس و آهـــن ذوب شده است می‌دهند كه وقتی نزدیك آن آب می‌شوند پوست سر و صورتشان از حرارت و سوزش آن توی آب می‌ریزد، اما ناچارند این آب را بخورند، وقتی هم كه خوردند تمام امعاء و احشای داخل بدنشان را می‌سوزاند و آب می‌كند. " فـَاتـَّــقـُـوا النـّـــارَ الـّتــي وَقـُـودُها النـّــاسُ وَالْحِـجــارَةُ " بپرهيزيد از آتشي كه هيــزمش انسان‌هاي گنــــاه‌كار و سنگ است. _______________ 1- كهف / oآب‌هــا و نوشیـــدنی‌هــای جهنــّــــــم ْ سُرادِقُها آوَ اِن یستَغیثوا یغاثوا بــِماءٍ كَالمُهلِ یشوی الوُجوهَ بِئسَ الشَّرابُ وَ ساءَتْ مُرتفقاً » (1) « ما برای ستمگـــران آتشـــی آمــاده كــرده‌ایم كه ســـراپــرده‌اش آنان را از هر ســو احاطــه كــرده‌است و اگــر تقــاضــای آب كننـــد، آبـــی برای آنــان می‌آورند كه همچــون فلــــز گداختـــه صــــورت‌ها را بریان می‌كند! چـــه بـــد نوشیـــدنـــی و چه بـــد محـــل اجتمـــاعـــی است.» وقتی اهل جهنـــم غذایشان را كه زقـــوم و ضـــریع و غسلیــــن است خوردند و شكمشـــان مملـو از آتش شد، از شدت حــــرارت و ســـوزش انـــدرون خود، دست به دا و سقف آن از زبرحد ٬ و سنگ ریزه های آن از مروارید ٬ و خاکش از زعفران و مشک ناب است . همچنین شخصی از بلال ٬ موذن رسول خدا می پرسد ٬ تو از رسول خدا پرسیده ای بنای بهشت از چیست برای من بیان کن . بلال می گوید : از رسول خدا شنیدم که می فرمود : دیوار بهشت و قصرهای بهشتی یک خشت از طلا و یک خشت از نقره و یک خشت از یاقوت سرخ و یاقوت سبز و یاقوت زرد است .۱ ۱) بحار ٬ ج۸ ٬ ص۱۱۶. سلام دوستان عزیز راستش رو بخواهید پدرم یک مدتی است که به یک بیماری سختی دچار شده است. از تمام شما دوستان می خواهم که برای شفا پدرم دعا کنید. به امید دیدار ارباب حسین (ع) التماس دعا lمصالح ساختمانی قصرهای بهشتی ی دهند . » و در آیه ۵۰ سوره ص می فرماید : « جَنّاتُ عَدْنٍ مُفَتَّحَةً لَهُمُ الاَبْوابُ » : « درهای بهشت یا درهای باغهای بهشتی به روی ایشان کاملا باز است . » آیه اول نشان می دهد که خازنان و نگهبان بهشت بی صبرانه در انتظار قدوم میهمانان بهشتی هستند تا با تشریفات مخصوص و سلام و صلوات از ایشان پذیرایی کنند . در أیه دوم نیز می فرماید که خود بهشت در انتظار ایشان است و درهای بهشت گشوده و باز است تا بهشتیان وارد شوند . و در سومین و چهارمین آیه ۲۳ و ۲۴ سوره رعد می فرماید : « ... وَ الْمَلائِکَةُ یَدْخُلوُنَ عَلَیْهِم مِنْ کُلِّ بابٍ سلامٌ عَلَیکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ ُقْبَی الدّارِ » : « ملائکه و فرشتگان از هر دری بر ایشان وارد می گردند و به خاطر صبر و استقامت و پایداریشان بر ایشان ٬ سلام می دهند و می گویند : سرانجام آخرت شما چه نیکو است .» این آیه نشان می دهد که پس از باز شدن درهای بهشت حالا به امر خدا یا به وسیله ملائکه و خازنان بهشتی ٬ آن هم پس از انتظار زیاد بهشت و ملائکه برای آمدن میهمانان عزیز ٬ وقتی وارد بهشت می گردند ٬ فرشتگان الهی با رویی باز و آغوشی گشوده و با سلام و صلوات از ایشان استقبال می کنند و خوش آمد گویی می کنند و بهشت نیکو و سرانجام خوش را به خاطر صیر و شکیبایی شان بر آنان بشارت می دهند. kدرهـــــــای بهـشــــــت MM'-Q    uمصالح ساختمانی قصرهای بهشتی لا حول و لا قوة الا بالله هو العلی العظیم و صلی علی محمد و اله الطاهرین امام صادق (ع) از رسول خدا (ص) نقل می کند که فرمودند : خداوند بهشت را با خشتی از طلا و خشتی از نقره آفریده و دیوارهای آن از یاقوت ز آتش است و در داخل آن چاه ، تابوتی از آتش است و در داخل آن تابوت ، ماری از آتش است که ۱۰۰۰ نیش دارد و طول هر نیش آن ۵۰۰ متر است ، و لذا خداوند به پیامبر می فرماید : بگو پناه می برم به آفریدگار فلق. یک طایفه از کسانی که اهل این چاه هستند ، شرابخواران می باشند. «فلق یعنی صدع ، صدع به معنای سوراخ در یک چیز سفت و محکم است و مراد این است که در جهنم ، چاهی است که در آن ۷۰ هزار خانه است و در هر خانه ۷۰ هزار اتاق است و در هر اتاق ۷۰ هزار سیاهی است و در هر سیاهی ۷۰ هزار ظرف سم است که همه اهل جهنم باید از اینجا عبور کنند.۱» ۱) بحار ـ ج۸ ـ مبحث جهنم ـ کفایه الموحدین ـ مبحث نار mچاه فلق ج 7، ‌ص 36؛ قرآن پژوهی، ‌ص 572 الجنّة و أهل الجنّة 1- الجنّة خیر مال، و النّار شرّ مقیل 1765. بهشت بهترین عاقبت، و آتش بدترین خوابگاه است 2- ألا و إنّی لم أر کالجنّة نام طالبها، و لا کالنّار نام هاربها 2761. آگاه باشید که من ندیدم مثل بهشت، که طلب کننده‏اش در خواب باشد، و نه مانند آتش دوزخ، که گریزان از آن در خواب باشد. 3- إنّ أهل الجنّة کلّ مؤمن هین لین 3400. به راستى که اهل بهشت، هر مؤمن نرمخوى هموارى است 4- إنّ اللّه تعالى یدخل بحسن النّیّة و صالح السّریرة من یشاء من عباده الجنّة 3544. به راستى که خداى تعالى بواسطه حسن نیت، و شایستگى سریره و نهان، از بندگانش هر که را ک .    'چاه فلق لا حول و لا قوة الا بالله هو العلی العظیم و صلی علی محمد و اله الطاهرین فلق چاهی است در جهنم که اهل جهنم از شدت حرارت و خوف و ترس آن چاه به خداوند پناه می برند. این چاه از خداوند اذن خواست که نفس بکشد خداوند هم به آن اذن داد ، وقتی نفس کشید جهنم پر از آتش شد . از پیامبر اکرم(ص) روایت شده است : در جهنم یک وادی از آتش است که اهل جهنم از حرارت آن روزی ۷۰ هزار بار به خداوند پناه می برند . و در آن وادی ، اتاقی از آتش است و در آن اتاق ، چاهی هشت لا حول و لا قوة الا بالله هو العلی العظیم و صلی علی محمد و اله الطاهرین در آیه ۴۴ سوره حجر در مورد درهای جهنم آمده که : ۷ در دارد اما در مورد بهشت در هیچ آیه ای به تعداد درهای آن اشاره ای نشده است . اما در روایات زیادی آمده که بهشت ٬ ۸ در دارد . از جمله امام باقر (ع) می فرمایند : « برای بهشت ۸ باب هست » و در روایتی نیز آمده است که : بهشت ۷۱ در دارد .۱ هر درب بهشت اسم خاصی دارد از جمله اینکه پیامبر اکرم فرموده : برای بهشت دری است به نام «باب المجاهدین » که رزمندگان ٬ مسلحانه از آن وارد بهشت می شوند ٬ و ملائکه به آنان خوش آمد می گویند و حضرت علی (ع) نیز با اشاره به این درب فرموده : « جهاد ٬ دری از درهای بهشت است که خداوند آن را برای دوستان خاص خودش باز می کند . »۲ یا امام صادق (ع) می فرماید : « برای بهشت ٬ بابی است به نام ( معروف ) که اهل معروف از آن وارد می شوند . »۳ یا در حدیث دیگری آمده : نام یکی از درهای بهشت «ریّان» است که تنها روزه داران از آن وارد می شوند.۴ و اسم درهای دیگر بهشت نیز به نام :باب الرحمه ٬ باب الصبر ٬ باب الشکر ٬ باب البلاء ٬ و باب الاعظم نامیده شده است.۵ ۱) بحار ٬ ج۸ ٬ ص۱۳۹. ۲) نهج البلاغه ٬ خطبه ۲۷. ۳)بحار ٬ ج۸ ٬ ص ۱۵۶ ۴)همان ٬ ص۱۸۵ ۵)همان ٬ ص۱۱۶ nتعداد و اسامی درهای بهشت Bf2S    qايا حيوانت بهشت وجهنم دارند؟؟ ●سوال: حيوانت نيز همانند انسانها خصوصيات اخلاقي متفاوتي نسبت به يكديگر دارندايا خدا در آخرت 1G    Eبهشت و درجات آن بهشت اقامتگاه ابدی مؤمنان و صالحان رستگار در جهان آخرت است و بهشتیان کسانی هستند که به تصریح قرآن، در ترازوی اعمال، کفه‌ی کارهای نیک‌شان از کفه‌ی بدی‌هاشان سنگین‌تر است. در قرآن مجید، بهشتیان به نام‌ها و صف .0'    +آب‌هــا و نوشیـــدنی‌هــای جهنــّــــــم « وَ اَعتَدنا لِظّالمینَ ناراً احاطَ بِهِم ت‌هایی همچون اصحاب الیمین و اصحاب الجنه خوانده می‌شوند. بهشت معادل واژه «الجنّة» است و در قرآن مجید با این اسامی و اوصاف به کار رفته است: جنة المأموی، جنّات المأوی، جنة النعیم، جنات الخلد، دار السلام، دارالمتقین، دار المقامة، عدن، الفردوس. توصیف بهشت در سه سوره الرحمن، واقعه و دهر به صورت مفصل و در برخی از سوره های دیگر قرآن به صورت گذرا و مجمل بیان شده است و به بسیاری از نعمت های بهشتی همچون میوه‌ها و باغها و چشمه‌ساران و زنان پری‌رو با لباس‌های حریر و ... و نیز نعمت‌های معنوی همچون رضوان خداوند و ... اشاره گردیده است. در اینکه آیا آن بهشت موعود، اکنون نیز 553    3طبقات جهنم جهنم را خداوند طبقه طبقه قرار داده است. در روایتی آمده است كه حضرت علی (ع) یك دست خود را بر دیگری گذاشت تا طبقات جهنم را نشان دهد. پایین ترین طبقه «جهنم » و جایگاه منافقین است.(ان المنافقین فی الدرك اسفل من النار یعنی منافقین در پایین ترین درجه آتش هستند) طبقه بعد «لظی» كه جایگاه مشركین است. بعد «حطمه» كه مجوس را در آن می اندازند. طبقه چهارم «سقر»وجایگاه صابئین است. طبقه پنجم «جحیم»و جایگاه مسیحیان؛«سعیر» جایگاه یهود و در آخر« هاویه»كه جای اهل توحیدی است كه مرتكب گناه شده باشند و فقط به اندازه گناهشان در آنجا  موجود است یا نه، میان دانشمندان اسلامی اختلاف نظر است. اکثر دانشمندان معتقدند که بهشت هم اکنون وجود خارجی دارد و برای اثبات ادعای خود به ظواهر برخی از آیات استدلال می‌کنند. در روایات مربوط به معراج و روایات دیگر نیز نشانه‌های روشنی از این موضوع دیده می‌شود. بنابراین می‌گویند بهشت در درون و باطن این جهان است اما برای ما قابل دید و درک نیست؛ به عبارت دیگر عالم آخرت و بهشت و دوزخ، بر این عالم احاطه دارد و این جهان همانند جنین در درون آن جهان قرار دارد. آیات قرآن و روایات اسلامی دلالت دارد که بهشت نیز همانند جهنم، درهایی دارد. امام باقر علیه السلام فرمود: «بهشت ارای هشت در است که عرض هر در، به اندازه چهل سال راه است.» و در قرآن آمده است که جهنم هفت در دارد. شیخ صدوق، از علمای بزرگ شیعه، می‌نویسد: اعتقاد ما درباره بهشت این است که بهشت دارالبقاء و دارالسلام است. مرگ و پیری، بیماری و ناخوشی، زوال و زمینگیری، غم، فقر و خستگی و فرسودگی در آن نیست. درجات در بهشت درجات در بهشت متفاوت است: بعضی‌ از بهشتیان از تسبیح و تقدیس و تکبیر خداوند بهره‌مندند بعضی از انواع خوردنی‌ها، آشامیدنی‌ها، میوه‌ها، لباس‌های زربفت، حریر و سندس و همنشینی با حور العین.» منابع: تفسیر نمونه المیزان؛ مجمع البیان؛ دایرةالمعارف الشیعه العامه، nL%LA5_    روایاتی در مورد خلقت کنونی بهشت و جهنم رواياتى كه درباره اوصاف بهشت و بهشتيان وارد شده به قدرى زياد اس %4y    Gآيا بهشت و جهنم الان وجود دارند؟ اگر هستنددر کجايند؟ ●پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم از جمله شبهات حشر جسمانی و منکرین آن این سوال است که اگر بهشت ودوزخ موجود هستند پ . و فلق چاهی است در دوزخ كه چون سر آن چاه را بگشایند آتش به شدّت شعله ور شود و فوران كند، و شدیدترین عذابهای آتشین در آنجاست. و امّا صَعود كوهی است از مس گداخته در وسط جهنّم ( ناظر است به آیه مباركه 17، از المدّثّر: سَأُرْهِقُهُ صَعُودًا). و امّا أثام (ناظر است به ذیل آیه مباركه 68، از سوره الفرقان: وَ مَن یَفْعَلْ ذَ'لِكَ یَلْقَ أَثَامًا؛ و هر کس چنین کند عقوبت (گناه خود) را خواهد دید) یك وادی ای است از مس ذوب شده كه در جوانب و اطراف آن كوه جریان دارد، و بنابراین عذاب آن از همه عذابها شدیدتر است(«تفسیر قمّی» ص 351 و 352؛ و «بحار الانوار» طبع حروفی، ج 8، ص 289 و 290 ). rطبقات جهنم پوست تازه و جدیدی بجای آن روئیده می شود. و درك ششم سَعیر است كه در آن سیصد چادر آتشین برپا شده است، و در هر چادری سیصد قصر آتشین است، و در هر قصری سیصد اطاق آتشین است، و در هر اطاقی سیصد گونه از انواع عذاب های آتشین است كه در آنها مارهای آتشین و عقرب های آتشین و غل های جامعه آتشین و سلسله و زنجیرهای آتشین است؛ و اینها مفاد همان گفتار خدای تعالی است كه: «إِنَّـا´أَعْتَدْنَا لِلْكَـ'فِرِینَ سَلَاسِلاَ وَ أَغْلَالاً وَ سَعِیرًا؛ ما برای كافران سلسله و زنجیرها، و غل ها، و آتش سعیر را مهیّا و آماده كرده ایم» ( آیه 4، از انسان). و درك هفتم جَهَنَّم است، و در آن فَلَق است تا بیاشامند، تمام گوشت صورتهایشان از شدّت حرارت آن در آن ظرف می ریزد؛ و اینست مفاد گفتار خداوند متعال: «وَ إِن یَسْتَغِیثُوا یُغَاثُوا بِمَآءٍ كَالْمُهْلِ یَشْوِی الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَ سَآءَتْ مُرْتَفَقًا»، ترجمه:«و اگر دوزخیان استغاثه و التجا كنند، پاسخ آنان به آبی داده می شود كه چون فلزّ گداخته است كه صورت ها را می سوزاند و بریان می كند. وه چه بد آشامیدنی ای است این آب، و وه چه بد پذیرائی ای است آن ظرفهائی كه از چنین آبهائی پر شده است» (ذیل آیه 29، از الكهف ). و كسانیكه در آن هاویه بیفتند به قدر هفتاد سال راه سقوط می كنند، و هر چه پوست بدنشان محترق شو شد. (این دو فقره گرفته شده از آیه 32 و 33، از المرسلات است). و هر كس در آن آتش بیفتد چنان او را خرد كند كه مانند گرد سُرمه گرداند. و چون روح نمی میرد، بنابراین هرگاه مانند سُرمه، خرد و ریز ریز شوند دوباره به صورت اوّلیّه بر می گردند. و درك پنجم هاویه است. در آنجا جماعتی هستند كه می گویند: «یا مالِكُ أغِثْنا!؛ ای مالك و ای فرشته پاسدار دوزخ ! به فریاد ما برس !» و چون مالك بخواهد استغاثه آنها را اجابت كند و به فریادشان برسد، ظرف هائی از مس آتشین كه در آن از چرك آبهائی كه از پوستشان جاری است و چون فلزّ گداخته می باشد، پر می كند و به آنها می دهد. و چون بخواهند سر خود را بلند كنند  گردانیده و به خدا و رسول خدا پشت كرده است، و مال ها را جمع آوری و ذخیره نموده است (بدون آنكه حقّ مستحقّان را بدهد)؛ می خواند و به خود می كشد». «وَالثَّالِثَه سَقَرُ لاَ تُبْقِی وَ لاَ تَذَرُ * لَوَّاحَه لِلْبَشَرِ * عَلَیْهَا تِسْعَه عَشَرَ». (آیات 28 تا 30، از المدّثّر) ترجمه: «و درك سوّم، سَقَر است كه حرارت آن، از دوزخیان هیچیك را باقی نگذارد، و رها هم نكند بلكه همه را بسوزاند، و بشره و پوست بدن مردم را داغ كند و متغیّر گرداند». و درك چهارم حُطَمَه است، و از آن شراره هائی بلند شود كه هریك از آن به قدر و به شكل یك قصر است، و رنگ آن شراره ها مانند رنگ شتران زرد موی می ب  دری اهل یك ملّت و مذهبی وارد می شوند. و برای بهشت هشت در است ... و چنین به من رسیده است ـ و خدا داناتر است ـ كه خداوند برای جهنّم هفت درك قرار داده است: بالای همه دركات، جَحیم است كه اهل آن بر روی سنگی از آن جهنّم ایستاده اند، و در آن جهنّم مخ ها و مغزهای سرشان همچون دیگی كه می جوشد با آنچه در آن هست پیوسته می جوشد. «وَالثَّانِیَه لَظَی، نَزَّاعَه لِلشَّوَی ' * تَدْعُوا مَنْ أَدْبَرَ وَ تَوَلَّی ' * وَ جَمَعَ فَأَوْعَی» (آیات 16 تا 18، از المعارج ). ترجمه: «درك دوّم لَظَی است، كه آن آتش شعله وری است كه جوارح و دست و پا را می سوزاند، و پوستش را بر می كند. و هر كه را كه از خدا رو دند و فرمودند: این طور. و خداوند هر یك از بهشت ها را در عرض یكدیگر قرار داده است، ولیكن دوزخ را به طبقاتی، و هر طبقه را بالای طبقه دیگر قرار داده است. پائین ترین طبقه آن جَهنَّم است، و بالای آن لَظَی (لَظی معرفه است و به معنای جهنّم است، و چون دارای عَلمیّت و تأنیث است، به همین دلیل غیر منصرف است. امّا اللَظَی، هم مصدر است و هم به معنای نفس آتش و یا شعله آن است) و بالای آن حُطَمَه، و بالای آن سَقَر، و بالای آن جَحِیم، و بالای آن سَعِیر، و بالای آن هَاوِیَه است («مجمع البیان» طبع صیدا، مجلّد 3، ص 338). و در «تفسیر علیّ بن ابراهیم» در تفسیر این آیه شریفه گفته است كه: از هر  است، چون آتش طبقاتی دارد كه آنرا دركات گویند؛ همچنانكه مراتب بهشت را درجات نامند. («مجمع البیان » طبع صیدا، مجلّد 2، ص 130) و نیز در آیه كریمه: «وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِینَ * لَهَا سَبْعَه أَبْوَ ' بٍ لِكُلِّ بَابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ؛ و بدرستیكه جهنّم میعادگاه همگی آنهاست. آن جهنّم هفت در دارد كه از برای هر دری مقداری از آن دوزخیان قسمت شده و معیّن گردیده اند» (آیه 43 و 44، از سوره الحِجر ). از أمیرالمؤمنین علیه السّلام روایت شده است كه فرمود: جهنّم هفت در دارد كه طبقه طبقه می باشد. در این حال حضرت یكی از دستهای خود را بر روی دست دیگر خود گذا وده و سپس وارد بهشت می شوند. منبع:تبیان ●پاسخی دیگر: هر یک از سعادت و شقاوت درجات و مراتبی دارد، نه اهل سعادت در یک درجه و مرتبه اند و نه اهل شقاوت، این مراتب و تفاوتها درباره اهل بهشت به عنوان درجات و درباره اهل جهنم به عنوان درکات تعبیر می شود. درهای هفتگانه دوزخ كه هر یك شخص تازه وارد را به یك دَرك خاصّی می برد، بر اساس اختلاف حجاب های واردین و تفاوت مراتب توغّل در كثرات می باشد؛ چون هر چه نسبت به امور اعتباریّه دنیویّه فانیه و كثرات اوهامیّه اعتنا بیشتر شود، منزله دوزخ كه آنرا درك گویند شدیدتر است و بالعكس. در تفسیر «مجمع البیان» گوید: ‎ دَرك به معنای طبقه مواج به گوش ما نمي رسد. البته اين مثال هر چند از جهاتي رسا نيست ولي براي مجسم ساختن چگونگي وجود بهشت و دوزخ، در باطن اين جهان، مؤثر به نظر مي رسد. ديگر اينکه: عالم آخرت و بهشت و دوزخ، محيط بر اين عالم است و به اصطلاح اين جهان در شکم و درون آن جهان قرار گرفته است. درست همانند عالم جنين که در درون عالم دنياست، زيرا مي دانيم عالم جنين براي خود عالم مستقلي است، اما جداي از اين عالمي که در آن هستيم نيست، بلکه در درون آن واقع شده است. عالم دنيا نيز نسبت به عالم آخرت همين حال را دارد، يعني در درون آن قرار گرفته است و اگر مي‏بينيم قرآن مي‏گويد وسعت بهشت به اندازه وسعت آسما ف آن دزو افزوده می شودخوبان با اعمال صالحه بر نعم بهشتی می افزایند و بدان با زشت کاری های خود عذاب دوزخ را تشدید می کنند و بعشت ودوزخ قیامت حاوی تمام کارهای خوب و بدی است که همه انسانها در طول عمر دنیا انجام داده اند. 1-اسفار،ج 4،ص142. 2-علم الیقین ،ص 1008. همچنین مجمع البیان ،ج 1و2 ،ص 504.وکتاب معا از نظر روح وجسم از آقای فلسفی نشر معارف اسلامی. ●پاسخی دیگر: نخست اينکه بهشت و دوزخ در باطن و درون اين جهانند. همانطور که در اين عالم موجودات بسياري هستند که با چشم و گوش و لامسه عادي و غير مسلح قابل درک نيستند، نظير امواج راديويي که تا دستگاه گيرنده اي نباشد، صدائي از آن ن سخن از ما نیستندو ما هم از آنان نیستیم. کسی که خلقت بهشت و دوزخ را انکار کندپیامبر اسلام ومارا تکذیب نموده است.(2) آیا بهشت و دوزخ که انون آفریده شده و موجود است از جهت نعمت و نقمت بدون کم وکاست واجد تمام اوصاف ومزایای بهشت ودزوخ قیامت است یا آنکه تفتوت دارد و به سوی کمال است ؟با توجه به اینکه نعم بهشتی و نقم دوزخ مجموعه اعمال خوب وبد ماست در واقع جنت ونار تجسم کارهای روا وناروایی است که انسانها در دنیا انجام داده اند و با در نظر گرفتن این مطلب که عمدر دنیا هنوز تمام نشده و اعمال خوب وبد مردم پیوسته جریان دارد باید گفت بهشت ودوزخ به حد نهایی نرسیده وهر روز برکم وک س کجا هستند ؟فلاسفه و متکلمین پاسخ هایی داده اندکه در مقام حفظ نظریه های خود بوده است لذا در مضیقه هم افتاده اند ولی ملا صدرا معتقد است پاسخ به این سوال از طریق قرآن وروایت ممکن است تا مجبور نشویم برای بهشت ودوزخ مکانی از مکانهای دنیا در نظر بگیریم که از اساس باطل است(1). باید گفت طبق روایات اکنون بهشت وجهنم موجود است.عبد السلام بن صالح هروی از حضرت امام رضا (ع)پرسید : آیابهشت ودوزخ آفریده شده و مخلوقند؟فرمود:بلی رسول گرامی (ص)در معراج داخل بهشت شده و دوزخ را دیده است.عرض کردم کسانی می گویند بهشت ودوزخ درقضاءو تقدیر هستند و تا کنون آفریده نشده اند .فرمود:گویندگان ا ها و زمين است به خاطر آن است که انسان چيزي وسيع تر از آسمان و زمين نمي‏شناسد تا مقياس سنجش قرار داده شود ، لذا قرآن براي اينکه وسعت و عظمت بهشت را ترسيم کند آن را به پهنه آسمان ها و زمين تشبيه کرده است و چاره‏ اي غير از اين نبوده، همان طور که اگر کودکي که در شکم مادر قرار دارد، عقل مي‏داشت و مي‏خواستيم با او سخن بگوئيم بايد با منطقي صحبت کنيم که براي او در آن محيط قابل درک باشد. از آنچه گفتيم پاسخ اين سؤال نيز روشن شد که اگر وسعت بهشت به اندازه زمين و آسمان ها است پس دوزخ کجا است ؟ زيرا طبق پاسخ اول دوزخ نيز در درون همين جهان قرار گرفته و وجود آن در درون اين جهان م افاتي با وجود بهشت در درون آن ندارد (همانطور که در مثال امواج فرستنده صوتي ذکر شد) و اما طبق پاسخ دوم که بهشت و دوزخ محيط بر اين جهان باشند جواب باز هم روشنتر است زيرا دوزخ مي‏تواند محيط بر اين جهان باشد و بهشت محيط بر آن و از آن هم وسيع تر.[4] [1]-وَ سارِعُوا إِلي‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ اْلأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقينَ و شتاب کنيد براي رسيدن به آمرزش پروردگارتان؛ و بهشتي که وسعت آن، آسمانها و زمين است؛ و براي پرهيزگاران آماده شده است. [2]- سوره والنجم آيات 13 الي 15 « وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْري‏ * عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهي‏ * عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوي‏ و بار ديگر نيز او را مشاهده کرد، نزد «سدرة المنتهي»، که «جنت المأوي» در آنجاست! [3]- سوره تکاثر آيات 5، 6 و 7 کَلاّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقينِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحيمَ * ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَيْنَ الْيَقينِ چنان نيست که شما خيال مي‏کنيد؛ اگر شما علم اليقين (به آخرت) داشتيد (افزون طلبي شما را از خدا غافل نمي‏کرد)! قطعاً شما جهنّم را خواهيد ديد! سپس (با ورود در آن) آن را به عين اليقين خواهيد ديد. [4]-اين جواب از تفسير نمونه ج3 ص92 الي 95 با اندکي تصرف برگرفته شده است . sآيا بهشت و جهنم الان وجود دارند؟ اگر هستنددر کجايند هد گرفت. 4. تنافي خلود با عدل الهي مهمترين و اصلي ترين اشکالي که در مورد مساله خلود شده اين است که بايد ميان جرم و کيفر تناسب وجود داشته باشد و کيفر متناسب با جرم و گناه تعيين شود، در اين صورت چگونه عذاب ابدي قابل توجيه است با اينکه زمان جرم و گناه محدود بوده است؟ انساني که حداکثر صد سال در کفر و عناد زندگي کرده چگونه مي­توان او را در برابر يکصد سال گناه، عذاي بي­نهايت کرد؟ آيا اين کاري غير عادلانه نيست؟ پاسخ منشا اين اشکال توجه نکردن به اين نکته است که نوع مجازات در آخرت با نوع مجازات در دنيا متفاوت است و پاسخ اشکال بي­تناسبي جرم و جنايت، بستگي به فهم اين تفاو  يابند.[15] 3. خلود نوعي است نه شخصي برخي خلود را «خلود نوعي» دانسته اند نه شخصي، به اين معني که اصل عذاب جهنم هميشگي و سرمدي است و هيچ­گاه عذاب آن قطع نخواهد شد ولي انسانهاي کافر و معاند بعد از تحمل عذاب متناسب با جرم خود، از آتش دوزخ رهايي خواهند يافت و جاي آنها را کفار ديگري خواهند گرفت.[16] پاسخ آياتي که با تعبيراتي همچون «يريدون ان يخرجوا من النار و ما هم بخارجين منها» (مائده37) دلالت بر عدم خروج برخي از جهنميان از جهنم مي کنند، کاملا مخالف اين نظريه هستند زيرا طبق اين آيات تک تک افرادي که وارد جهنم مي­شوند، به هيچ وجه از آن خارج نشده و عذاب دائمي آنها را فرا خولا الله، مُحمد حَبيب الله، عَلى ولى الله، فاطِمه أَمُه الله، الحَسن والحُسين صِفوَة الله، عَلى مُبْغِضيهم لَعنَه الله»(7) 9 ج امام صادق (ع) فرمود: [از شيعيان ما نيست كسى كه چهار چيز را منكر شود: معراج، پرسش قبر، آفرينش بهشت و دوزخ و شفاعت‏] «لَيسَ مِن شِيعَتنا مَنْ أَنكَر أَربَعه أَشياء: المِعْراج والْمَسأله فى القَبر وخَلق الجَنه والنّار والشَفاعه»(8) بنابراين كه مقصود خلق كنونى بهشت و جهنم باشد، مانند تحقق معراج، نه نظير تحقق سؤال قبر كه در آينده موجود خواهد شد. آية الله جوادى آملى، تفسير موضوعى قرآن ج 5 (معاد در قرآن) tروایاتی در مورد خلقت کنونی بهشت و جهنم آويزد او را به بهشت مى كشاند. (همان/ 178، ح 431. ( 6 ج امام صادق (ع) فرمود: بر در بهشت نوشته شده:(5) (همان/ 181، 041. ([صدقه ده ثواب دارد، ولى قرض دادن هجده حسنه در بر دارد.] 7 ج به نقل امام صادق (ع) پيامبر (ص) فرمود: كسى كه «سبحان الله» گويد خداوند نهالى در بهشت براى او غرس مى‏ كند و كسى كه «الحمد الله» گويد درختى براى او مى كارد و كسى كه «الله اكبر» بگويد درختى براى او غرس مى كند. مردى از قريش گفت: يا رسول الله پس ما در بهشت درختان فراوانى داريم. فرمود: آرى، ليكن مواظب باشيد آتشى نفرستيد همه را بسوزاند.(6) 8 ج پيامبر (ص) فرمود: وارد بهشت شدم و ديدم با طلا روى در آن نوشته شده بود: «لا إله إ پيامبر (ص) فرمود: وقتى وارد بهشت شدم جبرئيل مرا بر فرش مخمل نشاند و يك گلابى به من داد(3) 4 ج پيامبر (ص) فرمود چون وارد بهشت شدم فرشتگانى ديدم كه به ساختن قصرهايى مشغول بودند. در اين ميان گاهى از كار باز مى ايستادند. راز آن را جويا شدم. گفتند: تا اين كه نفقه (مصالح) برسد. گفتم نفقه چيست؟ گفتند: گفتار مؤمن: «سُبحانَ الله والحَمد الله ولا إله إلا الله والله اكبر». هرگاه مؤمن اين ذكر را ادامه دهد، ما مشغول ساختن مى شويم و آن گاه كه متوقف شود ما از ساختن دست مى كشيم.(4) 5 ج پيامبر (ص) فرمود: سخاوت درختى است كه ريشه اش در بهشت است و بر دنيا سايه افكنده است. كسى كه به شاخه اى از آن در ت كه علم قطعى به خلقت كنونى آنها حاصل مى شود. برخى از آنها بدين قرار است: 1 ج پيامبر (ص) فرمود: حق تعالى بهشت را از نور عرش خود آفريد. ثلث آن نور به من رسيد، ثلث ديگر به فاطمه (ع) اصابت كرد و ثلث آن به على و اهل بيت او رسيد. پس كسى كه از اين نور چيزى به او رسيد به ولايت آل محمد (ص) هدايت يافت و كسى كه آن نور به او نرسيد از ولايت آل محمد (ص) گمراه شد.(1) 2 ج پيامبر (ص) فرمود: در شب معراج وقتى داخل بهشت شدم درختى ديدم از نور كه زير آن درخت فرشتگان مشغول دسته بندى زيور آلات و حله هاى بهشتى تا روز قيامت بودند. از جبرئيل پرسيدم اين درخت از كيست؟ گفت از آن برادرت على بن ابى طالب است(2) 3 ج ttp6c    uآیا در بهشت خواب هم وجود دارد؟ ●پاسخ: خواب، پاسخ طبیعی بدن به خستگی هایی است که متحمل آن می شود و می دانیم که انسانهای نیکوکاری که وارد بهشت شده اند، به تصریح قرآن کریم در آنجا دچار هیچ نوع خستگی نخواهند شد و به همین دلیل است که در روایات، بیان شده که بهشتیان با عوارض مرتبط با دنیای مادی، مانند مرگ و خواب و ناراحتی و فقر و ... مواجه نخواهند شد. خداوند در قرآن کریم، خواب را به عنوان نعمتی معرفی می نماید که برای برطرف نمودن خستگی و زوال اندوه، درمانی مناسب بوده و بدون آن، ادامۀ زندگی ممک   جهنم محمود شلتوت رئيس دانشکاه الازهر مي گويد:« در قرآن عبارتي که به طور صريح و قاطع دلالت بر دوام عذاب جهنم داشته باشد، وجود ندارد. تنها چيزي که از قرآن به دست مي آيد اين است که کفار همواره در جهنم خواهند بود؛ بدين معنا که کافران مادامي که جهنم و عذاب آن باقي است از آن خارج نخواهند شد، اما اينکه جهنم پايان ندارد يا نه، موضوع ديگري است که در قرآن دليل قطعي بر آن نيست.»[14] پاسخ قرآن کريم جهنم را «دار الخلد»(فصلت28) و عذاب آن را «عذاب الخلد»(سجده14) معرفي مي­کند، نتيجه اين دو تعبير اين است که عذاب جهنم بطور دائمي شامل حال کفار و معاندين خواهد بود و هرگز از آن رهايي نمي ت از آن متنفر است مورد علاقه آنها قرار مي گيرد.اين طبيعت ثانوي در آخرت جايي براي بازگشت به فطرت باقي نگذاشته و موجب عذاب دائمي انسان مي شود.علامه طباطبايي در اين زمينه مي نويسد: «و أما الهيآت الردية التي رسخت في النفس حتى صارت صورا أو كالصور الجديدة تعطي للشي‏ء نوعية جديدة كالإنسان البخيل ... فمن المعلوم أن هذا النوع نوع مجرد في نفسه دائمي الوجود»[13] «حالات زشتي که در جان انسان رسوخ مي­کنند تبديل به صورت يا شبه صورت گشته و نوع جديدي را براي ايجاد مي کنند مثل انسان بخيل و اين نوع جديد، مجرد بوده و وجودش دائمي است.» 2. جاودانه بودن کفار در جهنم نه جاودانه بودن عذابضایی ننموده و در نتیجه از خواب و خوابیدن در بهشت خبری نخواهد بود. پرسش 5864 همین سایت، پرسشی مشابه با سؤال شما و تحت عنوان "امکان اختراع در بهشت" است که در صورت تمایل می توانید آن را نیز مطالعه نمایید. [1] نبأ، 9؛ فرقان، 47؛ آل عمران، 154؛ انفال، 11؛ روم، 23 و ... [2] حجر، 48؛ فاطر، 35، "لا یمسنا فیها نصب و لا یمسنا فیها لغوب". [3] فاطر، 34؛ اعراف، 49. [4] مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 8، ص 220، ح215، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 ه ق. [5] نحل، 31؛ فرقان، 16؛ زمر، 34؛ شوری، 22؛ ق، 35؛ فصلت، 31؛ زخرف، 71 و ... [6] در این ارتباط، مطالعه پاسخ 1823 (سایت: 1977) نیز مفید خواهد بود. uآیا در بهشت خواب هم وجود دارد ها پیش از درخت فرو افتاده و متعفن شده نیز استفاده نمایم؟! طبیعی است، هنگامی که فردی به شما اجازۀ بهره برداری از میوه های سالم را داده، اجازۀ استفادۀ از میوه هایی که هیچ ارزشی ندارند را نیز خواهد داد، اما آیا شما و یا هیچ انسان عاقل دیگری، چنین درخواست بی ارزشی را مطرح خواهند نمود؟! بر این اساس، باید پاسخ داد که بله!، به مستند آیاتی که بیان داشته که تمام خواهشهای انسان، مورد پذیرش خداوند قرار خواهد گرفت، اگر شخصی در بهشت تقاضای خواب نماید، خواستۀ او پذیرفته خواهد شد، اما مطمئن باشید که با وجود نعمتهای فراوان و شگفت انگیزی که در بهشت وجود دارد[6]، هیچ فردی چنین تق ند و هرگز نمی گریند، مورد احترامند و هرگز توهینی به آنان نخواهد شد و ...[4] اکنون شاید پرسشی مطرح شود که مگر قرآن بارها و بارها نفرموده که در بهشت، هرچه بخواهیم برای ما فراهم خواهد شد؟[5] حال، اگر فردی از بهشتیان، حتی بدون داشتن دلیلی مناسب، خواستار آن شود که مدتی را به خواب بگذراند، آیا چنین امکانی برای او فراهم خواهد شد؟! در پاسخ به این قسمت، ابتدا به مثالی توجه فرمایید: اگر صاحب باغی با میوه های رنگارنگ به شما اجازه دهد که از محصولات باغ او به دلخواه و بدون هیچ محدودیتی استفاده نمایید، تعجب برانگیز نحواهد بود، اگر از او بپرسید که آیا می توانم از میوه هایی که مدت  بهره را ببرند! بنابر این، خواب زمانی ارزشمند است که خستگی و یا ترس و اندوهی را برطرف نماید و البته، برخی نیز به دلیل نداشتن کار و هدفی دیگر که خود نوعی اندوه است، به خواب پناه می برند. اما در بهشت جاویدان، نه از خستگی خبری است[2]، نه از ترس و اندوه[3] و نه به دلیل امکان استفادۀ از نعمتهای متنوع موجود در آنجا، انسانها از فرط بیکاری به خواب پناه خواهند برد. پس خواب در بهشت، چه معنایی می تواند داشته باشد؟! در روایتی از امام باقر(ع) می خوانیم که: اهل بهشت همواره زنده اند و هرگز نمی میرند، بیدارند و نمی خوابند، بی نیازند و محتاج نمی شوند، خوشحالند و ناراحت نمی شوند، خندان ن نخواهد بود[1]. در جهان مادی، خوابیدن برای رفع خستگی و یا ترس و اندوه است و بر این اساس، باید تنها در حد نیاز از آن استفاده نمود وگرنه زمانی که انسان در خواب است به عنوان زمانی سوخته به شمار خواهد آمد. افراد با ایمان تلاش می نمایند تا از خواب خود کاسته و به عبادت و آنچه در حکم عبادت است بپردازند و انسانهای مادی نیز کوشش می کنند تا بیشترین بهره را از زندگی گرفته و خصوصا در زمانهایی که فرصت مناسبی چون امکان یک معاملۀ سود آور تجاری، دیدار با یک دوست و حتی تماشای یک فیلم دلخواه را به دست آورده اند، تا می توانند خواب خود را به تأخیر انداخته و از فرصت به دست آمده، بیشترین N7    آيا جهنميان عاقبت به بهشت خواهند رفت؟ ●پاسخ: مساله «خلود و جاودانگي عذاب گروهي از جهنميان»از جمله بحث­هايي است که از ديرباز در ميان متکلمان، مفسران، فلاسفه و عرفا مطرح بوده و براي خود موافقان و مخالفاني را داشته است.البته اکثر علماي اسلامي در عداد طرفداران خلود هستند.در اينجا ادله طرفداران، شبهات و ايرادات مخالفان و پاسخ آنها را ذکر مي­کنيم: ادله موافقان خلود دليل اول: قرآن کريم يکي از متقن­ترين ادله طرفداران خلود، وجو ! "ات دليل ديگر طرفداران خلود، وجود رواياتي است که مساله خلود ر ابه روشني بيان مي کنند که دو نمونه از آنها را ذکر مي­کنيم: 1. امام باقر(ع) فرمودند:« إِذَا دَخَلَ أَهْلُ الْجَنَّةِ الْجَنَّةَ وَ أَهْلُ النَّارِ النَّارَ جِي‏ءَ بِالْمَوْتِ فَيُذْبَحُ ثُمَّ يُقَالُ خُلُودٌ فَلَا مَوْتَ أَبَداً »[6] «زماني که جهنميان وارد جهنم و بهشتيان وارد بهشت شدند مرگ را پيش آنها آورده و ذبح مي کنند و به آنها گفته مي­شود شما براي هميشه در اينجا هستيد و مرگي براي شما نيست.» 2. امام رضا(ع) به مامون نوشتند:« إِنَّ اللَّهَ لَا يُدْخِلُ النَّارَ مُؤْمِناً وَ قَدْ وَعَدَهُ الْجَنَّةَ  است که اين بقا مي­تواند براي مدت طولاني باشد و همچنين براي هميشه و دائمي.[2] با توجه به اين معنا برخي گفته­اند که معناي خلود در عذاب اين است که مدت طولاني در آن مي­مانند نه به صورت دائمي و ابدي.[3]در پاسخ به اين شبهه بايد گفت:اگر جاودانگي عذاب تنها از لفظ خلود و مشتقات آن استنتاج مي شد مجال اين تفسيرها بود اما همانطور که در آيات مذکور ملاحظه شد تنها تعبير به خلود نشده است، تعابيري مانند «و ما هم بخارجين من النار» (بقره167) دلالت قطعي به عدم خروج از جهنم دارند[4] به طوري که علامه طباطبايي اين تعبير را دليلي بر رد قائلين به هميشگي نبودن عذاب جهنم مي داند.[5] دليل دوم: روا . « وَ نادَوْا يا مالِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنا رَبُّكَ قالَ إِنَّكُمْ ماكِثُون‏ » (زخرف 77) آنها فرياد مي کشند اي مالک دوزخ آرزو داريم پروردگارت ما را بميراند (تا آسوده شويم) مي گويد: شما در اينجا ماندني هستيد. 4. « ثُمَّ قِيلَ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذابَ الْخُلْدِ ‏» (يونس 52) سپس به ظالمان گفته مي شود بچشيد عذاب خلد و هميشگي را. در بيشتر آياتي که بر عذاب دائمي برخي از جهنميان تاکيد دارند از کلمه «خلود»(جاودانگي) استفاده شده است به طوري که اين کلمه در اشکال مختلف آن در مورد عذاب جهنم بيش از سي باب در قرآن بکار رفته است.[1] در لغت «خلود» به معناي ثبات و باقي ماندن آيات فراواني در قرآن کريم است که نسبت به جاودانه بودن کيفر برخي، دلالت تام و صريح دارند و با تعابير مختلفي اين مدعا را اثبات مي­­کنند؛ که به چند نمونه اشاره مي شود: 1. « وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُون‏»(بقره 39) و کساني که کافر شدند و آيات ما را تکذيب کردند اهل دوزخند و هميشه در آن خواهند بود. 2. « يُرِيدُونَ أَنْ يَخْرُجُوا مِنَ النَّارِ وَ ما هُمْ بِخارِجِينَ مِنْها وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقِيمٌ » (مائده 37) آنها پيوسته مي خواهند از آتش خارج شوند ولي نمي توانند خارج شوند و براي آنها مجازات پايداري است. 3 # وَ لَا يُخْرِجُ مِنَ النَّارِ كَافِراً وَ قَدْ أَوْعَدَهُ النَّارَ وَ الْخُلُودَ فِيهَا »[7] «خداوند مومني را که وعده بهشت به او داده وارد آتش جهنم نمي کند و کافري را که به او وعده آتش جهنم و خلود در آن را داده از جهنم خارج نمي­کند.» کساني که عذاب جاودان دارند در آيات مختلف قرآن کريم گروههاي زير به عنوان مخلدون در عذاب معرفي شده اند: 1. کافران (آل عمران116) 2. مشرکان (نحل29) 3. منافقان (مجادله17) 4. مرتدان (آل عمران86-88) 5. تکذيب کنندگان آيات الهي (اعراف36) 6. دشمنان خدا و پيامبر(ص) (توبه63) 7. ظالمان و ستمگران (شوري45) 8. اشقياء (هود106-107) 9. آنها که غرق در گناهند (بقره81) 10. قاتل م $ومن (نساء 93) 11. رباخواران (بقره 275) 12. سبک اعمالان (مومنون102-103) 13. گنهکاران به طور عام (جن23)[8] با دقت در آيات فوق اين نکته معلوم مي شود که آنچه مسلم است خلود کفار، افراد بي ايمان و مشرکان در دوزخ مي باشد، اما خلود همه گنهکاران و معصيت کاران مسلم نيست مگر اينکه عصيان و گناه آنچنان عظيم يا گسترده باشد که انسان را به کفر و ترک ايمان بکشاند يا بي­ايمان از دنيا برود. مثلا در آيه 81 بقره تعبير به «احاطت به خطيئته»: «کسي که گناهي انجام دهد و آثار گناه تمام وجود او را بپوشاند» نشان مي دهد که ارتکاب گناه به تنهايي موجب خلود در آتش نمي شود بلکه احاطه گناه به تمام وجود انسان که او %ا به سوي کفر سوق مي دهد، سبب خلود مي شود، چنانچه در آيه 10سوره روم عاقبت انجام گناه را تکذيب آيات الهي و به سخريه گرفتن آنها مي داند.اين آيه نشان مي­دهد که اصرار بر گناه و ادامه آن منجر به کفر و تکذيب آيات الهي مي شود.همچنين آياتي که مغفرت الهي را گسترده و شامل همه گناهان غير از شرک مي داند و آيات شفاعت و قبول توبه دليل روشني بر اين حقيقت اند که حساب کفار و مشرکان از گنهکاران ديگرکه قابل بخشش و آمرزش اند، جداست.[9] در روايات نيز به اختصاص خلود به کفار تصريح شده است، در روايتي امام کاظم (ع) فرمودند: « لَا يُخَلِّدُ اللَّهُ فِي النَّارِ إِلَّا أَهْلَ الْكُفْرِ وَ الْجُ &ُودِ وَ أَهْلَ الضَّلَالِ وَ الشِّرْك»[10]‏ «خداوند فقط کفار، منکرين، گمراهان و مشرکين را در آتش عذاب دائمي مي کند.» ايرادات مربوط به جاودانگي عذاب کساني که مساله خلود را نمي پذيرند ايرادات و اشکالاتي را در مورد اين مساله مطرح کرده اند که برخي از آنها را همراه با پاسخ­اشان ذکر مي کنيم: 1. بقاي فطرت الهي نهاد و سرشت هر آدمي اعم از کافر و مومن، با طينت توحيد به منصه ظهور و وجود رسيده است و تمام آدميان در عالم ذر به نداي «الست بربکم» الهي پاسخ موحدانه «قالوا بلي» سردادند. بنابراين طبيعت اصلي و ذاتي انسان بر محور توحيد و خداباوري است. از سوي ديگر چون حجاب کفر و شرک در مقابل فطرت توحيد، عرضي و غير ذاتي است خواه ناخواه بعد از مدتي به حسب ضعف و شدتش زايل خواهد شد زيرا که امر عرضي نمي تواند دائمي باشد.[11]بنابراين کفار بعد از تحمل عذاب دردناک جهنم، به فطرت اصلي خود برمي گردند و از اين طريق از عذاب ابدي رهايي مي يابند.[12] پاسخ درست است که انسان با فطرت الهي خلق شده ولي اگر خطاها و انحرافها به صورت عادت دربيايند و در دل و جان انسان رسوخ کنند به صورت طبيعت ثانوي درآمده و صورت جديدي به انسان مي دهند. همانگونه که در دنيا گروهي از جنايتکاران به مرحله اي از انحراف مي رسند که حتي از جنايات خود لذت مي برند و اموري که انسان به حسب فطرت و طبي qMqH9[    +آیا خلود در آتش جهنم با اصول عقلی سازگار است؟ ●پاسخ: "خلود" یكی از مفاهیمی است كه بیش از 70 بار در قرآن كریم تكرار شده است. "خداوند پیوسته باقی نگاه داشته نعیم بهشت و عذاب دوزخ را و جاودان خواند، ناچار اهل آن هم جاودانند. جاودانی یعنی همیشگی؛ خالد آن ;8K    Kبهشت و جهنم كجاست؟ ●سوال: بهشت و جهنم كجاست ؟چطور مي توان به كسي كه تازه مي خواهد مسلمان شود پاسخ داد ؟ ●پاسخ: انسانی که در جهان ماده زندگی می کند و بسیاری از داوری ها و انتظارات او هم صبغه عنصری و مادی دارد . او برای هر چ ى خود - بهشت يا جهنم - برسند. بهشتيان در بهشت جاودان مى‏ مانند؛ اما جهنميان به دو گروه تقسيم مى‏ شوند: برخى تا ابد در جهنم مى‏ مانند و آنها سران كفر و شرك و نفاق و داراى روحيه استكبارى‏اند كه هيچ اميد اصلاحى بر آنان نمى‏ رود. اما ديگران، پس از طى مراحل اصلاح و پيدا كردن لياقت حضور در محضر الهى، به بهشت جاودان وارد مى‏ شوند. آرى روايات اهل بيت عصمت و طهارت را بايد با خود روايات سنجيد و تفسير كرد و ظاهراً تفسير روايت امام سجاد(ع) به اين است كه سران شرك و مشركان مستكبر، مستقيماً و بدون طى كردن مواقف حشر در آتش دوزخ گرفتار مى‏ شوند. مردم در روز قيامت چند دسته‏ اند * خوبى‏ ها و بدى‏ هاى‏شان يكسان است؛ اگر آنها را به آتش وارد كند، به دليل گناهانشان است و اگر به بهشت ببرد، به دليل رحمت [بى پايانش ]است». با توجه به اين دسته بندى‏ ها - به ويژه دسته بندى سوم - به نظر مى‏ رسد كه مواقف ميزان و حساب براى «متوسطين» مردم است؛ زيرا بجز مؤمنان متوسط - كه پس از سير خود در نهايت به بهشت مى‏ روند - مؤمنان اديان ديگر - كه حق به آنها نرسيده و در دين خود پابرجا بوده‏ اند - يا اهل كتاب و كافران و مشركان كه روحيه استكبار نداشتند و جز سران كفر و نفاق نبوده‏ اند و در جهنم - به فضل الهى - تا ابد نيستند؛ بايد اين مواقف را طى كنند تا در نهايت به جايگاه اصل +حويل هند داد. اما بعدها توبه كرد و به اسلام گرويد. از اين گروه است. فرمود: بنويس. گروهى ديگر به فرمان خداوند واگذار شده‏ اند [و كارشان با خدا است‏] يا آنان را مجازات مى‏ كند يا توبه آنان را مى‏ پذيرد. فرمود: بنويس. گروه ديگر مستضعفان فكرى‏ اند كه قرآن بدان‏ها اشاره دارد؛ مگر آن دسته از مردان و زنان و كودكانى كه به راستى مستضعف باشند و نه چاره‏اى دارند و نه راهى مى‏ يابند (يعنى، نه چاره‏اى به كفر دارند و نه راهى به ايمان دارند)؛ ممكن است خداوند آنها را عفو فرمايد. فرمود: بنويس. گروه ديگر، اصحاب اعراف‏ اند. عرض كردم: اصحاب اعراف به چه معنا است؟ فرمودند: گروهى كه ,َتْ حَسَنَاتُهُمْ وَ سَيِّئَاتُهُمْ فَإِنْ أَدْخَلَهُمُ النَّارَ فَبِذُنُوبِهِمْ وَ إِنْ أَدْخَلَهُمُ الْجَنَّةَ فَبِرَحْمَتِهِ»؛كافى، ج 2، ص 381. «مردم به شش گروه‏ اند؛ راوى مى‏ گويد: عرض كردم: اجازه مى‏ فرماييد تا آن را يادداشت كنم؟ فرمود: آرى. عرض كردم: چه بنويسم؟ فرمود: بنويس، [دو گروه‏] اهل نويدند: از اهل بهشت و اهل آتش. بنويس. «گروهى ديگر، به گناهان خود اعتراف كرده‏ اند و كار خوب و بد را با هم آميخته‏ اند. عرض كردم: آنها چه كسانى‏ اند؟ فرمود: وحشى‏ غلام حبشى كه با دستور هند همسر ابوسفيان، حضرت حمزه را به شهادت رساند و سينه‏ اش را شكافت و جگر حمزه را ت -أَمْرِ اللَّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ)؛اشاره به توبه (9)، آيه 106. . قَالَ وَ اكْتُبْ (إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لا يَهْتَدُونَ سَبِيلاً)؛اشاره به نساء (4)، آيه 98. لَا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً إِلَى الْكُفْرِ وَ لَا يَهْتَدُونَ سَبِيلاً إِلَى الْإِيمَانِ (فَأُولئِكَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَعْفُوَ عَنْهُمْ)؛اشاره به نساء (4)، آيه 99.. قَالَ وَ اكْتُبْ أَصْحَابَ الْأَعْرَافِ‏اشاره به اعراف (7)، آيه 48.. قَالَ قُلْتُ وَ مَا أَصْحَابُ الْأَعْرَافِ؟ قَالَ قَوْمٌ اسْتَو .ن، 4. مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّه، 5. مستضعفان فكرى و 6. اصحاب اعراف. امام صادق(ع) با استناد به آيات قرآن، اين شش گروه را چنين معرفى مى‏ فرمايند: «النَّاسُ عَلَى سِتَّةِ أَصْنَافٍ. قَالَ قُلْتُ أَ تَأْذَنُ لِى أَنْ أَكْتُبَهَا؟ قَالَ نَعَمْ. قُلْتُ مَا أَكْتُبُ؟ قَالَ اكْتُبْ أَهْلَ الْوَعِيدِ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ أَهْلِ النَّارِ. وَ اكْتُبْ (وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً)؛اشاره به توبه (9)، آيه 102. قَالَ قُلْتُ مَنْ هَؤُلَاءِ قَالَ وَحْشِيٌّ مِنْهُمْ. قَالَ وَ اكْتُبْ (وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِ / ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ)؛واقعة (56)، آيات 7 - 13. «و شما سه گروه خواهيد بود [نخست‏] سعادتمندان و خجستگانند، چه سعادتمندان و خجستگانى و گروه ديگر شقاوتمندان و شومانند. چه شقاوتمندانى و شومانى! و (سومين گروه) پيشگامان پيشگامند آنها مقربانند». در اين نگاه «مخلَصين» همان «سابقون» هستند و اصحاب شمال همان گروهى‏ اند كه با گناهان خود، خود را از محضر حق دور كرده‏ اند. اما اصحاب يمين، مؤمنان اهل نجات‏ اند. دسته بندى سوم: 1. بهشتيان، 2. جهنميان، 3. مخلَّطو 0مت حاضر مى‏ شوند، در آن صحنه مردم به دو گروه مشخص تقسيم مى‏شوند: (وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلى‏ رَبِّها ناظِرَةٌ وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ باسِرَةٌ تَظُنُّ أَنْ يُفْعَلَ بِها فاقِرَةٌ)؛قيامة (75)، آيات 22 - 26. «صورت‏هايى شاداب و مسرور است و به پروردگارش مى‏ نگرد و صورتهايى عبوس و در هم كشيده است زيرا مى‏ داند عذابى در پيش دارد كه پشت را در هم مى‏ شكند». دسته بندى دوم: در كنار اين تقسيم‏ بندى كلى، مردم در قيامت به دسته‏ هاى جزى‏ ترى تقسيم مى‏ شود و آن تقسيم مردم به اصحاب شمال و اصحاب يمين و سابقون است: (وَ كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَة رضايت خدا قدم بر نمي دارند و جز براي خدا سخن نمي گويند. مي نشينند براي رضايت خدا؛ برمي خيزند براي رضايت خدا؛ دوست مي دارند براي رضايت خدا؛ دشمن مي دارند براي رضايت خدا ... مگر بهشت معهود چيزي جز رضايت محبوب و لذتي جز انس و تقرب با معشوق است. پس چرا ما آدمها نقد را رها کرديم و دل در گرو نسيه داديم. آري در اينجا هم مي توان بهشتي ساخت دنيايي و دنيايي ساخت بهشتي. مي توان در دار دنيا به ديدار دلدار اميد داشت و دنيا را روزنه اي به سوي بهشت انگاشت. پس در دنيا باشيد ولي با دنيا نباشيد؛ در دنيا زندگي کنيد و لي از دنيا بگذريد تا به بهشت درآييد. {راستي بهشت آدمها کجاستكبّران، نافرمانی كنندگان خدا و رسول او و كسانی كه بر خدا و رسولش سركشی می كنند، معرفی كرده است. برخی روایات نیز دشمنان اهل بیت پیامبر(ص) را شامل این آیات دانسته اند. معتزله نیز اهل كبایر را مخلّد می دانند. از طرف دیگر خلود در بهشت و نعمت های جاودان نیز در قرآن به مؤمنین و كسانی كه عمل صالح انجام می دهند، اطاعت كنندگان از خدا و رسولش، و همچنین به متّقین و پرهیزكاران وعده داده شده است. آیات خلود در عذاب 36 بار و خلود در نعمت نیز 36 بار تكرار شده است؛ كه برای اطلاع بیشتر می توانید به كتب تفسیر، ذیل همین آیات مراجعه نمایید. xآیا خلود در آتش جهنم با اصول عقلی سازگار است 9ت حیوانی و شر بر فطرت غالب بیاید، تبعات آن دیگر قسری نیست بلكه انتخابی می باشد؛ انسان به اختیار خود اعمالی انجام می دهد كه عوارض آن باعث حالت و عادت می شود، و لذا فاقد استعداد شمول رحمت واسعه الهی می گردد. قرآن خود به این مطلب اشاره دارد. "آری كسانی كه گناهی پیشه كنند و خطای آن، آنان را از هر سو احاطه نماید، پس این گروه یاران آتش هستند و در آن جاودانند"(بقره/28) در مقابل اینان نفوس درخشان باایمان و كوشا در انجام اعمال صالح قرار دارند كه یكسره رهسپار بهشت خواهند شد، و برای همیشه مخلد در نعمت های الهی. قرآن كریم مصادیق خلود در عذاب را كافران مطلق و مشركان، منافقان، مت : است كه هرگز نابود نشود."(نثر طوبی، ابوالحسن شعرانی، ص225) بعضی از حكماء و متكلمین، و به خصوص در میان اهل سنت، خلود در جهنم را با اصول عقلی و برخی روایات ناسازگار می دانند. آنان می گویند: خلقت جهان از مبداء خیر و رو به خیر و كمال و صلاح است. آدمی كه مستعد و كوشای به سوی كمال و سرشت فطرتش بر خیر باشد در جهنم كه محیطی دور از حق و خیر است برای همیشه نمی پاید، زیرا دوری از خیر قسری است و پایدار و ابدی نیست، و ابدیت با وسعت رحمت سازگار نیست. اما بنابر آیات صریح قرآن كریم خلود در عذاب ثابت است؛ و از قضا موافق حكمت و قوانین آفرینش است، زیرا وقتی به سبب اختیار انسان، اخلاق و ملكا k:Q    }بررسی عقلانیت خلود در آتش جهنم ●پاسخ: پاسخ ب Cآن نیز بر این مطلب گواهی می‌دهد آنجا که می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَن یُشرَک بِهِ وَ یَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِک لِمَن یَشاءُ وَ مَن یُشرِک بِاللَّهِ فَقَدِ افْترَی إِثْماً عَظِیما؛(3) خداوند (هرگز) شرک را نمی‏بخشد! و پایین‏تر از آن را برای هر کس (بخواهد و شایسته بداند) می‏بخشد. و آن کسی که برای خدا، شریکی قرار دهد، گناه بزرگی مرتکب شده است.» پاورقی____________________ 1.مرتضی مطهری، مجموعه آثار، پیشین، ص 237. 2.بنقل از مقالۀ خلود، دانشنامۀ معاد حوزه نت. 3.سوره نساء، آیه 48. yبررسی عقلانیت خلود در آتش جهنم =بیل است. زیرا خلود در آتش، کیفر همه کسانی نیست که در دنیا مرتکب گناه شده اند. شاید بتوان گفت اکثریت اهل نار مشمول کیفر خلود نیستند. اصحاب آتش به حسب مقدار و مرتبه گناه و جرمی که مرتکب شده اند در صورتی که مشمول مغفرت واقع نشوند و صلاحیت شفاعت را از همان آغاز نداشته باشند پس از مدتی هر چند بسیار طولانی از آتش خارج خواهند شد. خلود در آتش شامل حال عده ای از گنهکاران و کیفر برخی از گناهان است. اینکه خلود در آتش، جزای چه کسانی است بحث مفصلی است اما اجمالاً می توان گفت: طبق نظر امامیه خلود در آتش از ویژگیهای کافران است و گنهکاران مسلمان پس از مدتی از آتش خارج می‌شوند قر >لی را به ذهن نزدیک کرده، و برای گرفتن نتیجه نهائی و استدلالی آماده می کند شاید این مثال تا حدودی عقلانی بودن خلود را برای ما روشن سازد: فرض کنید چند گرم بذر خار مغیلان را بر سر راه خود می پاشیم و پس از چند ماه یا چند سال، خود را با یک صحرای وسیع خار می بینیم که دائما مزاحم ماست و ما را آزار می دهد...و یا اینکه چند گرم بذل گل آگاهانه می پاشیم و چیزی نمی گذرد که آنها تکثیر مثل می کنند، و خود را با صحرائی از زیباترین و معطرترین گلها رو به رو می بینیم که همواره مشام از جان ما را معطر، و دیده و دل ما را نوازش می دهد.(2) در ارتباط با مسأله خلود در جهنم باید گفت که مسأله از همین ? بحثی است که در مورد کیفرهای اجتماعی و قراردادی قابل طرح است. البته در اینگونه کیفرها، قانونگذار باید متناسب بودن کیفر را با جرم در نظر بگیرد. اما در کیفرهایی که رابطه تکوینی با عمل دارد؛ یعنی معلول واقعی و اثر حقیقی کردار است یا کیفری که با گناه رابطه عینیت و وحدت دارد؛ یعنی در حقیقت خود عمل است، دیگر مجالی از برای بحث تناسب داشتن و نداشتن نیست. کسی که می گوید چگونه ممکن است خدایی باشد و ما را در برابر جرمهای بسیار کوچک مجازاتهای بسیار بزرگ بکند این معنا را درک نکرده است که رابطه آخرت با دنیا از قبیل روابط قراردادی اجتماعی نیست...»(1) از آنجائیکه مثالها مطالب عق @دادی جای این است که مجازاتی که برای شخص مجرم مقرّر می شود مورد سؤال و یا اعتراض قرار گیرد اما در مجازاتهای تکوینی جایی برای این گونه اعتراضها نیست. در این گونه موارد گاهی یک لحظه بی احتیاطی، عواقب سنگین و غیرقابل جبرانی دارد؛ مثلاً یک لحظه خواب رفتن در موقع رانندگی ممکن است باعث افتادن شخص به اعماق دره و نابودی و هلاکت دائمی شود و یا یک غفلت و بی توجهی باعث افتادن از ارتفاع بالا و یا خوردن سم کشنده به جای آب گردد که نابودی و یا معلولیت دائمی را به همراه دارد. شهید مطهری در این رابطه می گوید: «پاسخ اشکال «تناسب کیفر و گناه» به این صورت خلاصه می شود که رعایت تناس A را از افراد مختلف به سرقت برده کمتر و یا حتی برابر دانست؟ آیا در این گونه موارد در مقام مجازات به تعداد و کمیت گناه و جرم نگاه می کنند؟ در مجازات اخروی یقینا تناسب میان جرم و جریمه منظور می شود اما این که چه جرمی از اهمیت بیشتری برخوردار است و چه جریمه ای متناسب با جرمی که شخص مرتکب شده است می باشد از حد درک و معرفت ما خارج است و خداوند بر اساس علم و احاطه کامل خود عمل خواهد کرد. ●ثانیاً: مجازات اخروی از نوع مجازات تکوینی و حقیقی و از نوع تجسم صورتهای غیبی و ملکوتی و اعمال و اخلاق و نیتهای ماست و ربطی به مجازاتهای قراردادی و اعتباری دنیوی ندارد. در مجازاتهای قرا Bه این سؤال مستلزم توجه به چند نکته است: ●اولاً: تناسب میان جرم و جریمه هر چند یک امر عقلی و عقلایی است اما باید توجه داشت که در اندازه گیری اهمیت جرم نمی توان تنها به کمیت و تعداد آن و مقدار زمانی که در انجام آن به کار رفته نگاه کرد بلکه باید به ماهیت و کیفیت جرم نیز توجه داشت. گاه یک جرم که در یک دقیقه و یا کمتر از آن انجام می گیرد از صدها و هزارها جرم دیگر که روزها و هفته ها در انجام آن صرف شده است، اهمیت بیشتری دارد. آیا می توان جرم کسی که در یک دقیقه با بمبی هزاران نفر را قتل عام می کند نسبت به جرم کسی که در چندین فقره دزدی که ماهها طول کشیده و چند کالای نه چندان مهم b<]    _راستي بهشت آدمها کجاست؟ ●پاسخ: اين سوال را اگر از ما بپرسيد خواهيم گفت: بهشت در چند قدمي شماست. مگر نه اينکه در بهشت دروغ روا نيست؛ مگر نه اينکه در بهشت تعدّي و جور نيست؛ مگرنه اينکه در بهشت حرف اول و آخر را عشق به خدا مي زند و بس؛ و مگر نه اينکه... در همين دنيا عده اي هستند که حتي براي يک بار هم حاضر نيستند ولو به شوخي و گزاف، لب به دروغ باز کنند، يا اينکه سر سوزني به کسي ستم ورزند؛ عده اي که جز براي 2{;    mکدامیک به بهشت وارد میشوند؟ روح، بدن یا هردو؟ G Hنى صرف باشد و اصلاً جسم زنده نشود، با صدها آیه منافات دارد. نظریة شمارة دو با ظاهر آیات سازش دارد. از آیات فراوان در مورد حشر و نشر و بهشت و دوزخ استفاده می‌شودکه در جهان آخرت روح انسان وارد جسم مادى که در دنیا داشت مى شود، یعنى همان جسم دنیوى زنده می‌شود . در این جا اشکال شما وارد می‌شودکه اجزاى انسان‌هاى قبلى که جزء انسان‌هاى دیگر شده باشد، چگونه با این نظریه قابل جمع است؟ این شبهه معروف به شبهة آکل و مأکول است و از قدیم مطرح بوده است. از این شبهه جواب هایى داده‌اند: ●از آیات در زمینة معاد جسمانى استفاده می‌شود آخرین بدن انسان به فرمان خدا زنده می‌شود و Eت و قوانینى که بر اجسام معمولى حاکم است، بر آن حاکم نیست. به همین دلیل از اجسام شفّاف عبور می‌کند و خلاء و ملاء براى آن یکسان است. خواه بگوییم روح مجرّد صرف است و هیچ گونه کیفیات مادى ندارد یا بگوییم: روح نوعى مادة لطیف است، در مباحث مربوط به معاد تأثیر چندانى ندارد. آن چه مهم است، استقلال روح و بقاى آن بعد از متلاشى شدن جسم است که می‌تواند بعد از فناى جسم، باقى و فعّال باشد.[1] دربارة این که پس از مرگ، آیا معاد و حیات، جسمانى خواهد بود یا روحانی؟ چند نظریه وجود دارد: ●از بین این سه نظریه، نظریة دو و سه بیش تر مورد توجه دانشمندان است. نظریة اوّل که فقط معاد، روحا F ●پاسخ: درباره روح این بحث مطرح است که روح انسان، مستقل است؛ یعنی بعد از مرگ جسم و متلاشى شدن آن، می‌تواند به بقاى خود ادامه دهد؟ یا علاوه بر استقلال داراى حالت تجرّد از ماده نیز می‌باشد؛ یعنى خواصّ عمومى ماده را که عبارت است از زمان و مکان و اجزا ندارد. گروهى از فلاسفه اصرار دارند "روح داراى تجرد است و هیچ گونه کیفیات مادی براى آن معنا ندارد". برخى دیگر، روح را نوعى مادة لطیف می‌دانند و به تعبیر دیگر آنرا "نیمه مجرّد" مى دانند، مثلاً ما یقین داریم نور، خواه به صورت امواج دراترباشد یا به صورت ذرّات (فنون)، نوعى جسم است، ولى مسلّماً حساب آن از اجسام معمولى جدا اس I آمادة حساب و جزا می‌شود . از طرفى یک بدن ممکن نیست به تمام معنا متّحد با بدن دیگرى شود و تمام بدن اوّل، تمام بدن دوم گردد، بلکه بدن اوّل تنها می‌تواند جزئى از بدن دوم را تشکیل دهد، زیرا بدن دوم باید قبلاً وجود داشته باشد تا همه یا قسمتى از بدن اوّل را از طریق تجزیه، جزء خود سازد.[2] امّا نظریة سوم این بود که روح به بدم مثالى (نیمه جسم، یا جسم لطیف) بر می‌گردد و روح انسانى به بدنى که با قوانین آن دنیا سازش داشته باشد بر می‌گردد، چون این بدن عنصرى با خصوصیاتى که در دنیا دارد، قابلیت براى همیشه زیستن ندارد و متغیر و زوال پذیر است. بنابراین بدن انسان در آن دنیا در قالب J ریخته می‌شودکه هر کس آن را ببیند، این همان شخص است که در دنیا بود. این امام حسین است یا این عمر سعد است یا این یزید می‌باشد و این معاویه. در این صورت بحث آکل و مأکول و آن شبهات وارد نمى شود، همان‌طور که حورالعین بهشتى و میوه‌هاى آن، مسلّماً مانند زن ها و میوه‌هاى دنیا نخواهد بود. بنابراین وقتى انسان از آن دنیا سر بر مى آورد، با قوانین حاکم بر آن دنیا زنده می‌شودو داراى جسمى که قابلیت انطباق با قوانین آن دنیا را داشته باشد، خواهد داشت. آیاتى از قبیل "ما قادریم حتى سر انگشتان شما را دوباره جمع‌آورى کنیم"در مقابلة استبعادى است که منکران معاد داشتند. آنان می‌گف Kند اصلاً نمی‌شود انسان دوباره زنده شود. قرآن می‌فرماید"نمی‌شود و هیچ استبعادى ندارد، همان‌طور که خداوند زمین مرده را زنده می‌کند؛ درختان را سبز می‌کند؛ شما را از هیچ (عدم) به‌وجود آورد". این ها همه براى رفع استبعاد منکران معاد است. بنابراین عقیده داریم معاد روحانى و جسمانى است و مراد از جسمانى بودن، جسمانى است که منطبق با قوانین آن جهان باشد، یعنى قابلیت جاودانگى داشته باشد؛ پوسیده و خراب نشود؛ ضعیف و زشت و پیر نشود. البته کیفیت جسمانى بودن را نمی‌فهمیم. این که بعضى گفته‌اند جسمى شبیه به اتر یا نور یا جسم لطیفى که از نظر زمان و مکان فعّال است و حتّى قادر ب L عبور از موانع می‌باشد یا شبیه امواج است،1[3] صحیح به‌نظر نمی‌رسد. بنابراین نظریه هیچ کدام از اشکالات، بر معاد جسمانى و روحانى وارد نمی‌شود. نه معاد تنها روحانى است و نه فقط جسمانی، و نه روحانى و نیمه جسمانى است، بلکه جسمانى است که قابل انطباق با قوانین آن عالم باشد، و منافاتى با آیات ندارد؛ آیاتى مانند:"حور مقصورات فى الخیام... متّکئین على رفرف خُضر و عبقرى حسان؛ زن ها و مردهاى آن جا هیچ‌یک از زشتی‌ها و بدى هاى اخلاقى و جسمانى را که در این جا داشته‌اند، نخواهند داشت و کیفیت مکان و تخت و قصر و خیمه و فرش و یا آن چه در دنیا است، متفاوت است". براى آگاهى بیش تر به "م Mاد در نگاه عقل و دین" مراجعه کنید. 1ـ تنها روحانى خواهد بود. 2ـ هم جسمانى و هم روحانى خواهد بود؛ یعنى هم جسم زنده خواهد شد و هم روح. 3ـ معاد جنبة روحانى و نیمه جسمانى دارد؛ یعنى روح و جسم هر دو باز می‌گردند، امّا نه این جسم مادى عنصری، بلکه جسم لطیفى که عصارة جسم است، زنده می‌شود . 1ـ اجزاى اصلى انسان بر مى گردد، زیرا اجزاى اصلى بعد از مرگ همواره باقى می‌ماند و اگر خاک شود، جزء بدن موجود دیگرى نمی‌گردد و در قیامت همین اجزا پرورش می‌یابد و بدن اصلى را می‌سازد و روح به آن ملحق می‌شود. 2ـ بعضى گفته‌اند لزومى ندارد که اجزاى سابق برگردد، زیرا شخصیت انسان به روح او است و روح به هر جسمى تعلق گیرد، انسان اوّل خواهد بود. از این رو دگرگونى های جسم در طول عمر انسان و عوض شدن اجزا و جانشین شدن اجزاى دیگر، هرگز به وحدت شخصیت انسان زیانى نمی‌رساند. 3ـ بهترین جوابى که داده اند، این است که آخرین اجزاى بدن هر انسانى که پس از مرگ مبدّل به خاک مى شود، داراى مجموعة صفاتى است که در طول عمر کسب کرده و تاریخ گویایى از سرگذشت جسم انسان در تمام عمر است. ----------------------------------------- پاورقی: [1] ناصر مکارم، پیام قرآن، ج 5، ص 304، با تلخیص. [2] همان، ص 355. [3] ناصر مکارم، معاد و جهان پس از مرگ، ص 311. zکدامیک به بهشت وارد میشوند LL0=i    oپیرایشگاه امام رضا در بهشت بهشتیان در ابتدای ورود به بهشت از هر یک از 14 معصوم هدیه ای ویژه دریافت میکنند. هدیه امام رضا به بهشتیان گذشتن از آرایشگاه است در این آرایشگاه به هر بهشتی 4 چیز هدیه داده میشود. 1- علم پیامبر خاتم ( که به روایتی در دنیا اگر علم همه مخلوقات از انس و جن را روی هم بگذارند "یک در مقابل بی نهایت" از علم پیامبر هم نمیشود) 2- زیبایی یوسف (که قابل وصف نیست) 3- صفای حضرت عیسی ( هر کسی که از کنار حضرت عیسی گذر میکردند مجذوب حال و رفتار ایشان میشدند) 4- هیبت حضرت موسی |پیرایشگاه امام رضا در بهشت [راده و انتخاب مؤمن در مورد خوردني ها اعم از ميوه ها و گوشتها در اين سطح قوي دانسته شده به طوريكه هر ميوه اي كه بتواند تصور كند با اراده كردن مهيا مي شود و هر گوشت پرنده اي را كه بخواهد براي او آماده مي شود ولي اين دو آيه نسبت به ساير لذايذ مادّي ساكت است. دستة دوم: در آيه اي داريم كه: و فيها ما تشهيه الانفس و تلذ الاعين (در بهشت هر آنچه دلها بخواهد و چشم ها از آن لذت برد وجود دارد.)(1) اين آيه دامنه اراده را وسيعتر كرده و هرگونه خواست نفس اعم از خوردن و لذايذ ديگر مثل لذتي كه مربوط به چشم است در بر مي گيرد. البته چون تنوع در بهره گيري از لذت، لذتي عظيم است، مؤمن مي تواند O آن مناطق يافت مى‏ شده، مانند انگور، خرما، عناب، زيتون، انجير نه ميوه‏هايى كه مربوط به مناطق ديگر است مانند گيلاس و آلبالو و آناناس و پرتقال و ليمو و دهها ميوه مناطق معتدل و سردسير. ●پاسخ: با سلام با مراجعه به آياتي كه در رابطه با بهشت و توصيف نعمتهاي آن سخن گفته ا ند به اين مطلب مي رسيم كه رابطة ارادة بهشتيان با نعمتهاي آن در سه سطح بيان شده كه در ادامه به آيات مربوطه اشاره خواهيم كرد. دستة اول: در سورة مباركه واقعه در دو آية متوالي آمده: «و فاكهه مما يتخيرون» (و ميوه هايي از هر نوع كه مايل باشند) «و لحم طير مما يشتهون» (گوشت پرنده از هر نوع كه بخواهند.) P رودهاى پرآب و درختاى سرسبز تا چه حد فرح انگيز است؟ بى‏ گمان اين توصيفات آن جاذبه‏ اى كه براى يك صحرانشين دور از آب و سبزه در منطقه‏اى گرمسير و خشك و سوزان دارد براى افراد ديگر ندارد. همچنين توصيفاتى از اين قبيل در آيات ديگر درباره بهشت و زيبايى‏هاى آن وجود دارد. مثلا در قرآن بيش از 51 بار اين تعبير آمده است: «جنات تجرى من تحتها الانهار»، بهشت مانند باغهايى است كه در كنار آنها نهرهايى عبور مى‏ كنند. به همين دليل گفته‏اند: بهشت قرآن با فرهنگ و هاضمه و جاذبه مردم جزيرة العرب تناسب دارد. اين معنا آنجا روشن‏تر مى‏شود كه از ميوه‏ هايى از اين بهشت‏ياد مى‏ شود كه د Q چشمه‏ هايى كه بتوانند از آن آب بنوشند و اگر بخواهند جاريش كنند، يا خواهش اهل جهنم از بهشتيان كه از آن آب و روزى بدهند، براى كسى مهم و درك كردنى است كه مساله حياتى آب را در زندگى روزمره خود همواره لمس مى‏ كند و با آن ست‏بگريبان است. اما براى كسانى كه سراسر اطراف و اكناف آنان را آب فرا گرفته، سبزه و درخت تا بخواهيد چشمگير است، تشنگى و خشكى و عطش بى‏ مفهوم و تا حدى غير قابل لمس و درك است، و طرح آن چندان مهم و جذاب نمى‏ نماياند، مثلا شما تصور كنيد براى كسانى كه در مناطق سرسبز و هميشه بهار مناطق استوايى، مناطق شمالى يا مناطق كوهستانى ايران زندگى مى‏ كنند، واقعا توصي R» (انسان/ 6) به يقين ابرار و نيكان ...از چشمه‏اى كه بندگان خدا از آن مى‏نوشند و به دلخواه خويش جاريش مى‏ كنند. «ونادى اصحاب النار اصحاب الجنة ان افيضوا علينا من الماء او ممارزقكم الله‏» (اعراف/ 50) و دوزخيان بهشتيان را آواز دهند كه از آن آب يا از آنچه خدا روزى شما كرده بر ما فرو ريزيد. «و ظل ممدود و ماء مسكوب و فاكهة كثيرة‏» (واقعه/ 32-30) مقربان خدا و سبقت گيرندگان در باغستانهاى پرنعمت ...كه در سايه‏اى پايدار و آبى ريزان و ميوه‏اى فراوان به سر مى‏ برند. بى گمان تكيه قرآن در توصيف بهشت‏به نعماتى چون آبى كه رنگ و بويش برنگشته، جويبارهايى كه لذت‏انگيز و فرح بخش است، يا S زندگى مى‏ كند، همواره چشم به آسمان دوخته تا ابرى ببارد و زمين را نمناك كند. به همين دليل كمتر به آب دسترسى دارد، در جستجوى آب زلال و گواراست. سبزه و درخت و باغ و بوستان برايش لذت بخش و دست نيافتنى است، لذا توصيف بهشت‏ براى چنين خواهش و تمنايى به رؤيا و خاطره‏ هاى دل انگيز مى‏ ماند. «مثل الجنة التى وعد المتقون فيها انهار من ماء غير آسن و انهار من لبن لم يتغير طعمه‏» (محمد/ 15) مثل بهشتى كه به پارسايان وعده داده شده چون باغى است كه در آن نهرهايى است از آبى كه رنگ و بو و طعمش برنگشته و جويهايى از شير كه مزه‏اش دگرگون نشده است. ( «عينا يشرب بها عباد الله يفجرونها تفجيرسمانی واجب است و از ضروریات دین اسلام است و انکار آنها یا تاویل کردن به بهشت و دوزخ روحانی کفر است و کسی از فرق مسلمانان انکار این امور نکرده است مگر عده قلیلی از ملاحده فلاسفه و حکماء که ایشان حشر جسمانی را انکار کرده اند ...البته- بعضی از مومنین را با لذتهای جسمانی - لذتهای روحانی نیز می باشد که از آن اعظم و بزرگتر است - و بعضی از کافران را با عقابهای جسمانی عقوبات روحانی نیز می باشد که از آنها شدیدتر هستند ! (رساله بهشت و دوزخ ) بر گرفته از کتاب جهنم و عذابهای جهنمی -تهیه و تنظیم : سید محمد جواد حسینی -ناشر انتشارات مکتب اهل بیت (علیهم السلام ) }اعتقاد به بهشت و جهنم Uر آن کافر و مخلد در جهنم می باشد. و حشر جسمانی آن است که حق تعالی اجزای بدنهای مکلفین را بعذ از مردن - در قیامت جمع می کند و ارواح ایشان بعد از جدایی از بدنها -باقی می ماند و در قیامت ایشان را به جزای عقاید و اعمال نیک و بدشان می رساند و اکثر آیات کریمه قرآن - صریح این معانی صریح هستند و قابل تاویل نیستند . و آنچه در آیات و اخبار متواتره از احوال قیامت - مثل حساب و میزان و صراط و حوض وکوثر و شفاعت و دادن نامه های اعمال به دست راست و چپ و برطرف شدن نورکواکب و ریختن آنها از آسمان و شق شدن و پیچیدن آسمانها - به همه اینها باید اعتقاد داشته باشیم .و همچنین اعتقاد به بهشت و دوزخ Xت (ع ) در دل آنها باشد - تکلیف آنها به امر خدا بستگی دارد که ممکن است حق تعالی با فضل خود این عده را از جهنم نجات دهد . اما صاحبان گناهان کبیره و فساقی که شیعه اثنی عشری هستند - در جهنم مستحق رحمت و شفاعت می باشند که ممکن است حق تعالی با فضل کامل خود ایشان را بیامرزد و به جهنم نبرد - که البته اگر هم به جهنم بروند مخلد نخواهند بود و نجات می یابند و داخل بهشت می شوند. شخصی به نام عمروبن یزید می گوید : به حضرت صادق (ع ) عرض کردم از شما شنیدم که فرمودید : تمام شیعیان ما با هر گناهی که داشته باشند در بهشتند ؟! حضرت فرمودند : به خدا قسم راست گفتم . تمامی آنها در بهشتند. گفتم :فدایت Vوم -بدرستی که گناهان زیاد و بزرگ است . حضرت فرمودند : اما در قیامت ! پس تمام شما به شفاعت پیغمبر یا وصی او در بهشت خواهید بود . لکن به خدا قسم در برزخ برای شما می ترسم . گفتم : برزخ چیست ؟ حضرت فرمود : برزخ - قبر است از هنگام مرگ تا روز قیامت .( اصول کافی ) کسی که منکر اصلی ضروری از ضروریات دین باشد - مثل وجوب نماز و روزه و حج و زکات و بهشت و دوزخ و معاد جسمانی و دیگر اموری که ضروری دین است ( که انکار آنها لزوم انکار مذهب تشیع می باشد ) - چنین شخصی کافر و مرتد است و در آتش جهنم مخلد می باشد. هرچند بر حسب ظاهر اظهار اسلام کند . اعتقاد به معاد جسمانی از ضروریات دین اسلام است و من }>    Yاعتقاد به بهشت و جهنم باید اعتقاد داشت که کفار و نواصب در عذاب جهنم مخلدند و هرگز عذاب از آنها برطرف نمی شود. و دیگر فرقه های باطل که مخالف شیعه اثنی عشری هستند - اگر در مذهب خود متعصب و راسخ بوده و عقلشان کامل باشد و حجت بر آنها تمام شده باشد - آنها نیز در جهنم مخلد خواهند بود. ولی اگر عقل ایشان ضعیف باشد مانند زنان و جمعی که ضعیف العقل اند و نمی توانند حق را از باطل تشخیص بدهند - یا در مذهب باطل خود راسخ نباشند و محبت اهل بی W ee?   !منازل الآخرة (حكايات و روايات مرگ و عالم پس از مرگ ) نام مؤلف : خاتم المحدثين حاج شيخ عباس قمى (ره ) خواندن كتابهايي كه تذكرات اخلاقي دارند لازم است مانند كتاب منازل الآخره مرحوم شيخ عباس قمي ، شنيده ام كه آيت الله العظمي خوانساري كه مرجع تقليد بودند هر چند يك بار اين كتاب را (منازل الآخره) مطالعه مي كردند. نقل از حجةالاسلام والمسلمين آقاي قرائتي مقدمه \از هر راهي و به هر طريقي كه دوست دارد و هر غذايي كه مي خواهد آن را اراده كند مثلاً به غلمان خود دستور دهد. در طَبَق هاي آراسته براي او غذا بياورند.(2) دستة سوم: آيه لهم فيها ما يشاؤن عند ربهم(3) (براي آنها در آنچه كه بخواهند نزد پروردگارشان هست. و آيات مشابه آن مثل لهم ما يشاؤن فيها و لدينا مزيد(4) (اهل بهشت در حاليكه در بهشتند مالك و صاحب اختيار در هر چيزي هستند كه مشيت و اراده شان به آن تعلق بگيرد و نزد ما از اين بيشتر هم هست.) خلاصه اينكه هر چه را بخواهند در اختيارشان قرار مي گيرد، بدون هيچ قيدي و استثنائي پس هر چيزي كه ممكن باشد اراده و مشيت انسان به آن تعلق بگيرد آن ]ا دارند. از ادامه آيه كه فرمود لدينا مزيد نيز استفاه مي شود كه وقتي قرار شد كه اهل بهشت هر آنچه را كه امكان دارد مشيت و خواست آدمي به آن تعلق گيرد و آنچه از مقاصد و لذائذ كه علم آدمي سراغش را داشته باشند. در اختيار داشته باشند. قهراً زيادتر از آن. امري عظيم تر خواهد بود كه علم و مشيت انسان درك آن را ندارد، چون كمالاتي است ما فوق آنچه كه علم بشر بدان برسد.(5) و رضوانٌ مِنَ الله اَكبَر و هُو الفَوزُ العظيم (سوره توبه: 72) بعضي در اينجا سؤالي مطرح كرده اند كه آيا اگر آنها تقاضاي مقامات انبياء و اولياء برتر از خود را بكنند نيز به آنها داده مي شود؟ غافل از اينكه بهشتيان چون ^چشم حقيقت بين دارند هرگز به فكر چيزي كه برخلاف حق و عدالت و برخلاف اصل توازن «شايستگي ها» و «پاداش ها» است، نمي افتند. و به تعبير ديگر امكان ندارد افرادي كه در درجات متفاوت در ايمان و عمل هستند جزاي مشابهي داشته باشند، بهشتيان چگونه آرزوي محال مي كنند؟ و در عين حال آنها از نظر روحي چنان هستند كه به آنچه دارند راضيند و هيچگونه حسد و رشك بر وجود آنان حاكم نيست(6) پس از طرف بهشتيان آرزوهاي غير منطقي صادر نمي شود. نتيجه : با توجه به آيات مذكور براي بهشتيان هر چه را كه برايشان امكان داشته باشد چه بتوانند تصور بكنند و چه نتوانند و فوق تصور آنها باشد مهيا و آماده شده است عمتهايي كه هر كدام از غرائز وجودي او اعم از مادي و معنوي را برآورده كرده و در اثر تنوعي كه بر آنها حاكم است هيچگاه از آنها خسته نشده و برايشان ملال آور نخواهد بود علاوه بر اينكه بهشتيان هيچ گاه خواستها و آرزوهاي غير منطقي و غيرعادلانه نمي كنند. پاورقی: 1. زخرف: 71. 2. حسيني نيشابوري، سيد مصطفي، سيماي بهشت و جهنم در سوره واقعه، موسسه بوستان کتاب، ص 45. 3. شوري:22. 4. ق: 35. 5. طباطبايي، سيد محمد حسين، ترجمه الميزان، نشر بنياد علمي و فكري علامه طباطبايي، ج 18، ص 563. 6. مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، ج 19، ص 453. بهشت اقليمى و جغرافيايى در قرآن R@e   7مقدمه مؤلّف الحمد لله رب العالمين و الصلاة والسلام على محمد و آله الطاهرين . و بعد چنين گويد اين فقير بى بضاعت و متمسك به احاديث اهل بيت رسالت عليهم السلام عباس بن محمد رضا القمى - ختم الله له بالحسنى و السعادة - كه عقل و نقل حكم مى كند شخصى كه عزم سفرى نمود ب aی کنم: 1. فرض می کنیم قیامت شد، کارنامه ی اعمال را دادند، حالا بر فرض ما رفتیم بهشت! خب ما در بهشت چند سال زندگی می کنیم؟! هزار سال؟! دو هزار سال؟! دو میلیون سال؟! هزار میلیارد سال؟! چقدر؟! آخرش چقدر؟! تا ابدیت که نمی شه به نظر من که معنا نداره تا بی نهایت بالاخره باید یه پایانی باشه. 2. توی بهشت ما چه کار می کنیم؟! فقط می خوریم و می خوابیم و می نوشیم؟! یا می ریم دید و بازدید؟! اونجا چه کار می کنیم؟! 3. آیا همانطور که آقایون دارای حور العین هستند؛ خانم ها هم چیزی تو این مایه ها دارند یا نه؟! 4. هدف ما از زندگی تو بهشت چیه؟! مثلا تو دنیا ما هدفمون اینه که توشه جم b کنیم و خوب زندگی کنیم و خودمون رو برای معاد حاضر کنیم. خب اون دنیا چی؟! هدفمون چیه؟! بدون هدف که معنا نداره! باید هدف و آخر و پایانی در کار باشه! ........ لطفا با ذکر منبع پاسخ دهید. ●پاسخ: كار بهشتيان مردان بهشتي در دنيا كار بهشتيان را مي‌كنند. آن مطلبي كه خدا در قيامت درباره بهشتي‌ها انجام مي‌دهد، اين است كه: انساني كه در دنيا هست خاطرات تلخ و شيرين فراواني دارد. اصولاً دنيا از اين زشت و زيبايي‌ها پر است. بالاخره گل و خار، غم و شادي با هم‌اند، اين چنين نيست كه گل باشد و خار نباشد. شادي باشد ولي غم نباشد. مهر باشد ولي قهر نباشد. چراغ مصطفوي با شرار بولهبي ا cت. اين تلخ و شيريني دنيا با هم است. انسان هردو را لمس مي‌كند. ولي وقتي وارد صحنه بهشت شد، تلخي‌ها كلاً از ياد او رخت برمي‌بندند. زيرا تلخي‌ها شامه جان را مي‌گزد. انسان را غمگين مي‌كند، نمي‌گذارد انسان فرحناك باشد. ولي وقتي تلخي رخت بربست، انسان هميشه در سرور است، خيلي از افراد بودند كه فرزندانشان، برادرانشان و بستگانشان كافر بودند و اين‌ها در جهنم مي‌سوزند ولي خودشان دربهشت متنعم‌اند. اينها اگر به ياد بستگانِ كافر باشند بايد غمگين باشند. از امام صادق(ع) سؤال كردند كه اگر دربهشت اندوهي نيست، پس نوح چه مي‌كند؟ اگر بگوييم فرزند نوح كافر نبود، با قرآن سازگار d نيست. اگر بگوييم نوح به فكر فرزند نبود، اين هم با قرآن سازگار نيست. براي اينكه نوح به خدا عرض كرد: «اِنّ ابْني مِن اَهْلي وانّ وَعْدَكَ الْحق» واگر بگوييم كسي به فكر فرزندش نيست، با عاطفه انساني سازگار نيست. روي اين سه مطلب، شما آن نشاط دايم بهشتيان را توجيه كنيد. وجود مبارك امام صادق(ع) طبق آن نقلي كه در تفسير شريف نور‌الثقلين آمده فرموده است: «در بهشت ذات اقدس اله كاري مي‌كند كه اصلاً نوح و امثال نوح يادشان نيست كه فرزند گنهكاري داشته‌اند». اين كار، كار مغز و سلول مغز نيست. پس مي‌شود كه انساندر نشئه ملكوت فرا طبيعت طوري باشد كه حافظه او در يك سمت كار بكند. حال eه اين مطلب روشن شد كه بهشتيان اين چنين‌اند، به مطلب بعدي مي‌رسيم كه مؤمنان وارسته در دنيا طعم بهشتيان را دارند. نشانه اين طعم اين است كه ذات اقدس اله در قرآن كريم در اوصاف بهشتيان فرمود: «وَنَزَعْنا ما في صُدُورُهُمْ مِنْ غِلّ؛ كينه‌اي در دلهاي بهشتيان نسبت به هم نيست». چون كينه يك ويروس خورنده است. براي آدم عذاب آور است. و اين عذاب دروني را ذات اقدس اله برطرف كرده است. اگر راضي به عذاب تبهكاران هستند، نظير اين است كه فرشتگان به عذاب تبهكاران راضي‌اند و بالاتر از همه خود خدا به عذاب تبهكاران راضي است. آن رضا، رضاي انتقامي، كينه‌اي، حقدي و مانند آن نيست كه يك عارضه نفساني باشد و انسان را هم آسيب برساند. پس دربهشت دلهاي بهشتي‌ها منزه از كينه و حقد است. همين معنا را كه ذات اقدس اله در سوره مباركه اعراف براي بهشتي‌ها فرمود: «وَنَزَعْنا ما في صُدُورُهُمْ مِنْ غِلّ» درباره مردان مؤمن در سوره حشر چنين مي‌گويد كه اين‌ها در دنيا به خدا عرض مي‌كنند: «وَلاتَجْعل في قُلُوبِنا غلاّ للَّذينَ ءامَنوا؛ خدايا؛ توفيقي به ما بده كه كينه هيچ مسلماني را در دل نداشته باشيم». چنين انساني بهشتي است. پس مي‌شود، انساندر دنيا همانند بهشتيان زندگي كند. با دور كردن كينه از خود راحتي و خوشي را براي خود و ديگران فراهم كند. سوالاتی درباره معاد خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت، هر نفسی که فرو می‌رود ،ممد حیات است، و چون برآید ،مفرح ذات، پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر نعمتی شکری واجب، از دست و زبان که برآید کز عهده شکرش به درآید بنده همان به که ز تقصیر خویش عذر به درگاه خدای آورد و گرنه سزاوار خداوندیش کس نتواند که به جای آورد (4) پی‌نوشت‌ها: 1 . فرقان (25) آیه 44. 2. محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ماده شکر، شماره 9613. 3. مفاتیح الجنان، ص 224. 4 . دیباچه گلستان سعدی، ص 23. 5. مؤمنون (23) آیه 12 ـ 14. 6. تفسیر نمونه، ج 14، ص 208 و 209. آیا ما باید به خاطر انسان بودنمان خداوند را شکر کنیم hشان می‌دهد با نوعی فعل و انفعال در طبیعت همراه بوده است؛ چون در آثار مذهبی آمده است که: طینت آدم در چهل صباح سرشته شد؛ شاید همه ی مراحلی را که به طور طبیعی، اولین سلول حیاتی باید در طول میلیاردها سال بپیماید تا به حیوانی از نوع انسان منتهی شود، سرشت و طینت آدم به اقتضای وضع فوق العاده ای که دست قدرت الهی فراهم آورده، در مدت چهل روز طی کرده باشد. هم چنان که نطفه ی انسان در رَحِم، در مدت نُه ماه، تمام مراحلی را که می‌گویند اجداد حیوانی انسان در طول میلیاردها سال طی کرده اند، طی می‌کند.(10) مخصوصاً مراحلی که مربوط به نوعیت و ماهیت موجودات است، به صورت جهشی یا سریع و ن iاگهانی بوده است. ●سادسا_ فرض می‌کنیم آن چه در زیست شناسی و سایر علوم در این زمینه آمده، ‌از مرحله ی تئوری گذشته و به مرحله ی علمیت و قطعیت رسیده است؛ هم چنین فرض می‌کنیم که: ممکن نیست اوضاع طبیعی به صورتی فراهم شود که ماده مراحلی را که در وضع دیگر، طی می‌کند، در آن اوضاع بتواند به طور سریع پشت سر بگذارد و در نتیجه اجداد حیوانی انسان امری مسلّم و قطعی گردد؛ باز ظواهر آیات و روایاتی که در این زمینه داریم، غیر قابل توجیه نیست؛ بلکه هم متن قابل توجیه است و هم مدت سرشت طینت که در آثار مذهبی چهل روز ذکر شده است، زیرا ملاک محاسبه ی روز مشخص نیست که آیا منظور از چهل روز j چهل مرحله و دوره که چند سال به طول کشیده است یا با میزان و ملاک روزهای قیامت که قرآن می‌فرماید: هر روز آن به اندازه ی پنجاه هزار سال این دنیا است، یعنی دو میلیون سال، مراحل تکوین و سرشت آدم و تبدیل شدن از خاک به یک انسان کامل بوده و یا مراد روزهای معمولی است که از طلوع و غروب خورشید پدید می‌آید. اما در هر صورت نظریه ی تکامل تدریجی مورد نظر داروین را به طور مستقیم و صریح مورد تأیید قرار نمی‌دهد! زیرا اگر مراد از روز، دوره یا روزهای قیامت باشد، آن چه از آن می‌توان فهمید، این است که آفرینش آدم به طور مستقیم از خاک و به صورت تکامل تدریجی طی هزاران سال انجام گرفته است، تا انسان کامل از لحاظ جسمی و فکری و عقلی و روحی شکل پیدا کند؛ اما تبدّل انواع را مورد تأیید قرار نمی‌دهد، یعنی حیوانی مثل میمون بر اثر تکامل، ماهیت نوعی جدیدی پیدا کند و به انسان مبدّل گردد، مورد تأیید قرار نگرفته است.(4) پی نوشت ها : 1. حجر (15) آیه 28 و 33. 2. همان آیه 26. 3. عبدالحسین طیب، أطيب البيان في تفسير القرآن،انتشارات بنیاد فرهنگ اسلامی، بی جا بی تا، ج‏8، ص: 27. 4. محمود طالقانی، پرتوی از قرآن، ج اول، ص 113.نشر شرکت سهامی عام تهران1363 ش چاپ 4. مرتضی مطهری(ره)، علل گرایش به مادیگری، ‌ص: 131،نشر صدرا، 1370 ش. حضرت ادم در شکم مادری نبود بلکه خداوند فقط گفت کن پس موجود شد l و هیچ یک، جز به اذن خداوند رحمان، سخن نمی‌گویند، و (آنگاه که می‌گویند) درست می‌گویند! تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ (97 | القدر - 4) فرشتگان و «روح» در آن شب به اذن پروردگارشان برای (تقدیر) هر کاری نازل می‌شوند. به نظر میاد دوتا روح وجود داشته باشه.یک روحی که از اول خداوند در انسان دمیده.و یک روحی که باعث هدایت و استوار شدن مومنین میشه. من دوست دارم در این مورد بیشتر بدونم. اما مساله ای که ذهن رو درگیر میکنه: يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ت mُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَغَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَيِّنَ لَكُمْ ۚ وَنُقِرُّ فِي الْأَرْحَامِ مَا نَشَاءُ إِلَىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ ۖ وَمِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّىٰ وَمِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلَىٰ أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلَا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئًا ۚ وَتَرَى الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنْبَتَتْ مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ (22 | الحج - 5) ای مردم! اگر در رستاخیز شک دارید، (به ای nن نکته توجّه کنید که:) ما شما را از خاک آفریدیم، سپس از نطفه، و بعد از خون بسته شده، سپس از «مضغه» [= چیزی شبیه گوشت جویده شده‌]، که بعضی دارای شکل و خلقت است و بعضی بدون شکل؛ تا برای شما روشن سازیم (که بر هر چیز قادریم)! و جنین‌هایی را که بخواهیم تا مدّت معیّنی در رحم (مادران) قرارمی‌دهیم؛ (و آنچه را بخواهیم ساقظ می‌کنیم؛)بعد شما را بصورت طفل بیرون می‌آوریم؛ سپس هدف این است که به حدّ رشد و بلوغ خویش برسید. در این میان بعضی از شما می‌میرند؛ و بعضی آن قدر عمر می‌کنند که به بدترین مرحله زندگی (و پیری) می‌رسند؛ آنچنان که بعد از علم و آگاهی، چیزی نمی‌دانند! (از سوی دیگر، o) زمین را (در فصل زمستان) خشک و مرده می‌بینی، اما هنگامی که آب باران بر آن فرو می‌فرستیم، به حرکت درمی‌آید و می‌روید؛ و از هر نوع گیاهان زیبا می‌رویاند! میخوام بدونم آدم بعد از اینکه از خاک آفریده شده چگونه بعد از اون نطفه شده؟ وَاللَّهُ خَلَقَ كُلَّ دَابَّةٍ مِنْ مَاءٍ ۖ فَمِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي عَلَىٰ بَطْنِهِ وَمِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي عَلَىٰ رِجْلَيْنِ وَمِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي عَلَىٰ أَرْبَعٍ ۚ يَخْلُقُ اللَّهُ مَا يَشَاءُ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (24 | النور - 45) و خداوند هر جنبنده‌ای را از آبی آفرید؛ گروهی از آنها بر شکم خود راه می‌ pوند، و گروهی بر دو پای خود، و گروهی بر چهار پا راه می‌روند؛ خداوند هر چه را بخواهد می‌آفریند، زیرا خدا بر همه چیز تواناست! اینجا مرماید که همه موجودات زنده رو از آب افرید. وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَصِهْرًا ۗ وَكَانَ رَبُّكَ قَدِيرًا (25 | الفرقان - 54) او کسی است که از آب، انسانی را آفرید؛ سپس او را نسب و سبب قرار داد (و نسل او را از این دو طریق گسترش داد)؛ و پروردگار تو همواره توانا بوده است. ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ مَاءٍ مَهِينٍ (32 | السجدة - 8) سپس نسل او را از عصاره‌ای از آب ناچیز و بی‌قدر آفرید. خ qلِقَ مِنْ مَاءٍ دَافِقٍ (86 | الطارق - 6) از یک آب جهنده آفریده شده است، ممنون. ●پاسخ: باسلام . وتقدیر از تلاش تان برای درک مسایل انسان شناسی قرانی . برای دریافت پاسخ به چند نکته توجه نماید : ●الف_درباره روح القدس تحلیل‌های متعدد مطرح است که در جای خود به تفصیل بحث شده(1) ولی در این جا تنها به این روایت اشاره می‌شود که وقتی از امام صادق(ع) درباره روح القدس سؤال شد، فرمود: «خلقٌ من خلق الله تعالى، أعظم من جبرئیل و میکائیل، کان مع رسول الله(ص) یخبره و یسدده وهو مع الائمة من بعده صلوة الله علیهم؛(2) روح القدس مخلوقی از مخلوقات خداوند است که از جبرئیل و میکائیل rبزرگ‌تر است. این روح همراه پیامبر بود. او را آگاه می‌ساخت و حفظ می‌نمود، و پس از پیامبر، این روح همراه ائمه است». ممکن است مراد روح باشد که در سوره قدر آمده : «تنزّل الملائکه والروح»(3) در این صورت باید گفت: مراد از روح در این آیه یا جبرئیل است که در شب قدر همراه با فرشتگان دیگر بر پیامبر نازل شدند و قرآن را با خود آوردند، چون شب قدر شب نزول قرآن کریم است یا مراد از روح در آن آیه فرشته‌ای دیگری است که بزرگ تر از جبرئیل است.امام صادق(ع) فرمود: «روح از جبرئیل بزرگ تر است، زیرا جبرئیل از ملائکه است و روح از آن گونه نیست، خداوند فرمود: «تنزل الملائکه والروح» از این آیه م sعلوم می‌شود که روح غیر از ملائکه است».(4) از تعبیر «تنزّل» در آیه به دست می‌آید که فرود آمدن روح و ملائکه در شب قدر اختصاص به زمان پیامبر و آوردن قرآن در شب قدر ندارد بلکه بعد از رحلت پیامبر نیز این ها در شب قدر فرو می‌آیند و به حضور امام معصوم می‌رسیدند که اکنون در شب‌های قدر بر وجود مقدس حضرت بقیة‌الله نازل می‌شوند. در روایات آمده که برای اثبات وجود حجت خدا روی زمین بعد از پیامبر به سوره قدر احتجاج شود و از مخالفان پرسیده شود که اگر بعد از پیامبر امام معصوم نباشد ، ملائکه و روح در شب قدر به حضور چه کسی می‌رسند؟(5) در هر صورت مراد از روح القدس هر چه باشد این قطعی t است که روح القدس غیر از روحی است که در انسان وجود دارد . ●ب_ در باره انسان باید گفت : روح از نظر لغت در اصل به معنای نفس و دویدن است. بعضی تصریح کرده‌اند که روح و ریح (باد) هر دو از یک معنا مشتق شده است . اگر روح انسان که گوهر مستقل و مجردی است ،به این نام نامیده شده ،به خاطر آن است که از نظر تحرک و حیات آفرینی و نا پیدا بودن همچون نفس و باد است.(6) بنابر این روح همان نفس انسان است .دربارة تعریف فلسفی آن گفته شده: روح و نفس به صورت اجمال عبارت است از قوه‌ای که در جسم موجود است یا به آن تعلق می‌گیرد و منشأ آثار گوناگون می‌گردد. بدین بیان که برخی اجسام دارای آثاری می‌با uند که به صورت یکنواخت از آنها ظهور می‌یابند، مثلاً آتش همواره دارای اثر سوزندگی با ایجاد حرارت است، یخ نیز همواره سرد، خورشید همیشه سوزان و روشنگر است، بنابر این آثار این اجسام به صورت یکنواخت ظاهر می‌گردد، ولی اجسام دیگری هستند که آثار یکنواختی ندارند مثلاً انسان گاهی نشسته است و گاهی ایستاده، زمانی می‌بیند و زمانی می‌شنود . همچنین دارای ادراکات متفاوت است، این آثار از مبدئی واحدی سرچشمه می‌گیرند که نام آن را نفس و روح می‌گذاریم.(7) فیلسوف بزرگ معاصر علامه طباطبایی دربارة رویکرد عقلی روح می‌گوید: کنجکاوی عقلی نظریه قرآن کریم را دربارة روح تأیید می‌کن v، هر یک از ما افراد انسان از خود حقیقتی را درک می‌نماید که از آن (من) تعبیر می‌کند و این درک او بیرون نمی‌رود. این (مشهود) چنان که مشهود است قابل انقسام و تجزی نیست و با این که بدن انسان پیوسته در تغییر و تبدیل است و امکنه مختلف برای خود اتخاذ می‌کند و زمان‌های گوناگون بر وی می‌گذرد، حقیقت نامبرده (من) ثابت است و در واقعیت خود تغییر و تبدیل نمی‌پذیرد . روشن است که اگر مادی بود ،خواص مادیت را که انقسام و تغییر و زمان و مکان می‌باشد می‌پذیرفت، آری بدن همه این خواص را می‌پذیرد و به واسطه ارتباط و تعلق روحی این خواص به روح نسبت داده می‌شود ولی با کمترین توجهی برای ا wنسان آفتابی می‌شود که این دم و آن دم و این جا و آن جا و این شکل و آن شکل و این سوی و آن سوی همه از خواص بدن می‌باشد و روح از این خواص منزّه است و هر یک از این پیرایه‌ها از راه بدن به وی می‌رسد.(8) یکی از استدلال‌های عقلی بر وجود روح و استقلال آن بدن و قوای جسمانی این است که آدمی در طول عمر خود یک شخصیت واحد دارد مثلاً آدمی در این نکته تردیدی ندارد که وجود دارد و علم به وجود خود دارد و از خود تعبیر به (من) می‌کند. این (من) از آغاز تا پایان عمر یک واحد بیشتر نیست (من امروز) همان (من دیروز)، همان (من بیست سال قبل) می‌باشد. من از کودکی تا کنون یک نفر بیشتر نبودم، من همان شخصی هس xتم که بوده‌ام و تا آخر عمر نیز همین شخص هستم، نه شخص دیگر، البته درس خونده‌ام. با سواد شده‌ام، تکامل یافته‌ام و باز هم خواهم یافت، ولی یک آدم دیگر نشده‌ام و به همین دلیل همة مردم از آغاز تا پایان عمر مرا یک آدم می‌شناسند. یک نام دارم، اکنون حساب کنیم و ببینیم این موجود واحد که سراسر عمر ما را پوشانده چیست؟ آیا ذرات و سلول‌های بدن ما و یا مجموعة سلول‌های مغزی و فعل و انفعالات آن است؟ اینها که در طول عمر ما بارها عوض می‌شوند و تقریباً در هفت سال یک بار تمام سلول‌ها عوض می‌گردند، بنابر این یک آدم هفتاد ساله احتمالاً ده بار تمام اجزای بدن او عوض شده است. اما شخصی yت و من او همچنان همان من 60 سال قبل است. از این روشن می‌شود که غیر از اجزای مادی،‌یک حقیقت واحد ثابت در سراسر عمر، وجود دارد که همانند اجزای مادی تعویض نمی‌شود . اساس وجود را همان تشکیل می‌دهد و عامل وحدت شخصیت ما همان است و این همان چیزی است که از آن به روح یاد می‌شود.(9) علاوه بر این دانش و ادراک از خواص جسم و ماده نمی تواند باشد ، بلکه به حقیقتی به نام روح استناد دارد. ●ج_ در باره خلقت آدم از خاک ونطفه باید توجه داشت : آدم ابوالبشردر مراد دقيق از خلقت او از خاك ابهامات بسياري وجود دارد و اين سؤال مطرح است كه اصولا آفرينش آدم از خاك، به چه معناست؟ آيا بدين معناست z كه مستقيما از خاك آفريده شده يا ممكن است بين خاك و حضرت آدم انواع ديگري از موجودات واسطه بوده‌اند و چون خلقت آن ها نيز منتهي به خاك مي‌شده ، گفته شده: آدم از خاك آفريده شده است . آيا بين خاك و آدم، نخست موجودي تك ياخته به وجود آمد و بعد كامل تر شد تا رسيد به حيواني كامل بعد به نيمه انسان و سپس انسان راست قامت و بدون عقل، بعد كامل تر و داراي عقل شد كه آدم ابوالبشر اولين نمونه آن است. از آموزه‌هاي قرآني به دست مي‌آيد كه انسان نخست آدم ابوالبشر بدون واسطه موجودي حيواني از خاك خلق شده است، از اين رو در قرآن كريم به صراحت فرمود: « و بدا خلق الانسان من طين ثم جعل نسله من {لاله من ماء مهين ؛ (10) آغاز خلقت انسان از خاك است، سپس نسل او از سلاله و عصاره آب نطقه خلق شده». تفصيلي كه اين آيه بين آفرينش انسان نخست و نسل ها بعد قائل شده ، به روشني دلالت دارد كه نحوه آفرينش آنان با هم متفاوت است. اگر همه انسان ها از ماء مهين خلق شده بودند كه حضرت آدم هم جزء آن ها بود، اين تفصيل وجهي نداشت، بنابراين جاي ترديد نيست كه انسان نخست آدم ابوالبشر از خاك آفريده شد . هيچ موجودي غير از خاك به عنوان ماده نخست خلقت او نقش نداشته است. (11) در باره فرآيند خلقت نخستين انسان يعني جناب آدم ابوالبشر در نهج البلاغه آمده: « خداوند بزرگ، خاكي از قسمت‌هاي گوناگون زمي | از قسمت هاي سخت و نرم، شور و شيرين، گرد آورد. آب بر آن افزود تا گلي خالص و آماده شد . با افزودن رطوبت، چسبناك گرديد كه از آن، اندامي شايسته و عضوهايي جدا و به يكديگر پيوسته آفريد. آن را خشكانيد تا محكم شد. خشكانيدن را ادامه داد تا سخت شد تا زماني معين و سرانجامي ‌مشخص، اندام انسان كامل گرديد. آن گاه از روحي كه آفريد، در آن دميد تا به صورت انساني زنده درآمد، داراي نيروي انديشه كه وي را به تلاش اندازد . داراي افكار كه در ديگر موجودات تصرف نمايد، به انسان اعضا و جوارحي بخشيد تا در خدمت او باشند» . (12) اما آیاتی که شما ذکر نموده اید مربوط به اولاد آدم است ونه خود آدم ودر باره فرایند خلقت نسل آدم از خاک ونطفه وووو در نوبت قبل بحث شد . پی‌نوشت‌ها: 1. مرآة العقول، ج 3، ص 166. 2. اصول کافی، ج 1، ص 273. 3. قدر (97) آیه 4. 4. المیزان، ج 20، ص 568. 5. اصول کافی، ج 1، ص 249 ـ 251. 6. تفسیر نمونه، ج 12، ص 2058، نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران 1379ش. 7. محمدتقی مصباح، شرح اسفار اربعه، جزء اول از جلد 8، ص 40، تحقیق و نگارش محمد سعیدی مهر، نشر مؤسسه آموزشی امام خمینی 1375ش. 8. شیعه در اسلام، ص 100، نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران 1348ش. 9. تفسیر نمونه، ج 12، ص 266. 10- سجده (32) آيه 7 و 8. 11- معارف قرآن، ص 342 ،نشر مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، قم 1380 ش. 12- نهج البلاغه ، خطبه 1. چندسوال ~وست. بنابر شواهد تاريخى هيچ يك از انصار و مهاجران در تعيين جانشين پيامبر(ص) از قرآن و سنت رسول خدا(ص) يا از مصلحت امت سخن نگفت، بلكه سخن در اين بود كه جانشينى پيامبر حق گروه انصار است يا مهاجر و چون در ميان انصار دو قبيله اوس و خزرج بود اين دو نيز به رقابت برخاستند و به دليل همين مخالفت مهاجران غالب شدند، (نگا: جانشينى حضرت محمد(ص)، ويلفردمادولونگ، ترجمه احمد نمايى، جواد قاسمى و... مشهد، بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، چاپ اوّل، 1377 ش، صص 47 ـ 65 و قيام حسين(ع)، دكتر سيد جعفر شهيدى، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، بهمن 1359، صص 26 ـ 36). 4. سياسى: سياست‏ بازانى كه بيشتر به اهداف غلط خود مى‏ انديشند براى نيل به مقصود خود از حربه‏ هاى گوناگونى استفاده مى‏ كنند و يكى از اين حربه‏ هاى قوى و كارآمد ايجاد فرق و نحله‏ هاى گوناگون مذهبى است. اينان با به وجود آوردن چنين فرقه‏ هايى يك سلسله مسائل و آموزه‏ هاى دور از ذهن و عقل را وارد جريان مخالف خود مى‏ كردند تا به آن آسيب وارد كرده و آن را در مقابل چشم ديگران ناميمون جلوه دهند. مانند برخى از اخبار در مورد ائمه(ع) كه به دور از حقيقت و واقعيت است، (نگا: الذهبى، ابى عبدالله محمد بن احمد بن عثمان، ميزان الاعتدال فى نقد الرجال، تحقيق على محمد البجاوى، دار احياء الكتب العربية، چاپ اوّل، 1382 ق، ج 2، ص 45). يا پديدارى فرقه كيسانيه كه پيروان مختار بن ابى عبيده ثقفى تلقى شده‏اند براى تضعيف ديدگاه و حركت مختار از سوى مخالفانش پديدار شد، (نگا: صفرى فروشانى، نعمت‏الله، غاليان، مشهد، بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، چاپ اوّل، 1378 ش، صص 83 ـ 89). 6. منع حديث، يكى ديگر از عوامل پديدارى فرقه‏ هاى گوناگون اسلام شد، زيرا با جلوگيرى از ضبط و تدوين حديث كه در واقع ترجمان اصلى و مفسر حقيقى وحى به شمار مى‏ رفت، اسرائيلياتى وارد آموزه‏ هاى دينى شد و موجب پديدارى هرج و مرج در اعتقادات اعمال، اخلاق و آداب و حتى جوهره و كنه دين وارد كرد و اين خود موجب پيدايش بدعت‏هاى يهودى و مسيحى در آموزه‏ هاى اسلام گرديد، (نگا: معالم المدرستين، علامه سيد مرتضى عسگرى، قم، كليه اصول الدين و المجمع العلمى الاسلامى، چاپ ششم، 1416 ق (1996 م)، ج2، ص 57) اين موضوع را به خوبى مى‏توان در تفاسير قرآن رهيابى كرد، (در اين باب نگا: پژوهشى در باب اسرائليات در تفاسير قرآن، دكتر محمدتقى ديارى، تهران، دفتر پژوهش و نشر سهروردى، چاپ اوّل، 1379 ش، مجموع كتاب). 1- گروه مؤمنان كه حواريون بودند، 2- گروه دشمنان يعنى يهود، 3- گروه غلو كنندگان كه از دايره ايمان برون رفتند. 1- شيعيان تو كه آنان مؤمنانند، 2- دشمنان كه همان ترديد كنندگانند، 3- گروهى كه در مورد تو غلو مى‏كنند و آنان حق ست زند. 1ـ رهبرى امام على(ع) در قرآن و سيره پيامبر (ترجمه المراجعات)، مترجم: سيد محمد سياهپوش 2ـ آنگاه هدايت شدم تيجانى سماوى 5 ـ عتبات الانوار مير حامد حسينى لكنهوى 6ـ شبهاى پيشاور سلطان الواعظين شيرازى 3. مادى: از منابع تاريخى و روايى معلوم مى‏ شود گروهى بوده و هستند كه مثلاً با جعل مطالب و اخبار غلوآميز و انتشار آن، توجه عده‏ اى را به خود جلب كرده و از مواهب و فضل و بخششهاى مادى آنان بهره‏ مند شوند؛ مانند مغيرة بن سعيد كه در تمام عمر خود در تلاش بود تا مرام جديدى احداث كرده و گروهى متشكل پديد آورد تا به اهداف مادى و دنيايى خود برسد، (نگا: ابن ابى الحديد، شرح نهج البلا غة، تحقيق: محمد ابوالفضل ابراهيم بيروت، دار احياء الكتب العربية، چاپ دوّم، 1385 ق، ج 8، ص 21 و شهرستانى ابوالفتح، الملل و النحل، بيروت، دار المعرفة للطباعة و النشر، چاپ دوّم، بى تا، ص 83). يا برخى براى آن كه مى‏ خواستند در محيط اسلامى راهى براى مباح كردن گناهان و ترك واجبات و فراهم ساختن بساط عيش و عشرت توأم با توجيه شرعى پيدا كنند تا توده‏ هاى ناآگاه مسلمان به آن ايمان آورده آنگاه به كمك همين توده‏ هاى ناآگاه تشكيلاتى به وجود آورده و به اهداف خود كه همان بسط اباحه‏ گرى بوده دست يابند. برخى از مورخان ملل و نحل يكى از علل پيدايش فرقه غلات را همين امر دانسته‏ اند، (نگ : الاشعرى، سعد بن عبدالله ابن خلف، المقالات و الفرق، تصحيح محمدجواد مشكور، تهران، مركز انتشارات علمى و فرهنگى، چاپ دوّم، 1360 ش، صص 51 ـ 52). 5. گسترش حوزه جغرافيايى اسلام با فتوحات مسلمانان، به تدريج پيروان اديان و عقايد ديگر وارد حوزه حكومت اسلامى شدند. گروهى از اين افراد كه مسلمان شده بودند به طرح مسائل و مشكلات خود براى مسلمانها پرداختند و آنها كه بر دين خود باقى مانده بودند در اين مسائل با مسلمانان مجادله مى‏ كردند اين مسأله در اواخر حكومت بنى‏ اميه و اوائل حكومت عباسيان به دليل ترجمه فلسفه يونان شدت بيشترى گرفت و باعث پديدارى برخى از فرقه‏ ها شد. بر اساس گزاش دكتر حسين عطوان، قدريه ديدگاه هاى خود را از تأثيرپذيرى يهوديان و مسيحيان مسلمان شده شامى صورت مى‏ دادند، (نگا: فرقه‏ هاى اسلامى در سرزمين شام در عصر اموى، دكتر حسين عطوان، ترجمه حميدرضا شيخى، مشهد، بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، چاپ اوّل، 1371 ش، صص 31 ـ 33 و نيز نگا: تاريخ الجدل، محمد ابو زهرة، قاهره، دار الفكر العربى، صص 76 ـ 81 و نيز الميزان، علامه سيد محمدحسين طباطبايى(ره)، موسسة الاعلمى للمطبوعات، ج 5، ص 276). 3ـ بررسى مسائل كلى امامت ابراهيم امينى 4ـ الغدير علامه امينى سوال درباره مرگ و خلقت دوباره انسان ت اعجوبه دهر و يگانه عصر خويش ‍ بوده . نقل شده كه در وقتى كه مى نشست براى املاء؛ خلق بسيارى به واسطه استفاده از جنابش جمع مى گشتند به طورى كه شش نفر كلام او را به مردم مى رساندند، و كتب لغتى كه در نزد او بود در حال حمل و نقل محتاج به شصت شتر بود، و علويين و سادات و علما و فضلاء نزد او محلى منيع و مرتبتى رفيع داشتند و از علماء ترويج مى كرد و ايشان را به تصنيف و تاءليف تشويق مى نمود، و به دستور او جناب حسن بن محمد قمى ((تاريخ قم )) را تاءليف كرد، و شيخ اجل رئيس المحدثين جناب صدوق (رحمه الله عليه ) به خاطر او كتاب عيون اخبار الرضا (ع) را تصنيف فرمود و ثعالبى به جهت او يتيمة ادهر را جمع كرده است . و كثرت احسان او بر فقها و علماء و سادات و شعرا معروف است ؛ در هر سال پنج هزار اشرفى به بغداد براى فقهاى آنجا مى فرستاد، و در ماه رمضان بعد از عصر هر كسى بر او داخل مى شد نمى گذاشت برود مرگ بعد از آنكه نزد او افطار كند لاجرم در هر شب از شبهاى ماه رمضان منزلش از هزار نفر افطار كننده خالى نبود و عطا و صدقاتش در ماه رمضان به مقدار انفاق او در تمام سال به مردم بود و اشعار بسيار در مناقب اميرالمؤ منين سروده است وفاتش در 24 صفر سنه 385 به سفر در رى واقع شد، جنازه اش را به اصفهان حمل كردند و قبرش ‍ در اصفهان معروف و مزار است . رواياتى درباره حسن خلق قسمت دوم شدن به آن منزل و كسب رستگارى راهى و وسيله اى مى دانى ؟ وزير گفت : بلى ، آن خانه مهيا است براى هر كه آن را از راهش طلب نمايد. پادشاه گفت : كه چرا تو پيش از اين مرا به چنين خانه راه نمى نمودى و اوصاف آن را براى من بيان نمى كردى ؟ وزير گفت : كه از جلالت و هيبت پادشاهى تو حذر مى كردم . پادشاه گفت كه اگر اين امرى كه تو وصف كردى تحقق يابد سزاوار نيست كه ما او را ضايع كنيم و سعى در تحصيل آن ننمائيم بلكه بايد جهد كنيم تا خبر آن را مشخص نمائيم و به آن ظفر يابيم . وزير گفت كه رخصت مى فرمائى كه مكرر وصف آخرت براى شما بيان كنم تا يقين شما زياده گردد پادشاه گفت كه بلكه تو را امر مى كنم كه شب و روز در اين كار باشى و نگذارى كه من به امر ديگرى مشغول گردم ، و دست از اين سخن بر ندارى به درستى كه اين امر، عجيب و غريب است كه آن را سهل نمى توان شمرد و از چنين امر عظيمى غافل نمى توان شد و بعد از اين سخنان ، وزير و پادشاه راه نجات پيش گرفته به سعادت ابدى فائز گرديدند. مؤ لف گويد كه شايسته ديدم در اين مقام براى زيادتى بصيرت مؤ منان تبرك جويم به ذكر چند كلمه از يكى از خطب شريفه امير مؤ منان (ع): قال : احذروا هذه الدنيا الخداعة الغدارة التى قد تزينت بحليها، و فتنت بغرورها، و غرت بآمالها، و تشوقت لخطابها فاصبحت كالعروس المجلوة و العيون اليها ناظرة و النفوس بها مشغ فة و القلوب اليها تائقة ، و هى لازواجها كلهم قاتلة ، فلا الباقى بالماضى معتبر و لا الآخر بسوء اثرها الاول مزدجر. يعنى اى مردم ، از اين دنياى فريبنده مكر كننده در حذر باشيد كه خود را به زينتهاى خود آرايش كرده ، و دلها را به باطلهاى خود ربوده و فريفته و بيهوده اميدوار كرده است به اميدهاى خود، و خود را آراسته و بر محلى بر آمده تا به كسانى كه خواستگارى او مى كنند بنگرد پس مانند عروس خود را جلوه داده و چشمها به سوى او نظر افكنده اند و نفوس ، شيفته او شده اند و دلها به سوى او آرزومند گشته اند و او تمامى شوهرهاى خود را كشته است ؛(38) پس نه اشخاصى كه باقى هستند از گذشته ها برت مى گيرند و نه آنهائى كه در آخر هستند به سبب بدى اثر دنيا با اشخاصى كه در اول بودند، خود را از او باز مى دارند. پس حضرت بيان فرمود دنائت و پستى دنيا را به آنكه خداوند تعالى دنيا را از اولياء و دوستان خود گرفت و براى دشمنان خود گسترانيد، پس گرامى داشت پيغمبر خود محمد صلى الله عليه و آله را هنگامى كه از گرسنگى سنگ بر شكم خود مى بست و موسى كليم خود را كه از گرسنگى گياه بيابان مى خورد به نحوى كه از شدت لاغرى و كمى گوشت سبزى آنها از زير پوست شكمش ديده مى شد پس آن حضرت به برخى از زهد انبياء و اعراضشان از دنيا اشاره كرد. آنگاه فرمود كه اين پيغمبران دنيا را از خود به منزله ردارى فرض كردند كه براى احدى حلال نيست كه از آن خود را سير كند مگر در حال ضرورت به مقدارى كه نفسى بر ايشان باقى بماند و روحشان بيرون نرود، و دنيا نزد آنها به منزله مردارى بود كه بوى گند آن شديد باشد كه هر كس از نزد آن بگذرد دماغ و دهن خود را بگيرد؛ پس ايشان مقدارى كه به تكلف ، ايشان را به منزل برساند، از دنيا بهره مى گيرند و به خاطر گنديدگى آن ، خود را سير نمى كنند، و تعجب كنند از كسانى كه خود را سير مى كنند و شكم خود را پر مى كنند و راضى مى شوند به آنكه دنيا نصيب و بهره ايشان باشد. اى برادران ، به خدا سوگند كه دنيا از براى كسى كه خيرخواه نفس خود باشد از مردار گنديده تر ست ليكن كسى كه نشو و نما كرده در دباغ خانه ، بوى گند آنجا را حس نمى كند ولى موجب اذيت و آزار كسانى مى شود كه از آنجا مى گذرند. و نيز آن حضرت فرمود: و اياك اءن تغتر بما ترى من اخلاد اهلها و تكالبهم عليها فانهم كلاب عاوية و سباع ضارية يهد بعضها على بعض ، ياءكل عزيزها ذليلها و كثيرها قليلها؛ يعنى و مبادا كه فريفته شوى به آنچه مى بينى از ميل كردن اهل دنيا به دنيا و برجستن و نزاع كردن آنها با همديگر در سر دنيا زيرا كه ايشان سگهايى باشند بانگ كننده و درندگانى كه در پى صيدند كه بعضى از ايشان بر بعضى ديگر بانگ زنند عزيز آنها ذليلشان را مى خورد و آنكه بسيار است قليل خود را. فق ر گويد: حكيم سنايى اين مطلب را اخذ كرده و به نظم آورده و فرموده است : اين جهان بر مثال مردارى است اين ، مر آن را همى زند مخلب آخر الامر بگذرند همه اى سنائى نداى مرگ رسيد هان و هان تا تو را چه خود نكند كركسان گرد او هزار هزار آن مر اين را همى زند منقار وز همه باز ماند اين مردار گوشه اى گير از اين جهان هموار مشتى ابليس ديده طرار قال اميرالمؤ منين (ع): والله لدنياكم هذه اهون فى عينى من عراق خنزير فى يد مجذوم به خدا سوگند كه اين دنياى شما خوارتر است در ديدگان من از استخوان بى گوشت خوكى كه در دست صاحب جذام باشد. و اين نهايت تحقير است از دنيا؛ چه استخوان از هر چيزى بى ارزش ر است به خصوص اگر از خوك باشد و به خصوص اگر در دست مجذوم باشد كه در آن حال هيچ چيز از آن پليدتر نيست . 4 - براى اشخاصى است كه عمرى به نعمت حق تعالى گذرانيده اند چون مقام امتحان و ابتلاء آنها شد كفران نعمت كرده و روى از منعم حقيقى تافتند و به سوى غير خدا شتافتند و مرتكب كارهايى شدند كه شايسته آنها نبود. و اين مثل را شيخنا البهائى در كشكول ذكر نموده و آن را به نظم در آورده و ما در اينجا اكتفا به همان نظم شريف نموده و آن را از كشكول نقل مى نمائيم . عاب دى در كوه لبنان بد مقيم روى دل از غير حق بر تافته روزها مى بود مشغول صيام نصف آن شامش بدى نصفى سحور بر همين منوال حالش مى گذشت از قضا يك شب نيامد آن رغيف كرده مغرب را ادا وانگه عشا بس كه بود از بهر قوتش اضطراب صبح چون شد زان مقام دلپذير بود يك قريه به قرب آن جبل عابد آمد بر در گبرى ستاد عابد آن نان بستد و شكرش بگفت كرد آهنگ مقام خود دلير در سراى گبر بد گرگين سگى پيش او گر خط پرگارى كشيد بر زبان گر بگذرد لفظ خبر كلب در دنبال عابد پو گرفت زان دو نان ، عابد يكى پيشش فكند سگ بخورد آن نان و از پى آمدش عابد آن نان دگر دادش روان كلب ، آن نان دگر را نيز خورد همچو سايه از پى او مى دويد گفت عابد چون بديد اين ماجرا صاحبت غير دو نان چيزى نداد ديگرم از پى دويدن بهر چيست سگ به نطق آمد كه اى صاحب كمال هست ا وقتى كه بودم من صغير گوسفندش را شبانى مى كنم گه به من از لطف نانى مى دهد گاه از يادش رود اطعام من روزگارى بگذرد كاين ناتوان گاه هم باشد كه اين گبر كهن چون كه بر درگاه او پرورده ام هست كارم بر در اين پير گبر تو كه نامد يك شبى نانت بدست از در رزاق رو بر تافتى بهر نانى دوست را بگذاشتى خود بده انصاف اى مرد گزين مرد عابد زين سخن مدهوش شد اى سگ نفس بهايى ياد گير بر تو گر از صبر نگشايد درى در بن غارى چو اصحاب رقيم گنج عزت را ز عزلت يافته يك ته نان مى رسيدش وقت شام و ز قناعت داشت در دل صد سرور نامدى از كوه هرگز سوى دشت شد ز جوع آن پارسا زار و نحيف دل پر از وسواس و در فكر عشا نه عب ادت كرد عابد شب نه خواب بهر قوتى آمد آن عابد بزير اهل آن قريه همه گبر و دغل گبر او را يك دو نان جو بداد وز وصل طعمه اش خاطر شكفت تا كند افطار بر خبز شعير مانده از جوع استخوانى و رگى شكل نان بيند بميرد از خوشى خبز پندارد رود هوشش ز سر از پى او رفت و رخت او گرفت پس روان شد تا نيابد زو گزند تا مگر بار دگر آزاردش تا كه باشد از عذابش در امان پس روان گرديد از دنبال مرد عف عف مى كرد و رختش ‍ مى دريد من سگى چون تو نديدم بى حيا وان دو را خود بستدى اى كج نهاد وين همه رختم دريدن بهر چيست ؟ بى حيا من نيستم چشمت بمال مسكنم ويرانه اين گبر پير خانه اش را پاسبانى مى كنم گاه مشت استخوانى مى دهد در مجاعت 39 تلخ گردد كام من نه ز نان يابد نشان نه ز استخوان نان نيابد بهر خود نه بهر من رو به درگاه دگر ناورده ام گاه شكر نعمت او گاه صبر در بناى صبر تو آمد شكست بر در گبرى روان بشتافتى كرده اى با دشمن او آشتى بى حياتر كيست من يا تو ببين ؟ دست خود بر سر زد و بيهوش ‍ شد اين قناعت از سگ آن گبر پير از سگ گرگين گبران كمترى مؤ لف گويد: چه نيكو است در اين مقام نقل اين كلام از شيخ سعدى كه گفته : اجل كائنات از روى ظاهر آدميست و اذل موجودات سگ ، به اتفاق خردمندان سگ حق شناس به از آدمى ناسپاس . سگى را لقمه اى هرگز فراموش و گر عمرى نوازى سفله اى را نگردد گر زنى صد نوبتش ‍ سنگ به كمتر چيزى آيد با تو در جنگ و چه قدر شايسته است در اينجا ذكر اين خبر شريف كه دل را نورانى و چشم را روشن مى كند: روايت شده كه حضرت صادق (ع) را غلامى بود كه هر گاه آن حضرت سواره به مسجد مى رفت آن غلام همراه بود، چون آن حضرت از استر پياده مى گشت و داخل مسجد مى شد آن غلام استر را نگاه مى داشت تا آن جناب مراجعت كند. اتفاقا در يكى از روزها كه آن غلام بر در مسجد نشسته و استر را نگه داشته بود چند نفر مسافر از اهل خراسان پيدا شدند يكى از آنها رو كرد به او و گفت : اى غلام ميل دارى كه از آقاى خود حضرت صادق (ع) خواهش كنى كه مرا مكان تو قرار دهد و من غلام او باشم و به جاى تو بمانم و مالم را به تو بدهم ، و من مال بسيار از هر گونه دارم ، تو برو و آن مالها را بگير و من به جاى تو اينجا مى مانم . غلام گفت : اين را از آقاى خود خواهش مى كنم ، پس رفت خدمت حضرت صادق (ع) و گفت : فدايت شوم ، خدمت مرا نسبت به خودت و طول خدمتم را مى دانى ؛ پس هر گاه حق تعالى خيرى را براى من رسانيده باشد شما منع آن خواهى كرد؟ فرمود: من آنرا از نزد خود به تو خواهم داد و تو را از غير خود منع مى كنم پس غلام قصه آن مرد خراسانى را با خويش براى آن جناب حكايت كرد. حضرت فرمود: اگر تو در خدمت ما بى ميل شده اى و آن مرد به خدمت ما مايل شده او را قبول مى كنم پس چون غلام رفت حضرت او را طلبيد، فرمود: به جهت ط ول خدمت تو در نزد ما يك نصيحتى به تو مى كنم و آن اين است چون روز قيامت شود حضرت رسول چسبيده باشد به نور ((الله )) و اميرالمؤ منين آويخته باشد به رسول خدا و ائمه (عليهم السلام ) آويخته به اميرالمؤ منين (ع) و شيعيان ما آويخته باشند به ما، پس داخل شوند در جائى كه ما داخل شويم و وارد شوند آنجائى كه ما وارد شويم . غلام چون اين را شنيد عرض كرد من از خدمت شما جايى نمى روم و در خدمت شما خواهم بود و اختيار مى كنم آخرت را بر دنيا و به سوى آن مرد بيرون رفت . مرد خراسانى گفت : اى غلام آيا از نزد حضرت صادق (ع) بيرون آمدى و خداحافظى كردى . غلام كلام حضرت را براى او نقل كرد و او را به خدمت آن ج اب برد. حضرت ولايت و دوستى او را پذيرفت و امر فرمود كه هزار اشرفى به غلام دادند. اين فقير نيز خدمت آن حضرت عرض مى كنم كه اى آقاى من ، من تا خود را شناخته ام خود را بر در خانه شما ديده ام و گوشت و پوست خود را از نعمت شما پروريده ام اميد آنست كه در اين آخر عمر از من نگهدارى فرمائيد و از اين در خانه مرا دور نفرمائيد و من به لسان ذلت و افتقار پيوسته عرض مى دارم : عن حماكم كيف انصرف سيدى لا عشت يوم ارى و هواكم لى به شرف فى سوى ابوابكم اقف 40 5 - براى دنائت و پستى جهل ، و تحريص بر علم و هنر. ابوالقاسم راغب اصفهانى در كتاب ذريعه آورده كه مرد حكيم دانايى بر مردى وارد شد، ديد خا نه اى آراسته و فرشهاى ملوكانه پهن نموده و لكن صاحب منزل مرديست جاهل و نادان ، عارى از حليه علم ، خالى از فضيلت ، به صورت انسان . آن حكيم كه چنين ديد بر صورت او آب دهان انداخت . آن مرد از اين كار حكيم بر آشفت و گفت : اين چه سفاهت و بيخردى بود كه از تو سر زد اى حكيم ؟ حكيم فرمود: اين سفاهت نبود بلكه حكمت بود؛ زيرا كه آب دهان را در جايى كه خسيس تر و پست ترين جاهاى منزل است مى افكنند، و من نديدم در منزل تو پست تر از تو جائى باشد، لاجرم تو را شايسته اين كار ديدم پس آب دهان خود را به صورت تو افكندم . مؤ لف گويد: اين مرد دانا بر قباحت و دنائت جهل او را تنبه فرمود و اينكه قبح و زشتى آ ن با داشتن منزل خوب و پوشيدن لباسهاى فاخر زايل نخواهد شد. و لكن مخفى نماند كه فضيلت براى علم وقتى است كه با عمل همراه باشد و اين فضيلت با آن خصلت شريفه تواءم گردد. چه خوب گويد شاعر: نيست از بهر آسمان ازل علم سوى در اله برد هر كه را علم نيست گمراه است كار بى علم تخم در شور است حجت ايزدى است در گردن آنچه دانسته اى به كار در آر تا تو در علم با عمل نرسى علم در مزبله فرو نايد چند از اين ترهات محتالى دانش آن خوبتر ز بهر بسيج نردبان پايه به ز علم و عمل نه سوى ملك و مال و جاه برد دست او زانسراى كوتاه است علم بى كار زنده در گور است خواندن علم و كار ناكردن خواندن علم جوى از پى ك ر عالمى فاضلى ولى نه كسى كه قدم با حدث نمى پايد چشمها درد و لاف كحالى كه بدانى كه مى ندانى هيچ قال عيسى بن مريم (ع): اشقى الناس من هو معروف عند الناس بعلمه مجهول بعمله ؛ يعنى حضرت عيسى (ع) فرمود: شقى ترين مردم كسى است كه معروف باشد نزد مردم به علم و مجهول باشد به عمل . حكيم سنايى فرمود: اى هواهاى تو خداانگيز ره رها كرده اى از آنى گم علم كز تو، تو را نه بستاند غول باشد نه عالم آنكه از او عالمت غافل است و تو غافل كى در آيد فرشته تا نكنى ده بود آن نه دل كه اندر وى سائق و قائد و صراط الله وى خدايان تو خدا آزار عز ندانسته اى از آنى خوار جهل از آن علم به بود صد بار بشنوى گفت و نشنوى كردار خفته را خفته كى كند بيدار سگ ز در دور و صورت از ديوار گاو خر باشد و ضياع و عقار به ز قرآن مدان و به ز اخبار تمام شد آنچه مقدر شده بود ثبت آن در اين رساله شريفه در نيمه شهر رمضان المبارك روز ولادت با سعادت سبط جليل حضرت خير الورى جناب امام حسن مجتبى (ع)، سنه 1347. و چون رساله در اين ماه شريف تمام شد مناسب است كه به دو دعاى شريف ختم شود: اول : شيخ مفيد در كتاب مقنعه روايت كرده از ثقه جليل القدر، على بن مهزيار از حضرت ابو جعفر جواد (ع) كه مستحب است بسيار بگويى در هر وقت از شب يا روز اين ماه از اول تا به آخر آن : يا ذا الذى كان قبل كل شيى ء ثم خلق كل شى ء، ثم يبقى و يف نى كل شى ء يا ذا الذى ليس كمثله شى ء و يا ذا الذى ليس فى السموات العلى و لا فى الاءرضين السفلى ، و لا فوقهن و لا تحتهن و لا بينهن اله يعبد غيره ، لك الحمد حمدا لا يقوى على احصائه الا انت ، فصل على محمد و آل محمد صلوة لا يقوى على احصائها الا انت . دوم : شيخ كلينى و ديگران روايت كرده اند كه حضرت امام جعفر صادق (ع) اين دعا را تعليم زرارة فرمود كه در زمان غيبت و امتحان ، شيعه بخواند: اللهم عرفنى نفسك فانك ان لم تعرفنى نفسك لم اعرف نبيك ؛ اللهم عرفنى رسولك فانك ان لم تعرفنى رسولك لم اعرف حجتك ؛ اللهم عرفنى حجتك فانك ان لم تعرفنى حجتك ظللت عن دينى .(41) بدانكه علما نوشته اند ك از تكاليف آدمى در زمان غيبت ، دعا براى امام زمان (ع) و صدقه دادن براى آن وجود مقدس است ؛ و از جمله دعاهائى كه وارد شده است كه هميشه بگويى بعد از تمجيد حق تعالى و صلوات بر حضرت رسول و آل او عليهم السلام : اللهم كن لوليك الحجة بن الحسن صلواتك عليه و على آبائه فى هذه الساعة و فى كل ساعة وليا و حافظا و ناصرا و دليلا و عينا حتى تسكنه ارضك طوعا و تمتعه فيها طويلا. ((كتبه العبد عباس القمى فى سنة سبع و اربعين بعد الف و ثلاثماءة فى جوار الروضة الرضوية لا زالت مهبطا للفيوضات الربانية و الحمد لله اولا و آخرا و صلى الله على محمد و آله .)) (در ذكر چند مثلى كه موجب تنبه مؤمنان است ) در مسجد نشسته بودند. ناگهان جبرئيل(ع) نازل شد و گفت: (السلام عليك يا رسول الله) به بقيع قدم نِهتا قدمت به آن غريبان و محبوسان زندان تنگ و تاريك رسد و نسيم رحمت تو بر ايشان بوزد. حضرت برخواسته با ياراني چند رو به گورستان نهاده مي رفتند كه اميرالمؤمنين(ع) به ايشان رسيده و عرض كردند: كجا تشريف مي بريد؟ حضرت فرمودند: به بقيع. چون به ميان قبرستان رسيدند آواز شخصي به گوش آن حضرت رسيد كه مي گفت: الامان يت رسول الله. حضرت گوش به قبر نهاده فرمودند:مرا از كيفر خود خبر دهو علّت آن را بگو؟ صدا آمد اي شفيع عاصيان و اي پيشواي اهل ايمان نفرين مادر مرا به اين كيفر مبتلا كرده كه او را زرده ام الامان يا رسول الله. آن حضرت فرمودند: بلال در مدينه ندا كند. بلال به صداي بلند ندا كرد: اي مردم به امر رسول خدا (ص) بر سر قبر هاي پدران و مادران و نزديكان خود بياييد. صداي بلند بلال به گوش اهل مدينه رسيد شهر به جوش و خروش آمد و مردم در قبرستان بقيع حاضر شدندو پير زني پشت خميده كه به عصا تكيه نموده آمده در برابر آن قبر ايستاد و بر آن حضرت سلام نمود و خاك پاي آن حضرت را بوسيد و عرض كرد: يا رسول الله فرمان چيست؟ حضرت فرمودند: اي پير زن اين فرزند تو است؟ پير زن گفت: بلي يا رسول الله. حضرت فرمودند: فرزند تو در ميان بلا و گرفتاري است او را حلال كن. پير زن گفت: يا رسول الل ه حلال نمي كنم. حضرت فرمودند: چرا؟ پير زن عرض كرد: او را با شيره جان پروردم و خون جگر خوردم تا روزي پشت و پناه من باشد و بر من احسان كند. ولي چون بزرگ شد به آزارم پرداخت. حضرت دست به دعا برداشته گفت: الهي به حرمت پنج تن آل عبا صداي اين فرزند را به گوش مادرش برسان تا شايد دلش بسوزد و بر فرزندش رحم كند. سپس به پير زن فرمود: گوش بر قبر بگذار تا ناله فرزندت را بشنوي. پير زن چون گوش بر قبر نهاد ناله جان سوزي شنيد بي اختيار گريست و شنيدكه مي گويد: بالاي سرم آتش است پايين پايم آتش است از طرف راستم آتش است از طرف چپم آتش است از پشت سرم آتش است امان بده امان بده. اي مادر از من در گذر و گرنه تا قيامت اين چنين در بلا خواهم ماند و بي شك در دوزخ مخلد خواهم بود. پير زن به حال پسرش رقت كرد و گفت: خداوندا از تقصير فرزندم گذشتم. در همان حال خداوند لباس رحمت بر وي پوشانيد و او را بخشيد و فرزند ندا داد مادر اي مادر خداي تعالي از تو راضي باشد كه از من راضي شدي وبخشيدي.(منبع: حقوق الوالدين ص315- از كتاب داستان هاي شگفت انگيزص197 ) 13.عذاب قبر تجاوزكننده به ناموس مردم حضرت عيسي (ع) از گورستاني گذر مي كردند گوري را ديدند كه آتش از آن شعله ور مي شود. حضرت دو ركعت نماز به جاي آوردندو عصا بر گور زدند گور شكافته شد شخصي را در ميان آتش ديدند. حضرت گفتند: اي مرد چه كرده اي كه به اين عذاب سخت گرفتار شدي؟ آن مرد گفت يا روح الله من مردي بودم كه به ناموس مردم تجاوز مي كردم چون وفات كردم و مرا دفن كردند از حضرت حق خطاب رسيد كه وي را بسوزانيد. از آن روز تا كنون مرا مي سوزانند. حضرت نگاهي كردند مار سياه و عظيم الجثّه در گور وي ديدند. پرسيدند: كه با اين مسكين چه مي كني؟ آن مار گفت: تا وي را دفن كردند از وي غايب نبودم همراه با زهري كه اگر قطره اي از آن به رود نيل و فرات بريزد جمله آب قاتل شود. شخص معذب گفت: يا روح اللهاز حق تعالي در خواست كن تا بر من رحم نمايد. حضرت نيز از خداوند طلب رحمت نمودند. خطاب رسيد كه هر كس از پس زنان مردم رود ما او را عذابي كنيم ه كس ديگر را چنين عذابي نكرده باشيم. امّا چون تو از ما در خواست رحمت كردي ما او را به تو بخشيديم. حضرت عيسي(ع) به آن مرد گفتند: مي خواهي كه با من باشي؟ مرد گفت: يا روح الله عاقبت چه چيز است؟ حضرت فرمودند: عاقبت مرگ است. مرد گفت: نمي خواهم زيرا صد سال است كه مرده ام امّا هنوز تلخي جان كندن در كام من است. (منبع: داستان عارفان ص214) 14. عذاب كسي كه به نماز بي اعتنايي كند پيامبر اسلام(ص) مي فرمايند: اي فاطمه(س) هركسي از مردان يا زنان به نماز بي اعتنايي كند خداوند او را به پانزده عقوبت مبتلا گرداند كه 6 تا در دنيا و 3 تا هنگام مرگ و 3 تا در قبر و 3 تا در قيامت دامن گير انسان مي شود. ال ) در دنيا: 1- برداشتن بركت از عمر. 2- برداشتن بركت از روزي. 3- محو سيماي صالحين از چهره و رخسار. 4- بي اجر ماندن اعمال. 5- عدم قبول دعا. 6- عدم مشموليت دعاي نيكان. ب) به هنگام مرگ: 1- ذليل. 2- تشنه. 3- گرسنه خواهد مُرد. ج) در قبر: 1- مَلَكي او را شكنجه مي نمايد. 2- قبر او تنگ مي شود. 3- قبر او تاريك مي شود. د) در قيامت: 1- وارونه بر زمين كشيده خواهد شد. 2- محاسبه او سخت خواهد بود. 3- خداوند به او نظر رحمت نخواهد داشت و به عذابي درد ناك گرفتار مي گردد.( منبع: بحار الانوار ج83 ص23 .(نماز و قيامت بهجت عارفين) 15. عذاب قبر به خاطر يك نماز بي وضو شيخ صدوق از حضرت امام صادق(ع) روايت كرده كه مردي از احبار(ع المان يهود) را در قبرش نشاندند و گفتند: ما صد تازيانه از عذاب خدا به تو مي زنيم. گفت: من طاقت ندارم پس به او تخفيف دادند و كم كردند تا رساندند به يك تازيانه و گفتند چاره اي از اين يك تازيانه نيست. گفت: چرا مرا مي زنيد؟ گفتند به خاطر آنكه روزي بدون وضو نماز خواندي و بر ضعيفي عبور كردي و او را ياري نكردي. پس چون او را يك تازيانه از عذاب الهي زدند قبرش مملو از آتش شد.(منبع: علل الشرايع ج1ص359 ) ●بعضي از عواملي كه مانع وحشت قبر مي شود 1- ركوع كامل از جمله چيز هايي كه براي رفع وحشت قبر مفيد و سودمند است آن است كه ركوع نماز را كامل و تمام به جاي آورد چنان كه از حضرت امام محمّ د باقر(ع) روايت است كه كسي كه تمام كند ركوع خود را وحشتي به قبرش وارد نشود.(منبع: بحار الانوار ج6 ص244 به نقل از منازل الاخره) 2- اين ذكر شريف و نيز در هر روزي صد مرتبه بگوييد:(لا اِلهَ الّا اللهُ المَلِكُ الحَقُّ المُبين) تا براي او امان از فقر و از وحشت قبر باشد و توانگري را به سوي خود جلب نمايد و در هاي بهشت به رويش گشوده شود.(منبع: ثواب الاعمال ص19 ) 3- سوره مباركه ياسين طبق روايات خواندن سوره يس قبل از خواب موجب برطرف شدن وحشت قبر و امان از آن مي باشد.(منبع: منازل الاخره شيخ عبّاس قمي) 4- نماز ليله الرغائب از جمله اموري كه باعث برطرف شدن از وحشت قبر مي باشد نماز شب لي له الرغائب مي باشد. شب ليله الرغائب اوّلين شب جمعه ماه رجب است كه در روايت آمده ملائكه در اطراف خانه كعبه گرد مي آيند و براي روزه داران اين ماه دعا مي كنند و آمرزش مي خواهند و شب بيذاري در آن ثواب بسيار دارد. و آن نماز با بعضي از فضايل آن در كتاب مفاتيح الجنان در اعمال ماه رجب ذكر شده است 5- عيادت بيمار و هركس بيماري را عيادت كند حضرت حق ملكي را بر او موكّل فرمايد كه او را در قبرش عيادت كند تا وقتي كه وارد محشر شود.(منبع: ثواب الاعمال ص419) 6- شيعه اميرالمؤمنين(ع) از ابو سعيد خدري نقل شده است كه گفت: شنيدم كه حضرت رسول(ص) به حضرت علي(ع) فرمودند: اي علي: شاد باش و مژده بده كه براي شيعه تو وقت مردن حسرتي نيست و نه وحشتي در قبر و نه اندوهي در روز نشور.(منبع: تفسير فرات كوفي ص348 به نقل از منازل الاخره) 7- آموزنده و يادگيرنده نيكي پيغمبر اكرم(ص) فرمودند: بهترين ارمغاني كه مسلمان به برادر مسلمانش مي دهد پند و اندرزي است كه هدايت او را زياد و از هلاكت او را نگه دارد. و نيز فرمودند: بهترين بخشش و ارمغان پند و اندرز است خداي تعالي به حضرت موسي(ع) وحي فرستاد كه نيكي را بياموز و به ديگران هم تعليم ده كه من قبر آموزنده و ياد گيرنده را روشن و نوراني كنم به طوري كه از تاريكي قبر نهراسند.(منبع: ارشاد القلوب ترجمه رضايي ج1ص32 ) !مطالبی درمورد فشار قبر براى كافران جامه‏ ها از آتش9، كه اين آيه براى بنى‏اميه نازل شده است كه آتش ايشان را فراگيرد چنانچه جامه، آدمى را فرا مى‏ گيرد. پس لب زيرين ايشان چنان بياويزد كه به ناف ايشان برسد و لب بالاى ايشان به ميان سر ايشان برسد. و بعد از اين آيه حق تعالى مى‏ فرمايد كه: بريزند از بالاى سر ايشان آبى جوشان كه بگدازد از غايت حرارت آنچه در شكم ايشان است (از احشا و امعا) و پوستهاى ايشان را. و براى ايشان گرزها از آهن آماده كرده‏ اند كه هرگاه كه خواهند بيرون آيند از آتش از كثرت شدت و الم، برگردانند ايشان را به آن گرزها در آتش (و گويند به ايشان كه) بچشيد عذاب آتش سوزان را.10 و در حديثى و ارد شده است كه: اگر گرزى از آن گرزها را در زمين گذارند و جميع انس و جن جمع شوند و خواهند كه آن را بردارند، نتوانند برداشت. و از حضرت اميرالمؤمنين صلوات‏ الله عليه منقول است كه فرمود كه: براى اهل معصيت نقبها11 در ميان آتش زده‏ اند و پاهاى ايشان را در زنجير كرده‏ اند و دستهاى ايشان را در گردن غل كرده‏ اند و بر بدنهاى ايشان پيراهنها از مس گداخته پوشانيده‏اند و جُبه‏ها12 از آتش براى ايشان بريده بر ايشان بسته‏ اند. در ميان عذابى گرفتارند كه گرميش به نهايت رسيده. و درهاى جهنم را بر روى ايشان بسته‏ اند. پس هرگز درها را نمى‏ گشايند و هرگز نسيمى بر ايشان داخل نمى‏ شود و ه رگز غمى از ايشان برطرف نمى‏شود، و عذاب ايشان پيوسته شديد است، و عقاب ايشان هميشه تازه است. نه خانه ايشان فانى مى‏ شود و نه عمر ايشان به سر مى‏ آيد. به مالك استغاثه مى‏ كنند كه: از پروردگار خود بطلب كه ما را بميراند. او در جواب مى‏ گويد كه: هميشه (در اين عذاب) خواهيد بود.13 و به سند معتبر از حضرت صادق عليه‏ السلام منقول است كه: در جهنم چاهى هست كه اهل جهنم از آن استعاذه مى‏ نمايند. و آن، جاى هر متكبر جبار معاند است، و هر شيطان متمرد، و هر متكبرى كه ايمان به روز قيامت نداشته باشد، و هر كه عداوت آل محمد عليهم‏السلام داشته باشد. 1- منكر: ناخوشايند. 2- تحيت: سلام، درود و خ وشامد. 3- يعنى: جا داشت كه از او ترسيدى - ترسيدنت از وى بيجا نبود. 4- به معنى صاحب و دارنده، نام دربان و نگهبان و مسئول دوزخ است. اين نام در آيه 77 سوره زخرف (43) آمده است. 5- خازن: نگهبان. 6- والى: صاحب امر - متصدى - مسئول - فرمانروا. 7- ساطع: بلند - پراكنده - منتشر. 8- فى‏الحال: در همان زمان - بلافاصله. 9- بخشى از آيه 19 سوره حج (22). 10- بخشى از آيه 19 و تمام آيات 20 - 22 سوره حج (22). 11- نقب: راه زيرزمينى - راه باريك زير زمين - سوراخ زير زمين. 12- جبه: جامه گشاد و بلند كه روى جامه‏ هاى ديگر بپوشند. 13- ترجمه تقريبى آيه 77 سوره زخرف (43). و فرمود كه: كسى كه در جهنم عذابش از ديگران سبكتر باشد كسى است كه در دريايى از آتش باشد و دو نعل1) از آتش در پاى او باشد، و بند نعلينش از آتش باشد كه از شدت حرارت، مغز دماغش مانند ديگ در جوش باشد و گمان كند كه از جميع اهل جهنم عذابش سخت‏تر است، و حال آن كه عذاب او از همه كس سهل تر باشد. و در حديث ديگر وارده شده است كه: فلق چاهى است در جهنم كه اهل جهنم از شدت حرارت آن استعاذه مى‏ نمايند، و از خدا طلب نمود كه نفسى بكشد. چون نفس كشيد جميع جهنم را سوزانيد. و در آن چاه صندوقى است از آتش كه اهل آن چاه از گرمى و حرارت آن صندوق استعاذه مى‏ نمايند. و آن تابوتى است كه در آن تابوت شش كس از پيشينيان و شش كس از پسينيان جا دارند. اما شش كس اول: پسر آدم است كه برادر خود را كشت؛ و نمرود كه ابراهيم را در آتش انداخت؛ و فرعون؛ و سامرى كه گوساله‏ پرستى را دين خود كرد؛ و آن كسى كه يهود را بعد از پيغمبر ايشان گمراه كرد؛ و آن كسى كه نصارا را بعد از پيغمبرشان گمراه كرد. و اما شش كس آخر: ابوبكر است و عمر و عثمان و معاويه و سركرده خوارج و نهروان و ابن‏ملجم. و از حضرت رسول صلى‏ الله عليه و آله منقول است كه فرمود كه: اگر در اين مسجد صدهزار نفر يا زياده باشند، و يكى از اهل جهنم نفس بكشد و اثر آن به ايشان برسد، هرآينه مسجد و هر كه در آن است بسوزد. فرمود كه: در جهنم مارها هست به گندگى گردن شتران كه يكى از ايشان كه مى‏ گزد كسى را، چهل رن (يا چهل سال) در آن مى‏ ماند. و عقربها هست به درشتى استر2 كه اثر گزيدن آنها نيز اين قدر از مدت مى‏ ماند. و از عبدالله عباس منقول است كه: جهنم را هفت در است، و بر هر درى هفتادهزار كوه است، و در هر كوهى هفتادهزار دره است، و در هر دره‏اى هفتادهزار وادى است، و در هر وادى هفتادهزار شكاف است، و در هر شكافى هفتادهزار خانه است، و در هر خانه‏اى هفتاد هزار مار است كه طول هر مارى سه روزه راه است و نيشهاى آن مارها به مثابه نخلهاى طولانى است. مى‏ آيد به نزديك فرزند آدم، و مى‏گيرد پلك چشمان و لبهاى او را، و جميع پوست و گوشت او را از استخوانهايش مى‏ كشد. پس چون مى‏ گريزد از آن ما ر، در نهرى از نهرهاى جهنم مى‏ افتد كه چهل سال (يا چهل قرن) در آن نهر فرو مى‏ رود. و به سند از حضرت صادق عليه‏ السلام منقول است كه: حق تعالى هيچ كس را خلق نفرموده است مگر آن كه منزلى در بهشت و منزلى در جهنم براى او مقرر فرموده. پس چون اهل بهشت در بهشت قرار مى‏ گيرند و اهل جهنم در جهنم ساكن مى‏شوند منادى ندا مى‏كند اهل بهشت را كه: نظر كنيد به سوى جهنم. پس مشرف مى‏ شوند و نظر مى‏ كنند به سوى جهنم، و منزلهاى ايشان را در جهنم به ايشان مى‏ نمايند كه اين منازلى است كه اگر معصيت الهى مى‏ كرديد داخل اين منازل مى‏ شديد. پس چندان ايشان را فرح و شادى رو دهد كه اگر مرگ در بهشت با د بميرند از شادى آن كه از چنين عذابى نجات يافته‏ اند. پس منادى ندا كند اهل جهنم را كه: به جانب بالا نظر كنيد. چون نظر كنند، منازل ايشان را در بهشت و نعمتهايى كه در آنجا مقرر شده به ايشان بنمايند و بگويند به ايشان كه: اگر اطاعت الهى مى‏ كرديد اين منازل را متصرف مى‏ شديد. پس ايشان را حالى رو دهد از اندوه كه اگر مرگ باشد بميرند. پس منازل اهل جهنم را در بهشت به نيكوكاران دهند، و منازل اهل بهشت را در جهنم به بدكاران دهند. و اين است تفسير اين آيه كه حق تعالى در شأن اهل بهشت مى‏ فرمايد كه: ايشان‏اند وارثان كه به ميراث مى‏ برند بهشت را، و در آن مخلد و پايدار خواهند بود.3 و ب سند صحيح از حضرت صادق صلوات‏ الله عليه منقول است كه: چون اهل بهشت داخل بهشت شوند و اهل جهنم به جهنم درآيند منادى از جانب رب‏العزه ندا كند كه: اى اهل بهشت و اى اهل جهنم اگر مرگ به صورتى از صورتها درآيد خواهيد شناخت آن را؟ گويند: نه. پس بياورند مرگ را به صورت گوسفند سياه سفيدى4 و در ميان بهشت و دوزخ بدارند و به ايشان گويند كه: ببينيد اين مرگ است. پس حق تعالى امر فرمايد كه آن را ذبح نمايند. و فرمايد كه: اى اهل بهشت هميشه در بهشت خواهيد بود و شما را مرگ نيست. و اى اهل جهنم هميشه در جهنم خواهيد بود و شما را مرگ نخواهد بود. و اين روز است كه خداوند عالميان فرموده است كه: بترسا ايشان را از روز حسرت، در روزى كه كار هر كس مَقضى5 شده باشد و به پايان رسيده باشد، و ايشان از آن روز غافل‏اند.6 حضرت فرمود كه: مراد اين روز است كه حق تعالى اهل بهشت و جهنم را فرمان دهد كه هميشه در جاى خود باشند و مرگ را نباشد؛ كه در آن روز اهل جهنم حسرت برند و سودى ندهد، و اميد ايشان منقطع گردد. 1- نعل: نعلين - دمپايى - كفش. 2- استر: قاطر. 3- آيات 10 و 11 سوره مؤمنون (23). 4- سياه سفيد: خاكسترى - داراى يك موى سفيد و يك موى سياه - به رنگ جوگندمى. 5- مقضى: تمام شده - سپرى شده. 6- بخشى از آيه 40 سوره مريم (19). نقل از كتاب عين الحيات علامه مجلسي 9در توصيف جهنم